«برخلاف مسلمین و نصاری، یهودیان اعتقاد روشنی به آخرت و روز جزا ندارند، و سزا و جزای اعمال انسان را بیشتر در این جهان میدانند.» ( قدیانی، ۱۳۸۱: ۱۳۳)
«از قدیمیترین مراسم عبادت نزد یهود، همانا انجام تشریفات عید فصح[۱۵] سالیانه و رعایت آداب یومسبت[۱۶] هفتگی است. مراسم فصح منطبق است با جشن تابستانی که سامینژادان از دیرباز معمول میداشتهاند. آن در واقع عید بهاری ایشان است که در نخستین لیله البدر ( ماه تمام ) بعد از رسیدن آفتاب به نقطهی اعتدال به ربیعی، مراسم آن معمول میشد.» (ناس، ۱۳۵۴: ۳۳۵)
در این جشن « هر خانواده از سحرگاه گوسفندی یا بزی را تقدّس کرده قربانی مینمود جسد آن را یا کامل میخوردهاند و یا به آتش میسوزاندهاند. . اما مراسم روز سبت که یکی از رسوم کهن باستانی قبل از زمان خروج از مصر است چنان بوده که هر هفته بعد از شش روز کار، روز هفتم را مقدّس دانسته مخصوص استراحت و عبادت خداوند قرار میدادهاند.» (همان)
می توان گفت در تمام ادوار سیر مذهبی قوم یهود یک مسئلهی بزرگ پدیدار میشود و آن همانا اعتقاد و ایمان به خدای یکتا در نظام طبیعی عالم است.
قوم یهود به این باور به یکباره نرسیدند بلکه با دوران سیر تاریخی و بنا به ضرورت، این بینش در ایشان به وجود آمد و با طیّ یک سلسله مراتب، در نهایت معتقد به این چنین حقیقت و ایمان به چنین خدایی شدند.
۲-۱-۴-۴ دین مسیح
مسیحیت، مانند تمام عقاید دینی دیگر، حاصل ترکیب و تداخل عناصر گوناگونی است. بنیانگذار آن عیسی مسیح (ع) ، از پیامبران اولوالعزم و صاحب کتاب انجیل است.
« در مسیحیت، خداوند شخصیّت اخلاقی جهان است ولیکن، حضرت عیسی مسیح (ع) با تعلیم این- که خداوند متعال در عالیترین سطح عشق و محبّت قرار دارد و اینکه نتیجهی عملی و اجتنابناپذیر این محبّت نسبت به خداوند، محبّت بیریا به همسایهی انسان است، تأکید خاص و جدیدی را به توحید یهودی وارد ساخت.» (هیوم، ۱۳۷۸: ۳۹۸و۳۹۹)
در واقع میتوان گفت باور و پذیرش اعتقاد مسیحیت دربارهی خدا از بالاترین نقطهای که آئین یهود به آن رسیده بود شروع شده بود.
«عیسی (ع) برای خداوند تعالی شأن و منزلتی بالاتر از وجود حیّ حاضر که بایستی صبح و شام محل عبادت قرار گیرد قائل بوده است. قرب اتّصال او با خداوند در هنگام نماز و دعا از هر چیز دیگر که افراد بشر مشاهده نموده، فزونتر بود.» (ناس، ۱۳۵۴: ۳۹۷)
پایان نامه - مقاله - پروژه
عباداتی که مسیحیان انجام میدادند دو نوع بود و در کنیسه برگزار میشد:
« اول: تجمّع در عبادتگاهها برای انجام مراسم دینی و در آنجا از روی کتب انبیاء و صحف تورات فقراتی تلاوت میکردند و نمازها و دعاها میخواندند و به وعظ، سخن گفته و از مزامیر میسرودند.
دوم: شرکت در «ضیافت محبّت» که فقط خاص مؤمنین بود و آن عبارت بود از گشودن سفره طعام در برابر تمام صفار و در أثناء صرف آن تشریفات سادهای انجام میشد.» (همان : ۴۱۷)
لازم به ذکر است که در عبادت نوع اول ، «نماز مسیحیان به دعا نزدیکتر است. آنان در روز یکشنبه، در کلیسا، جلسات دعای دستهجمعی تشکیل میدادند. بعلاوه روحانیون و وابستگان آنان دعاهایی داشتند و معتقد بودند که باید دعا کنند و با دلی پاک، حاجات خود را از خدا بخواهند. با وجود این، آخرین نمازی را که مسیح با حواریون به جای آورد بهترین صورت دعا میدانند و این دعا یا نماز، مشتمل بر تمجید خداست و آنگاه شش فقرهی آن به بیان حاجات که طلب نان روزانه، یکی از آنهاست، اختصاص دارد و بعد از اظهار حوائج، باز به تسبیح مقام ربوبیت میپردازند.» (راشدی، ۱۳۸۰،ج۱: ۲۹)
از این روست که در آیهی چهل و سوم از سورهی آل عمران به مریم (ع) سفارش به نماز شده است:
« یا مَریَمُ اِقنُتی لِرَبَّکِ وَاسجُدی وَ ارکَعی مَعَ الّراکِعَین.» (قرآن کریم، ۳: ۴۳)
« ای مریم فرمانبردار خدا باش و نماز را با اهل طاعت بجای آر.»
مسیحیان در عبادت شکرانهشان از سفرهی غذای آخرین عیسی و از تغذیه و قربانی عیسی به جسد و خون او، از نان و شراب رمزی میگرفتند و برای آن تشریفات خاصی داشتند و چون این تشریفات به صورت عبادت شکرانه ادا میشد آن را «اُکاریست»[۱۷] مینامیدند که به زبان یونانی به معنی «شکر گزاری» است. (ناس، ۱۳۵۴: ۴۱۶)
در واقع در همهی ادیان و مذاهب، از جمله دین مسیح در کنار تمامی وظایف فردی و اجتماعی که برای پیروان آن وضع شده، لحظات و زمانهایی هم برای ارتباط خالصانه و نزدیک با خالق در نظر گرفته شده بود تا در این لحظات بتوانند به نماز و عبادت با منبع آفرینش بپردازند.
۲-۱-۴-۵ دین اسلام
نماز، آیین امت اسلام و از برترین وسیله های توسّل به خداوند است. در این آیین «اسلام به معنی تسلیم در مقابل خدا است.» (هیوم، ۱۳۷۸: ۳۳۷)
« برحسب بعضی از روایات، سه سال پیش از بعثت، جبرئیل (ع) وضو و نماز را به پیامبر اکرم (ص) آموخته است. ولی آنچه مسلّم است از آغاز بعثت، خدیجه (ع) و علی بن ابیطالب (ع) با پیغمبر اکرم (ص) نماز میخواندند و در نماز ایشان، عمل رکوع و سجود، انجام میشده است. بهتدریج بر مسلمانان نمازگزار، افزوده شد و «جعفر و زید و ابوبکر» و دیگران به این جماعت پیوستند اما پیغمبر (ص) و یاران، نماز خود را در کوهستانها ادا میکردند و چون دین حنیف قوت گرفت، با درخواست عُمر، مسلمانان آشکارا به مقابل کعبه آمدند و به نماز و طواف پرداختند.» (راشدی، ۱۳۸۰، ج۱: ۳۲)
نماز که مشتمل بر همهی انواع طاعات و عبادات ملکی و ملکوتی است در ابتدا به لحاظ کمیّت متفاوت بوده و گفتهاند که : «پیش از وجوب پنج نماز، مسلمانان فقط در بامداد و عصر، هربار، دو رکعت نماز میخواندند تا آنکه در شب معراج، نمازهای پنجگانه مقرّر گردید و نخستین نماز از نمازهای پنجگانه، نماز ظهر بوده است.» (همان:۳۲)
نمازهای پنجگانه که هر مسلمان، در هر شبانهروز باید به جا آورد، نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و عشا است و « چنین است که مسلمان، با گزاردن نمازی کامل، همهگونه انرژی خویش را در راه تعالی خود به کار میگیرد؛ یعنی در آنِ واحد، از امکانات جسمی و فکری و روحی خویش، در این راه بهره میکشد.» (خامنه ای، بی تا: ۱۴و ۱۵)
بدین ترتیب نماز از مهمترین عبادات دین اسلام است که از بالاترین آثار تقرب به خدا، تهذیب نفس و سایر ارزشهای الهی برخوردار است و علاوه بر آن منشاء ارتباط «میان روح و جسم، میان ماده و معنا، میان دنیا و آخرت، چه در لفظ، چه در حرکات است.» (همان: ۱۴)
نماز طرحی الهی است که تمام نیازهای انسان در آن دیده شده است، کمال انسان بستگی به کمال نیاز او دارد؛ هر اندازه این احساس نیاز بیشتر شود به کمال و تعالی انسان افزوده میگردد. احساس فقر و نیاز، از معرفت و شناخت آدمی ناشی میشود و هر مقدار معرفت انسان به حق تعالی بیشتر شود احساس نیاز بیشتری در او پیدا میشود و نماز اعلان نیاز به درگاه خداوند است.
«غزالی گوید : بدان که نماز ستون دین و پیشرو عبادتهاست. ظاهر نماز کالبد است، وی را حقیقتی و سرّی است که آن روح نماز است. اصل و روح آن خشوع و حاضر بودن دل است.» (سجادی، ۱۳۷۰ :۷۷۱)
« در حال نماز، تن و اندیشه و روان، هر سه به کار و فعالیتاند:
تن : با حرکات دست و پا و زبان، با خم شدن، نشستن، به خاک افتادن …
فکر : با اندیشیدن در مضامین و الفاظ نماز که عموماً اشاره به هدفها و وسیلههاست،
روان : با یاد خدا و پرواز در صفای معنوی و روحانی و بازداشتن دل از هرزهگردی و پرورانیدن بذر خشوع و خشیت خدا در جان.» (خامنه ای، بی تا : ۱۴)
« نماز موقعیتی است که باید در آن به خدا توجه داشت نه به دیگری، و هرچه را از نظر دور داشت مگر خدا را.» ( قرائتی ،۱۳۶۹ :۳۹)زیرا که «نماز تسلّا دهنده و آرامش بخش دلهای مضطرب و خسته و به ستوه آمده و مایهی صفای باطن و روشنی روان است.» (خامنه ای، بیتا: ۶)
در نماز روح و اندیشهی آدمی وسعت مییابد و انسان با راز و نیاز در نماز، فیض الهی را درک میکند و حلاوت سجده و عبادت برایش با معنا میشود.
بنابراین «نماز اسلام که با تلقین و تکرار یاد خدا، بشر محدود و آسیب پذیر را با خدای نامحدود، مرتبط و متّکی میکند و با پیوند زدن انسان به مدبّر جهان، قدرتی نامحدود و بیزوال از او میسازد، باید نیکوترین درمان ضعف انسان و مؤثرترین داروی عزم و اراده به حساب آید.» (همان:۱۶)
۲-۱-۵ نظریههای نماز
نماز پرستش مشترکی میان تمام ادیان و کاملترین پاسخ برای عالیترین نیاز انسان است و برای آن نظریههای بسیاری بیان شده است:
آگوست سابایته، استاد فلسفهی دانشگاه پاریس در کتاب فلسفهی دین میگوید: « دین، روح انسان را با نیرویی نامرئی که مقدّراتش را در اختیار دارد، ارتباط میدهد و نماز که این ارتباط را برقرار میسازد، دین حق؛ یعنی همان دینی است که به مرحلهی علم درآمده است. اگر دین با عمل زندهای که پیونددهندهی آفریده به آفریدگار است و سوق دهندهی روح به سوی رستگاری باشد، توأم نگردد، معنا و مفهومی نخواهد داشت.» (جیمز، ۱۳۵۶ :۱۶۹)
در واقع «سابایته» به ارتباط متقابل دین با نماز و روح انسان معتقد است این در حالی است که «ویکتور هوگو» در تعریف نماز که گویاترین آیینهی ایمان است سخنی در خور توجه دارد و میگوید:
« نماز
نماز میگزارند
برای که؟
برای خدا
به نظر ویکتور هوگو یک «من» در لایتناهای بالا هست، همچنان که یک «من» در لایتناهای پایین وجود دارد. «من پایینی» جان است، «من بالایی» خداست.
لایتناهای پایین را با نیروی تفکر با لایتناهای بالا در تماس نهادن، نماز نامیده میشود.» (هوگو، ۱۳۵۴ : ۶۷۲)
در واقع «ویکتور هوگو» ارتباط عمیق بنده و خدا را با اندیشیدن در ذات لایتناهی خدا نماز مینامد؛ چون خداوند وجود مطلق است و ما وابستهی او هستیم، تفکر در ذات مطلق خدا، همان ارتباط معنوی است که با پرستش خدا معنا پیدا میکند.
۲-۱-۶ آداب نماز
نماز یک پرواز معنوی و حالت روحانی نابی است که بدون آمادگیهای همه جانبه ممکن نیست، آداب نماز را میتوان نشانهی اهمیّت خاص آن دانست و آن را به یک آداب رسمی همراه با تشریفات خاص تشبیه کرد.
«آداب جمع ادب است، و مراد از آن، رسوم و قواعد و سنّتهایی است که رعایت آنها در شریعت و طریقت لازم است. ابوالعباس عطا گوید : کسی که خود را به آداب سنّت پاس دارد، خداوند دل او را به نور معرفت روشن کند، مقامی بالاتر از این نیست که بنده، در اخلاق و افعال، پیروی دوست کند و در گفتار و کردار و عزم و اعتقاد قلبی به آداب او متأدّب شود.» (سجادی، ۱۳۷۰: ۴و۵)
دکتر گوهرین در شرح اصطلاحات تصوف مینویسد: «اَدَب، طریقهای پسندیده و با صلاح و دانش و فرهنگ و بأس و شگفت و نگاهداشت حدّ هر چیزی است.» (گوهرین، ۱۳۷۶ ، ج ۱: ۱۲۶)
علاوه بر آن، أدب «به کار بردن اسم حاکم الهی بر حالت عبد در هنگام دعا و نیایش است و نهایت فهم ادب: أدب شریعت، أدب خدمت، أدب حق و أدب حقیقت است.» (میرآخوری و شجاعی، ۱۳۷۶: ۴۴)
«اما آداب بر سه قسمت است: یکی اندر توحید با حق عزّوجل. دیگر قسمت، ادب با خود اندر معاملت و دیگر قسمت، ادب با خلق اندر صحبت.» (گوهرین، ۱۳۷۶، ج۱: ۱۲۷ و ۱۲۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...