معنی و مفهومدر طریق عشق و عاشقی فرمانبرداری نکردن از عقل شرط لازم است و هنگامی که درد و بلای عشق به سوی عاشق می‌آید باید با میل و رغبت تمام به استقبال آن برود.
۱۴- به کوی عشق هم عشق است رهبر، زانکه مردان را
بـه امر پادشـا شایـد به صـدر پادشا رفتــن
واژگانصدر: بالا، طرف بالا، پیشگاه.(معین)
معنی و مفهومراهبر و راهنمای عاشقان در کوی عشق فقط عشق است ؛ همان گونه که مردم فقط به امر پادشاه می‌توانند وارد صدر و پیشگاه مجلس او شوند .
آرایه‌های ادبیبیت دارای اسلوب معادله است و در حرف « ش » واج آرایی دارد . عشق به صورت مضمر به پادشاه تشبیه شده است. به صدر پادشاه رفتن کنایه از اذن و قرب حضور یافتن و به مرحله‌ی بالا رسیدن.
۱۵- هوا را راه ده، لیکن نه از راهـی که تـن خـواهــد
کـه نزد عاشقان کفر اسـت راه آن هوا رفتـن
واژگانهوا: آمال و آرزوهای نفسانی.(برهان) کفر: ناسپاسی‌کردن، کفران‌کردن، الحاد ورزیدن.(معین)
معنی و مفهومبه آمال و خواهش‌های درون توجه کن؛ امّا نه از راهی که خواهش و خواسته‌ی تن است؛ چرا که پیروی از خواهش تن و هواهای نفس در آیین عاشقان کفر و الحاد به شمار می‌آید.
۱۶- به هندسـتان اصلی شـو بـرای مــردم معنــی
بـه چیـن صورتی تا کی پی مردم گیا رفتــن
واژگانهندستان اصلی: استعاره از جهان جان ها و مینو. مردم گیا: گیاهی است در چین به صورت آدمی که هر کس آن را بکند در دم هلاک شود.(فرهنگ لغات)
شاهدمن همی در هند معنی راست همــچون آدمم
وین خران در چین صــورت کوژ چــون مردم گیا
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۸)
معنی و مفهومبرای بدست آوردن حقیقت به عالم جان‌ها وارد شو، تا کی در این دنیای مادی و ظاهری به دنبال مردم گیا ( مادیات ) می‌گردی.
پایان نامه - مقاله - پروژه
آرایه‌های ادبیهندستان اصلی استعاره از عالم جان‌ها. چین صورتی دارای ایهام است، چین در دو معنی ۱- چین و شکن با صورت تناسب دارد. ۲- در معنی کشور چین این جهان مادی منظور است. مردم معنی، اضافه‌ی تشبیهی. بیت به این موضوع نیز تلمیح دارد که هند از قدیم به داشتن فرزانگان و برهمنان و چین نیز به داشتن صورت گران زبردست معروف بوده است.
۱۷- دل اندر بند جان، نتوان به وصل دوست پیوستن
بت انـدر آستیـن، نـتوان به درگاه خدا رفتن معنی و مفهومتا دل در بند جان داری نمی‌توانی به وصال دوست نایل شوی همان گونه که اگر بت در آستین لباست پنهان داشته باشی(مشرک و دوگانه پرست باشی) نمی‌توانی به درگاه خداوند بروی و عبادت تو پذیرفته نیست.
آرایه‌های ادبیواج آرایی در حرف«ت» مصراع دوم تمثیل برای مصراع اول است. (اسلوب معادله) بت در آستین داشتن کنایه از شرک و دوگانه پرستی است .
۱۸- طریق عاشقی چه بود؟ به دست بیخودی خـود را
بـه فتـراک عـدم بستن بـه دنبال فنـا رفتــن
واژگانبیخودی: بیهوشی، بی‌اختیاری، شوریدگی، وجد.(معین) فتراک: تسمه و دوال که از پس و پیش زین اسب آویزند. (معین)
معنی و مفهومراه و طریق عاشقی چیست؟ آن است که از روی سرمستی و بیخودی هستی خود را نیست کنی و گام در راه فنای حق بگذاری.
آرایه‌های ادبیدست بیخودی اضافه‌ی اقترانی. فتراک عدم اضافه‌ی استعاری. طریق عاشقی اضافه‌ی تشبیهی .
۱۹ - گه از سـوز کشش در ســور سـرّ دلبـران بـودن
گـه از راه صفت در صـفّ اصـحاب صفا رفتــن
واژگانسور: دیوار گرداگرد شهر، باره.(معین) صفت: طریقه، سیرت، عاطفه ، وفاداری.(معین)
معنی و مفهومدر طریق عاشقی، عاشق گاه از سوز جاذبه و ناز کرشمه‌ی دلبران زیبا رو، در سِر و چگونگی دلبران متحیّر است و گاه از روی عاطفه و وفاداری در ردیف اهل صفا جای می‌گیرد.
آرایه‌های ادبیسور سِر اضافه‌ی تشبیهی. واج آرایی در حرف« ص ». صف و صفا جناس زاید. صفا و صفت جناس شبه اشتقاق .
۲۰- جرس وار ار تو را دردیست تـا کـی نالـه ناکـردن
نجیـب آسا گرت باری ست تا کی راه نـارفتن
واژگاننجیب: اصیل (آنندراج) ، جوانمرد (منتهی‌الارب) ، اسب و شتر خوب. (نظام)
معنی و مفهوماگر درد و اندوهی در دل داری تا کی سکوت کرده‌ای و مانند زنگ درای کاروان ناله سر نمی‌دهی؟ و اگر باری بر دوش داری (که باید به منزل برسانی) چرا ساکن مانده‌ای و مانند یک شتر نجیب و بارکش به حرکت در نمی‌آیی ؟
آرایه‌های ادبیشاعر سالک راه عشق را به جرس و شتر بارکش و نجیب تشبیه کرده است.
۲۱ - هنوز اندر بیابان باشی آن ســاعت کـه جانـت را
از ایـن کَـرخ فنـا باید بـه بغداد بقـا رفتـن
واژگانکرخ: نام محله‌ای در بغداد. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهومتو هنوز از این دنیا و نعمت‌های آن استفاده نکرده‌ای (سیر لازم را انجام نداده‌ای) که جانت باید از این عالم فانی به جهان جاویدان و باقی سفر کند (مدّت تو در این دنیا بسیار اندک است).
آرایه‌های ادبیبیابان کنایه از محرومیت از نعمت‌ها و امکانات. کرخ فنا اضافه‌ی تشبیهی. بغداد بقا اضافه‌ی تشبیهی .
توضیحات:
کرخنام محله‌ای در بغداد در نزﻫﺔ القلوب نوشته: از محلت‌های غربی بغداد بوده و در زمان اکاسره بر آن زمین (بغداد) به طرف غربی دیهی کرخ نام بود . شاپور ذوالاکتاف ساخته بود … صاحب حدود العالم گوید که شهرکی است که مأمون بنا نهاده و معتصم تمام کرده است ، آبادان و با نعمت. (فرهنگ لغات)
بغدادشهری بزرگ پایتخت جمهوری عراق، بر دوطرف رود دجله، بنای آن در ۱۴۵ ﻫ . ق توسط ابوجعفر منصور، خلیفه ی عباسی آغاز گردید و تا سقوط دولت عباسیان مرکز خلافت بود … نام بغداد مأخوذ از نام آبادی‌هایی است که در ادوار پیش از اسلام در این محل دایر بود و بعضی آن را از ریشه‌ی فارسی (بغ + داد = داده‌ی خدا، عطیه‌ی الهی) شمرده‌اند، ولی آن چه مسلّم است در یکی از مآخذ عهد حمورایی (۱۸۰۰ ق . م) از شهر بغداد (بغدادو) اسم برده شده است. (دزفولیان، ۱۳۷۸: ۲۷۱)
۲۲- ز تو تا غایت مقصد چه یک روزه چه صـد سـالـه
چو راهی در میان داری کـه می‌باید تو را رفتـن
معنی و مفهوماز تو تا نهایت مقصد و هدفت، وقتی که راهی در میانه داری که باید طی کنی ، چه یک روز راه باقی مانده باشد چه به اندازه‌ی صد سال ، هیچ تفاوتی ندارد .
آرایه‌های ادبیتقابل میان یک و صد .
۲۳ - در این منزل ز سربازان پنـاهی سـاز خـاقـانـی
که ره پر لشکر جادوست نتوان بی‌عصا رفتـن
واژگانسرباز: آن که آماده باشد سر و جان خویش را در راه هدف خود فدا کند .(معین) معنی و مفهومدر منزل این جهانی از عاشقان و دل‌شدگان حضرت دوست برای خود پناه و نگهبانی فراهم‌کن؛ چرا که این راه طولانی (طریق عشق) پراز لشکریان جادوگر و گمراه کننده است و خطرات بسیاری دارد ، نمی‌توان بدون یک قدرت معجزه‌گر (همچون عصای موسی) در این راه حرکت کرد .
آرایه‌های ادبی : مصراع دوم تلمیح به ماجرای حضرت موسی (ع) و ساحران فرعون دارد . جادو مجاز از جادوگر است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...