کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



ـ ساعات طولانی کار در روز.
ـ کار همراه با هیجان و فشار غیر قابل تحمل فیزیکی، اجتماعی و روانی.
ـ زندگی و کار خیابانی.
ـ حقوق ناکافی و غیر متناسب با کار.
ـ کاری که مانع از تحصیل می‌شود.
ـ و کاری که به ارزش وجودی و شخصیتی کودک لطمه بزند.، مانند: بردگی مزدی و استثمار جنسی.
در همین نگاه اول می‌بینیم، که یونیسف کار کودک را به نوعی اجتناب‌ناپذیر می‌انگارد. و در نتیجه خواهان تبدیل آن به انواع بی‌خطرتر و راحت‌تر است. مثلاً اگر ساعات کار طولانی نباشد؛ اگر هم راه با هیجان نباشد؛ اگر حقوق کافی و متناسب با کار داشته باشد؛ و اگر کار مانع از تحصیل کودک نشود؛ اما آیا کودک، اساساً باید کار کند؟
لازم به توضیح است، که اولاً آشنایی با مقوله کار کودک در سطح جهان و همچنین گسترش ابعاد آن، از زمان انتشار این گزارش تاکنون، یک سیر تاریخی را پیموده است، چنان که دیگر حتی یونیسف هم نمی‌تواند خواهان حقوق کافی و متناسب برای کودک کارگر باشد، بلکه امروزه نفس مقوله کار کودک و ممنوعیت آن مدنظر است.
پایان نامه
توضیح دیگر این که، بنا به ماده ۱۳۸ سازمان جهانی کار (ILO) ممنوعیت کار برای کودک تا سن پانزده سالگی تعیین شده است. بنا به همین کنوانسیون، کودک از سن چهارده سالگی می‌تواند هفته‌ای دوازده ساعت کار مفید، که کار شیفتی نباشد، کار شبانه نباشد و … را انجام دهد. اما به یمن تلاش سرمایه‌داری، در تبلیغ تئوری «نسبیت فرهنگی» این حداقل سن برای اشتغال به کار برای کودکان، در کشورهای غیر پیشرفته با کشورهای «جهان سوم» به دوازده سالگی تقلیل یافته است.
با توجه به درکی که امروزه در جنبش لغو کار کودک از مقوله کار کودک داریم، اجازه می‌خواهیم «کار کودک» را این طور تعریف کنم: هر نوع فعالیتی، که به جبر امرار معاش کودک و خانواده او به کودک تحمیل می‌شود، «کار» است و ما می‌باید خواهان لغو آن باشیم. حتی کاری که مانع از تحصیل کودک هم نشود، کار است و جسم کودک را خسته و پژمرده می‌کند؛ چرا که او باید هم به درسش برسد و هم به کار بپردازد.
وجود تعاریفی که حقیقت کار کودک را توضیح نمی‌دهد، در اثر سمپاتی به تئوری نسبیت فرهنگی است. که البته نامرئی است و به قول گفتنی باید در لابلای سطور خوانده شود. ما در طی سال‌های اخیر در جنبش لغو کار کودک شاهد تعاریفی از این دست زیاد بوده‌ایم. خانم ویربه که یورگنسن، مسئول سازمان نجات کودک در نروژ، با توجه به واقعیت کار کودک در کشورهای در حال رشد، در سال ۱۹۹۷، خواهان حق بیمه و استخدام رسمی کارگران کوچک ده سال به بالا شده بود. ظاهر قضیه، انسانی و ضروری می‌نمود. اما نتیجه این عمل، تقلیل سن کودکی، توقف رشد کودک، باز نهادن دست بهره‌کشان برای به کارگیری بیشتر و این بار قانونی کودک، و نهایتاً الزام به کار کودک بود.
همه‌ی ما می‌دانیم، که قوانین در جامعه بشری نه کافی هستند و نه ضمانت اجرایی دارند، اما با این همه نفس وجود قوانین، در خود، بیانگر ارزش‌های اجتماعی و طبیعتاً حاصل سالها کار و مبارزه طبقات محروم و آزادی خواهان جامعه می‌باشند. و تصویب قوانینی که کار کودک از ده سالگی را مجاز می‌شمرد، هر چند که ظاهری انسان دوستانه داشته باشد، اما یک پست رفت و بازستانی دست‌آوردهای جامعه بشری در این رابطه است.

ج: انواع کار کودک

« The State of the World Children » انواع کار کودک را چنین بیان می‌کند: کار کودک را می‌شود به شاخه‌های اصلی: کار خانگی، کار بردگی، کار در مزارع و کارخانه‌ها، کار در خیابان، تن‌فروشی، و کاری که در خانواده‌ها به ویژه بر دختران تحمیل می‌شود تقسیم کرد.
با این تعریف، اصولاً مخالفتی جز این که در آن برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات جامعه سرمایه‌داری به کار خانگی کودکان به عنوان اولین کار اشاره می‌شود. نمی‌توان داشت در دنیایی زندگی می‌کنم که در حدود ۲۵۰ میلیون برده سه تا چهارده ساله وجود دارند. و کار کودکان در کارخانه‌ها و کارگاه‌های کوچک هم وسیع است و هم بعدی جهانی دارد، که بعداً به آن می‌پردازیم. نکته دیگر هم این که در این تبیین خود تعریف کار خانگی نیز باید تغییر کند. چرا که امروزه بسیاری از کارهای قطعه‌کاری، سری‌دوزی، پرس‌ آلومینیوم، دارهای قالی‌باقی، پیچ و مهره‌سازی و … به محیط خانه کشانده شده‌اند و زنان و کودکان، ضمن رسیدن به سایر کارهای روزمره خانه، به این کارها هم می‌پردازند.
به گزارش یونیسف، و به عنوان نمونه، در مجارستان ۳۴ درصد کودکان زیر چهارده سال به کارهای خانگی، یعنی خدمت کاری، مشغولند. به نظر یونیسف کار بردگی بیشتر در جنوب آسیا وجود دارد. بردگانی که بیشتر از هشت یا نه سال ندارند. بنابه گزارشات یونیسف کودکان برده در هندوستان در کارخانه‌های سیگار سازی و کاغذ آن، قالی بافی، صفحه و دیسکت‌سازی، کبریت و فشفشه‌سازی، ابریشم بافی و تراش الماس و … مشغول به کارند. کارخانه‌های میزانپور و بابدوهی و آسانی واقع در ایالت اوترا پراداش هندوستان، که در آنها کودکان به ناچار تا بیست ساعت در روز کار می‌کنند، تنها یک نمونه از بردگی کودکان هستند.
در اینجا باید بر این نکته نیز تأکید کنیم که کودکان کارگر در این گونه کارخانه‌ها از سنین دو و سه سالگی مشغول به کارند و نه از هشت و نه سالگی و اینکه کار کودک و عرصه‌های آن امروزه از ساختن ابزارهای جراحی گرفته تا دوختن کفش نایک و ری‌بوک در چین. نیشکر و قهوه مکزیک، جاده‌سازی، صنعت الکتریسیته، و دباغی در ایتالیا، کشتی‌رانی و ماهی‌گیری و چرم‌سازی در انگلیس و کامبوج و فرانسه و آلمان و … . قالی‌بافی، توپ‌ فوتبال‌سازی در کشورهایی مثل ایران، هند و پاکستان و بنگلادش، تا کار سرفی و پادویی و خیابانی در تمامی کشورهای جهان وجود دارد.
عرصه‌های کار کودک چنان متنوع و تعداد کودکان کارگر چنان زیاد است که یونیسف در سال ۱۹۹۷، تنها در عرصه کار سخت و پر مشقت، با احتساب کار کودکان در حمل آب آشامیدنی برای خانه‌ها در آفریقا، تعداد کودکان کارگر در سراسر جهان را ۴۰۰ میلیون نفر تخمین زده است. در ادامه بحث به بیان ۱۲ اسطوره در مورد کار کودک می‌پردازیم.
۱. اسطوره‌ی اول:
«کار کودک فقط در کشورهای جهان سوم یا غیر پیشرفته وجود دارد».
یونیسف می‌گوید: «در آمریکا در تحقیقاتی که در سال ۱۹۹۰ صورت گرفت، روشن شد اغلب کودکان مکزیکی و آمریکای لاتینی که در نیویورک زندگی می‌کنند در مزارع سم‌پاشی شده پنبه مشغول کار هستند و بسیاری از آنها خود مستقیماً مورد سم‌پاشی قرار گرفته‌اند. در ایتالیا، فقط نیم میلیون کودک در کشاورزی، چرم‌سازی و نساجی به بیگاری مشغول هستند. و در انگلیس، از هر پنج سانحه‌ای که در حین انجام کار منجر به مرگ شده است یک مورد مربوط به کودکان کارگر بوده است».
در مورد توضیح این اسطوره، باید این نکته را اضافه کنم که اگر تکیه بر وسعت و عمومیت و جهانی بودن کار کودک، به دلیل خواست لغو فوری آن صورت گیرد، امری به جا و شایسته است. اما اگر تکیه بر وسعت و عمومیت و جهانی بودن کار کودک، حکم قضا و قدری که گویا غیر قابل تغییر است و چون شتری است که جلوی در همه خانه ها می‌خوابد را پیدا می‌کند، آنگاه نه تنها باید آن را مورد نقد جدی قرار داد، بلکه باید نقش سرمایه‌داری در استثمار مضاعف کودکان کشورهای غیر پیشرفته را که در مجموع کار ساختن بیشترین و پرفروش‌ترین تولیدات را انجام می‌دهند، مصرانه خاطر نشان ساخت.
تا همین چندی پیش، در حدود ۹۸ درصد کل توپ فوتبال و تنیس جهان را کودکان چهار تا پانزده ساله پاکستانی می‌ساختند، و اکنون به یمن جنبش لغو کار کودک در پاکستان، این تولیدات از طریق جایگزینی کار بزرگسالان با کودک صورت می‌گیرد، اما در کشورهای هند و بنگلادش و آفریقا، که بخشی از این تولیدات به آنها انتقال پیدا نموده است، در کارخانه‌های نایکی و ری‌بوک، کودکان هفده ساعت در روز کار می‌کنند و حقوقی معادل چهارده کرون سوئد در ماه می‌گیرند.
۲. اسطوره‌ی دوم:
یونیسف، ممنوعیت کار کودک را در گرو ریشه‌کن ساختن فقر نمی‌داند و می‌گوید: «فقر را نمی‌توان ریشه‌کن کرد، اما کار کودک را می‌توان ممنوع ساخت». به همین خاطر است، که یونیسف نجات ۵۰ میلیون کودک از کار را با هزینه کردن ۲ درصد از بودجه سالیانه نظامی در جهان برای تحصیل کودکان ممکن می‌داند.
طبیعی است، که سعادتمندی و رفاه نهایی بشر به دگرگونی بنیادین نظام سرمایه‌داری بستگی دارد و فقری که به جامعه بشری تحمیل می‌شود، برای رسیدن به آن دگرگونی، می‌باید از بین برود و برای ریشه‌کن ساختن آن نیز از همین امروز باید قدم برداشت. لازم به توضیح است که در بررسی اسطوره‌های کار کودک که از جانب جنبش لغو کار کودک صورت گرفته است. و یونیسف هم بعضاً آنها را به عاریت گرفته است راه‌ حل ‌های مشخص‌تر و عملی‌تری برای این مسئله ارائه شده است.
۳. اسطوره‌ی سوم:
«کار اکثریت کودکان در جهان سوم، در کارخانه‌های صادراتی صورت می‌گیرد».
همین جا باید بگویم، که این نه تنها اسطوره نیست، بلکه واقعیتی است که در متن گلوبالیزاسیون عمق بیشتری هم پیدا کرده است. از شیر نستله تا اچ.اند.ام، نایکی، ری‌بوک، تریومف، ابزارهای پزشکی اتاق عمل‌های کشورهای غربی، توپ‌های فوتبال، قهوه و نیشکر، چیدن گل برای تهیه عطر در کشورهای هند، پاکستان، فیلیپین، کامبوج و چین و … گرفته تا هر چه که مارک ساخته شده در تایوان را بر خود دارد، نشان دهنده این واقعیت بی‌تردید هستند، در حالی که یونیسف ادعا دارد فقط ۵ درصد کودکان به کار در کارخانه‌های فراملیتی و صادراتی مشغولند.
واقعیت آن است که با جهانی شدن سرمایه، اساساً، کار در کارخانه‌ها برای مصرف خودی دیگر معنا ندارد. اصرار بر این مسئله که کار کودکان جهان سوم، کار خانگی است و از سنت ناشی می‌شود، که از طرف نهادهای بین‌المللی و همچنین دولت‌های این کشورها صورت می‌گیرد، به دلیل وجود همان تئوری شوم نسبیت فرهنگی است. که همان طور که قبلاً نیز اشاره کردم، از طرف سازمان جهانی کار و یونیسف هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
۴. اسطوره‌ی چهارم:
یونیسف، اسطوره‌ی چهارم را «بایکوت اجناس» می‌نامد و می‌گوید: «این فقط شامل بخش صادراتی می‌شود که فقط ۵ درصد کار کودک را در بر می‌گیرد و شامل ۹۵ درصد دیگر نمی‌شود. و از طرف دیگر بایکوت اجناس ساخته شده توسط کار کودک، اساساً وقتی مطرح می‌شود که خود کار کودک بدواً به رسمیت شناخته شود».
این جا باید بگویم، که اولاً: بایکوت سمبلیک اجناس و کالاهای معینی، یک نوع ارزش فرهنگی را در خود مستتر دارد. ثانیاً: آن درصد مورد اشاره بسیار بیشتر از ۵ درصد است. و ه کتمان میزان واقعی آن خود نشانه پاشنه آشیل برخورد یونیسف و نهادهای مشابه به کار کودک است. ثالثاً: یکی از وجوه به رسمیت شناختن کار کودک، و تلاش برای لغو آن می‌تواند بایکوت اجناس ساخته شده توسط او باشد.
۵. اسطوره‌ی پنجم:
اسطوره‌ی بعدی، مبتنی بر کم اهمیت جلوه دادن کار کودکان کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا غیر پیشرفته در شرکت های چند ملیتی توسط نهادهایی مانند یونیسف است.
شاید برای بعضی از دوستان، اسم بردن از امپریالیسم، نامربوط به نظر آید و یا حداقل نامأنوس، اما به طور واقعی در جهان سرمایه‌داری امروز، و در حالی که حتی بعضی از جریانات مارکسیستی یا جریاناتی که خودشان را سوسیالیست می‌دانند، بحث‌هایی از این قبیل که در جهان معاصر با پیدایش مثلاً کارت‌های اعتباری و جایگزین شدن کار انسان با ماشین، کار یدی با کار فکری عوض گردیده است، نقش پول کم رنگ‌تر شده است، و تعاریف جدیدی لازم است؛ جهانی بودن رابطه سرمایه‌داری را فراموش می‌کنند و از خاطر می‌برند، که اگر در جایی از این کره خاکی، کارت اعتباری جای پول را گرفته است، اما در جای دیگر همین کره خاکی به خاطر سکه ای پول، انسانی از گرسنگی می‌میرد و یا به قتل می‌رسد استفاده از واژه امپریالیسم لازم است. از این می‌گذرم، که سرمایه و بهره‌کشی از انسان یک رابطه اجتماعی است و در درجه ی اول، مهم نفس استثمار است. می‌خواهد یدی باشد یا فکری.
آنچه را که در اینجا لازم است به آن اشاره کنیم این مسئله است که سرمایه‌داری جهانی در عصر گلوبالیزاسیون، یا به تعبیری بربریت مدرن، سعی و تلاش دارد تمامی این کشورها را به حیاط خلوت خود تبدیل نموده و با رؤیای امپراطوری سرمایه، در ذهن امثال برخی از سران کشورهای توسعه طلب، کشورگشایی کند، هر چند که به طور واقع این کشورگشایی و استثمار مضاعف سالهاست وجود داشته است و حرف یا واقعیت جدیدی نیست. آنچه که آن را متمایز می‌کند به ویژه بعد از به اصطلاح نظم نوین جهانی بازگشت به عقب و تحمیل یک سیر قهقرایی به طبقه کارگر و باز پس گرفتن دست‌آوردهای سیاسی و اجتماعی و حقوقی این طبقه در سطح جهانی است، که مستقیماً بر روی استانداردهای زندگی کل جامعه بشری تأثیر گذاشته است.
نگاه کنید به شیوع مجدد بیماری سِل، تجارت کودکان و برده فروشی، پایین رفتن سطح دست مزدها و کم شدن مزایای اجتماعی حتی در کشورهای دارای سیستم رفاه، به طور واقع با انتقال کارخانه‌ها و استفاده از نیروی کار ارزان یا مجانی، در قیاس با دستمزد کارگران متشکل در اتحادیه‌های کارگری در کشورهای غربی و استانداردهای زندگی در این کشورها بدیل شدن کار کودکان با اشتغال بزرگسالان دیگر به یک واقعیت غیر قابل انکار بدل شده است. و با این همه، یونیسف می‌گوید: فقط ۵ درصد کار کودکان در این کشورها به کارخانه‌های صادراتی مربوط است. و به این ترتیب، استثمار کودکان در این عرصه‌ها را اسطوره می‌خواند! اما همین بس که کارخانه توپ فوتبال و تنیس ساگا در پاکستان به تنهایی ۸۵ درصد توپ تنیس و فوتبال جهان را تولید می‌کند و تا همین چند سال پیش، بیش از ۷۰ درصد نیروی کار این کارخانه را کودکان چهار تا شانزده ساله تشکیل می‌دادند. به یمن وجود جنبش لغو کار کودک و جبهه‌ی رهایی بخش کودکان از کار بردگی در پاکستان، کار کودکان در این کارخانه با کار والدین جایگزین شد و با استقرار مهد کودک و شیرخوارگاه در محل کار، مادران هم توانستند به کار بازگردند. البته اکنون این کار به کشورهای هم جوار پاکستان منتقل شده است.
به گفته‌ی سازمان جهانی کار، ارزان‌ترین قیچی‌هایی که توسط کودکان چهار تا چهارده ساله در این دخمه‌ها تولید می‌شود، در کشورهای غربی پنجاه دلار قیمت دارد. حال آنکه حقوق بعضاً یک ساله این کودکان حتی به مرز پنجاه دلار هم نمی‌رسد. این فقط نمونه‌ای از عدم صحت مدعای نهادهای نام برده است. با اضافه کردن تولید مواد اولیه برای کارخانه‌های معتبر عطرسازی، مبل‌سازی و … می‌توان تصویر واقعی‌تری به دست آورد.
بنابراین، اسطوره‌ی پنجم را می‌توان این طور بیان کرد: این که کار کودکان در کارخانه‌های صادراتی درصد ناچیزی را شامل می‌شود، واقعیت ندارد.
۶. اسطوره‌ی ششم:
«کودکان باید کار کنند، چون فقر وجود دارد».
این مسئله که کودکان مجبورند به خاطر فقر خانواده‌های خود کار کنند، مسئله چنان مهمی در نفس وجود مقوله کار کودک نیست، بلکه گرد و خاک پاشیدن بر یک واقعیت است، که کمتر اسمی از آن برده می‌شود. و این واقعیت چیزی نیست جز همان شخصی نبودن مقوله کار کودک و وجود یک رابطه اجتماعی و اقتصادی ناظر بر آن. معمولاً پدیده فقر به عنوان یک توجیه برای کار کودک به کار می‌رود. آن هم در حالی که همزمان میلیون‌ها کودک در عرصه‌های کار پُرمخاطره برای «آنها» سرمایه‌داران و صاحبکاران، به کار گرفته می‌شوند. در واقع، مانند همان افسانه‌ای است که می‌گوید: کار کودک، تا ریشه‌کن کردن فقر نمی‌تواند از بین برود.
اما وقتی که فقر به عنوان عامل کار کودک برجسته می‌شود روی فاکتورهای دیگر را در این رابطه می‌پوشاند، یک فاکتور واقعی که کمتر از آن اسمی برده می‌شود آن است که فقر در اثر به کار کشیدن کودکان به وجود می‌آید. وقتی که کودکان شروع به کار می‌کنند، بی‌سواد می‌مانند، آموزش نمی‌بینند، از مهارت‌های لازم برخوردار نمی‌شوند و سطح زندگی آنان هیچگاه از آن چیزی که هست، فراتر نمی‌رود. بر عکس فقیرتر می‌شوند و سلامتی‌شان هم به خطر می‌افتد. کار کودک اساساً دستمزد بسیار ناچیزی دارد و در دراز مدت به پایین بردن معیشت خانواده و تنگدستی بیشتر آن می‌ انجامد. کارگران بزرگتر که قربانی بیکارسازی‌ها می‌شوند، در صورتی که کودکانشان به کار گرفته نشوند، از شانس بیشتری برای حفظ کارشان برخوردار خواهند شد. مسئله بدین شکل است: کار کودک، بیکارسازی کارگران بزرگتر، و پایین رفتن سطح معیشت خانواده‌ها فقر را تولید و باز تولید می‌کند و این دایره استثمار و فقر همچنان به چرخش خود ادامه می‌دهد.
۷. اسطوره‌ی هفتم:
«ما به دست‌های کودکان برای شکل دادن به ساختار اقتصادی خانواده‌ها نیاز داریم».
از لحظه‌ای که بحث لغو کار کودک مطرح شد، عده‌ای شروع به تکرار این مطلب کردند که با لغو کار کودک، چه به سر خانواده‌های فقیری می‌آید که تنها نان‌آورشان را از دست می‌دهند؟! بله، ممکن است بعضی خانواده‌ها برای مدت کوتاهی حتی دچار وضعیت بدتری هم بشوند! اما در دراز مدت، لغو کار کودک به نفع تمامی خانواده‌ها است.
جدا از این، جدا از این، توقف و لغو کار کودک در آن جاهایی که عملی شده است آنچنان هم وضعیت خانوارها را دست خوش تغییر نکرده است؛ چون این کار اساساً درآمد چندانی ندارد.
اغلب کودکان کارگر از خانواده‌هایی می‌آیند، که یا والدین آنها بیکارند و یا به کارهای کم درآمد و نیمه وقت مشغول هستند. کودکان به کار گرفته می‌شوند چون نیروی کار ارزان‌تری‌اند. بنابراین این خانواده‌ها نیستند که به کار کودکان نیاز دارند بلکه استثمارگران هستند که با بیکار ساختن والدین از نیروی کار ارزان کودکان آنها سود می‌جویند.
۸. اسطوره‌ی هشتم:
«کودکان برای انجام بعضی از کارها مناسب‌تر هستند».
این اسطوره سال‌هاست، که به عنوان عُذری در بکارگیری و استثمار کودکان بیان شده است: «انگشتان ظریف کودکان به آنها امکان می‌دهد که گره‌های ظریف‌تری در قالی بزنند، ابزارهای ظریف را بهتر در دست بگیرند و … . اما علم پزشکی ثابت نموده است که دید جانبی انسان تا شانزده سالگی کامل نمی‌شود. و بنابراین کودکان نیروی کار ماهرتری برای اینگونه کارها نیستند. یک تحقیق در هندوستان نیز به طریق علمی نشان داده است که کودکان فرش‌های بهتری از بزرگترها نمی‌بافند، به ویژه در رابطه با طرح‌های پیچیده‌تر.
۹. اسطوره‌ی نهم:
«کار کودک برای رشد کشورهای غیر پیشرفته ضروری است».
تاریخ نشان داده است در دنیایی که علم و تکنولوژی تا این حد رو به پیش است، به کارگیری کار کودکان و سودجویی از آنان در کشورهای غیر پیشرفته به فقر مردم آن کشورها همچنان می‌افزاید. چرا که با به کار گرفته شدن کودکان و بازماندن آنان از تحصیل و آموزش، بخش قابل توجهی از مردم جامعه بی‌سواد و لغو کار آنها، به رشد علمی و آموزش تکنولوژی در جامعه می‌افزاید و بیرون آمدن این گونه کشورها از دایره فقر را تضمین می‌کند. تحصیل، قلب تکامل است و تا زمانی که کودکان کار می‌کنند و از حق طبیعی‌شان برای تحصیل محروم می‌مانند عقب افتادگی جامعه ادامه و وسعت می‌یابد.
۱۰. اسطوره‌ی دهم:
«کار کودکان برای کسب دانش و کارآیی بیشتر آنها مفید است».
میلیون‌ها کودک کارگر، توان جسمی و روحی‌شان را در طول روزهای کار از دست می‌دهند و رشد طبیعی‌شان متوقف می‌شود. مدرسه و تحصیل به کودکان فقط مهارت شغلی برای آینده را نمی‌آموزد، و نباید هم بیاموزد. که از طریق کار کردن کودکان، در واقع ترک تحصیل آنان این امر جبران شود. مدرسه و تحصیل می‌تواند و می‌باید علم و دانش را، حقوق انسانی را به کودکان بیاموزد و پتانسیل و آمادگی لازم برای زندگی اجتماعی را در آنان به وجود آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 05:24:00 ق.ظ ]




۲-۳-۵-۲ در تنظیم هیجان چه چیزی تنظیم می شود :
شاید اساسی ترین معما در تعریف تنظیم هیجان با این مساله سروکار دارد که هنگام مدیریت هیجان چه چیزی تنظیم می شود .به دلیل این که هیجان پدیده ای چندوجهی است (شامل برانگیختگی فیزیولوژیکی ، کنش وری عصب شناختی،ارزیابی شناختی،فرایند های توجهی و تمایلات پاسخ دهی)راه های گوناگونی برای مدیریت هیجان ها وجود دارد .ملاحظه این راه ها نشان می دهند که اصطلاح تنظیم هیجان به پدیده واحدی اشاره ندارد ،بلکه این پدیده تحت عنوان مفهوم گسترده ای است که حوزه ای از فرایند های به نسبت مرتبط را شامل می شود. در نقطه ی ثقل این فرایند ها سازماندهی سیستم عصبی قرار دارد که درگیر تنظیم برانگیختگی هیجانی از طریق فعل و انفعالات درونی و بیرونی است .ظرفیت های تنظیم هیجان و خودمدیریتی ، بخشی بر پایه مولفه های عصبی – فیزیولوژیکی استوارند که در طول سال اول ظهور می کنند و مبنای برای اشکال پیچیده تر مدیریت هیجانی در سال های بعد فراهم می نمایند در واقع فرایندهای عصبی – فیزیولوژیکی زیر ساخت انگیختگی هیجانی و مدیریتی ،بخشی است ازآنچه که تنظیم می شود .مدیریت درون داده های مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده ، روش دیگری است که هیجان از طریق آن می تواند تنظیم شود .فرایند های توجهی از همان اوائل زندگی عهده دار کارکردی برای تنظیم هیجان هستند به این صورت که در برخی از موقعیت ها تمرکز توجه و درون داده های اطلاعاتی که موقعیت هیجانی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند تنظیم می شوند . در مواقع دیگر هیجان از طریق مولفه های دیگر فرایند اطلاعاتی تنظیم می شود در این روش به جای محدود کردن درون داده های مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده ، افراد از طریق تغییر تفسیر یا تحلیل این اطلاعات هیجان های خود را تنظیم می کنند(تامپسون،۱۹۹۴، به نقل از مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳).
پایان نامه - مقاله
۳-۳-۵-۲ تنظیم شناختی هیجان :
تنظیم هیجانی فرایند واحد و همگون نیست بلکه از طریق ساز و کارهای مختلفی تحقق می یابد برخی پژوهشگران دریافته اند که نظم بخشی هیجان مستلزم فعال شدن برخی فرایندهای شناختی است.(شهبازی،۱۳۹۲). پژوهشهای روانشناختی فزاینده ای گزارش داده اند که که فرایند های هیجانی با دیگر جنبه های شناخت تعامل دارند، طوری که هم قابلیت محرک های هیجان بر دامنه گسترده از عملیات های شناختی تاثیر گذار است و هم توانایی انسان در بکارگیری سازکارهای شناختی در تنظیم پاسخ های هیجانی اثر گذار است .(فرزانه پور،۱۳۹۱).
در تنظیم شناختی هیجان به تعامل بهینه ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شزایط منفی نیاز است ، زیرا انسان ها با هر چه مواجه می شوند آن را تفسیر می کنند و تفسیرهای شناختی تعیین کننده واکنش های افراد است (غفرانی،۱۳۹۱).
ایزارد و همکاران با تاکید بر تعامل هیجان و شناخت معتقدند که دانش هیجانی نقشی تسهیل کننده در رشد تنظیم هیجانی دارد شناخت ها با فرایندهای شناختی به افراد کمک می کنند تا هیجان ها و احساسات خود را تنظیم کرده و مغلوب شدت هیجان ها نشوند فرایندهای شناختی را می توان به فرایندهای ناهشیار (فرافکنی و انکار) و هشیار(ملامت خویش، فاجعه سازی و نشوارگری ) تقسیم کرد.تنظیم شناختی هیجان به فرایندهای شناختی ای اطلاق می شود که اطلاعات برانگیزاننده هیجانی را مدیریت می کنند .تنظیم شناختی هیجان در فرایندهای مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب هیجانی در فرایند های مختلف بهنجار و نابهنجار نقش اساسی داشته و در برابر محرک های منفی و تجارب هیجانی ناخوشایند یکی از فرایند های مهم در روند مقابله است در مجموع تنظیم شناختی هیجان ما را قادر می سازد با انعطاف پذیری بیشتری به وقایع متنوع محیطی پاسخ دهیم .(واحدی و همکاران،۱۳۹۲)
مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان دلالت بر شیوه های شناختی درستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد دلالت بر شیوه های شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان دارد (اوکسنر و گراس ،۲۰۰۵؛ به نقل از کیانی و همکاران،۱۳۹۱). هنگامی که فرد یک موقعیت هیجانی روبرو می شود احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست بلکه وی نیاز دارند که در این موقعیت های بهترین کارکرد شناختی نیز داشته باشد (رضوان و همکاران ،۲۰۰۶، به نقل از مرادی،۱۳۹۱) .در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینه ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است زیرا انسان ها باهر چه مواجه می شوند آن را تفسیر می کنند ،تفسیرهای شناختی تعیین کننده واکنش های افراد است (مرادی ،۱۳۹۱).
در متون روان شناختی مفهوم تنظیم شناختی هیجان منظور توصیف فرایند تعدیل عاطفه منفی به کار رفته است تنظیم شناختی هیجان شکل خاصی از خود نظم بخشی می باشد و به عنوان فرایندهای بیرونی و درونی دخیل در بازبینی ارزشیابی و تعدیل ظهور ،شدت و طول مدت واکنش های هیجانی تعریف شده است که در سطوح ناهشیار نیمه هشیار و هشیار به کارگرفته می شود (غفرانی،۱۳۹۱).
تنظیم شناختی هیجانات به افراد کمک می کند تا برانگیختگی ها و هیجان های منفی را تنظیم نمایند این شیوه تنظیم با رشد پیشرفت یا بروز اختلال های روانی رابطه مستقیم دارد .بنابراین در نتیجه ارزیابی شناختی نادرست از موقعیت به دلیل کمبود اطلاعات برداشت اشتباده یا اعتقاد بی منطق و نادرست فرد راهبردها شناختی خود را برای روبه رو شدن با موقعیت تنیدگی زا برمی گزند در این دیدگاه به افراد در بازسازی الگوی فکری آنان از طریق بازسازی شناختی کمک می شود (گارنفسکی و کرایج،۲۰۰۶؛ به نقل از حسن پور،۱۳۹۲).
پژوه های تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد ساز و کارهای دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت های استرس زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهش ها با مطالعه توانایی کودکان در تنظیم خود ادامه یافته است بر مبنای این مطالعهات مدل های متعددی در خصوص نقش سیستم های عصبی در کنترل هیجان شک گرفته است . مدل استراتژی شناختی هیجان از مهم ترین مدل ها در این مورد است این دسته از مدل ها به فرایند های شناختی گوناگون موثر در تنظیم کنش های هیجانی پردازند(حسن پور،۱۳۹۲).
علاقه ی همزمان به تنظیم هیجان همچنین پیشنهاد کاربردهایی در زمینه ی آسیب شناسی روانی ، نوید بخش بهبود دیدگاه هایی نوین در عرصه ی رشد هیجانی است .ریشه های پزوهش در این زمینه به مطالعه ی دفاعی های روانشناختی استرس و مقابله روانشناختی ،نظریه ی دلبستگی و البته نظریه ی هیجان بر می گردد(مهدی زاده و همکاران ،۱۳۹۳).
۴-۳-۵-۲ چارچوب بررسی تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان بیشتر در دو چارچوب مهم بررسی می شود: ۱)راهبردای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان با در آغاز بروز آن ) فعال می شوند و از بروز هیجان های شدید پیشگیریمی کنند و ۲)راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از هیجان فعال می شوند (این راهبردها نمی توانند از ایجاد هیجان ها ی شدید پیشگیری کنند.راهبردهای تنظیم هیجانی که قبل از بروز رخداد استرس زا فعال می شوند باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوی می گردند که پاسخهای هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند این فرایند ارزیابی دوباره نامیده می شود . (حسن پور،۱۳۹۲).
۵-۳-۵-۲ راهبردهای (شناختی) تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان موثر نیازمند دسترسی به طیف وسیعی از راهبردهای تنظیم هیجان است در تعدیل تجارب درونی و رفتارهای بیرونی با یکدیگر همکاری می کنند ، دسترسی به طیف وسیعی از راهبردها فرد را قادر به تحمل تجارب هیجانی می کند به گونه ای که مناسب بادرخواست های محیط باشد و دستیابی به اهداف به تحمل تجارب هیجانی می کند به گونه ای که مناسب با درخواست های محیط باشد و دستیابی به اهداف بلند مدت را تضمین نماید بیشتر پژوهش های انجام شده در زمینه تنظیم هیجان بر فواید و هزینه های عاطفی ، شناختی ،فیزیولوژیکی و اجتماعی راهبردهای خاص تنظیم هیجان متمرکز شده اند(جان و گراس،۲۰۰۴؛ گراس و جان،۲۰۰۳؛ به نقل از فرزانه پور،۱۳۹۲). به عبارت دیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به نحوه ی تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه ی آسیب زا برای آنها اطلاق می گردد (فرزانه پور،۱۳۹۲).
راهبردهای شناختی تنظیم هیجان همانند دیگر ابعاد رفتاری و اجتماعی آن در واقع با هدف مدیریت هیجان ها جهت افزایش سازگاری و تطابق به کار می روند و بخشی از راهبردهای تطابقی هستند که با تجربه و درمان ناراحتی های هیجانی و جسمانی مرتبط اند (طالع بکتاش و همکاران،۱۳۹۲).
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) در مطالعه ی خود برای اولین بار به طور مجزا بر روی ابعاد شناختی راهبردهای مقابله ای متمرکز شدند (مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳). براساس مدل نظری آنها راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مشتمل بر نه راهبرد است که به دودسته انطباقی و غیر انطباقی تقسیم می شوند .
۱-۵-۳-۵-۲ راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان :
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی هیجان را به شکل زیر ارائه داده اند :
خود سرزنشگریبه مفهوم خود را مسئول و مقصر تجربیات تلخ دانستن است ، کسی که در وقایع پیش آمده به سرزنش خود می پردازد به شدت احساس گناه می کند این احساس گناه ممکن است منجر به بروز بیمار های روانی نظیر افسردگی شود. گرچه خود سرزنشگری در سطح رفتاری با بازده مثبت در عملکرد همراه می شود ،اما سبک های اسنادی موثر در خود سرزنشگری با افسردگی و دیگر بیماری های روانی مرتبط هستند .
دیگر سرزنشگرینحوه تفکری مبتنی بر این که دیگران مسئول و مقصر اتفاقات بدی هستند که برای فرد رخ داده است .مطالعات نشان داده اند که سرزنش دیگران و مقصر دانستن آنها با یهزیستی هیجانی ضعیف و مشکلات رفتاری همراه است .خودسرزنشگری و دیگر سرزنشگری سبک های اسنادی فردی هستند همراه با طرز تفکری درونی ، باثبات و کلی بودن علیت تجارب و وقایع بخصوص و قایع منفی .
فاجعه نماییفرد شرایط ایجاد شده را شدید تر و وحشتناک تر از واقعیت آن ادراک و ابراز می کند کاربرد زیاد این راهبرد منجر به مشکلات هیجانی و بیماری های روانی می شود .در کل نظر می رسد که این راهبرد با غیر انطباقی بودن پریشانی هیجانی و افسردگی مرتبط باشد .
نشخوار فکریتفکر مداوم راجع به احساسات و تفکرات همراه با اتفاق ناخوشایند بدون اقدام برای اصلاح محیط. اثبات شده که شیوه مقابله نشخوار فکری ،باسطوح بالای افسردگی همراه است و البته این نحوه تفکر، تا حدی هم به مقابله موثر با شرایط تنیدگی زا کممک می کند .
۲-۵-۳-۵-۲ راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان :
گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۲) راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان را به شکل زیر رائه داده اند:
پذیرشاین راهبرد بر پذیرش رویداد و تجربه تلخ و کنار آمدن با آنچه روی داده است دلالت دارد .پذیرش یک راهبرد مقابله ای است که رابطه مثبت و تعدیل کننده ای با میزان خوش بینی و حرمت خود و رابطه منفی با میزان اضطراب دارد اگرچه فرایند پذیرش خوب است اما برای بسیاری از وقایع سطوح خیلی بالای پذیرش می تواند نشانگر نوعی از کناره گیری باشد و به احساس عدم توانایی در تاثیر گذاری بر وقایع منجر گردد.
تمرکز مجدد مثبتاین راهبرد عبارت است از فکر کردن درباره وقایع مثبت به جای وقایع منفی.تحقیقات نشان داده اند که این راهبرد به تنهایی تاثیر مثبتی بر سلامت روانی انسان ها دارد اعتقاد براین است که این راهبرد ،درکوتاه مدت یاری دهنده ولی در بلند مدت مانع از مقابله سازنده با رویدادهای منفی می گردد.
تمرکز مجدد بر برنامه ریزیتفکر درباره برنامه های که برای مداخله در اتفاقات مورد نیاز است و یا تفکر روی طرحی که موقعیت ها را تغییر می دهد این راهبرد لزوما یک راهبرد مقابله شناختی مثبت و متمرکز بر عمل است و رفتاری واقعی به دنبال دارد .
ارزیابی مجدد مثبتمعنای مثبت بخشیدن به وقایع و اتفاقات فکر کردن به این که اتفاقات می توانند فرد را قوی تر کنند و یا جستجوی جنبه های مثبت یک اتفاق این راهبرد نیز با خوش بینی و حرمت خود رابطه مثبت و با اضطراب رابطه منفی دارد .
توسعه دیدگاه (کم اهمیت شماری) : به تفکر درباره کم اهمیت جلوه دادن رویدادها یا تاکید بر نسبیت آن ها در مقایسه با سایر رویدادها اشاره می کند همچنین مفهوم مقایسه اجتماعی یا کم اهمیت شماری مسئله مهمی در ارتباط با بهزیستی روانی است .(فرزانه پور، ۱۳۹۲).
۶-۳-۵-۲ تفاوتهای فردی در تنظیم هیجان :
به دلیل اینکه تنظیم هیجان دربرگینده فرایند های رشدی نامتجانس است احتمالا تفاوت های فردی در تنظیم هیجان به جای محور واحد، در طول ابعاد چندگانه رخ می دهد برای مثال احتمالا افراد در دانش خود درباره ی نیاز به تنظیم هیجان در موقعیت های خاص در آگاهی آنها درباره راهبردهای جایگزین در انعطاف پذیری در به کار بستن راهبردهای تنظیمی مختلف و دیگر مولفه های کنترل هیجان متفاوت هستند (مهدی زاده و همکاران،۱۳۹۳).
افراد در توانایی توجه کردن ،تشخیص دقیق و پردازش هیجان ها با هم متفاوت هستند در مورد استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان تفاوت های فردی از اهمیت ویژه ای برخوردارند به طور مثال ممکن است فردی به طور معمول از موقعیت هایی که هیجان منفی ایجاد می کنند اجتناب کند (ارزیابی مجدد شناختی) در حالی که فرد دیگر توجهش را از مولفه های آزار دهنده آن موقعیت برای کاهش هیجان منفی بگرداند (فرونشانی)(جان و گروس،۲۰۰۷،به نقل از فرزانه پور ،۱۳۹۲).
تفاوت های فردی نه تنها در استفاده از راهبرد های خاص ، بلکه در مورد به کاربردن موفق راهبرد نیز مطرح است و این عوامل تحت تاثیر مواردی از متغیرهای فردی مانند جنسیت قرار می گیرند (ریورز،براکت ، کوتولاک و سالوی،۲۰۰۰،به نقل از اعتمادی نیا،۱۳۸۹).
افراد با ویژگی ها و تیپ شخصیتی متفاوت سبک های مقابله ای مختلف و درجات آسیب پذیری متفاوتی در برابر تجربه وقایع تنیدگی زا از خود نشان می دهند مهارت های تنظیم شناختی هیجان از عوامل موثر فردی در سلامت روان به شمار می رود به نظر می رسد که صفات شخصیتی افراد تاثیر مهمی بر راهبردهای تنظیم هیجان آنها داشته باشد .راهبردهای تنظیم شناختی هیجان کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد یا شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است به باور گارنفسکی کرایج و اسپانیهون افراد در مواجهه با تجارب و موقعیت های استرس زا برای حفظ سلامت روانی و هیجانی خود از راهکارهای شناختی متنوعی استفاده می کنند براساس نظریه آیسنک و گری ویژگی های شخصیتی با آماده گی های هیجانی رابطه دارند(حجتی،۱۳۹۲). بر اساس ادعای تفاوت های فردی با اثبات در واکنش پذیری عاطفی می توان ادغان داشت که نوع راهبردهای تنظیم هیجان توسط یک فرد و اثر بخش نظم جویانه آنها وابسته به خصوصیات روانی فیزیولوژیک شخصیت می باشد به عبارت دیگر ممکن است نوع و اثر بخشی راهبردهای تنظیم هیجان براساس انتخاب فردی خصوصیات شخصیتی و موقعیت های هیجانی متفوت باشد .(بهرامی،۱۳۹۲).
۷-۳-۵-۲ تفاوتهای جنسیتی در تنظیم هیجان :
تفاوت های جنسیتی در استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان را باید با توجه به موقعیت و نوع هیجان مورد توجه قرار داد مردان گزارش می کنند و یا در انها دیده می شود که بیشتر از راهبردهای حل مساله رفتار فرونشانی و راهبردهای تنظیم هیجان برون سازی (سرزنش دیگران، فعالانه عمل کردن)استفاده می کنند و درگیر راهکار های انحراف فکر و یا فعالیت های اجتنابی مانند ورزش کردن می شوند (فرزانه پور ،۱۳۹۲). در مقابل زنان گزارش می کنند یا در آنها دیده می شود که بیشتر راهبردهای حمایت اجتماعی، راهبردهای درونی شده (مانند سرزنش خود، و راهبردهای هیجان مدار مانند نشخوار فکری ،منفعلانه بیشتر به عواطف منفی توجه می کنند زنان گزارش می کنند که عصبانیت و ناراحتی خود را تنظیم می کنند تا از احساسات دیگران حفاظت کنند در حال که مردان تلاش می کنند تا کنترا کنندگی را حفظ کنند و از واکنش های غیر حمایتی درون فردی خودداری می کنند (تایمرز،فیشر و مانستد،۱۹۹۸، زمان و شیپ من ،۱۹۹۸،به نقل از اعتمادی نیا،۱۳۸۹). یافته ها نشان می دهد که درمقابل فشار زنان هیجان های منفی بیشتری نسبت به مردان تجربه می کنند و میزان آشفتگی روانی و افسردگی در زنان دوبرابر مردان است (روزنفیلد ،۱۹۸۹،به نقل از تاشک،۱۳۹۱).
۴-۵-۲ مبنای نظری هیجان وتنظیم هیجان :
جیمز[۱۰۲] اولین محققی است که برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیکی ارائه داد همزمان با وی فیزیولوژیست دانمارکی لانگه نیز نظریه مشابهی مطرح کرد که از آن پس نظریه آنها به نام نظریه جیمز لانگه خوانده شد طبق نظریه آنها هیجان واکنش مستقیم در برابر حوادث محیطی نیست بلکه واکنشی است در برابر پاسخ از گانیزم به آن حوادث. کنن(۱۹۲۷) پس از انتقاد به نظریه جیمز – لانگه نظریه جدیدی ارائه و در آن بر نقش دستگاه اعصاب مرکزی تاکید کرد بعدا برد از نظریه کنون حمایت و آن را تکمیل کرد. کنن- برد اعتقاد دارند که تجربه هیجانی و پاسخ هیجانی بطور همزمان و مستقل از یکدیگر صورت می گیرند نظریه آنها از این نظر حائز اهمیت است که افزون بر نقش تالاموس و قشر مخ در پدیدآیی هیجان به کنش متقابل قشری- زیر قشری تاکید دارد (حسن پور،۱۳۹۲).
۱-۴-۵-۲ نظریه ی آرون بک [۱۰۳]:
رویکرد بک بر این منطق نظری استوار است که نحوه ای که افراد تجربیات خود را ادراک می کنند و سازمان می دهند چگونگی احساس کردن و رفتار کردن آنها را تعیین می کند بک معتقد است افرادی که مشکلات هیجانی دارند مرتکب خطاهایی در منطق می شوند که واقعیت عینی را به سمت خوارشماری متمایل می کند .درمان شناختی مشکلات روانی را ناشی از فرایند پیش پا افتاده ای چون تفکر معیوب استنباط های غلط بر پایه ی اطلاعات ناکافی یا نادرست و ناتوانی در متمایز کردن خیال از واقعیت می داند (بک و همکاران،۱۹۷۹،بک و ویشار،۲۰۰۰،داتیلیو و فریمن ،۱۹۹۲به نقل از کاویان پور،۱۳۹۱).
۲-۴-۵-۲ نظریه ی لازاروس[۱۰۴] :
از نظر لازاروس ارزیابی شناختی فرد از معنی یک رویداد زمینه را برای تجربه هیجان آماده می سازد .یعنی اتومبیلی که سمت شما می آید موجب ترس نمی شود مگر اینکه نحوه نزدیک شدنش طوری باشد که تصور کنید سلامتی شما به گونه ای به خطر می افتد همچنین کنار آمدن قسمت مهمی از نظریه لازاروس را تشکیل میدهد وی مطرح می کند که انسان تمایل خاصی برای جستجو و پاسخ به محرک های خاصی دارد .محرک ها دائما در حال تغییر هستند و انسان با آنها کنار می آید بنابراین هم شناخت ها و هم واکنش های هیجانی تغییر می کنند(فرزانه پور،۱۳۹۲).
۳-۴-۵-۲ نظریه ی کلی[۱۰۵] :
جرج کلی معتقد است که هر فردی یک رشته سازه ی شناختی را درباره محیط به وجود می آورد . منظور او این بود که ما رویداد ها و روابط اجتماعی خود را طبق یک سیستم یا الگو تعبیر کرده و سازمان می دهیم ما براساس این الگو درباره خودمان و افراد دیگر رویداد ها پیش بینی هایی کرده و از این پیش بینی ها برای هدایت کردن پاسخ ها و اعمالمان استفاده می کنیم .بنابراین برای شناختن شخصیت ابتدا باید الگوهای خودمان یعنی نحوه ای که دنیای خود را سازمان می دهیم بشناسیم (شولتز و شولتز،۱۹۹ ،ترجمه سید محمدی،۱۳۹۰).
۴-۴-۵-۲ نظریه ی بیسیک [۱۰۶]:
عقاید منفی درباره ی خود عامل محوری در اختلال افسردگی است و نگرش منفی بخش اصلی تغییرات خلق محسوب می شوند از طرفی تغییر در هرکدام از بخش های مختلف عملکرد سیستم های شناختی از قبیل حافظه ، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می شود بنابراین نمی توان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرس زای زندگی نادیه گرفت .بنابراین علت اختلالات هیجانی به نقص درکنترل های شناختی نسبت داده می شود به طوری که ناتوانی در کنترل هیجان منفی ناشی از جود افکار و باورهای منفی درباره نگرانی و استفاده از شیوه های ناکارآمد مقابله ای است . سبک های مقابله مشتمل بر کوشش هایی از وع عملی و درون روانی برای مهار مقتضییات درونی و محیطی و تعارض های میان آنهاست لذا مفهوم تنظیم هیجان شناختی به دقت مرتبط با مفهوم مقابله است .بیسیک معتقد است که سبک های مقابله در سه بعد ۱- شناختی۲- مداخلات رفتاری۳- ترکیبی از دو بعد شناختی و رتاری ،هیجان را تنظیم می کنند .تنظیم هیجان نقش برجسته ای در تحول و حفظ اختلالات هیجانی دارد و حیطه گستردهای از هوشیار و ناهوشیار فیزیولوژیکی و رفتاری و فرایند های شناختی را شامل می شود (به نقل از خداپناهی و همکاران ،۱۳۸۳).
۴-۴-۵-۲ نظریه ی سولومون- کوربیت [۱۰۷]:
طبق نظریه فرایند متصاد سولومون – کوربیت هرگاه رویدادی سبب بروز حالت هیجانی گردد ، پس از مدتی ارگانیسم واکنش هیجانی متضاد آن را که موجب محو حالت هیجانی نخستین می شود به راه می اندازد بنابراین برای هر واکنش هیجانی یک واکنش هیجانی متضاد وجود دارد تا آنکه ارگانیسم بتواند به موقع به خط پایه بازگردد.براسا این نظریه وقتی که یک محرک هیجانی مانند دیدن یک حیوان وحشی وجود داشته باشد ارگانیزم واکنش هیجانی دیدی ایجاد می کند که سریعا به نقطه اوج خود می رشد ، سپس مرحله سازش یافتگی پدید می آید و هنگامی که محرک هیجانی ناپدید می گردد ارگانیزم واکنش متضاد آن را از خود نشان می دهد که تدریجا شدت آن کاهش می یابد و ارگانیزم به حالت طبیعی باز می گردد(به نقل از شاملو،۱۳۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:23:00 ق.ظ ]




اگوست کمتAugust comte))، بانی جامعه شناسی معتقد است که جامعه از تمام افراد زنده و همچنین از تمام کسانی که از این جهان رفته اند ولی با تأثیر خود بر ذهن اخلاف خویش به حیات خود ادامه می دهند، تشکیل می یابد. به نظر کمت، هیچ موجودی به اندازه جامعه مستعد پیشرفت سریع و به ویژه ترقّی مداوم نیست زیرا در نتیجه توالی نسل ها، اجتماع مسلّط بر زمان گردیده و بنابراین از نظر وی جامعه همانند کاروانی از نسل های گذشته و معاصر است که در راه ترقّی و تعالی سیر می کنند»(همان، ۲۲)
پایان نامه - مقاله - پروژه
«در حال حاضر از موارد مهمی که در جامعه شناسی مطرح می باشد این است که در انتساب خصوصیاتی به یک جامعه،آیا باید جامعه را یک ماهیت مستقل جدای از افراد ارزیابی کردیا افراد آن جامعه را عین آن دانست وجامعه چیزی جدای از افراد خود نیست.»( نقل ازمحسنی، ۱۳۷۰:ص ۱۸-۸)
امیل دورکیم Emil Dorkheim))، جامعه را موجودی زنده می شمارد و معتقد است« همچنانکه هر جانداری، تنها از اجتماع ساده سلولها به وجود نیامده و دارای حسّ عمومی یا حیات می باشد، جامعه نیز تنها از گردآمدن سادۀ افراد تشکیل نیافته بلکه دارای وجدان و روحی جمعی است و مطالعه جلوه های وجدان جمعی (حالات روحی و عاطفه جمع) را می توان موضوع علم جامعه شناسی دانست. گاستول بوتول جامعه شناس فرانسوی، جامعه را متشکل از گروه انسان هایی که دارای طرز فکر مشابه اند می دانند که روابط آنها مبتنی بر تفاهم متقابل است» (بروس کوین، ۱۳۸۲: ص۲۲).
استاد مرتضی مطهری در کتاب جامعه و تاریخ، جامعه را مجموعه ای از افراد انسانی می داند که با نظامات و سنن و آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته جمعی دارند. زندگی دسته جمعی این نیست که گروهی از انسانها در کنار هم در یک منطقه زیست کنند و از یک آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده نمایند. آهوان یک گلّه نیز با هم می چرخند و با هم می خرامند و با هم نقل مکان می کنند امّا زندگی اجتماعی ندارند و جامعه تشکیل نمی دهند.
«زندگی انسان که اجتماعی است به معنی این است که ماهیت اجتماعی دارد. از طرفی نیازها، بهره ها، برخورداریها، کارها و فعالیت های او ماهیت اجتماعی دارد و جز با تقسیم کارها و تقسیم بهره ها و رفع نیازمندیها در داخل یک سلسله سنن و نظامات، میسر نیست. از طرف دیگر نوعی از اندیشه ها، ایده ها، خلق و خوی ها بر عموم حکومت می کند و به آنها وحدت و یگانگی می بخشد» (مطهری، ۱۳۶۸:ص۴۸)
با این تعاریف می توانیم به تعریف جامعی از جامعه به قرار زیر اشاره کنیم:
یک جامعه جمعیتی سازمان یافته از اشخاصی است که با هم در سرزمینی مشترک سکونت دارند، با همکاری در گروه ها نیازهای اجتماعی، ابتدایی و اصلی شان را تأمین می کنند و با مشارکت در فرهنگی مشترک به عنوان یک واحد اجتماعی متمایز شناخته می شود.
۲-۲-علوم اجتماعی وکاربردهای آن
تا آنجا که تاریخ نشان می دهد، انسان از ابتدای حیات خود به صورت گروهی و دسته جمعی
زندگی می کرده است. حتّی انسانهای غارنشین و بشری که در قلب جنگلها یا در جزایر دورافتاده زندگی می کرده، در هر زمانی و مکانی که نشانی از اوست، انسان اجتماعی بوده است و با اطرافیان خود در ارتباط و تعامل متقابل بوده است و کمتر می توان انسان را جدا از اطرافیانش ملاحظه و بررسی کرد یا زندگی انفرادی برای او قائل شد.
گذشته از بقایای جسمانی موجودات (مانند اسکلتها و فسیل ها) تمامی آثاری که از گذشته انسان بر جای مانده از هنرها و دست افزارها، تکنولوژی و پیشرفت هادر نتیجۀ ارتباط انسانها با یکدیگر به وجود آمده است.
حتّی محدودترین جمع انسانی که خانواده است از زن و مرد و فرزندان آنها تشکیل می شود این نخستین هستۀ یک جامعه کوچک است که این ها نیز با یکدیگر در ارتباط و کنش متقابل هستند به طور کلّی اگر انسانها با هم ارتباط نداشته باشند؛ حتّی ساده ترین نیازهایشان رانمی توانند رفع کنند.
«صورتی از این نوع سازمان را می توان با زندگی عشیره ای برخی قبایل که روابط و مناسبات خاص و شجره النّسب معیّن دارند، مشابه دانست. در درون هر یک از این گروه ها، نه فقط مناسبات و روابط خانوادگی و خویشاوندی متفاوت است، بلکه رفتارها، سنّت ها، اخلاق، رسوم، اعمال و حرکات نیز بسیار پیچیده و متنوّع می باشد به طوری که بررسی، شناخت و بحث درباره آنها، رشته های خاصّ علوم اجتماعی را تشکیل می دهد (بروس کوین،۱۳۸۲: ص ۵)
۲-۳-ارتباط اجتماعی
ارتباط انسانها با یکدیگر سبب شکل گیری فرهنگ می شود. تمام دستاوردهای بشری در نتیجه ارتباطات انسانها با یکدیگر به دست می آید. در جامعه امروزی ارتباط در بین انسانها و جوامع، بسیار گسترده شده است. به طوری که کاملاً با جوامع گذشته تفاوت داشته است. عدّه ای این عصر را به علّت اهمیّت این موضوع عصر ارتباطات نامیده اند.
ارتباط اجتماعی عبارت است از فنّ انتقال افکار، اطلاعات و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر.
«به طور کلّی هر فرد برای ایجاد ارتباط با دیگران و انتقال پیام های خویش به ایشان از وسایل مختلف استفاده می کند وقتی که انسان با نگاه، لبخند، نشاط خود را به دیگران نشان می دهد، یا هنگامی که شخصی به شخص دیگر صبح بخیر می گوید و با بیان شفاهی، دوستی و صمیمیت خود را به او می فهماند، به همین ترتیب موقعی که انسان به دیگری نامه می نویسد، با بیان کتبی مقصود خود را به نظر او می رساند با وی ارتباط برقرار می سازد» (نقل ازمعتمد نژاد، ۱۳۸۴:ص۳۶).
زمانی که انسانها پراکنده از هم باشند، هیچ یک از عناصر ارتقای فرهنگی به وجود نمی آید. کودکی که در بین مردم زندگی نکند مثلاً در جنگل بزرگ شود و فاقد هر ارتباطی با دیگران باشد فقط موجودی شبیه انسان است و تنها شباهتش با انسان اندامها و اعضای بدن او می باشد. چنین کودکی همانند حیوانات زوزه می کشد، روی چهار دست و پا راه می رود اگر حتّی بعد از شکل گیری شخصیت او را به جامعه برگردانند و او را آموزش دهند باز هرگز همانند انسانهای دیگر نمی شود لذا ارتباط با دیگران بسیار اهمّیت دارد.
البته همین عمل نوشتن در فرایند ارتباط جای می گیرد. شرام از جمله جامعه شناسانی است که در بسط این پدیده می نویسد عمل من در حال حاضر «نوشتن مطالب کتاب» برقراری ارتباط است. «اما باید بدانیم که ایجاد ارتباط تنها بر اساس وحدت فکر و اندیشه بین فرستنده و گیرنده پیام صورت می گیرد. فرض کنید در همین لحظه شخصی که منزلش آتش گرفته است به اداره آتش نشانی تلفن می کند و کمک می خواهد؛ فرد دیگری در حین راز و نیاز می خواهد به نامزدش بفهماند که دوستش دارد. کار همه این افراد برقراری ارتباط با دیگران است.» (نقل از رشید پور، ۱۳۸۶:ص۳).
۲-۴-مختصری درمورد روابط اجتماعی واجتماعی بودن انسان
زندگی همه انسانها آن گونه به یکدیگر پیوند خورده است که هم برای تأمین منافع مادّی خود و محفوظ ماندنشان از گزند حوادث و خطرها، و هم به خاطر مصالح و کمالات معنوی خود مجبور به ارتباط با یکدیگر هستند. شواهد این امر در زندگی روزمرّه هم کاملاً مشهود است. اگر انسانها به طور پراکنده و انفرادی زندگی کنند؛ حتّی برای تأمین جرعه ای آب آشامیدنی خود، هزاران مشکل خواهند داشت. زیرا این آب باید مراحل زیادی را توسط انسانها پشت سر بگذارد تا قابل مصرف شود. بنابراین اگر زندگی اجتماعی و در نتیجه آن ارتباط انسانها با یکدیگر صورت نگیرد؛ انسان نسبت به انتفاع از زندگی و منافع مادّی دنیا بسیار کم بهره خواهد بود.
در بُعد معنوی، هم قضیه به همین صورت است. باید بدانیم که بسیاری از آشنایی های این افراد با دین، ایمان، خدا، پیامبر و سایر مسائل معنوی، از راه شنیدن و یا خواندن صورت می گیرد. هم چنین این آشنایی ها و شناخت ها بیشتر در نتیجه تلقین ها و آموزش های معلّم، پدر، مادر و دیگران حاصل می شود که اگر زندگی اجتماعی نبود، چنین ارتباطی هم در کار نخواهد بود. اگر جامعه و زندگی اجتماعی نبود حتّی انبیاء هم نمی توانستند کار چندانی انجام دهند. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در همان جامعه کوچک عربستان آن روزگار، وقتی
می خواست پیام خویش را مطرح کند و مردم را دعوت کند. یکی از فرصتهایی را که غنیمت می شمرد و منتظر فرار رسیدن آن بود؛ ایّام حج بود زیرا مردم در آن روز جمع می شوند.
انسان، یک موجود اجتماعی می باشد، یعنی اعمال و افکارش تحت تأثیر حضور دیگران قرار می گیرد. رفتار اجتماعی در یک خلاء فرهنگی اتّفاق نمی افتد، بلکه بر عکس رفتار اجتماعی قویّاً تحت تأثیر هنجارهای فرهنگی یا قواعد اجتماعی، که نشان می دهند که یک فرد در یک موقعیت خاص چگونه باید رفتار کند، عضویت در گروه های مختلف و ارزش های اجتماعی متفاوت قرار دارد. یعنی، بافت فرهنگی بر رفتار، عقاید و ادراک افراد اثر می گذارد.
انسان، موجودی اجتماعی است و اجتماعی بودن وی مستلزم ایجاد و گسترش رابطه با دیگران است. «روابط انسانها برای اینکه در جهت تأمین نیازهای اساسی انسان، باعث برخورداری از یک زندگی سالم روانی و اجتماعی شود ، باید بر اساسی استوار شود که همه ی جنبه های مادّی- معنوی و دنیوی – اخروی وی را مدّ نظر قرا ردهد و دغدغه تأمین سعادت جامع و همه جانبه انسان را داشته است.» (گنجی، ۱۳۷۸: ص ۳۳۲)
۲-۵- اجتماعی شدن چیست؟
اجتماعی شدن، فرایندی است که به انسان می آموزد که چگونه در جامعه به عنوان یک عضو مؤثّرمشارکت کند.در روند اجتماعی شدن ،انسان می آموزدکه با اعضای دیگر جامعه همکاری کند واز هنجارهای اجتماعی پیروی کند ونقش های خود را با توجّه به قواعد ومقرّرات جامعه، به درستی ایفا کند.در فرایند اجتماعی شدن است که میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود فرد شخصیت خود را می یابد ودر طول آن تصویر خاصّی از خود می سازد.
«هر چند که اجتماعی شدن ممکن است در جوامع مختلف متفاوت باشد امّا در اجتماعی شدن افراد، اهداف مشترکی وجود دارد که در همه جوامع کم وبیش یکسان است.این اهداف مشترک عبارتند از:
اجتماعی شدن به نحوی صورت می گیردکه افراد در طول آن بر خویشتن مسلّط شوند وارزش های اجتماعی در وجود آنها حک می شود بر طبق موازین وفرهنگشان رفتار می کنند ومهارت های ضروری را برای زندگی کردن فرا می گیرند.هم چنین با اجتماعی شدن، دانشها وشیوه های زندگی کردن مردم در یک فرهنگ معیّن از نسلی به نسل دیگرمنتقل می گردد این اجتماعی شدن انسان صرفاً در فرایند ارتباط با دیگران صورت می گیرد.»(کوین،۱۳۸۲:ص۱۱۶)
۲-۶- ویژگی های انسان اجتماعی
شاید بتوان ادّعا کرد که بسیاری از انواع جانوران وحتّی حشرات نیز دارای زندگی گروهی هستند،سازمان اجتماعی خاصّی دارند ودارای ویژگی های اجتماعی مخصوص به خود هستند،شکلی از خانواده ،رهبری ،اطاعت،حمایت،دفاع دسته جمعی،شکار،تغذیه،نگهداری وذخیره مواد وحفظ نوع به صورت اجتماعی در میان آنها دیده می شود.زندگی اجتماعی حشراتی مانند مورچه،موریانه وزنبور عسل به صورت شگفت انگیزی سازمان یافته است،یا رفتارهای اجتماعی نوعی سگ آبی وبرخی از میمون ها به صورت یک سازمان کامل اجتماعی دیده می شود امّا زندگی اجتماعی انسان ویژگی هایی دارد که آن را به طور کامل از حیوانات متمایز می کند
۱-زندگی اجتماعی حیوانات،حالت وشکل کم و بیش ثابتی را نشان می دهد و تغییرات آن در صورت وجود-اندک ونامحسوس است؛به عبارت دیگر زندگی اجتماعی حیوانات خالی از ابتکار وخلاقیت است ونسلی بعد از نسل دیگر به همان صورت ثابت وپایدار که نزد پدران ملاحظه شده است تکرار می شود.
۲-زندگی اجتماعی حیوانات، تابع محیط وخصوصیات آن است و جامعه حیوانات کمتر می تواند بر حسب نیاز خود در محیط تغییری ایجاد کند،بلکه بر عکس، به هنگام نیاز از محیطی به محیط دیگر می رود امّا انسان در عین حال که از محیط خود متأثّر می شود و عوامل بیرونی بر روی نحوه معیشت وزندگی فردی واجتماعی او اثر می گذارند ولی در نتیجه ارتباط با دیگران زندگی را آن گونه که باید می سازد واصلاح می کند؛ یکی از بارزترین نشانه های ارتبا ط انسان با دیگران تکامل ابزار وآلاتی مانند ابزار وآلات شکار،جنگ افزارها، وسایل زندگی،حمل ونقل وغیره است که در آغاز حیات اجتماعی انسان بسیار ساده بوده وبتدریج تکمیل شده است ودر نهایت به صورت فنون کاملاً پیچیده درآمده است به علاوه، ابداعات فکری و هنری ونیزکمال یافتن جامعه ،روابط تازه ای را در جامعه انسانی به وجود آورده است.
زندگی به صورت انفرادی و در تنهایی آسیب هایی دارد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
۲-۷-تنهایی، هراس دائم انسانها
همانا هنگامی که انسان از مردم و جامعه جدا می شود و در تنهایی به سر می برد؛ به زودی افکاری درباره خودکشی، اعتیاد و انحراف به ذهن او راه می یابد. درنتیجه این أمر امروزه راهکاری به نام «گروه درمانی» در بین مردم رواج پیدا کرده است. برای درمان این گونه افکار بیمارگونه. زیرا کسانی که درغم فرو می روند و حرف هایی چون پوچ گرایی، هرج و مرج و زبونی به زبان می آورند؛ به عقیده روان شناسان مؤثّرترین راه برای درمان، بازگرداندن آنها به آغوش جامعه است که در آن با مردم ارتباط منظّم و دائمی داشته باشند.
«امیل دورکیم،جامعه شناس معروف فرانسوی، زمانی که اثر برجسته اش «خودکشی» را تألیف کرد، در جست و جوی علل و عوامل این پدیده بود که به مفهوم «خلاء اجتماعی» در اروپای زمانش به تحقیق پرداخت و دید فقر، معلول بودن، ناتوانی و … هیچکدام خودکشی را تبیین نمی کند. بر عکس کشورهایی چون جوامع اسکاندیناوی چون در رفاه سرآمد دیگرانند بیشتر تن به خودکشی می دهند بنابراین با مفهوم خلاء اجتماعی می دید هر قدر فاصله انسانها از جامعه بیشتر است؛ به همان نسبت به خودکشی نزدیک تر می شوند.» (ساروخانی، ۱۳۶۷: ص۶)
حتّی در بین پیروان ادیان مختلف از جمله کاتولیک، ارتباط آنها با خدای متعال در کلیسا صورت می گیرد زیرا آنها در این مکان می توانند از یکدیگر دیدار کنند و با هم صحبت کنند.
درطول تاریخ، تنهایی همواره روح انسان را می آزرد؛ گویا علّت رجحان فرزند پسر هم همین بوده است زیرا اگر فرد فرزند پسر به دنیا آورد می توانست خود را از تنهایی نجات دهد و با او زندگی کند.
«زمانیکه بود لر، اثر معروفش «گلهای جهنم» را نوشت و در آن از بیداد زندگی سخن به میان
می آورد و زندگی را همچون تنور داغی می دانست که ما انسانها با جهیدن در آن یا به قولی «زندگی»در آن از گرمایش اجتناب می کنیم؛ متفکّران رئالیست گفته اند بودلر عشق به زندگی را فراموش کرده است.
یا زمانی که روسو اثر معروفش «تفکّرات تنهایی» را به نگارش در آورد و از تنهایی و آزادی هایش ستایش به عمل آورد. ولتر در جوابش به طعنه نوشت: آقای روسو کتابتان را خواندم و لذّت بردم اما در پایان وسوسه شدم که به سوی جنگل راه گشایم و چهار دست و پا راه بروم. اندیشمندان جدید و روان شناسان تا آنجا در بحث از اهمیّت ارتباطات انسانی سخن رانده اند که می گویند «بگو با کی دوستی تا بگویم هستی.» (همان،۱۳۶۷:ص۷)
۲-۸- آسیب های فقدان ارتباط جمعی
زمانی که انسانها به صورت پراکنده و جدای از یکدیگر زندگی می کنند؛ علاوه بر اینکه هیچ یک از عناصر ارتقای فرهنگ شکل نمی گیرد؛ ویژگیها، صفات و خصوصیات انسانی هم در افراد به وجود نمی آید. برای مثال کودکی که در جنگل و در بین حیوانات بزرگ شود تنها شباهت او با انسان همان اعضا و اندام های جسمی او است و او مانند حیوانات زوزه می کشد و روی چهار دست و پا راه می رود حتّی بعد از شکل گیری شخصیت او در جنگل اگر او را به جامعه برگردانند و او را آموزش دهند؛ هرگز نمی تواند مانند انسانهای دیگر شود. عدم ارتباط با دیگران آسیب های دیگری برای فرد دارد که به شرح زیر می باشد.
۲-۸-۱-فقدان زبان:زبان، یکی از مهم ترین ابزار ارتباط اجتماعی می باشد، اگر کسی از نعمت زبان محروم باشد از حضور دیگران در کنار خود کمتر بهره مند می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:23:00 ق.ظ ]




۴-۲۰- تأثیر میزان پودر آب پنیر بر میزان ترکیبات فلاونوئیدی پودر تفاله انگور تخمیر شده ۶۹
۴-۲۱- میزان DPPH پودر تفاله انگور تخمیر شده به عنوان تابعی از غلظت حلال و دما ۷۰
۴-۲۲- تأثیر میزان پودر آب پنیر بر میزان DPPH پودر تفاله انگور تخمیر شده ۷۱
۴-۲۳- تأثیر میزان پودر آب پنیر بر میزان DPPH پودر تفاله انگور تخمیر شده ۷۱
۴-۲۴- میزان فعالیت ضد اکسایشی کل به عنوان تابعی از میزان پودر آب پنیر و دما ۷۲
۴-۲۵- میزان فعالیت ضد اکسایشی کل به عنوان تابعی از میزان پودر آب پنیر و غلظت حلال ۷۳
۴-۲۶- تأثیر زمان بر میزان فعالیت ضد اکسایشی کل پودر تفاله انگور تخمیر شده ۷۳
۴-۲۷- تاثیر نوع و غلظت آنتی اکسیدانها بر پایداری اکسیداتیو روغن زرد ۷۵
فهرست جداول
۲-۱- اسیدهای چرب موجود در روغن کره ۱۰
۲-۲- ویژگی­های فیزیکی و شیمیایی روغن کره ۱۱
۲-۳- طبقه بندی ترکیبات فنلی ۲۴
۳-۱- مشخصات فیزیکو شیمیایی پودر آب پنیر ۳۷
۳-۲- مواد و ترکیبات مصرفی مورد استفاده در تحقیق ۳۸
۳-۳- لوازم، امکانات و تجهیزات آزمایشگاهی مورد استفاده در تحقیق ۳۹
۳-۴- طرح آزمایشات به کار رفته برای فاز اول ۴۰
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۵- طرح آزمایشات به کار رفته برای فاز دوم ۴۲
۳-۶- شرایط بهینه آزمایش ۴۳
۳-۷- مقادیر آنتی­اکسیدانهای سنتزی و طبیعی افزوده شده به نمونه های روغن زرد ۴۴
۴-۱- نتایج آزمایشات مرحله اول ۵۰
۴-۲- نتایج آزمایشات مرحله دوم ۶۳
۴-۳- نتایج آزمایشات در شرایط بهینه فرایند ۷۴
۴-۴- مقادیر پایداری اکسایشی نمونه های روغن در C °۱۱۰ ۷۵
فهرست پیوست­ها
پیوست ۱: جدول آنالیز واریانس اثر فاکتورهای مختلف بر میزان ترکیبات فنلی ۸۸
پیوست۲ : جدول آنالیز واریانس اثر فاکتورهای مختلف بر میزان ترکیبات فلاوونوئیدی ۸۹
پیوست ۳ : جدول آنالیز واریانس اثر فاکتورهای مختلف بر قدرت مهار کنندگی رادیکال آزاد DPPH 90
پیوست۴ : جدول آنالیز واریانس اثر فاکتورهای مختلف بر فعالیت ضد اکسایشی کل ۹۱
پیوست۵ : جدول آنالیز واریانس مدل میزان ترکیبات فنلی ۹۲
پیوست۶ : جدول آنالیز واریانس مدل میزان ترکیبات فلاونوئیدی ۹۳
پیوست۷ : جدول آنالیز واریانس مدل قدرت مهار کنندگی رادیکال آزاد DPPH 94
پیوست۸ : جدول آنالیز واریانس مدل فعالیت ضد اکسایشی کل ۹۵
پیوست۹: آنالیز واریانس مدل پایداری اکسیداتیو نمونه های روغن(فاز چهارم) ۹۶
فصل ۱
مقدمه
۱- ۱- مقدمه
چربیها و روغن ها ترکیبات غذایی با ارزشی هستند که علاوه بر تامین انرژی نقش مهمی در بقای سلامت و ادامه حیات داشته و در گروه مواد مصرفی و تغذیه ای ضروری جای دارند. آنها منبع فشرده­ای از انرژی غذایی بوده و ویتامین های محلول در چربی(K,E,D,A) که در تامین سلامت نقش مهمی را به عهده دارند از طریق مصرف این مواد به بدن می رسند. همچنین اسید های چرب ضروری که نقش آنها در سلامت و انجام اعمال بدن به اثبات رسیده و بدن قادر به ساختن آنها نیست از راه مصرف چربی ها و روغن ها تامین می شوند. با این وجود، چربیها و روغن ها در حرارت بالا و مدت نگهداری طولانی تحت تاثیر واکنش های مختلف از جمله اکسیداسیون فاسد می شوند که تجزیه مواد حاصل از اکسیداسیون باعث کاهش کیفیت ارگانولپتیکی و تغذیه ای روغن می­ شود (مالک، ۱۳۷۹).
اکسیداسیون روغن ها در طی فرآوری و نگهداری غذاها نه تنها باعث از دست رفتن ارزش تغذیه­ای و هضمی غذا می­ شود بلکه فراورده هایی مانند رادیکال های آزاد تولید می کند که این ترکیبات منجر به واکنش های نامطلوب شیمیایی و احتمالاً بیولوژیکی می شوند.
با توسعه علم بیوشیمی نقش موثر رادیکال های آزاد در بسیاری از بیماریها مشخص شده است. نقش رادیکالهای آزاد و اکسیژن فعال در بیماری هایی مثل تصلب شرایین، سرطان و پیری زودرس مورد توجه است (احمدی[۱] و همکاران، ۲۰۰۷).
در پراکسیداسیون لیپیدها در فرایند واکنش های زنجیره ای، رادیکال های حد واسطی تولید می­ شود، که این مسئله باعث تشدید پراکسیداسیون لیپیدها می­ شود و می تواند به برخی آسیب های بیولوژیکی منجر شود، در نتیجه مناسب ترین راه برای جلوگیری از اکسیداسیون لیپید ها و یا حفاظت در برابر آسیب های ناشی از رادیکال های آزاد، استفاده از آنتی اکسیدان[۲] ها است. آنتی اکسیدان ها ترکیباتی هستند که با جذب رادیکال آزاد و در نتیجه ممانعت از اکسیداسیون، از فساد، تغییر رنگ و یا تند شدن چربی ها جلوگیری می­ کنند. به خصوص آنتی اکسیدان هایی که بنیان حلقوی فنولی حاوی گروه OH را دارا می باشند، نقش مهمی در جلوگیری از اکسیداسیون چربی ها دارند.
آنتی اکسیدان ها به دو دسته عمده طبیعی و سنتزی طبقه بندی می شوند. آنتی اکسیدان های طبیعی دارای ساختار فنولی(فلاونوئیدها، توکوفرول ها و اسیدهای فنولی)، ترکیبات نیتروژنی (آلکالوئیدها، مشتقات کلروفیل، اسید های آمینه وآمین ها) یا کاروتندئیدها می باشند. آنتی اکسیدان­های سنتزی به طور عمده ترکیبات فنولی هستند که می توان به بوتیلات هیدروکسی تولوئن[۳](BHT)، بوتیلات هیدروکسی آنیزول[۴](BHA)، ترت بوتیل هیدروکینون[۵](TBHQ) و پروپیل گالات[۶](PG) اشاره نمود که به طور وسیعی در بسیاری از غذاها به ویژه روغن و فرآورده های غذایی پرچرب استفاده می شوند. اخیراً عوارض نامطلوبی از مصرف این آنتی اکسیدان ها گزارش شده است و در مواردی در حیوانات آزمایشگاهی باعث سرطان زایی و آسیب کبدی شده اند. اگر چه آنتی اکسیدان های سنتزی در مقادیر کم استفاده می شوند ولی نیاز به انواع آنتی اکسیدان های بدون عوارض جانبی نیز احساس می­ شود زیرا که نمی توان عوارض ناشی از مصرف طولانی مدت این ترکیبات را در انسان نادیده گرفت. بنابراین جستجو برای جایگزینی آنتی اکسیدان های سنتزی منجر به بررسی آنتی اکسیدان های متعددی از منابع گیاهی گردیده است. میوه ها، سبزی ها، گیاهان دارویی، آجیل ها، ادویه ها و پوست درختان به عنوان منابع بالقوه آنتی اکسیدان های طبیعی در نظر گرفته می شوند (مهدوی[۷] و همکاران، ۱۹۹۵)
آنتی اکسیدان­های طبیعی به تولید کنندگان مواد غذایی اجازه می دهند تا محصولات پایداری با برچسب “clean” که نشان دهنده طبیعی بودن همه اجزای ترکیبات است، تولید کنند. در سال های اخیر توجه زیادی به استفاده از آنتی اکسیدان های طبیعی در سراسر جهان صورت گرفته است. بنابراین ضروری است که در مبحث استفاده از این آنتی اکسیدان های طبیعی حاصل از منابع گیاهی ، پژوهش های نوین و کاملی انجام شود و بهترین راه های استخراج آنها که توام با صرف زمان و هزینه کمتری است، دقیقاً مورد توجه قرار گیرند.
به همین دلیل، در سالهای اخیر توجه زیادی به ضایعات محصولات کشاورزی حاوی آنتی آکسیدانهای طبیعی معطوف گردیده است یکی از این منابع پسماندهای کارخانجات تولید کننده آب میوه و کنسانتره است. از این قبیل پسماندها میتوان به تفاله های مرکبات،گوجه فرنگی، سیب و انگور اشاره نمود. انگور یکی از میوه هایی است که به طور گسترده در سراسر جهان کاشته می شود. مطابق آمار FAO FAOSTAT,2005) ) تولید انگور در سال ۲۰۰۵ به ۶۶ میلیون تن رسیده است. انگور بدلیل غنی بودن از ترکیبات فنلی مانند gallic acid ، catechin و resveratrol و طیف وسیعی از پروسیانیدین ها، میوه ارزشمندی است.
تحقیقات سالهای اخیر حاکی از فعالیتهای بیولوژیکی وسیع این ترکیبات است که می توان به جلوگیری از اکسیداسیون لیپوپروتئینهای با دانسیته کم بدن انسان، خواص آنتی اکسیدانی ،اثرات محافظتی در مقابل اشعه و تابش، جلوگیری از آب مروارید، اثرات ضد قند خون بالا، تعدیل بیان سیستم های آنزیمی آنتی اکسیدانی، اثرات ضد التهابی و درمان سرطان اشاره نمود (نانداکومار و همکاران، ۲۰۰۸).
تفاله انگور یکی از پسماندهایی است که سالیانه به مقدار زیاد (۵۰۰۰۰ تن در سال) در کارخانجات آبمیوه گیری بدست می آید. تفاله انگور حاوی ترکیبات آنتی اکسیدانی است که بدلیل وجود همین ترکیبات، استفاده از آن بعنوان خوراک دام و یا کود زراعی با مشکلاتی همراه است. تعدادی از دام های اهلی قادر به تحمل این ترکیبات نیستند و میل چندانی به خوردن آن ندارند (وان سواست، ۱۹۹۴) و در صورت استفاده بعنوان کود زراعی نیز این ترکیبات باعث کاهش حاصل خیزی خاک می گردند (نورتیپ و همکاران، ۱۹۹۸). به هر حال این ترکیبات سلامت بخش بوده و می توانند کاربردهای زیادی در صنایع غذایی داشته باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:23:00 ق.ظ ]




این آیه بهره‏برداری از منابع و منافع زمین را متعلق به همه انسانها، در همه زمانها می‏داند؛ که باید‌ به‌طور اصولی و صحیح، در جهت رفع نیازها و رعایت حقوق دیگر انسانها در همه دوره‏ها صورت‏پذیرد.
در آیه دیگر خداوند می‏فرماید:
«وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الارْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ»[۳۴]
یعنی: شما را از امکانات زمین بهره‏مند ساختیم و وسائل معیشت شما را در آن فراهم کردیم.
این آیه نیز، بیان‏کننده توانایی و امتیازی است که انسان روی زمین دارد، تا جایی که در آن وسائل زندگی او فراهم شده است. روشن است که داشتن محیط زیستی سالم، جزء اولین حقوق انسان برای زندگی در روی زمین است. بر همین اساس، خداوند نیز، پهنه طبیعت را زیستگاه انسانی قرار داده است.
پایان نامه
در آیه ۱۰ سوره الرحمن[۳۵] آمده است:
«وَ الارْضَ وَضَعَها للانامِ»
یعنی: و (خداوند) زمین را برای همگان قرار داد.
بر مبنای این آیه کریمه، زمین و محیط زیست آن، حق همگانی است و همه حق دارند از آن بهره‏مند شوند. بنابراین، استفاده از این حق، باید به گونه‏ای باشد که امکان استفاده و بهره‏برداری از آن، برای نسل حاضر و نسلهای آینده حفظ شود.
نکته‏ای که باید بدان توجه داشت این است که، هرگاه حقّی برای انسان نسبت به چیزی پدید آید، در مقابل آن تکلیفی نیز خودنمایی خواهد کرد. به عبارت دیگر حق و تکلیف، دو روی یک سکّه‏اند. اگر استفاده و بهره‏برداری از طبیعت و محیط زیست برای انسان به رسمیت شناخته شده؛ این حق، تکلیفی نیز ایجاد می‏کند و آن این است که انسان، وظیفه دارد به گونه‏ای از حق خود استفاده کند که به حقوق دیگران لطمه‏ای وارد نکند. بر همین اساس، اگر انسان از محیط زیست استفاده می‏کند، باید استفاده او، به گونه‏ای باشد که به حقوق دیگران در استفاده از آن خدشه‏ای وارد نشود.
در دسته‏ای از آیات قرآن، خداوند با نام بردن از عناصر محیط زیست، بر آفرینش آن‌ها برای انسان تأکید می‏کند.
در سوره نحل خداوند می‏فرماید:
«وَ الانْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ»[۳۶]
یعنی: چهارپایان را آفرید که برای شما از آن‌ها گرما (جامه‏های گرم) و سودهای دیگر فراهم می‏آید و از آن‌ها می‏خورید.
در همین سوره خداوند همچنین می‏فرماید:
«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً…»[۳۷]
یعنی: اوست (خدایی) که از آسمانها آب فرستاد که از آن می‏آشامید و بدان درخت و گیاه می‏روید، که در آن (روییده‏ها)، دامهای خود را می‏چرانید.
و در آیه بعد می‏فرمایند:
«یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الاعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ» [۳۸]
یعنی: و با آن برایتان کشتزارها و درختهای زیتون و خرما و انگور و همه گونه محصول می‏رویاند.
در سوره نمل نیز خداوند می‏فرماید:
«وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَهٍ» [۳۹]
یعنی: برای شما از آسمان آب فرستاد، پس با آن آب، بوستانهایی شادی‏انگیز رویانیدیم.
این دسته از آیات که در قرآن فراوان هستند، همه یک پیام دارند و آن این‌که آنچه از عناصر محیط زیست در روی زمین است، برای انسانهاست و همه انسانها حق دارند از این الطاف الهی بهره‏مند شوند و هیچ‏کس نمی‏تواند این حق خدادادی را از آن‌ها سلب کند.
تعبیراتی نظیر: «لکم (برای شما)»، «الناس (مردم)» و «الانام (همگان)»، آشکارا بر این مطلب دلالت دارند، که این نعمتها، برای همه مردم و حق همه آنهاست ـ صرف‏نظر از هرگونه عاملی، همچون مذهب، جنسیت، تابعیت و… ـ و همه حق دارند تا از این نعمت ارزشمند الهی بهره‏مند شوند و در پناه آن، زندگی سالم و امنی داشته باشند.
دسته‏ای از آیات قرآن هستند که در آن‌ها از واژه «تسخیر» در مورد عناصر محیط زیست برای انسانها به کار رفته است. در این آیات، آفتاب و ماه، باد و باران، کوه‏ها و درّه‏ها، جنگلها و سبزه‏زارها، حیوانات و سایر منابع زمینی و خلاصه همه موجودات را در خدمت انسان در آورده و همه را فرمانبردار انسان ساخته است تا او بتواند از همه آن‌ها بهره برده و زندگی سعادتمندی را داشته باشد.
در فرهنگ قرآن، واژه تسخیر به دو معنی آمده است: یکی در خدمت منافع و مصالح انسان بودن مانند تسخیر خورشید و دیگری زمام اختیارش در دست بشر بودن مانند دریاها و بسیاری از موجودات زمین. [۴۰]
برای این‌که حق انسان در استفاده و بهره‏برداری از طبیعت را در این قسم از آیات بیان کنیم، به چند نمونه اشاره می‏کنیم:
خداوند در سوره نحل می‏فرمایند:
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ…»[۴۱]
یعنی: خداوند، خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت.
و در سوره دیگر چنین می‏فرماید:
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ…»[۴۲]
یعنی: خداوند، شب و روز را برای شما تسخیر کرد.
و در جای دیگر اشاره می‏کند:
«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الارْضِ…»[۴۳]
یعنی: آیا ندیدید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است، مطیع شما کرد.
در جای دیگر نیز، خداوند با مضامین مشابه قبل می‏فرمایند:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الارْضِ…»[۴۴]
یعنی: آیا ندیدی خداوند آنچه را در زمین است، مسخّر شما ساخت.
و موارد فراوان دیگری که بر همین معنا دلالت دارند[۴۵].[۴۶]
استاد شهید مرتضی مطهری، در مورد این آیات می‏فرمایند:
«در قرآن از مسخّر کردن ماه، خورشید، شب، روز، دریا، نهرها، کوه‏ها، باد و هر چه در آسمان و زمین است، یاد شده است. بدیهی است که در همه این موارد، مقصود این است که این امور طوری آفریده شده‏اند که رام انسان و مورد استفاده و بهره‏برداری انسان هستند».[۴۷]
از آنچه گفته شد معلوم می‏شود که طبیعت و محیط زیست در متون دینی، حق همه انسانها در همه دورانهاست. بنابراین، در مقابل حق استفاده‏ای که خداوند برای انسان در محیط زیست و طبیعت قائل شده است، وظیفه‏ای نیز بر عهده او گذاشته است که آن، حفظ و حمایت و بهره‏برداری صحیح از محیط زیست است؛ زیرا هدف خداوند از در اختیار گذاشتن طبیعت برای انسان این است که جهت رفاه، آسایش و تکامل خود از آن بهره‏مند شود. بنابراین، اگر در استفاده از این امکانی که در اختیار او قرار گرفته، زیاده‏روی کند، بر خلاف آن هدف متعالی اقدام کرده که نتیجه‏اش به خطر افتادن حیات خود او و دیگران و بازماندن از سیر تکاملی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.
به عنوان مثال، علم و فناوری، مهمترین ابزار تصرف انسان در طبیعت است. تلاش علمی و به کارگیری فناوری در طبیعت و محیط زیست برای این است، که انسان بتواند از محیط زیست و طبیعت، جهت فراهم آوردن یک زندگی سعادتمندانه همراه با امنیت و آرامش استفاده کند؛ اما اگر انسان در استفاده از علم و فناوری برای تصرف در محیط زیست زیاده روی کند، ثمره‏ای جز مقهوریت و مغلوبیت او در مقابل سلطه زندگی ماشینی و صنعتی نخواهد داشت. این همان چیزی است که امروزه شاهد آن هستیم و‌ به‌طور قطع هم خلاف دستورات و تعالیم اسلام است؛ زیرا اسلام، تسلط بر طبیعت را می‏خواهد، اما زیاده‏روی در این امر باعث شده که کار از دست انسان خارج شود؛ به گونه‏ای که سلامت، امنیت و انسانیت او در میان پیچ و مهره‏های این زندگی صنعتی و ماشینی گم شده است.[۴۸]
با این همه، تصرف در محیط زیست باید به گونه‏ای باشد که انسان را در جهت دستیابی به حیات طیبه و توسعه متعادل که ضامن ارتقای وضع جسمی و روحی بشر است، یاری کند.[۴۹] به عبارت دیگر، تصرف در محیط زیست باید به شیوه‏ای باشد که آدمی را به غایت و هدف خلقت برساند. بدین جهت، استفاده از آن‌ به‌طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن این‌که این نعمتها وسیله‏اند نه هدف، خود باعث گمراهی و انحراف انسان از مسیر حق خواهد بود. انسان به عنوان موجودی مختار، باید به این واقعیت تن دهد، که زمین همان‏گونه که محل رشد تکوینی و جسمی اوست، باید محیط تکامل روحی و معنوی او نیز باشد؛ و چون اسباب و مقدمات تکامل روحی‏اش، ارادی و اختیاری است، پس باید به شیوه‏ای عالمانه و مدبّرانه از محیط زیست، برای این هدف متعالی استفاده کند؛[۵۰] زیرا رسیدن به تکامل روحی و معنوی بدون بهره‏مندی از محیط زیستی امن و سالم امکان‏پذیر نخواهد بود.
مقام معظم رهبری می‏فرمایند:
«هدف متعالی اسلام، برخوردار ساختن همه نسلها از نعمتهای الهی، و ایجاد جامعه‏ای سالم و به دور از فاصله طبقاتی، و مستعد برای رشد و شکوفایی است و الزامات شرعی، برای حفظ تعادل و توازن در استفاده از مواهب طبیعی، با پرهیز از زیاده‏روی، و تعبّد به عدم اضرار به غیر را، فراهم آورده است.»[۵۱]
بنابراین، تصرف انسان در طبیعت و محیط زیست مطلق و نامحدود نیست؛ بلکه مقید به چارچوبهایی است که باید آن‌ها را رعایت کند. از جمله: عدم اضرار به غیر، رعایت حقوق دیگران و حفظ حقوق نسلهای آینده. عواملی همچون ایمان و اخلاق اسلامی از اموری است که می‏تواند رابطه‏ای مسالمت‏آمیز بین انسان و محیط زیست برقرار کرده و به سلامتی و شادابی انسان و محیط زیست منجر شود.
بر همین اساس، در قرآن کریم، خداوند همان طور که حق بهره‏برداری از محیط زیست و طبیعت را برای انسان قرار داده، مسؤولیت عمران و آبادانی زمین را هم بر عهده او گذاشته است. در سوره هود آمده است:
«هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الارْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها»[۵۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:22:00 ق.ظ ]