کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



- نقش پورتال کامل: که در آن خدمات در سایت پورتال ارائه می‌شود.(جمعه پور،۱۳۸۴)
۲-۳-۸٫ پورتال داخلی
هدف پروژه توسعه پورتال داخلی دولت به‌عنوان بخش مرکزی برای کارکنان بخش دولتی عبارت است از:
پایان نامه - مقاله - پروژه
- دسترسی به اطلاعات داخلی منتشر شده توسط سازمان‌های دولتی برای دیگر سازمان‌های دولتی (به‌عنوان مثال، اقدامات دولت، مقررات و اطلاعیه‌ها)
- دسترسی به خدمات داخلی دولت برای دولت الکترونیک که میان سازمان‌های دولتی(مانند دستور پرداخت) و برنامه‌های به‌اشتراک گذاشته شده ملی دولت(مانند مکاتبات دولتی) و پایگاه داده دولت، ارائه شده است.
۲-۴٫مدل‌های اطلاع‌رسانی و ارائه خدمات الکترونیک
۲-۴-۱٫مدل انتشاری
مبنای این مدل، انتشار اطلاعات دستگاه‌ها و سازمان‌های دولتی برای همه اقشار جامعه است تا بر اساس آن بتوانند بهتر تصمیم‌گیری کنند. این مدل به شهروندان کمک می‌کند که بدانند چه خدمات دولتی ارائه می‌شوند و چگونه می‌توان به آنها دسترسی پیدا کرد. همچنین در این مدل، اطلاعات مربوط به اقدامات و عملکرد دولت در اختیار حوزه وسیعتری از مردم قرار می‌گیرد. مزیت این مدل آن است که یک شهروند مطلع بهتر می‌تواند از خدمات ارائه ‌شده استفاده کند. استفاده از این مدل وضعیت فقدان اطلاعات که در کشورهای در حال توسعه متداول است، را اصلاح می‌کند. از ویژگی‌های اصلی این مدل عبارت است از:
- قراردادن قوانین و مقررات دولتی به صورت آنلاین
- در دسترس قراردادن نام، آدرس، پست الکترونیکی و شماره تلفن و فاکس ادارات و سازمان‌های دولتی و اطلاعات خدمات ارائه ‌شده توسط آنها به صورت آنلاین
- در دسترس قراردادن اطلاعاتی از قبیل طرح‌ها، بودجه، هزینه و گزارش عملکرد سازمان‌های دولتی به صورت آنلاین
خصوصیات انواع دولت الکترونیکی

۲-۴-۲٫مدل جریان اطلاعات حساس
این مدل مبتنی بر انتشار اطلاعات حساس مورد نیاز مخاطبان خاص می‌باشد. اطلاعات حساس در یک دولت ناکارآمد به سهولت در دسترس قرار نمی‌گیرند. به عنوان مثال می‌توان اطلاعات مربوط به فساد درباره یک وزارتخانه یا زیرمجموعه‌های آن را به صورت آنلاین به سازمان‌های بازرسی اطلاع داد و یا اطلاعاتی را در اختیار گروه‌های خاصی قرار داد که معمولاً افشا نمی‌شوند، مانند اطلاعات در مورد اثرات مخرب زیست محیطی صنایع مختلف.(بلوچی،۱۳۷۴)
۲-۴-۳٫مدل تحلیل مقایسه‌ای
این مدل برای کشورهای در حال توسعه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این مدل نقاط ضعف و قوت دولت با هم مقایسه شده و جنبه‌های مختلف نقاط ضعف و اثر آن بر مردم بررسی و تحلیل می‌شود. این مقایسه را می‌توان در یک بازه زمانی انجام داد تا بتوان با تحلیل وضعیت گذشته و آینده، میزان اثربخشی را تعیین نمود. این مدل بر استفاده از ICT برای به ‌دست‌ آوردن اطلاعات در دسترس، در حوزه عمومی یا خصوصی و مقایسه آن با مجموعه اطلاعات شناخته ‌شده مبتنی است. نتیجه این مقایسه، یادگیری و استدلال‌های راهبردی است. در این مدل به ‌طور پیوسته بهترین روش‌ها در قلمرو دولت جمع‌ آوری می‌شوند و سپس به ‌عنوان معیاری برای ارزیابی سایر روش‌های به‌کار گرفته ‌شده مورد استفاده قرار می‌گیرند.(بدرقه،۱۳۸۵)
۲-۴-۴٫مدل مشارکت عمومی
این مدل یکی از رایج‌ترین مدل‌های دولت الکترونیکی است و به کمک آن می‌توان بر روندهای عمومی تصمیم‌گیری، تأثیر گذاشت. این مدل روی جریان برنامه‌ریزی و هدایت اطلاعات بنا شده است و به ساختن گروه‌های مجازی کمک می‌کند که می‌توانند اقداماتی را در دنیای واقعی انجام دهند.
توانایی این مدل در تنوع ایده‌ها، تخصص‌ها و منابع نهفته در جوامع مجازی حاصل از این شبکه‌بندی است. این مدل قادر است منابع انسانی و اطلاعات را فراتر از مرزهای جغرافیایی، ‌سازمانی و دیوان‌سالاری بسیج کند. بعضی راه‌های به‌ کارگیری این مدل به شرح زیر می‌باشد:
- حمایت از بحث‌های عمومی در مورد مباحثی که از اقبال عمومی بیشتر برخوردارند.
- ایجاد گروه‌های فشار در مورد مسایل کلیدی برای اینکه تصمیم‌گیران را مجبور کنند که ملاحظات خود را بیان کنند.
- انتشار عقاید گروه‌هایی که در تصمیم‌گیری دخیل نیستند به حوزه عمومی
- تسهیل مشارکت وسیع‌تر در فرایند تصمیم‌گیری
-تشکیل گروه تخصصی در موارد خاصی که اطلاعات متمرکز برای کمک به تصمیم‌گیران وجود ندارد.(وزنگر،۱۳۷۲)
۲-۴-۵٫مدل ارائه خدمات به صورت تعاملی
این مدل نسبت به مدل قبلی از توانایی بیشتری برخوردار است و امکان مشارکت مستقیم اشخاص در فرآیندهای دولتی را فراهم می‌کند.
در این مدل کانال ارتباطی دوطرفه‌ای میان شهروندان و دولت ایجاد می‌شود. اساساً فناوری اطلاعات و ارتباطات این قابلیت را دارد که هر شخص وارد شبکه دیجیتال شود و ارتباط تعاملی (دوطرفه) برقرار کند. در این مدل از قابلیت‌های ICT برای امور دولت به‌طور کامل استفاده می‌شود و می‌تواند منجر به شفافیت بیشتر فرایند تصمیم‌گیری شود.
بعضی راه‌های به‌کارگیری این مدل به شرح زیر است:
- برقراری کانال ارتباطی دوطرفه با تصمیم‌گیران کلیدی
- انجام رأی‌گیری الکترونیکی برای انتخاب مسئولانی که می‌بایست با رأی مردم انتخاب شوند.
- انجام نظرسنجی در مورد موضوعاتی که مورد توجه عمومی هستند.
- دریافت شکایت، پیشنهاد و گزارش‌های مردمی توسط کارمندان معتمد
- برقراری دولت غیرمتمرکز
- ارائه خدمات دولتی به صورت آنلاین از قبیل بیمه، مالیات، تدارکات دولتی، پرداخت و آموزش.(سعیدی،۱۳۷۷)
۲-۴-۶٫مدل توسعه دولت الکترونیک
فرایند حرکت به سوی دولتی ایده‌آل در ارائه خدمات، چه به شهروندان، چه به کارمندان و چه به دولت‌‌های دیگر (در هرکدام از قالب‌ها و مدل‌های دولتی G2X) دارای سه بخش اصلی می‌باشد.
دوره سازمانی
دوره فناوری و سازمان
دوره تبدیل
دوره سازمانی
در این دوره ابتدا زیرساخت‌های لازم برای پیاده سازی دولت الکترونیک در کل حکومت شکل می‌گیرد. بدین صورت که به ابتدا وظایف حکومت در مقابل ذی‌نفعانش و همچنین بالعکس مشخص می گردد.
سپس همین وظایف برای زیرساختارهای حکومتی مشخص شده و به همین ترتیب تا سطوح پائین حکومت تمام وظایف مشخص می‌گردد.
گام دوم مشخص کردن فرآیندها است و باید معین شود که هر درخواستی را حکومت چگونه پاسخ می‌گوید. باید توجه داشت که در این دیدگاه ما حکومت را به عنوان یک سامانه واحد درنظر می‌گیریم و هر مخاطب، مخاطب کل حکومت است و هر فرایند او نیازی واحد برای او محسوب می‌شود و ارتباط بین دستگاهی در اصل بر عهده حکومت بوده و دیگر نیازی نیست شهروند برای تامین نیازی واحد از دستگاهی به دستگاهی دیگر مراجعه کند.
در اصل فناوری اطلاعات این امکان را برای دستگاه‌ها فراهم خواهد آورد تا با داشتن ارتباط با یکدیگر (البته به صورت الکترونیکی) کاربران را از مراجعه به دستگاه‌های دیگر بی‌‌نیاز کنند. در حالت ایده‌آل در انتهای این مرحله فعالیت سازمان‌ها مشتری محور شده و هر دستگاه در نقطه تماس با مراجع، خود را موظف به رفع نیاز او می‌داند. چنین نتایجی نه تنها نیازمند تغییر در فرآیندهای موجود هستند بلکه می‌بایست بر پایه تحولات فرهنگی در کل کارکنان و اعضای سامانه حکومت استوار باشند. گاه به دلیل غیرمحسوس بودن این مرحله از حرکت به سوی دولت ایده‌آل، در بعضی مدل‌ها آن را حذف می‌کنند.اما به نظر می‌آید درست است که بدون استفاده از فناوری ایجاد چنین دیدگاهی در سازمان مشکل است، اما گاه حتی بدون فناوری نیز چنین تفکری می‌تواند بسیار سودمند باشد. این مرحله را می‌توان انجام یک مهندسی مجدد در حکومت دانست. که هم زمینه را برای ایجاد دولت الکترونیک آماده می‌کند و هم باعث افزایش کیفیت در سازمان‌ها و شفاف‌سازی می‌گردد. بعضی معتقدند مهندسی مجدد و فناوری اطلاعات لازم و ملزوم یکدیگر هستند و هر کدام تواناساز دیگری است. با این دید پیش‌نیاز حرکت به سوی دولت الکترونیک، مهندسی مجدد حکومت است.(جلالی،۱۳۸۵)
۲-۵-فناوری اطلاعات و ارتباطات
مسیری است که داده را به اطلاعات، اطلاعات را به درک، درک را به راه حل، راه حل را به دانایی و دانایی را به ثروت تبدیل می کند.هم اکنون صاحبنظران زیادی، لقب «عصر اطلاعات» را به دورانی که در آن هستیم می‌دهند. این نامگذاری شاید به این دلیل باشد که امروزه اطلاعات، به جزء تفکیک ‌ناپذیر زندگی بشر تبدیل شده است. اگر چه اطلاعات از دیر باز، در زندگی بشر تاثیر بسزایی داشته و انسان برای تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌هایش همواره محتاج آن بوده است، ولی آن چه که امروزه اهمیت آن را صد چندان کرده، شرایط نوین زندگی و افزایش سهم اطلاعات در آن است. اختراع رایانه، امکان پردازش سریع و ذخیره حجم انبوهی از داده‌ها را فراهم آورد و پیشرفت‌های بعدی در زمینه ارتباط بین رایانه‌ها و امکان تبادل داده بین آنها، تبادل و انتقال اطلاعات را در سطح وسیعی ممکن ساخت. این رویدادها به همراه سایر پیشرفت‌های صورت گرفته در زمینه الکترونیک و ارتباطات اعم از میکروالکترونیک، نیمه‌هادی‌ها، ماهواره‌ها و روباتیک به وقوع انقلابی در زمینه نحوه جمع‌ آوری، پردازش، ذخیره‌سازی، فراخوانی و ارائه اطلاعات منجر گردید که شکل گیری «فناوری اطلاعات و ارتباطات» حاصل این رویداد بود(احمدی،نقش فناوری،۱۳۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 02:20:00 ب.ظ ]




 

۲-۴-۴-۳- سرمایه فرهنگی تجسم یافته

اکثر خواص سرمایه فرهنگی را می توان از این نکته استنتاج کرد: این سرمایه در حالت بنیادین خود با کالبد بوده و مستلزم تجسد است. انباشت سرمایه فرهنگی در حالت متجسد، یعنی به شکل آنچه فرهنگ و پرورش و تربیت نامیده می شود، پیشاپیش پی ایند تجسد بخشیدن و به صورت جزیی از کالبد درآمیدن، به کالبد پیوستن و جزیی از آن شدن است. این سرمایه متجسد را که به جز جدا نشدنی وجود شخص و محدوده اعمال عادت گونه او تبدیل شده را نمی توان فورا (بر خلاف پول، حقوق مالکیت، یا حتی القاب اشرافی) با هدیده یا خرید و مبادله، انتقال داد(تاج بخش، ۱۳۸۴: ۱۴۰-۱۳۷).
سرمایه فرهنگی را، بسته به دوره زمانی، جامعه و طبقه اجتماعی، می توان به اندازه های مختلف به دست آورد. این سرمایه را نمی توان فراتر از ظرفیت های متناسب با یک فرد انباشت کرد، بلکه بر عکس، همراه خود فرد رو به افول می نهد و می میرد(صالحی،سپهرنیا،۲۶:۱۳۹۰).
از آنجا که سرمایه مذکور بدین ترتیب از راه های متعدد با شخص به لحاظ قرابت زیست شناختی پیوند دارد، در معرض انتقالی وراثتی است که همواره پنهان است. سرمایه فرهنگی بدین گونه موفق می شود شان خصایل ذاتی را با فضیلت های اکتسابی در هم آمیزد و باز از آنجا که شرایط اجتماعی انتقالش در مقایسه با شرایط سرمایه اقتصادی مستترتر است، پس پیشاپیش آماده است تا همچون سرمایه نمادین عمل کند، یعنی به عنوان سرمایه محسوب نشود، بلکه به عنوان صلاحیتی مشروع و در مقام نوعی اقتدار که تأثیری به صورت عدم شناخت اعمال می کند، شناخته شود(تاج بخش، ۱۳۸۴: ۱۴۱).
سرمایه فرهنگی بوردیو در بخش فردی شامل نگرش، آگاهی، مهارت و دانش است. در راستای ارزیابی این حوزه شاخص هایی از قبیل میزان اثرگذاری تحصیلات والدین بر تحصیلات و انتخاب شغل های مدیریتی توسط فرزندان، میزان ارتباط طبقه اجتماعی و اقتصادی خانواده بر پیشرفت یا عدم پیشرفت تحصیلی فرزندان، بررسی نوع سلائق و ارتباط آنها با نوع طبقات اجتماعی، نوع و میزان مصارف محصولات فرهنگی آنها و ارتباط بیم قدرت تصمیم گیری والدین بر روی توسعه سلامتی و کارهای متنوع دیگری از این دست انجام پذیرفته است که گوتهی ارتباط ارتقا سرمایه فرهنگی افراد با این مولفه ها بوده است(صالحی،سپهرنیا،۲۷:۱۳۹۰).

۲-۴-۴-۴- سرمایه فرهنگی عینیت یافته

در خصوص سرمایه فرهنگی عینیت یافته باید گفت که این نوع از سرمایه فرهنگی چند خصوصیت دارد: سرمایه فرهنگی که به شکل اشیا مادی و رسانه هایی چون نوشته ها، نقاشی ها، بناهای تاریخ، ابزارها و غیره عینیت پیدا می کند، در حالت مادیت قابل انتقال است. برای مثال، مجموعه ای از تابلوهای نقاشی را می توان درست مانند سرمایه اقتصادی منتقل کرد، در واقع کالاهای فرهنگی را می توان هم به طور مادی به تملک درآورد(که مستلزم سرمایه اقتصادی است) و هم به طور نمادین(که مستلزم سرمایه فرهنگی است). این بدان معناست که مالک ابزار تولید باید راهی بیابد که یا سرمایه مضمون را که پیش شرط یک مالکیت مشخص است، یا خدمات صاحبان این سرمایه را، از آن خود کند.(روحانی،۲۵:۱۳۸۸)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
محل شکل گیری و خاستگاه این بخش از سرمایه در اجتماع و در بین گروه هاست، چراکه هیچ هنرمندی بدون حضور و توجه تماشاگر به ارائه هنر نمی پردازد. به عبارت دیگر، ذائقه و سلیقه تماشاگر، هنرمند را برای تولید هنر ترغیب می کند. منشا این سلائق به گفته بوردیو در طبقات کارگر برگرفته از نیازهای زیبایی شناسی افراد رقم می خورد ولی در طبقات بالا و نخبگان این سلائق با استناد به آموزه های خانوادگی، علمی و دانشگاهی شکل می پذیرد و معمولا تسط این طبقات تولید هنر، تولید فکر، تولید معیار، بازتولید سلائق و ارزش ها صورت می گیرد(صالحی،سپهرنیا،۲۸:۱۳۹۰).

۲-۴-۴-۵- سرمایه فرهنگی نهادینه شده

این سرمایه فرهنگی به کمک ضوابط اجتماعی به دست آوردن عناوین برای افراد کسب موفقیت می کند. این بخش از سرمایه فرهنگی قابل واگذاری و انتقال نیست و به دست آوردن آن برای افراد به شرایط معین بستگی دارد. بوردیو معتقد است که سرمایه اقتصادی می تواند برای صاحب خود، سرمایه فرهنگی و اجتماعی ایجاد کند و سرمایه فرهنگی نیز با کارکرد خود سرمایه اقتصادی بوجود آورد(روح الامینی،۱۱۷:۱۳۸۶).
به لحاظ تحلیل این سه نوع سرمایه ای که بوردیو از آن نام می برد، می توانند با هم جمع نشوند، مثلا فرد مورد نظر با وجود اینکه ذوق ادبی دارد، فاقد مدرک تحصیلی در زمینه ی ادبیات است. بسیاری از هنرمندان فاقد مدرک تحصیلی رسمی در زمینه شعر و ادبیات و یا هنر آکادمیک خاصی هستند. بالعکس، ممکن است فرد مورد نظر مدرک تحصیلی رسمی در زمینه هنر یا ادبیات داشته باشد، اما فاقد ذوق هنری و ادبی باشد. همچنین وجود منابع و کتب ادبی در منزل الزاما رابطه ای با تمیلات ادبی ندارد و ممکن است جنبه نمادین و تزیینی داشته باشد. نکته اساسی در بحث سرمایه فرهنگی این است که سرمایه به ارث نمی رسد، بلکه به طور ضمنی در طی فرایند جامعه پذیری انتقال پیدا می کند.(نوربخش،۱۱۲:۱۳۸۹)

۲-۴-۵- نظریه بازتولید

روبه هم رفته نظریه های بازتولید را می توان به دو گروه تقسیم کرد: ۱) بازتولید اجتماعی ۲) بازتولید فرهنگی:
برای نظریه بازتولید اجتماعی که عمدتا از آرا مارکس متاثر است، سرمایه اقتصادی رکن اساسی نابرابری است و نقش مهمی در بازتولید اجتماعی ایفا می کند. در نظریه بازتولید فرهنگی، که متاثر از قرائت وبر از نابرابری است، سرمایه فرهنگی نقش مهمی در حفظ و تداوم نابرابری دارد. (همان:۹۹)

۲-۴-۵-۱- بازتولید اجتماعی

نظریه بازتولید اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم در اروپای غربی و به وسیله نظریه پردازانی که غالبا مارکسیست یا نئو مارکسیست بودند، همچون یانگ، برنشتاین، بوردیو، پاسرون و باولز، مطرح شد. بر اساس نظریه بازتولید اجتماعی، ویژگی های ساختار اجتماعی در طی دوره های زمانی حفظ یا دائمی می شود(گیدنز،۸۱۵:۱۳۷۳).
انتقاد اصلی نظریه بازتولید متوجه پابرجایی و تداوم نابرابری های اجتماعی از یک نسل به نسل دیگر و نقش مدرسه در انتقال این نابرابری هاست. این نظریه پردازان معتقدند که تجارب حاصل از مدرسه به حفظ تفاوت های اجتماعی-اقتصادی میان خانواده کمک می کند. در واقع مدارس با جای دادن نسل های جدید در نظام اجتماعی در عوض اصلاح نابرابری های اجتماعی به توجیح آن می پردازد.(نوربخش:،۹۹:۱۳۸۹)
پارکین معتقد است که در جوامع سرمایه داری مدرن، بورژوازی ابتدا با به انحصار درآوردن نهادهای مالکیت و سپس با صلاحیت های تحصیلی و علمی و مدارک، خودش را به عنوان یک طبقه تثبیت می کند. جین تیس و باولز نیز با ارائه نظریه همخوانی[۳۴]بر این نکته صحه می گذارند که فعالیت ها و بازده های آموزشی با کل جامعه همخوانی دارد. براساس نظریه همخوانی که قائل به تناظر میان نظام آموزشی و اقتصادی است، نقش مدارس عبارت است از آماده کردن شواهد عینی به شکل نمرات آزمون های استاندارد شده و میزان سالهای تحصیلی که تفاوت شدید بین افراد را از نظر قابلیت ها (یعنی از لحاظ قدرت تولیدی) نشان می دهد. بدین ترتیب، از طریق تجارب به فرزندان چنین تفهیم می شود که کاستی ها یا ضعف های بنیادی نظام موجود، در عدم ایجاد کار سودمند و مفید برای قشر وسیعی از مردم، ناشی از کمبود انگیزه ها و توانایی های خود آنان است.(همان:۱۰۱)
به عبارت دیگر، همه ی نظام های آموزشی در خدمت جوامع مربوط به خود هستند؛ به طوری که مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بخش آموزش، آیینه ی تمام نمای جامعه ای است که این نظام جزیی از آن است.(کارنوی،لوین،۲۵:۱۳۶۷)
به طور مشخص اگر جامعه ای نابرابری شدید مردم در زمینه موقعیت و پایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را تایید می کند، آنگاه مدارس آن جامعه هم همان وضعیت را دقیقا منعکس می کنند؛ یعنی عدم تساوی وسیع جامعه، در مدارس به صورت بازده های آموزش نابرابر چه از نظر اختلاف در سال های تحصیلی و چه از لحاظ اختلاف کیفی آموزشی ظاهر می شود.(همان:۳۵). بنابراین، مدارس با ارائه تجارب تحصیلی که هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی با یکدیگر متفاوت اند در خدمت تولید نیروی کار برای سطوح مختلف سلسله مراتب کار هستند.
باولز و جین تیس خاطر نشان می سازند که تغییرات در ساختار آموزش و پرورش، ارتباط تاریخی با تغییرات در سازمان اجتماعی تولید دارد. این حقیقت که تغییرات در ساختار تولید جلوتر از تغییرات مدرسه بوده است، نمونه کاملا روشن و بدیهی بر اهمیت ساختار اقتصادی به عنوان یک تعیین کننده ی اصلی ساختار آموزشی است (نوربخش:۱۳۸۹،۱۰۱). آنها همچنین معتقدند مدیران و دانش آموزان، معلمان و والدین، ارزش ها و هنجارهای شان را درباره کار، موفقیت، رقابت و پایگاه اجتماعی، عمدتا از ارزش ها و هنجارهای جهان بینی رسمی سرمایه داری اخذ می کنند. بنابراین مدارس آگاهانه و هم از طریق آموزش های تخصصی می کوشند که نیازهای سازمان سرمایه داری را برآورند و این کار از طریق تبدیل کودکان طبقات پایین به کارگران برتر، تبدیل کودکان طبقه متوسط به مدیران کارآمد در اقتصاد صنعتی و نیز از طریق بازتولید مناسبات اجتماعی تولید در مدرسه، یعنی تلقین ارزش ها و هنجارهای حافظ سازمان کار سرمایه داری به اطفال شکل می گیرد.(همان:۱۸)
به عقیده بوردیو و پاسرون، فهم هیچ پدیده ی آموزشی از قبیل نمودار حضور گروه های مختلف اجتماعی در مراحل آموزشی یا نمودار درصد دوجنس(زن و مرد) یا درصد فارغ التحصیلان و … امکان پذیر نیست مگر اینکه آن پدیده به نظام آموزشی و بنیان روابط طبقاتی ارجاع شود.(اسماعیل علی،۱۷۲:۱۳۷۷)

۲-۴-۵-۲- بازتولید فرهنگی

مفهوم بازتولید فرهنگی اشاره به وسایلی دارد که به کمک آنها، مدارس بر یادگیری ارزش ها، نگرش ها و عادت ها تأثیر می گذارند و ارزش های متفاوت فرهنگی و شیوه های نگرش فراگرفته شده در اوایل زندگی را تقویت می کنند(نوربخش: ۱۰۲،۱۳۸۹).به طور نمونه کودکانی که از زمینه های اجتماعی و خانوادگی طبقه پایین برخاسته اند، به ویژه کودکان گروه های اقلیت، شیوه های گفتار و رفتاری شان با شیوه های گفتار و رفتار مسلط در مدرسه مغایر است. این گروه که خود را در یک محیط فرهنگی بیگانه می یابند، نه تنها کمتر احتمال دارد که در جهت عملکرد آموزشی بهتر برانگیخته شوند، بلکه شیوه های گفتار و رفتار عادی آنها نیز با شیوه های گفتاری و رفتاری معلمان همخوانی ندارد، حتی اگر هر یک تمام تلاش و کوشش خود را برای برقراری به عمل آورند(گیدنز،۱۳۷۳: ۴۶۱).
مفهوم بازتولید فرهنگی، اولین بار به وسیله پی یر بوردیو در اوایل دهه ی هفتاد مطرح شد. بوردیو معتقد است که کارکرد آموزش و پرورش، بازتولید فرهنگ طبقات مسلط است. او در اثر خود با عنوان «وارثین»(۱۹۶۴) و همچنین «بازتولید»(۱۹۷۰)، نهاد های آموزشی را به عنوان ارگان های بازتولید ساخت و توزیع سرمایه فرهنگی، مورد نقد قرار می دهد و از توزیع نابرابر سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی سخن می گوید. از نظر وی سیاست دمکراتیزاسیون نهادهای آموزشی، مدرسه و دانشگاه، شکست خورده است و نهادهای آموزشی عملا همان ساخت سنتی توزیع سرمایه ی فرهنگی را رعایت کرده و نظم پیشین را بازتولید می کنند؛ در نتیجه، از این نهادها، یاز همان «وارثین» هستند که با موفقیت سیر آموزش خود را طی می کنند و از مسابقه ی فرهنگی پیشرفت تحصیلی سربند بیرون می آیند؛ چرا که فقط سرمایه اقتصادی نیست که منشا نابرابری هاست، سرمایه فرهنگی نیز هست. میزان تحصیلات فرد و خانواده اش و امکان دسترسی به آنچه که بوردیو اموال سمبولیک،(فرهنگ، زمان، درک زیباشناختی) می نامد، به امکانات مالی ارتباط ندارد بلکه به دو عادت واره، در خصلت و در شیوه بودن وی بستگی دارد(شریعتی،۱۳۸۴).
بوردیو مدعی است که نظام آموزش و پرورش به بهترین وجه ساختار توزیع سرمایه ی فرهنگی را در بین طبقات (و بخش هایی از یک طبقه) بازتولید می کند. نظام آموزشی و مدرسه نقش مهمی را عهده دار است که همانا مشروعیت بخشیدن به آثاری است که در مدرسه آنها را به عنوان آثار ارزشمند و قابل ستایش عرضه می کند و بدین طریق در شکل گیری سلسله مراتب سرمایه فرهنگی که در جامعه ای مشخص و در زمانی معین اعتبار می یابد، کمک می کند . به نظر بوردیو، در هم شکستن توالی و تسلسل نتایج فزاینده ای که موجب جذب و انباشت سرمایه های فرهنگی می شود، کاری بسیار دشوار است؛ زیرا در واقع، مدرسه فقط در آن حد عمل می کند که دستگاه اشاعه ی فرهنگ ابزار خود را آزادانه و به طور عینی بدون هیچ گونه تلاش و مداخله برای ارائه آن چیزهایی که به تعدادی از افراد از طریق توارث خانوادگی رسیده است، به دیگر افراد از طریق پیام آموزشی به حرکت در می آورد(بوردیو،۱۰۹:۱۳۸۷).
برخلاف نظریه بازتولید اجتماعی که تحت تأثیر نظریه مارکس و بویژه تحلیل او در مورد سرمایه ی اقتصادی و حفظ و تداوم نابرابری های اجتماعی-اقتصادی است، نظریه بازتولید فرهنگی متاثر از تحلیل مارکس وبر در باب نقش و جایگاه گروه های منزلتی در جوامع معاصر است (نوربخش:۱۳۸۹،۱۰۴). به نظر وبر، گروه های منزلتی، اغلب سبک زندگی یا شیوه های رفتاری ای دارند که آنان را از بقیه افراد جامعه متمایز می سازد. در حالی که عضویت طبقاتی به میزان قدرت شخص در نظام اقتصادی دلالت می کند، گروه های منزلتی برحسب قدرتی ترسیم می شوند که از آبروی اجتماعی یا حیثیت توزیع شده در نظام منزلتی سرچشمه می گیرد(گرب،۷۸:۱۳۷۳)
با تاسی از نظریه وبر، نظریه پردازان بازتولید فرهنگی بر نقش گروه های منزلتی و شیوه های زندگی آنان، ارزش ها، نگرش ها و باورهای آنان تاکید دارند و آموزش و تحصیلات را یکی از ساز و کارهای اصلی حفظ و تداوم تفاوت در سبک زندگی، ارزش ها، هنجارها و نگرش های گروه های مختلف اجتماعی می دانند. بنابراین می توان گفت که نقش بنیادی آموزش و پروش در قشربندی باید بیشتر براساس سرمایه فرهنگی و منزلت که در اختیار گروه ها قرار می گیرد، تعیین شود تا بر اساس قدرت اقتصادی و طبقه. در اینجا می توان نظریه پردازان دیدگاه کارکردگرایی را، که معتقد آموزش و پرورش برای کلیه افراد جامعه کارکرد دارد و به آنها منزلت می بخشد، نقد کرد و به آنها این مساله را گوش زد کرد که آموزش و پرورش منزلت را به گونه ای نابرابر توزیع می کند. در نظریه بازتولید فرهنگی، به مدارک، مستقل از مهارت های خاص یا پاداشی که دربردارند، به عنوان ارزش منزلتی مهم نگریسته می شود که ر تملک و کنترل نخبگان قرار می گیرد ت به موقعیت های پرمنزلت تر که پیش روی آنان است، دست یابند(نوربخش،۱۳۸۹: ۱۰۴-۱۰۵).
باسیل برنشتاین با طرح مفهوم( قالب های زبانی) در چارچوب نظریه بازتولید فرهنگی به بررسی رابطه متقابل زبان و تعامل اجتماعی پرداخته و توانایی های زبانی را عامل مهمی در بازتولید فرهنگی طبقات می داند. زبان محدود نوعی گفتار است که با محیط فرهنگی یک اجتماع یا طبقه پایین پیوند دارد. بسیاری از افراد طبقه پایین در یک فرهنگ نیرومند خانوادگی یا همسایگی که در آن ارزش ها و هنجارها بدیهی و مسلم انگاشته شده اند، و در زبان بیان نمی شود، زندگی می کنند. برعکس، تکامل زبانی کودکان طبقه متوسط، به نظر برنشتاین، متضمن فراگیری یک زبان بسیط یافته است؛ یک شیوه سخن گویی که در آن معانی واژه ها می تواند فردیت یافته و با وضعیت های خاص متناسب شود. شیوه هایی که کودکان طبقه متوسط به کمک آنها کاربرد زبان را یاد می گیرند کمتر به زمینه های خاص محدود می شود، کودک آسان تر می تواند اندیشه های انتزاعی را تعمیم دهد و آن را بیان کند. بدین سان مادران طبقه متوسط، هنگامی که کودکان خود را کنترل می کنند، اغلب دلایل و اصولی را که مبنای واکنش های شان نسبت به رفتار کودک است، توضیح می دهند. به گفته برنشتاین، کودکانی که زبان گفتاری بسط یافته را فرا گرفته اند، بیشتر از کودکانی که از قالب زبان محدود فراتر نرفته ند می توانند تقاضای آموزش و پرورش رسمی را برآورده سازند(گیدنز،۴۵۷:۱۳۷۳)
بنابراین، کدهای زبانی به عنوان بخشی از سرمایه فرهنگی طبقات می تواند به نابرابری های تحصیلی و سرانجام به نابرابری های اجتماعی –اقتصادی منجر شود. کدهای زبانی طبقات مسلط و هنجار زبانی آنان، مطلوب و معیار مورد توجه مدارس و نظام آموزش و پرورش قرار می گیرد(ترادگیل،۱۳۷۶: ۱۴۷).
روی هم رفته، نظریه پردازان دیدگاه بازتولید فرهنگی با تاکید بر شیوه های جامعه پذیری و انتقال ارزش ها، هنجارها و الگوهای رفتاری و گفتاری به کودکان و به عبارتی انتقال سرمایه فرهنگی از والدین به فرزندان، انتقال نابرابر سرمایه ی فرهنگی در بین طبقات مختلف اجتماعی و حفظ و بازتولید این فرایند از طریق نظام آموزش و پرورش را به عنوان جایگزین تحلیل های مارکسیستی (بازتولید اجتماعی)، وارد حوزه ی جامعه شناسی کرده اند.

۲-۴-۶- سرمایه فرهنگی از منظر پل دیماجیو

دیماجیو نخستین کسی بود که نظریه سرمایه فرهنگی را در قالب مدل تحرک فرهنگی مطرح نمود. او معتقد بود که در جوامع مدرن غربی که متکی به اقتصاد بازار هستند نظم پایگاهی سنتی از بین رفته است و حریم هایی که در جوامع قبل برای تمایز گروه های پایگاهی مورد استفاده قرار می گرفتند متغیر و سیال شده اند. به همین دلیل تاکید بر مشارکت در فرهنگ پایگاهی اهمیت بیشتری نسبت به عضویت در این پایگاه ها پیدا کرده است. و این مشارکت صرفاً در خانواده صورت نمی گیرد و در هر جایی ممکن است نماد های فرهنگ پایگاهی آموخته شود. در چنین دنیای سیالی تجارب دوران کودکی و پیشینه خانوادگی تنها ممکن است تعیین کننده ضعیفی برای سرمایه فرهنگی فرد باشد. از آنجا که عضویتگروهی منجر به تغییراتی در تجارب افراد و پیشینه آنها می گردد، و استراتژی منطقی و مفیدی برای مشارکت در فعالیت های فرهنگی طبقه متوسط است، می تواند باعث افزایش سرمایه فرهنگی و تحرک عمودی طبقات و گروه های پایین تر شود. بنابراین نکته اساسی این است که سرمایه فرهنگی تنها نقش بازتولید را نداشته باشد، بلکه در تعدیل پایگاه اجتماعی هم موثر باشد(DiMaggio,1982).
تفاوت اساسی بین دو مدل بازتولید اجتماعی بوردیو – که در ادامه بدان خواهیم پرداخت- و تحرک فرهنگی دیماجیو، در توافق پایگاه اجتماعی است. بوردیو در نظریه خود پایگاه اجتماعی را دارای ابعاد گوناگون دانسته که با یک دیگر سازگاری و هماهنگی زیادی دارند. اعضای طبقات بالاتر بخشی از دارایی اقتصادی خود را به سرمایه فرهنگی تبدیل می کنند که فرزندان آنها، به ارث می برند. به همین نحو، افرادی که در طبقات پایین هستند و تحصیلات پایینی دارند، سرمایه اقتصادی کافی در اختیار ندارند تا آن را به سرمایه فرهنگی تبدیل نمایند، بنابراین فرزندان آنها در قلمرو دارایی های فرهنگی هم فقیر باقی می مانند. در مقابل این رویکرد، دیمجیو سخن از گروه های پایگاهی پراکنده می نماید. او و همفکرانش مستقیما با همخوانی پایگاهی مخالفت می کنند و برآنند که سرمایه فرهنگی به وسیله پایگاه اجتماعی تعیین نمی گردد. آنها نظریه خود را به شکل ساده بر پایه وجود پایگاه های ناسازگار بنا می کنند. گرچه همبستگی بالای بین برتری ها و مزایا از یک سو و شرایط نامساعد از سوی دیگر را در جوامع مدرن انکار نمی کنند ولی معتقدند که این همبستگی ها کامل نیست و برتری در یک بعد، لزوما منجر به برتری در ابعاد دیگر نمی گردد.(جانعلیزاده؛خوش فر؛سپهر،۲۲۱:۱۳۸۹-۲۲۳)

۲-۴-۷- سنجش سرمایه فرهنگی

همانطور که گفته شد، تعریف واحدی از مفهوم سرمایه فرهنگی نمی توان ارائه داد. با این وجود، می توان وجه مشترکی را در این تعاریف یافت. در نظریه سرمایه فرهنگی ابعاد و عناصر فرهنگی می توان به عنوان منابع تسهیل کننده برای دسترسی به موقعیت ها، امتیاز ها و پاداش های کمیاب و ارزشمند تلقی شود. مفهوم سرمایه فرهنگی بر چنین منابعی(ذهنی و عینی) اشاره دارد. به عبارتی روشن تر و در نگاهی تلفیقی می توان اشاره نمود که سرمایه فرهنگی شامل دارایی ها، فعالیت ها و اطلاعات فرهنگی، مدارج تحصیلی، منش، انتظارات، تعاملات فرهنگی در عرصه ی اجتماعی، و نیز گرایش و نگرش عامل اجتماعی به ارزش ها و عناصر فرهنگی می باشد.
به طور کلی شاخص های بکار گرفته شده برای سنجش سرمایه فرهنگی عبارتند از:

 

    1. مدارک تحصیلی، که در تقسیم بندی بوردیو از انواع سرمایه فرهنگی شکل خاصی از این سرمایه یعنی سرمایه نهادینه شده محسوب می شود. این شاخص برای تمایز قائل شدن بین آموخته های خود شخص که هر لحظه ممکن است زیر سوال برود و سرمایه فرهنگی کسب شده از طریق مراحل آموزشی که دارای اعتبار ضمانت قانونی است یه کار می رود.

 

    1. دارایی های فرهنگی که در قالب اشیا مادی و کالاهای متعلق به فرهنگ متعالی مثل نوشته ها، نقاشی ها، مجسمه ها، ابزارها و کار ها هنری، آلات موسیقی، مثل کتاب، امکانات لازم برای مطالعه، ابزار و وسایل دقیق و غیره عینیت یافته اند. این نوع از دارایی ها به دلیل ارتباط تنگاتنگ استفاده از آنها با دانش و بیینش خاص آنها متمایز از کالاهای اقتصادی یا مادی مثل اتوموبیل یا منزل مسکونی است.

 

    1. مصرف و استفاده از کالاهای فرهنگی خاص مثل تماشای توع خاصی از برنامه های تلویزیون و مصرف موسیقی خاص، عادت های مطالعه که شامل نوع و میزان خواندن کتاب، استفاده از اینترنت و همچنین فعالیت های فرهنگی مثل خلق هنرهای بصری و فعالیت های علنی از قبیل رفتن به موزه ها، تئاترهای زنده، سینما و مشارکت در هنرهای زیبا، پیگری حوادث هنری، مسافرت های فرهنگی، شرکت در کلاس های فرهنگی و هنری را شامل می شود.

 

    1. دانش فرهنگی غیر رسمی افراد که شامل :

 

الف) آشنایی، درک ارزش و دانش تاریخی درباره عرصه های گوناگون فرهنگ و هنر مسلط، مثل ادبیات، موسیقی، هنر و غیره
ب) دانش زبانشناختی افراد که شامل میزان آشنایی و تکلم با زبان مسلط فرهنگی، آشنایی و تکلم به زبان های گوناگون، دامنه واژگان فعال و غیر فعال افراد و میزان گستردگی الگوهای زبانی آنها در مکالمات جاری می شود.
ج) دانش افراد از نهادها و سازمان های رسمی در تعامل و پیگیری منافع خود.
۵- شاخص های رابطه ای سرمایه فرهنگی که شامل:
الف) شاخص های مربوط به روابط فرهنگی فضای درون خانواده که نشانگر کیفیت و کمیت ارتباطات فرهنگی بین اعضای خانواده با یکدیگر است، و شامل بحث ها و گفتگوهای آنها درباره مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و فعالیت های آنها می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:20:00 ب.ظ ]




این روش راه سنتی و شدید استخراج روغن از گل است. این فرایند شامل لایه بندی چربی بر گلبرگهای گل است در مرحله بعد اسانس روغنی جذب میشود و بعد الکل جهت جدا کردن و استخراج اسانس از چربی استفاده میشود و در مرحله بعد الکل تبخیر شده و اسانس باقی میماند .( Making Essential Oils - Methods of Essential Oil Extraction: from the webpage)
۲-۶-۴- تقطیر آبی[۲۵]
تقطیر آبی به عنوان یک فرایند منسوخ در برخی از کشورهای در حال توسعه برای استخراج اسانس استفاده می‌شود. در نتیجه این فرایند احتمال سوختن ترکیبات آروماتیک و در نتیجه اسانس با بوی سوخته تولید می‌شود و یا بیش از حد گرم می‌شود. به نظر می‌رسد که تقطیر آبی برای مواد پودری و یا مواد بسیار سفت و سخت نظیر ریشه یا پوست مناسب است .( Making Essential Oils - Methods of Essential Oil Extraction: from the webpage)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۶-۵- استخراج با CO2 و یا CO2 فوق بحرانی
این روش جزء مدرنترین فن‌آوری‌هاست که در آن از دی‌اکسید کربن به عنوان حلال استفاده میشود و اسانس را از میان سایر مواد گیاهی جدا میکند. فشار پایین استخراج با دی اکسید کربن شامل دی‌اکسید کربن خنک کننده با دمای ۳۵ و ۵۵ درجه فارنهایت و پمپاژ آن از میان مواد گیاهی با فشاری در حدود ۱۰۰۰ PSI است که تحت این شرایط دی اکسید کربن به مایع تبدیل شده است. در استخراج با CO2 فوق بحرانی دی اکسید کربن تا ۸۷ درجه فارنهایت حرارت داده میشود و با فشار ۸۰۰۰ PSI از میان مواد گیاهی پمپاژ میشود که در این شرایط دی- اکسیدکربن به بخار یا مه تبدیل میشود. با آزاد کردن و برداشتن فشار، دی‌اکسید کربن به حالت فرار درآمده و اسانس باقی میماند. نکته مهم در استفاده از این روش استفاده از فشار کم و درجه حرارت پایین است. درجه حرارت بالا، پردازش (فرآوری) سریع و استفاده از حلال ساختار مولکولی آن را تغییر داده و ارزش درمانی اسانس را تغییر داده یا نابود میکند .( Making Essential Oils - Methods of Essential Oil Extraction: from the webpage)
۲-۶-۶- تقطیر توربینی[۲۶]
توربو تقطیر مناسب برای استخراج مواد سخت یا مواد درشت دانه مانند پوست، ریشه و دانه است. در این روش گیاهان در آب خیسانده میشوند و بخار آب از میان مخلوط آب و گیاه به گردش در میآید. در تمامی مراحل کار آب به طور مداوم بازیافت شده و دوباره مورد استفاده قرار میگیرد .( Making Essential Oils - Methods of Essential Oil Extraction: from the webpage)
۲-۶-۷- تقطیر با بخار[۲۷]
رایجترین روش است که در آن اسانس گیاه با بهره گرفتن از تکنیک تقطیر استخراج میشود. بخار حاوی اسانس جمع می‌شود و پس از گذشت از منطقه خنک، جمع و متراکم میشود. سپس مخلوط آب و اسانس جدا می‌شود. از آنجا که گیاهان دارای مقادیر بسیار کمی اسانس هستند، مقادیر زیادی گیاه برای به دست آوردن اسانس آن ها مورد نیاز است .( Making Essential Oils - Methods of Essential Oil Extraction: from the web page)
شکل۲-۶ دیاگرام مربوط به تقطیر با بخار
شکل۲-۷ دیاگرام مربوط به تقطیر با آب
۲-۷- تاریخچه استفاده از اسانس
اگرچه ادویه‌جات برای عطر، بو و خواص نگه دارندهشان از ایام باستان مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند اما تنها اسانس سقز توسط تاریخ دانان رومی و یونانی اشاره شده است. تبخیر یک روش تولید اسانس بوده که برای اولین بار در شرق (مصر، هند و ایران) در ۲۰۰۰ سال قبل و در قرن ۹ میلادی توسط اعراب مورد استفاده قرار گرفته است. اولین نوشته معتبر که تبخیر اسانس را نقل کرده است توسط Villonoval (یک فیزیکدان کاتالان) توصیف شده است. در قرن ۱۳ میلادی اسانس‌ها توسط داروسازان شناخته شده و اثرات دارویی آن ها در فارماکوپه ها توصیف شد. اما استفاده آن ها به طور گسترده تا قرن ۱۶ میلادی در اروپا مشخص نشد. مقالات مجزا در آن قرن توسط دو فیزیکدان استراسبورگی، برانشویگ و رایف، تقطیر و کاربرد اسانس‌ها را ذکر کردند. تعداد کمی از اسانس‌ها مثل ترپانتین، چوب سرو، رزماری، اسطوخودوس، میخک، پوست جوز، درخت جوز، بادیان رومی و دارچین مطابق با نظر فیزیکدان فرانسوی Duchesne در قرن ۱۷ میلادی تهیه شدند. استفاده از روغن درخت چای برای اهداف پزشکی پس از مستعمره شدن استرالیا در قرن ۱۸ میلادی ثبت شده است. اگرچه عموماً توسط بومیان توسط بومیان استرالیایی قبلاً استفاده میشده است. اولین آزمایش که خواص ضد میکروبی اسانس را بیان کرد توسط Dela croix در ۱۸۸۱ میلادی انجام شد. هرچند در طول قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی کاربرد اسانس برای دارو در اولویت ثانویه پس از استفاده برای عطر و طعم قرار گرفت (Burt, 2004).
۲-۸- کاربرد های امروزی اسانسها
بیشترین کاربرد امروزی اسانسها در اتحادیه اروپا در غذا (به عنوان طعم دهنده)، عطرها (خوشبو کننده و افترشیو) و داروها (برای خواص عملی شان) میباشد. ترکیبات اختصاصی اسانسها که به عنوان طعمدهنده غذایی استفاده میشوند، یا از مواد گیاهی استخراج میشوند به صورت سنتتیک تولید میشوند. اسانس‌ها و ترکیباتشان به عنوان مواد ضد میکروبی، هم چنین در تولیدات تجاری گوناگون به عنوان روزنه گیرهای کانال‌های ریشه دندان، آنتی سپتیک ها (گندزداها) و تزریق مکمل برای دوران شیردهی بکار میروند. تقریباً تعداد کمی نگه دارنده حاوی اسانس‌ها به صورت تجاری در دسترس میباشند. DMC بر پایه طبیعی، یک نوع نگه دارنده غذایی تولید شده توسط DOMCA S.A ,Alhedin ,Granada ,Spain و شامل ۵۰ درصد اسانس رزماری ، Saga، لیمو و۵۰ درصد گلیسرول می شود (Burt, 2004).
Protecta oneو Protecta two مخلوط عصاره های گیاهی تولید شده توسط شرکت باواریا در آمریکا است و عموماً به عنوان یک افزودنی غذایی سالم (GRAS) در آمریکا طبقه بندی می‌شود. اگرچه ترکیبات دقیق توسط شرکت سازنده معرفی نمی‌شوند اما احتمالاً عصاره‌ها شامل یک یا چند نوع اسانس میباشند و قابل حل در محلول‌ها سیترات سدیم و کلرید سدیم میباشند. تأثیرات فیزیولوژیک بیشتر اسانسها، آن ها را به طور وسیع در تولیدات مختلف قابل استفاده میکند (Burt, 2004).
۲-۹- آزمایشات فعالیت ضد میکروبی در سیستم‌های غذایی
اگرچه همان طور که قبلاً ذکر شد تعداد کمی مواد نگه دارنده مواد غذایی حاوی اسانسها به صورت تجاری موجود است. تا اوایل ۱۹۹۰ مطالعات خیلی کمی در خصوص فعالیت اسانسها در غذاها منتشر شده بود، از آن زمان تعداد خوبی از آزمایشات با اسانسها در مواد غذایی انجام گرفت. یک بازنگری مطالعات گذشته در مقالات در خصوص فعالیت ضد میکروبی در خصوص فعالیت ضد میکروبی اسانسها و ترکیبات آن ها در مواد غذایی آورده شده است. هر چند اسانسها در شرایط آزمایشگاهی اثر ضد میکروبی خوبی دارند، اما برای بروز همان اثر در غذا نیاز به غلظت بالاتر میباشد. نسبت‌هایی که ثبت شده، تقریباً ۲ برابر در شیر کم چرب،۱۰ برابر در سوسیس کبد خوک، ۵۰ برابر در سوپ، ۲۵ تا ۱۰۰ برابر در پنیرهای نرم میباشد. یک استثنا برای این پدیده باکتری آئروموناس هیدروفیلا که هیچ افزایشی در غلظت اسانس برای جلوگیری از رشد این گونه در خوک و کاهو در مقایسه با آزمایشات در شرایط آزمایشگاهی نیاز نمیباشد. چندین مطالعه در خصوص اثر مواد غذایی یا مقاومت میکروبی به اسانسها ثبت شدهاند کیفیت و مکانیسم آن مشخص نشده است، ولی پیشنهاداتی برای علت‌های ممکن ارائه شده است. مواد غذایی قابل دسترس عمده در مواد غذایی به نسبت محیطهای کشت آزمایشگاهی، ممکن است باعث توانایی باکتری‌ها برای اصلاح سریع‌تر سلول‌های آسیب دیده شود. نه تنها عوامل درونی غذا (چربی، پروتئین، مقدار آب، آنتی اکسیدآن ها، نگه دارنده ها،Ph ، نمک و دیگر افزودنی‌ها) می‌توانند در حساسیت باکتری موثر باشند، بلکه عوامل خارجی (دما، بسته بندی در خلأ، گاز یا هوا و ویژگی میکروارگانیسم ها) میتوانند در حساسیت باکتری موثر باشند. در Ph پایین هیدروفوبیسیته یک اسانس افزایش مییابد و باعث می‌شد تا راحت تر در چربی‌های غشاء سلول باکتری هدف حل شود. معمولاً گمان میشود که سطوح بالای چربی یا پروتئین در مواد غذایی باعث حفاظت باکتری در برابر اسانس در برابر بعضی موارد شود. برای مثال اگر اسانس در فاز چربی غذا حل شود، نسبتاً کمتر در دسترس خواهد بود تا بر روی باکتری‌های موجود در فاز آبی اثر کند. پیشنهاد دیگر این است که مقدار آب موجود در ماده غذایی به نسبت محیط‌های کشت آزمایشگاهی، ممکن است مانع پیشرفت عوامل ضد باکتری برای قسمت‌های هدف در سلول باکتری شود. روغن نعناع[۲۸] در سالاد پت و ماهی رو[۲۹]، محصولات با چربی بالا اثر آنتی باکتریال کمتری بر روی لیستریا مونوسایتوژنز و سالمونلا انتریدیس دارد، در حالی که در سالاد ماست و خیار (چربی کم) همان اسانس بیشتر موثر است. اگرچه تأثیرات بهترش در سالاد ماست و خیار ممکن است که تا حد کمی به Ph پایین نسبت داده شود (۳/۴ در قیاس با ۸/۶ در پت) سالاد ماهی رو نیز یک Ph پایین دارد (۹/۴). به نظر میرسد که این مشخصه درصد چربی به نسبت Ph روی اثر ضد باکتری اسانسها تأثیر بیشتری نشان دهد (Burt, 2004).
واکنش بین کارواکرول یک ترکیب فنولیک متفاوت اسانس، و پروتئینها در شیر که به عنوان یک عامل محدود کننده در فعالیت ضد باکتری در برابر باسیلوس سرئوس در شیر عمل کرده است. مقدار پروتئین در پنیر کم چرب آبکی، به عنوان یک عامل ممانعت کننده در فعالیت روغن میخک بر روی سالمونلا انتریدیس عمل کرده است. کربوهیدراتها در غذا همانند چربی و پروتئین نمیتوانند از باکتری‌ها در مقابل اسانسها محافظت کنند. میزان آب یا نمک بالا به عمل اسانس‌ها کمک میکند. ساختمان فیزیکی یک غذا ممکن است باعث محدودیت فعالیت ضد باکتری اسانس شود. یک مطالعه مقایسه نسبت کارایی روغن پونه کوهی[۳۰] بر روی سالمونلا تیفی موریوم در محیط مایع و ژل ژلاتین مشخص کرد که ماتریکس ژل به طور واضحی اثر بازدارندگی اسانس را کاهش داد. این مسئله به علت محدودیت پخش اسانس به وسیله ساختمان ماتریکس ژل حتمی میباشد. MIC برای یک اسانس مشخص روی یک باکتری خاص در محیط براث معمولاً اندکی پایین‌تر از آگار میباشد. تحقیقات در خصوص مشخصات رشد لیستریا مونوسیتوژنز و یرسینیا انتروکولیتیکا در امولسیون روغن در آب نشان داد که بسته به میانگین سایز قطره امولسیون، باکتری می‌تواند در فیلم‌ها، در کلنی‌ها یا سلول‌های پلانکتونیک رشد کند. مشخص شده که رشد کلنی محدود به پخش اکسیژن میشود و سلول‌های واقع در کلنی ممکن است با مقدار معینی از سلول‌های خارجی سوبسترا در امولسیون محافظت شوند. اگر قطرات روغن در یک امولسیون غذایی سایز مشخص داشته باشند. ممکن است بتوانند مانع از عمل اسانسها بر رشد باکتری و محافظت و محافظت آن ها در کلنیها شوند .(Burt, 2004)
۲-۹-۱- گوشت و فرآورده های آن
اسانس‌های اوژنول، گشنیز، میخک، پونه کوهی و آویشن در سطوح ۵ تا ۲۰ میکرو لیتر برگرم در برابر باکتری‌های لیستریا مونوسایتوژنز، آئروموناس هیدروفیلا و سایر عوامل فساد خودبخودی محصولات گوشت و فلور طبیعی آن ها موثر واقع شد، درحالی‌که خردل، نعناع و مریم گلی به میزان کمتری موثر بوده یا بیاثر بودند. به نظر می‌رسد که محتوای چربی بالا عمل اسانسهای روغنی را در محصولات گوشتی کاهش میدهد. به عنوان مثال اسانس نعناع و گشنیز در موادی که دارای سطوح بالایی از چربی (۳۵ تا ۴۰ درصد چربی) از قبیل ژامبون‌های پوشش داده شده با روغن کانولا موثر واقع نشد .(Ultee et al, 2000)
فعالیت اسانس پونه نیز بر علیه اسپور های کلستریدیوم بوتولینوم در بسته های گوشت بسته بندی شده در خلأ مورد مطالعه قرار گرفته است. غلظت‌های ۴/۰ میکرولیتر بر گرم اسانس پونه تا حدود زیادی مانع از رشد اسپور ها و یا به تأخیر انداختن رشد آن ها میشود. با این حال استفاده از سطوح پایین نیتریت سدیم که باعث به تأخیر انداختن رشد و تورم باکتری میشود در صورتی که به طور همزمان از نیتریت سدیم و اسانس پونه استفاده شود کاربرد و اثر آن ها در جلوگیری از رشد باکتریها به میزان قابل توجهی افزایش مییابد. البته تأخیر در رشد به مقادیر اسپور تلقیح شده دارد و در مقادیر ۳۰۰ اسپور در گرم، تأخیر بیشتری نسبت به ۳۰۰۰ اسپور در گرم نشان میدهد .(Skandamis and Nychas, 2001 and Gill et al, 2002)
۲-۹-۲- ماهی
ماهی‌هایی نیز که مانند محصولات گوشتی دارای محتوای چربی بالایی هستند، اثر آنتی باکتریال اسانسها را کاهش میدهند. به عنوان مثال غلظت‌های ۵/۰ میکرو لیتر بر گرم از اسانس پونه کوهی بیشتر روی فوتو باکتریوم فسفریوم در فیله ماهی به میزان بیشتری نسبت به ماهی سالمون موثر است، زیرا سالمون دارای محتوی چربی بیشتری است. پونه کوهی نیز نسبت به روغن نعناع با انجام دو آزمایش به صورت تجربی و استفاده از غلظت‌های مشابه ۵ تا ۲۰ میکرولیتر بر گرم مؤثرتر واقع شد .(lemay et al, 2002 and Harpz et al, 2003)
۲-۹-٣- محصولات شیری
روغن نعناع در غلظت‌های ۵ تا ۲۰ میکرولیتر در گرم در برابر سالمونلا انتریدیس در ماست کم چرب و سالاد خیار موثر واقع شد. روغن نعناع هم چنین در غلظت‌های ۰۵/۰ تا ۵ میکرولیتر در گرم مانع از رشد گونه های کشت آغازگر در ماست میشود اما دارچین، هل و میخک در این مورد بسیار مؤثرتر واقع می‌شوند.(Mejlholm and Dalgaard, 2002)
۲-۹-۴- سبزیجات
سبزیجات بطورکلی به دلیل داشتن محتوی چربی پایین، اثرات اسانس و عصاره‌ها در مورد آن ها می‌تواند نتایج موفقیت‌آمیزتری به دنبال داشته باشد به نظر میرسد که در غذاهای گیاهی درست مانند محصولات گوشتی، فعالیت ضد میکروبی اسانسهای روغنی از طریق کاهش دمای نگه داری افزایش اسیدیته در غذا مؤثرتر واقع شود. اکثر اسانسها و ترکیباتشان که بر روی سبزیجات مختلف آزمایش شدهاند علیه فلور طبیعی و پاتوژن های منتقله از راه مواد غذایی در سطوح ۱/۰ تا ۱۰ میکرولیتر بر گرم از طرق شستشوی آن ها در آب موثر باشد. روغن پونه کوهی در غلظت‌های ۷ تا ۲۱ میکرولیتر بر گرم مانع از رشد E.coli O157:H7 می‌شود و نیز کاهش جمعیت آن ها در سالاد
بادمجان نسبت به نمونه های شاهد میشود .(Seneiirathne et al, 2006)
۲-۹-۵- برنج
روغن و اسانس مریم گلی در غلظت‌های ۲/۰ تا ۵/۰ میکرولیتر بر گرم زمانی در برابر باسیلوس سرئوس در برنج استفاده شد بیاثر بود اما زمانی که از غلظت‌های ۱۵/۰ تا ۷۵/۰ استفاده شد در کاهش جمعیت نهایی و طویل نمودن فاز تأخیر در مقایسه با یک گروه کنترل موثر بود .(Tassou et al, 1995)
۲-۹-۶- میوه‌ها
کاواکرول[۳۱] و سینامالدهید در کاهش فلور طبیعی کیوی زمانیکه از غلظت‌های ۱۵/۰ میکرو لیتر بر گرم آن ها استفاده می‌شود بسیار موثر بودند اما در برابر شکرک خربزه به میزان کمتری موثر بودند. البته این امکان وجود دارد که این تفاوت با تفاوت بین Ph میوه‌ها که در کیوی ۲/۳ تا ۶/۳ بوده ولی در خربزه بین ۴/۵ تا ۵/۵ است، قابل توجیه باشد. زیرا همان طور که قبلاً ذکر شد اثر آنتی باکتریال اسانس‌های روغنی در Ph های پایین به میزان قابل توجهی بهبود می‌یابد .(Singh et al, 2002)
۲-۱۰- طرز عمل فعالیت ضد باکتری
با در نظر گرفتن تعداد زیاد گروه های مختلف ترکیبات شیمیایی حاضر در اسانسها، بیشترین احتمال این است که فعالیت ضد باکتری آن ها قابل استناد به یک مکانیسم خاص نیست، اما چند هدف در سلول وجود دارد. محل‌ها یا مکانیسمها در سلول باکتری در شکل زیر مشخص شده است.
شکل ۲-۸ محل‌ و مکانیسم فعالیت اسانس‌ها در سلول باکتری
این مکانیسم‌ها نه تنها هدف‌ها را جدا میکنند، تعدادی تحت تأثیر دیگر مکانیسم‌های هدفگذاری شده هستند. یک مشخصه مهم اسانسها و ترکیباتشان آب گریزی آن هاست که آن ها را قادر میکند تا با جدا کردن لیپید های دیواره سلولی و میتوکندری باکتریایی، ساختمانشان را مختل کند و نفوذ پذیری بیشتر آن ها را آماده کند. تراوش یونها و دیگر محتویات سلولی میتواند رخ دهد. اگرچه مقدار معینی تراوش از سلولهای باکتریایی بدون کاهش زیست پذیری ممکن است تحمل شود، اما کاهش وسیع مقادیر سلولی یا خروج مولکول‌های بحرانی و یون‌ها منجر به مرگ خواهد شد. از مطالعات با روغن چای و اشرشیاکلای مدارکی وجود دارد که مرگ سلول ممکن است قبل از زوال سلول رخ دهد. عموماً اسانس‌های واجد شرایط از نظر خواص ضد باکتری در برابر پاتوژن های با منشاءغذایی حاوی درصد بالایی ترکیبات فنولیک مانند کارواکرول، ائوگنول (۲- متوکسی-۴-(۲-پروپنیل)فنول) و تیمول می‌باشند. این معقول به نظر می‌رسد که مکانیسم عمل آن ها مشابه دیگر فنولیکها باشد.(Ultee et al, 2000 and Roller and Seedhar, 2000)
به طور کلی اختلال در غشای سیتوپلاسمی، اخلال در نیروی محرکه پروتون(PMF) جریان الکترونی، حمل و نقل فعال و انعقاد محتویات سلولی مدنظر میباشد. ساختمان شیمیایی منحصر به فرد ترکیبات شیمیایی اسانس بر حالت دقیق عمل و فعالیت ضد باکتریایی اثر میگذارند. اهمیت وجود گروه‌های هیدروکسیل در ترکیبات فنولیک مانند کارواکرول و تیمول تایید شده است. موقعیت نسبی گروه فنولیک با تأثیر بر درجه فعالیت ضد باکتریایی به شدت ظاهر نمیشود. برای مثال عمل تیمول در برابر باسیلوس سرئوس، استافیلوکوکوس اورئوس و سودوموناس آئروژنزا در قیاس با کارواکرول ظاهر میشود. با این حال در یک مطالعه عمل متفاوت کارواکرول و تیمول روی باکتریهای گرم مثبت و گرم منفی یافت شد. اهمیت حلقه فنل (بی ثبات کننده الکترون‌ها) به تنهایی عدم فعالیت منتول در قیاس با کارواکرول را نشان میدهد. در مطالعهای دیگر اضافه کردن یک قسمت استات به مولکول با افزایش فعالیت ضد باکتری همراه بود. گرانیل استات به نسبت گرانیول در برابر یک رنج از باکتری‌های گرم منفی و گرم مثبت بیشتر فعال بود. از آنجا که ترکیبات غیرفنولیک اسانسها اهمیت دارند نوع گروه آلکیل نیز در فعالیت آن ها تأثیر میگذارد .(Carson et al, 2002 and Pol et al, 2001)
ترکیبات اسانس هم چنین نشان دادند که بر روی پروتئین‌های سلولی جاسازی شده در لایه سیتوپلاسمی عمل میکنند. آنزیم‌ها مانند ATPases با تعیین در لایه سیتوپلاسم و مجاورت با مولکول‌های لیپید شناخته می‌شوند. دو مکانیسم ممکن پیشنهاد شده است که به موجب آن هیدروکربنهای حلقوی روی این می‌توانند عمل کنند. مولکولهای هیدروکربنهای چربی دوست می‌توانند در چربی دو لایه انباشته شده و عمل چربی-پروتئین را مختل کنند و از طرف دیگر واکنش مستقیم ترکیبات چربی دوست با قسمت‌های آب دوست پروتئین ممکن است صورت بگیرد. مشخص شده که تعدادی از اسانس‌ها باعث تحریک رشد شبه مسیل در مخمرهای حقیقی می‌شوند .(Dorman and Deans, 2000)
۲-۱۱- حساسیت ارگانیسمهای گرم مثبت و گرم منفی
بر اساس مطالعات و تحقیقات انجام شده، عمل تمام اسانسها بر ارگانیسمهای عامل فساد مواد غذایی و پاتوژن های بیماریزای مواد غذایی نشان میدهد که اسانسها اندکی بیشتر بر باکتریهای گرم مثبت نسبت به باکتری‌های گرم منفی موثرند. انتظار میرود که ارگانیسمهای گرم منفی کمتر به عمل آنتی باکتریال ها حساس باشند، که این در نتیجه داشتن یک لایه بیرونی در اطراف دیواره سلولی بوده که این لایه مانع پخش ترکیبات آب دوست به واسطه پوشش لیپوساکاریدیش میشود. اکثر مطالعات استنتاج کردهاند که باکتری‌های گرم مثبت حساسترند. آئروموناس هیدروفیلا (گرم منفی) نشان داده که یکی از حساسترین گونههاست. در مطالعه اسانس نعناع فلفلی[۳۲] وقتی تراموسالاتا[۳۳] و تزاتزیکی[۳۴] ، اشتهاآورهای یونانی اضافه شدند یک کاهش در مقدار شمارش زنده سالمونلا انتریدیس نسبت به لیستریا مونوسیتوژنز حاصل شد. در دیگر مطالعات هیچ اختلافی بین گرم منفی‌ها و گرم مثبت‌ها بعد از ۲۴ ساعت مشاهده نشد، اما اثر بازدارندگی بعد از ۴۸ ساعت بر گرم منفیها بیشتر از گرم مثبتها بود. در یک آزمایش ۵۰ اسانس تجاری در دسترس بر روی ۲۵ جنس، هیچ مدرکی برای اختلاف در حساسیت باکتریهای گرم مثبت و گرم منفی یافت نشد. در مطالعهی بعدی که همان روش آزمایش و همان باکتریها مورد آزمایش قرار گرفتند و ظاهراً از اسانس تازه تقطیر شده استفاده شده بود باکتریهای گرم مثبت در واقع حساسیت بیشتری نسبت به دو اسانس داشته و حساسیت به چهار اسانس دیگر با گونه های گرم منفی مساوی است. این منطقی به نظر میرسد که ترکیبات منحصر به فرد اسانسها درجات مختلف بازدارندگی فعالیت در برابر باکتری‌های گرم مثبت و منفی دارند و معلوم می‌شود که ترکیبات شیمیایی اسانس‌ها از گونه های گیاه خاص می‌تواند بسته به منشأ جغرافیایی و دوره برداشت متفاوت باشد. بنابراین امکان دارد که تفاوت در ترکیبات بین بچ های اسانسها، به علت اختلاف در درجه حساسیت باکتریهای گرم منفی و گرم مثبت معنی دار باشد. باکتریهای گرم منفی سودوموناس به خصوص سودوموناس آئروژینوزا، کمترین حساسیت به عمل اسانس نشان داد .(Burt, 2004)
۲-۱۲- سینرژیسم و آنتاگونیسم بین ترکیبات اسانس
فعالیت ذاتی یک روغن می‌تواند مربوط به ساختمان شیمیایی ترکیبات، مقادیر نسبی آن ها در ترکیب و ارتباط بین آن ها باشد. در افزودنیهای مشاهده شده است وقتی افزودنی‌ها ترکیب میشوند اثرش برابر است با مجموع اثرات فردی آنتاگونیسم وقتی مشاهده می‌شود که اثرات یک یا هر دو ترکیب زمانی که آن ها با هم بکار میروند کمتر از وقتی باشد که آن ها به صورت تک تک مورد استفاده قرار میگیرند. سینرژیسم هم زمانی مشاهده میشود که اثر مواد ترکیب شده بیشتر از مجموع اثرات فردی یک ترکیب باشد. تعدادی از مطالعات به این نتیجه رسیدند که تمام اسانس‌ها فعالیت ضد باکتری بزرگ‌تری نسبت به مخلوط اصلی ترکیبشان دارند، و اعتقاد بر این است که ترکیبات جزئی برای فعالیت ضد باکتری مهماند و ممکن است که یک اثر سینرژیستی یا اثر قوی داشته باشند. اسانس‌های سیلانترو[۳۵]،گشنیز[۳۶] ، شوید[۳۷] و اکالیپتوس[۳۸] هر کدام شامل چندین ترکیب هستند و زمانی که با هم بکار می‌روند در مجموع دارای اثرات یا آنتاگونیستی بودند. یک مخلوط سینامالدهید و اوژنول به ترتیب در ۲۵۰ میکروگرم در لیتر و ۵۰۰ میکروگرم در لیتر کاملاً مانع رشد گونه های استافیلوکوکوس، میکروکوکوس، باسیلوس و انترو باکتر برای بیشتر از ۳۰ روز گردیدند، در حالی که ترکیبات مورد نظر به طور مجزا نتوانستند مانع رشد بشوند .(Nychas, 1995)
۲-۱۳- سینرژیسم و آنتاگونیسم بین ترکیبات اسانس و نگه دارنده های مواد غذایی
تعدادی از سینرژیست ها به طور بالقوه برای استفاده همراه با اسانسها پیشنهاد شده است که عبارتند از:Ph پایین، فعالیت آبی کم، شلات کنندهها، فشار اکسیژن پایین، گرمای خفیف و بالا. ولی تمام این‌ها در مواد غذایی تحقیق نشده است و قسمت دیگر مطالعات می‌تواند روی اثر اسانس یا ترکیباتشان با بعضی از افزودنیهای غذایی از قبیل: نمک طعام، نیتریت سدیم، نایسین و یا استفاده از تکنیک‌های نگه داری مواد غذایی از قبیل: فرایند حرارتی ملایم، فشار هیدرو استاتیک و یا بسته بندی در خلأ می‌باشد ( .(Carson et al, 2002
کلرید سدیم (نمک طعام) در شرایط مختلف با اسانس یا ترکیباتشان یک سینرژیست یا آنتاگونیست عمل کرده است. سینرژیست بین نمک طعام و روغن نعناع بر علیه سالمونلا انتریدیس و لیستریا مونو سایتوژنز ثبت شده است. ترکیب ۲ یا ۳ درصد نمک طعام و نیم درصد پودر میخک (شامل اوژنول و استات اوژنول) در عصاره ماهیچه ماکرل کاملاً از رشد و تولید هیستامین توسط انتروباکتر آئروژنز جلوگیری میکند. مکانیسم پیشنهاد شده برای این عمل این است که نمک طعام نفوذ پذیری سلولی را افزایش میدهد و با عمل آنزیم‌های خارج سلولی مانع رشد میشود. اثرات آنتاگونیستی نمک طعام با کارواکرول و p-cymene بر علیه باسیلوس سرئوس در برنج یافت شد با اینکه کارواکرول و p-cymene با هم سینرژیست هستند ولی با افزودن نمک (۲۵/۱ گرم برای هر لیتر برنج) کاهش یافت. در همان مطالعه اثر سینرژی با کارواکرول نشان داد، هرچند این سینرژی با حضور نمک طعام بطورکلی از بین نرفت ولی افزودن نمک به مقدار ۴ درصد وزنی حجمی در آگار نمی‌تواند فعالیت ضد باکتری سینامالدهید را بر علیه گرم مثبت و گرم منفی بهبود دهد .(Moleyer and Narasimhan, 1992)
ترکیب اسانس پونه کوهی با نیتریت سدیم به جهت تأثیرش روی رشد و تولید توکسین کلستریدیوم بوتولینوم (ترکیبی از نوع A و B و C) آزمایش شده است. روغن پونه کوهی با نیتریت در بازدارندگی رشد در محیط براث به صورت سینرژیست عمل کرده است. در حالی که روغن پونه کوهی با غلظت ppm۴۰۰ هیچ اثر بازدارندگی معنیداری بر رشد نداشت. مکانیسم سینرژیسم پیشنهادی اسانس پونه کوهی این است که تعداد اسپورهای جوانه-زده ای را می‌کاهد که نتیجه مهار رشد اسپورها توسط نیتریت سدیم هستندBurt, 2004) ). کاربرد همزمان نایسین (۱۵/۰ میکروگرم بر لیتر) و کارواکرول یا تیمول (۴۵ میکروگرم بر لیتر) باعث کاهش زیادتر در مقادیر زنده نژادهای باسیلوس سرئوس نسبت به زمانی که باکتری‌ها به تنهایی بهکار گرفتند شد. ماکزیمم کاهش زنده ماندن در سلول‌هایی به دست آمد که قبلاً حرارت ۴۵ درجه را تجربه کرده بودند (۵ دقیقه برای سلول‌ها در فاز رشد و ۴۰ دقیقه برای سلول‌ها در فاز ثابت( .(Karatzas et al, 2000)
مشخص شد که کاروان نه تنها حساسیت سلولهای رویشی باسیلوس سرئوس را به PEF (میدان های الکتریکی پالسی) افزایش میدهد، بلکه حساسیت اسپورهایشان را به نایسین یا PEF افزایش میدهد. در Ph=7 عمل سینرژیستی نایسین و کارواکرول در ۳۰ درجه سلسیوس به طور معنیداری بیشتر از ۸ درجه سلسیوس بود، که نشان میدهد افزایش تغییرات دما در نفوذ پذیری لایه سیتوپلاسمی موثر است. قبلاً فرض شده بود که کارواکرول ممکن است تعداد، اندازه یا طول عمر منافذ به وجود آمده توسط نایسین را در لایه سلول افزایش دهد ولی بعداً مشخص شد که این‌طور نیست. مکانیسم ممکن است باعث اتلاف پتانسیل ممبران و کاهش گرادیان Ph و ATP خارج سلولی شود. تاثیر ترکیب کارون[۳۹]در غلظت ۵ میلی مول بر لیتر و عملیات حرارتی ملایم (۴۵ درجه به مدت ۳۰ دقیقه) روی سلول‌های در حال رشد باکتری لیستریا مونوسیتوژنز رشد کرده در ۸ درجه به صورت لگاریتمی مطالعه شده است. ثابت شد که هر فرایند به طور جداگانه تأثیری در کاهش زنده ماندن باکتری ندارد اما وقتی آن ها باهم ترکیب شدند در تعداد سلول‌های زنده یک کاهش ۳/۱ لگاریتمی ثبت شد. سلول‌های رشد کرده در ۳۵ یا ۴۵ درجه به همان عملیات ترکیبی حساس نبودند. محققین فرض کردند که ترکیبات فسفولیپید لایه سیتوپلاسم سلول‌های رشد کرده در ۸ درجه سلسیوس به علت داشتن سیالیت و نوع عملشان در دمای پایین، واجد شرایط غیر اشباعی بیشتری هستند. این میزان غیر اشباعیت بالا باعث می‌شود که لایه های این سلول‌ها در ۴۵ درجه سیالیت بیشتری نسبت به سلول‌هایی که در همین دما رشد کرده‌اند داشته باشند .(Burt, 2004)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ب.ظ ]




T2(s)

 

۲۵.۳۷۷

 

 

 

P3(MPa)

 

۱۵.۷۱۶

 

 

 

A-f (mm)

 

۳۹.۵۶

 

 

 

Cp-2(mm)

 

۳۱.۲۲۵

 

 

 

T-start(s)

 

۸.۴۸

 

 

 

نتایج و بحث
مقدمه
همانطور که در بخش‏۱-۷ گفته شد و سوابق پژوهشی گفته‌شده در بخش‏۱-۹ نشان می‌دهند، در دماهای بالاتر از دمای محیط شکل‌دهی آلیاژهای آلومینیوم و منیزیم بهبود می‌یابد. در این فصل ضمن بررسی اثر دما بر شکل‌دهی لوله‌های آلومینیومی، نتایج شبیه‌سازی انجام شده به وسیله‌ی کمیت‌های بهینه‌ی بدست آمده از بخش ‏۴-۵ مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
اثر دما بر توزیع ضخامت آلومینیوم
برای بررسی اثر دما بر توزیع ضخامت لوله‌ی سه‌راهی، شبیه‌سازی در دماهای ۱۰۰،۲۰و۱۴۰ درجه‌ی سانتی‌گراد برای آلیاژ AA7075 انجام شد. شکل ‏۵‑۱ نمودار تنش حقیقی- کرنش حقیقی برای این آلیاژ را نشان می‌دهد.
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

 

 

 

 

شکل ‏۵‑۱ نمودار تنش حقیقی-کرنش حقیقی آلیاژ AA7075 [24]

 

 

 

در تمامی این شبیه‌سازی‌ها میزان جابجایی محوری ۵۶ میلی‌متر و فشار داخلی سیال برابر با ۱۸مگاپاسکال درنظرگرفته شد و از سنبه‌ی متقابل استفاده نشد. جریان ماده بر روی مسیر نشان داده شده در شکل ‏۳‑۹ بحرانی می‌باشد. از این رو توزیع ضخامت در راستای طول لوله بر روی این مسیر برای دماهای مختلف مورد مقایسه قرارگرفت.

 

 

 

 

 

 

شکل ‏۵‑۲توزیع ضخامت در دماهای مختلف

 

 

 

شکل ‏۵‑۲توزیع ضخامت در راستای طول لوله برای مسیر مشخص شده را نشان می‌دهد. نقطه‌ی A ابتدای لوله را نشان می‌دهد که به سبب تغذیه‌ی لوله در این نقطه، ضخامت لوله افزایش می‌یابد. در شبیه‌سازی‌های انجام‌شده، با افزایش دما ضخامت لوله در نقطه‌ی A به ضخامت اولیه نزدیک‌تر می‌شود. در نقطه‌ی B که محل تماس لوله با گوشه‌ی قالب می‌باشد افزایش ضخامت دیده می‌شود. با افزایش دما جریان ماده آسان‌تر انجام می‌شود و ضخامت لوله به ضخامت اولیه‌ی لوله در این نقطه نزدیک‌تر می‌شود. نقطه‌ی C بالاترین نقطه‌ی برآمدگی می‌باشد. در این نقطه با افزایش دما نازک‌شدگی بیشتری دیده می‌شود که به دلیل جریان راحت‌تر ماده در دمای بالا رخ می‌دهد.
اثر دما بر ارتفاع برآمدگی
شکل ‏۵‑۳ ارتفاع برآمدگی در لوله برای شبیه‌سازی انجام‌شده در دماهای ۱۰۰،۲۰و۱۴۰ درجه سانتی‌گراد را نشان‌می‌دهد. همانطور که در شکل دیده می‌شود با افزایش دما ارتفاع برآمدگی نیز افزایش پیدا می‌کند که نشان دهنده‌ی بهبود یافتن شکل‌دهی با افزایش دمای شکل‌دهی ‌می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ب.ظ ]




۵-۳-۳-۱- دیدگاه های کلاسیک در موضوع هویت
الف: رویکرد گوهر گرا اعتقاد به تعیین یافتگی هویت دارد و محور حیاتی بحث هویت را تقابل اضداد می­داند که بر بنیان خودی و بیگانه شکل گرفته اند. این رویکردها بیشتر در دوره ی مدرن و در متن نظر یه جهان شمول مدرنیته غرب تعریف می شوند و منزلتی رفیع و استعلایی برای انسان غربی قائل بودند.(آبادیان، ۱۳۸۰: ۹۳)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ب: رویکرد ساخت گرائی اجتماعی[۴] که تاکید اصلی آن بر این است که ماهیت، ساخته و پرداخته تاریخ است و در ظرف مکان و زمان خاص شکل گرفته و معنا می یابد و هربر ساخت اجتماعی نوع خاصی از کنش های اجتماعی را طلب می کند.
ج: رویکرد میانه، این دسته از نظریه ها که در میان گوهر گرائی و سازه گرایی قرار دارند، بر این اعتقادند که احساس هویت یک مقوله ی حدوثی یا شدنی است و نه قدیمی یا ذاتی. بنابراین هویت کل مرکبی از مجموعه های محمول و محقق است که در طی مراحل متعدد زندگی در خود انباشت می کنیم (حاجیانی،۱۳۹۱: ۷۲)
۴-۳-۱- رویکردهای مدرن به هویت
الف: نظریه جامعه شناسان همچون نظریه ی کنش متقابل نمادی که تاکید شان بر اهمیت محیط برای شکل گیری خود است. در میان آنها تعامل گرایان ساختی، به ایستارهای مردم از خودشان، و تعامل گرایان فرآیندی، به فرایند مذاکره در ساخت هویت متمرکز بوده اند. از جمله ی آنان می توان به به گافمن در این مورد اشاره کرد. (همان،۷۶)
ب: نظریه های روان شناسان که به تبین نظری هویت در قالب ساختارها و فرآیندهای شناختی و ساخت­ها و فرایند بازنمایی اجتماعی توجه شده است. به طور مثال تاجفل معتقد است شکل گیری هویت بر اساس عضویت درون گروه اجتماعی معلوم می شود. همچنین، ناکامی، عدم ارضای نیازهای اساسی روانی، سرخوردگی روانی و احساس محرومیت نسبی، همچنین پیش داوری ها و برون فکنی از عوامل روانشناختی موثر بر ساخت هویت هستند. (مقصودی، ۳۹:۱۳۸۲)
۱-۴-۳-۱- نظریه آنتونی گیدنز
از دیدگاه گیدنز، پرسش از نقش هستی، روابط دنیای خارج و زندگی آدمی و پرسش از دریافت و شناسایی دیگران، سوالاتی هستند که انسان باید به آنها پاسخ دهد. او معتقد است که ((خود)) بازتابی از تصور ما است که ما مسئولیت آن را به عهده می گیریم. ما حقیقت وجودی خود را می سازیم و این ساختن تحت تاثیر انتخاب های ما است. در دوره ی جدید به علت آزادی و رهایی انسان از قید و بندهای دوره ی سنتی و آزادی در گزینش و انتخاب، ماهیت زندگی روزمره بطور مستمر تحت تاثیر وصلت بین عناصر محلی و جهانی تحول می یابد. (گیدنز،۸۱:۱۳۷۸)
۲-۴-۳-۱- نظریه فردریک بارث
از دیدگاه بارث هویت ها تغییرناپذیر نیستند و در گذر زمان دگرگون می شوند. وی به شدت بر نقش فرد و تصمیم گیری او در ساخت هویت تاکید دارد. بارث می گوید که افراد به شیوه های متفاوت در فرهنگ های گفتمانی مشارکت می جویند و معمولاً در هر زمان در چندین عامل گفتمانی با درجاتی از شدت و ضعف شرکت می کنند از جمله تاکیدات بارث بر مسئله ی مرز میان هویت ها است. مرزها را می­توان در هر تعامل میان اعضای گروه های دارای هویت متفاوت یافت.(حاجیانی،۹۱:۱۳۹۲)
۳-۴-۳-۱- پسا ساخت گرایی و هویت
یکی از دعاوی اصلی اندیشمندان پسا ساخت گرا، نفی سراسری یگانگی و انسجام هویت فردی است. بر اساس استدلال آنها هر سوژه مرکب از زیر سوژه های متداخل است. ناخودآگاه هر فردی بیانگر سوژه های چند پاره است که هویت های متکثر و تغییر پذیر دارد. اما ایدئولوژی این هویت های متداخل و گاه متضاد را پنهان می کند و فرد به ظاهر احساس کلیت می نماید، در دیدگاه پسا مدرن که به بحث هویت در فضای پست مدرنیسم می پردازد، این اعتقاد وجود دارد که عقل مدرن مجبور است، محدودیت های خود را بپذیرد و سوژه ی انسانی را نه چیزی ثابت، واحد و حقیقی، بلکه موجودی سیال، متحول و در حال شکل گیری و محصول روابط قدرت و تعامل با غیر به حساب آورد. (قاسمی،۲۵:۱۳۸۳)
موفی معتقد است که بر خلاف دیدگاه متفرق هویت که نظر به پراکندگی دارد، نوعی حرکت دوگانه وجود دارد که از یک سو مرکزیت ثبات ها و نقاط اتکا را از بین می برد و از سویی دیگر مایل به ایجاد نقاط گوناگون و تثبیت موقت تلاطم بی پایان است که دال بر دیالکتیک ثبات و بی ثباتی است. (آوتور، ۱۳۷۱: ۱۱۲)
۴-۴-۳-۱- مکتب کنش متقابل نمادین و هویت
همانگونه که در مباحث قبلی اشاره شد، نظریات پراکنده و متفاوتی در رابطه با موضوع هویت وجود دارند که علیرغم سودمندی که برای این نظریات وجود دارد. در بسیاری از موارد شاهد نوعی تداخل دیدگاه و بررسی موضوعات از یک بعد هستیم. این امر موجب نوعی سردرگمی در ارائه یک پاسخ مناسب در رابطه با منشاء و چگونگی ساخت هویت می شود. بنابراین وجود یک مبنای نظری وسیعتر به منظور تبیین ماهیت مقوله هویت امری ضروری به نظر می رسد.
کنش متقابل نمادین از جمله مکاتب جامعه شناسی است که به نظر می رسد دیدگاه تازه ای را به جامعه ارائه داده است. از معروفترین شخصیت­های این مکتب می توان به جرج هربرت مید و هربرت بلومر اشاره کرد. بطور کلی دیدگاه کنش متقابل نمادی بر پویایی کنش متقابل اجتماعی بین فرد و جامعه و نتایج این فرایند تاکید دارد. نخستین کسی که به کنش متقابل جامعه و فرد اشاره نمود، زیمل جامعه شناس آلمانی بود. به اعتقاد وی ساخت هایی مانند طبقه، دولت، خانواده و دین در نهایت بازتاب کنش متقابل میان مردم می­باشند.(جیمسون، ۱۳۷۹: ۲۸)
بسیاری معتقدند که ریشه های مکتب کنش متقابل در مکتب رفتار گرایی است. به نظر ویلیام جیمز انسان موجودی است که از قابلیت فراوانی برخوردار می باشد. آگاهی ذهنی انسان امری متحول و پویا است. این پویایی موجب می شود که میان امور خارجی گزینش کند وی از دو نوع ((من)) در انسان صحبت می کند. یکی ((من)) به عنوان عامل شناخت است. اما نوع دوم شامل متعلقاتی است که به ((من)) اضافه می شود. این وجه از من ((یا خود تجربی)) در طی کنش یا واکنش اجتماعی ظاهر می­ شود.(توسلی،۱۳۷۶: ۲۶۹-۲۷۰)
مید می گفت که جدا از جامعه هیچگونه خود، یا خودآگاهی بوجود نمی آید. جامعه نیز به نوبه ی خود باید به عنوان ساختاری در نظر گرفت که از طریق فراگرد رایج کنش های اجتماعی، ارتباطی و مبادلات اشخاص که متقابلاً به یکدیگر گرایش دارند پدید می آید. به نظر مید انعطاف پذیری، یا توانائی واکنش نسبت به خود به همان سان که شخص در برابر دیگران واکنش نشان می دهد، برای تحول ذهن در قالب فراگرد اجتماعی شرطی ضروری به شمار می آید. بدین ترتیب خود مانند ذهن یک شناخت عینی نیست بلکه فراگرد آگاهانه ای است که ابعاد گوناگونی مانند توانائی واکنش در برابر خود و در برابر دیگران، توانائی مشارکت در گفتگوی شخصی با دیگران و توانائی هوشیاری در مورد آنچه که شخص می گوید، قابل تعریف است لذا یک فراگرد ذهنی محض نیست و از طریق اجتماعی شدن بدست می آید. (مهر آئین، ۸۷:۱۳۸۹)
به نظر مید دو نوع رفتار یا ادا را باید از هم جدا کرد. یکی اداهای بی معنا یا ناخود آگاه حیوانی و دیگری اداهای معنادار، نوع اول شامل واکنش های بی میانجی نسبت به یک محرک را نشان می دهد. مانند پاسخ حیوانات نسبت به یک محرک، اما نوع دوم محرک­هایی هستند که در سطح روابط انسانی خود را نشان می دهند. این اداهای معنادار بر تحریک واکنش در فرد متناسب با آنچه او در فرد دیگر برانگیخته است و در نقش دیگری ظاهر شدن و مانند دیگران عمل کردن، مبتنی هستند. این اداها بر نمادهای زبانی استوارند و محتوایی در بردارند که برای افراد گوناگون تقریباً یکسان هستند. اندیشه ی بشری زمانی پدید می اید که نمادها و اداهای شفاهی عام در فرد همان واکنش را بر انگیزد که او خود در دیگری بر می انگیزد. و به خاطر همین واکنش است که او می تواند رفتار بعدی اش را تحت نظارت خود داشته باشد. بنابراین عمل متقابل نمادین مستلزم تفسیر یا تخمین معنای اعمال یا برداشت های شخص دیگر است و نیز مبتنی است بر تعیین حدود، یعنی بر انتقال نشانه ها به شخص دیگر، تا او از این طریق بداند که چگونه باید عمل کند. شرح مید از چگونگی تشکیل و تکوین آگاهی از خود بر این پایه تکوین یافته است که ارتباط انسانی زمانی امکان پذیر است که نماد در یک شخص همان واکنشی را بر انگیزد که او خود در دیگری بر می انگیزد. هنگامی که کودکان توانستند در ضمن بازی کردن در نقش دیگران ظاهر شوند و بعدها این روند چنانکه رو به تکامل رفت که بتوانند نقش های بازیگران دیگر را در ذهن خود متصور شود و واکنش های احتمالی آنها را نسبت به یکدیگر تخمین بزند. از نظر مید انسان­ها هر کدام با یک ملیت معین که خود شناخته اند زندگی می کنند و تحت فشار محدودیت ها، آداب، رسوم و قوانین عمل می کنند. همه ی اینها به عنوان عناصر سازنده­ی (خودم) عمل می کنند. اما ((من)) همیشه در برابر موقعیت های از پیش تعیین شده به شیوه ی منحصر به فرد واکنش نشان می دهد و چشم انداز متفاوتی از این عالم نشان می دهد. (کوزر، ۱۳۷۷: -۴۴۷-۴۴۳)
با این توضیحات می توان فهمید که مید می خواست میان انسان و محیط اجتماعی وی رابطه متقابل ایجاد نماید و این نکته را توضیح دهد که شخصیت یا خود اجتماعی و احراز پایگاه ها و نقش هایی که فرد بر عهده دارد حاصل روابط اجتماعی است. از نظر طرفداران کنش متقابل، جامعه پذیری فرآیندی است پویا که به مردم اجازه ی شکوفائی فکر و گسترش شیوه های انسانی را می دهد. اما این فرایند یک بعدی نیست بلکه فرآیندی پویا که کنشگر اطلاعات را دریافت می کند و قادر است آنها را با خود تطبیق یا تغییر دهد. (ریتزر، ۱۳۷۴ : -۱۶۴)
به این ترتیب، هویت در نظر مید به معنی خود یا من (self) است که تحت تاثیر تلقی های دیگران عمومیت می یابد و با آن تغییر می کند. خود ماهیت مرکب و دو بعدی دارد که بعد مفعولی آن (me) به شدت تحت تاثیر عرصه و زمینه ی اجتماعی است. بعدها کولی این ایده را مطرح کرد که رفتار و هویت افراد تحت تاثیر چگونگی تصور فرد از خودش، چگونگی تصور او از دیگران و سرانجام تصور دیگران از او می باشد. ( حاجیانی، همان: -۱۰۸)
موضوع دیگری که توسط مید مطرح شد وجود خودهای متنوع و چندگانه است که معادل همان هویت های چندگانه است. مثلاً ترنر و تاجفل از جمله نمادگرایانی بودند که معتقدند هر فرد هم زمان به جمع های متعددی تعلق دارد. در نظریه ی کنترل هویت پیتربروک به بحث در مورد وجود هویت های متعدد و رقیب و نقش آنها در به هم خوردن چرخه ی کنترل هویت پرداخته شده است.(دهشیری، ۱۳۷۹: ۴۵)
۵-۳-۱- انطباق و سازگاری هویتی
از آنجائی که امکان انطباق و سازگاری هویتی در تمام حوزه های اجتماعی وجود دارد، در نظریه کنش گرائی نمادین به این امر توجه شده است. بر اساس این نظریه واقعیت انطباق و سازگاری و همزیستی در درون ساختار هویتی نیز وجود دارد. کنشگران همواره توانائی ایجاد تعادل و هماهنگی میان ابعاد هویتی متعدد خود را دارا می باشند، لذا امکان و فرصت لازم را برای همساز شدن با ابعاد متکثر هویت را دارند. به عبارتی میان عناصر هویتی، فضای تعامل، تبادل و مناسبات دیالکتیکی بوجود می آید و هویت های چند گانه در این چارچوب بر یکدیگر تاثیر و تاثر گذاشته و می گذراند. این تاثیر و تاثرها در نهایت منجر به آمیختگی یا گره خوردن هویت شده و خودهای متنوع و چند وجهی ایجاد می کند که تلاش می کنند و تناقضات موجود را حل نموده و با هم سازگاری پیدا کنند و در نهایت هویت ترکیبی را ایجاد نمایند. (همان، ۴۶۴)
۶-۳-۱- مفهوم هویت ترکیبی
برای نخستین بار جرج زیمل در مقاله ی تضاد فرهنگ مدرن به موضوع ترکیبی بودن هویت و فرهنگ در جامعه ی مدرن اشاره کرد. زیمل معتقد است که در قرن نوزدهم بشر با تنوع گوناگون جریان­های فکری مواجه شده و در نهایت مفهوم خود حاصل جمع کلیه ی این تقاطع­ها گردیده است. بطوری که گرایش کلی فرهنگ به سوی چند بعدی شدن است.
به نظر زیمل که خود از گروه اندیشمندان نظریه ی تقابل نمادین است، روند تاریخ جدید شامل آزادی فزاینده ی فرد از بندهای وابستگی شدید اجتماعی و شخصی است. او استدلالی می کند که انسان­های جوامع پیشین در یک رشته ی محدود از حلقه های اجتماعی به نسبت کوچک زندگی می کنند چنین حلقه­های محدود راه­های گریز فرد را می بستند و کل شخصیت فرد در زندگی گروهی حل می شود. فرد از طریق وابستگی ها و وفاداری­های تمایز نیافته به جامعه پیوند می خورد و انقیاد وی پیش می اید. یک فرد نمی­تواند یک راست عضو حلقه ی بزرگتری شود، مگر آن که از طریق عضویت در یک حلقه ی کوچکتر به آن حلقه ی بزرگتری تعلق یابد. اما در جوامع جهانی نوین فرد عضو بسیاری از حلقه ها است و هیچ کدام از این حلقه ها کل شخصیت وی را در بر نمی گیرد و بر او نظارت ندارد. تعلق های خانوادگی فرد نوین از فعالیت های شغلی و مذهبی او جدایند. به این معنی که هر فردی در شبکه ای از حلقه های متقاطع اجتماعی پایگاه مشخصی را اشغال می کند. بنابراین شخصیت این فرد منشعب می شود. بطور مثال در جوامع پیشین وابستگی مکانی یا خویشاوندی تعیین کننده ی تعلق مذهبی بود. یک فرد نمی توانست با افرادی همزیستی کند که در عقیده مذهبی با او اشتراک نداشته باشند زیرا که اشتراک مذهبی همدیگرند و شخصی در عین اینکه با دیگران همزیستی دارد می تواند مذهبی جداگانه داشته باشد در چنین جامعه ای دین نیروی خود را از دست می دهد و جنبه ی خصوصی تر پیدا می کند و ملاحظات مذهبی از ملاحظات دیگر متمایز می شود. ( ثلاثی، ۱۳۷۷: -۲۶۵-۲۶۲)
علاوه بر نظریه زیمل، مید اعتقاد به خودهای متنوع و چندگانه داشت، کولی و جیمز بر تنوع خود ها یا هویت ها تاکید داشتند. در نظریه های هویت سایر متفکران مکتب تعامل گرایی نمادین از جمله ترنر و تاجفل تاکید شده است که هر فرد هم زمان به جمع های متعدد تعلق دارد و ممکن است خود را با بیش از یک جمع معرفی کند. ( عالمی، ۱۳۸۰: -۸۷۱)
۷-۳-۱- عوامل موثر بر آینده هویت
همانگونه که اشاره شد در دیدگاه مربوط به کنش متقابل نمادین، جامعه پذیری نقش مهمی در فرایند تبادل اطلاعات دارد. لذا می تواند بیشترین اثر بر تکوین و تغییر هویت های جدید جمعی داشته باشد. جامعه پذیری در این نوشتار به معنای روندهایی است که کنشگر را از بدو تولد تا زمان مرگ، تحت تأثیر خود قرار داده و عامل شکل گیری شخصیت یا هویت تلقی می شود. طبعاً دامنه ی این روند ها بسیار فراگیر است و شامل بسیاری از متغیرهای اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی و. .. می شود. این عوامل آدمی را تحت الشعاع خود قرار می دهند. از جمله ی این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- جهانی شدن. ۲- افزایش سطح سواد عمومی و کاهش مرزهای فرهنگی. ۳- افزایش رفاه عمومی که موجب افزایش ارتباطات می شود و نیازهای جدیدی را مطرح می سازد. ۴- کاهش حجم دولت و تعدیل تأثیر دولت بر جامعه که خود فضای لازم را برای پیگیری حقوق شهروندی فرآهم آورد و ملاک های سنتی مانند روابط شخصی، شرایط خانوادگی، هویت، مذهب و… کم رنگ می شود و تأمین حقوق، ناشی از عضویت در اجتماع مدنی مهم تلقی می شود. ۵- کاهش اهمیت و جایگاه منابع سنتی هویت از قبیل ملیت، قومیت و مذهب و جایگزین شدن آنها توسط عواملی از قبیل عضویت کنشگران در یک منطقه جغرافیایی معین و برخورداری کنشگران از حقوق شهروندی است. در کنار پیدایش نخگبان مدرن از بین عوامل فوق نظر به اهمیت عامل اول، آن را با تفضیل بیشتری مورد توجه قرار می دهیم. اما قبل از آن به تاثیر قدرت بر هویت اشاره ی مختصر می شود.(رواسانی، ۱۳۸۶: ۳۵)
۸-۳-۱- بررسی رابطه قدرت و هویت
از آنجایی که هویت پدیده ای طبیعی و فراتاریخی نیست و همواره تولید و باز تولید می شود بی گمان انجام چنین کار ویژه ی مهمی بدون حضور قدرت و رابطه قدرت محور نا ممکن است. هویت پیوندی ناگسستنی با تفاوت ساخته و توسط آنها حفظ و تقویت می شوند. پس هر چه تفاوت باشد قدرت وجود دارد و کسی که دارای قدرتی است، درباره ی معنای تفاوت تصمیم می گیرد.(کل محمدی،۱۳۸۲: ۲۲۶)
قدرتی که تفاوت و بنابراین هویت را می سازد و حفظ می کند، همیشه درون و بیرون مرزهای تفاوت زا و هویت آفرین در تلاش است. این مرزها شاید واسطه ی قدرت هرمونیک متصلب و پایدار به نظر آیند، ولی هرگز کاملاً روشن و نفوذ ناپذیر نیستند. تلاش قدرت برای متصلب کردن آنها همیشه با موفقیت همراه نبوده است. لذا مرزهای بین تفاوت و هویت همواره محل نزاع قدرت های رقیب خواهد بود. (همان، ۲۲۶)
بطور کلی شواهد نشان می دهد که هر چه قدرت دولت مرکزی بیشتر شود، گرایش به هویت های مادون هویت ملی کاهش می یابد. اما مفهوم قدرت در جهان مدرن با مفهوم ما قبل مدرن تفاوت کرده است. در عصر مدرن تعریف قدرت دولت فراتر از بکارگیری ابزارهای سرکوب و زور می باشد.
قدرت مرکزی در مفهوم جدید آن شامل فراهم ساختن شکل گیری جامعه پذیری سیاسی و مشارکت آحاد مردم یک ملت در جریان ساخت سیاسی آن است. این امر می تواند ضمن تقویت قدرت دولت، از میزان تنش های موجود در جامعه بکاهد و با وابسته کردن فرد به نظامی که به آن تعلق دارد، وی را برای قبول مسئولیت های گوناگون اجتماعی آماده کند. (قوام، ۱۳۷۱: ۸۶-۸۵)
تلاش در جهت ایجاد تمرکز و وحدت سیاسی با بهره گرفتن از ابزارهایی همچون ایدئولوژی واحد و ترویج آن در سراسر کشور با تاکید بر ناسیونالیسم، به عنوان آرمان سیاسی دولت می تواند نقش موثری در زمینه حفظ وحدت هویتی جامعه داشته باشد. (مقصودی، ۱۳۸۲: ۲۴)
لذا می توان گفت بهره گیری از ابزار خشونت برای تامین و حفظ وحدت اجتماعی و ملی یک جامعه نمی­تواند برای رسیدن به هدف های دراز مدت مثمرثمر باشد. (آرنت، ۱۳۵۹: ۱۰)
به عقیده اکلاتف، بحران سیاسی، یکی از عوامل وقوع چالش و مناقشه در رابطه با هویت در درون یک واحد سیاسی است. در صورتی که دولت مرکزی راهکار کسب مشروعیت سیاسی را از طریق خشونت پیگیری نماید سایر گروه های قومی مغلوب که خواهان تجدید نظر در نظم سیاسی و اجتماعی هستند. به سمت و سوی اعمال خشونت زا کشیده می شوند. در واقع چالش با نظام قانونی نوعی چالش با مشروعت آن نظام و آرمانهای هویت خواهانه ی آن است. (صالحی، ۱۳۹۱: ۱۵۳-۱۵۱)
۹-۳-۱- جهانی شدن و هویت
جهانی شدن به عنوان یک متغیر زمینه ای، مجموعه ای از تغییرات فرهنگی را به وجود می آورد که حداقل در یک وضعیت خاص، موجب گسترش فضای باز رسانه ای و توسعه و تعمیق تعاملات واقعی فضای مجازی شد. ازجمله پیامدهای آن مدرن شدن بخش های مختلف جامعه است. که خود زمینه ی دگرگونی­های اجتماعی دیگر را به همراه داشت.(کاظمی، ۱۳۸۰: ۲۲۰)
گیدنز جهانی شدن را اینگونه تعریف می کند: فشرده شدن زمان و مکان، فشرده شدن روابط اجتماعی در سطح جهانی از بین ببرد (گیدنز، ۱۳۷۸ :۵۹)
در حوزه ی فرهنگ نیز این فشرده شدن کاملاً محسوس است. بطوری که انسان ها و جوامع از نقاط مختلف با همدیگر ارتباط بیشتری برقرار می کنند و لذا موجب درهم رفتگی فرهنگ های آنها و تأثیر گذاری متقابل این فرهنگ ها بر همدیگر می شود. این تأثیر گذاری متقابل می تواند ماهیت فرهنگی هویت ملی کشورها را تغییر دهد و هویت ملی را تحت تأثیر قرار دهد. بدین ترتیب جهانی شدن موجب ایجاد نگرانی در دو بعد می شود: یکی در مورد محتوای هویت ملی و دیگری در مورد ضعف و قوت هویت ملی. (عاملی، ۱۳۸۰: ۷۹۰)
رابرتسون همانند گیدنز جهانی شدن را نوعی فشردگی مکانی در نظر گرفته است که موجب نسبی شدن جوامع، ملت ها و مسائل مربوط به آنها از جمله هویت شده است. این فرایند موجب دل مشغولی نسبت به هویت شده و جستجوی هویت را در شکل مقاومت در برابر جهانی شدن تبدیل کرده است بطوری که امروزه مفهوم دهکده ی جهانی بخصوص در دهه ۱۹۹۰ در راستای بالا گرفتن موج جدایی خواهی ملی و منطقه گرایی قومی به ویژه در حوزه ی پیمان ورشو و منطقه بالکان، زیر سؤال رفته است. این رویدادها خوشبینی­های غرب را درمورد جهانی شدن ارزش­ها تا حدودی به یأس و ناامیدی تبدیل نموده و تجدیدنظر در فرضیه فوق را الزامی کرده است. (گل محمدی، ۱۳۸۰: ۳۲۵)
هابرماس در عین توجیه جهانی شدن به جنبه های منفی آن هم توجه کرده و دشواری تجربه ی مدرنیسم و جهانی شدن را نوعی احیاگرناسیونالیسم، به معنای تقابل و واکنش در مقام جهانی شدن می داند از دید هابرماس جهانی شدن موجب تضعیف ظرفیت های دولت – ملت می گردد. وی راه حل این معضل را در گسترش تصمیم جمعی و حوزه عمومی جوامع می داند بدین ترتیب جهانی شدن نیز در در حوزه های مختلف اجتماعی، مرزهای ملی را با تهدید مواجه می سازد و سبب آزاد شدن نیروهای پایین به بالا می­ شود. این نیروها با طرح تقاضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدید، دولت های ملی را با مشکلات عدیده­ای مواجه ساخته و نتیجه ی هر دوی اینها، موجب آسیب پذیرشدن فرهنگ، هویت و همبستگی ملی می­شوند. (قیصری، ۳۹۶:۱۳۸۲)
صرف­نظر از دیدگاه­ های مختلف می توان گفت، هیچ چیزی حاکی از آن نیست که جهانی شدن الزاماً ذهن را توسعه می بخشد، جهانی شدن و افزایش گرایش های محلی صرفنظر از تنافرشان، به هم پیوسته هستند، جهان، هم زمان در حال کوچکتر شدن و بزرگتر شدن است، ناحیه گرائی و قومیت هم چون دوروی جدائی­ناپذیر یک سکه هستند و هر کدام به نحوی تدافعی، نسبت به محیط جهانی تر شده ی حیات اجتماعی تجلی می یابند.(بالمر، ۱۸۱:۱۳۸۴)
امروزه در بسیاری از کشورهای دموکراتیک، قومیت ها و هویت های محلی به عنوان تهدیدی نسبت به ثبات سیاسی کشورها به حساب نمی آیند. به همین دلیل روش­های انعطاف پذیرتری در رابطه با این گرو­ها اتخاذ می کنند. پذیرش سیاست های تنوع فرهنگی، حق آموزش به زبان مادری و پذیرش حق خود گردانی از جمله این سیاست ها است. چند گونگی فرهنگی امروزه به عنوان اصل تلقی می شود که بر مبنای آن گرچه هویت از درون فرد مایه می گیرد ولی با به رسمیت شناخته شدن آن، درک و شعور انسانی از راه گفت و گو و شنود جمعی پرورش می یابد و حقوق اساسی زندگی مورد پذیرش قرار می­گیرد.(روستر۶۰:۱۳۸۴-۵۵)
۱۰-۳-۱- هویت قومی
در مباحث قبلی اشاره شد که هر انسانی در طول دوره ی حیات خویش متاثر از محیط جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی خود هویت های متفاوتی راکسب می کند، که ثابت و لایتغیر نیستند و همواره تحت تاثیر حوزه ­های مختلف زندگی تغییر می کنند. از جمله ی این هویت می توان به هویت تباری، زبانی، قومی، دینی، ملی، نژادی، و جنسی و انسانی اشاره نمود. این هویت ها اغلب ترکیبی از یک هویت واحد ایجاد می کنند که برآیندی از هویت های فوق است. جابجائی یکی از این هویت ها می تواند هویت ترکیبی را دگرگون سازد. بنابراین در فرایند تعامل انسان با محیط خویش همواره شاهد حالت غیر ایستایی هویت و یا به تعبیری دینامیکی بودن آن هستیم آنچه که در مباحث هویتی از بین سایر هویت ها بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. بحث هویت قومی است که با مفهوم قومیت و قوم مداری ارتباط دارد. بنابراین شناخت هویت قومی مستلزم درک واژه ی قومیت در معنای وسیع آن است. واژه ی قومیت هنگامی به منصه ظهور رسید که انسانها ی منزوی از نظر جغرافیایی توانستند از طریق نوشتاری پی به مشترکات فرهنگی و شاید نژادی خود بردند و بر اساس این مشترکات توانستند شباهت­ها و تفاوت­های خود را درک نمایند بدین ترتیب قومیت و به تبع آن هویت قومی محصول ارتباط نوشتاری است. (احمدی، ۱۳۷۱: ۸۹)
پرمداس معتقد است که هویت قومی هنگامی پدید آمد که گروهی از مردم آگاهانه به خود نگریستند و متوجه مشترکات نژادی، مذهبی وسرزمین مشترک خود شدند و این احساس را پیدا کردند که این عوامل مشترک از سوی یکی از عوامل ثانویه مورد تهدید است. (احمدی، ۱۳۷۸: ۴۵)
از نظر اسمیت ریشه ی قوم مداری ناشی از تمایل و نیاز جامعه ی قومی به کسب هویت است. وجدان قومی که هویت خود را در گذشته اجتماعی، اسطوره ها، خاطرات تاریخی، هم زبانی و هم نژادی می بیند، برآِیندی ایجاد می کند که حاصل آن تشکیل هویت قومی است که از لحاظ سیاسی معطوف به قدرت خواهی و مرکز گریز است. (امیری صالحی، ۱۳۹۱: ۱۳۹)
الطائی در شرح هویت قومی می گوید: هویت قومی خاص دروان ماقبل سرمایه داری و قبل از تکوین مفهوم دولت –ملت، در معنای مدرن آن است. (الطائی،۱۳۷۸: ۳۷)
برتون در ریشه یابی علل ظهور هویت قومی می گوید: ساخت هویت قومی مبتنی بر ویژگی­های جمعیتی، تاریخی، زیست محیطی، سکونت گاهی، جامعه شناختی، اقتصادی، سیاسی، زبان شناختی، دینی و غیره می باشد، این ویژگی­ها رفته رفته ساختار یک مجموعه ی کما بیش مشخص و منسجم یافته در قالب یک نمونه را بوجود می آورند که در مقابل ایدئولوژی­های ملی گرایانه دولتی ملــت گرائی ها، خاص گرایی قبیله ای و جهانی وطن گرایی و یکپارچه سازی قومی دولــت ها مقاومــت می کند و خود را در موقعیت تفکیک یافته از سایر مجموعه برجسته می نماید. ( برتون، ۱۳۸۰: ۲۳۰)
در یک جمع بندی از مفهوم هویت قومی می توان گفت که تمایل به هویت قومی حاصل برآیندی از جمع بندی کلیه ی فاکتورهای موجد یک قومیت است که بعدی ذهنی داشته و تحت تاثیر تحلیل­های تاریخی، عاطفی، حسابگرانه و یا احساس محرومیت ظاهر می شود و با توجه به موقعیت­های تاریخی می تواند پتانسیل­های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متفاوتی از خود بروز دهد.(کاجی، ۱۳۷۸: ۴۸)
۱۱-۳-۱- شکل گیری مفهوم دولت - ملت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ب.ظ ]