منبع: (سعید حسین­آبادی، ۱۳۹۲، ۹).
بحث اساسی فلوریدا این است که سطوح خلّاقیت و نوآوری با باز بودن و بردباری محیطی که افراد خلّاق در آن کار می­ کنند، در ارتباط است. بنابراین، کنار هم قرار دادن میزان تنوّع جمعّیتی با ستانده­های خلّاق مثل تعداد اختراعات ثبت شده یک نرخ کلّی از شهر خلّاق فراهم می ­آورد. جنبه مهم این شاخص ­ها ایجاد پیوند بین فعالیت صنعتی و کیفیت مکان است(۵ ,۲۰۰۴ ,Brecknock).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۲-۵- ارکان اصلی شهر خلّاق
مردم، بنگاه­هاى اقتصادى، فضاها، پیوندها و چشم­انداز ۵ رکن اصلى شهرهاى خلّاق مى باشند که توجه به این ارکان براى ایجاد و توسعه شهرهاى خلّاق در آینده حیاتى است(محمدی، مجیدفر، ۱۳۸۹).
۲-۲-۵-۱- مردم
در شهرهاى خلّاق باید شرایط و فعالیت­هایى مدنظر قرار گیرند که به ظهور هنرمندان آینده منجر شوند، به موفقیت کارکنان خلّاق در کلیه بخش­هاى اقتصادى بیانجامند، باعث شوند مصرف­ کنندگان خواهان کالاهاى فرهنگى باشند و محیطى جذاب براى افراد خلاق ایجاد شود. آموزش عمومى قوى و دستیابى به فعالیت­هاى فرهنگى نقشى حیاتى را در شکل­گیرى افراد خلاق بازى مى­کنند و باعث پیشبرد التزام­ها و مشارکت­هاى اجتماعى مى­شوند(همان).
۲-۲-۵-۲- بنگاههاى اقتصادى
خلّاقیت اغلب به ایجاد فرصت­هاى اقتصادى مى­انجامد و کارآفرینان فرهنگى، کسب و کارهاى خلّاق را شروع مى­کنند و آنها را رشد می­ دهند. تجارى­سازى ایده­هاى نوآورانه و خلاق مسبب اشتغال­زائى و تولید ثروت در شهرهاى خلّاق است. همچنین باید در نظر داشت که چگونه بنگاه­هاى اقتصادى خلّاق از پشتیبانى کارآفرینانه، آموزش و مربیگرى، انکوباتورها و مراکز همگرا استفاده می­برند. کلید منافع اقتصادى که بنگاههاى اقتصادى سالم و خلاق کسب می­ کنند، تجارى­سازى است. در شهرهاى خلّاق، فراوانى استعدادهاى خلّاق پیشروان اصلى صنایع خلّاق و اقتصاد منطقه است(همان).
۲-۲-۵-۳- فضا
یک ارتباط قوى بین فضا و خلّاقیت وجود دارد. افراد خلّاق نیاز به فضایى براى زندگى، کار، الهام بخشى و نمایش کارهاى خود دارند. فضاهاى یک شهر اعم از طبیعى و مصنوعى، باعث برانگیختگى، انطباق و بیان خلاقیت ساکنین خود می­شوند. فضاهاى خلّاق باید امیدبخش و توانمندساز باشند. زیرا خلّاقیت نیازمند فضاهایى است که در آن بتواند رشد و فعالیت کند، تفکر و نوآورى نماید، تجمع و پرورش یابد و نهایتا پیشرفت کند.
۲-۲-۵-۴- پیوندها و ارتباطات
یک محیط شهرى که به دنبال برانگیختن و پشتیبانى از خلّاقیت است، باید بتواند بسیارى از اقدامات مجزا را نیز به هم پیوند دهد. این پیوندها اغلب اوقات توسط سازمان­هایى رهبرى می­ شود و توسعه مى­یابند که ماموریت و چشم اندازشان خلاقیت است. پشتیبانى از این پیوندها نیز توسط سازمان­هاى واسطى صورت می­پذیرد که فعالیت­هاى مجزا را سازماندهى و از منابع موجود به نحو موثر استفاده مى­کنند. اکولوژى خلّاقیت یک شهر براى پایدارى و ثبات باید به خوبى و به نحوى یکپارچه گردد تا هنرمندان، صنایع خلّاق، سازمان­هاى دولتى، برنامه­هاى سرمایه گذارى و جامعه محققین بتوانند به صورتى مولّد و اثربخش با یکدیگر ارتباط متقابل داشته باشند. شهرهاى خلّاق به زیرساخت­هاى پیوند دهنده­اى نیاز دارند تا از اکولوژى خلّاقیت آن­ها پشتیبانى نمایند.
۲-۲-۵-۵- چشم انداز و آوازه
در شهرهاى خلّاق، بیان و اظهار یک چشم­انداز قوى و خلّاقانه باعث رشد استعدادها خواهد شد و پشتیبانى از خلّاقیت را به صورت گسترده­اى در شهر هدایت کرده، نظم مى­بخشد. این چشم­انداز داستان شهر را در سراسر جهان بازگو مى­کند، آوازه آن را در جهان خلق مى­کند و به پیشبرد گردشگردى، صادرات و سرمایه­گذارى در شهر مى­انجامد.
درباره ارکان شهر خلّاق در کشور ما دیدگاه­ های دیگری هم وجود دارد: «محمدی» ارکان شهر خلّاق را در پنج رکن: ۱- مردم ۲- بنگاههای اقتصادی ۳-فضاها ۴- پیوندها ۵- چشم­اندازها می­داند. «شادی عزیزی» و «فیروز دولت­آبادی» ارکان شهر خلّاق را در ۶ رکن ۱- فضا ۲- شهروندان ۳- شبکه ۴- رویدادها ۵-تجربه­ها و ۶- نهادها می­دانند(رحمتی، کلانتری، ۱۳۹۱، ۲۶).(شکل۲-۱).
شکل۲-۱: دارایی­ های شهر خلّاق
منبع: (http://www.memarnet.com).
۲-۳- نظریات شهر خلّاق
۲-۳-۱- نظریه طبقه خلّاق فلوریدا
پروفسور ریچارد فلوریدا­، متولد سال ۱۹۵۷ در نیوجرسی آمریکا­، تئوریسین مسائل شهری معاصر است که به خاطر تحقیقات گسترده­اش در مورد مسائل اقتصادی و اجتماعی شهری در سطح بین ­المللی مورد توجه قرار گرفته است. فلوریدا که هم اکنون پروفسور دانشگاه تورنتو می­باشد­، برای اولین­بار نظریه «طبقه خلّاق» Creative Class را معرفی کرد.
ایده مطرح شده در تئوری وی که با عنوان طبقه خلّاق معروف شده است به­ طور خلاصه عبارت است از این که میزان توسعه اقتصادی شهر با میزان حضور و تمرکز متخصصین تکنولوژی پیشرفته­، هنرمندان­، موسیقیدان­ها، و به­ طور کلی قشر فرهیخته جامعه که وی آنها را «طبقه خلّاق» می­خواند بستگی مستقیم دارد. فلوریدا طبقه خلّاق را به دو قسمت «کارکنان علمی» مثل پزشکان و وکلا و «کارکنان فرا خلّاق» مانند معمارها، برنامه­نویس­های کامپیوتر و فعالین حوزه ­های دانشگاهی تقسیم می­ کند.
با در نظر گرفتن این تعریف، طبقه خلّاق آمریکا شامل حدود ۴۰ میلیون نفر می­باشد که این جمعیت حدوداٌ ۳۰ درصد از نیروی کار این کشور را تشکیل می­دهد. این مقدار در ۲۰ سال گذشته بیش از ۱۰ درصد افزایش یافته است. می­توان ۲۶ درصد از کل جمعیت آمریکا را نیز طبقه خلّاق نامید. این نسبت در دهه ۱۹۶۰ کمتر از ۵ درصد بوده است. این قشر ۵۰ در صد از دستمزد پرداخت شده در ایالات متحده را نیز به خود اختصاص داده است.
به نظر وی این طبقه خلّاق است که باعث بوجود آمدن یک جامعه پویا، باز و رو به پیشرفت می­ شود و نخبگان دیگر را نیز به جامعه جذب می­نماید. از سوی دیگر جامعه­ای طبقه خلّاق را به خود جذب می­ کند که دارای سه مشخصه اصلی باشد: فن­آوری Technology، استعداد Talent و مدارا Tolerance. شهرهای بوفالو Buffalo در ایالت نیو اورلینز و لوئیزویل نمونه­هایی هستند که به علت عدم دارا بودن سه عامل ذکرشده در جلب طبقه خلّاق ناموفق بودند. جذب افراد نخبه و در کنار آن توجه به زیرساخت­ها در حوزه معماری و شهرسازی از قبیل ورزشگاه ها­، ساختمان­ها و عناصر شهری شاخص­، مراکز خرید و … نقش موثری در احیاء شهرها دارند. رویدادهای موسیقی­، رستوران­ها­، نمایشگاه­های هنری­، فرهنگ­، فضاهای باز و دانشگاه­ها که طبقه خلّاق نقش اساسی در اداره و یا استفاده از آن­ها به عهده دارند، شهرها را زنده نگه می­دارند .
فلوریدا همچنین پیشنهادهایی جهت رتبه ­بندی شهرها بر اساس شاخص­ های مربوط به طبقه خلّاق ارائه نموده است. تئوری فلوریدا اولین­بار در سال ۲۰۰۲ در کتاب «ظهور طبقه خلاق» The Rise of the Creative Class ارائه گشت. عقاید وی پس از انتشار، توجه محافل علمی معماری، شهرسازی، جامعه ­شناسی و … را به خود جلب کرد و موافقین و منتقدین زیادی پیدا کرد که گاه حملات تندی نیز به وی می­کردند. عده­ای آمار مورد استفاده و همچنین استنتاج و نتیجه ­گیری او در مورد همبستگی مستقیم حضور طبقه خلّاق و توسعه علم و تکنولوژی جوامع را مورد سوال قرار می­ دهند. عده­ای نیز نظریه وی را بیشتر در حیطه مسائل سیاسی درست می­دانند و در مورد مسائل شهری­، جامعه ­شناسی و … آنرا غیر قابل استناد تشخیص داده­اند(۸ ,۲۰۰۴ ,Florida).
۲-۳-۲- نظریه شهر خلّاق فلوریدا
ریچارد فلوریدا در سال ۲۰۰۲ نظریه شهر خلّاق را مطرح گردید که در آن ظهور عصر خلّاق در شکل یک انقلاب اجتماعی مهارنشدنی معرفی شده است. این نظریه به سه عنصر متغیر تکنولوژی، استعداد و تسامح پایه­گذاری گردیده است(مشکینی، ۱۳۹۲، ۹۸).
به باور این نظریه، جذب افراد خلّاق موجب قدرتمند شدن شهر‌ها و بالندگی اقتصادی آن می‌گردد. بر مبنای این نظریه نخبگان یا طبقه خلّاق به سکونت در شهرهایی گرایش دارند که از تنوع، تساهل و تسامح چشمگیری برخوردار بوده و از نظر کیفیت محیط شهری و استانداردهای طراحی، از سطح بالایی برخوردار باشند.
براساس این نظریه، جذب افراد خلّاق، باعث قدرتمند شدن شهرها و بالندگی اقتصادی آن‌ها می‌شود. این نظریه برخلاف جدید بودنش به سرعت در میان دانشمندان، جغرافیدانان و پژوهشگران شهری مورد توجه قرار گرفت. در کانون تمرکز نظریه شهر خلاق، موضوعاتی از قبیل؛ فناوری، استعداد و تسامح و تساهل مطرح است و شاخص­ های شهر خلاق شامل تعداد مراکز علمی پژوهشی و دانشگاهی، مراکز هنری فرهنگی مختلف، فضاهای مدنی و عمومی، تنوع قومیت­ها و نژادها و مکان­های شهری مملو از جمعیت است. ظهور نظریه طبقه خلّاق و شهر خلّاق، موجب اهمیّت یافتن روزافزون اقتصاد فرهنگ در پژوهش‌ها و تحقیقات علوم شهری به ویژه تحقیقات اقتصاددانان شهری شده است؛ به گونه‌ای که در اقتصاد دانش‌محور قرن بیست و یکم، خلاقیت نقشی بسیار مهم در افزایش توان رقابتی شهرها دارد. نظریه‌های پیشین همچون «طبقه‌ی خلّاق» از ریچارد فلوریدا (Richard Florida) بر نقش شاغلان در صنایع خلّاق چون هنرمندان تأکید دارند و سهم بیشتری را برای آنان در شهر می‌طلبد. برخلاف آنها، نظریه‌ی شهر خلّاق باور دارد که هر شهروندی، با هر حرفه‌ای، می‌تواند منبع خلّاقیت باشد و هرگونه دخل و تصرف بر محیط می‌تواند به ‌مثابه «کار فرهنگی» به‌شمار بیاید و فقط باید فرصت را فراهم کرد تا زمینه‌ی دخل و تصرف آنها بر محیط ایجاد شود، چرا که این فرضیه باور دارد برای حل مسائل مختلف واگرایی در تفکر، طراحی، اجرا و سیاست‌گذاری خیلی بیشتر از هم‌گرایی در آن راه حل و جواب به‌دست می‌دهد. در ذهن نظریه‌پردازان «شهر خلّاق» سلسله‌ مراتب فضاهای شهری، فضاهای خصوصی(خانه و مدرسه)، نیمه‌عمومی(محله) یا فضاهایی عمومی، همگی فرصتی برای بروز خلّاقیت به‌شمار می‌آیند اما طبیعتاً چالش اصلی آنها این است که در تحلیل پیکره‌ی موجود شهرها چقدر «عرصه‌ی عمومی» ظرفیت این را دارد که میزبان تجلی خلاقیت باشد یا این عرصه‌ی عمومی«چه تغییری باید بکند تا این ظرفیت‌ها را در خودش به‌وجود بیاورد(شکل۲-۲).
شکل۲-۲: مقایسه ویژگی­های طبقه خلّاق و شهر خلّاق
منبع: (http://www.memarnet.com).
۲-۴- زیرساخت­های مناطق و شهر خلّاق
زیرساخت­های شهر خلّاق متأثر از شبکه­ ای از تولیدکنندگان منطقه­ای، بازار نیروی کار محلی یعنی کارگران دانش و کارگران خلّاق که در یک منطقه استقرار دارند و می­توانند در شکل گیری توسعه خلّاقیت در شهر و منطقه در شهر خلّاق اثرگذار باشند، و رقابت و همکاری بین مجموعه ­ای از شهرها که بتوانند عنصرخلّاقیت را به منطقه و شهر تزریق کنند، خواهد بود. مباحث مطرح در زمینه شهر خلّاق بیش­تر مربوط به مناطق کلان­شهری و شهرهای بزرگ است و هرچه قدر که از شهرهای بزرگ­تر دور می­شویم بحث مربوط به خلاقیت، بیش تر به عناصر سنتی تا عناصر جدید ارتباط پیدا می­ کند، اما امروزه عناصر سنتی مانند جواهرآلات با وجود سنتی بودن می ­تواند به عنوان یک صنعت خلّاقیت آفرین تأثیر خود را بر شکل­ گیری شهر خلّاق بگذارد(نمودار۲-۱).
نمودار۲-۱: بسترهای اجتماعی شهر خلّاق

منبع: (http://www.memarnet.com).
همچنین از جمله ویژگی­های عمومی هر شهر خلاق این است که مکانی جذاب برای کار کردن و زندگی شهروندان خود (به خصوص برای نسل جوان)، مکانی جذاب برای گردشگران (صنعت توریسم توانمند در شکوفایی بخش­های مختلف اقتصادی (از راه به کارگیری تکنولوژی و مدیریت صحیح آن) و همچنین مرکز جذب بنگاه­های مختلف اقتصادی نوظهور (خوشه­­ها و مراکز تحقیقاتی به­ ویژه در زمینه High-Tech تکنولوژی­های باشد.
۲-۵- بسترهای زمینه­ ساز شهر خلّاق
مهم­ترین بسترهای ایجاد کننده و ترغیب کننده شهر خلّاق که مربوط به چند دهه اخیر است و تا حد زیادی تحت تاثیر جهانی شدن است را می­توان در موارد زیر دید:
۲-۵-۱- تغییر پارادایمی از دولت- ملّت به شهر
جامعه جهانی قرن بیستم و یکم دستخوش تغییر پاردایمی مهمی از«دولت- ملت به شهر» است(۷۷ ,۲۰۰۸ , Sasaki). که به موجب آن شهرها، نه دولت- ملّت ها، به عنوان عاملّین کلیدی در جامعه و اقتصاد اطّلاعاتی شناخته می­ شود. شهرها یا تا حدودی شهر- منطقه­ها موتورهای اقتصاد جهانی هستند، که صریحاً ارتباطات انسانی متّصل از نظر فضایی را که برای یادگیری، نوآوری و خلّاقیت ضروری است را مهیا می سازد.
در طریقی نسبتاً متفاوت نقش شهرها در نوآوری و کارآفرینی به عنوان محوری از خودجوشی فردی و غیردولتی است. در مقایسه با دولت­های ملّی شهرها در انطباق با شرایط متغیرّ بازارها، فناوری و فرهنگ در عصر به اصطلاح جهانی منعطف­ترند. افزایش برتری شهرها و مناطق شهری در عصر اطّلاعات با زوال متقابل اهمیّت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولت- ملّت­ها همراه است. این زوال اجتناب­ناپذیر دولت- ملّت پیشینه بیشتری نسبت به فناوری های ارتباطی دارد. با این حال اخیراً توسعه و گسترش فناوری های ارتباطی و اطّلاعاتی را عامل تنزّل دهنده دولت- ملّت در واحد سرزمینی هم در بعد سازمان اقتصادی و هم تصویر فرهنگی جمعی معرّفی کرده ­اند: فرایند جهانی شدن اقتصادی، توسط شرکت­های چند ملّیتی قطبی شده است و تا حدودی به وسیله مدل­های ارتباطات جهانی تسهیل شده ­اند و تقسیم بین ­المللی سنّتی کار را به تحلیل برده­اند. دوم: اشکال جدید هویت جمعی ایده­های شهروندی ملّی را به چالش کشیده است. فناوری­های جدید تا حد زیادی امکان برای تفکّر و عمل چند ملّیتی را از طریق ظهور ارتباطات مجازی و هویت­های فراسرزمینی گسترش داده است. به علاوه شهروندی منعطف و وابستگی مهاجران اقتصادی و اجتماعات محلّی پراکنده در یک جهان در حال تغییر دولت ملّت را دچار تزلزل کرده است. شهرها به عنوان مقصد اصلی مهاجران چند ملّیتی مکان­هایی ممتاز برای مذاکره مجدد شهروندی است. بدین­ترتیب، شهرها به عنوان «دولت های درحال جایگزین در ساخت هویت های اجتماعی هستند»(۲۸-۲۸۷ ,۲۰۰۲ , Bunnell). البتّه، زوال دولت ملّت ها برای همه صادق نیست. برخی دولت ملّت ها ممکن است، تحت شرایط شهرنشینی تحلیل بروند در حالی که دولت­های ملّی دیگر ممکن است در ارتباط با شهرها بر زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شهرنشینان مسلّط شوند(www.gt2030.com).
۲-۵-۲- تغییر از حکومت به حکمروایی و نقش کانونی اجتماعات محلّی
از یک دهه قبل از آغاز هزاره جدید رویکرد به توسعه شهری دگرگونی مهمی در پارادایم خود را تجربه کرده است. آموختن از تجارب قبلی و نگرش سنتی«پائین به بالاست». تغییر از یک نگاه «تجویز به مشارکتی» از تأکید بر محصول به تمر کز بر فرایند، از وابستگی به منابع موجود به ظرفیت­سازی، از توجه به راه­ حل­های دولت محور به شیوه ­های حل مسأله با تأکید بر ابتکارات جامعه مدنی و از مساعدت و همیاری به مشارکت واقعی، ویژگی­های این الگوی جدید توسعه است. الگویی که تأکیدی بنیادین بر نقش مردم، اجتماعات محلّی و جامعه مدنی دارد(حاجی پور، ۱۳۸۵، ۳۸).
در واقع در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی رویکرد مدیریت شهری دولت مدار به رویکرد حکمروایی شهری تحوّل یافته است. حکومت­های شهری دیگر مثل گذشته نمی ­توانند همان شیوه تفکر پیشین یا کنترل رویدادها را ادامه دهند. نشان مرحله حکمروایی، ارتباط بین حکومت و جامعه مدنی و تأکید بر شفافیّت و پایبندی به اصول است. حکمروایی که نوعی فرایند است هم حکومت و هم اجتماع محلّی را در بر می گیرد و به موجب آن پاسخگویی، تناسب و آینده نگری، توانایی برخورد مؤثّر با مسائل جاری و پیش ­بینی رویدادها نه تنها به شبکه ­های سازمانی رسمی، بلکه به شبکه ­های غیررسمی نیز بستگی دارد. شبکه­ هایی که مردم را قادر می­سازد زمانی که شبکه ­های رسمی در کار فرو می مانند آن را به انجام برسانند. حکمروایی مفهومی است که به منظور توجه به نقش روزافزون بازیگران و سهام دارانی که علاوه بر دولت در رشد و توسعه شهرها نقش دارند، عمومیّت یافته است. این در حالی است، که حکومت شهری شیوه اداره مقتدرمآبانه است(برک­پور و اسدی، ۱۳۹۰، ۱۹۰). این تغییر پاردایمی از مدیریت و حکومت شهری به حکمروایی شهری و نیز نقش کانونی اجتماع محلّی درشکل گیری شهر خلّاق- که خود مظهر حضور و فعالیت و بالفعل شدن استعدادهای اجتماع محلّی و همه بازیگران در عرصه توسعه و اداره شهری است مؤثّر بوده است. در واقع شهر خلّاق، قدرت را از مسئولان، مدیران و نهادها به سرمایه اجتماعی و شهروندانی منتقل می­ کند، که باید فعالانه در فرایند برنامه­ ریزی شرکت کنند و ایده­های مورد نظرشان را در ساخت، طراحی، حمل و نقل، ارتباطات، نمایش هنر و … به کار ببندند(۱۱ , ۲۰۱۱, Deffner,Vlachopoulou).
۲-۵-۳- جهانی - محلّی شدن[۱۱]
بستر زمینه­ ساز بعدی در شهر خلّاق، مفهوم جهانی محلّی شدن است. این عقیده وجود دارد که بین شهرها و فرایند جهانی شدن پارادوکس به اصطلاح جهانی - محلّی وجود دارد. در جهانی که روز به روز بیشتر ادغام می­ شود، شهرها باید به ویژگی­های منحصر به فرد مکانی و فضایی خویش، بیش از پیش متکّی باشند در واقع این خصلت­های مکان پایه (محل پایه) برای یک شهر مشخص می­ کند که چگونه بر دیگران پیشی بگیرد و بتواند در رقابت با دیگر نواحی شهری در اقتصاد دانش محور جهانی خود را از سایرین متمایز سازد(Hospers, 2003). در مفهوم جهانی محلّی لازم است که همیشه از مسائلی که به صورت جداگانه و محلّی هستند، یک چشم­انداز جهانی داشته باشیم که پایه آن بر زمینه ­های محلّی استوار است(۲۰۱۰,۵۱۱ , Danny Samson ,­Okano and). اقتصاد دانش و پارادوکس محلّی- جهانی بیانگر آن است که شهرها، بیش از گذشته برای منافع ساکنان، شرکت ها و بازدیدکنندگان­شان، رقابت وتلاش می کنند. هر شهری می ­تواند منافعش را از طریق جذب کارکنان دانش افزایش دهد. این همان چیزی است که به شهر کمک می­ کند تا به مزیت رقابتی دست یابد. درست است که اقتصاد دانش محور جهانی می ­تواند منجر به ایجاد یک دهکده جهانی شود. اما، این ضرورتاً به معنای بی­اهمیت شدن شهرها نیست. بلکه، برعکس آینده در دستان شهرهای مبتکر و نوآور است. اما، شهرها باید قدرت رقابتی­شان را به گونه ­ای تقویت کنند که رقبا نتوانند برنامه ­های آن­ها را خنثی کنند. از این رو استراتژی­ های هوشمندانه و واقعی در مقیاس محلّی باید این عنصر (تقویت قدرت رقابتی) را در خود داشته باشد. آن دست از نواحی شهری که در توسعه استراتژی­ های محل پایه موفّقند، توانایی آن را دارند که تبدیل به «شهرهای رقابتی وخلّاق» شوند(Hospers, 2003).
۲-۵-۴- اهمیّت یافتن اقتصادهای فرهنگ پایه و دانش بنیان
فرایند بازساخت اقتصادی اخیر تغییری مداوم در اقتصادهای شهری را از وضعیّت فوردیسم که در آن صنایع کارخانه­ای از طریق استاندارد­سازی فرایند تولید شناخته می­شد به وضعیت پست- فوردیسم که مشخصه­های اصلی بخش­های تجارت و خدمات مصرف کننده و ارتباطات، به عنوان فرآیندهای تولیدی که کم­تر استاندارد شده و بیشتر انعطاف­پذیرند؛ به سوی وضعیت اخیر که فناوری، خدمات و ارتباطات در افزایش دانش، بخش­های فرهنگی با عناصری که برای خلّاقیت و نوآوری مناسبند، آشکار می­سازد(Musterd,2002,3). در واقع اقتصادهای شهری پر هزینه رقابتی، دیگر نمی توانند در تولید انبوه رقابت کنند. بلکه، مجبورند بر ارزش­های سمبولیک تمرکز کنند. این نیازمند تغییر ساختارهای تولید به سوی فعالیت­های طراحی خلّاق است­(.(Romein and Jacob Trip, 2009, 3 بدین­ترتیب در پایان قرن بیستم، فرهنگ و خلّاقیت با بخش­های خاص اقتصادی به وضوح پیوند خورد( ۲۷,۲۰۰۸ ,Van Loon). دگرگونی­ها به­ طور معناداری با تغییراتی که در شهرها به عنوان موتورهای رشد اقتصادی و مراکز تولید، مصرف، نوآوری و تجمع ثروت؛ رخ می­دهد، در ارتباط است. برخی از این شهرها در این دگرگونی­ها بیشتر از سایرین پیشرفت می­ کنند. تولید امروز در شهرها زیاد به مواد اوّلیّه وابسته نیست. تولید امروز در محیطی از خدمات، آگاهی­ها، دانش، مصرف، فرهنگ و نوآوری شکل می­گیرد. بنابراین، هیچ ماده­ای به اندازه استعداد (مهارت بالا) یا همان سرمایه انسانی در تولید نقش محوری ندارد. امروزه برخی شهرها قادرند تا خصوصیات ویژه مکانی که اغلب به طور کامل برای تقاضای جدید مناسبند را در خود به وجود آورند. این شهرهای موفّق ، شهرهای دانش و شهرهای خلّاق هستند(­(Musterd, 2002,3.
۲-۶- راهبرد شهر خلّاق
راهبرد شهر خلّاق، به “بازسازی” کل شهرها نمی‏پردازد، بلکه به عنوان یک مدل غالب، درک ما از شهرها، روش زندگی در آن‌ها و اندیشیدن به شهرها را تغییر می‏دهد. به عبارت دیگر، اگر بتوانیم شرایطی فراهم کنیم که مردم بتوانند بر اساس تخیلات بلندپروازانه، فکر، برنامه‏ ریزی و عمل کنند و فرصت‏های توسعه وجود داشته باشند، می‏توانیم به شهر خلاق نزدیک شویم. این فرصت‏ها می‏توانند شامل اقداماتی برای تولید ثروت و افزایش بازده اقتصادی، ارتقاء زیبایی‏های بصری در محیط شهری یا حل مسائل اجتماعی باشند. مفهوم شهر خلّاق برای مفهوم‏سازی و تصویرسازی از شهرها به طور فزاینده‏ای از واژگانی مانند “شهر خلّاق” (لندری ۲۰۰۸) و “طبقه خلّاق” (فلوریدا ۲۰۰۲) استفاده می‏شود که بر اهمیت فرهنگ و هنر در بافت شهری تأکید دارند. تا اواسط دهه ۱۹۹۰، ابتدا در بریتانیا و سپس در آمریکا، مفهوم شهر خلاق تبدیل به یک پارادایم هنجاری و مدلی جدید از جهت‏گیری سیاست‏ها و برنامه‏ ریزی شهری شد. (لندری نظریه‏پرداز شهری) و فلوریدا (اقتصاددان) نماد اصلی “مفهوم شهر خلّاق” بوده‏اند. مفهوم شهر خلّاق عموماً توسط مقامات شهری، برنامه‏ریزان شهری، کسب و کارها و همه افراد علاقمند به توسعه شهر و با هدف بازتعریف شهر به عنوان یک مرکز “خلّاق” و نیز به عنوان نوعی از برنامه‏ ریزی راهبردی به کار می‏رود. موفقیت کلان مفهوم شهر خلّاق، به واسطه تغییرات گسترده‏تر اقتصادی و اجتماعی است که در نتیجه آن، خلّاقیت انسانی تبدیل به یک عامل کلیدی شده است.
تغییر سبک زندگی و کار منجر به ایجاد طبقه‏ای جدید با عادات یا ویژگی‏های فرهنگی جدید شده که بر ارزش‏ها و هنجارهای جدید نظیر فردگرایی، تنوع، انگیزش درونی، خوداظهاری و آزادی تمرکز دارد. واژگان کلیدی و مفاهیم زیربنایی شهر تغییر و تمرکز بر خلّاقیت در استفاده فراوان از مفهوم “شهر خلّاق"، به عنوان مثال توسط فلوریدا و لندری مشاهده می‏شود. این واژه در رشته‏های مختلفی نظیر روان‏شناسی، جامعه‏شناسی، انسان‏شناسی و اقتصاد مورد بحث و بررسی قرار گرفته و آن را تبدیل به یک حوزه پژوهشی گسترده نموده است. تعاریف خلّاقیت بستگی به ویژگی‏های عمومی جامعه و رشته خاصی دارد که به بررسی آن می‏پردازد. به طور کلی می‏توان خلاقیت را این‏گونه تعریف کرد: “ظهور یک امر نو و مناسب از یک فرد، گروه یا جامعه". از نظر فلوریدا، اعضای طبقه خلّاق، از خلّاقیت برای خلق ارزش اقتصادی استفاده می‏کنند و بر این مبنا می‏توان آنها را به “هسته فوق‏خلّاق” و “افراد حرفه‏ای خلّاق” تقسیم کرد.
همچنین یک “طبقه خدماتی” وجود دارد که در طبقه خلاق جای نمی‏گیرد، اما وجود آن برای برآورده نمودن تقاضای طبقه خلاق ضروری است. برخلاف فلوریدا، لندری روی اعضای این طبقه جدید تمرکز نکرده، بلکه بیشتر به ویژگی‏های خلاقیت نظیر توانایی تفکر منعطف و برخورد باز با مسائل توجه داشته است. از نظر وی، خلاقیت از طریق ایده‏ها و تفکر شکل می‏گیرد و فرهنگ به عنوان یک منبع خلاق، اهمیت خاصی دارد. همان‏طور که کرچ‏برگ می‏گوید: لندری عمدتاً خلاقیت را ویژگی یک هنرمند می‏داند، در حالی که فلوریدا مفهوم این واژه را گسترده‏تر در نظر می‏گیرد تا تقریباً همه افرادی که در دوره پساصنعتی به خلق ارزش می‏پردازند، دربرگیرد. مدل شهر خلاق، روی تأثیرات و نتایج خلاقیت متمرکز می‏شود. تأثیرگذاری طبقه خلاق بر مکان مفهوم طبقه خلاق و خلاقیت به عنوان “یک سرمایه جدید که بسیار پیچیده‏تر و قوی‏تر از سرمایه مالی است"، فضای شهری را تحت تأثیر قرار داده و تبدیل به پارادایم غالب در این فضا شده است.
فلوریدا و لندری معتقدند خلاقیت برای پیشرفت و نهایتاً ایجاد رفاه اقتصادی نیاز به یک چارچوب خاص دارد. اگرچه لندری خلاقیت را عمدتاً یک ویژگی فردی در نظر می‏گیرد، معتقد است که فضاهای شهری فیزیکی تأثیر ناچیزی بر خلاقیت دارند. اما از نظر فلوریدا مکان، واحد کلیدی سازمان‏دهی اجتماعی و اقتصادی دوره ماست؛ از این رو، ایجاد یک محیط خلّاق، تبدیل به کلید موفقیت اقتصادی شهرها می‏شود. شهروندان از شهر خود انتظار کیفیت زندگی مناسب دارند و این مسأله، اهمیت و نقش فرهنگ، تفریح و سرگرمی، مصرف و امکانات رفاهی شهری در ارتقاء مکان‏های مختلف را افزایش می‏دهد. بنابراین شاهد تغییر شیوه تفکر نسبت به فضای شهری و نیروهای پیشران توسعه در یک شهر هستیم. شهر دیگر فقط یک فضای “کارکردی” با تفکیک زندگی و کار و اشکال استاندارد مصرف و استراحت نیست. شهر خلّاق، دارای ویژگی فرهنگی است؛ یعنی شهری که در مقایسه با سایر شهرها دارای نشانه‏ها، علائم و الگوهای خاصی می‏باشد؛ و به منظور جذب طبقه خلّاق، از تمایز محلی و بومی خود استفاده کرده و آن را توسعه می‏دهد. از نظر لندری، شهرهای موفق، متنوع‏ترین و بامداراترین مکان‏ها هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...