کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



مرحوم ملااحمد نراقی طولی نبودن حق اجبار و حق فسخ را به روایت ابی الجاورد استناد داده است (نراقی، ۱۴۱۸، ج ۱۴، ص ۴۰۹ ). متن روایت این گونه است:« عن أبی الجارود عن أبی جعفر (ع) قال: ان بعت رجلاً علی شرط، فان أتاک بمالک و إلّا فالبیع لک».
آنچه از ظاهر کلام امام(ع) برمی آید اینکه منظور از« مالک »، « ما لک من الشرط » بوده و منظور از « فالبیع لک»، « امره بیدک ». می باشد.
از جمله ایراداتی که به عرضی بودن حق فسخ و حق اجبار گرفته شده است اینکه حق فسخ، امری خلاف قاعده و استثناء بر اصل لزوم می باشد و در موارد استثناء، قانون باید تفسیر مضیق شود و یا اینکه دلیل خیار، اجماع است و اجماع دلیل لبی بوده و در این صورت باید به قدر متیقّن اکتفا کرد.
پاسخ این اشکال روشن است. مبنای مشروعیت خیار و نقض اصل لزوم، ضرری است که ازتخلف به متعهد میرسد و تا زمانی که ضرر دفع نشده و فقط احتمال آن می باشد، این مبنا به قوت خود باقی بوده و ما شک نداریم باید تفسیر مضیق و یا به قدر متیقّن اکتفا شود؛ ولی امکان اجبار متعهد، در حکم امکان رفع ضرر است، نه رفع ضرر به طور قطع؛ پس باید فسخ در عرض اجبار وجود داشته باشد تا ضرری متوجه متعهدله نشود.[۵۵]

بند دوم: قول برگزیده در ضمانت اجرای تخلف از شرط فعل

طولی و عرضی بودن حق فسخ و اجبار، متأخر از بحث جواز فسخ و اجبار در صورت تخلف از شرط است. گرچه نسبت به این مسئله نیز میان فقهای امامیه اختلاف است. [۵۶] ولی در اینجا فرض بحث ما بر آن است که در صورت تخلف، اجبار متعهد بر انجام تعهد جایز است و خیار تخلف از شرط هم دارد. پرسش اینکه ارتباط میان این دو حق چگونه است؟ آیا متعهدله نخست باید متعهد را الزام به انجام تعهد کند و در مرحله بعد و در صورت عدم امکان الزام، تعهد به وسیله شخص ثالث و به حکم دادگاه و هزینه متعهد انجام شود و در نهایت اگر انجام تعهد متعذر شد، او حق فسخ قرارداد را می یابد یا متعهد مخیر است میان اینکه فسخ قرارداد را اعلام نماید و یا الزام متعهد را به انجام عین تعهد از دادگاه بخواهد؟
برخی فقها معتقدند اجتماع خیار با تمکّن از اجبار محال است و این امر بدیهی و واضح است. زیرا از منظر این دسته از فقها، مقتضای عقد مشروط فقط وفای اختیاری به شرط نیست، بلکه وفای اجباری به شرط را نیز دربرمیگیرد و ظاهر ادله، وجود حق فسخ در صورت تعذر از عمل به شرط است؛ بنابراین با امکان اجبار، انجام شرط متعذر نیست، پس خیار و حق فسخی هم وجود ندارد، بر این اساس، تمکّن از اجبار با حق فسخ قابل جمع نیست.این استدلال به راحتی قابل دفع است؛ زیرا اگر منظور از خیار در موضوع تخلف از شرط فعل، خیار تعذر شرط بود، دلیل مذکور قابل قبول بود؛ ولی خیار تخلف از شرط اعم است از خیار تعذر شرط. به عبارت دیگر، در صورت تعذر انجام شرط، حق فسخ ایجاد میشود؛ ولی اختیار فسخ به جهت وجود ویژگی خاصی در تعذر نیست، بلکه تعذر یکی از اسباب ایجاد حق فسخ است، پس امکان وجود حق فسخ با تمکّن از اجبار نیز وجود دارد؛ زیرا ممکن است سبب ایجاد آن وجود داشته باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
استدلال دیگر قائلان به طولی بودن اینکه پس از تحقق عقد، التزام طرفین به عقد، لازم است و نقض قرارداد ممنوع است… . برای رد این استدلال باید به مدرک خیار تخلف از شرط مراجعه کرده، مفاد مدلول آن را بررسی کرد که آیا خیار با تمکّن از اجبار وجود دارد و یا در صورت تعذر از اجبار؟ زیرا عدم امکان اجتماع آن دو امری بدیهی نیست و محتاج به دلیل است. برخی فقها مدرک خیار تخلف از شرط را اجماع دانسته اند و بر این اساس حکم کرده اند؛ چون اجماع دلیل لبی است باید به قدر متیقّن اکتفا کرد و آن هم وجود خیار در صورت عدم تمکّن از اجبار است. مرحوم شیخ انصاری، مدرک خیار را قاعده لاضرر می داند و بر همین اساس در صورت تمکّن از اجبار، وجود خیار را ثابت نمیداند؛ زیرا با تمکّن از اجبار، ضرری وجود نخواهد داشت؛ بنابراین ایشان قائل است که خیار فسخ در طول اجبار به انجام تعهد است. [۵۷]
بلکه مبنا، وجود شرط ضمنی است که طرفین بر آن اعتماد نموده اند؛ بنابراین با تمکّن از اجبار نیز خیار ثابت است؛ زیرا مشروط له براساس التزام مشروط علیه به شرط، خود را ملزم میداند و ارتباط میان شرط و عقد نیز در جای خود اثبات شده است که لازم است و تنها التزام در ضمن التزام دیگر؛ بدین معنا که قرارداد تنها ظرف شرط باشد، نیست. روشن است که اشتراط سبب میشود اصل قرارداد بر تعهد مشروط علیه به شرط وابسته باشد؛ به گونه ای که اگر قرار باشد چنین التزامی اجرا نشود، قرارداد به هیچ وجه وجود خارجی نمی یابد؛ یعنی تعهد مشروط علیه به شرط، اگرچه به حسب حدوث ایجاد شده، به همین دلیل بیع محقق میشود؛ ولی التزام او به حسب بقا نیز شرط می باشد و بدین جهت است که مشروط له نیز ملتزم به قرارداد میشود. پس هنگامی که مشروط علیه به حسب بقا ملتزم به شرط نباشد، مشروط له نیز خواهد توانست به تعهداتش عمل نکرده، قرارداد را فسخ نماید؛ بنابراین به محض عدم وفای به شرط از سوی مشروط علیه، حق فسخ برای مشروط له ایجاد می شود و دلیلی مبنی بر اینکه حق فسخ مقید به عدم تمکّن از اجبار است، وجود ندارد.[۵۸]
پاسخ استدلال دوم مرحوم شیخ انصاری نیز روشن است؛ زیرا اگر به عرف مراجعه شود، هنگامی که مشروط علیه از اجرای شرط سرباز می زند و تخلف از آن می نماید، بنای عرف بر عدم لزوم است و مشروط له را مخیر میداند که بر لزوم عقد پایبند باشد و در صورت امکان، مشروط علیه را بر انجام شرط اجبار نماید و یا خود را ملتزم به عقد نداند و آن را فسخ نماید، بنابراین شکی نیست که در این موارد، اصل لزوم تخصیص خورده است.[۵۹]
بر این اساس، حکم ترتیبی بودن حق اجبار و حق فسخ، مقرر در ارتباط با ضمانت اجرای تخلف از شرط فعل، حکمی ضروری فقهی و اجماعی نیست، بلکه اطلاق حکم مشهور نیز بر آن در هاله ای از ابهام قرار دارد و بیشتر فقها از زمان مرحوم شیخ انصاری، تحت تأثیر بیانات وی، بدان اقبال داشته اند و مقررات قانون مدنی مقرر در مواد ۲۳۷،۲۳۸ و ۲۳۹ براساس آن تدوین شده است.[۶۰]
به نظر، قول به تخییر متعهدله نسبت به حق فسخ و اجبار دارای مبانی و ادله محکم فقهی و عقلی است. از سوی دیگر، در اکثر نظام های حقوقی معاصر نیز حق فسخ یا گرفتن خسارت و اجبار، در عرض و به موازات یکدیگر پذیرفته شده است، بنابراین مناسب آن است که حقوق ایران نیز مطابق رأی فقیهانی چون امام خمینی و با هماهنگی با سایر نظام های حقوقی، هم عرض بودن حق اجبار و فسخ را بپذیرد و مواد مزبور را اصلاح نماید. اگر این نظر در مورد ضمانت اجرای تخلف از شرط فعل پذیرفته شود، راه برای پذیرش نظریه پیش بینی نقض قرارداد در فقه امامیه و حقوق ایران هموار و گشوده می شود.

گفتار سوم: مبانی فقهی خسارت عدم انجام تعهد

به نظر می رسد که مناسب ترین قاعده ای که می تواند مبنای قاعده مقابله با خسارت است که « لاضرر و لاضرار فی الاسلام » در فقه اسلامی قرار گیرد، قاعده معروف فقهی مبنای آن حدیثی از پیامبر (ص) می باشد. به بیان این قاعده و ارتباط آن با قاعده ی مقابله با خسارات است. در ادامه، در خصوص قاعده ی تسبیب هم توضیحاتی می دهیم و ارتباط آن را با قاعده مزبور بیان می داریم.

بند اول: قاعده لاضرر

قاعده لاضرر، یکی از معروفترین قواعد فقهی است که شرح و تفسیر و بیان فلسفه ایجاد آن، به طور کامل، بسیار مشکل و خارج از گنجایش پایان نامه است؛ لذا فقط به اختصار، نظرات و تفاسیری که از این قاعده شده را ذکر میکنیم و بیان می داریم که کدام یک از این تفاسیر، مورد پذیرش است و ارتباط بیشتری با قاعده مقابله با خسارات دارد. در بین فقهای امامیه، پنج نظریه در خصوص قاعده لاضرر وجود دارد:
١) این قاعده، در بیان حکم تکلیفی و نهی از ایجاد ضرر است و شارع مقدس از زیان رساندن به دیگران نهی میکند و نه بیان نهی حکم وضعی.
٢) این قاعده، در بیان نهی حکومتی است؛ نه نهی شرعی و در اینجا نهی مذکور نهی سلطانی و حکومتی است که از پیامبر صادر شده است و در هر حال همانند نظر اول در بیان حکم تکلیفی و نهی ضرر به غیر است. [۶۱]
٣) مفاد قاعده، نفی حکم به لسان نفی موضوع است؛ به تعبیر دیگر، ظرف نفی ضرر، عالم عین و خارج است و در مواردی که موضوعات دارای احکام برمبنای عناوین اولیه است، چنانچه ضرر محتمل باشد، حکم آن موضوع ضرری، مرتفع می شود.
۴) این قاعده، در بیان نفی حکم ضرری است؛ یعنی هر حکمی که از طرف شارع، بر اساس قواعد اولیه، تشریع شده است، اگر مستلزم ضرر باشد، اعم از ضرر برنفس مکلف یا ضرر مالی و…، حکم مزبور، به موجب قاعده ی لاضرر، از صفحه ی تشریع، مرفوع می شود. مانند حکم لزوم عقدی که به دلیل وجود غبن، موجب ضرر می شود و این حکم لزوم، بر اساس لاضرر رفع می گردد و حق فسخ معامله، برای شخص مغبون ایجاد می گردد. [۶۲]
۵) این قاعده، در بیان این است که ضرر و ضرار در شرع اسلام تجویز نشده؛ اما نه فقط به این معنی که حرام است؛ بلکه به این معنی که ضرر غیر متدارک یا ضرری جبران نشده، در اسلام تجویز نگردیده است.[۶۳]
اما نظری که مشهور، مورد پذیرش قرارداده اند، همان نفی حکم ضرری است که مبنای بسیاری از احکام فقهی قرار گرفته است. البته باید توجه داشت که نفی ضرر، هم شامل احکام تکلیفی و هم احکام وضعی است؛ بنابراین، احکام شریعت اسلام، در هر دو نوع حکم، مبتنی بر نفی ضرر است.
لازم به ذکر است که علیرغم شباهت ظاهری نظریه ی سوم و چهارم، آثار و احکام مترتب بر آنها متفاوت است؛ چرا که اگر به عنوان مثال، در معامله ی غبنی، قائل به این شویم که قاعده، در بیان نفی حکم به لسان نفی موضوع است، مقتضای آن، بطلان خود عقد است؛ زیرا اگر عقد غبنی، حکم نداشته باشد، به چه دلیل، لزوم آن برداشته شود؟
بلکه صحت آن برداشته می شود؛ اما اگر عقیده ما این باشد که حکمی که از آن ضرری ناشی می شود، منفی است، در این صورت، لزوم برداشته می شود؛ نه صحت.[۶۴]
همچنین اگر بیان داریم که این قاعده، فقط در بیان حکم تکلیفی نهی ضرر است، لاضرر یک حکم فرعی می شود برای بیان حرمت اضرار؛ در این صورت، کاربرد چندانی در مباحث حقوق مدنی، برای آن ملحوظ نیست و احکام وضعی، براساس این نظر، نفی نمی گردد. در خصوص نظری که بیان می دارد قاعده مزبور در بیان ضرر غیر متدارک است، این انتقاد وارد است که در صورت پذیرش این قول، بسیاری از احکام فقهی، همانند حرمت اضرار به نفس، بدون مبنا و توجیه باقی می ماند و این نظر، از ضعیف ترین نظریات، نامیده شده است.

۱-۱- ‌مفهوم قاعده لاضرر

در مورد مفهوم قاعدۀ لاضرر نظریات متعدد و مختلفی بیان شده است. «ملا آقای دربندی» از علمای قرن سیزدهم هجری، و صاحب کتاب «خزائن» در اصول، اقوال رسیده در این باب را ۹ قول دانسته، که البته بسیاری از این ۹ قول از متفرعات یکدیگر هستند. ولی بیشتر فقهای محقق، مهم‌ترین نظریات رسیده در این باب را چهار قول به شرح ذیل دانسته‌اند:

الف) حمل نفی بر نهی یا اراده نهی از نفی

این نظر در بین فقهای اهل سنت و فقهای امامیه طرفدارانی دارد. به نظر طرفداران این نظر، مدلول «حدیث لاضرر» حکم تکلیفی و نه وضعی خواهد بود. یعنی مدلول آن است، که ضرر زدن افراد به یک‌دیگر از نظر اسلام حرام است. «ابن اثیر» از شارحین حدیث اهل سنت آورده است: معنی روایت «لاضرر» این است، که «لایضر الرجل اخاه، کسی نباید به برادر خودش ضرر برساند»، «شیخ فتح‌ا.. شریعت اصفهانی»‌ متوفی در سال ۱۳۳۹ قمری از جمله فقیهان امامیه بوده است، که این نظر را پسندیده و آن را انتخاب و تقویت کرده است. او در رساله‌ای که دربارۀ قاعدۀ لاضرر نوشته است، نظر خود را مفصلاً توضیح و دلائل خود را این‌چنین بیان نموده است.
‌لاضرر مثل نمونه‌های زیر از آیات قران است، که خداوند فرموده است: «لارفث و لا فسوق ولاجدال فی‌الحج»(سوره بقره، ۹۰) ‌یا مثل «فان لک ان تقول فی‌الحیات لامساس». «لامساس» یعنی نباید به او دست بزنند و بنابراین «سامری» در بیابان‌ها با وحوش سرگردان شد: و کیفر لامساس مجازاتی بود، که خدواند در برابر جرمی که او در گمراه کردن مردم مرتکب شده بود، در نظر گرفت.[۶۵]
و از نظر روایات نیز شیخ الشریعه گفته است که حدیث «لاضرر» مثل آن دسته از فرمایش‌های پیامبر(ص) است که آن حضرت فرمود: «لاجلب و لا جنب و لا شغار فی الاسلام» تقلب و فریبکاری در مسابقه اسب‌دوانی و آزار مردم در جمع‌ آوری صدقات و همچنین نکاح شغار در اسلام نیست». [۶۶] در همین معنی در مسابقه، روایت «لاجلب و لا جنب و لا اعتراض» یا «لا اخصاء فی الاسلام، مقطوع النسل کردن در اسلام نیست» یا «‌لا بنیان کنیسه؛ بنا کردن کنیسه در اسلام نیست» یا «لا حمی فی الاسلام، قرق کردن در اسلام نیست» یا «لا مناجشه، بالابردن صوری قیمت کالا در اسلام نیست» یا «لاحمی الاما حمی‌ا… و رسوله، هیچ قرقی نیست مگر آنکه خدا و پیامبر او قرق کرده باشند» و از همین قبیل است. «لاسبق الا فی حف اوحافر اونصل، مسابقه جز در مورد سواری و تیراندازی نیست»، «‌لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق، اطاعت از مردم در نافرمانی خدا نیست» «لاهجر بین المسلمین فوق ثلاثه ایام، جدائی بین مسلمانان بیش از سه روز جایز نیست»، «‌لاغش بین المسلمین، غش و خیانت بین مسلمین نیست».
مرحوم شیخ‌الشریعه می‌گوید: همۀ این جملات و بسیاری دیگر از این نمونه، آیات و روایات آمده است و به معنی حرام بودن این امور است. این استعمال که برای نفی جنس است، در این معنی در زبان عربی شایع است.
شیخ‌الشریعه برای اثبات مدعای خود به نظر دانشمندان لغت عرب مثل ابن‌منظور نیز استناد کرده است، که گفته‌اند: معنی «لاضرر» این است، که کسی نباید به دیگری ضرر بزند.(ابن منظور، ۱۳۶۳، ذیل واژه ضرر) و آورده‌اند، که دیگر اساتید لغت از قبیل «طریحی» در مجمع‌البحرین و صاحب «تاج العروس» نیز دقیقاً همین نظر را داشته‌اند.
مرحوم نائینی نیز آورده است، که «میرعبدالفتاح مراغی» صاحب کتاب «عناوین» نیز همانند «شیخ الشریعه» معنی «قاعده لاضرر» را نهی از اضرار می‌داند. ولی این تصور نائینی درست نیست، در ادامه خواهیم گفت، که نظر مرحوم میرعبدالفتاح مراغی «نفی ضرر غیر متدارک» است.[۶۷]
نظر «شیخ الشریعه» در معرض انتقاداتی قرار گرفته است و از آن جمله آورده‌اند، که اولاً فقهای اسلام «قاعده لاضرر» را در باب عبادات نیز مورد استناد قرار داده‌اند، در حالی‌که «نهی از اضرار» ‌مناسبتی با باب عبادات ندارد، از جمله اینکه فقها گفته‌اند، که به استناد قاعدۀ لاضرر وجوب وضوی ضرری برداشته می‌شود. ثانیاً همان‌طور که اگر «لا» بر سر فعل در آید، ظهور در نهی دارد، اما وقتی «لا» ‌بر سر اسم در می‌آید، ظهور در نفی دارد. مثلاً وقتی شارع گفته است، «لارفث و لا فسوق ولاجدال فی الحج» یعنی:‌ درحج فسق و فساد و جدال نیست. البته از این کلام شارع نیز حرمت و نهی از فسق و فساد مستفاد خواهد شد، ولی نه به دلالت مطابقی، بلکه به دلالت التزامی. به همین دلیل در این ترکیبات می‌توان «لا» را با «لیس» جابه‌جا نمود، در این صورت تردیدی نیست، که مدلول مطابقی جمله،‌ نفی خواهد بود، و نه نهی. ثالثاً روایاتی که در باب لاضرر رسیده است، از جمله روایت سمره، اغلب حاکی از حکم وضعی و نه حکم تکلیفی خواهند بود.[۶۸]
از فقهای دیگری که مفهوم قاعده لاضرر را «نهی از اضرار» می‌دانند، مرحوم امام خمینی(ره) هستند. البته نظر امام در همۀ ابعاد با نظر شیخ‌الشریعه همانند نبوده، از جمله این‌که،‌ به نظر شیخ‌الشریعه نهی در لاضرر نهی الهی است، ولی در نظر امام خمینی(ره) نهی حکومتی است. که هر یک آثار متفاوتی دارند.[۶۹]

ب) نفی ضرر غیر متدارک

این نظر در اصل، نظر مرحوم میرعبدالفتاح مراغی است و منظور از آن، این است که در اسلام ضرری که جبران نشود، وجود نداشته و در نتیجه طبق این نظر، هر ضرری باید جبران شود.
مرحوم میرعبدالفتاح می‌گوید: «لاضرر و لاضرار» به این معنا است، که ضرر و ضرار در شرع اسلام تجویز نشده است، ولی این عدم تجویز تنها به این معنا نیست، که ضرر زدن حرام است. بلکه به این معنا است، که در شرع اسلام ضرر جبران نشده تجویز نگردیده است. زیرا ضرری که در برابر آن نفعی باشد، دیگر ضرر نیست. وقتی ضرری باشد ولی در برابر این ضرر حکم شارع به جبران ضرر باشد، دیگر در واقع ضرری وجود ندارد. مثلاً اگر مالی تلف شود و در برابر آن جبرانی نباشد، ضرر وارد آمده ولی اگر این زیان جبران شود یا حکم شارع برای جبران وجود داشته باشد، از نظر شرع دیگر ضرری وجود ندارد. به عقیده «میر عبدالفتاح» حتی اشتغال ذمۀ شخصی که ضرر زده است، به جبران ضرر، می‌تواند از نظر شرعی جبران ضرر محسوب شود و در نتیجه، معنی و مفهوم قاعدۀ لاضرر را نفی ضرر غیرمتدارک بدانیم.
عده‌ای از فقها در اینجا اشکالی مطرح نموده‌اند و در واقع ادعا کرده‌اند، که فقهای اسلام «ضرر» را همانند «اتلاف» از اسباب ضمان یعنی از اسباب مسئولیت مدنی ندانسته‌اند، درحالی‌که اگر «ضرر» نیز همانند «اتلاف» از اسباب ضمان بود، می‌بایست قاعدۀ دیگری نیز تحت عنوان «قاعده ضرر» برای «ضمان» وجود داشت.[۷۰]

ج) نفی حکم ضرری

نفی حکم ضرری به این معنی است، که خداوند حکمی ندارد که از آن حکم، ضرری بر بندگان وارد آید. این نظر اگرچه به نام نظریه شیخ انصاری معروف است، ولی واقعیت این است، که نظر مزبور توسط مرحوم شیخ انصاری شرح و بسط عالمانه یافته و سامان‌دهی شده است، اما بسیاری از فقهای گذشته نیز از قاعدۀ لاضرر همین مفهوم را استنباط نموده و آن را مبنای فتاوی خود قرار داده بودند. از جمله این فقهای معروف، مرحوم حاج ملا احمد نراقی است، که در کتاب عوائد الایام همین نظر را با استدلال مفصل ابراز کرده است. وی در کتاب مزبور چنین آورده است: «… یکون النفی باقیاً علی حقیقته و یکون المراد نفی ماهیه الضرر و الضرار فی دین الاسلام و یکون المعنی،‌لاضرر و لاضرار موجوداًً و متحققاً فی دین الاسلام، ای لیس من احکام دین الاسلام ما یوجب ضرراً و ضراراً فکل ما کان فیه ضررٌ فلیس منها. و محصله ان ا.. تعالی لم یرض لعباده بضرر، لا من جانبه و لا من جانب بعضهم بعضاً، فکل ما کان متضمناً لضرر فهولیس مما یرضی‌ا.. و لیس من احکامه….» نفی بر حقیقت خود باقی است و مراد از آن نفی ماهیت ضرر و ضرار در دین اسلام است، و به آن معنی است، که ضرر و ضراری در دین اسلام وجود ندارد، به عبارت دیگر، هرچه موجب ضرر و ضرار است، از احکام دین اسلام نیست، خلاصۀ کلام اینکه خداوند به ضرر بندگانش راضی نیست، نه از جانب خود و نه از سوی افراد به یک‌دیگر و هرچه ضرری باشد، موجب رضایت خدا نیست و از احکام او محسوب نمی‌شود». همچنین نراقی اضافه می‌کند، که «اصاله الحقیقته» اقتضا دارد، که قاعدۀ یا حدیث لاضرر حمل بر همین معنا شود.[۷۱]
مرحوم شیخ انصاری نیز که مدتی در کاشان شاگرد حاج ملا احمد نراقی بوده است، نیز در توجیه همین نظر، یعنی «نفی حکم ضرری» ‌آورده است:
«یراد به نفی الحکم الشرعی الذی هو ضرر علی العباد و انه لیس فی‌الاسلام مجعول ضرری. و بعباره‌اخری حکم یلزم من العمل به الضرر علی العباد، مثلاً: ‌یقال ان حکم الشرع بلزوم البیع مع‌الغبن ضرر علی المغبون فهو منفی فی الشریعه و کذلک‌ ابا‌حه الاضرار با لغیر حکم ضرری منفی فی الشریعه. [۷۲]
منظور از حدیث، نفی آن حکم شرعی است، که از آن حکم بر بندگان ضرری وارد آید، به این معنی که در اسلام حکم ضرری نیست. به عبارت دیگر حکمی که، از عمل به آن حکم ضرری بر بندگان وارد آید، در اسلام وضع نگردیده است. مثلاً حکم شرعی بر لزوم بیع غبنی ضرر بر مغبون است، پس در شرع نفی گردیده است. به همین شکل وجوب وضو در شرایطی که استعمال آب برای وضو گیرنده ضرر داشته باشد، حکم ضرری است، که در اسلام نیست، همین طور مباح بودن اضرار به غیر نیز حکم ضرری است، که در شرع نفی گردیده است».

د) نفی حکم به لسان نفی موضوع

چهارمین نظر در بیان مفهوم قاعدۀ لاضرر نظر «آخوند خراسانی» ‌است، که به «نفی حکم به لسان نفی موضوع» از آن تعبیر شده است.[۷۳] وی می‌گوید: درست است، که مفهوم قاعدۀ لاضرر نفی حکم ضرری است، ولی شارع حکم ضرری را با نفی و برداشتن موضوع ضرری نفی کرده است. یعنی موضوع ضرری در اسلام حکم ندارد. این نظر مورد پذیرش دیگر فقها قرار نگرفته است، زیرا گذشته از آنکه از نظر مبانی و توجیه، نظر ضعیفی است، آثار و نتایج نا مأنوسی داشته و اگر پذیرفته شود، باید بخش مهمی از احکام فقهی دگرگون شوند. مثلاً معاملات خیاری، به جای حق فسخ، باید باطل باشند و همچنین حکم معاملات اکراهی، و در هر جای دیگری که عیب رضا وجود دارد، باید بطلان باشد نه عدم نفوذ و نظایر این نتایج. [۷۴]

۱-۲- ارتباط قاعده لاضرر با قاعده مقابله با خسارات

همانگونه که بیان شد، مشهور فقها، قاعده لا ضرر را مفید نفی حکم ضرری می دانند؛ بر این اساس، آیا میتوان قاعده مقابله با خسارات را توجیه کرد؟ در نگاه اول، اینگونه به نظر میرسد که قاعده ی مقابله با خسارات، ارتباطی با قاعده لاضرر ندارد و بوسیله آن قابل توجیه نیست؛ چرا که خود قاعده ی مقابله، در بیان ایجاد حکم است؛ حکمی که زیان دیده یا شخصی که در معرض خسارت قراردارد را مکلف می کند با خسارات مقابله کند؛ در حالی که قاعدهی لاضرر بیان می دارد حکم ضرری که ظاهراً براساس احکام اولیه، در شرع وجود داشته، منفی است؛ نه اینکه ایجاد حکمی کند که عدم آن، موجب ضرر است.
اما یک سوال مطرح است و آن اینکه آیا قاعده ی لاضرر، فقط حکم ضرری را نفی می کند یا در مواردی که عدم وجود حکم و یا به تعبیر دیگر، خلاء قانون، موجب ضرر است، ایجاد حکم هم میکند؟ مانند حکم به ضمان در مواردی که حکمی در احکام اولیه وجود ندارد. برخی بیان داشته اند که« عدم حکم، از احکام مجعولی شارع نیست تا به وسیله لاضرر نفی گردد و قاعده لاضرر، برای نفی احکام شرعی است که وجود دارند؛ نه احکام عدمی.[۷۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:19:00 ق.ظ ]




(کرباس یزدی، ۱۳۸۵)
۲-۱۲- مروری بر تحولات نظام بودجه بندی
پس از جنگ جهانی دوم آمریکا با بوروکراسی پیچیده اداری محصول زمان جنگ و بدهی کلان ملی فراتر از تولید داخلی روبرو شد. برنامه تجدید ساختار دولت به عنوان ابزاری نظامند برای کاهش هزینه های دولت شروع به شکل گیری کرد، که از اثربخش ترین و شناخته ترین آنها، تشکیل کمیسیون اصلاح ساختار دولت، معروف به «اولین کمیسیون هوور» بود که به موجب قانونی در سال ۱۹۴۷ ایجاد شد.
دانلود پایان نامه
بیانیه ای که باعث ایجا کمیسیون هوور شده بر رشد اقتصادی، کارایی و بهبود خدمات در دولت تأکید داشت. کمیسون مسئول تجدید ساختار وزارتخانه ها دستگاه های اجرایی و مراجع دولتی ریاست جمهوری بود و ۱۹ گزارش همراه با بیش از ۲۷۰ پیشنهاد را در بهار سال ۱۹۴۹ منتشر کرد که با پذیرش و اجرای حدود ۱۹۶ گزارش، عملکرد کمیسیون هوود بسیار موفق ارزیابی شد. یکی از پیشنهادهایی که در عمل بسیار موفق ارزیابی شد، مربوط به بودجه ریزی عملیاتی بود. (حسن آبادی و صراف، ۱۳۸۷)
۲-۱۲-۱- بودجه ریزی عملیاتی
کمیسیون هوور بودجه ریزی عملیاتی را این گونه بیان می کند :
« در مقدمه بودجه ریزی عملیاتی، تمرکز بر وظایف با فعالیت ها است، یعنی بر تحقق اهداف به جای اینکه بر فهرست کارکنان دولت یا مجوزهای خرید متمرکز شود. این روش بودجه ریزی وظایف مجلس و جهت گیری دولت را بر دامنه و بزرگی فعالیت های مختلف دولت متمرکز می کند. این روش، دستاوردها و هزینه ها را به صورت شفاف به اطلاع مجلس و عموم مردم می رساند».
کمیسیون هوور توصیه نمود که توجه باید از ورودی های دولت )اقلام هزینه و فهرست کارکنان دولت( به خروجی های دولت (دستاوردها، فعالیت ها و هزینه های مرتبط با آنها( معطوف شود. به بیان دیگر، کمیسیون هوور از « بودجه عملیاتی » دولت حمایت نمود که هدف آن، تغییر کانون توجه دولت از ورودیها، به وظایف، فعالیت ها و دستاوردهای دولت بود. بودجه عملیاتی به جای اینکه بر اقلام هزینه از قبیل «حقوق و دستمزد» و «موارد و تجهیزات لازم»[۱۴] معطوف شود، به خروجی های مورد انتظار می پرداخت که از یک وظیفه با فعالیت مشخص ناشی می شوند، مانند: آموزش، بیمه نامه ها، پروژه های عمرانی با فعالیت های تحقیقات و پژوهش.
مجلس نیز با پیشنهاد کمیسیون، قانون روش های حسابداری و بودجه (BAPA) را در سال۱۹۵۰ به تصویب رساند. این قانون را دولت طرح می نمود تا در لایحه بودجه، عنوان «وظایف و فعالیت های دولت»[۱۵] را نیز اضافه کرده و ارائه کند. این عنوان در نهایت تحت نام« موافقتنامه فعالیت ها » بخش جدید را در اسناد بودجه به خود اختصاص داد. این بخش از بودجه به شرح برنامه ها، پروژه ها و فعالیت های عمده مربوط به هر درخواست بودجه می پرداخت و به تعبیر دیگر همان «بودجه عملیاتی دولت بود». (حسن آبادی و صراف،۱۳۸۷)
با پیاده سازی مقدماتی این نظام از سال ۱۹۵۰ در دولت مرکزی ایالت آمریکا، اقدامات با هدف برقراری ارتباط بیشتر میان «تصمیمات هزینه ای»[۱۶] با «عملکرد مورد انتظار»[۱۷] انجام گرفت که این اقدامات در نهایت در سال۱۹۳۳ منجر به تصویب «قانون عملکرد و نتایج دولت»[۱۸] شد و در نهایت به موجب آن قانون، بودجه بندی عملیاتی پیشرفته در دولت ایالت متحده آمریکا پیاده سازی شد.
می توان سیر تحولی نظام بودجه ریزی عملیاتی را به ۴ بخش به شرح ذیل طبقه بندی نمود :
۱-اصلاحاتی که از نخستین کمیسیون هوود از سال۱۹۴۷در تلاش برای کوچک سازی دولت پس از جنگ جهانی دوم به جریان افتاد.
۲-نظام بودجه بندی برنامه ای که توسط رئیس جمهوری جانسون در سال۱۹۶۵آغاز شد.
۳-نظام بودجه ریزی مدیریت بر مبنای هدف که توسط رئیس جمهور نیکسون در سال۱۹۷۳ اعمال شد.
۴-نظام بودجه ریزی بر مبنای صفر که در سال۱۹۷۷ توسط رئیس جمهور کارتر، به اجرا درآمد.
۵-تصویب قانون عملکرد و نتایج دولت و الزام دستگاه ها به بودجه بندی عملیاتی در سال۱۹۹۳ (حسن آبادی و صراف، ۱۳۸۷)
۲-۱۲-۲- مفاهیم بودجه بندی بر مبنای عملکرد
بیشتر پژوهشگران و کارشناسان بودجه بندی دولتی، بر روی این نظر توافق دارند که بودجه بندی بر مبنای عملکرد به عنوان تضمین منابع برای دستیابی به هدف ها، مقاصد برنامه ریزی شده و همچنین دستیابی به بعضی از شاخص های انجام کار، یعنی کارایی و اثربخش است.
به گفته جان میکسل[۱۹] بودجه بندی بر مبنای عملکرد بر اساس ارتباط داده ها و درآمدها با هزینه ها با هدف ها و فعالیت های برنامه هاست . او می گوید که بودجه بندی بر مبنای عملکرد ممکن است طبق روال معمول عامل یکی از عوامل زیر باشد :
اطلاعات جمع کار،
اطلاعات تولید )هزینه هر واحد فعالیت(
اطلاعات تأثیرگذار (سطح حصول هدفها(
فیلیپ جویس[۲۰] بودجه بندی بر مبنای عملکرد را به عنوان شبکه ارتباطی کارآمد می شناسد که برای اطمینان از دستیابی به هدف های بودجه بندی، منابع را به نتایج پیوند می دهد. با توجه به تعاریف ارائه شده می توان گفت بودجه بندی بر مبنای عملکرد بیشتر حول دو محور«ارتباط بودجه با نتایج» و «ارتباط بودجه با شاخص های عملکرد و ارزیابی»می چرخد. بدین ترتیب می توان گفت که بودجه بندی بر مبنای عملکرد عبارت است از برنامه سالانه به همراه بودجه سالانه که رابطه میان میزان وجوه تخصیص یافته به هر برنامه و نتایج به دست آمده از آن برنامه را نشان می دهد. این بدان معنی است که با میزان مشخصی مخارج انجام شده در هر برنامه باید مجموعه ای معین از هدف ها تأمین شود. با توجه به تعاریف ارائه شده می توان بودجه بندی بر مبنای عملکرد را به عنوان فرایندی برای تهیه و تدوین بودجه دانست که با تأکید بر فعالیت ها و برنامه ها و مدیریت عملکرد این امکان را فراهم می سازد که تصمیم برای تخصیص یا عدم تخصیص اعتبارات تا حدودی بر اساس کارایی و اثربخش خدمات ارائه شده صورت بگیرد.
۲-۱۳- بهای تمام شده خدمات و فعالیت ها
سازمانهای دولتی از هر نوع و با هر اندازه، با فشار فزاینده ای برای بهبود کارایی و اثربخش روبرو هستند. امروز، سازمانهای دولتی بیش از گذشته به دلایلی از قبیل گرایش سیاستمداران در جلب رضایت مردم، انتظارات مالیات دهندگان، توسعه بخش خصوصی و افزایش انتظارات مردم در مورد توجه بیشتر دولتها به هزینه کرد کارای منابع محدود و شفافیت بیشتر در معرف بودجه، از نظر پاسخگویی مالی زیر فشار می باشند. سامانه هزینه یابی بر مبنای فعالیت روش خوبی برای سازمانهای دولتی برای نشان دادن رفتار بهای تمام شده و راه حلی برای مشکلاتی است که مدیران در پاسخگویی مالی دارند. (نادریان هوشنگ، فصلنامه حسابرس، شماره۱۷، سال۱۳۸۱)
واژه هزینه یابی بر مبنای فعالیت توسط«کوپر و کپلن»[۲۱] در سال۱۹۹۲برای تخصیص هزینه فعالیت ها به محصولات به کار گرفته شده است. آنها معتقد بودند، سامانه های هزینه یابی سنتی نه تنها پاسخگویی احتیاجات مدیران نیستند بلکه استفاده از این اطلاعات سبب گمراهی و عدم اتخاذ تصمیم صحیح به وسیله آنها می گردد. (نمازی، ۱۳۷۸)
۲-۱۴- هزینه یابی بر مبنای فعالیت
تعاریف متعددی برای هزینه یابی بر مبنای فعالیت ارائه شده است که ذیلاً به چند مورد از آنها اشاره می شود:
(Alcyol , etal 2004)
هزینه یابی بر مبنای فعالیت، مدلی اقتصادی است که مخازن هزینه با مراکز فعالیت را در فعالیت های انجام شده نسبت می دهد.
هزینه یابی بر مبنای فعالیت روشی است که هزینه محصول یا خدمات را بر مبنای فعالیت های انجام گرفته برای تولید ان محصول یا ارائه آن خدمت اندازه گیری می کند. (Setharama, 2007)
هزینه یابی بر مبنای فعالیت سامانه حسابداری است که هزینه ها را به جای محصولات یا خدمات به فعالیت ها نسبت می دهد. (Haifang, 2006)
هزینه یابی بر مبنای فعالیت، روش حسابداری متعلق برای تخصیص هزینه منابع به موضوعات هزینه بر مبنای فعالیت ها است. این رویکرد ارتباط ملی بین محرک های هزینه، منابع و فعالیت ها را شناسایی می کند.
هزینه یابی بر مبنای فعالیت شیوه ای است که برای بهبود صحت اطلاعات هزینه بکار می رود. به بیان دیگر هزینه یابی بر مبنای فعالیت به جای پرداختن به عوارض، نشانه ها و معلول به علت وقایع می پردازد و علت ایجاد هزینه و تولید فعالیت را بررسی می کند. اگر فعالیتی دارای توجیه، متقاصی و یا ارزش افزوده نباشد، زمینه حذف، تعدیل و یا بهبود آن را فراهم می آورد. (عزیزی و مدرس، ۱۳۸۱)
۲-۱۴-۱- اهداف روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت
اهداف هزینه یابی بر مبنای فعالیت در بخش خصوصی و دولتی متفاوت است، در بخش دولتی این روش دو هدف کلی را دنبال می کند :
اول: فراهم کردن اطلاعات لازم در مورد هزینه فعالیت های واحد اجرایی ذیربط، به اهداف نظارت خارجی کمک می کند. هزینه فعالیت ها مبنای بودجه دستگاه اجرایی را تشکیل می دهند که نهایتاً به تصویب مجلس می رسد. اطلاعات هزینه یابی بر مبنای فعالیت در صورت های مالی و سایر گزارش های مالی دستگاه های اجرایی درج می شود.
دوم: روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت، اطلاعات مفیدی برای نظارتهای داخلی سازمانها فراهم می آورد. از اطلاعات حاصل همچنین می توان در اتخاذ تصمیم های غیرمترقبه و در شرایط خاص استفاده کرد. برای مثال تخصیص منابع را با تغییر سیاست ها تغییر داد.
۲-۱۴-۲- فرایند روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت
در کاربرد روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت باید به دو نکته مهم توجه شود :
نکته اول : تمایز قائل شدن بین فعالیت ها، فرایند و محصول است. برای مثال اجرای قانون یک فرایند است و فعالیت با محصول محسوب نمی شود. از طرفی ارسال گزارش به مقامات بالاتر، فعالیت محسوب می شود و محصول با فرایند نیست، محصول چیزی است که توسط بخش یا واحد اجرایی تولید و بر محیط خارج تأثیر می گذارد.
نکته دوم: اینکه هر یک از ستانده ها یا محصولات واحد اجرایی لزوماً از تنها یک فعالیت حاصل نمی گردند و ممکن است دو یا تعداد بیشتری فعالیت در تولید محصول دخالت داشته باشد و یا اینکه فعالیت منجر به تولید چند محصول گردد. در موارد دخالت چند فعالیت در تولید محصول، سهم هر فعالیت در محصول باید مشخص گردد. کارکنان، موارد و تجهیزات برخی از نهادهایی است که در تولید محصول بکار گرفته می شود. این نهادها یا منابع برای واحد اجرایی هزینه محسوب می شوند. هزینه یابی روشی است که دستگاه اجرایی با بهره گرفتن از آن منابع مصرف شده در تبدیل نهاده به محصول را اندازه گیری می کند شکل زیر فرایند هزینه یابی بر مبنای فعالیت را نشان می دهد.
شکل۲-۳ فرایند هزینه یابی بر مبنای فعالیت

۲-۱۴-۳- فرایند هزینه یابی بر مبنای عملکرد در بودجه ریزی عملیاتی
به طور کلی فرایند هزینه یابی بر مبنای عملکرد در بودجه ریزی عملیاتی به شرح زیر می باشد :

 

    • تفکیک برنامه به فعالیت ها، تعیین اهداف کلی برنامه و فعالیت ها و تعیین واحد مسئول هر فعالیت.

 

    • تشخیص منابع استفاد هزینه های ذی ربط آنها بر حسب واحدهای مسئول انجام فعالیت در برنامه.

 

  • طبقه بندی و اندازه گیری هزینه های مستقیم و هزینه های غیرمستقیم یا سربار.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ق.ظ ]




کاهش تعداد تأمین کندگان رده سوم و چهارم
به دلیل نیاز برای پاسخ گویی سریع تر، فرآیندهای بسیاری از تأمین کنندگان رده سوم و چهارم با تأمین کنندگان رده دوم یکپارچه می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
شبکه ای کردن تأمین کنندگان
تأمین کنندگان، شبکه ای بین خود ایجاد می کنند تا هم افزایی و هماهنگی بین طراحی و تخصص های کاربردی جمعی خود را به وجود آورند. چنین شبکه ای می تواند محصولات و خدمات بهتر را تولید نماید و زمان سیکل عملیات را کاهش دهد. در مرکز این شبکه، مشتری اولیه و دفتر خرید وجود خواهد داشت.
قرارداد با دو تأمین کننده به صورت همزمان برای طراحی و ساخت
تیم های اتحاد استراتژیک تجاری با اعضایی از چند تأمین کننده تشکیل می شود تا از وجود فرآیندهای کم هزینه، فناوری های جدید با قابلیت اطمینان طراحی و نیز خروجی تضمین شده فرایند، اطمینان حاصل نمایند.
شاهراه اطلاعاتی یا اینترنت
اینترنت که برای تمام شرکت ها قابل دسترسی است، می تواند امکان تبادل کم هزینه اطلاعات را بین سازمان ها و افراد ایجاد نماید.
عوامل کامپیوتری هوشمند
این عوامل که موجودیت های نرم افزاری هستند، قادرند تا در شبکه های کامپیوتری حرکت کنند و اطلاعات لازم مانند اطلاعات محصولات، تأمین کنندگان و قیمت ها را بیابند و یا به گونه ای فرآیندها یا تراکنش های اداری را تکمیل نمایند. چنین امری منجر به تسریع جابجایی و بازیابی اطلاعات می گردد و کل زمان سیکل عملیات را کاهش می دهد.
سیستم های خبره، هوش مصنوعی
سیستم های خبره، نرم افزارهای کاربردی هستند که قواعدی را در قالب برنامه های کامپیوتری در بر دارند. چنین برنامه هایی قابلیت تصمیم گیری دارند یا می توانند تصمیمات یا گزینه هایی برای کاربر پیشنهاد نمایند. سازمان ها به منظور تسهیل تراکنش های موجود در خرید و تأمین می توانند از این سیستم ها استفاده نمایند.
تأمین ناب
تأمین ناب به عنوان یکی از وجوه تولید ناب، وضعیتی است که در آن رقابت و همکاری پویا در زنجیره تأمین منجر به ایجاد ارزش با پایین ترین هزینه و افزایش کیفیت خدمات و تولیدات می شود. تأمین ناب بر اساس اصول تفکر ناب پایه ریزی شده است.
جهانی سازی
با ظهور مفاهیم جهانی سازی و جهانی شدن، مقوله های تأمین و خرید در سازمان ها کاملاً تحت تأثیر قرار گرفته است. افزایش خرید و تأمین به صورت بین المللی و در سطح جهانی نتیجه چنین تحول و تغییری است. وجود قراردادهای استراتژیک در رابطه با روابط مشارکتی نیز از اثرات جهانی سازی است که بر فرآیندهای تأمین و خرید تأثیر گذاشته است. (غضنفری و همکاران، ۱۳۸۹)
۲-۲-۱۰-هماهنگی در زنجیره تأمین
در صورتی می گوییم زنجیره تأمین هماهنگ است که همه ی مراحل زنجیره تأمین اقداماتی انجام دهند که سود کل زنجیره بیشینه شود. به همین دلیل برای ایجاد هماهنگی در زنجیره تأمین باید هر کدام از مراحل زنجیره، تأثیر اقدامات و تصمیمات خود را بر روی سایر مراحل نیز در نظر بگیرند و این طور نباشد که هر کدام از مراحل زنجیره، تصمیماتی اتخاذ کنند که فقط سود خودشان بیشینه شود و به سود کل زنجیره توجهی نداشته باشند.
به دو دلیل ممکن است عدم هماهنگی در زنجیره تأمین وجود داشته باشد: یا به دلیل اینکه مراحل مختلف زنجیره تأمین دارای اهداف متفاوت و متضاد با یکدیگر هستند و یا به دلیل اینکه حرکت اطلاعات در طول زنجیره با تأخیر انجام می شود و به صورت ناخواسته ای تحریف می شود.(تیموری و همکاران، ۱۳۸۸)
۲-۲-۱۱-موانع یکپارچه سازی زنجیره تأمین
دو مورد از موانع اصلی برای یکپارچه سازی زنجیره تأمین عبارتند از:
ممکن است اعضای مختلف زنجیره تأمین دارای اهداف مختلف و ناسازگار باشند. به عنوان مثال معمولاً تأمین کنندگان مایلند که تولیدکننده ها، مقادیر زیادی از کالاها را با حجم ثابت و تاریخ تحویل قابل تغییر از آنها خرید کنند. در حالی که تولیدکنندگان باید مطابق نیاز مشتری و تغییرات تقاضا قابل تغییر باشند و چون تصمیمات تولید عموماً بدون اطلاعات دقیق در مورد تقاضا گرفته می شود توانایی تولیدکنندگان در انطباق تأمین و تقاضا به میزان زیادی به توانایی آنها در تغییر حجم اندازه دسته های سفارش داده شده وابسته است، به همین دلیل مایلند که در اندازه دسته های کوچک تر و با حجم متغیر خرید کنند. به طور مشابه هدف تولیدکنندگان در مورد تولید در حجم های زیاد معمولاً با هدف توزیع کنندگان و مراکز فروش در تضاد است زیرا آنها همیشه می خواهند موجودی های خود را کاهش دهند و تعداد دفعات سفارش دهی را زیاد کنند که این امر باعث افزایش هزینه های حمل و نقل می شود.
وقتی در انتهای زنجیره یعنی از طرف مشتریان تغییری در میزان تقاضا ایجاد می شود، همه ی اعضای زنجیره باید خود را متناسب با آن تغییر دهند ولی زمان زیادی لازم است تا این تغییر در همه سطوح زنجیره اعمال شود زیرا این تغییر با یک تأخیر زمانی از خرده فروش ها به توزیع کننده ها منتقل می شود و سپس با یک تأخیر دیگر از توزیع کننده ها به تولید کننده ها و نیز از آنجا به تأمین کنندگان منتقل می شود. مشکل اصلی این است که این نوسان در تقاضا هر چه به سمت ابتدای زنجیره حرکت می کند شدت آن بیشتر می شود. این پدیده را اثر شلاق چرمی[۳] در زنجیره تأمین می نامند.
۲-۲-۱۲-مدل های ریاضی و مفهومی مطرح در مدیریت زنجیره تأمین
طی چند دهه ی گدشته مدل های بسیاری در حوزه ی تأمین و خرید ایجاد شده اند. این مدل ها اغلب با بهره گیری از تئوری ریاضیات مانند برنامه ریزی خطی، تئوری تصمیم گیری، تئوری بازی ها و سیستم های خبره، ایجاد شده اند. با توجه به کثرت و تعدد این مدل ها دستیابی به تمامی آنها و گزارش آنها طی مجموعه ی حاضر غیرممکن است. برخی از مدل ها که موضوعات جدیدتری را پوشش می دهند، به تفصیل معرفی خواهند شد.(غضنفری و همکاران، ۱۳۸۹)
۲-۲-۱۲-۱-مدل ارزیابی عملکرد بخش خرید با بهره گرفتن از مدل پوششی داده ها
مدلی که در این قسمت مورد بررسی قرار می گیرد با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده ها، فرآیندی را برای ارزیابی عملکرد بخش خرید ارائه می کند. تحلیل پوششی داده ها یک ابزار کارا است که ارقام اندازه گیری شده مختلف را به یک شاخص واحد تبدیل می کند. این ابزار امکان مقایسه ی عملکرد یک سازمان را با سازمان های دیگر فراهم می سازد. و با توجه به قابلیت های فوق العاده اش می تواند به صورت کارا در سیستم های ارزیابی عملکرد خرید استفاده شود. مدل حاضر برای ارزیابی عملکرد ۱۸۰ کارخانه فعال در بخش نفت و گاز توسعه یافته است. ورودی ها و خروجی های سیستم خرید در این مدل به شرح ذیل تعریف شده اند:
ورودی ها:
هزینه های عملیاتی
متخصصان
مدیران
تأمین کنندگان
خروجی ها
هزینه های خرید
درصد منابع مالی شرکت که صرف خرید شده اند.
با بهره گرفتن از این ورودی ها و خروجی ها می توان نسبت عملکردی را برای شرکت مبنا و شرکت های مورد بررسی بدست آورد و عملکرد شرکت مبنا را با عملکرد شرکت های دیگر مقایسه نمود.
مزایای مدل
فراهم نمودن اطلاعات مناسب برای استفاده در فرآیندهای مدیریتی و تصمیم گیری
چارچوب وزن دهی انعطاف پذیر
ارائه فرصت ها و موقعیت هایی برای بهبود عملکرد.
محدودیت ها
مشکلات دسترسی به اطلاعات
لزوم اتخاذ دقت خاص در وزن دهی
کاهش قدرت تمایز الگوریتم با افزایش تعداد ورودی ها
ضعف در دخالت دادن شرایط محیطی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:18:00 ق.ظ ]




 

 

مالی

 

رضامندی از آینده

 

عاطفه

 

فشار روانی

 

 

 

کار

 

میل شدید به تغییر زندگی

 

شادی

 

گناه یا شرمساری

 

 

 

فراغت

 

رضامندی از زندگی فعلی

 

خشنودی

 

اضطراب

 

 

 

منبع: برگرفته از داینر و همکاران(۱۹۹۹)، به نقل از کار(۱۳۸۵: ۴۹)
به طور کلی می­توان گفت نخستین ویژگی مفهوم خوشبختی ذهنی(SWB) این است که این مفهوم، از پایه ذهنی است(داینر، ۱۹۸۴ به نقل از موسوی،۱۳۹۰: ۳۵). دومین ویژگی این سازه آن است که SWB بالا با غیاب عاطفۀ منفی همراه است و همچنین حضور عاطفۀ مثبت؛ بنابراین، نبود احساس بد در زندگی، مترادف با احساس خوب نیست؛ هر چند که این دو دارای هم­بستگی شدیدی با هم است. سومین ویژگی SWB آن است که علاوه بر دارا بودن احساس مثبت و منفی، دربرگیرندۀ شاخص رضایت از زندگی نیز هستند. درک رضایت می ­تواند به طور کلی با ارجاع به رضایت از زندگی از حوزه ­های مهم و مشخصی از زندگی ساخته شود( بوستیک، ۲۰۰۱: ۳۵۶ به نقل از همان ). بنابر آنچه که ذکر شد، می­توان نتیجه گرفت که ۱- رضایت از زندگی و شادی به عنوان اجزای کیفیت زندگی می­باشند. ۲- SWB به عنوان یک شاخص مربوط به کیفیت زندگی برجسته شده است. ۳- شادمانی به بعُد احساسی و رضایت از زندگی به بعُد شناختی SWB می­باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۱-۱-۱-۳-۲. شادمانی و افسردگی[۳۴]:
شادی متضاد افسردگی نیست اما نبود افسردگی شرط لازم برای رسیدن به شادکامی است. به نظر آرجیل و همکاران[۳۵](۱۹۹۵) اگر شادمانی تنها متضاد افسردگی باشد نیازی به اندازه گیری و بررسی آن نیست زیرا افسردگی به خوبی شناخته شده است وی باور دارد که سه جزء اساسی شادمانی عبارتند از: هیجان مثبت[۳۶]، رضایت از زندگی[۳۷] و نبود هیجانات منفی[۳۸] از جمله افسردگی و اضطراب(علی پور و همکاران، ۱۳۷۹: ۲۲۱) بنابراین می­توان نتیجه گرفت که نبود افسردگی یکی از اجراء شادمانی است.
۲-۱-۱-۱-۳-۳. شادمانی و هیجان[۳۹]:
شادمانی در روان­شناسی، به عنوان یک هیجان شناخته می­شد. هیجان نوعی برانگیختگی است که فرد با ارزیابی ذهنی خود به آن، عنوان خاصّی می­دهد. هیجان در دو حیطه کلّی هیجان منفی و هیجان مثبت قرار می­گیرد. در سال­های اخیر روان شناسی مثبت­گرا به شادمانی به عنوان یکی از مقوله­ های اساسی هیجان های مثبت، تأکید دارند. دیکی (۱۹۹۹) معتقد است شادکامی یکی از شش هیجان اساسی انسان است که عبارتند از خشم، ترس، تنفر، تعجب، ناراحتی و شادی(صفری،۱۳۸۹: ۸۰). سلیگمن[۴۰](۲۰۰۲) در کتاب ارزشمند خویش تحت عنوان"شادمانی اصیل[۴۱]” ، هیجان­های مثبت را در سه حوزه؛ آن هایی که با گذشته، حال و آینده مرتبط اند، طبقه بندی کرده است. شادکامی و شادمانی از جمله هیجان­های مثبت مرتبط با حال و به نوبه خود جزو رضایتمندی های پایدار و با ثبات تلقی می شود(روحانی،۱۳۹۰: ۳۲).
۲-۱-۱-۱-۳-۴. شادمانی و نشاط[۴۲]:
شادی ارتباط بسیار نزدیکی با سعادت یا نشاط دارد. هرچند که نشاط یک موضوع چندوجهی است و در تعریف کلی به معنای سلامت جسمی و روحی است. از سوی دیگر، نشاط بیانگر رفاه افراد بوده، شامل شرایط مادی، بهداشتی و معیشتی است و به وجود یا عدم وجود استرس، اضطراب، فرسودگی، عدم اطمینان و افسردگی در مربوط می­ شود. در واقع نشاط به معنای وجود یک محیط با کیفیت و بهداشتی است که رفاه و تندرستی را در پی دارد. البته نشاط یک پدیده فردی نیست بلکه یک پدیده اجتماعی است. لیکن شادی یک موضوع فردی است و به رضایتمندی مربوط می­ شود. در واقع برخلاف نشاط که ایجاد آن نیازمند یک برنامه فراگیر و چندبعدی است، شادی تنها با اجرای برخی فعالیت­های ساده و تغییر در محیط ایجاد می شود(بپستی[۴۳]،۲۰۰۹). به عبارتی دیگر شادی یکی از خلقیات اساسی در زندگی فرد است و نقش مهمی در چارچوب حیات روانی و اجتماعی او بازی می کند.اما نشاط عبارت چگونگی داوری فرد درباره گذران زندگی، این نوع داوری متأثر از ادراکات شخصی فرد و تجربه احساسات و عواطف مثبت است که بر سبک تبین، قضاوت و تصمیم ­گیری او اثر می گذارد(هزار جریبی و آستین فشان، ۱۳۸۸: ۱۲۵).
۲-۱-۱-۱-۴. زنان سرپرست خانوار: (طردشدگی= افت کیفیت زندگی، افسردگی، استرس) و کاهش شادمانی
تحقیقات جامعه شناسی و علوم رفتاری به تأثیر محیط اجتماعی و اقتصادی بر کیفیت زندگی و بروز بیماری­های روانی در افراد به ویژه اقشار آسیب پذیر (زنان و کودکان) اذعان دارند(الیور [۴۴]،۱۹۹۷). مطالعات همواره نشان می­ دهند که زنان بیشتر از مردان افسردگی(غمیگن بودن، احساس بی ­ارزش بودن) را تجربه می­ کنند طبق نظر وتزل(۱۹۸۴)، راسو وگرین(۱۹۹۳)، تقریبا ۲۰ تا ۲۶ درصد زنان در مقایسه با ۸ تا ۱۲ درصد مردان در زمانی از زندگی خود افسردگی را تجربه کرده ­اند(هاید، ۱۳۸۱). در فهم مسائل زنان، باید توجه داشت که زنان جمعیتی همگن و واحد نیستند و در میان آنها گروه ­های متنوعی همچون زنان سرپرست خانوار وجود دارد که با معضلات خاص خود مواجه هستند. زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگ سال، سرپرستی خانواده­ی خود را به عهده دارند(محمدپور و علیزاده ،۱۳۹۰: ۱۶۸). یافته‌های تحقیقات در ایران و سایر نقاط جهان نشان می‌دهد که زنان سرپرست خانواده با مشکلات اقتصادی، فشارهای مزمن و مداوم و نگرش‌های منفی اجتماعی نسبت به خود روبرو بوده و حمایت‌های اجتماعی بسیار کمی را دریافت می‌کنند. بنابراین بالا بودن میزان اختلالات روانی در آنها تعجب‌آور نیست و در واقع بالا بودن میزان مشکلات روانی در آنان معلول شرایط اقتصادی ـ اجتماعی آنان است (مطیع، ۱۳۷۸). علاوه بر این هابز(۲۰۰۹) معتقد است که فقدان حضور پدر در خانواده به عنوان یک استرس مهم برای اعضای خانواده مطرح و کیفیت زندگی اعضای خانواده را به چالش می­کشاند(کاشانی­نیا و علیا، ۱۳۸۸: ۳۹۳). هم­چنین تعداد نقش­های که زنان سرپرست خانوار در غیاب همسر دارند و مشکلاتی که در زمینه مسایل اقتصادی، اجتماعی، روحی، جسمی، حقوقی و خانوادگی دارند، به عنوان عوامل استرس ­زا می ­تواند کیفیت زندگی آنها را در تمامی ابعاد تحت تأثیر قرار دهد(مطیع، ۱۳۸۷: ۵). کرنی[۴۵]، بویل[۴۶]، آفرد[۴۷] و راستین[۴۸] (۲۰۰۳) معتقدند که مادران مجرد نسبت به مادران متأهل به احتمال بیشتری دچار دوره­هایی از افسردگی بودند. همچنین مادران مجرد میزان استرس بیشتر، حمایت اجتماعی ادراک شده و مشارکت اجتماعی کمتری را نسبت به مادران متأهل دارند. به علاوه مادران مجرد از ارتباط محدودتری با دوستان و خانواده­شان برخوردار بودند و از مشکلات جسمانی و روانی بیشتری رنج می­بردند(کرنی و همکاران، ۲۰۰۳). در کل کاهش یا قطع رابطه زنان سرپرست خانوار از اقوام و خویشاوندان بخصوص در مورد زنان بیوه و مطلقه موجب تنهایی آن­ها شده است. این انزوا نه تنها از نظر فرهنگی – اجتماعی بلکه بواسطۀ محرومیت از حمایت اقتصادی اقوام موجب آسیب این قشر می­ شود. علاوه بر این احساس تنهایی در سختی­ها و مشکلات موجب بروز بیماری­های روحی- روانی می­ شود. جامعه­شناسان بعد از مشکلات اقتصادی، مهم­ترین مشکل را بهداشت روانی زنان سرپرست خانوار می­دانند که دچار نوعی خلاء عاطفی هستند و از نشانه­ های آن استرس، افسردگی و زودرنجی می­باشد. زنان بیوه و مطلقه احساس تنهایی، انزوا، طردشدگی و عدم درک از سوی دیگران دارند. درآمد پایین، ایفای نقش­های چندگانه و بعضی موارد متعارض، فقدان حمایت­های اجتماعی و نگرش­های منفی نسبت به زنان سرپرست خانواده موجب تنش، فرسودگی و احساس ناتوانی در آنها می­ شود که این امر به نوبه خود موجب بروز اختلالات روانشناختی در فرد می­ شود و به تبع بر فرزندان اثرات سوء بر جای می­ گذارد(محمدی، ۱۳۸۵: ۱۳۹). بنابراین با توجه به دیدگاه ­ها و نتایج تحقیقات، زنان سرپرست خانوار نسبت به زنان دیگر مشکلات عاطفی، افسردگی و استرس بیشتری را تجربه کرده و از کیفیت زندگی پایین­تری برخوردارند و همان­طور که ذکر شد شادمانی یکی از اجزای کیفیت زندگی است و همچنین نبود افسردگی هم یکی از اجزای شادمانی است در نتیجه این زنان از احساس شادمانی و پیامدهای مثبت آن محروم می­باشند. در واقع چنانچه زنان سرپرست خانوار از احساس شادمانی کافی برخوردار باشند بهتر با شرایط زندگی­شان سازگار می­شوند و نقش­های گوناگون خود را در خانواده و جامعه می­پذیرند. عدم برخورداری از شادمانی نه تنها سلامت روانی و جسمانی زنان سرپرست خانوار را تهدید می­ کند، بلکه بر سلامت اعضای خانواده­شان و در نهایت بر سلامت جامعه پیامدهای مخربی را بر جای می­ گذارد. بنابراین در قسمت نظریات شادمانی سعی می­ شود مهم­ترین عاملی که با احساس شادمانی این گروه از زنان ارتباط دارد شناسایی شود.
۲-۱-۱-۱-۵. نظریه­ های جامعه شناسی شادمانی
اگر چه مطالعه علمی شادی و احساس بهزیستی موضوع جدیدی است اما تئوری­های مربوط به شادمانی بسیار قدیمی هستند. در کل شادمانی در اواخر قرن بیستم به صورت جدی مورد مطالعه جامعه­شناسان، روان­شناسان و اقتصاددانان قرار گرفته است (قاسم­زاده،۱۳۹۰: ۴۲). در نگاهی کلی می­توان گفت، شادمانی را از دو زاویه مورد بررسی قرار داده­اند. بُعد اول آن بیشتر ذهنی بوده و به تجارب پدیدارشناسانه و شخصی توجه دارد. البته پیوند علم روانشناسی با بُعد ذهنی شادمانی ریشه­ای تاریخی دارد؛ تا جایی که اغلب صاحب­نظران این علم به دنبال یافتن راهبردهایی درونی و ذهنی برای دستیابی به حداکثر احساس نشاط و شادمانی بوده ­اند. اما بُعد دوم شادمانی در چارچوب زندگی اجتماعی و روزمره تبلور یافته و به تظاهرات عینی که می ­تواند ایجاد شادی نماید و در همه زمان­ها و مکان­ها یکسان باشد، اطلاق می­گردد. در کل فلاسفه شادی و نشاط را فرایندی ذهنی و شناختی قلمداد می­ کند و نظریه­ های مذهبی علاوه بر نگاهی به دستورات رفتاری و عملی در اسلام، ارضاء بعد اجتماعی انسان را، باعث ایجاد نشاط می داند(پور نجار و همکاران،۱۳۹۲: ۶) و اقتصاد­دانان درآمد و مصرف بالاتر را عامل شادی می­دانند و روان­شناسان بر اهمیت شخصیت، سلامت روان و حالت ذهن فرد اشاره می­ کنند(فضل­الهی و همکاران،۱۳۹۰: ۹۱). نظریه فرهنگی به فضای مفهومی شادمانی در فرهنگ­های مختلف و قضاوت­های ارزشی منتج به شادی یا ناشادی افراد، تأکید می­ شود(چیو و همکاران[۴۹]، ۲۰۱۱: ۸۴۲). رویکردهای جامعه­شناختی هم عمدتاً عوامل شادمانی را در تعاملات نظام جامعه­ای و نظام شخصیت بررسی می­ کنند و با مفهوم سازی از ابعاد مختلف وجودی انسان، رضایت و خشنودی انسان­ها را در حوزه های مختلف جستجو می­ کنند (موسوی،۱۳۹۲). در این قسمت سعی می­ شود ضمن اشاره­ به نظریه ­هایی برابری، محرومیت نسبی، خشنودی از تأمین نیازها، همبستگی اجتماعی و بیگانگی اجتماعی، نظریه­ های و دیدگاه صاحب­نظران جامعه ­شناسی در مورد شادمانی مطرح شود. از میان صاحب­نظران جامعه ­شناسی که به مفهوم شادمانی پرداخته­اند، می­توان به کنت، دورکیم، زیمل، پارسونز، وبلن، مرتون، گیدنز، هالر و هادلر و چلبی اشاره کرد.
۲-۱-۱-۱-۵-۱. نظریه برابری[۵۰]
براساس این نظریه، مفهوم انسان اقتصادی به طور گویایی کلیه جنبه­ های انسان را بازگو نمی­کند از این­رو باید به دنبال مفاهیم دیگری باشیم که به نحو مؤثری مبانی انگیزشی و رفتاری انسان را مورد توجه قرار دهد واضع این نظریه جی اس آدامز[۵۱] است. این نظریۀ یکی از بدیل­ترین نظریاتی است که در زمینه رفتار انسانی عنوان شده است(الوانی، ۱۳۷۸: ۵۲). اساس این نظریه مبتنی بر ادراک فرد از شغل خود بوده و چگونگی رفتار او را در برابر سازمان بیان می­دارد. براساس این، نظریه، هر فرد خصوصیات و قابلیت­هایی چون تجربه و تبحر، تحصیلات، هوش، استعداد، سن و سوابق کاری را با خود به سازمان(یا محیط زندگی و فعالیت خود) می ­آورد و در مقابل انتظار دارد سازمان یا محیط بیرون نیز متناسب با این خصوصیات، مزایا و پاداش­ها­یی را در اختیارش قرار دهد. چنانچه شخص احساس کند که بین این دو دسته عوامل نوعی برابری و همپایگی موجود است، این امر در او احساس امنیت و آرامش و در نهایت رضایت ایجاد می­ کند. به عبارت دیگر، بشر همیشه در پی آن است که با او به طور منصفانه رفتار شود. احساس برابری بین «داده[۵۲]» یا آنچه فرد وارد جامعه کرده است(نظیر سن، نیروی کار خود، مهارت­ های خود) با آنچه که فرد از جامعه دریافت کرده است (نظیر شغل، درآمد بیشتر، «ستانده[۵۳]» امکانات رفاهی، آموزشی و بهداشتی محل، امکان رشد و پیشرفت و بهره­مندی از تسهیلات و امتیازات مختلف) موجب رضامندی از زندگی است(الوانی، ۱۳۷۸). برطبق این نظریه، انسان به عنوان موجودی عقلایی و عاطفی در مقابل محرک­های بیرونی، رفتارهای خاصی از خود بروز می­دهد که در فرایند جامعه می ­تواند تأثیرگذار باشد. رفتار فرد تحت تأثیر برخی عوامل بیرونی[۵۴] و بعضی عوامل درونی[۵۵] شکل می­گیرد. عوامل بیرونی، عواملی هستند که از خارج بر فرد اثراتی می­گذارند، مانند محیط اجتماعی و رفتار سایر افراد در یک سازمان و… عوامل درونی، عواملی هستند که از درون فرد منشأ می­گیرند و شامل ادراک و برداشت­های فرد از محیط، طرز تلقی او، نیازها و انگیزه­ های وی می­باشد(همان منبع). انسان می­ کوشد تا با دست زدن به رفتارهای گوناگون در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنش­های ارضا کننده از خود نشان دهد. هرگاه دست­زدن به عملی برای پاسخ به عوامل درونی و بیرونی کفایت کند فرد مواجه با مسأله نخواهد بود و از این­رو دچار تعارض نمی­ شود. اما هرگاه برای پاسخ به عوامل درونی و بیرونی دو عمل متفاوت و متضاد لازم باشد، فرد دچار تعارض و نگرانی خواهد شد و احساس رضایت و نشاط نمی­کند(همان).
جمع­بندی نظریه برابری و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی: هر فرد خصوصیات و قابلیت­هایی چون تجربه و تبحر، تحصیلات، هوش، استعداد، سن و سوابق کاری را با خود به سازمان(یا محیط زندگی و فعالیت خود) می ­آورد و در مقابل انتظار دارد سازمان یا محیط بیرون نیز متناسب با این خصوصیات، مزایا و پاداش­ها­یی را در اختیارش قرار دهد. چنانچه شخص احساس کند که بین این دو دسته عوامل نوعی برابری و همپایگی موجود است، این امر در او احساس امنیت و آرامش و در نهایت رضایت ایجاد می­ کند. به عبارت دیگر، بشر همیشه در پی آن است که با او به طور منصفانه رفتار شود.
جدول شماره(۲-۲): جمع­بندی نظریه برابری و شناسایی عوامل مرتبط با شادمانی

 

 

برابری و همپایگی بین قابلیت­ها و پاداش­ها

 

 

 

رعایت شدن انصاف

 

 

 

شادمانی

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:18:00 ق.ظ ]




عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_________________
¨ کنشهای اساطیری
-توانایی درک زبان حیوانات
سخن گفتن حیوانات با هم و توانایی درک سخنان آنان از کنشهای اسطورهای است(رجوع شود به قصهی ۷). در این قصه قهرمان به خاطر ارتباطی که با پادشاه مارها دارد، توانایی درک سخنان حیوانات را پیدا میکند.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
-مار
یکی از موجودات اساطیری که جنبهی تقدس دارد (رجوع شود به قصهی ۷۳). در این قصه قهرمان به کمک پادشاه مارها، قدرت درک سخنان حیوانات را می‌یابد.
عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، قصهای پندآموز و اخلاقی در توصیه به عدم تجاوز به مال دیگران، حتی اگر مرده باشند، است. قهرمان قصه یک شکارچی است که در پی انگیزهی نیک خود و با آب دهان شاه مارها، توانایی درک سخنان حیوانات را پیدا میکند و از این راه به دامادی شاه میرسد.
شخصیت دیگر قصه، انوشیروان است که قصد دستیافتن به خزانهی کیکاووس را دارد؛ اما در پایان قصه با وجود پیدا کردن آن گنج چون متوجه میشود که صاحب گنج راضی به بردن اموالش نیست، همهی طلاها را همانجا میگذارد.
¨ آداب و رسوم
_________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
____________
عناصر روانشناسی
_____________
باورهای عامیانه و خرافی
_____________
سایر عناصر
از نکات اخلاقی که در قصه دیده می‌شود، عدم دست‌درازی به اموال مردم است.
۳-۷۸-این بز است یا خر
* خلاصهی قصه
مردی یک بز و الاغ داشت. تصمیم گرفت که برای گذران زندگی یکی از خرهایش را بفروشد. چهار لوطی در بازار به او کلکزده و خر را به قیمت یک بز از او خریدند. مرد وقتی به خانه رسید، متوجه شد که فریب خورده است. این بار بز را به بازار برد و چهار لوطی با کلک بز را به قیمت یک بزغاله از او خریدند. مرد پس از آمدن به خانه متوجه شد که فریب خورده است. پس او هم تصمیم گرفت که انتقام خود را از لوطیها بگیرد. به دم خر دومی یک سکهی طلا بست و به بازار برد. مرد به چهار لوطی گفت که خر به جای پشگل سکهی طلا میریزد. چهار لوطی خر را به قیمت گزاف خریدند. پس از آن که متوجه شدند، مرد به آنها کلک زده، تصمیم گرفتند از او انتقام بگیرند. از آن طرف مرد به خانه آمد و قبری کنار خانهاش کند. منقلی آتش و چند سیخ درون قبر برد و به زنش گفت: «اگر چهار لوطی آمدند، قبر را نشانشان بده و بگو من مرده ام». وقتی چهار لوطی نزدیک قبر آمدند. مرد با سیخ بر ران هر کدام داغی نهاد. فردای آن روز مرد با لباس مبدل به بازار رفت و به چهار لوطی گفت که من ارباب شما هستم و روی ران شما داغ گذاشتهام. لوطیها ناچار پول بز و خر را به طور کامل به مرد دادند. مرد هم خوشحال و خندان به خانه برگشت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
 عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
______________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
___________________
عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه، قصهی پیروزی سادگی بر مکر و حیلهگری است. شخصیت اصلی قصه، مردی ساده و زحمتکش است که علیرغم اینکه دو بار فریب میخورد؛ اما در نهایت با زیرکی پیروز می‌شود و انتقام خود را میگیرد. چهار لوطی که از آنان نام میبرد، قشری ازجامعه که بیکاره و دغلبازند و همیشه در پی آزار مردمان ساده هستند.
¨ آداب و رسوم
______________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
عناصر روانشناسی
_______________
باورهای عامیانه و خرافی
______________
سایر عناصر
____________
۳-۷۹- اینرو میگند بخیل
* خلاصهی قصه
در زمان قدیم، یک نفر پیش پیغمبر رفت و گفت:« خرجم از کارم بیشتر است». پیغمبر گاوی به او داد تا با آن کار کند. یک نفر بخیل آن‌جا بود، از این رفتار پیامبر عصبانی شد و گفت: «تو رسول خدایی، من نمیگذارم به این گاو بدهی». پیامبر هر چه گفت که این بیچاره است و هیچچیز ندارد؛ اما به خرج آدم بخیل نرفت که نرفت.
عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_______________
¨کنشهای اساطیری
_______________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
__________________
عناصر اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ق.ظ ]