۵۰) … ور تو گویی غافل است از جبر او

 

 

 

ماه حق پنهان کند ‌در ابر رو

 

 

 

۵۱)هست این را خوش جواب ار بشنوی

 

 

 

بگذری از کفرو در دین بگروی

 

 

 

۵۲) می کند بر تو زشتی گنه

 

 

 

می‌کنی نیت که باز آیم به ره

 

 

 

۵۳) …آن زمان که می‌شوی بیمار تو

 

 

 

می‌کنی از جرم استغفار تو
(بیت ۶۲۹-۶۲۲)

 

 

 

 

 

انقروی:
انقروی در بیت۶۲۲ این چنین می‌گوید:
«دلیل زاری ما اضطرار ماست، و خجلت ما از کاری دلیل بر این است که ما آن کار را با اختیار خود ارتکاب کرده‌ایم.زیرا جناب حق از کارهایی که مردم بلا اختیارمع اضطرار صادر می‌شود عیب نمی‌گیرد و تقبیح نمی‌کند. و در بیت دوم که سؤالی است از طرف معترض که:این نه جبر این معنی جباریست این سؤال را الزام می دارد. … ای معترضی که می گویی: طایفه مریدان از جبر ممدوح غافلند، و ماه جباریت و سلطنت حق در ابر وجود آنان پنهان و مستور شده است. و نیز معتقدی که این سخنان مریدان به واسطه ی اینست که اهل جبر مذموم هستند. این اعتراض را یک جواب لطیف و پسندیده هست که اگر بشنوی، از کفر و انکار میگذری و دین را تصدیق می کنی. آن جواب همین است که با چند بیت تنبیه می فرمایند…. هر وقت که تو بیمار می شوی، هم در آن زمان است که از گناه استغفار می کنی.در آن حال شکستگی است که زشتی گناه و خطا پیش تو آشکار می شود. و آن موقع نیت می کنی و می گویی اگر صحت یافتم دیگر براه میایم.» (انقروی، ۱۳۸۰: ۲۸۵-۲۸۴)
نیکلسون:
نیکلسون در بیت اول عقیده دارد که«در باره‌ی استنتاجی مشابه و ناشی از خشمی‌که آدمی‌نسبت به کسی که او را آزار رسانیده است احساس می‌کند. در بیت دوم می‌گوید:«جبری ممکن است استدلال کند که آگهی ما بر اختیار به سبب غفلت است: ماه حق، هرچند که خیال اختیار چهره‌اش را پنهان می‌سازد هرگز لحظه‌ای از درخشیدن باز نمی‌ایستد.»(نیکلسون،۱۳۸۴: ۱۱۸)
در بیت سوم پاسخ به جبری می‌گوید«وقتی بیماری و درد می‌کشی ضمیر تو بیدار می‌شود با ندامت و پشیمانی انتباه حاصل می‌کنی و از سر شوق دعا می‌کنی که گناهت بخشوده شود. آیا این ها، احساس و فعل یک گنهکار مسلوب الاختیار است؟ علاوه براین، اگر آگاهی که از سر جبر و اضطرار عمل می‌کنی چرا هیچ نشانی از آن بروز نمی‌دهی.»(همان:۱۱۹)
پایان نامه
لازم است ذکر کنیم نیکلسون در بیت چهارم منظور از “بیماری” را به دو معنا تعبیر کرده است:« یکی بیماری تن و دیگری بیماری دل، یعنی عشق عارفانه.(همان:۱۲۰)
فروزانفر:
فروزانفر بعد از بیان مسأله‌ی جبر و اختیار و این که مولانا عقیده‌ی جبریه را به معنی سلب اختیار به طور مطلق نمی‌پسندد و از نظر فلسفی آن را باطل می‌داند معنی بیت اول را این گونه بیان می‌کند:«مولانا استدلال می‌کند که زاری و عجز بشر دلیل آن است که قدرتی عظیم و بی نهایت وجود دارد و مبدأ و پناهی هست که گشاینده‌ی مشکل و دافع اضطرار و عجز است؛ زیرا پناه بردن بعاجزی مثل خود خلاف طبیعیت انسان است و تا امری مخالف میل و قدرت به ظهور نرسد هیچ گاه انسان دست بدامان به تضرّع و زاری نمی‌زند… وممکن است کسی اعتراض کند خویش را پنهان می‌کند.» و بگوید که زاری، اثر غفلت از جبر است و ماه حقّ در آن لحظه قدرت جبّاریت و در ادبیات دیگر این گونه می‌گوید:«معلوم است که حکم قضا دگرگون نمی‌شود و سنّت الهی تغییر و تبدیل نمی‌پذیرد و با وجود شهود جبر زاری و تضرّع صورت نمی‌گیرد چه هرگاه کسی بدین درجه از معرفت رسد سر تسلیم و رضا پیش می‌آورد… پس زاری صفت کسی است که از معنی جبر غافل باشد و می‌توانیم بگوییم که زاری از آثار هشیاری و حکم کسی است که در مواطن تفرقه افتاده و به خود باز آمده باشد و جواب مولانا این است که زاری از شهود عجز می‌خیزد و تا کسی قدرت و توانایی شدیدتری را حسّ نکند بدان منبع قدرت متوسّل نمی‌گردد…»(فروزانفر،۱۳۸۴ :۲۶۷)
زمانی:
زمانی در بیت اول می‌گوید که «شرمساری و ندامت بر فعل غیر،معنی ندارد. و کسی که اجباراٌ عملی را انجام می‌دهد ندامت بر او عارض نمی‌شود. و در بیت دوم می‌گوید:آن که خود را مختار می‌داند خیال می‌کند که اختیار دارد، زیرا همه‌ی افعال و اعمال انسان مستند به مشیت الهی است، ولی چون آن اعمال از طریق ما انسان‌ها صادر می‌شود گمان می‌کنیم که ماییم خالق اعمال خود، بدین ترتیب جبّاریت خداوند در توهّم اختیار داشتن مستور می‌گردد و او در خود احساس اختیار می‌کند؛ در حالی که نمی‌داند همه‌ی اعمالش جبری و مقدّر است. این اعتراض جبریان، پاسخی دلنشین دارد. اگر به آن حقیقتاً گوش دهی از کفر و حقیقت ستیزی دست می‌داری و حقیقت دین را تصدیق می‌کنی. و نظر فروزانفر را بیان می کند که: زاری از شهود عجز بر می‌خیزد و تا کسی قدرت و توانایی شیدتری را حس نکند بدان منبع قدرت متوسل نمی‌گردد. مثلاً وقتی تو بیمار می‌شوی از گناهان گذشته ات طلب آمرزش می‌کنی. »( زمانی، ۱۳۷۸: ۲۳۱-۲۳۰)
استعلامی:
« در بیت اول مولانا می‌گوید: “زاری و عجز ما نشانه‌ی آن است که در پنجه‌ی قدرت حقّ از خود اراده ایی نداریم. ذکر جبّاری برای آن است که این قدرت مطلق را بشناسیم و در برابر آن ناتوانی و ناچیزی خود را ببینیم و به درگاه حق زاری کنیم و کمک بخواهیم. و ممکن است تو شنونده‌ی سخن بگویی: آن که زاری می‌کند، در آن لحظه ی دریغ و خجلت و آزرم، از جبر یعنی جباری و قدرت مطلق پروردگار، غافل است، و در آن لحظه “ماه حقّ” روی خود را از او پنهان کرده و او قادر به مشاهده‌ی جمال و قدرت حق نیست. اما این طور نیست و حسرت و زاری هنگامی‌است که بنده دردی دارد، و آن درد او را بیدار نگه می‌دارد، و در این “بیداری” است که “جباری” حق را مشاهده می‌کند و از عجز خود به قدرت او پناه می‌برد، و می‌نالد تا خداوند او را از درد برهاند.» (استعلامی، ۱۳۸۷: ۳۳۱)
گولپینارلی:
به معنای نثری ابیات اکتفا کرده است. ( گولپینارلی، ۱۳۸۴: ۱۵۱)
نظر اجمالی:
یکی از مسائلی که از دیرباز علما و حکمای ملل و نحل مختلف به آن پرداخته‌اند ، معمای اضطرار یا اختیار آدمی ‌است نسبت به سعادت و شقاوت خویش.شعرا و ادبای ما اغلب برخوردی دو گانه با این موضوع داشته‌اند ، زیرا: خداوند در قرآن هم به آیه‌ی تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِّلُّ مَن تَشاءُ و… که ناظر بر جبر است اشاره کرده است و هم به آیه‌ی اَلَّذّینَ آمَنُو وَ عَمَلوا الصّالِحاتِ که دال بر اختیار است اشاره فرموده است. و مولانا در خصوص اختیار، ابیاتی دارد که در اینجا ذکر آن‌ها در صدق گفته‌ی شارحانی همچون زمانی، استعلامی‌و نیکلسون مفید تواند بود:

 

 

این که من فردا این کنم یا آن کنم
بر قضا کم نه بهانه ای جوان

 

 

 

این دلیل اختیار است ای صنم
(مثنوی، ۳۰۲۶/۵)
جرم خود را چون نهی بر دیگران؟
(مثنوی، ۴۱۸/۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...