منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله بررسی روشهای تربیتی دو پیامبر برگزیده الهی (حضرت ابراهیم (ع) و ... |
او مجمع کمالات است و از هر نقصی منزه و مبراست: وَلِلهِ الأسماءالحُسنَی
بحث خداشناسی و اثبات وجود خداوند متعال مبحثی است که برای همگان لازم و ضروری است زیرا در اعتقادات تقلید جایز نیست؛ البته برای اثبات وجود خداوند متعال راههای مختلفی ذکر شده است که ما آنها را به دو بخش کلّی عقلی و نقلی- که هر یک بخش های جزئی تری را شامل می شوند- تقسیم میکنیم.
اثبات وجود خدا از منظر عقل
عقل میتواند وجود موجودی را که غنی بالذّات است اثبات کند. پس اولین صفت حق این است: وجوب وجود برتر بودن از هر چیزی، (لَیسَ کَمثلِه شَیءٌ) که اصلاً مانند برایش تصور نشود. هنگامی که انسان بدین امر دست یافت، برای اثبات بسیاری از صفات ثبوتیه و سلبیه خداوند نیز توانایی مییابد؛ زیرا هر صفتی که موجب نقص ذات غنی بالذّات شود، باید از او سلب گردد. خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد از همین روش برای اثبات بسیاری از صفات سلبی و ثبوتی بهره جسته است. که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
خواجه نصیر الدین این طور بیان میکند که وجود وجوب خداوند، ما را به چند نتیجه راه می کند:
- اینکه خداوند تعالی همواره بوده و باقی است؛ زیرا واجب الوجود آن است که وجود برای او ضروری است پس عدم بر او روا نیست.
- او کسی است که خدا شریک ندارد؛ زیرا اگر برای خداوند شریکی در نظر بگیریم آن هم باید واجب الوجود باشد. و هر دو در وجوب وجود مانند یکدیگرند. البته هر یک خصوصیتی دارند که دیگری ندارد. بنابر این؛ مرکب میشوند از یک معنای مشترک که وجوب وجود است و دیگر خصوصیتی که ویژه هر کدام است. ترکیب نشانه ضعف و فقر است؛ امّا میدانیم که ضعف و فقر به ساحت واجب الوجود راه ندارد .
- خدا مرکب نیست؛ زیرا مرکب به اجزا نیازمند است و چیزی که از اجزا حاصل شده است، اجزای او به واجب بودن سزاوارترند تا خود او.
- خداوند در مکان قرار نگرفته است و نمیتوان به او اشاره حسی کرد زیرا او جسم نیست ، و از این رو مکان و زمان برای او معنا ندارد. اگر خدا در مکان باشد، حرکت و سکون بر او عارض میشود و حرکت وسکون بر حدوث دلالت میکند که با وجوب وجود منافات دارد. بنابر این او فوق مکان و خالق آن است.
- خداوند، در چیزی حلول نمیکند. برخی برآنند که خداوند در مسیح حلول کرده و برخی عوام صوفی معتقدند که خداوند در بدن عارف واصل حلول میکند. این عقیده باطل است؛ زیرا حلول خدا، مستلزم مکان دار بودن و تجسم خداست و چنان که اشاره شد، خداوند نه مکان دارد و نه جسم است.
- خدا با غیر خود متحد نمیگردد؛ زیرا غیر او ممکن الوجود است و روا نیست که موجود غنی بالذّات با موجود فقیرو وابسته متحد گردد.
- خدا در هیچ جهتی نیست؛ چون جسم نیست.
- خدا محل حوادث نیست؛ بدین معنا که امکان ندارد صفت و حالت تازهای برای او پیدا شود؛ زیرا اگرآنها کمالی از کمالات هستند، خداوند همواره به آنها متصف بوده و اگر نقص اند، هیچ گاه بدانها متصف نبوده است.
- واجب الوجود در هیچ صفتی به کسی احتیاج ندارد؛ زیرا او ممکن الوجود است و ممکن الوجود تمام وجودش وابسته به خدا است. حال اگر خدای غنی بالذّات در وجود و کمالی از کمالاتش به ممکنات وابسته باشد، دور لازم آید و دور باطل است.
همچنین میتوان گفت اگر خدا در صفت و کمالی محتاج غیر باشد، نیازمند میشود و وجوب وجود با نیازمندی سازگار نیست.
- صفات خدا زائد بر ذات نیستند. صفات حقیقی او عین ذات اویند؛ زیرا اگر صفات زائد بر ذات باشد، لازم میآید که ذات در مرحله ذات، خالی ار آن صفات باشد.
- خدا را با چشم سر نمیتوان دید؛ زیرا او جسم نیست و رنگ ندارد.
- خدا، پادشاهی و حاکمیت دارد. مُلک و پادشاهی قائم بر سه چیز است: از دیگران بی نیاز باشد، دیگران به او نیازمند باشند و بتواند در همه چیز تصرف کند و کسی او را مؤاخذه نکند این سه شرط تنها از آن خداوند متعال است، در نتیجه او بر همه چیز مالکیت و حاکمیت دارد.
- او حکیم است. حکیم آن است که حقایق را نیک بشناسد و هر کاری را بر وجه اکمل و مطابق مصالح کلی درست و استوار سازد. خدا به هر دو معنا، حکیم است.
- خداوند قیّوم است. قیّوم به معنای قائم به خود است که به دیگری نیاز ندارد و دیگرانند که به او نیازمندند.
اینها مسایلی است که برای اثبات عقلی وجود خداوند متعال مطرح میشود و بحثهایی نیز پیرامون هر یک از این مسایل وجود دارد که در این پایاننامه جای بحث آنها نیست.
اثبات وجود خدا از منظر نقل
راه دیگر شناخت خداوند متعال مراجعه به قرآن و روایات معتبر است. پس از آن که وجود خداوند متعال و برخی صفات او و همچنین بعثت و برخی صفات کمالی پیامبر گرامی اسلام به اثبات میرسد، میتوان از طریق قرآن و روایات معصومین، بسیاری از صفات الهی را باز شناخت.
قرآن کریم راههایی را فرا سوی موحدان و سالکان پژوهش توحیدی قرار داده است که بعضی از بعض دگر دقیقتر است. قرآن میفرماید:
سَنُریهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فِی أنفُسِهِم حَتَی یَتَبَیّنَ لَهُم أنَّهُ الحَق أوَلَم یَکفِ بِرَبّکَ أنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ شَهِید؛
تحقیقاً و به زودی نشانههای خود را در آفاق و نفوس ایشان ارائه خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که خدا بر حق است آیاکفایت نمیکند تورا - از برهان- به پروردگارت؟ همانا او بر همه چیز شاهد است.
در این آیه، هم از مطالعه در آیات آفاقی یاد شده است که همان سیر در خلقت آسمان و زمین و پی در پی بودن شبانه روز است هم از مطالعه در آیات انفسی که راه دوم است .در برخی از آیات به راههای یاد شده عنایت شده است؛ مانند:
وَ فِی الأرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنِین* وَ فِی أنفُسِکُم أفَلا تُبصِرُون
آیات آفاقی
بسیاری از آیات قرآن کریم انسان را به مطالعه در اسرار طبیعت ونظم محیر العقول جهان، تفکر در آفرینش آسمانها، زمین، کوهها، دریاها و حیوانات و… دعوت میکنند و این خود یکی از راههای نیل به توحید خداست، راهی که انسان عاقل و منصف را موحد میکند مثلاً میفرماید: اوست که آسمانها و زمین را پدید آورد، اوست که نظم ریاضی اختران را تأمین میکند، اوست که نظم فصول چندگانه و آمد و رفت شب و روز را پدید آسمانها .
اوست که انسان را از خاک و گل آفرید و به این شکل زیبا در آورد، خداوند کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده ، سپس وی را «به هدف» هدایت کرده است. «خدایی است که هر چیزی را آفرید نیکو آفرید، هر چیزی را به اندازه خلق کرد و آن را به سوی هدف معین هدایت نمود.»
امتیاز خاصی که آیات آفاقی نسبت به دیگر آیات و نشانهها دارند ، آسانی و قابل فهم بودن آن برای همگان است؛ زیرا پیمودن و بررسی این قبیل آیات به مبادی عمیق و بحث های پیچیده فنی و برهانهای سنگین فلسفی نیاز ندارد و انسان با دور بودن از هوا و هوس و سیر اجمالی در عالم طبیعت، به وجود «الله» و یگانه بودن او و سایر صفات وی پی خواهد برد:
إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب؛
قطعاً در آفرینش آسمانها و پی در پی آمدن شب و روز برای خردمندان نشانههایی است.
عمق و اثر عملی این راه سهل و عمومی، نسبت به راه دوم کمتر است. در این راه مشکلات بیرون حل میشود، کیفیت آفرینش آسمان و زمین روشن میگردد از امکان و حدوث آنها، به هستی واجب و قدیم و از حرکت عالم، به وجود محرک بیحرکت آن پی خواهیم برد و از نظم آنها به ناظم باشعور استدلال میشود، ولی تحول درونی و سیر قلبی حاصل نخواهد شد.
آیات انفسی
یکی دیگر از آیات عظیم معرفت توحید، سیر در آیات انفسی و مشاهده درون خویش است. مقصود از آیات انفسی همان نشانههای موجود در گوهر ذات شخص و روح اوست و هر چه از این محدوده بیرون است آیات آفاقی به شمار میآید. آیات آفاقی وسایر براهین توحیدی وقتی به بار مینشیند که با جان انسان جوینده توحید عجین شود و به آیات انفسی برسد.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 01:59:00 ق.ظ ]
|