کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



۲- بند ۱۹ ماده ۷۱ قانون شوراها
نظارت شورای شهر در این بخش از امورات غیر مالی به مسائل فرهنگی و بهداشتی اعم از سینما ها و مراکز فرهنگی ، سالنهای تئاتر و غیره بوده که در این راستا بند های ۱۴ و ۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداری مرتبط با این وظیفه شورای شهر می باشد.
«نظارت بر امور تماشاخانه ها، سینماها و دیگر اماکن عمومی که توسط بخش خصوصی، تعاونی و یا دولتی اداره می شود با وضع و تدوین مقررات خاص برای حسن ترتیب، نظارت بهداشت این قبیل موسسات بر طبق پیشنهاد شهرداری و اتخاذ تدابیر احتیاطی جهت جلوگیری از خطر آتش سوزی و مانند آن». هر چند که قسمت اولیه بند ۱۹ ماده ۷۱ قانون شوراها در امر نظارت به تماشاخانه ها و سینماها با وجود اداره فرهنگ و ارشاد منسوخ شده است. قسمت اخیر قانونی مذکور همچنان جزء وظایف شورای شهر محسوب می گردد که در این راستا مواد قانونی مرتبط با آن عبارتند از:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
الف( بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری
«اتخاذ تدابیر موثر و اقدام لازم بر حفظ شهراز قبیل سیل و حریق و همچنین رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر عمومی و کوچه ها و اماکن عمومی و دالان عمومی و خصوصی پر کردن و پوشاندن چاه ها و چاله های واقع در معابر و جلوگیری از گذاشتن هر نوع اشیاء در بالکن ها و ایوان های مشرف و مجاور به معابر عمومی که افتادن آنها موجب خطر برای عابرین است و جلوگیری از ناودان ها و دودکش های ساختمان که باعث زحمت و خسارت ساکنین شهرها باشد».
ب) بند ۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداری
جلوگیری از ایجاد و تاسیس کلیه اماکن که به نحوی از انحاء موجب بروز مزاحمت برای ساکنین یا مخالفت با اصول بهداشت در شهرهاست . شهرداری مکلف است از تاسیس کارخانه ها،کارگاهها، گاراژهای عمومی و تعمیرگاههاودکانهاو هم چنین مراکزی که مواد محترقه می سازند و اصطبل چارپایان و مراکز دامداری و به طور کلی تمام مشاغل و کسب هایی که ایجاد مزاحمت و سروصدا کنند یا تولید دود و یا عفونت و یا تجمع حشرات و جانوران نماید جلوگیری کند و در تخریب کوره های آجر و گچ و آهک پزی خزینه گرمابه های عمومی که مخالف بهداشت است اقدام نماید و با نظارت و مراقبت در وضع دودکش های اماکن کارخانه ها و وسائط نقلیه که کارکردن آنها دود ایجاد می کند از آلوده شدن هوای شهر جلوگیری نماید و هرگاه تاسیسات مذکور فوق قبل از تصویب این قانون به وجود آمده باشد آنها را تعطیل کند و اگر لازم شود آنها را به خارج از شهر انتقال دهد. به نظر می رسد با وجود قانون حفاظت محیط زیست و بهداشت جلوگیری از آلوده شدن هوا و اماکن کارخانه های وسائط نقلیه با ادارات محیط زیست و مرکز بهداشت می باشد و این وظیفه بطور ضمنی از دوش شهرداری برداشته شده است.
۳- بند ۲۰ ماده ۷۱ قانون شوراها
از جمله وظایف غیر مالی شورای شهر تصویب پیشنهاد های شهر داری در خصوص اراضی غیر محصور و بدون دیوار می باشد که پیشنهاد های قانونی شهرداری بند ۱۴ ماده ۵۵ وماده ۱۱۰ قانون شهرداری می‌باشد.
«تصویب مقررات لازم جهت اراضی غیر محصور شهری از نظر بهداشت و آسایش عمومی و عمران و زیبائی شهر»
مواد قانونی مرتبط: الف) بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری:
این بندازقانون شهرداری در مورد تدابیر شهرداریها در امر رفع خطر های خرابی دیوار های در حال ریزش مشرف به معابر عمومی و خطرات سیل و حریق بوده که شرح مفصل آن در شق الف بند ۲ مبحث دوم روابط غیرمالی شهرداری و شورای شهر بیان شد.
ب: ماده ۱۱۰ قانون شهرداری
«نسبت به زمین یا بناهای مخروبه و غیرمناسب با وضع محل و یا نیمه تمام واقع در محدوده شهر که در خیابان یا کوچه و یا میدان قرار گرفته و منافی با پاکی و پاکیزگی و زیبائی شهر یا موازین شهرسازی باشد، شهرداری با تصویب انجمن شهر می تواند به مالک اخطار کند منتها ظرف دو ماه به ایجاد نرده یا دیوار و یا مرمت آن که منطبق با نقشه مصوب انجمن شهر باشد اقدام کند اگر مالک مسامحه و یا امتناع کرد شهرداری میتواند به منظور تامین نظر و اجرای طرح مصوب انجمن در زمینه زیبایی و پاکیزگی و شهرسازی هرگونه اقدامی را که لازم بداند معمول و هزینه آنرا به اضافه صدی ده از مالک یا متولی و یا متصدی موقوفه دریافت نماید در این مورد صورت حساب شهرداری بدوا به مالک ابلاغ می شود در صورتی که مالک ظرف پانزده روز از تاریخ ابلاغ به صورت حساب شهرداری اعتراض نکرد صورت حساب قطعی تلقی می شود و هر گاه ظرف مهلت مقرره اعترا ض کرد موضوع به کمیسیون مذکور در ماده ۷۷ ق. ش ارجاع خواهد شد».
۴- بند ۲۳ ماده ۷۱ قانون شوراها
این وظیفه شورای شهر به مسائل شهری اعم از تصویب طرحهای تعریض و ایجاد پارکها و نیاز های شهری عمومی می باشد و مواد قانونی شهرداری مرتبط با آن عبارتند از بندهای۱و ۱۴ ماده۵۵ قانون شهرداری می باشد.
«نظارت بر اجرای طرح های مربوط به ایجاد و توسعه معابر، خیابانها، میادین و فضای سبز و تاسیسات عمومی شهر بر طبق مقررات موضوعه»
مواد قانونی مرتبط: الف)بند ۱ ماده ۵۵ قانون شهرداری
« ایجاد خیابان ها ، کوچه ها، میدان ها، باغ های عمومی، مجاری آب و توسعه ی معابر در حدود قوانین موضوعه»
ب) بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری:
شرح مفصل آن در ش ق الف بند۲ مبحث دوم روابط غیرمالی شهرداری و شورای شهر بیان شد.
۵-بند۲۴ ماده ۷۱ قانون شوراها
تاسیس کمیسیونی تحت عنوان کمیسیون نامگذاری معابر و کوچه ها از جمله وظایف شورای شهر بوده که این قضیه در بند ۲۴ ماده۷۱ قانون شوراها ذکر شده مواد قانونی شهرداری مرتبط با آن عبارتند از بند ۲۷ ماده ۵۵ قانون شهرداری
«تصویب نامگذاری معابر، میادین، خیابانها، کوچه و کوی در حوزه شهری و همچنین تغییر نام آنها»
مواد قانونی مرتبط: بند ۲۷ ماده ۵۵ قانون شهرداری (الحاقی مصوب ۲۷/۱۱/۱۳۴۵)
«وضع مقررات خاصی برای نامگذاری معابر و نصب لوحه نام آنها و شماره گذاری اماکن و نصب تابلوی الصاق اعلانات و برداشتن و محو کردن آگهی ها از محلهای غیرمجاز و هر گونه اقداماتی که در حفظ نظافت و زیبائی شهر موثر باشد.»
۶-بند ۲۵ ماده ۷۱ قانون شوراها
در مورد مصوبات غیر مالی شوراهای شهر در امورات الصاق نوشته و آگهی و تابلو ها در سطح شهر بوده و مواد قانونی شهرداری مرتبط با آن ۱- بند ۲۷ ماده ۵۵ و۹۲ قانون شهرداری می باشد.
«تصویب مقررات لازم به پیشنهاد شهرداری جهت نوشتن هر نوع مطلب و یا الصاق هر نوع نوشته و آگهی و تابلو بر روی دیوارهای شهر با رعایت مقررات موضوعه و انتشار آن برای اطلاع عموم»
مواد قانونی مرتبط: الف) بند ۲۷ ماده ۵۵ قانون شهرداری:
مباحثی در خصوص نحوه نامگذاری معابر و نصب لوحه نام آنها و غیره بوده که شرح مفصل آن در بند ۵ مبحث دوم روابط غیرمالی شهرداری و شوراهای شهرو در بند ۲۴ ماده ۷۱ قانون شوراها بیان شد.
ب: ماده ۹۲ قانون شهرداری
نوشتن هر نوع مطلبی یا الصاق هر نوشته ای بر روی دیوار شهر که مخالف مقررات انجمن شهر باشد ممنوع است مگر در محل‌هائی که شهرداری برای نصب و الصاق اعلانات معین می‌کند و در این محل‌ها فقط باید به نصب و الصاق آگهی اکتفا کرد و نوشتن روی آن نیز ممنوع است متخلف علاوه بر تادیه خسارت مالکین به پرداخت پانصد تا یک هزار ریال جریمه محکوم خواهد شد[۶۸]
۷- بند ۲۸ ماده ۷۱ قانون شوراها
«وضع مقررات مربوط به ایجاد و اداره میدان های عمومی توسط شهرداری برای خرید و فروش مایحتاج عمومی با رعایت مقررات موضوعه»[۶۹]
مواد قانونی مرتبط: بند ۱۸ ماده ۵۵ قانون شهرداری:
«تهیه و تعیین میدان های عمومی برای خرید و فروش ارزان و توقف وسائط نقلیه و غیره»
۸- بند ۲۹ ماده ۷۱ قانون شوراها
با توجه به اینکه یکی از فلسفه جایگاه شوراها پل ارتباطی با دستگاها و نهادها جهت تسهیل مشکلات و حل معضلات شهروندان بوده لذا دایر کردن نمایشگاه ها و مکان هایی جهت فروش ارزاق مردم در مکانهای عمومی با تعامل نهادهای دیگر بوده که این بند از وظایف شوراهادر همین رابطه می باشدو قانون شهرداری مربوط به آن عبارتند از بند ۱۸ ماده ۵۵ قانون شهرداری می باشد.
«وضع مقررات لازم در مورد تشریک مساعی شهرداری با ادارات و بنگاه های ذیربط برای دایر کردن نمایشگاه های کشاورزی، هنری، بازرگانی و غیره»
مواد قانونی مرتبط: بند ۱۸ ماده ۵۵ قانون شهرداریکه در مورد تهیه و تعیین میدانهای عمومی جهت خرید و فروش کالا ها و اقلام مورد نیاز شهروندان توسط شهرداری که شرح مفصل آن در بند ۷ روابط غیرمالی شهرداری و شورای شهر (بند ۲۸ ماده ۷۱ قانون شوراها) بیان شده است .
۹- بند ۳۲ ماده ۷۱ قانون شوراها
از جمله وظایف و تکالیف شوراها در امورات غیر مالی بررسی برنامه سالانه سازمانها و موسسات دولتی و موسسات عمومی می باشد که مواد قانونی شهرداری در این رابطه بند ۲۲ ماده ۵۵ قانون شهرداری و ماده ۱۳ آیین داخلی شورای شهر می باشد.
«واحدهای شهرستانی کلیه سازمانها و موسسات دولتی و موسسات عمومی غیردولتی که در زمینه ارائه خدمات شهری وظایفی را به عهده دارند موظفند برنامه سالانه خود در خصوص خدمات شهری را که در چارچوب اعتبارات و بودجه سالانه خود تنظیم شده به شورا ارائه نمایند».
مواد قانونی مرتبط: الف) بند ۲۲ ماده ۵۵ قانون شهرداری:
«تشریک مساعی با فرهنگ در حفظ ابنیه و آثار باستانی و ساختمان های عمومی و مساجد و غیره».
ب: ماده ۱۳ آیین نامه اجرائی تشکیلات انتخابات داخلی و امور مالی شوراهای اسلامی شهرها ۱۱/۱/۸۷ «شورا می تواند در ارتباط با وظایف خود اطلاعات مورد نیاز را از دستگاه ها و ادارات و سازمان های دولتی درخواست نماید و آنان همکاری لازم را به عمل خواهند آورد».
۱۰-بند ۳۴ ماده ۷۱ قانون شوراها
«بررسی و تایید طرحهای هادی و جامع شهرسازی و تفصیلی و حریم و محدوده قانونی شهرها پس از ارائه آن توسط شهرداری و ارسال به مراجع ذیربط قانونی جهت تصویب نهایی».
مواد قانونی مرتبط: الف) ماده ۲ قانون شهرداری
«حدود حوزه هر شهرداری به وسیله با تصویب انجمن شهر تعیین می شود و پس از موافقت شورای شهرستان و تصویب وزارت کشور قابل اجرااست».
ب: بند ۲ ماده ۹۹ قانون شهرداری
«تهیه مقرراتی برای کلیه اقدامات عمرانی از قبیل قطعه بندی و تفکیک اراضی، خیابان کشی، ایجاد باغ و ساختمان، ایجاد کارگاه و کارخانه و همچنین تهیه مقررات مربوط به حفظ بهداشت عمومی مخصوص به حریم شهر با توجه به نقشه عمرانی شهر.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 09:25:00 ق.ظ ]




درکلمه قانون به معنی اصل وقاعده میباشد. اصل ان لغت کانون است که عربی نیست امادرعربی مستعمل است.[۱]
درتبیین مفهوم اصل قانونی بودن جرائم ومجازت هابایدگفت ، هیچ رفتاری جرم نیست وهیچ مجازاتی قابل اجرانیست مگرقبل اززمان ارتکاب ازطرف مقنن بعنوان جرم اعلام وبرای آن مجازات تعیین شده باشد. براین اساس جرم،رفتاریست که دربرابرارتکاب آن ازطرف نظام اجتماعی مجازات تعیین شده است ومجازات ، واکنشی است که درمقابل مرتکیبن جرم ازطرف هیئت اجتماع اعمال میگردد. دراین راستاتنها قانون گذاراست که میتواندبه این جرم ومجازات بپردازد . این اصل نتیجه منطقی اصل تفکیک قوا است و پایه واساس حقوق کیفری به حساب می آیند.[۲] به عبارتی نه تنها فقط قانون گذار صلاحیت خلق جرم ومجازات راداردبلکه تنها اوست که میتواندآئین دادرسی وصلاحیت محاکم ونحوه ی برخوردبا مجرمین راتعیین کندوتنها محکمه ای صالح به رسیدگی به جرائم است که به قانون بدان صلاحیت رسیدگی داده باشد . براین اساس تازمانی که قانونی وجودنداشته باشد،اصل برجوازاست وهیچ محکمه ای صالح به رسیدگی به اتهام افراد نیست.[۳]
پایان نامه - مقاله - پروژه
اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها:یکی ازمهمترین ومطمئن ترین اصولی است که ضرورت وجودآن هیچگاه نفی نگردیده است. واضح که حکومت قانون برابراست با امنیت افراد واین امنیت متصورنیست مگر با بقاء ودوام حکومت اصل قانونی بودن جرائم ومجازت هایعنی حکومت قانون برای تضمین احترام به آزادیهای فردی ورعایت مصالح اجتماعی. بااین اصل استکه میتوان گفت هیچ عملی جرم نیست مگر اینکه قانون آن را جرم بشناسد و اعمال هیچ مجازاتی ممکن نخواهدبودمگراینکه قانون آنرا اجازه داده باشد.
گفتاردوم: تحولات تاریخی
الف) دوران قبل ازقرن ۱۸
مطالعات تاریخی حقوق جزانشان میدهد که درهیچ یک ازنظام های کیفری باستانی اصل قانونی بودن جرائم ومجازت ها مستقیما وصراحتا پیش بینی نشده است . درقوانین بابل وهیتی ، برای یک سلسله افعال و ترک افعال ، بدون ارائه تعریفی ازآنها مجازات هایی درنظرگرفته شده است اما پاره ای از نویسندگان معتقدند که باتوجه به احصاء جرائم درقوانین مزبوراصل قانونی بودن وجرائم ومجازات ها بطورضمنی درآنها پذیرفته شده وحسب ظاهرخارج ازجرائم پیش بینی شده افرادقابل تعقیب نبوده اند حقوق روم این اصل را در مورد جرائم جنائی پیش بینی کرده است . در دوران قرون وسطی در اروپا فرمان های سلطنتی ومنشورهای رسمی وحکومتی جرائم ومجازات هارا خطاب به قضات ومردم تعیین وپیش بینی میکردند محاکمات کیفری کلیسایی دراروپا درعمل ازقواعدوموازین یکسان ومتحدالشکلی تبعیت نمیکرد وبه زیاده روی وخشونت قضایی وسلیقه گرایی درآراء دادگاهها انجامیده بود . ازقدیمیترین قوانین مدون ۱که امروزه به دست ما رسیده است قانون حمورابی است .بنابراین اصل قانونی بودن که اکنون به عنوان یک اصل فطری ، عقلی وغیرقابل رددرتمام سیستم ها پذیرفته شده به آسانی به دست ابنای بشر نرسیده بلکه انسان ها تابدست آوردن ان ۱۸ قرن را تاحاکمیت مکتب کلاسیک وانقلاب کبیرفرانسه پشت سرگذاشته تاتوانسته انداین اصل رادرقوانین خودجای دهند.[۴]
ب) دوران پس ازقرن ۱۸
تا اواخرقرن ۱۸ درکلیه ممالک دنیا حکمرانان وقضات برای تعقیب مخالفین نظم عمومی ومجرمین تابع هیچ اصل وقاعده نبودند ،جنایات زیادی رخ میداد وچه بسا بخاطر سرقت جزئی شخصی را اعدام میکردند این قبیل شقاوت ها که به نام عدالت انجام میگرفت موجی از مخالفت را برانگیخت ، دانشمندان وفلاسفه قرن ۱۸ به مخالفت به این خشونت برخاستند. در راس دانشمندان افرادی چون بکاریای ایتالیایی ،بنتام انگلیسی ، روسوومنتسکیوی فرانسوی قرارداشتند ومعتقد بودند اولا باید بین اعمال ارتکابی ومجازات انها تناسب وجودداشته باشد ثانیا اعمال ضداجتماعی ومجازات انها به اطلاع عامه رسیده باشدثالثا اجرای عدالت تحت نظم وقاعده صحیح باشد این اعتقادات و حرکت دانشمندان باانقلاب کبیرفرانسه درسال ۱۷۸۹ جامه عمل پوشید ورفته رفته به سایرکشورها انعکاس یافت برای اولین بارمقنن فرانسوی درماده هشت اعلامیه حقوق بشرآنرا تصویب کرد واعلام این اصل انعکاس وسیعی درهمه عالم داشت وخواه درمجموعه هایی جزایی وخواه درقوانین اساسی قالب کشورها بعنوان اصلی مسلم پذیرفته شد (بنابراین این اصل درابتدای قرن بیستم وبامتن اعلامیه جهانی حقوق بشر درسال۱۹۴۸ درنظام حقوق موضوعه بین المللی مورد پذیرش قرارگرفت.[۵]
مبحث دوم: دلایل پذیرش وانتقادات وارده برآن
حقوق کیفری دارای تحولات وتغییراتی درماهیت خوداست ، تغییرات حقوق کیفری میتواند ناشی ازدلایلی باشد که ازجمله آنها میتوان به اعمال آن ویاتغییرات جامعه اشاره کرد این تغییرات عمدتا برمبنای نقاط ضعف هریک ازتاسیسات کیفری رخ میدهدکه یاابتدا بدان درزمان تکوین توجهی نشده ویاتغییردرارزش ها سبب ناکارایی آن بخش ازحقوق کیفری گردیده است.[۶]
پذیرش این اصل دریک نظام کیفری دارای مزایایی است که درجهت حفظ حقوق فردی گام برمیدارد وچه بسا درکنار دلایل متعددی درمورد پذیرش اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها وجوددارد انتقاداتی نیزبرپذیرش این اصل وارداست که درگفتاراول به برسی نکات مثبت ودلایل پذیرش آن ودرگفتاردوم به کاستی ها وانتقاداتی که براین اصل وارد است پرداخته میشود.
گفتار اول: دلایل پذیرش
الف : منافع فردی واجتماعی
حفظ حقوق جامعه یکی ازدلایل ضرورت اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها است افرادجامعه اگربدانند چه عملی قبیح است ودارای مجازات است بافراغ بال بیشتری به فعالیت های مشروع اجتماعی واقتصادی میپردازند، زیرا مطابق این اصل افراد جامعه خودرا با ارزشهای مقبول جامعه منطبق مینمایند تا ازمجازات احتمالی مصون بمانند.[۷] فایده دیگران است که هرچه بیشتردرجامعه اصل مذکوررعایت شود قوانین اجتماعی اعتبار و قدرت بیشتری خواهند یافت.[۸]
برخی ازحقوقدانان کیفری وجود اصل مذکور را جهت حفظ وحراست ازنظم عمومی لازم میدانند و معتقدند هدف قانون گذار ازاعمال مجازات تامین آسایش ونظم عمومی درجامعه است وازاین حیث باید حکم قانون محترم شمرده شود وبرای اینکه نظم عمومی برهم نخورد بایداعمالی راکه مخالف نظم عمومی و مخل ان است معین ومشخص نمود تاافراد ارارتکاب این نوع اعمال که درعین حال مخالف نظم عمومی و مخالف نظرقانون گذاراست دوری بجویند.[۹]
بنابراین حقوق دانان اعتقاددارند خصیصه عمومی قانون این است که بهترین حافظ حق فردی است.[۱۰] اگر اعمال ممنوعه ومجازات مربوطه درقانون جزامشخص شود ، مانع هرگونه سوء استفاده خواهدشد. اگرچنین نباشد، قضات به دلخواه خویش میتوانند هرعملی راجرم شناخته وهرگونه مجازاتی راتعیین نمایند.[۱۱]
ب) رعایت عدالت
فایده دیگروجود اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها ، اجرای صحیح عدالت است. عده ای ازعلمای حقوق معتقدند بیطرفی وواقع بینی شرط اصلی عدالت است وبدین وسیله اعتمادعمومی جلب میشود. قانونی که قبل از ارتکاب فعل تصویب شده باشد فاقد غرض ورزی و جانب داری است زیرا در زمان تشریع ، شخص یا مورد خاصی مدنظر نبوده و نمایندگان ملت باتوجه به منافع حقیقی افراد آن را قبول و وضع کرده اند.
بنابراین حقوق دانان نتیجه گیری میکنند که وقتی مردم شاهد رعایت عدالت باشند ودرمیان افراد شریف وفقیر وغنی تفاوتی وجودنداشته باشد،به وجودعدالت درجامعه خویش دلگرم شده وازآن حمایت میکنند ودرراه تعالی ان گام بردارندجلوه دیگررعایت عدالت دراعمال این اصل رامیتوان درجلوگیری از تعارض وتشتت آراء جستجوکردومبرهن است که تعارض آراء میتوانداثاربسیارسوئی درجامعه به بارآورد درصورتی که اگرقاضی براساس قانون مدون که دردسترس داردرای دهد ، اعتمال تعارض آراء ازسوی محاکم به حداقل ممکن خواهدرسید.[۱۲]
ج) رعایت اصل تفکیک قوا
نویسندگان حقوقی اعتقاددارندکه وجوداین اصل ضامن رعایت اصل تفکیک قواست درغیراین صورت تفکیک قوا معناندارد[۱۳] زیراعده ای ازمؤلفین حقوق کیفری اعتقاددارندوجوداصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها ، تضمینی برای بقاء اصل تفکیک قوااست این عده اعتقاددارند که هریک ازقوا دارای تکالیف ووظایف خاصی بوده وهیچ یک ازقوا حق دخالت درقوه دیگرراندارد . چنانچه برفرض امرتقنین وتعیین جرم ومجازات ازوظایف قوه مقننه است دراین صورت اگربرخلاف این اصل ، محاکم حق داشته باشندکه آزادانه به تعیین جرم پرداخته ومجازاتی را بنابه میل خودتعیین کنند ویابرخلاف مجازات های تعیین شده ازطرف قانون گذارمجازات دیگری راموردحکم قراردهند ، مسلما برخلاف اصل تفکیک قواعمل کرده اند.[۱۴]
اگر اصل قانونی بودن جرائم ومجازاتها وجودنداشته باشند قاضی میتواندقانون گذاریکند که این امر با اصل تفکیک قوامغایراست زیرا اصل تفکیک قوااشعارمیدارد، قاضی نمیتوانددرعمل قانون گذاری مداخله ای داشته باشد بلکه قانون باید توسط قانونگذاروضع وتصویب گشته وتوسط قاضی موردعمل قرارگیرد.
اصل تفکیک قوا بعنوان یک ارزش وسیله ای بوده تابسترلازم جهت ایجاد اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها فراهم آورد. این اصل سدی برسرراه تعدی قوای مجریه وقضائیه به حقوق افراداست . اگربه دستگاه قضایی اجازه داده شودخارج ازحیطه قانون وبدون توجه به قوانین موضوعه ، به خلق جرم ومجازات مبادرت ورزد وخودصلاحیت محاکم راتعیین نماید، علاوه برزیرپا نهادن اصل تفکیک قوا نظام اجتماعی مختل وامنیت عمومی متزلزل میگردد.عدالت اجتماعی ومنطق حقوقی وفطرت انسانی ازلزوم احترام به اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها حمایت میکنداگرتصورشوددریک جامعه منظم قاضی میتواند رفتاری راکه قانون جرم اعلام نکرده، براساس استنباط شخصی خود ازمنابعیکه قانونگذاربایدازآن استفاده کندجرم بداند ، بایدگفت که دران جامعه امنیت قضایی وازادی فردی وجودخارجی ندارد وهیچکس درجهت سرمایه گذاری مثبت وبنیادی درآن جامعه قدم برنخواهدداشت. ازنظرسیاسی تنهانظام های استبدادی که رعایت اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها رامانع تعقیب ومحاکمه مخالفین خودمیداند با حاکمیت آن مخالف بوده اند[۱۵]
گفتار دوم: انتقادات وارده براصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها
الف) ازمنظرحقوق کیفری داخلی
۱- عدم کفایت قوانین کیفری:
بعضی ازمجرمین حرفه ای اعمال ضداجتماعی راچنان انجام میدهند که عناصر متشکله ان اعمال ، باعناصرپیشبینی شده درجرائم اندکی تفاوت داشته باشد وچون عمل ارتکابی انان منطبق باعناوین قانونی نیست لذا قابلیت تعقیب و محاکمه ندارد . هم اکنون نیز شاید اعمال ناپسند و ضداجتماعی زیادی درجامعه وجود داشته باشد که تحت قالب هیچ عنوان مجرمانه ای نگنجد. لذا از نظر اصل قـانونی بودن قابلیت تعقیب ندارد و این یک نقص است زیـرا جـرائم نوینی رخ مینمـایند که بنا به ماهیت وشکل ارتکاب ، آثار بسیار گسترده ووخیمی برجامعه میگذارند، به نحوی که حیات جامعه رادرمعرض خطرقرارمیدهند بنابراین با تغییرشکل ارتکاب جرائم، سیاست جنائی پویا نیز باید ابزارهای خود را مجهز نموده و از استفاده ابزارهای ناکارآمد خودداری کند بنابراین بسیاری از اعمال غیر اخلاقی و خطرناک برای جامعه از دایره جرم خارج میشود.[۱۶]
۲- عدم تطابق اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها باواقعیت های روانشناختی
نکته مهم درموردخاصیت ارعاب مجازات ها است. این ارعابگاه به صورت خاص است که با سلب حقی ازحقوق مجرم سبب میشود درآینده مرتکب جرم دیگری نشود. امادرعمل ثابت شده است که مجازات ها اقلب نتیجه ای معکوس داشته وخصوصیت ارعاب شخصی آن تاحدودزیادی زیرسوال رفته است۱ هرچقدرکه مجازات ها شدیدترشده ، عکس العمل مجرمین باسابقه (تکرارکنندگان جرم) نیز شدیدتر شده است .جرائم خشونت بار ودرگیریهای مسلحانه وغیره میتواندگواهی براین امرباشد.ازلحاظ روانشناسی هرچند پاداش وتنبیه دوعامل مهم تصحیح رفتاراست ، امازمانی پاسخ میدهد که دقیق وسریع پس ازانجام عمل اعمال شود. حال آنکه ظاهرا دردادگستری اعمال چنین حالتی به سختی وجودداشته است.
ب) ازنظرجرم شناسی
بطورکلی جرم پاسخ یک شخصیت است به یک وضعیت. فرایندشکل گیری شخصیت تاحدودزیادی خارج ازدست خودفرداست . البته منظوراین نیست که اراده ، نقش منفعل درشکل گیری شخصیت دارد بانگاهی به تاریخ تحولات حقوق کیفری میتوان ملاحظه نمود که جوامع برخوردهای گوناگون واحیانا خشن وبه دورازمنطقی نسبت به مجرمین داشته اندوشدت مجازات ها وتبعیت ازباورهای خرافی دردوران انها رواج داشته است تااینکه امروزه مشخص شده است که جامعه درمقام انتقام جویی ازمجرم نسیت . مکتب تحققی یااثباتی دراعمال اصل قانونی بودن جرائم ومجازات هادچارتردیداست ازنظراین مکتب مجرم عالما وعامدا مرتکب جرم نمیشودبلکه مجموعه نیروهای درونی وبیرونی بزهکاررابه سمت بزه سوق میدهد[۱۷] بنابراین مجازات ها هیچگاه جنبه تنبیهی وترهیبی علیه مجرم نداشته بلکه جهت دفاع جامعه وعلیه حالت خطرناک مجرم میباشد وجامعه برای ازبین بردن حالت خطرناک مجرم ازخودواکنش نشان میدهدواین واکنش بایدهمواره وهمیشه قبل ازارتکاب جرم وجودداشته باشد.
درحالی که اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها به هیچ وجه مجازات قبل ازارتکاب جرم را جایز نمیداند تنها جرمی راکه قانون برای ان مجازات تعیین کرده باشد، قابل مجازات میداند. ازمطالبی که عنوان شد میتوان دریافت که هدف غایی درنظام کیفری ، دراصل تربیت واصلاح ویاشاید بازپروری مجرم باشد و دیگرهدف ازمجازات ارعاب نیست .
ج) ازمنظرحقوق بین المللی کیفری
حقوق بین اللمل کیفری رشته ای ازحقوق بین الملل است که واجدجنبه کیفری است . برهمین اساس مبنای حقوق بین المللی کیفری راقراردادهای بین المللی کیفری ، عرف بین المللی وتصمیمات مجامع بین المللی ازقبیل سازمان ملل متحدتشکیل میدهد . لذا اولین شرط تحقق حقوق بین المللی وجوددولت های مستقل است . ازسویی دولت مستقل اراده حاکمیت واستقلالش پیش ازهرچیزی درقانون جزانمودمیابد. اگردولتی نتواند قانون جزای مستقلی رااعمال کند واگردولت دیگری بتواند درکشوردولت دیگر قانون جزای خودش رااعمال کند چنین دولتی مستقل نیست .درهرجامعه ای مرجعی برای تصمیم گیری وجودداردکه قاعده حقوقی راوضع میکندوقوه مجریه آنرا به اجرادرمی اورد.
عهدنامه بین المللی مریوط به جرائم بین المللی اصولا پس ازتحقق جرم وجنایت جنگی ومانندآن نوشته می شود ودربیشترموارد ناقض قائده عدم عطف قانون به ماسبق است . درتشکیل دادگاه نورنبرگ و محاکمه جنایتکاران جنگی ابتدا مقرراتی نبود بلکه پس ازجنگ و در ادامه آن مقررات وضع شد مشکل دیگر فقدان دادگاه کیفری بین المللی دائمی ونبودن قواعددادرسی مشخص است . محاکم ودادگاههایی که تاکنون تشکیل شده اندهمه موردی واستثنایی بوده اند نه دائمی ومستمر. افزون براینکه تاثیرملیت قاضی بین اللملی ونفوذدولت متبوع اووتابعیت متهم وشرایط سیاسی بین المللی وبرتری حاصل ازپیروزی نیزبیطرفی قاضی رابی تردیدمیکند وازلحاظ اجرایی نیز نسبت به همه دولت ها بطوریکسان قابلیت اجراندارد بنابراین باتوجه به فقدان دستگاه پلیس بین المللی دستگاه انتظامی ودستگاه اجرایی منظم بین المللی تضمین اجراورعایت یک عهدنامه مربوط به جرائم بین المللی یااساسا تحقق نمیپذیرد یابه نحویکسانی درموردتمام مجرمین بین المللی اجرانمیشود بطورمثال باحمله عراق به کویت مرجع تصمیم گیری بین المللی تشکیل وقانون وضع نموده وقدرت اجرایی هم اجرامیکند درحالیکه باحمله عراق به ایران حتی حاضربه محکوم کردنش نگردیدند وهنگامی اورامحکوم کردند که جنگ تمام شده بود.
لذا با توجه به مراتب فوق اصل قانونی بودن جرائم ومجازات ها مانعی درراه توسعه جرائم بین المللی به شمارمی آیداین سه نتیجه عبارت انداز:
۱- عطف به ماسبق نشدن قوانین ۲- تفسیرمضیق مقررات کیفری ۳- جنبه کتبی بودن معیارکیفری.[۱۸]
باتوجه به اینکه قانونگذاری بین المللی رسمی وجودنداردنتیجه فقدان قانونگذاری این میشود که قانون بین المللی وجوددنداشته باشداگرمعنی اصل قانونی بودن جرم وکیفراین باشدکه قانون بایدجرائم وکیفرهاراتعریف کند،بدیهی است که چنین قانونی درحقوق بین الملل وجودندارد.ناگزیربایدازقانونی بودن جرم وکیفر،فقط لزوم متن قانونی رااستنباط کردولی متنی که واقعاصورت قانون ندارد.نظام بین المللی ازسه نتیجه ای که به اصل قانونی بودن جرم وکیفرنسبت میدهدبیش ازیکی رانمیپذیردوان عدم بازگشت قانون کیفری به گذشته است ونتیجه ی دیگررااین نظام ردمیکندو ان تفسیرمضیق است .به نتیجه سوم با احتیاط وتردید مینگرد وان لزوم متن نوشته است.[۱۹]
فصل دوم
مبانی شرعی و قانونی
اصل قانونمندی
در حقوق جزای داخلی
این فصل دارای دومبحث است که طی ان مباحث ، به برسی جایگاه اصل درفقه اسلامی ونظام حقوقی داخلی پرداخته میشود وبرسی اصل درمبانی شرعی ازاین جهت اهمیت دارندکه نظام حقوق داخلی ایران یک نظام حقوقی مبتنی برمذهب است آنگاه مبانی قانونی ان وابهامات ونارسایی های ان مد نظر قرار خواهند گرفت .
مبحث نخست : مبانی شرعی
گفتاراول: بررسی اصل درفقه اسلامی
فقهای اسلامی ، تعاریف گوناگونی ازجرم نموده ومصادیقی ازان رابرشمرده اند .
شهیداول درکتاب قواعد، جرم راپنج نوع میداند : (علیه جان ، علیه عقل، علیه نسل ، علیه مال ، علیه دین) به عبارت دیگر، اصول وقواعددین الهی برای محافظت پنج چیز، جان اوری، دین آوری، نسل آوری، مال آوری وعقل آوری مقررشده است وبرای حفظ نفس است که دیه وقصاص ودفاع آمده است وبرای حفظ دین است که جهادوکشتن مرتدآمده است وبرای حفظ عقل است که تحریم خمروخوردن امده است و برای حفظ نسل است که حرمت زنا ولواط ودیگراعمال انحرافی مشابه آمده است وبرای حفظ مال است که تحریم سرقت وخیانت ونظایر اینها آمده است .[۲۰]
برخی ازفقها اعتقاد دارند که جرم درحقوق اسلامی بامفهوم گناه منطبق نمیباشند بلکه به اصطلاح اهل منطق ، بین آنها عموم وخصوص من وجه برقراراست که گناه شامل هرگناهی میشود ولوانکه
جنبه شخصی داشته باشد. مانندترک واجبات درحالی که موضوع حقوق کیفری عرفی ، شامل اینگونه گناهان نمیشود. نهایت مجازات دنیوی اینگونه گناهان ، غالبا تعزیراست نه حد ، ازسوی دیگرجرم که موضوع حقوق کیفری عرفی است شامل جنایات عمدی وخطایی نیزمیگردد.درحالیکه گناه که موضوع حدودوتعزیرات شرعی است ، شامل این گناهان نمیشود.[۲۱]
حقوق کیفری شرعی وموضوع حقوق کیفری عرفی به اصطلاح اهل منطق عموم وخصوص مطلق است، مضوع حقوق کیفری، شرعی، اعم ازموضوع حقوق کیفری عرفی است، زیرا علاوه بر اینکه شامل گناهانی که دارای مفاسد اجتماعی هستند و نیز جنایات عمدی و خطائی میباشند، شامل گناهانی که دارای مفاسد شخصی نیز هستند میباشد، برخلاف موضوع حقوق کیفری عرفی که شامل نوع اخیرازگناهان نمیباشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




۳- هماهنگی بین بخش فعالیت ها و روابط بازاریابی
۴- پاسخگو بودن نسبت به کنش های بازار با انجام اقدامات مقتضی[۱۴۱] و متناسب
۲- ۱۴- ۱- تاکید بر مشتریان:
در کانون توجه تمام مدل های بازارگرایی ، تاکید بر مشتریان سازمان است . از آنجایی که بازارگرایی عملیاتی نمودن و پیاده سازی مفهوم بازاریابی است ، پس قابل قبول خواهد بود که پیش فرض پایه ای برآورده نمودن نیاز ها و خواسته های مشتریان سازمان ، در داخل مفهوم بازارگرایی نهادینه شده باشد . فارغ از هر گونه رویکرد و دیدگاه منتخب ، نیاز هر شرکت برای درک مشتریانش ، برآورده کردن نیاز های جاری شان و نیاز های آتی شان و خلق ارزش برای آنها و در اولویت اول قرار دادن تمایلات[۱۴۲] آنها به روشنی در تعاریف مختلف بازارگرایی آمده است .
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲- ۱۴-۲- اهمیت دانش ( اطلاعات ):
عنصر دوم قوام دهندۀ تعریف بازارگرایی ، اهمیت اطلاعات در درون سازمان می باشد .
این اطلاعات بار دیگر متمرکز بر مشتریان می باشد . شاپیرو اذعان[۱۴۳] می دارد که شرکتی که توسط بازار تحریک می شود .، باید درباره عوامل مهم تاثیرگذار بر خرید اطلاعاتی کسب کند و این اطلاعات را مورد استفاده قرار دهد . این نگرش توسط سایر دیدگاه ها نیز منعکس شده است . کوهلی و جاورسکی به ضرورت تولید اطلاعات اشاره می کنند که بعداً در چارچوب گسترده تر هوشمندی بازار مورد بحث قرار می گیرد . نارور و اسلاتر اظهار می کنند که برای خلق ارزش برای مشتری باید تاحدودی نیازها و نگرش های آن ها را درک نمود که این مساله کسب اطلاعات در مورد کلیه محدودیت هایی که مشتریان با آن ها روبرو هستند را الزامی می سازد . روکرت هم به روشنی بیان کرد درجه ای که یک شرکت اطلاعات مربوط به مشتریان را کسب و مورد استفاده قرار می دهد ، میزان بازارگرایی آن شرکت را مشخص می نماید.درنهایت مفهوم بازارگرایی از نظر دیشپند و همکاران این گونه است که اگر چه تمرکز بر اطلاعات مربوط به نیازهای مشتریان دریک شرکت بازارگرا مهم است ، اما بدون در نظر گرفتن ارزش های حاکم و انگاره های موجود در سازمان در رابطه با مشتریان ، نمی توان از این اطلاعات بهره ی لازم را برد ودر حقیقت این ها ارزش های مرتبط با مشتری[۱۴۴] مداری هستند که به صورت دقیق و روشن مفهوم تمرکز بر مشتری را روشن می سازد [۲۹] . از بین این پنج مدل مطرح ، در سه مدل ضرورت جمع آوری اطلاعات مربوط به رقبا و استفاده از آن ها ، بیان شده است . به غیر از دیدگاه دیشپند وهمکاران و دیدگاه روکرت ، بقیه دیگاه ها بر ضرورت درک نقاط قوت و ضعف رقبا توافق دارند . کوهلی و جاورسکی مشخص می سازند که هوشمندی بازار همچنین شامل دیده بانی کردن اقدامات رقبا جهت شناسایی اقدامات تاثیرگذارآن ها برروی مشتریان می باشد .
نارور واسلیتر در مفهوم سازی خود از بازارگرایی ، رقیب گرایی را هم وزن مشتری گرایی دانسته و اظهار می کند که جمع آوری اطلاعات در هر دو حوزه به یک اندازه مهم است . شاپیرو نیز در داستان خود از شرکت ولورین می گوید که یک شرکت بازارگرا فضای رقابت را مورد ارزیابی قرار داده و اطلاعات ارزشمندی درباره ی رقبای خود جمع آوری می کند[۳۰] .
۲-۱۴-۳- هماهنگی بین بخشی:
سومین حوزه مورد توافق در این مدل ها هماهنگی بین بخشی یا اشاعه دانش در سازمان می باشد . به نظر شاپیرو (۱۹۹۸) در هر سه ویژگی معرف شرکت بازارگرا ، گرایش به همکاری از اهمیت بسیاری برخوردار است . او بیان می کند که نه تنها اطلاعات باید در همه ی سازمان سرایت کند ، بلکه تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی باید به صورت بین بخشی مبادله و اجرا گردد . دومین عنصر کلیدی تعریف بازارگرایی از دیدگاه کوهلی و جاورسکی به طور ویژه ای به نشر هوشمندی به صورت بین واحدی می پردازد وضرورت این مرحله را برای حصول اطمینان از انجام اقداماتی هماهنگ توسط واحدهای مختلف برمی شمرد . نارور و اسلاتر هماهنگی بین بخشی را به عنوان مولفه ای کلیدی از ادراک[۱۴۵] خود از بازارگرایی انتخاب کرده اند و بیان می کنند که این عنصر به اندازه عناصر مشتری گرایی و رقیب گرایی حائز اهمیت می باشد . روکرت با ضرورت وجود هماهنگی بین بخشی جهت ارائه ارزش برتر به مشتری موافق است و دیشپند و همکاران تصدیق[۱۴۶] می نمایند که هماهنگی بین بخشی هماهنگ و همسو با مشتری گرایی بوده و باید بخشی از مفهوم آن باشد[۳۰] .
۲- ۱۴- ۴- انجام اقدامات مقتضی :
چهارمین حوزه توافق مابین چهار دیدگاه از پنج دیدگاه مذکور مربوط به انجام اقدامات مقتضی توسط شرکت است . این مفهوم در هریک از دیدگاه ها به شکلی متفاوت بیان شده است :
اجرای تصمیمات هماهنگ به همراه تعهد لازم در مورد آن ، پاسخگویی سراسر شرکت به هوشمندی بازار ، به کارگیری منابع شرکت برای ارائه ارزش به مشتریان خود ، پیاده سازی و اجرای استراتژی سطح شرکت یا پاسخگو بودن نسبت به نیازها و خواسته های بازار.
۲-۱۵- رویکرد قابلیت های سازمانی[۱۴۷] از دیدگاه دی[۱۴۸]
بازارگرایی نمایانگر مهارت های برتر سازمان در فهم وپاسخگویی به مشتریان خود می باشد [۳۱] .
دی (۱۹۹۴) برای شناسایی سازمان های بازار محور[۱۴۹] ابتدا سعی در شناسایی و دسته بندی قابلیت های موجود در سازمان می نماید . قابلیت بسته ای از مهارت ها و دانش انباشته شده می باشد که دردرون فرآیندهای سازمانی به اجرا در می آید وشرکت ها را قادر می سازد تا فعالیت هایی خود را هماهنگ کرده و از دارایی خود استفاده ببرند . قابلیت ها در فعالیت های معمولی شرکت همچون ارسال سفارشات ، توسعه ی محصول جدید و تحویل خدمت متبلور می شوند . قابلیت ها و فرآیندهای سازمانی کاملاً در هم تنیده شده اند زیرا این قابلیت ها هستند که انجام فعالیت ها را در فرایندهای سازمان امکان پذیر می سازد [۳۲]. اما شناسایی قابلیت ها دشوار است زیرا که این قابلیت هاعمیقاً در بافت سازمان ها ممزوج شده اند . دلیل دیگری که موجب شده است قابلیت ها همچنان مبهم و پنهان باشند ، این است که قسمت اعظم مولفه های دانش آن ها ضمنی و متفرق است . همان طور که لئونارد بارتون[۱۵۰] (۱۹۹۲) اظهار می دارد که این دانش در چهار بعد مجزا از هم توزیع شده است ، اولین بعد ، دانش ومهارت های انباشته کنارکنان می باشد که به دلیل دانش فنی اولیه ، آموزش ها و تجربیات طولانی کسب شده در حین انجام فرآیندها حاصل شده است . دومین بعد ، دانشی است که در سیستم های فنی جای گرفته و مشتمل بر اطلاعاتی است که در پایگاه داده های به هم مرتبط ، رویه های رسمی و مستقر در سازمان جهت پاسخگویی به مسائل خاص ومعاملات ویژه موجود است ، به علاوه اطلاعاتی که در خود سیستم های کامپیوتری وجود دارد . سومین وچهارمین بعد ، سیستمهای مدیریت و ارزش ها و هنجارهایی است که محتوا وتفسیر این دانش ها را تعریف کرده و از قابلیت های فردی فراتر رفته و این مجموعه قابلیت ها را به عنوان یک کلیت[۱۵۱] به هم پیوسته ، متحد و یکپارچه می سازد[۳۳] . پس از شناسایی قابلیت ها ، دی آن ها را براساس جهت گیری وکانون تمرکز فرآیندهای معرف شان به سه گروه کلی تقسیم بندی می کند از یک سو این طیف قابلیت هایی است که ازداخل به خارج گسترش می یابند و توسط نیازهای بازار ، چالش های رقابتی و فرصت های خارجی تحریک وفعال می شوند . مثال هایی از این قابلیت ها ، تولید و شکل های دیگر تبدیل ، تدارکات ومدیریت منابع انسانی ( مشتمل بر استخدام ، آموزش ، انگیزش کارکنان) است . از سوی دیگر طیف ، قابلیت هایی وجود دارد که نقطه کانونی تمرکزشان عمدتاً خارج سازمان است . هدف از این قابلیت های خارج به داخل ، اتصال فرایندهایی است که دیگر قابلیت های سازمان را به محیط خارج متصل می کنند و سازمان را قادر می سازد تا پیشتر از رقبا با پیش بینی کردن نیازهای بازار و ایجاد روابط پایا وماندگار با مشتریان ، اعضای زنجیره توزیع و تامین ، با آن ها رقابت کند . این قابلیت ها شامل احساس بازار[۱۵۲] ، ارتباط و نزدیکی با مشتری [۱۵۳]، پیوند با کانال ها [۱۵۴](تامین و توزیع) و پایش فن آوری [۱۵۵]می باشد و در نهایت قابلیت های حدفاصل است که به جهت یکپارچه ساختن و هماهنگ نمودن قابلیت های داخل به خارج و خارج به داخل مورد نیاز است . تدوین استراتژی ، توسعه ی محصول ، خدمت جدید ، قیمت گذاری ، خرید وتحویل سفارش مشتری جز این دسته از قابلیت ها می باشد [۳۴] .
سازمان های بازار محور ، سازمان هایی هستند که قابلیت های احساس بازار ، ارتباط و نزدیکی با مشتری ، پیوند با کانال ها (تامین و توزیع) و پایش فن آوری بهتر و عالی تری دارند .
فرآیندهایی که زیر بنای این قابلیت های عالی می باشند ، به خوبی درک و تفسیر شده و به صورت موثر مدیریت شده وبصیرت و بینش عمیق تر را فراهم می سازد و دسته ی قابلیت های داخل به خارج و دسته ی قابلیت های حدفاصل ، هردو، را هدایت ومطلع می سازند . اثر وهدف این قابلیت ها ، انتقال حوزه ی عمل فرایندها به سمت انتهای بیرونی می باشد . به عنوان مثال در صورتی که منابع انسانی با این نگرش و اعتقاد مدیریت می شوند که رضایت مشتریان هم علت و هم معلول رضایت کارکنان است ، آنگاه رویه ها و خط مشی های کلیدی ، بازارگرا می شوند ، بدین نحو که پاداش ها براساس پیشرفت های قابل اندازه گیری حاصل شده در رضایت مشتریان و حفظ آن ها ، توانمند سازی کارکنان برای حل مشکلات مشتریان بدون نیاز به تایید و مجوز مقامات بالاتر ، استخدام براساس مهارت های حل مشکلات مشتریان و غیره انجام می گیرد [۳۴] .
لذا سازمان های بازار گرا ، سازمان هایی هستند که در نهایت قابلیت های خارج به داخل مذکور در شرایط بهتر و عالی تری قرار داشته باشند .
۲-۱۶- رویکرد فرهنگی سازمانی چند لایه از دیدگاه هامبورگ[۱۵۶] و پفلسر[۱۵۷]
هامبورگ و پفلسر (۲۰۰۰) در بین رویکردهای غالب بر تعریف بازارگرایی رویکرد فرهنگی را انتخاب کرده و برای این منظور آن ها تعریف بازارگرایی نارور و اسلاتر را مبنای کار خود قراردادند که بازارگرایی را این چنین تعریف می کنند :«فرهنگ سازمانی است که به اثر بخش ترین و کاراترین شکل ممکن موجبات خلق رفتارهای لازم برای ایجاد ارزش برتر برای خریداران می شود و در نتیجه عملکرد بهتر و مداومی برای شرکت ایجاد می کند» . آن ها دلیل اتخاذ این چنین رویکردی را مجدداً از گفتار نارور و اسلیتر وام می گیرند « اگر بازار گرایی به سادگی فقط شامل مجموعه ای از فعالیت ها شود که کاملاً از سیستم اعتقادی زیر بنای خود منفک باشد ، آنگاه بدون توجه به فرهنگ سازمانی ، بازارگرایی را به راحتی در هر زمانی که بخواهیم می توانیم در یک سازمان پیاده سازی کنیم ، اما این چیزی نیست که در واقعیت قابل مشاهده باشد» . با این حال قابل ذکر است که عمده تحقیقات بازارگرایی که آن را از دیدگاه فرهنگی مورد مشاهده قرار داده اند ، با این که در تعریف رویکردی فرهنگی داشته اند ، اما عموماً آن را در قالب رفتاری ، اندازه گیری و تعریف نموده اند [۳۵] و مولفه های پایه ای تر فرهنگ سازمانی را مورد توجه قرار نداده اند [۳۶] . مدل نارور و اسلاتر نیز بازارگرایی را سازه ای معرفی می کند که متشکل از سه مولفه ی رفتاری ( مشتری گرایی ، رقیب گرایی و همکاری بین بخشی) می باشد . پیش فرض اولیه که در نهاد این رویکرد وجود دارد این است که این رفتارها منعکس کننده ی فرهنگ سازمانی زیر بنایی آن می باشد [۳۷] .
به همین دلیل پیش از این ، رویکرد فرهنگی بیش از آن که بر توسعه ی مقیاسی برای انداره گیری بازار گرایی تاثیر داشته باشد ، برتعریف بازارگرایی تاثیر داشته است . بنابه گفته هامبورگ و پفلسر ، این رویکرد، تمایزی بین لایه های مختلف فرهنگ قائل نیست ، حال آن که صاحب نظران حوزه ی فرهنگ سازمانی ، تفکیک بین لایه های مختلف فرهنگ سازمانی را برای درک درست مفهوم پیچیده آن ، حیاتی دانسته و بر آن تاکید ورزیده اند . لذا این دو با کمک گرفتن از نظریات محققانی همچون تریس[۱۵۸] و بیر [۱۵۹](۱۹۹۳) و شاین (۱۹۹۲) فرهنگ بازارگرا را سازه ای مشتمل برچهارمولفه زیر تعریف نموده اند :
۱- ارزش های پایه ای مشترک در سطح کل شرکت که از بازارگرایی حمایت می کنند .
۲- هنجارهای سطح کل شرکت برای بازارگرایی .
۳- مصنوعات ، اشیا و ابزارهای قابل درک بازارگرایی .
۴- رفتارهای بازارگرا
اکنون هریک از این چهار مولفه را بررسی می کنیم . ابتدا این که ادعا می شود که بعضی از ارزش های پایه ای مشترک در سطح کل شرکت احتمالاً بیشتر از بازارگرایی حمایت نمایند . سازمان هایی که برای ارتباطات بازار ارزش قائل می باشند [۳۸] ، احتمال دارد که بازارگرا باشند . زیرا که اطلاعات مربوط به بازار در دست مدیران بازاریابی محبوس نمی شود ، بلکه در درون سازمان جریان می یابد [۳۹] . به عنوان مثال ، ارزش مسئولیت پذیری کارکنان از تصمیم گیری نامتمرکز حمایت کرده و بنابراین فرآیندهای سریع و بازارگرا را مورد حمایت قرار می دهد . برخلاف هنجارها که در ادامه مورد بحث قرار می گیرند ، ارزش های پایه ای قرار می دهد . برخلاف هنجارها که درادامه مورد بحث قرار می گیرند ، ارزش های پایه ای مشترک را به عنوان عواملی که به صورت غیر مستقیم از بازارگرایی حمایت می کنند ، تعریف می کنیم [۴۰] .
دومین لایه فرهنگ بازارگرا ، هنجارهایی می باشند که رفتارهای بازارگرا را در درون سازمان هدایت می کنند . به طور مشخص ما به بازارگرایی به عنوان مجموعه ای به هم پیوسته ازاین هنجارها می نگریم . به عنوان مثال ، اگر گشودگی در ارتباطات داخلی در بین اعضای سازمان به صورت یک ارزش نهادینه[۱۶۰] شده باشد ، هنجار مرتبط با این ارزش ، گشودگی در ارتباطات داخلی مرتبط با بازار می باشد . به عنوان مثالی دیگر ، ارزش اولیه مسئولیت شناسی کارکنان که در بین همه کارکنان مشترک است ، هنگامی که تبدیل به هنجار می شود به شکل مسئولیت شناسی کارکنان در امور مربوط به بازار در می آید . تفاوت بین هنجارها و ارزش ها این است که هنجارها ، رفتارها را در زمینه ی خاصی هدایت می کنند اما ارزش ها دستورالعمل های کلی ارائه می کنند[۴۰] .
موضوع بحث در سومین لایه این است که کیفیت و شکل مصنوعات[۱۶۱] و اشیا نشان دهنده وحکایت گر سطح بازارگرایی در سازمان می باشند . با توجه به ادبیات مربوطه ، مصنوعات در چهار طبقه ی کلی به شرح زیر قرار می گیرند:
۱- حکایت وداستان ها
۲- تنظیمات و ترتیبات
۳- مراسم و شعائر
۴- زبان
داستان ها در سازمان عموماً مربوط به رفتارهای استثنایی مدیریت ارشد می شود . درحوزه ی کاری ما ، این داستان ها ممکن است شامل کارکنانی شود که رفتارهای مشتری گرایانه ی ایده آلی داشته اند . به عنوان مثال از تنظیمات و ترتیبات ، می توان از وجود یک معبر ورودی دوستانه و محوطه ی خوش آمدگویی مشتریان نام برد [۴۱] . برای نمونه از مراسم تشریفات بازارگرایی می توان از داشتن مراسمی برای مشتریان (جلساتی برای دارندگان محصولات) یا جایزه های معمولی برای کارکنان مشتری گرا نام برد . آخرین طبقه مصنوعات ، زبان ویژه اعضا در درون سازمان می باشد که با توجه به آن می توان درجه بازارگرایی یک شرکت را مشخص کرد . به عنوان مثال ، شیوه ی گفتگویی که در طول جلسات سازمان ، مشتری محور است ، در مقایسه با زبانی که بیشتر به مسائل و توانایی های درون سازمان اهمیت می دهد ، نشانگر سطح بالاتری از بازارگرایی می باشد [۴۰] .
در چهارمین لایه ، که مربوط به رفتارهای بازارگرایی می باشد از رفتارهایی که توسط کوهلی و جاورسکی (۱۹۹۰) و کوهلی وجاورسکی وکومار (۱۹۹۳) پیشنهاد شده ، استفاده می کنیم . این رویکرد بر سه مولفه ی رفتارهای بازارگرایی متمرکز شده است که عبارتنداز : تولید و نشر داخلی ، هوشمندی بازار و پاسخگو بودن نسبت به آن .
درراستای مدل پیشنهادی شاین ، لایه های مختلف فرهنگ سازمانی از هم تفکیک می شود .
اولین لایه ، شامل ارزش های بنیادین مشترک می باشد که از بازارگرایی حمایت می کند . در دومین لایه این فرهنگ هنجارهای بازارگرایی قراردارد . مصنوعات بازارگرایی و رفتارهای بازارگرا ، منعکس کننده ی سومین لایه فرهنگ سازمانی بازارگرا می باشند .
۲-۱۷- متغیرهای میانجی و تعدیل گر بازارگرایی
متغیرهای متعددی به عنوان متغیرهای تعدیل گر در رابطه بین بازارگرایی و عملکرد معرفی شده اند که از آن جمله می توان آشفتگی و اغتشاش[۱۶۲] بازار ، آشفتگی و اغتشاش فناوری [۱۶۳]، شدت رقابت ، بازاروقدرت خریداران[۴۲] را می توان نام برد . نتایجی که از مطالعات مربوط به متغیرهای تعدیل گر حاصل شد ، دو پهلو و دارای ابهام بود ، به این معنی که از آن ها نمی توان هیچ نتیجه گیری غالبی را انجام داد .
ورن (۱۹۹۷) همه ادبیات حاضر در زنان خود را مورد بررسی قرار داده و در نهایت نتیجه گرفت که متغیرهای تعدیل کننده اثر اندکی برروی رابطه بین بازارگرایی شرکت و عملکرد آن ایفا می کند . کیرکا و همکاران (۲۰۰۵) بیست و یک مطالعه ی تجربی که متغیرهای مداخله گر [۱۶۴]را در مدل تحقیق خود وارد کرده بودند ، مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که برای اثبات ادعای مداخله گر بودن سه عامل آشفتگی بازار ، آشفتگی فناوری و شدت رقابت بر رابطه بین بازارگرایی و عملکرد سازمان ، شواهد تجربی کافی وجود ندارد .
مطالعات دیگری بر متغیرهایی که در رابطه بین بازارگرایی وعملکرد میانجی گری می نماید ، انجام شده است . یکی از موارد پر مدعای این متغیرهای میانجی ، نوآوری می باشد و این چنین استدلال می شود به دلیل این که سازمان های بازارگرا دارای مزیت دانش نسبت به رقبای خود می باشند ، این دانش به آن ها کمک می کند که در فعالیت های توسعه محصولات جدید بیشتر کارآمد باشند [۴۳] . موفقیت در توسعه ی محصولی جدید منجر به نتایجی مثبت برای کارکنان ، مشتریان ، و به طور کلی سازمان می شود . تحقیقات تجربی نیز این ادها را ثابت کردند : آتا هنه گیما[۱۶۵] (۱۹۹۶) بین بازارگرایی و سنجه های مختلف ابعاد نوآوری وعملکرد نوآوری اثرات مثبتی را مشاهده نمود . هان وهمکاران (۱۹۹۸) دریافت که بازارگرایی تنها از طریق نوآوری می باشد که بر عملکرد تاثیر می گذارد ونه به صورت مستقیم . مطالعات و اسکوئز[۱۶۶] وهمکاران (۲۰۰۱) و لانگراک و همکاران (۲۰۰۴) نتایح مشابهی را مبنی بر عدم وجود رابطه مستقیم بین بازارگرایی و عملکرد و این که بازارگرایی تنها از طریق کارایی در توسعه محصولات جدید و نو آوری با عملکرد تاثیر می گذارد را گزارش نمودند . نقش واسطه ای نو آوری در تحقیق فرا تحلیلی کیرکا و همکاران نیز مورد تاکید قرار گرفت . به این ترتیب که او شواهدی تجربی را مبنی بر وجود مسیری از بازارگرایی به نو آوری و نتایج مشتری (وفاداری و کیفیت درک شده ) به عملکرد مشاهده نمود . این یافته ها ، توصیه ها و الزامات روشنی را برای تلاش های مربوط به پیاده سازی بازارگرایی ارائه می کند . دیگر تحقیقات مفهومی و نظری بیان می دارد که علاوه بر نوآوری و توسعه محصولات جدید ، عوامل دیگری همچون مدیریت روابط با مشتریان ، مدیریت زنجیره تامین رابطه بین بازارگرایی و عملکرد را برقرار می سازند [۴۴] .
۲-۱۸-پیش نیاز های (مقدمات[۱۶۷]) بازارگرایی
علاوه بر نتایج ، واسطه ها و تعدیل کننده ها ، پیش نیاز های بازارگرایی نیز مورد توجه و پژوهش قرار گرفته است . این پیش نیاز ها مخصوصا برای پیاده سازی بسیار جالب توجه می باشند .( زیرا نحوه توسعه و تحول سازمان به سوی بازارگرایی را بیان می کنند [۴۵] ).
باید بین مقدمات و پیش نیاز های بازار های خارجی همچون عوامل محیطی که پذیرش و انطباق بازارگرایی را در سازمان تشویق[۱۶۸] می کنند و نیز بین پیش نیاز های داخلی همچون عوامل داخلی سازمانی که پذیرش مفهوم بازارگرایی را امکان پذیر می سازند ، تمایز قائل شد . پیش نیاز های خارجی که در ادبیات تحقیق مطرح شده اند ، عبارتند از پویایی بازار و شدت رقابت [۴۶] کوهلی و جاورسکی بیان می دارند که در محیط های با ثبات ، اصلاحات مختصری در آمیزه بازاریابی مورد نیاز است و سطح پایینی از بازارگرایی لازم می باشد . علاوه بر این هر چه شدت رقابت کم تر باشد ، احتمال بیشتری وجود دارد که شرکتی با سطح پایینی از بازارگرایی بتواند جان سالم به در برد [۴۷] .
پیش نیاز های داخلی متعددی برای بازارگرایی مطرح و مورد مطالعه تجربی قرار گرفته است . روکرت (۱۹۹۲) سه فرایند سازمانی را به عنوان تقویت کنندۀ بازارگرایی شناسایی نمودند :
۱- گزینش و استخدام افرادی مشتری گرا
۲- آموزش های بازارگرایی
۳- سیستم های پاداش و جبران خدمات بازارگرا
هر سه این فرایند ها با بازارگرایی رابطه مثبت داشتند .
جاورسکی و کوهلی هشت پیش نیاز را پیشنهاد نمودند :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ق.ظ ]




۳-۳ پیوند عرفان و تصوف با شعر و ادب
عرفان و تصوف و ادب پیوندی تنگاتنگ و گسل ناپذیر است؛ پیوندی که پایگاهی روانی و بنیادی عاطفی دارد و آن این که شعر ناب- چه منظوم و چه منثور- درد و داغی درونی و عاطفه ای روانی است که در زبان شکل می گیرد. عرفان نیز درد و داغی درونی، تب و تابی باطنی و شور و سوزی فطری است. این درد بیگانگی با طبیعت و داغ آن، جدایی از ماورای طبیعت است. اگر چنین است و اگر بپذیریم که عرفان درد درون و داغ دل است و شعر نیز زبان دل و پیام درون است، پس طبیعی و کاملاً بجا است که درد و داغ دل و دید و دریافت درون یعنی عرفان، با زبان دل، یعنی شعر بیان گردد و از اینجاست که عارفان و صوفیان برای اینکه کشف و شهودهای باطنی و دریافت های درونی خود را آشکار کنند از شعر مدد می جستند و برخی از آنچه را در درون یافته اند و در دل آزموده اند در شعر شکل داده اند. این دیرینگی بین عرفان و تصوف تا آنجاست که بسیاری از چهره های سرشناس عرفان و تصوف از چهره های ماندگار و پرآوازه شعر و ادب نیز هستند. و دلچسب ترین آثار ادبی همان هایی هستند که با رنگ خدایی عرفان و تصوف آرایش شده اند و از ذهن و ذوق عارفان برآمده اند، و همین آثار عرفانی، ادبی اند که نه تنها مسلمانان آشنا از فارسی و عربی و هندی بلکه بیگانگان غربی را هم شیفته و دلباخته خود کرده اند، کسانی چون نیکلسون- آنه ماری شیمل هانری کربن- مارتین لینگز و پالاسیوس و … و همین میراث عرفانی- ادبی است که به ادبیات شرقی به ویژه ادبیات فارسی شخصیت و هویت جهانی بخشیده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بی گمان یکی از پیامدهای تجربه های عرفانی و سیر و سلوکهای باطنی، لطافت ذوق و وسعت دید و دریافت و شکوفایی شعور و احساس آدمی است.
آن کسی که چتر هوس پرستی و شهوت رانی و دنیا دوستی را ببندد و عریان، زیر باران عرفان و ایمان برود و با زلالی قطره های باران، چشم و فکر و خاطره و عاطفه را یشوید، بدون شک چشم و دل دیگر و دریافتی متفاوت پیدا می کند؛ و آنگاه جوری دیگر و چیزی دیگر می بیند به قول سهراب سپهری: «چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید/ چترها را باید بست/ زیر باران باید رفت/ فکر را، خاطره را، زیر باران باید بُرد/ (سپهری،۱۳۹۲، ۲۷۵)
«به ذوقی چنان ظریف و بینشی چنان باریک و شعوری چنان شگرف دست می باید که آسیا را صوفی وارسته و فرهیخته می بیند که درشت می ستاند و نرم باز می دهد و گرد خویش می گردد و در خود سفر می کند و نابایستگی را از خود می پراید.» (راستگو،۱۳۸۳، ۴۰)
در تذکره اولیای صفحه ۱۸۳ سخنی از بویزید است که می گوید: «به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان که پای فرد به گلزار فرو شود به عشق فرو می شد.»(عطار، ۱۳۹۲، ۱۸۳)
آری تجربه های عرفانی، احساس را اوج می دهد و عاطفه را به معراج می برد و دیدار زیبایی های باطنی و ماورایی ظرافت ذهن و ذوق و ضمیر و زبان را زمینه می شود و سلوک صوفیانه، صعود دید و دریافت و شکوفایی شعور و شناخت را از پی می آورد.
به همین خاطر است که صوفیان و عارفان، از دیرباز علاوه بر اینکه دیگران را شیفته اخلاق و رفتار و منش خود می کردند، آنان را دلباخته گفتار و سخنان خود نیز می نمودند و در کنار چهره اخلاقی- عرفانی خود، چهره ای ادبی نیز یافته بودند و دوستداران شعر و ادب را وا داشته بودند تا نه تنها سرودهای آنان، که گفته هایشان را نیز سخن ادبی به حساب آورند و به جمع آوری آنها مانند جمع آوری سروده های دیگران همت گمارند.
۳-۴ خاستگاه عرفان و تصوف
عرفان و صوفیگری مخصوص مسلمانان و ما ایرانیان نیست، بلکه هر قوم و هر دیانتی و مرامی به مقتضای محیط و شرایط و احوال زمانی و مکانی خود عرفانی دارد. زیرا این اندیشه در سرشت و نهاد همه انسانها وجود دارد؛ همه انسانها جویای آزادی و آرامش هستند و اگر آنها را به حال خود بگذارند از تعصب دینی و عقیدتی برکنارند و تنها عرفان است که با این طبغ و روح سازگار است و مانند بسیاری از ادیان و مذاهب پرچم نزاع و مخالفت با پیروان ادیان دیگر بر نیفراشته است، و آن کسی که با عرفان راستین و صوفیگری خردمندانه دشمنی می ورزد متوجه نیست که درصدد برانداختن همه مذاهب و ادیان و عقاید است.
در هر یک از مذاهب و ادیان نشانه هایی از زهد و پرهیزگاری و بی اعتنایی به امور مادی و بی توجهی به دنیا آمده است، و شاید بتوان گفت که: یکی از خصوصیات عمومی ادیان و مذاهب همین توجه به امور معنوی و تحقیر دنیا است؛ دکتر علی اصغر حلبی در این مورد چنین می گوید: «در برخی ادیان مانند دین موسوی نشانه های این مطلب اندک است، ولی در بعضی آئین ها مانند مسیحیت و آئین بودایی و تائوکرایی و دیگران این مطلب قوی تر است. در تورات و انجیل و کلمات مأثور از بودا و لائوتسه و مانی و مزدک مطالب زیادی توان یافت» (حلبی، ۱۳۸۱،۲۰)
زهد و پارسایی تنها نشانه صوفیگری نیست و امور بسیاری در این باره به جزء زهد دخالت دارد، اما پیدا شدن زهد بی شک یکی از بزرگترین انگیزه های توجه به عرفان و تصوف و دل کندن از دنیا با تمامی زرق و برقش و دل بستن به خدا به امور معنوی شد.
درباره سرچشمه و خاستگاه عرفان و تصوف آراء و نظریات متعددی بیان شده است. عده ای سرچشمه آن را دین یا ادیان و مذاهب مانند ادیان هندی و اسلام، مسیحیت، یهود، مجوس و معنوی دانسته اند؛ عده ای نیز اشخاص و بزرگان دینی و معنوی مانند حضرت علی (ع)، بودا، راهبان، مسیحی و … را منشأ پدید آمدن عرفان و تصوف در جوامع اسلامی خوانده اند.
اما دیدگاه دکتر زرین کوب آن است که « مجموعه این عوامل در ظهور عرفان و تصوف اسلامی دخیل بوده اند ولی منشأ واقعی آن اسلام و قرآن بوده است.» (زرین کوب، ۱۳۵۳، ۱۴)
ذات و وجود آدمی، خاستگاه اصلی عرفان و معرفت است که با کشف و شهود و تجلی و حدوث عشق در دل انسان به طرف آن گرایش پیدا می کند و منش های عارفانه در او پدید می آید.
«این نفس آدمی و تغیرات و حرکت ذاتی او از تجلیات خداوند است که باعث جوشیدن چشمه عرفان می شود نه دین و آئین. و برادری بستند و دختران سران قبایل و رهبران اقوام به ازدواج تهدیدستان و بی خانمان در آمدند.» (عبدالصمدی، ۱۳۶۱،۴)
«در زمان پیامبر (ص) بود که با بهره گیری از برخی آموزه های اسلام- مانند ترجیح آخرت بر دنیا، مبارزه با نفس و هواهای نفسانی و اخلاق و توکل- شکل گرفت.» (کاشفی،۱۳۸۶، ۲۲)
مرحله دیگر یعنی پس از رحلت پیامبر (ص) یعنی، زمان امام علی (ع) است.« آن حضرت نخستین کسی بود که در توسعه عرفان و تصوف اسلامی، نقش مهمی ایفا کرد و به همین دلیل، تمامی عرفا و صوفیان حقیقی، سر سلسله خود را به ایشان می رسانند و خود را وامدار و شاگرد او تلقی می کنند.» (همانجا)
مانند فرقه دروایش که امروزه خود را مرید امام علی (ع) می دانند و در اکثر شهرهای ایران، برای خود حامیانی دست و پا کرده اند ناگفته نگذریم که بعدها صوفی و درویش را مترادف گرفته و خصوصیات صوفیه و عارفان را به درویشان دادند و گاهی درباره آنان اشتباه کرده اند و یک نوع لا ابالیگری و بی بند و باری- که بعضی درویشان داشته اند- به صوفیان نسبت داده اند .
مرحله دیگر، دوران پس از امام علی (ع) است که می توان آن را به عصر اهل صفه نام نهاد؛ با وجود عارفانی چون: ابن عباسی، سلمان فارسی، ابوذر، بلال، اویس قرنی، حسن بصری، سعید بن جبیر و …
گرایش و بینش عرفانی در اسلام، مراحل جوانی خود را با شخصیت هایی چون « رابعه دویه (م ۱۳۵ ق)، پشت سر گذاشت و با عرفانی چون بایزید بسطامی (م بین ۲۶۱ و ۲۶۴ ق)، مرحله رشد و رواج خود را طی کرد و با صوفیان حقیقی ای چون ابن فارض (م ۶۳۲ ق) و ابن عربی (م ۶۳۸ ق) مرحله نظم و کمال خود را به انتها رساند.
«از قرن دهم به بعد، به سبب رفتار قزلباشان صوفی نما و دوری بعضی از درویشان از آداب و رسوم تصوف و بی اعتنایی به احکام شرع، اعتقاد مردم به صوفیه کمتر شد.
۳-۵ پیشینۀ عرفان و تصوف
بنا بر گزارشهای تاریخی، اموری چون پرهیز از لذایذ دنیوی، کشف و شهود، وحدت وجود، اتحاد با حقیقت و فنای در روح کلی که ارکان و پایه های عمده عرفان و تصوف را تشکیل می دهد دارای سابقه دیرین بوده و هزاران سال از پیدایش آن می گذرد تصوف هندی، چینی و یونانی از جمله مکاتب قبل از اسلام است.
به طور مثال در کتب یونانی مربوط به هرمس رنگ و لعاب عرفانی وجود دارد. دکتر زرین کوب در کتاب ارزشمند میراث صوفیه چنین می نویسد: « در کتب یونانی منسوب به هرمس که بیشتر گفت و شنودهایی است بین هرمس با پسرش تت یا میان هرمس با اسقلا بیوس، و عمدۀ آن، گفت و شنودها نیز متعلق به حدود قرن سوم میلادی است، می توان آثاری از عرفان ادوار اخیر یا نوعی را یافت: عرفانی که رنگ تعالیم افلاطون و ارسطو و رواقیان را دارد و از صبغه دیانت یهود نیز خالی نیست. خدای هرمس، خدای نور، خدای هور، و ندای جمال است و این عالم صورت او و فیض وجود اوست، پس انسان که جـوهرش با خدا یکی است وقتی به معـــرفت او نائل شود به مرتبه خدایــی می رسد بلکه با همه کائنات متحد و متصل می گردد.» (زرین کوب،۱۳۵۳، ۲۲)
عرفان و تصوف در اسلام، مراحلی را پشت سر گذاشته است. مرحلۀ نخست آن در زمان پیغمبر بود، یعنی: «زمانی که اسلام با تکیه بر اجتماع بی طبقه توحیدی، قوت گرفت و تشکیل امت داد و به اوج قدرت خود رسید؛ اعیان زادگان و کسانی که خود را در طبقه ای خاص و به اصطلاح طبقه ممتاز و برجسته می دیدند، ولی به ناچار به دستور رهبری عالیقدر و عظیم الشأن اسلام با بردگان مسلمان عقد برابری بست.
از سوی دیگر عده ای که در داخل در هیچ یک از سلسله های تصوف و عرفان نیستند، در عرفان نظری ابن عربی متخصص می شوند؛ مانند صدرالمتألهین شیرازی، ملامحسن فیض کاشانی، قاضی سعید قمی . از قرن دوازدهم، تصوف ایرانی به خارج از ایران رفت و شروح زیادی بر مثنوی نوشته شد و کتب و رسالات زیادی درباره تصوف و عرفان نوشته اند.
اما از قرون دوازدهم و سیزدهم به بعد با افزایش سلسله های تصوف «اختلاف ها بیشتر شد و فرقه ها تلاش می کردند که مریدانی جلب کنند که سودرسان باشند و اغلب موافق حکومت ها بودند و در کارهای دیوانی شرکت داشتند. این دسته از صوفیان از هدف اصلی تصوف و عرفان دور شدند.
۳-۶ عرفان و تصوف ایرانی
پس از آنکه ایران در زمان عمر به دست اعراب گشوده شد، ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند و بر اثر سوء رفتار حکام و فرمانروایان که از جانب عمر به این کشور می آمدند و فاصلۀ زیادی که از نظر علم و فرهنگ بین این دو ملت بود و حرص و طمع فرمانروایان و پیروی اعراب از اینکه خود را نژاد برتر می دانستند و بی رحمی فرستادگان خلیفۀ وقت عمر بن الخطاب، ایرانیان را مجبور به مقابله و جدال با اعراب در شکلهای مختلف نمود. «چنانکه عده ای در لباس سپاهیگری و جمعی در صف دانشمندان و دسته ای با کسب مقام و موقعیتی شروع به مبارزۀ پی گیر و بی امان نمودند.» (عبدالصمدی،۱۳۶۱ ،۱۷) که یکی از آنها مبارزه به وسیلۀ فکر و اندیشه بود که در قالب طریقت ظهور
کرد و تصوف ایرانی را بوجود آورد. «این تصوف در پیدایش فکر وحدت وجود و تأثیرش در تصوف اسلامی دخالت مستقیم و تأثیری تمام داشت.» (همانجا )
نخستین اثر برخورد دو مکتب تصوف اسلامی و تصوف اسلامی ایرانی پیدایش و ظهور خرافات دور از عقل و منطق بود که به چند نمونه از آنها که در تذکره اولیای عطار آمده است اشاره می کنیم.
۱- در تذکره اولیاء نقل است که : «اویس یکبار سه شبانه روز هیچ نخورده بود، روز چهارم بامداد بیرون آمد بر راه یک دینار زر افکنده بودگفت: از آن کسی افتاده باشد روی بگردانید تا گیاه از زمین برچیند و بخورد، نگاه کرد گوسفندی می آمد، گرده ای گرم در دهان گرفته پیش وی نهاد، گفت: مگر ازکسی ربوده باشدروی بگردانیدگوسفندبه سخن آمده گفت:من بنده آن کس هستم.»(عطار، ۱۳۹۲، ۲۴)
۲-رابعه به مکّه می رفت در میان راه، کعبه را دید به استقبال او آمده، رابعه گفت: مرا رب البیت می باید، بیت چه کنم؟ (همان، ۶۳)
۳-«عبدالله مبارک تا به درجه ای رسید که مادرش روزی در باغ شد، او را دید خفته در سایه گلینی و ماری شاخی نرگس، در دهن گرفته و مگس از وی می راند.» (همان، ۱۸۳)
۴-«از بایزید نقل است که از خانۀ او تا مسجد چهل گام بود هرگز در راه خیو نینداختی حرمت مسجد را.» (همان، ۱۴۰)
با ورود اسلام به سرزمین ایران، اندیشه ها و تفکرات اسلامی هم در جنبه های مختلف زندگی ایرانیان، وارد شد و تشنگان حقیقت و معرفت را از سرچشمه های مبانی فکری دین مبین اسلام سیراب ساخت: قرآن کریم، احادیث نبوی و اقوال و سیرۀ امامان و بزرگان دین و اولیای تصوف باعث رشد و تکامل اندیشه های خداشناسانه و شکل گیری دیدگاه های گوناگون در سیر و سلوک و معرفت نظری و عملی شد و مکتب عرفانی و حکمی اسلامی با آنچه که در پیش زمینه های یکتاپرستی ایرانیان بود به هم آمیخت و عرفان اسلامی ایرانی را به منصۀ ظهور رساند.
در حقیقت عرفان مکتب فکری و اعتقادی است که ایمان به وحدانیت حق، که ریشه در فرهنگ و تمدن ایران باستان دارد را در پرتو اندیشه های متعالی و تابناک دین مبین اسلام به وجود آورد.
طریقت عرفانی را که شامل جزئیات سیر و سلوک و آداب و شیوه های آن بود و مراحل تکامل تدریجی سالک الی الله را نشان می داد. تصوف و جهان بینی کلی ای را که آن طریقه را به وجود آورد عرفان نامیدند.
عرفان ایران ضمن برخورداری از غنای فرهنگی ایران باستان و اندیشه های حکمت خسروانی که در فلسفۀ اشراق متجلی شده است در دوره های بعد از تعالیم عالیه اسلام در تربیت معنوی و تقویت ابعاد روحی و روانی بهره مند شده است، و از رشد و بالندگی بسیاری برخوردار بوده است.
فصل چهارم
نگره های هرمسی
در گلشن راز شبستری
اندیشه و نگره های انسانها در زمانها و شرایط اجتماعی بسیار متفاوت، در پرده های طنین سخنان سخنوران گاه روشن و گاه به رمز و استعاره آورده شده است و اشارات چنان ضعیف و لطیف بیان می شود که خواننده را شگفت زده می کند. برخی از سخنوران چنان برتوسن اندیشه های باریک می تازند که هنوز پس از قرنها در صف مقدم جا دارند و کس را یارای پیشی گرفتن از آنها نبوده است. نگارنده در این فصل به معرفی نگره ها و باورها و دیدگاها و سلوک عملی و رفتاری و باورداشتها و معتقدات هرمسی که در گلشن راز شیخ محمود شبستری جلوه یافته است، می پردازد.
۴-۱ تجلی
از دیگر مراحل سلوک عرفانی که بازتاب گسترده ای در عرفان و ادبیات ما دارد تجلی است.که در لغت به معنی جلوه گری کردن ودر اصطلاح صوفیه آشکار شدن حق بر دل سالک است و با وحدت وجود پیوندی تنگاتنگ دارد و روی دیگر سکۀ وحدت شهود است، گویای این است که آنچه در جهان آفرینش به چشم و نظر ما می آید، همۀ جلوۀ خدا و تجلی پروردگار بزرگ است. و این مرحله یکی از تفاوت های بنیادین جهان بینی عرفانی با دیگر جهان بینی های علمی و فلسفی است.
«از دید عارف عاشق، پدیده های جهان با این همه رنگ و نقش های گونه گون، همه یک فروغ رخ ساقی ازلند که در جام جهان پرتو افکنده است، و هر کدام از آن ها نمایه و نشانه ای از جمال و جلال اویند؛ و آینه و آینه ای از نوال و کما او و به زبان اصطلاح، همه مظهر اسماء و صفات اویند.» (راستگو، ۱۳۸۳، ۸۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




(تصویر ۳-۳۶) نمایش دو طریقه تدفین در تابوت و خمره سفالین،متداولدر دوره پارتها در پای دیوار شرقی معبد ناهید(کامبخش فرد،۲۳۷:۱۳۷۴)

استفاده از چند خمره برای تدفین می تواند تأکیدی بر دفن جسد به حالت درازکش باشد، یا شاید نتوانسته بودند برای یک انسان بلند قد، خمره درخوری بسازند. آذرنوش در گزارش سومین و چهارمین مجمع سالانه کاوشهای باستان شناسی در ایران ذکر می کند که قبور اشکانی در محوطه شیرسنگ همدان نیز به همین صورت است. (آذرنوش، ۱۳۵۳: ۵۱ و۴۰) “یکی از شواهد در اثبات وجود پرستشگاه ناهید در کنگاور و کاربرد آن، وجود گورهای صخره ای، تابوت های سفالین و گور خمره ها در کف صخره و محوطه شرقی معبد ناهید (هخامنشی- پارتی) است.” (تصویر ۳-۳۷) (کامبخش فرد، ۱۳۷۹: ۲۰۹) شاید سابقه تدفین مردگان در جوار یا درون معابد مرتبط با تقدس زمین نیایشگاه بوده است. این رسم امروزه نیز اعتبار خود را همچنان حفظ کرده و ریشه در دیرینه دارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
(تصویر ۳-۳۷) طرح خمره های معبد ناهید در کنگاور(کامبخش فرد،۲۳۹:۱۳۷۴)

۳-۳-۴ محوطه شیر سنگ
در محوطه شیرسنگ همدان، گورستانی روی تپه ای طبیعی کشف شده است. “احتمالاً این محوطه پرستشگاه ناهید بوده است. در این گورستان دفن در صخره ها به صورت تاق باز، تدفین جمع شده، جنینی، دفن تابوت و خمره تشخیص داده شده است. در مواردی چندین خمره به یکدیگر پیوند خورده و تابوتی را تشکیل داده بودند، بدین نحو که با بریدن قاعده و کف خمره ای و قرار دادن آنها در دهانه خمره دیگر فضای مناسبی برای جا دادن جسد که بلند قد بوده فراهم آمده است.” (کامبخش فرد، ۱۳۷۹: ۲۴۱) با پیوند چند خمره و ایجاد یک تابوت جهت تدفین این سوال مطرح می شود که آیا یکی از دلایل کاربرد تابوت الزام آیینی در تدفین بصورت درازکش بوده است؟ روشن شده این موضوع مستلزم انجام شدن بررسی های دقیق تر و علمی است.
۳-۳-۵ تپه خرمن
تپه مذکور در یکی از روستاهای حواشی بالهارود بین ایران و جمهوری آذربایجان واقع شده است. در این منطقه اموات را درون خمره هایی با طول بیش از ۵/۱ متر و روبه مشرق و طلوع آفتاب دفن کرده اند. به نظر حفار جسد به حالت جنینی و با دست و پای جمع شده در داخل خمره قرار داده شده است و در کنار آنها کوزه های سفالین و ظروف زئومورفی[۶] مانند شتر، گاو، اسب و قوچ گذارده شده است. تعداد دیگری ظرف، تعداد زیادی خمره های ذخیره به صورت عمودی و سکه نقره ای از بلاش سوم پادشاه اشکانی نیز در زیر جمجمه یکی از اجساد یافت شد. (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۶)
۳-۳-۶ تپه کن یری
یکی دیگر از تپه های حاشیه بالهارود، تپه کن یری می باشد. در این تپه بسیاری از گور خمره ها در اثر حفاری قاچاق از بین رفته اند. با این حال در عمق ۵۰ سانتیمتری دو گور خمره یکی بزرگ و دیگری کوچک یافت شد. اسکلت ها در اثر نفوذ هوا کاملاً پوسیده بود. جهت خمره ها شرقی- غربی و دهانه آنها روبه طلوع آفتاب است و به صورت مایل در خاک قرار داده شده است. بیرون خمره ها دو کوزه سفالین قرمز رنگ نهاده بودند. از درون خمره بزرگ دانه هایی از دو رشته گردنبند شامل عقیق تراشیده و شیشه و فریت و سنگ های الوان به دست آمده در زیر دهانه و گردن خمره کوچک سکه نقره ای از بلاش سوم پادشاه اشکانی کشف شد. (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۶) به نظر می رسد سنگ در این نوع تدفین بیانگر مفاهیم خاصی بوده، زیرا سنگهای خاصی را در خمره ها قرار داده اند. بین روح و سنگ ارتباطی نزدیک وجود دارد. “بر طبق افسانه ای سنگها زاینده نوع بشراند، و عطر آدمی را دارند. سنگ و انسان حرکت مضاعف صعود و نزول را انجام می دهند. انسان از خود به وجود می آید و به خدا باز می گردد. سنگ نتراشیده از آسمان فرود می آید، دگردیسی می شود و به طرف او بالا می رود.” (شوالیه، ۱۳۸۲: ۶۳۱) بنابراین شاید بر این نظریه بتوان صحه گذاشت که عامه معتقدند سنگ عقیق نماد تکامل و تعالی است. همچنین نیروی معنوی رنگ عقیق موجب تسهیل زایمان در زن باردار می شود. درکنار سنگ عقیق پس از تدفین مرحله باززایش به سهولت رخ می دهد. همچنین خمره شکسته دیگری یافت شد که محتویات آن شامل چند عدد سنجاق، دو گوشواره برنزی و یک مجسمه مجوف قوچ سفالین بود و در داخل خمره نیز بر اثر شکستگی و فشار و نفوذ هوا، اسکلت آسیب دیده بود. (همان، ص۶) سنجاق و گوشواره از لوازم آرایش یک زن است. بنابراین به نظر می رسد این گور متعلق به یک فرد مونث و بالطبع نشانه باروری و عشق است.
۳-۳-۷ آیری زمین (تپه نخود)
این تپه نیز در حواشی بالهارود واقع شده است. در این تپه ۸ خمره به دست آمد که دهانه آنها را با تخته سنگهایی مسدود کرده بودند. درون یکی از خمره ها دو اسکلت در کنار یکدیگر به پهلو و با دست و پای جمع شده دفن شده و دستها به موازات دهان پیش آمده بود. از این خمره مقداری دانه های گردن بند از عقیق و شیشه دو پوسته که پوسته زیرین آنها آب طلا داده شده است به دست آمد. درون خمره دیگر نیز اسکلت به پهلو و به شکل جنین در رحم قرار گرقته و ابریق به هیئت گوزن قرار داده شده بود. قبور عموماً حاوی تعدادی گردن بند و سنجاق و حلقه های برنزی و نقره ای و چندین گوشواره بودند که به ندرت مزین به خطوط تزئینی هستند. پیه سوز سفالین که دهانه اش دود زده است مدلل می دارد که به هنگام دفن میت پیه سوز را روشن کرده اند. (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۸)
با توجه به سکه های به دست آمده از بلاش اول و بلاش سوم از درون خمره ها تاریخ این تدفین ها به سده دوم میلادی می رسد. (همان، ص ۱۱)
۳-۳-۸ تپه پیه درق
از درون دو خمره این محل دو ظرف سیاه رنگ به دست آمد که بدنه آنها براق و شفاف است. حفار آن را تاثیر نفوذ هنر اژه و آناتولی می داند. ادوات و ابزار جنگی منحصر به یک تیغه پیکان پهن به طول ۱۵ سانتیمتر است. چهار مجسمه مجوف سفالی حاصل کاوش در قبور خمره ای تپه بود که با هیئت گاو، شتر، شانه به سر و قوچ قابل تشخیص بود (ظروف زئومورفی). زینت آلات شامل تعدادی حلقه نقره و برنز و نیز آینه برنزی است که پشت آن مزین به گل لوتوس (نیلوفر آبی) و خطوط کنده شده موازی و دایره ای شکل در پیرامون آینه است. (همان ، ص۱۴) از خطوط دایره ای پیرامون آینه می توان این احتمال را داد که نقوش متأثر از آیین مهرپرستی است.
۳-۳-۹ تپه همت سلاله
یکی دیگر از تپه های باستانی درآذربایجان شرقی تپه همت سلاله است. در این تپه خمره های یافت شد که بعضی گچ اندود شده بود و پوشش قطور مدخلشان را با تخته سنگ و ملات گچ مسدود کرده بودند. به همین جهت اسکلت مردگان سالم مانده بود و مواد آلی از قبیل چوبی و پارچه و سبد و حصیر و حتی موی سر پوشیده شده ولی گسیخته نشده بود. از دو خمره و زیر جمجمه مردگان دو سکه از گودرز پادشاه اشکانی و بلاش اول به دست آمد و به همین دلیل تاریخ دفن خمره ها کهن تر از یافته های آیری زمین و پیه درق وکن یری است. (همان، ص۱۶)
شاید گور خمره های این تپه کوشش همه جانبه ای جهت جلوگیری از نفوذ هوا و سالم ماندن جسد و محتویات گورها بوده است.
۳-۳-۱۰ چوجیران
تپه چوجیران نیز در آذربایجان شرقی واقع شده است. طرز دفن درون خمره ها مانند محلهای دیگر بوده است. در این مجموعه خمره ها تعداد بسیار زیادی دانه های عقیق، سنگ های الوان و دانه های شیشه ای یافت شد که همه به صورت گردن بندهای زیبایی درآمده اند. در این محل ظرف استثنایی کشف شده که در انتهای آن دو لوله کوتاه سوراخدار است. حفار اعتقاد دارد مورد استعمال آن در شب عروسی و برای نوشیدن زن و مرد از شراب یا مایع دیگری در آن واحد بوده است. حفار به جام میثاق سکایی به عنوان شاهد اشاره کرده است. (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۱۷)
۳-۳-۱۱ گرمی
گرمی یکی از تپه های باستانی آذربایجان شرقی است که با وسعت تقریبی ۸۰۰ کیلومترمربع در دشت مغان واقع شده است. یکی از انواع تدفین در این تپه باستانی تدفین خمره ای است. این قبور متعلق به سال های ۴۰ تا ۵۱ میلادی است. در این دوره از خمره های بزرگ و کوچکی جهت مدفن استفاده شده که بیشتر آجری رنگند و بسیار سخت ساخته شده اند. طول بزرگترین آنها ۱۸۰ سانتیمتر و کوچکترین آنها دارای ۹۰ سانتیمتر است. در این دوره مرده را در خمره نهاده و سپس در شیب تپه ها به رودخانه ها خمره را در عمق ۲۵۰ تا ۳۰۰ سانتیمتری از سطح زمین قرار داده و پس از گذاشتن یک یا دو تخته سنگ بر دهانه آن با اندود گچ تمام منافذ و درزهای آن را مسدود می کردند. (تصویر ۳-۳۸) و (تصویر ۳-۳۹)
(تصویر ۳-۳۸) گورخمره مکشوفه از کن یری (چایچی،۱۲۰:۱۳۸۴)

محل این مقبره ها به واسطه شیب زیاد احتیاج به حفر محل از بالا و سطح زمین نبوده است. (تصویر ۳-۴۰) در داخل این گورها نیز زیر سر اموات سکه ای از گودرز پادشاه اشکانی و تعدادی سکه از بلاش سوم یافت شد. در پاره ای قبور دو تا سه اسکلت یکجا دفن شده اند. (کامبخش فرد، ۱۳۷۹: ۴۰۱ و۴۰۰) این مطلب بیانگر این است که احتمالاً در این دوره گورهای مشترک و فامیلی مرسوم بوده است، یا شاید به دلیل فوت همزمان چند نفر و عدم فرصت کافی جهت حفر گودال و آماده سازی خمره، این افراد را بصورت مشترک در یک خمره دفن می کردند.
(تصویر ۳-۳۹) گورخمره مکشوفه از کن یری (کامبخش فرد،۱۳۷۹:تصویر ۱۲۹)

“یکی از مهمترین دستاوردهای این حفاری ها تکه پارچه پشمی است که دارای یک نقش اصلی صلیب شکسته (سواستیکا) در محدوده نقوش فرعی شطرنج و کنگره های کلید یونانی است. ظروف زئومورفی متنوعی نیز وجود دارد.” (تصویر ۳-۴۱) (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۳) درباره نقش سواستیکا نظریات متعددی ابراز شده و اینکه چگونه پدید آمده و در چه زمانی رایج گردیده است. “بر اساس نظریات باستان شناسان نماد گردونه خورشید ظاهراً نخستین بار در خوزستان یافت شده که تاریخ تقریبی آن ۵۰۰ ق.م است.” (بختورتاش، ۱۳۶۵: ۹)
(تصویر ۳-۴۰) طرح پلان گورخمره های گرمی(چایچی،۱۱۹:۱۳۸۴)

در زمان اشکانیان نقش و نماد مذکور در پرچم و منسوجات به کار رفته است. شاید یکی از نمادهای قدرت در زمان اشکانیان نقش گردونه خورشید بوده است.
(تصویر ۳-۴۱) منسوجی با نقش صلیب شکسته از داخل گورخمره گرمی (چایچی،۱۲۲:۱۳۸۴)

۳-۳-۱۲ طاق بستان
خمره های یافت شده در طاق بستان مربوط به دوره پارت بوده و اکثراً روبه خورشید مشرق در خاک مدفون شده اند. (تصویر ۳-۴۲ و ۳-۴۳) (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۴۵) شاید بتوان گفت تدفین روبه خورشید به آن علت است که خورشید همیشه به عنوان عنصری مقدس در طول تاریخ، مورد احترام بشر بوده است.
(تصویر ۳-۴۲) قبرستان گورخمره ای تاق بستان (کامبخش فرد،۴۲۱:۱۳۷۹)

ویل دورانت در این باره می گوید: “خورشید همواره در گذشته دارای مقام بالایی بوده است، همانگونه که ماه نیز مورد احترام قرار می گرفت. اما اینکه از چه زمانی اهمیت خورشید برای حکومت آسمانی به عنوان جانشین ماه برای مردمان پیشین مطرح شد مشخص نیست. ویلیام دورانت، مورخ و دانشمند مشهور معاصر، در خصوص این زمان، آغاز عصر کشاورزی را پیشنهاد کرده است. در واقع زمانیکه ارزش نور آفتاب در کاشت و برداشت محصولات کشاورزی برای بشر روشن گردید. در میان بسیاری از جوامع ابتدایی گذشته حتی شاهد وجود خدایانی به عنوان خدای خورشید هستیم.” (دورانت، ۱۳۷۰: ۷۳)
(تصویر ۳-۴۳) طرح گورخمره های تاق بستان(کامبخش فرد،۲۳۶:۱۳۷۴)

“اموات در داخل خمره ها به پهلو قرار داشتند و اگرچه خمره ها بسیار مجلل و باوقار می نمودند، میراث آنها رشته های گردنبند و دانه های شیشه و سنگ و منجوق بوده و به ندرت حلقه انگشتری و دستبند از برنز و آهن پوسیده نیز یافت شد.” (کامبخش فرد، ۱۳۷۷: ۴۵) همانطور که از تصاویر برمی آید خمره های مکشوفه در این محل به صورت سالم بوده و مانند نمونه های گرمی دارای درپوش سنگی هستند. در این محل متجاوز از ۴۰ خمره دفن جسد کشف شده است. این خمره ها بدون لعاب و دارای تزئیناتی به صورت نوارهای زنجیره ای افزوده برگرداگرد بدنه هستند. جهت قبور شرقی- غربی است. “احتمالا بزرگسالان را در داخل این قبور دفن می کرده اند. اجساد به حالت نیمه جمع شده و خوابیده بر پهلوی راست قرار گرفته اند.” (تصویر ۳-۴۴) (کامبخش فرد، ۱۳۷۴: ۲۳۹) شاید نوارهای زنجیره ای روی خمره ها به منظور تزئین و یا استحکام بخشی بوده است. همچنین در خصوص جهت تدفین می توان چنین نتیجه گیری کرد که اینگونه تدفین، ارتباط نزدیکی با این اعتقاد دارد که شکل بازگشت به بطن زمین باید به همان گونه باشد که جنین در داخل رحم مادر قرار گرفته و تولد می یابد.
(تصویر ۳-۴۴)خمره های مکشوفه از تاق بستان(چایچی،۱۱۸:۱۳۸۴)
۳-۳-۱۳ گهرتپه
گهرتپه یکی از مهمترین محوطه های باستانی کشور است که در استان مازندران واقع شده است. در دومین حفاری توسط گروه باستان شناسی در این محوطه بقایای اسکلت کودکی به دست آمد که در دل یک حفره دفن شده بود. از آنجایی که تدفین های خمره ای متعلق به دوره اشکانی است تدفین خمره ای گهرتپه احتمال حضور اشکانیان را تقویت می کند. اما کشف خمره در بالاترین سطح گورستان و درست در کنار گورهای عصر آهن III (800 تا ۵۵۰ ق.م) این احتمال را به وجود می آورد که شاید در هزاره اول ق.م برخی کودکان را به دلایل نامعلومی در خمره دفن میش کردند.[۷] (www.cais.soas.com)
۳-۳-۱۴ تنگه هرمز
باستان شناسان در کاوش های خود در نزدیک تنگه هرمز موفق به کشف یک گورستان اشکانی متعلق به ۲۲۰۰ سال پیش شدند. سیامک سرلک، سرپرست حفاری های باستان شناسی در این محوطه باستانی احتمال می دهد این گورستان متعلق به ساکنان این دژ است. به گفته سرلک گور دخمه ها سرپوش دارند و اجساد به حالت نشسته (چمباتمه) قرار گرفته اند. به همراه این اجساد سفالینه های منقوش دو رنگ و سه رنگ دوره اشکانی و اشیا زینتی چون گردن بند عقیق، دانه های گردنبند از سنگ صابون و صدف به دست آمد. همچنین سرلک موفق به کشف گور خمره ای شد که در کنار آن یک حیوان دفن شده بود. (تصویر ۳-۴۵) (www.chn.ir)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]