|
|
به طور کلی دانشجویان از نظر وضعیت اشتغال به دو گروه شاغل و غیر شاغل تقسیم شده اند. حوزه فعالیت: حوزه فعالیت دانشجویان بیانگر زمینه کاری آنها بوده و به طور کلی در دو حوزه زمینه های مالی و غیر مالی تعریف شده است. استقلال مالی: استقلال مالی دانشجویان بیانگر عدم وابستگی مالی آنها به والدین بوده و به دو شکل مستقل و غیر مستقل تعریف شده است. دانشکده تحصیلی: دانشکدهی محل تحصیل دانشجویان در ۵ گروه علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، فنی و مهندسی و اقتصاد، حسابداری و مدیریت تعریف شده است مقطع تحصیلی: مقطع تحصیلی دانشجویان در ۴ گروه کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تعریف شده است. رشته مقطع متوسطه: رشته تحصیلی مقطع متوسطه دانشجویان در ۴ گروه ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی و هنرستان و سایر تعریف شده است. سطح تحصیلات پدر: در این مطالعه سطح تحصیلات پدر در ۵ سطح از زیر دیپلم تا دکتری تعریف شده است. سطح تحصیلات مادر: سطح تحصیلات مادر نیز در ۵ سطح از زیر دیپلم تا دکتری تعریف شده است. درآمد دانشجویان: در این مطالعه منظور از درآمد، مجموع دریافتی هایی است که دانشجویان از محل کار خود دریافت می کنند. به منظور اندازه گیری این متغیر، درآمد دانشجویان در ۶ سطح از کمتر از پانصد هزار تا بالاتر از دو میلیون تومان طبقه بندی شده است. فصل ۲ مبانی نظری و پیشینه پژوهش ۲-۱- مقدمه سواد مالی شامل مجموعه مهارت ها و ادراک های لازم جهت مواجه با مسائل مالی روزمره و موجود در اقتصاد عمومیست که کاربرد صحیح مهارت های آن سبب دستیابی افراد به رفاه مالی بلند مدت می شود. امروزه با توجه به پیچیدگی بازارهای مالی، توسعه و گسترش دامنه فعالیت نهادها و موسسات مالی و تلاش بی وقفه آنها برای افزایش سهم بازار، لزوم تسلط بر سواد مالی اهمیت بیشتری یافته است. سواد مالی و درک مفاهیم آن برای دانشجویان نیز اهمیت ویژه ای دارد زیرا تصمیمات مالی اتخاذ شده توسط آنها در دوره دانشجویی تاثیر با اهمیتی بر وضعیت مالی آنها پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه دارد. علاوه بر این موقعیت مالی آنها در دانشگاه می تواند عملکرد دانشگاهی آنها را تحت تاثیر قرار دهد (لایونز[۶]، ۲۰۰۳). بادوارسون و والدر[۷] (۲۰۰۴) نیز در پژوهشی با کنترل عوامل متعددی که عملکرد دانشجویان را تحت تاثیر قرار می دهد دریافتند دانشجویانی که حداقل مبلغی را برای پوشش هزینه های شهریه و … از والدین خود دریافت می کنند نسبت به دانشجویانی که استقلال مالی دارند بیشتر دچار شکست شده یا در ترم های تحصیلی خود مشروط می شوند و در کل معدل کمتری دارند. در این فصل ضمن تشریح مفاهیم مرتبط با سواد مالی، رفاه مالی و رفاه ذهنی؛ به بررسی پیشینه تحقیقات انجام شده در این حوزه پرداخته می شود .
 ۲-۲- تعریف سواد مالی در خصوص سواد مالی تعارف مختلفی ارائه شده که در ادامه به برخی از آنها پرداخته شده است. سواد مالی عبارت است از توانایی قضاوت آگاهانه و تصمیم گیری موثر در خصوص استفاده از منابع پولی و مدیریت آن (بنیاد مالی تحقیقات آموزش بریتانیا[۸]). در تعریفی دیگر سواد مالی به عنوان ترکیب درک مصرف کنندگان و سرمایه گذاران از تولیدات مالی و توانایی و اطمینان در پذیرش ریسک های مالی، انتخاب آگاهانه، شناخت مسیر در گرفتن کمک و مبادرت به اقدامات موثر در جهت بهبود و سلامت مالی تعریف شده است (سازمان توسعه و همکاری اقتصادی). سواد مالی توانایی افراد در کسب اطلاعات، تجزیه و تحلیل و مدیریت وضعیت مالی شخصی شان است به گونه ای که رفاه مالی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. این مفهوم نمایانگر توانایی جمع آوری اطلاعات مربوط به شکلی است که متمایز کننده گزینه های متفاوت مالی باشد، همچنین بحث در خصوص موضوعات و مسائل مالی و پولی و برنامه ریزی و پاسخگویی به رویدادهای موثر بر تصمیمات مالی روزمره که در اقتصاد عمومی رخ می دهد نیز در قالب این تعریف می باشد. از نظر هاستون[۹] (۲۰۱۰) سواد مالی شامل آگاهی از دانش و همچنین به کارگیری مسائل مالی در زندگی کاری و شخصی می باشد. به عبارت دیگر هاستون سواد مالی را دانش استفاده از آگاهی ها و ابزارهای مالی می داند. جاکوب و همکاران[۱۰] (۲۰۰۰) آگاهی مالی شخصی را دانش مفاهیم و مهارت های مدیریت مالی شخصی دانسته اند. از نظر آنها واژه مالی به دامنه وسیعی از فعالیت های روزمره زندگی که با پول در ارتباط است اطلاق می گردد که از فعالیت هایی چون کنترل دسته چک تا مدیریت کارت اعتباری، آماده سازی بودجه، خرید بیمه یا سرمایه گذاری را در بر می گیرد. آگاهی به معنی دانستن شرایط، شیوه ها، قوانین، حقوق، هنجارهای اجتماعی و دیدگاه های لازم برای درک و انجام این وظایف مالی حیاتی می باشد. این نویسندگان می گویند آگاهی مالی توانایی خواندن و بکارگیری مهارت های ریاضی را نیز در بر می گیرد. توانایی هایی که برای داشتن انتخاب های مالی مناسب ضروری هستند. همچنین از نظر آنها آگاهی مالی شامل دانش و مهارت های مالی شخصی است که توانایی درک شرایط و مفاهیم مالی و تبدیل آن دانش به یک رفتار را نیز در بر می گیرد. این عنوانین عبارتند از مفاهیم پس انداز، کسب سود، بودجه گذاری یا تخصیص بودجه، خرید بیمه نامه، مدیریت اعتبارات و قرض ها و چگونگی کارکرد با موسسات خدمات مالی. دانش مالی؛ حداقل دانش لازم برای مشارکت موفق در اقتصاد را فراهم می کند و دسته ای از ابزارهای ضروری می باشد که چگونگی هزینه روزمره پول را تعیین می کند. ویت و همکاران[۱۱] (۲۰۰۰) آگاهی مالی شخصی را توانایی خواندن، تحلیل، مدیریت و پرداختن به مسائل مالی شخصی میدانند که این توانایی روی شرایط زندگی فرد تاثیر دارد و عبارت است از توانایی درک گزینه های مالی، مباحثه بدون مشکل در مورد پول و موضوعات مالی، برنامه ریزی برای آینده و واکنش مناسب به رخ دادهایی که روی تصمیمات مالی روزمره اثر می گذارند. گارمن و فورگو[۱۲] (۲۰۰۰) آگاهی مالی را به عنوان دانستن اصول و واژگان لازم برای مدیریت موفق مسائل مالی فردی تعریف کرده اند. آنها مشاهده کردند که این توانایی چندان در میان آمریکایی ها گسترده نیست و اظهار داشته اند که موانع آگاهی مالی عبارتند از عدم آگاهی از مسائل مالی شخصی، پیچیدگی های زندگی مالی، گیج شدن به علت وجود انتخاب های فراوان در زمان گرفتن تصمیمات مالی و نبودن وقت کافی برای آموختن مسائل مالی شخصی. با بررسی تعاریف و مطالعات ارائه شده در زمینه سواد مالی می توان گفت که سواد مالی ابزاری برای درک مفاهیم کلیدی مدیریت مالی است. سواد مالی شامل توانایی بالانس حساب بانک، تهیه بودجه، پس انداز برای آینده و یادگیری راهبردهای لازم برای مدیریت بدهی است. یک فرد در صورتی باسواد مالی تلقی می شود که قادر به مدیریت مالیه شخصی خود در زندگی و جامعه در حال تغییر باشد. برای این امر باید فرد تلاش کند تا مفاهیم و ادراکات لازم را تحصیل نموده و مهارت های خود را در این زمینه توسعه دهد، همچنین بتواند تاثیرات تصمیمات مالی فرد بر روی خودش، دیگران و محیط را درک کند. ۲-۳- تاریخچه سواد مالی از اوایل تا اواسط قرن بیستم، ملاحظات مالی تا حدودی ساده بود اما با ابداع شبکه گسترده جهانی در اواخر این قرن، خرید و فروش ساده تر و در دسترس تر شدن وخرج کردن اوج گرفت. برخی از مردم شروع به خرج پولهایی کردند که نداشتند و خیلی زود با مشکلات اعتباری و قرض روبرو شدند. وارد شدن مقادیر قابل رهن و وام های سرمایه منزل به ابهام عموم مردم افزود. کارت های اعتباری قرض گرفتن پول را آسان تر می ساختند و توسط آنها زمان باز پرداخت قرض طولانی تر شده بود. چون این موارد جدید بودند عموم مردم از تاثیرات این نوع قرض گرفتن بر کل بدهی شان آگاهی کامل نداشتند. شهروندانی که دانش مالی پایه را نداشتند نمی توانستند تصمیمات مناسب در مورد خرید ماشین، خرید بیمه نامه، گرفتن رهن، انتخاب کارت اعتباری، پس انداز برای بازنشستگی و … را اتخاذ کنند. با به وجود آمدن این مشکلات برای اولین بار در سال ۱۹۹۰ در آمریکا اهمیت سواد و آگاهی مالی شهروندان مورد توجه قرار گرفت. در این سال اولین ائتلاف با هدف آموزش مردم و آشنا کردن آنها با مبانی مسائل مالی شخصی صورت پذیرفت. اکنون این ائتلاف از ۱۸۰ سازمان و ائتلاف ایالتی تشکیل شده است که همگی یک هدف دارند. از سال ۱۹۹۵ این ائتلاف تلاش کرد تا از طریق راهکارهای مختلف و متنوع، مشکل سواد مالی پایین مردم آمریکا را حل کند. ارائه بروشورهای مجانی شامل: برنامه های درسی، داستان، دستورالعمل های تدریس، کتاب های کار، فعالیت ها و ارتباط با سایت های اطلاعاتی دیگر و آموزش معلمان از جمله فعالیت های این گروه است. در آمریکا در سال ۱۹۷۲ سازمانی با نام موسسه ملی آموزش مسائل مالی، به منظور آموزش متخصصان در زمینه مالی تاسیس شد. با پیچیده تر شدن فعالیت های مالی و اقتصادی سرانجام این سازمان به این نتیجه رسید که عموم مردم نیاز اساسی به آموزش مسائل مالی و منابع آن دارند. بنابراین در سال ۱۹۹۷ تصمیم گرفته شد تا همه مردم مورد توجه قرار گرفته وآموزش داده شوند. ۲-۴- اهمیت سواد مالی سواد مالی و آگاهی از ابزار، فنون و روش های مدیریت منابع مالی به عنوان یکی از نیازهای مهم در دنیا برای تمام افراد جامعه شناخته می شود. هوگارت[۱۳] (۲۰۰۲) پنج دلیل عمده برای اهمیت دانش مالی شخصی را بدین ترتیب بیان می کند:
-
- مصرف کننده گان مطلع و تحصیل کرده؛ می توانند برای خانواده شان تصمیمات بهتری بگیرند و از این طریق امنیت اقتصادی و رفاه آنها را تامین کنند.
-
- یک بازار موثر و کافی نیازمند مصرف کننده گان آگاه است تا تصمیمات آگاهانه اتخاذ کنند.
-
- برخی تغییرات بوم شناختی روی اقتصاد اثر خواهد گذاشت، مثلا: جوانانی که بدون داشتن مدل ها و تجارب کافی در حال رسیدن به استقلال مالی هستند و مهاجرانی که نیازمند آموختن هستند تا بتوانند در بازارهای آمریکا مسائل مالی خود را مدیریت کنند.
-
- مسئولیت رفاه بلند مدت در ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر از دوش کارفرمایان و دولت به دوش افراد گذاشته شده است.
-
- بازارهای مالی قرن ۲۱ بسیار پیچیده شده اند.
وقتی افراد آگاهی مالی و تجربه کافی در این زمینه ندارند چه اتفاقی رخ می دهد؟ تیتو س و همکاران[۱۴] (۱۹۸۹) گزارش کرده اند که هزینه های مسائل مالی شخصی برای افراد بخیل، قابل ملاحظه می باشد. استرس ها و تنشهای شخصی، بیماری، اختلافات مالی، سوء استفاده از کودکان و از دست دادن خانه اغلب با شکست های مالی همراه هستند. تنش های مالی؛ فشارهای اجتماعی و روان شناختی زیادی بر زندگی فردی و خانوادگی وارد می آورند. سواد مالی و برنامه ریزی مسائل مالی خانواده؛ یک استراتژی بازدارنده عمومی است که می تواند به کاهش این فشارها کمک کرده و رفاه خانواده را افزایش دهد. اینکه زنان و مردان چگونه امنیت اقتصادی خود را درک کرده و چه برداشتی از آن دارند و چگونه رفاه مالی شان را محاسبه می کنند یک عامل پیش بینی کننده مهم است که نزاع میان خانواده و تنش میان همسران را پیش بینی می کند. درآمد خانواده که سواد و آگاهی مالی افراد نقش مهمی در ایجاد آن دارد، در ایجاد تنش ها و آشفتگی های داخلی خانواده تاثیر بسزایی دارد. از نظر فوکس و بارتولوما[۱۵] (۲۰۰۰) مسائل تهدید کننده اقتصاد خانواده مثل از دست دادن شغل، طلاق یا از کارافتادگی می تواند منجر به تنش های اقتصادی شود. این تنش ها یا مشقت های اقتصادی ممکن است حاصل عدم توانایی برای براورده ساختن ضروریات مالی، عدم اطمینان از منبع درآمد، ناپایداری شغلی و یا ناکافی بودن درآمد برای رفع نیازها باشد. فشار یا تنش اقتصادی در خانواده ها با تاثیر بر رفاه شخصی به شکل مستقیم و با تاثیر بر تعاملات خانوادگی بطور غیرمستقیم خود را نشان می دهد. نتایج رفاه اقتصادی ضعیف، که تا حدی حاصل آگاهی مالی شخصی ضعیف میباشد، می تواند باعث نارضایتی و آسیب بیشتر به مردان، زنان، والدین و کودکان شود. پیامدهای مشکلات مزمن مالی در بسیاری از حوزه های زندگی خانوادگی بروز پیدا می کنند. ۲-۵- برخی عوامل موثر بر سواد مالی با توجه به مطالعات و بررسی های انجام گرفته در حوزه سواد مالی می توان بیان کرد که برخی از ویژگی های دموگرافیک بر سواد مالی تاثیرگذار است. در این بین یکی از عوامل تاثیر گذار بر سواد مالی افراد جنسیت آنها میباشد. دانس و هابرمن[۱۶] (۲۰۰۷) تفاوت های دانش مالی میان ۵۳۲۹ دانش آموز دبیرستانی دختر و پسر را مطالعه کردند. هدف اولیه این تحقیق پاسخ به این سوال بود که آیا سطح دانش مالی افزایش یافته و آیا رفتارهای خرج و پس انداز بر اساس جنسیت متفاوت است یا نه؟ این مطالعه بر داده هایی مانند: بدست آوردن پول، میزان پسانداز، هزینه های سرمایه گذاری و چگونگی آموزش مفاهیم و اصول پولی به کودکان متمرکز بود. دانش آموزانی که ارزیابی شدند یک امتحان اولیه و یک امتحان نهایی را برگزار کردند. قبل از آموزش؛ دانش کنونی آنها سنجیده شد. پس از آموزش دوباره امتحان برگزار شد تا مشخص شود آیا دانش آنها افزایش یافته یا نه. نتایج این مطالعه نشان داد دانش آموزان پسر در هر دو امتحان نمرات بالاتری کسب کردند. این مطالعه اهمیت زیادی داشت چون دیدگاه مناسب تری در مورد انواع برنامه هایی که باید برای گروه های مختلف برگزار شود به دست می دهد. یکی دیگر از عوامل موثر بر سواد مالی افراد سن می باشد. بر اساس مطالعه لوساردی و همکاران[۱۷] (۲۰۰۶) سطح سواد مالی جوانان پایین تر است، به طوریکه کمتر از یک سوم جوانان در مورد نرخ بهره، تورم و تنوع بخشی ریسک؛ که سه مسئله مهم مالی هستند اطلاعات کافی داشتند. از دیگر عوامل موثر بر سواد مالی افراد، رفاه مالی می باشد. مانتیکن[۱۸] (۲۰۱۰) در پژوهشی ضمن سنجش سواد مالی ایتالیائی ها و مقایسه آنها با سایر کشورهای اروپایی و آمریکائی، رابطه ثروت(توانایی مالی) و سواد مالی را نیز بررسی نموده است. نتایج حاکی از آن بود که سوادمالی ایتالیائی ها در مقایسه با آمریکاییها و سایرکشورهای اروپایی به مراتب پایینتر است، سایر نتایج نشان دادکه بین توانایی مالی وسواد مالی رابطه مثبت برقرار بود.خانمهاو بیوه زن ها نسبت به سایرین سواد مالی کمتری داشتند وافراد با تحصیلات بالاتر سوادمالی بیشتری داشتند. در پژوهشی مولینز[۱۹] (۲۰۰۷) دانش مالی و ارتباط نوجوانان و والدین آنها را مورد بررسی قرار داده است، همچنین به بررسی ارتباط قومیت و شان اقتصادی با دانش مالی دانش آموزان و والدین آنها می پردازد. نتایج حاکی از آن بود که میزان سواد مالی دانش آموزان قفقازی به طور مشخصی بیش از دانش آموزان اسپانیایی است. همچنین دانش آموزان آفریقایی-آمریکایی با درآمد خانوادگی بالا (بیش از ۷۵هزار دلار)نمره بالاتری از دانش آموزان آفریقایی آمریکایی متعلق به خانواده های با درآمد پایین (کمتر از ۷۵هزار دلار) کسب نمودند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 12:37:00 ق.ظ ]
|
|
متلاطم منقطع/ غیر مستمر مستمر پویا مستمر بعد کاربر محصولاتی که در خانه های ۱،۲،۴ و ۵ شکل قرار می گیرند به عنوان بازاریابی سنتی طبقه بندی می شوند. ۲-۶-۲- ویژگی های متمایز محصولات با تکنولوژی سطح بالا طبق نظر پورتر(Porter, 1980) و بحثی که در مورد صنایع نوظهور دارد، به صورت منطقی می توان نتیجه گرفت که استراتژی بازاریابی برای تکنولوژی سطح بالا باید متفاوت باشد. به خصوص رسن و دیگران (Rosen et al., 1998) استدلال می کنند که: “بازارهای تکنولوژی سطح بالا ویژگی های مشخصی دارند که آنها را از سایر بخش ها متمایز می سازد".
 نکته اولی که باید به آن توجه کرد این است که محصولات کمی وجود دارد که تنها از یک تکنولوژی تشکیل شده باشند، هرچند استثنا هم وجود دارد. محصولات معمولاً ترکیبی از تکنولوژی های پیشرفته، تثبیت شده و قدیمی می باشند که با هم یک محصول قوی را ایجاد می کنند. بنابراین مشکل است که بین محصولات با تکنولوژی سطح بالا و محصولات با تکنولوژی سطح پایین تنها بر اساس تکنولوژی بکار گرفته شده در آنها، تمایز ایجاد کرد. آنچه مهم است این است که آیا محصولات توسط مشتریان و تأمین کنندگان، سطح بالا تلقی می شوند یا خیر و میزان اِلمانهای تکنولوژی سطح بالایی که در بر دارند، مبنای تمرکز برای ارزیابی و در نتیجه رفتار مشتری خواهد بود (Meldrum, 1995). یکی از جنبه های این تمرکز برای ارزیابی، ریسکی است که توسط مشتریان تجربه می شود. تمام خریدها به نحوی برای مشتری ریسک دارند اما برای محصولات با تکنولوژی سطح بالا، مسأله ریسک توسط عدم قطعیت های همراه یک تکنولوژی جدید تشدید می شود. موریارتی و کسنیک (Moriarty and Kosnik, 1989) معتقد هستند که این عدم اطمینان می تواند تنها در طرف مشتری و یا برای مشتری و تأمین کننده با هم باشد. تأمین کنندگان عدم اطمینان و ریسک را به دلیل فقدان تخصص در فروش، تبلیغات و یا حمایت از این محصولات تجربه خواهند کرد. ماهیت ریسک به نوع تکنولوژی، درجه نوآوری بکار رفته و اینکه آیا مشتری، مصرف کننده نهایی است یا واسطه کانال بستگی دارد. ریسک مشتریان از فقدان تجربه در بکارگیری، نگهداری و استفاده کردن از تکنولوژی نشأت می گیرد. بنابراین عدم اطمینان یک جنبه با نفوذ محصولات با تکنولوژی سطح بالا است. واژه تکنولوژی سطح بالا همانند عدم اطمینان بر “لبه پیشرو[۱۴]” یا “توسعه های پیشرفته[۱۵]” نیز دلالت دارد. گرچه اینکه پیشرو و پیشرفته بودن به صورت رضایت بخشی، تکنولوژی سطح بالا را برای مقاصد بازاریابی تعریف می کند یا خیر جای بحث است. اما می توان گفت که پیشرو و پیشرفته بودن به معنی جدید بودن در بازار نیز میباشد. دلالت بعدی پیشرو یا پیشرفته بودن این است که سازمان ارائه دهنده مجبور است به صورت مقایسهای درصد بالایی از متخصصان با مهارت بالا را در فعالیتهای علمی و فنی بکار گیرد. در واقع در برخی مثالها، این موضوع یک توصیف کننده کلیدی برای مشخص کردن صنایع با تکنولوژی سطح بالا می باشد. در این صنایع شدت تحقیق[۱۶] ، به معنی هزینه تحقیق به عنوان درصدی از فروش، حداقل ۳ برابر متوسط کل صنایع است(Jelinek and Schoonhoven, 1990). تغییرات سریع در محصول و از رده خارج شدن، چرخههای کوتاه عمر محصول، موانع ورود کم و محیط رقابتی همیشه در حال تغییر از سایر خصوصیات عملیاتی محصولات با تکنولوژی سطح بالا در بازار می باشد. برای مقاصد مدیریت بازاریابی، محصولات با تکنولوژی سطح بالا نیازمند یک تعریف پیچیده تر می باشد که فراتر از “پیشرفته و پیشرو بودن” می باشد که مشتمل بر محصولاتی است که:
-
- در یک محیط کاملاً فنی توسعه یافته اند.
-
- در برگیرنده یک تکنولوژی جدید یا پیشرفته می باشند که به عنوان مبنای ارزیابی شان عمل می کند.
-
- با درجه بالایی از عدم اطمینان تکنولوژیکی در طرف مشتری و عرضه کننده همراه می باشند.
-
- در حال حاضر به عنوان راه حل طبیعی مشکلاتی که برای حل آنها طراحی شدهاند پذیرفته نمیشوند.
-
- هنوز یک چهارچوب هماهنگ بیرونی ندارند.
این تعریف با رویکردی که بعضی از نویسندگان اتخاذ کرده اند در تضاد است. این نویسندگان تعریف خود را به توصیفاتی چون “محصولات پیچیده، معمولاً با یک طرح فنی سطح بالا” یا ” محصولاتی که با توسعه پیشرو توصیف می شوند و معمولاً چرخه عمر کوتاه و گذرا دارند” محدود می کنند. تعاریف جامع تری توسط نویسندگانی همچون: شانکلین و رایانس(Shanklin and Ryans, 1984, Shanklin and Ryans, 1987) نیز ارائه شده است، البته آنها تنها ۳ معیار را کلیدی تلقی کرده اند:
-
- کسب و کاری که نیازمند یک مبنای قوی علمی – فنی باشد.
-
- تکنولوژی جدید می تواند به سرعت تکنولوژی فعلی را از رده خارج کند.
-
- همزمان با ظهور تکنولوژی های جدید کاربردهای آنها، بازار و تقاضا ایجاد می کند.
آنچه توسط تعریف فوق پیشنهاد شده است یک تأکید کاهش یافته بر جنبه های عمر کوتاه و پیشرو بودن محصولات با تکنولوژی سطح بالاست. در عوض وزن بیشتری به فاکتورهایی داده شده است که بر روابط بین عرضهکنندگان، محصولات و بازارها، تأثیر می گذارند که به موضوع بازاریابی نیز نزدیک تر می باشد. یکی از مفروضات اصلی ما در این زمینه این است که محصولات با تکنولوژی سطح بالا فقط محصولات جدید نیستند. کاپون و گلیزر معتقدند: “مسائل و مشکلاتی که در مدیریت تکنولوژی مطرح می شود متمایز از مسائلی است که مربوط به فرایند معرفی و توسعه محصول جدید می شود” (Capon and Glazer, 1987). به طور مشابه، یون و لیلین دریافتند که “محصولات کاملا ًجدید[۱۷]” با تکیه بر پیشرفت های تکنولوژیکی و محصولات با “فرمول بندی جدید[۱۸]” که به احتمال زیاد با گسترش خط محصول یا تعدیل محصول ایجاد میشوند، مشخصه های بازار و استراتژی های متفاوتی دارند(Yoon and Lilien, 1985). نتایج یافته های آنها نشان میداد:
-
- تفاوت های استراتژیک بین محصولات کاملا ًجدید و با فرمول بندی جدید، قابل ملاحظه است. (Ibid,)
-
- برای محصولات کاملا ًجدید، متغیرهای مربوط به ساختار و پتانسیل بازار حیاتی است. در حالیکه برای محصولات با فرمول بندی جدید، متغیرهای مربوط به سطح رضایت مشتریان از محصولات فعلی و تناسب نوع محصول با استراتژی، مهم و حیاتی هستند (Ibid, P.139).
-
- برای هر دو نوع محصولات کاملا ًجدید و با فرمول بندی جدید صنعتی، سه عامل زیر در دستیابی به موفقیت بلند مدت حیاتی هستند (Ibid, P.141):
-
- میزان تجربه در فعالیت های بازاریابی
-
- اثربخشی بازاریابی برای عرضه ی محصول جدید
بهرامی و اوانس در مطالعهای بر روی شرکتهای با تکنولوژی بالا مشاهده کردند که فرایندهای تدوین استراتژی و اجرای آن، به شدت به یکدیگر تنیدهاند و در یک فرایند تکرار شونده با یکدیگر ترکیب میشوند (Bahrami and Evans, 1989). این ارتباط نزدیک بین فرایندهای برنامه ریزی و پیاده سازی تضاد آشکاری با ادبیات سنتی برنامه ریزی استراتژیک دارد. به علاوه، میدیک و هایس، گستره ی وسیع تری از خطوط راهنما برای مدیریت تکنولوژی سطح بالا ارائه کردند که با دانش مرسوم متفاوت بود(Maidique and Hayes, 1984). فرث و نارایانا استراتژیهای محصولات جدید شرکت های بزرگ فورچون را نمایه کردند(Firth and Narayana, 1996). در نهایت، کوپر و کلاین اشمیت یک تحلیل گذشته نگر بر روی حدود ۲۰۰ پروژه محصولات جدید با تکنولوژی متوسط به بالا انجام دادند (Cooper and Kleinschmidt, 1990). همانگونه که در ذیل لیست شده است این محققان هشت عامل کلیدی برای موفقیت پروژه های تکنولوژی محور شناسایی کردند. شگفت آن است که طبق این یافتهها، حمایت مدیریت ارشد و موقعیت رقابتی تأثیر اندکی بر موفقیت دارند.
-
- یک محصول برتر که مزایای منحصربفردی را به مصرف کننده ارائه دهد.
-
- وجود تعریفی واضح و روشن از پروژه و محصول، پیش از فاز توسعه
-
- کیفیت اجرای فعالیت های پیش از توسعه
-
- کیفیت اجرای فعالیت های بازاریابی
بنابراین، فرض میکنیم که استراتژیهای بازاریابی محصولات سطح بالا با محصولات سطح پایین متفاوتاند. محصولات با تکنولوژی سطح بالا و سطح پایین نه تنها از لحاظ سطوح دریافت شدهی تکنولوژی توسط خریداران، بلکه در بُعد مشخصه های صنعت و بازار نیز متفاوتند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
کلیه عواملی که موجب بروز ناهنجاریهایی در گیاه می شود را تنش میگویند. تنشهای گیاهی شامل تنشهای زیستی مانند آفات و بیماریها و تنشهای غیرزیستی مانند نور، دما، خشکی، شوری، آلایندهها و عناصر سنگین میباشد که در شرایط طبیعی ممکن است به گیاه تحمیل شود. بروز علائم تنش حاکی از آن است که در مسیرهای متابولیسمی گیاه اختلالاتی به وجود آمده است. اگر تنش شدید باشد، می تواند باعث عدم تشکیل دانه، پیری و مرگ گیاه شود (Hopkins, 2004). ۲-۲- شوری شوری از مهمترین تنشهای غیرزیستی محیطی است که بر تولید محصولات کشاورزی تاثیر منفی دارد. تنش شوری افزایش میزان نمکها و عناصر معدنی محلول در خاک و آب است (پارسا و همکاران، ۱۳۸۸). شوری خاک زمانی رخ میدهد که غلظت نمکها بخصوص NaCl در قشر سطحی زمین تا حدی افزایش یابد که انباشته شدن نمکها در محیط اطراف ریشه گیاه، رشد آن را محدود سازد. NaCl در خاک ایجاد سمیت کرده و به گیاه آسیب میرساند (همایی، ۱۳۹۱). افزایش زمینهای شور و کمبود آبهای شیرین توجه پژوهشگران را به شوری جلب کرده است. هرچند، فراوانترین یونهایی که در محیط ریشه انباشته میشوند، سدیم و کلر میباشند، تجمع کاتیونهایی مانند منیزیم و کلسیم و آنیونهایی مانند بیکربنات و سولفات نیز باعث شوری خاک میشوند (پارسا و همکاران، ۱۳۸۸). دلایل متعددی برای شوری خاک وجود دارد، اما در بسیاری اوقات آبی که برای آبیاری اراضی استفاده می شود، حاوی املاح محلول است که بعد از تبخیر آب نمکها به سطح خاک آمده و تجمع پیدا می کنند و به مرور زمان موجب افزایش شوری اراضی میشوند (کلباسی، ۱۳۵۹). غلظت زیاد نمک در ناحیه ریشه موجب القای تنش در مناطق مدیترانهای در فصل تابستان می شود که دلیل آن دمای بالا، کاهش آب در دسترس گیاه و کیفیت آب میباشد (Massai et al, 2004).
 ۲-۳- سطح زمینهای شور در جهان و ایران بیش از ۶% کل اراضی جهان و قریب به ۵۰% از اراضی آبی دنیا دارای مشکل شوری هستند (یزدانی بیوکی و رضوانی مقدم، ۱۳۹۱). سطح زمینهای شور در ایران در حدود ۲۵ میلیون هکتار میباشد که به دلیل مدیریت ضعیف آبیاری رو به افزایش است (تدین و امام، ۱۳۸۶). در دنیا کشور ایران بعد از چین و هند بیشترین درصد زمینهای شور را به خود اختصاص داده است. حدود ۹۰% ایران دارای اقلیم خشک و نیمه خشک میباشد. ۱۵% کل ایران، ۳۰% از دشتها و بیش از ۵۰% زمینهای زیر کشت آبی کشورمان دچار مشکل شوری هستند. افزایش شوری اراضی زراعی موجب کاهش بهرهوری کشاورز می شود (دادرس و همکاران، ۱۳۹۱). آمارها نشان داده در استان گلستان که یکی از قطبهای کشاورزی ایران محسوب می شود، سطح زمینهای شور زیاد است و مقدار شوری از کوهپایهها به سمت دشت گرگان و سواحل دریاچه خزر افزایش پیدا می کند (جعفری و عصری، ۱۳۷۴). ۲-۴- اثرات شوری در گیاهان شوری از دو طریق اصلی اثرات زیانبار خود را بر گیاه تحمیل میکند. اول، غلظت بالای نمک در اطراف ریشه باعث کاهش پتانسیل آب خاک، کمبود آب در دسترس، کاهش جذب آب و در نتیجه کمبود آب در گیاه می شود که خود اثرات ثانویه زیادی در گیاه دارد. برای مثال کم آبی ناشی از شوری سبب از دست دادن فشار تورگر، کاهش رشد و بزرگ شدن سلولها و در نهایت مرگ آنها می شود. دوم، افزایش انباشتگی یونهای سمی سدیم و کلرید در گیاه باعث عدم تعادل یونی، کاهش جذب یونهای ضروری و سمیت یونی می شود. در پی تنش شوری تنشهای ثانویه نظیر تنش اکسیداتیو تشدید میشود و انواع اکسیژن فعال تولید میگردد. الکترونهای تراوش شده از زنجیرهی انتقال الکترون با اکسیژن مولکولی واکنش می دهند و اکسیژن فعال مانند پراکسیدهیدروژن H2O2، سوپراکسید O2- و رادیکال هیدروکسیل (OH) تولید می شود. این محصولات برای گیاه بسیار سمی هستند و به متابولیسم پروتئینها، لیپیدها و اسیدهای نوکلئیک صدمه میزنند و سبب تخریب لیپیدهای غشای سلول میشوند (Mittal and Dubey, 1991; Molassiotis, 2006)، این امر ممکن است فرآیندهای حیاتی مانند تنفس و کارکرد بهینه غشاهای زیستی رامختل کند (Adnan et al, 2011). در ذیل برخی از اثرات ثانویه شوری که با این پژوهش بیشتر مرتبط هستند شرح داده میشوند ۲-۵- تأثیر شوری در مراحل مختلف رشد گیاه شوری یک اثر فوری دارد که در همان ابتدای تنش باعث اختلال در جذب آب می شود که به آن اثر اسمزی میگویند و یک اثر آهسته دارد که به تدریج نمک در برگها باعث ایجاد سمیت در گیاه، مرگ برگهای مسن، کاهش سطح برگ و کاهش فتوسنتز می شود (Munns, 2002; Munns 2005). ابتدا در تنش شوری سلولها آب از دست می دهند و کوچک میشوند، اما بعد از گذشت چند ساعت حجم اصلی خود را دوباره بهدست میآورند. گیاه برای مقاومت به شوری، نمک را در واکوئل سلولهایش ذخیره می کند تا از مرگ سلول جلوگیری کند (Munns, 2008, 2005). گیاهان جوان نسبت به شوری حساستر هستند، زیرا ریشه های آنها در سطح فوقانی خاک که حاوی غلظتهای بیشتر نمک است قرار دارند. در نتیجه رشد این گیاهان کم یا متوقف می شود و علائم نکروز روی آنها مشاهده می شود (ابراهیمی و ناصریان خیابانی، ۱۳۸۲). کاهش رشد رویشی گیاه به سبب کم شدن تورگر سلولها در شرایط شور متأثر از فرایندهای اسمزی است (اعتصامی و گالشی ، ۱۳۸۷). گیاهانی که به شدت تحت تنش شوری قرار میگیرند سپس از هفتهها و ماهها تفاوت واضحی از لحاظ رشدی با گیاهان بدون تنش نشان می دهند. شوری به طور کلی مانع جذب آب توسط گیاهان نمی شود، زیرا گیاهان قادر به تنظیم اسمزی در محیط ریشه هستند. اما دلیل اصلی کاهش رشد تحت تأثیر شوری، استفادهی گیاه از ترکیبات آلی مانند پرولین و کربوهیدراتها میباشد که تولید این گیاهان نیاز به حرف انرژی دارد. بنابراین رشد گیاهان تحت تنش شوری کاهش مییابد. گیاهان تحت شوری ممکن است علائم سوختگی برگ شوند که ناشی از سمیت یونهای سدیم وکلر است. برگهای این گیاهان به دلیل عدم رشد ممکن است زرد شده و ریزش کنند. دربسیاری از موارد رنگ برگها سبز تیره و رشد متوقف می شود (Marschner, 1995). یکی از معمولترین اثرات کاهش رشد، کاهش سطح برگهای گیاه در اثر افزایش شوری میباشد، بنابراین حتی زمانی که میزان فتوسنتز در واحد سطح برگ تغییر نکند میزان رشد به سبب کاهش سطح فتوسنتز کننده در کل گیاه کاهش پیدا خواهد کرد (Ashraf et al,1989). در مجموع سمیت یونها و کاهش پتانسیل آب خاک بر تجمع اصلاح و ایجاد تنش خشکی فیزیولوژیک در محیط ریشه عوامل خسـارت شـوری بر گیـاهـان هستند (Munns, 2002). عنصر نیتروژن که از عناصر مهم در رشد گیاه است، تحت شوری دچار اختلال در جذب می شود که دلیل آن ممانعت از جذب آن توسط یون کلرید است (Grattan and Grieve, 1999). ریشه گیاه به دلیل جذب عناصر به طور مستقیم با محیط ریشه در تماس است. از دلایل کاهش رشد و عملکرد در شرایط شور میتوان به افزایش مصرف انرژی برای خروج یونهای سدیم که در محیط افزایش یافتهاند و مقابله با شرایط نامناسب تنش اشاره کرد. این شرایط باعث مصرف زیاد انرژی شده، در نتیجه رشد و عملکرد گیاه کاهش مییابد. دلیل دیگر کاهش رشد گیاه سمیت یونهای مضر، ایجاد اختلال در فعالیتهای زیستی و متابولیسمی، از بین رفتن تعادل یونی و اسمزی و کاهش فتوسنتز است (دادرس و همکاران، ۱۳۹۱). تنش شوری از طریق کمبود آب در دسترس گیاه، سمیت یونها و محدودیت در جذب عناصر غذایی باعث کاهش رشد سلولی، کاهش سطح برگ، کاهش رشد اجزای گیاه و در نهایت کاهش زیست توده میگردد (Ali et al, 2004). Kaya و همکاران (۲۰۰۲) گزارش کردند که شوری باعث کاهش میزان رشد در بخش هوایی و ریشه، کاهش سطح برگ و ایجاد برگهای کوچک شد. پاسخ گیاه به شوری در مراحل مختلف رشد متفاوت است، گیاه در ابتدای دوره رشدی به شوری حساستر است و با افزایش سن، این حساسیت کمتر می شود. ولی در مجموع تنش شوری باعث کاهش گلدهی، عملکرد دانه و وزن محصول می شود. مرحله پرشدن دانه در گیاه نیز از مراحل بسیار حساس به شوری است (Cuartero, 2006). تحقیقات روی گندم و وجو نشان داده نشان داده که تنش شوری طول دورهی رشد زایشی را کاهش داده، پیری را تسریع و میزان محصول را کاهش میدهد (Gorham, 1985; Munns, 2003). شوری به دلیل جلوگیری از رشد و توسعه گیاه باعث کاهش تعداد و سطح برگها، میوه ها و دانهها می شود که این تغییرات سبب کاهش عملکرد گیاه می شود (پوستینی و سی و سه مرده، ۱۳۸۰). باقری وحیدری شریف آباد (۱۳۸۸) طی تحقیقاتی گزارش کردند که افزایش شوری باعث کاهش تعداد دانه، وزن هزار دانه، رسیدگی و پرشدن دانه و کاهش عملکرد محصول در گیاه جو شد. ۲-۶- تأثیر شوری بر ارتباطات آب در گیاه ۲-۶-۱- تأثیر شوری بر تعداد روزنه بسته شدن روزنهها در تنش شوری به سبب جلوگیری از اتلاف آب و کاهش پتانسیل آب بافتها است. شوری سبب کاهش هدایت روزنهای در گیاهان می شود (Tattini et al, 1999). تنش شوری باعث بسته شدن جزئی روزنهها می شود و روزنهها در برابر انتقال CO2 از خود مقاومت نشان می دهند (تباراحمدی و بابائیان جلودار، ۱۳۸۱). امینی و عابدینی (۱۳۹۱) گزارش کردند که با افزایش غلظت نمک از تعداد، طول و عرض روزنهها به طور معنیداری کاسته شده است. ۲-۶-۲- تأثیر شوری بر محتوی نسبی آب برگ (RWC) محتوی نسبی آب برگ برآورد مناسبی از وضیعت آب گیاه است. جذب آب به سلولها تحت تأثیر پتانسیل آب برگ و تنظیم اسمزی انجام میگیرد (Gonzalez and Gonzalez- Vilar, 2003). شوری با کاهش جذب آب منجر به کاهش محتوی نسبی آب برگ می شود (El- Bassiony et al, 2005). ۲-۷- تأثیر شوری بر عوامل فیزیولوژیک ۲-۷-۱- تأثیر شوری بر رنگیزهها و فتوسنتز فتوسنتز یکی از فرایندهای فیزیولوژیکی مهم است که تحت تاثیر عوامل تنشزا قرار میگیرد (حیدری شریف آباد، ۱۳۸۰). از آثار شوری میتوان به کاهش فعالیت فتوسنتزی به دلیل کاهش میزان کلروفیل و کاهش جذب CO2 اشاره کرد (Francisco et al, 2002). سطح کلروفیل شاخص خوبی از عملکرد فتوسنتز است. تحقیقات نشان داده که سطح کلروفیل گیاهان، تحت تنشهای شوری بالا به شدت کاهش مییابد و کلروفیل تخریب می شود (Rao, 1986; xu, 2000). فتوسنتز مهمترین فرایندی است که تحت تأثیر شوری قرار میگیرد (Adnan shahid et al, 2011). فرایند رشد گیاه وابسته به نور است، کلرید سدیم به گیرندههای نور آسیب میرساند و مانع رشد می شود (تبار احمدی و بابائیان جلودار، ۱۳۸۱). میزان فتوسنتز تحت تنش شوری به دلیل بسته شدن روزنهها و محدودیت گسترش سطح برگها نیز کاهش مییابد (Gorham, 1985). کاهش فتوسنتز در تنش شوری می تواند به دلیل کاهش هدایت روزانه، کاهش جذب کربن و کاهش توانایی فتوشیمیایی باشد (Sairam, 2002). یکی از دلایل کاهش فتوسنتز، کم آبی فیزیولوژیک بوده که در اثر منفی شدن پتانسیل اسمزی محیط ریشه گیاه و اختلال در جذب آب به وجود می آید. کاهش آب بافتهای گیاهی از عوامل محدود کننده فتوسنتز میباشد (Bybordia et al, 2010). از طرف دیگر در شرایط تنش توازن بین جذب و مصرف انرژی توسط اندام فتوسنتزی موجب تولید اکسیژن فعال (Ros) می شود که باعث بروز صدمات اکسیداتیو می شود (Blokina et al, 2003). یکی از اثرات مهم شوری زردی و پیری زودرس برگها است و عامل مهم در این بین کاهش میزان کلروفیل در شرایط شور میباشد. کاهش غلظت کلروفیل یکی از عوامل تأثیرگذار در میزان ظرفیت فتوسنتزی گیاه به حساب می آید و با افزایش میزان شوری موجب ضعیف شدن کارایی برگها در انجام فتوسنتز وشدت یافتن صدمات استرس گردیده است. بنابراین کاهش پارامترهای رویشی گیاه در تنش شوری را مـیتـوان بـه کـاهش مـیزان مـواد فتوسنتزی بـرای تأمیـن رشـد سـبزینهای نسبـت داد (Qasim et al, 2003). در شرایط شور غلظت کلروفیل کاهش پیدا می کند که دلیل آن می تواند کاهش سنتز کلروفیل و تخریب آن باشد. تخریب مولکولهای کلروفیل به وسیله جدا شدن زنجیره فیتولی از حلقه پورفیرین در اثر رادیکالهلی آزاد اکسیژن یا آنزیم کلروفیلاز انجام می شود. شوری باعث زیاد شدن رادیکالهای آزاد اکسیژن در کلروپلاست، تخریب کلروفیل و غشای کلروپلاست می شود که منجر به کاهش فتوسنتز و رشد گیاه می شود (حیدری شریف آباد، ۱۳۸۰). Romeroaranda و همکاران (۲۰۰۱) گزارش کردند که تجمع یونهای Na+ و Cl- در برگهای گیاه به دلیل بستن روزنهها و کاهش کلروفیل سبب کاهش فتوسنتز در گیاه گوجه فرنگی گردید. از دلایل دیگر کاهش کلروفیلها، رقابت و پیشی گرفتن آنزیم گلوتامینکیناز از آنزیم گلوتاماتلیگاز (اولین آنزیم مسیر بیوسنتز کلروفیل) در تنش شوری است که سبب می شود پیشساز گلوتامات بیشتر صـرف ایجـاد پرولیـن شـود و بنابرایـن بیوسنتز کلروفیل بـا محـدودیـت مـواجـه میشـود (Bybordib et al, 2010). شهبازی و محقق دوست (۱۳۷۵) بیان کردند در شرایط شور غلظت کلروفیل کاهش پیدا می کند. در گیاه روناس شوری ابتدا باعث افزایش کلروفیل شد و با زیاد شدن سطوح شوری در غلظت کلروفیل کاهش معنیداری مشاهده شد (عباسی و همکاران، ۱۳۸۸). اشرف طی مطالعاتی به این نتیجه رسید که اثر شوری بر میزان کلروفیل با توقف آنزیم خاصی که مسئول سنتز رنگیزههای سبز در گیاه است در ارتباط است (Ashraf, 1989). کلروپلاستها علاوه بر کلروفیل، حاوی رنگیزههایی شامل کاروتن و زانتوفیل نیز هستند. کارتنوئیدها رنگیزههای نارنجی و زرد بوده که محلول در چربی هستند و در غشای تیلاکوئید کلروپلاست یافت میشوند. وظیفه کارتنوئیدها حفاظت نوری از مولکولهای کلروفیل و جمعآوری انرژی میباشد (Ahmadi et al, 2007). این رنگیزهها در گروه آنتیاکسیدانهای غیرآنزیمی جای میگیرند (Telesinski et al, 2008). آذری و همکاران طی تحقیقات خود (۱۳۸۸) اعلام کردند که تنش شوری اثر معنیداری بر رنگدانههای کارتنوئید نداشته است. کافی و همکاران نیز (۱۳۸۹) گزارش کردند شوری اثر معنیداری بر میزان کارتنوئید در گیاه نخود نداشته است. ۲-۷-۲- تأثیر شوری بر موم در گیاهان برای مقابله با تنش، مکانیسمهای مقاومت شامل ایجاد شرایطی در داخل سلول است که اثر عامل تنشزا را کاهش دهد. توسعه کوتیکول یکی از راههای اساسی مقاومت در برابر از دست دادن آب است. موم رابط اصلی بین گیاه و محیط زیست است و نقش کلیدی در حفظ انسجام گیاه در محیط ایفا می کند. موم یک لایهی آبگریز متشکل از زنجیرههای طولانی مولکولهای چربی است (Shepherd and Wynne Griffiths, 2006). در گیـاهـان در معـرض تنـش شـوری رسـوب مـوم افـزایـش پیـدا کـرده که ایـن افزایـش در درجـهی اول در پاسـخ به کمبـود آب رخ میدهـد (Mills et al, 2001). ۲-۸- تأثیر شوری بر انباشتگی یونهای سدیم و پتاسیم تنش شوری اختلالات وسیعی در سلولهای گیاه ایجاد می کند. شوری منجر به تجمع کاتیون سمی Na+ و یون Cl- می شود. مقاومت به شوری به مختصات فیزیولوژیک گیاه بستگی دارد (Bruria and Arie, 1998). یونهای اصلی موجود در خاکهای شور شامل Na+ و Cl- بر جذب مواد غذایی از طریق اختلال در نفوذ پذیری غشا و اثرات رقابتی تاثیر می گذارد. مطالعات زیادی کاهش غلظت یون K+ در شرایط شور در گیاه نشان داده است (Francisco et al, 2002). دلیل کاهش این یون فرایندهای رقابتی با یون Na+ در بخش ریشه است (Garcia-Lidon et al, 1998). سدیم یک کاتیون محلول است. غلظت بالای آن پایداری یونهای داخل سلول را برهم میزند و سبب اختلال در عملکرد غشا، واکنشهای متابولیکی، توقف رشد و مرگ سلول می شود (Wang et al, 2004). پتاسیم جز عناصر غذایی پرمصرف میباشد که نقش اصلی آن تنظیم اسمزی در گیاهان است. این عنصر در فعالیت آنزیمها، کوآنزیمها و خنثی کردن یونهای باردار شده غیرقابل انتشار نقش دارد (Bohnert et al, 1999). نتایج بدست آمده روی لیمو، توسط ابوطالبی و هکارانش (۱۳۸۶) حاکی از آن بود که افزایش غلظت نمک باعث افزایش پتاسیم و سدیم در اکثر ارقام شد. مختاری و همکاران (۱۳۸۹) بیان کردند که افزایش سطوح شوری موجب افزایش سدیم و کاهش پتاسیم در برگهای گیاه گوجه فرنگی شد. پژوهشهای صورت گرفته توسط Noitsakis و همکاران (۱۹۹۷) نشان داد که تنش شوری موجب افزایش غلظت یونهای سدیم و کلر در سطح برگهای گیاه شد. ۲-۹- تأثیر شوری بر فرایندهای بیوشیمیایی ۲-۹-۱- تأثیر شوری بر قندهای محلول مطالعات بیوشیمیایی نشان داده که تحت تیمار شوری در گیاهان، مواد محلول با وزن مولکولی کم به نام مواد محلول سازگار در گیاهان تجمع مییابند که به عنوان محافظ اسمزی عمل می کنند. یکی از مهمترین عوامل محافظت از گیاه در شرایط تنش غیرزیستی تنظیمکننده های اسمزی است (Parvaiz and Satyawati, 2008). قندهای محلول در تنظیم اسمزی سلولها نقش مهمی دارند. تغییر غلظت قندها در ایجاد تحمل به تنش مهم است، این ترکیبات به صورت مستقیم با واکنشهایی مثل تنفس، فتوسنتز و انتقال مواد فتوسنتزی ارتباط دارند (Ahmadi and Niazi Ardekani, 2006). قندهای محلول شاخصی برای تنظیم اسمزی در شرایط تنش میباشند. شوری باعث تجمع قندهای محلول در گیاه می شود. افزایش غلظت قندهای محلول تحت تنش شوری احتمالاً در سازگاری و ایجاد تحمل به شوری نقش دارند (Geholt et al, 2005). پژوهشگران افزایش غلظت قندها را یکی از بهترین محافظان گیاهان در محیط شور معرفی کرده اند. افزایش قندها یک سپر دفاعی برای مقاومت به تنش است (باقری وحیدری شریف آباد ۱۳۸۸). قندها باعث تنظیم اسمزی، پایداری و حفظ پروتئینهای سلولها و غشاها میشوند. این اعمال از طریق شکل گیری پیوندهای هیدروژنی میان گروه های کربوکسیل قندها و زنجیرههای قطبی پروتئینها صورت میگیرد (Koster and Leopold, 1988). افزایش شوری مقدار تبادلات دیاکسیدکربن را کاهش میدهد. تحت شرایط شور، فتوسنتز نسبت به مصرف آسمیلاتها در دوره رشد کمتر تحت تـأثیر قـرار میگیرد و بنابراین قندها (اغلب به استثناء نشاسته ) و بقیه محصولات متابولیکی درون سلولهای گیاه تجمع مییابند، اهمیت نسبی این مواد در تنظیم اسمزی به گونه گیاهی، بافت و میزان شوری بستگی دارد (بایبوردی و همکاران، ۱۳۸۹). قندها میتوانند به روشهای مختلف در تحمل به تنشها در گیاهان ایفای نقش کنند، افزایش قندها در تنش شوری توسط پژوهشگران گزارش شده است (Dubey and Singh, 1999). افزایش غلظت قندها در تنش شوری توسط مختاری و همکاران (۱۳۸۹) ، Moscolo و همکاران (۲۰۰۳)، Dubey و Singh در (۱۹۹۹)، Paridaو Dus (2002) و Tattini و همکاران (۲۰۰۲) گزارش شد. گزارش خاوری نژاد و مستوفی (۱۹۹۸) نیز حاکی از افزایش قابل ملاحظه انباشت قندهای محلول در گوجه فرنگی در شرایط شور بود. نقش اصلی این تنظیم کنندهها تنظیم و حفظ اسمزی، ذخیرهسازی کربن و روبشگری رادیکالها است (Bohnert and Jensen, 1996). انباشته شدن قندها ممکن است به دلیل حساسیت کمتر فتوسنتز در مقایسه با رشد در شرایط تنش باشد. در نتیجه قندها تولید میشوند و در گیاه تجمع مییابند، ولی نمیتوانند صرف رشد گیاه شوند (باقری وحیدری شریف آباد، ۱۳۸۸). غلامی و راحمی (۱۳۸۸) طی تحقیقاتی روی گیاه هلو گزارش کردند غلظت قندهای محلول تا غلظت ۴۵ میلی مولار نمک نسبت به شاهد کاهش یافت و پس از آن روند افزایشی پیدا کرد، به هر حال به جز در تیمار ۴۵ میلیمولار تفاوتها نسبت به شاهد معنیدار نبود. ۲-۹-۲- تأثیر شوری بر نشاسته بـرخی مطالعـات نشان داده که شـوری بـاعث تجزیه نشاسـته در گـیـاه میشـود. فعالیــت آنـزیـمهایی نظیر استـارچ فسفریلـاز، ساکـارز فسفات سینتاز افزایـش و فعالیـت اینورتـاز کـاهش مییـابد (Dubey abd Rani, 1999). تنش سبب افزایش تنفس و تجزیه نشاسته به کربوهیدراتهای کوچکتر می شود (باقری وحیدری شریف آباد، ۱۳۸۸). کریمی و همکاران (۱۳۸۵) طی تحقیقاتی بر روی آتریپلکس این گونه بیان کردند که میزان نشاسته در بافت برگ در شوری کم افزایش داشته، ولی با زیاد شدن غلظت نمک میزان نشاسته نیز کاهش یافته است. این کاهش نشان دهنده تجزیه شدن نشاسته و تبدیل آن به قندهای محلول برای حفظ پتانسیل اسمزی است. ۲-۹-۳- تأثیر شوری بر پرولین گیاهان از طریق مکانیسمهای مختلف بیوشیمیایی قادر به تحمل شوری هستند. این سازوکارها به حفظ و نگهداری آب و حفظ تعادل یونها کمک می کند. یکی از مکانیسمهای سازگاری با شوری تولید مواد فعال اسمزی مانند پرولین و ذخیره آن در سیتوپلاسم سلول میباشد (مختاری و همکاران، ۱۳۸۹). گیاهان از روشهای مختلفی برای مقابله با شوری استفاده می کنند که در میان این پاسخهـا انباشـت محافظهای اسمزی از جمله پرولین و قندهای محلول بیشترین نقش را در تنظیم اسمزی ایفا می کنند (Hasegawa et al, 2000). مختاری و همکاران (۱۳۸۹) طی تحقیقی که بر روی گوجه فرنگی انجام دادند گزارش کردند مقدار پرولین آزاد برگها در سطوح مختلف تنش شوری افزایش معنیدار و چشمگیری در سطح ۰۵/۰ داشت. احتمالاً گیاه گوجه فرنگی با بهره گرفتن از محافظتکننده های اسمزی اصلی از جمله پرولین و قندهای محلول میزان مقاومت به تنش شوری را افزایش داده و این ترکیبات تنظیمکننده در تعادل با یکدیگر سازوکار بسیار مهمی را در سازگاری گیاهان با شوری اعمال می کنند. تجمع پرولین در تنش شوری توسط پژوهشگران زیادی گزارش شده است، Meloni و همکاران (۲۰۰۱) با بررسی گیاه کتان و Bussisو Heineke (1998) با مطالعه گیاه سیب زمینی، پرولین را تنظیمکننده اسمزی در شرایط تنش عنوان کردند. انباشتگی پرولین تحت تنش شوری در یونجه و چغندر نیز گزارش شده است (Trinchant, 2004; Kumar, 2004). هنگام وقوع تنش، گیاه با افزایش زیستساخت اسیدهای آمینه مانند پرولین باعث حفظ فشار اسمزی و رشد سلول می شود. پرولین در زمان وقوع تنش شوری برای تنظیم اسمزی فعال در سلولها تجمع مییابد. در شرایط تنش شوری افزایش میزان پرولیت باعث ایجاد مقاومت در گیاه می شود. همچنین پرولین نقش حفاظتی برای پروتئینها و آنزیمها در شرایط تنش دارد. تغییرات غلظت پرولین به عنوان شاخص تنش شوری آبی تلقی می شود (Vendruscolo, 2007). پرولین یک ترکیب اسمزی سازگار است که در ایجاد مقاومت به شوری نقش دارد. مطالعات زیادی نشان داده که نقش پرولین به ادامه بقا مربوط می شود نه نگهداری رشد (Aspinal and Paleg, 2000). تجمع پرولین در مواجهه با تنش ممکن است به دلیل فعالسازی آنزیم های بیوسنتزی پرولین، کاهش اکسیداتیو و تبدیل آن به گلوتامات و کاهش بهره گیری از پرولین در سنتز پروتئین باشد (Maggio et al, 2002). پرولین به عنوان یک مولکول پیام تنظیمی عمل می کند و سبب فعال شدن پاسخهای مختلفی می شود که جزء فرایندهای سازگاری بهحساب می آید. پرولین می تواند در تثبیت فسفولیپیدهای غشاء، تنظیم پتانسیل ردوکس سلول، تنظیم اسیدیته، محافظت از پروتیینها و آنزیمها در برابر دناتوره شدن موثر واقع شود و به عنوان یک منبع نیتروژن و کربن در سلولها عمل کند (Chen and Murata, 2000). پرولین به عنوان وسیعترین اسمولیت ذخیره شده در برابر تنش عمل می کند و اهمیت تجمع آن در حفظ وضعیت آب گیاه بسیار مهم است (Amini and Ehsanpour, 2005). در پژوهشهایی علی و همکاران (۱۹۹۹) به این نتیجه دست یافتند که پرولین مانند یک مولکول علامتدهنده و تنظیمکننده که قادر است زمانی که گیاه در مواجهه با تنش شوری قرار دارد به مقاومت در برابر شوری عملکرد مضاعفی بدهد. طی تحقیقات صورت گرفته توسطBartels وSunkar (2005)گزارش کردند که تنش شوری باعث افزایش غلظت پرولین در سطح برگهای گیاه شد. غلامی و راحمی (۱۳۸۸) در گیاه هلو مشاهده کردند که با افزایش تیمار شوری میزان پرولین در برگها افزایش یافت، ولی این افزایش فقط در سطوح بالای نمک نسبت به شاهد معنیدار بود.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
۱- محدودیت های پنهان را آشکار کنید. برای اجتناب از زندانی شدن در محدودیت های پنهان، یک سازمان باید نسبت به رفتارهای بالقوه بازار و مشتری دانش و قابلیت های جدید کسب کند. و برای اینکار به دو مجموعه فرایند اساسی نیاز دارد:
 فرآیندهایی که دانش سازمان را نسبت به بازار و رفتار جدید آن توسعه می دهند. فرآیندهایی که قابلیت های سازمان را توسعه می دهند. ۲- فرآیندهای لازم را ایجاد کنید. ایجاد دانش و قابلیت نسبت به بازارهای بالقوه، برای شرایط متحول و پدیده های غیرمنتظره «گزینه» خلق می کند. این امر (توسعه دانش و قابلیت) به فرآیندهای خاص خود را نیاز دارد. کسب دانش در مورد ویژگی های بالقوه بازار می توانند پرریسک و پرهزینه باشد، توسعه قابلیت و توانمندی های سازمانی نیز اینگونه است. فرایند «گزینه سازی» برای آینده نه تنها باید اثربخش ترین دانش و قابلیت را برای سازمان بیافریند بلکه از سوی دیگر باید هزینه های اینکار را نیز به حداقل ممکن کاهش دهد. ۳- سبد گزینه ها را بهینه کنید. چنانچه نقش استراتژی خلق سبدی از گزینه ها برای شرایط غیرقابل پیش بینی آینده دانسته شود، دیگر موفقیت استراتژیک سازمان ها مستلزم توانمندی در پیش بینی دقیق شرایط آینده نخواهد بود. استراتژی به عنوان گزینه های آینده برای هر شرایط خاصی گزینه ای مناسب ارائه می کند و هزینه ایجاد سایر گزینه های استفاده نشده نیز بعنوان هزینه بیمه سازمان در مقابل شرایط غیرقابل پیش بینی توجیه پذیر خواهد بود. ۴- برنامه ریزی و فرصت جویی را تلفیق کنید. برنامه ریزی جهت ایجاد گزینه های آینده، قدرت مانوور سازمان را افزایش داده و آن را از بن بست شرایط دشوار، غیرقابل پیش بینی رهایی می بخشد، ولی این تنها فایده این رویکرد نیست. قابلیت های توسعه یافته سازمان می تواند در یک فرصت ویژه به نحو موثری علیه رقیب اصلی بکار گرفته شود. این قابلیت سازمان را در موقعیت کنشی قرار می دهد و در صورت عدم آمادگی رقیب برای واکنش مناسب، او را در وضعیت دشوار رقابتی قرار خواهد داد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۹۱) غفاریان و کیانی پنج فرمان برای تفکر استراتژیک فرمان اول: بیش از اطلاع گیری به دنبال یادگیری از محیط باشید. لازمه موفقیت در هر محیطی شناخت قواعد حاکم بر آن است و بدون این شناخت، تفکر استراتژیک امری محال است. فرمان دوم: بیش از پاسخگویی به نیازهای کشف شده، به دنبال کشف نیازهای پاسخگویی نشده باشید. کشف نیاز پاسخگویی نشده، زیربنای استراتژیهای بدیع و اثربخش است. فرمان سوم: بیش از اهداف میانی، چشم به اهداف نهایی داشته باشید. باید همواره به یاد داشت که حل مسئله و تحقق اهداف میانی اصل نیست، آنچه اصالت دارد تحقق هدف نهایی و حرکت به سوی چشم انداز است. فرمان چهارم: بیش از قابلیت سازی برای تولید به دنبال قابلیت سازی برای رقابت باشید. باید به دنبال کشف شایستگی های کلیدی و تبدیل آنها به مزیت رقابتی برای سازمان بود. فرمان پنجم: در حرکت به سوی هدف بیش از سرعت به فکر راه میان بر باشید. مهم این است که به جای پذیرش قواعد موجود در چارچوب های آن به دنبال خلق قواعد بهتری برای پاسخگویی به نیاز باشیم. (ربیعی، ۱۳۸۷، ص۹ و ۱۰) ۱-۵-۱-۲ چگونگی تشخیص موضوعات استراتژیک همواره، پیبردن به موضوعات استراتژیک یا اساسی یکی از مهمترین دغدغه های برنامه ریزی و مدیریت سازمانها بوده و هست. تشخیص موصوعات استراتژیک یعنی شناخت موضوعاتی که ضریب تأثیر بالاتری نسبت به سایرین در نتیجه کار سازمان دارد. این تشخیص شرط اساسی برای اداره موفق سازمان است. در شرایطی که طول عمر فرصتها کوتاه و کوتاهتر میشود، مدیران موفق آنهایی هستند که وقت و منابع محدود سازمان را بر روی این موضوعات تمرکز میکنند. با این وجود قالب سازمانها در کشور ظرفیتهای خود را صرف یافتن راهحل درست برای مسایل غلط میکنند. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۲) دیده شده است که مدیران،مدیریت استراتژیک را در قیاس با سایر روش های برنامه ریزی نقد کرده اند و بر آن خرده گرفته اند. با این حال همگان بر قدرت و توانایی آن صحه گذارده اند.مدیریت استراتژیک تمایز خود را با سایر روش های برنامه ریزی،با تغییر در کانون مسئولیت و استفاده از تکنیک های تحلیلی ویژه (انواع مدل ها و ماتریس ها) نشان می دهد. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۰) استراتژی با بروز فرصت معنا می یابد و با از بین رفتن آن اعتبار خود را از دست می دهد. عمر استراتژی به اندازه عمر عوامل زیر بنایی آن یعنی فرصت ها ، تهدید ها، نقل قوت و نقاط ضعف است و با تغییر این عوامل اعتبار و اثربخشی آن از بین می رود. (غفاریان، ۱۳۸۹، ص۲۸) پس چگونه میتوان موضوعات استراتژیک را تشخیص داد؟ در این ارتباط روشها یا نگرشهای مختلفی برای تشخیص موضوعات در ادبیات برنامه ریزی استراتژیک مشاهده میشود که در زیر به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره میشود: مدل زنجیره ارزش پورتر: دستهبندی امور براساس فعالیتهای اصلی و پشتیبانی و بررسی نقش آنها در ارزشآفرینی برای مشتری. مدل BSC: بررسی موضوعات براساس این منطق که دستیابی به منافع مالی مستلزم جلب رضایت مشتری است که این خود نیازمند تحول درون سازمان میباشد که جز از طریق توسعه افراد ایجاد نمیشود. نگرش سیستمی: دستهبندی موضوعات در سیکل بسته ورودی–فرایند– خروجی و رسیدگی به اساسیترین نقشها در راستای توسعه سیستم. نگرش مستقیم: بررسی موضوعات بر اساس مروی مستقیم بر ترمهای برنامه ریزی در سازمان: مانند چشمانداز، استراتژیها و اهداف. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۳) باید ابتدا مدیران را در هنگام تفکر استراتژیک مورد کاوش و بررسی روانشناسی قرار داد. سپس برای دستیابی به دستورالعمل تفکر استراتژیک تلاش نمود. پرسش بنیادین: آیا عملکرد مدیران در هنگام تفکر استراتژیک مطابق مدل یا دستورالعمل ذهنی خاصی است؟در دنیای آنان چه می گذرد؟ اگر چنین دستور العمل (هایی) وجود داشته باشد،آنگاه عملکردشان همانند یک فیلتر خواهد بود. پر واضح است که نباید از نقش تجربه و نوآوری در این چشم پوشید.این نکته را به خاطر بسپارید که تجربه ی استراتژیک می تواند بارها بدون تبعیت از نظم خاصی رخ دهد. بعضی نیز معتقدند در فرایند تفکر استراتژیک ابتدا یک هسته ی فکری شکل می گیرد و بعد با توحه به وضعیت وشرایط، تغییراتی در آن رخ می دهد تا به ایده ی مطلوب تبدیل شود. بر اساس نظر این عده، سلسله اصلاحاتی که رخ می دهند تا هسته ی فکری اولیه به ایده ی منجر به تصمیم تبدیل شود، تفکر استراتژیک می نامند. در این تعریف صحت عملی ایده و اینکه آیا در واقعیت نیز ایده یمورد نظر مفید واقع می شود، لحاظ نشده است. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۵) تمامی روشهایی از این نوع میتوانند برای ما شمعی در جهت تشخیص موضوعات استراتژیک بیافروزند، بهشرطی که هیچکدام را ماشین تشخیص موضوعات استراتژیک نبینیم. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۳) موضوعات استراتژیک اعتبار خود را از نقشی که در مسیر تحقق چشمانداز ایفا میکنند میگیرند. به عبارت دیگر، چشمانداز ملاک خوبی برای تشخیص موضوعات استراتژیک میباشد. چشمانداز اعلامیه جهتگیری سازمان است و به ما میگوید که میخواهیم به کجا برسیم. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۴) ۲-۵-۱-۲ تفاوت برنامه ریزی استراتژیک شرکتی و دولتی نخست باید به خاطر داشت که برنامه ریزی استراتژیک شرکتی یک مفهوم واحد، رویه یا ابزار صرف نیست. در واقع این برنامه ریزی شامل یک رشته رویکردهاست که از نظر امکان کاربرد در بخشهای دولتی و غیر انتفاعی و بر اساس اوضاع حاکم بر کاربرد موفقیت آمیز آنها، با یکدیگر تفاوت دارند. افزوده بر این، این رویکردها بر اساس سیاست گذاری کلی، ارزیابیهای داخلی و خارجی، توجه به علاقه مندان، تعیین امور اساسی و کلیدی، تدوین استراتژی های مناسب در رابطه با هر یک از مسایل، تصمیم گیری، اقدام و استمرار نظارت بر نتایج نیز با یکدیگر اختلاف دارند. دوم، فرایند برنامه ریزی استراتژیک قابل استفاده در سازمان دولتی و غیر انتفاعی و در جوامع، به مجموعه ای کامل از اقدامهای برنامه ریزی استراتژیک، که دامنه آن از سیست گذاری وتعیین جهت تا نظارت بر نتایج گسترش دارد، نیازمند است. بنابراین، فرایند مورد بحث با رویکرد های بخش خصوصی که هر یک بر بخش متفاوتی از این فرایند تاکید دارند، تفاوت دارد. اختلاف دیگر آن است که رویکردهای بخش خصوصی صرفا بر سازمان ها تاکید دارند، نه بر ماموریت هایی که از مرزهای دولتی و سازمانی فراتر می روند و نه بر جوامع یا نهادهای بزرگتر. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۶) باید با اجرای تحقیقات بیشتر، به منظور بسط وگسترش دانش وامور اجرایی برنامه ریزی استراتژیک در بخشهای دولتی و غیر انتفاعی به امور نظری و تجربی مفیدی دست یازید. به ویژه در رابطه با موفقیتهای مختلفی که در بخش های دولتی و غیر انتفاعی پیش می آید، فرایندهای برنامه ریزی استراتژیک مناسبی باید توسعه یابد و مورد آزمایش قرار گیرد. این فرایندها باید: عوامل موقعیتی اصلی حاکم بر به کار گیری آنها را مشخص ساخته صراحتا سیاسی باشد چگونگی برخورد با اهداف و مقاصد گروهی، مبهم یا متضاد را تبیین کند، محتوا و فرایند را به هم پیوند دهد، نشان دهد که با همکاری و نیز با رقابت چگونه باید برخورد کرد، و نقشهایی برای برنامه ریزی استراتژیک مشخص سازد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۸) هر فرایند برنامه ریزی استراتژیک تنها زمانی ارزشمند است که به تصمیم گیرندگان کلیدی کمک کند تا به شکل استراتژیک «تفکر» و «اقدام» نمایند. برنامه ریزی استراتژیک به خودی خود هدف شناخته نمی شود و صرفا مجموعه ای از مفاهیم است برای یاری دادن به رهبران اتخاذ تصمیمهای مهم و دست زدن به اقدامات مهم. اگر فرایند برنامه ریزی استراتژیک، در راستای تفکر و اقدام استراتژیک جریان نداشته باشد، در واقع باید آن را (ونه تفکر و اقدام استراتژیک را) به کناری نهاد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۶۶) ۳-۵-۱-۲ مدیریت مسایل استراتژیک یک موقعیت را فقط به این دلیل استراتژیک می نامند که پیش از این هرگز به این صورت اتفاق نیفتاده است. در موقعیت استراتژیک، تنظیم اهداف، شناسایی مشکلات و فرصت ها و تهدیدها دشوار است. بنابراین نظر، مدیران مجبورند برای هر موقعیت استراتژیک جدید، راه های تازه ای ارائه دهند و این، مستلزم ارتقای دائمی دانش و فهم استراتژیک است. در موقعیت استرتژیک که بنابر تعریف فوق منحصر به فرد هم هستند، استفاده از تفکر گام به گام و تصمیم گیری چند مرحله ای تقریبا غیر ممکن است. در چنین موقعیتی، مدیران باید همزمان با انجام کار، به تفکر بپردازند و حتما می بایست به منظور یافتن و تنظیم اهداف و طریقه ی تأمین آنها راهکاری تازه ارائه دهند. در چنین شرایطی و در حالی که وضعیت بحرانی باشد، تفکر گام به گام نه تنها کارآمد نیست بلکه موجب زیان می شود. موقیعت های استراتژیک و منحصر به فرد، معمولا به عنوان پیامد، ایجاد اغتشاش می کنند. برای آنکه بتوان از پس این اغتشاش برآمد، می بایست تفکر استراتژیک را با مانورهای سیاسی و پویایی رفتار گروهی همراه کرد. تفکر استراتژیک می تواند درهنگام عمل، نتایج گوناگونی دربر داشته باشد. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۴) در بخش دولتی، مدیریت مسایل استراتژیک، در درجه اول به ایدی (۱۹۸۶) نسبت داده می شود. مفهوم مسایل استراتژیک برای اولین بار زمانی مطرح شد که برنامه ریزان استراتژیکی شرکتی، بین تحلیل SWOT مدل هاروارد و تدوین استراتژی ها، با مرحله ای فراموش شده (یا حلقه ای مفقوده) مواجه شدند. این مرحله عبارت بود از شناسایی مسایل استراتژیک. امروزه، بسیاری از شرکتها، مرحله شناسایی مسایل استراتژیک را به عنوان بخشی از تجدید نظر کامل استراتژی و نیز به عنوان بخشی از بررسی استراتژیک سالانه تلقی می کند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۱) بسیاری از شرکتها، فرایندهای امور استراتژِک را جدا از فرایندهای برنامه ریزی استراتژیک سالانه به انجام می رسانند. بسیاری از مسایل مهم که با سرعت و فوریت بیش از حد پیش می آیند، به عنوان بخشی از فرایند سالانه رفع و رجوع می شوند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۲) مدیریت مسایل استراتژیک در حکومتها، سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی قابل کاربرد است، زیرا برنامه ها و دستور کار این سازمانها شامل مسایلی است که باید به شکل استراتژیک اداره شوند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۲) به عبارت دیگر، این مسایل باید با توجه به رسالت و تکلیفهای سازمانی و در چارچوپ ارزیابی محیطی مدیریت شوند. نقطه قوت این رویکرد، توانایی آن در شناسایی و تحلیل امور اساسی با سرعتی قابل توجه است. نقطه ضعف آن این است که درباره چگونگی تنظیم و بیان مسایل بحث انگیز، به جز نوعی تحلیل موقعیتی آنها پیش از شناسایی، هیچگونه توصیه مشخص و دقیقی عرضه نمی دارد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۲) جامعیت، دستور کارهای متعدد، و کنترل بیش از حد می تواند توجه ها را از فلسفه وجودی، استراتژی و ساختار سازمانی منحرف سازند. به عبارت دیگر، ای نظامها خود می توانند به هدف تبدیل شده، و باعث شوند که خلاقیت، نوآوری و توسعه محصولات جدید و یافتن بازار جدید که عامل ادامه حیات اکثر سازمانها هستند به فراموشی سپرده شوند. از این رو بسیاری از سازمانها تاکید بر استراتژی های ابداعی را به عنوان عامل خنثی کننده زیاده روی در کنترل بسیاری از سیستمهای برنامه ریزی استراتژیک تلقی می کنند. به عبارت دیگر، در حالی که یکی از دلایل مهم ناظر بر طراحی نظام برنامه ریزی استراتژیک، نیاز به اعمال کنترل بر وظایف و سطوح مختلف است، به همین اندازه نیز این احساس وجود دارد که سازمانها به طراحی نظامهایی نیاز دارند که خلاقیت و کار آفرینی را در سطح ملی ارتقا بخشیده و مانع از آن گردد که تمرکز و بروکراسی، سر چشمه های رشد و تغییر سازمان را متوقف سازند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۵۴) چه خوب و چه بد تصمیمات استراتژیک نتایج چند وجهی و آثار دیرپا بر سازمان می گذارند. مدیران ارشد برای درک جوانب گوناگون فرایند تصمیمات مختلف دارای بهترین دیدگاه می باشند. آنها این قدرت یا اختیار را دارند که منابع موجود را برای اجرای تصمیمات مختلف به مصرف رسانند. (دیوید، ۱۳۸۷، ص۲۴) ۴-۵-۱-۲ قاعده شکنی، راهی به سوی تعالی امروز« مورخان آینده» از جایگاه فردا، گذشته ای که هنوز نیامده است را می نگارند. آینده پژوهی (Futurism) به یک علم متدولوژیک و ابزارمند تبدیل شده است. تفکر استراتژیک را نیز باید در بستری از ادراکات خاقلانه پرورش داد. شاید این توصیه قدری پیچیده به نظر برسد. ولی نباید انتظار داشت کلید دستیابی به گنجیه های ثروت آفرین کسب و کار، در لایه اولیه دسترسی قرار داشته باشد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۱۹) نوئل زابریسکی و آلن هوئلمانتل در مقاله ای در در مجله یLong Range Planning می نویسند: مدیران ارشد، با بهره گیری از تفکر استراتژیک ابتدا، وضعیت سازمان را آن چنان که هست وآن چنان که باید باشد، مجسم می کنند، سپس به منظور کسب مزیت رقابتی در بازار آینده، در روش استفاده از منابع، تجدید نظر می نمایند. دوم تفکر استراتژیک به مدیران این امکان را می دهد که ریسک، سود و هزینه های حاصل از تصمیماتشان را ارزیابی کنند.سوم اینکه تفکر استراتژیک به سوالاتی که در هنگام برنامه ریزی استراتژیک مطرح می شود، پاسخ می گوید. و در آخر با تفکر استراتژیک، می توان به صورت منطقی و نظام یافته در برنامه ریزی استراتژیک به مدل دلخواه دست یافت. مدل هایی که گهگاه می توانند منجر به بهبودهای شگرف شوند.دیدگاه سنتی درباره ی تفکر استراتژیک اینست که آن را از ادوات و زیر مجموعه ی مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک به شمار می آورند.این در حالیست که عنصر تفکر بر عنصر مدیریت محاط است.این ، اندیشه است که سبک و روش را تعیین می کند. (استیسی، ۱۳۸۷، ص ۲۲) باید همواره به یاد داشت که حل مساله و تحقق اهداف میانی اصل نیست، آنچه اصالت دارد تحقق هدف نهایی و حرکت به سوی چشم انداز یک «راه» صرفاً به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف اهمیت پیدا می کند، و باید همواره در جستجوی جایگزین بهتر برای آن بود. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۲۴) پژوهش های انجام شده نیز نشان می دهد که بیشتر راه کارهای توسعه تفکر استراتژیک توصیفی بوده تا تجویزی. (سرهنگی، ۱۳۸۷، ص۹) بر اساس نظر جین لیدکا استراتژی خلاق حاصل تفکر استراتژیک است و برنامه ریزی استراتژیک تسهیل روند کار و پیاده سازی نتایج آن را بر عهده دارد. در یک سازمان موفق به طور حتم ردپایی از به کار گیری تفکر استراتژیک دیده می شود. ۱- چه عواملی در عمل برای موفقیت یک بنگاه ایرانی موثر است؟ ۲- چه مولفه های استراتژیک در این عوامل وجود دارد؟ ۳- چه رابطه مفهومی بین مولفه های تفکر استراتژیک و موفقیت سازمان وجود دارد؟ (غفاریان و دوست محمدیان، ۱۳۸۹، ص ۷۱) لیدکا تعریفی جامعتر از تفکر استراتژیک عرضه میکند و با ارائه مدلی رابطه برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک را بیان میکند. در مدل لییدکا هیچ تعارضی بین نظر مینتزبرگ و پورتر وجود ندارد. وی مقصود تفکر استراتژیک را خلق استراتژیهای نو میداند که قادرند قواعد بازی را بازنویسی کنند و چشمانداز آینده را کاملاً متفاوت از وضعیت موجود ترسیم نمایند. درحالی که از نظر لییدکا مقصود برنامه ریزی استراتژیک،عملیاتی کردن استراتژیهای خلق شده از طریق تفکر استراتژیک و همچنین حمایت از فرایند تفکر استراتژیک میباشد. بر این اساس برنامه ریزی دو وظیفه اساسی برعهده دارد: تسهیل تفکر استراتژیک برای خلق استراتژی عملیاتی کردن استراتژی خلق شده بنابراین استراتژی حاصل تفکر استراتژیک است و برنامه ریزی، تفکر استراتژیک را تسهیل نموده و به عملیاتی کردن استراتژی میاندیشد. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۲۳) پاسخگویی موثرتر به مسائل امروز نیازمند دستگاه فکری فرداست. دستگاه فکری چیست؟ دستگاه تجلی لایه ای از حقیقت است که ما بدان دست می بابیم. حقیقت هیچگاه نمی تواند به طور کامل بیان شود و ما همواره به تقریبی از آن دسترسی داریم. به این برداشت انسان از حقیقت «پارادایم» گفته می شود: پارادایم، تجلی لایه ای از حقیقت هستی است. هر پارادایم محدوده ای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما می گشاید و پیش فرض ها، باورها و برداشت های ما نسبت به موضوعات را تعیین می کند. یک پارادایم محدوده ای را مشخص ساخته و با ارائه مجموعه ای از قواعد نشان می دهد که برای موفقیت در آن محدوده چه باید کرد. این قواعد بسیاری از مسائل را به خوبی حل می کند، برخی از مسائل را به نسبی پاسخگویی می کند و پاره ای دیگر بدون پاسخ باقی می ماند. در اینجاست که بشر به پارادایمی قوی تر و لایه عالی تری از حقیقت نیاز پیدا می کند. پارادایم بعدی با ارائه دستگاه فکری صحیح تر (نزدیک تر به حقیقت هستی) بسیاری از مسائل لاینحل دستگاه فکری قبلی را حل و سایر مسائل را نیز به نحو موثرتری پاسخگویی می کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۵۸) بروز پارادایم جدید و قواعد آن همواره به قیمت کنار رفتن و محدود شدن پارادایم قبلی انجام میگیرد و این امر نه از طریق انکار قواعد پارادایم قبلی بلکه صرفاً و صرفاً از طریق عرضه پارادایم برتر به وقوع می پیوندد. شکستن قواعد موجود، نه از طریق نفی، بلکه از طریق ارائه قواعد عالی تری به جای آن صورت می پذیرد. قواعدی که به نحو موثرتری برای مشتری (به مفهوم آن) ارزش بیافریند. کسانی که در عصر خود به لایه بالاتری از پارادایم و قواعد موثرتری برای پاسخگویی به نیاز و مسائل موجود دست یابند، به طور طبیعی در جایگاه برتری در حوزه رقابت (علمین صنعتی، اقتصادی، نظامی و …) قرار می گیرند و تمامی منافع نهفته در فرصت های مرتبط را از آن خود می سازند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۰) ۱- قواعد پارادایم موجود را بشناسید: برای شکستن قواعد موجود باید عمیقاً آن را فهمید، عوامل اصلی و رابطه بین این عوامل را تشخیص داد و از همه مهم تر مرزهای آن را شناخت. با شناخت مرز یک پارادایم، اندیشه و ذهن خود را به مجاورت و همسایگی پارادایم های دیگر کشانده اید. اینکار را می توان «نهایت شناسی» نامید. نهایت شناسی یک پارادایم ذهن را در مجاورت پارادایم های دیکر قرار می دهد. این یک موقعیت استثنایی برای رهایی از پارادایم ذهنی موجود و ورود به پارادایم های مجاور است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۰) ۲- متمایز بیاندیشید: چنانچه ذهن شما در مرز یک پارادایم قرار گرفت حال باید از آن عبور کنید. روش عبور، اندیشیدن به نحو غیر متعارف است. اندیشه متعارف همواره انسان را در محدوده پارادایم موجود حبس نگه می دارد. در حالیکه اندیشه غیرمتعارف می تواند ما را به ماورای پارادایم حاکم (فکری) سوق دهد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۱) ۳- ریسک پذیر باشید: هر نوآوری ای با ریسک همراه است علی الخصوص هنگامی نوآوری بر پایه قواعد جدید باشد. بدون ریسک پذیری نمی توان در باشگاه نوآوران تحول آفرین عضو شد. به هر میزان که موضوع متفاوت تر و نوآورانه تر باشد ریسک همراه آن نیز بیشتر است. کسانی که قابلیت پذیرش ریسک را نداشته باشند، حتی اگر در فضای ذهنی نیز به ایده های تحول آفرین دست یابند، در تغییر واقعی قواعد ناتوان خواهند بود. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۲) سازمانهای با ظرفیت تفکر استرتژیک بالا میدانند به کجا میروند. در چنین سازمانهایی جهتگیریهای اساسی مشخص است. این سازمانها محیط کسب و کار خود را به خوبی میفهمند و به ندرت در برابر تغییرات آن غافلگیر میشوند. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۶) ۲-۲ مدیریت شهری و حرکت به سوی رویکرد استراتژیک مدیریت شهری یک فرایند است که در مجموع به یک نظام تصمیم گیری منجر خواهد شد, میزان موفقیت و یا عدم موفقیت مدیریت شهری بستگی به قدرت و مشروعیت و ساختار حقوقی و اجتماعی و اقتصادی جامعه مورد نظر است. از نگاهی, این نوع مدیریت را می توان نوعی حکومت محلی و خودگردان برای جلب مشارکت پذیری مردم دانست که باعث سبک شدن بار دولت ها خواهد شد. برای شناخت مفهوم مدیریت شهری ,توجه به ترکیب دو واژه مدیریت و شهرلازم است. مدیریت شامل هنر انجام کارها به وسیله دیگران است و می توان آن را فرایند برنامه ریزی, ساماندهی, هدایت و کنترل اعضای سازمان برای دستیابی به اهداف تعریف شده دانست.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
تولید و گردش کالا
سرمایه گذاری مهارتها و دانش فنی
سطح تحلیل
ساختاری(طبقات)
فرد
۲-۲-۲- تعاریف ارائه شده از سرمایه فکری مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرک های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین می کنند. بعضی از حرفه ها(حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیر مالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کرده اند.تا به حال تعاریفی که از IC ارائه گردیده ناسازگار بوده اند. در سالهای اخیر و بنابر ضرورت احساس شده، بسیاری از افراد و گروه ها تلاشهای زیادی را برای ارائه تعریفی واحد از IC نموده اند (نظری[۲۲]، ۲۰۰۷). وجود تفاوت درتعاریف ارائه شده به سطوح تحلیل متفاوت و ماهیت کیفی IC و بعد زمانی که محققان در نظر گرفته اند بر می گردد. برخی از نویسندگان IC را در سطح فردی در نظر گرفته و آن را منحصر به دانش و مهارتهای کارکنان دانسته اند. بعنوان مثال اولریخ[۲۳]سرمایه های فکری را تعهد x شایستگی دانسته است. بدین معنی، نیروی کاری که تعهد نداشته یا تعهد کمی داشته باشد IC کمتری خلق خواهد کرد ( ابیساکارا[۲۴]، ۲۰۰۸). در این گونه تعاریف IC شرکتها برابر با مقدار سرمایه موجود در کارکنان شرکت محسوب می شود . اما در دیدگاه های دیگر این سرمایه به صورت گروهی و جمعی دیده شده و آن را چیزی بیشتر از شایستگی های انحصاری کارکنان دانسته اند. بعنوان مثال روستوگی[۲۵](۲۰۰۲)، IC را به عنوان ظرفیت کلی شرکت برای مواجه با با چالشها، بهره برداری از فرصتهای پیش رو و در نهایت جستجو برای خلق ارزش معرفی کرده است. در این دیدگاه IC نمایانگر دارایی های تنیده شده در تار و پود شرکت می باشد. در همین راستا رویکرد مشابهی توسط موریتسون[۲۶] (۲۰۰۲) و همکاران ارائه شد که در آن IC بعنوان منبع گسترده دانشی سازمان که در مجموع بستری برای شایستگی ها ایجاد کرده و سازمان را برای عمل کردن درست در محیط آماده می سازد در نظر گرفته شد. با کاوش بیشتر در هر دو دیدگاه(فردی و جمعی)، متوجه می شویم که این دو به دلیل در نظر گرفتن بعدهای زمانی متفاوت نیز با یکدیگر متقاوت می شوند. گروهی از این دیدگاه ها IC را عمل و یا پتانسیلی دانسته اند که می تواند در آینده منجر به خلق ارزش بشود در حالی که گروهی دیگر IC را نقطه ثقلی برای عملکرد حال شرکت دانسته اند چرا که معتقدند IC فی نفسه دارای ارزش در دل خود است(بعبارت دیگر لزومی ندارد که حتما به چیزی ارزشمندتبدیل گردد) بعنوان مثال شاخیس[۲۷](۲۰۰۴)، IC را تحت عنوان درآمد بالقوه آینده شرکت دانسته که از ترکیب سرمایه انسانی و پتانسیل موجود در افراد سازمان ناشی می شود. از سوی دیگر آن دسته از محققانی که از رویکرد منبع گرایی شرکت بعنوان یکی بنیاد تئوریکی سود می جویند، این دارایی را بعنوان شکلی از سرمایه که در زمان حال دارای ارزش می باشد تعریف کرده اند. بعبارت دیگر آنها IC را بعنوان منبعی می دانند که خواه در سطح فردی و خواه در سطح جمعی، می تواند یک منبع ارزشمند تقلی گردد. در این تعریف، دانش و مهارتها به عنوان منابعی ارزشمند، نایاب و بی مانند تلقی خواهند شد.
 با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی درمورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می کنیم: ۲-۲-۲-۱- سرمایه فکری از دیدگاه استوارت استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعه ای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری، تجربه، رقابت وسس یادگیری سازمانی است که می تواند برای ایجاد ثروت بکار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و توانایی های آن را برای ایجاد ارزش افزوده دربر می گیرد و باعث منافع رقابتیمستمر می شود(قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵). ۲-۲-۲-۲- سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعه ای از داراییهای نامشهود(منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف می کند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش بدست می آیند(بنتیس، ۱۹۹۸ به نقل از قلیچلی و مشبکی، ۱۳۸۵). ۲-۲-۲-۳- سرمایه فکری از دیدگاه ادوینسون و مالون « اطلاعات و دانش بکار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش » ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را تعریف می کنند(واسیله، ۲۰۰۸ به نقل ازدستگیر و محمدی، ۱۳۸۸). ۲-۲-۲-۴ سرمایه فکری از دیدگاه بنتیس و هالند بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال ۲۰۰۲، سرمایه فکری را این طور تعریف می کنند : سرمایه فکری ذخیره ای از دانش را که در نقطه خای از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان می دهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است(بنتیس و هالند، ۲۰۰۸ به نقل از دستگیر و محمدی، ۱۳۸۸). ۲-۲-۲-۵- سرمایه فکری از دیدگاه روس و همکاران سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند. این دارایی ماهیتی عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش در درون سازمان می شود و این ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملا داخلی است، قابلیت خریدو فروش ندارد(روس و همکاران، ۲۰۰۵ به نقل از محمدی و دستگیر، ۱۳۸۸). همان طور که گفته شد از سرمایه فکری تعاریف فراوانی شده است که چند نمونه از آن ارائه شد. با بررسی های انجام شده بر روی تعاریف مختلف سرمایه فکری از سال ۱۹۸۷ تاکنون، برخ ی از آنها به صورت منتخب در جدول ذکر شده است. این تعاریف تجزیه و تحلیل شده و اجزای آن شناسایی شده است. جدول ۲-۲- تعاریف منتخب سرمایه فکری
نویسندگان
تاریخ
تعاریف
ایتامی
۱۹۸۷
دارایی های نامشهود مانند دارایی های مبتنی بر اطلاعات که شامل فناوری، اعتماد مشتری، تصویر سازمانی حاصل از علائم تجاری، فرهنگ سازمانی و مهارت های مدیریتی می باشند.
هال
۱۹۸۹
دارایی های فکری شامل حقوق مالکیت معنوی مانند حق امتیاز، علایم تجاری طرح های ثبت شده، حق مالکیت معنوی، شهرت، شبکه های فردی و سازمانی، دانش، تخصص و مهارت های کارکنان است.
هال
۹۹۱۳
سرمایه فکری شامل دارایی های مانند حقوق مالکیت معنوی و شهرت و مهارت ها یا مزیت
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|