در این فرض می خواهیم ببینیم که آیا فراهم ساختن زمینه لقاح بین اسپرم شوهر زن صاحب رحم با تخمک اهدایی زن بیگانه در فضای رحم همسر مرد صاحب اسپرم (زوجه) از نظر شرعی جایز است یا خیر ؟
همانطور که در ابتدای بحث مربوط به فرض قبل گفتیم ، این بحث را با فرض جواز تزریق تخمک زنی به زن دیگر مورد بررسی قرار می دهیم وگرنه اگر معتقد به منع تزریق تخمک زنی به زنی دیگر باشیم دیگر مجالی برای بحث حاضر پیش نمی آید ولی اگر این امر را بلامانع بدانیم آن وقت باید در مورد حالت فعلی به بررسی فقهی بپردازیم چرا که ممکن است عمل تزریق ، مجاز ولی فراهم کردن لقاح بین اسپرم و تخمک در فضای رحم منع شده باشد.
دانلود پایان نامه
آنچه در مورد آیات قرآن کریم در رابطه با فرض قبلی گفتیم مشمول این فرض نیز خواهد شد و از این نظر تفاوتی بین این دو فرض نیست . در مورد اختلاط نسب نیز باید گفت که در این فرض امکان تکون کودک مشتبه النسب وجود ندارد چرا که حالت بهره گیری از تخمک اهدائی زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که زن صاحب رحم که همسر مرد صاحب اسپرم می باشد فاقد تخمدان بوده ویا قادر به تولید تخمک سالم وزایا نباشد فلذا جنین به وجود آمده مسلمأ محصول اسپرم متعلق به شوهر زن صاحب رحم وتخمک زن اهداء کننده خواهد بود .
ًدر مورد شمول روایات ذکرشده نسبت به فرض موضوع بحث مانیز همانطور که قبلاً اشاره کردیم گروهی از فقها مفاد آنهارا مطلق دانسته وشامل ورود اجزاء ژنتیکی به فضای رحم زن از طریق تکنیک های کمکی تولید مثل می دانند ، بنابراین تحریم مستفاد از روایات مشمول لقاح اسپرم وتخمک زن ومرد بیگانه در فضای رحم نیز خواهد شد .اینان بر این عقیده اند که رحم زن ، تنها محل تکون کودک از طریق اجزاء ژنتیکی متعلق به زن ومرد واجد رابطه زوجیت شرعی است . این گروه از فقها با اذعان به این که روایات مزبور بیشتر ناظر برمردان ونتیجتاًاجزاء ژنتیکی متعلق به آنان است ، بیان می دارند که ملاک منع،مجّرد ورود اسپرم متعلق به مردی بیگانه به فضای رحم زن نیست ، بلکه مبنای حرمت ، یا تزریق اسپرم مرد بیگانه در شرایطی است که امکان لقاح با تخمک زن وجود داشته باشد یا نفس لقاح اسپرم وتخمک متعلق به زن ومرد فاقد رابطه زوجیت در فضای رحم می باشد . مجّرد وجود پیوند زوجیت بین صاحب اسپرم و صاحب رحم حرمت لقاح رازایل نمی سازد ، زیرا آنچه موضوع حرمت است لقاح اسپرم وتخمک متعلق به زن ومرد بیگانه در فضای رحم است . بدین ترتیب براساس عقیده مذکور چنانچه اسپرم وتخمک تززریقی از طریق تکنیک گیفت (G.I.F.T)در فضای لولهرحم زن صاحب رحم با یکدیگرلقاح نمایند،زن صاحب رحم مرتکب فعل حرام شده ونگهداری جنین مزبور در رحم شرعاًحرام خواهد بود .
در مقابل ،فقهای موافق جواز این فرض بر این نظرند که روایات صرفنظر از ضعیف بودن سند وغیر اعتماد بودن ، به لحاظ دلالت از موضوع بحث انصراف دارند . عباراتی نظیر « افراغ الماء فی امراه حراما » ، تضییع النطفه و لوضعه ایاها فی غیر موضعها » و « اقرار النطفه فی رحم یحرم علیه » نه شامل تزریق اسپرم مرد بیگانه است و نه تخمک بیگانه و نه لقاح بین اسپرم مرد و تخمک زن بیگانه در رحم و دلیلی بر شمول این روایات نسبت به فروض مورد بحث وجود ندارد.(همان)
۴-۲-۲- تکنیک های لقاح خارج رحمی اهدای تحمک
در این .تکنیک ها ولقاح بین اسپرم وتخمک در خارج رحم ودر محیط آزمایشگاه وقوع می پیوندند ، با این تفاوت که در تکنیک زیفت (Z.I.F.T)زیگوت تشکیل شده را در حالی که هنوز تکثیر سلولی شروع نشده است ، به داخل لوله رحم منتقل می کنند ،در حالی که در I.V.Fبعد از دو روز لقاح ، جنین حاصله در مرحله ۴ تا ۸ سلولی را وارد حفرهرحم می نمایند ودر C.S.Iبا استفاده از تزریق اسپرم به تخمک آن را بارور نموده و بعد از ۲ روز از رشد جنین ، آن را به رحم منتقل می کننند .
این موارد از نظر تحلیل حقوقی شامل دو فرض مستقل می شود :
الف .مجرد فراهم کردن لقاح مصنوعی بین اسپرم و تخمک
ب.انتقال زیگوت یا جنین به رحم همسر صاحب اسپرم
ذیلاً هر کدام را به طور جداگانه مورد مطالعه قرار می دهیم .
۴-۲-۲-۱- مجرد فراهم آوردن لقاح خارج رحمی
لقاح بین اسپرم و تخمک در خارج ازرحم و در محیط آزمایشگاه صورت گیرد . تخمک های مورد نیاز به مقدار مناسب به طریق لاپاراسکوپی از تخمدان و یا به وسیله سونوگرافی از واژن به دست می آید ، آنگاه تخمک های مزبور با مقداری اسپرم به روش آ‍زمایشگاهی بارور می شوند . تخمک های بارور شده به تعداد کافی توسط سوزنهای هدایت شونده به لوله های رحم منتقل می شوند تا در آنجا مراحل رشد خود را طی نمایند . قبلاً اشاره نموده ایم که تخمک بارور شده را در هنگامی که هنوز تقسیم سلولی شروع نشده باشد زیگوت می گویند و بعداز شروع تقسیم سلولی آن را جنین می نامند(نائب زاده،۴۵۹:۱۳۸۰) .
فرض مورد بحث ما در حالت اهداء تخمک شامل دو فرض جزئی تر می شود .
۴-۲-۲-۱-۱- اهداء تخمک با بهره گرفتن از تخمک همسر دوم
در این وضعیت لقاح مصنوعی در خارج رحم بین اسپرم مرد و تخمک همسر دوم وی واقع می شود . در این حالت زیگوت یا جنین محصول لقاح اسپرم و تخمک متعلق به زن و شوهر قانونی است که با توجه به آنچه در مورد A.I.H گفتیم ، در این وضعیت بحث چندانی مطرح نمی گردد و دلیلی بر حرمت یا منع عمل وجود ندارد(رضانیا معلم،۲۴۶:۱۳۸۳) .
۴-۲-۲-۱-۲- اهداء تخمک با بهره گرفتن از تخمک زن بیگانه
در این وضعیت لقاح مصنوعی در خارج از رحم بین اسپرم مرد و تخمک زنی که با وی هیچگونه رابطه زوجیتی ندارد واقع می شود . در این حالت لقاح در محیط آزمایشگاه و بین اسپرم و تخمک زن و مرد بیگانه به وقوع می پیوندد به طوری که زیگوت یا جنین ، محصول اسپرم متعلق به مردی بیگانه است(نائب زاده،۴۵۹:۱۳۸۰) . این قسمت در بحث مربوط به حالت جاشینی در باروری مصنوعی مورد بررسی فقهی قرار گرفته ودر آن هیچ دلیل قاطع ومحکمی برای عدم جواز این فرض ندانستیم.
۴-۲-۲-۲- انتقال زیگوت یا جنین به رحم همسر مرد صاحب اسپرم
در تکنیک زیفت( (Z.I.F.Tتخمک بارور شده به لوله رحم منتقل میشود که آن را زیگوت می نامند ودر I.V.F وI.C. S.Iجنین بعد از دو روزاز انجام عمل تلقیح در حالی که تکثیر سلولی پیدا کره است (در مرحله ۴تا ۸سلولی )به رحم منتقل می گردد .در فصول قبلی در مورد وضع فقهی انتقال زیگوت به رحم یک زن بحث نمودیم که به این نتیجه رسیدیم که منع موجود در قرآن وروایات بر فرض شمول آنها نسبت به روش های نوین باروری ،شامل انتقال زیگوت (تخمک بارور شده )ومراحل بعدی رشد آن که عنوان جنین را به خود می گیرد به رحم یک زن بیگانه نمی شود وانتقال زیگوت یا جنین به رحم زن دیگر بلامانع است(نائب زاده،۴۶۰:۱۳۸۰).
با عنایت به تحلیل های ارائه شده می توان ادعا کرد که با توجه به دلایل و استنادات فقهی موجود نمی توان دلیل قاطعی بر ممنوعیت این حالت و عدم جواز به کارگیری آن دست آورد.
بخش سوم :اهدای جنین اهدای جنین
۴-۳- اهدای جنین
اهدای جنین به عنوان یک شیوه درمانی نا باروری ، زمانی انجام می شود که زوجین دارای سلول جنسی سالم ومناسب برای تولید مثل نمی باشند ؛ ولی زن قادر به گذراندن موفقیت آمیز یک دوره بارداری منجر به زایمان می باشد .
اهدای جنین انسان اولین بار در سال ۱۹۸۳م.در کالیفر نیا انجام شد ؛ طی آن «تراونس»وهمکارانش اسپرم اهدا شده را در آزمایشگاه با تخمک تلقیح نموده وجنین حاصل را به رحم متقاضی انتقال دادند (رک.جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۴: ۴۱).
به سال ۱۳۶۹در ایران نخستین تولد فرزند به شیوه های مزبور در بیمارستان «افشار» یزد گزارش داده شد . موسسه ی «رویان» که در سال ۱۳۶۸در تهران تأسیس گردید ،نخستین تولد فرزند به شیوه ی «I.V.F»را در سال ۱۳۷۲وتولد از طریق برداشت اسپرماتید وانجماد جنین را در سال ۱۳۷۶و۱۳۷۷گزارش داد (رضانیا ،۵۶:۱۳۸۳).
۴-۳-۱- ماهیت اهدای جنین
قبل از ورود به بحث جواز یا عدم جواز انتقال جنین به رحم متقاضی ،باید روشن شود ،ماهیت این انتقال چیست وتحت چه عنوان فقهی وحقوقی ، صورت می گیرد . آیا جنین می تواند مبیع واقع شود ؟ اگر جنین قابل خرید فروش نیست ، انتقال جنین با چه عناوین دیگری قابل تطبیق است؟آیا انتقال جنین لزوماً باید بر یکی از عقود معهوده زیر منطبق گردد؟
۱- بیع
مسلم است که خرید وفروش جنین با خرید وفروش اسپرم وتخمک متفاوت است ؛زیرا اسپرم وتخمک ، جزئی از انسان بوده وانسان کامل نمی باشد . مباحث مفصلی درباره ی اینکه آیا انسان مالک اجزای خویش است یا اینکه بر آنها ولایت دارد ،مطرح است ولی نتیجه ی هر دو ،جواز خرید وفروش اجزا وفرآورده های انسان می باشد . به خصوص اجزایی مانند اسپرم وتخمک که انفصالشان از بدن ، ضررندارد یا ضرر آن قابل جبران است یا ضرر آن قابل اعتنا نیست (.فتاحی ،۱۳۸۰: ۲۰۵تا۲۲۸) مطابق نظر آیت الله فاضل ومکارم، فرآورده های انسان با توجه به مال بودنشان ، قابلیت خرید وفروش را دارند (رک.توضیح المسائل مراحع ،۱۳۷۸: ۲۰۳).در این باره برخی معتقدا ند : اطلاق بیع بر فرآورده های انسانی با کرامت وی سازگار نیست شاید به همین علت است که عبارت اهدای خون به جای فروش خون مصطلح گردیده است(همان) .
چه اینکه قانون مدنی مصوب ۱۹۹۴کشور فرانسه در ماده ۱۶آورده است . «کسی که به آزمایش روی شخص خود تن می دهد یابا برداشت اجزایی از جسم خود یا جمع آوری فرآورده های آن موافقت می کند ، نمی تواند عوضی در مقابل آن دریافت کند » (رک.جمعی از نویسندگان ،۱۳۸۴: ۱۷۳).این مسأله درباره ی انتقال جنین صورت متفاوت وجدیدتری به خود می گیرد؛ زیرا اسپرم وتخمک ،قبل از لقاح ،از فرآورده های انسان ومتعلق به اوست ؛ولی پس از لقاح ،موجودی مستقل وانسانی در مراحل آغازین حیات است . شخصیتی مستقل داردو واجد حق می باشد . اگر در تضاد بیع فرآورده های انسانی با کرامت انسان تردید باشد؛ در تضاد آن با بیع جنین نباید تردید داشت . به همین علت بسیاری از فقها، سقط جنین را حتی در مراحل اولیه جایز نمی دانند . حتی برخی ، از بین بردن اسپرم های رشد یافته در لوله آزمایش را نیز در حکم سقط جنین دانسته وآن را مشمول دیه می دانند (جناتی ،۱۳۸۲: ۲۳۸).اما بعضی از فقها نظر مخالف داشته وتصریح می کنند« جنین های تشکیل شده در محیط آزمایشگاه را می توان از بین برد ،زیرا از بین بردن جنین وقتی حرام است که در رحم باشد ولی در خارج رحم دلیلی بر حرمتش نیست »(خویی ،۱۴۲۱: ۳۱۹).حتی برخی جواز از بین بردن جنین خارج رحم را تا مرحله قبل از دمیده شدن روح جایزدانسته و معتقدند : جنین ، بعد از دمیده شدن روح ،انسان است (رک.منتظری ،۱۳۸۱: ۹۲) .بنابر این انتقال جنین بر خلاف اسپرم وتخمک برعقد بیع منطبق نیست .
۵-۲ دیگر عناوین معهود حقوقی ؛ در یک نگاه انتقال جنین می تواند با عناوین معهود فقهی وحقوقی مانند صلح ، هبه، وکالت ، اذن، اعراض وقرار داد خصوصی منطبق گردد (حکیمی ، ۱۳۸۵). در تطبیق با هر یک از عناوین مزبور نتایجی خاص نهفته است .
۲-صلح
با توجه به این که صلح عقدی لازم است ، صاحبان جنین حق رجوع از صلح در مورد جنین را ندارند .
۳ - هبه
از آنجا که هبه عقدی جایز است ، می توان مطابق ماده ۸۰۳ق.م.در صورت بقای عین موهوبه ، از هبه رجوع نمود . اما تبدیل اسپرم و تخمک به جنین را می توان از بین رفتن عین موهوبه دانست وقابلیت رجوع را از صاحبان اسپرم وتخمک سلب نمود . همچنین هر گاه موضوع ، هبه ی جنین باشد ، می توان انتقال جنین به رحم را عدم بقای عین موهوبه دانست وبدین وسیله امکان رجوع از صاحبان جنین سلب می شود .
۳- وکالت
چون وکالت عقدی جایز است، قابلیت رجوع از آن وجود داردمگر آنکه مورد وکالت انجام شود یا متعلق وکالت از بین برود که در این صورت همان مباحث مطرح در هبه در اینجا نیز قابل طرح است .در این جا مراکز درمانی نقش وکیل را ایفا می کنند . برخی از حقوق دانان با توجه به شان منزلت وکرامت انسانی معتقدند :اهدای جنن یک «عمل حقوقی یک جانبه» است؛ زیرا در اکثر موارد ،اهداکنندگان ودر خواست کننده گان جنین یک دیگر را نمی شناسند ومشکل بتوان مراکز درمان ناباروری راوکیل درخواست کنندگان دانست (رک.جمعی از نویسند گان ، ۱۳۸۴: ۱۷۶).
۴- اذن
صاحبان جنین می توانند اذن استفاده از جنین را به منظور انتقال به رحم زن متقاضی ، صادر نمایند؛ در این صورت نیز برگشت از اذن ، تا قبل از استقرار جنین در رحم امکان پذیر است .
۵- اعراض
مطابق این نظر حق انسان بر اسپرم وتخمک خود ، حق عینی است ومی توان به صاحبان آنها حق اعراض داد. این اعراض ،حق استفاده توسط دیگران را فراهم می نماید وچه بسا در چنین حالتی دیگر نتوان رابطه ای بین طفل متولدشده با صاحبان اسپرم وتخمک ترسیم نمود . با این حال به نظر می رسد ، پذیرش حق عینی انسان بر اسپرم وتخمک تا مرحله قبل از تلقیح قابل تسری است وپس از تلقیح ،دیگر انسان حق عینی بر جنین ندارد ؛ زیرا جنین در این مرحله انسانی مستقل است که نمی تواند موضوع حق عینی دیگری واقع شود وبراین اساس عبارت «اعراض از جنین » برخلاف عبارت «اعراض از اسپرم وتخمک » عبارت صحیحی نمی باشد .
۶ - قرارداد خصوصی
برخی معتقدند بهتر است مراکز درمان ناباروری طرف قرار داد تلقی شده ویک قرار داد غیر مالی که تابع قواعد عمومی قراردادها باشد بین اهداءکننده ها ومراکز یاد شده منعقد گردد در این حال مجانی وتبرعی بودن عمل ،مانع نمی شود که پاداشی به اهدا کنندگان داده شود .چنان که هبه مطابق قانون مدنی می تواند معوض باشد که عوض در این صورت ،فرعی است (رک.جمعی از نویسندگان ،۱۳۸۴: ۱۷۶).
به نظر می رسد با توجه به تحلیل وتبیین فرایند اهدای جنین ،باید بین مراحل مختلف آن تفکیک قایل شد .در یک مرحله صاحب اسپرم وتخمک ، سلول های جنسی خود را به مراکز درمانی ناباروری می دهند ودر مرحله ی دیگر مراکز یاده شده اسپرم وتخمک را در محیط آزمایشگاه بارور نموده و جنین حاصل را به رحم متقاضی منتقل می کنند .در مرحله نخست اگر نازایی نوعی بیماری تلقی شودواهدای جنین یکی از راه های مداوای آن باشد ؛ اعطای اسپرم وتخمک به مراکز درمانی ، بخشی از فرایند درمان بوده ومنفعت عقلایی دارد بر این اساس می توان بیع واقع شود واعطاکنندگان اسپروم وتخمک ،در واقع سلولهای جنسی خود را به مراکز باروری بفروشند در این مرحله کرامت انسان مخدوش نمی گردد زیرا اسپرم وتخمک به تنهایی انسان محسوب نمی شوند تا گفته شود انسان قابل بیع وهبه نیست .اطلاق کلمه ی اهدا بر اعطای اعضا یا فرآورده های انسان نیز ، صرفأ یک جنبه روان شناسانه وجامعه شناسانه دارد وتغییری در ماهیت عمل نمی دهد .نظیر عملی که بر آن «اهدای کلیه » یا «اهدای خون » اطلاق می گردد .
وانگهی نیازی نیست هر عملی را تحت عناوین خاص عقود معین ومعهود گنجانید حق این است که در مرحله اول ،اعطاکنندگان اسپروم وتخمک به مراکز درمانی ،در واقع دارو های مورد نیاز ،مقدمات ولوازم درمان یک بیماری را فراهم آورده اند واز آنجا که در فرایند درمان نقش داشته اند ،عمل آنها مفید ومورد پسند جامعه است ونباید آنها را به دلیل اخذ عوض در مقابل چنین اقدام سودمندی مورد مؤاخذه وشماتت قرار داد . اعطا کنندگان می توانند مطابق ماده ۱۰ق .م . ضمن قرار داد خصوصی با مراکز مزبور عوض دریافت نمایند .در مرحله دوم که جنین به رحم متقاضی منتقل می شود ،نه تنها اطلاق بیع بر جنین بلکه استفاده از عناوینی مثل هبه ،صلح ، اعراض مانند آن نیز در این باره معارض با کرامت انسان است .گو این که اطلاق کلمه جنین برای مرحله دو سلولی به بعد می باشد .به هر حال در این مرحله نیز نیازی به گنجاندن انتقال جنین به رحم ذیل یکی از عناوین معهود فقهی وحقوقی نیست بلکه بخشی از سیر درمان است . بنابراین اهداکنندگان اسپرم وتخمک ومراکز درمانی ،به عنوان مشارکت در بخشی از فرایند درمان استحقاق دریافت عوض راخواهند داشت(خلفی،۱۳۸۵: ۷) .
۴-۳-۲- اهدای جنین ونظر فقها
۴-۳-۲-۱- جواز وعدم جواز اهدای جنین
در موردجواز یا عدم جواز اهدای جنین ،فقها به سه دسته تقسیم می شوند :اهدای جنین مطلقأ جایز نیست ؛ اعم از آنکه بین صاحب تخمک و اسپرم ورابطه زوجیت باشد یا نباشد .اهدای جنینمطلقأ جایز نیست .گروه آخر کسانی هستند که قایل به تفکیک شده ومعتقدند اگر بین صاحب تخمک وصاحب اسپرم ، رابطه زوجیت باشد ، این عمل مجاز ودر غیر این صورت جایز نیست .در ذیل دلایل قابل استناد هر یک از دیدگاه های فوق مورد برسی قرار می گیرد :
۴-۳-۲-۱-۱ - ادله عدم جواز اهدای جنین
دلایل فقهی وحقوقی فراوانی بر عدم جواز وناروایی اهدای جنین ذکر گردیده که برخی از آنها ذیلأ بیان وبرسی می شود:
۱- تغییر خلق خدا
خداوند متعال می فرماید : «ولامرنهم فلیغیرن خلق الله » (نساء ، ۱۱۹)و«فطره الله التی فطره الناس علیها لاتبدیل لخق الله » (روم ، ۳۰)از این آیات حرام بودن تغییر در آفرینش خدا استفاده می شود ؛ زیرا این آیات بیانگر آن است که تغییر در آفرینش ، به دستور شیطان است واز آنجا که فطرت الهی بر زاد وولد از طریق لقاح طبیعی اسپرم وتخمک استوار است ، هر روش دیگری ، نوعی تغییر در خلقت الهی ودر نتیجه حرام وکاری شیطانی است . واز آنجا که تولید مثل از طریق اهدای جنین مطابق فطرت نبوده وتغییر در آفرینش است ،حرام می باشد.در روایات ، «واشمات» (خال کوبان )، «نامصات » (کنندگان مو ) ،«واشرات » (بازکنندگان لای دندان )و«واصلات » (وصل کنند گان موی زن به موی زن دیگر )مورد نفرین قرار گرفته اند (حر عاملی ،۱۴۲۴ق: ج۱۷: ۱۳۳)؛ زیرا آفرینش خداوند متعال را تغییر را تغییر می دهند .هم چنین مفسرین قرآن ،اخته کردن چارپایان ،خال کوبی ،مثله ، لواط ، مساحقه و…را از مصادیق تغییر در مخلوق خدا ومنهی عنه دانسته اند (طبری ،بی تا). بنا براین انتقال مسیر خلقت از لقاح طبیعی به تلقیح مصنوعی را می توان به طریق اولی تغییر درخلق خدا دانست ؛چرا که در موارد فوق تغییر در ظاهر مخلوق است، ولی در اهدای جنین ، محیط آزمایشگاه می تواند اثرات نامطلوبی بر جنین بگذارد وچه بسا برنسل انسان هم اثر بگذارد .در اینجا هم انسان کریم وهم کرامت انسان مورد هدف قرار می گیرد .
اما با دقت در آیات وروایات مزبور وتفاسیر گوناگون معلوم می شود ، منظور از تغییر در خلق آن چیزی نیست که ذکر شد ، بلکه مراد تغییر کاربری مخلوقات است . به این معنا که انسان باید از خورشید ، ماه، سنگ، آتش و… بهره مند گردد ، اما اگر به دستور شیطان آنها را بپرستد ، این تغییر در خلق خداست ( رک. قرطبی ،۱۴۰۵ق: ج۵: ۳۹۴). در تفاسیر متعددی «خلق » به معنای «دین » می باشد . از ابن عباس نقل شده که «فلیغیرن خلق الله » به معنای « تغییر در دین خدا» است. برخی مفسرین مثل : « سعیدبن جبیر»، « سعید ابن مسیب » ، «ضحاک » ، «مجاهد »، «قتاده » و… نیز همین نظر را قبول دارند (رازی ، ۱۴۱۱ق: ۳۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...