کسی که با معرفی محصولات و خدمات جدید، ایجاد شرکتهای جدید یا بهره برداری مواد اولیه جدید، وضع اقتصاد موجود را به هم میریزد و سبب رشد و توسعه اقتصادی می شود(تعریف در معنای تخریب) (صمد آقایی، ۱۳۷۸: ۱۹).
اهمیت و ضرورت کارآفرینی
بی شک روند توسعه اقتصادی در کشورهای توسعه یافته بیانگر این واقعیت است که اقتصاد تحت تأثیر کارآفرینی است. به گونه ای که کارآفرینان در توسعه اقتصادی کشورهای توسعه یافته نقش محوری داشته اند و کشورهای توسعه نیافته اهمیت آنرا در در توسعه اقتصادی نادیده گرفته اند. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد علت توسعه کشورهایی مانند آمریکا،ژاپن و آلمان که از نظر صنعتی توسعه یافته اند،کارآفرینی است. کارآفرینی هم اکنون به عنوان یک حرفه ظهور کرده و همانند دیگر حرفه ها باید توسعه یابد و از طریق برنامه های آموزشی و دانشگاهی پرورش یابد.امروزه صاحبنظران بر نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی و اجتماعی اتفاق نظر دارند.مهمترین این نقشها عبارتند از:
کارآفرینی موجب گردآوری پس اندازهای عمومی بی هدف و سرگردان می شود و تشکیل سرمایه را بهبود می بخشد.
کارآفرینی منجر به ایجاد اشتغال در مقیاس وسیع می شود،بنابراین کارآفرینی مشکلات بیکاری را که ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی_ اجتماعی است کاهش می دهد.
کارآفرینی به توسعه متوازن منطقه ای منجر می شود.
_ کارآفرینی منجر به توزیع مجدد ثروت،درآمد و حتی قدرت سیاسی به طور عادلانه می شود.
کارآفرینی موجب افزایش سود اجتماعی از طریق دولت می شود.با درآمدهایی که از طریق مالیات،حقوق گمرکی و واگذاری پروانه کارآفرینان به دست می آورد می تواند در پروژه های مختلفی همچون احداث جاده ها و پل ها و سرویسها و تسهیلات آموزشی و پزشکی و حفظ صلح سرمایه گذاری کند (احمدپور داریانی،۱۳۸۷: ۲۷).
انواع کارآفرینی
به طور کلی کارآفرینی را می توان به چند دسته تقسیم کردکه هرکدام دارای زیر گروه هایی است. برای مثال سعیدی کیا(۱۳۸۵: ۲۵-۲۴) آن را به دو دسته تقسیم کرده است:
الف) فردی؛
۱- کارآفرینی مستقل[۸۸] : فرایندی که کارآفرین از ایده اولیه تا ارائه محصول خود به جامعه، کلیه فعالیت های اقتصادی کارآفرینی را به طور مستقل طی می کند. انگیزه های افراد کار آفرین مستقل عبارتند از: استقلال طلبی، نیاز به پیشرفت، رضایتمندی شغلی.
۲- کار آفرینی سازمانی[۸۹]: فرآیندی که کارآفرین تحت حمایت یک سازمان، فعالیت های کار آفرینانه خود را به انجام می رساند.
ب) گروهی؛
۱- کارآفرینی شرکتی[۹۰]: که در آن همه ی افراد آن به کارآفرینی تشویق می شوند و تمام فعالیت های کار آفرینانه فردی و گروهی به طورمستمر، سریع و راحت در شرکت انجام می پذیرد و در این فرایند هر یک از کارکنان در نقش کارآفرین انجام وظیفه می کند.
۲-کارآفرینی اجتماعی[۹۱]: شامل سازمان های غیرانتفاعی است که برای ایجاد نقدینگی برای برنامه هایشان، ارزش اقتصادی ایجاد می کنند، از منابع در دسترس به گونه ای خلاقانه برای موضوعات اجتماعی استفاده می کنند و شامل توسعه برنامه های نوآورانه برای کمک به بهبود معیشت کسانی است که فاقد کسب وکار و قدرت مالی اند، یا در استفاده از فرصت های اجتماعی با محدودیت مواجه اند(احمد پور داریانی، ۱۳۸۷: ۱۳۶).
چنانچه گفته شد با توجه به گستردگی فعالیتهای کارآفرینانه در کلیه فعالیتهای اجتماعی و فرایند تحقیق فعالیت کارآفرینانه، می توان کارآفرینی را به ابعاد مختلف طبقه بندی کرد. در ادبیات کارآفرینی تقسیم بندیهای متعددی در این زمینه انجام شده است. اما دراکر بر این عقیده است که طبقه بندیها باید مبتنی بر اقدامات و رفتار کارآفرینان صورت گیرد و توجه به ویژگیهای آنان بی فایده است. از میان دسته بندیهای مختلفی که در خصوص کارآفرینی به عمل آمده است تقسیم بندی کورنوال و پرلمن کاربرد بیشتری در حوزه مدیریت دارد. بر اساس این تقسیم بندی کارآفرینی در سه شکل عمده ظاهر می شود:
کارآفرینی فردی(مستقل)[۹۲]
کارآفرینی درون سازمانی[۹۳]
کارآفرینی سازمانی
کارآفرینی فردی(مستقل): رونشتات، معتقد است که کارآفرینی فرایند ایجاد ثروت است و کارآفرینی مستقل فرایندی است که که یک شخص به طور مستقل و آزاد فعالیت کارآفرینانه را به ثمر رسانده و برای شروع کسب و کار منابع لازم را بسیج می کند و با تأکید بر توسعه و نوآوری فرایند تولید(کالا و خدمات) با برنامه ریزی در راستای ایده خلاقانه خود به پیشرفت دست می یابد و برای تأسیس ،رشد و توسعه شرکت کوچک و نوپای خود نیاز شدیدی به حمایت مالی سرمایه گذاران و نقشه جامع کاری دارد (حسن مرادی، ۱۳۸۵: ۳۶).
کارآفرینی درون سازمانی: از اوایل دهه ۱۹۸۰ هجوم شرکتها بر نوآوری برای بقا و رقابت با رقیبانی که بیش از پیش در صحنه ظاهر می شدند موجب هدایت فعالیتهای کارآفرینانه به داخل سازمان شد و کارآفرینی به طور فزاینده ای مورد توجه مدیران قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به اختراع و نوآوری و تجاری نمودن محصولات و خدمات خود بپردازند. علاقه فزاینده به کارآفرین نمودن سازمان موجب شد تا استراتژیهای گوناگون جهت ایجاد کارآفرینی در سازمان طراحی گردد. دو نوع استراتژی را در این زمینه می توان نام برد:
ـ استراتژی ایجاد سازمان کارآفرین
ـ استراتژی وجود فرد کارآفرین در سازمان یا کارآفرینی درون سازمانی
که در کارآفرینی درون سازمانی تأکید بر کارآفرینی فردی و گروهی است که نهایتاً منجر به تکمیل و اجرای یک تفکر خلاق در درون سازمان می شود.لذا کارآفرینان می توانند در استخدام شرکتها درآیند و به تبع محدوده اختیارات سازمانی شان با یک کارآفرین مستقل تفاوت دارد. زیرا فرد کارآفرین درون سازمان نمی تواند مانند یک کارآفرین مستقل از ابتدا تا انتهای فرایند نوآوری را دنبال نماید (حسن مرادی،۱۳۸۵: ۴۳).
کارآفرینی سازمانی: از سال ۱۹۹۰ پارادایم تازه ای در کارآفرینی شکل گرفت. اهمیت کارآفرینی سازمانی به حدی است که یکی از دوره هایی که برای آموزش کارآفرینی در جهان برگزار می شود دوره آموزش کارآفرینی سازمانی است که برای سازمانهای بزرگ و متوسط طراحی شده است.تا کنون از کارآفرینی سازمان تعاریف زیادی ارائه نشده است. اما هر چه پارادایم کارآفرینی گسترده تر می شود بر این امر بیشتر تأکید می شود که سازمان می تواند رفتار کارآفرینانه داشته باشد( بهبهانی، ۱۳۸۵: ۴۰).
کارآفرینی در سازمان ابتدا توسط پینکات[۹۴] در سال ۱۹۸۵ مطرح شد (پینکات، ۱۹۸۵ نقل از ادهمی، ۱۳۸۳: ۷۹). دامان پور[۹۵] کارافرینی سازمانی را ایجاد، توسعه و اجرای ایدهها و رفتارهای جدید تلقی می کند(ادهمی، ۱۳۸۳: ۷۶). جان تامپسون معتقد است که رفتار کارآفرینانه نیازی فراگیر و ضروری برای تمامی سازمانها( دولتی، خصوصی، داوطلبانه و غیره) با هر اندازه( بزرگ، متوسط و کوچک) میباشد( تامپسون[۹۶]،۱۹۹۹: ۲۸۱).
کاث و گینزبرگ[۹۷] اظهار داشتند که سازمان در کارآفرینی سازمانی با دو پدیده روبرو می شود؛ یکی ایجاد فعالیت های مخاطره آمیز و دیگری تحول سازمان از طریق نوسازی استراتژیک(کاث و گینزبرگ، نقل از ادهمی، ۱۳۸۳: ۷۷).
دیوید جانسون[۹۸]، کارآفرینی سازمانی را به سه قسمت تقسیم کرده است: ۱- کارآفرینی در سازمان[۹۹]: ایجاد فعالیت های جدید کارآفرینانه در درون و پیرامون سازمان. ۲- کارآفرینی گسترده[۱۰۰]: ایجاد ساختار و فرهنگی در سازمان که از نوآوری و کارآفرینی حمایت کند. ۳-فعالیت مخاطره آمیز سازمانی[۱۰۱]: این فعالیت ها در سازمان هایی که نیازمند شایستگی است و در صورت عدم اقدام، امکان پیش افتادن رقبا وجود داشته باشد ضروری خواهد بود(جانسون، ۲۰۰۱).
برخی از تعاریف و توضیحات درباره کارآفرینی سازمانی در زیر آورده شده است؛
«بورگلمن»[۱۰۲]، تعریف کارآفرینی سازمانی را به عنوان توسعه حدود سازمان از لحاظ صلاحیت و تطابق فرصت برای تولیدات داخلی از ترکیبات منابع جدید می داند.
بر طبق نظر «زهرا»[۱۰۳]کارآفرینی سازمانی به فرایند ایجاد تجارت جدید اشاره می کند که توسط سازمانهای که سود،وضعیت رقابتی و استراتژی تجارت فعلی را بهبود می بخشند،تولید می شود. (زندی، ۱۳۸۳: ۱۷).
«جونز و باتلر»[۱۰۴] کارآفرینی سازمانی را فرایندی می دانند که از طریق آن سازمانها متوجه فرصتها می شوند و عوامل تولید را به شیوه خلاقانه ای جهت ایجاد ارزش اضافه سروسامان می دهند.
«استونسون و جاریلو»[۱۰۵] کارآفرینی سازمانی را به عنوان فرایندی که افراد داخل سازمان به دنبال جسجوی فرصتها هستند بدون اینکه به منابعی که در حال حاضر در اختیار دارند توجه داشته باشند تعریف کرده اند.
«آنتونسیک و هیسریچ»[۱۰۶] کارآفرینی را در یک حوزه وسیعی تعریف کرده اند که عبارت است از: کارآفرینی در درون یک سازمان در حال فعالیت( آنتونسیک و هیسریچ، ۲۰۰۳: ۹).
مفاهیم کلیدی در کارآفرینی
در تعریف و تعیین مفهوم کارآفرینی و دیگر مفاهیم وابسته، همواره از دو عنصر خلاقیت و فرصت شناسی کارآفرینان یاد می شود، به همین دلیل قبل از ورود به مبحث ویژگیهای کارآفرینی به بررسی این دو مفهوم کلیدی پرداخته می شود.
خلاقیت؛ بنیاد کارآفرینی
امروزه خلاقیت و نوآوری لازمه بقا و حفظ و ارتقای موقعیت سازمان ها می باشد. در این مقطع حساس جدالی برای احراز برتری های صنعتی، علمی و فنی شروع شده است و سازمان ها و مؤسسات آینده نگر به رویارویی با این تحولات گسترده و فراگیر به جستجوی روش های نوین پرداخته اند. سرعت تغییرات وتحولات از حد تصور فراتر رفته است به گونه ای که خلاقیت و نوآوری به عنوان اصلی اساسی از عوامل مهم بقای سازمان ها است و نوآوری مهمترین منبع رقابتی محسوب می شود. در چنین شرایطی، سازمان ها درصورتی می توانند موفق باشند که از نیروی انسانی خلاق و نوآور و مهمتر ازآن، از مدیرانی که بتوانند فضای خلاق و نوآور را در سازمان ها ایجاد کنند، برخوردار باشند(شاه حسینی،۱۳۸۳: ۸۱).
صمدآقایی(۱۳۸۵) ضرورت خلاقیت را از دو بعد مادی و معنوی مهم می داند. عوامل ضرورت خلاقیت در بعد مادی عبارتند از:
- کاهش منابع طبیعی.
- رقابت فشرده و بی رحم.
- جهانی شدن اقتصاد و صنعت.
- تنوع طلبی مصرف کنند گان وکاهش زمان مطلوبیت کالاها.
در بعد معنوی نیز ضرورت خلاقیت ناشی از مقام و جایگاه والای انسان به عنوان خلیفه الهی است، چون خداوند خالق انسان است و انسان نیز باید بالفطره خلاق باشد وکمال او در گرو نوبینی و نوگرایی است و انسان به کمک قوه خلاقیت از قالب های ذهنی پوچ و غلط نجات می یابد.
[یکشنبه 1400-08-02] [ 06:14:00 ق.ظ ]
|