کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



اما بحث اول: اگر مراد ابن قبه این است که برفرض انسداد باب علم به خبر واحد نباید ترتیب اثر داد چون مستلزم تحلیل حرام یا تحریم حلال است ما خواهیم گفتفرض انسداد نه تنها عمل به خبر واحد ممتنع نیست بلکه عمل به خبر واحد واجب است به دلیل اینکه مطلب از سه حال خارج نیست.[۵۳]

 

    1. یا بر فرض انسداد حکمی در واقع هست و همان احکام در حق ما هم فعلیت دارند. یعنی امتثال می­طلبند.

 

    1. و یا در زمان انسداد حکمی در واقع هست امّا در حق انسان­ها فعلی نیستند و ما انسان­ها هم مثل چهارپایان و مجنونین و کودکان آزادیم و هرطوری خواستیم عمل می­کنیم.

 

  1. یا در زمان انسداد اصلاً حکمی در واقع نیست بلکه احکام واقعیه مقید به فرض تمکن از علم است.

اما در صورت اول نه تنها تعبد به خبر واحد و یا سایر امارات ظنیه محال نیست بلکه ضرورت دارد؛ زیرا که فرض این است که از طرفی امارات ظنیه محال نیست بلکه ضرورت دارد؛ زیرا که فرض این است که از طرفی باب علم مسدود است و از طرف دیگر حکم واقعی هم فعلیت دارد حال آیا راه دیگری غیر از راه خبر واحد و اماره در مقام امتثال وجود دارد ؟ که جواب منفی است پس باید بدان عمل کنیم.

 

و اما در صورت دوم: این «کرّ علی مافر» است، یعنی شما از همان چیزی که فرار می­کردید در همان گرفتار شدید، شما می­گفتید عمل به خبر واحد موجب تحلیل حرام است حرام است در حالی که ‌بنابرین‏ فرض ]که واقع در حق ما فعلی نیست ما آزادیم[ در همان تالی فاسد گرفتار می­آییم چون وقتی آزاد بودیم گاهی انجام می­دهیم و گاهی انجام نمی­دهیم خواه ناخواه در خلاف واقع می­افتیم، واجبی را ترک می­کنیم یا حرامی را مرتکب می­شویم.

 

و امّا درصورت سوم: اولاً مبنای شما باطل خواهد شد که احکام الهی مقید به فرض تمکن از علم باشد والا حکمی در واقع نباشد و ثانیاًً برفرض صحت مبنا، دیگر عمل به خبر واحد مستلزم تحلیل حرام نخواهد شد؛ زیرا در فرض انسداد حرامی در واقع نیست تا مخالفت شده باشد، حلالی نیست تا مخالفت شده باشد.

 

پس بر فرض انسداد هرجور که حساب کنیم سخن ابن قبه باطل است. البته بعید است که مراد ایشان فرض انسداد باشد؛ زیرا که ایشان از نظر زمانی تقدم دارد بر سید مرتضی و پیروانش که بعد از او آمده­اند و طرفدار انفتاح باب علم بودند روی حساب کثرت اخبار متواتر و یا اخبار آحاد یا قرینه و … پس ابن قبه که قبل بوده و به عصر معصومین(ع) نزدیکتر بوده به طریق اولی باید مدعی انفتاح باشد. پس بر فرض انسداد نباید با ابن قبه بحث کرد بلکه باید برویم سراغ فرض انفتاح.

 

و امّا بحث دوم: و اگر مراد ابن قبه این است که برفرض انفتاح باب علم و حجیّت امارات از باب طریقیت ما حق نداریم به خبر واحد عمل کنیم؛ زیرا مستلزم تحلیل حرام و تحریم حلال است ما می­گوییم: مسئله سه صورت دارد:

 

    1. شارع مقدس که عالم­الغیب است از ماوراء غیب می­بیند که اماره کمتر مطابق با واقع است نسبت به علم.

 

    1. شارع مقدس می­داند که اماره از حیث اصابه به واقع با علم مساوی است و هر دو در یک رتبه­اند.

 

  1. شارع مقدس می­داند که اماره از حیث مطابقت با واقع ارزشمندتر از علم است و اغلب مطابق با واقع است.

حال در این سه صورت در صورت اول حق باشماست، یعنی با تمکن از علم نوبت به عمل به خبر واحد نمی­رسد و جای حجیّت آن نیست چون مستلزم القاء در مفسده و یا تفویت مصلحت است ولی در صورت دوم و سوم چه مانعی دارد که ما متعبد به اماره شویم، مگر کسی بگوید که این دو فرض از محل بحث ما یعنی فرض انفتاح باب علم خارج و در مبحث قبل یعنی فرض انسداد داخل است، در بیان این مطلب: چند اصطلاح در این مقام باید روشن شود: ۱، یقین، علم، قطع، اعتقاد جازم. اما یقین در اصطلاح منطق و اصول عبارت است از خصوص آن اعتقاد جازمی که مطابق با واقع باشد و علم در اصطلاح منطق نوعاً به مطلق اعتقاد جازم می­گویند چه مطابق با واقع باشد و چه نباشد ولی ‌در مورد بحث ما علم به معنای یقین است یعنی اعتقاد جازم مطابق واقع و اما قطع عبارت است از مطلق اعتقاد جازم چه مطابق با واقع و چه مخالف با واقع بیشتر در اصول به کار می­رود و اما اعتقاد جازم هم مترادف با قطع است.

 

بحث ما ‌در مورد انفتاح باب علم است، آنگاه در فرض انفتاح باب علم چگونه معقول است که بگوییم اماره با علم مساوی است از حیث مطابقت با واقع و یا اماره از علم بالاتر است. هرگز اماره به پای علم نمی­رسد علم صد در صد مصیب است ولی اماره چنین نیست. لذا بهتر است که بگوییم با فرض تمکن از واقع، حق با ابن قبه است و نوبت به حجیّت امارات نمی­رسد.

 

و اما بحث سوم: و اگر مراد ابن قبه این است که برفرض انفتاح باب علم و حجیّت امارات از باب سببیت تعبد به خبر واحد قبیح است خواهیم گفت ‌بنابرین‏ هیچ قبحی ندارد چون اشکال شما این است که تفویت مصلحت قبیح است ما می­گوییم: بدون جبران قبیح است ولی با جبران قبیح نیست و برفرض سببیت جای مصلحت فائته­ی واقع را مصلحت حادث ‌می‌گیرد.

 

لذا بنابر مبنای سببیت گفتار ابن قبه باطل می­ شود منتهی اصل مبنی مبتلا به اشکال است و آن اینکه قول به سببیت مستلزم تصویب است و لازم به اجماع باطل است در نتیجه ملزوم نیز باطل خواهد بود.

 

شیخ(ره) در جواب می­فرماید: اولاً آن تصویبی که بالاجماع باطل است تصویب اشعری است و ما در آینده ثابت خواهیم کرد که نوع دیگری از تصویب هم داریم که نامش مصلحت سلوکیه است و آن باطل نیست و ثانیاًً ولو این مبنا باطل باشد و اجماع بر بطلان آن قائم شود اجماع می­گوید: قول به تصویب واقع نشده ولی دلالت ندارد که تصویب معتزلی محال بلکه امکان آن جای بحث نیست و همین که ممکن شد ما را بس است و سخن ابن قبه را جواب می­دهد که ‌بر اساس این مبنا تعبد قبحی ندارد و ممکن است مگر کسی بگوید: ابن قبه بر مبنای سببیت بحث نمی­کند و او هم قبول دارد که ‌بر مبنای‌ سببیت تعبد ممکن است ولی می­گوید چون این مبنا باطل است من بر مبنای طریقت بحث می­کنم[۵۴].

 

در نتیجه ‌می‌توان گفت: سخن ابن قبه بر فرض انسداد باب علم باطل است ولی برفرض انفتاح باب علم صحیح است. لذا بنابر فرض سببیت، حکم مسئله در هر یک از انواع سه­گانه سببیت باید جداگانه بررسی کرد.

 

    1. یک نوع از سببیت آن است که برای شخص جاهل حکمی جعل نشده، جز همان حکمی که اماره می­گوید و جاهل قبل از قیام اماره اصلاً حکمی ندارد. این غلیظ­ترین نوع تصویب است که به تصویب اشعری شهرت یافته است و شبهه­ی ابن قبه را دفع می­ کند ولی خود فی­حد نفسه باطل است.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-18] [ 04:27:00 ب.ظ ]




 

در الگو‌های زمانی رفتار مصرف‌کننده، ممکن است بخشی از بودجه صرف سرمایه گذاری‌های بلند مدت در جهت کسب سود بیشتر در دوره های زمانی آینده شود. ‌بنابرین‏ ممکن است که بودجه‌ی مصرف‌کننده تنها برای مصرف در نظر گرفته نشده باشد.

زمانی که بنگاه‌های فروش کالا و خدمات بسیار زیاد هستند، ممکن است اصطلاح ”مصرف‌کننده“ در حکم واژه‌ای تحقیرآمیز به‌شمار رود، ‌به این معنا که خریدار محصول، شخصی باهوش و زیرک نیست. این عبارت درست نقطه مقابل واژه ”مشتری“ است که فردی هوشمند تلقی می‌شود که قدرت خرید و حق انتخاب دارد.

۲-۵-۲- مشتری

 

مشتری عبارت است از کسی که چیزی را از یک بنگاه اقتصادی یا یک سازمان می‌خرد یا اجاره می‌کند.

 

انواع مشتری: مشتریان را به دو گروه اصلی می توان طبقه بندی کرد:

 

۱- مشتریان داخلی ۲- مشتریان خارجی

 

مشتری داخلی کسی است که برای یک سازمان، اما در بخش یا شعبه ای دیگر کار می‌کند.

 

مشتری خارجی همه‌ مردم خارج از سازمان هستند.

 

مشتریان داخلی شامل افرادی را شامل می‌شوند که در بخش‌ها و شعبه‌های مختلف یک سازمان مشغول به کارند. بنگاه‌های اقتصادی با نیازها و فرهنگ‌های مختلف، بازرگانان، خانواده ها و تمام گروه‌هایی که به یک سازمان پول پرداخت می‌کنند و کالا یا خدمات آن سازمان را می‌خرند، مشتریان خارجی را تشکیل می‌دهند.

 

۲-۵-۳- نیازها و انتظارات

 

مشتریان نیازها و انتظاراتی دارند که لازم است از جانب سازمان‌ها در نظر گرفته شود.نیاز یعنی آن چه که مشتری به برآورده شدن احتیاج دارد، مانند اتومبیل و بیمه با قیمت پایین.انتظار یعنی چیزی که مشتری به طور حتم نیازمند آن نیست اما توقع دارد که آن را داشته باشد.انتظارات یا خواسته ها عبارتند از تمایلات انسان برای ارضاء کننده های خاصی از نیازها. در حقیقت خواسته ها،اشکالی از نیازهای انسانی هستند که توسط فرهنگ یا شخصیت فردی انسان‌ها شکل گرفته اند.

 

۲-۵-۴- ارزش زمانی مشتری

 

توجه به ارزش مشتری در طول دوره ارتباط با شرکت یا بنگاه اقتصادی، یکی از اصول بلند مدت بازایابی است که در اصطلاح ارزش زمانی مشتری نامیده می‌شود. توجه این نکته که آیا مشتری در همین مدت، از کالاها و خدمات شرکت‌های مشابه و رقیب هم استفاده ‌کرده‌است یا خیراز ضروریات این اصل بازاریابی است. از نتایج مهم داشتن برنامه و چشم‌انداز بلند مدت، شناختن تمایلات جدید مشتریان برای کسب کالا یا خدمت بهتر و تازه‌تر است که در صورت پاسخ دادن سازمان ‌به این تمایلات، وفاداری مشتری به شرکت بیشتر خواهد شد.

 

۲-۵-۵- مدیریت تجربه‌ مشتری

 

فرآیندی است که همه‌ تجربیات مشتری از یک محصول یا یک شرکت را زیر نظر دارد و آن را به صورت استراتژیک مدیریت می‌کند. بدین منظور از رویکردهایی متفاوت هم‌چون نام و نشان تجاری، تنوع محصول، بخش‌بندی بازار و روابط عمومی بازایابی، شامل مدیریت روابط عمومی مشتری (CRM) و رضایتمندی مشتری استفاده می‌شود.

 

هدف نهایی مدیریت تجربه‌ مشتری ، غلبه بر موانع و شکاف بین حرف و عمل است که از طریق بازنویسی فرمول‌های اصول اولیه بازاریابی انجام می‌شود. در نهایت می‌توان گفت که مدیریت تجربه‌ مشتری بر چهار جنبه از مدیریت بازاریابی تأکید می‌کند:

 

تمرکز بر تمام جنبه‌های مرتبط با مشتری، ترکیب موشکافی و خلاقیت، توجه هم‌زمان به برنامه‌ریزی و اجرای برنامه‌‌های داخلی و خارجی.

 

۲-۶- انواع بازار در اقتصاد کلاسیک

 

طبق مفروضات بنیادین اقتصاد کلاسیک ۴ نوع بازار در صنعت قابل شناسایی است . این بازارها در مکتب اقتصاد خرد کلاسیک (مارشال ۱۹۲۰ ، رابینسون ۱۹۳۳) به شرح ذیل معرفی شده‌اند .

 

۲-۶-۱- بازار رقابت کامل [۹]

 

ساختاراین بازار به صورتی است که حداکثر رقابت بین فعالان بازار را تشویق می‌کند . سطح رقابت‌پذیری سازمان (عرضه‌کنندگان و خریداران) شاخص قدرت انفرادی آنان در اثرگذاری بر قیمت و شرایط عرضه و تقاضای بازار است .

 

در این نوع از ساختار بازار هیچ یک از سازمان‌های عرضه‌کننده نسبت به کل بازار برتری ندارند لذا سازمان به تنهایی قدرت ایجاد تغییر و تحول در بازار را ندارد .

 

ویژگی‌های این بازار مختصراً به شرح ذیل است :

 

– همگونی کالاها و خدمات

 

– اطلاع (نسبتاً) کامل خریداران و فروشندگان از شرایط بازار و رقبا

 

– تصمیمات خریداران و فروشندگان نسبت به کل بازار بی‌اهمیت است .

 

– موانع ورود به صنعت کوتاه و سهولت خروج از صنعت میسر است .

 

– قیمت‌ها ثابت فرض می‌شوند .

 

۲-۶-۲- بازار انحصار کامل : [۱۰]

 

این نوع ساختار بازار مستلزم شرایطی است که در آن یک بنگاه به دلیل برخورداری از امتیازات خاص و حمایت دولت یا اتخاذ رفتارهای فرصت‌طلبانه [۱۱] و رانت‌جوئی در رقابت‌های اقتصادی ، به تنهایی کالایی را به بازار عرضه می‌کند که برای کالای مذبور هیچ جایگزین نزدیکی وجود نداشته باشد .

 

ویژگی‌های این بازار مختصراً به شرح ذیل است :

 

۱-۲ – در بازار فقط یک کالا وجود دارد ‌بنابرین‏ سازمان عرضه‌کننده تمام صنعت را تشکیل می‌دهد .

 

۲-۲ – اطلاع یا عدم اطلاع خریداران از شرایط بازار بی‌اثر است .

 

۳-۲ – به هیچ وجه امکان ورود به صنعت وجود ندارد .

 

۴-۲ – قیمت و شرایط عرضه توسط سازمان عرضه‌کننده مشخص می‌گردد معهذا حداکثر نقش دولت یا ارگان‌های سیاست‌گذار در حد تعدیل شرایط فروشنده است .

 

۲-۶-۳- بازار رقابت انحصاری : [۱۲]

 

بازاری که ساختار رقابت انحصاری دارد ، شامل تعداد زیادی عرضه‌کننده است لیکن محصولات هر یک از آن‌ ها به نوعی از محصولات سایرین متمایز است .

 

در این بازار حجم عرضه هر یک از سازمان‌ها به تفکیک نسبت به حجم بازار نسبتاً کم است به طوری که اقدامات هریک از آن‌ ها بر سایر سازمان‌های فعال و نیروهای ساختار بازار بی‌اثر است .

 

ویژگی‌های این بازار مختصراً به شرح ذیل است :

 

۱-۳ – ناهمگونی کالاها و خدمات .

 

۲-۳ – اطلاع یا عدم اطلاع مشتریان از شرایط بازار بی‌اهمیت است .

 

۳-۳ –کثرت سازمان‌های عرضه‌کننده به‌دلیل ناهمگونی کالاهامنجر به پیدایش بازار رقابت کامل نمی‌شود .

 

۴-۳ – قیمت‌های بازار خوشه‌ای [۱۳] است و قیمت واحد وجود ندارد .

 

۲-۶-۴- بازار انحصار چندجانبه : [۱۴]

 

ساختار بازار انحصار چندجانبه نیز مشتمل بر تعداد محدودی از سازما‌ن‌های عرضه‌کننده می‌باشد که به نوعی امکان تبانی و تعیین قیمت بین آ‌ن‌ها وجود دارد . معهذا هر گونه تلاش در ایجاد تغییر یا تحولی در نظام بازار به هر صورت از جمله تغییر قیمت یا مقدار عرضه با واکنش آگاهانه و سریع سایر عرضه‌کنندگان و مقابله به مثل احتمالی آن‌ ها روبرو می‌شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:03:00 ب.ظ ]




 

خودپنداری همیشه قابل تغییر می‌باشد، زیرا بر اثر رابطه ی شخص با محیط تصور او از وجود خودش، دائما در حال تغییر است ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی زیادتر از دوران بزرگسالی است. اگرچه خود پنداری متغیر می‌باشد، لیکن در عین حال نیز سعی می‌کند که حالت ثابت خود را نگه دارد.در خانواده ای که صمیمیت، محبت و مهربانی وجود دارد، کودک می‌تواند هم ثبات خود پنداری را محفوظ نماید و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود.از یک طرف او می‌تواند با اطمینان به شخصیت خود، با مشکلات روبه رو شود و از طرف دیگر، بدون داشتن اضطراب و تشویش، رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرار داده و سعی می‌کند آن ها را به نحو مطلوبی تغییر دهد(شاملو،۱۳۸۰) .

 

۲-۱۱-اثرات خود پنداره

 

موفقیت در«خود شناسی و خود پذیری » شخص را از گرفتاری به بعضی اختلال های روان شناختی از قبیل احساس حقارت، احساس برتری، خودپنداری های منفی و خود محوری باز می‌دارد و نیز سبب می شود که شخص درباره ی خویشتن، داوری واقع بینانه داشته باشد واز زندگی لذت ببرد.به عبارت دیگر، هدف فردی اساسی تربیت یا آموزش و پرورش این است که به همه ی دانش آموزان کمک کند تا «خود واقعی» خود را دریابند و بپذیرند و بدانند چگونه آن را رشد دهند (شعاری نژاد،۱۳۸۶). بچه هایی که مورد محبت و احترام واقع می‌شوند، به حرف هایشان گوش داده می شود و در امنیت به سر می‌برند، از داشتن احساس خوبی به خود لذت خواهند برد، بچه هایی که فرصت داشته اند استقلال خود را در محیطی رشد دهند که در آن موفقیت های آن ها ارزشمند تلقی می شود، احساس شایستگی و لیاقت خواهند کرد. حس هدفمند بودن و با ارزش بودن در بچه هایی که به دسته ای از ‌گروه‌های اجتماعی خاص تعلق داشته و ریشه‌های خود را می شناسند رشد می‌کند (استن هاوس،۱۹۹۸؛ به نقل از آزادمنش،۱۳۸۰) .

 

زمانی که کودکان وارد دوره ی نوجوانی می‌شوند، خود پنداره و عزت نفس نیز تغییر می‌کنند.تغییر به سمت توصیفات انتزاعی تر که در اواسط کودکی آغازشده ادامه می‌یابد.خود وصفی های نوجوانان غالبا صفات شخصی ،هیجان ها و اعتقادات شخصی را شامل می شود (هارتر،۱۹۹۸) . سوزان هارترهشت جنبه ی مجزای خود پنداره ی نوجوان را مشخص ‌کرده‌است. تحصیلی،شغلی، ورزشی، ظاهر جسمانی، پذیرش اجتماعی، روابط دوستی صمیمانه، جاذبه ی رمانتیک و کردارها(هارتر،۱۹۹۸). به عقیده فرانکن(۱۹۹۴ )٬ خود پنداره با عزت نفس ارتباط دارد. او در کتاب خود می‌گوید : افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند از خود پنداره ی خوبی نیز برخوردار هستند … وقتی افراد خودشان را درک می‌کنند می‌توانند توانایی‌های خود را افزایش دهند چرا که آن ها می دانند از عهده ی چه کاری بر می‌آیند یا اینکه می دانند از عهده ی چه کاری نمی توانند بر آیند (مولوی حاجی آقا٬ ۱۳۸۷).

 

مارش(۱۹۹۳)، پنج خود پنداره ی مجزا را مشخص کرد:توانایی کلامی تحصیلی، توانایی تحصیلی، روابط با والدین، همجنس و جنس مخالف. عزت نفس در دوره ی نوجوانی دستخوش نوسانات و تغییرات نیز می شود. هنگام وارد شدن کودکان به دوره ی متوسطه و سال سوم دبیرستان و شروع بلوغ، عزت نفس در پایین ترین حد است(سیمونزوبلیت،۱۹۸۷). دخترانی که زود بالغ شده اند بیشترین و بادوام ترین کاهش در عزت نفس را متحمل می‌شوند. در مجموع، دختران نوجوان عزت نفس پایین تری نسبت به پسران نوجوان دارند (مارش،۱۹۹۳،سیمونزوبلیت،۱۹۸۷). به نظر می‌رسد که عزت نفس کلی یا احساس ارزشمندی، قویا تحت تأثیر ظاهربدن و بعد پذیرفته شدن از جانب همسالان قرار دارد(اسلاوین، به نقل از سیدمحمدی،۱۳۸۵) .

 

تحقیقات کلاین(۱۹۹۵) نشان می‌دهد در جوانانی که خود انگاره ی ضعیفی دارند یا عزت نفس آن ها به درستی رشد نیافته است، تعداد زیادی از نشانه های بیمارگونه ی عاطفی دیده می شود.مثلا نشانه های روان_ تنی اضطراب[۳۳]، روی آوردن به مواد مخدر، ارتباط جنسی ناسالم، اختلال در خوردن، افسردگی و اضطراب عمومی را می توان آشکارا در این افراد مشاهده کرد(باتون[۳۴]،۱۹۹۰؛ گرین برگ[۳۵] و دیگران،۱۹۹۲،کینگ[۳۶] و دیگران،۱۹۹۶، به نقل از مولوی حاجی آقا،۱۳۸۷). همچنین کسانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، از خودانگاره و عزت نفس بالاتری نیز برخوردارند.یکی از دلایل این وضع آن است که شاگردانی که به خود اطمینان دارند دارای جرئت بیشتری برای تلاش کردن هستند و انگیزه ی قوی تری دارند که به آن چه می خواهند برسند و شاگردانی که نگرش منفی درباره خود دارند، توانایی و هوشمندی خود را کمتر از آن چه وقت، ارزیابی می‌کنند و با این محدودیت ها وضع بدتری نیز در کار و درس خود به وجود می آورند(فنزل[۳۷]،۱۹۹۴ به نقل از کلینکه،به نقل از محمدخانی،۱۳۸۰).

 

۲-۱۲-تدارک بافتی که شما را در تغییر دادن خودتان یاری می‌دهد

 

همان‌ طور که شنا کردن در مسیر آب آسانتر از شنا کردن در خلاف جهت آب است، تغییر دادن خودپنداره نیز وقتی برای تلاشهایتان حامی داشته باشید آسانتر است. با انتخاب بافت ها و افرادی که شما را در شناخت و تحقق اهدافتان کمک می‌کند می توانید محیطی فراهم آورید که همسو با رشد و کمال شما باشد. یکی از شیوه های بررسی تأثیر نظر دیگران بر احساس ما راجع به خودمان این است که دیگران را به سه دسته ی مشوق[۳۸]، دایراد گیر[۳۹] و لاشخور[۴۰] تقسیم کنیم.مشوق ها، کسانی هستند که نظر و ارزیابی مثبتی ‌در مورد ما دارند.آن ها بر روی نقط قوت و ضعف ما دست می‌گذارند و بدون تحقیر و سرزنش،نقاط ضعف و اشکالاتمان را می‌پذیرند. وقتی در حضور مشوق ها هستیم امیدوار می‌شویم و احساس مثبتی نسبت به خودمان پیدا می‌کنیم.مشوق ها بی هیچ قید و شروطی در ارتباطات خویش مثبت هستند.یک انسان مشوق به جای سرزنش و تحقیر،ما را باور دارد و به ما کمک می‌کند خودمان را باور کنیم و قبول کنیم یارای تغییر خودمان را داریم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ق.ظ ]




 

فصل دوم

 

تجلی حق بر غذا در قوانین و سازمان‌های داخلی و بین‌المللی

 

مبحث اول – تجلی حق بر غذا در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی

 

گفتار اول – ملی

 

مکانیزم‌های اجرای قابلیت دادرسی حق بر غذا بسیار ضعیف است. این امر به دو عامل باز می‌گردد : عامل اول به قانونگذاری ملی کشورها بر می‌گردد و عامل دوم به ماهیت حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. ولی با پیشرفتهایی که در تعیین صلاحیتهای رسیدگی صورت می‌گیرد با گذشت زمان، قابلیت دادرسی حق بر تغذیه بیشتر مشهود می شود.

 

در سطح ملی، کشورها به طور کمابیش بر حق غذا اشاره می‌کنند که موضوعات مهمی را در دفاع از این حق در سطح ملی شکل می‌دهند. توجه به معقول و یا موجه بودن [۸۴] در رسیدگیهای قضایی ‌در مورد فعالیت یا عدم فعالیت دولت در برآوردن حق بر غذا در حیطه منابع موجود از رویه هایی است که گاهی رو به جلو در قابلیت دادرسی ‌حق بر ‌غذا ‌محسوب می شود.[۸۵]‌همچنین پیش‌بینی مکانیزم‌های نظارتی داخلی‌ در جهت کنترل اقدامات صورت گرفته از جانب بخش‌های مختلف دولت از تمهیدات مهم در جهت برآور‌دن این حق است.

 

در سطح داخلی، مناسب ترین ابزار ها و روش‌ها برای پیاده سازی حق بر غذا، ضرورتاً از کشوری به کشوری دیگر به طور چشمگیری متغیر است. هر دولتی دارای مصلحت هایی در انتخاب روش های مخصوص به خود است. اما میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به روشنی هر کشوری را ملزم ساخته است تا اقدامات ضروری برای دسترسی به مواد دغذایی انجام دهد. این موضوع سبب پذیرش استراتژی ملی می شود که امنیت غذایی برای تمام افراد را، ‌بر اساس اصول حقو ق بشر، تضمین می‌کند. همچنین باید منابع موجود را برای دست یافتن ‌به این اهداف و همچنین موثرترین روش های استفاده از آن ها را شناسایی کرد.[۸۶]

 

 

 

گفتار دوم – فراملی[۸۷]

 

اگرچه تمرکز اصلی رهنمودها باید بر تعهدات ملی باشد، اما همچنین باید ورای سطح ملی عمل کنند و تعهدات دولت ها نسبت به شهروندان دیگر کشورها نیز در آن گنجانده شود که می توان آن را تعهدات فراملی نامید. در بین تعهدات دولت ها برای مشارکت و همکاری در حوزه حقوق بشر، تعهدات برای دستیابی به حق بر غذا، از جمله قوی ترین آن ها‌ است که تحقق آن به طور ی که در بند ۱۱، پاراگراف ۲ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آمده، نیاز به همکاری بین‌المللی دارد. کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیان می‌کند که همکاری بین‌المللی برای تحقق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بر طبق بندهای ۵۵ و ۵۶ منشور ملل متحد و اصول حقوق بین الملل، تعهد تمام کشورهاست و در تفسیر کلی شماره ۱۲ شفاف سازی بیشتری صورت گرفت که بر طبق آن، کشورها باید گام هایی را در جهت احترام به بهره مندی حق دسترسی به غذا، حمایت از حق دسترسی به غذا، تسهیل به دسترسی و ارائه کمک های ضروری هنگام نیاز، در دیگر کشورها بردارند. آنچه در روند رو به رشد جهانی شدن روشن است، آن است که یکی از اقدامات دولت می‌تواند داشتن عکس العمل و واکنش ( مثبت و منفی ) به حق دسترسی به غذا درکشوری دیگر باشد(مانند تجارت کشاورزی). دولت‌ها مسئولیت دارند تا تضمین کنند که سیاست های ملی دارای تأثیرات منفی بر حق بر غذا افراد دیگر کشورها نیست. در زمینه تعهدات فراملی، توجه به حق بر غذا بدین معنا است که دولت ها نباید اقداماتی انجام دهند که تاثیرات منفی بر حق د سترسی به غذای افراد در دیگر کشورها داشته باشد. در بیانیه وین سال۱۹۹۳ و برنامه عمل آن، دولت ها دوباره تأکید و تأکید کردند که غذا نباید به ‌عنوان ابزاری برای فشارهای سیاسی و اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد. تعهد در حمایت بدین معنا است که دولت ها وظیفه دارند شرکت ها و سازمان هایشان را طوری تنظیم و کنترل کنند که سبب آشوب و اختلال در کشورهای دیگر نشود. دولت ها باید تعهدات فراملی خود را در تعاملاتشان با سازمان های چند جانبه از جمله صندوق بین‌المللی پول (IMF)، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، اعمال نمایند.[۸۸]

 

بند اول – منطقه ای

 

در سطح منطقه ای، سه سند کلیدی و جود دارد که از حق بر تغذ یه به طور مستقیم و غیرمستقیم حمایت می‌کند. در قاره اروپا ، منشور اجتماعی اروپا که در سال ۱۹۹۶ مورد بازبینی قرار گرفته، مهمترین سند است. طبق ماد ه ۴ ا ین منشور ، حق و حقوق کارگران مانند حق الزحمه، به آن ها و خانواده‌هایشان برای داشتن یک حد استاندارد از زندگی، باید داده شود. در قاره امریکا پروتکل الحاقی به کنوانسیون امریکایی حقوق بشر معروف به پروتکل سان سالوادور در سال ۱۹۸۸، توسط ۱۱ کشور مورد تأیید قرار گرفته و در سال ۲۰۰۰ لازم الاجرا شد.

 

کمیسیون افریقایی حقوق بشر و مردم، منشور افریقایی حقوق بشر و مردم (۱۹۸۱) را چنین تفسیر کرده که حق بر غذا در این منشور از طریق حق حیات، سلامت و توسعه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی مورد حمایت واقع شده است.[۸۹]

 

مکانیزم‌های اجرایی برای اسناد منطقه ای همچون منشور اجتماعی اروپا، پروتکل سان سالوادور و منشور افریقایی حقوق بشر و مردم ‌ضعیف‌اند. این مکانیزمها با یکدیگر متفاوتند و حق بر غذا در سطح منطقه ای همچنان قابلیت پیگیری و دادرسی را ندارد، زیرا هیچ یک از این اسناد پیش‌بینی لازم را برای قابلیت دادرسی حق بر غذا ارائه نمی کنند هر چند، علایمی از پیشرفت در تقویت و استحکام این مکانیزم ها وجود دارد.

 

بند دوم – جهانی

 

در سطح جهانی نهادها و سازمان‌هایی وجود دارند که در جهت تحقق حق بر غذا گام بر می دارند به طور کلی، نهادهای بین‌المللی از دو جنبه به دستیابی حق بر غذا می پردازند.

 

نهادهایی نظیر شورای حقوق بشر (کمیسیون سابق حقوق بشر ) یا کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از جنبه‌های نظری و حقوق بشری حق بر غذا ‌به این مطلب می پردازند و سازمان جهانی خواربار و کشاورزی (فائو) و صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی با فعالیت های عمل گرایانه، به ویژه با بهره گرفتن از روش های کشاورزی پایدار تلاش می‌کنند تا حق بر غذای بشری و به طور خاص مردمان

 

تنگدست، کشاورزان خرده پا و مردمان بومی که بیشترین آسیب را از وضعیت نامناسب امنیت غذایی در سطح جهانی متحمل شده اند، محقق شود.

 

با توجه به مطالب بیان شده بررسی نقش و فعالیت سازمان های بین‌المللی در زمینه تحقق حق بر غذای کافی از اهمیت فراوانی برخوردار است. ‌به این منظور در این مقاله در ابتدا به تعریف حق بر غذا از منظر حقوق بین الملل پرداخته شده و در ادامه فعالیت نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل متحد از جمله کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و دیگر نهادها و سازمان های تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد بررسی می شود. در بخش بعدی به جهت نقش اصلی و تأثیرگذار سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) در زمینه تحقق حق بر غذا، به طور ویژه عملکرد این سازمان مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.

 

الف – جایگاه حق بر غذا در نظام بین‌المللی حقوق بشر

 

دستیابی انسان به جنبه هایی از خواست ها و نیازهایش که لازمه حیات مادی و معنوی است، جزء حقوق بشر می‌باشد.[۹۰]حق حیات و برخورداری از استاندارد زنگی مناسب ( از جمله غذا) شامل حقوق بشر بوده و از این رو حقوق بشر، نظام حقوقی خاصی است که برای حمایت از آن پیش‌بینی شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:35:00 ق.ظ ]




 

۱-احساس کنترل: افراد دارای این ویژگی عمیقا باور دارند که می‌توانند مسیر زندگی خود و بسیاری از رویدادها و حوادث مربوط به خود را کنترل کنند. آنان در زندگی خویش هرگاه با مسئله یا مشکلی رو به رو می‌شوند به جای دلیل تراشی و انداختن گناه به گردن دیگران، درصدد چاره جویی برای رفع مشکل بر می‌آیند.

 

۲-هدفمند بودن همراه با احساس تعهد و مسئولیت: اینگونه افراد در برابر فعالیت ها و اقداماتی که انجام می‌دهند، اعم از امور شغلی، تحصیلی، خانوادگی خود را مسئول و متعهد می دانند. فعالیت های زندگی انان درعین متنوع بودن متعادل است. از هرنوع ظاهرسازی، سرسری نگریستن امور، باری به هر جهت بودن گریزانند. آنان در هر فعالیتی احساس هدفمندی می‌کنند و از هدفمندی فعالیت های خود کاملا آگاهی دارند.

 

۳-احساس مبارزه طلبی و چالش جویی: آنان براین باورند که لازمه موفقیت در زندگی، برخورداری از روحیه مبارزه طلبی است. از همین رو نه تنها از فشارها، چالش ها و تعارضات ناشی از زندگی نمی هراسند بلکه حتی آن ها را به منزله فرصت هایی می دانند که زمینه رشد و تعالی آنان را فراهم می‌سازد. این افراد انعطاف پذیرند. آنان می دانند که زندگی یعنی دشواری و تلاش مستمر برای رفع سختی ها. اینان ثبات و سکون را برنمی تابند چراکه می دانند ثبات و سکون مانع از رشد ‌و بالندگی است.

 

۴-شاداب زیستن: اینگونه افراد حتی به هنگام رو به رو شدن با تنش ها و ناکامی ها، روحیه ای شاداب و بذله گویی خود را رها نمی کنند. با دوستان روابط سالم و صمیمانه دارند، غذای خوب ومناسب می خورند و سیگار نمی کشند. آنان به هنگام انجام کارهای خسته کننده به اندازه ی کافی به خود استراحت می‌دهند. حوادث تهدیدکننده را به ‌هدف‌های‌ ارزشمند و حوادث مثبت تبدیل می‌کنند. آنان با استعانت از ایمان و باورهای حقیقی، نگرشی شاد به زندگی دارند، فردا را بهتر از امروز می دانند و امروز را لذت بخش و شادی آفرین ارزیابی می‌کنند. این ویژگی موجب گسترش روابط آنان با دیگران می شود. ذیگران آن ها را دوست داشتنی، قابل اعتماد و فوق العاده می دانند.

 

۵-توانایی ابراز وجود: آنان به راحتی می‌توانند خواسته ها، نظرات و تمایلات خود را ابراز نمایند و از واکنش های دیگران نمی هراسند(الیاسی، ۱۳۸۱).

 

۴-۵-۲مهارت مقابله با استرس

 

از زمان‌های قبل از تاریخ، انسان ها با بهره گرفتن از پاسخ گریز یا ستیز[۱۷]، با چالش ها و تهدیدها مواجه می شدند. والتر. بی. کنون[۱۸] (۱۲۹۲)، فیزیولوژیست مشهور اوایل قرن بیستم، پاسخ گریز و ستیز را توصیف ‌کرده‌است. او توضیح داده است که چگونه انسان ها یاد گرفته اند با نشان دادن واکنش از طریق افزایش آدرنالین، تنش ماهیچه ای، جریان خون و کسب انرژی بیشتر با دشمنان خود مبارزه کنند یا سریعتر از خطری طاقت فرسا فرار کنند و بدین ترتیب از خودشان مواظبت کنند. واکنش گریز یا ستیز در تاریخ بشر اولیه بسیار مؤثر بوده، زیرا انطباقی ترین پاسخ به انواع خطرهایی بوده که انسان با آن ها مواجه می شده است. امروزه، این پاسخ قسمت زیادی از کارایی خود را از دست داده است، زیرا چالش ها و فشارهایی که ما با آن ها مواجه هستیم اغلب روانشناختی است. به عنوان مثال، در حالی که پاسخ گریز یا ستیز ممکن است ‌در مورد شکار کردن و بقای جسمانی کارساز باشد، اما برای مقابله با آلودگی، گیر ماندن در ترافیک و تعارضات بین فردی روش مناسبی نیست. اگر انسان از هم اکنون تا یک میلیون سال دیگر ساکن زمین باقی بماند احتمالاً می‌تواند یک پاسخ آرام سازی طبیعی بسیار خوبی برای ناکامی ها و مشکلات روزمره خود بیابد(حسینی، ۱۳۶۳).

 

نظریه های مقابله با استرس

 

همان‌ طور که محققان علم روانشناسی و پزشکی در پاسخ به سوالات خود پیرامون فشار روانی و استرس دست به ا نجام تحقیقات متعدد و نهایتاً پردازش تئوری های گوناگون زده اند در رابطه با چگونگی کنترل و کنار آمدن با استرس نیز تحقیقات و پژوهش هایی به مرور زمان انجام شده و توسط صاحب نظران تئوری های مختلفی شکل گرفته اند که در این قسمت به چند مورد از آن ها اشاره می‌کنیم.

 

نظریه لازاروس

 

بر طبق نظریه لازاروس همان‌ طور که در قسمت تعاریف نیز مطرح شد مقابله، کوشش های رفتاری شناختی برای اداره نیازهای ویژه درونی و بیرونی می‌باشد که همسان یا فراتر از منابع فرد برآورد می شود. در این نظریه سه جنبه کلیدی در رابطه با مقابله توسط لازاروس مطرح می شود. اولا مقابله بیشتر وابسته به زمینه است تا اینکه از ویژگی های ثابت شخصیتی مشتق شده باشد. ثانیاً سبک های مقابله به ‌عنوان تلاشی که فرد برای مقابله با محیط انجام می‌دهد تعریف می شود. ثالثا مقابله فرایندی است که تغییرات آن فراتر از زمان مواجهه با مشکل می‌باشد. قبل از شروع عمل مقابله موقعیت ارزیابی شده و نتایج مجموعه تلاش های مقابله ای برای ارزیابی مجدد موقعیت و تعیین منابع مقابله استفاده می شود(فرایدنبرگ، ۱۹۹۷).

 

لازاروس به ارزیابی شناختی به ‌عنوان جزء زاتی فرایند مقابله تأکید می‌کند. به نظر او مفهوم ارزیابی هسته مرکزی شکل گیری این نظریه می‌باشد. ابتدا فرد در قالب ارزیابی اولیه می پرسد در معرض چه خطری است و در مرحله دوم تحت عنوان ارزیابی ثانویه این سوال را مطرح می‌کند که جهت مقابله با خطر چه منابعی در دسترس قرار دارند (لازاروس،۱۹۸۶، لازاروس و لاینر،۱۹۷۸، فولکمن و لازاروس، اسچتر، دلونگیس و گروئن، ۱۹۸۶). مفهوم ایجاد شده پیرامون مقابله از در نظر گرفتن این مهارت به عنوان مجموعه ای از صفات درون فردی یا فرایندهای روان پویایی که به تئوری مبتنی بر مجموعه واکنش های عاطفی و شناختی قابل مشاهده وابسته است متاثر شده است. لذا لازاروس چنین عنوان می‌کند که مقابله به تغییر از صفت مفهوم سازی شده به توصیف مقابله به عنوان یک فرایند اشاره دارد(فرایدنبرگ، ۱۹۹۷).

 

لازاروس در نظریه خود سلامتی و انرژی را منابع مهم مقابله خوانده و به نظر او افراد سالم بهتر از افراد بیمار، خسته و ناسالم می‌توانند بر طبق تعریف، نیازهای ویژه بیرونی و درونی را اداره کنند. همچنین بر طبق این نظریه عقیده مثبت یعنی اعتقاد فرد بر توانایی جهت مقابله با استرس، به ‌عنوان یک سبک یا منبعی جهت مقابله به حساب می‌آید. از طرفی مهارت حل مسئله به عنوان عاملی مرتبط با عقیده مثبت نیز می‌تواند فرد را در جهت کنار آمدن یاری نماید. مهارت های اجتماعی یعنی توان فرد برای همکاری با مردم و منابع مادی از دیگر امکانات فرد جهت مقابله می‌باشند. در رویکرد تبادلی لازاروس منابع مادی و اجتماعی برای مقابله با استرس و فشار روانی فی نفسه مفید نیست بلکه ارزیابی و برآورد شخص ازاین منابع در جهت مقابله با مشکلات از اهمیت خاصی برخوردار است(آقا یوسفی، ۱۳۷۸).

 

نظریه تکاملی و سازگاری رفتاری

 

فرایند سازش یافتن موجودات با محیط توسط داروین مورد بررسی فرار گرفته که نتیجه آن شکل گیری مفهوم بوم شناسی می‌باشد. بوم شناسی ارتباط بین موجودات زنده با همدیگر و ارتباط موجودات زنده با محیط را مورد مطالعه قرار می‌دهد. در همین راستا نظریه تکاملی و بوم شناسی انسانی، ابتدا سازش یافتگی گروهی را مورد توجه قرار داد. انسان نوعا به تنهایی نمی تواند با محیط سازش یابد چرا که انسان ها طبیعتا به یکدیگر وابسته اند و برای بقا خود نیاز به انجام فعالیت های گروهی دارند. بوم شناسی انسانی بر این نظریه استوار است که تشکیل پیوندهای اجتماعی برای انسان عامل مهمی در تبادلات مفید با محیط می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 09:34:00 ب.ظ ]