متغیر وابسته

 

متغیرهای مستقل

 

ضریبB

 

ضریب بتا

 

میزانT

 

سطح معنی داری

 

 

 

تعارضات زناشویی

 

اضطراب

 

۱۸۵/۳

 

۷۶۱/۰

 

۶۲/۱۱

 

۰۰۶/۰

 

 

 

افسردگی

 

۹۰/۲

 

۷۷۸/۰

 

۲۵/۱۲

 

۰۰۰/۰

 

 

 

همانگونه که درجدول های ۴-۱۰ و ۴-۱۱ مشاهده می شود ، رگرسیون پیش بینی تعارضات زناشویی از روی افسردگی واضطراب معنا دار است (۰۱/۰ P≤ و ۰۹/۱۱۳ F=). متغیر اضطراب با ضریب بتای ۱۸۵/۳ و متغیر افسردگی با ضریب بتای ۹۰/۲ می توانند تعارضات زناشویی را پیش بینی کنند، همچنین مقدارمجذورR نشان می دهد ۷۰/۰ درصد از تعارضات زناشویی توسط افسردگی واضطراب پیش بینی می شود.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۵-۱ پیش در آمد
تعارضات زناشویی از مقوله های جدی است که بر رفتار افراد خانواده تأثیر می گذارد واسترس وفشار های زیادی را به اعضای خانواده تحمیل می کند . اختلافات و عدم تفاهم در خانواده امری شایع است و هیچ خانوادهای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارض های شدید منجر می شود. امروزه خانواده ها درگیر انواع گوناگونی ازتعارضات و اختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان نخستین و قدیمی ترین نهاد اجتماعی می شود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه وشخصیت سالم است ، خود به عاملی برای اختلافات عاطفی، رفتاری و شخصیتی تبدیل می شود(عبدالهی،۱۳۸۴). بنابراین قسمت اعظمی از مراجعان به مراکز مشاوره را افرادی تشکیل می دهند که در خانواده خود با چنین تعارضاتی دست به گریبانند، علاوه براین اضطراب و افسردگی در خانواده های دچار تعارض افزایش می یابد. بدین ترتیب هدف این پژوهش بررسی رابطه بین اضطراب وافسردگی با تعارضات زناشویی در مراجعین به مراکز مشاوره ومددکاری ناجا در سطح شهر کرمانشاه می باشد. در این فصل، سؤالات پژوهشی مطرح و به تبیین، تأیید یا عدم تأیید آنها پرداخته می‌شود و یافته‌ها با یافته‌ی تحقیقات مشابه به بحث گذاشته می‌شود. سپس محدودیت‌های تحقیق و بعد پیشنهادها مطرح می‌گردد.
پایان نامه
۵-۲ بررسی سؤال ها
در این پژوهش سه سؤال اساسی مورد مطالعه قرار گرفته است:
سؤال اول، مبتنی بر رابطه بین اضطراب با تعارضات زناشویی است واینکه آیا اضطراب با تعارضات زناشویی در مراجعین رابطه ای دارد، که در سطح معنا داری(۰۱/۰ P≤)تایید شده است.
نتایج پژوهش تایید کننده سؤال است به این معنا که بین تعارضات زناشویی واضطراب رابطه وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که این رابطه مثبت ومعنا دار است وبا افزایش تعارضات زناشویی میزان اضطراب در آنها نیز افزایش پیدا می کند. شخصی که مضطرب است از عصبی بودن وتنش وبی قراری و تحریک پذیری شکایت می کند . همچنین شخص مضطرب به آسانی خسته می شود ، دل آشوبه و سردرد وتنش عضلانی واشکال در تمرکز فکر دارد و همین طور با توجه به اینکه اضطراب شدید ممکن است بعد از وقوع یک حادثه ، یا پیش بینی وقوع یک حادثه ای در آینده ، یا بر اثر تصمیم به مقاوت در برابر اشتغال ذهنی به موضوعی خاص ، یا به هنگام تغییر جنبه نا مطلوبی از رفتار ، یا برخورد با یک محرک ترس آور روی دهد. باید این حقیقت را پذیرفت که پاسخ افراد به تغییرات زندگی متفاوت است و حتی یک اضطراب یا مشکل کوچک هم می تواند فرد را از چند ساعت تا چند روز درگیر کند و انگیزه و انرژی بدن را برای داشتن یک رابطه زناشویی مطلوب تقلیل دهد. تجربه ناموفق، رابطه را سرد می کند استرس واضطراب در روابط عاطفی و زناشویی می تواند باعث شود همسران به جای ارائه رویکردهای ارتباطی ـ عاطفی از رویکردهای ارتباطی ـ اجتنابی استفاده کنند. اضطراب و نگرانی یکی از زوجین یا هر دوی آنها باعث می شود رابطه زناشویی موفقیت آمیز و لذت بخشی را تجربه نکنند و به جای تمرکز بر لذت بردن از رابطه، ذهنشان درگیر نگرانی ها و استرس ها باشد. تکرار چنین تجربه ای در روابط جنسی ممکن است اضطراب های شدیدی در همسران پدید آورد و باعث شود یکی از طرفین به دلیل اضطراب و تجربه های ناموفق گذشته از همسرش دوری کرده ، به دلایل غیرمنطقی مانند خستگی، بی میلی، نداشتن زمان کافی یا مشغله های دیگر از برقراری این ارتباط خودداری کند. با ادامه این نگرش به آرامی افکار منفی در ذهن زوجین شکل می گیرد و روابط زناشویی خود را شکست خورده قلمداد کرده و حالا دیگر دو طرف از انجام روابط خودداری می کنند که تبعات آن ناسازگاری و نارضایتی از زندگی زناشویی و در نهایت جدایی و متارکه خواهد بود.
سؤال دوم، مبتنی بر رابطه بین افسردگی با تعارضات زناشویی است و اینکه آیا افسردگی با تعارضات زناشویی در مراجعین رابطه ای دارد، که در سطح معنا داری(۰۱/۰ P≤) تایید شده است. نتایج پژوهش تایید کننده سؤال است به این معنا که بین تعارضات زناشویی وافسردگی رابطه وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که این رابطه مثبت ومعنا دار است به طوری که با افزایش تعارضات زناشویی میزان افسردگی در آنها نیز افزایش پیدا می کندو این مهم باعث کاهش عملکرد خانواده می شود از طرفی عملکرد خانواده یکی از شاخص های مهم تضمین کننده زندگی و سلامت روانی خانواده و اعضای آن است و رابطه منفی آن به عنوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده ونگهدارنده اختلالات روحی و هیجانی افراد مطرح می شود، تحقیقات نشان داده اند در خانواده هایی که ارتباط میان اعضا و تعاملات داخل خانواده براساس نزدیکی و صمیمیت و تفاهم بین افراد استوار است همه ی اعضا نسبتاً علیه فشارهای زندگی مقاوم و مصون هستند. خانواده های که از عملکرد ضعیف برخوردارند باعث گسستگی و جدایی عاطفی اعضای خانواده و فقدان صمیمیت، عدم انطباق پذیری اعضای خانواده و سطح پایین رضایت و خشنودی خانوادگی می شود در نتیجه باعث ناسازگاری و مشکلات روانی در افراد می شود . عملکرد خانواده با سلامت روانی اعضا ارتباط دارد و هرگونه نارسایی در عملکرد خانواده تأثیر نامطلوبی به جا خواهد گذاشت.
سؤال سوم ، مبتنی براین است که آیا اضطراب و افسردگی پیش بینی کننده تعارضات زناشویی در مراجعین است؟ که نتایج یافته ها نشان داد پیش بینی تعارضات زناشویی از روی افسردگی واضطراب معنا دار است (۰۱/۰ P≤). در تجزیه وتحلیل جداول مربوط به رگرسیون ، متغیر اضطراب و متغیر افسردگی می توانند تعارضات زناشویی را پیش بینی کنند، همچنین ۷۰ درصد از تعارضات زناشویی توسط افسردگی واضطراب پیش بینی می شود.
۵-۳ مقایسه نتایج سؤالات باپژوهش های قبلی
نتایج حاصل از این پژوهش با نتایج پژوهش سالاری (۱۳۸۰) همسو است که بین کارکرد خانواده و علائم افسردگی ارتباط مستقیمی را گزارش نموده است. نتایج پژوهش همچنین با یافته های حیدرقلی قرقانی(۱۳۸۱) هماهنگ است که هر اندازه تعارضات زناشویی والدین بیشتر باشد،‌ باعث می‌شود که کارایی خانواده کاهش یافته و علائم اختلال افسردگی شامل بی علاقگی نسبت به لذات زندگی،‌ نداشتن انگیزه و از دست دادن انرژی حیاتی، ‌احساس ناامیدی،‌ افکار خودکشی و دیگر جنبه‌های شناختی و جسمانی این اختلال، ‌شیوع بیشتری پیدا می‌کند. ادیب راد (۱۳۸۸) نیز به بررسی مقایسه بین تعارض زناشویی وابعاد آن در مراجعین زن به مرکز خدمات مشاوره ای و زنان عادی پرداخته ، که در نتایج خود به این نتیجه رسیده که بین ابعاد تعارض زناشویی در مراجعین زن با برخی ویژگی های شخصی از جمله: سن زن، شغل زن، شغل همسر، مدت ازدواج و سطح درآمد خانواده رابطه معنی داری وجود دارد. در مقایسه نتایج پژوهش زرگر، عاشوری، اصغری پور، عاقبتی(۱۳۸۶)که بین عملکرد ضعیف خانواده و ابتلای فرزندان به علایم جسمی،اضطراب، اختلال خواب، افسردگی و اختلال در کارکرد اجتماعی رابطه معناداری وجوددارد با یافته های این پژوهش هماهنگی وهمسوی وجود دارد.
گرین هاوس وهمکاران (۱۹۸۹) تعارض های مبتنی بر زمان و فشار روانی را مورد مطالعه قرار دادند ودریافتند که زنان ومردان سطوح مشابهی از تعارض ها ی مبتنی بر فشار روانی را به شیوه های مختلف تجربه می کنند که با یافته های این پژوهش همسو است. بیچ ( ۲۰۰۱)نیز در پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است . نتایج پژوهش میرزولاندزبرگر(۲۰۰۲) که با نتایج این پژوهش هماهنگ است، مشخص نموده در میان اختلالات روان شناختی عمده، افسردگی به طور وسیع تری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد .
لذا با توجه به شواهد مذکور می توان نتیجه گرفت که باعنایت به ارتباط مستقیم اضطراب وافسردگی با تعارضات زناشویی ، ارتقاء بهداشت روانی وافزایش سطح مهارت های زندگی در کنترل وکاهش اضطراب ،افسردگی و استرس در خانواده ها می تواند در پیشگیری از هرگونه تعارض خانوادگی مفید واقع شود. در ضمن تنش ها ، اضطراب ها ، افسردگی ها واسترس ها می توانند به روابط افراد آسیب وارد کنند حتی مهم ترین عامل در بروز بسیاری از اختلالات یادگیری و رشدی در فرزندان هستند. لذا هر گونه تنش می تواند به عملکرد خانواده ها آسیب وارد کند وسلامت روابط زناشویی وروابط سایر اعضای خانواده را تحت الشعاع قرار دهد.
۵-۴ نتیجه گیری از نظر نگارنده
خانواده در این حال که کوچکترین واحد اجتماعی است ، بن وپایه هراجتماع بزرگتر است ومحیطی به شمار می رود که کودک در آن چشم به دنیا می گشاید، رشد خود را آغاز می کند و شخصیت در آنجا پی ریزی می شود وسعادت وشقاوت وی ریشه در آن دارد. با این وصف خانواده اولین نهادی است که پایه های اولیه شخصیت افراد از دوره کودکی در آن شکل می گیرد لذا از اهمیت خاصی برخوردار است. از طرفی با توجه به نتایج این پژوهش افسردگی واضطراب نقش اساسی و مهمی در تعارضات زناشویی دارندو برعکس نیز تعارضات زناشویی در شکل گیری و تشدید دو مقوله مذکور نقش دارد که این مهم در کاهش کیفیت زندگی زناشویی مؤثراست و کیفیت زندگی سایر اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار خواهد داد به ویژه در کاهش سلامت روانی فرزندان بسیار نقش داردو عدم توجه به این موضوع خانواده را به سمت وسوی فروپاشی سوق می دهد وفشارهای روانی را تشدید وتأثیرهای مخربی برعواطف وهیجان های بین فردی می گذارد وآسیب های اجتماعی دیگری گریبانگیر افراد خانواده می شود که در این شرایط زوجین باید بلافاصله به افراد متخصص مراجعه کنندتا بابررسی وارزیابی دقیق روابط بین فردی ، علل مشکلات آنها شناسایی ودر نهایت با ارائه درمان وراهکار های آموزشی کوتاه مدت و تفسیر سبک های ارتباط ناسالم از طریق مشاوره وسایر مداخله های درمانی زمینه ارتقا کیفیت زندگی زوجین رادر فضایی توأم با آرامش و اعتمادفراهم نمایند.
۵-۵ محدودیت‌های پژوهش
پژوهش حاضر از محدودیت‌هایی برخوردار بود که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
۱- این پژوهش بر روی گروه محدودی از زوجین در دوره زمانی خاصی انجام گردیده است، بنابراین تعمیم نتایج به جوامع دیگر با خصوصیات متفاوت، باید با احتیاط صورت گیرد.
۲- به دلیل معایب پرسشنامه در جمع آوری اطلاعات (خود سانسوری)، با توجه به این مسئله باید در هنگام تفسیر نتایج به این نکته توجه شود.
۳- باتوجه به اینکه پاسخگویی به پرسشنامه ها، از طریق خود نمونه ها انجام گرفت، لذا افراد بی سواد در این پژوهش شرکت داده نشده اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...