راهنمای نگارش پایان نامه درباره بررسی اثربخشی سیاستهای تامین مسکن اقشار کمدرآمد درایران(مقایسه تطبیقی برنامههای توسعه سوم و ... |
سیاست های تامین مسکن کم درآمدها در مکزیک
در دهه ۱۹۶۰ همزمان با رشد شهری، تقاضا برای مسکن مقرونبهصرفه زیاد شده و فقرا در غیاب برنامه مناسب برای مسکن به سوی راه حلهای مسکن خودیار شتافتند. در دهه ۱۹۷۰ حکومت مکزیک برنامه یارانه مسکن را در مقیاس وسیع آغاز کرد که توسط بودجه خصوصی- دولتی از جمله بودجه مسکن ملی برای کارگران بخش خصوصی و بودجه مسکن برای کارگران بخش دولتی اجرا میشدند. این سیاست اگرچه بهتدریج به موفقیت رسید، اما کمدرآمدها اغلب مسکن خود را از طریق مسکن خودیار تامین میکردند، اگرچه در این زمینه تولید انبوه و مسکن یارانهای تا اندازه متحیر کننده ای گسترش یافت. در نتیجه، بازار مسکن شهری در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تغییرات واضحی در مسکن اجارهای نشان داد. در حالی که مسکن اجارهای تبدیل به نوع مسلط مسکن برای خانوادههای کمدرآمد شهری شده بود، به واسطه فعالیتهای مسکن خودیار، مالکیت مسکن بسیار مهمتر بود (Bredenoord & Verkoren, 2010).
تامین مسکن مقرونبهصرفه برای قشر فقیر به ویژه کسانی که تازگی به شهر مهاجرت کرده بودند، به یک چالش تبدیل شده بود. در شروع فرایند شهری شدن، مسکن اجارهای بسیار مهم بود. در ابتدا ساختمانهای قدیمی مرکز شهر برای اهداف اجارهای استفاده میشدند. در این زمینه به اصطلاح dvecindades که به طور مخصوصی به هدف اجاره ساخته میشد بسیار اهمیت داشتند. آنها در نزدیکی لبههای شهرهای مرکزی در بلوکهای یک یا دو طبقه ساخته میشدند. مساکن سادهای که از یک یا دو اتاق کوچک در هر واحد و امکانات بهداشتی عمومی تشکیل میشدند. در نتیجه مناطق مرکزی مکزیک به مناطق مسکن اجارهای مهمی تبدیل شد که مساکن ارزانقیمت را به گروه های کمدرآمد ارائه میداد. اگرچه توسعه افراطی آنها چهره مراکز شهری را بشدت تغییر داد اما بسیاری از این بخشهای اجارهای داخلی شهر، هنوز بخش ویژه ساختارهای مسکونی را تشکیل می دهند. از دهه ۱۹۶۰ مشخص شد که رشد جمعیت گروه های کمدرآمد بیش از ظرفیت بخش اجارهای شهری میباشد. بسیاری از مردم بهدنبال گزینهای مقرونبهصرفه، به ساخت مسکن خودیار روی آوردند و راه حلهای مسکن خود را خارج از بازار مسکن رسمی پیدا کردند. بنابراین در مواجهه با کمبود تولید مسکن رسمی، بسیاری از شهرداری ها سیاستهایی را که در سازگاری با مسکن خودیار قرار داشتند، توسعه دادند. به تدریج بسیاری از این خانهها رسمی شدند و سرویسهای مختلفی از جمله برق، آب و جادههای آسفالت شده و حملونقل عمومی و مدارس و … به آنها ارائه شد. بهمنظور دستیابی به امنیت بیشتر حق تصدی و سطوح خدماتی قابل قبولتر، ساکنین منازل خودیار، با مشارکت در برخی جنبشها، سیستم سیاسی شهرداری را تحت فشار قرار دادند. بنابراین سند رسمی ارائه و ارتقاء تدریجی مسکن به دنبال رویکرد پلهبهپله ممکن شد. با توجه به شرایط مالی خانواده، آنها میتوانستند مسکن خود را با مصالح ساختمانی بهتر، اتاقها و طبقات بیشتر و غیره گسترش دهند. در نتیجه در یک فرایند ۵ تا ۱۵ ساله تعداد وسیعی از خانهها در این نوع سکونتگاهها بهبود پیدا کردند (همان).
بین دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مسکن خودیار بهترین راه برای تولید مسکن در شهرهای بزرگ مکزیک بود و برای بهبود مسکن کافی و مقرونبهصرفه کمدرآمدها امری ضروری بود. از آن به بعد اگرچه مسکن خودیار کمرنگتر شد اما همچنان برای فقرای شهری بهترین راهحل مسکن بهشمار میرود (همان) چراکه در مکزیک مردم کم و متوسطدرآمد به طور سنتی خانه خود را بدون کمکهای فنی، مانند معماران و مهندسان در مرحله طراحی و ساخت، میسازند. عواملی که پشت این قضیه هستند عبارتند از ۱٫ عوامل اقتصادی ۲٫ مهندسین نسبت به بازارهای مسکن کم و متوسطدرآمدها محطاتانه عمل می کنند. آنها اغلب تمایل به بازارهای با سوددهی بیشتر از جمله ساختوساز برای افراد با درآمد بالا دارند. ۳٫ و مهمترین نکته اینکه مردم میدانند چگونه باید خانه بسازند. آنها از ایدههای ذهنی خود بهره گرفته و بعد از کشمکش زیاد در طولانیمدت، آنها مسکن خود را بر اساس نیازها و خواسته های واقعی مسکنشان میسازند (Noguchi & Hernandez-Velasco, 2005) تا جایی که دوسوم بازار مسکن مکزیک و حدود نیمی از مساکن جدید فعلی دولت به فعالیتهای مسکن خودیار مربوط میشوند (Bredenoord & Verkoren, 2010).
بررسی سیاستهای تامین مسکن کمدرآمدها در هند
تعدادی از این برنامه ها شامل ارتقاء و توسعه سکونتگاهها، تخصیص زمین به فقرا در قالب پرژههای مکان و خدمات، سکونتگاههای شبانه، بهبود محیط زیست زاغههای شهری، برنامه مسکن EWS-LIG؛ VAMBAY؛ برنامه مسکن میلیونی[۷۴]و غیره بودند. بهمنظور تسهیل اجرای این برنامه ها، مکانیزم های سازمانی شامل انجمنهای مسکن و توسعه قدرتهای محلی در سطح شهر و استان انجام شدند. موسسه توسعه شهر و مسکن در سال ۱۹۷۰ بهمنظور در دسترس قرار دادن نرخ یارانه برای برنامه های مسکنی که شامل فقرا میشدند تاسیس شد (Wadhwa, 2009).
برنامه های یارانه مسکن برای فقرا
در سالهای اولیه استقلال هند، برنامه های بلند پروازانهای برای تامین مسکن فقرا مطرح شد. تحت برنامه های اجارهای، پیشنهاد تامین مسکن دو خوابه برای فقرا با اجارههایی که به آنها یارانه تعلق میگرفت مطرح شد. تفاوت زیاد میان قیمت بازار و اجاره قابلپرداخت بهعنوان مشوقی برای فروش حق مالکیت به شمار میرفت. بسیاری از مساکن در چند سال اولیه دست به دست میشد. این برنامه به دلیل مقدار زیاد سوبسید چندان موفق نبود. هزینه های نگهداری بسیار بالاتر از اجاره بودند. بسیاری از مشترکین این نوع مسکن حتی در پرداخت اجاره پایین نیز مشکل داشتند. به دلیل عدم توانایی در متحمل شدن بار سنگین یارانه، این برنامه کنار گذاشته شد و واحدهای موجود به ساکنین آنها فروخته شدند. در تامین مسکن بر پایه مالکیت نیز همین اتفاق رخ داد. بنابراین امکان تامین یارانه مسکن برای همه فقرا از طرف دولت امکان پذیر نبود. برنامه بعدی در رابطه با کمک مالی صلیبی[۷۵]صورت گرفت که در آن بار کمک مالی برای بخش فقیر، توسط اقشار میان و پردرآمد تحمل میشد. حکومتهای استانی برنامه های مسکن مختلط، شامل مسکن برای همه گروه های درآمدی را شروع کردند. مسکن برای گروه های مختلف درآمدی در سایزهای کوچک و ویژگیهای کیفی پایین برای EWS-LIG ها در مقایسه با آنهایی که برای گروه های میان و پردرآمد بود، ساخته شد. موفقیت چنین برنامهای به تعداد واحدهای مسکونی ساخته شده برای گروه های مختلف درآمدی، سهم یارانه مورد نیاز برای مسکن EWS-LIG و قیمت عملی برای واحدهای مسکونی MIG-HIG بستگی داشت. با توجه به این حقیقت که نیاز به واحدهای مسکونی EWS-LIG بیشتر است، و یارانه مورد نیاز هر واحد نیز بیشتر است، مسکن MIG-HIG به مقدار بیشتری قیمت گذاری میشد. این قیمت زیاد، تقاضا برای چنین مسکنی را کاهش میداد. مقامهای مسئول تصمیم به ساخت تعداد بیشتری واحدهای MIG-HIG کردند تا از این طریق یارانه بیشتری برای EWS-LIG داشته باشند، اما با وجود این، نیاز فقرا پاسخ داده نمیشد. همچنین مقدار یارانه برای هر واحد MIG-HIG (محاسبه تفاوت میان قیمت بازار و قیمتی که توسط مشترکین پرداخت میشد) بیشتر از EWS-LIG بود. در برخی حالات یارانه برای EWS-LIG به خاطر هزینه احیای ملک بسیار بیشتر میشد. هزینه احیا در برخی حالات بالای ۸% بود تا جایی که بسیاری از انجمنهای مسکن و متصدیان، توسعه ساختوساز برای EWS-LIG را ترک کردند (Wadhwa, 2009).
سیاست تامین مسکن کمدرآمدها در اوگاندا[۷۶]
کمبود روزافزون مسکن در اوگاندا پایتخت کامپالا موفقیتهای اخیر اقتصادی را تهدید نموده و بافت اجتماعی را بیثبات نموده است. حکومت و شرکتهای خصوصی که در زمینه ساخت مسکن فعالیت مینمایند، تنها واحدهایی که برای اقلیت ثروتمند و سرآمد قابل پرداخت هستند را ارائه می دهند. در حالی که بیشتر ساکنین کامپالا را کمدرآمدهایی تشکیل می دهند که در زاغهها و سکونتگاههای غیررسمی و بدون برنامه ریزی ساکن هستند. افزایش روزافزون قیمت زمین، هزینه های نامعقول زیرساختها و فقدان مکانیزم سرمایه گذاری در خانههای قابل پرداخت مانعی برای دستیابی اکثر ساکنان شهر به مساکن قابلپرداخت و ارزانقیمت هستند. این مولفهها زمینه را جهت ورود بخش خصوصی به بازار مسکن کمدرآمدها آماده نمودند. به این منظور مزایایی برای ورود بخش خصوصی به این بازار ارائه شد از جمله، شرکتهایی که مساکن ساده و طراحی شده برای خانوارهای کمدرآمد ارائه میدادند، در مالیاتشان شامل تخفیف میشدند. مشارکت این شرکتها در امر تامین مسکن اقشار کمدرآمد نیاز حکومت را در جهت تسکین فشارهای اجتماعی و سیاسی برای بهبود عملکرد بخش مسکن محلی در اوگاندا در تمامی سطوح درآمدی خانوارها، مرتفع مینمود. مشارکت این شرکتها و برنامه های مردمنهاد می تواند شبکه خدماتی را در راستای کاهش خطراتی که خانوارهای کمدرآمد را تهدید می کنند، تشکیل دهد. تامین مسکن محلی در تمامی سطوح درآمدی خانوارها در صورتی ممکن می شود که سه رکن اصلی چرخه مسکن ارزانقیمت که شامل :۱-مشوقها و محرکهای توسعه عمومی و خصوصی،۲- برنامه های آموزش و تعلیم جامعه و ۳- تولیدات رهنی متناسب با خانوارهای کمدرآمد میشوند، اجرا شوند. در این شرایط شرکتهای خصوصی به نسبت اینکه ظرفیتهای شغلی را افزایش می دهند میتوانند سودهای زیادی را نیز کسب نمایند. این استراتژی می تواند خانوادههای فقیر را از زاغهها به مساکن مناسب انتقال دهد و مالیاتهایی در جهت کارآفرینی و اشتغال برای افرادی که در دام فقر افتادهاند ارائه دهند (mayer, 2011).
بررسی کلی سیاستهای تامین مسکن کمدرآمدها در کشورهای توسعه یافته
مسکن در کشورهای توسعه یافته در وحله اول از طریق بازار تامین می شود. اگرچه بازارهای مسکن ناقص و ناتمام هستند، شکست بازار منجر به حمایت ناکافی و شرایط ضعیف مسکن بویژه برای خانوارهای کمدرآمد در کشورهای سرمایهداری می شود (Berry, 2012). در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، سیاست مسکن در راستای کمک به نیازهایی که در بازار پاسخ داده نمیشوند، اتخاذ میشوند (Smith J. , 2012).
برای مثال کشور سوئد با وجود احداث مساکن عمومی در سطح وسیع، رشد سازمانهای غیرانتفاعی مسکن، که عمدتا از طریق یارانههای دولتی و تعامل با اتحادیه های کارگری تامین مالی میشدند را نیز حمایت میکرد (Berry, 2012).
هلند سازمان مسکن بزرگی را تشکیل داد که ابتدا توسط یارانههای حکومت مرکزی و وامهایی که نهایتا در یک اقدام ناگهانی بخشیده میشدند حمایت میشدند. این بخش به پشتوانه ضمانتهای دولتی ماندگار شد و توانست با افزایش وام مسکن خصوصی، توسعه یابد (همان).
سیاستهای سوئیس و استرالیا از جنگ جهانی دوم شروع شد و دسترسی سازمانهای غیر انتفاعی را به سرمایه های خصوصی برای تامین مسکن خانوادههای کمدرآمد در اجارههای پایینتر از بازار تسهیل بخشید (همان).
اصلاحات سیاسی مسکن در انگلیس از اوایل دهه ۱۹۸۰ از مسکن عمومی به رشد مالکیت مسکن و بخش انجمن مسکن تغییر یافت. اصلیترین مداخلات سیاسی حق خرید و انتقال مسکن عمومی از حکومت محلی به سازمانهای مسکن بودند (همان).
آلمان و استرالیا شاهد توسعه بخش خصوصی اجاره مسکن بودند که اوایل توسط حفاظت نظارتی و بعدها مشوقهای مالیاتی (شامل معافیت مالیاتی از وام بهره مسکن، کمک هزینه های سرمایه گذاری و …)حمایت میشدند (همان).
سیاستهای تامین مسکن کمدرآمدها در کشورهای عضو اتحادیه اروپا
تجربه کشورهای عضو اتحادیه اروپا نشان میدهد که بازارهای مسکن تحت تاثیر عوامل زیر، ناکارآمد و از حالت تعادل خارج میشوند. اجتناب از این عوامل و برنامه ریزی برای رویارویی و کنترل آنها از جمله اهداف برنامه ریزی مسکن در کشورهای مذبور میباشد:
-
- کاهش کمکهای دولت مرکزی نسبت به دولتهای محلی جهت پشتیبانی از تولید و نوسازی واحدهای مسکونی موجب کاهش عرضه و افزایش قیمتها شده است؛
-
- قدرت خرید پایین و عدم حمایت از گروه های کمدرآمد و عرضه کم واحدهای مسکونی؛
-
- افزایش مستمر هزینه های تولید به دلیل افزایش هزینه های عمومی از قبیل مصالح ساختمانی و سوخت، در دسترس نبودن نیروی کار؛
-
- ضعف و کاستیهای دولت در حمایت از تولید مسکن، تاثیر منفی اقدامات مربوط به کنترل اجاره به دلیل عدم رغبت و دخالت بخش خصوصی نسبت به تولید واحدهای اجارهای؛
-
- عدم پشتیبانی از تقاضای خرید گروه های کمدرآمد؛
-
- تورم بالا، کمبود و ضعف دانش فنی در تولید مسکن، کمبود زمین برای توسعه خدمات در نواحی با تقاضای بالا؛
-
- عدم تامین مسکن اجارهای کافی برای پاسخگویی به تقاضای موجود؛
-
- ضعف و نقص سیستم مالی، قانونی، افزایش توسعه و ساختوساز نواحی غیر مسکونی نسبت به مسکونی؛
-
- رکود اقتصادی، موجب کاهش تمایل به سرمایه گذاری در بخش مسکن شده است؛
-
- قیمت بالای زمین، کمبود زمین، بورکراسی بیش از حد در ارتباط با ساختوساز؛
-
- هزینه بالای مصالح ساختمان ناشی از انحصار و وضع تعرفههای بالا بر واردات آنها، عرضه ناکافی زمین در مناطق شهر؛
-
- زمین ناکافی در شهرها؛
در شرایطی که بازارها با مشکل روبهرو میشوند، دولتهای عضو اتحادیه اروپا از سیاستهای زیر برای ایجاد تعادل و کنترل تاثیرات منفی مشکلات آن استفاده می کنند:
-
- اعطای کمکهای مالی اتحادیه اروپا برای تولید مسکن اجتماعی و برنامه های نوسازی؛
-
- برنامه های ملی اقدام علیه فقر و محرومیت؛
-
- تامین مالی برنامه های مسکن؛
-
- بازنگری در قوانین؛
-
- تغییر نرخ مالیات بر ارزش افزوده مصالح ساختمانی و افزایش مالیات بر ارزش افزوده زمینهای درحال توسعه (حسینلو, ۱۳۹۰).
در این کشورها توجه به تامین مسکن گروه های کمدرآمد در سایه تغییرات جمعیتی و فشارهای اقتصادی و تمایل دولتها بهمنظور کاهش مشکلات و مبارزه با افزایش نیاز به مسکن، صورت گرفته است. رژیمهای مالی متفاوت، گونه های مختلفی از مسکن گروه های کمدرآمد(مسکن عمومی و …) را در این کشورها ارائه می دهند که اغلب توسط حکومتهای محلی بهمنظور استفاده بهتر از دارایی های عمومی و با بهره گرفتن از زمینهای دولتی صورت میگیرد، سعی بر این است که قابلیت های عمومی با دارایی های بخش خصوصی ترکیب شوند؛ بدین معنا که صندوقهای تامین اجتماعی با سرمایه گذاری بخش خصوصی، تبدیل به مهمترین عامل دخیل در تامین و تولید مسکن گروه های کمدرآمد شده اند (همان).
بررسی نحوه اجرا و مدیریت مسکن گروه های کمدرآمد شهری در سیستم برنامه ریزی مسکن کشورهای عضو اتحادیه اروپا
در این کشورها، تامین، تولید و اداره مسکن گروه های کمدرآمد با حکومتهای محلی میباشد. در سالهای اخیر، روند کلی به سمت کاهش دخالت شهرداری ها و افزایش طیف وسیعی از بازیگران درگیر در تامین مسکن گروه های کمدرآمد بویژه مشارکت بخش دولتی و خصوصی بوده است. دولت مرکزی معمولا قوانین عمومی در مورد شرایط و الزامات زندگی در مسکن گروه های کمدرآمد را تعیین می کند و دولتهای محلی نیز بررسی شرایط متقاضیان و اختصاص مسکن مناسب به آنها را برعهده دارند (حسینلو, ۱۳۹۰).
نهادهای موثر در تصمیم گیری برای مسکن عمومی ملی هستند و در طول ۲۰ سال گذشته در تعدادی از کشورها، سطوح تصمیم گیری از ملی به محلی انتقال پیدا کرده است. این اتفاق به علت تصویب قوانین در رابطه با افزایش مشارکت و اتخاذ رویههای دموکراتیکتر در شهرها روی داده است (همان).
سیاستهای تامین مسکن کمدرآمدها در ایالات متحده آمریکا
در طول قرن بیستم، بهوقوع پیوستن چهار بحران، منجر شد حکومت ایالاتمتحده برنامه های بزرگمقیاس مسکن را برای گروه های کم و متوسطدرآمد آغاز کند (Hoffman, 2012).
سیاستهای مسکن در بحران بزرگ اقتصادی
رکود اقتصادی[۷۷]بدترین شرایط اقتصادی بود که ایالاتمتحده با آن روبرو شد. عملا زوال اقتصادی اولین ضربه را به بخش مسکن وارد می کند. بنابراین رئیسجمهوران در این دوره سعی بر برپایی ساختار دولتی کردند که بتواند مشکل مسکن را حل کند. بیشترین تلاشها در این دوره بهمنظور تقویت صنایع بخش خصوصی بهویژه سازمانهای مالی که آنها را حمایت کنند صورت گرفت. اما در طول ریاست جمهوری Roosevelt تلاش کم، اما ویژهای در راستای خدمت به فقرا صورت گرفت (Hoffman, 2012).
در این دوران ساخت مسکن عمومی بهعنوان یکی از سیاستهای تامین مسکن اقشارکمدرآمد مطرح شد. مسکن عمومی تلاشی برای ساخت یک برنامه مسکن طولانیمدت برای کمدرآمدها و ایجاد این پیشدرآمد که حکومت برای کمدرآمدها به تامین خانه پرداخته است، میباشد (همان).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-08-02] [ 12:53:00 ق.ظ ]
|