پرستش و ایمان به «عشتر» از بابل تجاوز کرد و غرباً تا مملکت فلسطین و مصر انتشار یافت و شرقاً حتی زرتشتیان ایران نیز در برابر او تاب مقاومت نیاوردند، و سپس از آن که در ایران نام او را تغییر دادند، «آناهیته (ناهید)» به معنی معبود پاک و منزه، نامیده شد. او را نیز همدوش (اهورا مزدا) محل ستایش و پرستش قرار دادند.
الف: خلقت
در بحث خلقت اعتقاد مردم بابل بر این بود که:
این نظم و ترتیب، که در گیتی امروز برقرار است، دو روز ازل از نبرد و جدالی به وجود آمد که ما بین اژدهای دریای ظلمت و پیکرهای دریاهای آشفته و طوفانی با خدایان نور و الاهۀ نظم و آرامش اتفاق افتاد. «خدایی که باعث نظم و آرامش در بابل بود «مردوخ» نام داشت. و از آن پس مردوخ در گیتی نظم و ترتیب برقرار فرمود و حرکات ستارگان آسمان و نمو نباتات و گیاهان و رشد جانوران را وضعی ثابت عطا کرد تا آن که نوبت به آفرینش انسان رسید».
ب: هبوط به سرزمین اموات
بیان شده است که خدای اموات «ربۀ الاموات» نام دارد که افراد در برابر فرمان خدای اموات و الاهۀ آسمان چاره‌ای جز اطاعت نداشت. زمانی که خدای اموات به درون وارد می‌شود از هفت دروازه می‌گذرد که در این زمان فرد به کل برهنه می‌شوند و پایین‌ترین طبقه سفلای زمین داخل می‌شود. و در آنجا به انواع شداید و آلام مبتلا می‌شود و خدای آفت و بیماری یا «نمطار» او را پی در پی در معرض انواع مصائب قرار می‌دهد. در زمان غیبت خدای اموات، آدمی و جانور و گیاه بی‌جنبش می‌مانند.
پ: قربانی، سحر و نجوم
بابلی‌ها، به قصد آنکه از برکات و نعمت‌های زندگی بهره‌مند گردند؛ به کاهنان و پیشوایان دینی خود متوسل گشته در اموری چند، مانند قربانی‌ها و افسون‌ها و دعاها و مطالعۀ کواکب، از آنها یاری می‌جستند، و به آواز و نغمات و سرودهای دلپذیر موسیقی در هنگام عبادت و خضوع در آستانۀ خدایان می‌پرداختند.
دستگاه کاهنان بابل بسیار منظم و سازمان بسیار مرتب بودده است و ایشان خود مردمانی سخت فعال بودند که برای اصحاب خود کارهای بسیار انجام می‌داده‌اند، و تعالیم ایشان، طبقه بعد از طبقه، از ۳۲۰۰ ق م شروع شده است.
پایان نامه - مقاله
(جان بی‌ناس، ۱۳۸۶، ص۷۵-۷۲)

۱-۱-۲-۶-ایران باستان

در مورد مادها و هخامنشیان اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولی عقاید دین زرتشت در مورد زندگی پس از مرگ و حتی بهشت و جهنم و اعراف و صراط، بسیار به اسلام نزدیک است.
از میان ملل قدیم، ایرانیان بیش از ملل دیگر در تمدن غربی و به خصوص در تمدن غربی اسلامی تأثیر داشته‌اند.
در ایران باستان مذاهب متعددی پدید آمده که قدیم‌ترین آنها پرستش آتش و پرستش بعضی از قوای طبیعت بوده است.
ادیان قدیم که هر یک را منشاء دیگری بود در آئین مزدایی که در سرتاسر ایران انتشار یافت حل شدند. مزدا به معنای داناست.
مزدای خدای حکیم و عاقل از دیگر خدایان ممتاز شد و بر آنها غلبه یافت. همچنین خدای دیگری موسوم به «اهورا» قدرت یافت. اهورا مظهر نیرو بود. و این نیرو به دانایی در پیوست و هر دو خدای توانایی برای عالم تشکیل دادند، موسوم به اهورا مزدا یا اورامزدا. وقتی پارسیان به سرزمین ایران در آمدند اورمزد را برگزیدند، و او را خدای بزرگ خود قرار دادند، ولی در مقابل او خدای دیگری ساختند که مظهر شد در عالم بود. زیرا «اورمزد» خدای عاقل حکیم تنها مبدأ خیر بود. و بدین طریق از روزگار کهن «ثنویّت» پدید آمد.
(الفا خوری، ۱۳۶۷، ص۱۹-۱۸)
«همه ارواح ناچار بوده‌اند که پس از مرگ از پلی بگذرند که پلید و پاکیزه را از یکدیگر جدا می‌کرد، ارواح پاکیزه در آن طرف پل به سرزمین سرور فرود می‌آمدند و دوشیزه زیبایی به آنان خوش آمد می‌گفت و در آن جایگاه جاودانه با “اهورا مزدا” در نعمت و خوشی بسر می‌بردند، ولی ارواح پلید نمی‌توانستند از این پل بگذرند و در گودال‌های دوزخ سرازیر می‌شدند». (ویل دورانت، ۱۳۵۸، ص۱۱۷)
اینها عقیده‌شان بر این است که ظاهراً قیامت بلافاصله بعد از مرگ است.

۱-۱-۲-۷-اقوام سامی (فینیقی‌ها)

آنها نیز اعتقاداتی به معاد داشتند و کاهنان آنها به عبادت کنندگانی که اعمال مطلوبی انجام داده بودند، و عده می‌دادند که “تو روزی با افتخار از گور خود برخواهی خاست". (ویل دورانت، ۱۳۵۸، ص۳۴۸)

۱-۱-۲-۸-چین

در مورد ادیان چین (قبل از بودائی‌ها) از مهمترین دین‌های آنها، “آئین تائو” است که تلقی آنها از زندگی پس از مرگ بسیار شبیه مصر باستان و قبایل و امت‌های آفریقایی و ژاپنی‌ها بوده است. طرز تلقی آنها در مورد ارواح این گونه است که یاد رفتگان باعث می‌شود که ارواح ایشان در حلقۀ زندگان در آید و به محض یاد آن مرده فی‌الفور روح او در آنجا حاضر می‌گردد و با آنها سخن می‌توان گفت و از آنها در نیک و بد اعمال خود مشورت می‌توان نمود. دیگر این که بازماندگان باید همواره رشتۀ ارتباط و اتصال خود را با عالم اموات و ارواح گذشتگان استوار نگاه دارند و به وسیلۀ ادعیه و اوراد و قربانی‌ها، و نیاز کردن خوردنیها و مأکولات آنها را خوشدل سازند و بر آن بودند که ارواح از مادۀ اطعمه و اشربه تناول نمی‌کنند، بلکه جوهرۀ لطیف و عنصر روحانی آن را جذب می‌کنند و مابقی را برای کشیشان و روحانیون باقی می‌گذارند.
طرز تلقی دیگر چینیان بر وجود ارواح اموات و تأثیر آنها همانند مصریان بر این است که ، مراسم تدفین اموات بسیار با جلال و با شکوه و پر خرج به عمل می‌آمد و حتی در مواقعی، صدها تن زنده را با متوفی به خاک می‌سپردند تا در عالم ارواح به خدمت شخص مرده بپردازند و این عادت وحشیانه روزگاری دراز، تا عهد سلسله “چو” در چین مرسوم بود، ولی کم‌کم مورد مذمت واقع شده و تدریجاً به جای دفن انسان زنده، به دفن حیوانات قربانی و سپس به دفن نقش و تصاویری از انسان‌های دیگر با مرده، بسنده می‌کردند. امّا به هر حال پرستش ارواح اجداد، و استفاده از کمک‌های آنها پس از مرگ در امان ماندن از شرور و ارواح بدکار در میان آنها امری جا افتاده بوده است. (جان بی‌ناس، ۱۳۸۶، ص۳۳۶-۳۳۴) (ویل دورانت، ۱۳۵۸، ص۸۵۰-۸۴۹)

۱-۱-۲-۹-اروپا- توتون‌ها

از میان اقوام اروپایی، به دسته‌ای از اقوام شمالی، یعنی توتون‌ها که دارای یک سلسله آداب دینی و اعتقادات مذهبی برای خود هستند اشاره دارد.
توتون‌ها
این‌ها قبایلی هستند، که از ریشه و نژاد هند و اروپایی می‌باشند. در سواحل جنوبی دریاری بالتیک انتشار یافتند و بعضی از آنها رو به مغرب و قسمت‌هایی هم به شمال رو آورند. «تایست»، مورخ رومی (۱۰۰ ق م)، نام سه خدا که خاص این اقوام می‌باشد را ذکر می‌کند.
اول، ودان یا او دین؛ دوم، زیویا تیو؛ سوم، دونار یا تور.
در ادامه دو منبع از توتون‌ها ذکر شده است. که آن هر دو عبارت است از “افسانه‌های ایسلندی، یکی ادای منظوم و دومی ادای منشور” اولی مجموعه سرودها و مناجات‌هایی است به درگاه خدایان و دیگری اشعار حماسی می‌باشد. که شخصی بنام “سومندر حکیم در ۱۰۵۶-۱۱۳۳"، تنظیم کرده و دومی را شخصی بنام «ستورلوسون سنوری در قرن سیزده میلادی» جمع آوری نموده است.
نکته مهم این که، از این منابع دور نمایی، در هم آمیخته از دهها خدای مورد پرستش توتون‌ها در برابر نظر ما گشوده می‌شود که بعضی از آنها بسیار دیرین و کهن برخی نسبتاً تازه‌ترند و بعدها به مرور زمان کسب اهمیت کرده‌اند. اقوام توتون به سه چیز بسیار دلبسته بوده‌اند که عبارت است از:
اولاً: حاصلخیزی، ثانیاً: مرگ و موت و ثالثاً: آخر جهان.
در باب حاصلخیزی، علاوه بر استعداد از خدای باران و برق یعنی «تور»، دو خدای دیگر را نیز مورد استعانت و محل عبارت قراری می‌دادند. یکی «فریر» خداوند برکت و دیگری خواهر او «فریبا».
توتون‌ها را خدایی دیگر است بنام «لوکی که الهه شر و زشتی» است. وی خدایی حیله گر و باعث انواع شقاوت و بدبختی‌ها می‌باشد. وجود او نزد توتون‌ها سبب مظاهر ناپسند و غم انگیز روزگار و علت مصایب و بلیات است.
مرگ در نزد اقوام توتونی ابتدای شداید و مصائب است. مادام که کالبد میت نپوشیده است، ممکن است منشاء آزار و عذاب زندگان بشود و به صورت روح خون آشام «وامپیر» و روان شریر در آید. (همین اندیشه خرافی نزد چینیان در آن طرف کره زمین نیز عیناً وجود دارد.»
مطلب دیگر این که: جسد مرده را ممکن است گرگان دوزخ ببلعند و شیطان‌هایی که سر اسب دارند آن را پاره پاره کنند. امّا ارواح مردمان نیکوکار- که در زندگانی به اعمال صالح و کردار نیک مشغول بوده‌اند- هر گاه بعد از ممات تقدیس و تجلیل شوند، باعث سعادت و نیک بختی اعقاب خود را فراهم خواهند ساخت.
زندگی بعد از مرگ
امّا مسأله زندگی بعد از مرگ در نزد توتون‌ها خیلی مخلوط و درهم پیچیده است.
آنها معتقد بودند که اموات بعد از مرگ در قبور خود همچنان زنده هستند و در مدت نه شبانه روز حرکت کرده، به دوزخ عوالم سفلی سفر می‌کنند و در آنجا در تالاری بزرگ بر روی تخت‌ها می‌نشینند و یک نوع آبجو (میر) می‌نوشند، ولی امواتی که از طبقه جنگ‌جویان و پهلوانان باشند به تالار «والها لا» که در قصر آسمانی «اودین» قرار دارد، می‌روند و در آنجا از آنها پذیرایی می‌شود. که آن« تالار پانصد و چهل درب بزرگ دارد. بعد از ضیافت، ارواح در فضای خارج تالار برای ابراز هنرمندی و پهلوانی، با یکدیگر به هماوردی و پیکار می‌پردازند.
اقوام توتونی دربارۀ قدمت عالم و تاریخ جهان در عالم پندار و وهم انگاشته‌اند، به گونه‌ای شگفت انگیز با اندیشه‌های اقوام هندوستانی، که معتقد به وجود ادواری جهان هستند، بسیار شبیه و مانند است. بعد از این که مذهب مسیح به بلاد شمالی اروپا نفوذ یافت و اقوام توتونی را گرفت، مبلغین از سابقۀ ذهنی آن اقوام دربارۀ مرگ خدایان و بعثت بعد از موت که دربارۀ قتل ظالمانۀ خدای «بالدر»، فرزند «اودین»، خدای «رعد»، تصور کرده بودند استفاده کرد، همان را درباره آیین مسیح تعلیم دادند و این تعالیم البته نزد ایشان، به زودی صورت قبول یافت.
(جان بی‌ناس، ۱۳۸۶، ص۱۲۰-۱۱۰)

۱-۲- هند و یونان

 

۱-۲-۱-هند

اندیشه هندی
از جنبه‌های برجستۀ هندی- علاوه بر جنبۀ اجتماعی آن یعنی تقسیم طبقاتی هندوان- تناسخ است. این اندیشه هر چند مسبوق به روزگاران کهن است، ولی در خلال دو قرن پنجم و ششم قبل از میلاد آشکار شد و شکل واضحی به خود گرفت.
مقصود از تناسخ تنها انتقال ارواح از جسدی به جسد دیگر نیست. اگر چه در آغاز مقصودی جز آن نداشت. تناسخ هندو نتیجه مذهبی فلسفی است که از آنچه ظاهر آن است وسیع‌تر و در عین حال عمیق‌تر است. اندیشۀ بدبینی که زندگی را سراسر اضطراب و وحشت و رنج و درد تلقی کند، و رهایی و آرامش ابدی را در فانی شدن در نفس کلی به حساب آرد، از عقاید هندیان است. متفکران هند به صیروت ناپدیدار قائلند. این صیروت ما را به سوی سرنوشتمان سوق می‌دهد. و علت آن اعمالی است که از ما سر می‌زند. هر انسانی نتیجه عمل خود است و او بار دیگر، نتیجه عمل خود باز خواهد گشت. تناسخ چیزی جز تجسم همین صیروت ناشی از سلوک فردی نیست. و این عدم استقرار تا لا نهایه ادامه داد.
می‌توان گفت که هند در قرن ششم قبل از میلاد، دستخوش یک نوع اضطراب متافیزیکی شده بود، که در هیچ جای دیگر همانندی برای آن نمی‌شناسیم. این اضطراب منجر به عقیده به حلول گردید و در سراسر جهان انعکاس یافت. بیم از رجوع به زندگی بعد از مرگ، در نتیجه بیم از مرگ، بعد از هر بازگشت تازه به زندگی، متفکران هند را به جستجوی راهی که آنها را به رهایی رهنمون شود وا داشت.
هندوان مسأله رهایی را در درجۀ اول اهتمام خود قرار داده‌اند، منتهی در سطح فلسفی نه در سطح دینی و کوشیدند تا برای آزادی و رهایی منفذیی پیدا کنند.
راه حلی که یوگا برای تحقق این آزادی یافت، دعوت به سیطره کامل بر نفس و روح بود، نه از راه قهر جسد و احتقار روح، بلکه از راه رسیدن به چنان استقلالی ذاتی که انسان را سرور خود و سرور عالم سازد.
آیین جین (Jain) راه حل را در یپروزی (جین به معنی پیروز است) از طریق زهدورزی و تأمل شناخت، که این دو آدمی را سرور خود و خالق اعمالش می‌سازند.
در آیین بودائی وجود نفس به مثابه جوهری مستقل مورد انکار قرار گرفته. حقیقت نفس نسبی است. نفس نیز مانند جسد به عناصر تحلیل می‌رود، و این عناصر در جسدهای دیگری عود می‌کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...