دانلود پایان نامه نقش نفت در ایجاد بحران سیاسی و نظامی در عراق- ... |
اعزام ۲۱۵۰۰ نفر نیروی نظامی تازه نفس و استقرار آنها در استانهای بغداد و الانبار
اعزام دومین ناو هواپیما بر آمریکا در خلیج فارس
ارسال موشکهای دفاع هوایی پاتریوت برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس
خنثی کردن حملات علیه نیروهای آمریکایی
کمرنگ شدن سیاست بعثی زدایی و باز گرداندن اقلیت های قومی و مذهبی به عرصه سیاست در سطح ملی
مقابله با ایران به عنوان دشمن اصلی استراتژی آمریکا در عراق
ایجاد موج ایران هراسی در منطقه با توهم ساخت سلاح هسته ای توسط ایران و جلوگیری از نفوذ سیاسی ایران در منطقه
نکات محوری یاد شده در پس سلطه بر منابع نفت عراق و سیاست امنیت ملی و امنیت انرژی آمریکا ، بعنوان استراتژی و اهداف راهبردی آمریکا در منطقه و ابتکار عملی از طرف ایالات متحده در پوشش ضعف و شکست آمریکا در عراق محسوب می شود . ایالات متحده آمریکا در قالب این استراتژی سعی نموده است تا علائم دلگرم کننده ای به متحدین مضطرب و حامیان خود در منطقه القاء کند و با تقویت سیستمهای نظامی این کشورها به تسلیحات پیشرفته به ابقاء این دولتهای عمدتا غیر مردمی کمک نموده و از آنها بعنوان ابزار سلطه خود استفاده نماید . در تنظیم استراتژی جدید آمریکا بخش اعظمی به مساله اعراب و اسرائیل تخصیص داده شده و همانگونه که در گزارش بیکر و هامیلتون نیز آمده ایران و سوریه را مهم ترین مانع در یکه تازی اسرائیل در منطقه معرفی کرده است . عدم ثبات و نبود امنیت که پس از اشغال عراق با ناتوانی آمریکا در بر قراری امنیت بوجود آمد موجب گردید که ایالات متحده با اتخاذ استراتژی جدید بدنبال تلاش برای پوشش ناکارآمدی این کشور باشد .
هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه همانگونه که در گزارش گروه مطالعات عراق ( جیمز بیکر و هامیلتون) اشاره گردیده است ، سیاست های آمریکا در عراق را ناکار آمد ارزیابی کرده اند . در سیاست جدید دولت آمریکا (بوش) که تحت فشار لابی اسرائیل و صهیونسیت ها شکل گرفته است ایران را معضلی بزرگ در برابر اهداف استراتژیک آمریکا در منطقه معرفی می نماید و حمله آمریکا به کنسولگری ایران در اربیل عراق را در همین راستا ارزیابی می کند . در تحلیل رسمی و غیر رسمی احزاب و گروه های داخلی امریکا از اهمیت ویژه ای در این زمینه بر خوردار است ، در این رابطه نانسی پلوسی ، رئیس مجلس نمایندگان و هنری رید رهبر اکثریت سنای آمریکا در بیانیه ای مشترک با افزایش شمار نظامیان آمریکا در عراق مخالفت می کند و خواهان پایان یافتن درگیری نظامی آمریکا در عراق می شود .علاوه بر محافل رسمی نظرات کارشناسان برجسته بین المللی نیز در ارتباط با استراتژی جدید بوش باید مد نظر قرار گیرد. از جمله برژینسکی[۳۴] که از چهره های سرشناس در دیپلماسی آمریکا به شمار می رود ، استراتژی جدید آمریکا را تلاش نومیدانه کاخ سفید برای فرافکنی مشکلات خود دانسته است . به عقیده وی آمریکا می خواهد بار شکست خود در عراق را بر دوش ایران و سوریه بیندازد . برژینسکی تاکید میکند که با وجود مخالفت افکار عمومی جهان و حتی بسیاری از اعضای کنگره با ادامه حضور نظامی در عراق ، آمریکا بدنبال طرح موضوع حمله به ایران می باشد که این امر باعث می شود که دامنه جنگ گسترده تر شده و مشکلات آمریکا در منطقه بیش از پیش گردد . عدم توجه و حمایت رئیس جمهور آمریکا از اهرم های نفوذ آمریکا و گزارشات گروه مطالعات عراق که بر تاثیر ایران در روند برقراری صلح در منطقه و کشور عراق و سوریه تاکید دارد ، مورد پذیرش رئیس جمهور آمریکا قرار نمی گیرد .
تریتا پارسی[۳۵] ، یکی دیگر از کارشناسان آمریکایی ایرانی تبار با تحلیل استراتژی جدید بوش در مورد عراق ، هدف استراتژی مزبور را بیشتر متوجه ایران می داند . وی معتقد است دولت بوش نه تنها به توصیه های بیکر و هامیلتون توجهی نکرده است بلکه موضعی کاملا مخالف آن اتخاذ نموده است ، پارسی تاکید می کند مقام های آمریکایی به کرات اظهار داشته اند که نشان از احتمال حمله به ایران بعنوان یک گزینه جدی همواره مد نظر بوده است ، استقرار موشکهای پاتریوت و تقویت بنیه نظامی عراق و دولتهای عربی در خلیج فارس ، نمی تواند صرفا برای آرامش و صلح در عراق باشد.زیرا هیچیک از گروه های شورشی و تروریستی به موشک های بالستیک مسلح نسیتند بلکه چنین اقداماتی تنها می تواند در برابر ایران معنا پیدا کند . وی معتقد است حمله به ایران در چارچوب استراتژی آمریکا برای مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی توجیه می شود . لیکن مشکلات آمریکا در عراق موجب شد که آمریکا تا نوامبر ۲۰۰۷ نتواند تعهدات خود را در عراق به انجام برساند و مهمترین موضوع که برقراری صلح و آرامش بود ، تحقق نیافت ( parsi,Tritta,2007).
۱۱-۴) بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای عراق
۱-۱۱-۴) ترکیه
برقراری روابط با جریانات مخالف سوریه و تلاش برای شناخت نیازها و مطالعه دقیق اهداف نهایی و قدرت آنها برای تحقق خواسته هایشان و همچنین تلاش ترکیه برای سرازیر شدن موجی از پناهندگان سوری به خاک ترکیه برای ایجاد خط حائلی بعنوان منطقه امن میان ترکیه و سوریه دنبال می شود . همراه شدن این کشور با جامعه بین الملل علیه دولت سوریه و درگیری نظامی آنها با کردها درمنطقه شمال سوریه و عراق و حزب پ پ ک از اقدامات اساسی ترکیه است . دولت امریکا با حمله به افغانستان و عراق و تهدیدات مداوم علیه ایران به صورت مشخص ، ماهیت تهدیدگری خود را نشان داده است و در منطقه اوراسیا و خاورمیانه حضور عینی و نظامی دارد و قدرتهای منطقه ای و قلمروهای ژئوپلیتیکی را مورد چالش قرار داده است . آمریکا علیرغم دنبال کردن نظام تک قطبی بدلیل بار مالی و هزینه های هنگفت حضور در منطقه درصدد تامین امنیت انرژی با کمترین هزینه از سمت خاورمیانه به سمت غرب است . از طرفی امنیت اسرائیل نیز از نکات محوری مورد نظر آمریکاست. آمریکا از سال ۱۹۷۳ تا کنون نتوانسته است حمایت کشورهای عربی در به رسمیت شناختن اسرائیل و تعمیق روابط را برقرار نماید ، لیکن در منازعه اعراب و اسرائیل هنوز پنج موضوع اصلی وجود دارد .
موضوع بیت المقدس و مسجد الصخره و قدس که بعنوان قبله اول مسلمین شناخته می شود .
مرز اسرائیل با کشورهای همسایه
امور مربوط به شهرک سازی های رژیم صهیونیستی
موضوع آوارگان فلسطینی
منابع آبی مشترک با همسایگان
ثمره کلی این موضوعات اشغال و ناامنی و در گیری و خشونت می باشد (موسوی ،۱۳۸۸:۲) .
ترکیه با حمایت از گروه های تروریستی و با رویکرد نو عثمانی گری حاکم بر سیاست خارجی این کشور در ایجاد بحران در کشور عراق و سوریه دخیل می باشد . پس از جنگ جهانی دوم ، سیاست خارجی ترکیه در چارچوب نو عثمانی گری و بصورتی نا متعادل بوده است و تاکید این کشور برای ارتباط با اروپا و آمریکا ، این کشور را از خاورمیانه و شمال آفریقا یعنی محدوده امپراطوری عثمانی دور کرده است . ترکیه دارای شاخصهای هویتی متکثری است و باید سیاست های خود را بر اساس این هویت متنوع تنظیم کند و با خاورمیانه و قفقاز و اروپا و بالکان تعامل سازنده داشته باشد زیرا جهت گیری صرفا به سمت غرب باعث ایجاد عدم توازن در اتخاذ سیاست خارجی متعادل خواهد بود (امیدی و رضایی ، ۲۳۹-۲۴۰ :۱۳۹۰)
۲-۱۱-۴) عربستان
عربستان سعودی نیز به فعال سازی شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب اقدام نموده است و کمک های مالی و تسلیحاتی و لجستیکی به معارضان و مخالفین دولت عراق و سوریه نموده و با ایجاد ائتلاف منطقه ای به همراه ترکیه ، اسرائیل ، قطر و با بازیگران فرامنطقه ای آمریکا ، فرانسه و انگلیس از جریانهای وهابی و سلفی و تندرو و گروه های تروریستی القاعده و داعش و جبهه النصره حمایت نموده و در شبکه های العربیه و نشریات و روزنامه های الشرق الاوسط و الحیاه برای تحریک افکار عمومی دنیای عرب بر علیه تشیع و هلال شیعی سوریه عراق و ایران ، استفاده می نماید .
دولت عربستان انگیزه های سیاسی و مذهبی را تقویت بخشیده و با فشار بر دیگر رقبای منطقه ای با حمایت آمریکا به توسعه تفکر وهابیت و ضربه زدن به دیگر مذاهب رقیب در منطقه برای دورساختن موج تغییرات و اعتراضات از تاج وتخت پادشاهی ریاض پرداخته است . ناکامی در به قدرت رساندن عوامل عربستان در لبنان و از همه مهمتر پیروزی گسترده شیعیان در انتخابات اخیر عراق همگی دست بدست هم داد تا ریاض دامنه حمایت خود را از گروه تکفیری داعش افزایش دهد . این حمایت و حضور به حدی پر رنگ است که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را برآن داشت تا در واکنش به تلاش های انجام گرفته بین المللی برای سرکوب داعش روز ۲۶ اوت سال ۲۰۱۴ اعلام کرد ، برای پایان دادن به قدرت و حضور داعش نیازی به این همه صف آرایی نیست و فقط کافی است که کشورهای حامی این گروه علی الخصوص عربستان ، دست از حمایت خود از این گروه بردارند . اطلاعات بدست آمده نشان می دهد عربستان با مشارکت مستقیم دولت آمریکا و همزمان با شکل گیری بهار عربی گروه داعش را بنیان نهاده و تقریبا تمامی هزینه های مالی و تسلیحاتی آنرا تامین کرده اند تا از شکل گیری جنبش های اسلامی دیگر ممانعت بعمل آورند . غرب و دست نشانده های منطقه ای آن عربستان و قطر ، داعش را مورد حمایت مالی خود قرار دادند و فرقه گرایی را بدست این گروه در عراق ترویج و خشونت و ترور را اشاعه دادند . رهبران داعش بدون در نظر گرفتن چراغ سبز از حامیان غربی و منطقه ای خود هرگز قادر نبودند که دست به اقداماتی در سطح و اندازه اشغال موصل بزنند و هیچ محدودیتی در جنایت و خونریزی و کشتار مردم قائل نباشند . تروریستهای داعش و سایر گروه های افراطی و سلفی در حال پرورش توهمات سعودی ها برای نفوذ بیشتر در منطقه هستند . پروفسور مایکل چاسودوفسکی در مقاله ای با عنوان “تخریب و ویرانی مهندسی شده و تجزیه عراق” اشاره می کند : “داعش یا دولت اسلامی عراق و شام ابزار ائتلاف نظامی غرب است .” دولت اسلامی عراق و شام یک موجودیت یا نهاد مستقل از آمریکا یا ناتو و هم پیمانان منطقه ای نیست و محصول سرویس جاسوسی امریکاست و سناریو تعریف شده ، این است که شبه نظامیان سوریه و عراق را تجهیز نظامی و مالی نمایند و بعد آنها را با یکدیگر درگیر کنند . داعش از مجاری غیر مستقیم و در ارتباط با سازمانهای جاسوسی غرب فعالیت می کند . نیروهای ویژه غربی و مزدوران آنها با مقامات عالی داعش در ارتباط هستند ، این گروه از طریق وفادارترین متحدان غربی یعنی قطر و عربستان سعودی حمایت می شوند(Hidayat,2014:1-9) .
جنگ داخلی در عراق و سوریه در واقع جنگ سری و تجاوز سری آمریکاست و بیشترین تخریب های اقتصادی را در عراق و سوریه بر جای گذاشته است . دولت عربستان قصد دارد که با کمک به داعش و گروه های تروریستی مورد حمایت خود مناطقی از عراق که تحت پوشش عشایر عراقی است به ویژه در استان های الانبار ، صلاح الدین و نینوا که عمدتا منطقه سنی نشین عراق هستند را از کنترل دولت مرکزی خارج و در اختیار داعش قرار دهد . حتی به بسیاری از روسای عشایر عراق که حاضر به همکاری شده اند تابعیت عربستان هم داده شده است .
۳-۱۱-۴) آمریکا و ناتو
مخالفان حضور نظامی و تهاجم امریکا به عراق ، اعتقاد دارند که هدف اصلی آمریکا کنترل ذخایر نفتی این کشور است . نوآم چامسکی[۳۶] زبان شناس و نظریه پرداز آمریکایی معتقد است که کنترل و سلطه بر منطقه نفت خیز خلیج فارس و عراق ، دغدغه های اصلی و محوری سیاست خارجی آمریکا است که این راهبرد از زمان جنگ جهانی دوم و از سال ۱۹۴۵ در برنامه های پیش بینی شده آمریکا قرار داشته است . منابع انرژی خلیج فارس یک منبع حیرت آورو قدرت ساز و استراتژیک است و یکی از بزرگترین پاداشها و منفعت های مادی جهان به شمار می رود . چامسکی اشاره می کند که نفت خلیج فارس تنها برای مصرف آمریکا مورد نیاز نمی باشد ، بلکه مساله مهم این است که کنترل ذخایر انرژی خلیج فارس یک قدرت وتو را بر علیه اقدامات و کنشهای رقبا فراهم می کند . اروپا و آسیا این نکته را به خوبی درک کرده اند و مدتها بدنبال دسترسی مستقل به منابع انرژی بوده اند . بسیاری از فریب کاریهای آمریکا برای قدرت در خاورمیانه و آسیای مرکزی به خاطر سلطه بر منابع انرژی این منطقه است . جمعیت و مردم این منطقه تا زمانی که منفعل و مطیع غرب و دول مستبد عربی باشند مهم شمرده نخواهند شد . مالدین آلبرایت وزیر خارجه آمریکا در زمان کلینتون با صراحت اعلام کرده است که تغییر رژیم ، هدف اصلی در محدودسازی عراق و ایران است و آمریکا با وضع تحریمها تا زمانی که لازم باشد و به تغییر رژیمهای این دو کشور منتهی شود اهداف خود را دنبال خواهد کرد.
نئوکانها یا نئو محافظه کاران در آمریکا غالبا یهودیان آمریکا و از سمپاتهای ایدئولوژیکی اسرائیل شناخته می شوند و بعضا بسیاری از این افراد سمتهای سیاسی و مهمی را در آمریکا در اختیار دارند . موسسات آمریکن اینترپرایز ، موسسه یهودی امور امنیت ملی ، پروژه قرن جدید آمریکا و مرکز سیاست خارجی همه در کنترل آنها می باشد و رابطه نزدیکی با گروه های لابی طرفدار اسرائیل دارد . بر طبق تحقیقات سیمورهرش[۳۷] روزنامه نگار آمریکایی ، در زمان ریاست جمهوری نیکسون ، کسینجر دریافت که مطالب مهم طبقه بندی شده را از شورای امینت ملی به یکی از نو محافظه کاران به نام ریچارد هرل در سفارت اسرائیل در آمریکا تحویل داده اند ، داگلاس فیت مشاور وزیر دفاع و از نئوکانها می نویسد که اسرائیل حق مشروعی دارد تا سرزمینهای ساحل غربی را بعد از جنگ ۶ روزه تصرف کند . ایلیوت آبرام رئیس امور خاورمیانه شورای امنیت ملی آمریکا می نویسد که فلسطینیها به دنبال صلح با اسرائیل نیستند و هیچ صلحی وجود نخواهد داشت(Cook,2008:1-36) . نئوکانها نقش اصلی و اساسی در باز ترسیم نقش امپریالیستی آمریکا در عصر پسا شوروی دارند و خاورمیانه با حجم ذخایر عظیم نفتی اش در مرکز طراحی های آنهاست از نظر آنها وجود اسرائیل در خاورمیانه کلید موفقیت آمریکا محسوب می شود آنها بدنبال تغییر جغرافیای سیاسی منطقه و ابقاء اسرائیل در خاورمیانه هستند . قدرت یگانه و منحصر بفرد اسرائیل از نظر نئوکانها ناشی از تصرف و اشغال سرزمینهای اعراب ، دارا بودن سلاح هسته ای و ارتباط تنگاتنگ با آمریکا و اروپاست . راهبرد جدید آمریکا تامین امنیت اسرائیل در جهت منافع ملی آمریکاست و این کار را از طریق تضعیف ، محدود سازی و حتی سرنگونی رژیم و حذف شیعیان در کشورهای ایران ، سوریه ، عراق و لبنان دنبال می کنند . نئوکانها برای تامین منافع غرب و آمریکا به اسرائیل تضمین داده اند تا نقش امپراطوری خود را در خاورمیانه داشته باشند و راه دفاع از اسرائیل و تامین سلطه جهانی آمریکا را در نابودی و انحلال کشورهای اسلامی و عرب از طریق گسترش خشونت و برخوردهای قومی و فرقه ای و مذهبی در منطقه خاورمیانه می دانند . تهاجم آمریکا به عراق وجنگ های چند گانه اسرائیل و لبنان و حزب اله و فلسطینی ها در نوار غزه طی سالهای گذشته ، تهدیدهای بی امان و بی پایان آنها علیه ایران ، حمایت های نظامی و مالی از گروه های بنیاد گرای اسلامی و سلفی ها بر علیه تشیع و شیعیان از جمله برنامه ها و اقدامات دولت آمریکا برای تحقق سلطه بلا منازع بر ذخایر نفتی منطقه است(Cook,2008:36-76) .
مایکل چاسودوفسکی[۳۸] استاد دانشگاه اتاوای کانادا ، به عنوان کارشناس امور سیاسی که با موسسه پژوهشی گلوبال ریسرچ همکاری می کند تاکید دارد ، آنچه که به عنوان فعالیت گروه های سلفی تکفیری و گروه های تروریستی و افراطی ، از سوریه و عراق تا افغانستان و بقیه کشورهای خاورمیانه شاهد آن هستیم ، در واقع خدمات استراتژیکی است که گروه های زیر مجموعه القاعده به دولت آمریکا تقدیم می کنند . این کارشناس غربی در پژوهشی در این زمینه با ارائه دلایل و مدارک بسیاری تاکید می کند گروه های سلفی و بویژه داعش در واقع بازو و مشت آهنین کاخ سفید برای تحقق اهداف سیاسی خود در منطقه هستند و به تعبیری واضحتر امروز داعش مرغ تخم طلای آمریکا در منطقه خاورمیانه محسوب می شود ، براستی اگر داعش نبود چه کسی می توانست وضعیت امنیت منطقه خاورمیانه در سوریه و عراق و افغانستان و … به چالش بکشد و این همه ویرانی به بار آورد و منطقه را درگیر جنگ و خشونت نموده و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به عقد قراردادهای تسلیحاتی چند میلیاردی با آمریکا وارد نماید و شاهد استفاده از آن توسط آمریکا و هم پیمانان منطقه ای و نیروهای ائتلاف در بمباران شهرهای مختلف در عراق و سوریه باشیم . تل آویو و ائتلاف آتلانتیکی ناتو منتظر یک بهانه برای حمله به لبنان و حزب اله هستند تا از این طریق بتوانند جناح لبنانی آتلانتیک گرا و تحت اداره ناتو را در کشور لبنان تقویت نمایند . اجماعی بین ائتلاف آمریکا و انگلستان و ائتلاف آلمان و فرانسه در ناتو نیز در باره انجام چنین عملیاتی وجود داشت . بعد از سقوط بغداد و اشغال عراق توسط تانکهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ فرانسه خواستار ایجاد صلح بین فلسطین و اسرائیل شد ولی دعوت اتحادیه اروپا از طرف اسرائیل و آمریکا رد شد ، زیرا پیشنهاد آنها این بود که بجای استفاده از نیروهای حافظ صلح اتحادیه اروپا از نیروهای ائتلاف اتلانتیک یا نیروهای تحت امر ناتو استفاده شود . از این رو ایده های مربوط به اعزام نیروهای ناتو در سواحل مدیترانه شرقی چندین سال در اجلاس ناتو بلا تکلیف ماند ، تا زمانی که جنگ و مبارزه این سازمان در اسرائیل ، غزه و لبنان در سال ۲۰۰۶ آغاز شد و اسرائیل ، بمبهای منفجره ای که از آمریکا در مارس ۲۰۰۵ تحویل گرفته بود در جنوب لبنان و حمله به این کشور مورد استفاده قرار داد(Nazemroaya,2012:305) .
تل آویو و ناتو طرح ریزی حمله به سوریه و ایران را نیز در سر می پروراندند و حتی هماهنگی اقدامات دفاع هوایی اسرائیل توسط تل آویو و ائتلاف آتلانتیکی ناتو در این سناریو دیده شده بود ، هدف آنها حمله به سوریه و مقابله با تهدید احتمالی ایران بود زیرا از دیدگاه اسرائیل و غرب ایران تهدیدی برای امنیت اسرائیل و موجودیت این کشور تلقی می شود .
۴-۱۱-۴) ایران
به رغم اختلاف نظرها و رقابت های متعدد بین ایران و روسیه ، تهران و مسکو در حال توسعه روابط فیمابین هستند . هم روسیه و هم ایران مشترکات بسیار زیادی دارند . آنها هردو دارای منابع غنی نفت و گاز و جزو صادر کنندگان انرژی جهان هستند و منافع عمیقی در سوریه و عراق و آسیای مرکزی دارند . هر دو کشور مخالف سپر موشکی ناتو هستند و می خواهند آمریکا و اروپا را از کنترل مسیرهای انرژی در حوزه دریای خزر و خلیج فارس باز دارند . این دو کشور متحدان مشابهی نیز دارند که میتوان به ارمنستان ، تاجیکستان ، بلاروس و ونزوئلا و … اشاره داشت ، با این وجود هر دو جمهوری جزو اهداف ژئواستراتژیک مهم آمریکا هستند . با ورود و پیوستن چین ، فدراسیون روسیه و ایران به عنوان متحدان و شرکای همدیگر در نظر گرفته شده اند ، هرسه با هم مانع بزرگی در مقابل آمریکا بوده و ائتلاف سه گانه ای را در کانون اوراسیا تشکیل می دهند که در برابر هجمه های واشنگتن و ناتو و نفوذ آن به آسیای مرکزی و تلاش برای سلطه جهانی مقاومت می کنند . چینی ها در آسیای شرقی ، اقیانوس آرام رو در روی آمریکا ایستاده اند و ایران در آسیای جنوب غربی جلوی آمریکا ایستاده است . هر سه کشور با هم جلوی پیشرفت و نفوذ آمریکا به آسیای مرکزی را مسدود کرده اند و نگران حضور نظامی ناتو و آمریکا در افغانستان ، خاورمیانه و سوریه و عراق هستند . ایران یک محور ژئواستراتژیک است تمام معادله های ژئوپلیتیکی در اوراسیا بر مبنای مدار سیاسی ایران می چرخد . اگر ایران با ایالات متحده آمریکا متحد شود ، می تواند روسیه و چین را بشدت بی ثبا ت نماید .این ائتلاف سه گانه به دلیل پیوندهای قومی و فرهنگی ، زبانی ، اقتصادی و مذهبی و ژئوپلیتیکی با قفقاز و آسیای مرکزی و مردم خاورمیانه است . ایران همچنین می تواند بزرگترین مجرا برای نفوذ آمریکا و توسعه نفوذ آن در آسیای مرکزی باشد به علت اینکه دروازه تجزیه و درهم شکستن روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی است . در چنین سناریویی ، روسیه به عنوان یک مسیر انرژی ، دگرگون و سرنگون خواهد شد و حتی اگر ، پتانسیل ایران به عنوان کریدور انتقال انرژی حوزه دریای خزر ، آزاد شود و از خطوط انتقال نفتی ایران حمایت گردد روسیه به شدت آسیب دیده و صدمه خواهد خورد . بخشی از موفقیت روسها به عنوان مسیر ترانزیتی انرژی به علت تلاشهای آمریکا برای تضعیف ایران از طریق جلوگیری و تحریم انتقال و فروش نفت ایران بوده است . که چنانچه ایران جبهه و جهت گیری خود را تغییر دهد و تحریمهای بین المللی را پشت سر بگذارد ، آنگاه به بازار انرژی بازگشته و از پتانسیل خود برای انتقال آزاد انرژی استفاده خواهد کرد که در این صورت اقتصاد و امنیت ملی روسیه و چین مورد تهدید واقع می شود و استفاده از ذخایر انرژی ایران در جهت استفاده ژئوپلیتیکی آمریکا در خواهد آمد . اگر واشنگتن مسیرهای مستقیمی را به دریای آزاد از طریق ایران باز کند در آن صورت حتی آسیای مرکزی مدار خود را تغییر خواهد داد . از این رو هم روسیه و هم چین خواهان ائتلاف راهبردی با ایران به عنوان ابزار ایجاد مانع و جلوگیری از پیشروی و نفوذ ژئوپلیتیکی واشنگتن هستند . سنگر و قلعه مستحکم اوراسیا بدون ایران فروخواهد ریخت ، به همین دلیل است که روسیه و چین هرگز نمی توانند با آغاز جنگ علیه ایران موافقت نمایند . اگرچه روسیه و چین با اعمال تحریمهای شورای امنیت و جامعه بین المللی علیه ایران موافقت نمودند لیکن این عمل بدلایل استراتژیکی انجام شد تا ایران همچنان از محور و چرخه واشنگتن دور نگهداشته شود و از این طریق سعی کردند شکاف بین ایران و آمریکا را بیشتر کنند تا از دید آنها ایران به سمت آمریکا نرود . در این زمینه یک سیاست عملی در حال اجراست . همانطور که تنش بین ایرانی ها و آمریکایی ها گسترش می یابد روابط بین ایران و روسیه و چین مستحکم تر می گردد و ایران بیش از پیش وارد اردوگاه مسکو و چین می شود . در جریان جنگ تحمیلی برخی از کشورهای عربی از جمله سوریه اعتقاد داشتند که جنگ ایران و عراق به هیچ وجه تقابل عربی – ایرانی نیست بلکه جنگ عراق و دولتهای غربی علیه ایران است که جنگ وحدت نیروهای ضد صهیونیستی را تضعیف می کرد(Nazemroaya,2012:1-5) .
۱۲-۴) اسرائیل و طرح اینان
طرح اینان یک طرح راهبردی و استراتژیک است و براساس آن موقعیت برتری اسرائیل را در منطقه خاورمیانه تثبیت می کند . این طرح تاکید دارد که اسرائیل باید محیط ژئوپلیتیکی خود را از طریق تجزیه و تضعیف کشورهای عربی و اسلامی به کشورهای کوچکتر باز ترسیم نماید . استراتژی اسرائیل ، عراق و سوریه را بزرگترین مانع رهبری خود می داند به همین دلیل است که عراق به عنوان یک مرکز شروع با مکانیره شدن و در معرض تجزیه در خاور میانه ترسیم و معرفی شد . بر مبنای این طرح که مورد تاکید اسرائیل و استراتژیست های آمریکایی حامی رژیم صهیونیستی است عراق به دوکشور عربی شیعه و سنی و یک کشور کرد تقسیم می گردد. اولین اقدام به سمت اجرایی سازی این طرح ، تحمیل جنگ بین ایران و عراق بود . نیروهای ناتو در سال ۲۰۰۸ و آمریکا در سال ۲۰۰۶ نقشه هایی را منتشر کردند که دقیقا از محتوا و شکل اجرایی طرح اینان خبر می داد . صرف نظر از تجزیه عراق تجزیه لبنان و مصر و سوریه نیز در این طرح بصورت آشکار بیان شده است . زیر ساختهای اجرایی طرح اینان از هم اکنون شروع شده است . سند سیاسی ریچارد پرل و گروه تحقیق راهبرد اسرائیل جدید که در سال ۱۹۹۶ نوشته شده بیانگر همین موضوع است پرل معاون سابق دبیر کل پنتاگون در زمان رونالد ریگان (رئیس جمهور امریکا) بود و بعدها مشاور و دستیار نظامی جورج بوش و کاخ سفید شد . به جز پرل اعضای گروه تحقیق و مطالعه راهبرد جدید اسرائیل عبارت بودند از : جیمز کولبرت رئیس موسسه یهودی امنیت ملی ، چارلز فیرباتکس از اساتید دانشگاه جان هاپکینز ،داگلاس فیت از انجمن زل وفیت ، رابرت لئون برگ از موسسه مطالعات سیاسی و راهبردی آمریکا ، جاناتان توروپ از موسسه خوار و دیوید و رمسر از موسسه مطالعات سیاسی و راهبردی و میراو و رمسر از دانشگاه جان هاپکینز(Nazemroaya,2012:1-5) .
در فوریه سال ۱۹۸۲ توسط سازمان جهانی صهیونیست و روزنامه نگار اسرائیلی به نام اودر اینان این طرح ارائه شد . اینان قبلا یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه اسرائیل بود و رابطه نزدیکی با موساد داشت . اینان در مقاله ای بنام راهبرد اسرائیل در دهه ۱۹۸۰ از تغییر و دگرگونی اسرائیل و تبدیل آن به یک قدرت منطقه ای و امپریالیستی دفاع کرد که دقیقا در راستا و هماهنگ با دکترین آریل شارون نخست وزیر اسرائیل بود .اما یک هدف دیگر را به طرح شارون اضافه کرد و آن تبدیل و تجزیه جهان عرب به درون گروه های قومی بود تا بتواند به راحتی منافع اسرائیل را تامین کند . استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره حسین نیفا می گوید که اینان طرح خود را چند ماه پس از ترور انورسادات و چند هفته قبل از اینکه اسرائیل قرار شده بود صحرای سینا را به مصر بازگرداند ارائه نمود . اینان در بخشی از مقاله خود تحلیل کرده است که عقب نشینی اسرائیل از صحرای سینا بسیار احمقانه است خصوصا با توجه به ذخایر نفتی و گازی شبه جزیره سینا ، که می تواند برای تقویت توانمندیهای ارتش مصر که در حال فروپاشی است بسیار مفید باشد .
اینان اعتقاد داشت که مصر را باید از منابع اقتصادی محروم کرد و با دمیدن جنگ و تفرقه بین مسلمانان مصر و شهروندان مسیحی ، این کشور را بی ثبات نمود ، اینان همچنین معتقد بود که یک دولت کوچک مسلمان در شمال و یک دولت کوچک مسیحی در جنوب مصر ، بهترین راه حل برای تضعیف و فروپاشی دولت مرکزی مصر و محروم کردن جهان عرب از کشوری است که می تواند اعراب را متحد نگه دارد . با وجود یک مصر به حاشیه رانده شده ، بقیه خاورمیانه می تواند به راحتی توسط اسرائیل تجزیه و فرو پاشیده شود . چند ماه بعد از طرح اینان ، تجاوز و حمله شارون به لبنان آغاز شد و تمام تلاش آنها برای همسایه شمالی اسرائیل و استقرار یک دولت مسیحی در لبنان بود . وی اشاره دارد که ما وارد یک عصر وحشت خواهیم شد و در آن اسرائیل به طور خاص با قدرت مندی و توسل به ابزار جنگ و نظامی گری با همسایگان عرب خود مواجه و هر روز قوی تر از قبل ظاهر خواهد گردید .
آمریکا نیز اهدافی را که در این طرح در سال ۱۹۹۶ در تل آویو بیان گردیده ، برای تامین امنیت اسرائیل و منطقه اجرا کرده و قصد دارد منطقه را به گونه ای تغییر دهد که زیر سلطه اسرائیل بوده و در آینده اسرائیل حاکم مطلق منطقه و خاورمیانه باشد . سند سال ۱۹۹۶ اسرائیلی خواهان در هم پیچیده شدن و تجزیه سوریه بعنوان محور اصلی مقاومت و عراق است و ابتدا قرار بود در سال ۲۰۰۰ این کار را به انجام برسانند و بعد از جدا کردن سوریه از لبنان و بی ثبات کردن این کشور به دست اردن و ترکیه ، دمشق مشغول درگیریهای داخلی شده و از یک تهدید جدی برای اسرائیل به سمت دل مشغولی های جنگ داخلی تغییر موضع دهد . بهمن دلیل بحران سوریه و موفقیت اسرائیل و غرب در این کشور می تواند مقدمه ای برای باز ترسیم نقشه خاورمیانه ای باشد که یکپارچگی کشورهای عراق و سوریه را تهدید می نماید (Cook,2008:76-116). بهمین دلیل بعد از حمله آمریکا وانگلیس به عراق ، شارون و صهیونیستها تاکید داشتند که آمریکا باید به ایران ، لیبی و سوریه حمله کند و با یک جنگ پیش دستانه برای شکل دادن محیط ژئواستراتژیک مورد نظر اسرائیل و ایجاد یک خاورمیانه جدید حرکت کند . اهداف آمریکا و اسرائیل دراین طرح تقسیم کشور عراق به سه کشور بغداد ، بصره و موصل است که در آن دولت شیعه در جنوب عراق از دولت سنی در شمال غرب جدا خواهد گردید و منطقه ای نیز به کردهای شمال عراق تخصیص خواهد یافت . استعمار گران از گذشته دور تا کنون به دنبال تضعیف و نابودی کشورهای مسلمان از جمله عراق هستند که در دراز مدت بزرگترین خطر برای موجودیت اسرائیل خواهد بود .
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:12:00 ق.ظ ]
|