۲ـ۲ـ۱ـ۱ـ۱ـ در جنگ صفین
در یکی از روزهای جنگ صفین که به پیروزی رسیدند، فرمودند :
«وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِی أَنْ رَأَیْتُکُمْ بِأَخَرَهٍ تَحُوزُونَهُمْ کَمَا حَازُوکُمْ وَ تُزِیلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ کَمَا أَزَالُوکُمْ حَسّاً بِالنِّصَالِ وَ شَجْراً بِالرِّمَاحِ تَرْکَبُ أُوْلَاهُمْ أُخْرَاهُمْ کَالْإِبِلِ الْهِیمِ الْمَطْرُودَهِ تُرْمَى عَنْ حِیَاضِهَا وَ تُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا[۱۳۲]
اما دردهاى سینه‏ام شفا یافت وقتى که دیدم سر انجام آنها را فرارى دادید آنچنان که شما را به هزیمت دادند، و آنان را از لشگرگاه خود راندید چنانکه شما را راندند، با ضرب شمشیر و نیزه آنان را درمانده و بیچاره کردید، به طورى که اولشان روى آخرشان مى‏افتاد، مانند شتران تشنه‏اى که از سر حوضشان رانند، و از ورود به آبگاهشان منع کنند»
۲ـ۲ـ۱ـ۱ـ۲ـ بعد از جنگ جمل
امیرالمؤمنین (ع) بعد از فراغت از جنگ جمل یارانش را توصیف و با عبارات حماسی تشویق کرد و در آنان ایجاد انگیزه می کرد وآنان را از این که در زمره اهل دین قرار دارند، مى‏ستود، و شجاعت و دلاورى آنان را تمجید کرد. سپس اعلام داشت که آنان خاصّان و برگزیدگان او هستند، و کسانى هستند که در سرکوب مخالفان و فرمانپذیرى موافقان، به آنان اعتماد دارد و فرمود :
«أَنْتُمُ الْأَنْصَارُ عَلَى الْحَقِّ وَ الْإِخْوَانُ فِی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبَأْسِ وَ الْبِطَانَهُ دُونَ النَّاسِ [۱۳۳]
شما یاران حق و برادران در دین و سپرهاى روز سختى و محرمان اسرار من جدا از سایر مردم هستید.»
۲ـ۲ـ۱ـ۱ـ۲ـ تشویق هاشم بن عتبه(مرقال)
به خاطر شیوه ویژه اش در جنگیدن به او لقب مرقال دادند و از شجاعان بلند آوازه عرب و پرچم دار سپاه امیرالمؤمنین ۷در جنگ صفین بود و در همان جنگ صفین به شهادت رسید . حضرت در تمجید او این چنین فرمود :
«وَ قَدْ أَرَدْتُ تَوْلِیَهَ مِصْرَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَهَ وَ لَوْ وَلَّیْتُهُ إِیَّاهَا لَمَّا خَلَّى لَهُمُ الْعَرْصَهَ وَ لَا أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَهَ [۱۳۴]
مى‏خواستم حکومت مصر را در اختیار هاشم بن عتبه قرار دهم اگر او را استاندار مصر مى‏کردم عرصه را براى دشمنان خالى نمى‏کرد، و فرصتى به آنان نمى‏داد.»
۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ تشویق کتبی
این شیوه قدردانی یکی از تشویق هایی است ، که تأثیر زیادی بر روحیه فرد می گذارد . زیرا تشویق کتبی سند ماندگار و افتخار آمیزی است ، که سالیان طولانی می ماند و سبب افتخار و مباهات شخص می باشد . در الگوی حکومتی امیرالمؤمنین ۷این قبیل تشویق نامه ها و تقدیر نامه به وفور یافت می شود که به نمونه های آن اشاره می شود :
۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ۱ـ مالک اشتر
مالک بن حارث بن عبدِ یَغوث نَخَعى کوفى (مشهور به «اشتر»)، چهره درخشان، قهرمان شکست ناپذیر، شیر بیشه نبرد و استوار گام‏ترین یاور امیرالمؤمنین ۷است. آن حضرت به او اطمینان و اعتماد داشت و همواره درایت، کاردانى، دلاورى، آگاهى و بزرگوارى‏هاى مالک را مى‏ستود و بدان مى‏بالید. نقش مالک در جنگ جمل، شگرف و تعیین‏کننده بود و امام فرماندهى جناح راست سپاه را به عهده او گذاشت . هنگامی که مالک اشتر را امیر و فرمانده کل سپاه قرار داد، در نامه ای به دو تن از امیران سپاه خود ، با بیان نقاط قوت مالک و تقدیر او، معیارهای خود برای انتخاب وی را برای آن ها یادآوری کرد :
دانلود پروژه
«وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَى مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ . دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ‏مِمَّنْ لَا یُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَیْهِ أَحْزَمُ وَ لَا إِسْرَاعُهُ . إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ [۱۳۵]
مالک بن حارث اشتر را بر شما دو نفر و کسانى که تحت فرمان شما هستند فرمانروا کردم
،دستورش را بشنوید و از او اطاعت کنید، و او را زره و سپر خویش قرار دهید، چرا که او از
افرادى نیست که سستى نماید و به خطا و لغزش افتد و کندى کند جایى که شتاب
دوراندیشانه‏تر است، و شتاب نماید جایى که کندى لازم‏تر است»
همچنین هنگامی که در مصر کار بر محمدبن ابوبکر سخت شده ، آن حضرت مالک را به مصر فرستاد و طی نامه ای به مردم مصربه ستایش مالک پرداخته و مردم را به اطاعت بی چون و چرا از وی دستور داده است :
«أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ ……… فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ لَا کَلِیلُ الظُّبَهِ وَ لَا نَابِی الضَّرِیبَهِ فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقِیمُوا فَأَقِیمُوا فَإِنَّهُ لَا یُقْدِمُ وَ لَا یُحْجِمُ وَ لَا یُؤَخِّرُ وَ لَا یُقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِی وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَى نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ وَ شِدَّهِ شَکِیمَتِهِ عَلَى عَدُوِّکُمْ [۱۳۶]
اما بعد، بنده‏اى که از بندگان خدا را به سوى شما گسیل داشتم، که هنگام جوّ وحشت نخوابد، و ساعات هولناک از دشمنان نهراسد و عقب ننشیند، از آتش سوزان بر بدکاران سوزنده‏تر است، و او مالک بن حارث از قبیله مذحج است. او شمشیرى از شمشیرهاى خداست، که تیزیش‏کند نگردد، و ضربتش بى‏اثر نشود، اگر شما را دستور به حرکت داد حرکت کنید، و اگر فرمان توقف داد باز ایستید، که او قدم بر نمى‏دارد و باز پس نمى‏نهد، و به تأخیر نمى‏اندازد و پیش نمى‏برد مگر به فرمان من. شما را در فرستادن او بر خود مقدّم داشتم چون او را خیرخواه شما، و نسبت به دشمنتان سر سخت‏تر یافتم .»
ابن ابی الحدید می گوید؛ این که حضرت فرموده با فرستادن مالک به مصر، شما را بر خود مقدم داشتم از این جهت بوده که آن حضرت با مالک اشتر بر دشمنان حمله مى‏کرد و دل سپاهیان را با بودن او در بین شان محکم مى‏ساخت وقتی او را به مصر فرستاد، طبیعى است که مردم مصر را بر خود ترجیح داده است[۱۳۷].
وقتی خبر جان باختن مالک اشتر به امام۷رسید، بر منبر رفت و خطبه خواند و فرمود:
« وَ قَدْ جَاءَهُ نَعْیُ الْأَشْتَرِ رَحِمَهُ اللَّه مَالِکٌ وَ مَا مَالِکٌ وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ جَبَلًا لَکَانَ فِنْداً وَ لَوْ کَانَ حَجَراً لَکَانَ صَلْداً لَا یَرْتَقِیهِ الْحَافِرُ وَ لَا یُوفِی عَلَیْهِ الطَّائِرُ[۱۳۸].
مالک و چه بود مالک به خدا قسم اگر کوه بود کوهى جداى از کوهها بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، مرکبى به بلنداى آن نمى‏رسد، و پرنده‏اى بر قله آن نمى‏پرد.»
امیر المؤمنین مالک را به کلمه فند وصف فرموده است و فند کوه یگانه مرتفع است نه هر کوهى جدا از دیگر کوهها و به همین دلیل افزوده است که هیچ سم‏دارى نمى‏تواند بر آن بالا رود، یعنى کوه بلند و داراى شیب بسیار تند که سم‏دارى نتواند از آن بالا رود و در غیر این صورت امکان صعود بر آن فراهم است. امیر المؤمنین سپس آن کوه را به بلندى و بزرگى توصیف کرده و فرموده است: هیچ پرنده‏اى نمى‏تواند بر آن صعود کند و مشرف بر آن شود.[۱۳۹]
در ادامه خطبه فرمود : آگاه باشید! همانا مالک اشتر درگذشت و به پیمانش وفا کرد و به دیدار پروردگارش شتافت. رحمت خدا بر مالک! اگر کوه بود، یگانه بود و اگر سنگ بود، با صلابت بود. اجر او با خدا. مالک چه بود؟ آیا زنان مى‏توانند همچو او بزایند؟! آیا کسى مثل او هست؟!
راوى گوید: امام بعد از این خطبه به خانه رفت، مردانى از قریش به نزد او آمدند و گفتند: خیلى براى او بى‏تابى کردى و نالیدى. او که مُرد. فرمود: «به خدا سوگند، مرگ او اهل مغرب را عزّت بخشید و اهل مشرق را خوار کرد. چند روز بر او مى‏گریست و بسیار در فقدان او اندوهناک بود و مى‏فرمود: «دیگر مانند او را هرگز نخواهم دید.[۱۴۰]
ابن ابی الحدید پس از اشاره به نبرد مالک اشتر در «یوم الهریر»: می گوید خدا مادرى که مالک را زاد، پاداش خیر دهد! اگر کسى سوگند بخورد که خداوند نه در عرب و نه در عجم، دلیرتر از مالک اشتر نیافریده است، مگر استادش على علیه السلام، بیم ندارم که گناهى مرتکب شده باشد. خدا خیر دهد به آن کسى که وقتى از او درباره مالک اشتر پرسیدند، گفت: چه بگویم درباره مردى که زندگى‏اش اهل شام را به هزیمت وا داشت و مرگش اهل عراق را! بجاست آنچه على علیه السلام درباره او فرمود که: «مالک اشتر براى من همان گونه بود که من براى پیامبر خدا بودم».[۱۴۱]
۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ۲ـ فرماندار مدائن (سعدبن‏مسعود ثقفی)
امیرالمؤمنین ۷هنگام حرکت به سوى صِفّین، یزید بن قیس ارحَبى را که فرماندار مدائن بود همراه خود برد و سعد بن مسعود که از یاران وفادار و درستکار آن حضرت بود را به عنوان فرماندار مدائن‏ منصوب کرد آن حضرت در نامه‏اى سعدبن مسعود را به خاطر عملکرد صحیح و تقوا پیشگى و نجابتش ستوده و برایش دعا کرد :
«امّا بَعْدُ: فَاِنَّکَ قَدْ أدَّیْتَ خَراجَکَ وَ اَطَعْتَ رَبَّکَ وَ اَرْضَیْتَ اِمامَکَ فِعْلَ الْمُبِرِّ التَّقِیِ النَّجیبِ، فَغَفَرَ اللَّه وَ تَقَبَّلَ سَعْیِکَ وَ حسَّنَ مَآبَکَ.[۱۴۲]
امّا بعد؛ تو به شیوه نیکوکاران با تقوا و نجیب، مالیاتت را به ما رساندى و از پروردگارت اطاعت کردى و پیشوایت را خشنود ساختى. پس خداوند از گناهت درگذرد و کوششت را بپذیرد و آخرتت را نیکو سازد .»
آن حضرت در نامه‏های مختلفی که به استانداران و فرمانداران خود می نوشتند، همیشه آنها را به پرداخت خراج تشویق نموده و از کسر پرداخت آن برحذر می داشتند و فرمانداران درست کار را مورد تشویق قرار می دادند.
این قبیل نامه های قدردانی امیرالمؤمنین۷نشانگر این نکته است، که باید از افراد درستکار و مسئولینی که عملکرد آنها صحیح است، تقدیر و تشکّر کرد و با این عمل، هم آنها را برای فعّالیّتهای مناسب تشویق نمود و هم به تعبیر خود حضرت، افراد خاطی و نیکوکار مساوی نباشند و برتری نیکوکاران معیّن و مشخّص گردد.
۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ۳ـ یکی از فرمانداران
در نامه‏ای دیگر به یکی از فرمانداران خود، این گونه او را مورد تشویق قرار می‏دهد:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَهِ الدِّینِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَهَ الْأَثِیمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاهَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ[۱۴۳]
اما بعد، تو از کسانى هستى که من به پشتیبانى آنان دین را اقامه مى‏کنم، و نخوت گنه کار را قلع و قمع مى‏نمایم، و رخنه ترسناک حدود و مرزها را مى‏بندم.»
۲ـ۳ـ ارتقاء مسئولیت
در برخی از موارد تقدیر از خدمات افراد با ارتقاء مسولیت آن ها همراه بود، تا افراد لایق و درستکار به مسولیتهای بالاتر و حساس تر و تأثیر گذارتر برسند. به نمونه هایی از ارتقاء مسئولیت اشاره می شود :
۲ـ۳ـ۱ـ عمربن ابی سلمه مخزومی
وی که ربیب پیامبر (ص) بود، بعد از جنگ جمل به عنوان والی بحرین انتخاب شد، ولی در آستانه جنگ صفّین، امیرالمؤمنین ۷با نامه‏اى‏ از وى خواست که براى نبرد با معاویه به اردوى ایشان بپیوندد.
از نامه امام علیه السلام پیداست که عمر در نگاه ایشان، فردى امین و کارآمد بوده و حضورش در اردوى آن بزرگوار، براى رویارویى مقتدرانه با سپاه شام، لازم بوده است.
حضرت در این نامه از او قدردانی و تشکر کرده و او را مورد تشویق قرار داده وبه سبب دلاوری و شجاعتی که داشت، او را سبب پشت گرمی و استواری ستون دین دانست :
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی قَدْ وَلَّیْتُ النُّعْمَانَ بْنِ عَجْلَانَ الزُّرَقِیَّ عَلَى الْبَحْرَیْنِ وَ نَزَعْتُ یَدَکَ بِلَا ذَمٍّ لَکَ وَ لَا تَثْرِیبٍ عَلَیْکَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَایَهَ وَ أَدَّیْتَ الْأَمَانَهَ فَأَقْبِلْ غَیْرَ ظَنِینٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ فَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِیرَ إِلَى ظَلَمَهِ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِی فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَهِ عَمُودِ الدِّینِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ [۱۴۴]
اما بعد، نعمان بن عجلان زرقى را والى بحرین قرار دادم، و تو را از آنجا برداشتم بدون اینکه نکوهش و ملامتى بر تو باشد. حقّا زمامدارى را به خوبى انجام دادى، و امانت را ادا کردى. به جانب من بیابى آنکه نسبت به تو سوء ظن و سرزنش، یا اتّهام و گناهى باشد. عزم حرکت به جانب ستمکاران شام را دارم، دوست داشتم در این سفر همراهم باشى، زیرا تو از کسانى هستى که در جنگ با دشمن و به پا کردن ستون دین به آنان پشت قوى مى‏کنم، اگر خدا بخواهد.»
۲ـ۳ـ۲ـ مالک اشتر
پس از جنگ جمل، فرماندار جزیره (مناطقى میان بین دجله و فرات) شد . این منطقه به سرزمین شام، حوزه حکومتى معاویه، نزدیک بود. امیرالمؤمنین ۷قبل از آغاز جنگ صِفّین، مالک را جهت فرماندهی سپاه خود فرا خواند . مالک در جنگ صِفّین، در آغاز، فرماندهى طلایه سپاه را به عهده داشت که طلایه سپاه معاویه را درهم شکست. همچنین، هنگامی که سپاهیان معاویه مسیر آب را بر روى سپاهیان امام ۷ بستند، مالک، نقش تعیین‏کننده‏اى در آزاد سازى آب ‏راه داشت. مالک پس از جنگ صِفّین به محل مأموریت خود بازگشت و وقتی کار بر محمدبن ابوبکر سخت شد امیرالمؤمنین ۷به مالک اشتر وقتی در ” نصیبین ” بود نوشت:
اما بعد، تو از کسانی هستی که من اعتماد کرده ام تا دین را بر پا دارند و سرکشی گناهکاران برطرف شود، و من محمد بن ابی بکر را بر مصر فرمانروا کرده بودم. از آن پس، خوارجی آنجا برخواسته اند، از جمله جوان کم سالی که هیچ تجربه جنگی ندارد و در کارها آزموده نیست، پس درباره او بررسی و دقت لازم را بکن و به من گزارش بده تا تصمیم مناسب گرفته شود. پیوسته در کارها، افراد مورد اعتماد و خیر خواه از یاران خود رامأمور کن.
مالک به حضور علی ۷آمد و گزارش کار مردم مصر را تقدیم کرد. حضرت علی - سلام الله علیه فرمود :
جز تو کسی شایسته حکومت مصر نیست. پس به مصر برو، خدای ترا رحمت کند. و من ترا وصیت کردم و به ‏تدبیر و رأی تو اعتماد ورزیدم. از خداوند در کارها یاری بخواه. همواره درشتی را با نرمی در آمیز. و آنجا که مدارا بهتر باشد، رفق و مدارا کن. و آنجا که جز با سختگیری کار پیش نمی رود، سختی به خرج بده.
از آن پس اشتر از حضور علی ۷مرخص شد و اسباب سفر آماده کرد و مهیای رفتن به مصر شد.[۱۴۵]
جمع بندی
امیرالمؤمنین ۷کارگزاران لایق و افرادی که عملکردشان برای نظام و پیشرفت جامعه سودمند بود و یا به گونه‏ زایدالوصفی در خدمت به اجتماع کوشش نمودند، شناسایی کرده و به طرق مختلف مورد تکریم قرار می دادند .گاهی برایشان دعا می کردند و گاهی عمل خوب آن ها را ستوده و تشویق کرده و در مواردی مأموریت‏ها و مسئولیت‏های بالاتری به آن ها واگذار می نمودند. سخنان ایشان به یاران فداکار و دلجویی‏ از آنان نشان‏دهنده توجه امام به قابلیت‏ها، لیاقت‏ها و پیوند عاطفی و معنوی با شایستگان می ‏باشد . این سبک مواجهه ، در جامعه سبب می‏شود که افراد لایق و کوشا در جامعه و نظام با دلگرمی و پشتکار به کار خویش ادامه دهند، استعدادهای خود را شکوفا سازند و در نتیجه، زمینه‏ سازندگی و رشد و توسعه پایدار در کشور فراهم شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...