«إِنَّی وَجَهتُ وَجهی لِلَذی فطرَ السَماواتِ و الأَرضِ حَنیفاً و مَا أَنَا مِنَ المُشرِکینَ،من از روی اخلاص پاکدلانه روی خود را به سوی کسی گردانیم که آسمان‌ها و زمین را پدید آورده است ؛ و من از مشرکان نیستم » (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، الانعام/۷۹)
هجویری با اشاره به این که چون ابراهیم به ملکوت آسمان‌ها و زمین نگاه کرد در حقیقت وجود آن‌ها تأمل و تفکر نمود به این آیه استناد کرده است.
طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه آورده است که :
«محال است آدمی و یا هر مخلوق دیگری به کمالی برسد که بر حسب خلقتش مجهز به وسایل رسیده به آن نباشد و یا مجهز به وسایلی باشد که مخالف و ضد آن کمال باشد و سپس دین صحیح و حق آن دینی است که با نوامیس فطرت و وضع خلقت بشر وفق دهد و حاشا برساحت ربویی حق که آدمی و یا هر مکلف دیگری را که فرض شود به سوی سعادتی راهنمای کرد که خلقتش موافق و مجهز به وسایل رسیدن به آن نباشد» (طباطبایی، ۱۳۸۷: ۲۶۹)
نگارنده بر این عقیده است که : در آیه فوق محاضره حضرت ابراهیم (ع) به بهترین وجه به تصویر کشیده شده، زیرا در این محاضره با تمام وجود به خدا روی آورد، تا با فریاد برائت و بیزاری از بت پرستی برای همه مردم در همه عصرها و نسلها نمونه و الگو باشد. چون ابراهیم با تمام وجود به خدای خود توجه می‌داشت، بنابراین توحید و حق گرایی او در طول تاریخ بشریت بر همه مسلمانان اثبات شده است و نشانه های محاضره وی دوام تفکر در رؤیت نشانه های خدا بود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
« مَّن ذَاالَّذِی یُقْرِضُ اللهَ قَرضاً حَسَناً فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضعَافاً کَثِیرَهًَ واَللهُ یقبِضُ و یبسُطُ و إِلَیه تُرجَعوُنَ،کیست که خدا را وام دهد (یعنی قرض الحسنه) تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید و خداست که می‌گیرد وی می‌دهد و به سوی او همه باز می‌گردند. (قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای، البقره/۲۴۵)
هجویری ضمن اشاره به مطالبی پیرامون قبظ و بسط، هر دو را از حق دانسته به این آیه استناد کرده است.
ابن بابویه در اسرار توحید ذیل آیه آورده است که:
« اسحاق بن عمار گوید : از امام صادق (ع) پرسیدم معنی آیه شریفه مَن ذااَلّذی یقرضُ الله قَرضاً حَسَناً کیست آنکه به خدا قرض الحسنه دهد) فرمود : مراد نیکی و احسان کردن به امام است. (ابن بابویه، بی تا: ۲۲۳)
کلینی در تحفه الاولیاء ذیل آیه آورده است که:
«عیسی بن سلیمان از مفضل بن عمر نقل کرده، که می‌گفتند :
شنیدم از امام جعفر صادق (ع) که می‌فرمود هیچ چیز به سوی خدا دوست تر نیست از بیرون کردن درم‌ها و رسانیدن آن‌ها به امام و به درستی که خدا درم را از برای آنکه آن را به امام (ع) داده در بهشت مانند کوه احد می‌گرداند» (کلینی، ۱۳۸۸: ۸۲۳)
نگارنده بر این عقیده است که : در آیه فوق به مسأله بسط یعنی بخشش، و نوازش همراه با لطف اشاره شده و این نشان دهنده نهایت لطف پروردگار نسبت به بنده است، زیرا با این که خدا مالک و بخشنده است باز، از بنده خود قرض می‌گیرد به گونه ای که هنگام پرداخت آن را با سود فراوان باز می‌گرداند در واقع این علامت قبض و غیرت حق نسبت به بنده است.
« ثُمَ أَورَثنا اَلکِتابَ اَلَّذِینَ اَصطَفَینامِن عِبَادِ نَافَمِنهُم ظَالِم و لِنَفسِهِ…، پس ما آن را که از بندگان خود برگزیدیم و وارث علم قرآن گردانیدیم باز هم بعضی آن‌ها به نفس خود ظلم کردند و بعضی راه عدل پیمودند و برخی به هر عمل خیر به دستور حق سبقت گیرند این رتبه ایست در حقیقت همان فضل بزرگ و عطای بی منتهای الهی» ( قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای، الفاطر/۳۲)
هلالی در اسرار آل محمد ذیل آیده آورده است که:
«عمربن خطاب در زمان حکومتش نزد حضرت علی(ع) کسی را فرستاد که : می‌خواهیم قرآن را در یک جلد بنویسم، از قرآن نوشته ای نزد ما بفرست، حضرت فرمود به خدا قسم قبل از آنکه تو، به آن برسی باید گردن من زده شود عرض کردم چرا؟ فرمود: زیرا خداوند می‌فرماید : جز پاکان نباید با آن تماس پیدا کننده منظور خداوند این است که جز پاکان به همه قرآن دست نمی‌یابند، خداوند ما را قصد کرده است ما هستیم که خداوند بدی‌ها را از ما برده و ما را پاک گردانیده است ما هستیم آنانکه خداوند ما را از بین بندگانش انتخاب کرده و ما انتخاب شدگان پروردگاریم و مثلها برای ما زده شده و بر ما وحی نازل شده است » (هلالی، ۱۴۱۶: ۵۳۴-۵۳۳)
آموزه های آیه فوق این است که : در نیکی‌ها و فضیلت‌ها از دیگر دوستان خود سبقت بگیریید و پیشرو باشید، بدانید که نفس مقبوض، از خلل محفوظ و سر مبسوط از زلل مضبوط است. قرآن در تمامی موارد بر اساس حق و حقیقت بوده و معارف آن مطابق با عقل و منطق است، زیرا حقانیت قرآن بر همه مسلمانان مسلم است و این نشان دهنده قبض، و علامت غیرت الهی نسبت به بنده است، تا در پرتو تعالیم آن نیازهای خود را منطبق کنند. در مقابل کسی که به تعالیم قرآن عمل نکند به خود ستم کرده و سبب می‌شود در مقابل سختیها، و گرفتاریها از پا در آید زیرا امنیت و آرامش زندگی بدون قرآن زوال می‌پذیرد و آینده ای نامیمون در انتظار انسان است.
« یا مَریمُ اَقنتُی لِرَبّکَ وَ اَسجُدی و اَرکَعی مَع اَلراکِعینَ، ای مریم فرمان بردار خدا باش و نماز را با اهل طاعت به جای آر» (قرآن کریم، آل عمران/۴۳)
هجویری با اشاره به اصطلاحات عرفانی قبظ و بسط و اینکه در بسط سرور است، و سرور عارفان جز در وصل معروف نباشد و بسط را بر قبض برتری داده و به این آیه استناد کرده است.
« در این آیه سه دستور از طرف فرشتگان به مریم داده شده است : نخست «قنوت» در برابر پروردگار و دیگر «سجود» که آن نیز نوعی از خضوع و دوام اطاعت است و سوم رکوع که آن هم نوعی دیگر از خضوع و تواضع می‌باشد و اَرکَعَی مَعَ الراکعِین! اشاره به نماز جماعت بوده باشد و نیز ممکن است اشاره به پیوستگی به جمعیت نمازگزاران و خاضعان در برابر خدا باشد، در این آیه نخست اشاره به سجده و سپس اشاره به رکوع شده است و این نه به خاطر آن است که در نماز آن‌ها سجده قبل از رکوع انجام می‌گرفته، بلکه منظور انجام هر دو عبادت است و نظری به ترتیب آن‌ها نیست، یعنی همه این وظایف را انجام بده» (مکارم شیرازی، ۱۳۸۸: ۶۳۳-۶۳۲)
نکته قابل توجه در آیه فوق این است که : به مریم (ع) دستور داده شد در مقابل عظمت و بزرگی خداوند به قنوت و سجود و رکوع بپردازد، تا نهایت فروتنی و خضوع کامل در محضر الهی را به جای آورد حاکی از این است که مریم (ع) برگزیده خدا و در مکتب الهی پرورش یافته بود و خداوند برای او برنامه خاصی داشته زیرا بسط و نوازش الهی شامل حالش شده بود.
« إِنَّ عِبادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمُ سُلطانٌ اِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغَاوینَ، و هرگز تو را بر بندگان با خلوص من تسلط و غلبه نخواهد بود لیکن اقتدار و سلطه تو بر مردم نادان گمراهی است که پیرو تو شدند» (قرآن کریم، الحجر/۴۲)
هجویری با اشاره به این که انس و هیبت دو حالت از احوال صعالیک طریق حق است و هیبت درجه عارفان، و انس درجه مریدان است به این آیه استناد کرده است.
مجلسی در بحارالانوار ذیل آیه آورده است که:
« ابوبصیر گوید: امام صادق (ع) فرمود: ما خاندان رحمت و بیت نعمت و برکت هستیم ما در زمین پایه‌ها و اساس می‌باشیم شیعیان ریسمآن‌های استوار دین هستند، ابراهیم در دعوت خود، ما و شیعیان را در نظر داشت و مقصود از عبادی در آیه شریفه آن‌ها هستند و تا روز قیامت آن‌ها را مستثنی کرده است » (مجلسی، ۱۳۷۸: ۱۸۲)
نگارنده بر این عقیده است که : شیطان هیچ گاه نمی‌تواند به بندگان خالص خدا نزدیک شود و آن‌ها را گمراه کند، البته این موضوع مصداق حال کسانی بوده که به مراحل عالیه ایمان و تزکیه نفس رسیده، و اعمال عبادی آن‌ها سبب یأس شیطان می‌شود. در این جا انس نتیجه وصول به رحمت است، به دلیل اینکه این گروه از مؤمنان در مقابل دستورات الهی، تسلیم هستند و در مدار تقوا و عبادت حرکت می‌کنند بنابراین شیطان نمی‌تواند آن‌ها را تحت سیطره خود در آورد.
«قُل لِعِبادی الّذین آمَنُوا یُقیمُوا الصَلوهَ و یُنفِقُوا مِمَّا رَزَقناهُم سِراً و عَلانِیهً مِن قَبلِ أَن یأتِی یومُ لایبیعُ فیهِ وَ لاخِلَلٌ، و ای رسول به آن بندگان من که ایمان آوردند بگو نماز به پا دارند و از آن‌چه روزی آن‌ها کردیم در نهان و آشکارا نفاق کنند پیش از آنکه بباید روزی که نه چیزی توان خرید و نه دوستی کسی جز خدا به کار آید.(قرآن کریم، الابراهیم/۳۱)
هجویری با اشاره به این که وقتی بنده فضل پروردگار خود را می‌بیند، با او انس می‌گیرد و صفت آدمی هم این است، که با منعم انس گیرد به این آیه استناد کرده است.
حکیمی در الحیاه ذیل آیه آورده است که :
« امام علی (ع) جامه ای خرید و از آن حوشش آمد همان دم آن را به کسی داد و فرمود : از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود : هر کس ایثار کند و دیگری را بر خودمقدم دارد و چیزی را که خود دوست دارد و برای خود می‌خواهد به دیگری بدهد خدا در روز قیامت او را در رفتن به بهشت مقدم می‌دارد» (حکیمی، ۱۳۸۰: ۷۱)
نکته زیبایی که در آیه فوق به تصویر کشیده شده این است که: انفاق یکی از هدفهای مقدس و جاودانی قرآن است، که در سیره ائمه و معصومین به صورت مؤکد مورد توجه بوده، و سبب می‌شود انسان با خدا انس گیرد، و آدمی مکلف شود تا با ایثار و بخشندگی خود، امساک و بخل، فقر از جامعه مسلمین زدوده شود. البته این مهم به دلیل ارزشی است که اسلام برای انفاق و انس با خدا قائل شده است، تا در پرتو انس با پروردگار سبب نابودی بسیاری از آشفتگیهای اجتماعی و برچیده شدن زمینه های کفر و سقوط اعتقادی ‌شود، و در نهایت انسان به تکامل اجتماعی برسد.
« وهُوَ القَاهِرُ فَوقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الحَکِیمُ الخَبیرُ، بگو ای پیغنبر خدا کمال اقتدار و توانایی را بر بندگان دارد و همیشه او درست کار و به همه امور عالم آگاهست»(قرآن کریم، الانعام/۱۱۸)
هجویری با اشاره به این که قهر، تأیید حق باشد به فنا کردن مرادها و بازداشتن نفس از آرزوها بدون این که ایشان را اندران آرزوها مراد باشد به این آیه استناد کرده است.
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است که:
« قدرت و غلبه خدا همراه با علم و حکمت است و مثل طاغوت‌ها نیست که قدرت را بدون علم و حکمت به کار می‌برند که منتهی به ستمکاری شود و قدرت خدایی رقیب است و همگان در برابر او مقهور هستند و سپس فقط بر او تکیه کنید و او را بپرستید و قدرت و غلبه بر مردم را با حکمت و آگاهی همراه سازید»(رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۴۶)
قرشی بنایی ذیل آیه آورده است که:
« خبیر: دانا و آن از اسماء حسنی است و چهل و پنج بار در قرآن مجید آمده است» (قرشی بنایی، ۱۴۱۲: ۲۲۰)
خداوند بر اساس حکمت و قهر خود بر همه انسان‌ها قدرت، و حاکمیت دارد، و همه ما تحت سیطره الهی هستیم و تکیه گاه همه مؤمنان ذات پاک الهی است، و همچنین برتری و قهر و غلبه پروردگار بر هیچ کس پوشیده نیست، ضمن این که به یگانگی خدا و تسلط او بر همه ارکان هستی اشاره شده، اگر انسان بر ذات پاک الهی تکیه کند و او را مورد پرستش خود قرار دهد به رستگاری می‌رسد.
«الله لَطِیفُ بِعِبادِهِ و یرزُقُ مَن یشَاءُ و هُوَ القَوِیُ العَزیزُ،خدا را به بندگان لطف و محبت بسیار است هر که را بخواهد روزی می‌دهد و توانایی مطلق و مقتدر و غالب است » (قرآن کریم، الشوری/۱۹)
هجویری با اشاره به این که لطف تأئید حق به بقای سر و دوام مشاهدت است قرار حال در درجه استقامت است به این آیه استناد کرده است.
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است که:
« خدا لطیف است؛ این واژه به دو معناست: یا به معنای صاحب و مرحمت و یا به معنای آگاه بودن از لطایف و دقایق پنهانی امور و مانعی ندارد که هر دو معنا در این جا مقصود باشد؛ یعنی خدا نسبت به بندگانش صاحب لطف است و از دقایق امور آن‌ها نیز آگاه است و خدا روزی دهنده است یعنی روزی های مادی و معنوی را بر هر کس که شایسته باشد و صلاح بداند می‌دهد و بدان می‌افزاید و خدا نیرومند و قادر به انجام هر کاری است» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۳۹۷)
بحرانی در تفسیر البرهان ذیل آیه آورده است که:
« علی بن ابی حمزه از ابی بصیر، از ابی عبدالله (ع) گفت : الله لَطیفُ بِعِیاده یرزُقُ مَن یشاءُ گفت : ولایت امیرالمؤمنین»(بحرانی، ۱۳۷۴: ۸۱۴)
نکته قابل توجه در آیه فوق این است که به دو صفت خداوند اشاره شده، لطیف به معنای لطف و محبت زیاد خداوند نسبت به بندگان خود، و صفت دیگر «قوی» به معنای شأن، و عظمت پروردگار بوده که در نهایت سترگی است.
همچنین از واژه لطیف به باریک بینی، و نکته سنجی خداوند و اینکه بر همه امور نفوذ دارد اشاره شده و خطاب به انسان‌هاست که سپاس گزار خدا باشید تا به شما روزی پاک و حلال عطا کند و بدانید که وجود و سرچشمه همه چیز خدا است.
«ذَالِکَ بأَنَّ اللهَ هُوَالحَقُ و أنَّهُ یُحی المَوتی وَ أَنَّهُ عَلَی کُلِ شَی ءٍ قَدِیرُ، این آثار قدرت دلیل است که خدای قادر حق است و او البته مردگان را زنده خواهد کرد و او محققاً بر هر چیز تواناست » (قرآن کریم، الحج/۶)
هجویری با اشاره به این که مراد از حق، خداوند است و حق نامی از اسماء الله است به این آیه استناد کرده است.
طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه آورده است که:
« خدای تعالی خود حق است، حقی که هر موجودی را تحقیق می‌دهد و در همه چیز نظام، حق جاری می‌کند، پس همین خدای تعالی حق است و هرچیزی تحقیق به اوست سبب شده که این موجودات و نظام های حقه جاری در آن به وجود آید و همه اینها کشف می‌کند از اینکه او حق است» (طباطبایی، ۱۳۸۷: ۴۸۸)
نگارنده بر این عقیده است : در آیه فوق بیان شده است که خدا حق است و قدرت او این گونه بوده که اموات را زنده می‌کند؛ و با قدرت بی انتهای خود خاک بی جان و مرده را به انسان و گیاه مبدل می‌کند به گونه ای که بر انسان معلوم شود خدا، حق است و بر هر کاری قادر و حکیم بوده و تمام مردگان را در دنیای آخرت زنده می‌کند. همچنین به اثبات حقانیت، و قدرت پروردگار و اینکه وعده رستاخیز حتمی‌است و خداوند با قدرت الهیش زنده کننده موجودات و کسانی است که در قبرها آرمیده اند همگی ناشی از فعل حق است.
«إِنَّ الذِینَ یغُضُونَ اَصواتَهُم عِندَ رسول اللهِ اولئکَ الذِین امتَحَنَ الله قُلوبَهُم لِلتَقوی لَهُم مَغفِرهٌ و اجرٌ عظیمٌ، کسانی که پیش پیامبر خدا صدایشان را فرو می‌کشند همان کسانند که خدا دلهایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است, آنان را آمرزش و پاداش بزرگ است» (قرآن کریم، الحجرات/۳)
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آورده است که:
« در این آیه به ویژگی‌ها و پاداش افراد با ادب در برابر پیامبر (ص) اشاره کرده است :« امتحان در اصل به معنی ذوب کردن طلا و جدا کردن ناخالصی آن است. معنی آزمایش به کار رفته است قلب در قرآن به معنی قلب صنوبری گوشتی نیست، بلکه به معنی بعد دوم وجود و شخصیت انسان است، از آن جهت که کانون احساسات و عواطف اوست در این آیه آمرزش قبل از اجرا آمده است زیرا نخست انسان باید از گناه پاک شود و کاملاً آمرزیده گردد تا آماده استفاده از پاداش عظیم الهی شود، و این آیه به ادب در حضور پیامبر و پاداش آن اشاره دارد و رعایت ادب نزد پیامبر نشانه خلوص قلب و تقوا پذیری است و ادب نزد پیامبر را رعایت کنید تا به پاداش های بزرگ و آمرزش الهی برسد» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۱۲۴)
نکته زیبایی که در آیه فوق به تصویر کشیده شده است امتحان، و آزمایش اهل تقوی و خصوصیات افراد با ادب در برابر پیامبر است، اگر می‌خواهید خداوند شما را مورد آمرزش و مغفرت قرار دهد تلاش کنید، تا در امتحان های الهی سربلند بیرون آیید، و نهایت ادب و احترام نسبت به پیامبر را مراعات کنید زیرا بی ادبی در محضر پیامبر سبب محروم شدن انسان از الطاف پروردگار می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...