۱۱-انعطاف پذیری : انعطاف پذیری عبارتست از توانایی تطبیق دادن عواطف ، افکار و رفتار با موقعیت هایی که مدام در حال تغییر هستند. این بعد به توانایی کلی فرد در سازگاری با شرایط غیر قابل پیش بینی و پویا بر می گردد. اشخاص منعطف ، افررادی فعال وهمیاری کننده ، سازگار با تغییر بدون تعصب،صبور نسبت به عقاید و جهت گیری های مختلف و قبول اشتباهات خود هستند.
۱۲- تحمل استرس : تحمل استرس عبارتست از توانایی استقامت در برابر رخدادها و موقعیت های استرس زا بدون توقف از طریق سازگاری فعال و مثبت در برابر استرس . این توانایی بر : الف) قابلیت انتخاب روشهایی برای سازگاری با استرس . ب) تمایل توام با خوش بینی به تجارب جدید و تمایل به داشتن توانایی غلبه بر مشکل موجود. ج) این احساس که شخص می تواند موقعیت استرس زا را کنترل کند یا بر آن اثر گذارد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
این بعد به آنچه که ” قدرت من”[۹۷] و ” مقابله مثبت “[۹۸] گفته می شود، شبیه است و اضطراب اغلب زمانی به وجود می آید که فرد در این جنبه از هوش هیجانی درست عمل نکند.
۱۳- کنترل تکانه: کنترل تکانه ای توانایی مقاومت یا به تعویض انداختن تکانه، سائق یا وسوسه انجام عملی است . این توانایی شامل پذیرفتن تکانه های پرخاشگرانه ، خود دار بودن و کنترل خشم است. پایین بودن تحمل ناکامی ، نا توانی در کنترل مشکلات ، آزار گری و رفتار های خشن و غیر قابل پبش بینی از نشانه های کنترل ضعیف تکانه است.
۱۴- شادکامی : عبارتست از توانایی راضی بودن از زندگی خود ، لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن است . این بعد با احساس کلی شادی و نشاط مرتبط است.
شادکامی پیامد جانبی یا شاخص مهم نمره کلی هوش هیجانی و عملکرد هیجانی شخص است. شخصی که در این بعد ضعیف است ممکن است نشانه های نوعی افسردگی از قبیل نگرانی ، عدم اطمینان به آینده ، احساس گناه ، نا رضایتی از زندگی و حرفه و در مورد حادتر افکار خودکشی داشته باشد.
۱۵- خوش بینی :خوش بینی یعنی توانایی نگاه کردن به طرف روشن تر زندگی و حفظ یک دید مثبت ، حتی در مواجهه با بدشانسی است. خوش بینی نشان دهنده داشتن امید به زندگی و رویکردی مثبت است.(مایر۲۰۰۳/نوری۱۳۸۳)
بار- اون (۱۹۹۷) علاوه بر ۱۵ خرده مقیاس ، ۲ خرده مقیاس روایی را نیز مطرح میکند که در ارزیابی روایی نتایج حاصل از اجرا ، از آنها استفاده می شود ، این خرده مقیاس ها عبارتند از:
ارائه تصویر مثبت[۹۹] : این خرده مقیاس به منظور اندازه گیری تمایل به دادن پاسخ مثبت اغراق آمیز طراحی شده است.
ارائه تصویر منفی[۱۰۰] : این خرده مقیاس به منظور اندازه گیری تمایل به دادن پاسخ منفی اغراق آمیز طراحی شده است.( بار-اون ۱۹۹۷)

الگوی توانایی مایر و سالووی

الگوی توانایی در سال ۱۹۹۷ توسط مایر و سالووی ارائه شد. این الگو متمرکز بر نقش هیجان ها و تاثیرات متقابل شان بر افکار است (مایر و سالووی، ۱۹۹۷). مایر و سالووی معتقدند که هوش هیجانی از توانایی های ذهنی، مهارت ها و قابلیت های متعددی تشکیل شده است. توانایی های ذهنی متمایز از دیگر توانایی ها بوده و شامل تفکر انتزاعی و حل مسایل می باشد (مایر و همکاران، ۲۰۰۰).
مایر و سالووی درباره ی الگوی توانایی ذهنی هوش هیجانی، پیش بینی کرده اند که طبق آن افرادی که از نظر هوش هجانی با هوش ترند:
الف) احتمالاً در خانواده ی متعادل از نظر اجتماعی رشد کرده اند؛
ب) غیر تدافعی هستند؛
ج)  قادر به سازمان دهی مجدد هیجان ها به طور موثرند؛
د) نقش هیجانی خوب را انتخاب می کنند؛
ه) قادر به برقراری ارتباط و بیان احساسات خود هستند؛
و) دانش تخصصی خود را در حوزه ی خاص مثل زیبا شناسی، اخلاق، حل مسایل اجتماعی و رهبری توسعه می دهند.

 مؤلفه های هوش هیجانی:

مایر و سالووی(۱۹۹۷) الگوی چهار بخشی را به صورت یک دایره یی توضیح داده اند که در این تحقیق هر یک از بخش های آن توضیح داده می شود. اولین بخش این الگو توانایی ادراک [۱۰۱]و ابراز احساسات است، ادراک هیجانی شامل توجه، کشف و ثبت پیام های هیجانی می باشد که در ابراز احساسات مشاهده می شود. در چرخه ی سیستم شناختی - هیجانی، این مولفه شامل باز شناسی و وارد کردن اطلاعات است. هوش هیجانی بدون شاخه ی اول نمی تواند شروع شود. اگر هر زمان احساس ناخوشایندی به وجود آمد، شخص توجهش را از آن منحرف می سازد، چرا که تقریباً توجه به احساسات را آموخته است، ادراک هیجانی ،توجه و رمز گشایی پیام های هیجانی را آن گونه که در حالات چهره یی، تن صدا، آثار هنر و دیگر مصنوعات فرهنگی بیان می شود، در بر می گیرد. شخصی که حالت خنده را در چهره ی فرد دیگری ادراک می کند، چیزهای زیادی درباره ی هیجانات و احساسات آن فرد، دریافت می کند تا شخصی که چنین علامتی را درک نکرده است. توانایی افراد در توجه به ارزیابی  و ابراز حالات هیجانی خود و دیگران متفاوت است. این توانش ها، پایه ی مهارت های پردازش اطلاعات مربوط به احساسات و حالات خلقی هستند. افرادی که مهارت بیشتری در این کار دارند بهتر می توانند نسبت به محیط اجتماعی شان واکنش نشان دهند و چارچوب حمایت اجتماعی مناسبی را برای خویشتن بسازند (سالووی و همکاران، ۱۹۹۹؛ به نقل از تساسیس و نیکولائو، ۲۰۰۵).
دومین بخش هوش هیجانی، تسهیل هیجانی[۱۰۲] است، این شاخه مربوط به استفاده از هیجان برای تقویت پردازش های هیجانی است. هیجان ها، سازمان دهی پیچیده یی هستند که شامل جنبه های فیزیولوژیکی، هیجانی- تجربی و آگاهی از زندگی روانی می باشند. هیجان ها هم به صورت احساس های شناخته شده، مانند وقتی کسی فکر می کند «من الان ناراحت هستم» و هم به صورت شناخت های تغییر یافته، مانند وقتی که فرد غمگینی فکر می کند«من خوب نیستم» وارد نظام شناختی می شود. هیجان ها می توانند باعث بهتر انجام دادن کارها در بعضی از حالت ها شوند (مایر و همکاران، ۲۰۰۰).
علاوه بر این هیجان ها، با مثبت و منفی شدن شان در حالت خوشحالی و نارحتی شناخت را تحت تاثیر قرار می دهند. این تغییرات، نظام  شناختی را وادار می کند تا عوامل را از زاویه های مختلف مشاهده کنند (مایر، ۱۹۹۹؛ به نقل از دهکردی، ۱۳۸۶)
حالات هیجانی و اثرات آن می تواند افراد را به سوی اهداف متفاوت هدایت کند. مثلاً خلق مثبت با احتمال بیشتری پیامد مثبت را ایجاد می کند، در حالی که خلق منفی پیامدهای منفی را دنبال می کند (تورسکی، ۱۹۸۳؛ به نقل از خسرو جاوید،۱۳۸۰).
توجه به یک مشکل در حالات خلقی متفاوت افراد را برای بررسی طیف وسیعی از اعمال و پیامدهای ممکن، توانمند می سازد، علاوه بر این محققان معتقدند که هیجان گرایش ذهنی متفاوتی را ایجاد می کند که برای حل انواع خاصی از مسایل،انطباق کمتر یا بیشتر دارد، یعنی هیجان های متفاوت، سبک های مختلف پردازش اطلاعات را ایجاد می کند. خلق مثبت، حالات ذهنی را برای ایجاد خلاقیت در تفکر و رفتار دوستانه به منظور برقراری ارتباط جدید، تسهیل می کند، همچنین خلق منفی حالت ذهنی را ایجاد می کند که مشکلات به کندی و با توجه به تمرکز بیشتر بر جزییات حل می شوند و این دو سبک متفاوت پردازش اطلاعات به ترتیب برای انواع تکالیف مساله گشایی نتیجه بخش است : ۱) مسایل استقریی،[۱۰۳] ۲) مسایل قیاسی[۱۰۴]. همچنین افراد با هوش از لحاظ هیجانی قادر به مهار و هدایت کیفیت های انگیختگی هیجانی هستند. مثلاً دانش آموزی ممکن است با تصور پیامدهای منفی شکست و با بیان عباراتی نظیر امتحان مشکل است و با ایجاد ترس، خود را برای شروع مطالعه تحریک کند، دانش آموز دیگری ممکن است با یاد آوری موفقیت های پیشین به تقویت اعتماد به نفس و تداوم پشتکار به انجام تکلیف بپردازد (پالفی و سالووی، به نقل از شهبازی…..).
سومین بخش شامل درک و استدلال[۱۰۵] به وسیله ی هیجان می باشد، توانایی درک هیجان ها، درک معانی آن ها و چگونگی ترکیب آن ها با یکدیگر باعث پیشرفت فرد می شود. شاخه ی سوم هوش هیجانی با دانش پایه یی سیستم هیجانی، ارتباط دارد. توانش اصلی در این سطح، مربوط به توانایی برچسب زدن با کلمات و باز شناسی روابط میان نمونه های بارز واژگان عاطفی است. افراد با هوش هیجانی، توانایی تشخیص اصطلاحاتی که برای توصیف هیجانات در مجموعه یی از واژگان آشنا و گروهی از عبارات هیجانی که در طبقه یی از واژگان نا مشخص، ترتیب یافته اند را دارند. برای مثال افراد یاد گرفته اند که واژه هایی نظیر «خشم»، «ناراحتی» و «رنجش» می توانند با یکدیگر در یک نقطه واحد یعنی عصبانیت قرار گیرند. شاید هم رابطه میان این اصطلاحات، حدس زده شود که اگر محرک های تحریک کننده حذف نشوند، رنجش و ناراحتی تبدیل به خشم شود (مایر و سالووی، ۱۹۹۷؛ به نقل از دهکردی، ۱۳۸۶).
بخش چهارم مدیریت هیجان[۱۰۶] هاست، به این معنی که کسی که قادر به اداره ی هیجان های خود است، ادراک هیجانی خوبی دارد و از تغییرات روحیه و فهم هیجانی برخوردار است. در واقع فردی که از نظر هیجانی با هوش است، باید بتواند با شرایط ناپایدار روحی روبرو شود که این نیازمند درک این حالت ها است.
مدیریت هیجانی شامل چگونگی درک فرد از پیشرفت های هیجانی در روابطش با دیگران می باشد. این روابط می تواند غیر قابل پیش بینی باشد. مدیریت هیجانی به فرد اجازه می دهد تا بهترین راهبرد را انتخاب کند و در آن گام نهد (مایر و سالووی، ۱۹۹۷؛ به نقل از دهکردی، ۱۳۸۶).
مایر و سالووی بر اساس این الگو مولفه های هوش هیجانی را به صورت زیر خلاصه کردند:
الف) ادراک، ارزیابی و بیان هیجان که شامل:
-  توانایی شناخت هیجانات جسمی و روان شناختی فرد
-  توانایی شناخت هیجانات در دیگران
-  توانایی بیان صحیح هیجانات و نیازهای مرتبط با آن ها
-  توانایی تمیز بین احساسات واقعی و غیر واقعی
این توانایی ها، مهارت های پایه یی پردازش کننده ی اطلاعات هستند که اطلاعات مربوط در آن شامل هیجانات و حالات مختلف می باشد. این توانایی های هیجانی مهم اند، چرا که افرادی که به سرعت و دقت می توانند عواطف خود را ارزیابی و بیان کنند، بهتر می توانند با محیط و افراد دیگر تعامل داشته باشند. اختلال ناگویی خلقی[۱۰۷]، با این مولفه در ارتباط است. ناگویی خلقی به لحاظ لغوی فقدان واژه برای بیان احساسات است و به لحاظ مفهومی به ناتوانی در شناسایی هیجانات اشاره دارد. افرادی که دچار این اختلال هستند، قادر نیستند احساسات خود را به صورت کلامی بیان کنند و احتمالاً علت آن داشتن مشکل در شناسایی عواطف است (مایر و سالووی، ۱۹۹۷؛ به نقل از دهکردی، ۱۳۸۶).
افراد باید علاوه بر داشتن آگاهی نسبت به احساسات خود قادر به ارزیابی عواطف دیگران باشد. در قابلیت های افراد برای درک دقیق و فهمیدن و همدلی کردن با احساسات دیگران، تفاوت وجود دارد و افرادی که قادر به همدلی کردن و درک احساسات دیگران هستند، بهتر می توانند به محیط اجتماعی خود واکنش نشان دهند و شبکه ی اجتماعی حمایت کننده یی را بسازند (مایر و همکاران، ۱۹۹۹).
همدلی یکی دیگر از مهارت های این مولفه است، که ریشه در مهارت اول یعنی خود آگاهی دارد، به این معنی که هر جه ما به احساسات خود آگاه تر باشیم، بهتر می توانیم عواطف و احساسات دیگران را درک کنیم.
فشباخ (۱۹۹۲؛ به نقل از مایر و همکاران، ۱۹۹۰) همدلی را متشکل از سه بخش می داند:
الف) ادراک و تمیز به معنی توانایی استفاده از اطلاعات برای شناسایی، تمیز و نام گذاری هیجانات دیگران که شامل:
-      توانایی تجربه و پذیرش نقطه نظرات دیگران
-      حساسیت هیجانی به معنی توانایی سهیم بودن در عواطف و احساسات دیگران
ب) تسهیل هیجانی تفکر که شامل:
-      توانایی ایجاد و بسط هیجان های مشخص به منظور تسهیل قضاوت ها و خاطرات مربوط به احساسات
-      توانایی استفاده از نوسانات خلق به منظور در نظر گرفتن دیدگاه های مختلف و توانایی ترکیب این دیدگاه ها برای ایجاد خلق خاص
-      توانایی استفاده از حالت های هیجانی  برای تسهیل حل مسأله و خلاقیت
ج) شناختن و تحلیل هیجان ها و به کار گیری معلومات هیجانی، که شامل:
-      توانایی درک چگونگی ارتباط هیجان های مختلف
-      توانایی درک علل و نتایج هیجانات
-      توانایی تفسیر هیجانات پیچیده، مثل حالات هیجانی متضاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...