از دید فلسفی، در مفهوم مشارکت اندیشه­هایی راستین و راهبر جای دارد. بنیادی‌ترین اندیشه‌های زیرساز مشارکت عبارتند از:

 

      1. پذیرش اصل برابری ارزش انسان‌ها: انسان­ها هر گاه در پیوند با یکدیگر از اهمیت و ارزش برابر برخوردار شوند، آن‌گاه مشارکت میان آنان می ­تواند برای همه سود و بهره­مندی­های بسیار فراهم آورد.

    پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. مشارکت یک فراگرد است که از طریق آن کارکنان به دگرگونی‌هایی دست می‌‌یابند و خود را جزئی از تحولات به شمار می‌آورند و به آن تعهد و دلبستگی دارند. مفهوم فراگردی بودن مشارکت بر سه ارزش بنیادی زیر تأکید دارد:

 

الف) سهیم کردن افراد در قدرت و اختیار؛
ب) راه دادن افراد به نظارت بر سرنوشت خود؛
ج) گشودن فرصت­های پیشرفت به روی افراد .

 

    1. ساختن انسان به‌صورت خود‌فرمان که در سراسر هستی، زندگی را چنان می­پیماید که از پشتیبانی و نگهبانی دیگران بی‌نیاز می‌شود، راه زندگی خود را درست‌تر ترسیم کرده و درست­تر می‌پیماید. (طوسی،۱۳۷۲، ۸-۵)

 

فرایند مشارکت این فرصت را به وجود می‌آورد تا کسانی که بیشترین آگاهی را دارند، در تصمیم ­گیری­های سازمانی مشارکت نمایند، بنابراین تصمیم‌های بهتری گرفته می­ شود و میزان تعهد افراد نسبت به اجرای تصمیم­ها افزایش می‌­یابد. (رابینز، ۱۳۷۴، ۴۰۱) مشارکت­دهی کارکنان در تصمیم ­گیری­های خرد و کلان سازمان یکی از اصول مؤثر و زمینه‌ساز بهبود جوّ سازمانی در مؤسسات آموزش عالی است که در صورت تحقق آن، مؤسسات آموزش عالی را در پیشبرد اهداف متعالی خود یاری خواهد کرد. (گلستان هاشمی، ۱۳۹۰)
۲-۳-۳٫ ریشه ­های مشارکت
ریشه ­های مشارکت را می‌توان در تئوری دموکراسی، تئوری سوسیالیستی و در تئوری­های نئوکلاسیک و انسان­گرایانه مدیریت یافت. سنت و فرهنگ دموکراتیک بر مشارکت مساوی همه افراد در تمامی امور و تصمیم ­گیری­ها تأکید می­ کند. فرضیه اصلی تئوری دموکراسی این است که وقتی که دانش تک‌تک افراد به یکدیگر ملحق و از آن به‌طور جمعی استفاده شود، انسان می ­تواند با خردمندی و هوشیاری بیشتری تصمیم بگیرد. بنابراین مشارکت یکی از ارکان اصلی تئوری دموکراسی است و تلاش برای ایجاد مدیریت مشارکتی، تلاش برای معرفی و وارد کردن مفاهیم دموکراتیک در فعالیت­های مختلف اجتماعی است و این امر باعث می‌شود رئیس و مرئوس هر دو در چاره‌جویی‌ها، تصمیم‌گیری­ها و مسئولیت ­ها با یکدیگر سهیم شوند. انسان‌گرایانی چون هرزبرگ[۸۰] و مزلو[۸۱] معتقدند که برآوردن نیازهای اساسی افراد، نقش مهمی در رضایتمندی، کارایی و تولید آن­ها ایفا می­ کند و شرکت داشتن کارمند در تصمیم ­گیری­ها و “مطرح بودن” او از جمله این نیازهای اساسی به شمار آمده است. در حالی‌که در سوسیالیسم و بر اساس نوشته­ های مارکس و دورکهایم، مسئله مشارکت در چهارچوبی وسیع­تر و به‌عنوان مکانیسم و حربه­ای در مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه کار‌فرما مطرح می­ شود. از دیدگاه انسان­گرایان، مشارکت، توزیع قدرت در سازمان و مکانیسمی است که به ­وسیله آن مدیریت در پی تأمین هر چه بیشتر منابع هر دو گروه کارفرما و کارگر است. به‌طور خلاصه، بر خلاف مکتب سوسیالیسم که هدف از مشارکت، تحول در رشد کلی جامعه است، هدف انسان­گرایان در پشتیبانی از مشارکت کارکنان، رشد و شکوفایی طبیعی فرد در چارچوب سازمان است. انسان­گرایان معتقدند که مشارکت افراد در امور و تصمیم ­گیری­ها می ­تواند به یکپارچگی گروه ­های کاری بیفزاید، باعث تقویت روحیه کارکنان شود و در آن­ها نسبت به اهداف سازمانی تعهد بیشتری ایجاد کند. مکتب نئوکلاسیک نیز مشارکت را یکی از مؤلفه‌های اصلی سازمان و مدیریت به‌شمار می ­آورد و بر فردیت انسان و همچنین برای گروه و فعل و انفعالات درون گروهی ارزش زیادی قائل است. محققانی که مطالعات هاثورن را انجام داده­اند نیز بر مشارکت و اهمیت آن پی بردند. (سعادت، ۱۳۷۲، ۱۸۵)
در پی پیدایش مکتب نظریه­ های سیستمی و اقتضایی و رواج و گسترش جنبش روابط انسانی، سرانجام “مشارکت” نیز بسان یکی از اندیشه­ های غالب در مدیریت و سازمان و روشی کارساز و وسیله­ای مناسب برای انگیزش افراد و تلفیق بینش و ارزیابی کارکنان و مدیریت، جایگاهی ویژه و استوار در طرح­ها و اندیشه‌های نوین علم مدیریت به خود اختصاص داد. به بیانی دیگر، طبق این نظریه، ضمن اینکه تصمیم‌گیری‌های نهایی و قطعی به عهده مدیران و در حیطه مسئولیت آنان است، توجه به دیدگاه­ های کارکنان (بسان مهم­ترین سرمایه دولت­ها و نظام­ها و تشکیل‌دهنده ساختار اصلی سازمان که در صف مقدم مواجهه با معضل‌های سازمان قرار دارند) یکی از ضرورت­های اصلی شیوه نوین مدیریت مشارکت­جویانه قلمداد شده است.
۲-۳-۴٫ فرایند مشارکت
مشارکت یک فراگرد است و نه کوششی که به‌طور قطع باید به نتیجه یا هدف برسد. مشارکت فرایندی است تعاملی، نه فقط فرایندی برای کسب اطلاع، هنگامی که مشارکت به‌عنوان فراگرد در نظر گرفته می‌شود و بالندگی ذهنی و نو شدن نگرش­ها اهمیت پیدا می­ کند. در چنین دیدگاهی، مشارکت هرگز به معنای دست‌یابی به نتیجه یا فرآورده ­های محسوس و قابل اندازه ­گیری نیست. به عبارت دیگر، مشارکت چیزی نیست که بتوان به‌آسانی آن را اندازه ­گیری یا به نتیجه ملموس آن اشاره کرد. افراد در فراگرد مشارکت از طریق تبادل اندیشه، نکته­های تازه می­آموزند و به متحول کردن ذهن خود اقدام می‌کنند و از حالت ایستایی به حالت پویایی می­رسند. (جواهری و همکاران، ۱۳۸۹) در این معنا، مشارکت به عنوان فرایندی به‌شمار می‌آید که فرصت مشارکت برای حل مسائل سازمانی را در اختیار افراد قرار داده و از این طریق در آن‌ها نسبت به تصمیم‌های سازمانی تعهد و تعلق ایجاد می‌کند.
۲-۳-۵٫ شرایط مشارکت
موفقیت در مشارکت به سازگاری و تناسب با بعضی از حالات و شرایط وابسته است که برخی از این عوامل عبارتند از: طرز تلقی­ها، توانایی­های افراد، امکان برقراری روابط متقابل، فرصت و هزینه مشارکت. هرسی و بلانچارد[۸۲] شرایط مناسب مشارکت را شامل این موارد می­دانند:

 

    1. افراد از لحاظ بلوغ کاری و روانی در سطح بالایی قرار داشته باشند.

 

    1. نیازهای ثانویه افراد غالب باشد.

 

    1. عوامل انگیزشی در سطح سازمان مطرح باشد.

 

    1. سیکل تغییر در سازمان در مراحل تغییر رفتار و تثبیت دوباره رفتار باشد.

 

    1. از لحاظ مراوده‌ای، افراد در حالت “من والدینی پرورشی” و “من بزرگسالی” باشند.

 

    1. سازمان از لحاظ رشد در مرحله همکاری و واگذاری باشد (حمیدی، مهرزاد، آصفی، ۱۳۸۹)

 

تاننبوم و ماساریک [۸۳] شرایط زیر را برای مشارکت مفید می‌دانند:

 

    1. زیردستان باید توانایی آن را داشته باشند که از نظر روانی در فعالیت­های مشارکتی درگیر باشند.

 

    1. زیردستان باید فعالیت­های مشارکتی را مطلوب و سودمند بدانند.

 

    1. زمان، عامل بحرانی نباشد. داشتن زمان کافی برای کسب آمادگی در برنامه مشارکت لازم و ضروری است، زیرا تصمیم ­گیری تدریجی به دخالت و علاقه‌مندی مشارکت‌کنندگان منجر می­ شود.

 

    1. هزینه­ های مشارکت به اندازه­ای نباشد که ارزش­های مثبت آن را خدشه­دار کند. یکی از هدف­های مهم برنامه مشارکت، کاهش هزینه است.

 

    1. افراد برای مشارکت احساس امنیت کنند و مطمئن باشند امنیت شغلی‌شان تهدید نمی‌شود.

 

    1. مدیران نباید احساس کنند که مشارکت موقعیت آنان را تهدید می­ کند.

 

    1. به‌منظور دست‌یابی به مشارکت مؤثر و مفید باید کانال­های ارتباطی به‌طور پیوسته در دسترس افراد باشد.

 

    1. زیردستان برای مشارکت باید تحت پوشش آموزش‌های لازم قرار گیرند. (هوی و میسکل، ۱۳۷۶)

 

۲-۳-. برنامه‌های مشارکت
برنامه‌های مشارکت از آسان­ترین تا پیچیده­ترین آن‌ها را می‌توان به شکل زیر تقسیم­­ کرد:
۲-۳-۶-۱٫ مدیریت مشورتی
مدیریت مشورتی نوعی برنامه مشارکت است که مدیرها طی آن اغلب درباره موضوع­هایی مشورت می کنند که با کار و زندگی کاری کارکنان مرتبط است. در این شیوه، مدیر در پذیرش نظرهای کارکنان آزاد است. این روش موجبات علاقه ­مندی کارکنان به کار خود را در سازمان فراهم می­سازد و مدیریت را از نظرهای کارشناسی صاحب­نظران بهره­مند می­ کند.
۲-۳-۶-۲٫ مدیریت مردم سالاری
در این شیوه، مدیریت شرایطی فراهم می­ کند تا کارکنان در مورد موضوع های مهم و عمده سازمان به صورت پیوسته و بر اساس الگویی مشخص تصمیم ­گیری کنند. از طریق مدیریت مردم­سالار سازمان می ­تواند از اندیشه­ها و یاری­های فکری و نفوذ جمعی کارکنان در پیشبرد برنامه­ ها استفاده کند و راه داد و ستد افکار و اندیشه را میان گروه ­های مختلف سازمان باز گشاید.
۲-۳-۶-۳٫ حلقه­های کیفیت
حلقه­های کیفیت متشکل از گروه ­های کوچکی از کارکنان است که داوطلبانه در این گروه­ ها عضو می‌شوند و هفته­ای یک بار گرد هم آمده و به بررسی، تحلیل و حل مشکلات مربوط به کیفیت کار می‌پردازند. این گروه­ ها اغلب از هشت تا دوازده نفر تشکیل شده ­اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...