کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



کم

 

 

 

ساختار بخشی

 

کم

 

زیاد

 

نسبتاً زیاد

 

 

 

بوروکراسی حرفه‌ای

 

زیاد

 

زیاد

 

نسبتاً زیاد

 

 

 

ادهوکراسی

 

کم

 

زیاد

 

زیاد

 

 

 

۲-۳-۵-۳-انواع دانش از نظر ماشلوپ
ماشلوپ[۴۲] از پنج نوع دانش نام بردهاست:
دانش عملی[۴۳]: که در کارها، اقدامات و تصمیمگیریهای انسان مورد استفاده قرار میگیرد. دانش سیاسی، دانش حرفهای، دانش مربوط به کسب و کار و دانشهای تجربی دیگر از این نوع هستند.
دانش عقلانی[۴۴]: که ارضاکننده کنجکاویهای عقلانی و منطقی است. این دانش، به عنوان بخشی از دانشهای انسانگرایانه[۴۵] قلمداد میشود.
دانش تفریحی[۴۶]: که در مقابل دانش عقلانی مطرح میشود. این نوع دانش ارضاکننده کنجکاویهای عقلانی انسان نیست. بلکه به خاطر جنبه تفریحیداشتن و احساسیبودن، مطلوب میباشد. و شامل شایعات، اخبار حوادث و اتفاقات، داستانها، جک، بازیها و نظایر اینها میشود.
دانش روحانی (مقدس)[۴۷]: که در ارتباط با دانش مذهبی انسان است و باعث رهایی انسان از گناه میشود.
دانش ناخواسته[۴۸]: دانشی است که خارج از علایق انسان است و بیهدف نگهداری میشود (ماچلوپ[۴۹]، ۱۹۹۹).
۲-۳-۵-۴- طبقه بندی بلاکلر از دانش
بلاکلر[۵۰] (۱۹۹۵) هم در یک طبقهبندی از دانش، انواع زیر را شناسایی کردهاست (بلاکلر، ۱۹۹۵):
دانش ضمنی (نهان)، که این نوع دانش به سه دسته تقسیم میشود:
دانش فرهنگی: به فرایند دستیابی به ادراکات مشترک اشاره میکند. فرآیندهایی نظیر جامعهپذیری و فرهنگپذیری.
دانش ذهنی: دانشی است که به مهارتهای مفهومی و توانایی های شناختی وابسته است و یک دانش انتزاعی است که در ذهن فرد نهفته است.
دانش منسجم: دانشی است که وابسته به عمل و اقدام افراد است. این نوع دانش به حضور فیزیکی افراد و معاملات رودررو متکی است.
دانش صریح (آشکار): در این طبقه دو نوع دانش قرار میگیرند:
دانش نظاممند: دانشی نظاممند است و میتواند به گونهای نظاممند در روابط تکنولوژی، نقشها و رویه های رسمی مورد تحلیل قرار بگیرد. همچنین این نوع دانش اشاره به دانشهای جمعی و مشترک بین انسانها دارد.
دانش منظم: که در قالب علائم و نشانههاست و میتواند به صورت کتاب و یا اطلاعاتی که به صورت الکترونیکی ردوبدل میشود، یافت شود.
۲-۳-۵-۵- طبقهبندی لیدنر و علوی از دانش
لیدنر و علوی[۵۱] در طبقه بندی انواع دانش به چهار نوع دانش اشاره کردهاند:
دانش ضمنی(نهفته) که در زمینه اقدامات و تجارب افراد دارد و تشکیلدهندهی مدلهای ذهنی افراد است.
دانش صریح (آشکار) که در مقایسه با دانش ضمنی عمومیت بیشتری داشته و به راحتی قابل انتقال است.
دانش فردی که در وجود فرد نهفته است و ریشه در اقدامات فردی او دارد.
دانش گروهی دانشی است که در سیستمهای اجتماعی و فرهنگی یک سازمان نهفته است (لندر و علوی، ۲۰۰۰).
کوک (۱۹۹۸) نیز طبقه بندی مشابهی از دانش ارائه دادهاست. مطابق نظر کوک میتوان دانش را به انواع چهارگانه صریح، ضمنی، فردی و گروهی تقسیم نمود (کوک[۵۲]، ۱۹۹۹). بررسی طبقهبندیهای ارائه شده در خصوص دانش این نکته را آشکار میکند که فصل مشترک اکثر صاحبنظران در مورد انواع دانش حول محورهای دانش ضمنی، دانش صریح، دانش فردی و دانش گروهی متمرکز شدهاست. بنابراین دانش میتواند صریح، ضمنی، فردی یا جمعی(سازمانی) باشد.
پایان نامه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[یکشنبه 1400-08-02] [ 12:10:00 ق.ظ ]




  • جلوگیری از شکست معماری سازمانی و افزایش شانس موفقیت آن

 

  • کاهش امکان هدر رفتن سرمایه‌های سازمانی نظیر بودجه، زمان، نیروی انسانی

 

  • توانمندسازی سازمان در پاسخگویی به نیازمندی‌های ذینفعان خود

 

  • افزایش انعطاف پذیری و تطبیق پذیری نسبت به تغییرات

 

  • افزایش اثربخشی معماری سازمانی

 

  • فراهم آوردن امکان مدیریت مؤثرتر تغییرات

 

  • مدیریت بهینه منابع سازمانی

 

  • کاستن از زمان تحویل محصولات معماری

 

    • قابل فهم کردن معماری برای ذینفعان معماری از طریق سادگی در معماری

دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • ایجاد قابلیت استفاده مجدد برای محصولات معماری

 

  • ایجاد قابلیت نگهداری و به روز رسانی معماری سازمانی

 

  • افزایش رضایتمندی ذینفعان

 

  • کاستن از حجم مستندات معماری

 

۲-۸-۷- اصول حاکم بر معماری سازمانی چابک
معماری سازمانی چابک دارای مشخصات و اصولی می‌باشد. همان‌طور که متدولوژی‌‌ها و اصول حاکم بر معماری سازمانی متأثر از متدولوژی‌های توسعه نرم‌افزار و مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات می‌باشد، معماری سازمانی چابک هم متأثر از روش‌های چابک توسعه نرم‌افزار و اصول چابک مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات می‌باشد.
بسیاری از اصول حاکم بر معماری چابک برگرفته از اصول حاکم بر توسعه‌ی نرم‌افزار چابک می‌باشد. اما نرم‌افزار، صرفاً به عنوان بخشی از معماری فناوری اطلاعات در سازمان می‌باشد و لازم است به سایر حوزه‌های معماری نیز توجه نمود. از جمله‌ی این حوزه‌ها باید به حوزه‌ی کسب‌و‌کار و فناوری اشاره کرد. لذا معماری دارای اصول مربوط به خود است.
برخلاف چارچوب‌های کلاسیک معماری سازمانی که معماری سازمانی ایستا بوده و ذینفعان معماری در سازمان کمتر درگیر کار معماری می‌شوند، در معماری سازمانی چابک بر نقش افراد بسیار تأکید می‌شود. نقش افراد در دو بخش بر کار معماری اثرگذار است. بخش اوّل در تیم‌های توسعه، در قالب خلاقیت و هوش افراد و بخش دوّم برای افراد منتسب به سازمان که در قالب تعهد و تعامل آنان نسبت به کار معماری، ظهور می‌یابد. بازخوردهای کار معماری در سازمان که نتیجه‌ی تعامل بالای با ذینفعان است، نقش تعیین کننده‌ای در اثربخشی و کارآیی معماری خواهد داشت.
چارچوب‌های کلاسیک معماری سازمانی یک چارچوب را برای انواع مختلفی از کسب و کار تجویز می‌کنند و مستندسازی مطابق با یک قالب مشخص و سطحی مشخص از جزئیات انجام می‌شود و معمولاً مستندات حجمی زیادی دارند و بدون در نظر گرفتن نیازمندی‌های کسب و کار و اولویت‌بندی آنان، تولید می‌شوند.
از دیگر مشخصه‌ های معماری چابک فاصله زمانی کوتاه بین تدوین و اجرای معماری و یا همزمانی تدوین سند معماری و پیاده سازی معماری در سازمان می‌باشد. برای به حداقل رساندن فاصله زمانی بین تدوین سند معماری و پیاده سازی آن در سازمان، فرایند توسعه معماری با رویکرد تکامل تدریجی و حول محور نیازمندی‌های سازمان تکرار می‌گردد.
روش‌های چابک سبب می‌شوند که کاربران و ذینفعان به شکل فعال‌تر و مؤثرتری در جریان انجام کارها مشارکت نمایند. هدف روش‌های چابک این است که نیازمندی‌های کاربران را تأمین و اجرا نمایند نه اینکه حجم بالایی از مستندات را تولید نمایند. روش‌های چابک کلیه ذینفعان معماری را همانند معماران و توسعه دهندگان و مدیران پروژه ها جزئی از تیم کاری به حساب می‌آورند و سعی دارند تا با بهره گرفتن از روش‌های ابتکاری، نشاط و انگیزه را در بین افراد تقویت کنند[۳۱].
معماری سازمانی چابک دارای خصوصیات خاص خود می‌باشد و این به تفاوت مهندسی و مدیریت با معماری برمی‌گردد. در معماری علاوه بر اصول مهندسی بر هنر نیز تأکید بسیاری وجود دارد. همچنین در معماری هم برجنبه‌های رفتاری تأکید وجود دارد و هم برجنبه‌های ساختاری. در معماری سازمانی چابک به دلیل اینکه با سازمان سروکارداریم لذا پیچیدگی و تلاطم در مسأله بیشتر وجود داشته و توجه به منابع انسانی از اهمیت بیشتری برخوردار است. در معماری سازمانی چابک نیاز فراوانی به مؤلفه‌های قابل استفاده مجدد پویا می‌باشد. همچنین در معماری سازمانی چابک، روش ها، تجارب عملی و فرایند‌ها و افراد خاصی مورد نیاز می‌باشد. بدین منظور می‌توانیم اصول معماری سازمانی چابک را چنین تعریف می‌نماییم[۵]:

 

  • رعایت اصل سادگی

 

  • پویایی در رفتار و تطبیق پذیری در مقابل تغییرات

 

  • استفاده از روش‌های تکاملی و تدریجی و چابک

 

  • تأکید بر افراد به جای تأکید بر فرایند‌ها و ابزارها

 

  • تأکید بر ابتکار، خلاقیت، نوآوری، هوشمندی

 

  • نتیجه گرایی

 

۳–چارچوب معماری توگف
۳-۱- مقدمه‌ای بر توگف
توگف یک چارچوب معماری سازمانی است که توسط Open Group ارائه شده است. توگف ابزاری برای کمک به پذیرش، تولید، استفاده و نگهداری طرح‌های معماری سازمانی می‌باشد. توگف بر پایه یک مدل فرآیندی تکرار پذیر می‌باشد، که توسط بهترین راهکارهای عملی و مجموعه‌ای از اجزای معماری با قابلیت استفاده مجدد، پشتیبانی می‌گردد. توگف توسط انجمن معماری Open Group توسعه و نگهداری می‌شود. اولین نسخه توگف، در سال ۱۹۹۵، بر پایه چارچوب معماری فنی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا برای مدیریت اطلاعات[۲۱] ایجاد شد. با شروع کردن از این پایه‌ی بی نقص، انجمن معماری Open Group نسخه‌های موفقی از توگف را در دوره‌های زمانی معین ایجاد کرد و هر یک را بر روی وب سایت جامع Open Group منتشر ساخت. هسته توگف روشی است - تحت عنوان روش توسعه معماری[۲۲] توگف - و برای توسعه یک معماری سازمانی که به نیازهای سازمان اشاره کامل می‌کند، به کار می‌رود.
۳-۲- ساختار سند توگف [۳۳]
ساختار سند نسخه‌ی ۹ از توگف، به هفت بخش تقسیم می‌شود که عبارتند از :
بخش ۱: مقدمه
این بخش یک معرفی سطح بالا از مفاهیم معماری سازمانی و به ویژه، برای روش توگف فراهم می‌کند و تعاریفی از واژه‌های مورد استفاده در سراسر توگف شامل می‌شود و جزئیات تغییرات میان این نسخه و نسخه‌های قبلی از توگف را منتشر می‌کند.
بخش ۲ : روش توسعه‌ی معماری
این بخش هسته‌ی اصلی توگف می‌باشد و روش توسعه‌ی معماری(ADM) را به صورت گام به گام برای توسعه‌ی یک معماری سازمانی توصیف می‌کند.
بخش ۳ : تکنیک‌ها و دستورالعمل‌های ADM
این بخش مجموعه‌ای از تکنیک‌ها و دستورالعمل‌های در دسترس را برای اجرای ADM شامل می‌شود.
بخش ۴ : چارچوب محتوای معماری
این بخش چارچوب محتوای توگف را توصیف می‌کند و یک متامدل ساخت‌یافته برای مصنوعات[۲۳] معماری، بخش‌های سازنده‌ی معماری[۲۴] با قابلیت استفاده مجدد و نمایی کلی از اقلام قابل تحویل متداول معماری شامل می‌شود.
بخش ۵ : ابزارها و زنجیره‌ی سازمان
این بخش به بحث طبقه‌بندی و ابزارهای مناسب برای دسته‌بندی و ذخیره خروجی‌های[۲۵] فعالیت معماری در یک سازمان می‌پردازد.
بخش ۶ : مدل‌های مرجع چارچوب توگف
این بخش دو مدل مرجع معماری، یعنی مدل مرجع فنی[۲۶] و مدل مرجع یکپارچه زیرساخت اطلاعات[۲۷] را ارائه می‌کند.
بخش ۷ : چارچوب توانمندی معماری
این بخش در مورد ساختار، فرآیندها، مهارت‌ها، نقش‌ها و مسئولیت‌های موردنیاز برای ایجاد و راه‌اندازی یک معماری در سازمان بحث می‌کند.
هدف از تقسیم مشخصات توگف به این بخش‌های مستقل این است که اجازه می‌دهد حوزه‌های تخصصی مختلف، به صورت تفصیلی در نظر گرفته شوند و این امکان وجود دارد هر بخش به تنهایی مورد توجه قرار گیرد. اگر چه تمام بخش‌ها به عنوان یک کل، با هم کار می‌کنند اما امکان انتخاب بخش‌های خاصی برای تطابق، بدون در نظر گرفتن بقیه وجود دارد. به عنوان مثال، یک سازمان ممکن است مایل به اتخاذ فرایند ADM باشد، امّا به استفاده از هر یک از مواد مربوط به قابلیت معماری تمایلی نداشته باشد[۶۲].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:10:00 ق.ظ ]




این مطالعه سیستم ارزیابی عملکرد در خصوص مشکلات «سیستم ارزیابی مخفی» پلیس ملی ترکیه را مورد بررسی قرار داده است. با بهره گرفتن از ارزیابی هدایت شده در مرکز پلیس آنکارا در سال ۲۰۰۱، این مطالعه عقاید درجه بندی کنندگان و درجه بندی شوندگان را درباره سیستم ارزیابی عملکرد موجود را ارائه کرده است. آنالیزهای رگرسیون چندواریته نشان داده اند که سروان و ستوان هر حوزه، برخلاف افسران پلیس فاقد درجه، درباره سیستم ارزیابی مخفی کمتر نگران هستند، همچنین افسران تحصیل کرده تر و افسران زن درباره سیستم ارزیابی مخفی نگرانی بیشتری دارند زیرا این افسران نمی توانند از نتایج ارزیابی مطلع شوند. نهایتا، این مطالعه درباره بهبود سیستم ارزیابی جاری توصیه هایی را ارائه کرده است و یافته های مهم و دیدگاه های ارزشمندی را برای سایر سازمان های پلیس فراهم ساخته است.
دانلود پایان نامه
پلیس ملی ترکیهپلیس ملی ترکیه تحت نظر وزارت کشور می باشد. مدیرکل پلیس ملی ترکیه، مدیر ارشد پلیس ترکیه محسوب شده و از سوی وزیر کشور معرفی شده و از سوی ریاست جمهوری تأیید می گردد. دفاتر اصلی پلیس ملی ترکیه در آنکارا قرار گرفته و مرکز های مرکزی و مرکز های پلیس استانی در ۸۱ شهر مختلف در سراسر ترکیه را با هم هماهنگ می کند. رؤسای پلیس هر استان به دفتر مرکزی پلیس ملی ترکیه علاوه بر استاندار پاسخگو می باشند.
دفاتر مرکزی متشکل از مدیرکل، که دارای پنج دستیار می باشد، مدیر کمیسیون نظارت[۱۸۶]، رئیس آکادمی ملی پلیس[۱۸۷]، مدیر مشاور قانونی[۱۸۸] و ۲۷ رئیس مرکز مرکزی مانند نظم عمومی، اطلاعات، فعالیت ضد تروریسم و غیره می باشد. هر مرکز در دفتر مرکزی با سایر مرکز ها در استانهای دیگر دارای رابطه می باشند.
آموزش افسران پلیس بدون درجه برای این سازمان از طریق دانشکده های پلیس (معادل با آکادمی پلیس در آمریکا) در استان های مختلف ترکیه روی می دهد. آموزش افسران درجه بندی شده برای سطوح مدیریت پلیس ملی ترکیه از طریق کالج پلیس (دبیرستان) و بعد از آکادمی پلیس ملی ترکیه (کالج علوم امنیتی) صورت می گیرد. ساختار رده بندی پلیس ملی ترکیه به شرح زیر است: افسر پلیس، سرگروهبان، ستوان، سروان، سرهنگ و رئیس پلیس.
در ترکیه، پلیس تنها در مراکزی وارد عملیات می شود که حوزه استحفاظی شهر یا روستا محسوب گردند. در نواحی روستایی، نیروی نظامی که ژاندارم خوانده می شوند تحت نظارت وزارت کشور، عملکردهای امورپلیسی را انجام می دهد ولی برای کارکردهای نظامی به ستاد کل وابسته می باشند.
ارزیابی عملکرد در پلیس ملی ترکیهدر ترکیه، پرسنل سازمان پلیس مطابق با شرایط لایحه قوانین شماره ۶۵۷ و قوانین ارزیابی عملکرد افسران پلیس ارزیابی می شوند. فرم های ارزیابی عملکرد افسران پلیس محرمانه بوده و هر سال در نیمه دوم ماه دسامبر پر می شوند. برای اینکه گزارش ارزیابی عملکرد تکمیل گردد، به افسر پلیس امتیاز عددی تا بیش از ۱۰۰ امتیاز داده می شود. چهار ارزیابی وجود دارد: بد، متوسط، خوب و بسیار خوب. امتیاز زیر۶۰ «بد»، بین۶۰ و ۷۵ «متوسط»، بین ۷۶ و ۸۹ «خوب» و بین۹۰ و۱۰۰ «بسیار خوب» می باشد. افسران می توانند اگر ارزیابی «بد» دریافت کرده باشند، یعنی امتیاز آنها زیر ۶۰ باشد، تقاضای استیناف بدهند.
درجه بندی کنندگان افسران را در دو دسته طبقه بندی می کنند: دسته اول ارزیابی ویژگی های فردی افسران مانند سطح هوش، صداقت، قابل اطمینان بودن، ظاهر فیزیکی و عادات بد از قبیل مصرف الکل یا قمار را شامل می شود. دسته دوم شامل اطلاعات شغلی افسران می باشد (مسئولیت پذیری، وفاداری، اطلاعات حرفه ای، انضباط، بی طرفی و غیره). دو بخش اضافی در فرم ارزیابی وجود دارد. بخش اول ارزیابی مهارت های نظارتی (فقط برای رتبه بندی افسران) و بخش دوم برای کارمندانی که برای انجام وظیفه در خارج از کشور منصوب شده اند. پلیس ملی ترکیه دو معیار زیر را نیز به این ارزیابی افزوده است: «نگهداری و حفاظت از تجهیزات و اسلحه و توانایی برای استفاده از آنها در «زمان نیاز» و «تیراندازی».
ابزارجمع آوری داده ها: پرسشنامه متشکل از سه بخش بود. بخش اول شامل سؤالاتی درباره اطلاعات دموگرافیک. بخش دوم حاوی ده سؤال درباره سیستم ارزیابی عملکرد موجود که شاخص رضایت کارمندان را درباره فرایند کلی ارزیابی عملکرد نشان می داد. وبخش سوم شامل ۱۲ جمله بعنوان توصیه هایی جهت سیستم ارزیابی عملکرد بود.
نمونه برداریپرسشنامه ها به صورت تصادفی بین نمونه انتخابی ۵۰۰ افسر سوگند خورده در مرکز پلیس آنکارا در تابستان ۲۰۰۱ توزیع شد. این نمونه مورد مطالعه ۳۶% از جمعیت مجری قانون در این مرکز را تشکیل می دادند. پرسشنامه ها به واحدها انتقال یافته و سپس بعد از ده روز از سوی محققان جمع آوری شد.
فرضیهانتظار می رود که ارزیاب ها درباره سیستم ارزیابی عملکرد مخفی کمتر از افسران پلیسی که مورد ارزیابی قرار می گیرند، نگران باشند. در اصل، می توان گفت که هر اندازه درجه افسر بالاتر برود، احتمال اینکه این افسر در موقعیت ارزیابی قرار بگیرد بیشتر می گردد. به عبارت دیگر، رؤسای پلیس، افسران ارشد، ستوان های حوزه، ستوان اول و سروان بیش از سایرین از روش ارزیابی مخفی پلیس حمایت می کنند.
داده ها:
متغیر وابستهبه منظور اندازه گیری عقاید افسران پلیس و سوپروایزرها درباره سیستم ارزیابی موجود، از این افراد درخواست شد که سطح موافقت خود با جمله زیر را بیان کنند: «چون عملکرد سیستم موجود از روش «ارزیابی مخفی» استفاده می کند، پرسنل نمی توانند از معایب خود مطلع شده و در نتیجه برای رفع آن بکوشند». گزینه های پاسخ به صورت توصیفی و بدین شرح بودند: ۱، قویا مخالف، ۲، مخالف، ۳، نه موافق و نه مخالف، ۴، موافق، ۵ ، قویا موافق.
متغیرهای مستقلبه منظور تست تأثیر درجه افسر روی متغیر وابسته، سؤال زیر پرسیده شد: «درجه کنونی شما چیست»؟ این پاسخ می توانست شامل رئیس پلیس، افسر ارشد، سروان منطقه، سروان، ستوان، سرگروهبان و افسر پلیس باشد. متغیر در شش متغیر مجازی طبقه بندی شد و افسران پلیس بعنوان گروه مرجع در نظر گرفته شدند.
چهارمتغیر کنترل برای کنترل فاکتورهای دموگرافیک مورد استفاده قرار گرفتند. تحصیلات براساس معیار توصیفی به صورت زیر سنجیده شد: متوسطه، دبیرستان، دانشگاه، آکادمی پلیس و مدرسه فارغ التحصیلان..
جنسیت نیز به صورت متغیر دودویی در نظر گرفته شد، ۰، برای زنان و ۱، برای مردان. برای کنترل تأثیر سال های خدمت روی متغیر وابسته، متغیر توصیفی از ۱ تا ۵ در نظر گرفته شد.
یافته ها: نمونه ارزیابی شامل ۳۸۲ افسر مرد (۸۴.۳%) و ۷۰ افسر زن (۱۵.۵%) بودند. نیمی از گروه نمونه افسر پلیس (۴۲.۸%) بودند. اگر درجه غیر از افسران پلیس را بعنوان سوپروایزر در نظر بگیریم، بیش از نیمی از این گروه شامل سوپروایزرهای پلیس (۵۷.۲%) می شدند. حدود ۱۹.۷% از پاسخ دهندگان نیز ارزیاب ها بودند: رؤسای پلیس و سروان منطقه. نرخ پرسنل ارزیابی شده (افسران ارشد، سروان، ستوان، سرگروهبان، و افسران پلیس) برابر ۸۰.۳% بود.
نتایج آنالیز رگرسیون لجستیک ترتیبی بیان می کند که سروان منطقه و ستوان درباره روش ارزیابی مخفی کمتر از افسران پلیس نگرانی دارند. این یافته با فرضیه ای که درجه بندی کنندگان یا افسران درجه بالا درباره روش ارزیابی مخفی کمتر از افسران پلیس نگران هستند، در تطابق است.
افسران زن درباره روش ارزیابی مخفی مورد استفاده در مرکز آنها بیش از افسران مرد نگرانی دارند.
افسرانی که دارای سطح تحصیلات بالاتری می باشند درباره روش ارزیابی مخفی بیشتر از افسرانی که تحصیلات کمتری دارند، نگران می باشند.
تغییر سطح تحصیلات در افسران پلیس از مدرسه متوسطه به دانشکده سبب افزایش احتمال نگرانی قوی درباره سیستم ارزیابی مخفی از ۴۲ به ۷۲% شده است.
همچنین با تغییر جنسیت افسران پلیس از مرد به زن احتمال مورد انتظار نگرانی درباره سیستم ارزیابی مخفی از ۴۵ به ۵۹% افزایش می یابد.
بحث: هدف از این مطالعه بررسی سیستم های ارزیابی عملکرد پلیس ملی ترکیه و ارزیابی واکنش ها نسبت به افسران و سوپروایزرها در مرکز پلیس آنکارا با توجه به فرایند ارزیابی عملکردشان بود. روش های سنتی از دو شکاف مهلک رنج می برند: کاربرد مکرر معیارهای غیرمرتبط و ذهنیت بی اندازه.
دیدگاه سازمانی و نظارتی دقیقی برای کاهش این مشکل از طریق گسترش مؤلفه های کلیدی شغلی معقول و به دقت ترسیم شده، استانداردهای شغلی قابل اندازه گیری و معیار ارزیابی عملکرد منطقی مورد نیاز است (سوانک و کونسر[۱۸۹]، ۱۹۸۳).
اکثر سیستم های ارزیابی روش هایی را در نظر می گیرند تا اطمینان یابند کارمندان دارای شانس بررسی کامل فرم های ارزیابی عملکرد خودشان باشند (اندرسون[۱۹۰]، ۱۹۹۳). سازمان پلیس ملی ترکیه سیستم ارزیابی عملکرد بسته ای دارد که در آن افسران قادر به دریافت بازخورد نمی باشند مگراینکه ارزیابی منفی وجود داشته باشد (۵۹ امتیاز یا کمتر از آن).
در سیستم ارزیابی مرکز پلیس آنکارا، تنها در صورتی بازخورد منعکس می گردد که ارزیابی بسیار منفی بوده باشد که این مورد بسیار نادر است. راهی وجود ندارد که کارمندان بتوانند آنچه را که به عنوان ارزیابی غیرمنصفانه، از سوی سوپروایزرها دریافت کرده اند را به چالش بکشند. این وضعیت به موقعیتی منجر می گردد که آنها به اجبار هر تصمیمی را که مدیریت درباره شرایط شغلی آنها می گیرد را بپذیرند.
نتیجه گیری: این یافته ها آشکار کرده اند که برخلاف افسران پلیس، سروان های حوزه و ستوان ها درباره سیستم ارزیابی مخفی نگرانی بیشتری دارند. این ممکن است بدین دلیل باشد که آنها قصد حفظ موقعیت فعلی خود را داشته و نمی خواهند قدرتشان را از دست بدهند. در مورد دپارتمان پلیس آنکارا، افسران دارای درجه بالاتر درباره سیستم ارزیابی مخفی نگرانی کمتری در مقایسه با افسران با درجه پایین تر دارند، زیرا آنها قصد حفظ موقعیت فعلی خود را داشته و نمی خواهند قدرتشان را از دست بدهند. افسران پلیس زن نیز درباره سیستم ارزیابی مخفی در مقایسه با افسران مرد نگران تر هستند.
افسران تحصیل کرده تر درباره روش ارزیابی جاری نگرانی بیشتری دارند چون نمی توانند از نتایج ارزیابی مطلع شوند. این یافته اهمیت احتمالی تحصیل در بین مجریان قانون و اهمیت احتمالی آن را برای پیشرفت سازمان نشان می دهد. سیستم ارزیابی مخفی به افسران اجازه نمی دهد که از اشتباهات و نقاط ضعف خود مطلع شوند. به منظور اینکه آنها بتوانند از ارزیابی عملکرد آگاه شوند، نتایج ارزیابی عملکرد بایستی با سایر افسران به اشتراک گذاشته شده و بازخورد آن فراهم گردد.
ضروری است که روش ارزیابی عملکرد در سازمان پلیس ملی ترکیه بایستی بلافاصله مورد بازنگری قرار گرفته و به روز گردد.
دیدگاه های ارائه شده در این مطالعه می تواند به ارزیابی سراسری از عملکردها و استانداردهای ارزیابی برای سایر سازمان های پلیس نیز کمک کند.
۴-۳-۴-۱۱-۲- ارزیابی عملکرد[۱۹۱]پلیس انگلیس وولز(مقایسه بین مدل های کارکردازراه دور):
زمانی که دولت حزب کارگر در سال ۱۹۹۷ در رأس قدرت قرار گرفت، رژیم سیاسی تعریف شد که خدمات عمومی با توجه به بهترین ارزش شاخص های عملکرد[۱۹۲] خود بایستی پاسخگو می بودند. گزارش پانل بهره وری خدمات عمومی[۱۹۳] یک سری از معیارهایی را تعریف کرد که آنالیز اقتصادی کارآیی (عملکرد) نیروی پلیس را نشان می داد و توسط وزارت کشور انگلیس[۱۹۴] به صورت استاندارد درآمد. در این تحقیق از استراتژی خلاقانه کارکرد از راه دور استفاده شده است که در مقابل تکنیک های کارآیی (عملکرد) استانداردی (تحلیل پوششی داده ها[۱۹۵] و برآورد هزینه مرزی[۱۹۶]) قرار داشتند که از سوی پانل بهره وری خدمات عمومی معرفی شده بودند. و نتایج از چهار مدل کارکردی از راه دور بدست آورده شده: تحلیل پوششی داده ها، Free Disposal Hull، Super Efficiency و برآورد هزینه مرزی و از آنها برای ارزیابی کارآیی (عملکرد) نیروی پلیس طی دوره ۱۹۹۹ ـ ۱۹۹۶ استفاده شده است.
مرور اولیه و مدرن کارآیی (عملکرد) پلیس که در زمان حزب حاکم محافظه کاران انجام شد به نشر و چاپ موارد متعددی در این رابطه منجر شد: کمیسیون ممیزی[۱۹۷] (۱۹۹۰)، وزارت کشور (۱۹۹۳)، گروه تحقیق پلیس[۱۹۸] (۱۹۹۳) و گزارش شیهی[۱۹۹] (۱۹۹۳) که به ارائه توصیه هایی منجر که براساس آن لایحه دادگاه های بخش و پلیس در سال ۱۹۹۴ تصویب شد. یکی از توصیه های اصلی ارائه شده در گزارش شیهی تغییر طبیعت مدیریت پلیس از یک سازمان عمومی به سازمان تجاری محور[۲۰۰] و معرفی اهداف کارآمد هماهنگ شده با مقامات پلیس بود (که تحت عنوان شاخص های کلیدی عملکرد[۲۰۱] شناخته شدند). اخیرا، مورد کارآیی (عملکرد) نیروی پلیس به لحاظ تأمین سرمایه مالی پلیس مورد توجه قرار گرفته است، و در گزارش پانل بهره وری خدمات عمومی از آن تحت عنوان «بهبود عملکرد پلیس» یاد شده است.
این استدلال وجود دارد که تکنیک های غیرپارامتریک، مانند تحلیل پوشش داده ها، و مدل های کارکرد هزینه پارامتریک، مانند برآورد هزینه مرزی بایستی به موازات هم استفاده شوند. نتایج بدست آمده از این مدل ها به منظور رده بندی نیروها استفاده شده و پایه ای را برای توزیع سرمایه مالی اضافی جهت نیروهای کارآمد فراهم می آورد.
هدف این تحقیق معرفی روش جدید اندازه گیری کارآیی(عملکرد) است که می تواند بر مشکلات موجود در برخی از روش های ارائه شده از سوی پانل بهره وری خدمات عمومی غلبه کند.
در این مطالعه، کارآیی(عملکرد) نیروی پلیس را با بهره گرفتن از مفهوم کارکرد از راه دور که اولین بار توسط شفرد[۲۰۲] (۱۹۷۰) مطرح شد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و روش کارکرد از راه دور را برای آنالیز کارآیی ( عملکرد) خدمات بخش عمومی مناسب تر یافته زیرا امکان آنالیز نسبی کارآیی (عملکرد) در مضمون ورودی و خروجی های متعدد را فراهم می سازد.
در فصل ۲ به معرفی چهار روش کارکرد از راه دور پرداخته شده که از اندازه گیری تخمینی کارآیی (عملکرد) نیروهای پلیس استفاده می کند. داده های مورد استفاده در این تحقیق در فصل۳ همراه با بحث درباره مشکلات اندازه گیری ورودی و خروجی های پلیس نشان داده شده اند. نتایج بدست آمده از چهار مدل در فصل ۴ ارائه شده و در فصل ۵ به نتیجه گیری پرداخته شده است.
داده ها: در این تحقیق اهداف ذکر شده در گزارش پانل بهره وری خدمات عمومی با بهره گرفتن از بهترین ارزش شاخص های عملکرد به عنوان خروجی در نظرگرفته، ولی از ورودی های بیشتری استفاده شده است.
و از یک سری کلی ورودی ها استفاده شده که این ورودی ها با در نظر گرفتن خدمات پلیس به عنوان یک شرکت اقتصادی گروه بندی شده اند. این ورودی ها برای نیروی پلیس به سه طبقه بندی مجزا تقسیم بندی شده اند که توسط مؤسسه رسمی امور مالی و حسابداری عمومی آمار نیروی پلیس[۲۰۳]به صورت اجمالی بیان شده اند.
اولین ورودی در روش تخمینی، نیروی کار می باشد. هزینه های استخدام به صورت هزینه کل هر فرد استخدام شده محاسبه می گردد و شامل همه افسران پلیس در هر رتبه ای، ناظران ترافیک، کارمندان مدنی و سایر هزینه های توسعه نیروی انسانی می گردد. کارمندان مدنی نیز در جمع هزینه کارمندان پلیس به حساب آورده شده اند زیرا تعیین حدود بین کارکرد پلیس و مشاغل مدنی در امور پلیسی همواره مبهم بوده است.
ورودی دوم هزینه های سرمایه است که هزینه اجرایی کل شامل تعمیر و نگهداری، هزینه های مالی سرمایه و همه هزینه های مرتبط با تجهیزات خریداری شده برای کاربرد داخلی مانند IT و ارتباطات و غیره را در بر گرفته اند.
ورودی نهایی هزینه های کلی حمل و نقل بوده و شامل کلیه هزینه های حمل و نقل شامل هزینه های اجرایی و تعمیر وسایل نقلیه پلیس می گردد.
مشکل اصلی در اندازه گیری کارآیی (عملکرد) خدمات پلیس این است که چگونه می توان نقش پلیس در جامعه را کمیت بندی کرد. داده های خروجی مورد استفاده در این مطالعه از گزارشات کمیسیون ممیزی درباره بهترین ارزش شاخص های عملکرد در امور پلیسی بدست آمدند (سال های مختلف). اولین سری از سه سری خروجی پراکسی خوبی را برای پیشگیری از جرایم و فعالیت های سرکوبی پلیس ارائه دادند.
در گزارش ارائه شده از سوی پانل بهره وری خدمات عمومی، آنها شاخص های برآمد احتمالی نشان داده شده.اند.
سه مورد احتمالی اضافی از سوی ارزیابی جرایم بریتانیا[۲۰۴] دیده می شود(سطح جرایم، ترس ازجرایم، و احساس امنیت عمومی).
معیارهای برآمد بهترین ارزش شاخص های عملکرد درگزارش پانل بهره وری خدمات عمومی (۲۰۰۰) داده های مورد استفاده در خروجی در این مطالعه از گزارشات کمیسیون ممیزی درباره بهترین ارزش شاخص های عملکرد در امورپلیسی گرفته شده اند (سال های مختلف). با در دست داشتن ارقام، تغییر سه متغیر امکان محاسبه اولین متغیر خروجی را می دهند. اولین متغیر خروجی شامل تعداد کل جرایمی می باشد که مورد رسیدگی قرار گرفته و حل شده اند. دومین و سومین متغیر خروجی در مدل های تحقیق به ترتیب عبارتند از: جرایم خشنی که مورد رسیدگی قرار گرفته اند و تعداد سرقت هایی که مورد رسیدگی قرار گرفته اند. این سه خروجی نماد بسیار خوبی برای ممانعت از ارتکاب جرایم و فعالیت های پیشگیرانه پلیس محسوب می شوند.
متغیر خروجی نهایی به مشکلات مستی در هنگام رانندگی و تأثیر آن روی منابع پلیس اختصاص یافته است.
نتایج: مدل Free Disposal Hull در مقایسه با مدل تحلیل پوشش داده ها نیروهای کارآمدتری را ایجاد می کند (امتیاز ۱۰۰). بعلاوه، هردو مدل Free Disposal Hull و تحلیل پوشش داده ها تعدادی از واحدها را بعنوان ۱۰۰% کارآمد قلمداد کرده اند، یعنی در مرز کارآیی (عملکرد) قرار گرفته اند، درحالیکه روش مرزی از راه دور ورودی تصادفی شاخص های کارآیی (عملکرد) نسبی را بین صفر و یک یا ۱۰۰ ایجاد می کنند. بنابراین، می توانیم به این نتیجه برسیم که نتایج بدست آمده از تحلیل پوشش داده ها و مرزی از راه دور ورودی تصادفی مجزا از هم می باشند.
این نکته نیز جالب توجه است که رابطه قوی مثبتی بین نتایج غیرپارامتری و پارامتری وجود دارد، و این رابطه بین ارزش های تخمین زده شده از سه مدل مثبت می باشند. این نتایج با نتیجه گیری گزارش پانل بهره وری خدمات عمومی در تطابق می باشد که مدل های غیرپارامتری و پارامتری بایستی برای بدست آوردن رتبه بندی کارآمد نیروی های پلیس به صورت موازی استفاده شوند زیرا دارای همبستگی قویا مثبتی می باشند، ولی پتانسیلی را برای عدم پیوستگی در سطح نیروی پلیس فردی آشکار کرده اند.
به لحاظ آنالیز نیروهای مختلف پلیس، ۶ نیروی پلیس در شرایط مرزی تحلیل پوشش داده ها بدست آمده است که با ۲۹ نیروی پلیس در Free Disposal Hull قابل مقایسه بود. مورد جالب دیگر در نتایجی که در این تحقیق بیان شد این بود که توانسته آنالیز نتایج تحلیل پوشش داده ها را برای نیروهای پلیسی بدست آورد که در مرز کارآیی (عملکرد) قرار گرفته بودند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:09:00 ق.ظ ]




انسان از نظر وجودی نامتعینترین موجودات است و با نظر و عمل خود به دست میآید. نظام اخلاقی فرد، محصول نظر و عمل او و سازندۀ هویت و حتی ماهیت اوست. نظام اخلاقی فرد صرفاً نشانگر بایستگیها و شایستگیها او نیست، بلکه همچنین معرف کیستی؟ و چیستی؟ اوست. «اخلاق و هویت در دو سوی یک رابطه حمایتی ایستادهاند. ظرفیت اخلاقی، «معیار واقعی هویت» است. امّا هویت و وفاداری نیز برای قدرت اخلاقی ضروریاند. این امر نشان میدهد که شکلگیری هویت اخلاقی، هدف روشن رشد اخلاقی و رشد هویت است و مسیر رشد اخلاقی و رشد هویت در شخصیت اخلاقی به هم میپیوندند.»(اریکسون،۱۳۸۹ : ۱۸۰).
پایان نامه - مقاله - پروژه
ماهیت یا چیستی انسان، موقعیت او در «جهان هستی» و هویتیابی یا کیستی فرد به معنای موقعیتیابی او در یک «جهان اجتماعی» است که تلاش فرد و جهان اجتماعی مصروف این میگردد که این دو بر هم منطبق و یگانه شوند. وجوه شناختی، نگرشی و توانشی نظام اخلاقی در تناظر با وجوه فاعلی، مفعولی و زیستی هویت، محصول کم و کیف مشارکت فرد در دیالکتیک یک جهان اجتماعی با قلمروهای نمادی، نهادی و فردی است. دیالکتیک یک جهان اجتماعی همان تعامل قلمروهای نمادی(فرهنگ)، نهادی(جامعه) و فردی(شخصیت) آن است. که هر کدام «محصول یکی از فرایندهای برونیسازی، عینیسازی و درونیسازی است»(برگر،۱۳۷۵:۱۷۷). «اخلاق در مقام اصول و ارزش‌های اخلاقی در قلمرو نمادی و به عنوان قواعد و هنجارهای اخلاقی در قلمرو نهادی و در مقام نظام اخلاقی افراد در قلمرو فردی جهان اجتماعی حضور دارد. البته هر سه جلوههای یک امر واحدند(هابرماس، ۱۳۸۱: ۱۳۳) نظام اخلاقی افراد، محصول موقعیتیابیهای انتسابی و اکتسابی است که توأمان اثر فعالیت جهان اجتماعی و فرد را بر جبین دارد. یکی نتیجۀ تصرف جهان اجتماعی در فرد و دیگری پیامد تصرف فرد در جهان اجتماعی است. فرد و جهان اجتماعی در ارتباطی دوسویه و دیالکتیکی همدیگر را تصاحب میکنند و با قرار دادن تنگناها و فراخناهایی پیشروی یکدیگر، محقق میشوند. هر جهان اجتماعی با کنترل فرایندهای دگرسازانه مانند فرهنگپذیری، جامعهپذیری، تحرک اجتماعی و … برای شکلگیری هویتها و نظام‌های اخلاقی همسو، زمینهسازی و از تحقق نظام‌های اخلاقی مغایر پیشگیری میکند. فرد نیز متناسب با فرایندهای خودسازانه در فرایندهای دگرسازانۀ فوق مشارکت میکند و نسبت به بازتولید جهان اجتماعی واکنش همگرا یا واگرا نشان میدهد. بدینترتیب دگرسازی(تربیت) و خودسازی(اخلاق)، حلقه های متفاوت یک زنجیرۀ واحدند که اگرچه دو پدیده متفاوت و غیرقابلتقلیل به یکدیگرند، بر اثر تعامل، کم و بیش همسو میشوند.
نقطۀ آغاز مشارکت هر فرد در دیالکتیک جهان اجتماعی، مرحلۀ درونیسازی است. فرد طیّ فرایند اجتماعی شدن، جهان اجتماعی را درونی میسازد و از این طریق در آن جهان اجتماعی عضویت مییابد. افراد همچنانکه طیّ فرایند اجتماعی شدن به درونیسازی جهان اجتماعی مشغولاند با برونیسازی و عینیسازی فعالیتهای خود به بازتولید جهان اجتماعی نیز میپردازند. عضویت در جهان اجتماعی به این معنی است که فرد دارای یک جهان(واقعیت بیرونی) و یک هویت(واقعیت درونی) میشود که هستۀ مرکزی آن، نظام اخلاقی اوست.
اجتماعیشدن فرایندی است که در طول عمر افراد صورت میگیرد، ولی دارای مقاطع اساسی است؛ اجتماعی شدن اولیه و اجتماعی شدن ثانویه. محدوده و قلمرو این دو مقطع را ویژگیهای جهان اجتماعی از جمله سطح تقسیم کار آن تعیین میکند.
هر جهان اجتماعی دارای یک ذخیرۀ دانش یا فرهنگ عمومی است که بنا به گستردگی و پیچیدگیاش، پذیرای نوعی تقسیم کار و باعث پیدایش فرهنگهای تخصصی میشود. رابطۀ فرهنگ عمومی و فرهنگهای تخصصی رابطهای دیالکتیکی است؛ یعنی در رابطهای دوسویه بر یکدیگر اثر میگذارند و از یکدیگر اثر میپذیرند. هر کدام برای دیگری فراخناها و تنگناهایی ایجاد میکند و به همین دلیل سرنوشت مشترکی مییابند. فرهنگ عمومی و تخصصی در نهادها، متجسد و به افراد منتقل میشوند. نهادها در میانۀ قلمرو نمادی و فردی در حکم قلب جهان اجتماعی عمل میکنند. «هر نهاد شامل مجموعه اعتقادات، ارزش‌ها، هنجارها و جزاهایی است که برای رفع یک نیاز اساسی، درون جهان اجتماعی سازمان مییابد و شیوۀ خاصی را برای رفع آن نیاز، مشروع و قطعی میداند و روش‌های مغایر آن را کنترل میکند.(ببی،۱۳۸۶: ۸۲) نهادهای یک جهان اجتماعی در اعتقادات، ارزش‌ها، هنجارها و جزاهای پایهای آن، مشترکاند. بنابراین، همۀ نهادها در ویژگیهای پایهای جهان اجتماعی اشتراک دارند و بر اساس نیازی که برای پاسخگویی به آن تخصصی شدهاند، ویژگیهای اختصاصی نیز دارند. مهم این که بعضی نهادها برای تولید، تعمیق و انتقال عقاید و ارزش‌های پایهای جهان اجتماعی تخصصی میشوند و عنوان نهادهای فرهنگی به خود میگیرند. نهادهای فرهنگی نیز خود به دو دسته عمومی و تخصصی تقسیم میشوند همه افراد از دالان نهادهای فرهنگی عمومی عبور میکنند و در دیالکتیک آن مشارکت میکنند، ولی ضرورتی ندارد تمامی افراد وارد نهادهای فرهنگی تخصصی شوند. این عده وظیفۀ تأمین دانش و فرهنگ تخصصی مورد نیاز سایر نهادها را به عهده دارند. بعضی نهادهای فرهنگی تخصصی، وظیفه دارند با تعمیق بنیانهای فرهنگی، از هویت جهان اجتماعی پاسداری کنند. بدینترتیب آشکار میشود جهان اجتماعی برای اطمینان از انتقال و بازتولید خود به چه سازوکارهای پیچیدهای متوسل میشود. این پیچیدگی در نهادهای جهان اجتماعی نمودار میشود.
اجتماعیشدن اولیه و ثانویه در بستر نهادهای جهان اجتماعی رخ میدهند. با اجتماعیشدن اولیه، ویژگیهای عمومی جهان اجتماعی درونی میشود(انسان شدن) و با اجتماعیشدن ثانویه، ویژگیهای تخصصی بخش خاصی از جهان اجتماعی درونی میشود(متخصص شدن). نهاد خانواده مهمترین عامل و کانال اجتماعیشدن اولیه است. کانالی که مستلزم مشارکت مستقیم فرد در فرایند درونیسازی است. تعلیم و تربیت رسمی و مشاغل، مهمترین کانالهای اجتماعی شدن ثانویه به شمار میروند. از آنجاکه امروزه تعلیم و تربیت خود، عمدتاً مقدمه و پیش نیاز ورود به زندگی شغلی افراد است میتوان گفت، مشاغل، مهمترین کانال اجتماعی شدن ثانویهاند.
افراد عمدتاً از دو طریق به جهان اجتماعی ارتباط مییابند. یکی از طریق عضویت گروهی و نهادی که در جهان اجتماعی دارند که همان روابط پایدار و سخت آنها را شکل میدهد و دیگری از کانال روابط سست و اتفاقی که با دیگر ساکنین جهان اجتماعی دارند. «خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد ـ بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش». روابط سست و اتفاقی افراد هم تا حدود زیادی تابع روابط سخت و پایدار آنهاست. از اینرو روابط سست و اتفاقی افراد تا حدود زیادی تابع پیوندهای دوستی، همسایگی، محلی و مدنی آنها و خود اینها نیز تا حدود زیادی تابع پیوندهای خانوادگی و شغلی افراد است.
بدینترتیب زندگی خانوادگی(محور گروه های اولیه) و زندگی شغلی(محور گروه‌های ثانویه) مهمترین کانال‌های ارتباط با جهان اجتماعی و عضویت در آن هستند. البته اهمیت و سهم این دو نیز در جهان‌های اجتماعی گوناگون متفاوت است. در جهان تجدد، خانواده تا حدود زیادی به نفع زندگی شغلی، کارکردهای خود را از دست میدهد، در مقابل، خانواده را با توجه به تأثیرش، میتوان نهاد ممیز جامعۀ ایران از چنین جوامعی به شمار آورد.
برقراری دیالکتیک جهان اجتماعی ـ به معنای تولید هویتها و نظام‌های اخلاقی پایدار و بازتولید جهان اجتماعی ـ اقتضا میکند که اجتماعیشدن اولیه و اجتماعیشدن ثانویه، متمم و مکمل یکدیگر باشند یا حداقل شکاف عمیقی میان آن دو، وجود نداشته باشد. اگرچه وجود میزانی از فاصله و زاویه میان آن دو پذیرفتنی است. دوری و نزدیکی اجتماعیشدن اولیه و ثانویه را بیش و پیش از همه چیز، فاصلۀ دانش و فرهنگ عمومی از دانش و فرهنگ تخصصی تعیین میکند. ولی مشکل و مسألۀ اساسی این است که امروزه افراد صرفاً در جهان اجتماعی واحدی، اجتماعی نمیشوند، بلکه جهان‌های متفاوتی در دسترس افراد قرار دارد. فرصتها و محدودیتهای ناشی از وجود جهان‌های مختلف در دسترس، مشکلاتی از قبیل هویتهای چندپاره، استحاله و «بیخانمانی ذهنی»(برگر،۱۳۸۱) و آشفتگی ارزشی و اخلاقی را برای فرد و پیدایش ضد جهان‌ها و مسأله بازتولید را برای جهان اجتماعی ایجاد میکند.
جهان‌های اجتماعی متفاوت در قلمروهای مختلف خود، نسبت به همدیگر گشودهاند و بر یکدیگر اثرگذار و از هم اثرپذیرند. نتیجۀ این گشودگی را که در مواردی به صورت هماوردی جلوه میکند، ظرفیتها و قابلیت‌های بالفعل و بالقوۀ آنها، تعیین میکند. تا زمانی که دیالکتیک یک جهان اجتماعی به اتکای کنش عدهای از انسان‌ها، برقرار است، دارای پیامدهای ارادی و ضروری است که در قد و قوارۀ همین آثار در مواجهه با جهان‌های اجتماعی دیگر خودنمایی میکند و جهان‌های دیگر نیز به واقعیت آن تن میدهند و نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
در ایران امروز دو جهان اجتماعی عمده و زندۀ در دسترس، جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی‌اند. کمیت و کیفیت دسترسی اقشار مختلف به این دو جهان متفاوت است. کیفیت و کمیت حضور جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی در حرفههای گوناگون، تفاوت‌های قابل توجهی دارد و برای بعضی مشاغل صورتی مبرم مییابد. در چنین شرایطی، اجتماعی شدن ثانویه و نقش آن در هویتیابی افراد و اخلاقیشدن آنها اهمیت ویژهای مییابد.
نخبگان علمی کسانیاند که حداقل در یکی از عرصه های پژوهشی، آموزشی یا فنّاوری علم تجربی مشغولاند و از این راه امرار معاش میکنند. در ایران امروز، نخبگان علمی عمدتاً از طریق دو نهاد خانواده(فرهنگی ـ عمومی) و نهاد علم (فرهنگی ـ تخصصی) به جهان اجتماعی راه مییابند. اجتماعیشدن اولیه آنان در نهاد خانوادۀ پایۀ آنها ـ خانوادهای که در آن متولد شدهاندـ اتفاق میافتد. امتداد اجتماعیشدن اولیه آنها درون نظام تعلیم و تربیت عمومی، عمدتاً در حاشیۀ خانواده و با محوریت آن صورت میگیرد. اجتماعیشدن ثانویۀ آنها از کانال تعلیم و تربیت تخصصی، شغل و تجربیات شغلی در نهاد علم و دانشگاه صورت میگیرد. از آنجا که خانوادهای که خود آنان شکل میدهند، عمدتاً متأثر از زندگی شغلی و هویت دانشگاهی آنهاست(موریش،۱۳۷۳ :۱۸۱- ۱۷۶) امتداد جامعهپذیری ثانویۀ آنها درون خانوادۀ خود، تابع زندگی شغلی و دانشگاهی آنهاست و با محوریت آن صورت میگیرد. سایر روابط و فعالیتهای نخبگان علمی عمدتاَ در حاشیۀ این دو نهاد مهم رخ میدهد. بنابراین، این قشر، اجتماعیشدن اولیۀ خود را در نهاد خانواده و اجتماعیشدن ثانویۀ خود را در نهاد علم و دانشگاه سپری میکنند و آنها بیشتر از همین دو مدخل و کانال به دیالکتیک جهان اجتماعی وارد میشوند و از این طریق صاحب خویشتن و نظام اخلاقی میشوند. نخبگان علمی ما از دالان دو نهاد فرهنگی عمومی و تخصصی جامعۀ ما عبور میکنند. از اینرو بررسی و برآورد نظام اخلاقی آنها معرف مناسبی از چگونگی کارکرد نهادهای فرهنگی در دیالکتیک امروز جهان اجتماعی و بازتولید فردای آن است. نقشهای که نخبگان، بویژه نخبگان علمی، مطابق آن خود را میسازند یا ساخته میشوند، تصویر برجستهای از عمارت فردای جهان اجتماعی ماست.
نهاد خانواده در ایران هنوز مدخل انتقال جهان اجتماعی، هویت و نظام اخلاقی دینی است، ولی به علت تماس جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی در تمامی سطوح و گشودگی آنها نسبت به یکدیگر خانوادۀ ایرانی نیز تأثیراتی پذیرفته است. بنابراین خانواده های متفاوت و متنوعی امکان بروز و ظهور یافتهاند و به عنوان کانالهای بازتولید جهان‌های اجتماعی مختلف ایفای نقش میکنند. از آنجاکه اجتماعیشدن اولیۀ افراد در خانوادۀ پایۀ آنها صورت میگیرد، تفاوتها و شباهتهای خانوادگی باید تاحدود زیادی، همسانیها و ناهمسانیهای کمی و کیفی نظام‌های اخلاقی آنها را توصیف و تبیین نماید. انتظار میرود به میزانی که خانواده، دالان انتقال جهان‌های اجتماعی دینی یا دنیوی باشدـ با متغیر واسط ویژگیهای فردی ـ میزان توزیع نظام‌های اخلاقی دینی و دنیوی را تبیین کند. تجربۀ زیستۀ خانوادگی افراد، تصاویر بنیادی آنها را از عالم و آدم شکل میدهد؛ تصاویری که با عواطف و احساسات خوشایند و آزارندۀ تکرارناشدنی عجین و سرشتهاند.
عمدۀ مطالعات علمی(عمدتاً روانشناسی رشد اخلاقی) دربارۀ اخلاق، بر خانواده و نقش جامعهپذیری و فرهنگپذیری آن متمرکز شدهاند. مطالعات علمی بسته به این که چه برداشتی از اخلاق دارند و چه سهمی برای وجوه شناختی و عاطفی اخلاق قائل باشند، بر نقش اجتماعیشدن شناختی یا عاطفی خانواده دست گذاشتهاند. مطالعات اخیر این دو نقش را مکمل هم میدانند و از این دوگانگی عبور میکنند و برای تبیین نقش خانواده در اخلاق به تلفیق این وجوه روی میآورند. نکتۀ قابل توجه در این مورد این است که این مطالعات با توجه به تلقی صوری از اخلاق عمدتاً به روش‌ها و شیوه های اجتماعیشدن در خانوده میپردازند و از محتوا، ارزش‌ها، اصول و قواعدی که به نام اخلاق و اخلاقیات منتقل میشوند کمتر سخنی به میان میآورند؛ زیرا پرداختن به این موارد به معنی گرفتار شدن اخلاق به زمینه های مختلف و نسبیشدن آن میشود و تنها چیزی که اخلاقی بودن اخلاقیات را پاس میدارد شکل است که میتواند صورتی عام و جهانشمول بیابد. تاریخچۀ مطالعات رشد اخلاقی نشان میدهد به میزانی که دغدغۀ پرداختن به بسترها و زمینه های انضمامی و محتوای آنها بیشتر میشود دفاع از جهانشمولی اخلاق و ارزش‌های اخلاقی در بستر معرفتشناسی و ارزششناسی این تئوریها، دشوارتر میشود. به همین دلیل در مطالعات تجربی اخلاق، میتوان همین دوقطبی را رصد نمود. «در بعضی مطالعات، در مقایسۀ انتقال هوش و خلقیات ادعا میشود که نقش ژنتیک و وراثت در خلقیات بسیار کمتر از هوش است.»(باقری، ۱۳۷۵: ۱۱۰) همچنانکه نقش خانواده و محیط اجتماعی و فرهنگی در عقاید و باورهای دینی را معنادار میدانند، ولی نقش خانواده و محیط اجتماعی را در اخلاقیات فرزندان معنادار نمیشناسند.(کان،۱۹۸۳: ۱) در مقابل گروهی اخلاق را تختهبند بسترها و زمینه های طبیعی، اجتماعی و فرهنگی از قبیل جنسیت، طبقه و قومیت و … میکنند.(واکر،۱۳۸۹وگیلیکان،۱۹۷۷،۱۹۸۲)
با وجود این نظریههای مختلف، ابعاد و ویژگیهایی از خانواده را که بر اخلاق و اخلاقیات افراد مؤثر بودهاند رصد کردهاند. عمدۀ این ویژگیهایی عبارتاند از: شیوه های انضباطی والدین، شیوه های تربیتی والدین، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی والدین، اشتغال والدین، تحصیلات والدین، ثبات و از هم گسیختگیخانواده، بُعد خانوار، روابط خویشاوندی و فامیلی، محل سکونت، میزان و نوع دینداری والدین، روابط خواهران و برادران، ترکیب جنسیتی خانواده، خلق و خوی کودکان، جنسیت کودکان، تمایلات زیستی روانی کودکان، احساس تعلق کودکان به والدین، روابط والدین با فرزندان، گفتمان محاوره در خانواده، تجربه انتقال مایل(داشتن تجربۀ مهدکودک و عاملان اجتماعی کردن غیر از والدین) و افقی(مربیان و سایر عوامل اجتماعیکردن)، شیوه های پیشگستر والدین شامل عایقکاری و مسلحسازی، میزان عواطف مثبت(همدلی و …) و عواطف منفی(شرم و احساس گناه و…) درون خانواده، نوع مدیریت تعارض والد ـ کودک در خانواده و … .(دان،۱۹۸۸؛ اسمتانا،۱۹۹۵؛توریل،۱۹۹۸؛تامپسون،۱۹۹۷،۲۰۰۳، کازینسکی و ناوارا،۱۳۸۹ و….).
سازوکار ارتباط این ویژگیها و ابعاد خانواده با اخلاق و اخلاقیات به تفصیل در بخش مرور نظری آمده است. برای تبیین نقش خانواده در اجتماعیکردن افراد و شکل دادن به نظام اخلاقی آنان، ویژگیهای آن به دو سطح محتوایی(به زبان نهادی عقاید و ارزش‌ها) و روشی(هنجارها و جزاها) قابل تقسیماند. البته ابعاد روشی عمدتاً تابع و مکمل ابعاد محتواییاند. به عبارت دقیقتر از نظر منطقی و نظری ابعاد روشی تابع ابعاد محتواییاند، ولی از نظر تجربی میتوان نوعی گسست و ناپیوستگی نیز میان آنها انتظار داشت و حتی در مواردی پذیرفت که تغییر روش‌ها به تغییر در اهداف منجر شود.
در این پژوهش ابعاد محتوایی، ملاک ظرفیت متفاوت خانواده ها در بازتولید جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی و شکلگیری نوع نظام‌های اخلاقی افراد تلقی میشوند. هر خانواده بر اساس نوع باورها و ارزش‌هایی که انتقال میدهد روش‌ها و وسایل (هنجارها و جزاها) مناسب یا نامناسب را نیز به کار میگیرد. اصولاً جهان‌های اجتماعی در قبال روش‌ها نسبت به یکدیگر گشودهتر عمل میکنند و در استفاده از دستاوردهای روشی یکدیگر، حساسیت کمتری نشان میدهند و البته همین بده بستانها در موارد بسیاری مرزهای هویتی جهان‌های اجتماعی را تمایزناپذیر مینمایاند.
در تشریح سازوکار جامعهپذیری اخلاقی افراد در خانواده میتوان ابتدا دو سطح متغیرهای فردی و خانوادگی را تفکیک نمود و در متغیرهای خانوادگی نیز باید متغیرهای محتوایی و روشی را از هم تفکیک کرد. از متغیرهای محتوایی که کانال ارتباط فرد با جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی محسوب میشوند مواردی چون میزان دینداری والدین، شبکۀ ارتباطات خانوادگی، منزلت فرهنگی و اجتماعی خانواده، انسجام خانواده، حجم خانواده، روابط خواهران و برادران، میزان و نوع تحصیلات والدین، شغل والدین و از متغیرهای روشی، شیوه های انضباطی والدین مورد نظر است. از متغیرهای فردی، تمایلات زیستی روانی(جنس، هوش، تخیل، طبع یا خلق و خو) و احساس تعلق خانوادگی افراد مورد توجه است. احساس تعلق خانوادگی افراد تضمین تأثیر خانواده در شکلدهی به نظام اخلاقی افراد است. به این معنی که به میزانی که افراد خود را متعلق به خانواده بدانند و خود را با آن تعریف کنند به همان میزان میتوان انتظار داشت نقش خانواده در شکلدهی به نظام اخلاقی آنان تعیین کننده باشد.
منطق نظری انتخاب عوامل مذکور دو ویژگی است. یکی این که این عوامل ظرفیت متفاوت خانواده ها را در انتقال جهان اجتماعی دینی نشان دهد و دوم اینکه در تبیین ویژگیهای اخلاقی افراد دخیل و تعیین کننده باشند.
در تشریح تفصیلی عوامل مذکور میتوان گفت. میزان دینداری والدین، نشانگر اعتقاد و التزام آنها به عقاید، ارزش‌ها، هنجارها و جزاهای پایهای است که جهان اجتماعی دینی بر آن بنا میشود. این ویژگیها به زبان دین همان عقاید، اخلاق و احکام دینی است که خانواده های مختلف در شناخت، التزام و انتقال آنها ظرفیتهای متفاوتی دارند.
شبکۀ ارتباطات خانوادگی نیز دالان دسترسی متفاوت خانواده ها به جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی است. مهمترین وجه آن کمیت و کیفیت رابطه با اقوام، خویشان و آشنایانی است که دسترسی متفاوتی به جهان‌های دینی و دنیوی دارند. امّا این دسترسی میتواند از طریق رسانه های مختلف نیز صورت بگیرد.
منزلت فرهنگی اجتماعی خانواده، جایگاه آن را در متن یا حاشیۀ جهان اجتماعی پایه که جهانی دینی است نشان میدهد. تجربۀ تاریخی نشان میدهد خانواده ها و افرادی که در حاشیۀ جهان اجتماعی پایه قرار دارند، برای گسستن از آن و دسترسی به ضدجهان‌ها و هویتها و نظام‌های اخلاقی بدیل پیشتاز میشوند.
انسجام خانواده به معنی کامل و جامع بودن آن از نظر تعداد، تنوع جنسیتی، حضور نسلهای مختلف و به ویژه با هم زندگی کردن اعضا و عدم وجود نزاع مستمر والدین و فرزندان است. خانوادۀ کامل، فرصت تجربۀ انواع روابط از جمله برابری، احترام، فرمانبری، فرماندهی، دوستی را برای اعضای خانواده فراهم میآورد(آرون،۱۳۷۷: ۱۲۰). خانوادۀ کامل در انتقال فراگیر ویژگیهای جهان اجتماعی و شکلدهی به تمامی وجوه اخلاقی، ظرفیت بیشتری دارد.
کمیت و کیفیت روابط میان برادران و خواهران در تشکیل و تثبیت اخلاقیات درون خانواده از جمله متغیرهای تأثیرگذار است. بیشترین تجربیات اخلاقی کودکان در رابطه با خواهران و برادرانشان رخ میدهد. روابط گرم، عاطفی و صمیمی یا روابط خشک و سرد آنها درون خانواده باعث تراکم و تثبیت این تجربیات است.
میزان تحصیلات والدین از دو منظر دارای اهمیت است. یکی مطلق سواد و تحصیلات است که میتوان انتظار داشت والدینی که از سواد و آگاهیهای بیشتری برخوردارند دسترسی عمیقتری به بنیانهای اعتقادی و ارزشی جهان اجتماعی و روش‌های مناسب برای انتقال آنها به فرزندان خود داشته باشند. دوم نوع تحصیلات است که میتوان انتظار داشت تعلیم و تربیت مکتبخانهای و حوزوی والدین بیشتر از تعلیم و تربیت جدید، راه های دسترسی به جهان اجتماعی دینی را فراهم آورد و بالعکس. آنچه در مورد تحصیلات والدین گفته شده است میتواند در مورد مشاغل نیز درست باشد. مشاغل سنتی و صنعتی، دالان‌های دسترسی به جهان‌های اجتماعی دینی و دنیویاند. محل سکونت خانواده نیز از همین منظر دارای اهمیت است. روستاها، شهرها، شهرکها و محلات که به ویژگیهای مذهبی، صنعتی، سیاسی، خدماتی و … شهره هستند و برای فعالیت و کارکرد خاصی اختصاص یافتهاند دالان دسترسیهای مختلف افراد به جهان‌های اجتماعی دینی و دنیویاند.
شیوه های انضباطی والدین از پرتکرارترین متغیرهای پژوهشهای علمی در اخلاق است. منظور از شیوه های انضباطی چگونگی برخورد والدین در ارتباط با مسائل و تجربه های اخلاقی کودکان در خانواده است. شیوه های مبتنی بر اعمال قدرت، شیوه های خودداری از محبت و شیوه های گفت وگویی(تحلیل نتایج بد اعمال غیراخلاقی برای فرزندان) از جمله روش‌های مورد تأکید نظریههای مختلف است.
روش‌های کنترل روابط فرزندان با محیطها و افراد غیر اخلاقی شامل پایش محیطی(جلوگیری از ارتباط با افراد و محیطهای نامقبول) و مسلحسازی(تجهیز فرزندان به شرایط شناختی و عاطفی لازم برای مواجهه با افراد و محیطهای ناپسند) نیز از این جملهاند. البته همیشه تلفیقی از این روش‌ها در تربیت اخلاقی فرزندان مؤثر خواهد بود. این عوامل در صورتی مناسبترین تأثیر را در پرورش اخلاقی فرزندان خواهد داشت که والدین متناسب با ویژگیهای فردی کودکان خود، از آنها استفاده کنند. این عوامل بسته به اینکه بر کدام یک از سطوح شناختی، نگرشی و توانشی اخلاق اثرگذار باشند بر روی طیفی از عمیقترین تا سطحیترین روش‌ها قرار میگیرند.
متغیر دیگر، میزان تعلق و تعهد افراد به خانواده است. تعلق افراد به خانواده، شاخص پایبندی و علاقمندی آنها به سرنوشت جهان، هویت و نظام اخلاقی است که از دریچۀ خانواده خود به آن دست یافتهاند. به میزانی که افراد حاضر باشند با ویژگیهای خانوادگی شان تعریف شوند و علقههای خانوادگی خود را از مؤلفه های هویتی خویش میپندارند، گسستن از جهان اجتماعی پایه و پیوستن به جهان اجتماعی دیگر دشوار خواهد بود. نقطۀ مقابل آن برای کسانی صادق است که نه خود چنین پایبندی را به خانوادۀ خویش دارند و نه خانوادۀ آنان درون جهان اجتماعی پایه از منزلتی برخوردار است.
درون خانواده، نقشها و افراد به آسانی قابل تبدیل به یکدیگرند. به همین دلیل خانواده، به عنوان گروه اجتماعی و نهاد اجتماعی، هر دو تحلیل میشود. از این رو ویژگیهای فردی ، متغیرهایی هستند که سایر ویژگیهای خانوادگی با واسطۀ آنها، بر نظام اخلاقی افراد مؤثر میافتد. در نظریههای مختلف، تمایلات زیستی روانی کودکان از جمله هوش، تخیل، خلق و خو و جنسیت از مهمترین متغیرهای فردی موثر بر نظام اخلاقی قلمداد شدهاند. در بسیاری از نظریهها، مرز اخلاق با هوش، تخیل، طبع[خلق و خو] و جنسیت ناپدید و به چنین پدیدههایی تقلیل داده میشود.
اجتماعیشدن ثانویۀ نخبگان علمی در نهاد علم و دانشگاه صورت میگیرد. علم تجربی به صورت سنت فرهنگی در قلمرو نمادی جهان اجتماعی حضور دارد و دانشگاه تحقق نهادی آن است. کارویژۀ نهادهای فرهنگی تولید، تعمیق، ترویج، اصلاح و بازتولید دانش عمومی و تخصصی مورد نیاز نهادهای دیگر است. علم تجربی و دانشگاه، مسئولیت تأمین دانش تخصصی مورد نیاز نهادهای دیگر را به عهده دارد. علم تجربی و دانشگاه، نهاد متجددی است که طیّ ارتباط ما و جهان اجتماعی غرب به همراه نهادهای متجدد دیگر، کم و بیش وارد جهان اجتماعی ما شده و در کشاکش جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی روزگار گذرانده است و در مواجهۀ این دو جهان در قلمروهای مختلف نمادی، نهادی و فردی ایفای نقش کرده و از این طریق، خود نیز دارای واقعیتی عینی و ذهنی شده است.
نخبگان علمی با یک جهان اجتماعی و نظام اخلاقی از پیش تشکیل شده به این نهاد راه مییابند. نهاد علم و دانشگاه، همانند نهاد خانواده میتواند مدخل و نقطۀ اتصال افراد به یکی از جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی باشد. ظرفیت و قابلیت نهاد علم و دانشگاه در بازتولید جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی در شکلگیری نظام اخلاقی نخبگان علمی و نوع آن مؤثر است. تعامل نظام اخلاقی از پیش آورده و نظام اخلاقی به دست آمده از تجربۀ زیستۀ دانشگاهی نخبگان علمی در رابطهای دیالکتیکی، نوع نظام اخلاقی آنان را تعیین میکند. برای نتایج این تعامل حالتهای احتمالی زیر قابل تصور است.
در یک سر طیف حالتی قابل تصور است که نظام اخلاقی اولیه با نظام اخلاقی ثانویه، تحکیم و تعمیق میشود و مطابق آن جهان اجتماعی پایه بازتولید میشود.
در سر دیگر طیف میتوان انتظار داشت که نظام اخلاقی اولیه و نظام اخلاقی ثانویه در تقابل و رویارو باشند. به نحوی که نظام اخلاقی ثانویه جز با استحالۀ کامل نظام اخلاقی اولیه، امکان تحقق نداشته باشد. این حالت مستلزم، اجتماعیشدن مجدد افراد و شکلگیری ضد جهان است.
در میانۀ این دو انتها میتوان به نظام‌های اخلاقی دوگانه یا استحاله اشاره نمود که میان دو جهان اجتماعی اولیه و ثانویه مذبذباند و به میزان مشارکت در دیالکتیک هر کدام از این جهان‌ها در آنها عضویت پارهوقت مییابند و متناسب با این مشارکت نوعی نظام اخلاقی دوگانه پیدا میکنند و تا مدتی دشواری سازگارکردن این دو جهان اجتماعی را به دوش میکشند. وقتی بر تعداد صاحبان این نظام‌های اخلاقی دوگانه افزوده شود و امکان تعامل آنها فراهم گردد این مسئله از سطح فردی فراتر میرود و با شکلگیری جهان اجتماعی خاص، از دشواری همسازی عناصر نظام اخلاقی دوگانه کاسته میشود؛ اگرچه هنوز تعامل با جهان‌های اجتماعی اولیه و ثانویه، نوعی موقعیت حاشیهای برای فرد استحاله شده و مذبذب و نظام اخلاقی گزینش شدهاش محسوب میشود که واقعیت آنها را خدشه دار میسازد.
برای بررسی تفصیلی این حالتها، باید سازوکار اجتماعیشدن ثانویه در نهاد علم تحلیل شود. نهاد علم چگونه میتواند ممر انتقال و بازتولید جهان اجتماعی دینی یا دنیوی باشد. باید مدخلها و نقاط اتصالی را که این نهاد با دو جهان اجتماعی دینی و دنیوی برقرار میکند بررسی نمود. افراد با ورود به نهاد علم و مشارکت در دیالکتیک آن، کدام یک از این جهان‌ها را بازتولید میکنند و هویت و نظام اخلاقی متناسب با آن را به دست میآورند.
علیرغم وجود سازوکارهای مشترک اجتماعیشدن اولیه و اجتماعیشدن ثانویه، تفاوتهایی نیز میان آنها وجود دارد. در اجتماعیشدن ثانویه از ابعاد عاطفی و احساسی درونیسازی کاسته و بر میزان فعّالیت فرد اجتماعیشونده افزوده میشود. از محدودیتهای زیستی برای اجتماعی شدن کاسته میشود. اجتماعیشدن ثانویه متأثر از اجتماعیشدن اولیه است؛ زیرا با یک خود و نظام اخلاقی از پیش تعیین شده سروکار دارد که در قبال یکدیگر حالتهای متفاوتی پیدا میکنند. اجتماعیشدن ثانویه یا در مقام مکمل اجتماعیشدن اولیه ظاهر میشوند یا آن را استحاله میکند. در هر صورت با زمین بکر دوران کودکی مواجه نیست. با توجه به این تفاوتها میتوان سازوکارهای اجتماعیشدن افراد را در نهاد علم در دو مقطع تحصیل و اشتغال تشریح نمود.
در این نهاد نیز همانند خانواده میتوان متغیرهایی را که در اجتماعیشدن افراد مؤثر هستند به دو دستۀ محتوایی(عقاید و ارزش‌ها) و روشی(هنجارها و جزاها) دستهبندی نمود. این محتوا و روش در قالب تنگناها و فراخناهای پیشروی افراد تحقق مییابد که در ارتباطات دروننهادی و بروننهادی علم، متبلور میشوند. این روابط، مدخلها و اتصالات نهاد علم را به دو جهان یاد شده نشان میدهند.
شبکۀ روابط دروننهادی علم، همان روابط نسبتاً پایداری است که فرد با افراد، گروه ها، تشکلها و مؤسسات درون نهاد علم و دانشگاه دارد. همچنین حضور مستمر فرد در مکانها و زمانهایی است که اقتضای حرفۀ علمی اوست. کمیت و کیفیت این روابط دارای اهمیت است. منظور از کمیت، میزان روابط، گفت‌و‌گوها و معانی مبادله شده است و منظور از کیفیت، موضوع گفت‌و‌گوها و معانی مبادله شده است. تعامل با همکاران، مدیران، دانشجویان، انجمنهای علمی، مجلات تخصصی، نشستهای بین المللی علمی، فضای مجازی(علمی ـ تخصصی)، تشکلهای سیاسی و دینی درون دانشگاه، فرصت مطالعاتی، مشارکت در پروژه های تحقیقاتی مشترک، نوع و میزان مطالعه(علمی ـ تخصصی، فلسفی، دینی و …) ساعات حضور در آزمایشگاه، کتابخانه، کلاس درس، اتاق محل کار، خوابگاه، نمازخانه، سلف سرویس، آمفیتئاتر، سالنهای ورزشی و … از مصادیق عینیتر این روابط میباشند.
تحقق نهاد علم، مستلزم ارتباط با بخشها و پدیده های دیگر جهان اجتماعی در سطوح نمادی، نهادی و فردی است. این واقعیت باعث شکلگیری شبکۀ روابط بروننهادی علم میشود. منظور از شبکۀ روابط بروننهادی علم، تعامل با افراد، گروه ها، تشکلها و مؤسساتی بیرون از نهاد علم و حضور مستمر در مکانها و زمانهایی است که محصول تنگناها و فراخناهای ناشی از تحقق نهاد علم و دانشگاه در جهان اجتماعی است. ارتباط با تشکلها و نهادها(سازمانهای خصوصی و دولتی، احزاب، سمنها، حوزه های علمیه و …) و استفاده از برنامههای علمی رسانههایی چون رادیو و تلویزیون، ماهواره، اینترنت، روزنامهها و … از مصادیق تجربیتر این شبکۀ روابط است.
کسانی که به تولید، توزیع و فناوری علوم تجربی اشتغال دارند، عمدتاً به دو روش از نهاد علم متأثر میشوند. یکی روش مستقیم که با آموزش علوم حاصل میشود و دیگری روش غیرمستقیم که اگر چه قابل تفکیک از روش اول نیست و فرع بر آن است ولی اهمیت و تأثیرش قابل قیاس با تأثیر آموزش و درک مفاهیم و معانی نیست. علوم تجربی صرفنظر از این که آموخته میشوند و در آنها پژوهش میشود در روابط و مناسبات زندگی افراد نیز وارد میشوند و در باز و بسته شدن روزنه و دریچۀ فهم آنها از عالم و آدم و حتی در صورتبخشی آن اثر میگذارند. در روش مستقیم آثار شناختی علوم تجربی به صورت آشکار و در روش غیرمستقیم، آثار شناختی آنها به صورت ضمنی بر افراد اثرگذار است که میتواند برای نظام اخلاقی افراد دلالت‌های مهمی داشته باشد. بدینترتیب تأثیرات نهاد علم بر اخلاق افراد نیز به دو روش قابل پیشبینی است. یکی اینکه علم با یک جهانبینی خاص، تعریفی از سعادت و شقاوت انسان و مجموعهای از ارزش‌های اخلاقی و خوب و بدها ارائه کند. دیگری اینکه فعالیت علمی به صورت عملی، عادات و آدابی به همراه داشته باشد که با تخلق نخبگان علمی به آنها، به طور ضمنی، جهانبینی و ارزش‌های خاصی را منتقل کند. البته این دو صورت مستقل و جدای از هم نیستند، ولی متغیرهای فردی در میزان تأثیرپذیری افراد از هر کدام از این شقوق دخیل است. پنداشت نخبگان علمی نسبت به علم تجربی و ماهیت و کارکرد آن متغیر واسطی است که تأثیر نهاد علم بر نظام اخلاقی آنها را برجسته میسازد. اینکه افراد چه رسالتی برای علم قائل باشند بر چگونگی مشارکت آنها در دیالکتیک نهاد علم و به تبع آن، نوع اثرپذیریشان، اثرگذاراست. عمدتاً برای علم تجربی، سه رسالت متفاوت قائل شدهاند. عدهای علم را حرفهای در کنار سایر حرفهها میبینند. بعضیها کارکرد علم را وظیفۀ خاص تولید دانش میدانند و آن را حرفه‌ای ویژه تلقی میکنند و عدهای هم علم را تنها شناخت موثق و معتبر میدانند که باید عالم و آدم را با آن سر و سامان داد و از این رو رسالتی پیامبرانه برای آن قائل میشوند. هر چه از پنداشت اول از علم به پنداشت سوم نزدیکتر شویم تأثیرگذاری علم بر نظام اخلاقی به شیوۀ اول نزدیکتر میشود که با توجه به اهمیت آگاهی و اراده در اخلاق، تأثیرگذاری علم بر نظام اخلاقی ـ البته برای عدۀ کمتری ـ بنیادیتر است. ولی از آنجاکه جهان‌های اجتماعی خود را بیشتر در قالب فراخناها و تنگناهای عملی به عموم افراد عرضه میکنند و برای عموم افراد نیز نیازهای عملی مقدم بر دغدغه های نظری آنهاست، میتوان انتظار داشت در این عرصه نیز بیشترِ افراد از شیوۀ دوم متأثر شوند. از این رو شیوۀ دوم اهمیت جامعه شناختی بیشتری دارد. البته جهان اجتماعی دنیوی عمدتاً تصویری از علم به همراه دارد که سایر معارف و سطوح عقلانیت را به حاشیه میبرد و حتی کنترل و سرکوب میکند و نوعی تلازم میان علم تجربی و نگاه دنیوی به عالم و آدم را ترویج مینماید. سیطرۀ این تصویر از علم، فرصت اندکی برای نگاه های رقیب و مهمتر از همه، نگاه قدسی به عالم و آدم باقی میگذارد که میتوان از آن به عنوان ایدئولوژی همراه علم یاد کرد. در این فضا، علم تجربی نوعی جهاننگری دنیوی به همراه دارد که سایر جهانبینیها، ناگزیر از قبول مرجعیت آن میشوند. از این رو احتمال اینکه تعداد قابل اعتنایی از افراد، متفاوت از این فضا بیندیشند و از آثار ارزشی و اخلاقی آن مبرا باشند، به گونهای که بازتولید جهان اجتماعی دنیوی از کانال نهاد علم را به صورت بنیادی با مشکل مواجه کند دور از انتظار مینماید.
البته به نظر میرسد از این منظر تفاوت معناداری میان رشته های مختلف علوم تجربی وجود داشته باشد. هر چه فاصلۀ موضوع علوم از دغدغه ها و پرسشهای بنیادی بشر، بیشتر باشد، استقلال علم از نگاه دنیوی پذیرفتنیتر مینماید. علومی که موضوع و مسائل خود را از مباحث انسانی، ارزشی و اخلاقی دورتر میبینند راحتتر از جهاننگری دنیوی و دلالت‌های آن پا پس میکشند. جهاننگری منتسب به علوم تجربی برای قلمروهای ارزشی و اخلاقی که موضوع علوم انسانی و اجتماعی میباشند دلالت‌های ویژهای دارد. این قلمرو عرصۀ کنشگری افراد انسانی و کانال بازتولید جهان اجتماعی است. با توجه به تأثیرات دو طرفۀ دانش و موضوع مورد مطالعۀ آن در قلمروهای انسانی و اجتماعی و فقدان این ویژگی در سایر قلمروها و دانشهای مربوطه میتوان انتظار داشت علوم فیزیکی آسانتراز علوم زیستی و علوم زیستی آسانتر از علوم انسانی اجتماعی به استقلال علم از جهاننگری دنیوی تن دهند.
امروزه شغل یکی از مهمترین کانالهای ارتباط فرد با جهان اجتماعی است. رضایت شغلی به معنی برقراری دیاکتیک جهان اجتماعی و فرد است. افراد شاغل در هر حرفه پنداشتی از رضایت شغلی خود دارند و برای رضایت یا نارضایتی شغلی خود دلایلی دارند. البته ممکن است میان پنداشت آنها با واقعیتهای بیرونی فاصلهای وجود داشته باشد، ولی پنداشت خود آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. اینکه فرد به چه میزان رضایت یا نارضایتی شغلی خود را معلول عوامل بیرون یا درون نهاد علم بپندارد شاخص تأثیرپذیری بیشتر او از جهان اجتماعی است که از طریق علم منتقل میشود. از این طریق میتوان به تأثیر سایر نهادها از جمله نهادهای اقتصادی و سیاسی بر نهاد علم و تأثیر آنها بر نظام اخلاقی نخبگان علمی نیز پیبرد. نخبگان علمی رضایت یا نارضایتی شغلی خود را بیشتر به کدامیک از جهان‌های اجتماعی دینی و دنیوی و عوامل آنها نسبت میدهند. نارضایتی از مدیریت علم، شیوۀ ارزشیابی اساتید، درآمد، امنیت شغلی، امکان طرح آزادانه مباحث، ارتباط آزادانه با محافل علمی جهان، عدم استقبال جامعه و مسئولین از تولیدات علمی، پاسخگو نبودن علم به نیازهای جامعه، بومی نبودن علم، عدم پاسخگویی علم تجربی به نیازها و مسائل بنیادی بشر، ایدئولوژی همراه علم از مصادیق این ارجاعات است. با توجه به اهمیت مشاغل در زندگی اجتماعی امروزی و نقش آن در هویتیابی انسان‌ها، رضایت شغلی و احساس تعلق شغلی از متغیرهای واسط مهم تأثیرگذاری نهاد علم بر نظام اخلاقی نخبگان علمی است. در روزگار ما عدۀ بسیاری از افراد خود را با شغلشان تعریف و توصیف میکنند و دیگران نیز آنها را به همین اعتبار میشناسند. به میزانی که افراد خودشان را با شغلشان تعریف کنند و شغل را از عناصر اساسی هویت خویش بدانند و دل در گرو آن داشته باشند و جهان اجتماعی(اجتماع صنفی) نیز این تصویر ذهنی آنها را به عنوان یک واقعیت بیرونی تأیید کند، به همان میزان میتوان انتظار داشت نهاد علم و جامعهپذیری ثانویه از عناصر تبیین کنندۀ نظام اخلاقی نخبگان علمی به شمار آید. رضایت شغلی و احساس تعلق صنفی به صورت هم افزا عمل میکنند.
در نهایت از مقایسۀ ماهیت متفاوت اجتماعیشدن اولیه و ثانویه و همچنین تفاوتهای نهاد خانواده و نهاد علم و شرایط تاریخی ـ تمدنی جامعۀ ایران، انتظار میرود که: الف) خانواده در ایران بیشتر دالان ارتباط با جهان اجتماعی دینی و نهاد علم تجربی و دانشگاه کانال ارتباط با جهان اجتماعی دنیوی باشد. ب) از آنجاکه اجتماعیشدن اولیه نسبت به اجتماعیشدن ثانویه بار عاطفی بیشتری به همراه دارد تأثیرات خانواده بر فرد نسبت به تأثیرات نهاد علم، پایایی و مانایی بیشتری دارد، لذا تأثیرات خانواده تاحدود زیادی آثار نهاد علم و دانشگاه را کنترل میکند. جهان واقعی فرد درخانۀ اول او ساخته میشود و جهان‌ها و زبانهای دیگر را به زبان مادری میفهمد. مادامیکه ستونی از سرپناه کودکیاش سرپا باشد به خانه برمیگردد. ج) از آنجاکه در بازتولید جهان اجتماعی و تولید، توزیع و تعمیق فرهنگ، خانواده، یک نهاد عمومی و علم و دانشگاه نهادی اختصاصی و حرفهای هستند، خانواده کانال ارتباط نخبگان علمی با لایه های سطحی جهان اجتماعی دینی و علمتجربی دالان ارتباط آنها به سطوح عمیقتر جهان اجتماعی دنیوی است. از این رو دستاوردهای دانشگاهی در مقام دانشعلمی، داشته های خانوادگی را در مقام دانشعمومی کنترل میکند. فرد بیش از آنکه دستاوردهای دانشگاهی را از منظر داشته های خانوادگی ارزیابی نماید داشته های خانوادگی را با یافته های علمی بازخوانی میکند. جهان علم، جهان واقعی و زبان آن جهانشمول، در حالی که خانواده و زبان آن محلی و قومی تصور میشود. بنابراین انتظار میرود کمیت و کیفیت مشارکت نخبگان علمی و تجربۀ زیسته آنها در دو نهاد علم و خانواده، در تبیین نوع نظام‌های اخلاقی آنها سهم تعیینکنندهای داشته باشد. شکل زیر به صورت شماتیک فرایند اجتماعیشدن اولیه و ثانویۀ نخبگان علمی را در نهادهای خانواده و علم نشان میدهد که با مشارکت در دیالکتیک این نهادها، هویت و نظام اخلاقی خود را شکل میدهند و از این طریق به بازتولید جهان‌های اجتماعی اولیه و ثانویه مدد میرسانند.
جهان ماوراالطبیعی
بازتولید جهان اجتماعی پایه
نظام های اخلاقی بینابین یا مستحیل
نظام اخلاقی جدید
شکل گیری ضد جهان
نظام اخلاقی پیوندی
فرهنگ
فرد
فرهنگ
فرهنگپذیری عمومی فرهنگپذیری تخصصی
نظام اخلاقی
نظام اخلاقی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:09:00 ق.ظ ]




۳-۴-۳- الگوریتم Apriori یا پیشینار
این الگوریتم در سال ۱۹۹۶ توسط چیونگ[۴۱] ابداع شد و یکی از مهم‌ترین یافته‌ها در تاریخ استخراج قواعد انجمنی است. در این الگوریتم از این حقیقت که همه زیرمجموعه‌های اقلام مکرر، خود نیز مکرر هستند و اقلام باید بر مبنای قاعده ترتیب الفبا مرتب باشند، استفاده شده است. تفاوت اساسی این الگوریتم با الگوریتم‌های دیگر در روش محاسبه اقلام Ck و گزینش آن‌ها برای مراحل بعدی است. در الگوریتم‌های دیگر اقلام مکرر با گسترش به هر یک از اقلام مجزا (که ممکن است خودشان مکرر نباشند) در هر یک از تراکنش‌ها ایجاد می‌شدند تا CKها را تولید کنند و به این ترتیب Ckهای زیادی تولید شده که باید در مراحل بعدی کوچک می‌شدند و پایگاه داده چندین بار پیموده می‌شد، در حالی که این الگوریتم پایگاه داده را فقط یک بار می‌پیماید و اقلام مکرر را پیدا می‌کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
الگوریتم Apriori این موضوع مهم را مدنظر قرار می‌دهد و Ckها را با اتصال اقلام مکرر حاصل از فاز قبلی و حذف آن‌هایی که در فاز قبلی بوده‌اند، بدون توجه به هر یک از تراکنش‌ها به طور مجزا تولید می‌کند. بدین ترتیب تعداد Ckهای اضافی به طور چشمگیری کاهش می‌یابند.
تذکر: Ckها در این الگوریتم مطابق الگوریتم زیر محاسبه می‌شوند (شکل ۳-۴):

 

Apriori-gen(Lk-1)
Join step
Insert into Ck
Select p. item1, p. item2, …, p. itemk-1 from Lk-1 p, Lk-1 q
Where p. item1=q. item1, …, p. itemk-2= q. itemk-2,
Prune step
p. itemk-1 < q. itemk-1
for all item sets c Ck do
for all (k-1)-subsets s of c do
if (s Lk-1) then
delete c from Ck;

شکل ۳- ۴: الگوریتم Apriori

 

فقط آن‌هایی که از حداقل پشتیبان بزرگ‌تر یا مساویند را در Lk قرار می‌دهد.
Ckهای جدید را مطابق الگوریتم بیان شده تولید می‌کند.
بزرگ‌ترین اقلام را در نظر می‌گیرد.
پشتیبان هر یک از اقلام Ck را محاسبه می‌کند.
L1 = {large 1-itemsets}
For (k=2; Lk-1 ≠ ; k++) do begin
Ck = apriori-gen(Lk-1);
for all transactions t D do begin
Ct = subset(Ck, t);
for all candidates c Ct do
c.count++;
end
end
Lk = {c Ck|c.count minsup};
end
Answer =

شکل ۳- ۵: توضیح الگوریتم Apriori
تفاوت عمده این الگوریتم با الگوریتم‌های دیگر در حجم محاسبات کمتر آن است. در این الگوریتم اقلام زاید کمتری در هر مرحله ایجاد شده و با آزمایش‌های مختلفی که برای کشف اقلام مکرر توسط ۶۰۰۰/IBM RS انجام شد مشخص شد که این الگوریتم عملکرد بسیار بهتری نسبت به الگوریتم‌های قبلی دارد. اما از معایب این الگوریتم، این است که برای محاسبه پشتیبان اقلام کاندیدا، الگوریتم همه تراکنش‌ها را بررسی می‌کند و بنابراین نیازمند زمان زیادی است.
۳-۴-۴- الگوریتم AprioriTid
همان گونه که قبلاً نیز ذکر شد الگوریتم Apriori در هر گذر همه‌ی پایگاه داده را می‌پیماید تا پشتیبان‌ها را محاسبه کند و پیمودن همه‌ی پایگاه داده ممکن است در همه‌ی فازها مورد نیاز نباشد. بر مبنای این مشکل، الگوریتم دیگری بنام AprioriTid ابداع شد. این الگوریتم نیز روشی مشابه با الگوریتم Apriori، برای محاسبه Ckها در هر فاز به کار می‌برد. تفاوت عمده‌ای که این الگوریتم با الگوریتم Apriori دارد در این است که این الگوریتم کل پایگاه داده را برای محاسبه پشتیبان بعد از مرحله اول نمی‌پیماید و از مجموعه  برای محاسبه پشتیبان استفاده می‌کند. مشابه الگوریتم SETM اعضای این الگوریتم نیز به فرم <TID, Xk> ذخیره می‌شوند (شکل ۳-۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:08:00 ق.ظ ]