نگارش پایان نامه در مورد واژهنامه نجومی و تنجیمی بندهشن- فایل ۳۸ |
تصحیح ترجمه: انکلساریا (۱۹۵۶: ۶۳) واژۀ petyārag را به واژۀ انگلیسی enemy «دشمن» ترجمه کرده که یک واژۀ تخصصی تنجیمی نیست. بعلاوه اینکه، خوانش او از این قسمت از جملۀ مربوطه اشتباه است (رک. ēwēnag).
ریشه شناسی: این واژۀ معادل است با واژۀ سانسکریت praty-ari- به معنی «دشمن هم زور و هم تراز» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۶۴)؛ در تنجیم نیز، برج پتیاره برابر است با برجی که «متضاد و دشمنِ هم زور» با خانۀ یک سیاره است یعنی برجی که دقیقاً روبروی برج خانه و در تضاد با آن است: هند و ایرانی آغازین: مشتق از *p®ati- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۸۵)؛ سانسکریت: práti «مقابل، ضد، متقابل» + a-ri- «دشمن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۶۱، ۸۷)؛ اوستایی: ترکیب paitiiārəna- مرکب از paiti- + arəna- به معنی «دشمن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۸)؛ paitiiāra- «دشمن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۰)؛ فارسی میانه: patyārag «پتیاره، ضد، مخالف؛ لقب اهریمن» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۱۶)؛ petyārag [p(y)tydˀlk’] «بدی، بدبختی، دشمن؛ (در نجوم:) پتیاره» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۲۵)؛ paitiyārak [pyty̱ḏˀlk’], patiyārak [pty̱ḏˀlk’] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۵۰)؛ فارسی میانه ترفانی: patyār, petyār [ptyˀr] «بدبختی، فلاکت، خصومت» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۲۸۵)؛ patyār (بویس، ۱۹۷۷: ۷۵)؛ پازند: patyāra (هوبشمان، ۱۸۹۵: ۳۷)؛ فارسی نو: پتیاره؛ معادل انگلیسی: detriment (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۱۶)؛ معادل عربی: وبال.
-
- §§
Pidištān [pytyštˀn’]
(احکام بروج: اوتاد)
* پدشتان: بیت الآباء، میخ زیر زمین، وتد تحت الارض، وتد رابع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد رابع یا خانه چهارم (پهلوی: gyāg ī čahārom)، «بَیتُ الآباء» نام دارد (دهخدا؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵). نامهای دیگر این وتد عبارتند از: وتد الارض و وتد تحت الارض (پهلوی: Mēx ī azēr ī zamīg). نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Pidištān است. وتد تحت الارض، در تنجیم سنتی، خانه آباء و اجداد (Sire) و والدین (Parents) است که معادل آنها در لاتین (Genitor) و (Parentes) نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد، در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان در وتد طالع (وتد اول) قرار دارد، برج ترازو نیز در «میخ پدشتان» یعنی بیت الآباء جای دارد. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۹)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «پدران و نیاکان و عاقبت کارها و ضیاع و عقار و خانه ها و جای آب و چگونگی اصل و نسب و آنچ از پس مرگ است و آنچ از مرده بماند». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
ریشه شناسی: بنا بر مکنزی (۱۹۶۴: ۵۲۶) املای پهلوی [pytyštˀn’] دو واژه را در ذهن تداعی میکند: ۱) [pdyštˀˀn] در پهلوی اشکانی ترفانی به معنی «پا» برگرفته از واژه اوستایی paitištā- [paiti.štāna-, paiti.štana- «پایه، پا، پایگاه، مسکن» مطابق با صورت سانسکریت pratiṣṭhāna- «پایه، پا، پایگاه، استراحتگاه»]؛ ۲) [pdyšt] در فارسی میانه و پهلوی اشکانی ترفانی به معنی «خانه، مسکن». از آنجا که نام همه اوتاد دیگر در بندهشن دارای پسوند -ān است، این پسوند نقش زیادی در اصل واژه ایفا نمیکند و میتوان از آن صرفنظر کرد. یک نکته این است که املای [pdyšt] که در فارسی میانه باید قاعدتاً به صورت [*pt(y)št] ثبت میشد، در هیچ جای دیگر در زبان پهلوی نیامده است. نکته دوم اینکه، معنی «مسکن» برای این وتد، که به «آباء و اجداد و پدران» ربط دارد، نام مناسبی نیست و با آن تداعی نمیشود. اما از آنجا که بیرونی (۱۳۵۲: ۴۲۹) در دلالتهای این برج، «خانه ها» را نیز ذکر کرده است، مکنزی معنی «مسکن» را محتمل تر میداند: هند و ایرانی آغازین: *pHtar- «پدر» + *staH- «ایستادن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۸۳، ۱۰۳)؛ سانسکریت: pitā «پدر» بجای pitṛ- در ترکیبات + sthā́na- «مکان، خانه، جایگاه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۲۷، ۱۲۶۳)؛ اوستایی: pitar-, piϑr-, fəδr- «پدر» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۴۱) + štāna- از ریشه stā- «ایستادن» در ترکیب paiti.štāna- «مسکن، جایگاه» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۸)؛ فارسی باستان: pitar- (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۷) + stāna- «مکان» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۱۰)؛ فارسی میانه: *pedištān «مسکن ها؟» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ Pidištān [pytyštˀn’] «پدران» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۴۵؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶)؛ pit [pt’] «پدر» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۶۲)؛ «پیتیشتان» (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۷)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: padišt [pdyšt] «خانۀ پدران، خانه ارواح» (بویس، ۱۹۷۷: ۷۰، ۷۱)؛ [pyd] «پدر» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۶۲)؛ فارسی نو: پدر؛ معادل انگلیسی: sire از لاتین genitor «اجداد» (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ Parents از لاتین Parentes «والدین» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ معادل عربی: بیت الاباء (بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵).
-
- §§
purr-māh [pwl-mˀh | MALE mˀh | Av. pərənō.māh- | M purrmāh]
(نجوم)
* پُرماه: ماه کامل، بدر، امتلاء ماه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. māh)
ریشه شناسی: این ترکیب تشکیل شده است از: صفت purr- «پر، کامل، لبریز» + اسم māh (رک. māh)؛ هند و ایرانی آغازین: *prHna- «پر» + *maHas- «ماه» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۸۷، ۶۶)؛ سانسکریت: pūrṇá-mās(a)- «پرماه، ماه کامل»، مرکب از pūrṇá- «پر، لبریز» از ریشه pr̠̣̄- «پر کردن، لبریز کردن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۴۲، ۶۴۸)؛ اوستایی: pərəna- «پر» در pǝrǝnō.māh- «پُرماه، ایزدِ ماه کامل» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۹۲، ۲۴۰؛ بارتولومه، ۱۹۰۴: ۸۹۵)؛ فارسی میانه: purr-māh (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۲۷؛ بهار، ۱۳۴۵: ۱۳۸)؛ فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی: purrmāh [pwrmˀẖ, pwrmˀ] (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۲۸۶)؛ purrmāh [pwrmˀh] حاوی purr [pwr] «پر» (بویس، ۱۹۷۷: ۷۵)؛ پازند: pur (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۶۳) + māh (تفضلی، ۱۳۴۸: ۷۷، ۲۰۹)؛ فارسی نو: پرماه «ماه کامل»؛ انگلیسی:full moon ؛ full صورت انگلیسی purr میباشد؛ معادل انگلیسی: culmination (of the moon) ؛ معادل عربی: بدر؛ امتلاء قمر، اتمام قمر، استقبال (لغتنامه دهخدا).
-
- §§
R
rāh ī Kā̆wōsān [lˀs y kˀywsˀn]
(نجوم: ستارگان)
* راه کاووسان: (کهکشان) راه شیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: منظور از ترکیب پهلوی rāh ī kā̆wōsān «راه کاووسان»، کهکشان راه شیری است. از آنجا که «کیکاووس» شاه پیشدادی به آسمان سفر کرد، راه شیری را نمادی از مسیر صعود او به آسمان گرفته اند. کهکشان مجموعهای است از ستارگان ریز که گراداگرد منظومه شمسی را فراگرفته اند. این مسیر سفید رنگ، که همچون مسیری از کاه است، دایرهالبروج را در دوپیکر و نیمسب قطع میکند، در فارسی و عربی با نامهای زیر شناخته میشود: کهکشان، راه شیری، کاهکشان، مَجَرَّه، راه حاجیان، راه مکه، امالنجوم، امالسماء، آسماندره، و شَرَج. در یونانی به آن γαλαξίας که در انگلیسی تبدیل به واژۀ galaxy شده است و سپس به عنوان اسم عام کلیه کهکشانها درآمده است. مطابق التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۱۱۵): «مجره را پارسیان راه کاهکشان خوانند و هندوان راه بهشت، و او جمله شدن بسیار ستارگان است از جنس ستارگان ابری، و این جمله به تقریب بر دایرهای بزرگ است که بر دو برج جوزا و قوس همی گذرد، هر چند که جایی تُنُک شود و جایی ستبر، و جایی باریک و جایی پهن. و گهگاه دو تو شود و افزون، و ارسطوطالس مجره را چیزی دارد که به هوا از بخار دخانی شده، برابر ستارگان بسیار گرد آمده آنجا، همچنانک خرمن و گیسو و دنبال اندر هوا برابر ایشان پدید آید».
تصحیح ترجمه: در بندهشن (۵ب: ۲۳) آمده است: «این نقش که بر آسمان است و آنرا راه کاووسان [راه شیری] خوانند، بُرَندۀ مدار گوزهر است».[۴۰] توضیح اینکه، راه شیری دایرهالبروج را در دو جا قطع میکند: در ابتدای دوپیکر و در ابتدای نیمسب. از آنجا که شرفِ سر و دم گوزهر به ترتیب در (۳ درجۀ جوزا) ابتدای دوپیکر و (۳ درجۀ قوس) ابتدای نیمسب است، به وضوح مشخص است که منظور از «راه کاوسان»، همان کهکشان راه شیری است. مکنزی (۱۹۶۴: ۵۲۲) با آنکه خود صریحاً عنوان میکند که، شرفِ سر و دمِ گوزهر در ابتدای دوپیکر و ابتدای نیمسب یعنی در نقاط تقاطع راه شیری با دایرهالبروج قرار دارد، بخاطر آنکه اصطلاح brīn ī gōčihr «بُرَندۀ گوزهر» را به صورت brēh ī gōčihr «درخشش گوزهر» میخواند، تصور میکند، نویسندۀ بندهشن راه شیری را با مار گوزهر اشتباه گرفته است. به همین دلیل، مکنزی اصالت کل جمله را مورد تردید اعلام میکند و آنرا به عنوان جمله ای جعلی که بعداً به متن اصلی اضافه شده، محسوب میکند. او دلیل خود را چنین عنوان میکند که چون نویسندۀ بندهشن میدانسته است که جای سر و دم گوزهر دایماً در حال تغییر است، اما جای کهکشان راه شیری در آسمان ثابت است، پس بعید است نویسندۀ اصلی بندهشن راه شیری را با مار گوزهر یکی دانسته باشد. اما، در واقع نویسندۀ بندهشن، راه شیری را با مار گوزهر یکی ندانسته و آن را قطع کنندۀ مار گوزهر یا به عبارتی مدار ماه که کمابیش همان دایره البروج است، محسوب کرده است. جالب این است که اگرچه، جای سر و دم گوزهر بر روی دایرهالبروج دایم درحال تغییر است، اما راه شیری همیشه در حال قطع کردن دایرهالبروج و مدار ماه و در نتیجه مارِ گوزهر است. از طرفی، حتی اگر ترجمه مکنزی بصورت «درخشش گوزهر» را بپذیریم، باز اشتباهی از طرف مولف بندهشن رخ نداده است؛ چرا که در عربی به عقدتین ماه یا گوزهر، «تنینِ فلک» نیز میگفته اند، و مطابق لغتنامه دهخدا، واژۀ تنین به سه پدیدۀ نجومی اشاره دارد: الف) عقدتین ماه (گوزهر)؛ ب) سپیدیِ راه شیری؛ ج) صورت فلکی شمالی اژدها (Draco). از این سه پدیده، موارد الف و ب با هم دارای مشترکاتی هستند؛ بدین معنی که، راه شیری، دایرهالبروج را در ابتدای جوزا و قوس قطع میکند و این دو نقطه دقیقاً نقاط شرفِ سر و دم گوزهر هستند. در نتیجه، در ابتدای هزارۀ هفتم، هنگامی که آسمان به حرکت درآمد، گوزهر و راه شیری هر دو در یک مکان قرار داشته اند؛ به همین خاطر است که سپیدی راه شیری برای عوام به نمادی از مار گوزهر بدل شده است.
املاء: واژه brīn [blyn] تنها در نسخه DH آمده است و در نسخ دیگر با املاهای دیگری روبرو هستیم: در TD1 به صورت [lˀs] ، در TD2 به صورت [blyˀh] آمده است (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۸۸پ۱۶۳). پاکزاد (۲۰۰۵: ۸۸) این واژه را brāh [blˀh] «درخشش» میخواند، که جزء هیچ یک از املاءها نیست. مکنزی (۱۹۶۴: ۵۲۲) آنرا brēh [bly(y)h] که اساساً به معنی «سرنوشت، بخت» است میخواند، اما آنرا به معنی brāh «درخشش» ترجمه میکند.
ریشه شناسی: ترکیب پهلوی «راه کاووسان» مرکب است از: rāh «راه، مسیر» + kā̌wōsān مشتق از نام «کاووس». برونر (۱۹۸۷: ۸۶۳) راه شیری را به «راه کاووس شاه» ترجمه کرده است؛ سانسکریت: مرکب از ratha- «راه» + Kāvya-uṡánas «کاووس، نام یکی از بزرگان باستان در ریگ ودا» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۱۹)؛ اوستایی: مشتق از Kaii-, kai-, kauuaii- «کَی، لقب شاهان کیانی؛ کاوی» + Usan, Usaδan «اوس» که رویهم هم Kauuaii-Usan (Kai Kāōs) «کیوسن» یا «کیکاووس» نامیده میشود (رایشلت، ۱۹۱۱: ۱۰۴)؛ فارسی میانه: rāh i kāyōsān [lˀs y kˀywsˀn] «کهکشان» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۵۳)؛ معادل انگلیسی: Milky Way ؛ معادل عربی: مَجَرَّه.
-
- §§
rah [ls, lẖ, lhȳ | Av., OP raϑa- | M rh(y)]
(نجوم: سیارات)
* گردونه، مدار، فلک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: هرگاه در بندهشن واژۀ rah ، «گردونه، ارابه»، در یک ترکیب در کنار یکی از کواکب قرار گرفته است، منظور از این واژه، مسیر حرکت و گردش آن کواکب است. از آنجا که این مسیر، یک مسیر دایره وار است، منظور از rah ، «مدار» و «فلک» آن کوکب است. ترکیب rah ī xwaršēd که لفظاً به معنی «گردونه خورشید» است، در عمل به معنی «دایرهالبروج» است و کلیه سیارات کمابیش از همین مسیر حرکت میکنند. دلیل اینکه مدار خورشید بعنوان دایرهالبروج انتحاب شده است آنست که مسیر خورشید در منطقهالبروج همیشه ثابت است. (برای توضیحات بیشتر رک. rawišn و ham-paymānagīh)
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *HratHa- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۸۹)؛ سانسکریت: rátha- لفظاً به معنی «رونده» از ریشه ṛ- «رفتن»، عملاً به معنی «گردونه، ارابه» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۶۵؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۴۲۹)؛ اوستایی: raϑa- «گردونه» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۶۵)؛ فارسی باستان: raϑa- در ترکیب u-ratha- «دارای ارابه خوب، ارابه ران خوب» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۷۶)؛ فارسی میانه: rah «ارابه، گردونه»، rāh «مسیر، راه» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۷۰)؛ rahy [lhḏ] «ارابه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۶۶)؛ فارسی میانه ترفانی: rahy, rah [rhy, rh] «ارابه» (بویس، ۱۹۷۷: ۷۸؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۶۶)؛ فارسی نو: راه؛ انگلیسی: مرتبط با road«راه» ؛ معادل عربی: مدار، مسیر.
ترکیبات:
rah ī māh [lˀs y mˀh] «مدار ماه، فلک ماه»
rah ī xwaršēd [lˀs y hwl(h)šyt’] «مدار خورشید، دایره البروج».
-
- §§
rapihwin [lpys-, lpyt-pyn’, -wyn’ | Av. rapiϑβina- | M rbyh]
(تقسیمات روز)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 04:16:00 ق.ظ ]
|