صواب است بیش ازکشش بند کرد کـه نــتـوان سـر کشــته پیوند کرد
خــــــــداوند فرمان و رای و شـکـوه ز غــوغــای مـردم نگــردد ســتوه
سر پــــــر غرور از تحمل تهــــــی حــرامــش بــــود تــاج شاهنشهی
(همان: ۲۲۱)
به نظر سعدی خشم و غضب باعث از بین رفتن عقل و تدبیر می‌گردد. و بی‌صبری و بی تحملی باعث از بین رفتن خرد و دانش می‌شود. سعدی صبر را پایه و مایه همه فضایلی می‌داند که به انسان شأن و شخصیّت می‌بخشد و هویّت او را در همبودی جامعه تعیین می‌کند. هر حرکت خیری که منبعث از تدبیر و عقل است، از صبوری و شکیبایی ریشه می‌گیرد. سعدی آنچان بر این امر تأکید می‌کند که صبر را عین عقل و عقل را همان صبر جلوه می‌دهد.
نگـویم چـــــــــو جنگ آوری پـای دار چـو خشــم آیـدت عقل بر جای دار
تحّمُل کند هـــــــرکه را عقّّـــل هست نه عقلی که خشمش کند زیر دسـت
چـــو لشــکر برون تاخت خشم از کمین نه انصاف مــــــــاند نه تقوا نه دین
ندیدم چنین دیـــــــو زیر فلــــــــک کزو مـــــــی گریزند چندین ملـک»
(همان: ۲۲۸)
۵-۱-۹- صبر مایه عزّت و بزرگی است
سعدی معتقد است، صبر برای آدم عزّت و بزرگی به بار می‌آورد و باعث می‌شود دیگران به خاطر این فضیلت که رفتار و کردار انسان را تحت تاًثیر قرار می‌دهد احترام بگذارند. از ابیات سعدی چنین به نظر می‌رسد که صبر و شکیبایی شخصیّت انسان را پرورش می‌دهد و برای انسان وقار و متانت به بار می‌آورد. انسان‌های با وقار شایسته تکریم هستند زیرا رفتارآنان به آسانی دیگران را تحت تاًثیر قرار می‌دهد و احترام برانگیز است.
پایان نامه
خـــردمـنـــد مـردی در اقـصـای شــام گــرفت از جـــهان کنـج غاری مقام
بــه صـبـرش در آن کنــج تــاریک جای بـــــه گنـــج قناعـت فرو رفته پای
شـنـیـدم کـــه نـامش خدا دوسـت بـود ملک سیرتی، آدمـــی پــوست بـود
بـــزرگـان نـــهـادنــد سر بـــــر درش کــــــه در می نیامد به درها سرش
تمـنــــــا کـنــــد عـارف پــــــاکـباز بــه در یــوزه از خویـشتن ترک آز»
(همان : ۲۳۵)
سعدی در ابیات بالا نشان می‌دهد که فضیلت صبر و قناعت همیشه توأم با خرد و دانایی هستد. یعنی این که صبر محصول بلا فصل عقل و اندیشه است و از آن مایه می‌گیرد. چون این صفات در کسی جمع شوند رفتار او خردمندانه می‌شود. مردم با دیدن رفتار با سکون و اندیشمندانه او به طرفش جلب می‌شوند و او را به عنوان فردی گزیده و صاحب رای تکریم می‌کنند.
۵-۱-۱۰٫ صبر و شیرینی به امید وصال
سعدی بر این باور است که وصال به این خاطر چنین شیرین و گوارا است زیرا که با صبری تلخ حاصل گشته است. و اگر ایّام تلخ صبوری نبود وصال هم ممکن نبود. هرچه صبوری تلخ‌تر باشد شهد وصال شیرین‌تر است. ضمن اینکه او در این ابیات با ایهام به درخت «صبر» که دارای میوه بسیارتلخی است هم نظر دارد. سعدی می‌گوید: انتظار و صبر کردن برای گشایش و امید به دیدار دوست و محبوب اگر چه تلخ و سخت است. لیکن، تحمل سختی‌ها با یاد دوست و برای او لذّت بخش و سرشار از کیفیتی روحانی است. پاداش این صبر با چیزهای مادی و معمولی قابل تصور نیست زیرا این حظی روحانی و از دل و جان آدم سرچشمه می‌گیرد.
«خوشا وقت شـــــــوریدگان غمـش اگــر زخـم بیـننـد وگـر مـرحـمـش
گـــــدایـآنــی از پـادشـاهــی نفـور بـه امـیـدش انــدر گـدایـی صـبـور
دمـــادم شـراب الـــم در کــشــنـد وگـــر تلـــخ بینـنـد دم در کـشند
بــلای خـمـار اســت در عـیـش مُـل سلحـدار خـــار اسـت بـا شـاه گـل
نـه تـلخ است صبری که بر یاد دوست که تلـخی شـکر باشد از دست دوست
مـــلامـت کشـانـنـد مـــسـتـان یار سبک تــــر بـرد اشـتر مـسـت بــار»
(همان: ۲۹)
سعدی معتقد است آنچه که باعث می شود انسان بتواند در عشق به مقصد نایل آمد، صبر است و صبری که البته برای دوست و به امید روز وصل است حتی فکر کردن به آن هم شیرین است.
۵-۱-۱۱- پاداش صبر:
سعدی بر این باور است که صبر، اسقامت و پایداری برای رسیدن به هدف اگر چه سخت و طاقت فرسا است امّا چون نتیجه‌ی مطلوب و خوشایند دارد شیرین است. سعدی نشان می‌دهد که ابرام و پافشاری برای رسیدن به هدف را هر چند دشوار و با سختی‌های فراوانی همراه است ولی چون نتیجه بدهد دل انگیز و زیباست. صبور و حمول دو ویژگی است که طالب باید برای بدست آوردن مطلوب داشته باشد یعنی اینکه صبور و بردبار باشد. کیمیاگری کاری است که مستلزم دقّت و حوصله فراوان است. هرگونه شتاب در این کار ضمن بارآوردن صدمات جانی، جوینده را از نتیجه دور می‌کند. سعدی با اشاره به این که کیمیاگری را کاری نیازمند به صبر و حوصله می‌داند به طور غیره مستقیم فرایند صبر را کیمیا می‌داند که البته در نزد هر طالب راهی نیست.
طــلــب کــــار بــایــد صبــور و حـمــول که نـشـنـیـده‌ام کـیـمـیــاگــــر مـلــول
(همان: ۲۹۹)
پس از چندین تحمّـل‌‌ها کـه زیر بار غم کردی شـب غــم‌های سعدی را مگر هنگام روز آمد
(‌همان: ۳۱۰)
۵-۱-۱۲- صبر سیرت صاحب دلان است
سعدی باور دارد که حتی چاره عشق تنها به دست صبر گشوده می‌شود و کسی که در این راه بی صبری کند به جایی نمی‌رسد او صبر کردن را سیرت اهل صفا می‌نامد و اشاره می‌کند که عاشق صادق باید محبت ورزد و شرط محبت نیز وفاداری و ماندن بر دوستی است که در راه دوست و برای رسیدن به وصل صبوری ورزد.
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چاره‌ی عشق احتمال شرط محبـت وفاست
(همان: ۴۷۱)
۵-۱-۱۳- صبر شرط وفاداری است
سعدی بر این عقیده است، کسی که ادعای وفاداری می‌کند باید نخست صبور باشد و بداند که صبر کردن چه مشکلاتی دارد. آن کس که در میدان صبر آزموده نشده است نمی‌تواند چنین ادعایی داشته باشد. لاجرم، کسی برنده میدان عشق است که بتوان با صبر ادعای خود را اثبات کند.
هر که بـا غـمـزه‌ی خـوبـان سـر و کاری دارد سست مهر است که بر داغ جفا صابر نیست
هــم دانــنـد کـــه سودا زده‌ی دلــشــده را چاره صبر است و لیکن چه کند قادر نیست
(همان: ۵۰۳)
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم هـر که از دوسـت تحـمـل نکند عهد نپاید
(همان:۵۸۰)
مـن از تــو روی نـپـیـچـم گــرم بــیــازاری که خــوش بـود ز عزیـزان تـحمـل خـواری
(همان:۷۱۰)
سعدی می‌گوید، اگر چه صبر از روی دوست کاری دشوار و سخت است، امّا شرط وفاداری صبوری است. کسی که تاب این مرحله را ندارد، سزاوار وصل نیست. و تنها چاره صبوری است که در آن امید به بار می‌نشیند. سعدی در سراسر آثار خود به این موضوع اشاره می‌کند. و صبر را به عنوان مرحله آزمون اثبات صداقت عاشق ضروری می‌داند:
صبر از وصـال یـار مـن برگشـتن از دلدار من گر چـه نـبـاشد کار من هم کار از آنم میـرود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...