" تحقیق-پروژه و پایان نامه – نتیجهگیری – شخصیت حقوقی دولت و مؤسسات دولتی – 5 " |
“
مبحث پنجم: اهلیت شخص حقوقی
در اهلیت شخص حقوقی، اهلیت تمتع و اهلیت استیفا را بررسی کنیم.
به موجب ماده ۵۵۸ قانون تجارت «شخص حقوقی میتواند دارای کلیه حقوق و تکالیفی شود که قانون برای افراد قائل است مگر حقوق و وظایفی ابوت، بنوت امثال ذلک». بنابرین شخص حقوقی، در حدودی که با طبیعت او سازگار باشد، دارای اهلیت کامل است. راجع به اهلیت استیفا ماده ۵۸۹ قانون تجارت میگوید «تصمیمات شخص حقوقی به وسیله مقاماتی که به موجب قانون یا اساسنامه صلاحیت اتخاذ تصمیم دارند گرفته میشود» و به عبارت دیگر، حقوق و تکالیف شخص حقوقی، به وسیله نمایندگان او انجام میگیرد و غیر از این هم نمیتواند باشد زیرا شخص حقوقی چون از موجودات قانونی است نمیتواند اهلیت استیفا داشته باشد و از این حیث وضع شخص حقوقی طبعاً در تمام کشورهای دنیا یکسان است.
نتیجهگیری – شخصیت حقوقی دولت و مؤسسات دولتی
شخص حقوقی وجود حقیقی، ولی البته در وجود او هم نباید به راه اغراق رفت و مثلاً جمعیت را دارای روح مخصوص و ارادهای به معنی اراده انسان دانست و وارد امور موهوم و یا لااقل مسائل ماوراءالطبیه شد. شخصیت از حقوق خاص انسان است ولی در جامعه های متمدن قبول شخصیت یعنی، قبول حقوق و تکالیف برای جمعیتها و مؤسساتی که انسان ایجاد میکند ضروری است و به همین دلیل، امروزه در تمام حقوق کشورها، توجه مخصوصی به شخص حقوقی میشود و در قوانین مقام مهمی برای آن قائل است به طوری که میتوان گفت هر قدر تازهتر باشد، بیشتر به شخص حقوقی اهمیت میدهد. مثلاً در قانون مدنی فرانسه که در سال ۱۸۰۴ میلادی نوشته شده، اصلاً از شخص حقوقی حرفی در میان نیست و حال آنکه در قانون مدنی ایتالیا ۱۸۶۵ مختصراً ذکری از آن شده است. در قانون مدنی اسپانیا ۱۸۶۹ فصلی تمام مخصوص شخص حقوقی است و در قانون مدنی آلمان ۱۹۰۰ (مواد ۳۱ – ۸۹ ) به شخص حقوقی اختصاص یافته است.[۶۵]
شخصیت دولت از منظر حقوقی، شخصیتی است از نوع خقوقی و مجازی و از قسم شخصیت عمومی. از آن نگاه که مظهراجتماع و گرداننده آن است، ناگزیر طرف حقوق متقابل قرار میگیرد.
از آن نقطه نظر که اموالی را در اختیار دارد و برای اداره امور کشور به کار میگیرد، لاجرم «داین و مدیون» قرار میگیرد و همان گونه که میدانیم لازمه داین و مدیون بودن، متعهد شدن و مسئول شدن است.
در خصوص شخصیت مؤسسات عمومی و غیره قابل ذکر است که به عکس تقسیمات استانی که در بعضی از کشورها از جمله: فرانسه و آمریکا وجود دارد و آن استانها مستقلا دارای شخصیت حقوقی جای از دولت مرکزی هستند، در حقوق ایران، صرف تقسیمات استانی هویت شخصیت حقوقی را به آن ها (استانها) واگذار نمیکند، بلکه تقسیمات استانی- وزارتخانهها- سایر مؤسسات دولتی دیگر، صرفاً جزو تقسیمات داخلی دولت مرکزی محسوب میشوند که داراییشان جزئی از دارایی دولت و کارمندان و کارکنانشان نیز جزئی از کارمندان و کارکنان دولت مرکزی محسوب است. اما ظاهراًً بر اساس قوانین موضوعه ایران این هویت (شخصیت حقوقی مستقل از دولت مرکزی) برای شهرداریها – انجمنهای روستایی- و مؤسسات مستقل دولتی که (با بودجه شخصی اداره میشوند) اعطاء شده است.
گفتار سوم: مسئولیت
مبحث اول: تعابیر لغوی و عرفی مسئولیت
مسئولیت در لغت در معانی: «ضمانت، ضامن، ضمان، تعهد و مؤاخذه»[۶۶] به کار میرود که البته ریشه این لغت از سَئَلَ و به معنی سئوال کردن و مورد بازخواست قرار گرفتن مطرح شده است.
این واژه در عرف عام به مفهوم تصمیمگیری مناسب[۶۷] است که فرد در چهارچوب هنجارهای اجتماعی و انتظاراتی که معمولاً از فرد متعادل میرود، دست به انتخاب بزند. این انتخاب سبب ایجاد روابط انسانی مثبت، افزایش ایمنی، موفقیت و آسایش خاطر میشود. پاسخ مؤثر[۶۸] هم پاسخی است که فرد را قادر میسازد تا به هدفهایی که باعث تقویت عزّت نفس میشوند، دست یابد. برای آنکه فرد به گونهای مؤثر پاسخ دهد، لازم است مشخصه های مهم موقعیت مورد نظر را بشناسد. اگر او صرفاً نفع شخصی را در نظر بگیرد و به محدودیتهای موجود توجه نکند، مشکلاتی برای خود و دیگران به وجود میآورد.
هر فردی ناگزیر است از نگرش سایرین به مسائل آگاه باشد، زیرا انتخابهای وی در نیازها، حقوق و مسئولیتهای سایرین متأثر است.علاوه بر این، لازم است که افراد از نیازها و هدفهای خویش آگاه باشند. افراد، زمانی فردی مسئول بشمار میآیند که با درنظر گرفتن هدفهای خویش و نیازهای سایرین عمل نمایند.
در بررسی آیاتی از قرآن کریم، معانی لغوی مشابهی در تعبیر از مسئولیت به چشم میخورد.
-
- «یسئلونک عَن الانفال»[۶۹]
- «ثانیه لتسئلن عمأ کنتُم تفترون»[۷۰]
که در معنا و مفهوم پرسش، بازخواستن و مورد بازخواست قرار گرفتن، اثر وضعی اعمال بر رفتار آدمی است و مبیّن آن است که، انسان مختار در قبال تعرّض نسبت به جسم و جان، مال و حیئیت دیگران، باید پاسخگو باشد، به تعبیر دیگر، هر کس ضرری به دیگری وارد کند، باید از عهد، جبران خسارت مادی و معنوی داده برآید، مگر آن که اضرار به غیر، به تجویز قانون باشد[۷۱] یا ضرر و زیان وارده به اشخاص، در نظر عُرف، ضرر او غیرمتعارف جلوه نماید که در این صورت فاعل ملزم به تدارک ضرر نمیباشد. شاید در تعابیر موجود در عرف اندک تفاوتی بین لغاتی مانند: مسئولیت، تعهد، وظیفه – تکلف و حق باشد ولی واقعیت آن است که هر کدام از لغات یاد شده بار معنایی خاصی را بدوش میکشند، تا آنجایی که به تعبیری گفتهاند:
«مسئولیت» (به معنی مسئول بودن و یا متعهد بودن به انجام امری باشد.)
«وظیفه» (به آن چیزی اطلاق میشود که شرعاً یا عرفاً به عهده کسی باشد.)
«تکلیف» (به معنی بار کردن کاری سخت توأم با رنج، به کسی باشد.)
«تعهد» (به معنای گردن گرفتن کاری و همچنین عهد و پیمان بستن نیز آماده است.)
«حق» (در این مبحث به مفهوم نصیب میباشد.)
هر یک از این واژه ها، به نوعی با یکدیگر ملازم میباشند. به عنوان مثال؛ تا وظیفهای بر دوش کسی نباشد، مسئولیتی در قبال انجام دادن یا ندادن آن نداد و در مورد آن، بازخواست نخواهد شد. واژه تکلیف نیز با مسئولیت ملازم است؛ چرا که در هر سه مورد چیزی برعهده شخص میباشد که اجرای آن، لازم و واجب است. واژه تعهد نیز با سه واژه اخیر در ارتباط است؛ چرا که در هر حال فرد متعهد، موظف و مکلف است آنچه را که به آن تعهد داده است به انجام برساند و در این مورد مسئول میباشد.
کلمه حق نیز با واژه های اخیر تناسب دارد، زیرا هرگاه سخن از حق به میان میآید، تکلیف و مسئولیتی هم در پی آن خواهد بود و با اثبات حق برای یک طرف، تکلیف و مسئولیتی هم برای طرف دیگر به وجود میآید.
مطالعه: زیربنای مسئولیتپذیری
خالی از لطف نیست که بدانیم مسئولیتپذیری، مقدمات و شرایطی دارد و زمانی میتوان مسئولیتی را به فردی سپرد که او این شرایط را احرازکرده باشد.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 10:19:00 ب.ظ ]
|