یکی از مهم‌ترین عوامل تحرک خارجی که توازن و تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک را بر هم می‌زند، ارتعاشات موسیقی می‌باشد. موسیقی مهم‌ترین عامل ضعف اعصاب و امراض عصبی است. موسیقی عامل ضعف اراده و توجه غیرطبیعی در شنونده است. برخی به موسیقی لقب «سرپوش فکر» داده و معتقدند که بعضی از کسانی که زیاد با موسیقی سروکار دارند در امور فکری کُند و از نظر ریاضی عقب هستند.
از اثرات دیگر موسیقی تند و مبتذل تغییر فشارخون در انسان است و آزمایش به اثبات رسانده که هرقدر موسیقی زننده و نامطبوع باشد بر درجه فشارخون افزوده می‌شود و موسیقی ملایم اثر آرام‌کننده‌ای دارد و عامل تنظیم فشارخون است. از دیگر اثرات موسیقی، شکنجه‌ای به نام «هومه اوپاتیک» است که در زندان‌های روسیه سابق بر شکنجه برخی از زندانیان سیاسی به کار گرفته می‌شد و سرانجام آنان را به سرحد جنون و دیوانگی می‌رساند.
در برخی از موسیقی‌های غربی نظیر «راک اندرول» و «هارد تاک»، «هوی متال» و «جاز» که با رقص و پای‌کوبی جنون‌آمیز همراه است، دختران و پسران از خود بیخود گشته و شرم و حیای آنان ریخته شده و دست به اعمال ننگین و استفاده از مواد مخدر می‌زنند.
اگر به آمار تصادفات رانندگی نظری بیفکنید، خواهید دید که تعدادی از این تصادفات را جوانانی تشکیل می‌دهند که در هنگام تصادف تحت تأثیر موسیقی تند قرارگرفته و در اثر غفلت و بی‌توجهی حوادث شومی را به وجود آورده‌اند.
سرگرمی‌هایی که شعله‌های هوس و شهوت را در نوجوانان دامن می‌زنند، بسیار مضر و خطرناک هستند. این سرگرمی‌ها جوّ فکری و روحی آنان را آلوده ساخته و زمینه را برای انحرافات اخلاقی فراهم می‌سازد. استفاده از موسیقی‌های مبتذل و تصاویر زننده و مستهجنی که در آن‌ها به کار رفته محرک و شهوت‌انگیز و به تخیل کودک و نوجوان دامن زده و خیال و شهوت را درهم‌آمیخته و آنان را از لحاظ روحی در شرایطی خطرناک قرار می‌دهد. برای جلوگیری از رواج این‌گونه سرگرمی‌های مخرب، خانواده‌ها باید با پر کردن اوقات فراغت نوجوانان برنامه‌های سالمی را پیش پای آنان قرار دهند تا از آسیب در امان بمانند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
همان‌طور که «دیوید هِلد» و همکاران وی در تحقیق خود درباره جهانی‌شدن رسانه‌ها و ارتباطات خاطر نشان ساخته‌اند، «موسیقی بیش از سایر شکل‌های ارتباطات پذیرای جهانی شدن است. زیرا موسیقی قادر است محدوده‌های زبان گفتاری و نوشتاری را پشت بگذارد و به توده‌های مخاطبان برسد. رشد فناوری از دستگاه‌های خانگی پخش استریو تا موسیقی تلویزیونی تا لوح‌های فشرده شیوه‌های تازه‌تر و پیشرفته‌تری، برای توزیع جهانی موسیقی فراهم آورده است.»[۲۵۶]

پ: برگزاری و شرکت در مجالس لهو لعب

دو واژه «لهو» و «لعب» که مترادف یکدیگرند به معنی بازی و شوخی و سرگرمی غیرمعمول و اسراف گونه اطلاق می‌شود که در بین افراد خوش‌گذران و بی‌بند و بار رایج است. مجالس لهو و لعب که در میان قشر نوجوان و جوان تحت عنوان «پارتی» و «دیسکو» معمول است، از عدم وجود افکار پاک و خالص و آینده‌نگر و رسالت واقعی والدین حکایت می‌کند. در این مجالس از ابتدا در محیطی باز و به دور از دغدغه خاطر والدین، روابط دختران با پسران آغاز و به تدریج هیجانات روحی باعث از بین بردن شرم و حیا شده و گاهی عواقب سوئی را به وجود می‌آورد. استعمارگران به صرف هزینه گزاف و اغلب روی نوجوانان و جوانان سرمایه‌گذاری کرده و با ترویج فرهنگ خود به‌صورت تجدد مآبی و با بهره گرفتن از رسانه‌های جمعی نظیر تلویزیون، ماهواره، اینترنت، مطبوعات، بازی‌های دیجیتال و… هر روز مُد تازه‌ای را آفریده و با الگو قرار دادن فلان لباس رنگی با مدل آن‌چنانی و یا فلان خواننده زن و یا مرد از میان برداشتن تفاوت‌های ظاهری مردان و زنان به‌صورت موهای بلند و آرایش صورت و جراحی پلاستیک و حتی تغییر جنسیت می‌کوشند تا نظر بینندگان را به خود جلب کنند.
پارتی‌های مختلط شبانه از نابهنجاری‌های نگران‌کننده اجتماعی و سوغات نامیمون غرب است که نباید به‌سادگی از کنار آن گذشت. لزوم تفریح سالم و شور و نشاط برای جوانان و نوجوانان بدیهی است، اما باید هوشیار باشیم تا به بهانه هیجان و نشاط، جوانان به گرداب سقوط کشانده نشوند.
مصرف آگاهانه و یا ناآگاهانه قرص اکستازی، مشروبات الکلی و مواد مخدر در پارتی‌های شبانه، مشکلات و عوارض متعددی را دامن‌گیر شرکت‌کنندگان می کند. لذا توجه بیشتر عمومی و آگاه‌سازی اجتماع به‌ویژه والدین نوجوانان، از اثرات مخرب این نوع مواد لازمه این کار است که باید توسط رسانه‌های گروهی نیز بررسی شود، ولی متأسفانه به دلیل وجود فرهنگ‌های غلط و غیر اسلامی و رواج ماهواره‌ها و… حتی در بعضی از شبکه‌ها تشویق به این امر نیز می‌نمایند.
در واقع یکی از منجلاب‌های فساد و تباهی، که عاملان ترویج فرهنگ غرب در جامعه ایجاد می‌کنند، برگزاری مجالس لهو و لعب و خوش گذرانی هاست.
افرادی که روح تقلید از فرهنگ غرب آنان را به‌طور مخفیانه به تشکیل چنین مجالسی وادار می‌کند، از دوستان خود دعوت می‌نمایند با شرکت در آن مجالس عیش و عشرت، برای چند ساعتی خود را در عالم خوش‌گذرانی و بی‌خیالی وارد سازند. مجالسی که با لهو و لعب، موسیقی مبتذل و احیاناً رقص و پای‌کوبی همراه است.
غرق شدن در این‌گونه خوشی‌ها، مانع پیشرفت معنوی و اجتماعی می‌شود. کسانی که اسیر شهوت نفس خویش می‌شوند و در برابر امواج تقوی کش هوای نفسانی، فاقد اراده می‌شوند، در زندان هوس‌های شیطانی محبوس می‌شوند و به انسانی بی اراده، بی استقلال، بی شخصیت و بی‌بند و بار تبدیل خواهد شد.

گفتار دوم: همسان‌سازی انحراف آمیز رسانه‌ای

رسانه‌های جمعی به‌ویژه رسانه‌های تصویری نظیر سینما، تلویزیون و اینترنت، تأثیرات مستقیم و سریع بر رفتار اطفال و نوجوانان دارند. به اعتقاد «ساترلند» جوانان در فرایند یادگیری اجتماعی به تقلید از رفتار دیگران می‌پردازند و از طریق رسانه‌ها برخی از رفتارهای بزهکارانه نظیر: پرخاشگری و خشونت را می‌آموزند.
نتایج و پژوهش‌های انجام شده در این خصوص بیانگر این است که خشونت رسانه‌ها گرایش به رفتار خشونت آمیز را در بین نوجوانان افزایش داده است. [۲۵۷]
جوانانی که در معرض تماشای فیلم‌های خشونت آمیز و سکسی قرار می‌گیرند، در یک فرایند همانندسازی با بازیگران فیلم‌ها، رفتار بزهکارانه را از طریق پیوستگی با رسانه‌ها یاد می‌گیرند. رفتارهایی که رسانه‌ها به تصویر می‌کشند، بر چگونگی رفتار مخاطبان اثر می‌گذارد. به‌علاوه، هنگامی که بازیگران فیلم‌ها و زنجیره‌های خشن در رسانه‌های تصویری به عنوان گروه‌های مرجع جوانان عمل می‌کنند، جوانان از بزهکاری ملایم نظیر: تخریب اموال مدرسه، به سمت بزهکاری شدید نظیر: ضرب و جرح گرایش پیدا می‌کنند. به این معنا که با تقلید از بازیگران فیلم‌های خشن پلیسی، ابزارها و روش‌های قدیم تر رفتارهای خشونت آمیز را کنار گذاشته و از ابزارها و روش‌های جدیدتری که بازیگران فیلم‌ها به کار می‌برند استفاده می‌کنند.
استفاده از اسلحه در بین جوانان آمریکایی به جای کارد برای قتل در فرایند همانندسازی و تقلید از رسانه شکل گرفته است.
«باندورا» نظریه پرداز و جامعه‌شناس انحرافات، در پژوهش‌های خود نشان داد که تلویزیون پرنفوذترین رسانه برای اطفال و نوجوانان است و می‌تواند آموزش شیوه‌های رفتار پرخاشگرانه، کاستن ممانعت‌ها از پرخاشگری و حساسیت زدایی و عادت به خشونت مؤثر باشد. [۲۵۸]
در پژوهش دیگری «فیلیپس» به این نتیجه رسید که میزان کشتارها و دیگر رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه در آمریکا در روزهای بعد از مسابقات بوکس سنگین وزن‌ها به گونه معناداری افزایش‌یافته است.[۲۵۹]
کودکی که به تماشای فیلم پر از زد و خورد، جنایی، سرقت، خشونت یا امور جنسی می‌نشیند، در حالتی شبیه هیپنوتیزم فرو می‌رود که در روزهای پس از تماشای آن ممکن است اعمالی مجرمانه از او سر بزند که تقلیدی خالص از نقش قهرمان فیلم باشد.
درباره تأثیر سینما «شازل» می‌نویسد: «ما به ندرت به سوء کنش سینما برخورده‌ایم ولی همیشه این تأثیر نامطلوب در افرادی مشاهده شد که نقایص مربوط به منش یا ادراک آنان موجب آمادگی برای تلقین‌پذیری یا تحریک به‌وسیله تصویر شده است.
طبق این نظریه تماشای فیلم‌های خشن و غیراخلاقی موجب می‌شود که استعدادی از قوه به فعل درآید. شازال جرم‌زایی فیلم را نسبت به کودک مربوط به زندگی او در جهان واقعی سینماتوگرافیک شناخت و نوشت که این امر را باید بر حسب رفت و آمدهای افراطی او در تالار سینما سنجید. القاء آلوده سازی فیلم از یک سو و مکانیسم عینیت یافتن نوجوان تماشاگر بر بعضی از شخصیت‌های پرده سینما از دیگر سو با هم درآمیخته موجب می‌شود که نوجوان پیوند خود را از جامعه بگسلد و مفتون و مجذوب قدرت؛ شکوه و جلال و لباس‌های فاخر؛ ثروت بیکران و گشاده‌دستی بازیگران فیلم و زیبایی صحنه‌های آن گردد و گاهی نیز اوضاع فلاکت‌بار و بی‌نوایی دیگر بازیگران او را به‌سوی خود می‌کشاند. [۲۶۰] اگر بخواهیم کمی تخصصی‌تر سخن بگوییم باید ابتدا نگاهی گذرا به شیوه ارتکاب جرائم مختلف از منظر مرتکبان آن‌ها داشته باشیم و سپس با تطبیق همه‌جانبه به دنبال اثرات رسانه‌های جمعی بگردیم. برای نیل به این مقصود با بیان مقدمه‌ای به بیان «رفتار امضایی» پرداخته و سپس به محور اصلی کلام یعنی آموزش بزهکاری از طریق، رسانه و یا همان «همسان‌سازی انحراف آمیز رسانه‌ای» بر خواهیم گشت.

بند اول: روش اجرائی جرم

‌ روش اجرای جرم یک اصطلاح لاتین است که به معنی شیوه اجرا می‌باشد. این اصطلاح به روشی ارجاع دارد که در آن جرم ارتکاب یافته است. شیوه اجرای جرم یک مجرم متشکل از انتخاب‌ها و رفتارهایی است که به قصد یاری رساندن به تکمیل جرم ارتکاب می‌یابند. به عبارتی ساده تر شیوه اجرای جرم یک مجرم نشان می‌دهد که او چگونه مرتکب جرم می‌گردد.
این بحث جدای از مقوله انگیزه‌های مجرم یا جنبه‌های اختصاصی، در حکم امضای مجرم بعد از ارتکاب جرم قلمداد می‌شود. چرا که تمام این امور به این سؤال بر می‌گردند که چرا مجرم دست به ارتکاب چنین جرمی زده است. [۲۶۱]
در اصطلاح عمومی تحقیقات جنایی، عبارت امضا، برای توصیف رفتارهای متمایز کننده‌ای به کار می‌رود که توسط مجرم ارتکاب یافته و گویای نیازهای روانی شناختی و روحی او می‌باشد. از طریق تحلیل و تفسیر رفتارهای خاص مجرم در ترکیب با دیگر عناصر مانند شیوه اجرای جرم و بزه دیده شناسی، را می‌توان امضای مجرم را متشکل از دو بخش مجزا اما دارای وابستگی دانست. بخش اول آن است که هر جرم دارای یک وجه امضایی عمومی باشد.
این بخش منعکس کننده نیازهای روحی یا روانی است که مجرم با هدف ارضای آن‌ها دست به ارتکاب جرم می‌زند. برای مثال می‌توان منفعت، خشم (تقاص)، اطمینان (آرامش)، سماجت ‌ (استحقاق) و دیگر آزاری را ازجمله این عوامل برشمرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...