آب حیات که سرمنزل پهلوانان اهورایی و نیک سرشت است، برای اسکندر که سزاوار رسیدن به آن نیست، دست نیافتنی است.» (همان، ۱۳۹۰:۱۴۴)
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

سه دیگر به تاریکی اندر دو راه
پیمبر سوی آب حیوان کشید
  پدید آمد و گم شد از خضر شاه
سر زندگانی به کیوان کشید
(همان: ۸۳۷)

نمادینگی عنصر آتش
آتش، یکی از عناصر چهارگانه حیات، گرم و خشک است و نماد احساسات عمیق و آتشین همچون عشق، نفرت، تعصب، خشم، ترحم، دلسوزی و مانند اینها و نیز آرزوهای معنوی و روحانی (و تلاش برای پیشگویی کردن) است.
«آتش به عنوان عنصری پاک کننده، از روزگاران کهن در نزد بشر، جایگاهی ویژه داشته است. در اوستا «اتر» atar و «آترش» atarsh هر دو آمده و این دو در پهلوی «اتور» atur، «اتر» atar و آتش atash شده. در پارسی، آذر، آرد، آتش، آدیش و تش و در لهجه ی تهرانی و شیرازی به صورت آتیش آمده است.» (فرهنگ لغت معین: ذیل واژه آتش)
«آذر، نام یکی از ایزدان مزدیسنا است .آذر ایزد، در اوستا بیشتر پسر اهورامزدا خوانده شده است و از این تعبیر خواسته اند بزرگی مقام او را اراده کنند.
برخی از حکما، طبیعت را آتش محسوسی به شمار آورده اند. گروهی از قدما نیز بر این باورند که نفس ناطقه، یک شعله ی ملکوتی است که تعلق آن به بدن همانند تعلق آتش به هیزم است. صدرالمتألهین می گوید: در قرآن مجید به گونه ای بسیار لطیف، به این مسئله اشاره شده است. وی آیه ی ۲۴ از سوره ی بقره را اشاره به این معنی دانسته است و آن را در این باب قابل تفسیر به شمار آورده است: «فَاتَّقُوا ا لنَّار الَّتِی وقُودها النَّاس والْحِجارهُ أُعِدت لِلْکَافِرِین» (۲۴). از آتشی بترسید که هیزم آنان، بدن های مردم (گنهکار) و برای کافران، آماده شده است. صدرالمتألهین می گوید که آنچه در این آیه ی شریفه آمده، اشاره به این است که طبیعت و نفس ناطقه، دو آتش باطنی به شمار می آیند. یکی از آنها در اجسام مرده اثر می گذارد و دیگری اجسام زنده را دگرگون می سازد.
آتش به عنوان معجزه ی پیامبران نیز یادشده است. در بعثت موسی (ع)، خداوند نخستین بار در گفت وگو با موسی، به صورت آتش متجلی می شود. در بیابانی تاریک و سرد، موسی و خانواده ی تنهای او آتشی می بینند که از درون درختی شعله می کشد.
آتش از دیرباز در اساطیر ایرانی جایگاهی ویژه داشته است. زرتشت به آن جنبه ی اخلاقی و معنوی داد و آن را علامت و نشانه ی زنده ای از پاکی و طهارت دانست. به عقیده ی زرتشتیان توجه آنها به آتش، دلیل بر آتش پرستی نیست، بلکه مانند توجه مسلمانان به قبله و احترام مسیحیان به صلیب است. آتش در دین زرتشتی، نماد اهورامزدا و کانون عبادت های روزانه ی آنان است. با این حال، هنوز به آتش (جنگجو) خطاب می کنند، زیرا از مقدس ترین آتش ها یعنی آتش بهرام درخواست می شود که با دیوان خشکسالی، بلکه با دیوان مینوی تاریکی نبرد کند.» (کوشش و کفاشی، ۱۳۹۰: ۱۴۶)
«مظهر و نماد اشعه (نیروی راستی در مقابل نیروی دروغ)، آتش است و آتشگاه جایگاه برخواندن و ستودن اهورا مزد است. زرتشت درپی گذر از آتش و نهادن فلزِ گداخته بر سینه اش است که راستی پیام خویش را به ثبوت می رساند و در پایان جهان، با گذر از آتش و فلز گداخته است که کردار مردمان را به رستاخیز می سنجند و داد می دهند.» (بهار، ۱۳۷۴: ۲۰) در جهان بینی ایران باستان، تاریخ، جاودانه نیست و تکرار نمی شود، بلکه در فرجام کار به وسیله ی طوفانی عالمگیر و آتشی بزرگ که نشانه ی رستاخیز است، به پایان خواهد رسید. زیرا فاجعه ی نهایی که تاریخ را به پایان خواهد رساند، در عین حال، درباره ی آن به داوری نیز خواهد پرداخت.
در شاهنامه، برای نخستین بار در داستان هوشنگ است که به آتش برمی خوریم. کشف و پیدایش آتش را به او نسبت داده اند. وی پس از دست یافتن به آتش، آن را نیایش می کند:

 

بگفتا فروغیست این ایزدی   پرستید باید اگر بخردی
(فردوسی، شاهنامه: ۱۰)

پس از آن ، تقریباً آتش در همه ی موارد نقشی میانجی می یابد و معمولاً آتشکده، جایگاه نیایش و آتش، واسطه ی میان انسان و خداست. اما نمادین ترین آتش شاهنامه، با تمامی ویژگی های رازناک آن را می توان در داستان سیاوش یافت. این آتش، آتش آزمون است که نمودار پالایش است. در این داستان سیاوش برای اثبات بی گناهی خود، در برابر تهمتی که سودابه به وی زده بود، تن به آتش می سپارد، چرا که می داند که آتش بر بی گناهان کارگر نیست و در نتیجه با صحت و سلامت از آتش بیرون می آید. (ر ک کوشش و کفاشی، ۱۳۹۰: ۱۴۷)

 

سیاوش، سیه را به تندی بتاخت
ز هر سو زبانه همی برکشید
یکی دشت با دیدگان پر زخون
چو او را بدیدند برخاست غو
  نشد تنگدل جنگ آتش بساخت
کسی خود و اسب سیاوش ندید
که تا او کی آید ز آتش برون
که آمد ز آتش برون شاه نو
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...