وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ [۵۰۷] ؛و هر گاه وسوسه‏اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر که او شنونده و داناست‏ *پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند.
قرآن دستور مى‏دهد که” اگر وسوسه‏هاى شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه، زیرا او سخن تو را مى‏شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه‏هاى شیاطین با خبر است” .
آیه دوم راه غلبه و پیروزى بر وسوسه‏هاى شیطان را،به این صورت بیان‏مى‏کند که:” پرهیزکاران هنگامى که وسوسه‏هاى شیطانى، آنها را احاطه مى‏کند به یاد خدا و نعمتهاى بى پایانش، به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا، مى‏افتند. در این هنگام ابرهاى تیره و تار وسوسه از اطراف قلب آنها کنار مى‏رود و راه حق را به روشنى مى‏بینند و انتخاب مى‏کنند.”
” طائف"به معنى” طواف کننده” است. گویا وسوسه‏هاى شیطانى همچون طواف کننده‏اى پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش مى‏کنند تا راهى براى نفوذ بیابند. اگر انسان در این هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهایى مى‏یابد و گرنه سرانجام در برابر این وسوسه‏ها تسلیم مى‏گردد.
تنها راه نجات از آلودگى در چنین شرائطى، نخست فراهم ساختن سرمایه” تقوى” است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده، و سپس” مراقبت” و سرانجام توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا، یاد الطاف و نعمتهاى او، و مجازاتهاى دردناک خطاکاران است.[۵۰۸] تقوا، هم عیوب آدمى را مى‏پوشاند و هم او را در برابر وساوس شیطان حفظ مى‏کند و هم زینت آدمى محسوب مى‏شود، تعبیر لباس در آیه فوق در مورد تقوا وارد شده است.[۵۰۹]
۲- ب)عبرت گرفتن از گذشتگان
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ؛آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟*و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟*او گروه زیادى از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟
ما با سیری دراحوال گذشتگان و کسانی که به دام شیطان گرفتار شدند می توانیم با شیطان مبارزه کنیم و به دام های گسترده آن گرفتار نشویم.
این آیه با اشاره ای لطیف ما را به یاد جریان حضرت آدم(علیه السلام) می اندازد که چگونه شیطان،ایشان را وسوسه کردو ما را که از نسل آن حضرت هستیم مورد خطاب قرار می دهد: شیطان پدر شما را فریب داد و شما فرزندان کسى هستید که اطاعت شیطان کرد. «یا بَنِی آدَمَ … لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» .از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید. «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُون ».[۵۱۰] اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسه‏ها و دام‏هاى اوست. «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ» [۵۱۱]
پس ای فرزندان آدم از داستانی که برای جد شما اتفاق افتاد درس وعبرت بگیرید.
دانلود پایان نامه
۲- ب) بیداری خود انسان دربرابرشیطان به کمک عقل
در همان آیه فوق اشاره دارد بر اینکه خداوند سبحان عبادت و پرستش شیطان را ایجاد نکرده براى آنکه از این عمل بر حذر داشته و برآن سرزنش نموده. اینکه او شما را گول می زند و از حق باز می دارد، پس از او آگاه شوید و متوجّه گردید.[۵۱۲]
قرآن درواقع ضمن پرهیز از شیطان ، به کسانی که تبعیت از شیطان می کنند، نهیب می زند ومی فرماید: آیا نمى‏بینید چه بدبختیهایى شیطان بر سر پیروان خود آورده؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند؟ ویرانه‏هاى شهرهاى بلا دیده آنها در برابر چشم شماست، و عاقبت غم‏انگیز آنها براى هر کس کمترین تعقل و اندیشه‏اى داشته باشد روشن است.پس چرا دشمنى را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدى نمى‏گیرید؟ باز با او طرح دوستى مى‏ریزید، و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خویش انتخاب مى‏کنید.[۵۱۳]
قرآن با این سوالات و نهیب هایی که می زند به ما راه را نشان می دهدکه در برابر شیطان بیدارباشیم وتعقل کنیم.
انسان هر گاه فریب بخورد و به یکى از نقاط ضعف یا نقاط منفى وجود خود پى ببرد خود نخستین کسى است که خویشتن را زیر ضربات سرزنش مى‏گیرد.ولى شیطان بر ضد بشر وسیله‏اى به کار مى‏برد که به نقاط ضعف خود پى نبرد و آن سلاح مکر و خدعه است.اگرانسان به سلاح بیدارى و پرهیز مسلح باشد مى‏تواند در برابر کید شیطان مقاومت ورزد.[۵۱۴]
۲- ب) اجتناب از وسوسه های شیطان
«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین[۵۱۵] ؛ اى مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید، و از گامهاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست»‏.
فرمان دوم در این آیه مربوط به اجتناب از وسوسه‏هاى شیطان و پیروى از گامهاى اوست. انسان همواره در معرض وسوسه‏هاى شیطان است و چون انسانى به دام شیطان گرفتار شد پا چاى پاى او مى‏گذارد و از فرمانهاى او پیروى مى‏کند و بدین گونه به سوى گمراهى و بدبختى کشیده مى‏شود. در این آیه به مردم هشدار مى‏دهد که از گامهاى شیطان پیروى نکنید و منظور از گامهاى او وسوسه‏هاى اوست که انسان را اسیر خود مى‏سازد و او را از خدا دور مى‏کند.
قرآن با هشدارهاى مکرر که با تعبیرهاى گوناگونى صورت گرفته، بشر را از دامهاى شیطان و وسوسه‏هاى او آگاه کرده و راه مبارزه با شیطان را به انسان یاد داده است که یک نمونه آن همین آیات است.[۵۱۶]
بخش سوم: شتابکاری
پدیده شتاب کاری(شتاب زدگی) که از آن به «دلبستگی نفس به شتاب درصدورحکم» تعبیرمی کنند،ریشه ای روانی است که پیامدهای آن بسی گوناگون است.ریشه غریزه آسایش خواهی» است؛ زیرا حقیقتی که هیچ کس در آن گمانی ندارد، این است که اندیشوری کاری دشوار و توان فرسای است و متمرکز کردن فکر دشوارترو توان فرساتراست.کمبود اندیشوران درجهان، ناشی از دشواری بسیاری است که اندیشوری متمرکز به بار می آورد.
آسایش خواهی نیز به نوبت خود حقیقتی است که هیچ کس را درآن گمانی نیست.کدام یک از ماست که آن را احساس نکرده باشد؟
از اینجاست که بشر از اندیشوری متمرکزگریزان می شودو دوست می داردکه وظیفه یا کار خود را با شتاب انجام دهدتا خود را از این دشواری وارهاند.این ریشه روانی شتاب کاری است.حال با این نگاه به سراغ عجله وشتاب به عنوان یکی از عوامل روانی خطای انسان می رویم.
الف- مفهوم شناسی
قبل از وارد شدن به بحث اصلی که چگونه عجله و شتاب سبب خطای انسان می شود تعریفی ازآن داشته باشیم.
عجله طلب و جستجوی شی است قبل از فرار رسیدن وقت آن ومقتضای شهوت است.[۵۱۷] آن است که آدمى به مجرد این که امرى به خاطر او خطور کند اقدام به آن نماید، بدون آن که اطراف آن را ملاحظه نماید و در عاقبت آن تأمّل کندو این از کم دلى و ضعف نفس است. و از راه هاى بزرگ شیطان و آن لعین، بسیارى از فرزندان آدم را با این صفت به هلاکت رسانیده.[۵۱۸] یا اقدام نمودن در امور است به اول خاطری که خطور می­ کند، بدون توقف و تامل در ایقاع افعال وامورازجهت مصلحت ومفسده.وآن ازصفات ذمیمه وازابواب عظیمه است ازبرای شیطان.[۵۱۹]
به عبارت دیگر آن است که انسان ، پیش از فراهم شدن مقدمات انجام کار ، اقدام به انجام آن کار کند، کاری که نتیجه آن چیزی جز شکست یا انجام ناقص نخواهد بود.این بدان می ماندکه انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درخت بچیند؛ کاری که نتیجه اش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است یا این که قبل از آمادگی زمین ، بذر افشانی کند که نتیجه اش نابودی بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
عجول به افرادی گفته می شودکه در گفتار و رفتار و سوال و درخواست خود، دستپاچه اند و صبر و حوصله لازم را برای رسیدن به مقصد ، از راه صحیح آن ندارند، به همین دلیل ، اغلب گرفتار مشکلات و ناکامی ها می شوند .[۵۲۰]
برای هر کاری مقدماتی است که اگرفراهم نگردد ، اقدام به آن کار بی نتیجه خواهد ماندو اگر فراهم گرددو اقدام نشود و فرصت ها از دست برودباز هم بی نتیجه خواهد ماند.افرادهوشیار و مدیر و مدبر کسانی هستند که باصبر و حوصله در انتظار فراهم شدن مقدمات می باشند که بعد از فراهم شدن ، بدون درنگ اقدام به انجام کار می کنندو تا رسیدن به مقصود از پای نمی نشینند. به همین دلیل « عجله و شتاب » به معنی اقدام کردن به کارها ، قبل از این که زمینه ها و مقدمات لازم آن کار فراهم شود. وازصفات رذیله شمرده شده است .
این عبارت در قرآن به شکل زیبایی ذکرشده است.خداوند می فرماید:« خُلِقَ الاِنسانُ مِن عَجَل سَأوُریکُم آیَاتی فَلا تَستَعجِلُونَ [۵۲۱]؛ انسان ازعجله آفریده شده ولى عجله نکنید،به زودى آیاتم را به شما نشان خواهم داد».
آیه درباره همه انسان ها یا به تعبیر دیگر، طبیعت انسان مى فرماید: انسان از عجله آفریده شده است (گویى آن قدر عجول است که ذات او عین عجله شده است)، ولى هرگز در برابر من عجله نکنید. من آیات خود را به زودى به شما ارائه مى دهم.
اشاره به این که هرچند از روز نخست در طبیعت انسان «عجله »قرار داده شده است ولى آن را در جایى بایدبه کار بردکه مقدّمات آن فراهم باشد؛ نه پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات.
این که قرآن مجید در آیه فوق مى گوید:«انسان در عجله و شتاب آفریده شده است». اشاره به انسان هایى است که تحت تربیت هاى الهى قرار نگرفته اند و به تعبیر دیگر، طبع انسان نخستین است و فلسفه آن حرکت سریع به سوى خواسته ها و نیازهاست، شبیه چیزى که در آیه ۱۹ سوره معارج آمده است: «اِنّ الانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً؛به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است».
این ویژگى انسان(عجول بودن)مانند هواى نفس و تمایلات درونى، نیروى سازنده­اى است که اگرتعدیل شود،در مسیرسعادت انسان قرار خواهد گرفت که در این صورت از حالت ویرانگرى خارج مى شود؛ شبیه سیلابى است که از دامنه کوه سرازیر مى­شود،گرچه ظاهرش ویرانگر است،اما اگر به­وسیله سدها مهار شود،سرچشمه عمران و آبادى و روشنایى مى­گردد.
حال جای این سوال مطرح است که چگونه انسان از شتاب آفریده شده است؟
بعضى گویند که شتابکارى صفت ذاتى انسان است نه صفت عارضى که انسان از جامعه کسب کرده باشد. بعضى مى‏گویند عامل شتاب آفرینش انسان است از گل. یعنى انسان از ماده پستى که داراى صفات منفى است آفریده شده. از این رو در کارها شتاب مى‏ورزد و نمى‏تواند شکیبایى کند و این امر طبیعت مادى محض اوست.
بعضى دیگر مى‏گویند شتابکارى معنى وسیعترى و عمیقترى دارد. و آن این است که زمان از عوامل آفرینش انسان و یکى از عناصر اوست. شأن آن شأن همه طبیعت مسخر اوست. هر موجودى را که در زمین و آسمان مى‏بینیم زمان جزئى از ترکیب و طبیعت اوست.
قرآن مى‏خواهد به ما بگوید که این طبیعت بشرى که زمان جزئى از آن را تشکیل مى‏دهد، انسان را به مسئولیت ناپذیرى دعوت مى‏کند؛ زیرا او بنا بر طبیعت خود در لحظه زندگى مى‏کند بنا بر این از ادراک حتمیت پاداش عاجز است.
قرآن کریم به ما هشدار مى‏دهد که خواه در آینده زندگى کنیم یا نه و به آن ایمان بیاوریم یا نه، پاداش آن حتماً ظهور خواهد کرد یا عذاب آن شما را در بر خواهد گرفت و از آن جا که آینده، حق است باید بدان ایمان آوریم در حالى که همه در فشارهاى زندگى با یکدیگر هم داستانیم که در رأس همه آنها سرشت شتابنده بشرى قرار دارد.[۵۲۲]
البته در قرآن واژه دیگری هست به نام«سرعت» که این غیر از واژه عجله هست.چنانچه خداوند می فرماید: «… وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ ».[۵۲۳]
فرق عجله با سرعت آن است که: عجله یعنی مقدم شدن بر چیزی قبل از وقتش ولی سرعت مقدم شدن بر چیزی در نزدیکترین وقتش.[۵۲۴]
سرعت آن است که انسان بعد از فراهم شدن مقدمات، اتلاف وقت نکندو فرصت را از دست ندهد و به سوی مقصد بشتابد ؛ کاری که مسلماً سبب پیروزی و نجات و موفقیت است.درموارد بسیاری ، میان مصادیق و موارد عجله وسرعت اشتباه شده است و یا گروهی برای توجیه اعمال نادرست خود ، تنبلی و بی حالی و از دست دادن فرصتها را تحت عنوان ترک عجله و شتابزدگی توجیه می کنند؛درحالی که فرق این دوکاملاً واضح است واینکه می بینیم بعضی از روایات،عجله را از اسباب پشیمانی و تأنی را سبب سلامت شمرده است به خاطر همان است.[۵۲۵]
عجله توقع و انتظار بی موقع چیزی است؛ ولی سرعت عبارت است از کوششی که شخص برای زودتر رسیدن به هدف انجام می دهد.روی این بیان عجله بیشتر جنبه عاطفی داردوکمترجنبه فکری ولی سرعت ممکن است جنبه فکری داشته باشد وممکن است غیر فکری؛ولی به هر حال سرعت ، توقع انجام بی موقع چیزی نیست. در حقیقت آن گونه شتاب گرفتنی مذموم و ناپسنداست که عقل و اندیشه انسان پشتوانه آن نباشد. یعنی به صرف این که یک تمایل نفسانی نسبت به چیزی در وجود انسان پیدا شود اقدام کند و هیچ گونه فرصت و مجالی برای اندیشیدن برای خود باقی نگذارد. به همین جهت است که اگرانسان قبل از اقدام به عمل تدبیر و تعقل کرده باشد درموقع عمل نه تنها شتاب او مذموم نیست بلکه پسندیده هم هست.[۵۲۶]
مسارعه به معناى مبادرت ورزیدن و شتافتن است. و این کلمه باب مفاعله از ماده سرعت است.وفرق بین سرعت و عجله این است که سرعت به معناى جلو افتادن در کارى است که جلو افتادن در آن جایز باشد. پس سرعت (از آنجایى که همیشه در کار خیر به کار مى‏رود) خود یکى از صفات ممدوح است. و ضد آن” ابطاء- کندى” است.که صفت ناپسندى است، به خلاف عجله که چون به معناى شتافتن و جلو افتادن در کارى است که نباید در آن شتاب کرد. ازاین رو از صفات نکوهیده و مذموم به شمار مى‏رود. و ضد آن” اناه” درنگ و تانى” است که از صفات پسندیده است.
ظاهراً سرعت در اصل، وصف حرکت، و عجله وصف متحرک بوده، (بعدها به خود متحرک هم گفته‏اند مسارع، و گرنه در اصل لغت موارد هر یک غیر مورد دیگرى است).[۵۲۷]
ب - چگونگی عامل خطا بودن عجله
با مراجعه به آیات قرآن می خواهیم بیابیم که چگونه عجله سبب خطای انسان می شود؟
ازقرآن استفاده می شودکه از مجاری مختلفی عجله موجب خطا می شود که عبارتنداز:
۱- ب) عجله ، مانع قدرت تشخیص از انسان
« وَ یَدْعُ الأِنسانُ بِالشَّرِّ دُعآئَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الانسانُ عَجُولا ؛[۵۲۸] انسان (بر اثر شتابزدگى) بدیها را طلب مى کند، آن گونه که نیکیها را مى طلبد و انسان همیشه عجول بوده است».
بنابراین مقصود از اینکه فرمود:” انسان عجول است” این خواهد بود که او وقتى چیزى را طلب مى‏کند صبر و حوصله به خرج نمى‏دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى‏اندیشد تا در آنچه طلب مى‏کند راه خیر برایش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام کند بلکه به محض اینکه چیزى را برایش تعریف کردند و مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگى به سویش مى‏رود و در نتیجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى‏آید که مایه خسارت و زحمتش مى‏شود، و گاهى هم خیرى بوده که از آن نفع مى‏برد.
…جنس بشر عجول است و به خاطر همین عجله‏اش میان خیر و شر فرق نمى‏گذارد، بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مى‏خواهد و در طلبش برمى‏خیزد، بدون اینکه خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد، در نتیجه به همان نحوى که عاشق خیر است، شر را نیز به همان وجه طلب مى‏کند، و همان طور که باید بر سر حق سر و سینه بشکند بر سر باطل هم مى‏شکند.[۵۲۹] عجله و شتاب، از آفات فکر و عمل بشر است.[۵۳۰]
آیه مبنى بر توبیخ است بشر بر حسب طبع بدون تفکر در مقام طلب شر بر می آید و رفتار ناپسندى را بجا مى‏آورد همان طور که در مقام امر خیر و عمل نیک بر مى‏آید در صورتى که درباره هر امرى که بر او پیش مى‏آید باید با کمال تفکر و اندیشه به عاقبت آن توجه نموده آنگاه بدان اقدام نماید.ولى بشر بدون این که در عاقبت آن بیاندیشد به آن اقدام مى‏نماید چه بسیار که با خطر مواجه گردد؛ به عنوان مثل از جمله آیات قرآنى و مکتب عالى آن که از نعمتهاى پروردگار بر جامعه بشر است و به منظور رهبرى و سوق آنان به سوى سعادت تشریع و دسترس آنها نهاده شده ولى اکثر مردم در آن باره تفکر ننموده و نمى‏اندیشند با این که طنین دعوت آن جهان را فرا گرفته نشنیده‏اند و بدان توجه نمى‏نمایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...