کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



ارتباط علی بین مقوله ها
تعیین مقوله های فرآیندی، زمینه ای و فرآیندی
کدگذاری گزینشی
انتخاب و تعیین مقوله هسته محوری
شکل 3-1- فرايند تحقيق
تایید یا رد ابعاد استخراج شده در مدل تئوری داده بنیاد با بهره گرفتن از روش دلفی
تعیین جامعه، نمونه و نحوه نمونه گیری
تدوین مدل نهایی با توجه به یافته های روش دلفی
آزمون مدل مفهومی پژوهش با بهره گرفتن از تحلیل مسیر و برازش آن
ادامه شکل 3-1: فرايند تحقيق
درمرحله سوم که تدوین ابزار پژوهش و آزمون مدل نام دارد ابتدا مولفه های شناسایی شده به منظور تایید یا رد آنان با بهره گرفتن از روش دلفی مورد بررسی قرار گرفت. در این مرحله پرسشنامه دلفی طراحی شده و در بین خبرگان به اجرا درآمد. پس از پالایش یافته های دلفی، مدل داده بنیاد مورد ملاحظه مجدد قرار گرفت. در ادامه برای آزمون تجربی مدل اندازه گیری نمونه گیری از مدیران آموزشی به عمل آمده و داده های لازم گرد آوری شده است. در نهایت تحلیل و تایید مدلهای اندازه گیری پژوهش با بهره گرفتن از آزمون تحلیل عاملی تاییدی و آزمون مدل مفهومی پژوهش با بهره گرفتن از تحلیل مسیر و برازش آن صورت گرفته است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
3-2-روش تحقيق
اين پژوهش از لحاظ رویکرد پژوهشی از روش پژوهشی آمیخته از نوع اکتشافی مي باشد. بنابراین رويكرد اين پژوهش ترکيبي از رويکردهاي کيفي و کمي(آميخته) است که در آن از روشهاي کيفي مقتضي از جمله مصاحبه اکتشافي جهت استخراج مولفه­ها و همچنين سنجه­هاي پژوهش استفاده شده و از روش های کمی برای تایید مدلهای اندازه گیری و آزمون مدل مفهومی استفاده شده است. از آنجا که روش­هاي تحقيق کمي و کيفي به تنهايي نمي­توانند پيچيدگي­هاي مسايل و عناصر تشکيل دهنده نظام هاي آموزشی را به صورت جامع مورد مطالعه قرار دهند، ترکيب اين روش ها مورد استفاده قرار گرفته و از آن تحت عنوان روش تحقيق آميخته ياد شده است (دلاور و کوشکی 1392). توضيح اينکه پژوهش هاي آميخته نوعي استراتژي پژوهشي يا روش شناسي براي گردآوري، تحليل و ترکيب داده هاي کمي و کيفي است که براي فهم مسايل پژوهشي در زمان انجام يک پژوهش مورد استفاده قرار مي گيرد(کرسول،2003). از طرف دیگر رویکرد پژوهشی حاضر آمیخته اکتشافی بوده است. در طرحهاي تحقيق آميخته اکتشافي، محقق بر آن است که درباره يک پديده يا موقعيت نامعين اطلاعات اساسي و دقيقي کشف کند. در طرح تحقيق آميخته اکتشافي اين تحقيق ابتدا از طريق روش تحقيق کيفي اطلاعات مورد نياز در مورد تدوين الگوي مفهومي اخلاق حرفه ای گردآوري شده و روابط علي و همچنين شرايط زمينه­اي آنان مشخص شده است. اين شناخت اوليه امکان صورت بندي فرضيه ها و چگونگي تاثير و تاٌثرات متغيرهاي الگوي اخلاق حرفه ای را فراهم مي­کند. به عبارت دیگر روش شناسي کيفي به پژوهشگر اجازه مي­دهد تا مباني نظري را از ­ويژگيهاي عمومي يا کلي يک موضوع که همزمان ريشه در مشاهدات يا داده­هاي تجربي دارد ارائه دهد.بنابراين در اين تحقيق در مرحله طراحي الگو با بهره گرفتن از راهبرد پژوهش كيفي و روش داده بنیاد پديده اخلاق حرفه ای مورد موشكافي دقيق قرار گرفته و الگوي اخلاق حرفه ای با رویکرد اسلامی ایرانی در قالب تبيين شرایط علی،مقوله یا پدیده اصلی، شرایط زمینه ای، شرایط واسطه ای ،راهبردها و در نهایت پیامدهای اخلاق حرفه ای تعيين مي شوند. در روش تحلیل داده های کیفی از روش کدگذاری باز، تولید مفاهیم اولیه، تولید مقوله های عمده، کدگذاری محوری و ارتباط علی بین مقوله ها، تعیین مقوله های فرآیندی، زمینه ای و فرآیندی کدگذاری گزینشی و انتخاب و تعیین مقوله هسته محوری استفاده شد. پس از اين مرحله محقق به منظور آزمودن مدل تدوين شده با بهره گرفتن از روشهاي تحقيق کمي يعني تحليل مسير، داده­هاي حاصل از مرحلة کيفي را آزمون کرده و اعتبار مدل مفهومي پژوهش را مورد سنجش قرار مي دهد. دليل بکارگيري روشهاي کيفي وجود ضعف در پيشينه نظري و تجربي تحقيق و نيز عدم اجماع محققين نسبت به معيارهای اخلاق حرفه ای بارویکرد اسلامی و همچنین عدم وجود الگوی مناسب در این زمینه مي­باشد. در مرحله آزمون الگو، صحت معيارهاي شناسايي شده ارزيابي مي­شود و چگونگي ارتباط ميان آنها از طريق طرح پژوهش همبستگي از نوع مدل تحليل مسير مورد بررسي قرار مي گيرد. تحليل مسير که براي نخستين بار توسط سوول رايت[130] (1994) توسعه يافت گسترش روشهاي رگرسيون، و در حقيقت، کاربرد رگرسيون چند متغيري در ارتباط با تدوين بارز مدل هاي علي است. هدف آن به دست دادن برآوردهاي کمي روابط علي بين مجموعه­اي از متغيرهاست. روابط بين متغيرها در يک جهت جريان مي يابد و به عنوان مسيرهاي متمايزي در نظر گرفته مي شود. مفاهيم تحليل مسير در بهترين صورت از طريق ويژگي عمده آن يعني نمودار مسير که پيوندهاي علي احتمالي بين متغيرها را آشکار مي سازد، تبيين مي شود. از طرفي ديگر از آنجايي که در تحقيق حاضر سعي شده است که به بررسي و توسعه دانش کاربردي در حيطه شناسايي الگوي اخلاق حرفه ای با رویکرد اسلامی ایرانی جهت يافتن نقشه راه براي تحقق اخلاق حرفه ای کمک شود، مي‏توان اين پژوهش را از لحاظ هدف تحقيق از نوع تحقيقات کاربردی به شمار آورد.
3-3-روش پژوهش آمیخته
مراحل پژوهش­های آمیخته با رویکرد اکتشافی در شکل (3-2) منعکس شده است.
مرحله اول : پژوهش کیفی بر مبنای راهبرد نظریه داده بنیاد
بیان سوال کیفی
گردآوری داده ­های کیفی
تحلیل داده ­های کیفی
مرحله دوم : روش دلفی پژوهش کمی بر مبنای روش همبستگی
طراحی مدل
تهیه پرسشنامه
گردآوری داده ­های کمی
تحلیل داده ­های کمی
مقایسه و تفسیر یافته ها
تعیین مصاحبه شوندگان
مصاحبه عمیق
کدگذاری باز
کدگذاری محوری
کدگذاری انتخابی
روش دلفی
vvvv
مصاحبه ضبط شده
مصاحبه پیاده شده
متن­های کد گذاری شده
مقوله­ های توصیف شده
نوشتن گویه برای مقوله­ های فرعی
انتخاب نمونه کمی و اجرای مقدماتی، توزیع پرسشنامه و تحلیل با نرم افزار,LISREL SPSS
پرسشنامه آماده شده
پرسشنامه تکمیل شده
یافته­های توصیفی و استنباطی، پاسخ به سوال­های کمی
تلخیص و تفسیر یافته های کیفی
تلخیص و تفسیر یافته های کمی
ترکیب یافته های کمی و کیفی
بحث و نتیجه گیری
پیشنهادهای کاربردی و پژوهشی
شکل 3-2- فرایند پژوهش با بهره گرفتن از طرح آمیخته اکتشافی
اقتباس از: ( کرسول و پلانو1387)
در مجموع، پژوهشگرانی که از روش آمیخته استفاده می­ کنند از داده ­های کمی و کیفی برای پاسخگویی به سؤال یا مجموعــــه­ای از سؤال ها بهـره می­گیرند. این ترکیب روش­ها شـــامل جمع­آوری و تحلیل داده ­های کمی و کیفی در بررسی­های منفرد یا چند مرحله­ ای است (هانسون[131]وهمکاران، 2005). روش­های آمیخته، حوزه­ غنی برای ترکیب داده ­ها محسوب می­ شود. زیرا با این شیوه، واژگان، تصویر و روایت­ها می­توانند برای اضافه کردن معنا به اعداد به کار روند (جانسون و انوگبوزی[132]، 2004). مفروضۀ اساسی در تعریف روش آمیخته این است که ترکیب کردن رویکردهای کمی و کیفی در مقابل استفاده از یک رویکرد (کمی و کیفی) درک و شناخت بهتری از مسئله تحقیق ارائه می دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[یکشنبه 1400-08-02] [ 05:25:00 ق.ظ ]




  • ) از جمله رجوع کنید به محمد بن عبد القادر الرازی، مختار الصحاح، المصدر السابق، ص ۱۰۲، فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۱، المصدر السابق، ص ۶۶۷ و الخلیل الفراهیدی، کتاب العین، ج۴، المصدر السابق، ص ۲۹۲٫ ↑

 

  • ) الجوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، المصدر السابق، ص ۴۷٫ ↑

 

  • ) ابن منظور، لسان العرب، ج۱، المصدر السابق، ص ۶۵، محمد بن عبد القادر الرازی، مختار الصحاح، المصدر السابق، ص ۱۰۱ و محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱، المصدر السابق، ص ۶۱٫ ↑

 

  • ) محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱، المصدر السابق، ص ۶۶٫ ↑

 

  • ) المصدر السابق، ص ۶۱ و ابن منظور، لسان العرب، ج۱، المصدر السابق، ص ۶۵٫ ↑

 

  • ) برخی محققان خطاء را اعم از عمد و غیر عمد می‌دانند؛ ر.ک به سیّد محمد صادق موسوی، مبانی نظری جهل و اشتباه و آثار آن بر اعمال حقوقی، چاپ اول، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۲، ص ۹۲٫ ↑

 

  • ) محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، همان، ص ۲۶۳٫ ↑

 

  • ) Error, Mistake ↑

 

  • ) الجوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۳، المصدر السابق، ص ۱۱۴۷٫ ↑

 

  • ) ابن منظور، لسان العرب، ج۷، المصدر السابق، ص ۳۶۳٫ ↑

 

  • ) محمد بن عبد القادر الرازی، مختار الصحاح، المصدر السابق، ص ۲۴۹٫ ↑

 

  • ) الشیخ نصر الهورینی، قاموس المحیط، ج۲، المصدر السابق، ص ۳۷۶ و ابن منظور، لسان العرب، ج۷، المصدر السابق، ص ۳۶۳ و نیز معجم البحرین، ج۳، المصدر السابق، ص۳۲۳ و تاج‌العروس، ج۵، المصدر السابق، ص ۱۹۳٫ ↑

 

  • ) ابوهلال العسکری، معجم الفروق اللغویه، المصدر السابق، ص ۳۹۰٫ ↑

 

    • ) برای دیدن نظر مخالف رجوع کنید به سعید محسنی، اشتباه در شخص طرف قرارداد با مطالعه تطبیقی در فقه اسلامی، حقوق ایران و فرانسه، همان، ص ۳۷٫ ↑

پایان نامه

 

  • ) Stupidity ↑

 

  • ) ابوهلال العسکری، معجم الفروق اللغویه، المصدر السابق، ص ۲۷۸٫ ↑

 

  • ) الخلیل الفراهیدی،کتاب العین، ج۴، المصدر السابق، ص ۹٫ ↑

 

  • ) الجوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۶، المصدر السابق، ص ۲۲۳۴٫ ↑

 

  • ) قرآن کریم، سوره بقره، آیه۲۸۲٫ ↑

 

  • ) ابوهلال العسکری، معجم الفروق اللغویه، صص ۲۰۰ ـ ۱۹۹٫ ↑

 

  • ) ابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۲، المصدر السابق، ص ۳۷۶٫ ↑

 

  • ) ابن منظور، لسان العرب، ج۷، المصدر السابق، ص ۳۶۴٫ ↑

 

  • ) ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، المصدر السابق، صص۴۹۸ ـ ۴۹۷ و محمد بن عبد القادر الرازی، مختار الصحاح، ص ۱۶۲ و محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، المصدر السابق، ج۹، ص ۳۹۰٫ ↑

 

  • ) فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۲، المصدر السابق، ص ۳۸۴٫ ↑

 

  • ) محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۹، المصدر السابق، ص ۳۹۱٫ ↑

 

  • ) Foolishness ↑

 

  • ) الجوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۴، المصدر السابق، ص ۱۴۶۴ و محمد بن عبد القادر الرازی، مختار الصحاح، المصدر السابق، ص ۸۸٫ ↑

 

  • ) ابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۱، المصدر السابق، ص ۴۲۴٫ ↑

 

  • ) ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، المصدر السابق، ص ۶۷٫ ↑

 

  • ) فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۱، المصدر السابق، ص ۵۷۵٫ ↑

 

  • ) Blunder, Error, Fault ↑

 

  • ) الخلیل الفراهیدی،کتاب العین، ج۴، المصدر السابق، ص ۷۱٫ ↑

 

  • ) ابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۵، المصدر السابق، ص ۲۳۳٫ ↑

 

  • ) تعبیر معجم الفروق اللغویه درخصوص فرق میان برّ و خیر زیبا است؛ «الفرق بینهما ان البر هو الخیر الواصل الی الغیر مع القصد الی ذلک و الخیر یکون خیرا و ان وقع عن السهو»، ابوهلال العسکری، المصدر السابق، ص ۹۵٫ ↑

 

  • ) معجم اصطلاحات فقهی و حقوقی، ↑

 

  • ) فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۲، المصدر السابق، ص ۴۴۳٫ ↑

 

  • ) العلّامه الحلّی، کشف المراد فی تحریر الاعتقاد، موسسه نشر الاسلامی، رمضان ۱۴۰۷ه. ق، ص ۱۹۵٫ ↑

 

  • ) الشریف المرتضی، رسائل مرتضی، ج۲، دار القرآن، ۱۴۰۵ ه. ق، قم، ص ۳۸۶٫ ↑

 

  • ) سعید محسنی، اشتباه در شخص طرف قرارداد با مطالعه تطبیقی در فقه اسلامی، حقوق ایران و فرانسه، همان، ص ۳۸٫ ↑

 

  • ) العلّامه الحلّی، قواعد الاحکام، ج۱، الطبعه الاولی، موسسه النشرالاسلامی،۱۴۱ه. ق، ص ۳۰۸٫ ↑

 

  • ) سعید محسنی، همان، ص ۳۹٫ ↑

 

  • ) سیّد محمد صادق موسوی، مبانی نظری جهل و اشتباه و آثار آن بر اعمال حقوقی، همان، ص ۹۲٫ ↑

 

  • ) Headlessness, Negligence ↑

 

  • ) سیّد محمد صادق موسوی، همان، ص ۹۳٫ ↑

 

  • ) از جمله رجوع کنید به ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، المصدر السابق، صص ۴۹۹ ـ ۴۹۷؛ محمد بن عبد القادر الرازی، مختار الصحاح، المصدر السابق، ص۲۴۸؛ الخلیل الفراهیدی، کتاب العین، ج۴، المصدر السابق، ص۴۱۹ و الجوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۵، المصدر السابق، ص ۱۷۸۳٫ ↑

 

  • ) العلّامه الحلّی، نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام، ج۱، موسسه اسماعیلیان، ج۲، ۱۴۱۰ه. ق، قم، ص ۵۱۶٫ ↑

 

  • ) Aleatory ↑

 

  • ) Lesion, Fraud, Swindling, Cheating ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 05:25:00 ق.ظ ]




محققان نشان داده­اند که یک رابطه مثبت بین اهداف تسلط و فراشناخت وجود دارد(اشمیت و فورد ۲۰۰۳، به نقل از ساویا[۱۰۶] و نیومن، ۲۰۰۸)
سیو من وانگ[۱۰۷](۲۰۰۷) در تحقیقی با عنوان یک برنامه متفاوت برای پرورش هوش معنوی دریافت که افرادی که زندگی معنوی­شان غنی می­باشد، استعدادها، هیجانات و احساسات، عقل و چشم اندازی از جهان را بیان می­ کنند. آن­ها می­توانند معنا، هدف و رابطه با خودشان و دیگران را بیابند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کیت آدامز[۱۰۸] در بررسی نقش رشد معنویت در کلاس درس دریافته است که با ترکیب تجارب معنوی کودکان در برنامه درسی، یادگیری آنان می ­تواند افزایش یابد(سوزا، ام، دی و همکاران[۱۰۹]، ۲۰۰۹).
تحقیق کینجرسکی و اسکرایپنک[۱۱۰] (۲۰۰۴) نشان می‌دهد که در بعد سازمانی یافته‌ها حاکی از افزایش خلاقیت، نوآوری، صداقت، اعتماد در کار و تکامل شخصی کارکنان از طریق معنویت است.
سود، بخشی و گوپتا[۱۱۱] (۲۰۱۲) به بررسی رابطه بین ویژگی‌های شخصیتی، هوش معنوی و خوب بودن پرداختند. نتیجه این بود که ارتباط مثبتی بین خلق معنای شخصی و دو فاکتور سازگاری و روان رنجورخویی وجود دارد. همچنین ارتباط مهمی بین گشودگی و آگاهی غیر جبری وجود دارد. آگاهی غیر جبری می‌تواند پیش بینی کننده خوب بودن باشد.
درمیان تحقیقاتی که انواع مختلف هوش را کشف کرده‌اند هوارد گاردنر (۱۹۹۳) پیشقدم کار بر روی هوش‌های چندگانه است، تحقیقات وی دلالت بر انواع متفاوت هوش داردکه نسبتاً مستقل از یکدیگر رشد می‌کنند و هرمهارت مخصوص ناحیه­ای ازمغز است. وی هوش را مجموعه توانایی‌هایی می‌داند که برای حل مساله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می‌شود، به کارمی رود که بالاترین سطح آن هوش معنوی است (زوهار، ۲۰۰۰).
آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن رسالت و حس تقدس درزندگی، درک متعالی ارزش ماده و معتقد به بهترشدن دنیا می‌شود (آمرام،۲۰۰۹).
همانطور که مشهود است تحقیقات محدودی در ارتباط با تحقیق ویژگی‌های هوش معنوی و سبک‌های اسنادی مهاجران و مقایسه آن‌ها با افراد بومی انجام گرفته است، ضمن اینکه در زمینه بررسی ویژگی سخت رویی در مهاجران تحقیقی یافت نشد. لذا این تحقیق این رسالت را به گردن دارد که ارتباط این سه عامل را با مهاجرت و وضعیت این ویژگی‌ها را در مهاجران بررسی کند و زمینه ای برای کاربرد نتایج آن در سیستم‌های آموزشی فراهم آورد.
دانش آموزانی که معمولاً حوادث بد را به عوامل درونی، پایدار و کلی نسبت می‌دهند (من شکست خوردم چون به اندازه کافی باهوش نیستم) نسبت به آن‌هایی که چنین حوادثی را با توجه به علل بیرونی، ناپایدار و اختصاصی تبیین می‌کنند (من شکست خوردم چون جلسه امتحان خیلی شلوغ بود) برتری اندکی نشان می‌دهند. افزون بر این، در دانش آموزانی که در مواجهه با حوادث خوب تبیین‌های بیرونی، ناپایدار و اختصاصی نشان می‌دهند (من در درس روانشناسی نمره «الف» گرفتم چون معلم روز خوبی داشت) در مقایسه با آن‌هایی که به تبیین‌های درونی، پایدار و کلی (من باهوش هستم)، مبادرت می‌ورزند، کم آموزی دیده می‌شود (آبرامسون، سیلگمن و تیزدل[۱۱۲]، ۱۹۷۸ نقل از بریجز، ۲۰۰۱).
سبک اسنادی دارای استلزام‌های مهمی در بخش‌های متفاوتی از زندگی روزانه است و با افسردگی (ولپی و لوین، ۱۹۹۸)، عملکرد ورزشی (سیلگمن، نولن- هوسما، تورنتون و تورنتون، ۱۹۹۰)، سلامت جسمانی(دوا، ۱۹۹۵)، سلامت روانشناختی(هیرشی و موریس، ۲۰۰۲)، علمکردافراددر زمینه‌های حرفه ای (کر و گری، ۱۹۹۵) وعملکرد افراددر قلمرو آموزش و پرورش (بریجز، ۲۰۰۱؛ هیوستون، ۱۹۹۴؛ پیترسون و بارت، ۱۹۸۷؛ آلن و دیترش، ۱۹۹۱؛ چیس، ۲۰۰۱؛ گاما، جسوس و میرلس، ۱۹۹۹) مرتبط است.
بطورکلی مادی (۲۰۰۶) معتقد است که ویژگی شخصیتی سخت رویی به عنوان آمیزه ای شناختی/ هیجانی عمل می‌کند که رشد و یادگیری هدفمند را برای سبک شخصیتی فراهم می‌سازد. وی همچنین معتقد است که ویژگی سخت رویی بالا با دانشجویان باعث می‌شود که آنان با مشکلات مربوط به دوره تحصیلی خود به خوبی مقابله نموده و در نتیجه یادگیری به فرایند مثبتی ازرشد و موفقیت دسترسی یابند که باعث افزایش عملکرد تحصیلی و متغیرهایی مانند خلاقیت، خردورزی، اتمام موفقیت آمیز تحصیلات و بهزیستی روانیو جسمانی آن‌ها خواهد شد. رضایت از زندگی [۱۱۳] یک مفهوم ذهنی و و منحصر به فرد برای هر انسان است که جزء اساسی بهزیستی ذهنی[۱۱۴] را تشکیل می‌دهد و عموماً به ارزیابی‌های شناختی یک شخص از زندگی خود اشاره دارد. این مفهوم، شامل یک ارزیابی کلی از زندگی بوده و فرآیندی مبتنی بر قضاوت فردی است. در این روند، مقایسه ای بین ملاک‌های فرضی نزدیک به هم باشد، شخص احساس رضایت بیشتری از زندگی می‌کند (دلاهایج، گیلارد و وان دام[۱۱۵]، ۲۰۱۰). سخت رویی به عنوان یک ویژگی شخصیتی می‌تواند بر میزان رضایت از زندگی تأثیر بگذارد. یافته‌های حاصل از پژوهش‌های کرولی، هایسلیپ و هابی[۱۱۶] (۲۰۰۳) نیز حاکی از ارتباط سخت رویی با راهبردهای سازگاری و رضایت از زندگی است.
امید[۱۱۷] متغیر دیگری است که رابطه آن با رضایت از زندگی در پژوهش‌ها تأیید شده است. به طوری که امیدوار بودن می‌تواند رضایتمندی و بهزیستی ذهنی فرد را به اوج برساند. براساس مفهوم سازی اسنایدر[۱۱۸] (۲۰۰۲) امید یک ساختار شناختی- انگیزشی است. که از تعامل سه مؤلفه اصلی هد، عامل (کارگزار[۱۱۹]) و گذرگاه[۱۲۰] تشکیل شده است موفقیت در دستیابی به اهدا، هیجان‌های مثبت و شکست در آن هیجان‌های منفی ایجاد می‌کند. افراد امیدوار در زندگی، عامل و گذرگاه‌های بیشتری برای دنبال کردن اهداف خود دارند و وقتی با مانع برخورد می‌کنند می‌توانند انگیزه خود را حفظ کرده و گذرگاه‌های جانشین استفاده کنند. اما افراد ناامید به دلیل این که، عامل و گذرگاه‌های کمی دارند در برخورد با موانع به راحتی انگیزه خود را از دست داده و دچار هیجان‌های منفی می‌شوند که این امر به نوبه خود منجر به افسردگی می‌شود. درواقع ناامیدی مؤلفه اصلی افسردگی است. به عبارتی دیگر، مؤلفه عامل یا کارگزار یعنی تصمیم گیری هدفمند در زندگی است. یعنی یک باور شخصی است که باعث می‌شود فرد احساس کند که می‌تواند برای نیل به اهداف خود مسیرهای مختلفی را امتحان کرده و تحمل نماید. همچنین وقتی وی با مانعی در یک مسیر مواجه شود هرگز ناامید نشده و از حرکت بازنایستد. این بعد، جزء انگیزشی نظریه اسنایدر است که انرژی روانی را برای استفاده از گذرگاه تأمین می‌کند. تفکر گذرگاهی مربوط به توانایی عملی فرد برای غلبه بر موانع و شناخت راه‌های مختلف برای وصول به هدف است. یعنی فرد راه‌های مؤثر برای رسیدن به اهداف موردنظرش را درمی یابد و با انرژی روانی که از مؤلفه کارگزار دریافت می‌کند ناامید نشده، حرکت نموده و مسیرهای مختلفی را برای رسیدن به هدف امتحان می‌کند تا در نهایت موفق شود (اسنایدر، ۲۰۰۰).
در پژوهش بایلی، ونینیگ، فریچ و اسنایدر[۱۲۱] (۲۰۰۷) نیز خرده مقیاس کارگزار، در مقایس امید بزرگسالان، دارای بالاترین قدرت پیش بینی برای متغیر رضایت از زندگی بود. مطالعات دیگری از قبیل پژوهش‌های دیویس[۱۲۲] (۲۰۰۵)، اسنایدر و تسوکاسا[۱۲۳] (۲۰۰۵) و آونگ، ادواردز و برگمن[۱۲۴] (۲۰۰۶) حاکی از ارتباط مثبت سخت رویی و عملکرد تحصیلی است. در پژوهش دیگری مشخص شد که میان ویژگی شخصیتی سخت رویی، امید به زندگی و عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (واگرمن و فوندر[۱۲۵]، ۲۰۰۷). همچنین در مطالعه دیگری نتایج حاصل نشان داد ک میان ویژگی شخصیتی سخت رویی و مرلفه تعهد آن با عملکرد تحصیلی و امید به زندگی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (کوماراجیو و کارایو، ۲۰۰۵). در همین راستا، نتایج پژوهش‌های گولایتلی[۱۲۶] (۲۰۰۷) و شیرد و گولبی[۱۲۷] (۲۰۰۷) ارتباط مثبت سخت رویی با عملکرد و موفقیت تحصیلی را تأیید می‌کنند.
در پژوهشی که توسط مادی و خوشابا (۲۰۰۵) انجام شد نتایج حاصل نشان داد که میان سخت رویی، رضایتمندی از زندگی و امید با عملکرد تحصیلی ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد. پژوهش کوئین و داچورد[۱۲۸] (۲۰۰۶) نیز نشان داد که رابطه میان بهزیستی ذهنی و عملکرد تحصیلی شاید رابطه علّی متقابل است. درمطالعه طولی دیگری که توسط هیون، کیاروچی و ویالی[۱۲۹] (۲۰۰۷) انجام شد، نتایج آشکار ساخت که دانشجویان واجد سخت رویی بالا، عملکرد تحصیلی مطلوبی داشت و در مقایسه با گروه گواه، از قدرت یادگیری بهتری برخوردار بودند و رابطه میان سخت رویی، امید به زندگی و عملکرد تحصیلی مثب تو معناداری بود. با توجه به نتایج پژوهش‌هایی که اغلب در خارج از کشور به عمل آمده است شناسایی عوامل روان شناختی و اهتمام و برنامه ریزی در جهت تقویت آن‌ها تأثیر شگرفی در ارتقای عملکردتحصیلی دانش آموزان خواهد داشت. فشار روانی ناشی از دوره تحصیلی به ویژه اضطراب امتحان به عنوان یک موقعیت تنش زا در برخی دانش آموزان عملکرد تحصیلی آن‌ها را کاهش داده و اثرات نامطلوبی بر بهداشت روانی و جسمانی آن‌ها به جا می‌گذارد.
گاما و همکاران (۱۹۹۹) در پژوهشی جهت ارزیابی تأثیر تجربه شکست و موفقیت تحصیلی بر الگوهای اسنادی دانش آموزان ابتدایی نشان دادند که الگوهای اسنادی دانش آموزان موفق، درونی، پایدار و قابل کنترل بود. آن‌ها انگیزش تحصیلی، انتظار موفقیت، غرور و حرمت خود[۱۳۰] انگیزش بالاتری داشتند در حالی که اسنادهای دانش آموزان ناموفق، درونی، پایدار و غیرقابل کنترل بود و انتظار موفقیت پایین، وجود احساس ترس، انتظار شکست در کارهای آینده و همچنین حرمت خود پایین و احساس شرم نیز در آن‌ها وجود داشت. در پژوهش آلن و دیتریش (۱۹۹۱) تفاوت‌های دانش آموزان در انگیزش و اسنادها در درس زمین شناسی مورد بررسی قرار گرفت و سعی شد که با انجام چند جلسه درمان منظم در زمینه اسنادهای دانش آموزان در مورد موفقیت یا شکست آن‌ها در درس مورد نظر تغییراتی ایجاد شود. نتایج نشان دادند که تغییر اسنادها و مهارت در دروس با پیشرفت تحصیلی در آن درس‌ها مرتبط بود. به عبارت دیگر، تغییر در سبک زندیگ و سبک اسنادی افراد، جنبه‌های متفاوتی از شناخت‌ها و همچنین پاسخ‌های رفتاری آن‌ها را در مواجهه با موقعیت‌های مختلف اجتماعی و تحصیلی پیش بینی می‌کند. در حوزه آموزش و پرورش دانش آموزان، برحسب سبک اسنادی خود می‌توانند پیشرفت تحصیلی‌شان را به عوامل مختلفی از جمله توانایی، سعی و کوشش، سطح دشواری تکلیف و بخت و اقبال نسبت دهند. در همین راستا، تحقیقات هاماچک (۱۹۹۵) در نمونه ای از دانش آموزان ابتدایی و دبیرستان نشان می‌دهد دانش آموزان واجد سطح بالای «مفهوم خود»[۱۳۱]، تمایل بیشتری دارند که موفقیت خویش را به توانایی و شکست خود را به فقدان تلاش یا بدشناسی نسبت دهند. در حالی که دانش آموزانی که مفهوم خود ضعیف تری دارند احتمال بیشتری دارد که موفقیت خویش را به خوش شانسی و شکست خود را به فقدان توانایی نسبت دهند.
نکته حائز اهمیت دیگر، نقش مهم انگیزش پیشرفت به عنوان یک رگه شخصیتی و یک عامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی است. بطورکلی انگیزش پیشرفت، تمایل به تلاش جهت دستیابی به موفقیت و اثرات مثبت مرتبط با آن و اجتناب از شکست و اثرات منفی مرتبط با آن را منعکس می‌کند (بوساتو، پرینس، آل شات و همیکر، ۲۰۰۰) و بعنوان یک پیش بینی کننده مهم برای عملکردهای شناختی از جمله پیشرفت تحصیلی مورد توجه قرار می‌گیرد (اتکینسون و فیدر[۱۳۲]؛ بوکارتز و سیمون[۱۳۳]، ۱۹۹۵؛ دیوک[۱۳۴]، ۱۹۸۶؛ پینتریج و اسچانک[۱۳۵]، ۱۹۹۶ نقل از بوساتو و همکاران، ۲۰۰۰). مطالعه‌های انجام شده درباره انگیزه پیشرفت مبین این نکته‌اند که وقتی نیاز به پیشرفت در دانش آموزان بیشتر است، عملکرد آن‌ها بهتر می‌شود. (باردویل و براکسما[۱۳۶]، ۱۹۸۵؛ باتلیز و وارتز[۱۳۷]، ۱۹۷۳، واترز و واترز[۱۳۸]، ۱۹۷۶ نقل از مک ایوان و گلدنبرگ، ۱۹۹۹).
همچنین پژوهشگرانی مانند پتری (۱۹۹۶) نشان داده‌اند که انگیزه بالای پیشرفت با تمایل به دستیابی به علل موفقیت و اسناد توانایی به خود و انگیزه پایین پیشرفت با اسناد عدم موفقیت به تکلیف یا شانس و ناتوانی به خود، همراه است. درخصوص ارتباط بین اسنادهای علّی با نیرومندی انگیزه پیشرفت تحصیلی، مطالعه ای توسط میر[۱۳۹] (۱۹۸۰ نقل از توکلی، ۱۳۷۳) انجام شد. نتایج نشان دادند که افراد دارای انگیزه بالای پیشرفت تحصیلی در مقایسه با افراد با انگیزه پایین پیشرفت تحصیلی، موفقیت خود را بیشتر به عوامل توانایی و کوشش و شکست را بیشتر به فقدان کوشش و کمتر به بخت و اقبال نسبت داده‌اند.
لیدراید[۱۴۰] (۱۹۷۸ نقل از هالواری، ۱۹۹۶) در تحقیقی با هدف بررسی ارتباط بین انگیزه پیشرفت با اسناد مسئولیت پذیری در موفقیت یا شکست تکالیف مدرسه به این نتیجه رسید که انگیزش بالای پیشرفت تحصیلی یک ارتباط قوی با اسناد مسئولیت پذیری درباره شکست و موفقیت داشت. پیشرفت تحصیلی و نمره‌های بالا نیز با پذیرش مسئولیت در موفقیت همراه بود. چیس (۲۰۰۱) نیز در پژوهشی با هدف بررسی این سؤال که چگونه تفاوت‌های خودکارآمدی، سن و جنس دانش آموزان بر انگیزش، خودکارآمدی بعدی و سبک‌های اسنادی بعد از شکست اثر می‌گذارند به این نتیجه رسید که افراد با خودکارآمدی بالا شکست را به عدم پذیرش نسبت دادند، در حالیکه افراد با خودکارآمدی پایین شکست را ناشی از عدم توانایی دانستند.
کانترویکس[۱۴۱] و همکارانش در سال ۱۹۹۴ گزارش کردند ۵۸ درصد از امریکایی‌ها به دنبال رشد معنوی هستند (قربانی، ۲۰۰۴). واژه معنویت را پیدمونت[۱۴۲] به عنوان هسته درونی خود معرفی می‌کند که می‌تواند آرامش را به خصوص در شرایط استرس زا به انسان هدیه کرده و او را به یک نیروی برتر در این جهان هستی متصل کند (پیدمونت، ۱۹۹۹). پژوهشگران مختلفی از جمله دنیس[۱۴۳] (میشل و همکاران، ۲۰۰۶)، والت[۱۴۴] (والت و آلتا، ۲۰۰۶)، مک وان[۱۴۵] (مک وان، ۲۰۰۴)، ونگ[۱۴۶] (ونگ و یا، ۲۰۱۰) و یانگ[۱۴۷] (یانگ، ۲۰۰۶) نشان دادند افرادی که گرایش‌های معنوی دارند هنگامی رویارویی با آسیب، پاسخ‌های بهتری به وضعیتی که درون آن هستند، می‌دهند، موقعیت تولیدکننده فشار را بهتر اداره می‌کنند و از سلامتی بهتری برخوردارند. در سال ۱۹۹۹ امونز[۱۴۸] با مشاهده در رفتارها و حالات افراد معنوی از جمله مادر ترزا و گاندی، سازه‌های معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب کرده و واژه هوش معنوی[۱۴۹] را به وجود آورد. از نظر او هوش معنوی عبارت است از ظرفیت انسان برای پرسیدن سؤالات معنوی عبارت است از ظرفیت انسان برای پرسیدن سؤالات نهایی درباره معنای زندگی و ارتباط یکپارچه بین ما و دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم (امونز، ۱۹۹۹). پس از آن، محققین سعی کردند ارتباط آن را با متغیرهای همچون سخت رویی در حوزه شغلی مختلف از جمله پرستاری بسنجد. به عنوان مثال والکرد مارشا (۲۰۰۴) با انجام تحقیقی بر روی پرستاران نشان داد که استفاده از تکنیک تماس قلبی[۱۵۰] (یک تمرکز درونی و کوتاه مدت) می‌تواند بر روی سخت رویی، هوش معنوی و دریافت استرس تأثیر بگذارد. یافته‌های او نشان داد تکنیک تماس قلبی، فواید معنوی، عاطفی و روانی در کار و زندگی خانوادگی پرستاران دارد که شامل کاهش استرس و افزایش کنترل و ارتباطات معنادار با دیگران و یک نیروی بالاتر است و با سخت رویی[۱۵۱] ارتباط معنادار و مثبتی دارد (والکر، ۲۰۰۶). واژه سخت رویی را سوزان اولت (کوباسا) و سالواتور مدی ابداع کردند (کوباسا، ۱۹۸۲). آن‌ها و دیگر محققین از جمله هریسون[۱۵۲] (هریسون و همکاران، ۲۰۰۲)، وگت[۱۵۳] و همکاران (وگت و همکاران، ۲۰۰۸) و لمبرت[۱۵۴] (لمبرت و همکاران، ۲۰۰۷) نشان دادند افرادی که ازسخت رویی بالایی برخوردارند در شرایط پراسترس بیمار نمی‌شوند. افراد سخت رو عمیقاً درگیر فعالیت‌های زندگی هستند و بر پیچیدگی‌های زندگی چیره می‌شوند. آن‌ها معتقدند زندگیشان هدفمند است، تماشاگر منفعلی نیستند وبرای معنادار کردن زندگی خود مسئولیت می‌پذیرند. افراد متعهد، رویدادهای زندگی را به عنوان تجارب معنادار تعبیر می‌کنند و معتقدند که همه فعالیت‌های زندیگ آن‌ها یک هدف کلی دارد (کوباسا، ۱۹۷۹). هرچند که در حدود دو دهه از انتشار نتیجه تحقیقات گوناگون درزمینه هوشمعنوی در سایر کشورها می‌گذرد اما تاکنون تحقیقی در مورد ارتباط سه عامل هوش معنوی، سخت رویی و سبک اسنادی صورت نگرفته است. اما در مورد هر کدام از این سه عامل و ارتباط آن‌ها با عوامل دیگر روانشناختی مقالات بسیاری وجود دارند که برای هر کدام از این سه فاکتور چند نمونه از مقالات اخیر و مؤثر ذکر می‌گردد.
تحقیق کینجرسکی و اسکرایپنک (۲۰۰۴) نشان می‌دهد که در بعد سازمانی یافته‌ها حاکی از افزایش خلاقیت، نوآوری، صداقت، اعتماد در کار و تکامل شخصی کارکنان از طریق معنویت است (آمرام، ۲۰۰۷).
پژوهش امرایی، فراهانی، ابراهیمی و باقریان (۲۰۱۱) حاکی از وجود رابطه مثبت بین هوش معنوی با ویژگی‌های شخصیتی برونگرایی، وظیفه شناسی، سازگاری و رابطه منفی آن با اختلالات عصبی است. در پژوهشی دیگر باقری، اکبری زاده و حاتمی (۲۰۱۰) به رابطه هوش معنوی پرستاران و شادکامی اشاره کرده‌اند.
سود، بخشی و گوپتا (۲۰۱۲) به بررسی رابطه بین ویژگی‌های شخصیتی، هوش معنوی و خوب بودن پرداختند. نتیجه این بود که ارتباط مثبتی بین خلق معنای شخصی و دو فاکتور سازگاری و روان رنجورخویی وجود دارد. همچنین ارتباط مهمی بین گشودگی و آگاهی غیر جبری وجود دارد. آگاهی غیر جبری می‌تواند پیش بینی کننده خوب بودن باشد.
شپرد و کاشانی[۱۵۵] (۱۹۹۱) به بررسی ارتباط بین مؤلفه‌های سخت رویی (تعهد، کنترل و چالش) و تجربه علائم فیزیکی و روانشناختی در نوجوانان پرداختند. تست استرس روانشناسی به آن‌ها این امکان را داد که دریابند بین مؤلفه‌های سخت رویی و استرس مداوم و جنس افراد ارتباطی وجود دارد.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
در این فصل بابیان نوع پژوهش به جامعه و نمونه آماری اشاره خواهد شد. در ادامه ابزارهای اندازه‌گیری معرفی‌شده و در پایان مدل آماری مناسب برای آزمون فرضیه‌های پژوهش بیان می‌شود.
۳-۲- نوع پژوهش
پژوهش از نظر هدف، جزو پژوهش‌های کاربردی و از نظر روش اجرا، جزو پژوهش‌های علی مقایسه‌ای (پس رویدادی) است. در این نوع پژوهش پژوهشگر علت احتمالی متغیر وابسته را مورد بررسی قرار می‌دهد چون متغیر مستقل و وابسته درگذشته رخ‌داده‌اند. کرلینجر، ترجمه رضویه (۱۳۶۵) در معرفی روش پژوهش علی مقایسه‌ای می‌نویسد: تحقیق علی مقایسه‌ای آن گونه مطالعات عینی منظمی است که محقق، کنترل مستقیم بر متغیرهای مستقل آن ندارد، زیرا که یا قبلاً علائم وقوع آن‌ها ظاهرشده است و یا آنکه قابل عملکرد آزمایشی نیست، استنتاج درباره رابطه‌ی علی میان متغیرها، بدون مداخله مستقیم و از طریق مشاهده ملازمت تغییر، در متغیرهای مستقل و وابسته صورت می‌گیرد.
۳-۳- جامعه آماری پژوهش
جامعه آماری عبارت است از کلیه عناصر و افرادی که در یک مقیاس مشخص دارای یک یا چند صفت مشترک باشد (حافظ نیا، ۱۳۸۵، ص ۱۱۹). جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه ایرانی (۷۰۰۰ نفر) و افغانی (۷۵۰ نفر) شهرستان اسلامشهر در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ هستند که در ۳۵ دبیرستان مشغول به تحصیل می‌باشند.
۳-۴- نمونه و روش نمونه‌گیری
نمونه بخشی از جامعه آماری است که با روش قابل‌قبول انتخاب می‌شوند تا تحقیق بجای جامعه بر روی آن‌ها امکان‌پذیر گردد (دلاور،۱۳۸۰، ص ۱۲۰). در پژوهش حاضر ابتدا ۱۸۳ نفر از دانش‌آموزان افغانی با استفاده فرمول تعیین حجم نمونه کوکران و به روش نمونه‌برداری تصادفی ساده انتخاب شد.
در مرحله دوم، به روش نمونه‌برداری چند مرحله‌ای و به صورت هدفمند، تعداد ۱۸۳ نفر از دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه ایرانی انتخاب شد. بدین صورت که از بین ۳۵ دبیرستان دخترانه، ابتدا به تصادف، ۶ دبیرستان انتخاب و از بین دانش‌آموزان ۶ دبیرستان ۱۸۳ نفر انتخاب شدند.
۳-۵- ابزارهای گردآوری اطلاعات
در این پژوهش برای جمع‌ آوری اطلاعات مورد نیاز از سه پرسشنامه به شرح زیر استفاده شد:
۳-۵-۱٫ پرسشنامه سبک اسنادی (ASQ):
پرسشنامه سبک اسناد یک وسیله خود سنجی است و اولین بار جهت اندازه‌گیری اسنادی افراد برای وقایع غیرقابل‌کنترل (خوشایند و ناخوشایند) توسط آبرامسون و همکاران ۸ (۱۹۸۷) ساخته شد. این پرسش‌نامه در ایران توسط شیخ‌الاسلامی، (۱۳۷۷) از انگلیسی به فارسی برگردانده شد و در فرهنگ ایرانی مورد استفاده قرار گرفت. این وسیله اندازه‌گیری نمراتی را برای تفاوت‌های فردی در زمینه گرایش افراد به اسناد علل وقایع خوشایند و ناخوشایند و برای تعیین سبک اسنادی افراد یعنی منبع کنترل (درونی/ بیرونی)، میزان پایداری (باثبات/ بی‌ثبات)، کلیت (عمومی / اختصاصی) و قابلیت کنترل (کنترل‌پذیر / کنترل ناپذیر) به دست می‌دهد.
سبک‌های اسنادی برای اندازه‌گیری سبک‌های تفکر مثبت یا منفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این پرسشنامه اسنادی شامل ۱۲ موقعیت فرضی (شش موقعیت مثبت و شش موقعیت منفی) است. به دنبال هر موقعیت ۴ سؤال مطرح می‌شود. اولین سئول که به صورت تشریحی پاسخ داده می‌شود یک علت عمده واقعه مورد نظر می‌پرسد که در نمره‌گذاری به حساب نمی‌آید؛ اما به آزمودنی در پاسخ دادن به ۳ سؤال بعدی کمک می‌کند. ۳ سؤال بعدی برای همه موقعیت‌ها یکسان است و ابعاد اسناد علی را مورد سنجش قرار می‌دهد. دومین سؤال پس از هر موقعیت درونی و بیرونی بودن پاسخ فرد را می‌سنجد. سومین سؤال پس از هر موقعیت ثبات –عدم ثبات پاسخ آزمودنی را مشخص ساخته و بالأخره چهارمین سؤال در هر موقعیت عام- خاص بودن پاسخ آزمودنی را مشخص می‌سازد. این پرسشنامه را هم به صورت فردی و هم به صورت گروهی می‌توان اجرا کرد. برای هر موقعیت از آزمودنی خواسته می‌شود تا هر یک از رویدادها را با دقت خوانده و در ذهن خود به وضوح مجسم کنند که خودشان در چنین موقعیتی قرار گرفته‌اند و آنگاه یک دلیل که به اعتقاد آن‌ها مهم‌ترین و اصلی‌ترین دلیل آن رویداد می‌باشد را در محل در نظر گرفته‌شده بنویسند.
روش نمره‌گذاری ASQ که دارای ۴۸ سؤال است، به گونه‌ای است که هر ماده از ۱ تا ۷ درجه‌بندی شده است. برای هر یک از ۶ موقعیت مثبت، ۱ پایین‌ترین رتبه و ۷ بالاترین یا بهترین گزینه برای بعد مثبت است. برای ۶ موقعیت منفی، نمره‌گذاری به صورت معکوس است؛ بنابراین، برای موقعیت‌های منفی رتبه یک بالاترین یا بهترین گزینه و نمره ۷ پایین‌ترین یا بدترین گزینه به حساب می‌آید. برای محاسبه نمره کل تجارب مثبت، ابتدا نمره‌های تمام موقعیت مثبت را باهم جمع می‌کنیم و بعد بر تعداد آن‌ها تقسیم می‌کنیم. بالاترین نمره تجارب مثبت ۲۱ و کمترین آن ۳ است. نمره کل برای رویدادهای منفی با جمع کردن نمره‌های همه موقعیت‌های منفی و با تقسیم آن بر تعداد آن‌ها محاسبه می‌شود. بالاترین نمره برای رویدادهای منفی ۳- و پایین‌ترین آن ۲۱- است. برای محاسبه نمره کل رویدادها، نمره کل تجارب مثبت از نمره کل تجارب منفی کسر می‌شود. بهترین نمره برای کل رویدادها ۱۸+ و بدترین آن نمره ۱۸- است. همچنین سؤال شماره ۱ برای درک بهتر سؤالات دیگر است و در نمره‌گذاری استفاده نمی‌شود. به علاوه، سؤالات موقعیت‌های مثبت شماره‌های ۱، ۳، ۶، ۹، ۱۰ و ۱۲ و سؤالات موقعیت‌های منفی شماره‌های ۲، ۴، ۵، ۷، ۸ و ۱۱ هستند. در واقع در این پرسشنامه نمرات وقایع مثبت و منفی به طور مجزا محاسبه می‌شوند چرا که نمره پایین برای یک واقعه مثبت یک اسناد منفی است درحالی‌که نمره پایین برای یک واقعه منفی یک اسناد مثبت است.
به طور خلاصه پرسشنامه ASQ دارای نمرات زیر است:
۱- سبک اسناد منفی ترکیبی: که برابر است با مجموع نمرات موقعیت‌های منفی تقسیم بر تعداد کل موقعیت‌های منفی، بهترین نمره ۳ و بدترین نمره ۲۱ است.
۲- سبک اسناد مثبت ترکیبی: که برابر است با مجموع نمرات موقعیت‌های مثبت تقسیم بر تعداد کل موقعیت‌های مثبت، بهترین نمره ۲۱ و بدترین نمره ۳ است.
۳- نمره مثبت ترکیبی منهای نمره منفی ترکیبی: این نمره نمایانگر شیوه اسناد فرد است و دارای دامنه‌ای از ۱۸- تا ۱۸+ می‌باشد هرچه از نمره منفی به سمت نمره مثبت حرکت کنیم شیوه اسناد مطلوب‌تر می‌شود.
۴- نمره منفی درونی که برابر است با مجموع نمرات بعد درونی- بیرونی وقایع منفی
۵- نمره منفی ثبات که برابر است با مجموع نمرات بعد عمومی- ویژه وقایع منفی
۶- نمره منفی عمومی که برابر است با مجموع نمرات بعد عمومی- ویژه وقایع منفی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 05:24:00 ق.ظ ]




ـ ساعات طولانی کار در روز.
ـ کار همراه با هیجان و فشار غیر قابل تحمل فیزیکی، اجتماعی و روانی.
ـ زندگی و کار خیابانی.
ـ حقوق ناکافی و غیر متناسب با کار.
ـ کاری که مانع از تحصیل می‌شود.
ـ و کاری که به ارزش وجودی و شخصیتی کودک لطمه بزند.، مانند: بردگی مزدی و استثمار جنسی.
در همین نگاه اول می‌بینیم، که یونیسف کار کودک را به نوعی اجتناب‌ناپذیر می‌انگارد. و در نتیجه خواهان تبدیل آن به انواع بی‌خطرتر و راحت‌تر است. مثلاً اگر ساعات کار طولانی نباشد؛ اگر هم راه با هیجان نباشد؛ اگر حقوق کافی و متناسب با کار داشته باشد؛ و اگر کار مانع از تحصیل کودک نشود؛ اما آیا کودک، اساساً باید کار کند؟
لازم به توضیح است، که اولاً آشنایی با مقوله کار کودک در سطح جهان و همچنین گسترش ابعاد آن، از زمان انتشار این گزارش تاکنون، یک سیر تاریخی را پیموده است، چنان که دیگر حتی یونیسف هم نمی‌تواند خواهان حقوق کافی و متناسب برای کودک کارگر باشد، بلکه امروزه نفس مقوله کار کودک و ممنوعیت آن مدنظر است.
پایان نامه
توضیح دیگر این که، بنا به ماده ۱۳۸ سازمان جهانی کار (ILO) ممنوعیت کار برای کودک تا سن پانزده سالگی تعیین شده است. بنا به همین کنوانسیون، کودک از سن چهارده سالگی می‌تواند هفته‌ای دوازده ساعت کار مفید، که کار شیفتی نباشد، کار شبانه نباشد و … را انجام دهد. اما به یمن تلاش سرمایه‌داری، در تبلیغ تئوری «نسبیت فرهنگی» این حداقل سن برای اشتغال به کار برای کودکان، در کشورهای غیر پیشرفته با کشورهای «جهان سوم» به دوازده سالگی تقلیل یافته است.
با توجه به درکی که امروزه در جنبش لغو کار کودک از مقوله کار کودک داریم، اجازه می‌خواهیم «کار کودک» را این طور تعریف کنم: هر نوع فعالیتی، که به جبر امرار معاش کودک و خانواده او به کودک تحمیل می‌شود، «کار» است و ما می‌باید خواهان لغو آن باشیم. حتی کاری که مانع از تحصیل کودک هم نشود، کار است و جسم کودک را خسته و پژمرده می‌کند؛ چرا که او باید هم به درسش برسد و هم به کار بپردازد.
وجود تعاریفی که حقیقت کار کودک را توضیح نمی‌دهد، در اثر سمپاتی به تئوری نسبیت فرهنگی است. که البته نامرئی است و به قول گفتنی باید در لابلای سطور خوانده شود. ما در طی سال‌های اخیر در جنبش لغو کار کودک شاهد تعاریفی از این دست زیاد بوده‌ایم. خانم ویربه که یورگنسن، مسئول سازمان نجات کودک در نروژ، با توجه به واقعیت کار کودک در کشورهای در حال رشد، در سال ۱۹۹۷، خواهان حق بیمه و استخدام رسمی کارگران کوچک ده سال به بالا شده بود. ظاهر قضیه، انسانی و ضروری می‌نمود. اما نتیجه این عمل، تقلیل سن کودکی، توقف رشد کودک، باز نهادن دست بهره‌کشان برای به کارگیری بیشتر و این بار قانونی کودک، و نهایتاً الزام به کار کودک بود.
همه‌ی ما می‌دانیم، که قوانین در جامعه بشری نه کافی هستند و نه ضمانت اجرایی دارند، اما با این همه نفس وجود قوانین، در خود، بیانگر ارزش‌های اجتماعی و طبیعتاً حاصل سالها کار و مبارزه طبقات محروم و آزادی خواهان جامعه می‌باشند. و تصویب قوانینی که کار کودک از ده سالگی را مجاز می‌شمرد، هر چند که ظاهری انسان دوستانه داشته باشد، اما یک پست رفت و بازستانی دست‌آوردهای جامعه بشری در این رابطه است.

ج: انواع کار کودک

« The State of the World Children » انواع کار کودک را چنین بیان می‌کند: کار کودک را می‌شود به شاخه‌های اصلی: کار خانگی، کار بردگی، کار در مزارع و کارخانه‌ها، کار در خیابان، تن‌فروشی، و کاری که در خانواده‌ها به ویژه بر دختران تحمیل می‌شود تقسیم کرد.
با این تعریف، اصولاً مخالفتی جز این که در آن برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات جامعه سرمایه‌داری به کار خانگی کودکان به عنوان اولین کار اشاره می‌شود. نمی‌توان داشت در دنیایی زندگی می‌کنم که در حدود ۲۵۰ میلیون برده سه تا چهارده ساله وجود دارند. و کار کودکان در کارخانه‌ها و کارگاه‌های کوچک هم وسیع است و هم بعدی جهانی دارد، که بعداً به آن می‌پردازیم. نکته دیگر هم این که در این تبیین خود تعریف کار خانگی نیز باید تغییر کند. چرا که امروزه بسیاری از کارهای قطعه‌کاری، سری‌دوزی، پرس‌ آلومینیوم، دارهای قالی‌باقی، پیچ و مهره‌سازی و … به محیط خانه کشانده شده‌اند و زنان و کودکان، ضمن رسیدن به سایر کارهای روزمره خانه، به این کارها هم می‌پردازند.
به گزارش یونیسف، و به عنوان نمونه، در مجارستان ۳۴ درصد کودکان زیر چهارده سال به کارهای خانگی، یعنی خدمت کاری، مشغولند. به نظر یونیسف کار بردگی بیشتر در جنوب آسیا وجود دارد. بردگانی که بیشتر از هشت یا نه سال ندارند. بنابه گزارشات یونیسف کودکان برده در هندوستان در کارخانه‌های سیگار سازی و کاغذ آن، قالی بافی، صفحه و دیسکت‌سازی، کبریت و فشفشه‌سازی، ابریشم بافی و تراش الماس و … مشغول به کارند. کارخانه‌های میزانپور و بابدوهی و آسانی واقع در ایالت اوترا پراداش هندوستان، که در آنها کودکان به ناچار تا بیست ساعت در روز کار می‌کنند، تنها یک نمونه از بردگی کودکان هستند.
در اینجا باید بر این نکته نیز تأکید کنیم که کودکان کارگر در این گونه کارخانه‌ها از سنین دو و سه سالگی مشغول به کارند و نه از هشت و نه سالگی و اینکه کار کودک و عرصه‌های آن امروزه از ساختن ابزارهای جراحی گرفته تا دوختن کفش نایک و ری‌بوک در چین. نیشکر و قهوه مکزیک، جاده‌سازی، صنعت الکتریسیته، و دباغی در ایتالیا، کشتی‌رانی و ماهی‌گیری و چرم‌سازی در انگلیس و کامبوج و فرانسه و آلمان و … . قالی‌بافی، توپ‌ فوتبال‌سازی در کشورهایی مثل ایران، هند و پاکستان و بنگلادش، تا کار سرفی و پادویی و خیابانی در تمامی کشورهای جهان وجود دارد.
عرصه‌های کار کودک چنان متنوع و تعداد کودکان کارگر چنان زیاد است که یونیسف در سال ۱۹۹۷، تنها در عرصه کار سخت و پر مشقت، با احتساب کار کودکان در حمل آب آشامیدنی برای خانه‌ها در آفریقا، تعداد کودکان کارگر در سراسر جهان را ۴۰۰ میلیون نفر تخمین زده است. در ادامه بحث به بیان ۱۲ اسطوره در مورد کار کودک می‌پردازیم.
۱. اسطوره‌ی اول:
«کار کودک فقط در کشورهای جهان سوم یا غیر پیشرفته وجود دارد».
یونیسف می‌گوید: «در آمریکا در تحقیقاتی که در سال ۱۹۹۰ صورت گرفت، روشن شد اغلب کودکان مکزیکی و آمریکای لاتینی که در نیویورک زندگی می‌کنند در مزارع سم‌پاشی شده پنبه مشغول کار هستند و بسیاری از آنها خود مستقیماً مورد سم‌پاشی قرار گرفته‌اند. در ایتالیا، فقط نیم میلیون کودک در کشاورزی، چرم‌سازی و نساجی به بیگاری مشغول هستند. و در انگلیس، از هر پنج سانحه‌ای که در حین انجام کار منجر به مرگ شده است یک مورد مربوط به کودکان کارگر بوده است».
در مورد توضیح این اسطوره، باید این نکته را اضافه کنم که اگر تکیه بر وسعت و عمومیت و جهانی بودن کار کودک، به دلیل خواست لغو فوری آن صورت گیرد، امری به جا و شایسته است. اما اگر تکیه بر وسعت و عمومیت و جهانی بودن کار کودک، حکم قضا و قدری که گویا غیر قابل تغییر است و چون شتری است که جلوی در همه خانه ها می‌خوابد را پیدا می‌کند، آنگاه نه تنها باید آن را مورد نقد جدی قرار داد، بلکه باید نقش سرمایه‌داری در استثمار مضاعف کودکان کشورهای غیر پیشرفته را که در مجموع کار ساختن بیشترین و پرفروش‌ترین تولیدات را انجام می‌دهند، مصرانه خاطر نشان ساخت.
تا همین چندی پیش، در حدود ۹۸ درصد کل توپ فوتبال و تنیس جهان را کودکان چهار تا پانزده ساله پاکستانی می‌ساختند، و اکنون به یمن جنبش لغو کار کودک در پاکستان، این تولیدات از طریق جایگزینی کار بزرگسالان با کودک صورت می‌گیرد، اما در کشورهای هند و بنگلادش و آفریقا، که بخشی از این تولیدات به آنها انتقال پیدا نموده است، در کارخانه‌های نایکی و ری‌بوک، کودکان هفده ساعت در روز کار می‌کنند و حقوقی معادل چهارده کرون سوئد در ماه می‌گیرند.
۲. اسطوره‌ی دوم:
یونیسف، ممنوعیت کار کودک را در گرو ریشه‌کن ساختن فقر نمی‌داند و می‌گوید: «فقر را نمی‌توان ریشه‌کن کرد، اما کار کودک را می‌توان ممنوع ساخت». به همین خاطر است، که یونیسف نجات ۵۰ میلیون کودک از کار را با هزینه کردن ۲ درصد از بودجه سالیانه نظامی در جهان برای تحصیل کودکان ممکن می‌داند.
طبیعی است، که سعادتمندی و رفاه نهایی بشر به دگرگونی بنیادین نظام سرمایه‌داری بستگی دارد و فقری که به جامعه بشری تحمیل می‌شود، برای رسیدن به آن دگرگونی، می‌باید از بین برود و برای ریشه‌کن ساختن آن نیز از همین امروز باید قدم برداشت. لازم به توضیح است که در بررسی اسطوره‌های کار کودک که از جانب جنبش لغو کار کودک صورت گرفته است. و یونیسف هم بعضاً آنها را به عاریت گرفته است راه‌ حل ‌های مشخص‌تر و عملی‌تری برای این مسئله ارائه شده است.
۳. اسطوره‌ی سوم:
«کار اکثریت کودکان در جهان سوم، در کارخانه‌های صادراتی صورت می‌گیرد».
همین جا باید بگویم، که این نه تنها اسطوره نیست، بلکه واقعیتی است که در متن گلوبالیزاسیون عمق بیشتری هم پیدا کرده است. از شیر نستله تا اچ.اند.ام، نایکی، ری‌بوک، تریومف، ابزارهای پزشکی اتاق عمل‌های کشورهای غربی، توپ‌های فوتبال، قهوه و نیشکر، چیدن گل برای تهیه عطر در کشورهای هند، پاکستان، فیلیپین، کامبوج و چین و … گرفته تا هر چه که مارک ساخته شده در تایوان را بر خود دارد، نشان دهنده این واقعیت بی‌تردید هستند، در حالی که یونیسف ادعا دارد فقط ۵ درصد کودکان به کار در کارخانه‌های فراملیتی و صادراتی مشغولند.
واقعیت آن است که با جهانی شدن سرمایه، اساساً، کار در کارخانه‌ها برای مصرف خودی دیگر معنا ندارد. اصرار بر این مسئله که کار کودکان جهان سوم، کار خانگی است و از سنت ناشی می‌شود، که از طرف نهادهای بین‌المللی و همچنین دولت‌های این کشورها صورت می‌گیرد، به دلیل وجود همان تئوری شوم نسبیت فرهنگی است. که همان طور که قبلاً نیز اشاره کردم، از طرف سازمان جهانی کار و یونیسف هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
۴. اسطوره‌ی چهارم:
یونیسف، اسطوره‌ی چهارم را «بایکوت اجناس» می‌نامد و می‌گوید: «این فقط شامل بخش صادراتی می‌شود که فقط ۵ درصد کار کودک را در بر می‌گیرد و شامل ۹۵ درصد دیگر نمی‌شود. و از طرف دیگر بایکوت اجناس ساخته شده توسط کار کودک، اساساً وقتی مطرح می‌شود که خود کار کودک بدواً به رسمیت شناخته شود».
این جا باید بگویم، که اولاً: بایکوت سمبلیک اجناس و کالاهای معینی، یک نوع ارزش فرهنگی را در خود مستتر دارد. ثانیاً: آن درصد مورد اشاره بسیار بیشتر از ۵ درصد است. و ه کتمان میزان واقعی آن خود نشانه پاشنه آشیل برخورد یونیسف و نهادهای مشابه به کار کودک است. ثالثاً: یکی از وجوه به رسمیت شناختن کار کودک، و تلاش برای لغو آن می‌تواند بایکوت اجناس ساخته شده توسط او باشد.
۵. اسطوره‌ی پنجم:
اسطوره‌ی بعدی، مبتنی بر کم اهمیت جلوه دادن کار کودکان کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا غیر پیشرفته در شرکت های چند ملیتی توسط نهادهایی مانند یونیسف است.
شاید برای بعضی از دوستان، اسم بردن از امپریالیسم، نامربوط به نظر آید و یا حداقل نامأنوس، اما به طور واقعی در جهان سرمایه‌داری امروز، و در حالی که حتی بعضی از جریانات مارکسیستی یا جریاناتی که خودشان را سوسیالیست می‌دانند، بحث‌هایی از این قبیل که در جهان معاصر با پیدایش مثلاً کارت‌های اعتباری و جایگزین شدن کار انسان با ماشین، کار یدی با کار فکری عوض گردیده است، نقش پول کم رنگ‌تر شده است، و تعاریف جدیدی لازم است؛ جهانی بودن رابطه سرمایه‌داری را فراموش می‌کنند و از خاطر می‌برند، که اگر در جایی از این کره خاکی، کارت اعتباری جای پول را گرفته است، اما در جای دیگر همین کره خاکی به خاطر سکه ای پول، انسانی از گرسنگی می‌میرد و یا به قتل می‌رسد استفاده از واژه امپریالیسم لازم است. از این می‌گذرم، که سرمایه و بهره‌کشی از انسان یک رابطه اجتماعی است و در درجه ی اول، مهم نفس استثمار است. می‌خواهد یدی باشد یا فکری.
آنچه را که در اینجا لازم است به آن اشاره کنیم این مسئله است که سرمایه‌داری جهانی در عصر گلوبالیزاسیون، یا به تعبیری بربریت مدرن، سعی و تلاش دارد تمامی این کشورها را به حیاط خلوت خود تبدیل نموده و با رؤیای امپراطوری سرمایه، در ذهن امثال برخی از سران کشورهای توسعه طلب، کشورگشایی کند، هر چند که به طور واقع این کشورگشایی و استثمار مضاعف سالهاست وجود داشته است و حرف یا واقعیت جدیدی نیست. آنچه که آن را متمایز می‌کند به ویژه بعد از به اصطلاح نظم نوین جهانی بازگشت به عقب و تحمیل یک سیر قهقرایی به طبقه کارگر و باز پس گرفتن دست‌آوردهای سیاسی و اجتماعی و حقوقی این طبقه در سطح جهانی است، که مستقیماً بر روی استانداردهای زندگی کل جامعه بشری تأثیر گذاشته است.
نگاه کنید به شیوع مجدد بیماری سِل، تجارت کودکان و برده فروشی، پایین رفتن سطح دست مزدها و کم شدن مزایای اجتماعی حتی در کشورهای دارای سیستم رفاه، به طور واقع با انتقال کارخانه‌ها و استفاده از نیروی کار ارزان یا مجانی، در قیاس با دستمزد کارگران متشکل در اتحادیه‌های کارگری در کشورهای غربی و استانداردهای زندگی در این کشورها بدیل شدن کار کودکان با اشتغال بزرگسالان دیگر به یک واقعیت غیر قابل انکار بدل شده است. و با این همه، یونیسف می‌گوید: فقط ۵ درصد کار کودکان در این کشورها به کارخانه‌های صادراتی مربوط است. و به این ترتیب، استثمار کودکان در این عرصه‌ها را اسطوره می‌خواند! اما همین بس که کارخانه توپ فوتبال و تنیس ساگا در پاکستان به تنهایی ۸۵ درصد توپ تنیس و فوتبال جهان را تولید می‌کند و تا همین چند سال پیش، بیش از ۷۰ درصد نیروی کار این کارخانه را کودکان چهار تا شانزده ساله تشکیل می‌دادند. به یمن وجود جنبش لغو کار کودک و جبهه‌ی رهایی بخش کودکان از کار بردگی در پاکستان، کار کودکان در این کارخانه با کار والدین جایگزین شد و با استقرار مهد کودک و شیرخوارگاه در محل کار، مادران هم توانستند به کار بازگردند. البته اکنون این کار به کشورهای هم جوار پاکستان منتقل شده است.
به گفته‌ی سازمان جهانی کار، ارزان‌ترین قیچی‌هایی که توسط کودکان چهار تا چهارده ساله در این دخمه‌ها تولید می‌شود، در کشورهای غربی پنجاه دلار قیمت دارد. حال آنکه حقوق بعضاً یک ساله این کودکان حتی به مرز پنجاه دلار هم نمی‌رسد. این فقط نمونه‌ای از عدم صحت مدعای نهادهای نام برده است. با اضافه کردن تولید مواد اولیه برای کارخانه‌های معتبر عطرسازی، مبل‌سازی و … می‌توان تصویر واقعی‌تری به دست آورد.
بنابراین، اسطوره‌ی پنجم را می‌توان این طور بیان کرد: این که کار کودکان در کارخانه‌های صادراتی درصد ناچیزی را شامل می‌شود، واقعیت ندارد.
۶. اسطوره‌ی ششم:
«کودکان باید کار کنند، چون فقر وجود دارد».
این مسئله که کودکان مجبورند به خاطر فقر خانواده‌های خود کار کنند، مسئله چنان مهمی در نفس وجود مقوله کار کودک نیست، بلکه گرد و خاک پاشیدن بر یک واقعیت است، که کمتر اسمی از آن برده می‌شود. و این واقعیت چیزی نیست جز همان شخصی نبودن مقوله کار کودک و وجود یک رابطه اجتماعی و اقتصادی ناظر بر آن. معمولاً پدیده فقر به عنوان یک توجیه برای کار کودک به کار می‌رود. آن هم در حالی که همزمان میلیون‌ها کودک در عرصه‌های کار پُرمخاطره برای «آنها» سرمایه‌داران و صاحبکاران، به کار گرفته می‌شوند. در واقع، مانند همان افسانه‌ای است که می‌گوید: کار کودک، تا ریشه‌کن کردن فقر نمی‌تواند از بین برود.
اما وقتی که فقر به عنوان عامل کار کودک برجسته می‌شود روی فاکتورهای دیگر را در این رابطه می‌پوشاند، یک فاکتور واقعی که کمتر از آن اسمی برده می‌شود آن است که فقر در اثر به کار کشیدن کودکان به وجود می‌آید. وقتی که کودکان شروع به کار می‌کنند، بی‌سواد می‌مانند، آموزش نمی‌بینند، از مهارت‌های لازم برخوردار نمی‌شوند و سطح زندگی آنان هیچگاه از آن چیزی که هست، فراتر نمی‌رود. بر عکس فقیرتر می‌شوند و سلامتی‌شان هم به خطر می‌افتد. کار کودک اساساً دستمزد بسیار ناچیزی دارد و در دراز مدت به پایین بردن معیشت خانواده و تنگدستی بیشتر آن می‌ انجامد. کارگران بزرگتر که قربانی بیکارسازی‌ها می‌شوند، در صورتی که کودکانشان به کار گرفته نشوند، از شانس بیشتری برای حفظ کارشان برخوردار خواهند شد. مسئله بدین شکل است: کار کودک، بیکارسازی کارگران بزرگتر، و پایین رفتن سطح معیشت خانواده‌ها فقر را تولید و باز تولید می‌کند و این دایره استثمار و فقر همچنان به چرخش خود ادامه می‌دهد.
۷. اسطوره‌ی هفتم:
«ما به دست‌های کودکان برای شکل دادن به ساختار اقتصادی خانواده‌ها نیاز داریم».
از لحظه‌ای که بحث لغو کار کودک مطرح شد، عده‌ای شروع به تکرار این مطلب کردند که با لغو کار کودک، چه به سر خانواده‌های فقیری می‌آید که تنها نان‌آورشان را از دست می‌دهند؟! بله، ممکن است بعضی خانواده‌ها برای مدت کوتاهی حتی دچار وضعیت بدتری هم بشوند! اما در دراز مدت، لغو کار کودک به نفع تمامی خانواده‌ها است.
جدا از این، جدا از این، توقف و لغو کار کودک در آن جاهایی که عملی شده است آنچنان هم وضعیت خانوارها را دست خوش تغییر نکرده است؛ چون این کار اساساً درآمد چندانی ندارد.
اغلب کودکان کارگر از خانواده‌هایی می‌آیند، که یا والدین آنها بیکارند و یا به کارهای کم درآمد و نیمه وقت مشغول هستند. کودکان به کار گرفته می‌شوند چون نیروی کار ارزان‌تری‌اند. بنابراین این خانواده‌ها نیستند که به کار کودکان نیاز دارند بلکه استثمارگران هستند که با بیکار ساختن والدین از نیروی کار ارزان کودکان آنها سود می‌جویند.
۸. اسطوره‌ی هشتم:
«کودکان برای انجام بعضی از کارها مناسب‌تر هستند».
این اسطوره سال‌هاست، که به عنوان عُذری در بکارگیری و استثمار کودکان بیان شده است: «انگشتان ظریف کودکان به آنها امکان می‌دهد که گره‌های ظریف‌تری در قالی بزنند، ابزارهای ظریف را بهتر در دست بگیرند و … . اما علم پزشکی ثابت نموده است که دید جانبی انسان تا شانزده سالگی کامل نمی‌شود. و بنابراین کودکان نیروی کار ماهرتری برای اینگونه کارها نیستند. یک تحقیق در هندوستان نیز به طریق علمی نشان داده است که کودکان فرش‌های بهتری از بزرگترها نمی‌بافند، به ویژه در رابطه با طرح‌های پیچیده‌تر.
۹. اسطوره‌ی نهم:
«کار کودک برای رشد کشورهای غیر پیشرفته ضروری است».
تاریخ نشان داده است در دنیایی که علم و تکنولوژی تا این حد رو به پیش است، به کارگیری کار کودکان و سودجویی از آنان در کشورهای غیر پیشرفته به فقر مردم آن کشورها همچنان می‌افزاید. چرا که با به کار گرفته شدن کودکان و بازماندن آنان از تحصیل و آموزش، بخش قابل توجهی از مردم جامعه بی‌سواد و لغو کار آنها، به رشد علمی و آموزش تکنولوژی در جامعه می‌افزاید و بیرون آمدن این گونه کشورها از دایره فقر را تضمین می‌کند. تحصیل، قلب تکامل است و تا زمانی که کودکان کار می‌کنند و از حق طبیعی‌شان برای تحصیل محروم می‌مانند عقب افتادگی جامعه ادامه و وسعت می‌یابد.
۱۰. اسطوره‌ی دهم:
«کار کودکان برای کسب دانش و کارآیی بیشتر آنها مفید است».
میلیون‌ها کودک کارگر، توان جسمی و روحی‌شان را در طول روزهای کار از دست می‌دهند و رشد طبیعی‌شان متوقف می‌شود. مدرسه و تحصیل به کودکان فقط مهارت شغلی برای آینده را نمی‌آموزد، و نباید هم بیاموزد. که از طریق کار کردن کودکان، در واقع ترک تحصیل آنان این امر جبران شود. مدرسه و تحصیل می‌تواند و می‌باید علم و دانش را، حقوق انسانی را به کودکان بیاموزد و پتانسیل و آمادگی لازم برای زندگی اجتماعی را در آنان به وجود آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 05:24:00 ق.ظ ]




۲-۳-۵-۲ در تنظیم هیجان چه چیزی تنظیم می شود :
شاید اساسی ترین معما در تعریف تنظیم هیجان با این مساله سروکار دارد که هنگام مدیریت هیجان چه چیزی تنظیم می شود .به دلیل این که هیجان پدیده ای چندوجهی است (شامل برانگیختگی فیزیولوژیکی ، کنش وری عصب شناختی،ارزیابی شناختی،فرایند های توجهی و تمایلات پاسخ دهی)راه های گوناگونی برای مدیریت هیجان ها وجود دارد .ملاحظه این راه ها نشان می دهند که اصطلاح تنظیم هیجان به پدیده واحدی اشاره ندارد ،بلکه این پدیده تحت عنوان مفهوم گسترده ای است که حوزه ای از فرایند های به نسبت مرتبط را شامل می شود. در نقطه ی ثقل این فرایند ها سازماندهی سیستم عصبی قرار دارد که درگیر تنظیم برانگیختگی هیجانی از طریق فعل و انفعالات درونی و بیرونی است .ظرفیت های تنظیم هیجان و خودمدیریتی ، بخشی بر پایه مولفه های عصبی – فیزیولوژیکی استوارند که در طول سال اول ظهور می کنند و مبنای برای اشکال پیچیده تر مدیریت هیجانی در سال های بعد فراهم می نمایند در واقع فرایندهای عصبی – فیزیولوژیکی زیر ساخت انگیختگی هیجانی و مدیریتی ،بخشی است ازآنچه که تنظیم می شود .مدیریت درون داده های مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده ، روش دیگری است که هیجان از طریق آن می تواند تنظیم شود .فرایند های توجهی از همان اوائل زندگی عهده دار کارکردی برای تنظیم هیجان هستند به این صورت که در برخی از موقعیت ها تمرکز توجه و درون داده های اطلاعاتی که موقعیت هیجانی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند تنظیم می شوند . در مواقع دیگر هیجان از طریق مولفه های دیگر فرایند اطلاعاتی تنظیم می شود در این روش به جای محدود کردن درون داده های مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده ، افراد از طریق تغییر تفسیر یا تحلیل این اطلاعات هیجان های خود را تنظیم می کنند(تامپسون،۱۹۹۴، به نقل از مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳).
پایان نامه - مقاله
۳-۳-۵-۲ تنظیم شناختی هیجان :
تنظیم هیجانی فرایند واحد و همگون نیست بلکه از طریق ساز و کارهای مختلفی تحقق می یابد برخی پژوهشگران دریافته اند که نظم بخشی هیجان مستلزم فعال شدن برخی فرایندهای شناختی است.(شهبازی،۱۳۹۲). پژوهشهای روانشناختی فزاینده ای گزارش داده اند که که فرایند های هیجانی با دیگر جنبه های شناخت تعامل دارند، طوری که هم قابلیت محرک های هیجان بر دامنه گسترده از عملیات های شناختی تاثیر گذار است و هم توانایی انسان در بکارگیری سازکارهای شناختی در تنظیم پاسخ های هیجانی اثر گذار است .(فرزانه پور،۱۳۹۱).
در تنظیم شناختی هیجان به تعامل بهینه ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شزایط منفی نیاز است ، زیرا انسان ها با هر چه مواجه می شوند آن را تفسیر می کنند و تفسیرهای شناختی تعیین کننده واکنش های افراد است (غفرانی،۱۳۹۱).
ایزارد و همکاران با تاکید بر تعامل هیجان و شناخت معتقدند که دانش هیجانی نقشی تسهیل کننده در رشد تنظیم هیجانی دارد شناخت ها با فرایندهای شناختی به افراد کمک می کنند تا هیجان ها و احساسات خود را تنظیم کرده و مغلوب شدت هیجان ها نشوند فرایندهای شناختی را می توان به فرایندهای ناهشیار (فرافکنی و انکار) و هشیار(ملامت خویش، فاجعه سازی و نشوارگری ) تقسیم کرد.تنظیم شناختی هیجان به فرایندهای شناختی ای اطلاق می شود که اطلاعات برانگیزاننده هیجانی را مدیریت می کنند .تنظیم شناختی هیجان در فرایندهای مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب هیجانی در فرایند های مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب هیجانی ناخوشایند یکی از فرایند های مهم در روند مقابله است در مجموع تنظیم شناختی هیجان ما را قادر می سازد با انعطاف پذیری بیشتری به وقایع متنوع محیطی پاسخ دهیم .(واحدی و همکاران،۱۳۹۲)
مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه های شناختی درستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد دلالت بر شیوه های شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد (اوکسنر و گراس ،۲۰۰۵؛ به نقل از کیانی و همکاران،۱۳۹۱). هنگامی که فرد یک موقعیت هیجانی روبرو می شود احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست بلکه وی نیاز دارند که در این موقعیت های بهترین کارکرد شناختی نیز داشته باشد (رضوان و همکاران ،۲۰۰۶، به نقل از مرادی،۱۳۹۱) .در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینه ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است زیرا انسان ها باهر چه مواجه می شوند آن را تفسیر می کنند ،تفسیرهای شناختی تعیین کننده واکنش های افراد است (مرادی ،۱۳۹۱).
در متون روان شناختی مفهوم تنظیم شناختی هیجان منظور توصیف فرایند تعدیل عاطفه منفی به کار رفته است تنظیم شناختی هیجان شکل خاصی از خود نظم بخشی می باشد و به عنوان فرایندهای بیرونی و درونی دخیل در بازبینی ارزشیابی و تعدیل ظهور ،شدت و طول مدت واکنش های هیجانی تعریف شده است که در سطوح ناهشیار نیمه هشیار و هشیار به کارگرفته می شود (غفرانی،۱۳۹۱).
تنظیم شناختی هیجانات به افراد کمک می کند تا برانگیختگی ها و هیجان های منفی را تنظیم نمایند این شیوه تنظیم با رشد پیشرفت یا بروز اختلال های روانی رابطه مستقیم دارد .بنابراین در نتیجه ارزیابی شناختی نادرست از موقعیت به دلیل کمبود اطلاعات برداشت اشتباده یا اعتقاد بی منطق و نادرست فرد راهبردها شناختی خود را برای روبه رو شدن با موقعیت تنیدگی زا برمی گزند در این دیدگاه به افراد در بازسازی الگوی فکری آنان از طریق بازسازی شناختی کمک می شود (گارنفسکی و کرایج،۲۰۰۶؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
پژوه های تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد ساز و کارهای دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت های استرس زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهش ها با مطالعه توانایی کودکان در تنظیم خود ادامه یافته است بر مبنای این مطالعهات مدل های متعددی در خصوص نقش سیستم های عصبی در کنترل هیجان شک گرفته است . مدل استراتژی شناختی هیجان از مهم ترین مدل ها در این مورد است این دسته از مدل ها به فرایند های شناختی گوناگون موثر در تنظیم کنش های هیجانی پردازند(حسن پور،۱۳۹۲).
علاقه ی همزمان به تنظیم هیجان همچنین پیشنهاد کاربردهایی در زمینه ی آسیب شناسی روانی ، نوید بخش بهبود دیدگاه هایی نوین در عرصه ی رشد هیجانی است .ریشه های پزوهش در این زمینه به مطالعه ی دفاعی های روانشناختی استرس و مقابله روانشناختی ،نظریه ی دلبستگی و البته نظریه ی هیجان بر می گردد(مهدی زاده و همکاران ،۱۳۹۳).
۴-۳-۵-۲ چارچوب بررسی تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان بیشتر در دو چارچوب مهم بررسی می شود: ۱)راهبردای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان با در آغاز بروز آن ) فعال می شوند و از بروز هیجان های شدید پیشگیریمی کنند و ۲)راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از هیجان فعال می شوند (این راهبردها نمی توانند از ایجاد هیجان ها ی شدید پیشگیری کنند.راهبردهای تنظیم هیجانی که قبل از بروز رخداد استرس زا فعال می شوند باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوی می گردند که پاسخهای هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند این فرایند ارزیابی دوباره نامیده می شود . (حسن پور،۱۳۹۲).
۵-۳-۵-۲ راهبردهای (شناختی) تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان موثر نیازمند دسترسی به طیف وسیعی از راهبردهای تنظیم هیجان است در تعدیل تجارب درونی و رفتارهای بیرونی با یکدیگر همکاری می کنند ، دسترسی به طیف وسیعی از راهبردها فرد را قادر به تحمل تجارب هیجانی می کند به گونه ای که مناسب بادرخواست های محیط باشد و دستیابی به اهداف به تحمل تجارب هیجانی می کند به گونه ای که مناسب با درخواست های محیط باشد و دستیابی به اهداف بلند مدت را تضمین نماید بیشتر پژوهش های انجام شده در زمینه تنظیم هیجان بر فواید و هزینه های عاطفی ، شناختی ،فیزیولوژیکی و اجتماعی راهبردهای خاص تنظیم هیجان متمرکز شده اند(جان و گراس،۲۰۰۴؛ گراس و جان،۲۰۰۳؛ به نقل از فرزانه پور،۱۳۹۲). به عبارت دیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به نحوه ی تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه ی آسیب زا برای آنها اطلاق می گردد (فرزانه پور،۱۳۹۲).
راهبردهای شناختی تنظیم هیجان همانند دیگر ابعاد رفتاری و اجتماعی آن در واقع با هدف مدیریت هیجان ها جهت افزایش سازگاری و تطابق به کار می روند و بخشی از راهبردهای تطابقی هستند که با تجربه و درمان ناراحتی های هیجانی و جسمانی مرتبط اند (طالع بکتاش و همکاران،۱۳۹۲).
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) در مطالعه ی خود برای اولین بار به طور مجزا بر روی ابعاد شناختی راهبردهای مقابله ای متمرکز شدند (مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳). براساس مدل نظری آنها راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مشتمل بر نه راهبرد است که به دودسته انطباقی و غیر انطباقی تقسیم می شوند .
۱-۵-۳-۵-۲ راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان :
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان را به شکل زیر ارائه داده اند :
خود سرزنشگریبه مفهوم خود را مسئول و مقصر تجربیات تلخ دانستن است ، کسی که در وقایع پیش آمده به سرزنش خود می پردازد به شدت احساس گناه می کند این احساس گناه ممکن است منجر به بروز بیمار های روانی نظیر افسردگی شود. گرچه خود سرزنشگری در سطح رفتاری با بازده مثبت در عملکرد همراه می شود ،اما سبک های اسنادی موثر در خود سرزنشگری با افسردگی و دیگر بیماری های روانی مرتبط هستند .
دیگر سرزنشگرینحوه تفکری مبتنی بر این که دیگران مسئول و مقصر اتفاقات بدی هستند که برای فرد رخ داده است .مطالعات نشان داده اند که سرزنش دیگران و مقصر دانستن آنها با یهزیستی هیجانی ضعیف و مشکلات رفتاری همراه است .خودسرزنشگری و دیگر سرزنشگری سبک های اسنادی فردی هستند همراه با طرز تفکری درونی ، باثبات و کلی بودن علیت تجارب و وقایع بخصوص و قایع منفی .
فاجعه نماییفرد شرایط ایجاد شده را شدید تر و وحشتناک تر از واقعیت آن ادراک و ابراز می کند کاربرد زیاد این راهبرد منجر به مشکلات هیجانی و بیماری های روانی می شود .در کل نظر می رسد که این راهبرد با غیر انطباقی بودن پریشانی هیجانی و افسردگی مرتبط باشد .
نشخوار فکریتفکر مداوم راجع به احساسات و تفکرات همراه با اتفاق ناخوشایند بدون اقدام برای اصلاح محیط. اثبات شده که شیوه مقابله نشخوار فکری ،باسطوح بالای افسردگی همراه است و البته این نحوه تفکر، تا حدی هم به مقابله موثر با شرایط تنیدگی زا کممک می کند .
۲-۵-۳-۵-۲ راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان :
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۲) راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان را به شکل زیر رائه داده اند:
پذیرشاین راهبرد بر پذیرش رویداد و تجربه تلخ و کنار آمدن با آنچه روی داده است دلالت دارد .پذیرش یک راهبرد مقابله ای است که رابطه مثبت و تعدیل کننده ای با میزان خوش بینی و حرمت خود و رابطه منفی با میزان اضطراب دارد اگرچه فرایند پذیرش خوب است اما برای بسیاری از وقایع سطوح خیلی بالای پذیرش می تواند نشانگر نوعی از کناره گیری باشد و به احساس عدم توانایی در تاثیر گذاری بر وقایع منجر گردد.
تمرکز مجدد مثبتاین راهبرد عبارت است از فکر کردن درباره وقایع مثبت به جای وقایع منفی.تحقیقات نشان داده اند که این راهبرد به تنهایی تاثیر مثبتی بر سلامت روانی انسان ها دارد اعتقاد براین است که این راهبرد ،درکوتاه مدت یاری دهنده ولی در بلند مدت مانع از مقابله سازنده با رویدادهای منفی می گردد.
تمرکز مجدد بر برنامه ریزیتفکر درباره برنامه های که برای مداخله در اتفاقات مورد نیاز است و یا تفکر روی طرحی که موقعیت ها را تغییر می دهد این راهبرد لزوما یک راهبرد مقابله شناختی مثبت و متمرکز بر عمل است و رفتاری واقعی به دنبال دارد .
ارزیابی مجدد مثبتمعنای مثبت بخشیدن به وقایع و اتفاقات فکر کردن به این که اتفاقات می توانند فرد را قوی تر کنند و یا جستجوی جنبه های مثبت یک اتفاق این راهبرد نیز با خوش بینی و حرمت خود رابطه مثبت و با اضطراب رابطه منفی دارد .
توسعه دیدگاه (کم اهمیت شماری) : به تفکر درباره کم اهمیت جلوه دادن رویدادها یا تاکید بر نسبیت آن ها در مقایسه با سایر رویدادها اشاره می کند همچنین مفهوم مقایسه اجتماعی یا کم اهمیت شماری مسئله مهمی در ارتباط با بهزیستی روانی است .(فرزانه پور، ۱۳۹۲).
۶-۳-۵-۲ تفاوتهای فردی در تنظیم هیجان :
به دلیل اینکه تنظیم هیجان دربرگینده فرایند های رشدی نامتجانس است احتمالا تفاوت های فردی در تنظیم هیجان به جای محور واحد، در طول ابعاد چندگانه رخ می دهد برای مثال احتمالا افراد در دانش خود درباره ی نیاز به تنظیم هیجان در موقعیت های خاص در آگاهی آنها درباره راهبردهای جایگزین در انعطاف پذیری در به کار بستن راهبردهای تنظیمی مختلف و دیگر مولفه های کنترل هیجان متفاوت هستند (مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳).
افراد در توانایی توجه کردن ،تشخیص دقیق و پردازش هیجان ها با هم متفاوت هستند در مورد استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان تفاوت های فردی از اهمیت ویژه ای برخوردارند به طور مثال ممکن است فردی به طور معمول از موقعیت هایی که هیجان منفی ایجاد می کنند اجتناب کند (ارزیابی مجدد شناختی) در حالی که فرد دیگر توجهش را از مولفه های آزار دهنده آن موقعیت برای کاهش هیجان منفی بگرداند (فرونشانی)(جان و گروس،۲۰۰۷،به نقل از فرزانه پور ،۱۳۹۲).
تفاوت های فردی نه تنها در استفاده از راهبرد های خاص ، بلکه در مورد به کاربردن موفق راهبرد نیز مطرح است و این عوامل تحت تاثیر مواردی از متغیرهای فردی مانند جنسیت قرار می گیرند (ریورز،براکت ، کوتولاک و سالوی،۲۰۰۰،به نقل از اعتمادی نیا،۱۳۸۹).
افراد با ویژگی ها و تیپ شخصیتی متفاوت سبک های مقابله ای مختلف و درجات آسیب پذیری متفاوتی در برابر تجربه وقایع تنیدگی زا از خود نشان می دهند مهارت های تنظیم شناختی هیجان از عوامل موثر فردی در سلامت روان به شمار می رود به نظر می رسد که صفات شخصیتی افراد تاثیر مهمی بر راهبردهای تنظیم هیجان آنها داشته باشد .راهبردهای تنظیم شناختی هیجان کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد یا شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است به باور گارنفسکی کرایج و اسپانیهون افراد در مواجهه با تجارب و موقعیت های استرس زا برای حفظ سلامت روانی و هیجانی خود از راهکارهای شناختی متنوعی استفاده می کنند براساس نظریه آیسنک و گری ویژگی های شخصیتی با آماده گی های هیجانی رابطه دارند(حجتی،۱۳۹۲). بر اساس ادعای تفاوت های فردی با اثبات در واکنش پذیری عاطفی می توان ادغان داشت که نوع راهبردهای تنظیم هیجان توسط یک فرد و اثر بخش نظم جویانه آنها وابسته به خصوصیات روانی فیزیولوژیک شخصیت می باشد به عبارت دیگر ممکن است نوع و اثر بخشی راهبردهای تنظیم هیجان براساس انتخاب فردی خصوصیات شخصیتی و موقعیت های هیجانی متفوت باشد .(بهرامی،۱۳۹۲).
۷-۳-۵-۲ تفاوتهای جنسیتی در تنظیم هیجان :
تفاوت های جنسیتی در استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان را باید با توجه به موقعیت و نوع هیجان مورد توجه قرار داد مردان گزارش می کنند و یا در انها دیده می شود که بیشتر از راهبردهای حل مساله رفتار فرونشانی و راهبردهای تنظیم هیجان برون سازی (سرزنش دیگران، فعالانه عمل کردن)استفاده می کنند و درگیر راهکار های انحراف فکر و یا فعالیت های اجتنابی مانند ورزش کردن می شوند (فرزانه پور ،۱۳۹۲). در مقابل زنان گزارش می کنند یا در آنها دیده می شود که بیشتر راهبردهای حمایت اجتماعی، راهبردهای درونی شده (مانند سرزنش خود، و راهبردهای هیجان مدار مانند نشخوار فکری ،منفعلانه بیشتر به عواطف منفی توجه می کنند زنان گزارش می کنند که عصبانیت و ناراحتی خود را تنظیم می کنند تا از احساسات دیگران حفاظت کنند در حال که مردان تلاش می کنند تا کنترا کنندگی را حفظ کنند و از واکنش های غیر حمایتی درون فردی خودداری می کنند (تایمرز،فیشر و مانستد،۱۹۹۸، زمان و شیپ من ،۱۹۹۸،به نقل از اعتمادی نیا،۱۳۸۹). یافته ها نشان می دهد که درمقابل فشار زنان هیجان های منفی بیشتری نسبت به مردان تجربه می کنند و میزان آشفتگی روانی و افسردگی در زنان دوبرابر مردان است (روزنفیلد ،۱۹۸۹،به نقل از تاشک،۱۳۹۱).
۴-۵-۲ مبنای نظری هیجان وتنظیم هیجان :
جیمز[۱۰۲] اولین محققی است که برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیکی ارائه داد همزمان با وی فیزیولوژیست دانمارکی لانگه نیز نظریه مشابهی مطرح کرد که از آن پس نظریه آنها به نام نظریه جیمز لانگه خوانده شد طبق نظریه آنها هیجان واکنش مستقیم در برابر حوادث محیطی نیست بلکه واکنشی است در برابر پاسخ از گانیزم به آن حوادث. کنن(۱۹۲۷) پس از انتقاد به نظریه جیمز – لانگه نظریه جدیدی ارائه و در آن بر نقش دستگاه اعصاب مرکزی تاکید کرد بعدا برد از نظریه کنون حمایت و آن را تکمیل کرد. کنن- برد اعتقاد دارند که تجربه هیجانی و پاسخ هیجانی بطور همزمان و مستقل از یکدیگر صورت می گیرند نظریه آنها از این نظر حائز اهمیت است که افزون بر نقش تالاموس و قشر مخ در پدیدآیی هیجان به کنش متقابل قشری- زیر قشری تاکید دارد (حسن پور،۱۳۹۲).
۱-۴-۵-۲ نظریه ی آرون بک [۱۰۳]:
رویکرد بک بر این منطق نظری استوار است که نحوه ای که افراد تجربیات خود را ادراک می کنند و سازمان می دهند چگونگی احساس کردن و رفتار کردن آنها را تعیین می کند بک معتقد است افرادی که مشکلات هیجانی دارند مرتکب خطاهایی در منطق می شوند که واقعیت عینی را به سمت خوارشماری متمایل می کند .درمان شناختی مشکلات روانی را ناشی از فرایند پیش پا افتاده ای چون تفکر معیوب استنباط های غلط بر پایه ی اطلاعات ناکافی یا نادرست و ناتوانی در متمایز کردن خیال از واقعیت می داند (بک و همکاران،۱۹۷۹،بک و ویشار،۲۰۰۰،داتیلیو و فریمن ،۱۹۹۲به نقل از کاویان پور،۱۳۹۱).
۲-۴-۵-۲ نظریه ی لازاروس[۱۰۴] :
از نظر لازاروس ارزیابی شناختی فرد از معنی یک رویداد زمینه را برای تجربه هیجان آماده می سازد .یعنی اتومبیلی که سمت شما می آید موجب ترس نمی شود مگر اینکه نحوه نزدیک شدنش طوری باشد که تصور کنید سلامتی شما به گونه ای به خطر می افتد همچنین کنار آمدن قسمت مهمی از نظریه لازاروس را تشکیل میدهد وی مطرح می کند که انسان تمایل خاصی برای جستجو و پاسخ به محرک های خاصی دارد .محرک ها دائما در حال تغییر هستند و انسان با آنها کنار می آید بنابراین هم شناخت ها و هم واکنش های هیجانی تغییر می کنند(فرزانه پور،۱۳۹۲).
۳-۴-۵-۲ نظریه ی کلی[۱۰۵] :
جرج کلی معتقد است که هر فردی یک رشته سازه ی شناختی را درباره محیط به وجود می آورد . منظور او این بود که ما رویداد ها و روابط اجتماعی خود را طبق یک سیستم یا الگو تعبیر کرده و سازمان می دهیم ما براساس این الگو درباره خودمان و افراد دیگر رویداد ها پیش بینی هایی کرده و از این پیش بینی ها برای هدایت کردن پاسخ ها و اعمالمان استفاده می کنیم .بنابراین برای شناختن شخصیت ابتدا باید الگوهای خودمان یعنی نحوه ای که دنیای خود را سازمان می دهیم بشناسیم (شولتز و شولتز،۱۹۹ ،ترجمه سید محمدی،۱۳۹۰).
۴-۴-۵-۲ نظریه ی بیسیک [۱۰۶]:
عقاید منفی درباره ی خود عامل محوری در اختلال افسردگی است و نگرش منفی بخش اصلی تغییرات خلق محسوب می شوند از طرفی تغییر در هرکدام از بخش های مختلف عملکرد سیستم های شناختی از قبیل حافظه ، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می شود بنابراین نمی توان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرس زای زندگی نادیه گرفت .بنابراین علت اختلالات هیجانی به نقص درکنترل های شناختی نسبت داده می شود به طوری که ناتوانی در کنترل هیجان منفی ناشی از جود افکار و باورهای منفی درباره نگرانی و استفاده از شیوه های ناکارآمد مقابله ای است . سبک های مقابله مشتمل بر کوشش هایی از وع عملی و درون روانی برای مهار مقتضییات درونی و محیطی و تعارض های میان آنهاست لذا مفهوم تنظیم هیجان شناختی به دقت مرتبط با مفهوم مقابله است .بیسیک معتقد است که سبک های مقابله در سه بعد ۱- شناختی۲- مداخلات رفتاری۳- ترکیبی از دو بعد شناختی و رتاری ،هیجان را تنظیم می کنند .تنظیم هیجان نقش برجسته ای در تحول و حفظ اختلالات هیجانی دارد و حیطه گستردهای از هوشیار و ناهوشیار فیزیولوژیکی و رفتاری و فرایند های شناختی را شامل می شود (به نقل از خداپناهی و همکاران ،۱۳۸۳).
۴-۴-۵-۲ نظریه ی سولومون- کوربیت [۱۰۷]:
طبق نظریه فرایند متصاد سولومون – کوربیت هرگاه رویدادی سبب بروز حالت هیجانی گردد ، پس از مدتی ارگانیسم واکنش هیجانی متضاد آن را که موجب محو حالت هیجانی نخستین می شود به راه می اندازد بنابراین برای هر واکنش هیجانی یک واکنش هیجانی متضاد وجود دارد تا آنکه ارگانیسم بتواند به موقع به خط پایه بازگردد.براسا این نظریه وقتی که یک محرک هیجانی مانند دیدن یک حیوان وحشی وجود داشته باشد ارگانیزم واکنش هیجانی دیدی ایجاد می کند که سریعا به نقطه اوج خود می رشد ، سپس مرحله سازش یافتگی پدید می آید و هنگامی که محرک هیجانی ناپدید می گردد ارگانیزم واکنش متضاد آن را از خود نشان می دهد که تدریجا شدت آن کاهش می یابد و ارگانیزم به حالت طبیعی باز می گردد(به نقل از شاملو،۱۳۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 05:23:00 ق.ظ ]