حرکات اسلام زدایی و تجدد گرایانه توسط رضاخان در ایران‌، آتاتورک در ترکیه‌، امان الله خان در افغانستان و خاندان فؤاد وفاروق در مصر در حال انجام بودند. همهی این افراد بر جدایی دین از سیاست تاکید داشتند و اسلام درباری، نیز سازشکاری و بی تحرکی را ترویج می‌کردند. تبلیغ بی حجابی‌، رواج بی دینی‌، سرکوب روحانیون و اسلام‌شناسان‌، رواج مفاسد اخلاقی‌، بها دادن به چهره‌های فرنگ رفته و تلاش برای کمرنگ ساختن مظاهر اسلامی‌، ویژگی این کشورها طی سه دهه اول قرن جاری شمسی بود. (هاشمیان، ۱۳۸۶)
پایان نامه - مقاله - پروژه
یکی ازدلایلی که باعث شد روابط ایران ومصر به طور موقت مستحکم گردد ازدواج محمدرضا پهلوی ـ ولیعهد وقت ایران ـ با فوزیه ـ دختر ملک فؤاد و خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ـ در اسفند ۱۳۱۷ بود‌. این ازدواج که دو سال ونیم قبل ازسقوط رضاخان و تبعید اوبه آفریقای جنوبی صورت گرفت‌، فقط ۱۰ سال دوام آورد و در ۱۳۲۷ ش. به متارکه انجامید و روابط دو دولت مصر و ایران را به سردی کشاند.
در این دوران بازار مناسبی برای محصولاتی مانند توتون و تنباکو، کتیرا، ابریشم خام، پارچه های ابریشمی و نقره جات روند بازرگانی میان این دو کشور سرعت یافت. با تدریس زبان فارسی در دانشگاه های این کشور و نیز برگزیدن اساتید ایرانی در دانشگاه های مصر روابط فرهنگی نیز استحکام یافت. (هاشمیان، ۱۳۸۶)

۳-۶- روابط ایران و مصر در دوران محمدرضا شاه پهلوی

بعد از حوادثی که موجب برکناری رضاشاه و توافق برای ماندگاری حکومت پهلوی بین انگلستان و روشنفکران ایران صورت گرفت محمدرضا جانشین پدر شد و همچون پدر سیاست تعامل با مصر را در دستور کار خود قرار داد و آنچنان خود را از لحاظ فکری به مصر نزدیک نشان می داد که هنگام حضور نماینده اسرائیل در سازمان ملل به صورت علنی ابراز ناراحتی کرد و در زمانی که مصر وارد جنگ با اسرائیل شده بود خود را به عنوان حامی مصر نشان می داد.
بعد از سرنگونی ملک فاروق در تابستان ۱۳۳۱ ش. و قدرت گرفتن نظامیان چپگرا مانند ژنرال محمد نجیب و جمال عبدالناصر، روابط تهران وقاهره رو به تیرگی گذاشت. به این ترتیب حکومت ایران در مصر هم پیمان خود را از دست داده و دولت دیگری مخالف نظام سلطنتی و با انگیزه‌های سوسیالیستی و چپگرایانه قدرت گرفت. حکومت جدیدی که در مصر قدرت را به دست گرفت روابطی را با مخالفان شاه مانند مصدق برقرار کرد . حکومت جدید از حامیان مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران بود. به این ترتیب سفر محمد مصدق نخست وزیر وقت ایران به قاهره با استقبال جمال عبدالناصر و دیگر مقامات مصری مواجه گشت، اما کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازگشت شاه باعش شد دوباره روابط تیره شود.
دید منفی جمال عبدالناصر درمورد شاه‌، جای گیری دو رژیم در دو بلوک‌ سیاسی متفاوت ـ شرق وغرب ـ اختلاف ناصر بارژیم صهیونیستی، هم‌پیمانی شاه با صهیونیست‌ها و عوامل دیگر، از عواملی بود که به دوری تهران و قاهره منجر شد. شوروی و سایر دولت‌های کمونیستی‌، کم کم با مصر متحد شدند. امریکا، انگلیس، اسراییل و سایر رژیمهای غربگرا، نیز در مقابل با شاه متحد شدند. در پی این تحولات، در دهه ۳۰ شمسی‌، روابط ایران ومصر تیره بود.(دیهیم، ۱۳۶۵)
در دهه سی هجری شمسی پیمان انگلیسی و ضدکمونیستی بغداد، که به سنتو تبدیل شد، جنگ فرانسه، انگلیس و اسرائیل علیه مصر در مسأله ملی شدن کانال سوئز نیز صورت گرفت.
درتابستان ۱۳۳۹ ه.ش جمال عبدالناصر به دنبال نطق شدیداللحنی بر ضد حکومت شاه‌، دستور قطع رابطه سیاسی با تهران رابه دلیل هم‌پیمانی شاه با اشغالگران صهیونیست صادر کرد.
جمال عبدالناصر در این نطق شاه را با صهیونیستها هم دست نامید و این همدستی را مغایر با آرمان کشورهای عربی و اسلامی تلقی کرد. در پی اقدام جمال عبدالناصر، شیخ شلتوت رئیس دانشگاه الازهر نیز طی تلگرامی به شاه ـ ۵مرداد ۱۳۳۹ ـ اقدام وی را در شناسایی سیاسی رژیم صهیونیستی و ایجاد رابطه سیاسی با این رژیم، را خیانت به مسلمین نامید و از او انتقاد کرد. شاه هم در پاسخ به تلگرام رئیس الازهر اعلام کرد شناسایی اسرائیل توسط ایران‌، ۱۰ سال قبل صورت گرفته و اکنون اتفاق تازه‌ای نیفتاده است‌.
طی این ده سال روابط مصر باتهران قطع بود. شهریور ۱۳۴۹، یک ماه پیش از مرگ ناصر و هنگامی که سادات در دوره بیماری منجر به فوت ناصر زمام امور را به دست گرفته بود، رابطه دو کشور مجدداً برقرار شد. با این حال اقدام ناصر نه تنها در جهان اسلام بلکه در بین روشنفکران، تحصیل کردگان و محافل مطبوعاتی و سیاسی مصر نیز یک اقدام منطقی و ستودنی تلقی شد. از نظر افکار عمومی مصر و سایر ملتهای مسلمان‌، هم پیمانی شاه با اسرائیل در شرایطی که خاورمیانه در آتش تجاوزات رژیم صهیونیستی می‌سوخت‌، یک خیانت نابخشودنی به جهان اسلام بود. (دیهیم، ۱۳۶۵)
ناصر با این اقدام، صف دوستان و دشمنان رژیم صهیونیستی را از یکدیگر متمایز ساخت‌. بدیهی است آنهایی که در اوج دشمنی ملتهای مسلمان خاورمیانه به یاری حکومت صهیونیستی می‌شتابند و هم آن را به رسمیت می‌شناسند و هم دیگران را به مشی سیاسی خویش دعوت می‌کنند، بیگانه‌هایی هستند که باید مطرود همه کشورها، ملتها و دولتها قرار گیرند. علیرغم این قطع رابطه، شاه نه تنها از دوستی با اسرائیل منصرف نشد، بلکه هر روز به صهیونیستها نزدیک تر می‌شد و حتی سعی می کرد نقش ژاندارم منطقه را برای واداشتن دولتهای عرب به همزیستی مسالمت‌آمیز با اسرائیل ایفا کند.
در ۲۳ مرداد ۱۳۳۹، اتحادیه عرب بااعمال نفوذ جمال عبدالناصر، خلیج فارس را «خلیج عربی‌» خواند وکنفرانس حقوقدانان عرب نیز در ۱۳۴۳ ش. زیرسلطه ناصر، برای نخستین بار از خوزستان ایران با نام جعلی «عربستان‌» یاد کردند. این اقدامات که با پوشش «پان عربیسم‌» تبلیغ می‌شد، از سویی شکاف بیشتر بین شاه و سایر رژیم‌های عرب را در پی داشت و از سوی دیگر به حمایت بیش از پیش امریکا و رژیم صهیونیستی از شاه انجامید. (دیهیم، ۱۳۶۵)
شکست خوردن جمال عبدالناصر و دولت های دیگر هم پیمان از رژیم صهیونیستی در جنگ ۶روزه (۱۳۴۶ش.) آسیب بزرگی به تفکر ناصریسم در منطقه وارد آورد. بعد از این جنگ ناصر در انزوا قرار گرفت. از طرف دیگر شاه هم برای آن که در معرض نفرت ملتهای مسلمان قرار نگیرد، ضمن حفظ مناسبات پنهان خود با صهیونیستها، علیه آنان موضعگیری می‌کرد. او همواره خواستار عقب‌نشینی نیروهای صهیونیستی به مرزهای اشغال شده در جنگ ۶روزه می‌شد و یا اقدام صهیونیستها در به آتش کشیدن مسجدالاقصی ـ ۱۳۴۸ش. ـ را محکوم کرد و حتی در شکل‌گیری سازمان کنفرانس اسلامی که نتیجه همان آتش‌سوزی بود، نقش مدیریتی داشت‌.(بررسی روابط خارجی ایران،۱۳۶۵)
شاه وناصر اختلافات اساسی با هم داشتند، اما در عین حال یک ویژگی مشترک داشتند و آن مبارزه با احساسات اسلامی مردمشان بود.
«مبارزه با اسلام گرایی ملتها» و «تظاهر به اسلام خواهی نزد ملتها» دو پدیده کاملاً متناقض است‌. این واقعیت در اکثر کشورهای اسلامی که توسط حکومت‌های لائیک اداره می‌شوند وجود دارد.
پس از سقوط پادشاهی ملک فاروق در مصر این پدیده متناقض ـ تظاهر به دینداری و سرکوب دینداران ـ یکی از مشخصات سیاسی و فرهنگی زمامداران مصر شده است. عبدالناصر خود را چنان اسلام‌گرا و دین‌دار نشان داده و توانسته بود پایگاه های نیرومندی در میان افراد مذهبی مصر به دست آورد که بعضی مفسران سیاسی‌، به قدرت رسیدن او را در مصر بیشس از هر چیز مرهون حمایت جنبش اخوان المسلمین می‌دانند. (بررسی اجمالی کشور مصر، ۱۳۵۳)
قدرت عبدالناصر درمصر به قطع ارتباط فاروق با ملت مسلمان مصر و پناه بردن وی به انگلیسی‌ها و تعمیق شکاف عقیدتی موجود میان دو طرز تفکر حاکم بر دولت و ملت مدیون بود. ناصر، قدرت و نفوذ خود را ، هنگامی از دست داد که از یک طرفایده جدایی دین از سیاست را به عنوان بخشی از منطق ناصریسم مطرح ساخت و از سوی دیگر به تدریج مبارزه با اخوان المسلمین، سران، اعضأ و هواداران آن را آغاز کرد.
پیروزی ناصر باعث به حاشیه رانده شدن اخوان المسلمین شد. به دنبال مرگ ناصر، معاون وی انورسادات‌، قدرت را در دست گرفت‌. این تحولات سبب شد تا شاه ایران مناسبات از دست رفته خود در دوران ناصر را با نزدیک شدن به سادات جبران کند. انگیزه‌های چندی نیز در این تصمیم به شاه کمک می‌کرد. در واقع از آخرین روزهای حیات ناصر کسی بر کرسی زمامداری مصر تکیه زده بود که مانند شاه ایران مشتاق رابطه با اسرائیل بود، هرچند که درآن دوره به اقتضای شرایط سیاسی جرأت علنی ساختن این اشتیاق را نداشت. در پی مرگ عبدالناصر، به دستور شاه‌، هویدا ـ نخست وزیر وقت ایران ـ در مراسم تشییع جنازه ناصر در قاهره شرکت کرد و زمینه توسعه روابط آتی را فراهم آورد. سادات نیز در پاییز ۱۳۵۰ش. به تهران آمد و شرایط سیاسی برای ازسرگیری همکاری‌ها و مناسبات دو کشور مهیا شد. اقدام سادات در اخراج مستشاران روسی از مصرـ ۱۳۵۱ ش. ـ و رویکرد وی به امریکا نیز سبب تحکیم هرچه بیشتر روابط دو دولت شد. (بررسیروابطخارجیایران،۱۳۶۵)
مرگ ناصر و به قدرت رسیدن سادات باعث شد تا دولت مصر در جنگ رمضان (۱۳۵۲ش.) علیرغم خشم و کینه ضدصهیونیستی مردم و بسیاری از نیروهای مسلمان ارتش مصر تمایلی به ادامه آن نداشته باشد. بر این اساس این جنگ بلافاصله با اعلام آتش بس سازمان ملل و پذیرش آن از سوی سادات و در حالی که تمامی صحرای سینا در اشغال صهیونیست‌ها بود، خاتمه یافت‌. در خلال جنگ رمضان مبارزه با مسلمانان مصری نیز از سر گرفته شد. سادات از اواسط دهه ۵۰ ش. تدریجاً به پرچمدار مبارزه علیه اسلام‌گرایی در شمال آفریقا تبدیل شد. او نیروهای بسیاری به سودان فرستاد تا به «جعفرنمیری‌» که با جنبش اسلامی «المهدی‌» درگیر بود، یاری رساند. (رضوی،۱۳۹۰،ص۱۶)
اگر جمال عبدالناصر مبارزه با مسلمانان را به صورت مخفی و با توجیهات عوامفریبانه انجام می‌داد، سادات به صورت علنی از بستن مساجد، قلع و قمع روحانیون و حتی سرکوب مخالفین اسرائیل سخن به میان آورد. سادات در تابستان ۱۳۵۹ ش. درجمع مفتی‌های درباری مصر طی سخنانی عملکرد گروه های اسلامی مصر از جمله سازمان اسلامی الجهاد، سازمان اخوان المسلمین‌، سازمان حمایت اسلامی و… را مغایر با احکام اسلام دانسته و دین اسلام را دینی صلح‌دوست معرفی کرده بود و از جانب دیگر در همان حال بر ضرورت جدایی دین از سیاست تأکید می‌کرد.
چهار سال پس از جنگ رمضان، هنگامی که سادات در پاییز ۱۳۵۴ ش. در ناباوری ملتهای مسلمان به اسرائیل سفر کرد، شاه ایران بعد از کارتر دومین رئیس کشوری بود که این سفر را مورد حمایت قرار داد. شاه از مشوقان سادات در این سفر و در تلاشهای قاهره برای صلح با صهیونیستها بود. هنگامی که سادات در ۲۵ خرداد ۱۳۵۵ به تهران آمد، شاه تلاش کرد تا وی را به برقراری رابطه سیاسی با رژیم صهیونیستی متقاعد سازد. مقامات قاهره بعدها به حمایت‌های شاه از سادات در ایجاد روابط با صهیونیستها اذعان کردند. به همین دلیل سفر سادات به بیت‌المقدس که یکسال بعد صورت گرفت و همچنین پیمان کمپ دیوید که متعاقب آن در امریکا منعقد شد، از ابتدای شکل‌گیری تا مراحل نهایی آن، مورد حمایت شاه قرار داشت‌. به همین دلیل بود که پس از امضای این پیمان‌، حسنی مبارک از سوی سادات برای ارائه گزارشی به شاه ایران وارد تهران شد. (رضوی،۱۳۹۰،ص۱۶)
سفر سادات به بیت‌المقدس و سپس انعقاد پیمان کمپ دیوید مقارن با وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. از این رو با پیروزی انقلاب، روابط تهران با قاهره در اعتراض به انعقاد این معاهده قطع شد.
محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه ایران و محمد انور سادات، رئیس جمهور مصر، در خارج از محدوده دیپلماتیک، نیز با یکدیگر روابط نزدیک و دوستانه ای داشتند در طول جنگ یوم کیپور، محمدرضا شاه پهلوی کمک‌هایی را به ارتش مصر در مقابل ارتش اسرائیل به عمل آورد.
به طور کلی می توان گفت که روابط ایران و مصر در زمان محمدرضاشاه به روابط گرم و صمیمی تبدیل شد که حتی اسرائیل هم از این رابطه نزدیک دو کشور احساس خطر می کرد.

۳-۷- روابط ایران و مصر بعد از انقلاب اسلامی ایران مقارن با دوران حسنی مبارک

با پیروزی انقلاب اسلامی که انقلابی ضدصهیونیستی و ضد آمریکایی بود که نمی‌توانست رابطه مثبتی با حکومت سادات که سرسپرده صهیونیستها شده بود داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران ۲ ماه پس از پیروزی انقلاب و ۹سال پس از بازگشایی مجدد مناسبات تهران و قاهره‌، روابط خود را با مصر به دستور امام خمینی (ره‌) قطع کرد.
در پی صدور این فرمان، روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و مصر در اعتراض به سازش قاهره با صهیونیستها قطع شده و هنوز این رابطه به طور رسمی بازگشایی نشده است‌. بر این اساس در تاریخچه مناسبات دو کشور، عامل «گرایش به صهیونیسم‌» همواره عنصربازدارنده و تخریب کننده روابط به شمار می‌رود.
گرچه در دستورالعمل حضرت امام به وزیر خارجه وقت برای قطع رابطه با مصر، تنها به پیمان کمپ دیوید اشاره شده ولی تا آن زمان رژیم سادات خصومت‌های دیگری نیز با جمهوری اسلامی ایران داشته است‌. از جمله این خصومت‌ها می‌توان به پذیرایی سادات از شاه ایران در کشاکش انقلاب وخودداری از تحویل وی‌، دشمنی وستیزه‌جویی با انقلاب اسلامی ایران و واگذاری پایگاه نظامی به امریکا برای استفاده از آن درحمله به خاک ایران‌، کمک های نظامی به عراق برای براندازی ایران اشاره داشت.به این ترتیب روابط سیاسی ایران با مصر قطع شد.
با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و به اتمام رسیدن جنگ ایران و عراق، جمهوری اسلامی در اقدامی یک طرفی و بشردوستانه اسرای مصری را که به همراه نیروهای عراقی اسیر شده بودند را با وساطت شیخ محمد غزالی آزاد کرد.
پس از به اتمام رسیدن جنگ دوم خلیج فارس و آزاد شدن کویت به دست نیروهای متفقین با رهبری آمریکا، نقشه سیاسی خاورمیانه دوباره دچار تحول شد. این تحولات و دگرگونی ها، زمینه ساز نزدیکی تهران و قاهره فراهم ساخت و در هشتم اردیبهشت ۱۳۷۰ دفتر حافظ منافع در هر دو کشور تاسیس شد. بعد از آن تاریخ تا کنون بیشتر گفتگو های دوجانبه در سطح وزرای خارجه انجام می شود. (هاشم، ۱۳۷۲: ۷۸)
طی دهه هفتاد دو کشور در زمینه مسائل بین المللی زیر با هم همکاری های مناسبی داشته اند:
الف)هماهنگی موضع دو کشور در مورد مسئله بوسنی و کمک به مسلمانان آن منطقه
ب)موضع نزدیک درباره NPT
ج)رایزنی دو کشور در رابطه با مسئله حقوق بشر که باعث تغییر رای مصر راجع به قطع نامه حقوق بشر علیه ایران از مثبت به ممتنع شد.
د)همکاری در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامی و شرکت عمرو موسی وزیر خارجه مصر در اجلاس تهران و اتخاذ مواضع مشترک در مورد بسیاری از مسائل طرح شده
در مورد همکاری های منطقه ای نیز در آن دوران مواضع مشترک متعددی بین دو کشور وجود داشت که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف) ضرورت جلوگیری از استفاده رژیم صهیونیستی از تسلیحات کشتار جمعی
ب) حمایت از تمامیت ارضی عراق و مخالفت با تجزیه آن
ج)طرح خلع سلاح هسته ای و کشتار جمعی خاورمیانه
همکاری های دوجانبه میان ایران و مصر در دهه مذکور نیز عبارتند از:
الف)همکاری اقتصادی:
روند بهبود روابط و مناسبات اقتصادی بعد از بازگشایی دفتر حافظ منافع دو کشور به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت. در همین راستا ۵ کارخانه نیشکر از سوی مصر در استان خراسان افتتاح شد و امضا یادداشت تفاهمی برای فروش هزار دستگاه تراکتور به بخش خصوصی مصر امضا و مبادلات تجاری دیگر در زمره فعالیت های اقتصادی مشترک دو کشور قابل ذکرند.
ب) همکاری های فرهنگی
امضا تفاهم نامه همکاری علمی بین دانشگاه عین شمس مصر و دانشگاه علامه طباطبایی سفر برخی علمای برجسته و شخصیت های علمی ادبی و فرهنگی ایران به مصر و ملاقات با شیخ الازهر و دیدار شخصیت های علمی و مطبوعاتی مصر با مسئولان ایران، همچنین نمایش فیلم های ایرانی در مصر و دیدارهای ورزشی جز فعالیت های فرهنگی سال های اخیر به حساب می آید. (خسروشاهی، ۱۳۸۰: ۳۵-۳۸)
با وجود این موارد در سالهای بعد از انقلاب هیچگاه بین ایران ومصر روابط برقرار نشد. دوران  ریاست جمهوری آقای خاتمی با توجه به سیاست انتخاب شده ایشان یعنی سیاست تنش زدایی واصلاحات سیاسی شرایطی برای ارتباط دوباره بین ایران و مصر به وجود آمد اما با مخالف شدید نیروهای سکولار در مصر و برخی گروه ها در ایران روبه رو شد(صارمی،۱۳۸۶،صص۶۹ -۹۰)
در اریبهشت ۸۶محمود احمدی نژاد ریس جمهور ایران اعلام کرد که آماده هستیم تا اگر دولت مصر اعلام آمادگی کند همین امروز سفارتمان را در این کشور دایر کنیم. به دنبال این اظهارات علی لاریجانی در سمت نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی به مصر سفر کرد و بهمن ماه همان سال غلام علی حداد عادل رئیس مجلس برای شرکت در اجلاس اتحادیه بین المجالس اسلامی به مصر رفت که این اولین سفر رئیس یکی از قوای سه گانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مصر به حساب می آید. در این دیدار حداد عادل با مبارک دیدار کرد. (مشرق،۱۳۹۱)
گام دیگری که در راستای بهبود روابط با مصر در دولت دهم برداشته شد سفر علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم برای شرکت در اتحادیه بین المجالس بود که این بار پخش فیلم اعدام فرعون مشکل ساز شد که با اعتراض رسمی مصریان مواجه گشت. با این حال احمدی نژاد با فرستادن حمید بقایی به مصر به تلاش های خود برای عادی سازی روابط ادامه داد. بقایی در این سفر تلاش کرد زمینه های برقراری پرواز مستقیم تهران-قاهره را فراهم کند اما این اقدام با مخالفت آمریکا مواجه شد.
بعد از فروپاشی دیکتاتوری حسنی مبارک و خیزش اسلامی در این کشور جرقه های ارتباط ایران و مصر بین سردمداران دوکشور زده شد و وزارت خارجه هر دو طرف آمادگی خود را برای مذاکره اعلام کردند. به طوری که مصر طی اعلامی رسمی تغییر سیاست خارجی خود با کشورهای همسایه را بیان نمود و از این طرف ایران نیز با اعزام محمد خزایی نماینده دائم خود در سازمان ملل و هیئت همراه برای شرکت در کنگره قاهره تمایل خود را برای بر قراری رابطه بین دو کشور نشان داد. حضور این هیئت ایرانی در مصر و عبور ناوگان ارتش جمهوری اسلامی از کانال سوئز با اجازه شورای نظامی مصر و حضور مرسی ریس جمهور این کشور در اجلاس سران عدم تعهدها در تهران ومعرفی کردن ایران به عنوان کشور دوست وبرادر امیدها را برای ایجاد ارتباط مجدد بین دوکشور زنده کرد(فارس،۱۳۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...