پاسخ سوال دوم تحقیق که عبارتست از “استراتژی­ های بر اساس کمک به کیفیت و بر اساس منابع در دسترس چگونه اولویت­ بندی می­شوند و سهم هر استراتژی از کل استراتژی­ها چقدر است؟"، با مقایسه زوجی استراتژی­ های کیفیت بر مبنای منابع مدیریت کیفیت و توانایی ارتقاء کیفیت ( جداول 4-18و 4-19)، به روش تجزیه تحلیل شبکه­ ای فازی در جدول 4-23 آورده شده است. استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) 8/29 درصد از کل منابع را به خود اختصاص داده است و طبق نظر تیم تصمیم بالاترین اولویت را در بین هشت استراتژی داراست. دومین اولویت مربوط به استراتژی استفاده مستمر از دانش افراد (UHK) است که سهم 8/17 درصدی را داراست. اولویت سوم به استراتژی رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) با میزان سهم 5/15 درصد اختصاص دارد. استراتژی مدیریت مستمر اطلاعات کیفی (QIM) با داشتن سهم 3/11 درصدی در اولویت چهارم قرار می­گیرد. اولویت پنجم در بین هشت استراتژی، کنترل مستمر هزینه های کیفیت (CQC) می­باشد که از نظر تیم تصمیم این پژوهش، سهم 10 درصدی را داراست. ششمین اولویت در بین استراتژی­ها، چک کردن مداوم شکست ها (CHF) با سهم 7/6 درصد می­باشد. استراتژی­ های انتقال مداوم بازخوردهای مشتریان (TCF) و رسیدگی دوره­ای کیفیت توليدکننده و مشتری (PQA) به ترتیب با سهم 7/4 و 2/4 در اولویت هفتم و هشتم قرار می­گیرند.

 

پاسخ به سوال سوم

سوال سوم تحقیق عبارتست از “منابع سه­گانه سازمانی، انسانی و تکنولوژیکی به استراتژی­ های مختلف چگونه تخصیص می­یابد؟". پاسخ به این سوال پس از نرمالایز کردن منابع مورد نیاز بر اساس منابع در دسترس (جدول 4-25، 4-26 و 4-27) و محاسبه­ی کمبود و اضافه بار (جدول 4-28)، در مدل اصلاح شده برنامه­ ریزی آرمانی آورده شده است.

بحث و نتیجه ­گیری

در این پژوهش منابع انسانی با بیشترین سهم، نقش بسیار تعیین کننده ­ای در افزایش کیفیت محصولات دارند.منابع انسانی ارزشمندترین منبع سازمانهای امروزی به شمار می‌آیند چراکه به تصمیمات سازمانی شکل داده، مسایل و مشکلات سازمان را حل نموده و بهره‌وری را عینیت می‌بخشند و موفقیت سازمانها تا حد زیادی به روحیات، تلاش، انگیزش و رضایت منابع انسانی آنها بستگی دارد (نعمتی، 1393). سهم منابع سازمانی در این پژوهش به اندازه­ نیمی از سهم منابع انسانی می­باشد. اما نمی­ توان از اهمیت منابع سازمانی همچون فرهنگ سازمان، سیاست­های سازمانی، سیستم مدیریتی و روابط رسمی و غیر رسمی سازمان غافل شد. فرهنگ سازمان باید با استراتژی­ های سازمان هم­خوانی داشته باشد (زارعی، 1386). بر خلاف تصوری که نسبت به منابع تکنولوژیکی وجود دارد، این منبع در این پژوهش با اختلاف کمی نسبت به منابع سازمانی در اولویت آخر قرار گرفت. این نتیجه می ­تواند نشان دهنده این موضوع باشد که تکنولوژی هیچگاه نمی­تواند خلاء ناشی از عملکرد ضعیف نیروی انسانی را پر کند و یا به اندازه­ای که نیروی انسانی می ­تواند در افزایش کیفیت و بهره­وری موثر باشد، سازمان را به سمت بهبود پیش ببرد.
استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) با فاصله­ی نسبتا زیادی از سایر استراتژی­ها در اولویت قرار گرفته است. این استراتژی که به یک سیستم مستند سازی دارای استاندارد­های مدیریت کیفیت اشاره دارد، می ­تواند نقش بسیار مهمی را در ارتقاء کیفیت محصولات ایفا کند. دلیل این امر می ­تواند تاثیر دراز مدت این استراتژی بر پیشرفت فنی و بهبود نگرش کارکنان و مشتریان باشد. دومین اولویت به استراتژی استفاده مستمر از دانش افراد (UHK) اختصاص دارد. این استراتژی به این دلیل که به منابع انسانی یعنی مهمترین منابع مدیریت کیفیت با سهم تقریبا دوبرابری مربوط می­ شود، می­بایست جایگاه ویژه­ای در برنامه ­های دراز مدت سازمان داشته باشد.كارشناسان مدیریتی بر این اعتقادند كه عدم توجه به دانش كاركنان و خلاقیت آنها موجب می شود كه كاركنان انگیزه خود را از دست بدهند (مفاخری، 1394). البته بدیهی است كه تنها شركت­هایی در جهت بهبود وضعیت خود در این عرصه اقدام جدی انجام می­ دهند كه برای آنها موفقیت و دست یابی به مزیت رقابتی واقعاً اهمیت داشته باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
نگرش بلند مدت سازمان در هدف گذاری کیفیت که با عنوان استراتژی رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است، در بین هشت استراتژی در جایگاه سوم قرار دارد. برنامه‌ریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیش‌بینی‌های آینده می‌پردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است (کوبین، منیزبرگ و رابرت، 1997). این امر می ­تواند اهمیت بسیار زیاد نگرش استراتژیک به اهداف کیفی را به خوبی مشخص کند. استراتژی مدیریت مستمر اطلاعات کیفی (QIM) که در اولویت چهارم این رتبه بندی قرار دارد، این مفهوم را می­رساند که سیستم مدیریت کیفیت با وجود یک سیستم اطلاعاتی کارآمد کامل می­ شود. زیرا این اطلاعات کیفی ثبت شده در سیستم اطلاعاتی مدیریت کیفیت هستند که سازمان را در شناسايي فرصت‌هاي پيشرفت در سازمان، شناسايي مشكلات ريشه‌اي، ايجاد عمليات اصلاحي مؤثر و جلوگيري از رخداد مشكلات بالقوه براي سازمان یاری می­ کنند.
استراتژی کنترل مستمر هزینه­ های کیفیت (CQC) در جایگاه پنجم در بین هشت استراتژی قرار دارد. دلیل این امر می ­تواند این باشد که می­توان به تمرکز بر روی هزینه­ها اولویت پایین­تری در مقایسه با موارد مهم تری همچون رویکرد سیستمی در مدیریت کیفیت و استفاده از مهارت و دانش کارکنان برای جلوگیری از افت کیفیت را نسبت داد. در این پژوهش کنترل هزینه­ های مرتبط با کیفیت می ­تواند تاثیر کمی در سازمان مربوطه داشته باشد. استراتژی چک کردن مداوم شکست­ها (CHF) از نظر تیم تصمیم ششمین اولویت را داراست. این به آن معنی است که بیشتر از اینکه به شکست­ها پرداخت، باید به جلوگیری از ایجاد آن­ها فکر کرد. بنابراین اگر در سازمان پیشگیری از شکست حرف اول را بزند، نیاز به منابع کمتری برای این استراتژی داریم زیرا شکست کمتری در سازمان اتفاق می­افتد.
هفتمین اولویت به انتقال مداوم بازخوردهای مشتریان (TCF) می­رسد. بر خلاف انتظار، این استراتژی نیاز به منابع مدیریت کیفیت کمی دارد. از نظر تیم تصمیم این کار می ­تواند توسط خود کارکنان در دل استراتژی­ای که در اولویت دوم قرار گرفت یعنی استراتژی استفاده از دانش کارکنان، انجام شود و نیاز به تخصیص دوباره­ی منابع قابل توجه­ای برای این کار نمی ­باشد. به این ترتیب که هر یک از کارکنان شرکت در فرآیندی سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده،‌ به علت تعامل مستقیم با مشتری، از میزان رضایت او آگاه می‌شود و داده‌ها را در اختیار مدیران قرار می‌دهد.اخرین اولویت طبق نظرسنجی انجام شده به استراتژی رسیدگی دوره­ای کیفیت تولید کننده و مشتری (PQA) می­رسد. این استراتژی طبق تعریف، مشورت تولید کننده با مشتریان برای تولید محصولات طبق سلیقه و میل آن­ها و در حد بهایی است که آن­ها پرداخت می­ کنند. از نظر تیم تصمیم این پژوهش، این کار نیاز به صرف منابع و امکانات زیادی ندارد.
در مرحله­ بعدی تحقیق، پس از اینکه نرمال سازی و مدل سازی انجام شد، مدل برنامه­ ریزی آرمانی حل و مشخص شد که کدام استراتژی­ها دارای اضافه­بار () و کدام یک دچار کمبود () هستند. نتایج حل مدل برنامه­ ریزی نشان داد که سه استراتژی دچار کمبود منابع و سه استراتژی دارای اضافه­بار هستند. استراتژی مدیریت مستمر سیستم کیفیت (MQS) کمبود 58 درصدی را نشان می­دهد. با توجه به اهمیت و اولویت این استراتژی، در بین دیگر استراتژي­ها، می­بایست منابع بیشتری به آن اختصاص داده شود و این کمبود جبران شود. انحراف منفی این استراتژی می ­تواند از طریق ضریب بزرگتر از 1 بدست آمده از تقسیم مقدار واقعی بر مقدار هدف، پوشش داده شود. به این معنی که با افزایش منابع مربوط به این استراتژی این انحراف از بین می­رود.
استراتژی چک کردن مداوم شکست­ها (CHF)، اضافه­بار 5/86 درصدی را نشان می­دهد. با توجه به اینکه این استراتژی در اولویت ششم می­باشد، منابع تخصیص داده شده در واقعیت بسیار بیشتر از نیاز آن می­باشد و می­بایست منابع تخصیص داده شده را طبق ضریب بدست آمده که کوچکتر از 1 می­باشد، کاهش داد. استراتژی بعدی که رویکرد دائمی به سمت هدف (ATT) است با 20% کمبود منابع مواجه است. این استراتژی در مقایسه با استراتژی اول، فاصله­ی کمتری با مقدار منابع مورد نیاز دارد. این انحراف منفی با افزایش 24 درصدی منابع، از بین خواهد رفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...