کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
|
|
|
پس از ظهور نهضت اسلامى و پایان دوران جنگ و خونریزى، اعراب که در آغاز امر قومى بدوى و چادرنشین بودند و به امور ذوقى و هنرى کوچکترین عنایتى نداشتند، در اثر تماس و نزدیکى با ملل متمدن ایران و روم، اقامت در شهرها و مشاهده مظاهر گوناگون تمدن ملل کهنسال آسیایى، به تدریج به امور ذوقى و هنرى متمایل گردیدند، تا جائى که در دوران حکومت بنى امیه و بنى عباس خنیاگران خارجى به دربار خلفا راه یافتند و راه و رسم دربار ساسانى را در دستگاه آنان تجدید نمودند.[۶۴۱]
توجه اعراب به موسیقى: موسیقی هر ملتی ترجمان عواطف و احساسات آن ملت است، و هر قومی بنا به تناسب محیط و عادات خود دارای غنای مخصوص هستند. اعراب جاهلی در دورۀ پیش از اسلام مردمانی بدوی و چادر نشین و صاحب اغنام و پیوسته به دنبال آب و علف در گردش بودند، و از هنر های زیبا جز شعر نمی دانستند. همان شعر خواندن نخستین گامی بود که به سوی موسیقی برداشتند. اعراب در دوران جاهلیت، از خواندن شعر بدون آواز و آهنگ لذت مىبردند و بعدها به خواندن نوای حدا هنگام حرکت شترها مبادرت کردند.[۶۴۲]سپس موسیقی ساده ای حاوی سه لحن (نصب، سناد، هزج[۶۴۳]) در میان آنها پیدا شد. کمی قبل از اسلام برخی از آلات خیلی ساده موسیقی مثل دف و مزمار در میان آنها پدید آمد. بیشتر اشعار آنها در بحر خفیف بود، که آن را در رقص به کار می بردند، و مایه تحریک و هیجان و سبک روحی می شد.[۶۴۴] در جنگ های رسول اکرم با کفار می بینیم که زنان مشرکین برای تشویق و ترغیب مردان خویش به جنگ کردن، دف و غیره می نوازند. اما از الات ذوات الاوتار[۶۴۵] از قبیل تنبور و عود و… چیزی را نمی شناختند. چون این قبیل ابزار مخصوص ملل متمدن ایران و روم بود و کار کردن با آنها بدون در دست داشتن مقدمات علمی و بدون تحصیل و تعلیم غیر ممکن بود.[۶۴۶] ولى پس از ظهور اسلام و استیلاء آنها بر ایران، در عین اینکه در دین روشی ساده و شدید داشتند و هر آنچه را وابسته به آسودگی بود و برای دین و معاش سودی نداشت فرو گذاشتند، از این رو برخی فنون غناء را ترک گفتند و هیچ چیز نزد ایشان بجز ترجیع قرائت و ترنم شعر لذت بخش نبود.[۶۴۷] ولی درنتیجه فتح و پیروزى و غنایم بسیارى که نصیب اعراب شد، میل به تجمل و آسایش در قلوب بعضى از آنان راه یافت.[۶۴۸] در روزگار مشئوم بنی امیه در مدینه که در آن زمان مرکز موسیقی بود، دسته ای از صنف موسیقی پیدا شدند. به طورىکه از مطالب بعضى از کتب آن عهد برمىآید، عبد اللّه بن زبیر براى تعمیر کعبه تنى چند از بناهاى ایرانى را به کار گماشت، و آنان طبق عادت و معمول خود ضمن کار، به خواندن آواز و تغنى مشغول می شدند. شخصى به نام سعید بن مسجع که دلباخته آواز و موسیقى بود، پس از شنیدن این آوازها با همان لحن به عربى تغنى کرد. اعراب از شنیدن آواز او لذت بردند و او را به شوق آوردند، تا جائى که سعید براى فراگرفتن این فن به فارس و شام سفر کرد و پس از تکمیل این هنر راه مدینه پیش گرفت.[۶۴۹] ابن مسجع (متوفی۷۱۵ م) پدر موسیقی کلاسیک عرب و شاید اولین فراهم آورنده تئوری موسیقی عرب باشد.[۶۵۰] سعید و اعشى بن- قیس جوانان صاحب ذوق عرب را به آواز و موسیقى آشنا ساختند، بعضی دیگر نقل کردند که سعید از بنایان ایرانی که در عهد معاویه خانه هایی در مکه منی ساختند موسیقی را یاد گرفته است. ابن سریج هم که از استادان اولیه موسیقی اسلامی، نخستین کسی بود که عود را با غنای عربی در مکه نواخته است و عود او مانند عود ایرانیان بود. او هم عود را نزد ایرانیانی که ابن زبیر برای تعمیر بیت الحرام آورده بود دیده است.[۶۵۱] ابوجعفر خاسر هم که اصلش از غنائم (فئی) کسری بود، به قولی نخستین کسی است که در مدینه عود ساخت و با آن نواخت.[۶۵۲] بنا به روایات مورخین او موسیقی را از اسیرانی که عبدالله بن عامر فاتح خراسان از آنجا آورده بود آموخته است، و برخی دیگر گفته اند که مردی نشیط نام فارسی در مدینه تغنی کرد عبدالله بن جعفر را خوش آمد، سائب خاسر که مملوک او بود گفت من نظیر این غنای فارسی را در عربی برای تو می سازم و چنین کرد.[۶۵۳] نصربن حارث کلاه نخستین بربط نواز ماهر عرب بود.[۶۵۴] ابن محرز هم که از قدما و استادان اولیه است، کسی است که موسیقی ایرانی را فراگرفته است و مخصوصاً برای اخذ موسیقی ایرانی به فارس مسافرت کرده است.[۶۵۵] سلمک هم یکی از موسیقی شناسان ظاهراً ایرانی است و اولین کسی است که رمل را به فارسی در ایام رشید تغنی کرده است.[۶۵۶] ابن محرز نخستین کسی بود که به رمل در عربی تغنی کرده است.[۶۵۷] طویس اولین بار در مدینه در غناء ایقاع وارد کرد و نخستین موسیقی دان دیار اسلامی است، او استاد ابراهیم ارّجانی بوده است.[۶۵۸]
ولى نباید فراموش کرد که اعراب پس از آنکه به نقل و ترجمه منابع علمى مشغول شدند، باز ایرانیانى چون ابراهیم و اسحق ارّجانى و حماد فرزند اسحاق در راه تدوین و تکمیل موسیقى گام برداشتند. در حالی که ابراهیم و اسحاق از کتب موسیقی یونانی و … هیچ استفاده ای نکردند، و اسحاق از مبادی این علم از آثار یونانی جز مختصری از تقسیمات اقلیدس اقتباس ننموده است.[۶۵۹] تا پایان عصر امویان مرکز رشد و تکامل موسیقى مکه و مدینه بود، ولى در عصر عباسیان این فعالیت به بغداد انتقال یافت. در زمان ابی جعفر منصور شروع به ترجمه کتب موسیقی گردید، و اولین کتاب در موسیقی الحان هشت گانه بطلمیوس بود که از یونانی به عربی ترجمه شد. از این تاریخ است که موسیقی به صورت علمی در می آید. به گفته مورخین و مخصوصاً ابن خلدون در مقدمه موسیقی در دوره بنی عباس در حال ترقی بود تا وقتی که ابراهیم ارّجانی، اسحاق پسر او، حماد پسر اسحاق و ابراهیم بن مهدی که او هم از طرف مادر ایرانی بود، (مادر او شکله نام داشت و طبرستانی بود) به آخرین سرحد کمال رساندند.[۶۶۰] بعضى از منابع تاریخى نشان مىدهند که اعراب پس از آشنا شدن به اصول موسیقى و ساز و آواز در راه تکامل آن قدمهایى برداشتند، و حتى بعضى از آنها به ساختن آلات موسیقى توفیق یافتند. در دوران بنى امیه خاندانهاى مرفه و متنعم به ساز و آواز و رقص رغبت بسیار نشان مىدادند و جمعى از آنان براى دعوت رامشگران و رقاصان مرد و زن به ایران و دمشق و دیگر بلاد شام مسافرت کردند، و توجه به ساز و آواز و رقص پس از استقرار حکومت عباسیان همچنان باقى بود.[۶۶۱] در اینجا لازم است به یک نکته ی تاریخی اشاره کرد و آن این است که خلفای اموی در تشکیلات درباری خود از رسوم و آداب و تشریفات ایرانی که در عهد ساسانیان معمول بوده است تقلید می کردند. معاویه، مروان، عبد الملک، ولید، سلیمان، هشام و مروان بن محمد میان خود و ندیمان پرده حایل می کردند، تا خلیفه و رفتارهای او از دید سایرین پنهان بماند. خلفایی مانند یزید بن عبدالمک و ولید بن یزید آشکارا با دیگران می رقصیدند و در مجالس عیش مسخرگی می کردند. و امّا عمر بن عبد العزیز او در هنگامی که فرماندار مدینه بود با رامشگران می نشست، ولی هیچ گاه نشد که سبکی کند، و از زمانی که خلیفه شد چیزی از موسیقی به گوش او نرسید.[۶۶۲] امّا از خلفای عباسی سفاح در آغاز خلافت با ندیمان می نشست و پس از سال دوم از چشم ندیمان به دور بود او خنیاگران را تحسین می کرد و به آنها صله و خلعت های گرانبها می داد. منصور با ندیمان نمی نشست و هیچ گاه کسی در دست او مشروبی جز آب ندید. مهدی در نخستین سال از ندیمان به دور بود و پس از آن خود را آشکار کرد، اما هارون الرشید کسی بود که طریقت پادشاهان ساسانی را بر گزید و ابراهیم ارّجانی، ابن جامع و زلزل در دربار او از مقام شامخی برخوردار بودند.[۶۶۳] به علاوه بسیارى از کسانى که مجلس برمکیان را رونق مىبخشیدند، چون بشّار بن برد تخارستانى، رقاشى، ابان بن عبد الحمید لاحقى، ابراهیم ارّجانی موسیقیدان و بسیار دیگر، از ایرانیان ادیب و دانشمند و هنرمند عصر بودند که هرکس خواهان مجالست با آنان بود.[۶۶۴] دنانیر، نام کنیزى از کنیزان یحیى برمکى که خیناگر و موسیقىدانى سخت چیرهدست، و از شاگردان اسحق و ابراهیم ارّجانی بود، و چنان به برمکیان وابسته بود و بدانها علاقه داشت که پس از انقراض آنها، به درخواست هارون براى شرکت در مجالس او وقعى ننهاد، و از نوحه و مرثیهخوانى براى برمکیان دست نشست.[۶۶۵] پس از روى کار آمدن حکومت امویان در اندلس در دربار عبد الرحمن دوم، در قرطبه نیز رامشگران ایرانى موقعیت ممتازى کسب کردند، چنانکه جوانى ایرانى به نام زریاب که از شاگردان اسحاق ارّجانی بود توجه عموم را به خود جلب کرده بود، تا جایى که هنردوستان آن سرزمین از لباس و اطوار و حرکات او تقلید مىکردند. به طورىکه ابو الفرج اصفهانى در کتاب الاغانى نوشته است، طبقات ممتاز و درباریان از دیرباز به سازندگان و نوازندگان زبردست مبالغى هنگفت صله و انعام مىداده اند.[۶۶۶] با تمام محدودیتهائى که در راه پیشرفت رقص و آواز پدید آمده بود، پس از استقرار حکومت بنى امیه طبقه اشراف در شهر مکه سرگرم عیش و خوشگذرانى بودند. از جمله یکى از ایشان در مکه مجمعى براى تغنى و قمار تأسیس کرد و کتب مختلف شطرنج و وسایل بازیهاى دیگر را در اختیار اشخاص ذی علاقه مىگذاشت. در مدینه الاحوص شاعر، اشعار عاشقانه مىسرود و یونس موسیقیدان ایرانى آن اشعار را به آهنگهاى جدید درمىآورد. تفریحات مردم مدینه به همین سادگى و اختصار باقى نماند، بطورىکه شهرت زنان خواننده این شهر بزودى عالمگیر شد. در دوره بنى امیه که خلفا به اسلام و تعالیم آن کمترین ایمانى نداشتند، توجه به آواز و موسیقى بیشتر شد. در بغداد نیز مانند مکه و مدینه در عهد بنى امیه، راوى اشعار و غزلیات جدید، خوانندگان و نوازندگان زن بودند، که در زندگى اجتماعى این شهر تأثیرى بسزا داشتند. کسانى که بعدها در عهد عباسیان باعث رونق این بساط شدند، یکى المهدى فرزند خلیفه، و دیگرى غلامى از دیلمىها بود که در سامره و بغداد مدتها بهترین دوستداران این سبک محسوب مىشد، و خود نیز چند آهنگ جدید به آهنگهاى آن زمان افزود. در عهد هارون و جانشینان وى موسیقى بغداد تحت نفوذ ابراهیم بن ماهان ارّجانی و پسرش اسحق که از دهقانان ایرانى بودند قرار داشت. هردوى آنها به کنیزان، خوانندگى آموخته و ایشان را به بهاى بیشترى مىفروختند.[۶۶۷] در میان خلفاى بنى امیه یزید بن عبد الملک سخت دلباخته موسیقى بود، ولید پسر یزید بن عبد الملک نیز در امور عشقى بیقرار بود. از میان خلفاى عباسى مهدى و هارون و امین و مأمون و واثق و متوکل بیش از دیگران به ساز و آواز توجه داشتند، و طبعا امیران و بزرگان معاصر آنان نیز از آنان پیروى مىکردند. در این دوره ارباب ساز و آواز نظیر ابراهیم و اسحاق و زریاب از بذل و بخششهاى نامحدود خلفا سرمست بودند.[۶۶۸] در میان خلفا، هارون از روش سلاطین ساسانى مخصوصا اردشیر بابکان پیروى مىکرد و براى هنرمندان مراتب و درجاتى قایل بود. چنانکه ابراهیم ارّجانی و اسماعیل ابن جامع درجه یکم را بهدست آورده بودند، زلزل نوازندگى مىکرد و ابن جامع خوانندگى و سلیم بن سلام ابو عبد اللّه … و امثال ایشان درجه دوم را حائز بودند، و درجه سوم به کسانى داده شده بود که تنبور مىزدند و سنتور مىنواختند و ضربگیر بودند. جوائز و صلههاى هریک نیز درخور مرتبت و طبقهبندى ایشان بود. سعد بن وهب گوید که روزى ابراهیم ارّجانی به بزم هارون آواز خواند که او را از وجد و خوشى به مستى کشانید … هارون پیوسته مىفرمود تا آن غنا را تکرار کند، آنگاه به حضار روى کرد و گفت به عمر خود آوایى بدین نرمى و جذابى نشنیدم … هارون فرمان داد تا دویست هزار درم بدو صلت دادند. سپس جاحظ درباره امین مىنویسد « آفریدهاى را به یاد ندارم که مانند او آن همه سیم و زر فرو ریزد، یا آن همه دینار و درم به نهب و غارت گیرد و جمله را براى خوشگذرانى صرف کند، و به یاد دارم که شبى به بزم او حضور یافتم و با چشم خود دیدم که زورقى را پر از طلا کردند و امین آن را به یکى از خویشان خود بخشید، و شبى دیگر چهل هزار دینار طلا به من داد و چون برخاستم، پولها را پیشاپیش من به خانهام مىبردند. بشار بن برد که ناظر این بذل و بخششهاى بىمورد بود از روى تمسخر و سرزنش خطاب به خلیفه وقت مهدى عباسى و جامعه عرب گوید: «ضاعت خلافتکم یا قوم فالتمسوا خلیفه اللّه بین الزق و العود.» یعنى اى عربها: « خلافت شما تباه شد، زیرا خلیفه خدا را مىتوانید در میان دو چیز بنگرید، یکى مشک شراب و دیگرى ساز و عود …» به این ترتیب دیدیم پولهایى را که خلفاى بنى امیه و بنى عباس به نام مالیات از کشاورزان و پیشهوران به زور مىگرفتند به جاى آنکه در راه منافع عمومى به مصرف برسانند، در راه مى و معشوق خرج مىکردند و به حقوق اکثریت مردم کمترین توجهى نداشتند.[۶۶۹]
ابراهیم ارّجانی: ابو اسحاق، ابراهیم بن ماهان بن بهمن بن نُسک، ملقب به ندیم، موسیقی دان و آهنگ ساز و شاعر بزرگ عصر عباسی است. پدرش ماهان از بزرگزادگان ارّجان فارس بود،[۶۷۰] که براى گریز از ستمکاریهاى عمّال بنى امیّه در فارس، آنجا را ترک گفت و به کوفه رفت. ماهان در آنجا با دخترى از دهقانان ایرانى که خاندان او هم به همینسبب از فارس به کوفه مهاجرت کرده بودند پیوند زناشویى بست، و ابراهیم ثمره آن پیوند بود.[۶۷۱] خود ابراهیم گفت ما اهل ارّجان هستیم و پدرم در طلب روزی به موصل رفت.[۶۷۲] گرچه از پاره ای از روایات چنین بر می آید که این وصلت پیش از مهاجرت به کوفه و احتمالاً در ارّجان صورت گرفته بود، چون روایت شده که مادر ابراهیم هنگام خروج از ارّجان و ورود به کوفه باردار بوده است، و ابراهیم زاده ی این پیوند بود که در خانه بنی عبدالله بن درام متولد شد.[۶۷۳] هم مورخان قدیم و هم محققان جدید متفقاً سال تولد او را ۱۲۵ه. ق ذکر کرده اند.[۶۷۴] زندگی وی به طور کلی به دو دوره تقسیم می شود: دورۀ نخست که در سفر های دور و دراز و در فراگیری موسیقی نزد استادان مختلف و در شهر های گوناگون و با بی پیرایگی گذشت، تا اواسط عمر وی ادامه داشت، امّا دورۀ دوم یکسره در بغداد و در بارگاه پرشکوه خلفای عباسی سپری شد.[۶۷۵] طفل کوچکی بود که پدرش ماهان در اثر ابتلا به طاعون در کوفه درگذشت.[۶۷۶] و خاندان خزیمه بن خازم که از تمیمیان بودند، کفالت او و دو برادر صلبی وی را بر عهده گرفتند، و او با فرزندان خزیمه بن خازم پرورش یافت و به مکتب رفت، و بدین سبب وی از موالی بنی تمیم شمرده اند. معروف است که وی نام پدر خود ماهان را که موجب سرزنش عرب ها نسبت به وی بود به میل خود یا به اشاره دیگران به میمون بدل کرد.[۶۷۷] ابراهیم ارّجانی می گوید ما از اهل موصل نیستیم پدرم ابراهیم بن ماهان است گفتند او نزد ابن میمون بود، به همین سبب در پاره ای از منابع نام پدر وی میمون آمده است.[۶۷۸] ابن ندیم می گوید میمون ماهان نام داشت که آن را به میمون برگرداندند، او می گوید ابوالفضل حماد بن اسحاق گوید پدرم نسب جدم ابراهیم را چنین گفت ابراهیم بن ماهان بن بهمن بن نسک.[۶۷۹] پس از مرگ پدرش تربیت او را مادر و دائیهایش بر عهده گرفتند و در این راه هم آنها و هم معلمانش سختگیر بودند. به همینسبب ابراهیم در جوانى درس و مدرسه را رها کرد و به موصل رفت، و در آنجا با تنى چند از هم سنوسالهاى خودش به کارى که علاقه داشت، یعنى خوانندگى و نوازندگى روى آورد، و شبها در میخانهها به این کار مىپرداختند. زمانی که پس از یک سال به کوفه بازگشت، دوستانش او را به شوخى جوان موصلى مىخواندند و این نام بر روى او ماند.[۶۸۰] بنابراین مورخان اکثراً بر این باورند که علت شهرت او به موصلی همین اقامت موقت در موصل بوده است.[۶۸۱] برخی گفته اند سبب تحصیل موسیقی ابراهیم چنین بوده است که وی در موصل با گروهی از فقرا مصاحبت می کند، آن جماعت صعالیک دسته جمعی برای مشغول داشتن ابراهیم به پایکوبی(رقص) و باده گساری و ساز و آواز می پردازند، و ابراهیم از آنان چیزی می آموزد و در خویش آرزو و هوس تحصیل موسیقی احساس کرده و در طلب آن می افتد، و برای هنر آموزی و موسیقی شروع به مسافرت های دور و دراز می کند.[۶۸۲] ابراهیم در کوفه ماندنى نشد و اینبار براى تکمیل هنر خود به رى رفت، که آنجا هم در این هنر نام و آوازهاى داشت.[۶۸۳] وى در آنجا دخترى دف زن را که به او مهر مىورزید به همسرى خود درآورد. نام این دختر را به عربى دوشار نوشتهاند،که چون آن را اسدان معنى کردهاند، چنین برمىآید که دو شیر بوده است. ابراهیم از این زن داراى یک دختر شد و پس از او با زن دیگرى به نام شاهک همسر گردید و همه فرزندان او از این زناند. چون ابراهیم در رى از هنرش مال قابلى به دست آورد و با خود عهد کرده بود که هرمالى که از این راه به دست مىآورد آن را در تکمیل همین هنر به کار بندد، از این رو براى همین منظور آهنگ ابلّه کرد که در آن روزگار در این هنر شهره آفاق بود.[۶۸۴] دراینجا بر خود لازم میدانم شرح مختصری راجع به منطقه اُبُلَّه و علت شهرت آن به موسیقی بیاورم.
اُبُله: غناى سرشار همراه با طبیعت اغواگر و زیباییهاى فریبنده منطقه ابله باعث شده بود تا مردمى که جاذبههاى زندگى را ارج مىنهادهاند و برخوردارى از نعمتهاى خدادادى را شکرانه آن نعمتها مىشمردهاند، زیبایی هاى چشمنواز این خطّه پرآب و سبزه را با زیبایی هاى گوشنواز سرود و موسیقى قرین سازند و اینجا را به صورت کانونى براى سرود و موسیقى فارسى درآوردند، که در این دوران انتقال خود مرکزى براى انتقال موسیقى ایرانى به اعراب و تحول موسیقى عربى گردد. ابلّه این مزیّت دیرینه خود را که کانون سرود و موسیقى ایرانى و مرکز شناخته شده آموزش این هنر بوده است در دوران اسلامى هم تا قرنها همچنان حفظ کرد. در اواخر قرن دوم هجرى هم در حال ابراهیم موصلى که یکى از پیشگامان موسیقى عربى اسلامى بوده و نقشى اساسى در تدوین آن برپایه موسیقى ایرانى داشته است، ابلّه را همچنان کانونى فعّال براى آموزش موسیقى ایرانى و مرکزى مىیابیم که ابراهیم براى تکمیل هنر خود بدانجا روى آورده، یا به عبارت دیگر شهرت ابلّه و استادان موسیقى آنجا او را بدانجا کشانده است.[۶۸۵]
ابراهیم ارّجانی در ابله: ابراهیم شرح سفر خود به ابلّه و آشنائى خویش را با استادى که به قصد دیدار و شاگردى او به ابلّه رفته بود براى پسرش اسحاق، که او هم بعدها به اسحاق موصلى معروف شد و مانند پدرش از پیشگامان موسیقى عربى اسلامى گردید تعریف کرده است.[۶۸۶] کسىکه نام و آوازهاش ابراهیم را از رى به ابلّه کشانید موسیقیدانى بود به نام جوانویه که زردشتى بود، و شاگردانش هم همه از ایرانیان بودند.[۶۸۷] ابراهیم در حلقه مصاحبت جوانویه و یاران و شاگردانش درآمد و در همانجا بود که به وسیله جوانویه با عیسى بن سلیمان بن على از بزرگان خاندان عباسى که وى را به ظرافت طبع و عشرت طلبى و گشادهدستى ستودهاند، آشنا شد و در زمره یاران و همنشینان او درآمد. به گفته خودش عیسى نخستین هاشمىاى بوده که وى مصاحبت او را اختیار کرده بود.[۶۸۸] در همان ایام هم بوده که محمد بن سلیمان بن على عامل خلیفه عباسى در بصره از حضور ابراهیم در آنجا آگاه شد و او را نزد خود به بصره طلبید، و ابراهیم هم نزد او رفت و بدینسان محل اقامت وى از ابلّه به بصره انتقال یافت. [۶۸۹]چندی نگذشت که آوازه شهرت او به دربار مهدی خلیفه عباسی رسید. ابراهیم به دعوت خلیفه و پسر او هارون الرشید، در دربار مقام و جایگاهی ویژه یافت.[۶۹۰] تاریخ ورود ابراهیم به بغداد روشن نیست، اما از پاره ای از قرائن می توان به تقریب زمان آن را مشخص کرد. می دانیم که آمدن ابراهیم به بغداد مقارن دوران خلافت مهدی عباسی بوده است؛ پس با توجه به تاریخ آغاز خلافت مهدی عباسی (۱۵۸ ق/۷۷۵م) به یقین می توان گفت که ورود ابراهیم به پایتخت پس از این تاریخ، یعنی پس از ۳۳ سالگس وی بوده است. از سوی دیگر به روایت ابن اثیر محمد بن سلیمان بن علی یاد شده، در سال ۱۶۰ق/۷۷۷ م از جانب مهدی، به ولایت بصره و پاره ای نواحی دیگر منصوب شده و در سال ۱۶۴ق/ ۷۸۱م نیز از این مقام معزول گشته است. با این حساب اقامت ابراهیم در دربار وی و سپس عزیمت او به بغداد لاجرم در این فاصله، یعنی میان ۳۵- ۳۹ سالگی ابراهیم بوده است. به دیگر سخن، دوره نخست زندگی ابراهیم که عمدتاً به سفر و فراگیری موسیقی گذشته، تا سی و چند سالگی وی یعنی زمان ورودش به بغداد ادامه داشته است. در بغداد در حضور مهدی که خود شیفته موسیقی بود آواز می خواند. وی پس از فُلَیح بن ابی العوراء و سَیاط سومین موسیقی دان بود که به بارگاه مهدی راه یافت.[۶۹۱] اولین خلیفه ای که آواز او را شنید مهدی عباسی بود.[۶۹۲] ابراهیم سنن موسیقی حجازی را نزد یحیی مکی آموخت.[۶۹۳] همچنین سیاط نسبت به وی سمت استادی داشت چنانچه پس از مرگ وی به مناسبتی او را سخت ستود.[۶۹۴] ابراهیم در بارگاه مهدی از مقام و منزلتی والا برخوردار بود و با فرزندان وی موسی و هارون نیز روابطی نزدیک داشت، چنانچه در مجالس بزم آنان شرکت می جست، امّا مهدی با آنکه دلبستۀ موسیقی و آواز بود و خود نیز صدایی دلنشین داشت، همنشینی فرزندان خود را با خنیاگران، زیبنده ایشان نمی یافت. از آنجا که ابراهیم در باده گساری افراط می کرد، مهدی که ظاهراً اهل باده نوشی نبود او را از همنشینی با فرزندانش منع می کرد، و چون ابراهیم به فرمان وی وقعی ننهاد، دستور داد تا او را تازیانه زنند و به زندان افکندند. البته مهدی چندی بعد او رها ساخت، اما سوگند داد که دیگر بار با موسی و هارون معاشرت نداشته باشد.[۶۹۵] ابراهیم در دوران خلافت کوتاه موسی الهادی فرزند مهدی مال و حشمت فراوان به دست آورد، زیرا هادی به جبران جفایی که در دوران خلافت پدرش بر ابراهیم رفته بود، او را سخت اکرام کرد و پاداش های گران داد.[۶۹۶] در دوران خلافت هارون الرشید (۱۷۰-۱۹۳ق/۷۸۶-۸۰۹ م) ابراهیم به اوج شهرت و کامیابی رسید. دربارۀ روابط میان ابراهیم و هارون روایات بسیاری نقل شده است، چنانچه از میان بیش از ۲۰۰ روایت کوتاه و بلندی که صاحب اغانی در شرح احوال ابراهیم نقل کرده، بیش از یک سوم به زندگی وی در این دوره مربوط می شود. گویند نخستین خنیاگری که پس از به خلافت رسیدن هارون در حضور وی آواز خواند ابراهیم بوده است،[۶۹۷] نیز وی را نخستین شاعری دانسته اند که پس از به خلافت رسیدن هارون الرشید با سرودن مدیحه ای از او صله گرفته است.[۶۹۸] تبحر ابراهیم در موسیقی باعث شده بود که تقرب خاصی در نزد خلفای عباسی مانند مهدی و هادی چهارمین خلیفه عباسی و هارون الرشید داشته باشد، چنانچه هارون الرشید به او لقب ابن ندیم داد و او را به عنوان ندیم خود برگزید.[۶۹۹] و این نشان دهنده ارزش مقام ابراهیم ارّجانی است، زیرادر دربار عباسیان مانند ساسانیان امکان ورود هر فرد گمنامی وجود نداشت، تا چه رسد به اینکه به ندیمی خلیفه برگزیده شود، و به عبارت اخری با یحیی بن خالد برمکی و فضل بن ربیع و یحیی بن اکثم (قاضی القضاه) و بلکه با فرزند خلیفه ابراهیم بن مهدی همقطار و هم هم شأن گردد و محرم راز و صاحب اسرار خلیفه گردد، و بدین حد رسد که اگر یک روز هم کار شخصی داشته و از خلیفه دور می شده محتاج به اخذ اجازه بوده است.[۷۰۰] او به قدری در اثر انس زیاد و معاشرت دائم با اخلاق خلیفه آشنا بود که درباره او می نویسند: داناترین مردم به صفات و عادات و آداب خلیفه ابراهیم ارّجانی بوده است.[۷۰۱] چنین کسی باید در درجه اول دانش و فرهنگ و کمال باشد که بدان مقام و منصب برسد. ابراهیم موصلی درباره بیعتی که هارون در کعبه برای پسران خویش گرفته بود شعری گفت بدین مضمون: « بهترین کارها از لحاظ سرانجام و شایسته ترین کارها برای کامل بودن کاری است که رحمان استواری آن را در بیت الحرام مقرر کرده است».[۷۰۲] او زمانی مورد خشم هارون قرار گرفت و در اثر آن به زندان افکنده شد و وقتی از زندان آزاد شد[۷۰۳] که تمام مو هایش سفید شده بود.[۷۰۴] در این زمان ابوالعتاهیه[۷۰۵] در ستایش او شعری سرود و حبس او را حبس شادی خواند. سلم یا سلم لیس دونک سر حبس الموصلی فالعیش مرّ[۷۰۶] ابراهیم در مدت خدمت در دستگاه خلافت بغداد با برمکیان نیز پیوندهای نزدیک و دوستانه داشت. دوستی وی با ایشان نه تنها از روایات متعددی که ابوالفرج در این باره نقل کرده، بلکه از شعری که ابراهیم پس از به خلافت رسیدن هارون در مدح وی سروده آشکار است.[۷۰۷] یحیی بن خالد برمکی و پسران او به وی عنایت خاصی داشته و به او بذل و بخشش بسیار می کردند، چنانچه در یک نوبت پانصد هزار درهم برای خریدن دیهی که صد هزار درهم ارزش داشت به وی دادند. روز مهرگان هدایای بسیاری برای محمد بن یحیی ازاکناف جهان آورده بودند، که از آن جمله تمثالی مرصع بود و ابراهیم به نزد محمد رفت و او همه را به وی بخشید، و ابراهیم نیز تمام آن هدایای گران بها و نفیس را میان غلامان و کنیزگان محمد پخش و بخشش کرد و هنگام خداحافظی دو دانه سیب برداشت و گفت این هم سهم من، و محمد از این مناعت نفس و همت عالی و بلند نظری تعجب کرده و مبحوت شد.[۷۰۸] ابراهیم موصلی هارون و وزیرش یحیی را مدح گفت،[۷۰۹] و در وقت پیری در نزد مأمون بود.[۷۱۰] سرانجام ابراهیم در ۱۸۸ق/۸۰۴ م در ۶۳ سالگی در بغداد به سبب بیماری قولنج در گذشت.[۷۱۱] در برخی از منابع، افزون بر تاریخ یاد شده سال ۲۱۳ ق/۸۲۸ م را نیز تاریخ احتمالی وفات وی دانسته اند،[۷۱۲] اما اکثراً تاریخ نخست را بر آن ترجیح داده اند، و هیچ نشانه تاریخی نیز مبنی بر اینکه وی در دوران پس از هارون را درک کرده باشد در دست نیست.[۷۱۳] سراج القارئ می گوید ابو العتاهیه، عباس بن الأحنف و ابراهیم موصلی هر سه در یک روز واحد فوت کردند و وقتی خبر این واقعه به رشید رسید، به مأمون دستور داد تا حضور یابد و نماز آنها را بخواند.[۷۱۴] ابن خلکان مرگ او ابو العتاهبه و ابو عمر الشیبانی النحوی را در یک روز واحد در سال ۲۱۳ ه. ق ذکر می کند.[۷۱۵] ابن خلکان در جائی دیگر مرگ کسائی نحوی و هشیمه الخماره را نیز با آنها ذکر می کند، اما با ذکر فوت کسائی در ری که می گوید در این سال اتفاق نیفتاده است، و ذکر مرگ عباس ابن الاحنف که بعد از مرگ هارون الرشید بوده و… این مسئله را رد می کند.[۷۱۶] ابراهیم در روزگار مهدی، هادی و به ویژه هارون جایگاه والایی داشت. وی در آواز خوانی و نواختن عود چیره دست بود.[۷۱۷] هادی اموال بسیاری به ابراهیم عطا فرمود و در یک روز صد وپنجاه هزار دینار به وی داد. اسحاق پسر ابراهیم می گوید اگر هادی مانده بود ما دیوارهای سرای خود را از سیم و زر بنا می گذاردیم. مقام ابراهیم را در دربار خلافت در ردیف امراء و وزراء شمردند؛ و عبدالقادر مراغی در کتاب نفیس خود که از بهترین کتب موجود در موسیقی به شمار می آید؛ ابراهیم را جزء امراء و وزرایی شمرده است که آشنا به موسیقی بوده؛ و در شأن و جلالت قدر او همین بس، که در مرض موت هارون خلیفه عباسی به خانه او جهت عیادت می رود و در هنگام صحبت همواره ملازم دربار بوده، و اگر روزی او در دربا ر غیبت می کرده قبلاً استجازه می نموده است.[۷۱۸]
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[شنبه 1400-08-01] [ 10:47:00 ب.ظ ]
|
|
دارای خاصیت نرم کننده پوست (زخم) کاهنده قند خون تسکین التهاب معده ضد حساسیت ضد درد و ضد التهاب درمان سوء حاضمه درمان و کاهش علائم خماری از الکل ارزش دارویی کاکتوس بسیار زیاد است. مطالعات انجام گرفته حاکی از آن است که کاکتوس دارای خواص ضد تومور، ضد زخم معده، ضد التهابی و ضد روماتیسی است. علاوه بر این، کارشناسان اظهار داشته اند که کاکتوس توانایی جلوگیری از رشد سلولهای سرطانی را دارد. برای مثال کاکتوس گلابی خاردار، علاوه بر طعم خوشمزه و لذت بخش دارای ارزش و اهمیت دارویی فراوان می باشد. رادیکال های آزاد، بیماریهای مهمی از جمله آلزایمر، پارکینسون، ناراحتیهای قلبی، آب مروارید و آترواسکلروز را ایجاد می کنند. ترکیبات فعال موجود در کاکتوس مانند بتالایین، کاروتنوئیدها، ویتامین C و اسید کارمینک به عنوان آنتی اکسیدان با مهار رادیکال های آزاد سبب تأخیر و جلوگیری از آسیب اکسیداتیو می شود (استکی، ۱۳۹۲).
۱-۶-خاک و عناصر غذایی مورد نیاز ۱-۶-۱-خاک در یک خاک مطلوب باید ۴۵ درصد مواد معدنی، ۵ درصد مود آلی، ۲۵ درصد آب و ۲۵ درصد هوا باشد. ذرات تشکیل دهنده خاک یعنی بافت خاک باید به نسبتهای مناسب باشد. قسمت جامد خاک را مواد آلی و معدنی تشکیل می دهند و قسمت مایع آن را محلول خاک مینامند، که شامل آب و مواد معدنی قابل حل در آب می باشد. قسمت گازی خاک را نیتروژن، اکسیژن و دی اکسیدکربن تشکیل میدهد. وجود اکسیژن کافی برای رشد ریشهها الزامی میباشد. بافت خاک را ذرات شن با قطر ۲-۰۲/۰ میلیمتر، سیلت با قطر۰۰۲/۰-۰۲/۰ میلیمتر و رس با قطر کمتر از ۰۰۲/۰ میلیمتر تشکیل می دهند. بافت لومی اندازه کافی از ذرات خاک را دارا بوده و خاک مناسب برای ازدیاد گیاهان میباشد. ساختمان خاک مربوط به چگونگی قرار گرفتن ذرات خاک در توده خاک میباشد (جلیلی مرندی، ۱۳۸۲). منشأ اصلی مشکلات پرورش دهندگان گیاهان (کاکتوس ها)، اغلب بسترکشتی است که رشد نشاء از مرحله جوانهزنی و ریشه زایی تا زمان انتقال به محیط دائمی در آن صورت میگیرد. تمام آب و مواد غذایی توسط ریشه های کاکتوس از محیط کشت جذب می شود. برای تأمین مقادیر کافی مواد غذایی، محیط کشت باید این مواد غذایی را در خود نگه دارد، دارای اسیدیته قابل قبول برای فراهمی این عناصر باشد و محیطی را ایجاد نماید که ریشهها بتوانند در آن رشد کرده و عمل خود را انجام دهند. کیفیت بسترکشت را میتوان به دو عامل تقسیم نمود: ویژگیهای فیزیکی و ویژگی های شیمیایی. این ویژگیها اهمیت زیادی در بسترکشت خوب دارند و تفاوتی نمیکند که اندازه گیاه ما چقدر باشد.کمبود وسمّیت عناصر غذایی، بیماریهای پوسیدگی ریشه، رشد ضعیف ریشه، کشیدگی گیاهان و جوانه زنی ضعیف، همگی مشکلاتی هستند که از کیفیت نامناسب بسترکشت ناشی می شوند. بسیاری از پرورشدهندگان کاکتوس، به دلیل عدم درک کیفیت بسترکشت و چگونگی کنار آمدن با آن، کل محصول خود را از دست می دهند. هدف کلی هر پرورش دهنده کاکتوس، توسعه و بهبود کیفیت بسترکشت و سپس ارزیابی ثبات آن در طول زمان است. ۱-۶-۲-ویژگی های فیزیکی شایستگی عمومی محیطکشت کاکتوسها برای جذب آب و مواد معدنی توسط ویژگی فضای باز یا روزنههایی تعیین می شود که بین ذرات جامد محیطکشت وجود دارد. این فضاها در اصل جایی در خاک هستند که آب و هوا در آنها ذخیره شده یا حرکت می کنند و ریشه های گیاه در آن رشد مییابند. حجم کل حفره ها(تخلخل) و اندازه حفرهها هر دو مهم هستند. تخلخل تعیین کننده ظرفیت نگهداری آب و اندازه حفرهها تعیین کننده مقدار حقیقی نگهداری آب و فضای هوا پس از آبیاری و زهکشی است. ویژگیهای فیزیکی اصلی را که باید در مورد محیط کشت بدانیم شامل: ظرفیت نگهداری آب، تخلخل هوا و ظرفیت تبادل کاتیونی است. ظرفیت نگهداری آب (WHC)[1]، یا ظرفیت گلدانی یک محیط کشت، شامل تواتایی نگهداری آب توسط آن محیط است. آبی که توسط محیط کشت نگه داشته می شود، ممکن است برای گیاه قابل دسترس باشد یا نباشد. آب غیرقابل دسترس آبی است که با نیروی زیادی به سطح ذرات چسبید و ریشه های گیاه نمی توانند آن را جدا نماییند. درخاکهای معدنی، آب بسیار کمی وجود دارد که آن هم برای ریشه غیر قابل دسترس است. مقدار آب غیر قابل دسترس محیط کشتهای آلی یا آمیختههای تجاری بالاست و تحت تاثیر اجزای تشکیل دهنده محیط قرار میگیرد. ظرفیت نگهداری آب محیط بر دفعات آبیاری محیط تاثیر گذار است. فضاهای روزنهای کاپیلاری (حفرههای بسیار ریز بین ذرات) آب را بر خلاف نیروی جاذبه زمین در خود نگه میدارند، بنابراین درWHC دخیل هستند. هرچهWHCبیشتر باشد، نیاز به آبیاری آن محیط بیشتر خواهد بود (Kramer, 1995). برخلاف WHC، این فضاهای تخلخل هواست (AP)[2] که تا حدی توسط مقدار فضاهای روزنهای غیر کاپیلاری در محیطکشت تعیین می شود. فضاهای غیرروزنهای غیر کاپیلاری حفرههای بزرگتری بین ذرات هستند که آب بین آنها توسط نیروی جاذبه زمین زهکشی شده و به جای آن هوا قرار می گیرد (Kramer 1995). به طور طبیعی، در یک گلدان ۱۵سانتی متری، یک محیط رشد خوب غیرخاکی باید %۲۰-۱۵AP داشته باشد. هر چه ظروف کشت و اندازه ذرات سازنده محیطکشت کوچکتر باشند، میزان AP کاهش مییابد. ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC)[3]محیط کشت، توانایی محیط در جلوگیری از نشت عناصراست، بنابراین آنها را برای استفاده گیاه در خود نگه میدارد. ظرفیتتبادلکاتیونی معمولأ به صورت میلیاکیوالان بر ۱۰۰سانتی متر مکعب (meq/100cc) اجزای خشک تشکیل دهنده محیط ریشه بیان می شود. سطح ۶ تا ۱۵ میلیاکیوالان بر۱۰۰سانتیمترمکعب، برای محیط کشت گلخانه ای، مناسب تلقی می شود(Nelson, 1991). آمیختههای بر پایه پیت، دارایCEC پایینتری نسبت به خاکهای معدنی هستند، بنابراین نیاز به دفعات کوددهی تکمیلی بیشتری دارند. چگالی توده عبارتست از وزن خشک اجزای تشکیل دهنده محیط کشت به حجم آنها. برای مثال، ماسه دارای چگالی توده زیاد است و پرلایت دارای چگالی توده کم است. برخی از اجزای تشکیل دهنده مانند پیت خزه هنگامی که خشکند خیلی سبک هستند اما توانایی جذب مقدار زیادی آب را دارند و سنگین میشوند. به طور معمول، برای بیشتر فراوردهها محیطکشتی با چگالی توده کم تا متوسط ۱۶۰ تا ۱۸۰ گرم بر لیتر مکعب به کار گرفته می شود تا از خستگی کارگران بکاهد و هزینه های جابهجایی را کم کند. افزون بر این، سبدهای آویزان باید هرچه ممکن است سبک وزن باشند تا وزن روی اسکلت گلخانه کم شود. در بعضی موارد محیط کشتی با چگالی توده بالاتر ممکن است لازم باشد تا گیاهان بلند مانند گیاهان برگسارهای و گیاهان مادری در مراحل تولید و بازار رسانی نیفتند (خوشخوی، ۱۳۹۲). ۱-۶-۳-ویژگیهای شیمیایی ویژگیهای شیمیایی بسته به چگونگی آبیاری و کوددهی، کیفیت آب و محیط رشدگیاهان به سرعت تغییر می کند. باید موارد زیر را بدانید: اسیدیته محیطکشت ۲) نمکهای محلول ۳) عناصر غذایی ۱-۶-۳-۱-اسیدیته محیط فراهمی عناصر توسط اسیدیته محیط ریشه کنترل می شود (جدول۱-۱). جدول (۱-۱) فراهمی عناصر با pHدر محیط کشت بر پایه پیت تغییر می کند.
زیاد بود: کلسیم، نیتروژن آمونیومی |
به راحتی قابل استفاده |
زیاد بود: آهن، منگنز، بور، مس، روی، سدیم، نیتروژن آمونیومی |
کمبود: آهن، منگنز، بور، مس، روی، منیزیم، فسفر |
کمبود: کلسیم، منیزیم، فسفر، پتاسیم،گوگرد، مولیبدن |
۶٫۵ دامنه تغییرات pH 5.5 |
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
In recent years studying genetic variation among population by determination of allele frequencies and genetic parameters became a new method that it has been done in different population all around the world. By using this method lots of similarities has been founded among population around the world. These similarities represent the same genetic pool and also it may show the same population in the past as well. So it seems that different population were one at the first and geographical situations or migrations were the reasons that caused its separation. Studying short tandem repeats (STR) in genome is the best way to founding genetic variation in population. The aim of this study was to investigate the genetic variation of two population of Iran, Yazd and Kermanshah people. For this purpose the genetic profile of 50 unrelated individual from each population prepared by using ABI kit. This kit contains fifteen str loci (D8S1179, D21S11, D7S820, CSF1PO, D3S1358, TH01, D13S317, D16S539, D2S1338, D19S433, VWA, TPOX, D18S51, D5S818 and FGA) and also amylogenin gene for sex determination. The result showed all the loci were in Hardy Weinberg equilibrium except two loci(D19s433 , D2s820) in Kermanshah and three loci (D19s433, D21s11 and VWA) in Yazd population. More over forensic parameters including PIC, PD, PE and MP have been calculated. After all the results have been compared with other population in neighbor countries. This study revealed that these loci were the suitable loci for identification people and studying genetic population variation. Also the comparison showed that both of Yazd and Kermanshah people were similar to Turkish genetically, but were different from other countries. In addition Yazd has more homogeneous population than Kermanshah, that it could be due to pristine gene pool of this population in the past centuries. Keywords: Short tandem repeats; Microsatellite markers; Population genetic فصل اول مقدمه ۱-۱ مقدمه درگذشته مطالعهی تکامل و مهاجرتها از طریق کشف و بررسی بقایای اسکلتی و فسیلها انجام میشد. اما از حدود سه دههی پیش، باستانشناسان و زیستشناسان با بهکارگیری آنالیزهای DNA موفق به کشفهای بسیار دقیقی شدند که کمک فراوانی به ردیابی تاریخ مهاجرت بشر و تکامل انسانها نموده است. یکی از پرکاربردترین راههای آنالیز DNA، بررسی نشانگرهای[۱] ژنتیکی افراد است، که از مهمترین آنها میتوان به توالیهای کوتاه تکراری[۲] موسوم به STR اشاره کرد. STRها، توالیهایی به طول یک تا سیزده نوکلئوتید هستند که در ژنوم موجودات در نواحی غیرکدکننده موجود میباشند. هر فرد توالیهای منحصر به فردی دارد و هیچ دو نفری در جهان نیستند که توالیهای یکسانی داشته باشند. به همین دلیل ازSTR ها میتوان در مطالعات جمعیتی و بررسی تنوع ژنتیکی در جمعیتها سود جست [۱]. علاوه بر مطالعات جمعیتی ازSTR ها میتوان در موارد تعیین هویت، تعیین ابویت، تستهای پزشکیقانونی و سایر موارد استفاده کرد. به طور معمول STRهایی که برای تعیین هویت و مطالعات ژنتیکی جمعیت بهکار میروند، یکسان هستند و شامل پانزده جایگاه به نامهای D8S1179،D21S11 ، D7S820،CSF ،D3S1358 ،TH01 ، D13S317، D16S539،D2S1338 ، D19S433، VWA، TPOX،D18S51 ، D5S818،FGA ،VWA ، TPOXو TH01 میباشند [۱].
همچنین از روش مشترکی موسوم به تعیین الگوی DNA در این زمینهها استفاده میشود. هر فرد دارای الگوی DNA منحصر به فرد است که تا پایان عمر تغییر نخواهد کرد. محققان دریافتند که افراد یک جمعیت در الگوهای ژنتیکی خود دارای تشابهاتی هستند که منحصر به همان جمعیت است و با الگوی افراد جمعیتهای دیگر متفاوت است. از این تفاوتها میتوان برای ردیابی تاریخ مهاجرت و تکامل انسانها استفاده نمود (۱). ۱-۲ نشانگر چیست؟ صفاتی را که میتوانند به عنوان نشانهای برای شناسایی افراد حامل آن صفت مورد استفاده قرار گیرند، نشانگر مینامند. مندل[۳] نخستین کسی بود که از نشانگرهای ظاهری برای مطالعه چگونگی توارث صفات در نخودفرنگی استفاده کرد. اما گاهی صفات به سادگی و با چشم غیر مسلح قابل مشاهده نیستند، مانند گروه خونی. برای مشاهده چنین صفاتی باید آزمایشهای خاصی صورت گیرد. به طور کلی هر صفتی که بین افراد متفاوت باشد، ناشی از تفاوت موجود میان محتوای ژنوم آنها میباشد. حتی بروز صفات به صورت متفاوت در میان افراد (در شرایط محیطی یکسان)، به علت تفاوت در ژنوم آنها است. این تفاوتها میتوانند به عنوان نشانه یا نشانگر ژنتیک به کار گرفته شوند. به طور کلی برای آنکه صفتی به عنوان نشانگر ژنتیک مورد استفاده قرار گیرد، باید دست کم دو ویژگی داشته باشد: ۱-در بین دو فرد متفاوت باشد (چند شکلی[۴]) ۲-به توارث برسد (۲). ۱-۳ انواع نشانگرهای ژنتیکی نشانگرهای ژنتیکی عبارتند از: ۱-نشانگرهای مورفولوژیک ۲-نشانگرهای پروتئینی ۳-نشانگرهای مولکولی در سطح DNA و RNA ۱-۳-۱ نشانگرهای مورفولوژیک کاربرد نشانگرهای مورفولوژیک به دهها سال پیش از کشف DNA مربوط میشود. نشانگرهای مورفولوژیکی که پیامد جهشهای قابل رویت در مورفولوژی هسته، از ابتدای این سده مورد استفاده قرار گرفتند. صفات مورفولوژیکی که عمدتا توسط یک ژن کنترل میشوند، میتوانند به عنوان نشانگر مورد استفاده قرار گیرند. این نشانگرها شامل دامنه وسیعی از ژنهای کنترلکننده صفات فنوتیپی هستند و جز نخستین نشانگرها به شمار میآیند و از زمانهای بسیار دور یعنی از زمانی که محل ژنها روی کروموزوم مشخص شد، مورد استفاده قرار میگرفتند (۲). معایب نشانگرهای مورفولوژیک
- اغلب دارای توارث غالب و مغلوب بوده و اثرات اپیستازی و پلیوتروپی[۵] دارند.
- تحت تاثیر شرایط محیطی و مرحله رشد موجود قرار میگیرند.
- فراوانی و تنوع کمی دارند.
- گاهی برای مشاهده و ثبت آنها باید منتظر ظهور آنها ماند.
- اساس ژنتیک بسیاری از نشانگرهای مورفولوژیک هنوز مشخص نشده است(۲).
۱-۳-۲ نشانگرهای پروتئینی در دهه ۱۹۵۰، نشانگرهای پروتئینی قابل مشاهده توسط الکتروفورز پروتئینها تحول شگرفی را ایجاد نمودند. برخی از تفاوتهای موجود در ردیفDNA بین دو موجود ممکن است به صورت پروتئینهایی با اندازههای مختلف تجلی کنند، که به روشهای مختلف بیوشیمیایی قابل ثبت و مطالعه میگردند. این قبیل نشانگرها را نشانگرهای مولکولی در سطح پروتئین مینامند که از آن جمله میتوان به سیستم آیزوزایم[۶]/آلوزایم[۷] اشاره کرد. معمولترین نوع نشانگرهای پروتئینی آیزوزایمها هستند که فرمهای مختلف یک آنزیم را نشان میدهند. آیزوزایمها به طور گسترده در بررسی تنوع ژنتیکی بهکار گرفتهشدند. نشانگرهای پروتئینی تغییرات را در سطح ردیف و عمل ژن به صورت نشانگرهای همبارز نشان میدهند. اما این دسته از نشانگرها هم دارای معایبی هستند. برخی از معایب آنها عبارتاند از:
- محدود بودن فراوانی این نوع نشانگرها؛
- تعداد آیزوزایمهای قابل ثبت و مشاهده که میتوان از آنها به عنوان نشانگر استفاده کرد به یکصد عدد نمیرسد؛
- محدود بودن تنوع ژنتیکی قابل ثبت در آیزوزایمها(نداشتن چند شکلی)؛
- پیچیدگی فنوتیپهای الکتروفورزی آیزوزایمها به دلیل دخیل بودن آنزیمهای مرکب از چند پلیپپتید مستقل در ترکیب برخی از آیزوزایمها(۳).
اما پیشرفتهایی که در زمینهی الکتروفورز دوبعدی با قدرت تفکیک زیاد پدید آمده، تجزیه تحلیل همزمان هزاران پروتئین را میسر ساخته و مجددا بهعنوان فناوری پیشتاز در عرصه نشانگرهای مولکولی مطرح شدهاند. تاثیرپذیری نشانگرها از محیط که بهطور معمول بهعنوان یکی از محدودیتها و نکات منفی نشانگرهای مولکولی یاد میشود، در مورد این نشانگرها تبدیل به برتری شده و جایگاه متمایزی را در بین سایر نشانگرها به ارمغان آورده است. پروتئومیکس(مطالعه سراسری کل پروتئینهای موجود در یک سلول یا یک ارگانیسم) میتواند بهطور همزمان برای مطالعه بیان ژن و همچنین برای شناسایی پروتئینهای واکنش دهنده به شرایط محیطی مورد استفاده قرار گیرد(۳). ۱-۳-۳ نشانگرهای مولکولیDNA وRNA دستهای دیگر از تفاوتهای موجود در سطح DNA هیچ تظاهری ندارند. نه صفت خاصی را کنترل میکنند و نه در ردیف اسیدهای آمینه پروتئینها تاثیری برجای میگذارند. این دسته از تفاوتها را میتوان با روشهای مختلف شناسایی، قابل دیدن و ردیابی کرد و به عنوان نشانگر مورد استفاده قرار داد. این نشانگرها که تعدادشان تقریبا نامحدود است، فقط از راه تجزیه و تحلیل مستقیم DNA قابل ثبت هستند. بنابراین به آنها نشانگرهای مولکولی در سطح DNA گفته میشود. نشانگرهای مولکولی فراوان و در هر موجود زندهای میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. تاکنون تعداد زیادی از نشانگرهای DNA معرفی شدهاند. این نشانگرها از نظر بسیاری از ویژگیها مانند درجهی چندشکلی، غالب یا همبارز بودن، تعداد جایگاههای تجزیه شده در هر آزمایش DNA، توزیع در سطح کروموزوم، تکرارپذیری، نیاز یا عدم نیاز به توالییابی DNA الگو و هزینهی مورد نیاز با همدیگر متفاوتاند. انتخاب بهترین نشانگر به هدف مطالعه (انگشت نگاری، تهیه نقشه پیوستگی[۸]، ژنتیک جمعیت و روابط تکاملی) و سطح پلوئیدی موجود مورد مطالعه بستگی دارد(۴). مزایای کاربرد نشانگرهای مولکولی
- عدم تاثیرپذیری آنها از شرایط محیطی خارجی و داخلی موجود؛
- امکان بهکارگیری آنها در مراحل نخستین رشد جنینی حیوانات و مراحل نخستین رشد موجودات؛
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
۲-۳-۲-۱۳-۱- دینداری ریائی و در روایتی امام صادق, از جدش رسولخدا۳ روایت کند که فرمود: «سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ … یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً … یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلَا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ»[۲۲۹]: زود است بیاید بر مردم زمانیکه دینشان ریائی باشد و خداوند هم عقابش را شامل حال ایشان کند به طوری که او را بخوانند مانند شخص غریق و به اجابت نرسد. ۲-۳-۲-۱۳-۲- ضعف ایمان پیامبر۳ فرمود: «إِنَّ عِنْدَهَا … یُقَارِبُ الْأَسْوَاقُ إِذَا قَالَ هَذَا لَمْ أَبِعْ شَیْئاً وَ قَالَ هَذَا لَمْ أَرْبَحْ شَیْئاً فَلَا تَرَى إِلَّا ذَامّاً لِلَّهِ»[۲۳۰]: آن وقت بازارها نزدیک هم باشند یکی گوید چیزی نفروختم و دیگری گوید ربحی نبردم، همه را مذمت کننده خدا بینی. در این روایت مستقیماً به موضوع فوق اشاره نشده است ولی میتوان آن را استنباط کرد که این، از نشانه های ضعف ایمان است وقتی که آدم ضررها را از جانب خداوند میدانند. ۲-۳-۲-۱۳-۳- طولانی شدن غیبت امام زمان, و ایجاد انحراف در مردم از دیگر انحرافاتی که در آخرالزمان متوجه مردم میباشد این است که مردم به خاطر طولانی شدن غیبتِ امام زمان, دچار نوعی لغزش میشوند و این در حالی است که خداوند این غیبت را برای اهدافی قرار داده است که روایت زیر آن را بیان می کند:
امام باقر, فرمود: «و ذلک بعد غیبه طویله لیعلم اللَّه من یطیعه بالغیب و یؤمن به»[۲۳۱]: و این (یعنی خروج حضرت مهدی,) بعد از غیبت طولانی است برای این که خداوند بداند چه کسی در غیب او را مطیع است و به او ایمان دارد. اما برخی از مهم ترین انحرافات در آخرالزمان به خاطر امر غیبت؛ الف- حیرت جاهلان، هلاکت باطل جویان و دروغگو بودن وقت گذاران امام عسکری, فرمود:«أَمَا إِنَّ لَهُ غَیْبَهً یَحَارُ فِیهَا الْجَاهِلُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُبْطِلُونَ وَ یَکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُون»[۲۳۲]: آگاه باشید که برای او غیبتی است که جاهلان در آن حیران بمانند و باطل جویان در آن هلاک شوند و وقت گذاران در آن دروغ گویند پس از آن خارج شود. ب- فراموشی یاد حضرت, و امتحان دیگران صقر بن دلف از امام جواد, درباره علنی کردن نام گذاری امام زمان به «قائم» و « مُنْتَظَرَ» پرسید و ایشان در جواب فرمود: «لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَهً یَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ یَکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ»[۲۳۳]: چون پس از آن قیام کند که از یادها رفته است و بیشترِ معتقدانِ به امامتش برگشتهاند، عرض کردم چرا ایشان را منتظر نامیدهاند؟ فرمود براى آنکه غیبتى دارد که روزهاى بسیارى از آن گذشته باشد و مدتش طولانى شود و مخلصان، انتظار او را کشند و شکاکان منکر او شوند و جاحدان، یاد او را به تمسخر گیرند و وقتگذاران درباره او دروغگو باشند و شتابزدگان درباره او هلاک گردند و تسلیم شدگان –به امر- او نجات یابند. ج- ارتداد از دین به خاطر طولانی شدن غیبت امام حسین, فرمود: «لَهُ غَیْبَهٌ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الدِّینِ آخَرُونَ فَیُؤْذَوْنَ وَ یُقَالُ لَهُمْ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِی غَیْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّکْذِیبِ بِمَنْزِلَهِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِص»[۲۳۴]:براى او غیبتى است طولانى که جمعى در آن از دین بیرون روند و دیگران بر دین پا برجا بمانند و آزار کشند و به آنها گفته شود این وعده چه وقت عملى شود اگر شما راست میگویید؟ آگاه باشید که اگر صبرکنندگان در غیبت او، بر آزار و تکذیب بمانند -همانند- جهادکنندگان با شمشیر در رکاب رسول خدا۳ هستند. د- گمراه شدن امتها رسولخدا۳ فرمود: «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی تَکُونُ لَهُ غَیْبَهٌ وَ حَیْرَهٌ تَضِلُّ فِیهَا الْأُمَمُ یَأْتِی بِذَخِیرَهِ الْأَنْبِیَاءِ , فَیَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»[۲۳۵]: فرزندم مهدى یک غیبت و حیرتى دارد که گمراه شوند در آن امتها، با ذخیره پیغمبران آید و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از جور و ظلم شده است. ه- تغییر دید مردم نسبت به امام عصر, امام صادق, فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَتُکْفَؤُنَّ کَمَا تُکْفَأُ السُّفُنُ فِی أَمْوَاجِ الْبَحْرِ … وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَهَ رَایَهً مُشْتَبِهَهً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ»[۲۳۶]: بپرهیزید از فاش کردن اسرار مذهب، همانا به خدا که امام شما سالهاى سال از روزگار این جهان غایب شود و هر آینه شما در فشار آزمایش قرار گیرید تا آنجا که بگویند: امام مُرد، کشته شد، به کدام دره افتاد؟ ولى دیده اهل ایمان بر او اشک بارد، و شما مانند کشتیهاى گرفتارِ امواجِ دریا، متزلزل و سرنگون شوید، همانا دوازده پرچم مشتبه برافراشته گردد که هیچ یک از دیگرى تشخیص داده نشود (حق از باطل شناخته نشود). و- یأس از فرج از دیگر انحرافات در آخرالزمان آن است که مردم از فرج و ظهور امام زمان بنا به دلایلی نا امید و مأیوس میشوند. رسولخدا۳ فرمود: «کیف أنتم إذا استیأستم من المهدی فیطلع علیکم مثل قرن الشمس یفرح به أهل السماء و الأرض فقیل یا رسول الله و أنى یکون ذلک قال إذا غاب عنهم المهدی و أیسوا منه»[۲۳۷]: چه شود شما را وقتی که مأیوس شوید از مهدی پس مثل خورشید بر شما طلوع کند که اهل آسمان و زمین خوشحال شوند. عرض شد این چه وقت خواهد بود؟ فرمود وقتی که مهدی غائب شود و از او مأیوس شوید. ۲-۳-۲-۱۳-۴- برانگیخته شدن وسوسهها در اعتقادات در روایتی امام علی, فرمود: «إذا … هاجت الوساوس»[۲۳۸]: هنگامی که وسوسهها به هیجان درآیند. که این برانگیخته شدن وسوسهها به احتمال قوی همان وسواسهای فکری و یا اعتقادی باشد که در آخرالزمان میان مردم زیاد می شود. ۲-۳-۲-۱۳-۵- شیوع انحرافات، در درون دین با توجه به روایات آخرالزمان آنچه در آن موقع از ناحیه مسلمین گریبانگیر اسلام می شود به قرار زیر است: الف- ابطال اسلام و احکامش امام علی, فرمودند: «و تبطل الأحکام و تحبط الإسلام»[۲۳۹]: و اسلام و احکام آن باطل شود. که نتیجه این ابطال و تعطیل شدن اسلام و احکام دین، ضعیف و ناقص شدن آن است که امام علی, در ذکر نشانه های آخرالزمان فرمودند: «إِذَا … ضَعُفَ الدِّینُ»[۲۴۰]: هنگامی که دین ضعیف شد. ب- عدم اقامه حدود برای خدا حضرت رسول۳ فرمودند: «یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا … فَلَا یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ وَ لَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً»[۲۴۱]: ای سلمان! آن وقت حدی برای خدا جاری نمی شود و به خدا هم ضرری نمیرسانند. ج- انکار احکام دین پیامبر۳ فرمودند: «یَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا … یُنْکِرُونَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[۲۴۲]: ای سلمان! آن وقت امر به معروف و نهی از منکر را انکار کنند. د- غربت اسلام پیامبر۳ فرمودند: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً کَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ»[۲۴۳]: به راستی که اسلام در آغاز امر غریب بود و در آینده هم غریب خواهد شد همانطور که در اولش بود پس خوشا به حال غرباء. بیان: در ابتدا بهتر است که مراد از غربت اسلام را بدانیم که چیست. عدهای گفتهاند که مراد از غربت اسلام در ابتدا و انتهایش به دلیل کمی تعداد مسلمانان به لحاظ کمّی است، یعنی همان طور که در آغاز، تعداد مسلمین کم بود در آخرالزمان هم، کم خواهد شد.[۲۴۴] ولی این بیان قابل قبول نیست؛ زیرا در دنیای کنونی روند و رشد مردم جهان به سوی اسلام و مسلمان شدن، قابل ملاحظه و چشمگیر است. لذا قطعاً غربت اسلام به دلیل کم بودن تعداد مسلمین نیست. عدهای بیان میدارند که مراد از غربت اسلام در اولش به دلیل شیوع کفر و کمی اسلام میباشد و در آخر الزمان هم به همین دلیل در جایی که اسلام و ایمان از مردم منقطع میگردد، غریب می شود.[۲۴۵] این دیدگاه هم اندکی جای اشکال دارد از این جهت که با گسترش روز به روز اسلام در جهان، دیگر محدوده کفر در حال کوچک شدن است ولی از این جهت که ایمان از مردم سلب می شود، قابل توجه است. عدهای دیگر، غربت اسلام را به دلیل محو شدن رسوم و احکام دین میدانند[۲۴۶] که در اول و آخر اسلام هم به این شکل بوده و خواهد شد. که این حرفِ درستی است. گروهی هم غربت دین را به دلیل ضعف آن میدانند که در ابتدا ضعیف بود و در آخرالزمان هم ضعیف خواهد شد که امام زمان, با ظهورش آن را قوی میگرداند.[۲۴۷] که این حرف اگر به لحاظ کمّی و تعداد مسلمین باشد اشتباه است ولی اگر به لحاظ کیفیت و تحکیم احکام و اخلاقیاتِ فراموش شده باشد حرف کاملاً درستی است. و در روایتی آمده است که ابوبصیر از امام صادق, از معنای روایت فوق میپرسد که امام در پاسخ به او میگوید: «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ یَسْتَأْنِفُ الدَّاعِی مِنَّا دُعَاءً جَدِیداً کَمَا دَعَا إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ۳ فَأَخَذْتُ بِفَخِذِهِ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنَّکَ إِمَامِی فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ سَیُدْعَى کُلُّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ أَصْحَابُ الشَّمْسِ بِالشَّمْسِ وَ أَصْحَابُ الْقَمَرِ بِالْقَمَرِ وَ أَصْحَابُ النَّارِ بِالنَّارِ وَ أَصْحَابُ الْحِجَارَهِ بِالْحِجَارَهِ»[۲۴۸]: دعوتکننده ما، دعوت خود را از سر مىگیرد. مانند دعوت پیغمبر۳، پس دستم را بر پای ایشان گذاشتم و گفتم شهادت میدهم که شما امام من هستید. پس ایشان فرمود: حضرت حجت, هر گروهی را به سمت رهبرانش هدایت می کند (مثلاً) اصحاب خورشید و ماه و آتش و سنگ را هر کدام به سمت رهبرشان راهنمایی می کند. [منظور این است که حضرت,، حق و باطل را کاملاً مشخص مینماید.] اما از اقوال فوق به این نتیجه میرسیم که مراد از غربت اسلام در ابتدایش، همین کم بودن تعداد مسلمین و نیز درست انجام ندادن احکام، و فراموشی اخلاقیاتش میباشد ولی غربتِ دین در آخرالزمان نه به خاطر کم بودن تعداد مسلمین است چرا که تعدادشان زیاد است بلکه به خاطر فراموشی احکام و حدود و به خصوص اخلاقیات و مسائل تربیتی ناب اسلامی است که به دست فراموشی سپرده شده است. اما مراد از غرباء چه کسانی است؟ در این مورد نظریات گوناگونی مطرح شده است: ۱: غرباء همان مسلمین اندکی هستند که در آخر الزمان بر اذیت آزارهای کفار صبر می کنند و بر دین اسلام میمانند.[۲۴۹] ۲: غرباء کسانی هستند که در آخرالزمان یا هر دو زمان [یعنی آغاز و انجام اسلام]، تابع حق، باقی ماندهاند.[۲۵۰] ۳: اینان در واقع همان منتظرین امام زمان, و قائلین و عارفین به امامت آن بزرگوار میباشند.[۲۵۱] ۴: در روایتی رسول خدا۳ اینان را این گونه معرفی می نماید: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً کَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ فَقِیلَ وَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ۳ قَالَ الَّذِینَ یَصْلُحُونَ إِذَا فَسَدَ النَّاسُ إِنَّهُ لَا وَحْشَهَ وَ لَا غُرْبَهَ عَلَى مُؤْمِنٍ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَمُوتُ فِی غُرْبَتِهِ إِلَّا بَکَتْ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَهُ رَحْمَهً لَهُ حَیْثُ قَلَّتْ بَوَاکِیهِ وَ فُسِحَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بِنُورٍ یَتَلَأْلَأُ مِنْ حَیْثُ دُفِنَ إِلَى مَسْقَطِ رَأْسِهِ»[۲۵۲]: اسلام در آغاز غریب بود و بار دیگر هم غریب خواهد شد، و خوشا بحال غرباء گفته شد. یا رسول اللَّه این غریبان چه افرادى هستند؟ فرمود: آنها کسانى هستند هرگاه مردم فاسد گردند جامعه را به صلاح دعوت مىکنند. مؤمن هرگز در وحشت و تنهائى نیست، هرگاه مؤمنى در غربت بمیرد فرشتگان براى او گریه مىکنند و براى او طلب مغفرت مىنمایند، و این براى مؤمنى است که غریب بمیرد و گریهکننده نداشته باشد، در قبر او نورى خواهد بود که از محل دفنش تا مسقط الرأس او را روشن خواهد کرد. ۵: در جایی دیگر رسول خدا۳ غرباء را این گونه معرفی می کند: «إن الإسلام بدأ غریبا و سیعود غریبا کما بدأ طوبى للغرباء قیل و ما الغرباء قال النزاع من القبائل»[۲۵۳]: به راستی که اسلام غریب بود و در آینده هم غریب میگردد همانطور که در ابتدا اینگونه شد. خوشا به حال غرباء! گفته شد: غرباء کیانند؟ فرمود: کسانی که از قبیلهها –شان به دلیل انحرافات زیاد - جدا شده اند. و: شاید مراد از غرباء همان مؤمنین اندکی باشند که در آن روزگاران پایبند به تمام دستورات اسلام از احکام تا اخلاقیات باشند که با توجه به اینکه در آن زمان، اسلام و اخلاقیات از بین رفته و کم رنگ گشته است و سعی در عمل و رعایت کردن آنها دارند، در میان خیل منحرفین در امت اسلامی همچون افراد غریب و مظلوم میباشند که البته به آنها هم به خاطر همین صبرشان بر این رنجها اجر عظیمی قرار داده شده است. و شاهد ما هم روایتی است از امام باقر, که فرمود: «فَالْمُؤْمِنُ غَرِیبٌ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاء»[۲۵۴]: مؤمن غریب است پس خوشا به حال غرباء. ه- کهنه شدن اسلام پیامبر۳ به حضرت فاطمه فرمودند: «مِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّهِ … یَقُومُ بِالدِّینِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ کَمَا قُمْتُ بِهِ فِی أَوَّلِ الزَّمَانِ»[۲۵۵]: مهدیِ این امت از ماست که دین را در آخرالزمان برپا می کند همانطور که من آن را در اولِ زمان به پا داشتم. با این بیان که وقتی رسول خدا۳ ظهور کرد، دین جدیدی را برای مردم آورد به گونه ای که برای ایشـان غریب بود و حتـی قبـولش نیز برای اکثـریت سخـت میآمـد و همین گونـه اسـت وقتـی که حـضرت حجت, ظهور می کند، مردم به این دلیل که از اسلام و قوانین آن اعم از احکام و اخلاقیات و اعتقادات فاصله گرفتهاند که گویا اسلام از خاطرشان فراموش شده است و نزد ایشان رنگ کهنگی به خود گرفته است لذا حضرت, با ظهور خود این معضل را رفع خواهد نمود. ۲-۳-۲-۱۴- راضی نبودن به خواست الاهی رسولخدا۳ فرمود: «سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لَا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ»[۲۵۶]: روز گاری بر مردم خواهد آمد که به خاطر طمع به دنیا، درونشان پلید و خبیث و ظاهرشان آراسته باشد و -«به خاطر همین حُسن ظاهر و خُبث طینت و اعمالِ ناپسندی است که انجام می دهند»[۲۵۷]- آن چه را که در نزد خداوند است را نمیخواهند. ۲-۳-۲-۱۵- شیوع عدم ترس از خدا امام صادق, فرمود: «فَإِذَا … رَأَیْتَ اللَّیْلَ لَا یُسْتَخْفَى بِهِ مِنَ الْجُرْأَهِ عَلَى اللَّهِ»[۲۵۸]: و دیدی که برای انجام کارهای بد، مردم انتظار شب را نمیکشند بلکه در روز انجام می دهند. و در روایتی امام صادق, فرمود: «سَیَأْتِی عَلَى أُمَّتِی زَمَانٌ … لَا یُخَالِطُهُمْ خَوْفُ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللَّهُ بِبَلَاءٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلَا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ»[۲۵۹]: بزودى بر امت من زمانى فرا خواهد رسید که هرگز نمىترسند که خداوند متعال بلایى عمومى و فراگیر نازل کند که در آن حال، مردم همانند انسان غریق او را بخوانند ولى اجابتشان نکند. ۲-۳-۲-۱۶- تأثیر پذیری امت اسلام از فرهنگ و انحرافات بیگانه
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
-o.430A ۴۱۲ + ۰.۲۵۱A ۴۳۱ - ۴.۳۷۶A ۴۶۰ + ۱۳.۲۱۶A480 ۳-۶-۲-اثر عصاره آبی برگ گیاه برگ بو بر میزان فعالیت آنزیم گایاکول پراکسیداز استخراج شده از برگ گیاهچه های گندم و شاهی ۳-۶-۲-۱-مواد و محلول های مورد نیاز در این آزمایش از برگ گیاهچه های ۲۰ روزه، عصاره آبی برگ شاخه غنچه دار گیاه برگ بو، آب مقطر، محلول هیپوکلرید سدیم ۲۰%، محلول ۲/۰ مولار گایاکول، محلول ۰۳/۰مولار H2O2، بافر فسفات ۱/۰ مولار با ۶=pH و کلرید پتاسیم (KCl) جامد استفاده گردید. ۳-۶-۲-۲-آماده سازی گیاهان گیاهچه ها و غلظت های مختلف عصاره مطابق قسمت ( ۳-۵-۱-۲ ) آماده گردید. در این آزمایش از گیاهچه های ۲۰ روزه جهت استخراج آنزیم گایاکول پراکسیداز استفاده شد. ۳-۶-۲-۳-استخراج آنزیم گایاکول پراکسیداز ابتدا محلول ۸/۰ مولار کلرید پتاسیم به عنوان بافر استخراج بدین صورت تهیه شد که به ۱۰ میلی لیتر محلول بافر فسفات۱/۰ مولار با ۶=pH ، ۶/۰ گرم کلرید پتاسیم اضافه گردید. سپس یک گرم از بافت تر برگ گیاهچه های ۲۰ روزه را توزین و درون هاون چینی با ۱۰ میلی لیتر از بافر استخراج تهیه شده، هموژنه گردید. محلول هموژنه حاصل درون فالکون ریخته شد و با سرعت ۵۰۰۰ دور در دقیقه توسط دستگاه سانتریفیوژ یخچال دار به مدت ۱۰ دقیقه سانتریفوژ گردید. مایع فوقانی به عنوان عصاره خام حاوی آنزیم گایاکول پراکسیداز مورد استفاده قرار گرفت. این عصاره تا زمان استفاده در یخچال نگاهداری شد. به منظور حفظ فعالیت آنزیم گایاکول پراکسیداز، کلیه مراحل ذکر شده در دمای°C 4+ (درون ظروف یخ) انجام گرفت. ۳-۶-۲-۴-تعیین فعالیت آنزیم برای اندازه گیری فعالیت آنزیم گایاکول پراکسیداز در گروه های شاهد و تیمار مخلوط واکنش مطابق جدول شماره ( ۳-۱ ) تهیه گردید. تغییرات جذب نور بوسیله دستگاه اسپکتروفتومتر شیمادزو مدل UV-160A در طول موجnm 436 در فواصل زمانی ۱۵ ثانیه ای برای مدت ۵ دقیقه ثبت و با یکدیگر مقایسه گردید. در این آزمایش برای هر کدام از غلظت های ذکر شده ۳ تکرار در نظر گرفته شد و میانگین مقادیر جذب خوانده شده در هر غلظت برای رسم منحنی استفاده شد.
جدول۳-۱- مخلوط واکنش جهت سنجش فعالیت آنزیم گایاکول پراکسیداز
|
بافر استخراج (ml) |
گایاکول (M2/0) (μl) |
H2O2 (M03/0) (μl) |
آنزیم (μl) |
H2O (μl) |
شاهد(کنترل) |
۳ |
۵۰ |
۵۰ |
— |
۱۰۰ |
تیمار |
۳ |
۵۰ |
۵۰ |
۱۰۰ |
— |
تجزیه و تحلیل آماری داده ها کلیه داده ها با بهره گرفتن از برنامه آماری۲۱ SPSS از طریق آزمون چند دامنه ایDuncan و در سطح ۰۵/۰α= مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت ترسیم نمودارها و منحنی استاندارد از برنامه Excel 2013 استفاده شد. فصل چهارم نتایج ۴-۱-پتانسیل آنتی اکسیدانی برگ قسمت های مختلف شاخه گیاه برگ بو با بهره گرفتن از DPPH شکل ۴-۱ منحنی استاندارد ترولکس بر حسب میکرومول را نشان می دهد. رابطه غلظت های مختلف ترولکس با مقادیر جذب در طول موجnm 515 خطی و R2 برابر ۹۸۱۵/۰ می باشد. از این منحنی به منظور ارزیابی فعالیت آنتی اکسیدانی نمونه ها بر حسب میکرومول ترولکس به ازاء گرم وزن خشک گیاه استفاده گردیده است. نتایج مربوط به فعالیت آنتی اکسیدانی غلظت های مختلف عصاره متانولی با جذب در طول موجnm 515 در شکل ۴-۲ نشان داده شده است. رابطه (correlation) بین غلظت های مختلف عصاره ی هر قسمت با مقادیر جذب در طول موج فوق خطی و R2 بین ۹۸۴۶/۰الی ۹۹۴۲/۰درصد می باشد. در جدول ۴-۱ پتانسیل آنتی اکسیدانی عصاره ها بر حسب میکرومول ترولکس بر گرم وزن خشک، مقادیر IC50 برحسب میلی گرم در میلی لیتر و درصد مهار رادیکال های DPPH توسط عصاره متانولی برگ قسمت های مختلف شاخه گیاه برگ بو منعکس گردیده است. همان گونه که در جدول ۴-۱ مشخص شده است پتانسیل آنتی اکسیدانی بین ۸۵۶/۱ ± ۶۷/۴۰ تا ۳۳۳/۰ ± ۶۷/۵۹ میکرومول ترولکس بر گرم وزن خشک می باشد. بیشترین پتانسیل آنتی اکسیدانی مربوط به برگهای شاخه غنچه دار برگ بو (µmol g-1 DW 333/0 ± ۶۷/۵۹ ) می باشد و پس از آن به ترتیب برگ های شاخه بدون میوه و غنچه (µmol g-1 DW 882/0 ± ۶۷/۵۴ ) و سپس برگ های شاخه میوه دار (µmol g-1 DW 856/1 ± ۶۷/۴۰) قرار گرفته اند. همان طور که مشخص است کمترین پتانسیل آنتی اکسیدانی مربوط به برگ های شاخه میوه دار می باشد. از نظر آماری در پتانسیل آنتی اکسیدانی برگ قسمتهای مختلف شاخه گیاه برگ بو اختلاف معنی دار در سطح ۰۵/۰α = مشاهده می شود. طبق جدول ۴-۱ محدوده مقادیر IC50 بین ۰۱۳/۰ ± ۰۱/۲ تا ۰۵۹/۰ ± ۷۲/۲ میلی گرم در میلی لیتر می باشد. کمترین مقدار IC50 مربوط به برگ های شاخه غنچه دار برگ بو می باشد که مسلماً بیشترین پتانسیل آنتی اکسیدانی را نسبت به برگ های دیگر به خود اختصاص داده است. از نظر آماری بین مقادیر IC50 برگ قسمت های مختلف شاخه گیاه برگ بو اختلاف معنی داری در سطح ۰۵/۰α= مشاهده می شود.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|