کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



۱-۱۰-۳-۸) معیار مصلحت در نکاح
قطعاً ازدواجی به مصلحت میباشد که هدف نهایی ازدواج را برای انسان تأمین نماید، ازدواج علاوه بر اینکه ضامن بقای نسل انسان میباشد، ارضای غریزهی جنسی را تأمین میکند، موجب آرامش سلامت و امنیت جامعه و مانع انحرافات و لغزشهای فردی و اجتماعی و تضمین کنندهی بهداشت جسمی و روانی انسان است، هم چنین از نظر قرآن کریم یکی از اهداف ازدواج، ایجاد آسایش و آرامش روحی است. (لطفی، اسدالله، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۱۱۴) چنانچه خداوند متعال میفرماید: “هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها” (سوره اعراف، آیه ۱۸۹) «اوست آنکه هر یک از شما را از یک نفس (پدرتان) آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنارش آرام یابد.» (ترجمه آیه الله مشکینی) و در آیه دیگر میفرماید:” و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون” (سوره روم، آیه ۲۱) و از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید، و میان شما علاقهی دوستی و مهر باطنی نهاد، همانا در این امر نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
با توجه به آیات شریفهی فوق یکی از اهداف ازدواج ایجاد انس و الفت و آرامش روحی و روانی است، گرچه مسائل مالی از قبیل مهریه و نفقه در ازدواج وجود دارد و لیکن آنچه اهداف والای ازدواج را تشکیل میدهد، علاوه بر بقاء نسل ایجاد الفت، ارضاء غریزه جنسی از راه صحیح و پرکردن خلاءهای روحی و عاطفی است با توجه به این واقعیات میتوان نتیجه گرفت مصلحت در امر تزویج، رساندن انسان به کمال و اهداف معنوی و روحی فوق است، این معنی با تزویج ولائی حاصل نمیشود، آسایش و آرامش روحی و عاطفی در امر ازدواج، زمانی حاصل میشود که دختر و پسر کاملاً به یکدیگر تمایل داشته و عشق و علاقه بین آنها وجود داشته باشد در غیر این صورت چنین صفا و آرامشی در زندگی آنها وجود نخواهدداشت. بلکه چه بسا کانون خانواده به عرصهی جنگ و نزاع تبدیل شده و به آرامش و تسکین خاطر، موجب آزردگی خاطر و نهایتاً باعث جدایی و طلاق گردد. (لطفی، همان، ص۱۱۵)
نظر به اینکه در گذشته، موقعیت اجتماعی و فرهنگی و حقوقی زن نسبت به شرایط کنونی بسیار متفاوت بودهاست زنان علی رغم احکام و تعالیم شرعی ادیان الهی، از بسیاری از حقوق طبیعی و انسانی خود محروم بودند محرومیت زنان تنها در زمینهی استقلال مالی و مشارکت در امور اجتماعی و دانش اندوزی و امثال آن خلاصه نمیشدهاست بلکه در روابط خانوادگی و امر ازدواج نیز این محرومیت وجود داشتهاست در عصر جاهلیت، پدران خود را صاحب اختیار دختران و پسران و خواهران و گاهی مادران خود میدانستند و در انتخاب همسر اراده و اختیاری برای آنها قائل نبودند تصمیم گرفتن، حق مطلق پدر یا برادر بود و در نبود آنها عمو دارای چنین حقی بود پدران مجاز بودند دخترانی را که هنوز متولد نشدهاند به عقد مرد دیگری در آورند که هر وقت متولد و بزرگ شدند آن مرد حق داشتهباشد آن دختر را از آن خود بداند.
در دوران قبل از اسلام در ممالک و کشورها کم و بیش چنین وضعیتی حکمفرما بود در دورهی ساسانیان دختران ایرانی هیچگونه حقی در انتخاب شوهر نداشتند در مورد پسر هم چون به سن بلوغ میرسید پدر یکی از زنان متعدد خود را به عقد وی در میآورد و در اینکه ازدواج کاملاً قانونی باشد پدر، برادر، عمو یا قیّم دختر، قبالهی عقد را امضاء مینمودند در هند زنان مجبور بودند به عقد با هر شوهری که پدر یا برادر برای آنان انتخاب میکرد رضایت دهند، در گذشته اختیار ازدواج حتی بعد از بلوغ و رشد نیز به دست پدر، برادر و عمو وبزرگان فامیل بود، بنابراین ازدواج دختر پس از بلوغ نیز چندان سرنوشت بهتری از تزویج او در دوران کودکی نداشت زیرا به هر صورت، این دیگری بود که که برای او تصمیم میگرفت و او را به خانه شوهر میفرستاد.
با توجه به موارد فوق باید گفت: اسلام خدمت بزرگی نسبت به زن انجام داد این خدمت نه تنها در ناحیه سلب ولایت و زمامداری برادر، عمو، عموزاده و امثال آن بود بلکه ولایت مطلق پدر و جد پدری را محدود به رعایت مصلحت کودک نمود با بررسی تاریخ و وضعیت خاص اجتماعی صدر اسلام به ویژه در زمینهی ازدواج، میتوان نتیجه گرفت که تشریع قانون ولایت بر تزویج صغار برای پدر و جد پدری در موقعیت و شرایط آن دوره، نه تنها حقی را از فرزندان ضایع نکرده بلکه خدمت بزرگی نیز به آنان نمودهاست زیرا برخی از خویشاوندان ذکور به خصوص خویشاوندان پدری به خود حق میدادند سرنوشت دختر یا پسری را به میل خود تعیین نموده و برای او همسری انتخاب نمایند اسلام این نسبت غلط را منسوخ کرد و انتخاب همسر را پس از بلوغ، حق دختر و پسر و قبل از بلوغ در اختیار پدر و جد پدری قرار داد که هم نسبت به فرزند خود دلسوزتر و هم به مصالح او آشناترند البته این نفوذ تصرفات آنان را هم مشروط به رعایت مصلحت فرزند نمود. (لطفی، همان، ص۱۱۶) از مطالب فوق نیز این نتیجه حاصل میشود که رعایت مصلحت یک مفهوم و معیار نسبی است چرا که اولاً در هر تصرفی معیار خاصی وجود دارد، معیار مصلحت در تصرفات مادی، نفع و ضرر مادی و معیار مصلحت در تزویج، فراهم آوردن زمینه های ازدواج سالم و موفق است ثانیاً تصرفات، بستگی به شرایط زمانی ، مکانی و اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی هر جامعه دارد، در گذشته که غالباً پدر خانواده عهدهدار انتخاب همسر برای فرزندان بودهاست تزویج ولایی کودکان با رعایت شرایط لا
زم، برخلاف مصلحت نبودهاست اما امروزه که جوانان در انتخاب همسر استقلال یافته و عواملی از قبیل سطح تحصیلات، اعتقادات، بینش و تفکر فردی و اجتماعی، نوع اشتغال و عوامل دیگر معیارهای عمدهای در همسر گزینی به شمار میروند، اعمال ولایت از جانب پدر یا جد پدری خالی از مفسده نیست به ویژه عقد ازدواج در سن طفولیت غالباً از روی عشق و علاقه و صفا و دوستی نیست، (همان منبع، ص۱۱۷) در پارهای روایات هم این نکته به گونهای تأیید شدهاست: هشام بن الحکم عن ابی عبدالله أو ابی الحسن (علیه السلام) قال: قیل له انّا نزوّج صبیاننا و هم صغار فقال اذا زوّجوا و هم صغار لم یکادوا أن یأتلفوا.» (حر عاملی، محمد بن حسن، ۱۴۰۹ه.ق، ج۲۰، ص۱۰۴) در روایت صحیحهی هشام بن حکم آمدهاست: به امام صادق عرض شد،: ما فرزندانمان را در سنین کودکی تزویج مینمائیم امام (علیه السلام) فرمود: در این صورت بعید است که نسبت به هم علاقه پیدا کنند و انس بگیرند و با یکدیگر مهربان باشند.
۱-۱۰-۴) رشد
۱-۱۰-۴-۱) رشد در لغت
در لغت (رشد- یرشد) در مقابل غی است. غی به انحراف در دین و اخلاق گفته میشود و رشد به معنای هدایت در این زمینه ها است.
الرشد (رشد- یرشد) رشد در مقابل ضلالت است. ضلالت به هر نوع گمراهی اطلاق میشود و رشد در مقابل آن به راههایی است که به مقصد و مطلوب میرساند.
«رشَد الانسان فهو راشد و رشید» (ابن منظور، محمد بن مکرم، ۱۴۰۵ه.ق، ج۳، ص۱۷۵)
به کسی که از رشد بهرهمند باشد راشد و رشید گفته میشود.
مفهوم رشد در لغت به هدایت در مقابل گمراهی و ضلال ، پایداری و مقاومت در طریق حق، نمو کردن، بالیدن، بالش، راهنمایی و ثبات در حق که در برابر غی یعنی گمراهی است. (معین، محمد، ۱۳۶۰، ج۲، ص۲۲۰) ، (عمید، حسن، ۱۳۶۲، ص۵۴۴) ، (صدری، غلامحسین،۱۳۷۰، ص۵۱۱) ، (بندر ریگی، محمد، ۱۳۶۶، ص۱۹۱)
۱-۱۰-۴-۲ ) رشد در قرآن
قرآن کریم رشد و نشانه آن را توان استفاده صحیح از اموال میداند و به این امر تصریح دارد.
“وَابتلوا الیتامی حَتَّی إذا بَلَغوا النِّکاحَ فَاِن آنستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إلَیهِم أموالَهُم” (سوره نساء، آیه ۶)
یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آن گاه اگر آنها را رشید (دانا به مصالح مالی) یافتید اموالشان را به آنها باز دهید (ترجمه آیه الله مشکینی)
۱-۱۰-۴-۳ ) رشد در کلام فقها
رشد آن است که انسان مال را در راه صحیح خرج کند… و سفیه کسی است که اموال خویش را در اغراض ناصحیح مصرف نماید. «الرشد، هو ان یکون مصلحاً لماله» (محقق حلی، نجم الدین جعفربن حسن، ۱۴۱۸ه.ق، ص ۱۴۰)
رشد آن است که انسان توان بکار گیری صحیح مال خویش را داشته باشد.
«الرشد: فهو کیفیّه نفسانیه تمنع من إفساد المال و صرفه فی غیر الوجوه اللائقه بأفعال العقلاء» (علامه حلی، حسن بن یوسف، ۱۴۱۳ه ق، ج۲، ص۱۳۴)
رشد: کیفیتی نفسانی است که مانع از فساد مال و صرف آن در غیر اموری میشود که متناسب با افعال عقلاء است .قال ابن الجنید: «الرشد هوالعقل والاصلاح للمال، و هو الأقرب، لأنه المفهوم من الرشد.» (علامه حلی، همان، ج۵ ، ص۴۳۱) قول نزدیکتر به صواب، مفهوم رشد یعنی رشد همان عقل و اصلاح در مال است.
مرحوم علامه طباطبایی شرط تکلیف را حداقل عقل میداند ولی شرط دخالت در امور مالی و اجتماعی را رشد عقل میداند و لذا رشد را اینگونه معنی میفرماید: کلمه رشد به معنی پختگی و رسیده شدن میوه عقل است بر خلاف غی که مخالف رشد است. (موسوی همدانی، سید محمد باقر، مترجم المیزان،۱۳۷۴ ش، ج۴، ص۲۷۴)
۱-۱۰-۴-۴) رشد در اصطلاح فقه
«و یکون رشیداً وحده: أن یکون مصلحا لماله، عدله فی دینه » ( طوسی، محمد بن حسن، ج۳، ۱۴۰۷، ص۲۸۳)
شیخ طوسی رشد را اصلاح مال و عدل در دین معنی کردهاست.
«الرشد: فهو کیفیّه نفسانیه تمنع من إفساد المال و صرفه فی غیر الوجوه اللائقه بأفعال العقلاء» (علامه حلی، محمد بن حسن، ۱۳۸۷ه.ق، ج۲، ص۵۱)
علامه حلی رشد را اینگونه تعریف کردهاست، رشد کیفیت نفسانی است که مانع از بین بردن مال و خرج آن در امور غیرعقلانی میشود.
« لما عرفت من ان الرشد اصلاح و تحققه لا یحصل الا بعدم الصرف فی غیر الاغراض الصحیحه و تمام الکلام فیه یعرف مما قدمناه فی الرشد و ان مرجعه الی العرف الذی لا شک فی عدم تحققه بمجرد الصرف…» (نجفی، محمدبن حسن، ۱۳۶۶ه.ق، ج۲۶، ص ۵۱)
اما صاحب جواهر معنای رشد را همان معنای عرفی آن میداند، درست مانند مرجع عرف داشتن سایر الفاظی که دارای حقیقت شرعیه نیستند. وی میفرماید: معنای لغوی رشد با آن چه اصحاب در معنای رشد گفتهاند منافاتی ندارد چون در لغت معنی رشد به طور کلی مقصود میباشد، لیکن اصحاب (فقهای شیعه) در مورد معنی رشد در خصوص مال و مسائل مالی سخن گفتهاند، بر فرض مغایرت معنای عرفی و لغوی به نظر ما عرف بر لغت مقدم است. در آیات قرآن واژه رشد بسیار آمدهاست که به دو نمونه از آن اشاره میکنیم.
” لعلهم یرشدون” باشد که ایشان به صلاح گرایند. (سوره بقره، آیه۱۸۶)
” لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی…” (سوره بقره، آیه ۲۵۵) اکراهی در دین نیست، به درستی که راه درست رشد از غی روشن گشته، رشد در اصطلاح حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه‌های غیر عقلانی میشود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارندهی آن میتواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) یا حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف
اگر به حد جنون نرسد و صغیر نباشد سفیه خوانده میشود و صفت او را سفه گویند.
۱-۱۰-۴-۵ ) رشد در اصطلاح حقوق
طبق مادهی ۱۲۰۸ قانون مدنی رشید کسی است که تصرفات او در اموال حقوق مالی خود عقلایی باشد. رشد در قانون تعریف نشدهاست ولی میتوان از مادهی فوق دریافت که رشد چهرهای از عقل است و شخص را مجاز در تصرف در اموال خود میداند و به اصلاح آن هدایت میکند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۶۶، ج۱، ص۱۶)
پس غیر رشید کسی است که اعمال او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد یعنی عقل معاش نداشته باشد و هر گاه ادارهی داراییهایش به او واگذار شود در اموال خود تعدی و تفریط و اسراف کند. (امامی، سید حسن، ۱۳۶۶، ص ۲۰۵)
در تعاریف به دو نوع رشد اشاره شدهاست. رشد در امور مدنی و رشد در امور جزایی، در امور مدنی همان اصطلاح، در بخش اقتصادی فقه اسلام و در حقوق مدنی است که مربوط به معاملات، اهلیت در تصرف و غیره است. و دیگر رشد در امور جزایی، کیفیتی نفسانی است که شخص را قادر میکند تا خوب و بد، زشت و زیبا را تشخیص دهد و اعمال و کردار خود بر مبنای آن درک کند،که این رشد را رشد کیفری گوئیم.
۱-۱۰-۴-۶) مفهوم رشد در نکاح
«اذا کان الشخص بالغا رشیدا فی المالیات لکن لا رشد له بالنسبه الی أمر التزویج و خصوصیاته من تعیین الزوجه و کیفیه الإمهار و نحو ذلک فالظاهر کونه کالسفیه فی المالیات فی الحاجه الی إذن لم أر من تعرض له». (طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، ج۲، ص۸۶۶)
گرچه اغلب رشد را رشد مالی گرفتهاند و به دلیل بقای ولایت ولی بر غیر رشید ولایت یا اذن او را در نکاح که یک امر غیر مالی است پذیرفته اند ولی برخی از فقیهان در این باره سخن نو و عقیدهی قابل تأملی ابراز کردهاند؛ به گفته یکی از دانشمندان معاصر امامیه، هرگاه شخص در امور مالی بالغ و رشید باشد ولی نسبت به نکاح و ویژگیهای آن مانند تعیین زوجه و مانند آن رشید نباشد، به ظاهر همانند سفیه در امور مالی است که به اذن ولی نیازمند است. گر چه تاکنون کسی به این مسأله نپرداختهاست. از این گفته نو بر میآید که ضابطهی ولایت بر نکاح با ضابطهی آن در امور مالی متفاوت است.
۱-۱۰- ۴-۷ ) غیر رشید به معنای عام
کودکان عقب افتاده یا کسانی که عقب افتادگی ذهنی دارند غیر رشیدند. گاهی از سن بلوغ یا رشد کسی می گذرد ولی عقب افتاده ذهنی است و از بهرهی هوشی برخوردار نیست. چنین کسی نه دیوانه است و نه صغیر و نه سفیه، ولی، باید او را در جرگهی غیررشید در آورد. پس باید مفهوم غیر رشید را فراگیرتر از مفهوم سفیه گرفت. به سخن دیگر، “غیررشید” کسی است که پس از رسیدن به سن بلوغ نیز شایستگی اموال خود را ندارد اگر چه برای ادارهی امور غیر مالیاش رشد کافی یافته است و یا عقب افتادهی ذهنی باشد. (ساکت، محمدحسین، ۱۳۷۰، ص۱۸۹)
۱ -۱۰-۴-۸) مفهوم رشید و غیر رشید
رشید: کسی که دارای وصف رشد است در مقابل غیر رشید یا سفیه استعمال میشود. هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست زیرا عاقل ممکن است از نظر مدنی سفیه باشد.
غیررشید: به معنی سفیه است. (جعفری لنگرودی، محمدجعفر،۱۳۷۷ ،ص۳۳۵)
در حقوق اسلام، به شرطی به سفیه (غیررشید) اذن یا اجازهی تصرف در اموال دادهمیشود که به عوض آن چیزی به داراییاش وارد شود. نه آن که چیزی از آن بکاهد. اگر چنین شرطی روی ندهد، انجام آنچه شرط شدهاست (که همان اذن یا اجازه است) در هر حال ممکن نخواهد بود. (ساکت، محمدحسین،۱۳۷۰، ص۱۸۶)
سفیه را غیر رشید هم مینامند. همانطور که در مادهی ۱۲۰۸ قانون مدنی آمده: غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.
رشد آن حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه های غیر عقلایی میشود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارندهی آن میتواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) و حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر به حد جنون برسد و صغیر هم نباشد (سفیه) خوانده میشود. (جعفری لنگرودی، همان،۱۳۶۳، ص۳۳۴)
باری رشد در اثر نموّ قوای دماغی در شخص ایجاد میشود. تشخیص این در هر فرد به وسیله آزمایش در اموری که مناسب با وضعیت اجتماعی اوست به عمل میآید تا قدرت و استعداد او در ضمن اداره و تصرف او در اموال ثابت گردد.
چنانچه دو شرط فوق «نمو جسمانی و نمو عقلانی» در کسی پیدا شود معلوم میگردد که دوران صغارت او خاتمه یافتهاست هرچند که رشد بر مبنای قوای جسمی و دماغی شخص سنجیده میشود ولی همواره محیط اجتماعی و تعلیم و تربیت در آن موثر میباشد. به همین جهت کسی که بالغ میشود یعنی به نموّ جنسی لازم میرسد، الزاماً رشید نیست زیرا ممکن است به نموّ عقلی و روحی لازم نرسیدهباشد.
واژهی غیر رشید با سفیه مترادف است. برخی از حقوقدانان غیر رشید را اعم از سفیه میدانند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۷۶، ج۲، ص۳۵)
سفیه در لغت به معنی جاهل و احمق است و در فقه و حقوق مدنی به کسی سفیه میگویند که عادت او اسراف و تبذیر در خرج است و تصرفات او عاقلانه نیست. (صفایی، سیدحسین، ۱۳۸۰، ص۲۳۹)
«السفیه فهو الذی یصرف امواله فی غیر الاغراض الصحیحه…» (محقق حلی، نجم الدین جعفر، ۱۴۰۸ه.ق، ج ۲، ص۸۵)
صاحب شرایع میگوید سفیه کسی است که اموال خود را در غیر اغراض صحیح (راه های عقلایی) صرف میکند و ملکه یا صفت و حالتی در او وجود ندارد که موجب حفظ و نگهداری اموالش شده و مانع صرف آنها در راه های غیر عقلایی گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 02:33:00 ب.ظ ]




یکی از مهمترین مشخصات حوضه در ارتباط با دبی سیلابهـا و حجـم روانـاب مسـاحت حوضـه میباشد. با بهره گرفتن از قابلیت‌های GIS، مساحت حوضه آبریز تا ابتدای رشت (حوضه آبریـز بالادسـت شهر رشت) محاسبه که برابر ۲۴۱/۸۸ کیلومتر مربع برآورد گردید. محیط حوضه نیـز معـادل ۷۹/۶۵ کیلومتر محاسبه شده است.
شکل ۴-۷ مشخصات فیزیکی حوضه سیاهرود و زیر حوضهها تا مقطع ورودی رشت
شکل ۴-۸ مشخصات فیزیکی حوضه گوهررود و زیر حوضهها مقطع ورودی رشت
شکل ۴-۹مشخصات فیزیکی کل حوضه آبریز تا ابتدای رشت (حوضه بالادست رشت)
شکل ۴-۱۰مشخصات فیزیکی حوضه سیاهرود تا ایستگاه هیدرومتری، خارج شهر رشت
شکل ۴-۱۱ مشخصات فیزیکی حوضه گوهررود تا ایستگاه هیدرومتری، خارج شهر رشت
شکل ۴-۱۲ محدوده حوضه آبریز بالادست شهر رشت
شکل ۴-۱۳مشخصات فیزیکی کل حوضه (ایستگاه هیدرومتری، خارج شهر رشت)
شکل ۴-۱۴موقعیت حوضه مورد مطلعه، تصویر ماهوارهای TM (لندست).
شکل ۴-۱۵موقعیت حوضه مورد مطالعه، تصویر ماهوارهای ETM (لندست).
شکل ۴-۱۶ محدوده ﺣﻮﺿﻪ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ، ﺣﻮﺿﻪﻫﺎی رودﺧﺎﻧﻪ ﺳﻴﺎﻫﺮود و ﮔﻮﻫﺮرود و زﻳﺮ ﺣﻮﺿﻪﻫﺎی آنﻫﺎ
شکل ۴-۱۷ﺷﺒﻜﻪ ﻫﻴﺪروﮔﺮاﻓﻲ ﺣﻮﺿﻪ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ
شکل ۴-۱۸ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺣﻮﺿﻪ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ در روی ﻣﺪل ﺳﻪ ﺑﻌﺪی (SRTM(Hillshade
شکل ۴-۱۹ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺣﻮﺿﻪ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ در روی ﻣﺪل ﺳﻪ ﺑﻌﺪی (SRTM(Hillshade
شکل ۴-۲۰ مدل ارتفاعی رقومی (Digital Elevation Model) حوضه مور مطالعه.
شکل ۴-۲۱نقشه شیب حوضه مورد مطالعه
شکل ۴-۲۲ نقشه جهت شیب حوضه مورد مطالعه
شکل ۴-۲۳ نقشه ﻛﺎرﺑﺮی ﺣﻮﺿﻪ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ (اﻳﻦ ﻧﻘﺸﻪ از روی ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ﺗﻮﭘﻮﮔﺮاﻓﻲ ۱:۲۵۰۰۰ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻘﺸﻪ ﺑﺮداری و ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻣﺎﻫﻮاره ای ﻟﻨﺪﺳﺖ ﺗﻬﻴﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ).
شکل ۴-۲۴مشخصات شکل حوضه آبریز سیاهرود تا ابتدای رشت
شکل ۴-۲۵مشخصات شکل حوضه آبریز گوهررود تا ابتدای رشت
شکل ۴-۲۶مشخصات شکل حوضه آبریز تا انتهای رشت (ایستگاه هیدرومتری)
شکل ۴-۲۷ مشخصات شکل حوضه آبریز سیاهرود تا ایستگاه هیدرومتری،خارج شهر رش
شکل ۴-۲۸ مشخصات شکل حوضه آبریز گوهررود تا ایستگاه هیدرومتری،خارج شهر رشت
۴-۱۱ توزیع طبقات ارتفاعی (هیپسومتری(
توزیع ارتفاعی حوضه، ارتفاع خروجی و بلندترین نقطه حوضه از سطح دریا به دلیل تأثیری که بـر روی نوع نزولات جوی و در نهایت رواناب دارد، از اهمیت زیادی برخـوردار اسـت. بـه عبـارتی نـزولات جوی مناطق کوهستانی عمدتاً بصورت برف است و ذوب تدریجی آن نقش بسیار مهمی در تـأمین آب زیرزمینی دارد. نقطه خروجی حوضه رشت ۲- متر و بالاترین نقطـه آن نیـز معـادل ۷۵۰ متـر ارتفـاع دارد. برای اندازه گیری ارتفاع متوسط حوضه، از قابلیت‌های GIS استفاده شد، که برابر بـا ۸۰/۷۹ متـر حاصل گردیده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
شکل ۴-۲۹طبقات ارتفاع و مساحت حوضه بالا دست رشت ( تا ابتدای رشت)
شکل ۴-۳۰ توزیع فراوانی طبقات ارتفاعی حوضه آبریز بالادست رشت
شکل ۴-۳۱ توزیع فراوانی طبقات ارتفاعی حوضه آبریز بالادست رشت
۴-۱۲ جهت حوضه
جهت شیب اثر غیر مستقیم در رواناب و فرسایش دارد. شیب هم مقـدار بـا جهـات مختلـف یـک منطقه معمولا به طور یکسان با خطر فرسایش روبـرو نیسـتند. اثـر عمـده شـیب در میـزان آبـدوی و فرسایش به علت اختلاف میکرو کلیمای موجود درشیبهای مختلف است. وضـع قـرار گـرفتن شـیب نسبت به خورشید درحرارتی که شیب دریافت میکند تاثیر دارد. در شیبهای آفتاب گیر، حرارت زمین و هوای اطراف آن در واحد سطح خیلی بیشـتر از حـرارت شیبهای هم درجهای است که آفتابگیر نیست. شیبهای آفتـابگیـر (جنـوبی) معمـولا نسـبت بـه شیبهای سایه گیر (شمالی) فرسایش بیشتری ایجاد میکنند زیرا شیبهـای آفتـاب گیـر نسـبت بـه شیبهای سایه گیر گرمتر بوده و تبخیر بیشتری دارند. بنابراین ذخیـره آب خـاک کـم شـده و رشـد پوشش گیاهی کمتر است. علاوه بر آن در شیبهای آفتاب گیر تابش شدید خورشید بـا تجزیـه مـواد آلی، هوموس را از بین میبرد و در نتیجه خاک چسبندگی خود را از دست میدهد و مستعد فرسایش میشود.
شکل ۴-۳۵ جهت شیب و توزیع جهت در واحد سطح حوضه بالادست رشت
شکل ۴-۳۲ توزیع فراوانی جهت شیب در سطح حوضه آبریز مشرف به شهر رشت
شکل ۴-۳۳ توزیع فراوانی جهت شیب در سطح حوضه آبریز مشرف به شهر رشت
۴-۱۳ شبکه هیدروگرافی
شبکه هیدروگرافی به مجموعه آبراهههایی گفته میشود که در سطح حوضه عمل تخلیه رواناب را برعهده دارند. برخی از آنها به صورت دائم و برخی به صورت فصلی و بعضی دیگر مسیلهائی هسـتند که فقط ممکن است در هنگام بارندگی آب در آنها جاری شود. در حوضههای مناطق مرطوب قسمت اعظم آبراههها دائمی هستند. هر چه شبکه آبراهههای یـک حوضه تکامل یافتهتر باشند تخلیه رواناب از آن حوضه بهتر و سادهتر انجـام مـیشـود. در هیـدرولوژی پارامترهای تراکم شبکه آبراههها، درجه آبراهه اصلی در نقطـه تمرکـز و نسـبت انشـعاب آبراهـههـای حوضه برای سنجش درجه تکامل شبکه آبراهههای حوضه مورد مطالعه قرار میگیرنـد. در نقشـههـای صفحات قبل شبکه هیدروگرافی حوضه آبریز رشت ارائه گردیده است.
۴-۱۴ تراکم شبکه زهکشی
اطلاع از این که بطور نسبی در هر کیلومتر مربع چند کیلومتر آبراهه وجود دارد میتواند وضعیت نسبی حوضه را از نظر تراکم شبکه آبراهه از طریق رابطهای نشان داد که عبارت است از نسـبت طـول کلیه آبراهه ها و شاخاب ها بر مساحت حوضه این رابطه عبارت است از:
D : تراکم زهکشی (کیلومتر بر کیلومتر مربع(
ΣLi : مجموع آبراههها (کیلومتر(
A : مساحت حوضه به کیلومتر مربع
بر مبنای این رابطه در این حوضه، تا انتهـای رشـت تـراکم زهکشـی برابـر بـا ۲/۱۵ کیلـومتر بـر
کیلومتر مربع میباشد.
شکل ۴-۳۴ تراکم زهکشی حوضه سیاهرود تا ابتدای رشت
۴-۳۵ تراکم شبکه زهکشی حوضه گوهررود تا ابتدای رشت
۴-۳۶ تراکم شبکه زهکشی کل حوضه بالادست رشت
۴-۳۷ تراکم شبکه زهکشی کل حوضه تا انتهای رشت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]




 

نمره‌های حاصل از روش ویژه‌ی تجزیه و تحلیل سلامت جامع در بالا در بررسی صحت فرضیه‌هایی از این تحقیق راه‌گشا می‌باشد.
در بررسی فرضیه‌ی معنادار بودن تفاوت نمره‌های سلامت و فساد اداری در میان گروه‌های پاسخ‌دهنده می‌توان چنین استدلال کرد که شواهدی دال بر رد این فرضیه موجود نیست و می‌توان به این موضوع اعتقاد داشت که در میان گروه‌های متفاوت کارمندان، خبرگان، ارباب‌رجوع و شهروندان نمره‌های یکسانی به سلامت و فساد اداری داده نمی‌شود.
۴-۳-۲- تجزیه و تحلیل واریانس فریدمن:
برای بررسی این فرضیه که میان عوامل سلامت تفاوت معناداری وجود دارد و هم‌چنین وضعیت مؤلفه فساد مالی در مقایسه با سایر مؤلفه‌های بعد فساد نیز به همین ترتیب است علاوه بر نمره‌‌هایی که از روش ویژه‌ی محاسبه‌ی نمره‌ی سلامت و فساد اداری به دست آمده است به عنوان آزمون جنبی از تجزیه و تحلیل فریدمن استفاده شد. در ادامه نتایج بررسی‌ها به نمایش گذاشته خواهد و به سؤال تحقیق پاسخ داده می‌شود.
مقاله - پروژه
آماره آزمون فریدمن  به شرح زیر تعریف می‌شود.

که در آن:
تعداد موارد یا پاسخ‌دهندگان = n
تعداد متغیرهایی که رتبه‌بندی می‏گردند = k
حاصل جمع رتبه‌های داده شده به متغیرها از سوی پاسخ‌دهندگان = R
H0: M0=M1=…= M4
H1:حداقل دو میانگین با هم برابر نیستند.
نمره‌های مؤلفه‌های بعد فساد (فساد ارتباطی- تعاملی، فساد در تصمیم‌گیری، فساد در مناقصات و قراردادها و فساد در دستگاه نظارتی) برابر است.
خروجی Spss شامل دو جدول می‌باشد. در جدول نخست، میانگین رتبه‌های هر مؤلفه ارائه شده و در جدول دوم نیز مشخصات آماری و آماره‌ی  ارائه گردیده است.
۴-۳-۲-۱- نمره‌‌های تحلیل واریانس فریدمن مؤلفه‌های فساد در گروه کارکنان
با توجه به خروجی Spss در گروه کارکنان مقدار عدد معنی‌داری (sig) کم‌تر از ۰۱/۰ و از سطح معنی‌داری استاندارد (۵ % = ) کم‌تر است. بنابراین فرض H0 رد شده و H1 در سطح اطمینان ۹۵ % به عنوان فرضیه سالم حفظ می‏شود. بنابراین می‌توان گفت در وضعیت موجود، ۶ مؤلفه‌ی فساد اداری (فساد مالی، فساد ارتباطی- تعاملی، فساد در تصمیم‌گیری، فساد در مناقصات و قراردادها، فساد در کیفیت کار و فساد در دستگاه نظارتی) رتبه‌های یکسانی ندارند. پس از این جدول‌های مربوطه ارائه می‌گردد.
جدول ۴۸: میانگین رتبه‌های مؤلفه‌های فساد اداری از نظر گروه کارکنان در آزمون فریدمن

 

مؤلفه‌های فساد
میانگین

 

 

 

فساد مالی
۱٫۸۴

 

فساد ارتباطی- تعاملی
۳٫۶۱

 

فساد در کیفیت کار
۳٫۶۳

 

فساد در تصمیم‌گیری
۵٫۳

 

فساد در مناقصات و قراردادها
۳٫۴۱

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]




حافظ: چشم معشوق در یک چهارم غزلیات حافظ در دو بیت دارای حجم تصویر شده است: «در چشم پر خمار تو پنهان فسون سحر…»(۳۹۴/۲) و «گوشهی چشم رضایی به منت باز نشد..»(۴۵۰/۲).
۴-۱-۲-۲. چشم عاشق در غزلیات سعدی و حافظ
اگر بگوییم که غزل بر محور چشم میگردد، اغراق نکردهایم. هم زیبایی معشوق در چشمان پرخمار و مست او جلوهگر شده و هم خشونت او در چشم نمود مییابد: «یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم میکشت…»(۲۰۴/۲)؛ با این وجود، در غزلیات سعدی و حافظ چشم عاشق بیشتر از چشم معشوق دارای حجم تصویر شده است.
چشم عاشق نیز نقش مهمی در عشق بازی میکند. در اهمیت آن همین بس که اگر این ظرف به همراه مظروف غماز آن یعنی اشک وجود نداشته باشد عاشق بودنِ عاشق مکتوم میماند. علاوهبر پردهدری، جلب توجه و ترحم معشوق نیز وظیفهی چشم به همراه اشک میباشد: «حافظ ز دیده دانهی اشکی همیفشان/ باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما»(۱۱/۹). تداوم عشق نیز مدیون چشم است: «گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق/ ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم»(۲۷۱/۳).
۱)ظرف اشک بودن چشم عاشق در سعدی: «دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت/ یا رب کجاست آنکه همه روز با نم است؟»(۵۴۲/۵)؛ «با این همه باران بلا بر سر سعدی/ نشگفت اگر خانهی چشم آب چکیده است»(۸۲/۱۰)؛ «ناودان چشم رنجوران عشـق/ گر فرو ریزند خون آید به جوی»(۷۰/۴).
۲) ظرف اشک بودن چشم عاشق در حافظ: درابیات زیر به چشم میخورد:
حافظ: اشکم احرام طواف حرمـت میبندد گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست(۷۰/۲).
دارم من از فراقش در دیده صـــد علامت لیست دمــوع عینی هذا لـنا العـلامـه(۴۲۶/۲).
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی(۴۶۶/۳).
کشتی باده بیاور کـــه مرا بی رخ دوست گشت هر گوشهی چشم از غم دل دریایی(۴۹۰/۷).
۳)چشم عاشق به منزلهی ظرف معشوق در شعر سعدی: چشم عاشق در غزلیات سعدی یا حاوی خود معشوق است: «گر خانه محقر است و تاریک/ بر دیدهی روشنت نشانم»(۴۸۶/۶)؛ «ای که در دل جای داری بر سر و چشمم نشین…»(۶۶۲/۴)؛ «باز آی و بر چشمم نشین…»(۶۸۶/۹)و… یا حاوی« خیال روی» او(۵۴۲/۵): «باز آی که در دیده بمانده است خیالت»(۲۲۲/۹).
حجم چشم عاشق در غزلیات سعدی عرصهی رقابت معشوق و غیر معشوق است. در این رقابت معشوق برتری مییابد و دیگر مظروفها از حجم چشم کنار گذاشته یا بیرون رانده میشوند: معشوق در چشم عاشق «از گل و ماه و پری»زیباتر است(۵۵۴/۳)؛ با حضور او لعل از چشم میافتد(۴۲۶/۷) و سرو در چشم زیبا نمینماید(۱۱۸/۳) و به همراه بوستان جملگی از نظر میرود(۳۳۸/۹) و نه تنها در طبیعت هیچ منظری زیباتر از معشوق در نظر عاشق نیامده است(۱۴/۳)؛ بلکه دو جهان نیز توان رقابت ندارند و از نظر میافتند(۶۲۰/۷).
ظرف چشم گاه گنجایش معشوق را ندارد: از نظر سعدی دیدهی سر ز برق شعلهی دیدار در نمیگنجد(۳۴/۱۰)، چون معشوق بزرگ است، در آینهی کوچک نمینماید(۱۵۴/۵) و بینش ما طاقت حسن روی او را نمیآورد(۲۳۰/۱).
چشم عاشق مانند خانهای دارای در تصویر میشود. این در همیشه به روی معشوق باز است:
چشم رغبت که به دیدار کسی کردی باز باز بر هم منه ار تیر و سنان میآید(۲۳۰/۵).
چشمی کـه به دوست بر کنـد دوســت بر هـم ننــــهد ز تــیر بـــاران(۲۳۸/۱۰).
۴)چشم عاشق به منزلهی ظرف معشوق در شعر حافظ: چشم عاشق در غزلیات حافظ اغلب به خانه، باغ و آینه همانند شده و معشوق مظروف این مکانها قرار گرفته است: چشم عاشق مانند خانه دارای رواق است و آنجا هم آشیانه و خانهی معشوق است(۳۴/۱) ؛ و پیش از خلقت آسمانها منظر چشم را ابروی جانان طاق بود(۸۲/۳). معشوق «نرگس باغ نظر»(۴۵۰/۷) و «شاخ صنوبر دیده»(۱۴۶/۲) نامیده میشود، گاه از حجم نگاه عاشق غایب است:«ای غایب از نظر که شدی همنشین دل»(۹۰/۶)؛«… که با دو آینه رویش عیان نمیبینم»(۳۵۸/۵) و گاه «به هر نظر جلوه میکند»(۳۳۰/۶).
۴-۱-۲-۴٫ تحلیل شناختی
مطالعات زبانشناسی شناختی نشان دادهاند که چگونه اعضای بدن به عنوان منبع یا قلابی برای مفهومسازیِ تجربه های مختلف عمل میکنند. یکی از اعضای بدن که در فرهنگهای مختلف بهطور گستردهای در مفهومسازی انسانها بهکار میرود، «چشم» است(شریفیان، ۱۳۹۱: ۱۴۳). «استعارههای مفهومی معمولاً از تجربه های بدنمند ریشه گرفتهاند؛ البته این تجربه های بدنمند برای ورود به قلمروهای مقصد باید از صافی مدلهای فرهنگی عبور کنند»(یو،۲۰۰۳: ۲۹ به نقل از شریفیان، ۱۳۹۱: ۶۸). به نظر ما از صافی دیگری نیز عبور میکنند و آن روحیات و شخصیت و جهانبینی گوینده و نویسنده است؛ به ویژه در شعر که «رابطه شاعر با زبان رابطهای پر رمز و راز است. شاعر، هنگامی به کمال شعری خود میرسد که جهان ذهنی او در زبان او متجلی شود؛ یعنی زبان او جهان او را نشان دهد نه اینکه آن را توصیف کند»(موحد، ۱۳۷۳: ۱۹۴).
پایان نامه - مقاله
آنچه دربارهی چشم در غزلیات سعدی و حافظ در قسمت قبل آورده شد، در نگاه اول، یکسان به نظر میرسند؛ چون از سنت ادبی و فرهنگی فارسی نشأت گرفتهاند؛ اما با دقت در همین مضمونهای مشابه، کلمات بهکار رفته و بار معناییای که بر دوش کلمات نهاده شده است، میتوان به تفاوت در شخصیت و نگرش این دو شاعر پیبرد.
هدف این پژوهش دستیابی به شناخت، از طریق کاربرد طرحوارهها میباشد. هرجا شناخت انسان مطرح باشد، خواه ناخواه پای علم روانشناسی به ویژه در این مورد، روانشناسی شخصیت به میان کشیده میشود. در این قسمت، برای تحلیل شخصیت سعدی و حافظ از سنخنمای شخصیت مایزر و بریگز کمک گرفته شد. این سنخنما، بر اساس دیدگاه یونگ شکل گرفته است و در آن چهار پرسش دربارهی شخصیت مطرح میشود:

 

    1. افراد توجه خود را به چه چیزی متمرکز میکنند و انرژی خود را از کجا میگیرند؟(درونگرا – برونگرا)

 

    1. افراد به طور طبیعی به چه نوع اطلاعاتی علاقه نشان میدهند؟(حسی – شهودی)

 

    1. افراد چگونه تصمیم میگیرند؟(متفکر - احساسی)

 

    1. افراد دوست دارند دنیای پیرامون خود را چگونه سازماندهی کنند؟(قضاوتگر – دریافتگر)

 

برونگرایی و درونگرایی: برونگراها دیگری محور هستند؛ یعنی انرژی خود را از افراد و اشیای بیرون از خودشان میگیرند و انرژی خود را نیز به جهت بیرونی هدایت میکنند؛ اما درونگراها از تنهایی، خلوت و توجه به دنیای درونیِ خود، انرژی میگیرند.
حسی و شهودی: برای شخصیتهای حسی، «چه هست» مهم است و برای شخصیتهای شهودی، «چه میتواند باشد». حسیها به حواس پنجگانهی خود توجه دارند و میخواهند اطلاعات خود از جهان را از آن بگیرند. آنان به لحظهی اکنون میاندیشند و شرایط کنونی برایشان از آینده مهمتر است. آنان در دنیایی از واقعیت زندگی میکنند. شهودیها به مفاهیمی که میتوانند باشند یا میتوانستند باشند، علاقهی زیادی دارند. آنها به خوبی از آنچه تصور میکنند آگاه هستند. احتمالات و حدس و گمان برای آنها جذاب است. آنها به این فکر میکنند که «چه میشد اگر…».
متفکر و احساسی: متفکرها تصمیمات خود را بر اساس تفکر عقلانی و منطقی میگیرند و معمولاً تمایل دارند در برابر وقایع، بیغرض و عینی عمل کنند. علاقهی خاصی به ایدهها و دلایل دارند. برای آنان احساسات در درجهی دوم اهمیت قرار دارد. احساسیها تصمیمات خود را بر اساس احساس خود میگیرند. دیدگاه آنان معمولاً ذهنی و وابسته به خود است برای آنان عواطف مهمتر از استدلال است.
قضاوتگر و دریافتگر: قضاوتگرها دوست دارند به شکل سازمانیافتهتر زندگی کنند. تصمیمگیری و کنترل کارها و دیگران را دوست دارند؛ اما دریافتگرها انعطافپذیرند و نگرش دریافتکننده دارند و دوست دارند به جای کنترل زندگی آن را درک کنند(زارع و دیگران، ۱۳۹۲: ۴۸-۴۵).
به نظر میرسد این ابعاد چهارگانهی شخصیت را میتوان دربارهی نوع نگاه سعدی و حافظ بهکار برد. نگاه انسان به پدیده ها میتواند درونگرا یا برونگرا، حسی یا شهودی، متفکر یا احساسی و قضاوتگر یا دریافتگر باشد.
۴-۱-۲-۴-۱٫ نگاه برونگرای سعدی و نگاه درونگرای حافظ
نگاه برونگرای سعدی، متوجه دنیای برون شخصی(آفاقی) و نگاه درونگرای حافظ، متوجه دنیای درون شخصی(انفسی) است. با وجود آنکه عاشق در غزل اغلب درونگراست؛ اما همیشه اینگونه نیست؛ مثلاً شخصیت خسرو پرویز را میتوان برونگرا دانست(شمیسا، ۱۳۸۳: ۲۲۸). مبحث برونگرایی و درونگرایی در میان مباحث و نظریات متعدد روانشناسی شخصیت، از بیشترین همپوشانی برخوردار است و مهمترین تفاوت نگاه سعدی و حافظ نیز در همین بُعد شخصیت جلوهگر شده است. دلایل زیر تبینکنندهی نگاهِ برونگرای سعدی و نگاهِ درونگرای حافظ است.
۱) درون و بیرون
«برونگراها انرژی خود را از افراد و چیزهای بیرون از خودشان میگیرند و انرژی خود را نیز روی آنها متمرکز میکنند. برونگراها را آدمهایی تصور بکنید که از نوعی رادار برخوردارند و آن را به سمت بیرون میچرخانند تا محیط خود را پیوسته زیر نظر بگیرد. هرچه تعداد نقاط روشن روی صفحهی رادار آنها بیشتر باشد (تعاملات بیشتر)، انرژی بیشتری میگیرند…. درونگراها رادار خود را به سمت یک فرکانس درونی میچرخانند؛ زیرا بیشتر علاقه دارند در هر موقعیت، دریافتها و تجربیات خود را بهکار گیرند تا اینکه برای جواب به بیرون از خودشان چشم بدوزند»(تیگر، ۱۳۹۰: ۱۸).
سعدی بیشتر واژهی «نظر» را به تنهایی یا در کنار واژهی چشم بهکار میبرد که بر جنبه بیرونی عمل دیدن تأکید دارد و حافظ بیشتر چشم را بهکار میگیرد:
الف)سعدی: «زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد»(۶۲۰/۷)؛ «…زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری»(۱۴/۳)؛ «به چشم دل نظرت میکنم…»(۳۴/۱۰)؛ «سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی…»(۳۳۸/۹) و …
ب) حافظ: «منظر چشم مرا…»(۳۴/۱)؛ «میرفت خیال تو ز چشم من و…»(۳۸/۳)؛ «…کشم در دیده همچون توتیا…»(۶۲/۶)؛ «کارگاه دیده»(۳۲۲/۱)؛ «جویبار دیده»(۳۵۸/۶)؛ «باغ دیده»(۱۴۶/۲)؛ «درِ چشم»(۳۳۰/۳) و ..
حافظ معشوق را «چشم» (۳۹۸/۱ و ۴۵۰/۷ و ۸۲/۲) و سعدی «منظور» مینامد: «چشم دارد که تو منظور نهانش باشی»(۲۸۲/۱۰)؛ «منظور چشم آرام دل»(۲۸۷/۷)؛ «تا تو منظور پدید آمدی ای فتنهی پارس»(۶۶۶/۸) و «تا نظر میکردمی در منظر زیبای تو»(۶۶۲/۳). علاقهی سعدی به واژهی نظر به حدی است که چشم را نیز به اعتبار آن ناظر(۱۷/۸) مینامد. او واضع ترکیب «نظرباز» و «نظربازی» است. پیش از او هیچ یک از سخنوران پارسیگو این ترکیب را نه در معنای حقیقی و نه در مفهوم مجازی و بار عرفانی آن به کار نبردهاند و این سعدی بود که این واژه را ساخت و به آن بار معنایی داد (نظری، ۱۳۸۶: ۲۴۴). واژهی نظر در در غزلیات حافظ حدود ۱۱۰ بار آمده و در مقایسه با واژههایی چون «عشق»، «چشم»، «می»، «خون»، «کار»، «دست» و … از بسامد بالایی برخوردار نیست؛ هرچند بخشی از جهانبینی شاعرانهی حافظ را در خود منعکس کرده است (محمدی آسیابادی، ۱۳۸۸: ۱۰۹).
معشوق به عنوان مظروف چشم در غزلیات سعدی با ضمیر آشکار یا مستتر «تو» حضوردارد یا مورد خطاب قرار میگیرد: «باز آی و بر چشمم نشین»(۶۸۶/۹)؛ «تو بزرگی و در آینهی کوچک ننمایی»(۱۵۴/۵)؛ اما در غزلیات حافظ ضمیر او و تو با مرجع معشوق، به عنوان مظروف چشم برابر به کار رفته است.
در غزلیات سعدی بیشتر خود معشوق مظروف چشم واقع شده است که بیانگر نگاه معطوف به بیرون سعدی است؛ اما در غزلیات حافظ «خیال» یا صورت ذهنی و «نقش» یا تصویر معشوق که جایگاه درونی دارند، بیشاز خودِ معشوق، درحجم چشم جای دارند: «دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت…»(۵۹/۵)؛ «گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم…»(۲۳۱/۳)؛ «نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم/ بر کارگاه دیدهی بیخواب میزدم»(۳۲۰/۶)؛ «خیال نقش تو درکارگاه دیده کشیدم..»(۳۲۲/۱). در غزلیات سعدی مواردی هم واژهی خیال بهکار رفته است: «باز آی که در دیده بمانده است خیالت»(۲۲۹/۹) و علاوه بر اینکه معشوق را مخاطب قرار میدهد و خطابی بودن، همیشه با فرض حضور دیگری است؛ فعل «باز آی» نشاندهندهی نگاهِ معطوف به بیرونِ سعدی است.
سخن سعدی و حافظ دربارهی چشم معشوق تأییدی بر این نکته است که مظروف چشم معشوق در شعر سعدی پیدا و آشکار است و مظروف چشم معشوق در سخن حافظ پنهان: حافظ میگوید: «در چشم پر خمار تو پنهان فسون سحر»( ۳۹۴/۲) سعدی: «در چشم تو پیداست که باب فتن است آن» (۳۷۴/۶).
۲)خود و دیگری
برونگراها «دیگری محور» هستند؛ اما درونگراها بیشتر «خود محور» هستند. منظور این نیست که آنها آدمهای خودخواهی هستند؛ بلکه بیشتر خودکفا و خوداتکا هستند. در ارتباط با دیگری برای برونگراها دیگری مهمتر است و برای درونگراها من (تیگر، ۱۳۹۰: ۱۸).
در غزلیات سعدی معشوق به عنوان مظروف (=دیگری) در اغلب موارد بر ظرف چشم(=خود) مقدم میشود که بیانگر برجستگی و در کانونِ توجه بودنِ دیگری، در شخصیت برونگرای سعدی است:«… خیال روی تو در چشم من چه گفت…»(۵۴۲/۵)؛ «از گل و ماه و پری در چشم من…»(۵۵۴/۳)؛ «…دو جهان از نظر فتاد..»(۶۲۰/۷)؛ «زیبا ننماید سرو اندر نظر طبعش..»(۱۱۸/۳)؛ «سرو برفت و بوستان از نظرم…»(۳۳۸/۹)؛ «ای که در دل جای داری بر سر و چشمم نشین»(۶۶۲/۴) و …
اما در غزلیات حافظ تقدم ظرف کمی بیشتر از مظروف یا تقریباً برابر با آن است:«…کشم در دیده همچون توتیا/ خاک راهی…»؛ «چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است»(۴۴۲/۷)؛ «رواق منظر چشم من آشیانهی توست»(۳۴/۱)؛ «تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین…»(۸۲/۲)؛ «… ز نظر مران گدا را»(۶/۱)و …
این نکته بیانگر شناخت بیشتر سعدی از معشوق نیز است، چون تمایل همگانی در زبانها بر این است که ابتدا اطلاعات شناخته شده و سپس اطلاع نو را در جمله بیاورند(راسخ مهند، ۱۳۹۰: ۶۸۲). علاوهبر این میتواند بیانگر حضور معشوق در زندگی سعدی و عدم حضور معشوق در زندگی حافظ نیز باشد. در پژوهشی که بر روی جملهسازی دانشآموزان ابتدایی در امتحان فارسی انجام شد این نتیجه به دست آمد:« دانشآموزانی که در حال ساختن جمله بودند، چون در خلأ ارتباطی به سر میبردند و هیچ شیء فعال موجودی، غیر از خودشان رانمیتوانستند در صحنه حاضر کنند؛ بنابراین به اصطلاح از خود مایه گذاشته و خود را در ابتدای جمله قرار دادند(زندی و روشن، ۱۳۸۳: ۳۳). عدم حضور معشوق در حجم چشم عاشق در غزلیات حافظ به طور مستقیم هم بیان شده است:«که با دو آینه رویش عیان نمیبینم»(۳۵۸/۵)؛ «رواق منظر چشم من آشیانهی توست/ کرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست»(۳۴/۱) دعوت به فرود آمدن، یعنی حضور در آینده؛ یعنی، فقدان حضور در زمان حال.
۳)شادی و غم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

 

 

 

امتیاز حوزه (ارزش)=(a*b)

 

۸

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در صد امتیاز به دست آمده= امتیاز حوزه تقسیم بر ۵

 

۹

 

 

 

۳-۶ روایی۱٫ (اعتبار)پرسشنامه
منظور از روایی این است که مقیاس و محتوای ابزار یا سؤالات مندرج در ابزار دقیقاً متغیّرها و موضوع مورد مطالعه را بسنجد؛ یعنی این که بخشی از داده های مورد نیاز در رابطه با سنجش متغیّرها در محتوای ابزار حذف نشده باشد یا به عبارت دیگر، عین واقعیّت را بخوبی نشان دهد (حافظ نیا، ۱۳۸۰، ص۲۸۳).
ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده در اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﻨﯿﺎد ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﯿﻔﯿّﺖ و ﺑﻌﻨﻮان روﺷﯽ ﺟﻬﺖ ﺧﻮدارزﯾﺎﺑﯽ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ ﻃﺮحﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ. در ﻫﻤﯿﻦ راﺳﺘﺎ ﻣﻮﺳّﺴﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺑﻬﺮه وری و ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﯽ، در ﺳﺎل ۱۳۸۲ ﺑﻤﻨﻈﻮر ارزﯾﺎﺑﯽ ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺷﺮﮐﺘﻬﺎیﺗﺤﺖ ﭘﻮﺷﺶ ﺳﺎزﻣﺎن ﮔﺴﺘﺮش و ﻧﻮﺳﺎزی ﺻﻨﺎﯾﻊ اﯾﺮان، ﻧﺴﺨﻪ ﻧﺨﺴﺖ اﯾﻦ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ را ﺗﺪوﯾﻦ ﻧﻤﻮد و ﺑﺎ ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺗﺠﺮﺑﯿّﺎتﺑﺪﺳﺖ آﻣﺪه از آن، ﻧﺴﺨﻪ ﺣﺎﺿﺮ را ﭘﺲ از وﯾﺮاﯾﺶ ﻓﻨّﯽ ﺗﻬﯿّﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ بررسی روایی پرسشنامه از روش محتوایی استفاده شده است بدین ترتیب که بعد از تدوین آن از نظرات و راهنمایی های جمعی از متخصّصان امر استفاده شد و در نتیجه مواردی جهت اصلاح پیشنهاد گردید که پس از اعمال اصلاحات مورد نظر پرسشنامه نهایی تدوین شد.
۳-۷ پایایی ۲(قابلیت اطمینان)پرسشنامه
ضریب آلفای کرونباخ یکی از متداولترین روش های اندازه گیری اعتماد پذیری یا پایایی
پرسشنامه هاست. آلفای کرونباخ بطور کلّی با بهره گرفتن از رابطه زیر محاسبه می شود:
با بهره گرفتن از تعریف آلفای کرونباخ می توان نتیجه گرفت که:
هرقدر همبستگی مثبت بین سؤالات بیشتر شود، میزان آلفای کرونباخ بیشتر خواهد شدو بالعکس.
هرقدر واریانس میانگین سؤالات بیشتر شودآلفای کرونباخ کاهش پیدا خواهد نمود.
افزایش تعداد سؤالات تأثیر مثبت ویا منفی(بستگی به نوع همبستگی بین سؤالات) بر میزان ضریب کرونباخ خواهد گذاشت.
با افزایش حجم نمونه و تعیین واریانس میانگین سوالات، ضریب آلفای کرونباخ نیز افزایش خواهد یافت.
بدیهی است هر قدر شاخص آلفای کرونباخ به ۱ نزدیکتر باشد، همبستگی درونی بین سوالات بیشتر و در نتیجه پرسش ها همگن تر خواهند بود.
به منظور بررسی پایایی پرسشنامه تحقیق، ابتدا ۳۰ پرسشنامه به صورت تصادفی درجامعه آماری توزیع و گردآوری گردید. سپس برای محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به کمک نرم افزار SPSS محاسبه گردید.
پایان نامه
پس از بررسی و تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه، پایایی کلّی به شرح جدول زیر معادل با ۸۹/۰ محاسبه گردیده است:
جدول۳-۲ پایایی پرسشنامه تحقیق (ضریب آلفای کرانباخ)

 

 

تعداد نمونه

 

آلفای محاسبه شده

 

نتیجه

 

 

 

۳۰

 

۸۹/۰

 

قابل قبول

 

 

 

۳-۸ معرّفی تکنیک های آماری جهت تجزیه و تحلیل داده ها
پس از این کـه پژوهشگـر روش تحقیق خـود را مشخّص کـرد و با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب،
داده های مورد نیاز را برای آزمون فرضیه های خود جمع آوری نمود، اکنون نوبت آن است که با
بهـره گیـری از تکنیک هـای آماری مناسب که با روش تحقیق، نوع متغیّرهاو… سازگاری دارد، داده ها جمع آوری شده را دسته بندی و تجزیه و تحلیل نماید و در نهایت فرضیه هایی را که تا این مرحله او را در تحقیق هدایت کرده اند، در بوته آزمایش قرار دهد و تکلیف آنها را روشن کند و سرانجام بتوانند پاسخی(راه حلی) برای پرسشی که تحقیق تلاشی سیستماتیک برای بدست آوردن آن بود، بیابد(خاکی، ۱۳۷۹، ص۳۰۳).
۳-۸-۱ آمار توصیفی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]