کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



جناب صدرالمتألهین (رحمه الله) برای بیان فرق بین مرگ طبیعی و اخترامی مثالی می زند. ایشان در این مثال بدن انسان را به کشتی، و نفس انسانی را به باد تشبیه می نماید.[۴۱۰] ملا صدرا برای تفکیک این دو مرگ، بر مبنای تشبیه یاد شده، یادآور می شود، که انحلال کشتی بدن از دو حالت خارج نیست، یا قوت باد حاکم بر کشتی و یا نقصان و خرابی کشتی.
دانلود پروژه
در حالت اول که مثال برای مرگ طبیعی است، باد نفس به اندازه ای قوی و قدرتمند است، که کشتی بدن تحمل آن را ندارد و در اثر وزش تند باد طوفانی نفس قدرتمند، بدنه کشتی بدن ضعیف می شود و درهم می شکند، و باد (نفس) او را رها می کند. در این حالت بادشدت و قوتش افزایش می یابد و کشتی تاب تحمل قدرت وزش او را ندارد.
منشأ عارض شدن چنین حالتی بر کشتی، قدرت ذاتی باد است، که موجب از بین رفتن و از هم پاشیدن کشتی می شود. وقوع این امر ضروری است، چراکه واضح است که هنگامی که باد تندی بر کشتی فرسوده ای وزیدن کند، قطعا کشتی در هم می شکند. در این حالت کسانی که در آن کشتی هستند، اگر از جمله عارفین و سالکین باشند، در آرامش امر پروردگار را گردن می نهند و تسلیم آن هستند و اگر از غیر عارفین باشند، جزای آن ها آتش است و از نعم دار قرار محروم می شوند.
اما حالت دوم آنچه که باعث رها کردن کشتی از ناحیه باد می شود، خرابی کشتی و فساد و تباهی بدنه آن است و به این سبب آب به داخل کشتی نفوذ می کند و آن را غرق می سازد و هرکه هم سرنشین آنست هلاک خواهد شد. لذا اگر اهل کشتی از آن غافل شوند و به اصلاح آن اهتمام نورزند یا از اصلاح آن عاجز باشند کشتی غرق خواهد شد. همچنانکه جسم و قوایش به اعتبار غلبه یکی از طبایع و یا تهاون و غفلت صاحبش هلاک می شود.
پس در صورتی که مزاج جسم فاسد شود و نظم آن از بین برود و از مسیر اعتدال خارج شود، نفس با او نمی ماند. همچنانکه باد کشتی غرق شده و درهم شکسته را رها می کند و آن را وا می گذارد، این باد موجود است و با گذر از کشتی از بین نمی رود، نفس نیز همینطور است و بعد از مفارقت از جسم از بین نمی رود.[۴۱۱]
۳-۷-۳-۲ نظر حضرت امام (رحمه الله علیه)
مرگ اخترامی از تصادفات خارجیه ناشی می شود، در شرایطی که هنوز در ماده، استعداد قبول صورت، باقی مانده و صورت نفس هنوز قابلیت تکامل یافتن در این ماده را دارند و حرکت جوهریه نفس نیز تمام نشده، و استعداد ماده هم به آخر نرسیده است.[۴۱۲] منتها از خارج آسیبی به بدن می رسد، که آن را از قابلیت می اندازد و مانع تکمیل نفس می شود. این علت خارجی قابلیت دریافت صور را از ماده سلب می کند و به همین جهت است که نفس، دیگر دست از تدبیر بدن بر می دارد و نفس رو به کمال رونده، قبل از اینکه به مقام مستعد و لایق خود برسد، دچار مفارقت قهری ضروری می شود.[۴۱۳]
گرچه این علل مانند مرگ طبیعی، حتمی نبوده، که از نظر عقل تغییر و تبدیل آن محال باشد، بلکه ممکن است، علت دیگری یافت شود که مانع از تأثیر گذاری آن ها شود. مثلا مرضی که جان شخص را تهدید می کند، اگر اسبابی از معالجه، مانع تأثیر مرض بر شخص شود، ممکن است بر آن غالب آید و به همین دلیل است که ما به استشفاء قائل بوده و تصدق را دفع بلا و صله رحم را موجب بقا می دانیم.
موت انخرامى گرچه قبل از رسیده شدن میوه طبیعت، و قبل از پاى گذاشتن آن به اوج افق جسمانیت است و انخرامى بودن موت به این واسطه است که این طبیعت و استعداد و قوه خود را به کمال و فعلیت این عالم نرسانیده است، الّا اینکه با توجه به اسباب موجوده و علل تامه‏اى که باعث ارتحال طبیعت با این استعداد، قبل از سیر طبیعى است، این نحوه رحلت در نظام اتمّ و اکمل لا بد منه است‏.[۴۱۴]
بالجمله اگر اسباب و علل، در نارس شدن وجود افراد، فراهم شد، چاره ای از آن نیست. اسباب این نارسی از نطفه اجداد شروع می شود تا تغذیه فرد و شرور و شیطنت هایی که از او سر می زند، تا اینکه بالاخره علت ناکامی فرد حاصل می شود. با توجه به تأثیر این دست های دخیل در خمیره و آلودگی به میکروب ها، ناچار وجود، قابل سیر خط مستقیم نخواهد بود.[۴۱۵]
۳-۷-۳-۲-۱ نکته
مرگ اخترامی در قیاس با مرگ طبیعی که توضیح دادیم، بدان اخترامی اطلاق می شود و الا نسبت به نظام اتمّ، این موت هم، موت طبیعى است به این معنى که علل و اسبابى تولید شده و قهراً دست به دست هم داده است. و همچنین حوادث طاریه و امراض و اسباب و عالم ضیق و تنگ و تصادم و تصادفات و قلب و انقلابات و فعل و انفعالات که بالنتیجه مؤدى شوند به اینکه این میوه نارس که حد وجودى و نفسانى و طبیعى خود را سیر ننموده، گرچه نسبت به این فرد، موت انخرامى و اجل معلق است.
ولى بدون سبب نبوده بلکه داراى علت و اسبابى بوده که از سرچشمه ازلى سلسله العلل شروع شده و این اسباب موجب این تصادف شده است. و این علل و اسباب مانند موت طبیعى حتمى نبوده که به نظر عقل تغییر و تبدیل آن محال باشد، بلکه ممکن است با این اسباب مؤدیه به موت انخرامى، اسباب دیگرى مزاحمت نموده و مانع از تأثیر آنها شود.
مثلا مرضى که از توجه یک رشته علل با تندباد اجل، بدن و نفس را تهدید مى‏کند اگر اسبابى از علاجات و آنچه رافع اثر این سم است پیش آید، این باد تند و سرماى آفت را از صولت انداخته و مانع تأثیر آن مى‏شود، این است که ما به استشفاء قائل بوده و تصدّق را رافع بلا و صله رحم را موجب بقا مى‏دانیم.
بنابراین مرگ اخترامی نسبت به خود موجود و سیر استکمالی و ذاتی اش به معنی چیده شدن نارس است؛ لیکن نسبت به نظام اتم عالم، این مرگ هم مرگ طبیعی است. این عین‏ سیر طبیعى کل نظام است و اگر نظام وجود من حیث المجموع بخواهد نارس نبوده و سلامت راه استکمال خود را پیموده و نظام کل به موت طبیعى خود برسد، باید این فرد به این نحو دچار موت انخرامى شود، گرچه موت انخرامى این فرد بالنسبه به خود اوست و لکن بالنسبه به سیر کاروان سلسله وجود، موت طبیعى است. لذا اگر اسباب و علل مقتضى نارسى افراد فراهم شد، چاره‏اى از آن نیست.[۴۱۶]
۳-۷-۳-۳ بیان آیات و روایات
توضیح این مورد، ‌ذیل بحث «بیان مرگ طبیعی و مرگ اخترامی و تفاوت آن ها از منظر آیات و روایات» گذشت.
۳-۷-۴ مرگ ارادی
تا به اینجا بیان داشتیم که مرگ اضطراری، که بالإجبار بر همه نفوس و همه موجودات دارای شعور و فاقد شعور عارض می شود، بر دو گونه است. اما در مقابل مرگ اضطراری، حکما و عرفا به نوع دیگری از مرگ قائل اند، که از آن به مرگ ارادی یاد می کنند. التفات نسبت به مرگ، علاقه به رمز گشایی مرگ و توانایی به بند کشیدن آن، موهباتی است که از بین مخلوقات و کائنات، تنها به انسان عطا شده است. هیچ موجودی جز آدمی مرگ آگاهی ندارد و وجودات غیر انسانی صرفا نابود می شوند. تنها این آدمی است که به فنای خویش آگاه است و آن را گزینش می کند.
جهان را نیست مرگ اختیاری که آن را از همه عالم تو داری
این نوع از مرگ به دلیل اکتسابی بودن، برای نفوس انسانی ضروری نیست و هر نفسی که بتواند به آن دست یابد، در درجات سیر آفاق و انفسی خویش به اعلی مراتب وجود ترقی نموده است. به همین دلیل است که عرفا به مرگ ارادی توجه ویژه ای معطوف می دارند.
۳-۷-۴-۱ نظر صدرالمتألهین
به فرموده جناب صدرالمتألهین (رحمه الله) مرگ ارادی مرگ پیش از مرگ است، و وجه مشترک آن با مرگ اضطراری در خروج نفس از بدن است، «مثل الموت الإرادی الذی یکون للأولیاء، و مثل الموت الطبیعی الذی یوجب کشف الغطاء للجمیع… عباره عن ترک النفس استعمال الحواس فی الجمله‏».[۴۱۷]
لکن در مرگ ارادی شخص به اختیار خود و بر اثر مجاهدت نفسانی و تقویت روح خویش، این حرکت و استکمال را زودتر طی می کند، و در خروج نفس نیز از بدنش به اراده خویش عمل می نماید. این امر به سبب تبدیل نشئه دنیوی ایشان به نشئه اخروی است و یا به عبارتی به دلیل آنست که چشمشان به عالم مثال و سپس عقل گشوده می شود. در واقع ایشان پیش از موت اضطراری، به اختیار خود طعم مرگ را چشیده اند.
جناب صدرالمتألهین (رحمه الله) به مرگ ارادی در بیان حالات اهل بصیرت اشاره می نماید.[۴۱۸] لذا منظور از مرگ ارادی که مخصوص انسان است، این است که انسان بر اثر تزکیه نفس، در دو عرصه علم و عمل از تعینات مادی و مقتضیات نفسانی و رذایل اخلاقی، رهایی یابد و در سیر الی الله تنها توجه و التفاطش به ذات باری تعالی باشد، به طوری که تمام صفات و افعالش ذوب در حق شود و بالحقیقه فانی فی الله گردد.
چراکه عالم ماده و طبیعت حجاب است برای انوار حقیقی و صافی آن عالم و تا دمی که انسان اندک توجه و تعلقی به آن داشته باشد، به همان اندازه از وصول به دار حیوان و نور، محروم خواهد بود. لذا نفسی که بخواهد قبل از عارض شدن مرگ اضطراری، فانی در حق و نور و وجود شود، بالاراده باید تمام تعلقات، ازجمله بدن خویش را رها کند.
ایشان بیان می دارد که، صاحبان ولایت کلیه که به وجود حقانی، ملتبس شده اند، به واسطه قبول مرگ اختیاری، بارها طعم مرگ را چشیده و با آن انس پیدا نموده اند. در حقیقت مرگ برای آن ها، زندگی در زندگی است. ایشان همچنین متذکر می شود، گروهی که به موت ارادی رسیده اند به دلیل برپا شدن قیامت ایشان، چشم و گوش و حواس آن جهانی پیدا نموده اند، و احوال اهل قیامت را مشاهده می کنند.
در حقیقت ادراکات فوق مادی ایشان، به جهت رفع حجب و پرده های مادی و تعلقات دنیایی در همین عالم شهادت تحت امرشان قرار می گیرد. «أن من الناس من یرى بعین البصیره أمور الآخره و أهلها قبل قیام الساعه فلا یحتاج له إلى حصول الموت الطبیعی لزوال الحجب عن وجه قلبه».[۴۱۹]
البته در حین حضور در نشئه دنیایی، در نشئه دیگر نیز حاضرند و به ادراک آن فوق مادی، مدرکات نشئه را درک می کنند و این به دلیل تبدیل نشئه وجودیشان از دنیایی به نشئه برتر و بالاتر است و این مسأله بدیهی است که وجود در هر مرتبه ای که از عالم قرار بگیرد برای ادراک و شهود، باید حواس و مدرِکات متناسب با همان دنیا را داشته باشد[۴۲۰] و صاحبان موت ارادی به جهت ورود به نشئه بالاتر لزوما مدرِکات ایشان هم ترقی می کند. «إذا تبدلت نشئاتهم تبدلت حواسهم»[۴۲۱]
طریق عرفا، همواره در لفاف دو جنبه ایجابی و سلبی است. جنبه سلبی، همان تجرید و تلخیص از صفات نفسانی و روی گردانی از خواهش ها و تمایلات است و جنبه ایجابی آن، در واقع نتیجه سلب است، و آن اتصاف به اسماء و صفات الهی و وصول به حق. عرفا و صوفیه جنبه سلبی این طریق را «فنا» یا «موت ارادی» و جنبه ایجابی آن را «بقا» یا «تولد ثانی» نام می نهند.
به وضوح مشاهده می شود که بنابر آنچه در باب حقیقت موت بیان کردیم این طریق، همان مرگ است. همانطور که به فرموده شریف علامه حسن زاده –دام ظله- مرگ همان عارض شدن صفت فصل و وصل است. در حقیقت سالک و عارف در سیر لقاء الله خویش، هنگامی که به فنا می رسد و ذوب در حق می گردد، حقیقتا زنده می شود به حیات سرمدی و بقاء ابدی دست می یابد.
به عبارت دیگر، هرکس نفس خود را مسلخ جهاد اکبر ذبح کند، روحش ملحق به نور الانوار می گردد و حیات ابدی می یابد. هرچند که چند روزی را هم در کنار بدن مادی خویش بگذراند. و البته وصول به سرچشمه ابدی حیات، منافاتی با حضور مادی در عالم شهادت ندارد، چراکه اصل در این اتصال، قطع تمام تعلقات مادی با اراده نفس است نه به اجبار و اضطرار.
۳-۷-۴-۲ نظر حضرت امام (رحمه الله علیه)
مرگ ارادی همان مجاهده نفس و انقطاع از تعلقات مادی و غیر مادی، قبل از وقوع مرگ اضطراری است، و البته طی طریق إلی الله و جهاد بانفس نیاز به مجاهده علمی و عملی فراوان و برنامه ای راهگشا دارد.
آثار ارزشمند حضرت امام (رحمه الله علیه) سراسر، وعظ و درس و ارشاد است برای سالکان طریقت، و نور وجود خود ایشان یاری دهنده مجاهدان است. لکن مطلبی که ایشان به طور خاص به مرگ اختیاری اشاره نموده و ابعاد آن را واکاوی کرده باشند، یافت نشد. اما از فحوای کلمات نورانی ایشان، چند نکته را می توان استنباط نمود،‌ که در ذیل به آن ها اشاره مختصری می نماییم.
همانطور که پیش از این بیان شد، قاعده حرکت جوهری نشان دهنده قوس صعود عالم هستی و حرکت لایتناهی نفس انسانی از حضیض خاک به عزیز افلاک است. حضرت امام نیز با تأکید بر این مطلب، مصرانه عمر شریف خویش را در تربیت نفس خویش و در ابعاد دیگر، تربیت دیگر نفوس صرف نمود. و بر همین مبنا از ابتدای طریق، سالک را به قطع تعلقات دنیایی و پا نهادن بر سر انانیت و نفسانیت های وجودی امر می نمایند.
آنچه از کلام ایشان استنباط می شود، این است که، از آن جهت که مرگ یعنی انقطاع همه تعلقات مادی از نفس، حال اگر شخصی در حیات مادی و ملکی خویش، تلاش نمود برای قطع تعلقات و رفع حجب از نفس، این چنین کسی مجاهد فی سبیل الله است در جهاد اکبر، پس اگر توانست این انقطاع را در همین عالم ملک، برای نفسش حاصل کند، مرده است به مرگ ارادی، و این موت اختیارى از براى اولیاى خدا هست که از همه آمال خودشان دست برمى‏دارند و فانى مى‏شوند در حق تعالى.[۴۲۲]
این انقطاع یا با بالمجاهده بدست می آید، یعنی سالک الی الله با ریاضات و مناسک، انیت و انانیت خویش را به مسلخ می برد و قطع تعلق می کند از همه ماسوی الله، که در این صورت این همام مرگ ارادی است که مخصوص اولیاء الله است، اما گاه اینگونه نیست، بلکه فرد با تمنای شهادت، آرزوی قطع تعلق نفس از ماده و اتصال به وجه الله را دارد، که در این صورت نیز نوعی از مرگ ارادی و اختیاری واقع می شود. شهید در مقام اولیاء الله قرار دارد و نظاره گر وجه الله است و مانند انبیاء الهی مقامی عند الرب دارد.[۴۲۳]
لذا پس از آنکه انسان سالک قدم بر فرق انیّت و انانیّت خود گذاشت و در طلب مقصد اصلى و خداجویى منازل و مراحل تعینات را سیر کرد و حجب ظلمانیه و نورانیه را خرق نمود و دل از همه موجودات و کائنات برکند و فانى در اسماء و ذات و افعال گردید. پس در این حال از خود بى‏خود شود و حق در وجود او کارگر شود و به سمع حق بشنود و به بصر حق ببیند و به ید قدرت حق بطش کند و به لسان حق نطق کند، و به حق ببیند و جز حق نبیند، و به حق نطق کند و جز حق نطق نکند، از غیر حق کور و کر و لال شود و چشمش و گوشش جز به حق باز نشود.[۴۲۴]
۳-۷-۴-۳ بیان آیات و روایات
آنچه در قرآن کریم و روایات باید به آن با نگاه مرگ ارادی نگریست، گاه همان مسأله از میان برداشتن نفس است، همانطور که در بالا ذکر گردید،‌ حضرت امام (رحمه الله علیه) کشتن و به مسلخ بردن نفس را بطور ارادی، همان مرگ اختیاری می دانند. در قرآن کریم و روایات شریفه نیز اشاراتی به این مطلب شده است و از جمله آن ها به چند مورد اشاره خواهیم کرد. –إن شاءالله-
۳-۷-۴-۳-۱ یکم:
آیه ۵۴ سوره مبارکه بقره، آنجا که می فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»[۴۲۵]
ظاهر این آیه شریفه اشاره به ماجرای گوساله پرستی قوم بنی اسرائیل دارد، و مجازات این گناه عظیم را کشتن نفوسشان معرفی می کند، لکن مفسرین به این معنا اکتفا نکرده و در تفسیر این آیه، لایه های دیگری از آن را نیز بیان داشته اند. از جمله لایه های معنایی این آیه شریفه در کلام جناب ابن عربی آمده است. ایشان ذیل این آیه در تفسیر ارزشمند خود اینگونه می نگارد:
«فَتُوبُوا» اشاره به این دارد که برگردید به سوی پروردگارتان به وسیله رفع حجب و «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» یعنی نفوس خودتان را بکشید به وسیله شمشیر ریاضت و دوری از علائق و انجام امور خاصی که موجب استقلال نفس می شود و بکشید نفستان را با قلع و قمع کردن هواهای نفسانی که نفستان با براوده شدن آن ها زنده می شود (به عبارتی شاهرگ حیات نفس را قطع کنید که همان هوا هوس های نفس می باشد).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 11:16:00 ق.ظ ]




صورت این ملت بینوا را تجزیه کرد. و بر آنان جهل و نادانی و بیماری‌های واگیردار (مانند وبا) چیره شد.
و حاکمان با ظلم و ستم در حقشان، از آنان بهره‌کشی و سوء استفاده می‌نمودند و آنان (مردم) از مسیری که خودشان می‌خواستند بروند باز می‌ماندند و در این چنین شرایط دردناکی بود که ناپلئون به مصر حمله کرد.»[۱۳]
«پیش از اشغال مصر توسط ناپلئون، عثمانیان به صورت کاملاً استبدادی حکومت می‌کردند و آنان مرجع سلطه و حکومت و قانون‌گذاری و اجرای قوانین بودند که هیچ قید و حدی نمی‌توانست آنان را محدود کند (کاملاً آزاد بودند) با این وجود آنان می‌خواستند که برای حکومتشان یک نوع مشروعیت دروغین (تقلبی) ایجاد نمایند پس ادعا کردند که خلافت و حکومت اسلامی شایسته آنان است و در بین مسلمانان را که به این منظور (حکومت اسلامی) جان خود را دادند را یافتند و دعوت می‌کردند که حکومت در نزد آنان حکومت خداوند است. برهمه مسلمانان (چه ضعیف و چه قدرتمند) پس آنان صاحبان اصلی حکومت بر همه مردم هستند.» [۱۴]
پایان نامه
«این اشغال توسط ناپلئون چندان طولانی نشد و نتوانست تغییر چندانی را ایجاد کند. مگر پدیده‌هایی که در زمان حکومت محمدعلی در به کارگیری مهاجران مختلف ترکی و شوکی و آلبانی و توزیع زمین در میان آنان و استخدامشان در حکومت ایجاد شد. و مردم را گرسنگی و فقر و مریضی رها نکرد. در آمارهای سال ۱۹۵۲ یونسکو آمده است که در سیصد خانوار تنها نود و هفت و نیم درصد از اراضی بارور و حاصل‌خیز مصر را در تملک داشتند.»[۱۵]
«حمله فرانسه به مصر دروازه‌های جهان عرب را به سوی تمدن جدید غرب عبارت بودند از که مبادی و اصول سیاسی و نظامی و اداری و علوم و فنون و آداب و چاپ روزنامه و … باز کرد. در حمله ناپلئون به مصر جمعی از عالمان فرانسوی در علوم مختلف از جمله ریاضیات، هندسه، طب، جغرافی، و صنعت چاپ و نیز تعدادی ترجمه با او بودند.
هنگامی که ناپلئون بر مصر مسلط شد و در آنجا اقامت کرد دیوان‌هایی را تأسیس کردند که هدف از آن دیوان‌ها، آشنایی و مأنوس کردن نخبگان مصر با نظام‌ها و مجالس مشورتی و اسلوب‌های جدید حکومتی بود. همچنان که مجمعی مانند مجمع فرانسوی را به خاطر بحث و بررسی در موضوعات مربط به جغرافیا و تاریخ تأسیس نمود. و همچنین رصدخانه‌ها و آزمایشگاه‌هایی را دائر کرد. و یک تئاتر و دو روزنامه نیز که یکی اخبار جاری منتشر می کرد و دیگری اخبار علمی عصر را بوجود آورد.»[۱۶]
«مدت زمان حمله فرانسه و حکومت آنان در مصر به درازا نکشید و به همین منظور مصریان از این یورش فرانسویان تأثیر چندانی نگرفتند. بلکه آنان از نمونه‌های تمدنی که در زمان محمدعلی دیدند شگفت زده شدند و تلاش نمودند تا از آنها بهره‌مند شوند.
بعد از خروج فرانسویان از مصر محمدعلی‌پاشا تنها و بی‌همتا در حکومت باقی ماند (۱۸۰۵ ـ ۱۸۴۸) و حکومت مصر به صورت ارثی و وراثت در نسلش ادامه یافت. و به موجب پیمانی که بین دولت عثمانی و دولت‌های بزرگ غربی در سال ۱۸۴۱ منعقد شد محمدعلی پاشا و جانشینانش دروازه‌های مصر را به سوی تمدن اروپا در طی این قرن بازنمودند، محمدعلی راه اصلاحات و رشد و تحول را ادامه داد و خواستار ارتباط نزدیک و تنگاتنگ با دولت‌های غربی و اروپایی شد و جمعی را به اروپا فرستاد و دستور به بازکردن مدرسه‌ها به خصوص مدارس پزشکی و نظامی داد و جنبش ترجمه و چاپ و روزنامه را تشویق نمود و زبان عربی را به عنوان زبان رسمی برای کشور مقرّر داشت از این روی دو به یک. مردی بزرگ و رکن اساسی نهضت و رشد و تحول در مصر تبدیل شد. و زمان محمدعلی دوره نهضت علمی و نظامی در مصر به شمار می‌رود که بعد از او اسماعیل برای تقویت نهضت ادبی در مصر تلاش نمود.»[۱۷]
هنگامی که اسماعیل در سال ۱۸۶۳ زمام امور را در مصر برعهده گرفت، مدارس و چاپخانه‌ها و سایر دروازه‌های نهضت و تحول در حال گسترش بود و مهاجران زیادی از کشورهای لبنان و سوریه به سوی مصر، جایی که در آن میدانی وسیع برای کار می‌یافتند در حال مهاجرت بودند، روزنامه‌ها و مجلات عالی رتبه‌ای تأسیس شد و جنبش تألیف و تصنیف کتاب آغاز شد و در این میان اسباب نهضت‌ به سوی کشورهای عربی دیگر سرازیر شد. و دانشگاه‌های بزرگ تأسیس شد که از جمله آنها دانشگاه آمریکا که در سال ۱۸۶۶ در دانشگاه القدّیس یوسف در سال ۱۸۷۴ در بیروت و دانشگاه (الجامعه المصریه) در سال ۱۹۰۶ در مصر و دانشگاه (السوریه) در زمان فیصل بعد از جنگ جهانی اول تأسیس شد[۱۸]
ـ اوضاع مصر بعد از اشغال انگلیس
«در سال ۱۸۸۲ مصر توسط انگلیس فتح شد و همه چیز برای نهضت و تحول آماده می‌شد و به سوی پیشرفت و ترقی گام برمی‌داشت گویا که برروی آتشی آب ریخته شده است. جنبش علمی در اواخر دوره اسماعیل گسترده و تعداد مدارس زیاد شد و زبان عربی به عنوان زبان یادگیری و زبان تألیف قرار گرفت.
و انگلیسی‌ها از زمانی که به حکومت مصر دست یافتند، شروع به قطع کردن و جداکردن اسباب نهضت اقدام نمودند. و از بازگشت هیأت فرستاده شده جلوگیری کردند و مدرسه‌های زبان‌ها را بستند و در حق زبان عربی کوتاهی و اهمال ورزیدند و برای تعلیم و یادگیری زبان انگلیسی را قرار دادند. و کارگزاران حکومتی را اخراج نمرودند ولی مردم مصر آگاه و هوشیار توانستند که در مقابل آنان ایستادگی کنند و سیادت زبان خود را در سرزمینشان خواستار شدند. و برای تعلیم فرزندانشان (به زبان عربی) اقدام نمودند و زبان عربی به مدارس بازگشت و مدارس ملی گسترش یافت.»[۱۹]
«این اشغال جهتی برای زبان عربی منفی و از جهت دیگر مثبت و سودمند بود. اما جنبه‌ منفی اشغال برای زبان عربی، به کارگیری زبان‌های اجنبی و بیگانه به عنوان زبان تدریس و محروم کردن زبان عربی از تألیف و تصنیف و اهمال در تدریس به زبان عربی از جمله این ضررهایی بود که به زبان عربی رسید اما در کنار این جنبه‌های منفی فوائدی نیز وجود داشت و آن تعلیم درس‌های عربی در مدارس،‌‌اضاف کردن آن زبان در ضمن همه دروس دبیرستان برای رسیدن و کسب مدرک حکومتی. تا اینکه تعداد مدارس اجنبی که به زبان عربی بی‌اهمیت نبودند (به زبان عربی توجه داشتند) افزایش یافت و مانند مدرسه العالکه المقدسه در قاهره.»[۲۰]
«در پس اشغال سیاسی انگلیس مطبوعات عربی تأسیس شد و تعداد روزنامه‌ها و مجلات عربی در مصر از ۱۰۰ هم فزونی یافت و سوریه‌ای‌ها در این جنبش بهره‌و نصیبی عظیم و بزرگ داشتند به طوری که مدیران اکثر آن نشریات و مطبوعات اهل سوریه بودند. و تعداد آنان (سوریه‌ای‌ها)‌در وادی نیل (مصر) بعد از فشار دولت عثمانی بر مطبوعات زیاد شدند. تا اینکه از یک سوم کاتبان مصری هم بیشتر شدند و بر غیر از خودشان از آنچه می‌دانستند از فعالیت‌های مختلف و گوناگون در نویسندگی و تخصص در کتابت (نویسندگی) تقدیم کردند. و به حق است که گفته می‌شود که بزرگترین مجلات کشور مصر در آن دوران مانند منار، المتمکف و الهلال و بزرگترین روزنامه‌ها مانند مفظم و اهدام و العمران، سوریه‌ای‌ها آنان را تألیف و تصحیح کردند.»[۲۱]
«اشغال مصر توسط انگلیس به نثر و اشعار ادبیات مصر کمک کرد و باعث شد که تعداد چاپ‌خانه‌ها افزایش یابد و مصری‌ها توانستند که اگر بخواهند کتاب‌هایی با چاپی استوار و محکم مانند مطبوعات شام، چاپ و تألیف نمایند. در روش کارشان از حروف‌شان بهره گرفتند پس این چنین در مصر مهاجرم بزرگی مانند لسان‌العرب تاج‌العروس، نهایه ابن الاثیر انتشار یافت. و تاریخی مانند تاریخ ابن أیاس نوشته شد و ادبیاتی مانند کتاب خزانه الاب نوشته شد و به خاطر اینکه این مطبوعات مصری منافع و ارزشی برای علم دارند و مورد استفاده قرار می‌گیرند بر ما واجب است که اشاره‌ای به نقایص آنان مانند بخش چاپ آنان و زیاد غلط‌های موجود در آنان و کم بودن حفظ آنان با شکل خود، کنیم و چه بسا که صاحبان این آثار بصورت مطبوعات متشرقین آنها را تألیف کرده بودند.»[۲۲]
«علاوه بر گسترش چاپخانه‌ها، در این دوره ۱۹۲۸، شاهد ظهور انجمن‌های متعددی هستیم. حسن البناء جنبش اخوان المسلمین را که بحلول در دهه چهل آن را آغاز کرد را تأسیس نمود. تا اینکه تا حدود ۲۰۰ شعبه در همه اطراف مصر از آن جنبش انشعاب یافت و تعداد اعضای این جنبش به بیش از ۰۰۰/۵۰۰ عضو رسید. اما جنبش جوانان مصر و آن جنبش یمنی که درس ال ۱۹۳۳ به دست محام تأسیس شد.
و محام محمدحسین را به حزب خود دعوت نمود و در سال ۱۹۳۸ به حزبی سیاسی به گرایشات آشکار و واضح تغییر یافت. همچنین حزب شیوعی در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد. علی‌رغم اینکه تأثیر و پیروانش کم بود فعالیتش تا حدود دهه چهل ادامه یافت. از لحاظ تأثیرگذاری و حجم اعضای بعد از حزب (الإخوان) حزب (مصر اتصاه) حزب جوانان مصر است که بخش اعظمی از پیروان این حزب را کارگران تشکیل می‌دهند.»[۲۳]
علی‌رغم اینکه زندگی حزبی و مراسلات سیاسی در صحنه سیاسی مصر در دهه ۳۰ و ۴۰ شکوفا شده بود. نیروهای رسمی سیاسی همچنان در دست ٣ جناح بود و آن حزب (اغلیه) حزب غالب و حزب قصر و حزب سفارت بریتانیا است. و نظام و حکومت مصر با پیمان و درگیری با این دو نظام در چالش بود.
حزب سفارت بریتانیا در بیشتر اوقات دستی طولانی در جذب کردن مهمترین مقامات و نیروهای حکومتی داشت.
همچنین علی‌رغم اینکه مصر از بریتانیا، در سال ۱۹۹۲ استقلال یافته بود، همچنان که در متون بسیاری آمده است، در حمایت به قطعنامه ۱۹۳۶ مصر همچنان تحت حکومت بریتانیا ماند. همچنان سفیر بریتانیا در مصر به عنوان نماینده ششم بریتانیا محسوب می‌شد . و هنگامی که جنگ جهانی در سال ۱۹۴۵ رخ داد. دولت مصر از انگلستان خواست که در امور حکومتی آنان دخالت نکند و بین دو حکومت مصر و انگلیس سخنان طولانی که البته منجر به توافق و تفاهمی شد، انجام شد. زیرا مصر می‌خواست معاهده و پیمانی جدید منعقد کند که بر دو اساس استوار بود. اول اینکه مصر و سودان در زیر نظر مصر باشد و دوم اینکه انگلیس سپاهش را از بستر نیل خارج کند. و انگلیس پیمان اول را رد کرد و مصر به ایالات متحده پناه برد و مسئله به شورای امنیت ارجاع داده شد. و خیلی زود حاکم بر مسند خود برگشت و مردم از اینکه مورد تهاجم بیگانه نبودند شادب شدندو انگلیس به ترک مصر مجبور شد و بعد از ینکه دو دولت مصر و سودان با هم متفق شدند و بنا شد که سودان سرنوشت خودش را خود تعیین کند که حکومت مستقل داشته باشد یا اینکه با مصر متحد شوند و سودان انتقال را برگزید و در سال ۱۹۵۸ اعلان جمهوریت کرد و مصرو سودان با وحدت کامل با نام جمهوری متحد عربی یکی شدند (متحد شدند)[۲۴]
دعوت به سوی آزادی و مساوات
«مفکران عرب در این دوره به سوی آزادی با مفهوم کامل یعنی با تمام معنا دعوت می‌کردند. و خواستار آزادی فردی و آزادی تفکر و فکر و آزادی بیان و همچنین آزادی اجتماعی شدند. مانند آزادی حق طلاق به زن در شرایط خاص از این جمله است. که اگر راه زندگی به زن سخت و دشوار شود و زن از قاضی درخواست طلاق کند و اگر بتواند با ادله و دلایل گوناگون قاضی را قانع کند زن هیچ حقی از حقوقش از بین نمی‌رود و تمام مهریه او و امتیازاتش حفظ می‌شود.
همچنین مفکران عرب خواستار آزادی سیاسی مانند مشورت در امور حکومتی و خواستار دعوت به آزادی به مرتکب و آشکار کردن ظلم‌ها و بدی شدند و در این دوره مؤلفان عربی نیز ظاهر شدند که فرصت نوشتن پیدا کردند که از جمله آنها عبدالرحمن الکواکبی است.
و جبرائیل دلایل نیز از دعوت کنندگان و مبلغان آزادی این عصر است که این دو از چهره‌های مشهور و برجسته این قرن به شمار می‌روند. و مقالاتی در روزنامه‌های الجوانب، الجنان، الأهرام و مرآه الاحوال دارند. مانیفولد قصائد جبرائیل دلال، عواطف فرهنگیان و تحصیل کردگان این عصر را برافروخت و به قصائد (العرش و الهیکل) که در آن به استبداد پادشاهان و مسلط شدن مردان و بزرگان دین پرداخته است، شهرت یافت. تا اینکه به همین خاطر به زندان افتاد و تا پایان عمرش تا آنجا باقی ماند.
در زمینه ازادی زن، حمله ناپلئون به مصر در شناخت وضعیت زن در اروپا و اکتساب از اروپا در این زمینه، نقش مهمی‌داشت. ولی حمله فرانسه به مصر تنها راهی نبود که مصری‌ها در خلاف آن بر وضعیت زنان اروپایی آشنا شدند هیئت اعزامی که محمدعلی به سوی اروپا فرستاده بود وسربازان بیگانه‌ای که آنان را برای کار در مصر استخدام کرده بود راه‌هایی دیگر را برای این شناخت هموار می‌کرد.»[۲۵]
«از حامیان حقوق زنان طهطاوی را می‌توانیم ذکر کنیم که در کتابش، وضعیت زن را در فرانسه با انواع فعالیت‌های مختلفی از جمله خرید و فروش و داد و ستد و کارهای دستی که انجام می‌دهند را به تصویر می‌کشد و به دعوت به سوی تعلیم زنان در مصر پرداخت و تعلیم و آموزش دختران را پیشنهاد داد و با وجود این تبلیغات صریح و آشکار برای تعلیم زنان، اولین مدرسه برای تعلیم دختران در مصر در سال ۱۹۸۷۳ م تأسیس شد.
بعد از طهطاوی مفکران و حامیان جدید دیگری آمدند که به سوی آزادی زن عربی از جهل و نادانی دعوت کردند و این دعوت به آزادی تا جایی ادامه یافت که منجر به این شد که بیان نمودند که هیچ فرقی بین زن و مرد در تکوین و آفرینش و توانایی عقلی آنها وجود ندارد. حامیان و پیروان این گرایش به بحث‌ها و بررسی‌های زیست‌شناسی و انسان‌شناسی که در قرن ۱۹ پیشرفت ملموس و قابل ملاحظه‌ای داشت، بر این‌ها اعتماد و تکیه می‌کردند.
و در مقابل این گرایش گرایشاتی با این بیان که زن و مرد از حیث عقل و توانایی متفاوت‌اند وجود داشت در اوایل قرن ۲۰، تبلیغات ودعوت به مشارکت زن با مرد در اجتماع و کارهای عام بارز و آشکار گردید و پیشگام و رهبر این دعوت قاسم امین (۱۸۶۵ ـ ۱۹۰۸ م) است که به حق به او لقب المحرر المرأه (آزاد کننده زنان) داده‌اند و از شاگردان محمد عبده بوده است و او به ضرورت آزادی تفکر دینی در نزد مسلمانان ایمان دارد و در این زمینه در کتاب به نام‌های (تحریرالمرأه) و (المرأه الجدیده) تألیف کرده است.»[۲۶]
پیدایش و ظهور مطبوعات درمصر:
«حرکت روزنامه نگاری در مصر از طرف دولت آغاز گردید و جراید دولتی از زمان حکومت محمد علی شروع به فعالیت کردند و این حرکت در زمان اسماعیل پاشا نیز ادامه داشت و در زمان وی جراید دولتی دیگری تأسیس شد که جنبه ی مردمی نداشتند. اولین روزنامه مصری، روزنامه ی «الوقایع المصریه» می باشد که محمد علی پاشا آن را تأسیس نمود. این روزنامه ابتدا به زبان ترکی منتشر می شد سپس به عربی وترکی و آخر الأمر به عربی منتشر شد.
سرآغاز جنبش مهم روزنامه نگاری مردمی جنگ دولت عثمانی علیه روسیه بود
زیرا زمینه و مجال وسیعی را برای بیان نظریات انتقادی و افشای مفاسد حکومت عثمانی در اختیار روزنامه نگاران نهاد.»[۲۷]
«از این زمان به بعد روزنامه نگاری مردمی تحرک خاصی یافت و گامهای بلندی برداشت که ظهور جراید (الأهرام)، (جریده المصر)، (التبکیت و التنکیت) را پی داشت و این جنبش، علی رغم فشارهایی که در زمان خدیو توفیق و انقلاب «عرابی» بر آن وارد شده پیوسته رو به پیشرفت بود تا اینکه اواخر قرن نوزدهم، جرائد و مجلات جدید چون «المقطم» «المحروسه» «المقتطف» «الهلال» پدید آمد»[۲۸]
دو مجرای مهمی که روزنامه نگاری در آن نقش خود را ایفا می کرد عبارت بودند از:
۱- بیدارسازی اذهان و روشنگری و افشای مظالم و تحریک نفوس به خواب رفته و بالا بردن فرهنگ عمومی جامعه از طریق ترجمه آثار مهم ادبی و انتشار اخبار وقایع مهم سیاسی و اجتماعی در میان آحاد ملت.
۲- آزادسازی نثر عربی از تعقیدها و آراستگی های بی معنی، زیرا روزنامه ها به مسائل مردمی می پرداختند و هدف روزنامه و روزنامه نگاران انتقال افکار و اطلاعات به مخاطبان خویش بود، و این امر مجالی برای آراستگی لفظی باقی نمی گذاشت.
البته روزنامه ها در ابتدای ظهورشان به همان اسلوب رکیک اوایل نهضت متصف بودند. چنانکه در مقالات رفاعه الطهطاوی در الوقایع المصریه مشهود است و به تدریج به سوی دستیابی به زبانی پاکیزه و متین که شایسته جامعه عربی متحول بود، دست یافتند این امر مرهون اهتمام بلیغ روزنامه نگارانی چون ادیب اسحاق می باشد که با ارائه الگوهای وزین نثری، مورد تقلید دیگران واقع شدند و نثر روزنامه ای مصر را به مکانت شایسته خویش اعتلاء بخشیدند و از میان روزنامه نگاران برجسته ی مصری می توان به سلیم و بشاده نقلا مؤسسان جریده «الأهرام» و ابراهیم المویحی المصری مؤسس جراید «نزهه الأفکار» و «مصباح الشرق» و شیخ علی یوسف المصری مؤسس روزنامه نگاری اسلامی در مصر که جریده «المؤید» را تأسیس کرد، اشاره نمود»[۲۹] دراینجا به مختصر بحثی که پیرامون ظهور روزنامه ها و جنبش روزامه نگاری به نگارش درآمد بسنده کرده ودر ادامه به بررسی یکی دیگر از اوضاع ادبی در مصر می پردازیم.
فصل دوم:
عصر نهضت ادبی
- عصر نهضت
- مهمترین عوامل در ظهور نهضت ادبی معاصر مصر
- چاپ روزنامه و جنبش انتقال وترجمه در دوره نهضت
- شعر در دوره نهضت
- نثر در دوره نهضت
- قصه
- انواع قصه
- نمایشنامه
- انواع مکاتب در عصر نهضت
- حرکت یا جناح رمانتیسم
- جناح رمزگرا
عصر نهضت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]




محاسبه مقدار تعادلی بلندمدت اوراق مشارکت و دارایی­ های خارجی بانک مرکزی:
(۵-۱۶۰)
(۵-۱۶۱)
محاسبه مقادیر تعادلی بلندمدت در بخش خارج:
(۵-۱۶۲)
(۵-۱۶۳)
در نهایت در قسمت آخر مقادیر تعادلی بلندمدت تورم را در بخش­های مختلف محاسبه می­کنیم.
با توجه به معادله (۵-۷۴) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم داخلی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۴)
با توجه به معادله (۵-۷۷) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای مصرفی وارداتی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۵)
با توجه به معادله (۵-۸۲) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم تاشی از کالاهای سرمایه ­گذاری داخلی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۶)
با توجه به معادله (۵-۸۵) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای سرمایه ­گذاری وارداتی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۷)
محاسبه مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای صادراتی:
با توجه به معادله (۵-۹۲) داریم:
(۵-۱۶۸)
محاسبه مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای وارداتی:
با توجه به معادله (۵-۹۹) داریم:
(۵-۱۶۹)
۵-۵- لگاریتم-خطی کردن معادلات بدست آمده از بهینه­سازی
حل بسیاری از مسائل اقتصادی پویا در فضای گسسته در مدل­های کلان اقتصادی مدرن منتهی به سیستم معادلات تفاضلی غیرخطی می­شوند. لگاریتم-خطی سازی یکی از روش­های موجود برای کاستن از پیچیدگی­های محاسباتی چنین سیستم­هایی است که در آن تعداد زیادی معادله غیرخطی باید به شکل همزمان حل شوند.
دانلود پایان نامه
لگاریتم-خطی سازی، یک معادله غیرخطی را به معادله­ تبدیل می­ کند که بر حسب انحراف لگاریتمی هر متغیر از مقدار وضعیت تعادلی بلندمدتش خطی است. اگر انحراف از مقدار تعادلی بلندمدت کوچک باشد، انحراف لگاریتمی تفسیر اقتصادی بسیار جالبی خواهد داشت و می­توان گفت تقریباً برابر با درصد انحراف از مقدار تعادلی بلندمدت خواهد بود.
لگاریتم-خطی سازی از بار محاسباتی مسائل می­کاهد و به ما این امکان را می­دهد که مسائل بسیار پیچیده را با سهولت بیشتر و در زمان کمتری حل کنیم[۲۷۹]. در این قسمت معادلاتی که در بخش­های قبلی از شرایط بهینه­سازی بدست آمده است، لگاریتم-خطی می­ شود.
لگاریتم-خطی کردن معادله شاخص CPI:

(۵-۱۷۰)
اگر معادله (۵-۱۷۰) را یک دوره به عقب برده و از خودش کم کنیم، داریم:
(۵-۱۷۱)
با کم کردن معادله (۵-۱۷۰) از معادله (۵-۱۷۱) داریم:
(۵-۱۷۲)
اگر از معادله (۵-۷۴) و (۵-۷۷) در داخل معادله (۵-۱۷۲) جایگذاری کنیم، داریم:
(۵-۱۷۳)
لگاریتم-خطی کردن معادله تشکیل سرمایه:

(۵-۱۷۴)
درصد انحرافات از وضعیت پایدار حجم سرمایه برابر با جمع وزنی درصد انحرافات حجم سرمایه از وضعیت پایدار در دوره گذشته و درصد انحراف از وضعیت پایدار حاصل جمع سرمایه ­گذاری و شوک تکنولوژی مانای خاص سرمایه ­گذاری می­باشد.
لگاریتم-خطی کردن معادله مصرف داخلی:

(۵-۱۷۵)
لگاریتم-خطی کردن معادله مصرف خارجی:

(۵-۱۷۶)
لگاریتم-خطی کردن معادله شاخص قیمت سرمایه ­گذاری:

(۵-۱۷۷)
اگر معادله (۵-۱۷۷) را یک دوره به عقب برده و از خودش کم کنیم، داریم:
(۵-۱۷۸)
با کم کردن معادله (۵-۱۷۷) از (۵-۱۷۸) داریم:
(۵-۱۷۹)
اگر از معادله (۵-۸۲) و (۵-۸۵) در داخل معادله (۵-۱۷۹) جایگذاری کنیم، داریم:
(۵-۱۸۰)
لگاریتم-خطی کردن معادله تقاضای داخلی برای سرمایه ­گذاری:

(۵-۱۸۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




فقدان حضور نهادهای اجتماعی قوی که بتوان به آنها به عنوان یکی از عوامل مؤثر در نوسازی اتکا کرد و ناکار آمدی نهادهای محلی و تشکل های مردمی در مقیاس خرد.
اعتماد اجتماعی پایین ساکنین به مشارکت با نهادها و دستگاه های دولتی.
پایین بودن سطح مهارت و تخصص و تحصیلات ساکنین.
عدم همکاری سازمان های دولتی ذیربط در تسریع فرایند نوسازی.
پایین بودن سطح امنیت اجتماعی و حضور معتادین و فروش مواد مخدر.
کمبود فضاهای جمعی و گذران اوقات فراغت.
سهم بالای فعالیت سرپرستان خانوار در گروه های شغلی کارگران ساده و رانندگان.
احساس تعلق پایین به مکان به ویژه اسکان غیررسمی به دلیل مهاجر پذیری بالا.
فقر و تراکم بالای جمعیتی و عدم استقبال اهالی از زندگی آپارتمانی.
وجود خاطره منفی و ذهنیت نامناسب نسبت به بافت.
عدم تسری جریان حیات مدنی از بیرون به درون بافت فرسوده.
پاره ای گرایش ها و الگوهای رفتاری مبتنی بر فرار از قانون.
۳-عوامل محیطی و کالبدی
قرار گیری در موقعیت نامناسب توپوگرافی جهت ساخت وساز در برخی نقاط.
عدم وجود دسترسی مناسب داخل بافت و نفوذ پذیری پایین (وجود ۶۷ درصد معابر زیر ۶ متر).
سطح ترافیک نامناسب برخی معابر اصلی.
ریزدانگی و فشردگی بیش از حد قطعات به عنوان یکی از موانع نوسازی بافت و ایجاد توجیه اقتصادی ساخت و ساز در سطح محدوده مطرح است.
کیفیت نامناسب مصالح به کار رفته در ساختمان ها، عمر بالای ابنیه و سیستم سازه ای نامناسب.
کم بودن فضای عمومی و سبز، فرهنگی، فراغتی، پارکینگ و … در بافت.
عدم اشتیاق ساکنین حتی با قدرت مالی مناسب جهت نوسازی به علت عدم وجود خدمات مناسب شهری.
کمبود و یا فقدان اراضی ساخته نشده و بایر برای رفع کمبودهای خدمات شهری.
دانلود پروژه
نفوذ فعالیت های ناسازگار به پهنه های مسکونی.
ناکافی بودن سطوح خدماتی و زیرساخت های پشتیبان سکونت به لحاظ کمیت و کیفیت و توزیع.
در بافت باارزش تاریخی، به دلیل شکل گیری ارگانیک بافت، معابر موجود از لحاظ عرض و کیفیت بسیار نامناسب بوده که علاوه بر کاهش نفوذ پذیری منجر به عدم سهولت ساخت و ساز و روند نوسازی در بافت و در نتیجه افزایش روز افزون فرسودگی شده است. وجود فضاهای بی دفاع و دسترسی های تنگ و پرپیچ و خم عاملی مؤثر در افزایش جرم است.
۱-۷-۱۱ محله برزه دماغ
۱-۷-۱۱-۱ مشخصات محله
محله به مثابه سلول اصلی شهر سنتی در ایران سکونتگاه قوم،نژاد،مذهبی و فرقه ای خاص است.جامعه شهری رنگ گرفته از نظام عشیره ای در روند شکل گیری خود مجموعه هایی را ایجاد کرد که به محله معروف شدند.از ابتدای بنای شهرهای اسلامی وحتی قبل از اسلام،هر قوم و قبیله ای تحت شرایط خانوادگی،منافع مشترک و شبکه های خویشاوندی،محله جداگانه ای در شهر بنا می کرد…روابط اجتماعی حاکم به صورت بسیار ظریفی درشکل گیری و استخوان بندی محله موثر بود و شبکه ارتباطی و مرکز محله و دیگر عناصر کالبدی مانندآب انبار،مسجد،حسینیه،سقاخانه و حمامرا تعریف می کرد.تحت تاثیر چنین شرایط اقتصادی و اجبار به خودکفا بودن نسبی،در هر محله تاسیسات اقتصادی ویژه ای برپا می شد و مرکزی در خود داشت که همه مایحتاج روزانه و کوتاه مدت محله را فراهم می ساخت.بافت کالبدی محله به عنوان تبلور فضایی شرایط اجتماعی-اقتصادی جامعه دارای انسجام وهمگنی خاصی بود.به عبارت دیگر،عوامل مذکورباعث به وجود آمدن عناصر کالبدی محله می شدو مجموعه ای از عناصر مذکور در مراکزمسکونی،محیطی را پدید می آورد که نمایانگر روابط متقابل ساکنان درارتباط روزمره آنان بود( عبداللهی، ۱۳۸۹)
محلات و گذرهای شهر در اطراف بازار و به تبعیت ازاقلیم و توپوگرافی بصورت متراکم بوده است و شامل محله ی توپخانه،فیض آباد،برزه دماغ،چنانی و علافخانه می باشد.هر یک از محلات دارای مرکزیت مختص به خود بوده که در سطح محلی ویا شهری به ساکنین خدمات رسانی می نمودند.محله ی توپخانه یا چهار باغ رامی توان محله ی حکومتی خواند زیرا بسیاری از بناهای دولتی در آن واقع شده اندکه به دلیل قرار گیری توپخانه ومحور چهار باغ در داخل اش آنرا بدین نام می خوانندو در بر گیرنده ی کلیسای قلب مقدس مسیح،مسجد جامع،میدان سربازخانه،دیوانخانه و…بوده است.محله ی فیض آباد عموما مسکونی بوده اما با توجه به اینکه قسمتی از بازاررا در بر می گرفته، در محور اصلی آن و بر سر راه عبوری از دروازه ی پایین اصفهان ،شامل
کاروانسراهاوحمام های متعددومسجد فیض آباد بوده است.
محله ی برزه دماغ،در سمت شرقی رودخانه آبشوران را به دلیل قرارگیری بر روی برآمدگی تپه مانند بدین نام می خوانند چرا که در زبان کردی برزه به معنای بلند است.این محله نیزعموما مسکونی بوده ودر مسیر رودخانه ی آبشوران چشمه ها ی متعددی را شامل می شده است.محله ی علافخانه که میدانی با همین نام نیز در آن قرار داشته محل دادوستد محصولات کشاورزی بوده است و در پی گسترش دو محله ی برزه دماغ و چنانی در میان آن ها شکل گرفته است.در محله ی چنانی نیز قسمتی از بازار که به دروازه ی شاه نجف منتهی می شد،قرار داشت.
محله برزه دماغ که درقسمت جنوب شرقی شهرواقع شده وازهسته های اولیه کرمانشاه کنونی وجزء سه محله اصلی شهروحدودآن به شرح ذیل بوده است.شمال این محدوده به بازارومحله فیض آباد متصل بوده وازسمت شرق به حصارشهر وصل بوده است.وازسمت غرب به رودخانه آب شوران منتهی بوده که درمجاورت آن محله علاف خانه قراردارد.ازجمله عناصرشاخص محله برزه دماغ می توان به مسجدنواب ،تکیه معاون الملک،حمام چهل پله،خانه وزیری وخانه ایت الله نجومی اشاره کرد
این محله ازنمونه هایی است که هرچند دردوره ای خاص ساختار اجتماعی –فرهنگی- اقتصادی- محیطی وکالبدی خودراتاحدزیادی ازدست داده وامروزه همچون بسیاری از محله های تاریخی ،مشکلات فرهنگی-عدم دسترسی به امکانات شهری،مهاجرت ،اشتغال و…..گریبانگیرآن است امادرگذرزمان با پذیرش تغییرات اتفاق افتاده،دچارانزوانشده وتوان خودرادرمقیاس شهری بازیافته است وگام های اولیه ی انطباق وهماهنگی بازندگی معاصر در این محله رابه خوبی برداشته است به طوری که امروزه میدان وزیری وخیابان نواب ازمفاصل ارتباطی مهم شهر کرمانشاه به حساب می آیند.ازاین رو نیاز اصلی این محله حمایت،حفاظت ومرمت توسط نهادهای دولتی ،شهری ومردمی است
وسعت این محدوده با توجه به نقشه ی شماره ۵ درحال حاضرحدود۱۶ هکتار(۱۵۹۰۷۸ مترمربع)وجمعیتی درحدود۴۷۰۰ نفرتخمین زده شده است(مهندسین مشاورتدبیرشهر-۱۳۸۶)
نقشه شماره ۵ : موقعیت محله برزه دماغ(سیدجمال الدین جنوبی)
۱-۷- ۱۱-۲ موقعیت و کاربری های محله برزه دماغ
محله برزه دماغ یکی از محلات قدیمی شهر کرمانشاه محسوب می شود که دارای بیشترین بناهای مسکونی با ارزش می باشد . این محله از شمال به خیابان شهید واحدی یا رشیدی ( حد فاصل میدان نواب تا چهار راه رشیدی ) ، از غرب به خیابان اشک تلخ ( حد فاصل میدان نواب تا میدان غدیر ) ، از جنوب به میدان غدیر تا حد فاصل محله کل هواس در خیابان سید جمال الدین و از شرق نیز به خیابان سید جمال الدین (حد فاصل چهارراه رشیدی تا محله کل هواس ) محدود می شود .
میزان فرسودگی در این محله در حدود ۸۰ درصد است که ۲۵% از سطح محله را بافت کاملاً تخریبی و مخروبه تشکیل داده است. پراکنش میزان فرسایش و فرسودگی در مرکز و در شرق محله مشاهده می گردد. خیابان های مجاور محله عبارتند از واحدی در شمال، سیدجمال الدین در شرق و اشک تلخ در غرب، ساختمان های بر معابر فوق از درجه ی فرسودگی کمتری برخوردار هستند و بدلیل نوسازی های گذشته ساختمان های واقع در بر این خیابان ها با مصالح مرغوب تری نسبت به بافت محله ساخته شده اند.
جدول شماره ۱ : وضعیت کاربری های وضع موجود ( ۱۳۸۶ ) محله ( برزه دماغ )
( جمعیت ۴۶۴۸ نفر)

 

ردیف نوع کاربری مساحت(مترمربع) درصد از کل کاربریها سرانه (مترمربع)
۱ مسکونی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]




هزینه فرصت
شکل (۳-۴) ساختار پیشنهادی تابع هزینه تولید توان راکتیو برای مزارع بادی
پایان نامه - مقاله - پروژه
به منظور استقرار بازار همه DFIGهای شرکت کننده، پیشنهادات خود را در قالب پنج مولفه مجزای گفته شده به بهره­بردار مستقل سیستم ارائه می­ دهند. ISO بدنبال به حداقل رساندن هزینه تولید توان راکتیو می­باشد، بنابراین تابع پرداخت به عنوان تابع هدف برای به حداقل رساندن هزینه تولید توان راکتیو ارائه می­ شود.
(۳-۶۵)
در رابطه (۳-۶۵) توان راکتیو خروجی از یک ارائه دهنده به چهار بخش و و و تقسیم شده است، که به ترتیب نشان­دهنده مقدار توان راکتیو ارائه شده در مناطق ( و)، (و )، (و ) و ( و) می­باشد. در این معادله قیمت تسویه بازار برای مولفه در دسترس بودن می­باشد. و نیز بترتیب قیمت تسویه بازار برای هزینه تلفات مرتبط با و می­باشد. همچنین و بترتیب قیمت­ تسویه بازار برای هزینه فرصت مرتبط با ناحیه تولید و جذب توان راکتیو است.
به منظور تسویه بازار، بالاترین پیشنهاد قیمت در بین ارائه دهندگان انتخاب شده، بعنوان قیمت یکسان تسویه بازار انتخاب می­گردد. قیود زیر اطمینان حاصل می­ کند که قیمت­های بازار، برای مجموعه ­ای از پیشنهادات داده شده، بالاترین پیشنهاد قیمت پذیرفته شده می­باشد:
(۳-۶۶)
(۳-۶۷)
(۳-۶۸)
(۳-۹۶)
(۳-۷۰)
(۳-۷۱)
قیود (۳-۶۶) و (۳-۷۱) نشان می­دهد که قیمت تسویه برابر با بالاترین قیمت پیشنهادی در بین واحدهای پذیرفته شده می­باشد. قید (۳-۶۷) بیان می­ کند که قیمت تسویه برابر با بالاترین قیمت پیشنهادی واحد پذیرفته شده­ برای جذب توان راکتیو در هر دو ناحیه جذب توان راکتیو می­باشد. قید (۳-۶۸) همچنین بیان می­ کند که قیمت تسویه برابر با بالاترین قیمت پیشنهادی واحد پذیرفته شده­ برای تولید توان راکتیو در هر دو ناحیه تولید توان راکتیو و فرصت می­باشد. قیود (۳-۶۹) و (۳-۷۰) نیز بترتیب اطمینان حاصل می­ کنند که قیمت تسویه بازار برای هزینه فرصت در حالت تولید توان راکتیو و جذب توان راکتیو، بالاترین قیمت پذیرفته شده باشد.
علاوه بر قیود مربوط به قیمت تسویه بازار، قیود مرتبط با ناحیه عملکرد واحدها نیز بصورت زیر بیان می­گردد.
(۳-۷۲)
(۳-۷۳)
(۳-۷۴)
(۳-۷۵)
(۳-۷۶)
(۳-۷۷)
(۳-۷۸)
در روابط بالا قیود (۳-۷۴) تا (۳-۷۷) حدود عملکرد هریک از نواحی را نشان می­دهد. رابطه (۳-۷۸) نیز بیان می­ کند که هر واحد در هر زمان تنها در یکی از نواحی توان راکتیو می ­تواند عمل کند. قیود مرتبط با منحنی قابلیت DFIG نیز بصورت معادلات (۳-۶۱) تا (۳-۶۳) می­باشد.

 

        •  

       

       

 

 

 

                1. مدل بازار مجزای توان راکتیو برای مزارع بادی و ژنراتورهای سنکرون

               

               

           

           

       

       

 

با توجه به موارد ذکر شده، تابع پرداخت مورد انتظار برای واحدهای بادی و ژنراتورهای سنکرون بصورت زیر در تابع پرداخت کل گنجانده می­ شود.
+ (۳-۷۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]