حقیقت تعالیم مسیح این بود که خدا بمنزلۀ پدری است که تمامی بنی نوع بشر را چون فرزندان خود محبت نموده، توجه و پرستاری می نماید. او تعلیم داد که این پدر وجودی مجهول و نامعلوم نیست بلکه عارف بر تمامی حوائج ما بوده و مشتاق است تا در معرفت وی رشد نمائیم. پس چون او پدر محبوب و کامل است که حتی دشمنان خود را نیز محبت نمائیم و آسیب رسانندگان خود را بخشیده و در ازای بدی بدیگران نیکوئی روا داریم. باز تعلیم فرموده است که هیچ چیز ظاهری نمی تواند انسان را نجس سازد، بلکه فقط گناه در قلب انسان را نجس می نماید. بدین لحاظ از شاگردان خود منتظر بود که مطلقاً قلوب خود در نیاورند. او فرمود که خدا در ابتدا یک زن و یک مرد آفرید و ارادۀ وی آنست که این یگانگی جدائی نپذیرد. قسم خوردن را اکیداً قدغن فرموده خواست تا هر چه شخص بگوید کاملاً راست و صحیح باشد. خلوص عقیده را در عبادت لازم شمرده و بطور سخت کسانی را که از روی ریا عبادت می نمودند ملامت می فرمود. روزه یا اعیاد یا نماز یا صدقه مخصوصی تعیین نکرد، بلکه شاگردان خود را تعلیم داد که خدا را چون پدر خود خرسند نموده و همیشه سعی نمایند تا وی را خشنود سازند و همگی را چون برادران خود محبت نمایند.
مسیح راجع به ملکوت آسمان یعنی سلطنت خدا اغلب موعظه می نمود و تعلیم می داد که فقط کسانیکه تولد تازه یافته اند و مثل اطفال کوچک گردیده اند می توانند داخل چنین ملکوتی بشوند و بدین وجه مردم را دعوت می نمود که از گناهان خود توبه نموده بوی ایمان آورند تا باب دخول برای ایشان مفتوح گردد. خود را «د ر» خطاب نموده و می فرمود که جمیع داخل شوندگان باید بوسیلۀ وی دخول یابند. خویشتن را نیز جادۀ مستقیم به پدر دانسته و جز بوسیلۀ خود شناسائی پدر را برای کسی ممکن نمی دانست. بالاتر از همه عیسی مسیح خود را پسر یگانه خدا خوانده و تعلیم می داد که از برای قربانی به جهت گناهان مردم در این دنیا قدم نهاده است. تمامی محتاجان را بخود دعوت می فرمود تا بنزد وی آمده تحصیل را حتی نمایند چنانکه می فرمود: «بیائید نزد من ای تمام زحمتکشان و گران باران و من شما را آرامی خواهم بخشید.» از تمامی مردم انتظار داشت که وی را پادشاه و قاضی اعظم خود بدانند و پیشگوئی فرمود که رجعت خواهد کرد و تمامی مردگان را زنده نموده و به هر کس بر وفق ایمانش جزا خواهد داد. او قدرت آمرزش گناهان را داشته خود را با پدر یکی می دانست و فقط آنچه ارادۀ پدر بود به انجام آن می کوشید.
۵-۱-۳. مختصری از وظایف اخلاقی عیسویان:
شخص عیسوی برای آنکه در نزد خداوند تقرب یابد، و لایق سلطنت خداوند شود، لازم نیست قربانی کند، و آداب و رسوم دقیقه، مثل مشرکین و یهود بجا آورد. بلکه باید، درصدد تکمیل خود باشد و از کلمات عیسی(ع) است که کامل باشید، چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل می باشد. لازمۀ کامل بودن اولاً محبت است. چنانکه عیسی (ع) فرموده است باید خدا را از صمیم قلب دوست بداری و به ابناءِ نوع هم مثل خودت محبت بورزی و لازمۀ محبت ورزیدن به دیگران ، خیر رساندن به ایشان است. چنانکه جوانی می خواست عیسی(ع) را متابعت کند. عیسی(ع) به او فرمود: برو اموال خود را بفروش و بین فقرا قسمت کن.
خلاصه، اولین فضیلت عیسویان، باید احسان باشد. و احسان باید شامل دشمنان هم بشود، چنانکه فرموده است اگر کسی بطرف راست صورت شمایلی بزند، طرف چپ را به او عرضه بدار.
سابقاً گفته اند: دوست خود را دوست بدار و با دشمن عداوت کن.
من به شما می گویم: دشمنان خود را هم دوست بدارید. و به کسی که با شما عداوت می کند احسان کنید تا فرزندان پدر آسمانی خود باشید که او نور خورشید را هم بر اخیار و هم بر اشرار می تاباند.
بر طبق همین فرمایش وقتی آن حضرت را به صلیب کشیده بودند بر قاتلین خود دعا می کرد و می گفت خداوندا، برایشان ببخش زیرا که نمی دانند، چه می کنند.
حضرت مسیح، هیچوقت بین مردم تفاوت نگذاشت. و به جهت نجات همۀ طوائف و قبائل قبول شهادت کرد. و به حواریون خود امر فرمود که تمام را تعلیم دهند. زیرا که تمام نزد خداوند یکسان هستند. پس مساوات یکی از اصول دین مسیح(ع) است.
دیگر از تعلیمات حضرت عیسی، حب فقر است. و خود شهر بشهر سفر می کرد. در حالیکه هیچ چیز مالک نبود و می فرمود، کسی که از هر چه دارد صرف نظر نکند. از تبعۀ من نخواهد بود.
از سخنان آن حضرت است که در بند خوراک و لباس نباشید. گلهای صحرانه کار می کنند و نه زحمت می کشند، معهذا رونق لباس آنها بیش از تمام تحمل سلیمان می باشد.
مرغان هوا را نظر کنید، که نه تخم می پاشند. و نه خرمن بر می دارند. ولی پدر آسمانی شما به آنها غذا می رساند.
حضرت عیسی، مریدان خود را به ترک علایق دنیوی، از مال و جاه و قدرت و قوم و خویش ترغیب می کرد.
و می گفت: اگر کسی بطرف من آید، و پدر ومادر و زن و فرزند و برادر و خواهر خود را ترک ننماید، از تبعۀ من نخواهد بود.
دیگر از تعلیمات آن حضرت تواضع است. مخصوصاً توجه تمام می نمود به فقرا و مرضی، و نسوان و اطفال و کسانی که در نظر مردم بی قدر می باشند.
مریدهای خود را از میان فقرا انتخاب می کرد. و به ایشان می گفت: مهربان و متواضع باشید.
یک روز مریدان بحث داشتند که کدامیک به آن حضرت در آسمان محشور خواهند شد. فرمود بهترین شما کسی است که خدمت دیگران نماید. زیرا هرکس خود را بالاتر می برد تنزل می کند و هر کس خود را تنزل می دهد بالا می رود.
حضرتش اطفال را بسیار دوست می داشت. و می فرمود بهشت خداوند متعلق به کسانی است که به اطفال شبیه باشند[۲۱۸]
۵-۱-۴. اعتقاد به تثلیث در نظر قرآن:
در آموزه ی مسیحیت، یگانگی پدر، پسر و روح القدس به عنوان سه شخص در یک الوهیت را تثلیث می گویند. در این اصل اعتقادی سه مقام اصلی و قابل پرستش هم رتبه نیستند و در درجات مختلف قرار گرفته اند؛ قرآن یکی از انحرافات مسیحیت را اعتقاد به تثلیث و اعتقاد پاره ای از فرق مسیحی به الوهیت عیسی می داند؛ و بر این نکته اصرار دارد که پندار«ابن الله» بودن عیسی، خطایی نابخشودنی و افترایی بسیار بزرگ بر ساحت، مقدس الاهی است. در قرآن از عیسی، عموماً با سه عنوان «مسیح، کلمۀ الله، روح الله» یاد شده است. قرآن عیسی را فرزند مریم می داند و بیشتر وی را به عنوان «عیسی بن مریم» یاد می کند. قرآن قائلین به تثلیث را کافر خوانده و آنان را به توبه و استغفار دعوت می کند و دلایل تثلیث و اعتقاد به الوهیت عیسی را آفرینش شگفت وی از مادری باکره می داند؛ که البته بدعت های بعدی آباء کلیسا در نضج، تکمیل و بالندگی این اعتقاد غلط، تأثیری به سزا و شگرف داشته است.[۲۱۹]
بخش دوم : ۵-۲. شعایر هفتگانه مسیحیت
۵-۲-۱.متعه (یا ازداوج موقت) در قوانین حقوقی انجیل:
عیسی (ع) در اناجیل چهارگانه به صراحت می گوید: به شما می گوییم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. اگر چه عیسی (ع) به صراحت این سخنان را بیان می فرمایند ولی در بسیاری از موارد قوانین تورات را رعایت نکرده مخصوصاً در مورد بخشش گناهان و خوردن گوشت خوک. در انجیل یوحنا باب هشتم ۱۵۹ زانیه ر به کسی از شما که گناه نکرده اول بر او سنگ اندازد کسی حاضر نشد و همه رفتند چون عیسی سر بلند کرد غیر از آن زن کسی را ندید به او گفت برو و گناه مکن و همانطور که متوجه شدید در اسفار چهارگانه تورات آیۀ به صراحت در مورد متعه نبود ولی در مبحث سلیمان متوجه شدیم که متعه در دین یهود رایج بوده است. اگر این قاعده را بر این بگذاریم که عیسی قوانین تورات را محترم شمرده پس باید ازدواج موقت هم رایج باشد ولی در تمام متون حقوقی مسیحیت سخنی از متعه نیست ولی «گرل فرند» (دوست دختر) در غرب رایج است آن هم نه به طور مکتوب بلکه متأثر از مهرپرستی است که قبلاً در اروپا رواج کامل داشته است. البته باید این را یاد آور شوم مرکز مهرپرستی از ایران شروع و از شرق و غرب و شمال و جنوب چنان گسترش می یابد که دو قسمت دنیای آن روز را دربر می گیرد که هیچ دینی تا کنون نتوانسته از حیث سرزمین و بدون خونریزی این همه گسترش یابد. در قوانین مهرپرستی اکثر خدایان مؤنث بوده اند از آن جمله آناهیتا و آیشتار. ایشتار خدای زایش و آناهیتا الهه ی آب های روان است. مهرپرستی در بعضی از مناطق خاورمیانه دارای معابد مهم است. به گفته ی سینوهه پزشک مخصوص فرعون دختران و زنان جوان در خدمت الهه ی ایشتار بودند که خود را در اختیار مردان می گذاشتند درآمد حاصله صرف معابد ایشتار می شده است. در دوران نون سنگی زنان در امور زندگی چنان دخالت و سیطره ای داشتند که جنبه ی ایزد گونگی یافتند ونخ نماد پرستش شدند و همچون ایزد بانو یا الهۀ مادر قداست یافتند. [۲۲۰]
۵-۲-۲. تعمید:
در شریعت موسی هر ذکوری لازم بود که مفتون گردد تا عضویت وی در قوم بنی اسرائیل به رسمیت شناخته شود. ولی برای اعضاء اسرائیل جدید خود عیسی آئین تعمید را مقرر فرمود. یحیی تعمید دهندۀ کسانی را که نزد وی آمده و توبه می نمودند، تعمید داده وبدین قسم آشکار می نمود از گناهان گذشتۀ خود پاک گردیده و از برای دخول در ملکوت خدا حاضر شده اند. بیشتر از شاگردان مسیح بتوسط یحیی تعمیم یافته بودند و بعد از الحاق به مسیح لازم نبود دوباره تعمید یابند.[۲۲۱]
در نیمه اول از سلوک و پیشرفت در زندگی مسیحی یعنی تعمید بر نجات از گناه تأکید می شود و طی آن، خدا با فرد گناهکار آشتی می کند و وی را به زندگی بر اساس ایمان و اطاعت فرا می خواند.
نخستین و اصل ترین آیین که برای همه ضرورت دارد تعمید است. انسان با تعمید به جامعۀ مسیحیت وارد می شود و رسالت دائمی کلیسا را بر عهده می گیرد. این رساله عبارت است از گواهی دادن کارهای نجات بخش خدا به وسیله عیسی. به عقیدۀ هر مسیحی، تعمید وسیله ای است که خدا با آن، همۀ آثار زندگی و مرگ عیسی را عطا می کند.[۲۲۲]
از دیدگاه کتاب مقدس، سابقۀ تعمید به زمان یحیی (ع) تعمید دهنده می رسد:
«یحیای تعمیده دهنده، در بیابان ظاهر شد و اعلام کردمردم برای آمرزش گناهان باید توبه کنند و تعمید بگیرند. مردم از تمام سرزمین یهودیه و اورشلیم پیش او می رفتند و با اعتراف به گناهان خود در رود اردن از دست او تعمید می گرفتند.»
عیسی (ع) هم خود از یحیی (ع) تعمید گرفته و شاگردان خود را توصیه کرده است که «همه امت ها را شاگرد سازید و گناهان تعمید گیرید.»
از نگاه پولس، این آیین نشانه ای از مشابه شدن ایماندار با مسیح (ع) در مرگ، تدفین و رستاخیز است.[۲۲۳]
معمولاً هنگام تعمید کودکان، شخصی متعهد می شود که به امور دینی کودکی که تعمید می شود، رسیدگی کند. این شخص که «پدر تعمیدی» یا «مادر تعمیدی» نامیده می شود، در صورت درگذشت والدین یا بی توجهی آنان به تربیت دینی فرزندشان، تعهد خود را عملی می کند[۲۲۴]
در روزهای نخست کلیسا، مراسم غسل تعمید با مراسم شکرگزاری این غسل همراه بود که آن را اسقف انجام میداد. در قرون وسطی کشیشان نیز مجاز به برگزاری این مراسم بودند و حتی گاهی یک فرد عادی می توانست آن را انجام دهد. مراسم غسل تعمید عمل شست وشو و تطهیری تلقی می شد که در آن هم گناه اولیه و فطری انسان و هم گناه واقعی که انجام داده بود شسته می شد و انسان از آثار این جرم ها خلاصی می یافت. غسل تعمید نوزادان و خردسالان نیز رایج بود. چون اگر فرد از گناهان اولیه (توسط آدم ابوالبشر) تطهیر نمی شد ممکن بود در زمان مرگ به فنای ابدی محکوم شود. ظاهراً در ابتدا ایمان به مسیح و میل به دریافت تعمید تنها شرط لازم برای تعمید بود. اما در اواخر قرن دوم یک دوره آزمایشی و تعلیمی برای سنجش واقعی بودن تجربه روحانی نو ایمان تعیین شد. مراسم تعمید نیز معمولاً با فرو رفتن در آب و در مواردی نیز با ریختن آب بر سر داوطلب صورت می گرفت. تعمید کودکان که مورد مخالفت ترتولیان و حمایت سیپریان بود و نیز تعمید بیماران در همین دورۀ زمانی شکل گرفت.
در حال حاضر سه روش برای غسل تعمید وجود دارد. پاشیدن آب، ریختن آب و دفن کردن در آب که بیشتر در کلیساهای شرق معمول است. در اصل این غسل به صورت غوطه ور شدن در آب انجام می شد.
از زمان های قدیم، عادت بر این بود که نو مسیحیان را در مهم ترین عید مسیحیت، یعنی عید پاک تعمید دهند. مراسم این عید سه روزه در بهار برگزار می شود و از فصح یهود فاصله چندانی ندارد. هنگام تعمید کشیش این عبارت را که از آخر انجیل متی اقتباس شده است می خواند: «تو را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمیم می دهم.» [۲۲۵]
۵-۲-۳. عشای ربانی:
آئینی که مسیح برقرار نمود فرمود عشای ربانی می باشد که عبارت از غذائیست مصر عید فصح را نگاه می داشتند و در ازای این عید، مسیح عشای ربانی را برقرار نمود تا بیادگاری مرگ وی از برای گناهان ما نگاهداری شود. [۲۲۶]
به آیین شام خداوند، شکستن نان، مجلس سپاسگذاری، شام مقدس و شراکت هم اطلاق شده است. این عمل نماد حلول و تجسد الهی قلمداد می شود. در اناجیل روایت شده است که عیسی (ع) در آخرین شب حیات خود که شب عید فَصح یهودیان بود به اتفاق شاگردان و به سنت کتاب مقدس شام دسته جمعی (شام آخر) را صرف کردند. این شام دسته جمعی در اناجیل به دو شکل توجیه می شود. در اناجیل همنوا عیسی (ع) به نان همبستگی خویش با شاگردانش نانی را که در سفره بود پاره پاره می کند و به شاگردان می دهد و می گوید: این بدن من است که برای شما تسلیم می شود. این کار را به یادبود مؤمن انجام دهید. به همین ترتیب بعد از شام پیاله ای از شراب به آنان می دهد و می گوید: با خون خود که برای شما ریخته می شود پیمان تازه ای بستم و این نشانه آن است. در انجیل یوحنا این صفحه بازگو نمی شود بلکه عیسی (ع) خود را نان حیات می نامد و می گوید: یقین بدانید که اگر بدن پسر انسان را نخورید و خون او را نیاشامید فاقد حیات هستید.[۲۲۷]
همچنین در اناجیل کنونی باور دارند همان طور که عهد خدا با قوم یهود توسط خون قربانی ها بر کوه سینا استوار گردید و به همان ترتیب، عهد جدیدی بین خدا و بشریت به وسیلۀ خون عیسی مسیح محکم و استوار شد.
هر یک از کلیساهای مسیحی در شعائر و آیین های برگزاری عشای ربانی ابتکاراتی پدید آورده است؛ ولی دو عنصر اساسی در همۀ مراسم ثابت است:
خواندن دو یا سه مقطع از کتاب مقدس، خوردن قربانی مقدس (عشای ربانی) [۲۲۸]
در انجام این مراسم کشیش قطعات کوچکی از نان مخصوص را که قبلاٌ با شراب یا آب تقدیس شده در بین مؤمنان تقسیم می کند و با خواندن دعا، نان و شراب در بدن مسیحیان به گوشت و خون عیسی (ع) مبدل می گردد و با او متحد می شود. [۲۲۹]
فداکاری واقعی است تعدادی از پدران روحانی یونانی خاطر نشان می کنند که نان وشراب در عشای ربانی تنها نان وشراب نیست بلکه به بدن و خون واقعی خداوندگار ما تبدیل می شود. و نان وشراب تا پایان مراسم عشای ربانی خاصیت خود را حفظ می کنند و بدین ترتیب ذخیره ای برای افرادی از قبیل بیماران به حساب می آیند. امتیاز مشخصی که برای مراسم عشای ربانی ارتدوکس وجود دارد این است که در آن از روح القدس استمداد می شود. و نان فطیر بکار می برد. الهیون ارتدوکس خاطر نشان می کنند که بدن پر جلال مسیح به آسمان صعود کرده در این مراسم حاضر می شود.
در مراسم عشای ربانی کلیسای کاتولیک رم نانی که بدون خمیر ترش تهیه شده در حالیکه نان فطیر با خمیر ترش که در کلیساهای شرقی معمول است نیز به رسمیت شناخته شده است. در کلیسای کاتولیک لحظه عمل تقدیس مقدس ترین لحظه مراسم عشای ربانی است. معجزه تجسم مسیح دوباره نقش خود را ایفا می کند و او شخصاً حضور دارد. و سن مجاز برای شرکت در این مراسم هفت سال است و از این سن به بالا بر هر یک از اعضا لازم است برای اعتراف حاضر شوند و هر سال یک بار برکت گیرند.[۲۳۰]
این آیین با دیدگاه مسیحیان دربارۀ نجات و رستگاری به هم پیوند خورد و رمزی از حلول و تجسد الاهی قلمداد شد.[۲۳۱]
۵-۲-۴. تأیید:
مراسم تأیید وتنفیذ هر فرد مسیحی تکمیل کنندۀ آیین غسل تعمید تلقی می شود. این مراسم به این هدف صورت می گیرد که فرد پیمان و عهدی را که در کودکی در مراسم غسل تعمید به نیابت از جانب او بسته شده آگاهانه مورد تأکید و تأیید قرار دهد.
در مراسم تأیید بر جنبۀ اثباتی، یعنی هدایت گرفتن از روح القدس، تأکید می شود. این مراسم معمولاً در سنی که جوان قدرت تشخیص و قبول مسئولیت داشته باشد و بتواند ایمان و عقیدۀ مذهبی خویش را عقلاً بپذیرد انجام می شود. امروزه در آن دسته از کلیساهایی که این مراسم را به عمل می آورند معمولاً تأیید و تنفیذ بین ۱۰ تا ۱۳ سالگی صورت می گیرد. با آن که جماعت پروتستان آیین تأیید را یکی از شعایر مقدس دین مسیح (ع) نمی دانند. بعضی از گروه های ایشان آن را به صورت عرفی مسیحی می پذیرند. در این مراسم قسمت هایی از بدن شخص به دست کشیش با روغن تقدیس شده (مایرن) مسح می شود. در این هنگام کشیش به فرد مورد نظر می گوید: « روح القدس را قبول کن تا بر شهادت دادن به مسیح توانمند گردی.» این عبارت در کلیساهای مختلف اختلافات مختصری دارد. [۲۳۲]
مراسم تأیید توان تشخیص خوب ها از بدی ها اخلاقی- دینی را دارد. این آیین در میان کاتولیک ها و ارتدوکس ها امری مقدس به شمار می آید که برای نوجوانان بین ده تا سیزده ساله برگزار می شود. [۲۳۳]
اگر کسی که به کلیسا می پیوندند بالغ باشد، تعمید و تأیید را همزمان و به عنوان دو نیمه یک آیین می پذیرد. هر گاه وی در کودکی تعمید یافته باشد، تأیید تا زمان بلوغ ۱۳ تا ۱۶ سالگی، به تأخیر می افتد.[۲۳۴]
۵-۲-۵. دست گذاری (یا درجات مقدس روحانیت):
انتصاب یا دست گذاری عملی است که به موجب آن، شخص صلاحیت احراز مناسب کلیسایی (اسقفی، کشیشی و شماسی) را پیدا می کند. انتصاب مقامات روحانی از مهم ترین شعایر به شمار می رود. زیرا بیشتر شعایر را کشیش می تواند انجام دهد در حالی که این بخش از شعایر فقط به دست اسقف صورت گیرد. برای تقدیس سه نفر اسقف لازم است. در این عمل روح القدس به شخص مورد نظر اعطا می گردد و شخص مورد تقدیس قرار می گیرد. تقدیس انتخاب یک شخس برای وظایف مقدس است. در این عمل به شخص قدرت انجام دادن وظایف کلیسایی داده می شود. وی پس از آن قدرت تبشیر و تنذیر و اجرای مراسم کلیسایی می یابد. [۲۳۵]
با آیین دستگذاری، انسان حیات خود را وقف خدمت به جامعۀ مسیحیت و در نتیجه، وقف خدمت به همه بشریت می کند. درجات اصلی روحانیت سه است:
[شنبه 1400-08-01] [ 10:15:00 ب.ظ ]
|