کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



  • اطلاعات فضای زمین

 

سیگینت[۶۳]
اطلاعات علائم از رهگیری سیگنال‌ها به دست می‌آید و می‌تواند شامل یک یا ترکیبی از اطلاعات زیر باشد :

 

  • تمامی اطلاعات ارتباطی (کومینت)[۶۴]

 

  • اطلاعات الکترونیکی (الینت)[۶۵]

 

    • اطلاعات مخابراتی دستگاه‌های خارجی(برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: Herman, 1996: 66-72)

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

در جامعه اطلاعاتی آمریکا سازمان امنیت ملی مسئولیت جمع‌ آوری، تحلیل و گزارش اطلاعات سیگینت را بر عهده دارد.
ماسینت[۶۶]
اخباری است که طی فرایند تحلیل کمی وکیفی ویژگی‌های فیزیکی اهداف و وقایع با هدف شناسایی آنها تولید می‌شود. مثال بارز آن استفاده از نمونه‌برداری از ترکیب شیمیایی آب و هوا برای شناسایی وجود موارد رادیواکتیو در منطقه است.
هیومینت[۶۷]
اطلاعات انسانی از منابع انسانی به دست می‌آید. عموماً هیومینت مترادف جاسوسی و عملیات‌های مخفی در نظر گرفته می‌شود. در حالی که این گونه جمع‌ آوری بیشتر توسط جمع‌ آوری کنندگان آشکار نظیر دیپلمات‌ها و وابستگان نظامی انجام می‌پذیرد. اطلاعات انسانی اساساً توسط سیا، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و اف‌بی‌آی استفاده می‌شود. سیا وظیفه هماهنگی و هدایت اطلاعات انسانی جامعه اطلاعاتی آمریکا را برعهده دارد(برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: Herman, 1996:61-66).
اُسینت[۶۸]
اطلاعات منابع آشکار آندسته از اطلاعاتی است که به صورت عمومی از طریق رادیو، تلویزیون، مجلات، اینترنت، پایگاه‌های داده‌های اقتصادی و ویدیو گرافیک و نقاشی به دست می‌آید.
اطلاعات فضای زمین[۶۹]
آندسته از اطلاعاتی هستند که به توصیف ویژگی‌های زمین، و شناسایی ویژگی‌ها و شاخصه‌های فیزیکی اقدامات انسانی بر سطح زمین می‌پردازند. نمونه‌هایی از محصولات ناشی از این دسته از اطلاعات، تصاویر، نقشه‌ها و تحلیل‌هایی هستند که در مورد توپوگرافی یا تغییرات در سطح زمین در مناطق خاص تولید می‌شوند.
سازمان اطلاعات مرکزی (سیا)
مسئولیت سیا که یک سرویس اطلاعاتی مستقل است، به دست آوردن اطلاعات و تحلیل آن در خصوص دولت‌ها، شرکت‌ها و افراد دیگر کشورها (خارجی) و گزارش این اطلاعات به دست آمده و پردازش شده جهت بهره‌برداری به مدیر اطلاعات ملی و دولت آمریکاست. غیر از این دو وظیفه، وظیفه سوم سیا که به عنوان «دست پنهان»[۷۰] دولت آمریکا شناخته می‌شود، اجرای عملیات‌های پنهان به هدایت رییس جمهور ایالات متحده یا رییس اطلاعات ملی است.
وظایف سیا
طبق سایت رسمی سیا وظایف این سازمان به شرح زیر است :

 

  • جمع‌ آوری اطلاعات از طریق منابع انسانی و دیگر روش‌ها با توجه به اینکه این سرویس پلیس، احضاریه یا قدرت اجرای قانونی را نداشته و وظیفه امنیت داخلی بر عهده او نیست.

 

  • ارتباط دادن و تخمین زدن اطلاعات مرتبط با امنیت ملی و فراهم آوردن تمهیدات جهت پخش این گونه اطلاعات.

 

  • فراهم کردن جهت‌گیری کلی و هماهنگی برای جمع‌ آوری اطلاعات ملی خارج از آمریکا از طریق منابع انسانی توسط اعضای جامعه اطلاعاتی که این فعالیت توسط آن سازمان‌ها مورد تصویب جامعه اطلاعاتی قرار گرفته باشد و برعهده داشتن مسئولیت هماهنگی دیگر سازمان‌ها، بخش‌ها و یا واحدهای دولتی ایالات متحده که وظیفه جمع‌ آوری در حیطه وظایف کاری آنان منظور شده است و اطمینان از حصول بیشترین بهره‌برداری از این منابع و حداقل کردن ریسک برای ایالات متحده در مشارکت در این گونه جمع‌ آوری.

 

  • اجرای دیگر وظایف مرتبط با اطلاعات که بر روی امنیت ملی تاثیرگذار است و توسط رییس جمهور یا رییس اطلاعات ملی ممکن است هدایت گردد.

 

چارت سازمانی سیا
براساس اطلاعات موجود در سایت سازمان سیا(www.cia.gov)، در حال حاضر سازمان سیا دارای ساختار زیر است:
همانطور که از ساختار فوق برمی‌آید، معاونت پشتیبانی وظیفه پشتیبانی اداری و مالی از فعالیت‌های سازمان سیا را برعهده دارد. معاونت علم و فن‌آوری سازمان سیا وظیفه تولید تکنولوژی‌های جدید برای کاربرد در فعالیت‌های اطلاعاتی سازمان را برعهده دارد و علاوه بر آن جمع‌ آوری فنی در سازمان با مدیریت این معاونت انجام می‌شود. معاونت خدمات پنهانی قلب عملیاتی سازمان سیا است و تمام فعالیت‌های مربوط به جمع‌ آوری اطلاعات انسانی (جاسوسی) و اقدام پنهان توسط افسران این معاونت انجام می‌گیرد. معاونت اطلاعات نیز وظیفه تجزیه و تحلیل اطلاعات را برعهده دارد(Johnson, 2006: 90-92; www.cia.gov).
**********
نگاه اجمالی به ساختار جامعه اطلاعاتی آمریکا و به طورخاص چارت سازمانی و وظایف سازمان سیا نشان دهنده آن است که جامعه اطلاعاتی آمریکا در راستای پشتیبانی اطلاعاتی و شناختی از فرایند سیاست‌گذاری تکامل یافته است. همانطور که از مطالب این فصل برمی‌آید، کارکرد تمامی سازمان‌های اطلاعاتی تولید اطلاعات از اهداف وموضوعات مختلف است. در این میان چنین به نظر می‌رسد که سازمان سیا با مسئولیت تولید اطلاعات انسانی و تحلیل ‌مسائل مربوط به امنیت‌ملی آمریکا و هم‌چنین اجرای وظایف اطلاعاتی مرتبط با امنیت‌ملی هر دو نقش شناختی و اجرایی در سیاست خارجی را دارد. فصول بعدی این بخش با نگاهی عمیق‌تر این موضوع را بررسی خواهند کرد.
فصل چهارم: سازمان سیا و پشتیبانی شناختی از سیاست‌گذاری خارجی
همانطور که در بخش اول اشاره شد، پشتیبانی شناختی اصلی‌ترین نقش سازمان‌های اطلاعاتی در سیاست‌گذاری است. فرضیه اصلی این تحقیق نیز بر پایه چارچوب ‌نظری موجود، بر آن است که مهمترین نقش سازمان سیا در سیاست خارجی ایالات متحده در دوره زمانی مورد نظر تحقیق، پشتیبانی شناختی از سیاست‌گذاری بوده است. از این رو فصل حاضر تلاش می‌کند با بررسی برخی از عملیات‌های اطلاعاتی سازمان سیا، نقش این سازمان در پشتیبانی شناختی از سیاست‌خارجی را بازنمایی کند.
پروژه مجیک و آلترا[۷۱]: نقش اطلاعات در جنگ‌جهانی دوم
اگرچه عملیات‌های مجیک و آلترا در محدوده‌ تمرکز این پژوهش نمی‌گنجند(نقطه تمرکز تحقیق ۱۹۴۵ به بعد و اقدامات مربوط به سازمان سیا است) و حدود ۶ سال قبل از تاسیس سازمان سیا و توسط واحدهای اطلاعات نیروهای نظامی آمریکا و انگلستان در خلال جنگ‌جهانی دوم انجام شده‌اند، اما به دلیل نقش‌ملموس آنها در روند مدیریت‌ جنگ‌ جهانی دوم و علاوه برآن عینیت‌ کافی آنها برای نشان دادن نقش اطلاعات در مدیریت امنیت‌ملی، به عنوان اولین نمونه‌ از نقش اطلاعات در آمریکا، بررسی می‌شوند.
هرچند که تاریخ نوین تحولات‌اطلاعاتی در آمریکا با شکست ‌و ناکامی اطلاعاتی پرل‌هاربر آغاز می‌شود و سازمان‌های اطلاعاتی نتوانستند از وقوع فاجعه‌پرل‌هابر جلوگیری کنند، اما پس از این تجربه‌‌اندوزی، نقش قابل ‌ملاحظه‌ای در پیروزی‌های آمریکا در جنگ‌ جهانی دوم ایفا کردند. در این میان اطلاعات ‌ارتباطی[۷۲] نقش بیشتری داشته است. اطلاعات ارتباطی در جبهه‌اروپایی نیز نقشی مهم داشت و از ابتدا تا پایان جنگ در برتری متفقین موثر بود.
در شروع جنگ، رهبران آمریکا براساس سیاست «اول هیتلر»، معتقد بودند که شکست آلمان به عنوان جدی‌ترین تهدید، اولویت اول به شمار می‌رود و ژاپن در اولویت بعدی قرار خواهد داشت. اما در اواسط سال ۱۹۴۲ با اطلاعاتی که رمزشکنان نیروی دریایی بدست آوردند، آمریکا توانست در نبردهای اقیانوس اطلس با آلمان، به پیروزیهای خیره‌کننده‌ای دست پیدا کند و همین موضوع آنها را قادر به تغییر سیاست‌های جنگی و شروع سریعتر جنگ علیه ژاپن کرد.
واحد اطلاعاتی نیروی دریایی در پرل‌هاربر، توانسته‌ بود پیام‌های دیپلماتیک و نظامی ژاپنی‌ها را کشف رمز کند و این دستاورد به آنها امکان می‌داد که پیام‌های رمز نیروی دریایی ژاپن را هم کشف رمز نمایند. مجیک‌ عنوانی بود که به اطلاعات بدست آمده از رمز‌شکنی ارتباطات دیپلماتیک ‌و نظامی ژاپنی‌ها در جنگ‌جهانی دوم اطلاق می‌شد. عملیات‌ مجیک درواقع شنود ارتباطات دیپلماتیک ‌و نظامی‌ ژاپنی‌ها توسط ارتش ‌و نیروی دریایی آمریکا و رمز‌شکنی ‌پیام‌های منتقل شده بود(Polmar and Allen, 1997:350) و در نبرد آمریکا و ژاپن، به ویژه در اقیانوس اطلس، نقشی فوق‌العاده ایفا کرد.
برای مثال دریادار یاماموتو، طراح حمله به پرل‌هاربر، با هدف تحکیم موقعیت ‌ژاپن در اقیانوس اطلس‌غربی و جنوب شرق آسیا، به دنبال طرحی برای حمله به جزیره میدوی[۷۳] و اشغال آن بود. پیروزی ژاپن در این حمله به معنی نابودی ناوگان دریایی آمریکا در اقیانوس اطلس بود. اطلاعات مجیک، این طرح را با شکست مواجه ساخت: استراق سمع و کشف رمز ارتباطات رادیویی ژاپنی‌ها، طرح حمله آنها به میدوی را افشا کرد و همین پیش‌آگاهی این امکان رابه فرماندهان نیروی دریایی آمریکا داد تا نیروهای کافی برای مقابله با حمله ژاپنی‌ها به میدوی ارسال کنند. فرماندهان نیروی دریایی آمریکا، براساس اطلاعات مجیک، اقدام به طراحی تله‌ای برای کشتی‌های ژاپنی کردند. در نبرد میدوی چهار کشتی‌ هواپیما‌بر ژاپنی شامل آکاگی، کاگا، سوریو و هیریو[۷۴] غرق شدند و ضربه‌ای شدید به توان دریایی ژاپن وارد آمد(Ameringer,1990: 141-143).
یکی دیگر از پیامدهای مجیک بر سرنوشت نبرد میان ژاپن و آمریکا، کشته‌شدن دریادار یاماموتو توسط نیروی هوایی آمریکا در سال ۱۹۴۳ بود. رمز‌شکنان آمریکایی در پروژه مجیک، با رمزشکنی پیام‌های ژاپنی‌ها متوجه شدند که یاماموتو قصد دارد برای بازرسی پایگاه های ژاپن در جزایر سولومون، با هواپیما به آنجا برود. فرماندهان آمریکایی با بهره گرفتن از جنگنده‌های P-38 هواپیمای یاماموتو را تعقیب کردند و باعث انفجار و سقوط آن شدند. مرگ یاماموتو از نظر رهبران آمریکا به معنی پیروزی نظامی در نبرد با ژاپن به شمار می‌آمد(Ameringer,1990: 141-143).
نبرد میدوی و مرگ‌یاماموتو نمونه‌هایی عینی از تاثیر اطلاعات در سرنوشت جنگ‌ میان دولت‌ها است. آمریکاییان با بهره گرفتن از پروژه مجیک توانستند ضربات سختی به ناوگان دریایی تجاری و نظامی ژاپن وارد کنند: زیردریایی‌های آمریکا با هدایت اطلاعات مجیک حدود دوسوم از ناوگان تجاری ژاپن را غرق کردند و همین موضوع منجر به کمبود شدید در کالاهای اساسی مورد نیاز مردم ژاپن مانند غذا و نفت شد و متعاقب آن توان جنگی ژاپن را تضعیف کرد (Ameringer,1990: 144). از آنجایی که امنیت و بقای امپراتوری ژاپن به شدت متکی به ناوگان دریایی بود، می‌توان ادعا کرد که پروژه مجیک نقشی اساسی در سرنوشت ژاپن در جنگ ایفا کرده است.
عملیات شنود و رمزشکنی دیگری که تاثیر به سزایی در پیروزی متفقین داشت، آلترا بود. آلترا اصطلاحی است که به اطلاعات بدست آمده از شنود و رمزشکنی ارتباطات‌دیپلماتیک ‌و نظامی آلمان‌ها توسط انگلستان در جنگ‌جهانی دوم اطلاق می‌شود(Polmar and Allen, 1997: 563). چند ماه پس از شروع جنگ در سال ۱۹۳۹، رمزشکنان انگلیسی با همکاری تحلیل‌گران رمز لهستانی و فرانسوی، توانستند الگوریتم ماشین رمز آلمان‌ها موسوم به انیگما[۷۵] را شناسایی و رمزشکنی کنند. پس از دستیابی به این موفقیت، انگلیسی‌ها به اطلاعات بدست آمده ازعملیات رمزشکنی انیگما، نام رمز آلترا را دادند. وجود آلترا نه تنها در طول جنگ، بلکه تا ۳۰ سال بعد از آن نیز در طبقه‌بندی بود و آشکار نشد و برای اولین بار در سال ۱۹۷۳ توسط یک ناشر فرانسوی افشاء شد.
آلترا نقشی محوری در پیروزی متفقین داشت که مهمترین آنها نبرد ‌آتلانتیک (از سپتامبر ۱۹۳۹ تا می ۱۹۴۵) است. این نبرد طولانی‌ترین و از چند جهت مهمترین و پیچیده‌ترین نبرد در جنگ‌جهانی دوم بود: اقیانوس اطلس راه تنفس بریتانیا و مسیر تامین نیازهای اولیه‌اش از ایالات متحده بود و تمام مواد اولیه موردنیاز برای ساخت هواپیما و تجهیز نیروهای نظامی از این طریق تامین می‌شد. نیروی دریایی آلمان(زیردریایی‌های آلمان) با شناسایی مسیر حرکت‌ کشتی‌های نظامی و غیرنظامی انگلیسی و آمریکایی و قرارگرفتن در مسیر آنها، اقدام به انهدام و غرق‌ کشتی‌ها می‌کرد. عملیات‌الترا با رمزشکنی از ارتباطات آلمانها، توانست اغلب‌کشتی‌های آمریکایی و انگلیسی را از خطر غرق‌شدن نجات دهد. برای مثال تنها در ماه می سال ۱۹۴۳، متفقین با بهره گرفتن از اطلاعات آلترا ۴۶ زیردریایی آلمانی را غرق کردند(Ameringer,1990: 150).
مجیک و آلترا علاوه بر آنکه در سرنوشت نظامی جنگ تاثیر گذار بودند، یکی از عوامل شروع روابط اطلاعاتی میان آمریکا و انگلستان به شمار می‌آیند. باتوجه به همکاری آمریکا و انگلستان در پروژه آلترا و بهره‌برداری مشترک آنها از نتایج آن، دو کشور توافقنامه بروسا[۷۶] را در ۱۷ می سال ۱۹۴۳ برای تقسیم اطلاعات بدست آمده از رمزشکنی کدهای دیپلماتیک و نظامی دشمن امضا کردند(Polmar and Allen, 1997: 85). این قرارداد را باید قراردادی تاریخی به شمار آورد، چراکه برای اولین بار در تاریخ مدرن، منجر به همکاری نزدیک دو کشور درزمینه‌ای کاملاً راهبردی شد. موفقیت بروسا، بعدها منجر به امضای توافقنامه‌ همکاری اطلاعاتی گسترده‌تری تحت عنوان یوکوسا[۷۷] در سال ۱۹۴۷ شد که علاوه بر آمریکا و انگلستان، کشورهای نیوزلند، استرالیا و کانادا را نیز دربرمی‌گیرد.
سازمان سیا و جمع‌ آوری اطلاعات فنی
همانطور که تجربه پروژه‌ مجیک‌ و آلترا در جنگ‌ جهانی دوم نشان می‌داد اطلاعات فنی‌[۷۸] نقش به سزایی در شناخت اهداف و شناسایی توانمندی‌های نظامی دشمن توسط کشورهای غربی داشت. در اوایل سال ۱۹۴۶ ایالات متحده به این نتیجه رسیده ‌بود که عکس‌برداری هوایی از تاسیسات نظامی و خاک شوروی شیوه‌ ارزشمندی برای رصد پیشرفتهای علمی و فن‌آورانه در پشت پرده‌آهنین و سایر سرزمین‌هایی است که دسترسی به آنها دشوار است(مانند جمهوری خلق‌ چین و کشورهای بلوک شرق). از این رو دولت آمریکا طرحهایی را برای توسعه توانمندی عکس‌برداری دقیقتر هوایی از تاسیسات نظامی در دستورکار قرار داد.
با ‌وجود این آزمایش بمب‌اتمی شوروی در سال ۱۹۵۰ و شروع جنگ‌کره، فوریت توسعه توانمندی عکس‌برداری هوایی را به شدت افزایش داد(Shulsky, 1992: 24). ترس از حمله‌ غافلگیرانه شوروی و نیاز به جمع ‌آوری اطلاعات از مقاصد احتمالی شوروی برای حمله به مواضع غرب، ترومن را وادار به صدور دستور پرواز‌هواپیماهای شناسایی برفراز شوروی و چین از پایگاه های هوایی اسکالتورپ[۷۹] (انگلیس) و یوکوتا[۸۰](ژاپن) نمود. هنگامی که آیزنهاور در سال ۱۹۵۳ بر سرکارآمد، پایگاه های آلاسکا و گرین‌لند نیز به پایگاه های مراقبت هوایی افزوده شدند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-02] [ 09:20:00 ق.ظ ]




کیلانی بعد از نماد قرار دادن«جاماکا» مستقیما میگوید«وَ فَتَحتُ حَقِیبَتِی لِأَبحَثُ عَنَ المُصحَفِ… إِنَّهُ اَلجُرعَهُ اَلشَّافِیَهُ اَلَّتِی أَشرَبَهَا کُلَّمَا تَعِبَت اَلرُّوحُ وَ سُقمُ اَلقَلبِ وَ رَاوَدَتنِی اَلأَحزَانُ وَ اَلأَوهَامُ وَ نَخَرَ فِی قَلبِی اَلوَهنِ وَ اِستَبَدَّت بِی اَلهُمُومُ…»(همان) با این صحنه به صورت غیر مستقیم میخواهد به خواننده این امر را القا کند که چارهی همهی رنجها در پیروی از قرآن است؛ کتابی که در صورت عمل کردن به آن تمام جوانب زندگی را نظم بخشیده و انسانی سالم و صالح و مصلح را میسازد و جامعهای آباد را به ارمغان میآورد، کتابی که در واقع تسکین دهندهی درد این مردمان رنج دیده و استعمار شده است.
۳-۱-۴-۲ نقاب
با توجه تعریفی که از«نقاب» ارائه شد، میبینیم که کیلانی هم در مواردی برای بیان عقاید اسلامی و دیدگاه های خود نقاب شخصیتهای رمان را برچهره زده است. او در رمان«عمالقه الشمال» بیشتر در نقاب«عثمان» به بیان دیدگاه های خود میپردازد، چرا که او شخصیت یک دعوتگر را داشته و رمان هم از زبان او روایت میشود. همچنین کیلانی در نقاب«شیخ عبدالله» و«احمدو بیللو» نیز آرای خود را عرضه نموده است که در زیر نمونههایی از آن را مورد بررسی قرار دادهایم.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۱-۴-۲-۱ نقاب«عثمان أمینو»
از موضوعاتی که کیلانی در نقاب«عثمان» بدان پرداخته است، ظلمهایی است که استعمارگران بر ملتهای مظلوم روا داشتهاند، او از زبان«عثمان» میگوید«کَانُوا یَسُوقُونَ أَسَرا بِکَامِلِهِم أَمَامَهُم کَمَا تُسَاقُ اَلأَغنَامُ، وَ یَحشُرُونَهُم فِی اَلسُّفُنِ اَلقَذرَهِ أَطفَالَاً وَ نِسَاءً وَ شَیبَاً وَ شَبَابَاً وَ یَلقُونَ بِهِم عَلَی شَوَاطِیءَ اَلدُّنیَا اَلجَدِیدَهِ… أَمَرِیکَا… عِشرُونَ مِیلیُونَاً صَدَرَتهَا أَفرِیقِیَا لِأَمَرِیکَا عَلَی أَیدِی اَلتُّجَارِ وَ اَلقَرَاصَنَهِ اَلأُرُوبِّینَ… أَی عَذَابٌ کَانَ یُعَانِی مِنهُ هَؤُلَاءِ اَلتُّعَسَاءُ… وَ اَلیَومُ حَلَّت بَضَائِعُ وَ اَلمَوَادُّ اَلخَامُ مَکَانُ اَلعَبِیدِ.. یَصدُرُونَ اَلبَشَرَ وَ اَلیَومُ یَصدُرُونَ جُهُودَ اَلبَشَرِ… اَلأَفرِیقِیُّ هُنَا أَو فِی أَمَرِیکَا … یَعمِلُ وَ یَعمِلُ دَائِمَاً مِن أَجلِهِم وَ مِن أَجَل سماسرتهُم… وَ لَا یَجنِی اَلأَفرِیقِیُّ سِوَی اَلقَلِیلَ… اَلمُضحِکُ أَنَّ أُورُبَّا حَرَرَّت اَلعَبِیدَ… نَعَم لَکِن لِمَاذَا؟؟ اَلتَّفسِیرُ اَلحَقِیقِیُّ شِیءٌ آخَر مَا یَکتُبُهُ اَلمُؤَرِّخُونَ وَ اَلمُبَشِّرُونَ… لَقَد قَضَت بِرِیطَانِیَا عَلَی سُوقِ اَلعَبِیدِ حَتَّی تَرتَفِعُ أَسعَارُ اَلتَّکَلُّفَهِ… فَلَا تَستَطِیعُ أَمَرِیکَا أَن تُنَافَسَ سِلعَ أُورُبَّا… کَانَ شِیخِی دَائِمَاً یَقُولُ إِنَّمَا اَلأَعمَالُ بِالنِّیَّاتِ…. وَ مَا أَسوَأُ نِیَّاتِ اَلمُستَعمِرِینَ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۲).
همانطور که مشاهده می‌شود جملاتی که از زبان«عثمان» بیان میشوند مقداری طولانی هستند و دخالت نویسنده به صورت آشکار دیده می‌شود. کیلانی در این بخش این معلومات تاریخی را بیان و آن را به یک اصل دینی یعنی مسئلهی توجه به نیت اعمال درآمیخته است که حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و سلم هم با همین عنوان وجود دارد.
کیلانی سعی کرده که این دسته از مفاهیم را در ساده ترین و قابل فهمترین شکل هنری به مخاطب ارائه دهد، خودش میگوید«من در خلال سلسله ی«رمانهای اسلامی معاصر» درپی این هدف بودم که خوانندهی عادی را مخاطب قرار دهم تا بر قضایای اسلام آگاهی یابد، بگونهای که در مقابل خود داستانی معمولی را ببیند که هم حاوی عناصر تشویق کننده بوده و هم در لابهلای خود به قضیهای مهم پرداخته و تبلیغی برای آن باشد»(العرینی، ۱۹۸۹م ۲۶۳).
همچنین زمانی که «عثمان» به زندان میافتد از زبان وی اینگونه مینویسد«کَانَت هَذِهِ اَلتَّجرَبَهُ –أَعنِی دُخُولَ اَلسِّجنِ- تَجرَبَهٌ ثَرِیَّهٌ مُلِیئَهٌ بِالأَحدَاثِ وَ الإِنفِعَالَاتِ وَ اَلأَفکَارِ، کَانَت شَیئَاً جَدِیدَاً فِی حَیَاتِی تَرَکَ فِی نَفسِی آثَارَاً لَاتَمحِی إِلَی اَلأَبَدِ، إِنَّ اَلأَیَّامَ اَلَّتِی أَقضِیهَا خَلفَ اَلأَسوَارِ تَعنِی«مَرحَلَهٌ تَعلِیمِیَّهٌ» مِن طَرَازٍ آخَر غَیرَ اَلَّذِی یَعرِفَهُ فِی سَبِیلِ اَلمَبدَأِ قَد فَاتَهُم خَیرٌ کَثِیرٌ، أَعنِی قَد خَسِرُوا نَوعَاً مِن اَلمَعرَفَهِ وَ اَلتَّجرَبَهِ لَن یَجِدُوهُ فِی أَیِّ مَکَانٍ أَخَر، حَتَّی وَ لَو نَالُوا مِنَ اَلشَّهَادَاتِ وَ اَلإِجَازَاتِ اَلدِّرَاسِیَّهِ أَعلَاهَا، أَو قَرَأُوا اَلآلَافَ مِنَ اَلکُتُبِ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۰۷).
در اینجا هم مشاهده میشود که کیلانی نقاب«عثمان» را برچهره زده و از تجربهی زندان در راه اسلام سخن میراند. همانطور که در فصل دوم اشاره شد کیلانی حدود پنج سال از عمرش را در زندان گذرانده است و این تجربه در بسیاری از آثارش منعکس شده است.
نجیب کیلانی باز در نقاب«عثمان» به بیان یکی دیگر از دیدگاه های خود میپردازد. او اسلام را کلید حل مشکلات جهان میداند«اَلحَدِیثُ عَنِ السِّیَاسَهِ قَد یَکُونُ مُمِلَّاً وَ کَثِیرُ مِنَ النَّاسِ لَا یَعبَأُ بِهَا، غَیرَ أَنَّ لِی وَجهَهً نَظَرَ أُخرَی، إِنَّ اَلإِنسَانَ مَجمُوعَهٌ مِنَ اَلعَوَاطِفِ وَ اَلأَفکَارِ، وَ فِی قَلبِ اَلإِنسَانِ تَختَلِطُ مَشَاعِرَ اَلحُبِّ وَ اَلکُرهِ وَ اَلعُنفِ وَ اَللِّینِ وَ اَلفَنِّ وَ اَلسِّیَّاسَهِ، وَ اَلدِّینِ وِ اَلحَیَاهِ، بَل إِنَّ تَصَوُّرِی اَلَّذِی أُؤمِنُ بِهِ أَنَّ اَلدِّینَ اَلإِسلَامِیِّ تَفسِیرٌ رَائِعٌ لِلکَونِ وَ اَلحَیَاهِ وَ اَلإِنسَانِ، وَ حَلٍّ شَامِلٍ لِکُلِّ اَلمُعضَلَاتِ اَلتِّییعِجِ بِهِ اَلوُجُودِ…» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۳).
این گفته ها که در ابتدای فصل چهار گنجانده شدهاند، به مثابهی تمهیدی است برای آغاز بحث از مشکلات نیجریه و اینکه حل بحرانهای آن، آزادی، صلح ، پیشرفت و… در اسلام نهفته است، اسلامی که دین مردمان شمال این کشور است و این کلید هم در دستان مسلمانان است، انسانهایی قهرمان و استثنایی یا به تعبیر کیلانی«عمالقه الشمال».
۳-۱-۴-۲-۲ نقاب«شیخ عبدالله»
همانطور که اشاره شد، از موضوعاتی که کیلانی در رمان«عمالقه الشمال» به آن پرداخته است، نفوذ صهونیستها در نیجریه و توطئه چینی آنها برای تجزیه این کشور است، کیلانی این واقعیت را در نقاب«شیخ عبدالله» این گونه بیان میکند«وَ سَمِعتُ شِیخِی عَبدَاَللهِ یَقُولُ اِحذُرُوا اَلیَهُودَ إِنَّنِی أَرَاهُم هُنَا….ضَحَکَ أَحمَدو بِیلُّلو وَ قَالَ أَیُّ هُم؟ لَن تَطَأ أَقدَامُهُم أَرضَ اَلشَّمَالِ مَادُمتُ عَلَی قَیدِ اَلحَیَاهِ….
وَ أَردَفَ شِیخِی إِنَّهُم هُنَا… أَرَاهُم فِی وُجُوهِ اَلکَثِیرِینَ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۵)
همچنین در یک بخش از رمان که آشوبها شعلهور شده است و مسلمانان نیجریه تحت فشار قرار گرفته اند، «عثمان» نزد«شیخ عبدالله» میرود و از وی راه چاره میخواهد، در این میان کیلانی در نقاب«شیخ عبدالله» اندیشه های خود را بیان میدارد.
شیخ به«عثمان»میگوید«-قُل کَلِمَهَ اَلحَقِّ
إِنَّهُم یُقِیمُونَ فِی طَرِیقِهَا اَلسُّدُودِ یَا شِیخِی اَلجَلِیلَ
قُلهَا وَ لَا تَخَف..
اَلمَوتُ وَ اَلسِّجنُ یَتَرَصَّدَانِ لَنَا
هَذَا هُوَ اَلجَهَادُ… بَعضُنَا سَوفَ یُفَلسَفُ ضَعفَهُ، وَ یَتَقَاعِسُ بِحُجَّهِ أَنَّ اَلظُّرُوفَ لَاتَسمَحُ وَ اَلکِفَاحُ قَد یَکُونُ حِمَاقَهً… لَاتُصَدِّقُوا هَذِهِ اَلکَلِمَاتِ، لِأَنَّهَا اَلمَوتُ بِعَینِهِ… اَلحَقُّ لَایَنتَصِرُ إِلَّا بِاَلمُجَاهِدَهِ اَلمُستَمَرَّهِ… لَقَد تَعَلَّمنَا أَنَّ اَلمَوتَ لَیسَ خَاتِمَهَ اَلمَطَافِ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۷۱).
در این قسمت ملاحظه میشود کیلانی نقاب«شیخ عبدالله» را برچهره زده و مفاهیمی چون لزوم پایداری و جهاد مستمر را به مخاطب القا میکند، این اسلوب از اصلیترین روشهایی است که کیلانی برای تاثیرگذاری بر مخاطب در آثار خود بکار برده است.
۳-۱-۴-۲-۳ نقاب«نور»
همانطور که گفته شد«نور» شخصیت فردی بدبین را دارد. او معمولا از مبارزه سر باز زده و بهانههانه میآورد. کیلانی در جایجای رمان در نقاب«نور» نظر آن دسته از مردمی را که مخالف مبارزه و جهاد هستند را به خوبی بیان میدارد، در یک قسمت از رمان بعد از کشته شدن«أحمدو بیللو» نور با لحنی بدبینانه به«عثمان» میگوید
«وَ أَخِیرَاً هَمَسَ فِی أُذُنِی یَا صَدِیقِی… دَعِ الأُمُورَ تَمضِی… وَ فَکِّر فِی نَفسِکَ..
-أَنَا لَا أَخَافُ إِلَّا اَللهَ یَا نُورُ
هَتَفَ فِی حِدَّهٍ أَیُّهَا اَلأَحمَقُ، إِذَا سَقَطَت فَسَتَدُوسکَ اَلنِّعَال وَ لَن یَبکِی عَلَیکَ أَحَدٌ… لَقَد مَزَقُوا أَحمَدو بیللو وَ زَوجَتَهُ إِربَاً إِربَاً وَ أَحرَقُوهُمَا بِالنَّارِ… وَهَا هُوَ تَشُوکُومَا یَعِیشُ دُونَ أَن یَمَسَّهُ أَحَدٌ… اَلکُبَّارُ هُنَا کَاَلدُّمِی اَلَّتِی تُحَرِّکُ خُیُوطَهَا أَیدُ خِفیَهً فَوقَ مَسرَحِ لِلعَرَائِسَ… أُفقِ إِلَی نَفسَکَ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۷۲)
«نور» صدای گویای طیفی از انسانهای بدبین و بی اراده است که همیشه تسلیم اوضاع موجود میشوند و تلاشی برای تغییر اوضاع نمیکنند، کیلانی یک گفتگو بین«عثمان» و«نور» در نقاب او میگوید
«کَیفَ تَتَغَیَّرُ؟؟ أَ تَظَنُّهَا تَفعَلُ ذَلِکَ تِلقَائِیَّاً؟ إِن مَن یَرفَعُ رَأَسَهُ تَخمِدُهَا ضَربَهً مَجنُونِهِ، أَو تَدفَعُ إِلَی غِیَابَاتِ اَلسُّجُونِ
-إِنَّ اَلمَلَایِینَ اَلَّتِی تَربُو عَلَی اَلخَمسِینَ لَن تَستَسلِمَ لِهَذَا اَلحَیفِ
قَالَ وَ قَد اَحتَقَّ وَجَهَهُ اَلفُقَرَاءُ اَلجَائِعُونَ لَایَصنِعُونَ نَصرَاً… أَنتَ وَاهِمٌ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۷۸).
بر این اساس میبینیم که کیلانی تنها به عرضهی دیدگاه های خود بسنده نکرده بلکه عقاید مخالف مقابل را نیز به صورتی هنرمندانه در اثنای رمان خود آورده و برای این امر از اسلوب غیر مستقیم نقاب سود جسته است.
۳-۱-۴-۲-۴ نقاب«أحمدو بیللو»
شخصیت احمدو بیللو به گونهای است که ظرفیت زیادی برای عرضهی دیدگاه های سیاسی_اسلامی کیلانی فراهم میآورد، کیلانی در نقاب او میگوید«وَ اِنتَقَلَ اَلأَمِیرُ إِلَی مَوضُوعَاتٍ شَتَّی، أَخَذَ یَتَحَدَّثُ عَن زِیَارَاتِهِ اَلأَخِیرَهِ إِلَی مَکَّه وَ عَن لِقَائِهِ مَعَ زُعَمَاءِ اَلعَالَمِ اَلإِسلَامِیِّ هُنَاکَ وَ عَن اَلأَمرِ اَلعَجِیبِ اَلَّذِی لَفَتَ نَظَرَهَ فَقَد لَاحَظَ أَنَّ قَضَایَا اَلعَالَمِ اَلإِسلَامِیِّ یُوَاجَهَهَا دَائِمَاً تَکَتُّلِ مِن قَبَلِ اَلأَعدَاءِ … اَلمُسلِمُونَ فِی اَلعَالَمِ لَایَنصِفُهُم أَحَدٌ، لِمَاذَا؟ وَ بَلَادُ اَلمُسلِمِینَ هِیَ حُقُولُ اَلاِستِنزَافِ وَ اَلمُؤَامَرَاتِ وَ اَلتَّدمِیرِ، لِمَاذَا؟ وَ مَذَابِحُ اَلأَقَلِّیَاتِ اَلإِسلَامِیَّهِ فِی أَمَاکِنَ شَتَّی فِی اَلعَالَمِ دُونَ أَن یَتَحَرَّکَ ضَمِیرَ أَحَدٍ مِن اَلفَلَاسَفَهِ وَ اَلمُصلِحِینَ، لِمَاذَا؟
- اَلمُشکِلَهُ لَیسَت مُشکِلهُ نِیجِیرِیَا… وَ لَکِنَّهَا مُشکِلَهُ اَلأُمَّهِ اَلإِسلَامِیَّهِ کَلِّهَا… لِکَی تَبحَثُوا عَن حَلٍّ یَرِیحُ نِیجِیرِیَا یَجِب أَن تَنظُرُوا إِلَی بَعِیدٍ… اِلَی اَلثَّمَانمِائَه مِلیُون مُسلِمٍ… اَلقُّوَهُ اَلجَبَّارَهُ اَلَّتِی تَستَطِیعُ أَن تَغَیَّرَ وَجَهَ التَّارِیخِ … وَ تُعِیدُ اَلحَقَّ إِلَی نِصَابِهِ…. فَیَسُودُ اَلصَّفَاءَ اَلعَالَمِ… وَ تَنخَنِقُ اَلثَّعَابِینَ وَ یَنحَدِرُ اَلظَّلَّامُ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۶).
در اینجا کیلانی حل مشکل نیجریه را در خیزش یک پارچه ی مسلمانان میداند. زمانی که مسلمانان با بازگشت به منابع اصیل اسلام و با فداکاری و تلاش بتوانند دوباره رهبری جهان را بدست بگیرند، مشکل اقلیتهای مسلمان هم حل خواهد شد و این خونریزیها و فجایع هم متوقف خواهند گشت. این گفتههارا می‌توان خلاصهی نظر کیلانی در مورد مشکلات موجود دانست که در نقاب احمدوبیللو و از طریق بینامتنی غیر مستقیم بیان میدارد.
۳-۲ تحلیل بینامتنی دینی در رمان«لیالی ترکستان»
در این بخش، رمان«لیالی ترکستان» را از منظر بنامتنی دینی مورد تحلیل قرار دادهایم، اما ابتدا خلاصهای از حوادث رمان را آوردهایم و نیز به سبک هنری و رویکرد اسلامی کیلانی در این رمان نگاهی داشتهایم.
۳-۲-۱خلاصهای از حوادث رمان
حوادث رمان«لیالی ترکستان» در اثنای سالهای جنگ جهانی دوم در ترکستان شرقی اتفاق افتاده است. سرزمینی که اسلام در پی فتوحات مسلمانان در سال(۷۰۵ م) به آن راه یافت، و انتشار آن در بین مردمان این منطقه از طریق تبلیغ و نیز تحت تاثیر تاجران مسلمانی که در مناطق ساحلی فعالیت داشتند صورت گرفت. جهانگردانی چون مارکوپلو و ابن بطوطه در سفر نامههای خود نوشتهاند که در هر شهری از چین محلههای مسلمان نشین و مساجدی وجود داشته است. اقلیم ترکستان بزرگترین اقلیم در چین به شمار میرود که ۱۷% از خاک این کشور را در برمیگیرد. نژاد ساکنان این منطقه«أویغور» میباشد(أبوزیدwww.alukah.net).
این اقلیم پیوسته با چین در نزاع بوده و چین به طور مستمر سعی در تصرف آن داشته است و در سال(۱۷۵۹م) یکبار برآن تسلط پیدا نمود اما ترکها آن را باز پس گرفتند و مدتی در استقلال به سر بردند اما بار دیگر در سال(۱۸۷۶م) دوباره چین با مساعدت انگلیس آن را اشغال نمود و از آن زمان به بعد این منطقه تحت سلطهی چین بوده است و نامش را به«سینکیانگ»، به معنای «چین جدید» تغییر دادند. گرچه بعد از جنگ ژاپن در این منطقه برای مدتی در شمال چین جمهوری ترکستان شرقی تاسیس شد، اما رهبر چین کمونیستی«مائوتسی تونگ» آنرا ساقط نمود(قطی www.islamonlin.net).
بر اساس آمارهای رسمی جمعیت مسلمانان در چین بیست ملیون نفر است اما این آمار قابل اعتماد نیست، چرا که بر اساس آمار سال(۱۹۴۸م) جمعیت مسلمانان ۴۸ میلیون نفر بوده است و اگر میانگین نسبت رشد جمعیت در این کشور را در نظر بگیریم تعدادشان هم اکنون بالغ بر صد و سیزده میلیون نفر می‌شود. این منطقه از این جهت ترکستان شرقی نام گرفته که در مقابل ترکستان غربی قرارد دارد که توسط شوروی اشغال شده بود و پس از فروپاشی آن به کشورهای«قرقیزستان»، «ازبکستان»، «تاجیکستان»، «ترکمنستان» و«قزاقستان» تقسیم شد(قطی www.islamonlin.net).
دولت چین در طی دوران سلطهاش بر این مناطق به شدت با اسلام و مسلمانان ومظاهر اسلامی مبارزه نموده است؛ میلیونها نفر را کشته و صدها هزار را به زندان انداخته. مساجد و مدارس دینی را تعطیل و کتابهای دینی را ممنوع اعلام کرده است. در گزارشهای«سازمان عفو بین الملل» نام هزاران تن از اعدام شدگان اویغور موجود میباشد(أبوزیدwww.alukah.netو قطیislamonlin.netwww.).
تغییر ترکیب جمعیتی ترکستان برنامهای بوده که از میانه قرن بیستم تاکنون توسط دولت چین دنبال شده است، با وجود اینکه در سال(۱۹۴۲م) حدود ۹۰% از ساکنان این منطقه از مسلمانان أویغور بودهاند و تنها چینیهای نژاد«هان» ۶% از جمعیت را تشکیل دادهاند، اما در سرشماری نوامبر(۲۰۰۱م) چینیها ۴۰% را به خود اختصاص دادهاند. این برنامه از طریق سیاست تک فرزندی اعمال شده که تنها اویغورها ملزم به آن هستند(همان).
جرایم دولت چین به سیاست پاکسازی نژادی أویغورها محدود نبوده بلکه آنها را از سِمَتهای دولتی و عرصه های اقتصادی و اجتماعی محروم نمودهاند و در این زمینه از خود چینیهای«هان» استفاده میکنند. این منطقه سرشار از منابع طبیعی و ثروتهای خدادادی است و ذخایر نفتی آن(۴۴/۲) بیلیون تن برآورد شده است. حتی در شرکتهای نفت که در این منطقه به وفور وجود دارند اویغورها حق کار کردن ندارند. (همان) از دیگر جرایم این دولت درحق ملت ترکستان آزمایشهای اتمی است که از سال(۱۹۶۹م) تا کنون در این سرزمین انجام می‌گیرد، و اطراف دریاچهی«لوب نور» در ترکستان شرقی بزرگترین مرکز آزمایش بمب هستهای درجهان به حساب می‌آید(أبوزیدwww.alukah.net).
کیلانی در رمان«لیالی ترکستان» به مبارزات مسلمانان ترکستان در سالهای جنگ جهانی دوم میپردازد؛ او در این اثر و رمانهای معاصر دیگرش«فجایعی که مسلمانان در دوران معاصر از دست استعمار و صلیبیان دیدهاند و به دست فراموشی سپرده شدهاند را دوباره زنده نموده است»(هداره،۱۴۱۶هـ).
نویسنده در ابتدا تصویری از فضای رمان و وضیعت آن مناطق را ارائه میدهد. چین کمونیستی استان«قومول» را تصرف کرده و برای آن استان حاکمی، تعیین نموده است که همه چیز تحت امر اوست، چینیهای مهاجر دسته دسته به آنجا مهاجرت میکنند و سعی در تغییر ترکیب جمعیتی این منطقه دارند. رمان از زبان فردی به نام«مصطفی مراد حضرت» روایت میشود. او در ابتدای رمان به معرفی خودش میپردازد و نویسنده با این کار قسمتهایی از شخصیت وی را به تصویر میکشد. او در استان«قومول» در قصر امیر محلی آن شهر زندگی می‌کند.
حوادث رمان از اینجا شروع می‌شود که حاکم چینی بخش نامهای صادر می‌کند که در آن هر فرد ترکستانی ملزم میشود که دخترش را به عقد هر فرد چینی که از او خواستگاری کند در آورد. این خبر موجب نگرانی و وحشت اهالی آن منطقه و در راس آنها«امیر قومول»می شود چون حاکم چینی منطقه هم از دختر او خواستگاری کرده بود. این امر برایشان خیلی سخت و غیر قابل قبول است. گفتگوهای زیادی میان«امیر قومول» و حاکم چینی انجام می‌شود که در آن درخواست لغو این بخش نامه را می‌کند اما فایده ای ندارد. «امیر قومول» اعیان شهر و علما و صاحب نظران را برای مشورت جمع می‌کند و قرار بر مخالفت مینهند و در نهایت«امیر قومول» به زندان میافتد.
در زندان نقشهی کشتن حاکم و فرماندهان چینی به ذهنش میرسد. او در ظاهر با این ازدواج موافقت کرده و آزاد می‌شود و مراسمی برای این ازدواج میگیرد و فرماندهان چینی را هم دعوت می‌کند و براساس نقشهی قبلی به طور ناگهانی همهی آنها را به هلاکت می‌رساند. همین باعث می‌شود درگیریها دوباره شروع شوند.
در قصر دختری به عنوان خدمت گذار دختر امیر کار می‌کند که قبلا«مصطفی» چند باری به وی پیشنهاد ازدواج داده اما او نپذیرفته بود. زمانی که همه ساکنان به خاطر ترس از اینکه دخترانشان به دست چینیها بیافتد به دنبال جوانانی ترکستانی میگشتند تا دخترانشان را به عقد آنها درآورند این بار«نجمه اللیل» خودش پیشنهاد ازدواج را به«مصطفی» میدهد، اما«مصطفی» به بهانهی مبارزه و جهاد از این امر سرباز میزند.
یکی از شخصیتهای اصلی رمان هم«خوجه نیاز حاجی» است؛او یکی از افراد مذهبی و صاحب فکر این شهر است و به موضعگیریهای صادقانه و آراء حکیمانهاش شهرت دارد. در مراحل بعدی رمان او یکی از رهبران مبارزه با چینیها میشود. بعد از این درگیری چین بار دیگر هجوم گستردهای را علیه ترکستان آغاز می‌کند و حمله های خون باری به استانهای«إیلی»، «آقصو»، «چوچک» و «شهبار» انجام میدهد. در این میان روسها هم که با چین هم عقیدهاند به یاریشان شتافته و با انواع امکانات مالی و جنگ افزار و نیرو از چین حمایت میکنند. زمانی که نیروهای چینی به قومول رسیده و میخواهند«امیر قومول» و خانوادهاش را دستگیر کنند، «نجمه اللیل» با صحبتهای زیرکانه خود فرماندهی آن عملیات را مشغول می‌کند و امیر و خانوادهاش را از قصر فراری میدهد، اما در نهایت خودش به دست آن فرمانده میافتد.
«نجمه اللیل» موفق میشود با بحث و گفتگوی زیاد فرمانده را هرچند به صورت ظاهری به دین اسلام درآورد و او هم«نجمه اللیل» را با خود به شهر«أرومجی» میبرد. مبارزات و شورشهای مردمان ترکستان همچنان ادامه دارد و عملیاتها به صورت مستمر انجام می‌شود و مناطق در بینششان دست به دست می‌شود.
یکی دیگر از شخصیتهای رمان«منصور درغا» میباشد؛ او نیز یکی از مجاهدان و از همرزمان«مصطفی» است. چینیها همچنان به تصرف مناطق ادامه داده و برای تغییر هویت دینی و فرهنگ آن مردمان اقدامات گستردهای انجام میدهند. تبلیغات منفی و سیاه نماییهای زیادی علیه مجاهدان انجام میگیرد و آنها را به عنوان افرادی قاتل و دزد و نادان معرفی می‌کنند. بعد از مدتی«خوجه نیاز» و«ژنرال شریف خان» دستگیر شده و بعد از شکنجه فراوان آنها را به شهادت میرسانند. مردم زیادی دستگیر و به زندان میافتند و هزاران نفر به شهادت رسیده و فضای امنیتی سختی بر این سرزمین حاکم می‌شود. ثروتها و ذخایر ترکستان پیوسته به غارت میروند. مظاهر دینی با قسوت تمام محو میشوند و مساجد و مدارس را به ادارات دولتی یا پایگاه نظامی و حتی به اسطبل حیوانات تبدیل میکنند. زبان عربی منع شده و کتابهای دینی را آتش میزنند. آنها حزبی را برای مردم آن منطقه تشکیل داده و در ادارهی منطقه از اعضای آن استفاده می‌شود و مخالفان حذف میشوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




- دریافت‌کننده مرکزی آینه‌های شلجمی (بشقابی ـ استرلینگ)
نیروگاه‌هایی که با فن‌آوری‌های دریافت‌کننده مرکزی و آیینه‌های شلجمی ـ موتورهای استرلینگ نصب شده‌اند، دارای بازدهی معادل ۲۵-۱۵ درصد برای تبدیل انرژی خورشیدی به برق هستند. نیروگاه‌های دودکش و استخر خورشیدی، به دلیل کارکرد قابل‌اطمینان و نصب ساده قسمت‌های اصلی آن‌ها، به‌ خصوص برای کشورهای درحال‌توسعه مناسب هستند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در نیروگاه‌های حرارتی ـ خورشیدی نیز به دلیل طبیعت انرژی خورشیدی امکان تولید برق مستمر و بدون وقفه برای مصرف‌کنندگان، با محدودیت‌هایی روبرو می‌باشد. این محدودیت‌ها با در نظر گرفتن سیستم پشتیبان و احیاناً سیستم ذخیره‌ساز انرژی گرمایی قابل‌حل است.
برای تأمین بدون وقفه برق مصرف‌کنندگان، امکان پیوند سیستم‌های پشتیبان سوخت فسیلی با چرخه نیروگاه‌های حرارتی ـ خورشیدی از نوع آینه‌های سهموی دراز، هلیواستاتی و آینه‌های شلجمی وجود دارد. برای پاسخ سریع به تغییرات طبیعی انرژی خورشیدی، سیستم‌های پشتیبان فقط از نفت یا گاز طبیعی به‌عنوان سوخت استفاده می‌کنند [۱ و ۱۸ و ۱۹].
مولدهای انرژی بیوماس[۱۹]
منابع بیوماسی که برای تولید انرژی مناسب هستند، طیف وسیعی از مواد را شامل می‌شوند. این مواد، چوب‌های سوختی جمع‌ آوری شده از مزارع و جنگل‌های طبیعی تا محصولات کشاورزی و جنگلی بخصوص آن‌هایی که برای تولید انرژی رشد داده شده‌اند و همچنین ضایعات کشاورزی و جنگلی، ضایعات غذایی و ضایعات حاصل از فرآوری تیرهای چوبی، ضایعات جامد شهری[۲۰] و فاضلاب‌ها تا گیاهان آبی را شامل هستند. تکنولوژی‌های تبدیل بیوماس به سه دسته اساسی فرایندهای احتراق مستقیم، فرایندهای ترموشیمیایی و فرایندهای بیوشیمیایی تقسیم می‌شوند.
منابع بیوماس، از طریق احتراق مستقیم و یا از طریق تبدیل به سوخت‌های گازی و مایع، قابل‌استفاده برای تولید انرژی الکتریکی در نیروگاه‌های بخار، توربین‌های گازی و یا سیکل ترکیبی می‌باشند. برای ایجاد یک نیروگاه بیوماس، به‌ خصوص از نوع ضایعات جامد شهری، اطلاع از میزان و ارزش گرمایی منبع بیوماس در دسترس بسیار حائز اهمیت است.
نیروگاه‌های بیوماس در سالیان اخیر بسیار متداول شده‌اند و امید آن می‌رود، که با پیشرفت تکنولوژی و افزایش بازدهی و کاهش میزان آلایندگی آن‌ها رقیبی جدی برای نیروگاه‌های بخار سوخت فسیلی گردند. نیروگاه‌های پیشرفته گازی بیوماس و سیکل ترکیبی نیز در حال گسترش و تثبیت موقعیت خود در بسیاری از کشورها هستند و جایگزینی قابل‌رقابت، ازنظر اقتصادی و حفظ محیط‌زیست، برای نیروگاه‌های سوخت فسیلی متداول محسوب می‌گردند [۱۹ و ۲۳].
مولدهای انرژی زمین‌گرمایی[۲۱]
انرژی گرمایی زمین، انرژی تجدید پذیری است که از حرارت مفید و قابل‌استخراج ناشی از گرمای گدازه‌ها و تخریب مواد رادیواکتیو موجود در اعماق زمین به دست می‌آید و این انرژی توسط بخار یا آب گرم به سطح زمین آورده می‌شود. انرژی گرمایی معمولاً به ۴ دسته تقسیم می‌شود، که عبارت‌اند از: هیدروترمال، لایه تحت‌فشار، تخته‌سنگ‌های خشک و داغ و گدازه‌های آتش‌فشانی می‌باشند. گرچه مشخصات فیزیکی هر یک از آن‌ها متفاوت است اما صرف‌نظر از اقتصادی بودن، هر یک از آن‌ها توانایی تولید برق را دارا می‌باشند.
بین انواع مختلف انرژی زمین‌گرمایی، انرژی هیدروترمال بیش از سایر منابع توسعه پیدا کرده است و تنها نوعی است که به علت قیمت قابل‌رقابت آن کاربرد تجاری پیدا کرده است و این در حالی است که سایر سیستم‌ها در مرحله تست و آزمایش تجربی بسر می‌برند، هر چند دو نوع آخر به‌طور موفقیت‌آمیزی ازلحاظ فنی توجیه شده و به‌طور تجربی، استخراج انرژی از آن‌ها بهبود داده شده است. روش‌های مختلفی جهت تبدیل انرژی زمین‌گرمایی به انرژی الکتریکی وجود دارند، که به‌عنوان‌مثال می‌توان از سیستم‌های بخار خشک و بخار انبساط آنی که جزو روش‌های قدیمی می‌باشند و نیز سیستم‌های سیکل دو مداره و جریان کلی که روش‌های جدیدتری بوده و از امتیازات قابل‌توجهی برخوردارند، نام برد.

۲-۳-۲- مقایسه تکنولوژی تولید پراکنده

استفاده از هر یک از منابع تولید پراکنده با توجه به شرایط مصرف ­کننده و هزینه انرژی تولیدی متفاوت می­باشد. اقتصادی بودن هر یک از طرح­های فوق بسته به هزینه سرمایه ­گذاری اولیه، راندمان، هزینه سوخت و هزینه­ تعمیرات و نگهداری می­باشد. در جدول ۲-۳ مقایسه کلی برخی از منابع تولید پراکنده آمده است [۱۸و ۲۵].

جدول (۲-۳): مشخصات انواع تولیدات پراکنده

 

 

نوع تکنولوژی موتور احتراق داخلی توربین گازی میکرو توربین پیل سوختی
نوع سوخت گاز طبیعی گاز طبیعی گاز طبیعی گاز طبیعی
طول عمر (سال) ۲۰ ۲۰ ۱۰ ۱۰
مدت‌زمان راه ­اندازی سرد ۱۰ ثانیه ۱۰ دقیقه ۵-۲ دقیقه کمتر از ۶ دقیقه
راندمان ۳۷-۳۰ ۳۷-۲۲ ۲۸-۲۳
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




در تبیین نظری جنبش‌های اجتماعی جدید در خاورمیانه، توجه به نوع ساختار دولت در جوامع خاورمیانه درخور اهمیت است. اگر در قالب یک رهیافت ترکیبی به دو نوع رژیم موروثی پادشاهی و رژیم سلطانی در جوامع این منطقه قائل شویم، متوجه خواهیم شد که در جوامع دارای نظام‌های پادشاهی موروثی، به دلیل قدرت سنت‌های پدرسالارانه، کنش‌های جمعی و اعتراضات شکل مسالمت‌آمیزتری دارند، در حالی که در جوامع دارای نظام‌های سلطانی که عمدتاً برخاسته از کودتاهای نظامی هستند، حرکات اعتراضی از ماهیتی مخرب‌تر برخوردارند و سرکوب نیز در آنها شدیدتر است. در این جوامع در مقایسه با جوامع دسته‌ اول، حرکت‌های آزادیخواهانه با سرعت بیشتری پیشروی می‌کنند و زودتر به نتیجه می‌رسند اما اغلب برگشت‌پذیر نیز هستند. به طور کلی، با توجه به شرایط جدید جهانی و وجود وسائل ارتباطی نوین، این جنبش‌ها از ویژگی‌هایی نظیر محوریت جوانان، عدم وجود رهبری و سازماندهی واحد، گذار از بازیگران سیاسی موجود، افول اسلام‌گرایی رادیکال و ظهور اسلام میانه‌رو، ناکارآمدی بستن فضای سیاسی و بی‌اعتبار شدن ایدئولوژی‌های پان عربیسم و سوسیالیسم برخوردارند.(همان)
خیزش‌های جهان عرب که باعث ایجاد دگرگونی‌های مهمی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هستند، از منظرهای مختلف قابل بررسی می‌باشد. با این حال، نخستین پرسش در خصوص این تحولات به ماهیت خیزش‌ها معطوف است و دیدگاه‌های مختلفی در این خصوص ارائه ‌شده‌اند. آنچه می‌توان بر آن تأکید نمود این است که مردمی بودن، مهمترین مشخصه جنبش‌های جدید جهان عرب می‌باشد و سایر ویژگی‌های این جنبش‌ها و تحولات نیز به نوعی از این مشخصه کانونی ناشی می‌شود. در کشورهای عربی دستخوش تحول، مردم با تمام ویژگی‌های خاص خاورمیانه‌ای خود و در قالب جنبش‌هایی گسترده و فراگیر به عنوان نیرویی مهم وارد عرصه سیاست شده‌اند. در حالی که در دهه‌ های گذشته حکومت‌ها، نیروهای نظامی و برخی احزاب و گروه‌ها و همچنین بازیگران خارجی در این کشورها مهمترین بازیگران عرصه سیاست بوده‌اند، اکنون مردم به عنوان نیرویی جدید با اتکا بر خود و بدون واسطه احزاب و گروه‌ها یا مجوز حاکمیت و یا حمایت خارجی وارد عرصه سیاسی شده‌اند و بر این اساس شاهد ویژگی‌های دیگری مانند ضد استبدادی بودن، هویت اسلامی، استقلال‌خواهی، مشی مسالمت‌آمیز، رهبری جمعی و محوریت جوانان در جنبش‌ها نیز هستیم.(صادقی،۱۳۸۶؛۲۴)
با وجود این، از این نکته نیز نباید غافل ماند که شباهت‌های زیادی میان جنبش‌های اجتماعی جهان عرب و انقلاب اسلامی ایران وجود دارد که مهمترین آنها مردمی بودن و ضد استبدادی بودن هر دو می‌باشد. به همین جهت می‌توان گفت که خیزش‌های مردمی در جهان عرب ادامه حرکت انقلاب اسلامی در ایران و الهام گرفته از آن می‌باشد. هرچند خیزش‌های مزبور صرفاً مولود این عامل نیستند و از عوامل متعدد دیگری که منشاء داخلی دارند نیز ریشه گرفته‌اند، اما آنچه جنبش‌های کشورهای عربی را مردمی نمود، عملکرد بسیار منفی و خشن نسبت به مردم و از جمله دین‌ستیزی حاکمان و نادیده گرفتن احساسات دینی و مذهبی مردم بود. پیروزی انتخاباتی احزاب اسلام‌گرا در کشورهایی که جنبش در آنها به پیروزی انجامید، مانند تونس و مصر، گواه محکمی بر واقعیت اخیر است. از این‌رو، در فهم این جنبش‌ها از یک سو و شناخت نظام‌های سیاسی جدید از سوی دیگر، باید به تبیین نقش گروه‌های اسلام‌گرا با اندیشه‌های مختلف در شکل‌گیری دولت‌های جدید و نیز بررسی دیدگاه‌های جریان‌های اصلی اسلام‌گرا به ویژه جماعت اخوان‌المسلمین و گروه‌های سلفی و احزاب وابسته به آنها در خصوص ساختارها و مسائل سیاسی و اجتماعی در شرایط جدید توجه نشان داد.(همان)
با شروع موج تحولات در کشورهای شمال آفریقا و تسری آن به تعدادی دیگر از کشورهای عربی، در غرب از این تحولات به عنوان ادامه موج سوم دموکراتیزاسیون و یا موج چهارم دموکراتیزاسیون یاد شد، اما با توجه به بعد اسلامی قضایا می‌توان چنین اظهارنظر کرد که در این کشورها، به صورت همزمان تقاضا برای دموکراسی بیشتر از یک سو و توجه بیشتر به دین در اداره امور کشور وجود دارد که در قالب گفتمان اسلام‌گرایی میانه‌رو تجلی یافته است. با نگرش عمیق‌تر به تحولات منطقه به آسانی می‌توان متوجه شد که بازگشت به مبانی دینی در زمره یکی از اولویت‌های مهم مردم قرار دارد. در یک نگاه کلی، در این کشورها سه جریان عمده نقش بازی می‌کنند. اول، جریان سکولار – لیبرال که به نقش اسلام در حیات سیاسی و اجتماعی کشور معتقد نیست و دین را مسئله‌ای شخصی و مربوط به زندگی خصوصی افراد می‌داند. دوم، جریان اسلام‌گرایی میانه‌رو که در گروه‌های اخوانی نمود پیدا کرده است و اسلام‌گرایی را با مدرنیته و دموکراسی تلفیق کرده است و سوم، جریان سنت‌گرا که در جریان یا گروه‌های سلفی نمود یافته است و سردمداران آن معتقدند مدرنیته و دموکراسی در تضاد با اسلام قرار دارند. البته در صحنه سیاسی امروز کشورهای عربی، دو گروه اخیر نقش بیشتری ایفا می‌کنند.(اخباری،۱۳۸۷؛۱۱)
پایان نامه - مقاله - پروژه
در هر صورت، در خصوص علل وقوع جنبش‌های اجتماعی در کشورهای عربی، دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده که در آنها بر تأثیر عوامل داخلی و خارجی تأکید شده است. شکل‌گیری و گسترش طبقه متوسط، نحوه موضع‌گیری دولت‌ها نسبت به مسئله فلسطین و نوع رابطه آنها با آمریکا و اسرائیل، فساد و ناکارآمدی، زوال مشروعیت، و عدم وجود نهادهای مدنی از جمله علل و عوامل بروز این جنبش‌ها در خاورمیانه قلمداد شده است.(همان)
از جمله دلایل سیاسی جنبش‌های مردمی در منطقه می‌توان به حکومت‌های غیرملی و غیردموکراتیک، رژیم‌های اقتدارگرا، حکمرانی بد و فشار و سرکوب و از جمله علل اقتصادی جنبش‌های مزبور می‌توان به فساد مالی سران حاکم و فشارهای اقتصادی اشاره کرد که به وضعیت معیشتی نامناسب مردم و فقر و محرومیت گسترده منجر شده است. این حکومت‌ها که پیشتر تأمین کننده خدمات اجتماعی بوده و در ازای آن از مردم انتظار پیروی داشتند، از دهه ۱۹۸۰ دچار تحول شده و دیگر قادر به تأمین خدمات پیشین نبودند، با این حال آنها همچنان با بهره‌گیری از قدرت امنیتی و نظامی، خواستار حفظ پیروی و وفاداری مردم بودند که از دید بسیاری از آنها «اتباع» به حساب می‌آیند. از جمله نکات جالب در این جنبش‌ها، شباهت‌هایی است که میان آنها وجود دارد. نحوه بسیج افکار عمومی و شکل تظاهرات، دوری از خشونت، مشارکت معترضان دارای زمینه‌های اجتماعی و طبقاتی مختلف، نقش برجسته جوانان و زنان و استفاده از تکنولوژی جدید رسانه‌ای در زمره این شباهت‌ها قرار دارد. در این میان به ویژه نقش رسانه‌های مختلف اعم از دیداری، شنیداری و مجازی در آغاز و تداوم این جنبش‌ها غیرقابل انکار است. پیشرفت در فناوری اطلاعات و ارتباطات و بهره‌گیری از این ابزارهای جدید توسط مردم سبب تسریع در جنبش‌های مردمی در خاورمیانه شد.
همان گونه که اشاره شد، مردمی بودن جنبش‌های جهان عرب باعث شده تا ویژگی مسلمان بودن مردم منطقه در جنبش‌ها بازتاب تعیین کننده‌ای پیدا کند. از این‌رو، می‌توان بر هویت اسلامی جنبش‌های اخیر به عنوان یکی از ویژگی‌های مهم آنها تأکید کرد. در اینجا پرسشی که مطرح می‌شود این است که اعتقادات مذهبی مردم چه جایگاهی می‌تواند در مراحل مختلف تغییر و دگرگونی این جوامع داشته باشد؟ و نیز اینکه گروه‌های اسلام‌گرا با توجه به کسب پیروزی در رقابت‌های انتخاباتی که تاکنون صورت گرفته، بر عرصه سیاسی و اجتماعی این کشور چه تأثیری خواهند گذاشت؟ پاسخ به این پرسش‌ها نیازمند تبیین نقش و جایگاه گروه‌های اسلام‌گرا در جنبش‌های عربی و نیز بررسی تفکرات و دیدگاه‌های سیاسی آنهاست. به نظر می‌رسد با توجه به اینکه تقاضاهای همزمان برای به کارگیری ساز و کارهای دموکراتیک در اداره امور جامعه و توجه جدی به باورها و اعتقادات دینی مردم در جوامع عربی وجود دارد، گروه‌هایی که پیرو گفتمان اسلام‌گرایی میانه‌رو هستند، قادر به ایفای نقش برجسته‌تری در این جوامع باشند.(همان)
در مجموع، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که در جنبش‌های عربی اخیر، عامل هویت نقش بسیار برجسته‌ای دارد و آنچه در این جنبش‌های مردمی بیش از مؤلفه‌های دیگر خود نمایی می‌کند، ساخت و احیای هویت اسلامی است. رژیم‌های اقتدارگرا و به ویژه آن دسته از رژیم‌ها که از گرایش‌های سلطانی برخوردار بودند، در پی نفی این هویت بر آمدند؛ هویتی که مبتنی بر جایگاه اجتماعی و باورهای اسلامی مردم بود. نبود آزادی‌های سیاسی، انواع تبعیض‌ها، فقدان عدالت اجتماعی و ناکارآمدی دولت‌ها سبب فساد مالی، فقر و شکاف طبقاتی گسترده‌ای در جوامع عرب شد و هویت مقاومت را در میان اقشار مختلف مردم اشاعه داد.
از سوی دیگر، حمایت‌های غرب و به ویژه آمریکا از رژیم‌های اقتدارگرای منطقه به شکل‌گیری این هویت مقاومت کمک کرد. در این میان، به ویژه جوانان و زنان که فرصت‌های خود را از دست رفته می‌دیدند، به نیرویی بزرگ برای مقاومت تبدیل شدند. همچنین در تحولات اخیر ارتش‌ها نیز در جهت کنترل و مهار جنبش‌ها نقشی عمده ایفا کردند که به ویژه در مرحله انتقال قدرت حائز اهمیت می‌باشد.
۲-۶- چشم انداز ژئوپلیتیک خاور میانه
سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا تا مدت‌ها معطوف به حمایت و پشتیبانی از حکومت‌های اقتدارگرا اما هم پیمان و حافظ منافع واشنگتن در منطقه بود. حفظ ثبات، به عنوان محور اصلی این رویکرد، شاکله کلی سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا را تشکیل می‌داد. با تقویت و تحرک بیشتر گرایش‌های ضد آمریکایی و وقوع حملات ۱۱ سپتامبر در خاک آمریکا، سیاستمداران کاخ سفید به سمت اتخاذ رویکرد امنیتی بجای حفظ ثبات در منطقه تغییر جهت دادند. به گفته جان گدیس، پس از ۱۱ سپتامبر آمریکا خود را در «جهانی که به ناگهان خطرناک‌تر شده » یافت. (Gaddis,2004:52)
۲-۶-۱- هژمونی ایالات متحده و خاور میانه
خاورمیانه با داشتن منابع غنی انرژی از یک سو و موقعیت خاص ژئوپولیتیک از سوی دیگر، حوزه منفعتی غیر قابل اغماض برای قدرت‌های بزرگ محسوب می‌شود. این در حالی است که خاورمیانه نه تنها با نظم سیاسی- اقتصادی آمریکا هماهنگی ندارد بلکه به شدت از پتانسیل مقاومت و مقابله برخوردارست. حوادثی از قبیل رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حضور اتباع سعودی در آن و احیای افراط‌گرایی در منطقه، نمایانگر تضاد منفعتی و امنیتی قدرت آمریکا و منطقه خاورمیانه است. از این‌رو، پی‌گیری اصلاحات سیاسی در چارچوپ طرح خاورمیانه بزرگ به منظور استقرار نظم سیاسی مطلوب و اصلاحات اقتصادی در راستای اقتصاد لیبرال و بازار آزاد به منظور استقرار نظم اقتصادی مطلوب در دستور کار سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا قرار گرفت.(زاکریان،۱۳۹۰؛۱۹۰)
افراط‌گرایی و تروریسم به خصوص پس از حملات ۱۱ سپتامبر، به عنوان دو عامل اساسی، آمریکا را بیش از پیش به سمت توجه به ضرورت اصلاحات در خاورمیانه سوق داد. آمریکا افراط‌گرایی و تروریسم را از عوامل اصلی تهدید امنیت و منافع خود تلقی می‌کند و بر این اساس درصدد بود تا با باز کردن فضای سیاسی و بهبود شرایط اقتصادی در کشورهایی که به لحاظ فکری و حمایت مالی خاستگاه چنین حرکت‌های رادیکالی محسوب می‌شوند، ریشه افراط‌گرایی را بخشکاند. به عبارت دیگر، افراط‌گرایی و تروریسم در خاورمیانه از علل و همچنین از اهداف سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا تلقی می‌شود. هر چند اسلام سیاسی نیز در برخی موارد به عنوان خطری برای امنیت و منافع آمریکا معرفی می‌شود از اما پس از شکل‌گیری طالبان و عملیات القاعده افراط‌گرایی از آن رو که در بعدی فرامرزی و با توسل به شیوه‌های خشونت‌بار مستقیماً غرب را مخاطب قرار داده تهدید جدی‌تری محسوب می‌گردد.(همان)
ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر با شعار جهانی «مبارزه با تروریسم»، سیاست‌ها و اهداف منطقه‌ای خود را در خاورمیانه به گونه‌ای دیگر ترسیم کرد. آمریکا پس از حمله به افغانستان و پی‌آمدهای گسترده منطقه‌ای آن، سیاست‌های کلی خود را در قالب «طرح خاورمیانه بزرگ» مطرح ساخت. این طرح به دنبال آن بود که ریشه‌های افراط‌گرایی و خشونت در منطقه را از طریق دموکراسی‌گستری و گشایش فضای باز سیاسی و اجتماعی از بین ببرد و فضای جدید سیاسی برای عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای منطقه فراهم سازد. آمریکا یک سال پیش از طرح خاورمیانه بزرگ، با ارائه سند «نقشه راه» (۲۰۰۳) در پی آن برآمد که با حمایت از نهادسازی در دولت خودگردان فلسطین و تقویت نهادهای سیاسی و اجتماعی، دولت خودگردان را به دولتی پاسخ‌گو و عاملی برای کنترل فعالیت مبارزان فلسطینی تبدیل کند. از سوی دیگر، در سطح منطقه خاورمیانه، واشنگتن با تأکید بر لزوم برگزاری انتخابات و تقویت نهادهای مدنی، در پی بسط ایده‌های دموکراتیک در منطقه بود، اما با برگزاری انتخابات مختلف در منطقه، با وجود تمامی محدودیت‌ها و اعمال فشارهای دولتی، آشکار گردید که پیروزی غالباً نصیب نیروها و جریان‌هایی می‌شود که با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا مخالف هستند.(همان)
از آنجا که در غالب کشورهای خاورمیانه به مجرد باز شدن نسبی فضای سیاسی، اسلام گرایان به پیروزی می‌رسیدند، اصلاحات اقتصادی به عنوان مکمل اصلاحات سیاسی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. این استدلال که بهبود وضعیت اقتصادی کشورها به تقویت طبقه متوسط و کاهش حمایت‌های مردمی از گروه‌های تندرو منجر می‌شود، یکی از دلایل اصلی این اقدام بوده است .(همان)
شرایط به وجود آمده پس از ۱۱ سپتامبر این فرصت را در اختیار نومحافظه‌کاران قرار داد تا در راستای عملیاتی نمودن موارد ذیل تلاش کنند:

 

    1. دشمن جدید و خطر بالفعلی را برای طراحی و اجرای راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا معرفی کنند.

 

    1. با اتخاذ یک رویکردی آفندی - امپراطوری براساس اجبار ـ اجماع ـ اقناع و با بهره گرفتن از نیروهای مسلح، نظم لیبرالیستی بین‌المللی را در راهبرد کلان امنیت ملی آمریکا نهادینه کنند.

 

    1. استیلا و برتری علی الاطلاق ایالات متحده آمریکا در حوزه‌های نظامی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی را برای دهه‌ های متوالی در نظام بین‌الملل در قالب مقابله با آنچه تهدید تروریسم خوانده می‌شود، تضمین کنند.

 

    1. تسلط بر منابع اصلی انرژی نفت و گاز به عنوان منابع اولیه ثروت و قدرت در قرن ۲۱ را تضمین نمایند و با رقبایی که با بهره گرفتن از این منابع قصد چالشگری دارند، به شکل پیشدستانه‌ای مقابله کنند.

 

    1. در الگوهای آموزشی، ابزارها و ساختارها براساس رهیافت و راهبردی نوین دگرگونی به وجود آورند، به نحوی که چالش‌گری عواملی همچون اقوام، ادیان و ملل گوناگون در عرصه امنیت بین‌الملل تقلیل یابد.(همان)

 

۲-۶-۲- بیداری اسلامی و خاور میانه
اسلام در خاورمیانه، هم در قامت گروه‌های افراطی اسلامی و هم دولت‌‍‌های مسلمان در ردیف تهدیدات امنیتی ایالات متحده تعریف می‌شوند. اقدامات این دو طیف به عنوان مقوله‌ای که کانون استراتژی امنیت ملی آمریکا یعنی «تفوق» را به چالش کشیده است مورد توجه ویژه سیاستگذاران آمریکایی قرار دارد.
پی.جی کراولی معتقد است که آمریکا به شدت نیازمند«استراتژی امنیت ملی جدیدی» است که به دنبال بازنگری جدی در سیاست‌های ایالات متحده در قبال اسلام و مسلمانان تدوین گردد. (Crowley, 2008:70) در حقیقت، بسیاری از کارشناسان سیاسی آمریکا نوعی در هم‌تنیدگی میان امنیت و منافع ملی آمریکا و چگونگی مواجه ایالات متحده با اسلام و مسلمانان به ویژه در خاورمیانه را ترسیم می‌کنند. براساس آنچه در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۰۶ قید شده است، مبارزه علیه رادیکالیسم اسلامی، چالش و منازعه اصلی ایدئولوژیک سال‌های اولیه قرن ۲۱ محسوب می‌شود. چالشی که به صف‌بندی اکثر قدرت‌های غربی در یک سو منجر شده است. این سند شرایط قرن ۲۱ را با کشمکش ایدئولوژیک قرن ۲۰، که قدرت‌های بزرگ هم براساس منافع ملی و هم براساس ایدئولوژی تقسیم می‌شدند، متفاوت می‌داند. (The National Security Strategy of the United States of America, 2006, p.41) هر چند برخی کارشناسان غربی سعی در تعمیم خشونت اقدامات گروه‌های افراطی اسلامی (همچون القاعده) به کلیت اسلام را دارند و تعبیر جنگ اسلام و غرب را به کار می‌برند، اما وجود جریانات و گرایشات متنوع در درون اسلام، توجه طیفی از سیاستگذاران آمریکایی را به ضرورت تفکیک عملکرد در مواجهه با اشکال گوناگون جریانات اسلام‌‌گرایی سوق داده است.
آسیب‌ها و آفت‌های عمومی موجود در اکثر جوامع اسلامی خاورمیانه، محرومیت از کسب جایگاه و تأثیرگذاری مطلوب در صحنه نظام بین‌الملل را به بار آورده است. این نقصان‌ها در کنار مجموعه اقدامات و سیاست‌های نامطلوب ایالات متحده در دهه‌ های اخیر، بستر مناسبی جهت ظهور و بروز طیف رادیکال و خشونت‌طلب فراهم آورده است. وجود دولت‌‌های ناکارآمد، اقتصاد ناسالم، مشروعیت پائین، عدم رعایت حقوق بشر، سرکوب مخالفین، رشد جمعیت و غیره از جمله عوامل بسترساز داخلی تقویت جریانات رادیکالی محسوب می‌شوند.(Singer,2007,p.2) ضعف دولت‌ها و عدم استقرار اصول دموکراتیک، نارضایتی نسبت به اقدامات حکومتی را افزایش داده است. از سوی دیگر، خشم و انزجار نسبت به سیاست‌های آمریکا در منطقه، به عنوان یکی از عوامل خارجی تشدید کننده وضع نامطلوب در این جوامع بوده است. در چنین شرایطی، اسلام‌گرایی با اقبال زیادی مواجه شده است، اما آنچه واجد اهمیت است آن است که پدیده اسلام‌گرایی فاقد شکل واحدی می‌باشد و اشکال گوناگونی از اسلام‌گرایی از جمله رادیکالی، میانه‌رو، سیاسی، غیرسیاسی، سنتی، مدرن، دموکرات، اقتدارگرا در حال ظهور و تکوین هستند. در هر حال، باید توجه داشت که تنها اقلیت کوچکی از جهان اسلام پذیرای برداشت افراطی از اسلام هستند.(Zunes,2001,p.1).
اسلام‌خواهی و خیزش گروه‌های تندروی اسلامی و اقدامات منطقه‌ای و بین‌المللی آنان موجب شده است که دولتمردان ایالات متحده آمریکا در تعیین و تبیین چگونگی سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود جایگاه ویژه‌ای را بدین مقوله اختصاص دهند و میان اتخاذ رویکرد تقابل‌گرایانه، تعامل‌گرایانه و یا بینابینی، در برابر اسلام و گرایشات اسلامی، حساسیت و توجه وافری بروز دهند.(همان)
۲-۶-۳- چالش‌های منطقه‌ای
در حال حاضر، آمریکا علاوه بر موضوع تروریسم و افراط‌گرایی مذهبی در منطقه خاورمیانه با سه چالش اصلی مواجه می‌باشد:
۱- مناقشه فلسطین - اسرائیل
طی دوره پس از جنگ سرد تحولات فراوانی در صحنه داخلی اسرائیل و فلسطین به وقوع پیوسته است که یکی از مهمترین آنها پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین بود، این تحول پیامدهای متعددی را در پی داشت که مورد پذیرش و خوشایند آمریکا و برخی از دولت‌های غربی و عربی نبود. عدم شناسایی اسرائیل از سوی حماس و تأکید بر مقاومت، تشدید احساسات و نقش احزاب اسلام‌گرا در منطقه و افزایش نقش و نفوذ منطقه‌ای ایران با توجه به ارتباطات و پیوندهای آن با اکثر گروه‌های فلسطینی از جمله حماس، از جمله پیامدهای عمده این امر بودند. براین اساس بود که فشارها برحماس و تحریم مالی آن به ویژه از سوی غرب افزایش یافت و در مقابل، گروه فتح مورد توجه و حمایت بیشتری قرار گرفت. (بررسی تحولات خاورمیانه، ۱۳۸۶).
در همین حال در صحنه داخلی اسرائیل، اولمرت یکی از ضعیف‌ترین و غیرمحبوب‌ترین رهبران اسرائیلی طی شش دهه حیات اسرائیل بوده است. اصولاً یکی از مشکلات عمده اسرائیل در داخل، مشکل انتقال رهبری از نسلی به نسل دیگر است. اولمرت در فضای به وجود آمده پس از تشکیل حزب کادیما توسط شارون و حمایت افکار عمومی از طرح جدایی از فلسطینی‌ها، توانست پست نخست‌وزیری را به خود اختصاص دهد. وی برخلاف برخی از اسلاف خود هیچ سابقه نظامی مشخصی نداشت. موقعیت اولمرت پس از جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ بین اسرائیل و حزب‌ا… لبنان و انتشار گزارش تحقیق وینوگراد مبنی بر ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهداف خود در جنگ بسیار متزلزل و شکننده شد. اولمرت بر خلاف بگین و شارون، که در دو مقطع حساس (در جریان صلح با مصر و خروج از شهرک‌های نوار غزه) توانستند افکار عمومی و غالب جریان‌های سیاسی را برای پیشبرد برنامه‌هایشان متقاعد سازند، فاقد توانایی‌های یک رهبر کارآمد و تأثیرگذار بود. شکست فضاحت بار اسرائیل در جنگ سی‌ و سه روزه علیه حزب‌ا… لبنان که اسطوره شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل را باطل ساخت، اولمرت را در معرض اتهامات جدی قرار داد و کمیته وینوگراد وی را مقصر شناخت. از این‌رو، آمریکا درصدد برآمد که با شروع روند مجدد مذاکرات صلح و اخذ امتیازات حداکثری برای اسرائیل، از این رهبر ضعیف اسرائیلی حمایت نماید.(همان)
حضور سوریه در این اجلاس نیز قابل تأمل و توجه بود. سوریه اگر چه با این توجیه که در مورد جولان مذاکراتی صورت خواهد گرفت، نماینده‌ای را به آناپولیس اعزام کرد، اما دولت بشاراسد آشکارا از تبعات منفی عدم حضور در نشست آناپولیس آگاه بود. در هر حال، چنانچه پیش‌بینی می‌شد مسائل مهم فی ما بین از جمله تعیین وضعیت بیت‌المقدس و مرز‌ها همچنان بدون راهکار مشخصی باقی ماند و تنها در خصوص برخی مسائل فرعی‌تر توافقاتی حاصل گردید. آناپولیس قبل از تشکیل نیز نمایشی شکست خورده قلمداد می‌شد، به گونه‌ای که کارشناسان آن را بازی هدفمندی از جانب آمریکا در سال‌های پایانی دولت بوش به قصد ترمیم چهره آسیب دیده خود در داخل و در سطح منطقه ارزیابی می‌کردند. (همان)
در ۲۷ دسامبر سال ۲۰۰۸، یعنی روزهای پایانی دولت بوش، دولت اولمرت که خود در روزهای پایانی بسر می‌برد، حمله‌ای گسترده به نوار غزه را آغاز نمود. این حمله که در ابتدا به بمباران هوایی محدود بود، با حمله زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه ابعاد تازه‌ای به خود گرفت. دولت اسرائیل به خاطر شکست سال ۲۰۰۶ در لبنان در معرفی اهداف خود در جنگ غزه بسیار محتاط عمل کرد، به طوری که هدف اصلی از این جنگ پایان دادن به حملات موشکی حماس به جنوب اسرائیل، و نه نابودی کامل حماس عنوان شد. دلیل این امر پایین آوردن انتظارات افکار عمومی اسرائیل از دست‌آوردهای جنگ در ایام انتخاباتی بود. این جنگ که از حمایت قابل توجه مردم اسرائیل برخوردار بود، به گفته تحلیل گران اسرائیلی، با هدف بالا بردن شانس پیروزی احزاب حاکم بخصوص کادیما و کار آغاز گردید. این احزاب با توجه به شکست در جنگ سی و سه روزه و همچنین عقب نشینی از نوار غزه، امری که از دید بسیاری از اسرائیل‌ها سرآغاز حملات موشکی بیشتر به شهرهای جنوب این کشور شد، اقبال عمومی خود را از دست داده بودند. (کامروا،۱۳۹۰؛۲۲)
مرمت چهره حزب کادیما و کار تنها چند هفته مانده به انتخابات حساس فوریه ۲۰۰۹ یکی از دلایل اصلی حمله به نوار غزه بود، لذا همه تبلیغات در این راستا طراحی شده بود، و در کوتاه مدت تا حدی نیز مؤثر بود. سران اسرائیل تا حدی به این هدف خود رسیدند به طوری که حزب کادیما توانست با اخذ ۲۸ کرسی از ۱۲۸ کرسی مجلس (کنست) بیشرین نماینده را در مجلس دارا باشد، هر چند در پایان حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو با یک کرسی کمتر، یعنی ۲۷ کرسی توانست رهبری یک دولت ائتلافی جدید راست تندرو را بر عهده گیرد. حزب کار که به طور سنتی و برای سال‌های طولانی عهده‌دار رهبری کشور بود، به رهبری ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل در زمان جنگ ۲۲ روزه، توانست تنها ۱۳ کرسی را از آن خود کند و حداقل به طور موقت از اعمال نفوذ جدی در سیاست‌های این کشور بی‌نصیب بماند.(همان)
از دیگر اهداف این حمله نابودی یا حداقل فلج کردن توان نظامی حماس بود، در این زمینه اسرائیل تا حدود زیادی به اهداف خود نرسید، چرا که تا روز پایانی جنگ، حماس همچنان بر حملات موشکی خود بر شهرهای اسرائیل ادامه داد. همچنین ارتش اسرائیل با وجود محاصره شهر غزه نتوانست این شهر را به اشغال خود در آورد، هر چند که بسیاری از کارشناسان نظامی معتقدند که اسرائیل عمدتاً از ورود به جنگ شهری تمام عیار خودداری کرد چرا که این امر منجر به تلفات زیاد در ارتش اسرائیل می‌شد، موضوعی که در کشور اسرائیل از حساسیت خاصی برخوردار می‌باشد. در واقع، استراتژی نظامی اسرائیل اعمال فشار گسترده بر روی حماس به منظور عقب نشینی و تسلیم این گروه بیشتر استوار بود تا بر اشغال کامل غزه، هر چند این استراتژی توسط بخشی از جامعه اسرائیل و به خصوص نمایندگان حزب لیکود به شدت تحت انتقاد گرفته است، چرا که در نهایت این استراتژی منجر به سرنگونی حماس و یا حتی تقلیل قوه نظامی این گروه نشد.(همان)
دولت بوش در روزهای پایانی خود، طبق سیاست دیرینه خود، از این حرکت اسرائیل حمایت کرد. اوباما و دستیارانش که مشغول آماده‌سازی انتقال قدرت بودند، به شدت از ابراز نظر در این رابطه خودداری کردند. اوباما در این زمینه تنها به ابراز اینکه “کشته شدن غیر نظامیان در غزه و اسرائیل موجب نگرانی عمیق من است” اکتفا کرد. وی دلیل سکوت خود در این زمینه را با بیان اینکه در هر دوره تنها یک رییس جمهور وجود دارد (به این معنی که هم اکنون بوش رئیس جمهور می‌باشد و بالطبع نباید از او که هنوز رئیس جمهور نشده است انتظار موضع‌گیری داشت) توجیه کرد. این در حالی است که اوباما در مورد مسائل دیگر از جمله بحران اقتصادی و حملات بمبئی، در دوران انتقال قدرت (از ۴ نوامبر تا ۲۰ ژانویه) به ابراز نظر گسترده پرداخت. (Los Angeles Times, 2009:152).
با بررسی و تحلیل دقیق‌تر تحولات مذکور در سطوح مختلف بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی و با گذشت نزدیک به سه دهه از روند مذاکرات صلح، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که تمامی راهکارها، مذاکرات و تفاهمات بین طرفین برای حل مناقشه تا زمانی که حقوق فلسطینی‌ها استیفا نگردد، اسرائیل به سیاست‌های اشغالگرانه خود پایان ندهد و ایالات متحده سیاست جانبدارانه خود در حمایت از تل‌آویو را رها نسازد، سرانجامی جز شکست نخواهد داشت. با روی کار آمدن دولت تندرو بنیامین نتانیاهو، و در حالی که فلسطینیان بین دو گروه حماس و فتح تقسیم شده‌اند، حتی برگزاری مذاکرات صلح دور از ذهن به نظر می‌رسد. این موضوع، برای دولت اوباما که صلح خاورمیانه را سرلوحه‌ کار خود در منطقه قرار داده است، در سال‌های آینده چالشی جدی خواهد بود.
۲- عراق
دولت بوش با شعار مبارزه با تروریسم و گسترش سلاح‌های کشتار جمعی در سال ۲۰۰۳ با حمله به عراق این کشور را به اشغال نظامی خود در آورد. با این حال، پس از گذشت حدود هفت سال از حضور نیروهای آمریکایی در عراق امنیت، آرامش و ثبات بر اساس شعارهای آمریکا در عراق برقرار نشده است. از سوی دیگر، قدرت گرفتن گروه‌های شیعی دارای روابط دوستانه با ایران انتقادهای داخلی در آمریکا علیه دولت بوش را برانگیخت. این در حالی بود که آمریکا بیش از پیش از اهداف خود در عراق دور می‌شد، به گونه ای که بعد از چند سال بسیاری از اعضای هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه خواهان خروج نیروهای آمریکایی از عراق شدند. ناکامی‌های آمریکا در عراق باعث شد تا تیمی تحقیقاتی از هر دو حزب آمریکا به سرپرستی جیمز بیکر و لی هامیلتون به نام گروه مطالعات عراق از مارس تا دسامبر ۲۰۰۶ وضعیت عراق و راهکارهای پیش روی آمریکا در عراق را بررسی کند. مطالعات نُه ماهه گروه مطالعات عراق موسوم به کمیسیون بیکر-هامیلتون به ویژه بر مشارکت دادن کشورهای کلیدی منطقه خاورمیانه از جمله ایران و سوریه در حل بحران عراق تأکید گذاشت.(همان)
افزایش تنش‌های فرقه‌ای در عراق، حداقل در سال‌های اولیه پس از اشغال به تدریج حس ملی‌گرایی را کاهش و هویت فرقه‌ای را تقویت کرده است. حذف رژیم صدام حسین و ناکامی در ایجاد ثبات سیاسی و نظامی در عراق فرصت جدیدی را برای ایران در سطح منطقه ایجاد کرده است.(Bahgat,2007,p.5-14) آمریکا در شناخت واقعیات جامعه شناختی عراق و پیش‌بینی نحوه عملکرد نیروهای اجتماعی این کشور راه به خطا برده است. با وقوع دو تحول عمده، یعنی قدرت‌یابی شیعیان نزدیک به ایران و مقاومت اعراب سنی در برابر روند سیاسی و در نتیجه تداوم بی‌ثباتی و ناامنی، راهبردهای کاخ سفید به تدریج دگرگون شده است. راهبرد ایجاد دولت الگو، به راهبرد پیروزی تغییر یافت و در مرحله کنونی راهبرد «عدم شکست و خروج کم هزینه» در دستور کار آمریکا قرار دارد. اکنون مسئله عراق به اصلی‌ترین مسئله سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است و اکثر سیاست‌های این کشور در خاورمیانه، پیرامون این موضوع شکل می‌گیرد. دولت اوباما نیز با اعلان برنامه زمان‌بندی خروج نیروهای آمریکایی از عراق، سیاست عدم شکست و خروج کم هزینه را که در سال پایانی دولت بوش اتخاذ شده بود، پیگیری می کند. با این حال، برای موفقیت این استراتژی، دولت اوباما قطعاً به همکاری ایران در این زمینه نیاز دارد. ساختار سیاسی ایجاد شده در عراق به کمک آمریکا که بر مبنای دموکراسی توافقی تأمین کننده سهم متناسب برای سه گروه اصلی (شیعیان اکراد و سنی‌ها) است، در آستانه دومین انتخابات سراسری این کشور (۱۶ ژانویه ۲۰۱۰) دستخوش تحول گردیده و نوری مالکی، نخست‌وزیر عراق، با خروج از ائتلاف شیعی و نه گفتن به دموکراسی توافقی و طائفی به دنبال تشکیل دولت ملی در این کشور است، لذا نمی‌توان ساختار سیاسی جدید عراق را یک دستاورد آمریکایی تلقی کرد بلکه کنش و واکنش نیروهای سیاسی و مذهبی در داخل عراق بیش از تمایلات خارجی در ایجاد و تغییر این ساختار دخیل بوده است.
۳- جمهوری اسلامی ایران و تحولات خاورمیانه
روند تحولات عراق، افزایش نقش و قدرت شیعیان و کردها و کاهش نقش اعراب سنی را در پی داشت. از منظر اعراب این تحول باعث کم رنگ شدن هویت عربی عراق و نقش آن به عنوان دولت حایل و توازن بخش در مقابل ایران شده است. به باور آنها، این واقعیت به ایجاد زمینه‌هایی برای تغییر توازن قدرت منطقه‌ای به نفع ایران و به ضرر عربستان سعودی و جهان عرب منجر شده است. بر این اساس، رویکرد آنها در قبال واقعیت‌های جدید عراق، مخالفت با روند سیاسی دولت جدید و سعی و تلاش برای تزلزل ساختار قدرت کنونی است. دیگر واقعیت و تحول منطقه‌ای، پیروزی حزب اسلام‌گرای حماس در فلسطین و وارد شدن آن به ساختار قدرت در کنار جنبش فتح بود. این موضوع تا حدود زیادی موجب تقویت موضع جمهوری اسلامی ایران در موضوع فلسطین و نارضایتی آمریکا و برخی کشورهای عربی گردید. جنگ ۲۲ روز غزه در تعطیلات کریسمس سال ۲۰۰۹ این امر را بیش از پیش تشدید نمود.(همان)
دولت آمریکا در مقطع کنونی، بخش عمده امکانات و سیاست خارجی خود را بر عراق و افغانستان متمرکز کرده است. با توجه به عدم موفقیت در ایجاد دولتی با ثبات و امنیت در این کشور، هزینه مادی و انسانی بالا و افزایش نارضایتی‌های داخلی، دولت بوش در سال پایانی زمامداری خود سعی کرد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸، به موفقیت‌هایی در عراق دست یابد و بخشی از نیروهای خود را از این کشور خارج سازد. در این راستا، کسب حمایت و همکاری‌ همسایگان عراق از جمله ایران، سوریه و عربستان سعودی از اولویت بالایی برای آمریکا برخوردار شد و در این خصوص اقدامات متعددی صورت گرفت. از جمله این اقدامات مذاکره با ایران در بغداد و همچنین فشار بر سعودی‌ها برای حمایت از دولت مالکی و فشار متقابل بر دولت مالکی برای مشارکت دادن بیشتر اهل سنت و امنیت سازی در عراق بود.(همان)
با توجه به تحولات منطقه‌ای و افزایش نقش و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی در سطح منطقه، به نظر می‌رسد صف‌بندی جدیدی در منطقه در مورد نوع نگاه به اسرائیل با شرکت کشورهای عربی در نشست آناپولیس به وجود آمده باشد. برخی ناظران معتقدند که اساساً کنفرانس آناپولیس به منظور ایجاد اتحاد میان کشورهای سنی عرب علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و هدف آن مهار قدرت‌یابی ایران در منطقه بود‌ه است. آمریکا و اسرائیل از طریق برگزاری این کنفرانس، سعی در معرفی ایران به عنوان دشمن مشترک اعراب و اسرائیل داشتند. این در حالی است که از مدتی قبل از دو جبهه‌بندی در منطقه خاورمیانه سخن گفته می‌شود که در یک طرف آن ایران، عراق، سوریه، حزب‌ا… و حماس و در طرف دیگر آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای عرب سنی منطقه قرار دارند. در این چارچوب یکی از اولویت‌های آمریکا جدا کردن سوریه از ایران است. همچنین قرارداد ۲۰ و ۱۳ میلیارد دلاری فروش تسلیحات آمریکا به عربستان و مصر و نیز قرارداد فروش تسلیحات به میزان ۳۰ میلیارد دلار طی ده سال آینده به اسرائیل، در راستای تحرکات و سیاست‌های جدید آمریکا در خاورمیانه ارزیابی می‌گردد. با به دست گرفتن سکان دولت آمریکا توسط اوباما، تلاش‌ها برای همراه کردن سوریه با سیاست‌های آمریکا در منطقه بیشتر شده است، هر چند انتخاب دولت راست افراطی نتانیاهو در اسرائیل این امر را دچار مشکل خواهد کرد، چرا که بعید به نظر می‌رسد مذاکرات مخفی سوریه با دولت اسرائیل با واسطه‌گری ترکیه، در شرایط جدید به نتیجه برسد.
۲-۶-۴- بهارعربی وخاورمیانه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ق.ظ ]




  • روش آلفای کرونباخ (ناظر ، ۱۳۸۹، ۹۶-۹۴)

 

در این تحقیق برای سنجش قابلیت اعتماد ابزار اندازه گیری از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است . این روش برای محاسبه هماهنگی درونی ابزار اندازه گیری از چمله پرسشنامه ها یا آزمون هایی که خصیصه های مختلف را اندازه گیری می کنند به کار می رود .
پایان نامه - مقاله - پروژه
در این گونه ابزار ، پاسخ هر سوال می تواند مقادیر عددی مختلف را اختیار کند .
برای محاسبه ضریب آلفای کرونباخ ابتدا باید واریانس نمره های زیر مجموعه سوال های پرسشنامه (یا زیر آزمون ) و واریانس کل را محاسبه نمود .سپس با بهره گرفتن از فرمول زیر مقدار ضریب آلفا را محاسبه کرد.
فرمول۳-۱- آلفای کرونباخ

که در آن :
J: تعداد زیرمجموعه سوالات پرسشنامه
sj2: واریانس نمرات هر زیر مجموعه
S2: واریانس کل
به منظور بررسی پایایی تحقیق ، با بهره گرفتن از داده های بدست آمده از پرسشنامه های توزیع شده در بین کارکنان اداره کل امور کارکنان بانک ملت و به کمک نرم افزار آماری spss میزان اعتماد با روش آلفای کرونباخ برای کل آزمون و برای مولفه های مختلف به صورت جداگانه در هر دو پرسشنامه محاسبه شدو در نهایت آلفای کرونباخ برای پرسشنامه سنجش عوامل روانشناختی توانمندسازی ۸۶% و برای پرسشنامه سنجش تعهد سازمانی ۷۹% بدست آمد. بنابراین می‌توان گفت که پرسشنامه های فوق از اعتبار کافی برخوردار می‌باشد، بدین‌معنی که پاسخ‌های داده شده ناشی از شانس و تصادف نبوده، بلکه به ‌خاطر اثر متغیری می‌باشد که مورد آزمون قرار گرفته است. زیرا اولاً آنچه را که محقق در نظر داشته است دقیقاً سنجیده است و ثانیاً برداشت ذهنی تمام پاسخگویان از آن یکی بوده است.
۳-۷- روش سنجش روایی پرسشنامه
مقصود از روایی آن است که وسیله اندازه گیری واقعاً بتواند خصیصه مورد نظر را اندازه بگیرد و نه متغیر دیگری را . اهمیت روایی در این است که اندازه گیری های نامناسب ، هر تحقیق علمی را بی ارزش و بی اعتبار می نماید . ابزار اندازه گیری ممکن است برای اندازه گیری یک خصیصه ویژه دارای اعتبار باشد در حالیکه برای سنجش همان خصیصه بر روی جامعه دیگر از هیچگونه اعتباری برخوردار نباشند . (ناظر ، ۱۳۸۹، ۹۶)
در تحقیق حاضر به منظور سنجش اعتبار محتوایی پرسشنامه ها ، از نظرات متخصصان و خبرگان آشنا به مسائل مدیریتی استفاده شده است .
شایان ذکر است پرسشنامه مربوط به سنجش عوامل روان شناختی توانمندسازی از پرسشنامه استاندارد میشرا (۱۹۹۲) استفاده شده است ، همچنین پرسشنامه مربوط به سنجش تعهد سازمانی نیز برگرفته از پرسشنامه استاندارد آلن و می یر (۱۹۹۲) می باشد .
۳-۸- ابزارهای آماری مورد استفاده
دراین پژوهش از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است .کاربرد آمار توصیفی به منظور تفسیر نتایج داده های پژوهش بوده است .
برای بررسی و تهیه پاسخ فرضیات تحقیق از روش های آمار استنباطی استفاده شده .بدین منظوردر پردازش اطلاعات و آزمودن فرضیات از بسته نرم افزاری spss استفاده گردیده است ، لذا برای بررسی رابطه میان عوامل روانشناختی توانمندسازی با تعهد سازمانی از آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید .برای رتبه بندی عوامل روانشناختی توانمندسازی و ابعاد تعهد سازمانی از آزمون فریدمن بهره گرفتیم . برای سنجش میزان توانمندسازی و تعهد سازمانی نیز از آزمون تی تست تک نمونه ای استفاده شده است.
فصل چهارم
آزمون فرضیه ‌ها و
تجزیه و تحلیل یافته‌ها
۴-۱- مقدمه
تجزیه و تحلیل داده ها برای بررسی صحت و سقم فرضیات برای هر نوع تحقیق از اهمیت خاصی برخوردار است . امروزه در بیشتر تحقیقاتی که متکی بر اطلاعات جمع آوری شده از موضوع مورد تحقیق می باشد، تجزیه و تحلیل اطلاعات از اصلی ترین و مهمترین بخش های تحقیق محسوب می گردد .
داده های خام با بهره گرفتن از نرم افزار آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند و پس از پردازش به شکل اطلاعات در اختیار استفاده کنندگان قرار می گیرند .
در این فصل، داده های حاصل از پرسشنامه‎های تحقیق سازماندهی، تلخیص و ارائه می شود تا بتوان با بهره گرفتن از آنها به تایید یا رد فرضیات اقدام نمود. هدف از این فصل، تجزیه و تحلیل داده‎های به دست آمده و انجام آزمون فرضیات در چارچوب فرایند و روش تحقیق تدوین شده در فصل سوم است.
از این رو، ابتدا برای شناخت بیشتر نمونه های آماری، ویژگیهای جمعیت شناختی آنها با بهره گرفتن از جداول در قالب سن،جنسیت، سطح تحصیلات، سنوات خدمت و سمت شغلی تشریح می شود، سپس داده های اختصاصی که حاصل بخش «پرسش های تحقیق» پرسشنامه است مورد بررسی واقع می گردد .
در نهایت نیز از آزمون های کولموگروف- اسمیرنف (k-s) جهت بررسی نرمال بودن متغیرهای تحقیق، آزمون همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیه ها ، آزمون فریدمن برای رتبه بندی مولفه های توانمندسازی و تعهدسازمانی و درنهایت از آزمون تی تست تک نمونه ای جهت سنجش میزان توانمندسازی و تعهد سازمانی استفاده می گردد.
۴-۲- آمار توصیفی
در این بخش از تجزیه و تحلیل آماری به بررسی چگونگی توزیع نمونه های آماری از حیث متغیرهایی همچون ؛ سن ، جنسیت ، میزان تحصیلات ، سمت شغلی و سابقه کاری می پردازیم . همانطوری که در فصل سوم بیان شد ، تعداد پاسخ دهندگان با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده ، تعداد ۱۰۳ نفر انتخاب شدند، به منظور سنجش رابطه
بین عوامل روانشناختی توانمندسازی و تعهدسازمانی از طریق توزیع پرسشنامه بین کارکنان اقدام گردید که با جمع آوری ۱۰۰ پرسشنامه از بین کارکنان نتایج زیر حاصل شد.
۴-۲-۱- سن
جدول شماره ۴-۱ – توزیع فراوانی مربوط به سن کارکنان

 

سن
فراوانی
درصد
درصدفراوانی نسبی
درصد فراوانی تجمعی

 

۳۰-۲۰
۲۸
۲۸
۲۸
۲۸

 

۴۰-۳۰
۵۲
۵۲
۵۲
۸۰

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]