دانلود مقالات و پایان نامه ها درباره مقایسه پیامدهای درمانگری پردازش شناختی و طرحواره درمانی بر متغیرهای زیست ... |
به شیوه مدل یابی معادلات زوجی[۷۰۲]، میلر، ولف، ریردان، هارینگتن و همکاران( ۲۰۱۳) رابطه تعارض رفتاری بین جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه با همسران آنها را بررسی کردند. در این پژوهش که ۵۷۴ نفر یعنی ۲۸۷ زوج حضور داشتند نتایج جالبتوجهی به دست آمد که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره نمود: افراد با شدت بالاتر نشانگان اختلال استرس پس از سانحه شوخطبعی کمتری در زندگی زناشویی داشتند، خصومت بالاتر و بیلذتی بیشتر، نسبتهای کلامی استرسزای بیشتر، انتقادهای غیر سازنده، خودسرزنشی و کیفیت ارتباطی پایین تر در جو زندگی زناشویی آنها حاکم بود.
موریس و روآ(۲۰۱۳) روان زیستشناسی[۷۰۳] اختلال استرس پس از سانحه را در ارتباط با مقابله گری، کارکرد محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال(HPA) و فعالیت دستگاه عصبی سمپاتیک بررسی کردند. یافتههای آنها به این نحو بود که تغییرات عصب هورمونی و راهبردهای مقابله گری با اختلال استرس پس از سانحه ارتباط دارند، یک افزایش فشارخون سیستولیک(SBP)، دیاستولیک(DBP) و ضربان قلب (HR) قابلتوجه در افراد مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه وجود دارد و نهایتاٌ نوعی از بدکارکردی در کارکرد محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال(HPA) در مبتلایان گزارششده است.
آقایوسفی(۱۳۸۸) رابطه سبکهای مقابلهای و اختلال استرس پس از سانحه را با نشانههای تنیدگی مزمن(جسمانی و روانشناختی) در ۴۵۲ جانباز شهر قم بررسی کردند. نتایج بررسی نشان داد که همبستگی مثبت و معناداری بین شدت اختلال استرس پس از سانحه و تنیدگی جسمانی و روانشناختی در بین جانبازان وجود دارد، همچنین همبستگی منفی بین راهبردهای مقابلهای مسأله مدار با تنیدگی و همبستگی مثبت بین تنیدگی با شیوههای راهبرد مقابلهای نارسانا و هیجان مدار در پژوهش گزارششده است.
پائولوس، آرگو، و اِگ(۲۰۱۳) تأثیر اختلال استرس پس از سانحه بر فشارخون و ضربان قلب جانبازان را موردمطالعه قراردادند، در این پژوهش این زیستنشانگرها در ۸۸ جانباز با اختلال استرس پس از سانحه و ۹۸ بدون این اختلال مقایسه شد. یافتهها حاکی از آن بود که گروه مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه در مقایسه با گروه جانبازان فاقد این اختلال، بهطور معناداری فشارخون و ضربان قلب آنها بالاتر بود و لذا در ارتباط با اختلال استرس پس از سانحه علاوه بر بعد روانپزشکی، بعد پزشکی هم موردتوجه درمانگران قرار گیرد.
دریک کارآزمایی بالینی تصادفی شده، مک دونالد، مانسن، درون-لامارکا[۷۰۴]، رسیک و همکاران(۲۰۱۱) به بررسی اثربخشی درمان پردازش شناختی(CPT) را بر نشانگان اختلال استرس پس از سانحه در ۶۰ جانباز مبتلابه این اختلال(۳۰نفر گروه آزمایش و ۳۰ نفر گروه کنترل) پرداختند، نتایج پژوهش آنها نشان داد که این رویکرد درمانی، نشانگان اختلال استرس پس از سانحه خصوصاٌ اجتناب را در مقایسه با گروه گروه کنترل کاهش داده است و این تغییرات پس از یک ماه پیگیری پایدار بوده است.
سُبِل، رسیک و رابالایس(۲۰۰۹) پیامدهای درمان پردازش شناختی(CPT) بر شناختهای افراد با اختلال استرس پس از را در پژوهش خود گزارش کردند، بر اساس این مطالعه، درمان پردازش شناختی(CPT) به کاهش تحریفها و خطاهای شناختی منجر میشود و کاهش قابلتوجهی در بیش برون سازی و درونسازی به دنبال درمان شرکتکنندگان در پژوهش حادثشده است.
گالاگر و رسیک(۲۰۱۲) تفاوت سازوکارهای تغییر در درمان پردازش شناختی(CPT) و مداخله با رویکرد مواجهه طولانیمدت (PE) در مبتلایان اختلال استرس پس از سانحه را بررسی کردند. بر اساس یافتههای این پژوهش، درمان پردازش شناختی(CPT) به دلیل استفاده از گزارش نوشتاری رویداد تروماتیک، از امتیاز روش مواجهه سازی برخوردار است و با بهره گرفتن از فنونی چون بازسازی شناختی طرحوارههای ناسازگار مرتبط با رویداد تروماتیک را در درمان هدف قرار میدهد، همچنین نتایج نشان داد که درمان پردازش شناختی(CPT) بهطور غیرمستقیم، طرحوارههای تقویتکننده ناامیدی را تضعیف میسازد.
در پژوهشی مانسن، مک دونالد، ورستنباش، اشنایدر[۷۰۵] و همکاران(۲۰۱۲) تأثیر درمان پردازش شناختی(CPT) را بر تغییرات در حوزههای اجتماعی، اوقات فراغت، خانواده، کار و درآمد در ۶۰جانباز(۵۴ مرد و ۶ زن) با تشخیص اختلال استرس پس از سانحه بررسی کردند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بین تغییر در هرکدام از مجموعه نشانگان یعنی تجربه مجدد، اجتناب، کرختی و بیش انگیختگی با تغییرات خاصی از حوزههای سازگاری اجتماعی ارتباط وجود دارد. تغییر در هر چهار نوع از نشانگان پیشبینی کننده قویتری برای سازگاری اجتماعی به دنبال داشت و درمجموع بهبود در نشانگان اجتناب و کرختی هیجانی سازگاری اجتماعی مناسبتری را موجب میشد.
گیلی و تایر(۲۰۱۴) نقش تغییرپذیری یا نوسان ضربان قلب[۷۰۶](HRV) را بهعنوان یک شاخص فیزیولوژیکی از ظرفیت خودتنظیمی[۷۰۷]( تغییرات در فاصله زمانی بین ضربانهای قلب) همراه با وضعیت کنترل شناختی در اختلال استرس پس از سانحه را مطالعه کردند، نتایج بررسی آنها نشان داد که نوسان ضربان قلب پایینتر و ضعف در کنترل شناختی میتوانند بهعنوان عوامل خطر برای شکلگیری اختلال استرس پس از سانحه موردتوجه واقع شوند.
بشر پور(۱۳۹۱) اثربخشی درمان پردازش شناختی(CPT) بر بهبود علائم استرس پس از سانحه ناشی از خیانت زناشویی، کیفیت زندگی، عزتنفس، و رضایت زناشویی بر روی ۱۴ زن در دوازده جلسه ۶۰ دقیقهای و بهصورت هفتگی بررسی کردند، بر اساس این پژوهش درمان پردازش شناختی(CPT) در مراحل پسآزمون و پیگیری باعث کاهش معنادار نمرات علائم پس آسیبی و افزایش نمرات کیفیت زندگی و عزتنفس زنان حاضر در پژوهش شده است، در ارتباط با رضایت زناشویی نمرات در هر سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تغییر معناداری نداشته است و این بدان معنا است که درمان پردازش شناختی(CPT) برافزایش رضایت زناشویی شرکتکنندگان حاضر در پژوهش اثربخش نبوده است.
کوکرام، دروموند و لی(۲۰۱۰) نقش و درمان طرحوارههای ناسازگار اولیه(EMSs) را در جانبازان جنگ ویتنام بررسی کردند، نتایج مطالعه آنها نشان داد که طرحواره ها در ساختار شناختی افراد شرکتکننده در پژوهش نقش فعالی دارند و عوامل مهم در شکلگیری و تداوم اختلال استرس پس از سانحه هستند. همچنین آنها گزارش کردند که درمان مبتنی بر طرحواره به کاهش شدت نشانگان اختلال استرس پس از سانحه منتهی میشود. درمجموع بر اساس نتایج این پژوهش، سطوح بالاتری از طرحوارههای ناسازگار اولیه(EMSs) در جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه وجود دارد، اختلال استرس پس از سانحه با هفت طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs) یعنی آسیبپذیری نسبت به بیماری و ضرر، بازداری هیجانی، انزوای اجتماعی، خودکنترلی ناکافی، بدرفتاری/ سوء رفتار، منفی گرایی/بدبینی و طرد شدن ارتباط قویتری دارد، و ازنظر بالینی کار بر روی طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs) با کاهش شدت نشانگان اختلال استرس پس از سانحه همراه خواهد بود.
فلاح چای، زارعی و نورمحمدی پور(۲۰۱۴) رابطه بین طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs) و رضایت زناشویی را در ۳۸۰ زن بررسی کردند، در این پژوهش اشارهشده است که طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs) یکی از مهمترین عوامل شکست و عدم موفقیت در زندگی زناشویی محسوب میشوند و افزایش آنها در ساختارهای شناختی منجر به کاهش صمیمیت و رضایت زناشویی شده و تقویت شیوههای ناموفق حل تعارض را موجب میشوند. همچنین در این پژوهش به ارتباط منفی و معنادار سه حوزه طرحواره ای یعنی قطع ارتباط و طرد، جهتگیری بر مبنای دیگران و گوش بزنگی مفرط/ بازداری با رضایت زناشویی اذعان شده است.
دِکِل، پِلِگ و سولومون(۲۰۱۳) در یک مطالعه طولی به مدت ۱۷ سال( با سه بار اندازهگیری بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۳ و یک پیگیری در سال ۲۰۰۸) ارتباط بین اختلال استرس پس از سانحه و شناختهای منفی را در جانبازان جنگ بررسی کردند. از جمله یافتههای این بررسی طولی میتوان بهپیش بینی کردن شناختهای منفی نبست به خود و جهان توسط نشانگان اختلال استرس با گذشت ۳۵ سال پس از جنگ اشاره کرد، علاوه بر این، شناختهای منفی از جمله راه اندازهای شکلگیری و عامل تداومبخش اختلال استرس پس از سانحه معرفی و نقایصی در عملکرد حافظه سرگذشتی به دلیل رخنه مکرر رویدادهای مرتبط با جنگ و تثبیت مجدد آنها در حافظه، دلیلی بر پایداری و تحکیم حافظه رویداد آسیبزا دانسته شده است.
اثربخشی طرحواره درمانی(ST) به شیوه گروهی در کاهش تعارض زناشویی و افزایش کارآمدی خانواده، توسط نقدی، پویامنش و جعفری(۲۰۱۳) در پژوهشی نیمه تجربی بر روی ۲۰ زوج(۱۰زوج گروه آزمایش و ۱۰ زوج گروه کنترل) اجرا شد نتایج این مطالعه نشان داد که با هدف قرار گرفتن و تغییر طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs) پس از اعمال طرحواره درمانی(ST) گروهی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه تعارضات زناشویی کاهش و عملکرد خانواده افزایشیافته است.
در پژوهشی یوسفی، اعتمادی، بهرامی، احمدی و همکاران(۱۳۸۹) نقش طرحواره ناسازگار اولیه (EMSs) را در پیشبینی طلاق بررسی کردند، بر اساس پژوهش آنها طرحوارههای بیاعتمادی/بدرفتاری، معیارهای سختگیرانه و بازداری هیجانی به ترتیب قویترین پیشبینی کنندههای طلاق در نمونه موردمطالعه بوده است. درنتیجه این پژوهش اشارهشده است که میتوان بر پایه رویکرد طرحواره درمانی(ST)، پیشگیری از طلاق و درمان مشکلات زناشویی را تدارک دید و در مورد همسران ناسازگار این رویکرد درمانی میتواند دستاوردهای موفقیتآمیزی را با خود به همراه داشته باشد.
باقریان سرارودی، صانعی و بهرامی احسان(۱۳۸۸) در ارتباط با سابقه فشارخون بالا و طرحوارههای شناختی به این نتیجه دستیافتهاند که بیماران با سابقه فشارخون بالا، طرحوارههای شناختی منفیتری از بیماری خود مانند پیامدهای بیماری، کنترلپذیری و درمانپذیری را در نظام شناختی خود شکل میدهند.
پژوهشی بهمنظور مقایسه طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان( که میتوان آنها را با سبکهای مقابله گری در یک راستا قرار داد) در بیماران انسداد عروق کرونر(۳۰بیمار) و افراد سالم(۳۰) توسط احمدی، اصغرنژاندفرید و برجعلی(۱۳۹۳) انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که افراد مبتلابه انسداد عروق کرونر میانگین نمراتشان در طرحواره ناسازگار اولیه(EMSs)(محرومیت هیجانی، رهاشدگی/بیثباتی، بیاعتمادی/بدرفتاری، آسیبپذیری به بیماری و ضرر، خود تحول نیافته/گرفتار، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیبجویی افراطی و خودکنترلی/خود انضباطی ناکافی) نسبت به گروه سالم بالاتر بوده است و درنهایت راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در آنها غالباٌ آشفته ساز بوده است.
رایت، کولینزورث و فیتزگرالد[۷۰۸](۲۰۱۰) ارتباط طرحوارههای ناسازگار شناختی و اختلال استرس پس از سانحه را در ۲۵۷ زن با اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجاوز به عنف را مطالعه کردند. با توجه به یافتههای این پژوهش طرحواره در ارتباط با وقوع تروما یا آسیب و بروز اختلال استرس پس از سانحه نقش میانجی دارند و طرحوارههای شناختی ناسازگار در افراد مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه، آنها را در حوزههای صمیمیت، اعتماد و امنیت درون فردی و بین فردی با مشکل مواجهه خواهد کرد.
در یک پژوهش بهمنظور مشخص کردن شیوع اختلال استرس پس از سانحه در میان بیماران قلبی و تأثیر این اختلال بر سلامت جسمانی خصوصاٌ قلبی عروقی، تالِک، گرینمن و تاسی (۲۰۱۵) این موضوع را بررسی کردند و بر اساس یافتههای آنها شیوع اختلال استرس پس از سانحه در میان افرادی که بیماریهای قلبی را تجربه میکنند در مقایسه با جمعیت عمومی بالاتر است، افزون بر این، اشارهشده است که افراد مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه واکنشهای فیزیولوژیکی نابهنجاری از جمله تغییراتی در زیستنشانگرهای قلبی عروقی مانند افزایش ضربان قلب، فشارخون و دمای بدن به رویدادهای استرسزا نشان میدهند.
لِهرنر و یهودا(۲۰۱۴) در پژوهشی با هدف مطالعه زیستنشانگرها در اختلال استرس پس از سانحه معتقدند که اگرچه یک زیستنشانگر مشخص برای اختلال استرس پس از سانحه وجود ندارد، بااینوجود، پژوهشهای زیستشناسی در اختلال استرس پس از سانحه پیشرفتهای بااهمیتی در آسیبپذیری نسبت به این اختلال فراهم آورده است. در این مطالعه از جمله امتیازات بهکارگیری زیستنشانگرها در ارتباط با اختلال استرس پس از سانحه، کمک به تشخیص افتراقی، کاهش انگ، کمک به طرح درمان، مقابله با بیش و کم تشخیصی نامبردهاند.
با توجه به پیامدهای اختلال استرس پس از سانحه بر همسران جانبازان مبتلابه این اختلال، ابوالمعالی و کمال(۱۳۹۳) اثر آموزش مبتنی بر طرحواره بر کاهش علائم استرس ترومای ثانویه در همسران جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه را بر روی ۲۴ همسر جانبازان(۱۲ نفر گروه آزمایش و ۱۲ نفر گروه کنترل) انجام دادند. نتایج حاکی از آن بود که در مرحله پسآزمون میانگین نمرات نشانگان مزاحمت، اجتناب و برانگیختگی در گروه آزمایش بهطور معناداری پایینتر از گروه کنترل بود. درنتیجه این پژوهش، طرحواره درمانی(ST) را بهعنوان شیوهای کارآمد در کاهش نشانگان مزاحمت، اجتناب و برانگیختگی اختلال استرس پس از سانحه ثانویه معرفی کرده است.
میایی، یوسفی و یوسفی(۱۳۹۳) اثربخشی شناخت درمانی را بر درمان نشانگان اختلال استرس پس از سانحه در ۴۰ جانباز مبتلابه این اختلال در شهر سنندج را گزارش کردهاند.
در یک بررسی فرا تحلیل بر روی ۶ مطالعه، ارتباط بین اختلال استرس پس از سانحه و خطر وقوع بیماری کرونر قلب توسط ریچاردسُن، فالزُن، دیویدسُن و همکاران(۲۰۱۲)موردمطالعه قرار گرفت، نتایج این فرا تحلیل نشان داد که ارتباط بین اختلال استرس پس از سانحه و عارضههای قلبی و مرگومیر، مستقل از افسردگی است؛ کاهش نوسان یا تغییرپذیری ضربان قلب در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه نیز در مطالعات تحلیلشده نیز اشارهشده است.
۲-۵- جمعبندی فصل دوم
به دنبال افزایش پژوهشها، حصول یافتهها و اطلاعات بیشتر از اختلال استرس پس از سانحه، هم در گستره نظری و هم گستره عملی همانگونه که در این فصل موردبررسی قرار گرفت، این اختلال، فراز و نشیبهای بسیار زیادی سپری کرده است. ازنظر نامگذاری برای این اختلال از عناوین مختلفی چون بیماری قلب سرباز، شوک گلوله تا اصلاح نشانگان پس از سانحه توسط آبرام کاردینر استفاده شد. این سیر پرفرازونشیب تنها به نامگذاری اختلال استرس پس از سانحه محدود نمیشود، بلکه ملاکها و معیارهای نظامهای طبقهبندی و تشخیصی اختلالات مانند راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM) و نظام طبقهبندی بینالمللی از بیماریها(ICD0)، از زمان ورد این اختلال به طبقهبندی آنها، شاهد تغییرات مختلفی در آنها و افزودهها شدن زیرگروههای جدید بودهایم. که یکی از برجستهترین اصلاحات در پنجمین ویراست کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM-5) است. به این صورت که از یکسو اختلال استرس پس از سانحه را به دلیل اینکه اختلال مذکور را ناشی از ضربه روانی(تروما) و نه اضطراب در نظر میگیرند آن از طبقه اختلالات اضطرابی مجزا و در طبقهای جدید به نام اختلالات وابسته به تروما و استرس قرار میدهد و سوی دیگر، نشانگان منفی خلق و شناخت مانند ناتوانی در به یادآوردن جنبههای از رویداد، باورهای منفی نسبت به خود/ جهان و دیگران، احساس فاصله و دور بودن از دیگران به مجموعه نشانگان قبلی این اختلال اضافهشده است. این تغییرات جدید، میتوانند توانمندی اثربخشی درمان مبتنی بر رویکردهای شناختی مانند درمان پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) بر نشانگان اختلال استرس پس از سانحه را بهواسطه درک اهمیت شناختها در شکلگیری و تداوم این اختلال افزایش دهند.
به دنبال تصدیق اثرپذیری افراد خانواده، خصوصاٌ همسران مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه، با امید به چارهاندیشی درمانگران و انجام مداخلات برای کاستن از آشفتگی روانی افراد نزدیک به مبتلایان اختلال مذکور، اصطلاح اختلال استرس پس از سانحه ثانویه یا نیابی مطرح شد. تنوع وقایع آشکارساز اختلال استرس پس از سانحه منجر به تفاوتهای جنسیتی در شیوع این اختلال شد، بهعنوانمثال آمارها بهطورکلی فراوانی ابتلا در زنان را نشان میداد، اما اگر اختلال استرس پس از سانحه ناشی از جنگ مطرح میشد، همهگیرشناسی حاکی از شیوع بسیار بالاتر مردان داشت. در ارتباط با همایندی یا همبودی اختلال استرس پس از سانحه، شرایط این اختلال را برای ضرورت مداخله درمانی آشکارتر میسازد زیرا در میان بیماران مبتلابه سایر اختلالات روانی در مقایسه به جمعیتهای عمومی، شیوع بسیار بالاتر این اختلال در پژوهشهای مختلف گزارششده است.
در تبیین پدیدآیی اختلال استرس پس از سانحه، رهیافتها یا رویکردهای مختلفی چون زیستی، رفتاری، و شناختی و رویکرد عاملی ارائه شدند که به نظر میرسد جذابترین و قابلقبولترین تبیین برای این اختلال را باید در تبیینهای رهیافت شناختی جستجو کرد. شاید به همین دلیل است که درروان درمانیهای اختلال استرس پس از سانحه، الگوهای درمانی شناختی یا مشتق از آن در خط مقدم و انتخاب نخست جای گرفتهاند. درمان پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) مبتنی بر شناخت درمانی، با ارائه مدل درمانی منطقی، ساختاریافته و پایبند بر دستورالعمل توانستهاند از حمایتهای تجربی بالایی برخوردار شوند. اگرچه در گستره عملی حجم بالای از پژوهشها، اختلال استرس پس از سانحه را موردتوجه قرار دادهاند و به رابطه بین اختلال استرس پس از سانحه با متغیرهای این پژوهش(خشم، خصومت، راهبرد مقابله گری اجتنابی، وضعیت زناشویی و زیستنشانگرها) اشارهکردهاند، بااینوجود، خلأ چشمگیری در پژوهشها بهمنظور هدف قرار دادن پیامدهای منفی اختلال استرس پس از سانحه وجود دارد و این ضعف در بررسیهای داخلی با توجه به تجربه بزرگترین پدیده اجتماعی کشورمان یعنی جنگ تحمیلی هشتساله و شیوع بالا این اختلال در جانبازان جنگ چشمگیر است. علاوه بر این، اگرچه بررسیهای محدودی وجود دارند که بر اثربخشی درمان پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) در اختلال استرس پس از سانحه ناشی از سایر عوامل غیر از جنگ متمرکزشدهاند، تا جایی که مطالعات ما نشان داده است، مقایسه اثربخشی این دو روش درمانی هم بر متغیرهای روانشناختی و همزیستی بهطور همزمان اجرانشده است.
فصل سوم: روش پژوهش
۳-۱ مقدمه
همانطوری که میدانیم هدف از انتخاب روش پژوهش آن است که پژوهشگر مشخص نماید چه شیوه یا روشی را اتخاذ نماید تا او را هرچه سریعتر و دقیقتر به پاسخ یا پاسخهایی برای سؤالات پژوهش برساند و انتخاب روش پژوهش بستگی به هدف، ماهیت، موضوع پژوهش و امکانات اجرایی آن دارد. بر این اساس در فصل حاضر به معرفی مبانی روششناختی چون طرح پژوهش، جامعه آماری، نمونه و روش نمونهبرداری، ابزار گردآوری دادهها، روند اجرا و روشهای آماری پژوهش پرداخته شده است.
۳-۲ طرح پژوهش
مطالعه حاضر ازنظر هدف در زمره پژوهشهای کاربردی، و ازلحاظ روششناسی نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون- پیگیری(۱ ماه بعد از اجرای پسآزمون) و با دو گروه آزمایشی شامل درمان پردازش شناختی(CPT)، طرحواره درمانی(ST) و گروه کنترل است. پس از انتخاب شرکتکنندگان در پژوهش، مراحل اجرایی شامل ۱) گمارش تصادفی آزمودنیها؛ ۲) اجرای پیشآزمون و جمع آوری دادهها؛ ۳) اعمال متغیرهای مستقل یعنی درمان پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST)؛ ۴) اجرای پسآزمون و جمع آوری دادهها؛ ۵) اجرای پی گیری و جمع آوری دادهها یک ماه بعد از اجرای پسآزمون. ۱۲ جلسه گروهدرمانی پردازش شناختی (CPT) و ۱۴ جلسه طرحواره درمانی(ST)، بهصورت هفتهای دو بار و هر جلسه ۹۰ دقیقه طول کشید. عامل بین گروهی با سه سطح (درمان پردازش شناختی(CPT)، طرحواره درمانی(ST) و گروه گروه کنترل) و عامل درونگروهی یا همان زمان با سه سطح (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری)است.
۳-۳ جامعه آماری پژوهش
جامعه آماری پژوهش مشتمل بود بر کلیه جانبازان جنگ عراق علیه ایران که در سال ۱۳۹۳ ساکن استان کرمانشاه بودند و بر اساس بررسیهای کمیسیون پزشکی بنیاد جانبازان و امور ایثارگران این استان، مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه تشخیص دادهشده بودند. علاوه بر این، معیارهای شمول و خروج از پژوهش نیز اعمال شد. معیارهای شمول عبارت بودند از: جنسیت مرد، متأهل، حداقل مدرک سوم راهنمایی، سن کمتر از ۷۰ سال، رضایت به شرکت در دوره مداخله و کسب نمره بالاتر از نقطه برش در چکلیست اختلال استرس پس از سانحه-نسخه نظامی(PCL- M)، طراحی شده توسط ودرز و همکاران(۱۹۹۳) بود. و معیارهای خروج نیز: داشتن اختلال سایکوتیک و اختلال دوقطبی فعال، وابستگی شدید به مواد، رفتارهای آسیبرسان جدی مانند خودکشی و پرخاشگری و سطح آسیب بالاتر از ۷۰ درصد در نظر گرفته شد.
۳-۴ نمونه و روش نمونهگیری
از جامعه آماری پژوهش و با در نظر گرفتن ادبیات پژوهش جهت اجرای مداخلات تجربی و بالینی، بر اساس نمونهبرداری هدفمند به دلیل برخوردارشدن از معیارهای موردنظر ما، ۳۶ نفر از جانبازان جنگ تحمیلی عراق بر ایران از استان کرمانشاه(عمدتاٌ از شهر کرمانشاه و شهرستان های کنگاور و سُنقرِکُلیایی) پس از همتاسازی از نظر سطح و نوع جانبازی(شیمیایی، جسمی و اعصاب و روان یا ترکیبی) و سایر متغیرهای جمعیت شناختی از جمله داروهای مورد استعمال، به صورت تصادفی و مساوی در سه گروه درمان پردازش شناختی(CPT)، طرحواره درمانی(ST) و گروه کنترل از طریق قرعه کشی گمارش شدند. در گروه درمان پردازش شناختی دو نفر از شرکت کنندگان به دلیل شرایط جسمانی نامناسب و پیگیری درمان های فیزیولوژیک خود بعد از دو جلسه حضور، از مراجعه به جلسات صرف نظر کردند و از تجزیه و تحلیل نتایج اثربخشی درمان کنار گذاشته شدند.
ابزارهای پژوهش
۳-۵-۱ چکلیست اختلال استرس پس سانحه-نسخه نظامی(PCL- M):
این ابزار اندازهگیری، مرکب از ۱۷ گویه ۵ گزینهای مدرج از اصلاٌ(۱ نمره) تا خیلی زیاد(۵ نمره) است که حداقل نمره هر فرد ۱۷ و حداکثر نمره ۸۵ است. نقطه برش برای تشخیص اختلال استرس پس از سانحه برای جانبازان جنگ ۵۰ تعیینشده است. ۵ گویه علائم و نشانههای تجربه مجدد تروما یا رویداد آسیبزا (مزاحمتها یا رخنه کنندهها)، ۷ گویه مربوط به علائم کرختی و اجتناب و ۵ گویه مربوط به علائم و نشانههای برانگیختگی شدید است. این چکلیست بر اساس ملاکهای DSM-IV بهعنوان یک ابراز کمک تشخیصی برای تشخیص اختلال استرس پس از سانحه به کار میرود و دارای سه ویرایش(نظامی، عادی و ویژه) است. این مقیاس بهوسیله ودرز، هرمن و هوسکا، همکاران(۱۹۹۳) طراحی شده است و در داخل گودرزی(۱۳۸۲) آن را اعتبار یابی کردهاند. اجرای سریع و روایی و پایایی بالا از ویژگیهای مثبت چکلیست اختلال استرس پس سانحه-نسخه نظامی(PCL- M) است. در پژوهش ودرز و همکاران(۱۹۹۳)، ضریب همسانی درونی۹۷/۰ و ضریب باز آزمایی ۹۶/۰ را برای جانبازان جنگ ویتنام گزارش کردهاند و گودرزی(۱۳۸۲) نیز با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ پایایی ۹۳/۰ و همبستگی مثبت و معنادار آن را با مقیاس رویداد زندگی[۷۰۹] بهعنوان شاخصی برای روایی همزمان مقیاس معرفی کردهاند. در پژوهش حاضر پایایی بهدستآمده برای ۳۶ شرکتکننده در مرحله پیشآزمون بر اساس آلفای کرونباخ برابر با ۸۳/۰ به دست آمد.
پرسشنامه پرخاشگری بای و پری (BPAQ; Buss & Perry)
این پرسشنامه یک ابزار خود گزارشی است که چهار بعد پرخاشگری کلامی(۹ گزاره)، پرخاشگری بدنی(۵ گزاره)، خشم(۷ گزاره) و خصومت(۸ گزاره) را از طریق ۲۹ سؤال مدرج پنج گزینهای از کاملاٌ خلاف خصوصیات من است(۱ نمره) تا کاملاٌ گویای خصوصیات من است(۵نمره) اندازهگیری میکند. سازندگان این مقیاس باس و پری(۱۹۹۲) بر اساس روش باز آزمایی به ترتیب برای چهار خرده مقیاس مذکور برابر با ۸۰/۰، ۷۶/۰، ۷۲/۰ و ۷۲/۰ گزارش کردهاند. و در پژوهش سامانی(۱۳۸۶) با هدف دستیابی به روایی و پایایی مقیاس باس و پری در جامعه ایرانی، ضریب پایایی کل مقیاس را ۷۸/۰ به دست آوردهاند. در پژوهش حاضر از دو خرده مقیاس خشم و خصومت جهت نیل به اهداف پژوهش استفاده شد. در این پژوهش مقدار همسانی درونی به شیوه آلفای کرونباخ به ترتیب برای خشم ۷۱/۰ و خصومت ۷۶/۰ بود.
پرسشنامه راهبردهای مقابلهای فولکمن و لازاروس
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 04:46:00 ق.ظ ]
|