مسئله خلیج فارس و حفظ هویت ایرانی نام آن از جمله مسائلی است که سه ضلع جمهوری اسلامی ایران، رژیم پهلوی دوم و اپوزیسیون خارج از کشور در آن اشتراک نظر داشته‌اند. این هویت ملی فراتر از نوع نظام مستقر جایگاه ویژه خود را دارد. اما نکته ظریف این است که هویت اسلامی ایران،‌ پس از انقلاب اسلامی از اهمیت این مسئله نکاسته است بلکه برخلاف دوره پیش از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران افکار عمومی را نیز نسبت به مسئله حساس نموده است و اقدامات نمادین و عملی مردمی نیز در این خصوص انجام داده است. در نیمه نخست بهمن‌ماه سال ۱۳۷۰ سرویراستار سازمان ملل متحد با اشاره به اعتراض‌های پیاپی نمایندگان ایران در آن سازمان با بهره گرفتن از نام ساختگی خلیج‌ عربی در اسناد این سازمان، از کارکنان سازمان ملل خواست تا اعتراض دولت ایران را همیشه در نظر داشته باشند. در یازدهم شهریور سال ۱۳۷۱ هنگامی که حیدابوبکر العطاس، نخست وزیر یمن در اجلاس سران جنبش عدم تعهد که در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار می‌شد، از نام خلیج عربی استفاده کرد، با اعتراض شدید نمایندگان ایرانی روبه رو شد. او سرانجام از نمایندگان ایران عذرخواهی کرد.
سازمان ملل اکنون پنج نوبت نام رسمی آبراه جنوبی ایران را خلیج فارس اعلام کرده است. دومین یادداشت (اولین یادداشت در پنجم مارس ۱۹۷۱ قبل از انقلاب اسلامی بوده است) به شماره unlA450802 مورخ دهم آگوست ۱۹۸۴ میلادی و بار سوم نیز طی یادداشت شماره Ts/csER08/29 در تاریخ دهم ژانویه ۱۹۹۰ میلادی نام رسمی دریای جنوبی ایران را خلیج فارس اعلام کرده است. این سازمان در کنفرانس‌های سالانه خود که در زمینه «هماهنگی در نام‌های جغرافیایی» برگزار می‌کند، به فارسی‌بودن نام این آبراه بین‌المللی تأکید کرده و آن را مورد تأیید قرار داده است (عجم، اسناد خلیج فارس، ۱۳۸۳، ص۱۲۵). از سال ۱۳۸۳ و بعد از تحریف نام خلیج فارس در یک ژورنال غیر عربی (نشنال جئوگرافی) حساسیت ملی و عمومی در ایران نسبت به این مسئله دو چندان شد تا جایی که سال ۱۳۸۴ «روز ملی خلیج فارس» رسماً وارد تقویم کشوری شد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وب‌سایت اولین فستیوال خلیج فارس و مسابقه جهانی وبلاگ نویسی خلیج فارس که ده‌ها وبلاگ نویس، طرح‌ها، کاریکاتورها‌ و انیمیشن‌ها و مقاله‌ها (فروردین ۱۳۸۴) راهکارهای پاسداری از میراث خلیج فارس را در آن ارائه داده بودند، عرضه کرد. در سال ۱۳۹۱ در یک اقدام هماهنگ دو روز مانده به روز ملی خلیج فارس، ائمه جمعه سراسر کشور نسبت به این مسئله صحبت کردند. سفر رئیس جمهور ایران به جزیره ابوموسی در سال ۱۳۹۱ نشان داد که حساسیت ایران نسبت به مسئله بسیار بالاست و واکنش کشورهای عربی نیز در این زمینه بسیارتند بود. ایران تاکنون نمایشگاه‌های مختلف (پوستر قائم‌شهر) و کتب مختلفی را در این‌باره به چاپ رسانده است و رسانه ملی با ساخت مستندی نسبت به توجیه افکار عمومی همت گماشت و شورایعالی انقلاب فرهنگی روز دهم اردیبهشت را که روز شکست پرتغالی‌هاست، در جلسه مورخ ۲۴/۴/۱۳۸۴ به عنوان روز ملی خلیج فارس نامگذاری کرد. کمیته عربستانی سرپرستی نظارت و هماهنگی فدراسیون همبستگی کشورهای اسلامی (ISSF) در مذاکره با مسئولان ورزش ایران در تهران (اردیبهشت ۱۳۸۸) به نمایندگی از دولت‌های عربی خواستار استفاده از عنوان خلیج عربی یا خلیج در جریان مسابقات، بروشورها، اسناد و همچنین مدال‌ها شد. مخالفت طرف ایرانی با این پیشنهاد منجر به لغو بازی‌های مذکور شد (سای، تابناک، پخش ورزش، ۷/۲/۱۳۸۸). مسئله جزایر سه‌گانه ایرانی نیز با حساسیت خاصی همراه با خلیج فارس در افکار عمومی ایرانیان در سطح ملی جایگاه دارد؛ چرا که در خصوص آنان مانند خلیج فارس منازعه بر سر عنوان نیست که کشور امارات خواستار تصاحب آنان است. به همین دلیل، ایران جزیره ابوموسی را به شهرستان ارتقا داد و حدود ۴۰۰ نفر ساکنان کشور امارات در این جزیره را «مهمانان جمهوری اسلامی ایران» خواند و نیروهای نظامی کشور نسبت به این جزایر حساسیت بیشتری به خرج دادند. در گزارش هواشناسی صدا و سیما این سه جزیره همانند مراکز استان‌ها مورد توجه بوده، به صورت استمراری برای ملت ایران تکرار می‌شوند. عرق ملی‌گرایی نسبت به خلیج‌فارس آنقدر پررنگ جلوه کرده که به گفتمان تبدیل شده است، به صورتی که رئیس دفتر رهبر انقلاب اسلامی (محمدی گلپایگانی) در کسوت یک روحانی برای خلیج‌فارس شعر ناسیونالیستی سروده است:
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

به مکر و خدعه کجا می‌شود، ز مام جدا
خلیج فارس چگونه شود خلیج عرب
بگو به سفله نادان که عِرض خویش مبر
چگونه منکر نام خلیج فارس شود
مگر نمی‌شود شنود بانگ فارسی از موجش
تلاطمی که به پهنای خود برانگیزد
کسی که خانه و خوانش طفیل بیگانه است
به پاسداری از او، ارتش و سپاه و بسیج
به یک اشارت رهبر، امیر لشکر عشق
اگر که سخت بود عبرت از قرون سلف
نبوده است زنسل عجم ابوسفیان
نبوده است ز ایرانیان یکی بوجهل
مـبـاد خـالی از نــام «علــــویا» هــــرگـــــز
که پارس، پهنه‌ دریادلان و شیران است
که هر که گفت چنین مبتلا به هذیان است
که شیر شرزه کجا بیمش از شغالان است
بر این خجسته لقب، صد دلیل و برهان است
به بخت دولت ایرانی‌اش خروشان است
نشانِ‌خشم وی از مکر بد سگالان است
خیالِ خام وی از فکرت پریشان است
به مرز پرگهرش، جملگی به فرمان است
بنای کاخ ستم از اساس ویران است
مرور قصه صدامیان که آسان است
مسلّم است که فرزند آل قحطان است
شناسنامه ما بوعلی و سلمان است
خلیج فارس که فرزند مام ایران است
(سایت همشهری آنلاین، ۱۳/۸/۹۱)

دقت در ادبیات به کار رفته در شعر مذکور نشان می‌دهد که با هویت ایرانی، هویت عربی و تاریخی را به طرف مقابل یادآور شده است که حتی نشانگر عبور از ناسیونالیسم مثبت و ورود به ناسیونالیسم منفی است. اما مسئله بودن این مهم برای روحانیت به عنوان پیشگامان «امت‌گرایی» نشان از حساسیت طبقه مذهبی جامعه و ایضاً حاکمیت به مسئله خلیج‌فارس و حقوق و منافع ملی است. واکنش‌ ملی به مسئله خلیج فارس از جهت ذهن و احساس تعلق همانند واکنش به جنگ تحمیلی است. در جنگ تحمیلی دو قوم عرب و کرد در نوک پیکان حمله دشمن بودند اما همه اقوام ایرانی به کمک آنان شتافتند و تهدیدات را در سطح ملی دیدند، مسئله خلیج فارس هم که همنام قوم فارس است، در تراز ملی طرح شد؛ بدین‌معنی که همه اقوام ایرانی نسبت به این مهم احساس تعلق کردند. این واکنش سراسری، خود شاخصی برای ملت سازی حقیقی در پرتو انقلاب اسلامی است.
۷ـ ۶ـ صدا و سیما(رسانه ملی)
نام صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که بر اساس قانون اساسی تنها رسانه از نوع خویش در ایران است، کم‌کم در محاورات و حتی مکاتبات غیررسمی و مواضع دانشجویی با عنوان «رسانه ملی» نهادینه شده است. این رسانه ملی به عنوان بزرگترین مرکز تولید محتوای در نظام جمهوری اسلامی ایران (دانشگاه در تعبیر امام خمینی ) وظیفه حفظ و استمرار هویت اسلامی ـ ایرانی را به عهده دارد؛ بنابراین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران علاوه بر توجه به ارزش‌ها و شاخص‌های اسلامی در محتوا و توجه به تاریخ اسلام ، تلاش نموده است این هویت دوگانه را همسو و هماهنگ به نمایش گذارد . حتی در سریالی مثل مختارنامه که به صدر اسلام مربوط می‌شود نیز هویت ایرانی اعم از چهره ، فرهنگ و حق‌طلبی آنان را در کنار اعراب مسلمان به نمایش می‌گذارد ، صدا و سیما تلاش نموده است و شخصیت‌های ملی ایران را از عمق تاریخ به امروز منتقل کند. بزرگداشت سرمایه‌ها و مشاهیر ایرانی و نامگذاری برای آنان در تقویم، بهانه‌ای است که صداو سیما را با تقویم تاریخ مرتبط می‌سازد .
«روز حافظ»، «روز مولوی»، «روز سعدی»، «روز پزشک (ابوعلی سینا )» و …. از جمله مواردی است که حتی مسئولان عالی کشور برای احیای آن وقت ویژه می‌گذارند و در مراسم‌ مربوط شرکت می‌‌نمایند. یکی از محورهای اصلی رسانه، ملی توجه به داشته‌های ملی است و بخش قابل توجهی از وقت شبکه‌های مختلف رادیو و تلویز‌یون به برجسته سازی آثار تمدنی ایران می‌گذرد. از تخت جمشید تا ارگ بم ، میدان نقش جهان اصفهان (میدان امام ) و دیگر آثار باستانی ایرانی ـ اسلامی محور برنامه سازی صدا و سیما می‌باشد . برجسته‌سازی شخصیت‌های زنده وتاثیر‌گذار ایران با عنوان «چهره‌های ماندگار» بخش دیگری از این رویکرد است که شخصیت‌های علمی ، ملی و اسلامی به نوعی بر‌جسته شده و به ملت و جهان معرفی می‌شوند. اساتید هنر ایرانی ، قهر‌مانان ملی و عالمان دینی در این طرح در کنار هم قرارمی‌گیرند.
عید باستانی نوروز به صورت پررنگ در رسانه ملی برجسته می‌شود و بخش قابل توجهی از بهترین زمان‌های سیمای جمهوری اسلامی ایران به مسابقات ملی و قهرمانی کشور در جهان اختصاص می‌یابد. بخش گسترده سرود های ملی (که در قسمت های پیش نام آنها آورده شد ) و تمرکز بر ایران ، وطن و خاک در این سرودهای بخشی از توجه رسانه ملی به عشق به میهن و هویت ایرانی است . علاوه بر آن صدا و سیما به حوزه تمدنی ایران نیز توجه ویژه دارد و مشترکات فرهنگی ایران در سرزمین‌های جدا شده در طول تاریخ را نیز برجسته می‌سازد . پیشینه فرهنگی در افغانستان ،هندوستان‌، آسیای میانه، ارمنستان و برجسته‌سازی تدریس زبان فارسی در بسیاری از دانشگاه‌های جهان، بخشی از این اهتمام است . مناسبت‌های خلق شده در بستر انقلاب اسلامی که در ادبیات دینی با عنوان «یوم الله» شناخته می‌شود، در صدا و سیما به عنوان مناسبت‌های ملی هم معرفی می‌ شوند. «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» یا همان ۱۳ آبان یکی از این روزهاست .۲۲ بهمن که سالروز پیروزی انقلاب اسلامی است به عنوان یک روز ملی و «جشن ملی ایرانیان» در این رسانه نامیده می‌شود. حساسیت های ملی ـ سیاسی نیز با ظرافت در رسانه ملی گنجانده می‌شود، به طور مثال وقتی رسانه ملی به گزارش هواشناسی می‌پردازد، در کنار به تصویر کشیدن وضعیت آب و هوای مراکز استان‌ها، سه جزیره ایرانی ابو‌موسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را که مورد ادعای امارات متحده عربی نیز می‌باشد، بر‌جسته می‌کند. جشنواره ملی خلیج فارس و مسائل مشابه در رسانه ملی به صورت گسترده قابل رؤیت و ملاحظه است. برای مثال، به مناسبت پیروزی های هسته‌ای و دستاوردهای آن، این دستاوردها به عنوان «دستاوردهای ملی» معرفی می‌شوند؛ و در اولین جشن ملی انرژی هسته‌ای به صورت نمادین، جمعی از اقوام ایرانی با لباس و هویت بومی‌ـ محلی به اجرای برنامه و سرود پرداختند . برخی شبکه‌های سیما به صورت تخصصی به تحلیل‌ هویت ایرانی می‌پردازند. شبکه چهارم سیما بعضاً روایت‌های کاملاً ملی ـ فرهنگی ارائه می‌دهد. در این شبکه به صورت تخصصی تحلیل‌های تحول در ادبیات فارسی و نشست‌های تخصصی زبان و فرهنگ نوشتاری ایران و به خصوص بحث ها درباره تمدن و تاریخ ایران باستان تا دوره کنونی انجام می‌شود.همین طور نشان دادن جغرافیای زیبای ایران از دریاها و کوه‌ها و به خصوص کویر ناب و برنامه‌های ایران‌شناسی و مردم شناسی برای اینکه ایرانیان خود را بیشتر بشناسند، اجرا می‌شود. این شبکه توانسته است با رویکردی میانه و سنگین و رعایت همه خطوط قرمز ، شبکه ملی و نخبگی کشور را سازمان دهد (برگرفته از http://ch4.iribtv.ir). رقابت منطقه‌ای، بخشی دیگر از رقابت هویتی رسانه‌ ملی با رسانه‌های منطقه‌ای است. هویت اسلامی رقیبان منطقه‌ای در اینجا باعث کوتاه آمدن رسانه‌ ملی نمی‌شود و تلاش شده است تا تراز شبکه‌های مختلف سیما، خصوصاً رسانه‌های برون مرزی آن در تقابل با شبکه‌هایی همچون الجزیره‌ قطر یا العربیه عربستان برآیند.
رسانه ملی حتی خود را در حفظ هویت ملی ایرانیان خارج از کشور نیز مسئول می‌داند و تلاش نموده است با ایجاد شبکه جام‌جم، ریشه‌های تعلقی ـ هویتی ایرانیان را حفظ نماید. نمایش مناظر مختلف ایران، برنامه‌های آشپزی‌های سنتی ایران و نمایش ده‌ها هویت محلی وقومی در این شبکه به تصویر کشیده می‌شود و در محتوای آن عواطف ملی نیز به عنوان وجه نگرش و تعامل ایرانی ـ اسلامی لحاظ می‌شود. دفاع از خانواده ایرانی، آموزش‌های ملی‌ ـ دینی و دستاوردهای ملی و غرور‌انگیز در این شبکه مورد توجه ویژه است (http//wikpedia.org). غیریت‌سازی گفتمانی برای حفظ هویت ملی در رسانه ملی به صورت جدی مدنظر است. غیریت در رسانه ملی، غرب امروز تعریف شده است. سعی شده است تا رویه سلطه‌گری سیاسی، فرهنگی و تاریخی غرب به تصویر کشیده شود و انطباق تعامل غرب در دوران قاجار و پهلوی با امروز، اصل استقلال سیاسی و هویت و عزت ملی برجسته نشان داده شود و تلاش نموده است بین مدرنیته و غرب‌گرایی فاصله ایجاد کند و اسلام، ایران و مدرنیته را قابل سازگاری با هم معرفی نماید. بازتاب ایران در جهان، بخشی از رسالت رسانه ملی است؛ بنابراین هر جای جهان احساس تعلقی نسبت به ایران، زبان فارسی، تمدن و انقلاب اسلامی باشد، به صورت جدی برجسته خواهد شد. روش قیاسی صدا و سیما برای معرفی ایران حائز اهمیت است. چشم‌انداز ۱۴۰۴ جمهوری اسلامی ایران که ایران را در حوزه‌‌های اقتصادی، اجتماعی، علمی و فناوری و معنوی قدرت اول منطقه‌ای می‌خواهد، به صورت قابل توجهی در رسانه ملی برجسته است؛ به صورتی که برتری علمی که قرار بوده در این افق محقق شود، در رسانه ملی به عنوان یک دستاورد پیشرس مورد مانور و توجه است. دستیابی به فلان دستاورد علمی و در مقام اول تا دوم و حتی دهم شدن در جهان در رسانه ملی مورد دقت و مانور است که خود نوعی عزت و غرور ملی را ارتقا می‌دهد. «خودکفایی» و برجسته‌سازی آن به عنوان یک اصل در رسانه ملی مدنظر است و هرگونه ابداع، اختراع یا بومی‌سازی و فناوری بعضاً به عنوان خبر اول رسانه ملی قرار می‌گیرد. شخصیت‌های علمی ایران در جهان و برجستگی علمی آنان در رسانه ملی مورد توجه قرار می‌گیرد (پروفسور صمیمی، برترین جراح مغز و اعصاب جهان) و از آنان در رسانه ملی تجلیل و سعی می‌شود از زبان آنان تصویری از ایران ارائه شود که غرورانگیز باشد.
تولیدات ملی‌گرانه در صدا و سیما نیز قابل توجه است: ساخت سریال امیرکبیر، میرزاکوچک‌خان جنگلی، کمال‌الملک، بوعلی‌سینا، مشروطه، تبریز در مه (عباس میرزا) و در چشم باد، به عنوان بخشی از هویت ایرانی در کنار سریال‌های مذهبی همچون یوسف پیامبر، امام علی، ولایت عشق (امام رضا)، تنهاترین سردار(امام حسن)، مختارنامه و مردان آنجلس آورده می‌شود. در بعد سلبی نیز سریال‌هایی مانند کلاه پهلوی، کیف انگلیسی را می‌توان دید که نفی‌‌کنندگان هویت ملی ـ مذهبی در تاریخ را معرفی می‌کنند. اما داستان‌هایی که می‌تواند منجر به تنش در هویت ملی ـ اسلامی شود مورد توجه قرار نمی‌گیرد. برای نمونه، تاکنون رسانه ملی اقدام به ساختن مجموعه‌هایی که جنگ‌های ایران و اسلام را نشان دهد نکرده است؛ بنابراین باید صدا و سیما را همانند مجمع تشخیص مصلحت، ابزاری دید که تنظیم کننده هویت اسلامی و ایرانی است و از تلازم آنان با ظرافت پیشگیری و تلاش نموده است سازگاری آنان را برجسته سازددر گفتمان غیریت ستیزی صدا و سیما در مقابل غرب نیز، هویت اسلامی ـ ایرانی توأمان به کار گرفته می‌شود. برای مثال، دشمنی امریکا با ایران از یک سو به ماهیت اسلام و انقلاب اسلامی نسبت داده می‌شود و از سوی دیگر به پیشرفت ایران؛ بنابراین در مسئله هسته‌ای هم رشد علمی ایران را عامل دشمنی امریکا معرفی می‌کند و هم ماهیت انقلاب اسلامی و دستگاه معرفتی آن را واجد تضاد و درگیری امریکا با ایران می‌داند؛ لذا می‌توان گفت که مهم‌ترین ابزار سازگار نمودن و همسو کردن اسلام و ناسیونالیسم، در حال حاضر صدا و سیمای کشور است و اطلاق نام رسانه‌ ملی به آن (که از درون آن نیز این نام استفاده می‌شود) برای ایجاد احساس تعلق ملی به آن است.
۷ـ تأثیر الگوی سازگاری اسلام و ناسیونالیسم بر منافع ملی
هنوز تعریف واحد و منسجمی از منافع ملی وجود ندارد و تنوع فهم‌ها و تعاریف از آن نشان می‌دهد که دستگاه معرفت شناختی، حاکمیت مستقر می‌تواند بر تعریف و اولویت‌های منافع ملی تأثیرگذار باشد. اما بخشی از منافع ملی تابع نگرش حاکم نیست بلکه به هویت ملی و جغرافیای یک کشور برمی‌گردد که قلمرو جغرافیایی جزو آن محسوب می‌شود. قبل از برشمردن منافع ملی و کامیابی‌ها یا ناکامی‌های این الگو در برآوردن آن لازم است به فهم منافع ملی در جمهوری اسلامی همت گماریم؛ چرا که اگر با تعاریف کلیشه‌ای یا جهانشمول به تحلیل منافع ملی در جمهوری اسلامی بپردازیم. احتمالاً از خصایص اختصاصی و فهم بومی آن دور خواهیم شد؛ بنابراین چیستی منافع ملی و نحوه تأمین آن در نظام جمهوری اسلامی الزاماً از مسیرهای تعریف شده نمی‌گذرد.
۱ـ۷ـ چیستی منافع ملی در جمهوری اسلامی ایران
همانگونه که ماهیت حقیقی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی ایران دارای تمایزها و افتراق‌های ماهوی با کشورهای دیگر است، منافع ملی آن نیز الزاماً منافع متعارف مادی تعریف نمی‌شود؛ لذا باید دید که «منافع ملی» با «مصالح اسلامی» چطور با هم همسو می‌شوند و چطور می‌توان نگرش‌های ایدئولوژیک و دینی را با منافع ملی همسو معرفی نمود؟ به تعبیر دیگر منافع اقتصادی، امت‌گرایی و عزت‌ ملی چگونه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی همسو می‌شوند؟ آیا منافع ملت همان مصالح اسلامی است؟ سئوالات فوق بخشی از منازعه روشنفکران و ملی‌گرا با نظام جمهوری اسلامی بوده است؛ چرا که آنان منافع ملی را عاری از نگرش ارزشی می‌دانند.
قبل از پرداختن به این مهم باید به تعریف منافع ملی پرداخت: به اهدافی که یک دولت در سطح بین‌المللی برای حفظ آنها تلاش می‌کند منافع ملی اطلاق می‌شود؛ بنابراین منافع ملی در عرصه بین‌الملل و در تعاملات فرامرزی معنا و مفهوم می‌یابد. منافع ملی از لحاظ درجه اهمیت به سه دسته تقسیم می‌شوند: ۱ـ منافع حیاتی: که با موجودیت یک دولت در ارتباط است و قابل مذاکره نیستند. ۲ـ منافع مهم: منافعی که دولت‌ها برای حفظ آنها در مذاکرات تلاش می‌کنند. ۳ـ منافع حاشیه‌ای: منافعی که تنها برای بالابردن قدرت چانه‌زنی یک دولت در مذاکرات ایجاد شده است و قابل چشمپوشی است (دانشنامه ویکی پدیا). ارائه تعریف عملیاتی در مورد منفعت ملی کشور خاص، نیازمند آشنایی با پتانسیل‌های مادی ـ‌ معنوی، سازگار و ساختار تصمیم‌گیری فرایندهای سیاسی و سبک رهبری در آن کشور است (کیانی، ۱۳۸۶، ص۲۱۱). از آنجایی که بین اهداف و منافع ملی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و این اهداف ملی است که باعث تشکیل نقش‌های ملی می‌شود، می‌توان گفت که منافع ملی، هدف‌های بنیادینی هستند که دولت‌ها در پی به دست آوردن یا نگهداشت آنها در پهنه‌ بین‌المللی‌اند. مفهوم منافع ملی را به ارزش‌ اساسی آن جامعه باید تعبیر کرد و نگاهبانی از یکپارچگی سرزمین و حاکمیت کشور، تأمین، رفاه عمومی، حفظ انگارگان سیاسی و پاسداری از راه و روش زندگی ملی را عنصر سازنده آن دانسته‌اند (عامری، ۱۳۷۸، ص۱۶)؛ بنابراین دولت‌ها در درجه اول به دنبال حفظ تمامیت ارضی خود می‌باشند. چیزی که تحت عنوان «امنیت وجودی» از آن یاد می‌شود و بنا به اصل سلسله مراتبی پس از تأمین این مهم است که به فکر تأمین رفاه اکثریت جامعه و نیز به کسب اعتبار بین‌الملل می‌پردازند (درویشی و فردی تازه کمند، ۱۳۸۷، ص۱۲۶).
برای انطباق نظری مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی ایران (پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی) می‌توان به نظریه سازه‌انگاری در روابط بین‌الملل استناد کرد. نخستین گزاره مهم در سازه‌انگاری توجه به مباحث هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی است؛ بنابراین ساختارهای فکری و هنجاری نیز به اندازه ساختارهای مادی اهمیت دارند؛ زیرا نظام‌های معنایی هستند که تعریف می‌کنند کنش‌‌گران چگونه باید محیط مادی خود را تغییر دهند. دومین گزاره اینکه هویت‌ها هستند که به منافع و کنش‌ها شکل می‌دهند (۷۳ ص ۲۰۰۲sterling.folker). سازه‌انگاران در تعریف هویت، آن را تعریف خود و کیستی خود در مقابل دیگری دانسته‌اند. از نظر آنها، هویت به دولت‌ها اجازه می‌دهد که جهان خود را معنا کنند و دیگر دولت‌ها را دوست یا دشمن خود تعریف نمایند. دولت‌ها با این تصورات درصدد تغییر یا حفظ وضع موجود بر می‌آیند. با کشوری متحد می‌شود یا علیه دیگران اقدام می‌کنند (۵۹، ۲۰۰۲، wilmer). در واقع روابط میان دولت‌ها بر اساس معنایی است که آنها برای هم قائل هستند و نه بر اساس قدرت و در این جاست که هویت به موضوعی مهم تبدیل می‌شود. هویت دولت از نظر الکساندرونت نظریه‌پرداز سازه‌انگار دو معنای مهم دارد: هویت اجتماعی دولت که شامل خصوصیات درونی، انسانی و مادی آن است و دیگری هویت اجتماعی که عبارت از معنایی است که کنش‌گر در نگاه به دیگران به خود می‌دهد (۹۶,۱۹۹۴، wendt). ونت‌ همکاری و منازعه دولت‌ها را پدیده‌ای مرتبط با هویت دولت‌ها تلقی می‌کند. مهم‌ترین پیامد مفهوم‌سازی هویت برای پدیده همکاری و منازعه این است که به شکل‌گیری منافع دولت‌ها در جهت همکاری یا منازعه کمک می‌کند. به عبارت دیگر، هویت هر دولت تلویحاً گویای‌ ترجیحات و کنش‌های بعدی آن دولت است. هر دولت بر اساس هویتی که به دیگران نسبت می‌دهد، آنها را می‌شناسد و منافع خود را تشخیص می‌دهد و همزمان از طریق عمل اجتماعی روزمره‌اش هویت خویش را بازتولید می‌کند (درویشی و فردی تازه کند، همان، ص۱۱۱). برخی معتقدند میان مسئولیت‌های فراملی و دولت دینی، آرمان حکومت جهانی واحد و… با منافع ملی که با حدود و ثغور جغرافیایی و هویت یک ملت خاص محدود می‌شود، تناقض وجود دارد (حقیقت، ۱۳۷۶، ص۲۵). اما کسانی که با توجه به مکتب سازه‌انگاری به تجزیه و تحلیل منافع ملی پرداخته‌اند اعتقاد دارند که این تمایز و تفکیک و تناقض بین منافع ملی و مصالح اسلامی دقیق نیست؛ چرا که این تقسیم بندی مستلزم تعریف و تعیین هویت ملی ایران بر اساس دو عنصر مجزای ایرانیت و اسلامیت است، در صورتی که این دو در ساختار هویت ملی ایران، عنصر واحدی را به وجود آورده‌اند که تجزیه‌ناپذیر است. اندیشه‌ تفکیک بین دو عنصر ایرانیت و اسلامیت در هویت ایرانی برخاسته از دو رویکرد ملی‌گرایی سکولار و اسلام‌گرایی آرمانی در مورد هویت و ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران است که جزئی از هویت ملی آن را نادیده می‌گیرد. آرمانگرایان اسلامی، هویت ملی ایران را فاقد ایرانیت می‌دانند و بر اساس نظام سیاسی در عصر حضور، ملت و ملیت را مردود می‌شمارند.ملی‌گرایان سکولار نیز نقشی برای اسلام در تکوین هویت ملی قائل نیستند؛ بنابراین همانگونه که تفکیک بین دو جزء ایرانی و اسلامی هویت ملی ایران امکان‌پذیر نیست، تفکیک بین منافع ملی و مصالح اسلامی نیز غیرممکن است؛ زیرا ارزش‌های اسلامی و انقلابی بخشی از منافع است (دهقانی فیروزآبادی، ۱۳۸۶، ص۱۵۱). از رهگذر بررسی اصل ۱۷۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌توان چنین نتیجه گرفت که نظام سیاسی جهت تصمیم‌گیری در عرصه روابط بین‌الملل، دارای دو راهنمای عمل اصلی است که عبارت است از: منافع ملی و مصالح دینی است. توجه توأمان به «منافع ملی» و «مصالح دینی» و اصل عدم تعارض بین این دو، مورد تأیید قانونگذار و رأی‌دهندگان به آن بوده است (افتخاری، ۱۳۸۶، ص۳۸).
برخلاف ملی‌گرایی لیبرال که منافع و اهداف ملی ایران را در منافع مادی و دفاعی و اقتصادی محدود می‌کند. اسلام‌گرایی منافع و اهداف نظم جهانی و ایدئولوژیک اسلامی را نیز به این دو اضافه می‌کند. نظم جهانی اسلامی به معنای استقرار و حفظ نظام سیاسی ـ اقتصادی بین‌المللی اسلامی است که جمهوری اسلامی در آن احساس امنیت می‌کند و منافع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی حفظ و گسترش مجموعه‌ای از ارزش‌های اسلامی ـ انقلابی است (دهقانی فیروز‌آبادی، ۱۳۸۴، ص۶۸). دو اصل حکمت و مصلحت در کنار عزت محورها و مبانی سیاست خارجی ایران قرار می‌گیرند. نهادینه‌شدن ولایت مطلقه فقیه به معنای حاکمیت مطلق و دولت و مصلحت نظام در قالب مجمع تشخیص مصلحت نظام، زمینه شکل‌گیری دولت ملی مدرن با ماهیت اسلامی را فراهم ساخته است. جمهوری اسلامی اگر چه دولتی سرزمینی است ولی کماکان به عنوان ام‌القرای جهان اسلام، مسئولیت‌ها و وظایف اسلامی فراملی دارد که حدود آن را مصلحت تعیین می‌کند. مصلحت نظام نیز فقط به حفظ حیات هستی و موجودیت جمهوری اسلامی ایران محدود نمی‌شود بلکه منافع حیاتی آن را نیز در بر‌می‌گیرد. دیگر اسلامیت تنها منبع هویت‌بخش نیست بلکه ملیت ایرانی و ایرانیت نیز عنصر دیگر هویت ملی است. واقع‌گرایی عناصر اسلامی و ایرانی را با هم ترکیب و تلفیق می‌کند (دهقانی، فیروزآبادی، ۱۳۸۴، ص۱۲۲). می‌توان نتیجه گرفت که بر اساس قاعده مصلحت و حکمت، منافع ملی‌ اگر با موجودیت نظام جمهوری اسلامی پیوند بخورد، تأمین منافع ملی بر مصالح اسلامی در اولویت قرار می‌گیرد (دهقانی، فیروزآبادی، ۱۳۸۴، ص۱۲۳).
۲ـ۷ـ شاخص‌های منافع ملی در جمهوری اسلامی
رویکردها و رهیافت‌های متعدد و متنوعی در مورد مفهوم و مدلول منافع ملی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است. هر یک از این دیدگاه‌ها بر ابعاد، عناصر و وجوه خاصی از منافع ملی کشور تأکید می‌ورزند. این اختلاف‌نظرها ناشی از ارزش محور بودن منافع ملی است. یعنی اختلاف در مورد اینکه مهم‌ترین، بهترین و عالی‌ترین ارزش ملت ایران کدام است؟ ویژگی ارزش منافع ملی باعث می‌شود که تحلیلگران و تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی بر اساس آنچه بهترین ارزش برای ملت و کشور می‌دانند به داوری ارزشی بپردازند. افزون بر این، حتی اگر منافع ملی را یک واقعیت عینی نیز بدانیم، باز این امر به قوت خود باقی است؛ زیرا تصمیم‌گیرنده و تحلیلگر سیاست خارجی است که نهایتاً در مورد میزان انطباق ارزش‌های تجلی یافته در تصمیم و عملکرد سیاست خارجی با آن واقعیت عینی قضاوت می‌کند؛ از این رو می‌توان گفت منافع ملی عالی‌ترین اهداف و والاترین ارزش‌هایی (مادی و معنوی) است که در چارچوب نظام هنجاری و ارزش جامعه ایران به صورت بیناذهنی تعیین و تعریف می‌شود. به عبارت دقیق‌تر، منافع ملی جمهوری اسلامی ایران عبارت است از: آرمان، آمال، آماج، ارزش‌ها و نیازهای ادراکی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک ملت ـ دولت دارای حاکمیت، در رابطه با سایر بازیگران بین‌المللی که به صورت بیناذهنی تکوین و تعریف می‌شود؛ بنابراین در تعریف و تعیین منافع ملی جمهوری‌اسلامی ایران، چند اصل را باید رعایت کرد؛ اول‌، نظام ارزشی و هنجاری که ارزش‌های ملی از آن نشأت می‌گیرد را باید مدنظر قرار دارد. دوم آرمان‌ها ـ ارزش‌ها، انتظارات و هنجارهای ملی که به صورت بیناذهنی ساخته و پذیرفته شده و ملت ایران تأمین آن از طریق سیاست خارجی را لازم و ضروری می‌پندارد و باید لحاظ کرد؛ به گونه‌ای که برداشت و تلقی مردم از ارزش که به عنوان یک منفعت ملی در سیاسی خارجی پیگیری می‌شود، سازگار و همسان باشد. سوم، ماهیت و هویت نظام جمهوری اسلامی را باید محفوظ داشت؛ زیرا هویت اسلامی جمهوری اسلامی ایران نقش تعیین کننده‌ای در تعیین و تعریف منافع ملی ایران ایفا می‌کند. این بدان معناست که در تعریف و تبیین عناصر و مصادیق منافع ملی ایران باید هر دو دسته از ارزش‌های اسلامی و ایرانی را لحاظ کرد (دهقانی، فیروزآبادی، ۱۳۹۱، ص۲۴). به لحاظ مباحث و ملاحظات ذکر شده به عنوان یک چارچوب، می‌توان میدان عملیاتی منافع ملی نظام جمهوری اسلامی، ایران را تحلیل نمود. یکی دیگر از خصایص منحصر به فرد نظام جمهوری اسلامی تضاد و کشاکش دائمی و مستمر بین منافع تعریف شده‌اش با قدرت‌های بزرگ است؛ بنابراین باید تأمین منافع ملی ایران را در درون بحران و نزاع جستجو نمود. بخش زیادی از منافع ملی ایران در روابط دو سویه و معمولی و بده‌، بستان به دست نیامده است که عرصه بین‌الملل «نبرد اراده‌ها» بوده است؛ بنابراین ارزش منافع ملی ایران زمانی ارزشمند‌تر جلوه می کند که بدانیم این منافع در یک فضای نابرابر از جهت قدرت سیاسی، دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای و نظامی و اقتصادی به دست آمده است؛ لذا ایران برای حفظ یا گسترش منافع ملی تعریف شده‌اش صرفاً در قالب‌ها و روش‌های عرفی بین‌المللی عمل نکرده است بلکه برخی از منافع خود را در پرتو مبارزه و چالش نابرابر به دست آورده است. علاوه بر آن، منافع مهم و حتی حیاتی ایران (وجود نظام مستقر) نیز در سایه مبارزه حفظ شده است.
منافع ملی و منطقه‌ای و اهداف جمهوری اسلامی به صورت دائم مورد تهدید و هجمه و تخریب بوده است؛ بنابراین در این شرایط باید داشته‌ها و نداشته‌های جمهوری اسلامی در روابط بین‌الملل را درک نمود. علاوه بر سنگ‌اندازی و مخالفت با ایران جهت دستیابی به منافع ملی خود، حفظ وضع و منافع موجود نیز در پرتو دفاع حفظ شده است و داشته‌‌های ایران هیچ موقع در شرایط عادی و غیربحرانی محفوظ نبوده است. قله مبارزه غرب علیه ایران، حذف اصل حاکمیت از عرصه بین‌الملل و ایران بوده است؛ بنابراین ارزش حفظ منافع ملی زمانی برجسته‌تر جلوه می کند که نه تنها ایران از حیات همه‌جانبه خود دفاع کرده است بلکه توانسته است در ذیل سایه تهدیدات مختلف، سیاسی، اقتصادی و نظامی به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شود و این همه را صرفاً به پشتوانه‌ ملت و بسیج ملی و عمومی انجام داده است؛ چرا که ایران در مقایسه با قدرت‌ها، ابرقدرت‌های رقیب، غیر از قدرت بسیج‌گری، شاخص برتری در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، نظامی و سیاسی نداشته است. عبارت معروف امام خمینی که: «امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» زمانی مطرح شد که سفارت و گروگان‌های امریکایی در ایران بودند؛ بنابراین توکل به خدا و اعتماد ملی به پشتوانه ملت، عامل مهم در اعلام چنین مواضعی است؛ پس ایستادگی نظام جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطه را باید به دو عنصر اصلی یعنی همراهی ملت (ناسیونالیسم) و رهبری دینی (اسلام) ارجاع داد. تلاقی و همسویی این دو تاکنون توانسته است منافع حیاتی و مهم کشور و ارزش‌های حاکم را حفظ نماید.
در منازعه بین‌المللی، حفظ اصل نظام جمهوری اسلامی که از «اوجب واجبات» است، یکی از اصلی‌ترین منافع ملی است که تاکنون هم حفظ شده است و هم در موضع هجومی بوده است. از نگاه امام خمینی حذف منافع حیاتی (وجود نظام جمهوری اسلامی) ایران برای یک لحظه از شعاع نگاه غرب و خصوصاً امریکا خارج نشده است و از هیچ توطئه‌ای برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران خودداری نکرده‌اند، اما اینکه نتوانسته‌اند منافع حیاتی را به چالش بشکند را باید به این باور امام خمینی ارجاع داد که: من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده‌ میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌اله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین‌ابن‌علی(ع) می‌باشد. آن حجاز که در عهد رسول‌اله(ص) مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی‌کردند و با بهانه‌هایی به جبهه نمی‌رفتند که خداوند تعالی در سوره توبه با آیاتی آنان را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل، در منبر به آنان نفرین نمودند و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بد رفتار ‌کردند و از اطاعتش سرباز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل شده و در تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهداء(ع) آن کردند که شد و آنان که در شهادت دست آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می‌بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه‌ها و مردم پشت جبهه‌ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری‌ها می‌کنند و چه حماسه‌ها می‌آفرینند. و می‌بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمک‌های ارزنده می‌کنند (وصیت‌نامه امام خمینی، ج۲۱، صحیفه امام، ص۴۰)؛ بنابراین ملتی که از نگاه امام «اسلام باید بدان افتخار کند» می‌تواند با چنین آمادگی مثال‌زدنی منافع ملی خویش را حفظ و ثابت نماید که حفظ منافع ملی صرفاً به توازن قوا وابسته نیست بلکه به هویت و نگرش ملتی بستگی دارد که تصمیم گرفته است از هویت و منافع خویش با همه وجود دفاع نماید و از تجربه تاریخ معاصر و صدر اسلام به عنوان تجربه‌ای ذی‌قیمت استفاده می‌کند.
مؤلفه‌‌های منافع ملی که در سایه همراهی اسلام و ناسیونالیسم در ایران حفظ شده یا به دست آمده را می‌توان در موارد ذیل خلاصه نمود: فائق آمدن بر انواع طراحی‌ها و توطئه‌های پیچیده اقتصادی، اطلاعاتی، امنیتی، رسانه‌ای و سیاسی که تبلور عینی آن را می‌توان در موارد ذیل مشاهده نمود:
۱ـ تحمیل جنگ هشت ساله (تغییر ساختار)؛
۲ـ تلاش برای فروپاشی در درون؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...