کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



یعنی:‌چهره تو ماه شب چهارده می باشد نه، بلکه خورشید است اگر کسوف یا غروبی برای آن منظور نشود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۸۰)
تَبْکِی علی آلِ النّبیِّ محمدٍ و ما أکثرتْ فی الدَّمعِ لابل أقَلَّتْ
یعنی :‌چشم بر آل پیامبر گریه می کند، و آن چشم زیاد نکرده در ریختن اشک، بلکه کم گریسته است.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،‌حسینی، ج ۲، ص ۵۹)
یادآوری ۳- در زبان فارسی هم « لا » قبل از « بل » به کار می رود مانند:
(موسی)از خویشتن نترسیدی برکشتن و از بیم شدن جان،‌لا بل از آن می ترسید که پیغامبری تمام نشود.
(ص ۸۸ تاریخ بلعمی به نقل از کتاب حروف ربط و اضافه دکتر خطیب رهبر، ص ۲۳۷)

 

با چنین پیران لا، بل که جوانانِ چنین زود باشد که شود عقدِ خراسان تنظیم
(تاریخ بیهقی، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ج ۲، ص ۵۲۱)
ای میوه دل من لا بل دل ای آرزوی جانم لا بل جان
(فروخی به نقل از کتاب حروف ربط و اضافه دکتر خطیب رهبر، ص ۲۳۷)

«حاشا»
« حاشا » در زبان عربی به سه صورت می آید:‌

 

    1. حرف جر اگر حاشا به معنای استثناء به کار رود مانند:‌

 

اَهْمَلَ التلامیذُ حاشا سَعیدٍ. (یعنی:‌دانش آموزان تنبلی کردند امّا سعید تنبلی نکرد؛ او از تنبلی منزّه است. )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث،‌دکتر رادمنش ص ۷۴)
۲)فعل متعدّی متصرّف از باب مفاعله و « حاشا»‌در اصل به این صورت « حاشَیَ » بوده که یاء متحرّک ما قبل مفتوح، به الف قلب گردید.[۸۴]
این فعل « حاشا » به معنای « استثنی » است همانند:‌‌« حاشیتهُ » که به معنای « استثنیتهُ » می باشد.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،‌حسینی،‌ج ۲،‌ص ۹۳)
یادآوری ۱- حاشا لفظ مشترک بین حرف و فعل می باشد،‌اگر آن را حرف بگیریم، بعد از آن را مجرور می کنیم و اگر گفته شود که آن از ادوات فعلیه است بعد از آن را منصوب می کنیم.
(شرح المفصل، ابن یعیش‌،‌ج۲،‌ص ۷۸)
یادآوری ۲- اگر قبل از « حاشا » « ما » بیاید، بعد از آن منصوب می شود.
رأیتُ الناسَ ما حاشا قرشاً فإنّا نحنُ أفضلُهم فعالاً
(شرح ابن عقیل، عبدالله ابن عقیل،‌المجلد الثانی، ص ۶۲۳)

 

    1. نوع دیگر از « حاشا » حاشای تنزیهی نامیده می شود و کاربرد این قسم بدین گونه است که هرگاه گوینده‌ای بخواهد کسی را از فعل و صفت بدی منزه و مبرا بداند از این لفظ «حاشا» استفاده می‌کنند و کیفیت استعمال این نوع به این شیوه است که بعد از « حاشا » کلمه‌« الله » عنوان می شود و غالباً الفِ « حاشا » از آن حذف می گردد،‌همانند :‌

 

« قُلْنَ حاش لِلهِ ما عَلمْنا علیه مِنْ سوءٍ ….» . «یوسف، ۵۱»
یعنی:‌همه گفتند :‌حاش لِله که ما از یوسف هیچ بدی ندیدیم (و جز عفت نفس در او مشاهده نکردیم).
یادآوری ۱- اگر « حاشا » برای تنزیه آورده شود،‌معنای استثناء ندارد و حرف جر نمی باشد. [۸۵]
یادآوری ۲- « حاش لِلّه » در زبان فارسی از « أصوات » است،‌یعنی شبه جمله ای است که در تحذیر و انکار گویند. [۸۶]
مانند مثال های زیر:‌

 

حاشَ لِلّه که نیم معتقدِ طاعتِ خویش این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
(حافظ، غزل ۳۴۰)
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 01:00:00 ب.ظ ]




بر اساس گزارشات تاریخی، وی در اموال خراج خیانت کرد و سی هزار درهم[۶۰۴] و به قولی چهارصد هزار درهم[۶۰۵] اختلاس کرد.
منذر پس از دریافت نامه‌ی حضرت امیر۷ به کوفه آمد و حضرت او را عزل کرد و سی هزار درهم از او غرامت خواست امّا او منکرِ اختلاس شد. حضرت از او خواست که قسم بخورد که مالی نبرده است، امّا او قسم نخورد از اینرو حضرت او را زندانی کرد. حضرت امیر۷ به عیادت صعصه بن صوحان ـ که بیمار بود ـ رفت. بعد از گفتگوهایی که با هم داشتند صعصعه به حضرت گفت این دختر جارود است که روز، اشک از چشمش جاری است، به خاطر این که برادرش منذر را حبس کرده‌اید؛ پس او را آزاد کن و من ضامن پرداختهای او می‌باشم. حضرت فرمود چطور ضمانت می‌کنی و حال آن که او مدّعی است چیزی نگرفته است؟ پس سوگند بخورد تا او را رها کنم. صعصعه گفت به زودی قسم می‌خورد. حضرت فرمود من هم این گمان را دارم. بعداً منذر قسم خورد و حضرت او را آزاد کرد.[۶۰۶]
به هر حال حضرت امیر۷ از آنجا که در نظارت بر کار کارگزاران خود اهتمام داشت، آنها را مورد مؤاخذه قرار می‌داد و در عین حال این طور نبود که در مقابل گفته‌ی آنها بی توجّه باشد و با شرایط قضایی، آنها را مورد عفو قرار می‌داد؛ همانگونه که در اینجا بعد از قسمِ منذر بن جارود، او را مورد عفو و بخشش قرار داد.[۶۰۷]
۲ـ تقسیم ناعادلانه‌ی بیت المال
منذر بن جارود بیت المال را به خویشاوندان خود بذل و بخشش می‌کرده است از اینرو امیرالمؤمنین۷ طی نامه‌ای به وی نوشت :
«دست خود را در مال خدا برای کسانی که از قومت می‌آیند، بازگذاشتی؛ گویا این اموال را از پدر و مادرت به ارث برده‌ای….»[۶۰۸]
پایان نامه
۳ـ کاهلی در انجام وظایف
منذر بن جارود به جای پرداختن به وظایف محوّله، اکثر وقت خود را به لهو و تفریح و شکار اختصاص می‌داد و از اینرو مورد مذمّت حضرت قرار گرفت و او را عزل کرد.[۶۰۹]
۲.۲.۹.۴. یزید بن حجّیه تیمی
یزید بن حجّیه، کارگزار امیرالمؤمنین۷ در مناطق ری و دستبی بود. قبلاً بیان کردیم که وی سی هزار درهم از مالیّات منطقه‌ی تحت حکومتش را برای خود برداشته بود امّا منکر آن می‌شد. حضرت امیر۷ او را با تازیانه نواخت و به زندان انداخت؛ امّا وی از زندان فرار کرد و به معاویه ملحق شد؛ معاویه آنچه را که ربوده بود، به او بخشید و بعداً ایالت ری را به او سپرد.
۲.۲.۹.۵. قعقاع بن شور
قعقاع بن شور کارگزار حضرت امیر۷ در مناطق کارگزار کسکر[۶۱۰] و میسان[۶۱۱] بوده است. او با زنی ازدواج کرد و صداق او را صدهزار درهم قرار داد.[۶۱۲] وقتی که متوجّه شد حضرت از کارهای خلافش مطّلع شده است، اموال آن منطقه را برای خود برداشته و به معاویه پیوست.[۶۱۳]
۲.۲.۹.۶. نعمان بن عجلان
قبلاً بیان کردیم که نعمان بن عجلان کارگزار حضرت امیر۷ در مناطق بحرین و عمان بوده است. او به هر کس از بنی زریق که نزد او می‌آمد، چیزی از بیت المال می‌داد. وقتی که ابوالاسود دوئلی از این واقعه مطّلع شد، طی اشعاری گفت :
«فتنه‌ای را می‌بینم که مردم را متحیّر ساخته است. پس بنی زریق، مال را همچون روباه‌ها به سرعت می‌برند؛ زیرا می‌دانید که فرزند نعمان مال خدا را مثل مال غارت شده، قسمت قسمت می‌کند».
البتّه نعمان به این هم اکتفا نکرده، خود نیز اموال بیت المال را تصاحب می‌کرد. وقتی که حضرت امیر۷ متوجّه شد که نعمان اموال بحرین را برای خود برداشته است، به دلیل سابقه‌ی درخشانی که نعمان داشته است نامه‌ی ملایمی برای او نوشت و ضمن متذکّر شدن برخی از نکات به وی، از او خواست که خراج منطقه‌ی تحت فرمانش را بررسی کند و به حضرت گزارش دهد. هنگامی که نامه‌ی حضرت به نعمان رسید و دانست که حضرت متوجّه خیانت وی نسبت به بیت المال شده است، به معاویه پیوست.
۲.۲.۹.۷. قدامه بن عجلان
قدامه بن عجلان فرماندار کسکر[۶۱۴] بوده است. حضرت امیر۷ نامه‌ای به او می‌نویسد و ضمن سرزنش وی، او را به مرکز حکومت فرا می‌خواند. از این نامه استنباط می‌شود که قدامه در مصرف بیت المال زیاده روی، و بیشتر از حقّ خود مصرف کرده است،[۶۱۵] از اینرو حضرت او را به مرکز حکومت فرا می‌خواند و از او می‌خواهد که در آمدن به مرکز حکومت شتاب کند.
حضرت امیر۷ در نامه‌اش به به قدامه بن عجلان، می‌نویسد :
«امّا بعد؛ پس آنچه از مال خدا در نزد توست، بفرست؛ زیرا از آنِ مسلمانان می‌باشد و بهره‌ی تو بیشتر از مردی از مسلمانان که در میان آنها می‌باشی نیست. ای فرزند قدامه! تصوّر نکنی که مال کسکر برای تو مباح است؛ آن گونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال عجله کن و خودت نیز در آمدن به نزد ما بشتاب ان شاء الله».[۶۱۶]
۲.۲.۹.۸. مصقله بن هبیره شیبانی
پانصد نفر[۶۱۷] از نصارای بنی ناجیه که به تحریک خرّیت بن راشدِ ناجی، بر علیه امیرالمؤمنین۷ خروج کرده بودند توسّط معقل بن قیس، یکی از فرماندهان امیرالمؤمنین۷ اسیر شدند. معقل بن قیس و اسرا، در طول مسیر به مصقله بن هبیره شیبانی، کارگزار أمیرالمؤمنین۷ در اردشیر خُرّه[۶۱۸]، برخورد کردند. اسرا با دیدن مصقله، شروع به گریه کردند و التماس کردند که بر ما منّت نهاده و ما را خریده، و آزاد کن. مصقله که تحت تأثیر احساسات واقع شده بود، گفت به خدا قسم می‌خورم که بر آنها صدقه می‌دهم زیرا خداوند صدقه دهندگان را پاداش می‌دهد. پس آنها را از معقل به پانصد هزار درهم[۶۱۹] خرید؛ معقل، اسرا را به او تحویل داد و گفت در فرستادن مال برای امیرالمؤمنین۷ عجله کن. مصقله گفت الآن مقداری از آن را می‌فرستم امّا کوتاهی کرد و چیزی نفرستاد و به قولی بخشی از آن مبلغ را برای حضرت فرستاد و از پرداخت بقیه‌ی آن عاجز شد. امیرالمؤمنین۷ با ارسال نامه‌ای او را به نزد خود فراخواند و ابو حرّه حنفی،[۶۲۰] مأمور بردن مصقله به کوفه شد. امیرالمؤمنین۷ آن اموال را از او مطالبه کرد امّا مصقله توان پرداخت آن اموال را نداشت. گزارشی به روایت ذهل بن حارث در این زمینه آمده است؛ او می‌گوید مصقله مرا به محل اقامت خود فراخواند و غذایی آماده ساخت و خوردیم. سپس گفت به خدا سوگند، امیرالمؤمنین این اموال را از من می‌خواهد و من بر آن توانایی ندارم. ذهل می‌گوید به او گفتم اگر مایلی یک هفته دستور را به اجرا نگذار تا اموال را گردآوری کنی. مصقله گفت به خدا سوگند، نمی‌خواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل کنم یا از کسی درخواست کنم. به خدا قسم، اگر پسر هند (معاویه) یا پسر عفّان (عثمان)، چنین طلبی داشتند، به خاطر من از آن می‌گذشتند. ندیدی که چگونه عثمان هر سال صدهزار درهم از خراج آذربایجان را به اشعث می‌بخشید؟ ذهل می‌گوید به او گفتم که این مرد (علی بن ابی طالب۷) چنین نظری ندارد و چیزی را به تو نخواهد بخشید. او مدّتی ساکت شد و از گفتگوی ما یک شب بیشتر نگذشت که به معاویه ملحق گردید.[۶۲۱]
۲.۲.۹.۹. کمیل بن زیاد
یکی از وظایف کارگزاران، انجام درست و صحیح امور محولّه به آنان است. کسی که مسئولیت اداره‌ی یک منطقه را عهده‌ دار می‌شود وظیفه دارد که از مرزهای منطقه‌ی تحت حکومت خود در مقابل هجوم غافلگیر کننده‌ی دشمن به خوبی محافظت کند.
کمیل از جمله کارگزارانی است که نتوانست وظیفه‌ی پاسداری از مرزهای منطقه‌ی تحت حکومت خود را به خوبی انجام دهد از اینرو مورد سرزنش حضرت امیر۷ قرار گرفت.
کمیل بن زیاد نخعی کارگزار امیرالمؤمنین۷ در شهر هیت بوده است[۶۲۲] و با این وجود که دارای ایمانی عمیق و جزو اصحاب خاص حضرت بود امّا دارای ضعف مدیریت بوده است[۶۲۳] و به طور ناخواسته و غیر عمدی مرتکب تخلّف شد و مورد سرزنش حضرت قرار گرفت.
ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه می‌نویسد :
«مأمورین معاویه به اطراف عراق (مناطق تحت حکومت امیرالمؤمنین۷) یورش می‌بردند و کمیل جلوی آنها را نمی‌گرفت و ضعف خود را با حمله به سرحدّات تحت سلطه‌ی معاویه جبران می‌کرد؛ مثل حمله به قرقیسیا و اطراف آن از روستاهای اطراف فرات. علی۷ این روشِ کمیل را نپسندید و طی نامه‌ای ضمن سرزنش او، وی را از این کار بازداشت».[۶۲۴]
در منابع تاریخی آمده است که معاویه، در سال ۳۹ هجری، سفیان بن عوف غامدی را مأموریت داد با شش هزار نفر به هیت برود و آنجا را غارت کند و از آنجا به انبار و سپس به مداین برود و آنجا را نیز غارت کند.[۶۲۵]
کمیل در هنگام یورش سفیان بن عوف به شهر انبار، هیت را رها کرده بود و به ناحیه‌ی قرقیسیا رفته بود تا با گروهی که تصوّر می‌کرد قصد یورش به شهر هیت و نواحی اطراف آن را دارند، درگیر شود و کسی را در هیت به عنوان جانشین انتخاب کرده، و تمام نیروهای نظامی را با خود برده بود و تنها پنجاه نفر در هیت باقی مانده بودند.[۶۲۶]
سفیان بن عوف به آسانی از منطقه‌ی هیت خود را به انبار رسانده و آنجا را نیز غارت کرد و أشرس بن حسان بکری که از طرف حضرت امیر۷ فرماندار انبار بود را به همراه ۳۰ نفر از یارانش به شهادت رساندند و به شام برگشتند. هنگامی که امیرالمؤمنین۷ از این واقعه با خبر شد لشکری به دنبال سفیان بن عوف فرستاد امّا دست خالی برگشتند.[۶۲۷] از اینرو حضرت امیر۷ طی نامه‌ای، اقدام کمیل در حمله به قرقیسا و نسنجیده رها ساختن حوزه‌ی مأموریتش را نکوهش می‌کند[۶۲۸] و می‌فرماید :
«اقدام تو به تاراج مردم قرقیسا در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‏ای باطل است. تو در آنجا پلی شده‏ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‏توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می‏توانی در هم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‏کنی، و نه امام خود را راضی نگه می‏داری».[۶۲۹]
۲.۲.۹.۱۰. عثمان بن حنیف
عثمان بن حنیف استاندار امیرالمؤمنین۷ در شهر بصره بود. [۶۳۰] او دارای فضائل بسیاری است امّا به دلیل شرکت کردن در مهمانی یکی از اشراف بصره که در آن مهمانی فقط اشراف و ثروتمندان حضور داشتند و فقرا از آن بی بهره بودند مورد ملامت حضرت قرار گرفت و حضرت طی نامه‌ای ضمن توبیخ و سرزنش وی، او را به رعایت نکاتی متذکر شده است. این نامه در نهج البلاغه (نسخه‌ی صبحی صالح) به عنوان نامه‌ی ۴۵ ذکر شده است. البتّه در منابع روایی و تاریخی دیگر نیز این نامه نقل شده است امّا با آنچه که در نهج البلاغه نقل شده است تفاوتهایی دارند و نقل نهج البلاغه منحصر به فرد است.[۶۳۱]
به هر حال، عثمان بن حنیف به دلیل غفلت از جایگاه حسّاس مسئولیت به طور ناخواسته مرتکب این تخلّف شد و مورد سرزنش حضرت قرار گرفت.
در اینکه چرا امیرالمؤمنین۷ عثمان بن حنیف را بدینگونه سرزنش کرده است و اینکه تذکّر حضرت ناظر به چه نکته‌ای است، چند احتمال وجود دارد :
۱ـ میرزا حبیب الله خویی در منهاج البراعه ذیل نامه ۴۴[۶۳۲] درباره‌ی اینکه چرا حضرت، عثمان بن حنیف را به خاطر شرکت در این مهمانی سرزنش کرده است چند احتمال مطرح کرده است و در نهایت یک احتمال را پذیرفته است و آن این است که افرادی که عثمان بن حنیف را به این مهمانی دعوت کرده بودند از طرفداران معاویه بودند و هدفشان از این مهمانی این بوده است که بتوانند به نوعی، عثمان بن حنیف را فریب دهند تا دست از ولایت و دوستی امیرالمؤمنین۷ بردارد و به معاویه بپیوندد نظیر آنچه که معاویه با زیاد بن ابیه انجام داد.[۶۳۳]
۲ـ تذکّر حضرت، ناظر به این نکته است که صاحبان ثروت و موقعیت، با نزدیک شدن به مقامات دولتی و مهمانی دادن و دوستی با آنان، عمدتاً به فکر ایجاد کانالهایی برای بهره‌مندی‌های خاص هستند و مسؤولان باید حواسشان به این امر باشد و عثمان بن حنیف به خاطر غفلت از این امر، به نوعی مرتکب تخلّف شده است و لذا مورد سرزنش حضرت قرار گرفته است.
۳ـ در این مجلس، ثروتمندان شرکت داشتند، امّا فقرا از آن بی بهره بودند و اگر مبنای مهمانی این است که دیگران به نوایی برسند، لازم است افرادی در مهمانی شرکت کنند که محتاج چنین غذایی هستند، نه کسانی که ثروتمندند. از این رو این مهمانی‌ها بیشتر جنبه‌ی ریا و خودنمایی دارد و رضای خدا در آن نیست و استاندار امیرالمؤمنین۷ نباید در آن شرکت کند.[۶۳۴]
۴ـ در مهمانیهای اشرافی، احتمال انجام کارهای ناشایست بسیار است و در آن، اسراف و تبذیر می‌شود و غذاهای رنگارنگ و متنوّع برای مهمانان می‌آورند و چنین چیزی با شأن و جایگاه استاندار حکومت علوی در تضاد است.[۶۳۵]
۲.۲.۹.۱۱. علی بن أصمع : فرمانداران بارجاه
در برخی از منابع آمده است، علی بن أصمع کارگزار حضرت امیر۷ در منطقه‌ی بارجاه بوده است و به جهت خیانتی که از وی سر زد، حضرت انگشتان دست وی را قطع کرد.[۶۳۶]
۲.۲.۹.۱۲. ابوالاسود دوئلی
نقل شده است که حضرت امیر۷ ابوالاسود دوئلی را بر منصب قضاوت گمارد امّا پایان همان روزِ نخست، او را از قضاوت عزل کرد ابوالاسود دوئلی، شب هنگام وارد مسجد شد و به حضرت گفت : چرا مرا از قضاوت عزل کردی، در حالی که نه خیانت کرده‌ام و نه مرتکب جنایتی شده‌ام؟ حضرت فرمود به من گزارش داده‌اند که چون طرفین دعوی به محکمه می‌آیند، تو بلندتر از ایشان سخن می‌گویی و درشتی در گفتار داری.[۶۳۷]
۲.۲.۹.۱۳. شریح قاضی
حضرت امیر۷ از تخلّفات قضات نیز نمی‌گذشتند. نقل شده است که شریح قاضی، قضاوتی کرده بود و امیرالمؤمنین۷ آن را درست نمی‌دانست. حضرت به شریح فرمود به خدا سوگند تو را دو ماه به «بانقیا» تبعید می‏کنم تا میان یهودیان قضاوت کنی. امّا حضرت امیر۷ به شهادت رسید و لذا حکم اجرا نشد. سالها گذشت و پس از اینکه مختار بن ابی عبید ثقفی قیام کرد به شریح گفت امیرالمومنین۷ در آن روز به تو چه فرمود؟ شریح قضیه را بیان کرد. مختار گفت به خدا سوگند حقّ نداری بر زمین بنشینی و باید به «بانقیا» بروی و میان یهودیان قضاوت کنی. و او را به آنجا تبعید کرد و او دو ماه میان یهودیان قضاوت کرد.[۶۳۸]
فصل سوّم
علل، شاخصه‌ها و راهکارهای کشف تخلّفات کارگزاران در حکومت علوی
۳.۱. ریشه یابی تخلّفات کارگزاران أمیرالمؤمنین۷
بدون تردید، تمامی افراد بشر ـ به استثنای انبیا و اولیای الهی ـ ، در معرض لغزش و اشتباه قرار دارند؛ از این رو ارتکاب تخلّف، از سوی برخی افراد، در همه‌ی جوامع، امری اجتناب ناپذیر است. در این میان، کارگزاران امیرالمؤمنین۷ نیز هر چند شایسته، مؤمن و متعهد باشند امّا مصون از خطا و اشتباه نیستند و ـ همانطور که اتّفاق افتاده است ـ برخی از آنها به صورت خواسته و عمدی و برخی به صورت ناخواسته، با نقضِ قوانین و مقرّراتِ مربوط به حکومت و جامعه، مرتکب خطا و تخلّف شده‌اند.
به طور کلّی عوامل متعدّدی از قبیل ضعف مدیریت، ضعف اخلاقی، ضعف در ایمان به آخرت، دنیا گرائی، استبداد و خود رأیی، احساس عدم تعهّد نسبت به حاکم و یا حکومت، عدم درک صحیح و یا غفلت نسبت به جایگاه حسّاس مسئولیت و عواملی از این قبیل، در بروز تخلّفات کارگزاران مؤثّر می‌باشند که البتّه خودِ این عوامل، نشأت گرفته از برخی عواملِ کلّی از قبیل ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی و عقیدتی، ریشه‌های اقتصادی، عوامل سیاسی، و عوامل اداری می‌باشند؛ اما طبق بررسی‌های به عمل آمده، عمده‌ترین علل تخلّفات کارگزاران امیرالمؤمنین۷ یا مربوط به مادی گرائی و دنیاگرائی و عدم درک صحیحِ آنان نسبت به جایگاه حسّاس مسئولیت بوده است که نشأت گرفته از ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی و عقیدتی بوده است و یا از ضعف مدیریت کارگزاران بوده است و یا ناشی از غفلت آنان نسبت به جایگاه حسّاس مسئولیت بوده است. این مطلب را می‌توان با بررسی عملکرد کارگزاران متخلّف و نوع تخلّف آنها به دست آورد :
۳.۱.۱. آشفتگی فرهنگی و اجتماعی
به طور کلّی عوامل فرهنگی، اجتماعی و عقیدتی، تأثیر بسزایی در وقوع تخلّفات کارگزاران دارد و برخی از نابسامانیها و اشکالاتی که ناشی از مسائل غیر اسلامی و از بقایای حکومتهای سابق و فرهنگ گذشته بود، یکی از دلایل تخلّفات کارگزاران امیرالمؤمنین۷ می‌باشد. توضیح مطلب اینکه، در فاصله‌ی رحلت پیامبر۶ و آغاز خلافتِ امیرالمؤمنین۷، بدعتها و سنّتهای غلطی در جامعه ایجاد شد و مردم از سنّت پیامبر۶ و برخی دستورات اسلام بیگانه شدند؛ از اینرو جامعه‌ی زمان امیرالمؤمنین۷ به آسیب‏های گوناگونی دچار گشته بود؛ این آسیبها، هم در مبانی اعتقادی و اندیشه‏ای مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانی اخلاقی و رفتاری و خصلتهای روحی و روانی آنان، خود را نمایانده بود. در آن جامعه، فساد و بدعت آشکار شده بود و مردم از سنّت پیامبر۶ و اهداف والای ایشان دور افتاده بودند. تبعیض نژادی و قوم‌گرایی و عصبیّت‏های جاهلی در حکومتِ اسلامی رخ نموده بود. فساد مالی، رایج، و بیت المال مسلمانان به سادگی به یغما می‏رفت. والیانِ ناشایست در شهرهای اسلامی به ظلم و ستم و زراندوزی رو آورده و بر امور مردم مستولی شده بودند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ب.ظ ]




۰

 

۴۵/۴

 

 

 

درختچه

 

 

 

۱۰۰

 

۱۰۰

 

جمعکل

 

 

 

۴-۶-۱- بررسی اثر آتش بر درصد ترکیب گیاهی فوربهای یکساله
فورب یکساله از ۱۰۰ درصد تاجپوشش کل منطقه سوخته شده ۸ درصد را به خود اختصاص میدهد در حالی که در منطقه شاهد ۶۶/۱۴ درصد از پوشش را تشکیل میدهد. به عبارتی درصد ترکیب فوربهای یکساله بعد از آتشسوزی ۸/۲ برابر کاهش مییابد (جدول ۴-۶).
۴-۶-۲- بررسی اثر آتش بر درصد ترکیب گیاهی بوتههای خشبی
درصد ترکیب گیاهان بوتهای خشبی در منطقه شاهد ۸۳/۴۴ درصد بوده ولی بعد از آتشسوزی به طور معنیداری کاهش یافته و به ۰۲/۵ درصد میرسد. بنابراین بر اثر آتشسوزی درصد زیادی از تاج‌پوشش خود را از دست داده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۶-۳- بررسی اثر آتش بر درصد ترکیب گیاهی فوربهای چندساله
طبق آمار ارائه شده در جدول۴-۶ ، فورب چندساله از ۶۷/۷ درصد در منطقه شاهد به ۶۵/۲۴ درصد در منطقه آتشسوزی شده افزایش مییابد. با حذف گونه های بوتهای خشبی، رقابت بر سر نور و مواد غذایی کاهش یافته و فرصت رشد را برای سایر گونه ها از جمله فوربهای چندساله فراهم میکنند.
۴-۶-۴- بررسی اثر آتش بر درصد ترکیب گیاهی گندمیان یکساله
گندمیان یکساله نیز مانند فوربهای چندساله بعد از آتشسوزی به طور معنیداری افزایش یافتند. گندمیان یکساله ۹۶/۱۳ درصد از کل ترکیب منطقه شاهد را تشکیل داده در مقابل ۸۱/۴۲ درصد از کل پوشش منطقه آتشسوزی شده را به خود اختصاص داده است.
۴-۶-۵- بررسی اثر آتش بر درصد ترکیب گیاهی گندمیان چندساله
گراسهای چندساله در برابر آتش از خود مقاومت نشان داده و بعد از گذشت سه سال از آتش‌سوزی سریع تجدید حیات یافته و درصد ترکیب خود را از ۴۳/۱۴ به ۵۲/۱۹ درصد رسانده است. جوانههای انتهایی گراسها در زیر سطح زمین قرار دارند، همین باعث افزایش مقاومت این گیاهان نسبت به آتش میشود.
۴-۶-۶- بررسی اثر آتش بر درصد ترکیب گیاهی درختچهها
در منطقه شاهد درختچههای Pronus با درصد ترکیب ۴۶/۴% حضور دارند که بعد از آتشسوزی در منطقه مشاهده نشدند و این به دلیل غالب شدن گراسها در منطقه است که فرصت رشد به گونه‌های اشکوب بالایی را محدود میکنند.
شکل ۴-۳- نمودار دایرهای ترکیب گونه های گیاهی در دو عرصه شاهد و آتش.
از نمودار فوق میتوان استنتاج نمود که در عرصه کنترل بوتهخشبیها بیشترین درصد ترکیب را به خود اختصاص دادهاند در مقابل در منطقه آتشسوزی شده به ترتیب گراسهای یکساله، فوربهای چندساله و گراسهای چندساله بیشترین درصد را به خود اختصاص دادهاند.
۴-۷- بررسی اثر آتش بر پوشش سطحی و حفاظت خاک
در منطقه شاهد و آتشسوزی لاشبرگ و سنگوسنگریزه اندازه گیری شدند و از طریق زیر خاک‌لخت محاسبه و حفاظت خاک ارزیابی شد. میانگین درصد تاجپوشش، لاشبرگ و سنگوسنگریزه با هم جمع و در مجموع حفاظت خاک را تشکیل میدهند.
جدول ۴-۷- جدول ارزیابی حفاظت خاک

 

 

تیمار

 

میانگین درصد تاجپوشش

 

میانگین درصد لاشبرگ

 

میانگین درصد سنگوسنگریزه

 

حفاظت خاک

 

میانگین خاک لخت

 

 

 

شاهد

 

۱۲/۷۸

 

۸/۳

 

۵/۴

 

۴۲/۸۶

 

۵۸/۱۳

 

 

 

آتش

 

۱۰/۷۳

 

۰۵/۲

 

۲۸/۷

 

۴۴/۸۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ب.ظ ]




نحوه ارزش‌گذاری برای سئوالات منفی دقیقاً برعکس ارزش‌گذاری سئوالات مثبت بوده است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
برای این منظور براساس متغیرهای مورد بررسی ۴۳ سوال پنج گزینه‌ای تدوین شده است که در جدول ذیل تقسیم‌بندی سوالات براساس متغیرها ارائه گردیده است.
جدول ۳-۱) ترکیب سئوالات پرسشنامه

 

متغیرهای مورد بررسی شماره سوالات در پرسشنامه جمع سوالات
زیر ساخت تکنولوژی اطلاعاتی ۱-۷ ۷
فرهنگ سازمانی ۸-۱۲ ۵
فرایندهای کسب وکار ۱۳-۱۹ ۷
داده ۲۰-۲۵ ۶
تعهد مدیریت ۲۶-۳۱ ۶
مدیریت تغییر ۳۲-۳۹ ۸
منابع انسانی ۳۹-۴۳ ۵

تا میزان روایی و پایایی پرسشنامه تعیین شود.
روایی و پایایی پرسشنامه
تعیین اعتبار (روایی) پرسشنامه
مفهوم اعتبار به این پرسش پاسخ می‌دهد که ابزار اندازه‌گیری تا چه حد خصیصه مورد نظر را می‌سنجد بدون آگاهی از اعتبار ابزار اندازه‌گیری نمی‌توان به دقت داده‌های حاصل از آن اطمینان داشت.
برای تعیین اعتبار پرسشنامه روش‌های متعددی وجود دارد که یکی از این روش‌ها اعتبار محتوا می‌باشد.
اعتبار محتوا-صوری نوعی اعتبار است که برای بررسی اجزای تشکیل دهنده یک ابزار اندازه‌گیری به کار برده می‌شود. اعتبار محتوای-صوری یک ابزار اندازه‌گیری به سوال‌های تشکیل دهنده آن بستگی دارد. اگر سوال‌های پرسشنامه معرف ویژگی‌ها و مهارت‌های ویژه‌ای باشد که محقق قصد اندازه‌گیری آن‌ها را داشته باشد، آزمون دارای اعتبار محتوا است. برای اطمینان از اعتبار محتوا، باید در موقع ساختن ابزار چنان عمل کرد که سوال‌های تشکیل دهنده ابزار اندازه‌گیری معرف قسمت‌های محتوای انتخاب شده باشد. بنابراین اعتبار محتوا، ویژگی ساختاری ابزار اندازه‌گیری است که همزمان با تدوین آزمون در آن تنیده می‌شود. اعتبار محتوای یک آزمون معمولاً توسط افرادی متخصص در موضوع مورد مطالعه تعیین می‌شود. اعتبار محتوای این پرسشنامه توسط اساتید راهنما و مشاور و چند نفر از افراد مطلع مورد تأیید قرار گرفته است و از اعتبار لازم برخوردار می‌باشد. چون این پرسشنامه محقق ساخته است نیاز بود روایی پرسشنامه از نظر نگارشی و محتوا بررسی گردد.
تعیین پایایی (قابلیت اعتماد) پرسشنامه
قابلیت اعتماد یا پایایی یکی از ویژگیهای فنی ابزار اندازه‌گیری است. مفهوم یاد شده به این امر سر و کار دارد که ابزار اندازه‌گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به دست می‌دهد. دامنه ضریب قابلیت اعتماد از صفر (عدم ارتباط) تا ۱+ (ارتباط کامل) است. ضریب قابلیت اعتماد نشانگر آن است که تا چه اندازه ابزار اندازه‌گیری ویژگی‌های با ثبات آزمودنی و یا ویژگیهای متغیر و موقتی وی را می‌سنجد. برای محاسبه ضریب قابلیت اعتماد ابزار اندازه‌گیری شیوه‌های مختلفی به کار برده می‌شود. از آن جمله می‌توان به :
اجرای دوباره آزمودن (روش بازآزمایی)
روش موازی (همتا)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ب.ظ ]




در حال حاضر بسیاری از مسائل بزرگی که افراد و جوامع انسانی با آن روبرو هستند از جنبه جهت گیری ارزشی برخوردار هستند. ارزش ها در زندگی فردی واجتماعی آن چنان نقش مهمی را ایفا می‌کنند که به منزله عناصر فرهنگی و اجتماعی، سهم کلیدی در هویت بخشی فردی و جمعی عهده دار هستند.
مصباح یزدی (۱۲۷:۱۳۷۶) یکی از راه‌های مبارزه با تهاجم فرهنگی را ترویج ارزش های دینی در یک سطح گسترده و فراگیر می داند. هنگامی که از جامعه‌ای سالم و سعادتمند سخن به میان می‌آید به اوج ضرورت ارزش ها پی برده می‌شود؛ زیرا علت بسیاری از آشفتگی‌های جوامع اخیر به علت پایبند نبودن به ارزش های والای انسانی است.
از لحاظ جامعه شناسی نیز ارزش ها به عنوان عنصری برجسته مورد توجه همگان می‌باشند .
در این رابطه، مریجی(۹:۱۳۸۲)معتقد است که قوام جامعه درحقیقت به وجود ارزش های حاکم بر آن جامعه است.
ذو علم (۱۳۸۰ )در این باره می گوید که ارزش ها را به عنوان عامل ثبات جامعه هستند که نقش عمده‌ای رادر تسهیل وتمهید ارتباطات اجتماعی اقشار و گروه‌های اجتماعی ایفا می‌کنند و زمینه‌ساز تعامل اجتماعی می‌باشند، برای حفظ جامعه، همسو با قوانین و مقررات حاکم بر آن جامعه که توسط حکومت‌ها اعمال می‌شود، ارزش ها نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند و می‌توان گفت که وجود یک نظام ارزشی استوار و مقبول در جامعه سرمایه‌ی بزرگی برای آن جامعه به شمار می‌رود، که به کمک آن نظم لازم جهت رشد و تعالی آن جامعه فراهم می‌شود و مانع از صرف هزینه‌های گزاف و استفاده از ابزارهای کنترل و استفاده از روش‌های متکی به جبر و زور می‌شود ، نقش ارزش ها ، جدای از آثـار اخلاقی و معنوی، در تأمین امنیت ، استقرار، نظم ، اجرای
پایان نامه - مقاله
قانون و عدالت و جلوگیری از دامنه‌های وسیع جرم و جنایت حائز اهمیت بسیار زیاد است.
آذربایجانی و موسوی اصل(۱۶۸:۱۳۸۷) معتقدند که پرهیز از جرم‌ها و انحرافات، بدون دینداری ممکن نیست ؛زیرا این جرم‌ها با مسائل اخلاقی مرتبط‌اند و اخلاق بدون دین، پشتوانه و اعتباری ندارد. مفاهیم اخلاقی بدون پشتوانه ایمان به خدا و دینداری همانند بادام و گردویی است که پوست دارد ولی تو خالی است و بدون مغز است. با این بادام و گردو می‌توان کودک یا آدم نادان را فریب داد؛ ولی انسان‌های بالغ و عاقل هیچگاه فریب آن را نخواهند خورد. قرآن کریم اصول اخلاقی افراد بی ایمان را به درختی تشبیه می‌کند که ریشه‌اش از زمین کنده شده و هیچ ثبات و قراری ندارد. در مقابل افراد با ایمان و دین مدار همانند درخت پاکیزه‌ای هستند که در زمین ریشه دوانده و شاخه‌هایش سر به آسمان کشیده است چنین درختی همیشه و در تمام فصول در حال ثمردهی و میوه دادن است.
باید تلاش نمود تا دین و ارزش های دینی و اخلاقی در تار و پود جامعه نفوذ یابد .اگر ارزش های دینـی و اخلاقـی بر فرهنگ جامعه حاکم باشد و مردم با ایـن ارزش ها زندگـی کننـد سعـادت آن
جامعه تضمین خواهد شد.
بر اساس مباحث عنوان شده، بذل توجه و تلاش‌هایی جهت شناخت ارزش ها، آموزش، تقویت و نهادینه کردن آن‌ها نقش بسیار موثری در جهت تبلورکمالات و فضائل انسانی دارد ولازم به ذکر است که حصول به این اهداف، بسیج همگانی، تلاش های مدبرانه، هدفمند و هماهنگ تمام نهادها، بالاخص نهاد آموزش و پرورش و سایر نهادهای تربیتی را می طلبد.
سیدی(۱۳۷۸ :۲۱۴-۲۲۸)معتقد است که اهمیت و نقش ارزش ها در چند زمینه متجلی می شود که عبارتند از:

 

    1. نقش ارزش ها در زمینه تربیت

 

    1. نقش ارزش ها در زمینه مشاوره و راهنمایی

 

    1. نقش ارزش ها در زمینه بهداشت روانی که در موارد زیر کاربرد دارد:

 

الف. روان درمانی
ب. پیشگیری
به طور کلی برای ایجاد این تحولات فرهنگی و ارزشی، ایجاد تحولات عمیق در نفوس و درون انسان‌ها لازم به نظر می‌رسد و برای ایجاد این تحولات، جز شیوه‌های فرهنگی، اعتقادی و تربیتی و آموزشی راهی دیگر وجود ندارد. لذا بستر سازی و فراهم کردن زمینه لازم و مساعدِ همزمان با آن
،به کارگیری روش‌های سنجیده و تحقیق جـهت آموزش ارزش ها از جمله ی راهکارهاییست کـه
که در راستای این هدف ضروری به نظر می‌رسد.
بر طبق مسائل عنوان شده می‌توان چنین بیان کردکه بذل توجه به یافتن روش‌های مناسب جهت آموزش ارزش ها به منظور درونی کردن آن‌ها، بایستی در ردیف اهم موضوعات و مسائل تربیتی قرار گیرد. تحقیق حاضر با توجه به جایگاه عظیم ارزش ها، به خصوص در امر تعلیم و تربیت، بر این فرض استوار خواهد شد که با بهره گرفتن از تبیین ارزش ها و ارائه راهکارها و روش های تدریس مناسب در جهت آموزش ارزش ها گامی شایسته در جهت پرورش نسلی جوان مزین به ارزش های نهادینه شده دینی و اخلاقی بردارد؛ زیرا بسیار دیده شده که افراد زیادی ارزش ها را به صورت کاملا شعارگونه پذیرفته وبه صورت لفظی و کلامی و با شیوه‌ای بسیار متعصبانه ازآن‌ها سخن به میان می‌آورند ؛اما متاسفانه در حوزه اجرا بسیار ضعیف عمل می‌نمایند؛ زیرا به هیچ وجه پایبند به آن چه می‌گویند نیستند. به طور مثال تا کنون با افراد زیادی برخورد کرده‌ایم که ساعت‌ها با الفاظی بسیار جذاب و شیوا درباره ی “حق الناس” صحبت به میان می‌آورند، اما ازآن‌جایی که این ارزش در تار و پود وجود آن‌ها ریشه ندوانده است، شاهد رفتاری مغایر با گفتار آن ها خواهیم بود که حاکی از عدم اعتقاد قلبی و عمیق آن ها نسبت به این ارزش می‌باشد. اینجاست که تناقض میان حرف و عمل به روشنی نمایان می‌شود.
۱-۵٫سوال های تحقیق:
۱٫نکات مرتبط با آموزش دهنده یا مربی در آموزش ارزش های دینی و اخلاقی کدامند؟

 

    1. نکات مرتبط با آموزش گیرنده یا متربی درآموزش ارزش های دینی و اخلاقی کدامند؟

 

    1. نکات مرتبط با محتواهای درسی درآموزش ارزش های دینی و اخلاقی کدامند؟

 

    1. نکات مرتبط با روش ها و فنون تدریس درآموزش ارزش های دینی و اخلاقی کدامند؟

 

    1. نکات مرتبط با ارزشیابی درآموزش ارزش های دینی و اخلاقی کدامند؟

 

۱-۶٫ تعاریف مفاهیم مطرح شده در سوال‌های تحقیق:
۱-۶-۱٫ تعاریف مفهومی:
آموزش دهنده: آن‌که تعلیم وآموزش می‌دهد (دهخدا،۱۳۷۱ : ۹۲).
آموزش گیرنده:کسی که نزد دیگری علم ادب یا هنر آموزد (دهخدا ،۱۳۷۱-۹۹). آموزش: کوششی که معلم برای انتقـال معلوماتی خـاص به شاگردان خود به کار می برد، بـه عبارتی آموزش به معنای انتقال معلومات و مهارت‌ها به دیگران است به طوری که این معلومات و مهارت‌ها به کار آیند و موجب تحول ودگرگونی در رفتار گردند (علوی، ۱۳۸۶ :۳۹).
آموزش در لغت به معنای عمل آموختن، یاد دادن ، تعلیم، تربیت و پرورش می باشد (دهخدا،۱۳۷۱ :۹۲) .
ارزشیابی: اگر معلمی بعد از اندازه‌گیری وبدست آوردن اطلاعات،کیفیت نتایج یا اطلاعات به به دست آمده را مورد توجه قرار دهد و به تحلیل آن بپردازد گفته می‌شود که او عمل ارزش‌یابی را انجام داده است. (شعبانی،۱۳۸۵،ص۳۳۴)
آموزش ارزش ها:آموزش ارزش ها در بر گیرنده ایجادِمیزان حساسیت به ارزش ها، توانایی انتخاب ارزش های صحیح و درونی کردن و تشخیص آن‌ها در زندگی فردی و به عبارتی زندگی کردن مطابق با آن‌هاست؛ بنابراین آموزش ارزش ها موضوعی نیست که محدودیت زمانی داشته باشد بلکه تلاشی مستمر در تمام طول زندگی است (ونکاتایاه[۴]، ۲۰۰۷ : ۳۷).
ارزشیابی: اگر معلمی بعد از اندازه‌گیری و بدست آوردن اطلاعات،کیفیت نتـایج یا اطلاعات بدست آمده را مورد توجه قرار دهد و به تحلیل آن بپردازد گفته می‌شودکه او عمل ارزش‌یابی راانجام داده است (شعبانی،۳۳۴:۱۳۸۴).
ارزش: کلمه “ارزش” در زبان فارسی، اسم مصدر ارزیدن و دارای معانی متعددی است. در فرهنگ معین آمده است که ارزش یعنی:۱٫بهاء، ارز، قیمت، ارج
۲٫قدر، برا زندگی، شایستگی، زیبندگی، قابلیت، استحقاق (مرادی،۲۴:۱۳۷۸).
ارزش های دینی: این ارزش ها باور‌های خاصی هستند که آنقدر منحصر به فردند که که اگر فرد واقعا به آن‌ها اعتقاد نداشته باشد نمی تواند آن‌ها را قبول کند. هر دین و مکتب خاص به عنوان
عوامـل و عناصر ضـروری‌اش، آداب اصـول و قواعد مـراسم و تشریفات خاص خـود را دارد که
اقتدار آن دین به این مسائل بر می‌گردد (ونکاتایاه، ۲۰۰۷ :۷).
ارزش های اخلاقی: اشاره به آن ارزش هایی دارد که مربوط به منش و شخصیت فرد هستند و با آنچه که برابر با حق و فضیلت است مطابقت دارند. اخلاقی شدن به توانا شدن در درک قواعد حق و ناحق و عمل به آن به طریق حق بر می گردد(همان: ۶) .
روش: روش در لغت به معنای طرز، طریقه، قاعده، قانون، راه، هنجار، شیوه و اسلوب آمده است.
(رستمی نسب ،۲۶۰:۱۳۸۸).
روش شناسی: روش شناسی عبارت است از:
۱٫مطالعه منطقی و منظم و تشکیل اصول و روش‌ها
۲٫روش‌هایی که عملا در یک تحقیق به کار می روند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:58:00 ب.ظ ]