راهنمای نگارش مقاله درباره بررسی تأثیر فرهنگ و جوّ سازمانی بر تصمیمگیری مشارکتی- فایل ۱۴ |
از دید فلسفی، در مفهوم مشارکت اندیشههایی راستین و راهبر جای دارد. بنیادیترین اندیشههای زیرساز مشارکت عبارتند از:
-
-
- پذیرش اصل برابری ارزش انسانها: انسانها هر گاه در پیوند با یکدیگر از اهمیت و ارزش برابر برخوردار شوند، آنگاه مشارکت میان آنان می تواند برای همه سود و بهرهمندیهای بسیار فراهم آورد.
-
-
- مشارکت یک فراگرد است که از طریق آن کارکنان به دگرگونیهایی دست مییابند و خود را جزئی از تحولات به شمار میآورند و به آن تعهد و دلبستگی دارند. مفهوم فراگردی بودن مشارکت بر سه ارزش بنیادی زیر تأکید دارد:
الف) سهیم کردن افراد در قدرت و اختیار؛
ب) راه دادن افراد به نظارت بر سرنوشت خود؛
ج) گشودن فرصتهای پیشرفت به روی افراد .
-
- ساختن انسان بهصورت خودفرمان که در سراسر هستی، زندگی را چنان میپیماید که از پشتیبانی و نگهبانی دیگران بینیاز میشود، راه زندگی خود را درستتر ترسیم کرده و درستتر میپیماید. (طوسی،۱۳۷۲، ۸-۵)
فرایند مشارکت این فرصت را به وجود میآورد تا کسانی که بیشترین آگاهی را دارند، در تصمیم گیریهای سازمانی مشارکت نمایند، بنابراین تصمیمهای بهتری گرفته می شود و میزان تعهد افراد نسبت به اجرای تصمیمها افزایش مییابد. (رابینز، ۱۳۷۴، ۴۰۱) مشارکتدهی کارکنان در تصمیم گیریهای خرد و کلان سازمان یکی از اصول مؤثر و زمینهساز بهبود جوّ سازمانی در مؤسسات آموزش عالی است که در صورت تحقق آن، مؤسسات آموزش عالی را در پیشبرد اهداف متعالی خود یاری خواهد کرد. (گلستان هاشمی، ۱۳۹۰)
۲-۳-۳٫ ریشه های مشارکت
ریشه های مشارکت را میتوان در تئوری دموکراسی، تئوری سوسیالیستی و در تئوریهای نئوکلاسیک و انسانگرایانه مدیریت یافت. سنت و فرهنگ دموکراتیک بر مشارکت مساوی همه افراد در تمامی امور و تصمیم گیریها تأکید می کند. فرضیه اصلی تئوری دموکراسی این است که وقتی که دانش تکتک افراد به یکدیگر ملحق و از آن بهطور جمعی استفاده شود، انسان می تواند با خردمندی و هوشیاری بیشتری تصمیم بگیرد. بنابراین مشارکت یکی از ارکان اصلی تئوری دموکراسی است و تلاش برای ایجاد مدیریت مشارکتی، تلاش برای معرفی و وارد کردن مفاهیم دموکراتیک در فعالیتهای مختلف اجتماعی است و این امر باعث میشود رئیس و مرئوس هر دو در چارهجوییها، تصمیمگیریها و مسئولیت ها با یکدیگر سهیم شوند. انسانگرایانی چون هرزبرگ[۸۰] و مزلو[۸۱] معتقدند که برآوردن نیازهای اساسی افراد، نقش مهمی در رضایتمندی، کارایی و تولید آنها ایفا می کند و شرکت داشتن کارمند در تصمیم گیریها و “مطرح بودن” او از جمله این نیازهای اساسی به شمار آمده است. در حالیکه در سوسیالیسم و بر اساس نوشته های مارکس و دورکهایم، مسئله مشارکت در چهارچوبی وسیعتر و بهعنوان مکانیسم و حربهای در مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه کارفرما مطرح می شود. از دیدگاه انسانگرایان، مشارکت، توزیع قدرت در سازمان و مکانیسمی است که به وسیله آن مدیریت در پی تأمین هر چه بیشتر منابع هر دو گروه کارفرما و کارگر است. بهطور خلاصه، بر خلاف مکتب سوسیالیسم که هدف از مشارکت، تحول در رشد کلی جامعه است، هدف انسانگرایان در پشتیبانی از مشارکت کارکنان، رشد و شکوفایی طبیعی فرد در چارچوب سازمان است. انسانگرایان معتقدند که مشارکت افراد در امور و تصمیم گیریها می تواند به یکپارچگی گروه های کاری بیفزاید، باعث تقویت روحیه کارکنان شود و در آنها نسبت به اهداف سازمانی تعهد بیشتری ایجاد کند. مکتب نئوکلاسیک نیز مشارکت را یکی از مؤلفههای اصلی سازمان و مدیریت بهشمار می آورد و بر فردیت انسان و همچنین برای گروه و فعل و انفعالات درون گروهی ارزش زیادی قائل است. محققانی که مطالعات هاثورن را انجام دادهاند نیز بر مشارکت و اهمیت آن پی بردند. (سعادت، ۱۳۷۲، ۱۸۵)
در پی پیدایش مکتب نظریه های سیستمی و اقتضایی و رواج و گسترش جنبش روابط انسانی، سرانجام “مشارکت” نیز بسان یکی از اندیشه های غالب در مدیریت و سازمان و روشی کارساز و وسیلهای مناسب برای انگیزش افراد و تلفیق بینش و ارزیابی کارکنان و مدیریت، جایگاهی ویژه و استوار در طرحها و اندیشههای نوین علم مدیریت به خود اختصاص داد. به بیانی دیگر، طبق این نظریه، ضمن اینکه تصمیمگیریهای نهایی و قطعی به عهده مدیران و در حیطه مسئولیت آنان است، توجه به دیدگاه های کارکنان (بسان مهمترین سرمایه دولتها و نظامها و تشکیلدهنده ساختار اصلی سازمان که در صف مقدم مواجهه با معضلهای سازمان قرار دارند) یکی از ضرورتهای اصلی شیوه نوین مدیریت مشارکتجویانه قلمداد شده است.
۲-۳-۴٫ فرایند مشارکت
مشارکت یک فراگرد است و نه کوششی که بهطور قطع باید به نتیجه یا هدف برسد. مشارکت فرایندی است تعاملی، نه فقط فرایندی برای کسب اطلاع، هنگامی که مشارکت بهعنوان فراگرد در نظر گرفته میشود و بالندگی ذهنی و نو شدن نگرشها اهمیت پیدا می کند. در چنین دیدگاهی، مشارکت هرگز به معنای دستیابی به نتیجه یا فرآورده های محسوس و قابل اندازه گیری نیست. به عبارت دیگر، مشارکت چیزی نیست که بتوان بهآسانی آن را اندازه گیری یا به نتیجه ملموس آن اشاره کرد. افراد در فراگرد مشارکت از طریق تبادل اندیشه، نکتههای تازه میآموزند و به متحول کردن ذهن خود اقدام میکنند و از حالت ایستایی به حالت پویایی میرسند. (جواهری و همکاران، ۱۳۸۹) در این معنا، مشارکت به عنوان فرایندی بهشمار میآید که فرصت مشارکت برای حل مسائل سازمانی را در اختیار افراد قرار داده و از این طریق در آنها نسبت به تصمیمهای سازمانی تعهد و تعلق ایجاد میکند.
۲-۳-۵٫ شرایط مشارکت
موفقیت در مشارکت به سازگاری و تناسب با بعضی از حالات و شرایط وابسته است که برخی از این عوامل عبارتند از: طرز تلقیها، تواناییهای افراد، امکان برقراری روابط متقابل، فرصت و هزینه مشارکت. هرسی و بلانچارد[۸۲] شرایط مناسب مشارکت را شامل این موارد میدانند:
-
- افراد از لحاظ بلوغ کاری و روانی در سطح بالایی قرار داشته باشند.
-
- نیازهای ثانویه افراد غالب باشد.
-
- عوامل انگیزشی در سطح سازمان مطرح باشد.
-
- سیکل تغییر در سازمان در مراحل تغییر رفتار و تثبیت دوباره رفتار باشد.
-
- از لحاظ مراودهای، افراد در حالت “من والدینی پرورشی” و “من بزرگسالی” باشند.
-
- سازمان از لحاظ رشد در مرحله همکاری و واگذاری باشد (حمیدی، مهرزاد، آصفی، ۱۳۸۹)
تاننبوم و ماساریک [۸۳] شرایط زیر را برای مشارکت مفید میدانند:
-
- زیردستان باید توانایی آن را داشته باشند که از نظر روانی در فعالیتهای مشارکتی درگیر باشند.
-
- زیردستان باید فعالیتهای مشارکتی را مطلوب و سودمند بدانند.
-
- زمان، عامل بحرانی نباشد. داشتن زمان کافی برای کسب آمادگی در برنامه مشارکت لازم و ضروری است، زیرا تصمیم گیری تدریجی به دخالت و علاقهمندی مشارکتکنندگان منجر می شود.
-
- هزینه های مشارکت به اندازهای نباشد که ارزشهای مثبت آن را خدشهدار کند. یکی از هدفهای مهم برنامه مشارکت، کاهش هزینه است.
-
- افراد برای مشارکت احساس امنیت کنند و مطمئن باشند امنیت شغلیشان تهدید نمیشود.
-
- مدیران نباید احساس کنند که مشارکت موقعیت آنان را تهدید می کند.
-
- بهمنظور دستیابی به مشارکت مؤثر و مفید باید کانالهای ارتباطی بهطور پیوسته در دسترس افراد باشد.
-
- زیردستان برای مشارکت باید تحت پوشش آموزشهای لازم قرار گیرند. (هوی و میسکل، ۱۳۷۶)
۲-۳-. برنامههای مشارکت
برنامههای مشارکت از آسانترین تا پیچیدهترین آنها را میتوان به شکل زیر تقسیم کرد:
۲-۳-۶-۱٫ مدیریت مشورتی
مدیریت مشورتی نوعی برنامه مشارکت است که مدیرها طی آن اغلب درباره موضوعهایی مشورت می کنند که با کار و زندگی کاری کارکنان مرتبط است. در این شیوه، مدیر در پذیرش نظرهای کارکنان آزاد است. این روش موجبات علاقه مندی کارکنان به کار خود را در سازمان فراهم میسازد و مدیریت را از نظرهای کارشناسی صاحبنظران بهرهمند می کند.
۲-۳-۶-۲٫ مدیریت مردم سالاری
در این شیوه، مدیریت شرایطی فراهم می کند تا کارکنان در مورد موضوع های مهم و عمده سازمان به صورت پیوسته و بر اساس الگویی مشخص تصمیم گیری کنند. از طریق مدیریت مردمسالار سازمان می تواند از اندیشهها و یاریهای فکری و نفوذ جمعی کارکنان در پیشبرد برنامه ها استفاده کند و راه داد و ستد افکار و اندیشه را میان گروه های مختلف سازمان باز گشاید.
۲-۳-۶-۳٫ حلقههای کیفیت
حلقههای کیفیت متشکل از گروه های کوچکی از کارکنان است که داوطلبانه در این گروه ها عضو میشوند و هفتهای یک بار گرد هم آمده و به بررسی، تحلیل و حل مشکلات مربوط به کیفیت کار میپردازند. این گروه ها اغلب از هشت تا دوازده نفر تشکیل شده اند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-01] [ 07:44:00 ب.ظ ]
|