کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



اعزام ۲۱۵۰۰ نفر نیروی نظامی تازه نفس و استقرار آنها در استانهای بغداد و الانبار
اعزام دومین ناو هواپیما بر آمریکا در خلیج فارس
ارسال موشکهای دفاع هوایی پاتریوت برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس
پایان نامه - مقاله - پروژه
خنثی کردن حملات علیه نیروهای آمریکایی
کمرنگ شدن سیاست بعثی زدایی و باز گرداندن اقلیت های قومی و مذهبی به عرصه سیاست در سطح ملی
مقابله با ایران به عنوان دشمن اصلی استراتژی آمریکا در عراق
ایجاد موج ایران هراسی در منطقه با توهم ساخت سلاح هسته ای توسط ایران و جلوگیری از نفوذ سیاسی ایران در منطقه
نکات محوری یاد شده در پس سلطه بر منابع نفت عراق و سیاست امنیت ملی و امنیت انرژی آمریکا ، بعنوان استراتژی و اهداف راهبردی آمریکا در منطقه و ابتکار عملی از طرف ایالات متحده در پوشش ضعف و شکست آمریکا در عراق محسوب می شود . ایالات متحده آمریکا در قالب این استراتژی سعی نموده است تا علائم دلگرم کننده ای به متحدین مضطرب و حامیان خود در منطقه القاء کند و با تقویت سیستمهای نظامی این کشورها به تسلیحات پیشرفته به ابقاء این دولتهای عمدتا غیر مردمی کمک نموده و از آنها بعنوان ابزار سلطه خود استفاده نماید . در تنظیم استراتژی جدید آمریکا بخش اعظمی به مساله اعراب و اسرائیل تخصیص داده شده و همانگونه که در گزارش بیکر و هامیلتون نیز آمده ایران و سوریه را مهم ترین مانع در یکه تازی اسرائیل در منطقه معرفی کرده است . عدم ثبات و نبود امنیت که پس از اشغال عراق با ناتوانی آمریکا در بر قراری امنیت بوجود آمد موجب گردید که ایالات متحده با اتخاذ استراتژی جدید بدنبال تلاش برای پوشش ناکارآمدی این کشور باشد .
هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه همانگونه که در گزارش گروه مطالعات عراق ( جیمز بیکر و هامیلتون) اشاره گردیده است ، سیاست های آمریکا در عراق را ناکار آمد ارزیابی کرده اند . در سیاست جدید دولت آمریکا (بوش) که تحت فشار لابی اسرائیل و صهیونسیت ها شکل گرفته است ایران را معضلی بزرگ در برابر اهداف استراتژیک آمریکا در منطقه معرفی می نماید و حمله آمریکا به کنسولگری ایران در اربیل عراق را در همین راستا ارزیابی می کند . در تحلیل رسمی و غیر رسمی احزاب و گروه های داخلی امریکا از اهمیت ویژه ای در این زمینه بر خوردار است ، در این رابطه نانسی پلوسی ، رئیس مجلس نمایندگان و هنری رید رهبر اکثریت سنای آمریکا در بیانیه ای مشترک با افزایش شمار نظامیان آمریکا در عراق مخالفت می کند و خواهان پایان یافتن درگیری نظامی آمریکا در عراق می شود .علاوه بر محافل رسمی نظرات کارشناسان برجسته بین المللی نیز در ارتباط با استراتژی جدید بوش باید مد نظر قرار گیرد. از جمله برژینسکی[۳۴] که از چهره های سرشناس در دیپلماسی آمریکا به شمار می رود ، استراتژی جدید آمریکا را تلاش نومیدانه کاخ سفید برای فرافکنی مشکلات خود دانسته است . به عقیده وی آمریکا می خواهد بار شکست خود در عراق را بر دوش ایران و سوریه بیندازد . برژینسکی تاکید میکند که با وجود مخالفت افکار عمومی جهان و حتی بسیاری از اعضای کنگره با ادامه حضور نظامی در عراق ، آمریکا بدنبال طرح موضوع حمله به ایران می باشد که این امر باعث می شود که دامنه جنگ گسترده تر شده و مشکلات آمریکا در منطقه بیش از پیش گردد . عدم توجه و حمایت رئیس جمهور آمریکا از اهرم های نفوذ آمریکا و گزارشات گروه مطالعات عراق که بر تاثیر ایران در روند برقراری صلح در منطقه و کشور عراق و سوریه تاکید دارد ، مورد پذیرش رئیس جمهور آمریکا قرار نمی گیرد .
تریتا پارسی[۳۵] ، یکی دیگر از کارشناسان آمریکایی ایرانی تبار با تحلیل استراتژی جدید بوش در مورد عراق ، هدف استراتژی مزبور را بیشتر متوجه ایران می داند . وی معتقد است دولت بوش نه تنها به توصیه های بیکر و هامیلتون توجهی نکرده است بلکه موضعی کاملا مخالف آن اتخاذ نموده است ، پارسی تاکید می کند مقام های آمریکایی به کرات اظهار داشته اند که نشان از احتمال حمله به ایران بعنوان یک گزینه جدی همواره مد نظر بوده است ، استقرار موشکهای پاتریوت و تقویت بنیه نظامی عراق و دولتهای عربی در خلیج فارس ، نمی تواند صرفا برای آرامش و صلح در عراق باشد.زیرا هیچیک از گروه های شورشی و تروریستی به موشک های بالستیک مسلح نسیتند بلکه چنین اقداماتی تنها می تواند در برابر ایران معنا پیدا کند . وی معتقد است حمله به ایران در چارچوب استراتژی آمریکا برای مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی توجیه می شود . لیکن مشکلات آمریکا در عراق موجب شد که آمریکا تا نوامبر ۲۰۰۷ نتواند تعهدات خود را در عراق به انجام برساند و مهمترین موضوع که برقراری صلح و آرامش بود ، تحقق نیافت ( parsi,Tritta,2007).
۱۱-۴) بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای عراق
۱-۱۱-۴) ترکیه
برقراری روابط با جریانات مخالف سوریه و تلاش برای شناخت نیازها و مطالعه دقیق اهداف نهایی و قدرت آنها برای تحقق خواسته هایشان و همچنین تلاش ترکیه برای سرازیر شدن موجی از پناهندگان سوری به خاک ترکیه برای ایجاد خط حائلی بعنوان منطقه امن میان ترکیه و سوریه دنبال می شود . همراه شدن این کشور با جامعه بین الملل علیه دولت سوریه و درگیری نظامی آنها با کردها درمنطقه شمال سوریه و عراق و حزب پ پ ک از اقدامات اساسی ترکیه است . دولت امریکا با حمله به افغانستان و عراق و تهدیدات مداوم علیه ایران به صورت مشخص ، ماهیت تهدیدگری خود را نشان داده است و در منطقه اوراسیا و خاورمیانه حضور عینی و نظامی دارد و قدرتهای منطقه ای و قلمروهای ژئوپلیتیکی را مورد چالش قرار داده است . آمریکا علیرغم دنبال کردن نظام تک قطبی بدلیل بار مالی و هزینه های هنگفت حضور در منطقه درصدد تامین امنیت انرژی با کمترین هزینه از سمت خاورمیانه به سمت غرب است . از طرفی امنیت اسرائیل نیز از نکات محوری مورد نظر آمریکاست. آمریکا از سال ۱۹۷۳ تا کنون نتوانسته است حمایت کشورهای عربی در به رسمیت شناختن اسرائیل و تعمیق روابط را برقرار نماید ، لیکن در منازعه اعراب و اسرائیل هنوز پنج موضوع اصلی وجود دارد .
موضوع بیت المقدس و مسجد الصخره و قدس که بعنوان قبله اول مسلمین شناخته می شود .
مرز اسرائیل با کشورهای همسایه
امور مربوط به شهرک سازی های رژیم صهیونیستی
موضوع آوارگان فلسطینی
منابع آبی مشترک با همسایگان
ثمره کلی این موضوعات اشغال و ناامنی و در گیری و خشونت می باشد (موسوی ،۱۳۸۸:۲) .
ترکیه با حمایت از گروه های تروریستی و با رویکرد نو عثمانی گری حاکم بر سیاست خارجی این کشور در ایجاد بحران در کشور عراق و سوریه دخیل می باشد . پس از جنگ جهانی دوم ، سیاست خارجی ترکیه در چارچوب نو عثمانی گری و بصورتی نا متعادل بوده است و تاکید این کشور برای ارتباط با اروپا و آمریکا ، این کشور را از خاورمیانه و شمال آفریقا یعنی محدوده امپراطوری عثمانی دور کرده است . ترکیه دارای شاخصهای هویتی متکثری است و باید سیاست های خود را بر اساس این هویت متنوع تنظیم کند و با خاورمیانه و قفقاز و اروپا و بالکان تعامل سازنده داشته باشد زیرا جهت گیری صرفا به سمت غرب باعث ایجاد عدم توازن در اتخاذ سیاست خارجی متعادل خواهد بود (امیدی و رضایی ، ۲۳۹-۲۴۰ :۱۳۹۰)
۲-۱۱-۴) عربستان
عربستان سعودی نیز به فعال سازی شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب اقدام نموده است و کمک های مالی و تسلیحاتی و لجستیکی به معارضان و مخالفین دولت عراق و سوریه نموده و با ایجاد ائتلاف منطقه ای به همراه ترکیه ، اسرائیل ، قطر و با بازیگران فرامنطقه ای آمریکا ، فرانسه و انگلیس از جریانهای وهابی و سلفی و تندرو و گروه های تروریستی القاعده و داعش و جبهه النصره حمایت نموده و در شبکه های العربیه و نشریات و روزنامه های الشرق الاوسط و الحیاه برای تحریک افکار عمومی دنیای عرب بر علیه تشیع و هلال شیعی سوریه عراق و ایران ، استفاده می نماید .
دولت عربستان انگیزه های سیاسی و مذهبی را تقویت بخشیده و با فشار بر دیگر رقبای منطقه ای با حمایت آمریکا به توسعه تفکر وهابیت و ضربه زدن به دیگر مذاهب رقیب در منطقه برای دورساختن موج تغییرات و اعتراضات از تاج وتخت پادشاهی ریاض پرداخته است . ناکامی در به قدرت رساندن عوامل عربستان در لبنان و از همه مهمتر پیروزی گسترده شیعیان در انتخابات اخیر عراق همگی دست بدست هم داد تا ریاض دامنه حمایت خود را از گروه تکفیری داعش افزایش دهد . این حمایت و حضور به حدی پر رنگ است که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را برآن داشت تا در واکنش به تلاش های انجام گرفته بین المللی برای سرکوب داعش روز ۲۶ اوت سال ۲۰۱۴ اعلام کرد ، برای پایان دادن به قدرت و حضور داعش نیازی به این همه صف آرایی نیست و فقط کافی است که کشورهای حامی این گروه علی الخصوص عربستان ، دست از حمایت خود از این گروه بردارند . اطلاعات بدست آمده نشان می دهد عربستان با مشارکت مستقیم دولت آمریکا و همزمان با شکل گیری بهار عربی گروه داعش را بنیان نهاده و تقریبا تمامی هزینه های مالی و تسلیحاتی آنرا تامین کرده اند تا از شکل گیری جنبش های اسلامی دیگر ممانعت بعمل آورند . غرب و دست نشانده های منطقه ای آن عربستان و قطر ، داعش را مورد حمایت مالی خود قرار دادند و فرقه گرایی را بدست این گروه در عراق ترویج و خشونت و ترور را اشاعه دادند . رهبران داعش بدون در نظر گرفتن چراغ سبز از حامیان غربی و منطقه ای خود هرگز قادر نبودند که دست به اقداماتی در سطح و اندازه اشغال موصل بزنند و هیچ محدودیتی در جنایت و خونریزی و کشتار مردم قائل نباشند . تروریستهای داعش و سایر گروه های افراطی و سلفی در حال پرورش توهمات سعودی ها برای نفوذ بیشتر در منطقه هستند . پروفسور مایکل چاسودوفسکی در مقاله ای با عنوان “تخریب و ویرانی مهندسی شده و تجزیه عراق” اشاره می کند : “داعش یا دولت اسلامی عراق و شام ابزار ائتلاف نظامی غرب است .” دولت اسلامی عراق و شام یک موجودیت یا نهاد مستقل از آمریکا یا ناتو و هم پیمانان منطقه ای نیست و محصول سرویس جاسوسی امریکاست و سناریو تعریف شده ، این است که شبه نظامیان سوریه و عراق را تجهیز نظامی و مالی نمایند و بعد آنها را با یکدیگر درگیر کنند . داعش از مجاری غیر مستقیم و در ارتباط با سازمانهای جاسوسی غرب فعالیت می کند . نیروهای ویژه غربی و مزدوران آنها با مقامات عالی داعش در ارتباط هستند ، این گروه از طریق وفادارترین متحدان غربی یعنی قطر و عربستان سعودی حمایت می شوند(Hidayat,2014:1-9) .
جنگ داخلی در عراق و سوریه در واقع جنگ سری و تجاوز سری آمریکاست و بیشترین تخریب های اقتصادی را در عراق و سوریه بر جای گذاشته است . دولت عربستان قصد دارد که با کمک به داعش و گروه های تروریستی مورد حمایت خود مناطقی از عراق که تحت پوشش عشایر عراقی است به ویژه در استان های الانبار ، صلاح الدین و نینوا که عمدتا منطقه سنی نشین عراق هستند را از کنترل دولت مرکزی خارج و در اختیار داعش قرار دهد . حتی به بسیاری از روسای عشایر عراق که حاضر به همکاری شده اند تابعیت عربستان هم داده شده است .
۳-۱۱-۴) آمریکا و ناتو
مخالفان حضور نظامی و تهاجم امریکا به عراق ، اعتقاد دارند که هدف اصلی آمریکا کنترل ذخایر نفتی این کشور است . نوآم چامسکی[۳۶] زبان شناس و نظریه پرداز آمریکایی معتقد است که کنترل و سلطه بر منطقه نفت خیز خلیج فارس و عراق ، دغدغه های اصلی و محوری سیاست خارجی آمریکا است که این راهبرد از زمان جنگ جهانی دوم و از سال ۱۹۴۵ در برنامه های پیش بینی شده آمریکا قرار داشته است . منابع انرژی خلیج فارس یک منبع حیرت آورو قدرت ساز و استراتژیک است و یکی از بزرگترین پاداشها و منفعت های مادی جهان به شمار می رود . چامسکی اشاره می کند که نفت خلیج فارس تنها برای مصرف آمریکا مورد نیاز نمی باشد ، بلکه مساله مهم این است که کنترل ذخایر انرژی خلیج فارس یک قدرت وتو را بر علیه اقدامات و کنشهای رقبا فراهم می کند . اروپا و آسیا این نکته را به خوبی درک کرده اند و مدتها بدنبال دسترسی مستقل به منابع انرژی بوده اند . بسیاری از فریب کاریهای آمریکا برای قدرت در خاورمیانه و آسیای مرکزی به خاطر سلطه بر منابع انرژی این منطقه است . جمعیت و مردم این منطقه تا زمانی که منفعل و مطیع غرب و دول مستبد عربی باشند مهم شمرده نخواهند شد . مالدین آلبرایت وزیر خارجه آمریکا در زمان کلینتون با صراحت اعلام کرده است که تغییر رژیم ، هدف اصلی در محدودسازی عراق و ایران است و آمریکا با وضع تحریمها تا زمانی که لازم باشد و به تغییر رژیمهای این دو کشور منتهی شود اهداف خود را دنبال خواهد کرد.
نئوکانها یا نئو محافظه کاران در آمریکا غالبا یهودیان آمریکا و از سمپاتهای ایدئولوژیکی اسرائیل شناخته می شوند و بعضا بسیاری از این افراد سمتهای سیاسی و مهمی را در آمریکا در اختیار دارند . موسسات آمریکن اینترپرایز ، موسسه یهودی امور امنیت ملی ، پروژه قرن جدید آمریکا و مرکز سیاست خارجی همه در کنترل آنها می باشد و رابطه نزدیکی با گروه های لابی طرفدار اسرائیل دارد . بر طبق تحقیقات سیمورهرش[۳۷] روزنامه نگار آمریکایی ، در زمان ریاست جمهوری نیکسون ، کسینجر دریافت که مطالب مهم طبقه بندی شده را از شورای امینت ملی به یکی از نو محافظه کاران به نام ریچارد هرل در سفارت اسرائیل در آمریکا تحویل داده اند ، داگلاس فیت مشاور وزیر دفاع و از نئوکانها می نویسد که اسرائیل حق مشروعی دارد تا سرزمینهای ساحل غربی را بعد از جنگ ۶ روزه تصرف کند . ایلیوت آبرام رئیس امور خاورمیانه شورای امنیت ملی آمریکا می نویسد که فلسطینیها به دنبال صلح با اسرائیل نیستند و هیچ صلحی وجود نخواهد داشت(Cook,2008:1-36) . نئوکانها نقش اصلی و اساسی در باز ترسیم نقش امپریالیستی آمریکا در عصر پسا شوروی دارند و خاورمیانه با حجم ذخایر عظیم نفتی اش در مرکز طراحی های آنهاست از نظر آنها وجود اسرائیل در خاورمیانه کلید موفقیت آمریکا محسوب می شود آنها بدنبال تغییر جغرافیای سیاسی منطقه و ابقاء اسرائیل در خاورمیانه هستند . قدرت یگانه و منحصر بفرد اسرائیل از نظر نئوکانها ناشی از تصرف و اشغال سرزمینهای اعراب ، دارا بودن سلاح هسته ای و ارتباط تنگاتنگ با آمریکا و اروپاست . راهبرد جدید آمریکا تامین امنیت اسرائیل در جهت منافع ملی آمریکاست و این کار را از طریق تضعیف ، محدود سازی و حتی سرنگونی رژیم و حذف شیعیان در کشورهای ایران ، سوریه ، عراق و لبنان دنبال می کنند . نئوکانها برای تامین منافع غرب و آمریکا به اسرائیل تضمین داده اند تا نقش امپراطوری خود را در خاورمیانه داشته باشند و راه دفاع از اسرائیل و تامین سلطه جهانی آمریکا را در نابودی و انحلال کشورهای اسلامی و عرب از طریق گسترش خشونت و برخوردهای قومی و فرقه ای و مذهبی در منطقه خاورمیانه می دانند . تهاجم آمریکا به عراق وجنگ های چند گانه اسرائیل و لبنان و حزب اله و فلسطینی ها در نوار غزه طی سالهای گذشته ، تهدیدهای بی امان و بی پایان آنها علیه ایران ، حمایت های نظامی و مالی از گروه های بنیاد گرای اسلامی و سلفی ها بر علیه تشیع و شیعیان از جمله برنامه ها و اقدامات دولت آمریکا برای تحقق سلطه بلا منازع بر ذخایر نفتی منطقه است(Cook,2008:36-76) .
مایکل چاسودوفسکی[۳۸] استاد دانشگاه اتاوای کانادا ، به عنوان کارشناس امور سیاسی که با موسسه پژوهشی گلوبال ریسرچ همکاری می کند تاکید دارد ، آنچه که به عنوان فعالیت گروه های سلفی تکفیری و گروه های تروریستی و افراطی ، از سوریه و عراق تا افغانستان و بقیه کشورهای خاورمیانه شاهد آن هستیم ، در واقع خدمات استراتژیکی است که گروه های زیر مجموعه القاعده به دولت آمریکا تقدیم می کنند . این کارشناس غربی در پژوهشی در این زمینه با ارائه دلایل و مدارک بسیاری تاکید می کند گروه های سلفی و بویژه داعش در واقع بازو و مشت آهنین کاخ سفید برای تحقق اهداف سیاسی خود در منطقه هستند و به تعبیری واضحتر امروز داعش مرغ تخم طلای آمریکا در منطقه خاورمیانه محسوب می شود ، براستی اگر داعش نبود چه کسی می توانست وضعیت امنیت منطقه خاورمیانه در سوریه و عراق و افغانستان و … به چالش بکشد و این همه ویرانی به بار آورد و منطقه را درگیر جنگ و خشونت نموده و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به عقد قراردادهای تسلیحاتی چند میلیاردی با آمریکا وارد نماید و شاهد استفاده از آن توسط آمریکا و هم پیمانان منطقه ای و نیروهای ائتلاف در بمباران شهرهای مختلف در عراق و سوریه باشیم . تل آویو و ائتلاف آتلانتیکی ناتو منتظر یک بهانه برای حمله به لبنان و حزب اله هستند تا از این طریق بتوانند جناح لبنانی آتلانتیک گرا و تحت اداره ناتو را در کشور لبنان تقویت نمایند . اجماعی بین ائتلاف آمریکا و انگلستان و ائتلاف آلمان و فرانسه در ناتو نیز در باره انجام چنین عملیاتی وجود داشت . بعد از سقوط بغداد و اشغال عراق توسط تانکهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ فرانسه خواستار ایجاد صلح بین فلسطین و اسرائیل شد ولی دعوت اتحادیه اروپا از طرف اسرائیل و آمریکا رد شد ، زیرا پیشنهاد آنها این بود که بجای استفاده از نیروهای حافظ صلح اتحادیه اروپا از نیروهای ائتلاف اتلانتیک یا نیروهای تحت امر ناتو استفاده شود . از این رو ایده های مربوط به اعزام نیروهای ناتو در سواحل مدیترانه شرقی چندین سال در اجلاس ناتو بلا تکلیف ماند ، تا زمانی که جنگ و مبارزه این سازمان در اسرائیل ، غزه و لبنان در سال ۲۰۰۶ آغاز شد و اسرائیل ، بمبهای منفجره ای که از آمریکا در مارس ۲۰۰۵ تحویل گرفته بود در جنوب لبنان و حمله به این کشور مورد استفاده قرار داد(Nazemroaya,2012:305) .
تل آویو و ناتو طرح ریزی حمله به سوریه و ایران را نیز در سر می پروراندند و حتی هماهنگی اقدامات دفاع هوایی اسرائیل توسط تل آویو و ائتلاف آتلانتیکی ناتو در این سناریو دیده شده بود ، هدف آنها حمله به سوریه و مقابله با تهدید احتمالی ایران بود زیرا از دیدگاه اسرائیل و غرب ایران تهدیدی برای امنیت اسرائیل و موجودیت این کشور تلقی می شود .
۴-۱۱-۴) ایران
به رغم اختلاف نظرها و رقابت های متعدد بین ایران و روسیه ، تهران و مسکو در حال توسعه روابط فیمابین هستند . هم روسیه و هم ایران مشترکات بسیار زیادی دارند . آنها هردو دارای منابع غنی نفت و گاز و جزو صادر کنندگان انرژی جهان هستند و منافع عمیقی در سوریه و عراق و آسیای مرکزی دارند . هر دو کشور مخالف سپر موشکی ناتو هستند و می خواهند آمریکا و اروپا را از کنترل مسیرهای انرژی در حوزه دریای خزر و خلیج فارس باز دارند . این دو کشور متحدان مشابهی نیز دارند که میتوان به ارمنستان ، تاجیکستان ، بلاروس و ونزوئلا و … اشاره داشت ، با این وجود هر دو جمهوری جزو اهداف ژئواستراتژیک مهم آمریکا هستند . با ورود و پیوستن چین ، فدراسیون روسیه و ایران به عنوان متحدان و شرکای همدیگر در نظر گرفته شده اند ، هرسه با هم مانع بزرگی در مقابل آمریکا بوده و ائتلاف سه گانه ای را در کانون اوراسیا تشکیل می دهند که در برابر هجمه های واشنگتن و ناتو و نفوذ آن به آسیای مرکزی و تلاش برای سلطه جهانی مقاومت می کنند . چینی ها در آسیای شرقی ، اقیانوس آرام رو در روی آمریکا ایستاده اند و ایران در آسیای جنوب غربی جلوی آمریکا ایستاده است . هر سه کشور با هم جلوی پیشرفت و نفوذ آمریکا به آسیای مرکزی را مسدود کرده اند و نگران حضور نظامی ناتو و آمریکا در افغانستان ، خاورمیانه و سوریه و عراق هستند . ایران یک محور ژئواستراتژیک است تمام معادله های ژئوپلیتیکی در اوراسیا بر مبنای مدار سیاسی ایران می چرخد . اگر ایران با ایالات متحده آمریکا متحد شود ، می تواند روسیه و چین را بشدت بی ثبا ت نماید .این ائتلاف سه گانه به دلیل پیوندهای قومی و فرهنگی ، زبانی ، اقتصادی و مذهبی و ژئوپلیتیکی با قفقاز و آسیای مرکزی و مردم خاورمیانه است . ایران همچنین می تواند بزرگترین مجرا برای نفوذ آمریکا و توسعه نفوذ آن در آسیای مرکزی باشد به علت اینکه دروازه تجزیه و درهم شکستن روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی است . در چنین سناریویی ، روسیه به عنوان یک مسیر انرژی ، دگرگون و سرنگون خواهد شد و حتی اگر ، پتانسیل ایران به عنوان کریدور انتقال انرژی حوزه دریای خزر ، آزاد شود و از خطوط انتقال نفتی ایران حمایت گردد روسیه به شدت آسیب دیده و صدمه خواهد خورد . بخشی از موفقیت روسها به عنوان مسیر ترانزیتی انرژی به علت تلاشهای آمریکا برای تضعیف ایران از طریق جلوگیری و تحریم انتقال و فروش نفت ایران بوده است . که چنانچه ایران جبهه و جهت گیری خود را تغییر دهد و تحریمهای بین المللی را پشت سر بگذارد ، آنگاه به بازار انرژی بازگشته و از پتانسیل خود برای انتقال آزاد انرژی استفاده خواهد کرد که در این صورت اقتصاد و امنیت ملی روسیه و چین مورد تهدید واقع می شود و استفاده از ذخایر انرژی ایران در جهت استفاده ژئوپلیتیکی آمریکا در خواهد آمد . اگر واشنگتن مسیرهای مستقیمی را به دریای آزاد از طریق ایران باز کند در آن صورت حتی آسیای مرکزی مدار خود را تغییر خواهد داد . از این رو هم روسیه و هم چین خواهان ائتلاف راهبردی با ایران به عنوان ابزار ایجاد مانع و جلوگیری از پیشروی و نفوذ ژئوپلیتیکی واشنگتن هستند . سنگر و قلعه مستحکم اوراسیا بدون ایران فروخواهد ریخت ، به همین دلیل است که روسیه و چین هرگز نمی توانند با آغاز جنگ علیه ایران موافقت نمایند . اگرچه روسیه و چین با اعمال تحریمهای شورای امنیت و جامعه بین المللی علیه ایران موافقت نمودند لیکن این عمل بدلایل استراتژیکی انجام شد تا ایران همچنان از محور و چرخه واشنگتن دور نگهداشته شود و از این طریق سعی کردند شکاف بین ایران و آمریکا را بیشتر کنند تا از دید آنها ایران به سمت آمریکا نرود . در این زمینه یک سیاست عملی در حال اجراست . همانطور که تنش بین ایرانی ها و آمریکایی ها گسترش می یابد روابط بین ایران و روسیه و چین مستحکم تر می گردد و ایران بیش از پیش وارد اردوگاه مسکو و چین می شود . در جریان جنگ تحمیلی برخی از کشورهای عربی از جمله سوریه اعتقاد داشتند که جنگ ایران و عراق به هیچ وجه تقابل عربی – ایرانی نیست بلکه جنگ عراق و دولتهای غربی علیه ایران است که جنگ وحدت نیروهای ضد صهیونیستی را تضعیف می کرد(Nazemroaya,2012:1-5) .
۱۲-۴) اسرائیل و طرح اینان
طرح اینان یک طرح راهبردی و استراتژیک است و براساس آن موقعیت برتری اسرائیل را در منطقه خاورمیانه تثبیت می کند . این طرح تاکید دارد که اسرائیل باید محیط ژئوپلیتیکی خود را از طریق تجزیه و تضعیف کشورهای عربی و اسلامی به کشورهای کوچکتر باز ترسیم نماید . استراتژی اسرائیل ، عراق و سوریه را بزرگترین مانع رهبری خود می داند به همین دلیل است که عراق به عنوان یک مرکز شروع با مکانیره شدن و در معرض تجزیه در خاور میانه ترسیم و معرفی شد . بر مبنای این طرح که مورد تاکید اسرائیل و استراتژیست های آمریکایی حامی رژیم صهیونیستی است عراق به دوکشور عربی شیعه و سنی و یک کشور کرد تقسیم می گردد. اولین اقدام به سمت اجرایی سازی این طرح ، تحمیل جنگ بین ایران و عراق بود . نیروهای ناتو در سال ۲۰۰۸ و آمریکا در سال ۲۰۰۶ نقشه هایی را منتشر کردند که دقیقا از محتوا و شکل اجرایی طرح اینان خبر می داد . صرف نظر از تجزیه عراق تجزیه لبنان و مصر و سوریه نیز در این طرح بصورت آشکار بیان شده است . زیر ساختهای اجرایی طرح اینان از هم اکنون شروع شده است . سند سیاسی ریچارد پرل و گروه تحقیق راهبرد اسرائیل جدید که در سال ۱۹۹۶ نوشته شده بیانگر همین موضوع است پرل معاون سابق دبیر کل پنتاگون در زمان رونالد ریگان (رئیس جمهور امریکا) بود و بعدها مشاور و دستیار نظامی جورج بوش و کاخ سفید شد . به جز پرل اعضای گروه تحقیق و مطالعه راهبرد جدید اسرائیل عبارت بودند از : جیمز کولبرت رئیس موسسه یهودی امنیت ملی ، چارلز فیرباتکس از اساتید دانشگاه جان هاپکینز ،داگلاس فیت از انجمن زل وفیت ، رابرت لئون برگ از موسسه مطالعات سیاسی و راهبردی آمریکا ، جاناتان توروپ از موسسه خوار و دیوید و رمسر از موسسه مطالعات سیاسی و راهبردی و میراو و رمسر از دانشگاه جان هاپکینز(Nazemroaya,2012:1-5) .
در فوریه سال ۱۹۸۲ توسط سازمان جهانی صهیونیست و روزنامه نگار اسرائیلی به نام اودر اینان این طرح ارائه شد . اینان قبلا یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه اسرائیل بود و رابطه نزدیکی با موساد داشت . اینان در مقاله ای بنام راهبرد اسرائیل در دهه ۱۹۸۰ از تغییر و دگرگونی اسرائیل و تبدیل آن به یک قدرت منطقه ای و امپریالیستی دفاع کرد که دقیقا در راستا و هماهنگ با دکترین آریل شارون نخست وزیر اسرائیل بود .اما یک هدف دیگر را به طرح شارون اضافه کرد و آن تبدیل و تجزیه جهان عرب به درون گروه های قومی بود تا بتواند به راحتی منافع اسرائیل را تامین کند . استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره حسین نیفا می گوید که اینان طرح خود را چند ماه پس از ترور انورسادات و چند هفته قبل از اینکه اسرائیل قرار شده بود صحرای سینا را به مصر بازگرداند ارائه نمود . اینان در بخشی از مقاله خود تحلیل کرده است که عقب نشینی اسرائیل از صحرای سینا بسیار احمقانه است خصوصا با توجه به ذخایر نفتی و گازی شبه جزیره سینا ، که می تواند برای تقویت توانمندیهای ارتش مصر که در حال فروپاشی است بسیار مفید باشد .
اینان اعتقاد داشت که مصر را باید از منابع اقتصادی محروم کرد و با دمیدن جنگ و تفرقه بین مسلمانان مصر و شهروندان مسیحی ، این کشور را بی ثبات نمود ، اینان همچنین معتقد بود که یک دولت کوچک مسلمان در شمال و یک دولت کوچک مسیحی در جنوب مصر ، بهترین راه حل برای تضعیف و فروپاشی دولت مرکزی مصر و محروم کردن جهان عرب از کشوری است که می تواند اعراب را متحد نگه دارد . با وجود یک مصر به حاشیه رانده شده ، بقیه خاورمیانه می تواند به راحتی توسط اسرائیل تجزیه و فرو پاشیده شود . چند ماه بعد از طرح اینان ، تجاوز و حمله شارون به لبنان آغاز شد و تمام تلاش آنها برای همسایه شمالی اسرائیل و استقرار یک دولت مسیحی در لبنان بود . وی اشاره دارد که ما وارد یک عصر وحشت خواهیم شد و در آن اسرائیل به طور خاص با قدرت مندی و توسل به ابزار جنگ و نظامی گری با همسایگان عرب خود مواجه و هر روز قوی تر از قبل ظاهر خواهد گردید .
آمریکا نیز اهدافی را که در این طرح در سال ۱۹۹۶ در تل آویو بیان گردیده ، برای تامین امنیت اسرائیل و منطقه اجرا کرده و قصد دارد منطقه را به گونه ای تغییر دهد که زیر سلطه اسرائیل بوده و در آینده اسرائیل حاکم مطلق منطقه و خاورمیانه باشد . سند سال ۱۹۹۶ اسرائیلی خواهان در هم پیچیده شدن و تجزیه سوریه بعنوان محور اصلی مقاومت و عراق است و ابتدا قرار بود در سال ۲۰۰۰ این کار را به انجام برسانند و بعد از جدا کردن سوریه از لبنان و بی ثبات کردن این کشور به دست اردن و ترکیه ، دمشق مشغول درگیریهای داخلی شده و از یک تهدید جدی برای اسرائیل به سمت دل مشغولی های جنگ داخلی تغییر موضع دهد . بهمن دلیل بحران سوریه و موفقیت اسرائیل و غرب در این کشور می تواند مقدمه ای برای باز ترسیم نقشه خاورمیانه ای باشد که یکپارچگی کشورهای عراق و سوریه را تهدید می نماید (Cook,2008:76-116). بهمین دلیل بعد از حمله آمریکا وانگلیس به عراق ، شارون و صهیونیستها تاکید داشتند که آمریکا باید به ایران ، لیبی و سوریه حمله کند و با یک جنگ پیش دستانه برای شکل دادن محیط ژئواستراتژیک مورد نظر اسرائیل و ایجاد یک خاورمیانه جدید حرکت کند . اهداف آمریکا و اسرائیل دراین طرح تقسیم کشور عراق به سه کشور بغداد ، بصره و موصل است که در آن دولت شیعه در جنوب عراق از دولت سنی در شمال غرب جدا خواهد گردید و منطقه ای نیز به کردهای شمال عراق تخصیص خواهد یافت . استعمار گران از گذشته دور تا کنون به دنبال تضعیف و نابودی کشورهای مسلمان از جمله عراق هستند که در دراز مدت بزرگترین خطر برای موجودیت اسرائیل خواهد بود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:12:00 ق.ظ ]




این ‌نظریّه، قدیمی‌ترین ‌و ساده‌ترین‌ نظریّه‌ای ‌است‌ که ‌برای ‌تشخیص‌ سبب‌ مسئول ‌ارائه ‌شده ‌است. به موجب این نظریه[۱۵۶]، تنها نزدیک‌ترین و آخرین سبب مسئول شناخته می‌شود و اسباب دور فراموش می‌شود.
دانلود پروژه
«به موجب این نظریّه باید حادثه‌ای را سبب ورود زیان تلقی نمود که دخالت و تأثیر آن ارتباط نزدیک و مستقیم با زیان وارده دارد و سایر حوادث دخیل در تحققّ ضرر شرط و مقتضی آن محسوب می‌شود.»[۱۵۷] هم‌چنین گفته شد«برای تحققّ مسئولیّت‌مدنی ناشی از فعل اشیا تنها ارتکاب فعل نامشروع و وارد شدن ضرر به دیگری کافی نیست بلکه باید بین فعل زیان‌بار و ضرر رابطه مستقیم وجود داشته باشد.»[۱۵۸]
ملاحظه می‌گردد انتساب و استناد عرفی ضرر به یکی از سببظها ملاک عمل در این نظریه می‌باشد. هر چند قانون‌گذار در مواد ۳۳۲ ق.م و ۳۶۳ ق.م.ا مصوب ۱۳۷۵ و مواد۵۰۱، ۵۰۵، ۵۲۴، ۵۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲نظریه سبب مستقیم و نزدیک را پذیرفته است و مباشر در ایجاد ضرر را مسئول حادثه تلقی نموده است و سایر حوادث دخیل در وقوع ضرر را سبب به حساب نیاورده است. باید مدنظر داشت که در برخی موارد استناد به دخالت زیان‌بار حادثه مستقیم و غیرمستقیم دارد و هر دو سبب محسوب می‌شوند به گونه‌ای که نمی‌توان یکی را بر دیگری ترجیح داد.
این نظریه به علت متمایز کردن اسباب خارجی از شرایط آن منطقی به نظر می‌رسد، ولی مهم‌ترین ایراد وارده این است که تشخیص سبب اصلی به آسانی امکان ندارد، زیرا عواملی که منتهی به ایراد خسارت می‌شود به قدری پیچیده و مهم هستند که تشخیص سبب اصلی و متعارف را از سایر اسباب مشکل می‌سازد.
د) نظریه سبب متعارف و اصلی[۱۵۹]
این نظریه به وسیله«ون کریس»[۱۶۰] فیلسوف و روانشناس آلمانی در قرن نوزدهم ابراز شده است این نظریه در رویه قضایی برخی از نظام‌های حقوقی نظیر: سوئیس، اتریش، هلند، اسکاندیناوی، ژاپن، پرتغال، اسپانیا، آلمان و مصر به طور قاطع پذیرفته شده است.[۱۶۱]
به موجب این نظریه، سبب مسئول، آن گونه سببی است که در حساب احتمالات به احتمال قریب به یقین موجب بروز ضرر می‌شود و سببی موجب بروز ضرر است که در جریان عادی امور به طور متعارف باعث ورود ضرر می‌شود.«بر طبق ‌این ‌نظریّه ‌تمامی ‌شرایط‌ و حوادثی ‌که ‌به ‌ضرر منتهی ‌می‌شوند در زمره‌ی اسباب‌ قرار نمی‌گیرند بلکه ‌فقط‌ عاملی ‌سبب‌ نامیده ‌می‌شود ‌که ‌به ‌طور متعارف‌ منجر به‌ ورود ضرر می‌شود.»[۱۶۲]
چنان که ملاحظه می‌شود ماده ۳۵۶ق.م.ا مصوب ۱۳۷۵نیز با این نظریه نزدیک است و به نظر می‌رسد این نظریه در بین سایر نظریه‌ها طرف داران قابل توجّه‌ای داشته است.
هرچند در قانون مدنی با بیان قاعده تسبیب در مواد ۳۳۱ الی۳۳۴، در ماده ۳۶۳ ق.م.ا و ماده ۳۳۳ ق.م.ا(مصوب ۱۳۷۵) و مواد ۵۰۱، ۵۰۵، ۵۲۴، ۵۳۴قانون م.ا مصوب ۱۳۹۲نظریه سبب مستقیم، در ماده ۳۶۴ق.م.ا(مصوب ۱۳۷۵) و ماده ۵۳۵ ق.م.ا مصوب ۱۳۹۲نظریه سبب مقدم در تأثیر، در مواد ۳۳۴ و ۳۳۵ و ۳۳۶ ق.م.ا.(مصوب ۱۳۷۵) و مواد ۵۲۶، ۵۲۷، ۵۲۸ ق.م.ا مصوب ۱۳۹۲ نظریه تساوی و سبب عرفی و مناسب و در ماده ۳۶۵ ق.م.ا (مصوب ۱۳۷۵) و ۵۳۳ ق.م.ا مصوب ۱۳۹۲ نطریه تداخل اسباب را پذیرفته است لیکن در هر مورد باید دقت شود که ضرر وارده به کدام یک از حوادث مربوط می‌شود و کدام نظریه موجه‌تر است.
بند چهارم) دخالت عوامل خارجی
ممکن است در وقوع ضرر عوامل خارجی دخالت نمایند در این صورت باید دید دخالت عوامل خارجی چه تأثیری در حدود مسئولیّت عامل فعل خواهد داشت. «مراد از عامل خارجی هر حادثه‌ای غیر از شخص انجام‌دهنده فعل زیان‌بار است که در تحققّ و ورود زیان دخالت کرده است.»[۱۶۳]
الف) قوه قاهره و حادثه ناگهانی
در مبحث مربوط به ضمان قهری و هم‌چنین قانون مسئولیّت‌مدنی سخنی از دخالت قوه قاهره و درجه تأثیر آن در معاف شدن اشخاص از پرداختن خسارت به میان نیامده است[۱۶۴] هرچند در حقوق ایران قانون‌گذار در مواردی از لفظ«قوه قهریه»(مادّه ۱۵۰ قانون دریایی) یا قوه قاهره(مادّه ۱۶۳ قانون یاد شده) در مواردی از لفظ«فورس ماژور»(مادّه ۴ قانون نسخ شده بیمه اجباری مسئولیّت‌مدنی ۹ و در قانون مدنی از عبارت«علت خارجی»(مادّه ۲۲۷ استفاده کرده است.[۱۶۵]
«مراد از قوه قاهره حادثه‌ای است که خارج از اراده عامل فعل زیان‌بار و بر حسب سیر عادی امور عرفا غیرقابل پیش‌بینی و تحمّل است که در تحققّ فعل زیان‌بار دخالت نموده یا عمل زیان‌بار را به انجام فعل زیان‌بار مجبور و وادار کرده است.»[۱۶۶] لذا مقصود از قوه قاهره یا آفت ناگهانی(حادثه غیرمترقبه) تنها حوادث قهری و طبیعی مانند سیل و زلزله و طوفان نیست و مفهومی وسیع تر دارد قوه قاهره حادثه است که:
۱- خارجی باشد و نتوان به متعهد یا مقصر مربوط کرد(مادّه ۲۲۷ ق.م )
۲- غیرقابل پیش‌بینی باشد و شخص برحسب معتاد انتظار وقوع آن را نداشته باشد.
۳- احتراز ناپذیر باشد و شخص نتواندآن را دفع کند وگرنه مسئول است(مادّه ۲۲۹ق.م)شرایط تحققّ قوه قاهره نیز به طور نوعی و مجرد و قطع نظر از وضع ویژه شخص مسئول درنظر گرفته می‌شود. یعنی باید انسانی متعارف در همان شرایط واقعه نتواند حادثه خارجی را پیش‌بینی یا در برابر آن مقاومت کند.[۱۶۷]
«در خصوص اثر عوامل خارجی و تأثیر آن در کاهش مسئولیّت، در موارد دیگر هم استناد به قوه قاهره ممکن است مثل موردی که ظاهراً خسارت به شخص نسبت داده می‌شود ولی او با اثبات قوه قاهره عدم انتساب زیان به خود را اثبات می‌کند و از مسئولیّت معاف می‌شود.»[۱۶۸]
قوه قاهره در صورتی در مسئولیّت اثر دارد که برای مرتکب تقصیر احترازناپذیر مقاومت‌ناپذیر و غیر قابل پیش‌بینی باشد خواه مسئولیّت منوط به اثبات تقصیر باشد یا مفروض وگرنه باید آن را در زمره شرایط طبیعی شمرد.[۱۶۹]
ب) دخالت شخص ثالث
ممکن است شخص ثالث در انجام عمل زیان‌بار با عامل آن دخالت نماید. باید بررسی شود که دخالت ثالث چه تأثیری بر رابطه سببیت بین فعل زیان‌بار و ضرر وارده دارد.
در مسئولیّت‌های نوعی که مسئولیّت بدون تقصیر بر عهده فاعل فعل زیان‌بار یا شخص ثالث دیگری قرار داده شده است اقدام زیان دیده در صورتی رافع مسئولیّت عامل زیان است که در حکم قوه قاهره محسوب شود.
خلاصه فصل اول:
به عنوان خلاصه‌ی این مبحث ملاحظه گردید، سیر تحول در تئوری‌ها گویای این است که تقصیر از معنی اخلاقی فاصله گرفته و به مفهوم اجتماعی متمایل گردید. مسئولیّت مبتنی بر عدم تقصیر، نظام جدیدی است که وارد عرصه‌ی حقوقی کشورها شده است و در حال توسعه است. در حقوق ایران به نظر می‌رسد که اصل ۱۷۱ قانون اساسی ایران را بتوان ملاک اصلی برای پذیرش مسئولیّت‌مدنی دولت در اعمال خود دانست. قوانین دیگری هم نظیر قانون م.ا. هم‌چنین قانون به کارگیری سلاح توسط مأمورین نیروهای مسلح ۱۳۷۳ و قوانین پراکنده‌ی این چنینی را ملاک پذیرش مسئولیّت مدنی دولت و زیان ناشی از آن در اعمال حاکمیتی دانست.
با وجود آنچه درباب مسئولیّت‌مدنی دولت گفته شد به طور خلاصه می‌توان عنوان کردمسئولیّت‌مدنی دولت دارای مبنای واحدی نیست تا بتوان با اتکا بر آن همه موارد را توجیه کرد. حاکمیتی را که دولت‌ها به عنوان حق برای خود قائل هستند و تکالیفی را که اشخاص در جامعه تحت حاکمیت قانون بر خود می‌پذیرند؛ پذیرش اصل مسئولیّت‌پذیری دولت‌ها نیز به عنوان مصادیقی از دموکراسی وحاکمیت قانون بر همگان از آثار کنترل قدرت زمامداران محسوب شده و دولت‌ها را مجاب به پاسخ‌گویی به تکالیف خود می‌سازد.
مزیت مسئولیّت بدون تقصیر بر مسئولیّت مبتنی بر تقصیر دولت در آن است که در نظام بدون تقصیر زیان‌دیده ناشی از حوادث آموزشی برای مطالبه‌ی خسارت خود نیازی به اثبات تقصیر ندارد و از حیث حمایت حائز اهمیّت است.
فصل دوّم
فعالیّت‌های آموزشی دانش‌آموزی و مسئولیّت‌مدنی اشخاص
امروزه در اغلب جوامع بشری آموزش و تربیّت کودکان و جوانان یکی از برنامه‌های مهم خانواده‌ها است. تنیدگی و پیچیدگی زندگی اجتماعی و نیاز مبرم مردم هر جامعه به آموزش در زمینه‌های مختلف، بدیهی است که علاوه بر خانواده بخش عظیمی از مسئولیّت‌های ناشی از امر خطیر تعلیم تربیّت بر دوش دولت‌ها نیز می‌باشد. در کشور ما نیز به حکم کلی اصل ۳۰ قانون اساسی جنبه اجباری تربیّت عمومی، مسئولیّت دولت و رایگان بودن آن را توجیه می‌کند.
قانون گذاران برای اداره جامعه مجبورند با اعمال سیاست‌های قضایی به نحوی خسارت زیان‌دیده را جبران کنند لذا اولیای آموزشی از حیث مسئولیّت حکمی مطابق با شرح وظایف در برابر فعالیّت دانش‌آموزان مسئول هستند و دولت نیز از حیث مسئولیّت واقعی در برابر فعالیّت دانش‌آموزان در مواقع بروز حوادث و ورود خسارت مسئول جبران خسارت خواهد بود.
مطالب این فصل نیز مشتمل بر دو مبحث می‌باشد. در مبحث اول فعالیّت‌های آموزشی دانش‌آموزی و نقش مراقبت و نگهدارنده اولیای آموزشی و در مبحث دوم مسئولیّت‌مدنی اشخاص و اولیای آموزشی در برابر فعالیّت دانش‌آموزان مورد بررسی قرار می‌گیرد.
مبحث اوّل: تعریف، اهداف، عوامل و انواع فعالیّت‌های آموزشی
در مبحث اول به بررسی فعالیّت‌های آموزشی دانش‌آموزی پرداخته می‌شود. مطالب این مبحث در چهار گفتار، گفتار اول مفهوم فعالیّت های آموزشی دانش‌آموزان، گفتار دوم اهداف فعالیّت‌های آموزشی دانش‌آموزان گفتار سوم اولیای آموزشی گفتار چهارم فضاهای آموزشی و انواع آن می‌باشد.
گفتار اوّل: مفهوم فعالیّت‌های آموزشی در مدارس
در تعریف آموزش گفته شد:«آموزش در لغت به معنی انتقال معلومات و مهارت‌ها به دیگران است به طوری که این معلومات و مهارت‌ها به کار آیند و به موجب دگرگونی و تحوّل در رفتار شوند. پرورش به معنای
فراهم آوردن زمینه شکوفایی توانایی‌های درونی و استعدادهای طبیعی است. آموزش به عنوان وسیله و زمینه‌ساز پرورش است.»[۱۷۰]
در خصوص اهمیّت فعالیّت‌های مدرسه‌ای گفته شد.«قدر و عظمت یک کشور در گرو چگونگی فعالیّت‌هایی است که در مدارس انجام می‌شود. به بیان دیگر قدر یک مملکت از قدر معلمان آن فراتر نخواهد رفت.»[۱۷۱]
به طور خلاصه می‌توان گفت آموزش نه یک نهاد است و نه یک دوره، بلکه آموزش مجموعه ی فعالیّت‌هایی است که در خدمت پرورش و کارآموزی قرار می‌گیرد، به طور معمول به فعالیت‌هایی را که معلم به تنهایی یا به کمک مواد آموزشی انجام می‌دهد آموزش می‌گویند.
بند اوّل) آموزش وپرورش و نظام تعلیم و تربیّت
الف) تعریف آموزش وپرورش
آموزش و پرورش تعاریف گوناگونی دارد.«گوناگونی تعاریف ناشی از پیچیدگی و چند وجهی بودن امر آموزش و پرورش است. گاهی فرایند کسب علم و معرفت و در مواردی نتیجه چنین فرایندی آموزش و پرورش نامیده می‌شود. و گاهی هم به هر دو جنبه فوق اشاره می‌شود.»[۱۷۲]
ژان ژاک روسو[۱۷۳] آموزش و پرورش را به یک کشتی تشبیه کرده است که نجات بشر را از طوفان ممکن می‌سازد. او آموزش و پرورش را اساس ساخت جامعه سالم قلمداد می‌کند که می‌تواند زمینه دست‌یابی هر فرد را به آزادی مستقل فراهم آورد.
جان دیویی[۱۷۴] در کتاب «مقدمه‌ای بر فلسفه آموزش و پرورش» می‌نویسد:«دوره آموزش و پرورش به منزله ی مقدمه ی زندگانی فرد نیست؛ بلکه عین زندگانی است و معلم حق ندارد در دوره آموزش، کودک را از مقتضیات سنی خود محروم سازد و او را به کسب اموری وادار کند که از حوصله و احتیاج‌های موجود او بیرون است».[۱۷۵]
با توجّه به وسعت معنایی و گستره فعالیّت آموزش و پرورش، باید گفت، آموزش و پرورش جزیی از زندگی گروهی هر اجتماعی است که با توسعه و انتقال فرهنگ خویش شرایط بقای خود را تضمین می‌کند.
ب)تعریف نظام تعلیم و تربیّت
نظام تعلیم و تربیّت رسمی عمومی نهادی است اجتماعی و فرهنگی سازمان یافته که به عنوان مهم‌ترین عامل انتقال بسط و اعتلای فرهنگ در جامعه اسلامی ایران مسئولیّت آماده‌سازی دانش‌آموزان برای تحققّ مرتبه‌ای از حیات طیبه را بر عهده دارد که تحصیل آن مرتبه برای عموم افراد جامعه لازم یا شایسته باشد[۱۷۶].
اما این که تعلیم و تربیّت کودکان و دانش‌آموزان تکلیف والدین و آموزش و پرورش است بسی جای بحث و تأمل دارد. که در این مجال نمی‌گنجد.
ج) برنامه‌ریزی و نظام اجرایی
وزارت آموزش وپرورش از آغاز تا کنون تغییرات متعددی داشته است در این خصوص گفته شد:
با تصویب قانون جدید آموزش و پرورش در بهمن ۱۳۶۶ بر اساس فصل چهارم قانون مذکور اهم وظایف و اختیارات وزارت آموزش و پرورش که وزیر در راس هرم تشکیلاتی و اجرایی آن قرار دارد به موجب بند یک این قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش نیز مقررّ داشته است. شورای مذکور در تعیین اهداف، خط مشی‌ها، رویّه قواعد و مقررّات آموزشی و شرح وظایف واحدهای ستادی و مناطق شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان عالی‌ترین مرجع سیاست‌گذاری در حوزه آموزش عمومی نقش مؤثری و تعیین کننده دارد.[۱۷۷]
گستردگی امور آموزش و پرورش، کثرت واحدهای گوناگون ستادی و اجرایی، زمینه فزونی و غلبه نظام اداری را بر نظام آموزشی باعث شده است و در تعیین اهداف، خط مشی‌ها، رویه‌ها وزارت اغلب به صورت متمرکز در وزارت خانه شکل می‌گیرد.
۱) شورای عالی آموزش و پرورش
با بهره گرفتن از همه‌ی ظرفیت وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادها و امکانات کشور مسئولیّت بررسی تصویب و ابلاغ سیاست‌های اجرایی، ساز و کار تحققّ اهداف اصلاح ساختارها، فرایندها مربوط به روزآوری، ترمیم و هماهنگی، انسجام در سیاست‌ها، برنامه‌ها و نظارت حسن اجرای برنامه‌های تحوّل راهبردی را برعهده دارد[۱۷۸].
۲)جایگاه شورای عالی آموزش و پرورش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:12:00 ق.ظ ]




در یک فرایند پاداش مبتنی بر شایستگی‌، دستیابی به نتایج مورد انتظار‌، هدفهای قابل اندازه‌گیری و قابل تبیین در اولویت قرار می‌گیرند. این بدین معنی است که شایستگی‌ها باید متناسب با هدف‌ها، شناسایی شده در نظر گرفته شوند.
همچنین پیش از هر اقدامی طراحان سیستم باید اطلاعات تحلیلی و مناسبی داشته باشند، استانداردهای عملکردی را بیان کنند و معیارهای توسعه برای تصمیم‌گیری در مورد استانداردها را تعیین کرده باشند. استانداردها می‌توانند شامل الزامات مشتری و خریداران، سطح کیفی و چارچوب زمانی و … باشد (دوبایس و همکاران، ۲۰۰۴).
پایان نامه - مقاله - پروژه
یکی از ساده ترین و رایج ترین کاربردهای نظام پرداخت با رویکرد شایستگی، معیار و ملاک قرار دادن شایستگی‌ها برای ترفیع و ارتقای افراد به رده‌های بالاتر باشد و یا آنکه از شایستگی‌ها به عنوان بخشی از نظام مدیریت عملکرد و ارزشیابی استفاده شود. البته این نظام مشکلاتی نیز به همراه دارد که مهمترین آنها عبارت‌اند از :
توانایی مدیران در ارزشیابی درست میزان دستیابی به شایستگی‌ها و توجیه این ارزشیابی برای فرد؛
توانایی سازمان در فراهم آوردن شرایطی یکسان که قضاوت‌های مدیران دارای ثبات و عدالت کافی باشد، تا بتوان در سراسر سازمان یک نظام عادلانه را اجرا کرد (معاونت منابع انسانی سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، ۱۳۸۴).
۲-۱-۱-۱۲-کاربرد شایستگی در توسعه و رشد
توافقات کمی در میان متخصصین منابع انسانی با رهبران سازمان در مورد توسعه کارکنان وجود دارد. با یک نگاه کلی، این مسئولیت سازمان است که فراهم آور فرصت‌هایی برای توسعه کارکنانش باشد تا در راستای هدفهای سازمان، به ارتقای عملکرد کارکنان نیز بپردازد.
چرایی پرداختن به توسعه کارکنان بر محوریت شایستگی‌ها امری است که کا فارو در مقاله‌ای بدان اشاره کرد. او می‌گوید: «برای پیروزی در این جنگ استعدادها، مدیران باید بر دخالت کلان و استراتژیک کارکنان در سرمایه‌گذاری در مسیر شغلیشان تمرکز کنند.»
بسیاری از کارکنان علاقه‌مند به درک جایگاهشان در کلیت سازمان هستند تا در آن مورد بتوانند مسیر شغلیشان را تعریف و تبیین کنند. کافارو بر ایجاد فرصتهایی را برای پیشرفت در برابر به چالش کشیدن دلایل ادامه همکاری کارکنان با سازمان تأکید می‌کند.
رویکرد شایستگی محور به کارکنان، به عنوان یک اصل بنیادین استراتژیک‌، در واقع حلـقه رابط بین کارکنان و سازمان‌شان است که با در نظر داشتن شایستگی‌های کـارکنان سازمان می‌تواند در کلاس جهانی به رقابت با سایر سازمانها بپردازد. این امر به کارکنان و سازمان توأمان مزیت (سود) می‌رساند. در هر حال تمرکز از توسعه و یادگیری بر اساس شغل به توسعه و یادگیری بر اساس شایستگی‌ها می‌تواند پاسخگوی موقعیت‌ها و روندهای متغیر امروزی باشد (دوبایس و همکاران، ۲۰۰۴).
۲-۱-۱-۱۳-پرورش شایستگی‌های عاطفی اجتماعی مدیران
ادبیات موجود در زمینه پرورش و توسعه شایستگی‌ها نشان می‌هد که هنگامی که تلاش می‌شود تا شایستگی‌ها توسعه یابند عوامل چندی باید در نظر گرفته شوند، این عوامل عبارتند از:
- ارزیابی شایستگی‌های موجود (وتن و کمرون، ۱۹۹۵)
- تغییر رفتاری (سیویلی، ۱۹۹۸)
- تکرار رفتار جهت تقویت تغییر رفتاری (ماری، ۲۰۰۳)
- اجرای ذهنی (وتن و کمرون، ۱۹۹۵)
- اجرای عملی (وتن و کمرون، ۱۹۹۵)
- فرایند تدریجی و تکرار شونده پرورش شایستگی (چتام و چیورز، ۲۰۰۱).
۲-۲-۲- رفتار شهروندی سازمانی
هر چند واژه شهروندی سازمانی اولین بار به وسیله اورگان و همکارانش در سال ۱۹۸۳ میلادی به کار گرفته شد، ولی قبل از او افرادی همچون کتز و کان با تمائز قائل شدن بین عملکرد نقش و رفتارهای نوآورانه و خودجوش در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی و پیش از آنها، چستر بارناد با بیان مفهوم تمایل به همکاری در سال ۱۹۳۸ میلادی، این موضوع را مورد توجه قرار دادند (پادساکف و دیگران، ۲۰۰۰)تعاریف متعددی درباره مفهوم رفتار شهروندی سازمانی ارائه شده است که در زیر بعضی از آنها ارائه می‌گردد.
شهروند سازمانی مفهومی است بسیار گسترده، کلی و عمومی که سازمان اجتماعی، سازمان سیاسی و سازمان اقتصادی جامعه را به خود معطوف می‌کند. مطالعات متعدد و گسترده در زمینه شهروندی به خوبی نشان می‌دهد که این مفهوم در طول تاریخ و در جوامع مختلف هرگز پدیده‌ای واحد و یکپارچه نبوده است (بینسوتوک و همکاران، ۲۰۰۳). رفتار شهروندی سازمانی پدیده‌ای است که توجه محققان زیادی را جلب نموده است؛ (ریچارد و دیگران ، ۲۰۰۴؛ پودساکوف و دیگران، ۲۰۰۰، اسپکتور، ۲۰۰۲، لپین، ۲۰۰۲، مورفی[۱۱۶] و دیگران، ۲۰۰۲؛ توگبا و دیگران، ۲۰۰۹) و با قصد کمک به سازمان، افراد (اسپکتور، ۲۰۰۲؛ کاسترو[۱۱۷] و دیگران، ۲۰۰۴) و گروه (سونر، ۲۰۰۹) انجام می‌گیرد. رفتار شهروندی سازمانی به فعالیت‌هایی اطلاق می‌شود که از فرد خواسته نشده‌اند، ولی در کل از سازمان حمایت می‌کنند و به آن سود می‌رسانند (اریک و دیگران، ۲۰۰۸) هر چند که ممکن است به شخص سودی نرسانند (هوسام، ۲۰۰۸).
از جمله مفاهیم دیگری که در حوزه رفتار شهروندی سازمانی مطرح است، مفهوم رفتار شهروندی سازمانی کارکنان است. از دید اورگان رفتار شهروندی سازمانی به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود بهره‌وری و انسجام در محیط کار، فراتر یا ماوراء وظایف و الزامات شغلی و سازمانی تعریف شده است. به باور اورگان رفتار شهروندی سازمانی اثربخشی سازمانی را افزایش می‌دهد (هودسون[۱۱۸]، ۲۰۰۲).
در برخی تعاریف، شهروندی منزلتی است که موجبات برخورداری از حقوق و قدرت‌ها را فراهم می‌کند، در صورتیکه در منابع دیگر شهروندی نه تنها به موقعیت قانونی، بلکه به آرمان‌های دموکراتیک هنجارین باز می‌گردد. شهروندی قصد ارائه موقعیت و هویت مشترک و عام را دارد که به پیوند و همبستگی میان اعضای جامعه کمک می‌کند (بولینو و تورنلی[۱۱۹]، ۲۰۰۲). تحقیقات اولیه‌ای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیت‌ها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند، اما اغلب نادیده گرفته می‌شد. با وجود آنکه این رفتارها در ارزیابی‌های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه‌گیری و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می‌گرفتند، در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷؛ رضایی کلید بری و باقر سلیمی، ۱۳۸۷ و اسلامی و سیار، ۱۳۸۷).
مجموعه‌ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط فرد انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای سازمان می‌شوند (اپلبام و دیگران، ۲۰۰۴). به عنوان مثال یک کارگر ممکن است نیازی به اضافه کاری و تا دیر وقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما با این وجود او بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان مانده و به دیگران کمک می‌کند و باعث بهبود امور جاری و تسهیل جریان کاری سازمان می‌گردد (کروپانزانو و دیگران، ۲۰۰۰).
رفتار شهروندی سازمانی رفتاریست که به وسیله شکل دادن به محیط اجتماعی و روانشناختی به عملکرد سازمانی کمک می کند. عملکرد سازمانی شامل وظایفی می‌شود که در فهرست شرح وظایف کارمند آمده است، در حالی که رفتار شهروندی سازمانی در بر گیرندۀ رفتارهایی مثل داوطلب شدن برای انجام کارهایی که جزء وظایف فرد نیست، کمک به سایر کارکنان در انجام وظایفشان و تعریف و تمجید از سازمان در مقابل افراد برون سازمانی می‌شود. لذا کارکنان معتقدند که آزادی عمل بیشتری در بروز رفتار شهروندی سازمانی، در مقایسه با عملکرد شغلی دارند (روجلبرگ، ۲۰۰۷).
بولینو[۱۲۰] و دیگران (۲۰۰۴) رفتارهای شهروندی سازمانی را رفتارهایی نظیر کمک به دیگران، زود حاضر شدن بر سر کار (یا دیر ترک کردن کار)، انجام کار در سطح استانداردهایی فراتر از استانداردهای سازمان، تحمل مشکلات غیر متعارف کار و درگیر شدن فعال در کلیۀ امور سازمان معرفی نموده‌اند.
ارگان (۱۹۸۸) رفتار شهروندی سازمانی را چنین تعریف می کند: رفتارهای فردی که اختیاری (داوطلبانه) و آگاهانه بوده و بطور مستقیم و صریح بوسیله سیستمهای پاداش سازمانی و سیستمهای ارزیابی عملکرد سازمانی شناسایی نشدهاند ولی در مجموع، اثر بسیار چشمگیری بر اثربخشی سازمانی دارند. منظور از اختیاری بودن این است که این قبیل رفتارها جزء الزامات اساسی نقش و شرح شغل کارکنان نمیباشند (کوهن و کول[۱۲۱]، ۲۰۰۴).
تعریف فوق بر سه ویژگی اصلی رفتار شهروندی تأکید دارد (مککنزی[۱۲۲] و دیگران، ۲۰۰۱).
رفتار باید داوطلبانه باشد: یعنی نه یک وظیفه از پیش تعیین شده و نه بخشی از وظایف رسمی ‌فرد است.
مزایای این رفتار جنبه سازمانی دارد.
رفتار شهروندی سازمانی ماهیتی چند بعدی دارد.
با این تعاریف، از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار می‌رود بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرا نقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت می‌کنند و در اثر این رفتارهای آنان اثربخشی سازمانی بهبود می‌یابد (بینستوک و دیگران، ۲۰۰۳).
۲-۲-۲-۱- ابعاد رفتار شهروندی
تحقیقات متعددی در ارتباط با شناسایی ابعاد رفتارهای مشارکتی صورت پذیرفته است که در این میان، مطالعات انجام شده بر روی ابعاد رفتارهای شهروندی سازمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می‌باشد. نکته مهم در ارتباط با شناسایی ابعاد رفتارهای شهروندی سازمانی این است که آیا این پدیده یک سازه مکنون (پنهان) با ابعاد مختلف است که هر یک از این ابعاد مظهر و نماد رفتارهای شهروندی سازمانی بوده و بدین ترتیب میبایست یک پیکان جهتدار که نشان‌دهنده رابطه علیّت میباشد از رفتارهای شهروندی سازمانی به هر یک از این ابعاد کشیده شود و یا اینکه این پدیده یک سازه متراکم (جمعشده) میباشد که به عنوان یک تابع ریاضی از ابعاد مختلف در نظر گرفته میشود و پیکان علّی نیز از ابعاد رفتارهای شهروندی سازمانی به سمت این پدیده کشیده میشود. در تحقیقی توسط لپین، ارز و جانسون (۲۰۰۲) ثابت شد که رفتار شهروندی سازمانی به عنوان یک سازه مکنون بوده که پیکان علیّت از آن به سمت ابعاد آن کشیده میشود. به هر ترتیب مطالعات متعددی پیرامون شناسایی ابعاد این پدیده انجام شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره مینماییم.
نتایج مطالعاتی که توسط (اپل بام و دیگران ، ۲۰۰۴؛ بینستوک و دیگران، ۲۰۰۳؛ کوهن و کول، ۲۰۰۴؛ کروپانزانو و دیگران ، ۲۰۰۰؛ گنزالز، ۲۰۰۵؛ راستوجی، ۲۰۰۶؛ ارگان[۱۲۳]، ۱۹۸۸؛ اسلامی، ۱۳۸۶؛ کاسترو و دیگران ، ۲۰۰۴؛ چیون لو و دیگران، ۲۰۰۶) انجام گرفته نشان دهنده این است که رفتار شهروندی سازمانی دارای پنج بعد زیر است:
۲-۲-۲-۱-۱- وظیفه‌شناسی
این بعد نمونه‌های مختلفی را در بر می‌گیرد و در آن اعضای سازمان رفتارهای خاصی را انجام می‌دهند که فراتر از حداقل سطح وظیفه‌های مورد نیاز برای انجام آن کار است (اسلامی، ۱۳۸۶). مثل کمک به دیگر اعضاء سازمان (گنزالز، ۲۰۰۵؛ اپلبام و دیگران، ۲۰۰۴؛ راستوجی، ۲۰۰۶) و زیردستان در انجام کارها و غلبه بر مشکلات (سونر، ۲۰۰۹).
۲-۲-۲-۱-۲- نوع دوستی
به رفتارهای مفید و سودبخشی از قبیل ایجاد صمیمیت، همدلی و دلسوزی میان همکاران اشاره دارد (ارگان، ۱۹۸۸ و اپل بام و دیگران ، ۲۰۰۴).
۲-۲-۲-۱-۳- فضیلت شهروندی
شامل رفتارهایی است از قبیل حضور در فعالیتهای فوق برنامه و اضافی، آن هم زمانی که این حضور لازم نباشد (اورگان، ۱۹۸۸) و به منظور جلوگیری از مشکلات در سازمان (سونر، ۲۰۰۹) انجام می‌شود.
۲-۲-۲-۱-۴- جوانمردی
به شکیبایی در برابر موقعیتهای نامطلوب و نامساعد، بدون اعتراض، نارضایتی و گلایه‌مندی اشاره دارد (اورگان، ۱۹۸۸ و کاسترو و دیگران، ۲۰۰۴) و باعث ایجاد سینرژی در سازمان می‌شود (سونر، ۲۰۰۹).
۲-۲-۲-۱-۵- احترام و تکریم
این بعد بیا ن‌کننده نحوه‌ی رفتار افراد با همکاران، سرپرستان و مخاطبان سازمان (ارگان، ۲۰۰۴) و انجام کارهایی است که در سازمان ضروری نیستند اما انجام آنها به سود سازمان است (کاسترو و دیگران ، ۲۰۰۴) این بعد در کل نشان دهنده تعهد (هسیوجو، ۲۰۰۸) و وفاداری به سازمان (سونر، ۲۰۰۹) است.
هر پنج بعد رفتار شهروندی ممکن است همزمان ظهور پیدا نکنند، مثلاً افرادی که ما فکر می‌‌کنیم دارای بعد وظیفه‌شناسی هستند ممکن است همیشه نوع دوست و فداکار نباشند و یا اینکه برخی از این ابعاد، مانند نوع دوستی و وظیفه‌شناسی تاکتیکی برای تحت فشار قرار دادن مدیران سازمان باشد (اسلامی، ۱۳۸۶).
اسپکتور و فوکس (۲۰۰۲) رفتار شهروندی را به دو بعد تقسیم‌بندی کرده‌اند:
تسهیل بین فردی: شامل رفتارهای بین فردی هدفمند که به موفقیت کلی سازمان کمک کرده و در برگیرنده مجموعه‌ای از فعالیت‌های سنجیده و منطقی است که به بهبود روحیه و تشویق همکاران، برداشتن موانع برای اجرای وظایف و کمک به همکاران در انجام وظایف شغلی‌شان تأکید می‌کند.
ازخودگذشتگی شغلی: از خود گذشتگی شغلی شامل رفتارهای منضبط مانند: دنبال کردن قوانین، سخت کار کردن و خلاقیت برای حل مشکلات کاری می‌باشد. از خودگذشتگی مبنای انگیزش عملکرد شغلی است که کارمندان را تشویق می کند تا اعمالی را انجام دهند که به نفع سازمان باشد و شامل: توجه به جزئیات مهم، تمرین نظم و خویشتن‌داری شخصی و خلاقیت برای حل مشکلات کاری است.
پادساکف در (۲۰۰۰) میلادی دسته‌بندی مفصلی از رفتارهای شهروندی سازمانی را در قالب هفت دسته ارائه داده است که به شرح آنها می‌پردازیم.
رفتارهای کمک کننده: شکل مهمی از رفتار‌های شهروندی سازمانی است که عملاً مورد توجه هر فردی می‌باشد که در این حوزه فعالیت نموده است. از لحاظ مفهومی رفتار‌های کمکی، به معنای کمک داوطلبانه نسبت به دیگران و جلوگیری از مشکلات کاری است که شامل روحیه دادن، صلح، ایثار و احترام می‌باشد. قسمت اول این تعریف (کمک به دیگران در رابطه با مشکلات مربوط به کار) شامل سه بعد نوع دوستی، میانجی‌گری و تشویق است که بوسیله ارگان (۱۹۸۸) بیان شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:11:00 ق.ظ ]




چادهوری و هولبروک در تحقیقات خویش رابطه ای را بین اعتماد به برند و وفاداری عادتی خرید شناسایی نمودند ؛ اما از طرف دیگر در تحقیقات آنها رابطه ای قوی فی ما بین ارزش های لذتی ، ریسک و تاثیر برند و عوامل متشکله تعهد به برند مورد شناسایی قرار گرفت .
از طرف دیگر آنها اعلام داشتند که تاثیر برند یکی از سه عامل اثر گذار به روی وفاداری به برند نگرشی می باشد این دو این تاثیر را بدین گونه تعریف نمودند :
پتانسیلی که در یک برند وجود دارد تا اینکه بتواند منجر به ایجاد احساسات مثبت در مصرف کننده معمول یک برند ایجاد کند که خود به خاطر خاطراتی که است که از استفاده این محصول در ذهن مصرف کننده شکل یافته است .
از طرف دیگر دیک و باسو اعلام داشتند که وفاداری به برند در شرایطی که احساسات مثبت فرد در مورد برند قوی تر باشد ، از قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود . بنابراین برندهایی که توانسته اند مصرف کنندگان خویش را شاد و راضی نگاه دارند از تعهد به برند قوی تر و در نتیجه وفاداری به برند قوی تری برخوردار خواهند بود . اگر چه که استفاده از لغت عشق در مورد بازار و محصولات بسیار نادر است اما این دو اعلام داشتند که احساسات مثبت مانند شادی و خوشحالی و حتی عشق در توصیف رابطه بین برندها و مصرف کنندگانشان قابل کاربرد هستند . آنها اعتقاد داشتند رابطه بین مصرف کننده و برند شکل دهنده کیفیت رابطه فی مابین خواهد بود که خود منجر به ایجاد روابط قوی و وفاداری در مشتری می شود . بر این اساس این روابط می تواند که در رابطه به احساسات ایجاد شده از خرید و انگیزه ها باشد که خود در ارتباط به میزان درگیری فرد با محصول باشد . به عنوان مثال یک قوطی کوکا کولا شاید هزینه زیادی نداشته باشد اما احساسات مناسبی را به همراه داشته باشد و بتواند مصرف کننده خویش را به عنوان یک طبقه اجتماعی تعریف نماید .
پایان نامه
ج ) وفاداری نگرشی شناختی
با آنکه تاثیر برند بیشتر بر جوانب احساسی وفاداری به برند تاکید دارد اما وفاداری شناختی بیشتر دارای بعد منطق گرایانه است . دیک و باسو معتقدند که وفاداری شناختی از چهار عامل تشکیل یافته است : قابلیت دسترسی ، اعتماد ،‌مرکزیت و شفافیت .
دسترسی عبارت است از سهولت دسترسی ذهنی به نگرش های شکل گرفته در ذهن مشتری در گذشته و بازخوانی آنها
اعتماد نگرشی عبارت است از میزان اطمینان مرتبط با نگرش ها و ارزیابی های صورت گرفته توسط مصرف کننده در ذهن خویش .
مرکزیت عبارت است از میزان درجه ای که نگرش فرد در مورد یک برند با سیستم ارزشی وی تطابق دارد .
شفافیت عبارت است از حالتی که در آن مصرف کننده این قابلیت را داراست که انتخاب های جایگزین خود را نسبت به بک برند مورد شناسایی قرار دهد .
د ) وفاداری نگرشی کوششی
اگر چه که وفاداری نگرشی کوششی در واقع در ارتباط با وفاداری نگرشی است دیک و باسو آن را به عنوان یک حالت رفتاری توصیف می نمایند . آنها برای بررسی دقیق این موضوع سه حیطه اساسی را برای بررسی وفاداری نگرشی تلاشی شناسایی و معرفی نموده اند که عبارت هستند از : هزینه مرتبط تغییر الگوهای رفتاری خرید ، هزینه های غرق شده و انتظارات .
۶-۱۰-۱-۲ رابطه وفاداری مشتریان و سود آوری سازمان
تمرکز هر چه بیش از پیش سازمان ها به روی سودآوری نشان دهنده تغییرات در رشته بازاریابی می باشد . به عبارت دیگر توجه سازمان ها از بخش های مشتریان برگرفته شده است و به روی خود مشتری انتقال یافته است . این جابجایی در ادبیات بازاریابی مدرن به عنوان بازاریابی یک به یک [۹۳]و یا بازاریابی خرد [۹۴]شناخته می شود . تمرکز به روی سوداوری مشتریان همچنین می تواند به عنوان انعکاسی از تغییرات نقش بازاریابی در درون سازمان ها دیده شود . پیامد این مساله آن بوده است که بخش های دیگر در درون سازمان ها هر روزه بیشتر با بازاریابی عجین می شوند و همه روزه به مباحث بازاریابی تشویق می شوند .
۷-۱۰-۱-۲ استفاده از وفاداری برای تقسیم بندی بازار و مصرف کنندگان
یکی از کاربردهای مهم مفهوم وفادرای استفاده از آن در تقسیم بندی بازار می باشد . این موضوع که اولین بار توسط جرج براون مورد استفاده قرار گرفت ، مصرف کنندگان را بر اساس الگوی وفاداری آنها متفاوت و قابل تقسیم یندی می دارند . بر این اساس مصرف کنندگان به چهار دسته تقسیم بندی می شوند :
مصرف کنندگان به شدت وفادار : این دسته از مصرف کنندگان فقط یک برند را در بین برندهای موجد در یک طبقه محصولی را خریداری می کنند .
مصرف کنندگان نیمه وفادار : این دسته از مصرف کنندگان به دو یا سه برند موجود در بازار وفادار هستند و رفتار خرید خویش را در بین این برندها تغییر می دهند .
مصرف کنندگان بی ثبات : این دسته از مصرف کنندگان به یک برند وفادار هستند و فقط آنرا مورد استفاده قرار میدهند اما به یک باره و به راحتی برند خود را تغییر داده و به خاطر ویژگی های و مزایایی که برند دیگر داراست من بعد از این آنرا مورد استفاده قرار خواهد داد .
مصرف کنندگان غیر وفادار : این دسته از افراد هیچ گونه وفاداری به هیچ برندی نشان نمی دهند و برند انتخابی خویش تقریبا در هر تصمیم خرید تغییر می دهند .
نکته مهم آن است که هر بازاری از تعداد متفاوت از این افراد تشکیل شده است و ترکیب آنها متفاوت هستند . در بازار های پر وفاداری تعداد مشتریان به شدت وفادار بسیار بالا بوده و قسمت اعظم افراد را تشکیل می دهند.
نشانه های بازار های پر وفادار آن است که در این بازارها رفتار خرید بیشتر به حالت رفتار های عادتی رفته است ، قیمت کالا ها پایین بوده ،‌هزینه های مربوط به تغییر برند ها بالا بوده و یا آنکه در این شرایط دسترسی به سایر برند ها امکان پذیر نخواهد بود .
۱-۷-۱۰-۱-۲ هرم وفاداری به برند
یکی دیگر از الگوهای ارائه شده الگوی هرم وفاداری دیوید آکر است که بر آن اساس به پنج دسته تقسیم بندی می شوند :‌
شکل ۱۰-۲ هرم وفاداری مصرف کننده ، دیوید آکر ۱۹۹۱
الف ) تغییر پذیران
این دسته از مصرف کنندگان به هیچ برندی وفادار نیستند . برندها برای این دسته از مصرف کنندگان اهمیتی ندارد . در این دسته ا برندهایی مناسب و متناسب شناخته می شوند که قیمت مناسبی داشته باشند .
ب ) عادت کردگان
این دسته از مصرف کنندگان یا آنکه تا حدودی از محصول و برند راضی هستند و یا آنکه از آن ناراضی نمی باشند . عدم نارضایتی این دسته از مصرف کنندگان به اندازه ای نیست که بتواند انگیزه تغییر برند را در آنها ایجاد نماید به خصوص اینکه اگر که این تغییر نیازمند اعمال فعالیت و انرژی توسط مصرف کننده بوده باشد . این دسته از مصرف کنندگان از نقطه نظر سازمانی بسیار آسیب پذیر هستند زیرا که در صورتی که تحت تاثیر فعالیت ها و مزایای ارائه شده توسط رقبا قرار گیرند به راحتی اقدام به تغییر برند خویش خواهند نمود .
ج ) مصرف کنندگان راضی
این دسته از افراد مصرف کنندگانی راضی هستند که تغییر برند برای آنها هزینه هایی را در بر دارد . این هزینه ها به صورت هزینه های مالی ، وقت ، انرژی ، مزایای به دست آمده از وفاداری به برندی خاص و یا حتی ریسک عملکری مربوط به محصول نمود پیدا می کند . سازمان ها در چنین شرایطی سعی بر آن دارند تا با ارائه تلقین های خاص و یا تلقیات و فاکتورهای انگیزشی بتوانند این هزینه های مرتبط با تغییر برند را مورد پوشش قرار دهند تا ریسک ادراک شده توسط مصرف کننده کاهش یافته و وی اقدام به تغییر برند نماید .
د ) دوست داران برند
این دسته از مصرف کنندگان واقعا برند را دوست می دارند و به آن وابستگی های احساسی دارند . این وابستگی های ایجاد شده در بین مصرف کنندگان بیشتر بر پایه ابعاد نشانه ای ، تجربه های مناسب از مصرف محصول و یا کیفیت بالای ادراک شده محصولات می باشد .اینگونه وابستگی های احساسی به راحتی قابل شناسایی نمی باشند به خاطر آنکه رابطه های بلند مدتی که بین فرد و برند وجود دارد می تواند تاثیرات خاصه ای به همراه آورد .
ه ) مصرف کنندگان متعهد
این دسته از مصرف کنندگان به برند متعهد هستند . آنها از اینکه این برند را یافته اند و آن را مورد مصرف قرار داده اند احساس غرور می کنند . برای این افراد برند هم از لحاظ عملیاتی و هم از لحاظ آنکه این برند نشان دهنده شخصیت آنها می باشد حایز اهمیت است . اهمیت این دسته از مصرف کنندگان برای سازمان از بابت آن جهت است که این دسته از افراد نه تنها محصولات سازمان ها را به مصرف می رسانند بلکه حتی در واقع تبلیغات دهان به دهان صورت گرفته توسط آنها در سطح بازار بسیار اثر بخش می باشد . (دیوید آکر ،۱۹۹۱)
۱۱-۱-۲ طبقه بندی رفتار مصرف کننده از لحاظ میزان درگیری
یکی از معیارهایی که در طبقه بندی رفتار مصرف کننده مورد استفاده قرار می گیرد استفاده از معیارهای میزان درگیری و تفاوت ادراک شده بین برندهای مختلف می باشد . بر این اساس ماتریس دو در دویی شکل می گیرد که چهار رفتار مختلف نتیجه گیری می شود. این ماتریس اولین بار توسط هنری آسائل مورد استفاده قرار گرفت .

 

  زیاد میزان درگیری کم  
زیاد رفتار خرید پیچیده رفتار مبتنی بر تنوع جویی  
تفاوت ادراک شده بین برندهای مختلف موجود  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:11:00 ق.ظ ]




 

آغاز  رشد  گیاهی

 

۹  تا ۱۰

 

 

 

نمو اندام  گلدهی

 

۱۴  تا ۱۵

 

 

 

شکوفایی

 

۱۸   تا ۱۹

 

 

 

تلقیح

 

۲۱  تا  ۲۲

 

 

 

توقف  رشد  نباتی

 

۳۵  تا ۳۸

 

 

 

خطر  سوزش

 

۴۰+   >

 

 

 

۲-۷-۴- نقش تنظیم کننده های رشد :
تغییرات درونی تشدید کننده ها و بازدارنده های رشد گیاه در طول دوره االقای گلدهی زیتون برای اولین بار توسط هارتمن و همکاران (۱۹۶۷) تشریح گردید. آنها نتوانستند تفاوت معنی داری بین مقدار اکسین موجود در جوانه های تمایز یافته و غیر تمایز یافته ببینند.( فرناردو،۱۹۹۲) آزمایشی را برای تشخیص زمان انگیزش گلدهی و نقش اسید جیرلیک و هورمون PBZ و از بین بردن بر روی گلدهی رقم، manzanillo انجام داده و تیمارهایی را بشرح ذیل بر روی آن‌ها پیاده نمود.
دانلود پایان نامه
۱ـ‌اسید جیرلیک در غلظت ۱۰۰۰ppm بصورت تزریق در شاخه درختان در زمان‌های زیر به درختان داده شد:
الف) ۲ ، ۶ ، ۹، ۱۸ یا ۳۸ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۷
ب) ۷ ، ۹ ، ۱۸ یا ۲۸ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۸
ج ) ۵ ، ۷ یا ۸ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۶
۲ـ پاکلوبوترازول در غلظت ppm200 در زمان‌های زیر به شاخه‌های درختان تزریق شد.
الف) ۵ ، ۷ ، ۱۳ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۵
ب) ۶ ، ۷ ،‌۱۱ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۶
ج ) ۲ ، ۶، ۸ ، ۱۰ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۷
د) ۷ ، ۹ ، ۱۸ هفته بعد از مرحله تمام گل در سال ۱۹۸۷
۳ـ حذف میوه و کشتن بذور در زمان‌های زیر در ارقام “Manzanillo” ، “ picual” و “ Rubra” که عادت سال‌آوری شبیه هم داشتند انجام شد:‌
الف)‌حذف میوه‌ها در ۲ ، ۴ ، ۶ هفته بعد از تمام گل
ب) کشتن بذور ۶ هفته بعد از تمام گل
نتایج حاصله در مورد تزریق جیبرلین نشان داد که تزریق جیبرلین موجب کاهش گلدهی در سال‌های ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ شد در صورتیکه هیچ تفاوت معنی‌داری در سال ۱۹۸۵ دیده نشد ، ‌البته علت این امر بعلت واریانس بالای داده‌ها (Cv = 90%) و نیز بعلت کم بودن بازگشت به گلدهی شاهد کمتر از حد انتظار، بود. کاربرد جبیرلین بین ۲و ۹ هفته بعد از AFB و نیز بین ۱۸ و ۲۸ AFB موجب کاهش گلدهی گردید ولی تزریق ۳۸ هفته AFB یعنی هدیه هیچ تأثیری نداشت.
تزریق جبیرلین در ۲ یا ۹ هفته بعد از تمام گل در سال ۱۹۸۷ عرض شاخساره‌ها را افزایش داد در صورتیکه تزریق ۲۳ و ۳۸ هفته AFB بی‌تأثیر بود. شبیه همین نتایج در سال ۱۹۸۵ بدست آ مد تزریق جبیرلین بر طول شاخساره هیچ تأثیری نداشت.
تزریق جبیرلین در نوامبر و فوریه ۱۹۸۷ طول گل‌آذین را افزایش داد در صورتیکه بکار بردن آن در Julg , June , mag چنین تأثیر نداشت.
پس با توجه به مطالب ذکر شده می‌توان گفت که جبیرلین مانع گلدهی در زیتون می‌شود که البته اثر بازدارندگی با توجه به زمان فرق می‌کند. اطلاعات بدست آمده در مورد تزریق PB2 نشان داد که PB2 بر روی گلدهی، طول شاخساره تأثیری نداشت که البته این می‌تواند به علت غلظت پائین آن باشد ولی در مورد آزمایش سوّم یعنی اثر حذف میوه و از بین بردن بذور روی گلدهی نتایج حاصله نشان داد که حذف میوه ۶ میوه بعد از مرحله تمام گل،‌ گلدهی را بطور معنی‌داری افزایش داد و اثر آن تا ۹ هفته بعد از تمام گل کمی آشکار بود ولی بعداً هیچ تأثیری نداشت. پس می‌توان گفت حضور میوه‌ها بر روی شاخه از گلدهی جلوگیری می‌کند و حذف آنها در مراحل اولیه نموشان یعنی قبل از سخت شدن آندوکارپ موجب افزایش گلدهی در سال بعد می‌گردد. از بین بردن بذور در ۶ هفته بعد از تمام گل گلدهی را در رقم Manzanillo افزایش داد ولی درکولتیوارهای دیگر هیچ تأثیری نداشت.
در بررسی بر روی جوانه های انتهایی (رویشی) و جانبی (با قابلیت تولید گل) زیتون در شرایط گل انگیزی و تمایز در مورد تغییرات GA و مواد بازدارنده شبه ABA درونی مشخص گردید دو نوع ماده شبه GA در طول مرحله گل انگیزی در جوانه های جانبی تجمع یافته و با پیشرفت به سوی مرحله گل آغازی از مقدارشان کاسته می شود اما در جوانه های رویشی هیچ تغییر قابل توجهی در مقدار GA در طول زمستان مشاهده نمی شود. معمار مشرفی و همکاران (۱۳۷۷) گزارش نمودند مصرف جیبرلین با غلظت ۲۰۰ پی پی ام در گیاه لاله واژگون موجب افزایش کمی و کیفی برخی صفات رویشی و زایشی گردید. برنیز و همکاران (۱۹۸۵) GAs در گیاهان روز بلند در مرحله ساقه رفتن به شدت افزایش می یابد و سپس رو به کاهش می گذارند.
در گیاهان روز کوتاه در شرایط روز بلند مقدار GAs نسبت به روز کوتاه بیشتر است. ظاهراً GAs دررشد اندامهای گل بیشتر دخالت دارد تا در گل آغازی. بدر و هارتمن (۱۹۷۰) گزارش نمودند در زیتون قبل از هر گونه علامت قابل تشخیص گل انگیزی، در جوانه های جانبی با قابلیت تشکیل گل، GAs افزایش می یابد (بدر و همکاران ۱۹۷۰ ). ولی هیچ نوع افزایش در GAs برگها و جوانه انتهائی دیده نمی شود.پیشنهاد شده که در این مورد تغییرات GAs ارتباط نزدیکی با تشکیل گل دارد. ناوارو (۱۹۹۰) گزارش نموده کاربرد GAs در تیر ماه موجب تشکیل گل آذینهایی با حداقل گل شده است. اثر بازدارندگی آن در زمان های تیر و آبان ماه شدید بوده اما تیمار اسفند ماه با شاهد تفاوت نداشته است.همچنین کاربرد GA3 در ایام اردیبهشت، خرداد و تیر ماه موجب افزایش قطر شاخه و تیمار آبان و اسفند طول گل آذین را افزایش داده است. کاکرو و همکاران (۱۹۷۱) در کاربرد GA3 بر روی گیاه مانگو دریافتند در زمانی که گل انگیزی روی نداده موجب جلوگیری از گلدهی می شود ولی اگر بعد از گل انگیزی به کاربرده شود موجب طویل شدن گل آذین می شود.این نتیجه در زیتون نیز صدق می کند. بنابراین اگر GA3 در تیر ماه یا آبان ماه به کاربرده شود به طرق مختلف در تشکیل گل تاثیر می گذارد. حذف میوه در اردیبهشت تا خرداد ماه در تشکیل گل کاملاً موثر است. اما در ایام تیر ماه یادیرتر انجام شود تاثیر کم داشته و یا بی اثر خواهد بود. بنابراین وجود میوه از گلدهی جلوگیری کرده و حذف میوه در مراحل اولیه رشد و نمو، گلدهی را برای سال بعد تقویت می کند (ناوارو و فرناندز- اسکوبار ۱۹۹۰). در درختان سیب عامل اصلی سال آوری جیبر لینهای قطبی تولید شده توسط میوه میباشد ولی نقش IAA و سیتوکنین تاکنون به درستی مشخص نشده است.
.
۲-۷-۵- گل آغازی :
پینی و پولیتو ( ۱۹۹۰ ) گل آغازی در زیتون را در رقم مانزانیلا بررسی و گزارش نمودند که از مرداد ماه تا اواسط مهر ماه هیچ تفاوت قابل مشاهده ماکروسکوپی و یا میکروسکوپی بین جوانه های درختان بارور و نابارور وجود ندارد. در این موقع جوانه ها کوچک، فشرده و دارای ۴-۳ گره یک جوانه انتهایی کوچک و معمولاً با جوانه جانبی غیر قابل مشاهده است. بین اواسط مهر تا اواسط آبان ماه رشد در داخل جوانه ها شروع و همه جوانه ها تولید گره اضافی می کنند، معمولاً یکی در جوانه درختان بارور و دو تا در درختان نابارور، ولی جوانه از لحاظ ساختمانی تغییر نمی کند و تا اواخر بهمن یا اسفند تعداد جوانه ثابت باقی می ماند. از اول فروردین یا اردیبهشت جوانه های رویشی شروع به رشد می کنند. علت اینکه در این مدت جوانه ها تولید گره نمی نمایند چنین به نظر می رسد که جوانه ها به یک دوره رکود وارد شده اند. در اواخر آذر جوانه های موجود بر روی درختان نابارور تا حدودی بزگتر و در مقطع سلولی تغییرات قابل مشاهده است. محور گل آذین طویل و جوانه های انتهایی و جانبی گل آذین متورم می شود. با بررسی تغییرات مقدار RNA سلولی مریستم انتهایی دریافتند که مقدار RNA قسمت مرکزی مریستم انتهایی در نمونه های مربوط به درختان نیاور (off ) نسبت به جوانه های درختان آور ( on ) بیشتر می باشد. افزایش دو برابری در مقدار RNA سلولهای مرکزی ناحیه مریستمی جوانه ها از اواخر مهر تا هفته دوم آبان در درختان نابارور دیده می شود، اما در جوانه های مربوط به درختان بارور علاوه بر اینکه هیچ افزایش در RNA دیده نمی شود بلکه کاهش هم وجود دارد. با توجه به نتایج فوق تغییرات ساختمانی مشخص در جوانه هایی که قابلیت تولید گل را دارند در اواسط آبان روی می دهد. با توجه به نتایج فوق تحریک گل آغازی در زیتون حداقل در اواسط آبان و یا زودتر روی می دهد. ناوارو و همکاران (۱۹۹۰ ) گزارش نمودند که افزایش در اندازه جوانه در درختان نابارور در مقایسه با درختان بارور در ماه مرداد روی می دهد. همچنین در جوانه های درختان نابارور مقدار RNA در ماه تیر و مرداد شروع به افزایش می کند.
۲-۷-۶- تمایز:
تمایز اندامهای گل در جوانه هایی که مراحل گل انگیزی و گل آغازی را طی کرده اند کمی قبل از باز شدن جوانه ها در زمستان و یا اوایل بهار روی می دهد. اولین تغییرات در جوانه در اواسط بهمن و یا در بسیاری از موارد در اوایل اسفند با بهره گرفتن از میکروسکوپ قابل مشاهده است ( هاکت و هارتمن ۱۹۶۳ ). اولین علامت تمایز پهن شدن نوک بخش گنبدی مانندجوانه است. اولین تغییرات قابل مشاهده در جوانه با از بین رفتن لایه های سلولی دوم و سوم از بخش پوششی همراه است. بنابراین جوانه های جانبی دومین جفت آغازنده های برگ شروع به متورم شدن نموده و به اندامهای گل تبدیل می شود. اولین اندامی که در آغازنده گل ایجاد می شود گلبرگها می باشد، در حدود ۱۰- ۷ روز بعد کاسبرگها قابل مشاهده است. دو هفته بعد پرچمها تمایز می یابند. همراه با پرچمها و یا کمی بعد از آن مادگی تمایز می یابد. بنابراین کل دوره تمایز در مدت ۴ هفته تکمیل می شود.در مراحل آخر که همزمان با طویل شدن جوانه است تمام اندامهای گل از جمله تخمکها کاملاً قابل مشاهده اند.تمامی مریستمهای جوانه در زمان گل انگیزی به گل تبدیل خواهند شد. سرما یکی از عوامل موثر در فرایند تمایز است. اگر دمای پایین برای گل انگیزی کافی باشد، عمل تمایز می تواند در شرایط دمای بالای غیر القائی نیز روی می دهد. هر چند دمای بالا در مراحل اولیه تمایز ممکن است منجر به تشکیل گلهای غیر عادی و یا ظهور برگ در محور گل آذین شود. معمولاً در چنین گل آذینی تشکیل میوه کمتر صورت می گیرد ( لاوی ۱۹۸۵ ). تامین آب به اندازه کافی برای درخت در دوره تمایز برای تشکیل گل آذینهای طبیعی ضروری است. تنش رطوبتی در این دوره ممکن است سبب سقط مادگی شود ( لاوی ۱۹۸۵، فهمی ۱۹۸۵ ).
۲-۷-۷- گرده افشانی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:10:00 ق.ظ ]