کالبدی و زیر ساختی
مسکن، مالکیت، کیفیت ابینه، نوع مصالح،
انواع آلودگی ها، فضای سبز، کیفیت آب
زیست محیطی
مأخذ: (کولیوند، ۱۳۹۰: ۳۱ با اضافات نگارنده)
۲-۴-۸ مدل بوم شناختی مکتب شیکاگو
مدل بوم شناختی مکتب شیکاگو را به یک اعتبار می توان میراث کارتوگرافی اجتماعی چارلز بوت ملاحظه کرد. او شهر را به مثابه موزائیکی از «سامانه های طبیعی» شرح می دهد که قطعه بندی و شبکه های ارتباطی اش نتیجه فرایندهای اجتماعی است. از ۱۹۲۵ ارنست و. بورگس یک مدل دوایر متحدالمرکز پیشنهاد می کند که اجازه می دهد فازهای گسترش شهری و سامانه هایی که به مرور زمان افتراق می یابند، نمایان کرد. گسترش از مبدا مرکز تجاری- اداری شهر شروع می شود. این مرکز کارکردهای شهری گوناگونی دارد که بعدا در مناطق مختلف شهر مستقل می شوند. اولین حلقه پیرامون مرکز شامل صنایع و مناطقی مسکونی فرسوده و فقیر نشین است. این فضاها به عنوان سرپل «هجوم» ایده های «خلاق و معترض» و «کولونی های مهاجران» نظیر محله یهودی ها، محله ایتالیایی ها، محله یونانی ها، محله چینی ها به کار می رود. هدف این بنیانگذار مکتب بوم شناسی شیکاگو این است که از فرایند توسعه اجتماعات قومی یا اجتماعی در شهر سر در بیاورد. لذا چارک می کوشد «شهر را نه به عنوان یک پدیده جغرافیایی بلکه به مثابه نوعی اندام اجتماعی مشاهده کند». رویکرد بوم شناسی انسانی او اساسا” طبیعت گرایانه است: روابط طبقات اجتماعی، مدیریت شهری ایالتی یا فدرال که پدیده های جداگزینی را مدنظر دارند کمتر مورد اعتنای او قرار می گیرد تا سازو کارهای یگانگی و از هم گسیختگی اجتماعات شهری.
۲-۴-۸-۱ هجوم و جانشینی
رودریک د. مکنزی (۱۹۲۵) پژوهشگر دیگری از مکتب شیکاگو، بوم شناسی انسانی ار «مطالعه روابط فضایی و زمانی انسان ها در اثر عوامل گزینش، توزیع و سازگاری وابسته به محیط » تعریف می کند. او مطالعه عوامل ارثی و زیست شناختی را کنار گذاشته، ولی امکان نوآوری و تحرک خاص انسان در مقابل با محیط اش را منظور می کند. این بررسی دگرگونی اجتماعی محلی به سیکل های تعادل میان جمعیت و منابع مبتنی است. در حالی که می دانیم استقرار صنایع جدید یا نوآوری های مرتبط با آن و وسایط حمل و نقل می توانند این تعادل را به هم بزنند اما مکنزی از میان فرآیندهای دگرگونی به ویژه به «نوآوری سرزمینی» تاکید می کند. که دارای دو نوع متمایز شده اند: نوآوری اول نتیجه اش ایجاد و تغییری در کاربری است (منطقه صنعتی که به مسکونی مبدل می شود، در حالی که نوآوری دوم ترکیب اجتماعی و اقتصادی محله را تغییر می دهد. هجوم ها از می گیرد که جمعیت های مقیم چندان علاقه ای به آن ندارند و نسبت به آن مدعی کاربری انحصاری نیستند. این محل های پرتحرک و کم مقاومت از جمله مکان های عمومی، محل های کسب و کار و حمل و نقل عمومی هستند. در نتیجه فرایند هجوم، که در جریان آن شاهد افزایش قیمت مستغلات و افزایش ورشکستی ها هستیم، نوع مسلطی از بوم شناسی و «سامانه اخلاقی» جدیدی ظاهر می گردد. بسیاری از تحقیقات مکتب شیکاگو در پی تحقیقی پیشنهادی پارک، مطالعه محله ها و محیط های اجتماعی شهری را برنامه ریزی می کنند. به موجب توصیه هایش، هدف او امتیاز قایل شدن به شناخت های دست اولی است که جامعه شناس برای نیازهای تحقیق اش تولید می کند. مطالعه «گتو» به لویی ویرث امکان می دهد ده سال بعد سنتز درخشانی از گرایش های مکتب شیکاگو ارائه دهد. او نیز به تعریف شهر باز می گردد، «قرارگاهی مهم، متراکم و دایمی از افراد ناهمگن». تراکم با گوناگونی فرصت های ملاقات نمایان می شود. در عین حال، شهر صحنه نمایش فرایند تجمع و جدایی جمعیت هایی است که در «سامانه های اخلاقی» گروه بندی می شوند. در یک وضعیت نزدیکی فضایی و گوناگونی اجتماعی، شهرنشین بر حسب نوع محیطی که مخاطب قرار می دهد نقش های متفاوتی را ایفا می کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه

جدایی و تجمع
بی تردید مطالعه فرآیندهای تقسیم اجتماعی فضای شهری مایه اصالت بخشی مکتب بوم شناسی شیکاگو است. حتی اگر مفاهیم هجوم یا جانشینی بعد سیاسی شان را می کاهد ولی اجازه می دهد سازوکارهای جدایی و تجمع فضایی را تشخیص داد. در معنای عرف عام جدایی نتیجه عمل جدا کردن، کنار زدن و کنار گذاشتن است. در جامعه شناسی، جدایی صورتی کم و بیش نهادی شده از فاصله اجتماعی است که با جدا شدن در فضا ابراز می شود. در به کار بردن مفهوم جدایی با توجه به بار معنایی منفی آن باید با احتیاط عمل کرد. در حالی که شهر با برداشتی ایدئولوژیکی به عنوان محلی برای آمیزش معرفی شده است، جدایی فیزیکی به مثابه یک گسیختگی و محبوس بودن درک می شود. اما آیا شهر بدون جدایی هرگز وجود داشته است؟ در واقع، شهرها که محصول تقسیم کار هستند. ضمن اعطای ارزش های اجتماعی و اقتصادی به مشاغل مختلف، این تقسیم را در فضای مسکونی نیز منعکس کرده اند. به طوری که می توان گفت شهری که در آن جداسازی نباشد، وجود ندارد. امروزه اعتبار پیدار کردن مفهوم اختلاط اجتماعی نزد انبوه سازان مسکن از نگرانی تمرکز مفرط جمعیت هایی که قادر به پرداخت اقساط وام هایشان نباشند، ناشی می گردد، آن چه که می تواند ترازنامه های مدیریت را به مخاطره اندازد. شبه تئوری های جامعه شناختی مثل «آستانه مدارا» سیاست های اجرایی در مورد اسکان جمعیت ها برای رعایت سهمیه ها را توجیه می کند. سازمان های اجتماعی، شهرداری ها و نمایندگان دولت از عزیمت قشرهای متوسط از تجمع های مسکونی ارزان قیمت ابراز تاسف کرده و سعی می کنند آنان را از تصمیم شان منصرف کنند. این سیاست اعطای حق استفاده از مساکن اجتماعی (یارانه ای ) پیچیده تر می کند. فرایندهای جدایی بسیار پیچیده اند و چندین عامل تاثیر گذار هستند. قیمت مستغلات بخش عمده ای از محل استقرار انواع مسکن ها را تعیین می کند. این قیمت ها عموما” نتیجه رقابت میان کاربری های مختلف زمین، به ویژه میان کاربری مسکونی، و تجاری است. سیاست های اسکان اجاره دهندگان اجتماعی و خصوصی یکی از ابعاد اصلی ساز و کارهای جدایی سازی را تشکیل می دهد. این سیاست ها ایجاب می کند شرایط همه کنشگرانی که در ساخت و ساز مجتمع های مسکونی ارزان قیمت مشارکت داشته اند تأمین گردد: لذا دولت، سازمان کارفرمایی و شهرداری ها در تعیین اجاره نشین ها حق مداخله دارند. اما این سازمان کارفرمایی است که تصمیم می گیرد کدام خانوارهای پیشنهاد شده را در محوطه پارک مسکونی اش بپذیرد. بدین ترتیب یک اجاره دهنده مسکن ارزان قیمت می تواند در یک پارک مسکونی خاص، محوطه ای را به ساکنان بد اختصاص دهد، با این هدف که از عزیمت مستاجران خوب مستقر در یک پارک مسکونی مرغوب تر جلوگیری کند. به طور کلی جا دارد در فرایند های جدایی بازتاب سیاست های نوسازی شهری را منظور کرد. در واقع، تخریب محله های فقیر نشین یا اعاده حیثیت به آن ها عموما” باعث می شود که آسیب پذیر ترین قشرهای اجتماعی، به دلیل افزایش اجاره بهای مستغلات، منطقه را فورا” یا در میان مدت ترک کنند. با این همه مجریان سیاست مسکن پیوسته از ارزشمندی هدفشان از لحاظ اجتماعی دم می زنند (فیالکوف، ۱۳۸۳: ۸۰- ۶۳).
مدل به کار رفته در تحقیق
۲-۵ تکنیک مدلSWOT
الگوی تحلیل SWOT (نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها، تهدیدها) نتیجه مستقیم دانشکده تجاری هاروارد است. این روش بهترین استراتژی برای سازمان است (زیاری، ۱۳۸۸: ۱۹۷). مدلی از سری مدلهای تصمیم گیری است که در جهت تعیین استراتژی و راهبرد بلند مدت یا کوتاه مدت و ایجاد تصمیمات بزرگ و کلیدی در باب مسائل و موضوعات مختلف، طراحی شده است. این مدل، ابتدا در جهت تعیین پتانسیل و ظرفیت یک موضوع و یا یک مکان، عوامل درونی و بیرونی موثر بر آن را بررسی کرده و سپس با بهره گرفتن از این نتایج، راهبردهای مختلف در جهت ایجاد تصمیمات و پیش بینی ها و راهکارهایی برای بهبود آن مکان یا موضوع تعیین می گردد. برای هر موضوع یا هر مکان، عوامل مختلفی در نحوه کیفیت عملکرد آن تاثیر می گذارد. این عوامل عموما” در دو دسته از عوامل جای می گیرند: عوامل درونی: این عوامل، عواملی هستند که در درون خود سیستم یا منطقه وجود دارند و در تعیین وضعیت منطقه موثر می باشند. در مدل SWOT، عوامل درونی شامل نقاط قوت (Strengths) و نقاط ضعف (Weaknesses) یک سیستم یا سازمان یا منطقه می باشند. شناسایی نقاط قوت موجب، راه تقویت سیستم را آشکار کرده و در کنار آن، شناسایی نقاط ضعف، باعث می شود که از این نقاط ضعف به نفع نقاط قوت استفاده کرد. عوامل بیرونی: آنهایی هستند که از کنترل منطقه خارج بوده و از بیرون بر سیستم اثر می گذارند. به نوعی مرتبط به فرآیندهایی است که در خارج از محدوده آن منطقه به وقوع می پیوندد. عوامل بیرونی شامل فرصتها (Opportunities) و تهدیدها (threats) می باشند. یعنی چه عواملی از بیرون به عنوان یک فرصت تلقی می شوند که می توانند در جهت پیشرفت یک منطقه موثر باشند و از طرفی چه عواملی یک تهدید محسوب شده که برای منطقه خطر ساز است که باید از آن دوری کرد و آنرا به فرصت تبدیل کرد. کار این مدل به این صورت است که این نقاط ضعف و قوت و فرصتها و تهدیدها محاسبه و تعیین شده و سپس با بهره گرفتن از این عوامل، در چهار بخش، راهبردهای مختلف و متنوع تعیین می شود و در نهایت تعیین می شود که روند راهبردها باید به چه سمتی پیش برود و چه نوع استراتژی مهمتر و کارآ تر می باشد. راهبردهای تعیین شده برای یک سیستم می تواند چهار جهت مختلف داشته باشد:
راهبردها، تهاجمی باشد
راهبردها، تدافعی باشد
راهبردها، رقابتی باشد
راهبردها، محافظه کارانه باشد.
۲-۵-۱ روش کار با SWOT
با بهره گرفتن از فرایند مصاحبه و پرس و جو از مسئولین، کارشناسان و صاحبنظران سازمان یا منطقه ای که می خواهید برنامه راهبردی تعیین کنید (یا با بهره گرفتن از اشراف خودتان بر موضوع)، نقاط ضعف و قوت و فرصتها و تهدیدها را تعیین کنید.
از طریق یک پرسشنامه از کارشناسان، به هر یک از عوامل درونی و بیرونی که تعیین کردید، ارزش و یا ضریب می دهید.
سپس از طریق پرسشنامه، این شاخصها و عوامل را از ۱ تا ۴ بر اساس میزان ارزش آنها رتبه بندی می کنید و در نهایت با ضرب رتبه در ضریب، ارزش نهایی هر عامل را تعیین می کنید. جمع ارزش ها و نمرات، ارزش نهایی هر یک از عوامل چهارگانه (نقاط ضعف و قوت، تهدیها، فرصتها) محاسبه می شود. حال بر اساس این عوامل و البته ارزش ها، چهار نوع راهبرد مختلف برای موضوع یا سازمان یا منطقه مورد مطالعه تعیین می کنیم. این راهبردها باید ترکیبی از عوامل مختلف باشد. در نهایت با بهره گرفتن از ارزش نهایی هر یک از عوامل چهارگانه، در یک محور تعیین می کنیم که راهبردهای تعیین شده عموما” از چه نوعی و در چه مسیری باید تعیین شوند.
۲-۵-۲ شاخص های درونی ( قوت و ضعف) و بیرونی (فرصت و تهدید)
نقاط قوت : هر یک از منابع و سرمایه های طبیعی، دانش- فن آوری، انگیزه ای، روحیه کار آفرینی، مالی، تعامل های صنعتی و خدماتی و غیره داخلی، که امکان بهره برداری از فرصت های بیرونی، و زمینه مقابله با تهدیدات بیرونی را فراهم می نماید، نقطه قوت تلقی می گردد.
نقاط ضعف: هر یک از شرایط و یا هر یک از کمبودهای درونی که موقعیت رقابتی منطقه را به خطر می اندازد و یا مانع بهره برداری از فرصت های بیرونی می شود، نقطه ضعف تلقی می شود.
فرصت ها: هر یک از شرایط بیرونی با خصوصیات محیط منطقه، که گسترش انواع تقاضای بالقوه اقتصادی، فرهنگی، و غیره درون منطقه را نشان می دهد و یا آنکه منطقه از امتیاز رقابتی در آن زمینه برخوردار است، فرصت تلقی می گردد.
تهدیدها: آن دسته از چالش های ناسازگار محیط منطقه و یا شرایط بیرونی که موقعیت رقابتی منطقه را به خطر می اندازد، تهدید تلقی میشود.
فرایند تکنیک SWOT
مراحل انجام این فرایند به شرح ذیل می باشد:
ابتدا بر اساس توضیحات ارائه شده در مرحله اول، در هر کدام از جدول ۴ گانه و نهایی شده نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید، ستون وزن اهمیت (بین صفر تا ۱) و ستون امتیاز وضع موجود (بین ۱ تا ۴) از سوی کارشناسان تکمیل می گردد. سپس در هر سطر از آن ماتریس ها، وزن ها در امتیاز وضع موجود ضرب شده و ستون امتیاز وزن دار تکمیل می گردد تا اولویت هر کدام از عوامل تعیین گردد.
در ادامه ماتریس هایی استخراج می شود که از دل آن ها استراتژی هایSO ، ST،WT وWT بدست آمده و ماتریس SWOT ذیل حاصل می شود
همان طور که ملاحظه گردید استراتژی های حاصل از تجزیه و تحلیل SWOT به چهار گروه تقسیم می شوند :
گروه اول: استراتژی های SO (Maxi- Max):
این استراتژی به منظور حداکثر استفاده از قوت های موجود برای بیشترین استفاده از فرصت های محیطی طراحی می شوند. به عبارت دیگر این استراتژی ها، استراتژی های خاص رقابتی بوده و از قوت جهت بهره برداری بهتر از فرصت ها استفاده می شود.
گروه دوم: استراتژی های ST (Maxi- Min):
این استراتژی ها به منظور حداکثر استفاده از قوت های موجود برای حداقل نمودن اثرات تهدیدهای محیط بیرونی طراحی می شوند. به عبارت دیگر این استراتژی ها تهدیدها را با بهره گرفتن از نقاط قوت، بی خطر می کند.
گروه سوم: استراتژی های WO (Mini- Max):
این استراتژی ها به منظور حداقل نمودن ضعف های داخل برای بیشترین استفاده از فرصت های محیطی طراحی می شوند. به عبارت دیگر در این استراتژی ها، از فرصت ها، جهت کمرنگ نمودن نقاط ضعف استفاده می شود.
گروه چهارم: استراتژی های WT (Mini-Min):
این استراتژی ها به منظور حداقل نمودن ضعف های داخل برای حداقل نمودن اثرات، تهدیدهای محیط بیرونی طراحی می شوند. به عبارت دیگر این استراتژی ها، استراتژی های بقا پذیری در محیط بوده و جهت به حداقل رساندن نقاط ضعف و اجتناب از تهدیدها استفاده می شود.

عوامل داخلی (IFE)
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...