ج: و حسن راوندی در فقه القران در باب مشروعیت قضاوت از نظر سنت روایی را ذکر می کند: امام باقر(ع) فرمود:« حکم بر دو گونه است حکم خدا و حکم جاهلیت ،سپس رسول اکرم (ص) فرمود:« هر کس درباره دو درهم حکم به ظلم و ستم دهد سپس بر نفوذ آن حکم اجبار کند و کبر ورزد از کسانی باشد

 

که این آیه کریمه شامل حال اوست:«و هر کس بدان چه خداوند نازل فرموده حکم نکند از کافران است»

 

راوی گفت: عرض کردم یابن رسول الله اجبار کردن چگونه باشد؟ فرمود:« که با تهدید تازیانه و زندان

 

حکم دهد اگر راضی به آن حکم بود فبها وگرنه او را تازیانه زند و به حبس و زندانش در افکند». و امام صادق(ع) فرمود: از محاکمه کردن در نزد حاکمان ظالم خودداری کنید وبنگرید به مردی از خودتای که چیزی از احکام ما را بداند او را در میان خود حاکم قرار دهید که من او را قاضی و داور برای شما قرار دادم،و با محاکمات خود را نزد او ببرید.

 

د: ابی بصیر روایت کرد که به ابو عبدالله(ع) گفتم فرموده خدای عزوجل را در کتابش:« و مال یکدیگر را به ناحق نخورید و کار را به محاکمه قاضیان ‌نیافکنید پس حضرت فرمود: ای ابا بصیر براستی خدای عزوجل دانسته است که میان امت حکامی وجود دارند که ظلم وستم می‌کنند اما خداوند حکام عادل و دادگر را اراده نکرد بلکه حکام ستمگررا اراده کرد.ای ابا محمد اگربرای تو نزد مردی حقی باشد پس او رابسوی حکام عادل دعوت کن و برتواست که خودداری کنی ‌و بازداری از اینکه تو را نزد حکام ستمگر به مرافعه ببرد که برای او قضاوت کند،وآن فرموده خدای عزوجل است. آیا ننگری آنهایی را که گمان می‌کنند به قرآن و تورات و انجیل ایمان آورده اند و می خواهند مرافعه را پیش طاغوت ببرند و حال آنکه به آن ها امر شده که به طاغوت کافر گردند و شیطان می‌خواهد آن ها را به بیراهه دوری بکشاند و گمراه سازد.»( مروارید،علی اصغر،سلسه الینابیع الفقهیه ج۱۸،ص۱۶۲)

 

ه: امام صادق(ع) فرمود:« از محاکمه کردن نزد حاکمان ظالم خودداری کنید…تا آخر روایت که ذکر شد.» و نیز امام صادق(ع) فرمود:« هنگامی که امیر المومنین(ع) شریح را به قضاء منصوب نمود با وی شرط کرد که حکم نافذ ندهد تا مورد را قبلا به امام(ع) عرضه بدارد.» و امیرالمومنین به شریح فرمود:« ای شریح در جایگاهی نشسته ای که هیچ کس آنجا ننشیند مگر پیامبر(ص) یا وصی پیغمبر نه شخص بدکار و تبهکار.» سپس امام صادق (ع) از امام باقر(ع) روایت ‌کرده‌است که امیرالمومنین(ع) سخت فریاد می زد،رسول خدا(ص) فرمود:« یا علی ناله است یا درد؟ گفت: یا رسول الله هرگز دردی ‌به این گونه سخت و شدید ندیده بودم فرمود: یا علی (ع) فرشته مرگ(عزراﺋیل) چون برای گرفتن روح فاجر و تبهکاری آید با خود سیخی از آتش دارد و با آن روح تبهکار را می‌گیرد و دوزخ ناله و فریاد برمی آورد . امیرالمومنین(ع) نشست و گفت یا رسول الله (ص) حدیث خود را بار دیگر بیان کن زیرا خوف حدیث شما درد مرا از یادم برد آیا این عذاب به کسی از امت تو می‌رسد؟ فرمود: آری به حاکمان ستمگر و خورندگان مال یتیم و کسانی که به دروغ شهادت دهند

 

۱-۱-۳ قضاء چگونه واجبی است؟

 

قضاوت به اتفاق همه پیشوایان مذاهب از نوع واجب کفائی است پس قضاوت شرعاً واجب کفا ئی است در حق کسانی که صلاحیت آن منصب را دارند پس برای امام تعیین و معین کردن قاضی واجب می‌باشد بنا به فرموده خداوند متعال:« ای کسانی که ایمان آورده اید بر پا دارندگان عدل و داد باشید .» زیرا همان گونه که اشاره کردیم طبیعت و سرشت بزرگ و نامحدود انسان بر ظلم کردن و باز داشتن حقوق دیگران است و کمتر کسی است که خودش به عدل و داد رفتار نماید و همچنین امام (ع) قادر نمی باشد و نمی تواند به کشمکش ها و مرافعات به دلیل زیادی کارهای عموم خاتمه دهد از این جهت به نصب قاضی نیازمندیم.

 

اما واجب کفایی بودن آن ازآن جهت است که قضاء امر به معروف و نهی از منکر است بعبارت دیگر امر کردن به خوبیها و باز داشتن از بدیهاست و آن دو واجب کفایی می‌باشد بعضی از فقها گفته اند :« قضاوت امری از امور دین است و مصلحتی است از مصالح مسلمانان و توجه واهتمام به آن واجب است زیرا برای مردم به آن نیاز عظیمی است و قضاوت از انواع عبادات و راه های نزدیک شدن به خدای عزوجل است لذا پیامبران که سلام و درود خدا بر آنان باد عهده دار کار داوری شده اند، ابن مسعود گفت:« اگر من به ‌عنوان قاضی در میان دو تن بنشینم برای من بهتر و ‌محبوب‌تر است از عبادت هفتاد سال.(الزحلی همان مصدر سابق الذکر،ص۴۸۰تا۴۸۱)

 

امام خمینی (ره) در تحریرالوسیله این چنین می فرماید: قضاوت در بین مردم ولو در چیزهای کوچک در صورتی که اهل آن نباشند حرام است، پس اگر خود را مجتهد عادل و جامع الشرایط فتوا و حکومت نمی بیند تصدی آن بر او حرام است اگر چه مردم اعتقاد به اهلیت او داشته باشند . و بر اهل آن بطورکفایی واجب ا ست و گاهی وجوب آن تعیین می شود و آن در صورتی است که در شهر یا نزدیک آن از آنچه که بردن مرافعه نزد آن مشکل نباشد کسی که کفایت کند وجود نداشته باشد.

 

قضاوت بر فقیه تعین پیدا نمی کند در صورتی که کسی که به او کفایت داشته باشد ولو اینکه هر دو طرف مرافعه یا مردم او را اختیار کرده باشند . برای کسی که به خودش اطمینان دارد که به وظایف خود قیام نماید تصدی قضاوت مستحب است و با وجود کسی که به او کفایت است ترک آن بهتر است زیرا دارای خطر و تهمت است.

 

اقسام قاضیان:

 

الف : قاضی منصوب از جانب امام (ع) و فقیه جامع الشرایط

 

شهید ثانی در شرح لمعه می فرماید قضاء یعنی حکم کردن بین مردم و آن واجب کفائی است در حق کسانی که صلاحیت آن را دارند ولی اگر امام بود وظیفه امام یا نایب اوست پس لازم است بر او که کسی را نصب کند در هر ناحیه ای تا قضاوت کند بین مردم بر کسی که اما او را تعیین می‌کند اجابت واجب است اگر امام حضور دارد و کسی را معین نکرده است اگر بیش از یک نفر صلاحیت امر قضاء را دارد بر این ها واجب کفائی است اگر این شخص در زمان حضور امام فردی منحصر به فرد است یعنی صالح فقط یک نفر باشد برای آن شخص واجب عینی است . اگر امام او را نشناخت لازم است که این شخص خودش را معرفی کند و طلب کند قضاء را و اگر تعدد صالح وجود دارد در استحباب عینی بودن دو قول است نزد شهیدین و حق این است که در صورتی که این شخص خودش را صالح می‌داند باید قضاوت را طلب کند و بخواهد .

 

توضیح:

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...