کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


آخرین مطالب


 



شخصیّت‌ها:
ـ اصلی: حضرت سلیمان (ع) و خارپشت.
ـ فرعی: جبرائیل، جنّ و انس و همه‌ی حیوانات از جمله سگ و اسب.
الگوی داستان: واقعی.
عناصر محیطی: ـــــ .
پیام داستان: مشورت کردن در کارها.
پی‌رنگ: در آن زمان که جبرئیل برای سلیمان پیامبر (ع)، آب حیات آورد، به او گفت: در نوشیدن آن اختیار دارد که بنوشد و عمر جاودان یابد یا ننوشد. پس او با همه‌ی جن و انس و حیوانات مشورت کرد و همگی گفتند: بنوش، جز خارپشت که به او پندی داد و گفت: اگر فقط تو به تنهایی باید بنوشی، ننوش چون در فراق عزیزانت جهان بر تو ناخوش می‌شود. پس سلیمان نظر او را پسندید و آن را ننوشید.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
حوادث اصلی: آوردن جام آب حیات توسّط جبرئیل برای سلیمان (ع)، مشورت کردن سلیمان (ع) با همه‌ی خلایق و مثبت بودن رأی آن‌ها، مشورت با خارپشت و پسندیده بودن رأی خارپشت بر ننوشیدن آب.
حوادث فرعی: فرستادن اسب به دنبال خارپشت و نیامدن او، رفتن سگ به دنبال خارپشت و آمدن او نزد سلیمان (ع).
زمان داستان: پادشاهی حضرت سلیمان (ع).
گفتگوی داستان: بین سلیمان (ع) و جبرائیل، بین سلیمان (ع) و جنّ و انس و همه‌ی حیوانات، بین سلیمان (ع) و خارپشت.
۵-۱-۲۰٫ حزم و دور اندیشی
با حزم و دوراندیشی می‌توان از بروز تنش‌های احتمالی پیشگیری کرد و با اندیشه‌ی منطقی و معقول، پایان راه را به میل خویش انتظار کشید. (فقیهی، ۱۳۹۱: ۱۳۵)
در کتاب گزیده‌ی جوامع‌الحکایات، حدوداً چهارده حکایت به این موضوع اختصاص یافته است، که در این میان به بررسی ساختار و عناصر نمونه‌ای از آن‌ها می‌پردازیم.
۵-۱-۲۰-۱٫ زهر در دامن فراغت:
نقل کرده‌اند که: یکی از حاجیان در صحرا از قافله‌اش بازماند و سرگردان می‌رفت تا به خانه‌ی پیرزنی رسید و حال خود را با او گفت. پیرزن به او گفت: در این بیابان مار زیاد است، برو آن‌ها را بگیر و بیار تا برای تو آن‌ها را بپزم. آن مرد از انجام این کار ناتوان بود. پس پیرزن، با او همراه شد و چهار یا پنج مار گرفتند و سر و دم آن‌ها را زد و در آتش پخت و مرد حاجی آن‌ها را خورد. چون طلب آب کرد، پیرزن به او گفت: در پشت خانه‌ی من چشمه‌ای هست، از آن بخور. آن آب، گل‌آلود و بدمزّه بود. وقتی بازگشت، به پیرزن گفت: در این‌جا با این ناخوشی چگونه ساکن شده‌ای؟ پیرزن گفت: بهتر از این‌جا، جایی نیست. مرد گفت: در ولایت ما آب‌های روان و باغ‌های پر میوه و نوشیدنی‌های بسیاری است و ما هرگز نمی‌دانستیم که می‌توان مار را خورد! پیرزن گفت: جایی که این نعمت‌ها باشد، حتماً کسی هم هست که بر شما ظلم کند و شما از او در ترس باشید؟ گفت: بله، پادشاهانی هستند که بر زیردستان خود ظلم می‌کنند و مالیات می‌گیرند. پس پیرزن گفت: آن نعمت‌ها، با ظلم و ستم آن‌ها بدتر از هر زهر است و زهر در آسایش و امنیّت، بهتر از همه‌ی آن نعمت‌هاست.
نوع داستان: واقعی.
شخصیّت‌ها:
ـ اصلی: پیرزن و یک مرد ناشناس حاجی.
ـ فرعی: ـــــ .
الگوی داستان: واقعی.
عناصر محیطی: بیابان و نداشتن امکانات معیشتی و فقر و تنگدستی.
پیام داستان: نرفتن زیر بار ظلم و بیان غیرمستقیم واقعیّت‌ها که شاید تلنگری به پادشاه بود.
پی‌رنگ: مهمان کردن مرد حاجی توسّط پیرزن با مارهای بیابانی و آب گل‌آلود، راضی بودن پیرزن از تحمّل این رنج‌ها چون از ظلم و ستم شاهان بهتر است.
حوادث اصلی: گم شدن یکی از حاجیان در بیابان، پذیرایی پیرزن از او با مارهای بیابانی، رضایت پیرزن از زندگی در جایی که ظلم و ستم پادشاه نباشد.
حوادث فرعی: رفتن پیرزن برای شکار مار همراه با مرد، نشان دادن چشمه‌ای که آب گل‌آلود داشت، تعجّب مرد از چگونگی زندگی کردن با این همه رنج.
زمان داستان: نامعلوم.
گفتگوی داستان: بین پیرزن و مرد حاجی که راه را گم کرده بود.
۵-۲٫ رذایل اخلاقی و ساختار و عناصر حکایت
۵-۲-۱٫ حرص و طمع
هنگامی که صفتی چون قناعت در وجود انسان نباشد، یکی از نتیجه‌های نامطلوب آن، حرص خواهد بود که از موانع تهذیب نفس است. بنابراین، در گزیده‌ی جوامع‌الحکایات، حدود شانزده حکایت در این مورد آورده شده است که به شرح ساختار و عناصر آن می‌پردازیم.
۵-۲-۱-۱٫ مور و زنبور:
زمانی زنبور، مورچه‌ای را دید که با هزار حیله، دانه‌ای را به خانه برده و خیلی حرص می‌خورد. به او گفت: ای مورچه! چه رنجی است که به خود می‌دهی، بیا تا غذای من را ببینی که از هر غذایی خوشمزه‌تر است و تا از من زیاد نیاید، به پادشاهان نمی‌رسد. هر جا که دلم بخواهد، می‌نشینم، هرچه بخواهم می‌خورم. پس پرید و در دکّان قصّابی بر روی گوسفند سر بریده نشست. قصّاب با کارد بر او زد. دو تکّه شد و بر زمین افتاد. مورچه آمد و پای او را گرفته و می‌کشید. زنبور گفت: مرا به کجا می‌بری؟ پس مورچه به او گفت: هر که هر جا که دلش خواست، بنشیند، او را به جایی می‌برند که دوست ندارد.
نوع داستان: تمثیلی.
شخصیّت‌ها:
ـ اصلی: زنبور و مورچه.
ـ فرعی: قصّاب.
الگوی داستان: تمثیلی و اخلاقی.
عناصر محیطی: دکّان قصّابی.
پیام داستان: داشتن قناعت و دوری از حرص و طمع.
پی‌رنگ: ماجرای زنبوری که مورچه را به خاطر رنج فراوان سرزنش می‌کرد و به او می‌گفت: من هر جا دلم بخواهد می‌روم و هر چه بخواهم، می‌خورم. پس در دکّان قصّابی، روی گوشتی نشست. کارد قصّاب، او را دو نیم کرد. مورچه نیمی از او را برداشته، می‌برد و چنین می‌گفت: هر کس قانع نباشد، او را به جایی می‌برند که نمی‌خواهد.
حوادث اصلی: سرزنش کردن مورچه توسّط زنبور، رفتن زنبور به قصّابی و دو نیم شدن او توسّط قصّاب.
حوادث فرعی: نشستن زنبور روی گوشت گوسفند، حمل زنبور کشته شده توسّط مورچه.
زمان داستان: نامعلوم.
گفتگوی داستان: بین زنبور و مورچه.
۵-۲-۱-۲٫ پادشاهی بر خود:
زمانی که سقراط حکیم در حکمت پیشی گرفت، گوشه‌گیری اختیار کرد و در غار تنها روزگار می‌گذرانید تا اینکه برای پادشاه زمانی بیماری پیدا شد و طبیبان نتوانستند او را درمان کنند. پس فرستاده‌ای به غار رفت، امّا بقراط با او نیامد. وزیر، خودش به آنجا رفت و از او خواهش کرد. بقراط گفت: من از بودن با مردم دوری گزیده‌ام و بعد از این، اطراف پادشاهان نخواهم آمد و به وزیر توجّهی نکرد. پس وزیر با ناراحتی گفت: اگر تو خدمت پادشاه می‌کردی، خوراک و لباس تو از گیاه نبود. بقراط خندید و گفت که: اگر تو می‌توانستی گیاه بخوری، دیگر خدمت سلطان نمی‌کردی! فایده‌ی این حکایت این است که، هر کس بر خود پادشاه باشد، بندگی کردن پادشاهان برای او ننگ است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-01] [ 07:45:00 ب.ظ ]




از دید فلسفی، در مفهوم مشارکت اندیشه­هایی راستین و راهبر جای دارد. بنیادی‌ترین اندیشه‌های زیرساز مشارکت عبارتند از:

 

      1. پذیرش اصل برابری ارزش انسان‌ها: انسان­ها هر گاه در پیوند با یکدیگر از اهمیت و ارزش برابر برخوردار شوند، آن‌گاه مشارکت میان آنان می ­تواند برای همه سود و بهره­مندی­های بسیار فراهم آورد.

    پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. مشارکت یک فراگرد است که از طریق آن کارکنان به دگرگونی‌هایی دست می‌‌یابند و خود را جزئی از تحولات به شمار می‌آورند و به آن تعهد و دلبستگی دارند. مفهوم فراگردی بودن مشارکت بر سه ارزش بنیادی زیر تأکید دارد:

 

الف) سهیم کردن افراد در قدرت و اختیار؛
ب) راه دادن افراد به نظارت بر سرنوشت خود؛
ج) گشودن فرصت­های پیشرفت به روی افراد .

 

    1. ساختن انسان به‌صورت خود‌فرمان که در سراسر هستی، زندگی را چنان می­پیماید که از پشتیبانی و نگهبانی دیگران بی‌نیاز می‌شود، راه زندگی خود را درست‌تر ترسیم کرده و درست­تر می‌پیماید. (طوسی،۱۳۷۲، ۸-۵)

 

فرایند مشارکت این فرصت را به وجود می‌آورد تا کسانی که بیشترین آگاهی را دارند، در تصمیم ­گیری­های سازمانی مشارکت نمایند، بنابراین تصمیم‌های بهتری گرفته می­ شود و میزان تعهد افراد نسبت به اجرای تصمیم­ها افزایش می‌­یابد. (رابینز، ۱۳۷۴، ۴۰۱) مشارکت­دهی کارکنان در تصمیم ­گیری­های خرد و کلان سازمان یکی از اصول مؤثر و زمینه‌ساز بهبود جوّ سازمانی در مؤسسات آموزش عالی است که در صورت تحقق آن، مؤسسات آموزش عالی را در پیشبرد اهداف متعالی خود یاری خواهد کرد. (گلستان هاشمی، ۱۳۹۰)
۲-۳-۳٫ ریشه ­های مشارکت
ریشه ­های مشارکت را می‌توان در تئوری دموکراسی، تئوری سوسیالیستی و در تئوری­های نئوکلاسیک و انسان­گرایانه مدیریت یافت. سنت و فرهنگ دموکراتیک بر مشارکت مساوی همه افراد در تمامی امور و تصمیم ­گیری­ها تأکید می­ کند. فرضیه اصلی تئوری دموکراسی این است که وقتی که دانش تک‌تک افراد به یکدیگر ملحق و از آن به‌طور جمعی استفاده شود، انسان می ­تواند با خردمندی و هوشیاری بیشتری تصمیم بگیرد. بنابراین مشارکت یکی از ارکان اصلی تئوری دموکراسی است و تلاش برای ایجاد مدیریت مشارکتی، تلاش برای معرفی و وارد کردن مفاهیم دموکراتیک در فعالیت­های مختلف اجتماعی است و این امر باعث می‌شود رئیس و مرئوس هر دو در چاره‌جویی‌ها، تصمیم‌گیری­ها و مسئولیت ­ها با یکدیگر سهیم شوند. انسان‌گرایانی چون هرزبرگ[۸۰] و مزلو[۸۱] معتقدند که برآوردن نیازهای اساسی افراد، نقش مهمی در رضایتمندی، کارایی و تولید آن­ها ایفا می­ کند و شرکت داشتن کارمند در تصمیم ­گیری­ها و “مطرح بودن” او از جمله این نیازهای اساسی به شمار آمده است. در حالی‌که در سوسیالیسم و بر اساس نوشته­ های مارکس و دورکهایم، مسئله مشارکت در چهارچوبی وسیع­تر و به‌عنوان مکانیسم و حربه­ای در مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه کار‌فرما مطرح می­ شود. از دیدگاه انسان­گرایان، مشارکت، توزیع قدرت در سازمان و مکانیسمی است که به ­وسیله آن مدیریت در پی تأمین هر چه بیشتر منابع هر دو گروه کارفرما و کارگر است. به‌طور خلاصه، بر خلاف مکتب سوسیالیسم که هدف از مشارکت، تحول در رشد کلی جامعه است، هدف انسان­گرایان در پشتیبانی از مشارکت کارکنان، رشد و شکوفایی طبیعی فرد در چارچوب سازمان است. انسان­گرایان معتقدند که مشارکت افراد در امور و تصمیم ­گیری­ها می ­تواند به یکپارچگی گروه ­های کاری بیفزاید، باعث تقویت روحیه کارکنان شود و در آن­ها نسبت به اهداف سازمانی تعهد بیشتری ایجاد کند. مکتب نئوکلاسیک نیز مشارکت را یکی از مؤلفه‌های اصلی سازمان و مدیریت به‌شمار می ­آورد و بر فردیت انسان و همچنین برای گروه و فعل و انفعالات درون گروهی ارزش زیادی قائل است. محققانی که مطالعات هاثورن را انجام داده­اند نیز بر مشارکت و اهمیت آن پی بردند. (سعادت، ۱۳۷۲، ۱۸۵)
در پی پیدایش مکتب نظریه­ های سیستمی و اقتضایی و رواج و گسترش جنبش روابط انسانی، سرانجام “مشارکت” نیز بسان یکی از اندیشه­ های غالب در مدیریت و سازمان و روشی کارساز و وسیله­ای مناسب برای انگیزش افراد و تلفیق بینش و ارزیابی کارکنان و مدیریت، جایگاهی ویژه و استوار در طرح­ها و اندیشه‌های نوین علم مدیریت به خود اختصاص داد. به بیانی دیگر، طبق این نظریه، ضمن اینکه تصمیم‌گیری‌های نهایی و قطعی به عهده مدیران و در حیطه مسئولیت آنان است، توجه به دیدگاه­ های کارکنان (بسان مهم­ترین سرمایه دولت­ها و نظام­ها و تشکیل‌دهنده ساختار اصلی سازمان که در صف مقدم مواجهه با معضل‌های سازمان قرار دارند) یکی از ضرورت­های اصلی شیوه نوین مدیریت مشارکت­جویانه قلمداد شده است.
۲-۳-۴٫ فرایند مشارکت
مشارکت یک فراگرد است و نه کوششی که به‌طور قطع باید به نتیجه یا هدف برسد. مشارکت فرایندی است تعاملی، نه فقط فرایندی برای کسب اطلاع، هنگامی که مشارکت به‌عنوان فراگرد در نظر گرفته می‌شود و بالندگی ذهنی و نو شدن نگرش­ها اهمیت پیدا می­ کند. در چنین دیدگاهی، مشارکت هرگز به معنای دست‌یابی به نتیجه یا فرآورده ­های محسوس و قابل اندازه ­گیری نیست. به عبارت دیگر، مشارکت چیزی نیست که بتوان به‌آسانی آن را اندازه ­گیری یا به نتیجه ملموس آن اشاره کرد. افراد در فراگرد مشارکت از طریق تبادل اندیشه، نکته­های تازه می­آموزند و به متحول کردن ذهن خود اقدام می‌کنند و از حالت ایستایی به حالت پویایی می­رسند. (جواهری و همکاران، ۱۳۸۹) در این معنا، مشارکت به عنوان فرایندی به‌شمار می‌آید که فرصت مشارکت برای حل مسائل سازمانی را در اختیار افراد قرار داده و از این طریق در آن‌ها نسبت به تصمیم‌های سازمانی تعهد و تعلق ایجاد می‌کند.
۲-۳-۵٫ شرایط مشارکت
موفقیت در مشارکت به سازگاری و تناسب با بعضی از حالات و شرایط وابسته است که برخی از این عوامل عبارتند از: طرز تلقی­ها، توانایی­های افراد، امکان برقراری روابط متقابل، فرصت و هزینه مشارکت. هرسی و بلانچارد[۸۲] شرایط مناسب مشارکت را شامل این موارد می­دانند:

 

    1. افراد از لحاظ بلوغ کاری و روانی در سطح بالایی قرار داشته باشند.

 

    1. نیازهای ثانویه افراد غالب باشد.

 

    1. عوامل انگیزشی در سطح سازمان مطرح باشد.

 

    1. سیکل تغییر در سازمان در مراحل تغییر رفتار و تثبیت دوباره رفتار باشد.

 

    1. از لحاظ مراوده‌ای، افراد در حالت “من والدینی پرورشی” و “من بزرگسالی” باشند.

 

    1. سازمان از لحاظ رشد در مرحله همکاری و واگذاری باشد (حمیدی، مهرزاد، آصفی، ۱۳۸۹)

 

تاننبوم و ماساریک [۸۳] شرایط زیر را برای مشارکت مفید می‌دانند:

 

    1. زیردستان باید توانایی آن را داشته باشند که از نظر روانی در فعالیت­های مشارکتی درگیر باشند.

 

    1. زیردستان باید فعالیت­های مشارکتی را مطلوب و سودمند بدانند.

 

    1. زمان، عامل بحرانی نباشد. داشتن زمان کافی برای کسب آمادگی در برنامه مشارکت لازم و ضروری است، زیرا تصمیم ­گیری تدریجی به دخالت و علاقه‌مندی مشارکت‌کنندگان منجر می­ شود.

 

    1. هزینه­ های مشارکت به اندازه­ای نباشد که ارزش­های مثبت آن را خدشه­دار کند. یکی از هدف­های مهم برنامه مشارکت، کاهش هزینه است.

 

    1. افراد برای مشارکت احساس امنیت کنند و مطمئن باشند امنیت شغلی‌شان تهدید نمی‌شود.

 

    1. مدیران نباید احساس کنند که مشارکت موقعیت آنان را تهدید می­ کند.

 

    1. به‌منظور دست‌یابی به مشارکت مؤثر و مفید باید کانال­های ارتباطی به‌طور پیوسته در دسترس افراد باشد.

 

    1. زیردستان برای مشارکت باید تحت پوشش آموزش‌های لازم قرار گیرند. (هوی و میسکل، ۱۳۷۶)

 

۲-۳-. برنامه‌های مشارکت
برنامه‌های مشارکت از آسان­ترین تا پیچیده­ترین آن‌ها را می‌توان به شکل زیر تقسیم­­ کرد:
۲-۳-۶-۱٫ مدیریت مشورتی
مدیریت مشورتی نوعی برنامه مشارکت است که مدیرها طی آن اغلب درباره موضوع­هایی مشورت می کنند که با کار و زندگی کاری کارکنان مرتبط است. در این شیوه، مدیر در پذیرش نظرهای کارکنان آزاد است. این روش موجبات علاقه ­مندی کارکنان به کار خود را در سازمان فراهم می­سازد و مدیریت را از نظرهای کارشناسی صاحب­نظران بهره­مند می­ کند.
۲-۳-۶-۲٫ مدیریت مردم سالاری
در این شیوه، مدیریت شرایطی فراهم می­ کند تا کارکنان در مورد موضوع های مهم و عمده سازمان به صورت پیوسته و بر اساس الگویی مشخص تصمیم ­گیری کنند. از طریق مدیریت مردم­سالار سازمان می ­تواند از اندیشه­ها و یاری­های فکری و نفوذ جمعی کارکنان در پیشبرد برنامه­ ها استفاده کند و راه داد و ستد افکار و اندیشه را میان گروه ­های مختلف سازمان باز گشاید.
۲-۳-۶-۳٫ حلقه­های کیفیت
حلقه­های کیفیت متشکل از گروه ­های کوچکی از کارکنان است که داوطلبانه در این گروه­ ها عضو می‌شوند و هفته­ای یک بار گرد هم آمده و به بررسی، تحلیل و حل مشکلات مربوط به کیفیت کار می‌پردازند. این گروه­ ها اغلب از هشت تا دوازده نفر تشکیل شده ­اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




انیس به عنوان پیشرو در نهضت تفکر انتقادی بر اهمیت گرایش و آمادگی تفکر انتقادی تأکید کرده است وی ویژگی‌هایی را عنوان کرده:
- جستجوی یک بیان روشن از فرضیه یا سوال
- جستجوی دلیل برای آگاه شدن
پایان نامه - مقاله - پروژه
- استفاده از منابع معتبر در نظر گرفتن کل
- موقعیت تلاش برای درک و فهم ایده اصلی
- توجه به مسئله اساسی و اصلی
- جستجوی راه حل‌ها و راه کارها
- ذهن باز یا گشودگی ذهن
- جستجوی دقت بیشتر
- تغییر دیدگاه خود به هنگام وجود شواهد و دلایل کافی
- برخورد با یک شیوه ی منظم با سنت‌های یک کل پیچیده
- به کار بستن توانایی تفکر انتقادی
- حساس بودن به احساسات
- سطح معلومات و درجه پیچیدگی دیگران(بدری،۱۳۸۷).
۲-۱۷-۶- بررسی فرایند تفکر انتقادی
فرایند گام به گام نیست بلکه ترتیب و نظمی‌که در جریان تفکر انتقادی طی می‌شود به ماهیت موقعیت بستگی دارد با این وجود جنبه‌های زیر وجود دارد که هر فردی که انتقادی فکر می‌کند آنها را در نظر می‌گیرد.
- بر یک قصد و غرضی فکر می‌کند.
- دیدگاه‌های مختلف را در نظر می‌گیرد.
- هر تصمیم به وسیله ی مفروضاتی تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
- منجر به اشارات ضمنی و نتایج می‌شود
- از داده‌ها و تجارب استفاده می‌شود.
- استنباط و قضاوت انجام می‌گیرد.
- داده‌ها یا تئوری‌ها و مفاهیم مقایسه می‌شود.
- به سوال و یا مسئله پاسخ داده می‌شود.
در بررسی فرایند تفکر انتقادی به ساختار‌های ذهنی پیاژه توجه کنیم پیاژه معتقد است که بچه‌ها از طریق فعالیت به کسب دانش پرداخته و با تماس متقابل با محیط‌های روانی و فیزیکی خود دست به خلق چیزی می‌زنند. که پیاژه آن را ساخت ذهنی می‌نامد. در حین تعامل با محیط او با چیزهایی که با ساخت ذهنی خود متناقض است مواجه شده که این دو باعث به وجود آمدن حالت عدم تعادل در کودک می‌شود که باید به اصلاح یا جایگزین ساختار ذهنی قبلی خود شود. تعادل و عدم تعادل پیاژه کار مفیدی است که در آن دورنمایی برای درک بعضی از فشارها درگیر در آموزش تفکر انتقادی ارائه می‌شود(ابیلی،۱۳۹۱).
۲-۱۷-۷- فرق بین تفکر انتقادی و تفکر عادی
لیمپن به نقل از ارنشتاین و‌هانکین میان تفکر انتقادی و تفکر عادی تمیز قائل می‌شود :تفکر عادی ساده و فاقد ملاک است اما تفکر انتقادی پیچیده تر و بر پایه ملاک‌های عینی است او از معلمان می‌خواهد که تفکر عادی و انتقادی را در دانش آموزان پدید آورند ولی در مجموع تفاوت‌های زیر را بین این دو تفکر قائل است:
عادی انتقادی
حدس زدن تخمین زدن
ترجیح دادن ارزشیابی کردن
گروه بندی طبقه بندی
باور کردن فرض کردن
استنتاج کردن استنتاج منطقی
مفاهیم همخوان اصول درک شده
تصور کردن فرض کردن
قضاوت بدون میزان قضاوت با میزان
تفکر انتقادی یک مهارت محسوب می‌شود و روی فرایند تفکر تمرکز می‌شود برخی از روانشناسان برای تعریف تفکر انتقادی به طبقه بندی بلوم بر می‌گردند و تفکر را در مهارت تفکر بلوم قرار می‌دهد و معتقدند که بر خلاف مهارت‌های سطوح پایین تر که به دانش و درک و کاربرد مربوط هستند تفکر انتقادی اغلب با سطوح بالا یعنی تحلیل و ترکیب و ارزیابی ارتباط دارد. در دیدگاه روانشناختی مهارت تفکر به عنوان مهارت‌های شناختی و راهبرد‌هایی که احتمال نتایج مطلوب را افزایش میدهد تلقی می‌کنندبه عبارت دیگر تفکری هدفمند مستدل و شامل حل مسئله استنباط و جمع آوری اطلاعات و تصمیم گیری است(هالپرن[۴۰]،۱۹۹۸).
۲-۱۷-۸- تفکر انتقادی از بعد مهارت‌ها ونگرش‌ها
انیس(۱۹۹۱)تفکر انتقادی را شامل دو مولفه مهارت‌ها و گرایش‌ها و یا آمادگی‌ها می‌داند. مهاتر‌ها شامل تحلیل و استدلال است قضاوت و اعتبار منابع شناسایی و مسئله اساسی و پاسخ دادن و خواستن و توضیح و آمادگی‌ها نیز شامل آماده بودن برای حفظ تمرکز بر روی نتیجه یا سوال آمادگی برای جستجو و ارئه دلیل،اراده و خواست برای جستجوی گزینه‌های مختلف و تعلیق قضاوت در مواقع فقدان دلیل و شواهد کافی می‌باشد(به نقل از کولوسی لو،۱۹۹۹).
مجموعه مهارت‌های تفکر انتقادی مولفه‌های روند این نوع تفکر از مرحله ی مواجه شدن با داده‌ها و اطلاعات تا رسیدن به داوری هدفمند و خود تنظیم –گر است. ما این مهارت‌ها را در سنجش منطقی و انتقادی موضوعات گوناگون به کار می‌بریم. این موضوعات مشتمل اند بر:
-شواهد و مدارک:مثل داده‌ها و اطلاعات ،تجارب
-مفهوم سازی:مثل ایده‌ها،نظریه‌ها
-روش‌ها:مثل استراتژی،ملاک‌ها
- معیارها:مثل استانداردها،ملاک‌ها
- زمینه‌ها:مثل موقعیت،شرایط
شش مهارت تفکر انتقادی همراه با خرده مهارت‌های آن
۱٫تعبیر و تفسیر
- طبقه بندی کردن
- رمزگشایی دلالت
- وضوح بخشیدن به معنا
۲٫تحلیل
- آزمون ایده‌ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




تغییرات گستردهای در درجه کریستالها در خاک نشان از آن دارد که توسعه کریستالهای اکسیدهای آهن شاخصی از شرایط محیطی خاک است. به عبارتی درجه کریستال اکسیدهای آهن میتواند معرف شرایط تشکیل این اکسیدها باشد. تغییر در رنگ اکسیدهای آهن نیز از خصوصیات ترکیبات دیگر اکسیدهای آهن است که برای هر ترکیب این رنگ اختصاصی و مشخص است و در محدوده خیلی کمی تغییر می کند. این تغییرات (رنگ) بسته به درجه کریستاله بودن کانی تغییر می کند. به عنوان مثال هماتیت، رنگ آن از قرمز روشن تا ارغوانی تغییر میکند، از سوی دیگر رسوب این اکسیدها در توده های بزرگ باعث ایجاد رنگ تیره تر می شود، همچنین جانشینی همشکل Al به جای Fe سبب ایجاد رنگ روشن میگردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
با افزایش سن خاک اکسیدهای آهن کریستالی افزایش می یابد، شکل کریستالی آهن غیر محلول بوده و فقط از طریق انتقال رسها در عمق پروفیل جا به جا میشود. اما آهن بیشکل که شامل هیدروکسیدها، فرو اکسیدها و ترکیبات آهن – هوموس هستند با محلول خاک قادر به جا به جایی میباشد. مهاجرت رسها در پروفیل نقش مهمی در جا به جا کردن هر دو شکل آمورف و کریستال آهن دارند (دولوی[۶۰] و موستفی، ۱۹۷۷).
رومیزاده[۶۱] و همکاران (۱۹۹۶) فرمهای آهن در خاک را آهن قابل حل در آب، جذب سطحی شده، به سادگی قابل تبادل و رسوب به صورت کانیهای ثانویه پیوند یافته با کانیهای اولیه و مواد آلی میدانند. همچنین بیان داشتند که مقدار آهن در خاکهای ریز بافت، بیشتر از خاکهای درشت بافت میباشد.
۱-۳-۴-۲ گئوتایت
گئوتایت فراوانترین اکسیدهای آهن است که منجر به ایجاد رنگ قهوهای – زرد به قهوهای تیره میشود. وجود اکسید آهن حتی در مقدار اندک، تغییراتی را در خاک به وجود میآورد. این کانی میتواند دارای جانشینی Al به جای Fe در ساختارش باشد که این مقدار جایگزینی نسبت به دیگر اکسیدهای آهن در گئوتایت بیشتر است. مقادیر زیاد Al منعکس کننده تغییرات در محیطهای پدوژنیک هستند که گئوتایت از آن به وجود میآید. در واقع میزان جانشینی نشان دهنده شرایط تشکیل گئوتایت است. جانشینی بیشتر Al در خاکهای مناطق حاره و نیمه حاره با درجه هوادیدگی زیاد در گئوتایت بیشتر است. در خاکهای اسیدی و در محیطهای احیایی مثل خاکهای مناطق مردابی (مردابی که مواد آلی در آن مدفون شده) جانشینی کمی از Alبه جای Fe دیده شده است (فیش[۶۲] و کلارک، ۱۹۸۲).
فاکتورهایی که بر درجه جایگزینی Al در گئوتایت اثرگذار هستند به درستی درک شدهاند، با این وجود میزان Al محلول از فاکتورهای مهم است که می تواند از pH و غلظت Si نیز اثرپذیر باشد، این امر باعث می شود که گئوتایت در محیط های بدون Si دارای مقدار زیادی جانشینی Al باشد.
شرایط آزمایشگاهی نشان می دهد که Al به دلیل بار بیشتر نسبت به هیدروکسیدهای Al که در pH، بالاتر به وجود میآیند، در محلول به شکل حل شده (محلول) باقی میماند و باعث جایگزینی بیشتری می شود (دیدیر[۶۳] و همکاران، ۱۹۸۳).
گئوتایت از کانیهایی است که به Ehنسبتا زیاد (پتانسیل رداکس مثبت) و غلظت متوسط هیدرونیوم نیاز دارد. این کانی یا از فروپاشی سریع کانیهای آهن و منیزیمدار به وجود میآید و یا بر اثر متراکم شدن مواد ژلاتینی آبدار آمورف در طول زمان تشکیل میشود. با وضعیت شدید اکسایشی (Eh بیشتر از ۱۰۰ میلیولت) و pH متوسط، این کانی به کندی به هماتیت تبدیل میگردد. شواهدی موجود است که ممکن است در بعضی پروفیلهای خاک به گئوتایت تبدیل شود (اسچورتمن[۶۴] و همکاران، ۱۹۸۵).
۲-۳-۴-۲ هماتیت
نوعی از اکسید آهن که رنگ قرمزی شبیه خون دارد به همین دلیل به این نام معروف است. این ترکیب دارای رنگی به زمینه YR5 یا قرمز به دلیل اینکه رنگدانههای آن قدرت زیادی داشته و میتواند همه رنگهای دیگر را بپوشاند. قرمزی این باعث میشود که خاکهای حاوی این ترکیب رنگ قرمز را به وضوح نشان داده و افزایش درجه کریستالی این ترکیب باعث میشود که این رنگ تا حدودی به ارغوانی تمایل پیدا کند که رنگ ارغوانی بیشتر در رسوبات قدیمی دیده میشود (تورنت[۶۵] و همکاران، ۱۹۸۳). تورنت (۱۹۸۳) همچنین نشان داد که این کانی در شرایطی تشکیل میشود که Eh بالا و pH متوسط تا زیاد باشد و هیدروکسیلها از گئوتایت آبدار به مقدار زیاد خارج میشوند. از سوی دیگر این کانی ممکن است مستقیما از فروپاشی کانیهای آهن و منیزیوم دار و در شرایط Eh-pH زیاد صورت گیرد. هیوی قرمزتر بعضی از خاکها به افزایش نسبت هماتیت به گئوتایت مربوط میباشد. در خاکهایی که هم گئوتایت و هم هماتیت وجود دارد، هماتیت کریستالهای اغلب بزرگتری دارد بنابراین سطح ویژه کمتری دارند. در هماتیت نیز جانشینی Al به جای Fe رخ میدهد ولی به اندازه گئوتایت نیست.
میزان جانشینی تابع دما است. در دمای کم در هماتیت حداکثر   فضای هشت وجهی به وسیله Al اشغال شده است که معادل نیمی از حداکثر جابه جایی در گئوتایت است. در دماهای بالا جانشینی بیشتری می تواند تا دمای ۶۰۰ درجه سانتیگراد به کمتر از   خواهد رسید (پنا[۶۶] و تورنت، ۱۹۸۴).
۳-۳-۴-۲ لپیدوکروسایت
از کلمه لپید به معنی مقیاس و کروسوس به معنی زعفران یعنی رنگ زعفرانی است. این ترکیب یک پلی مورف از گئوتایت است که در رنگهای نارنجی در ماتلهای خاکهای احیایی و یا به صورت نواری در بعضی از خاکها دیده می شود. این ترکیب به شکل زیگزاگ همراه پیوندهای هیدروژنی میتواند کریستالهای به مراتب طویلتر از گئوتایت ایجاد کند. در خاکهایی که زهکشی خوبی دارند لپیدوکروسایت وجود ندارند (چیلدز[۶۷] و ویلسون، ۱۹۸۳).
عموما لپیدوکروسایت خاکها از اکسیداسیون FeCl2 در شرایط خاص پدید میآید افزایش غلظت کلر می تواند بر درجه کریستالی اثرگذار باشد. اگر لپیدوکروسایت در اثر اکسیداسیون سریع تشکیل شود به عنوان مثال در مجاورت سطوح کانالهای ریشه، در این حالت کریستالهای لپیدوکروسایت درشت نخواهد بود یا توسعه نیافتهاند. جانشینی Al به Fe در لپیدوکروسایت متداول نیست و فقط در یک مورد تاکنون گزارش شده است. این امر ممکن است به وجود مقادیر کم Al در شرایط تشکیل لپیدوکروسایت تشکیل شود که Al وارد ساختار گئوتایت میشود. در شرایط آزمایشگاهی توانستهاند لپیدوکروسایتهایی با جانشینی Al تولید کنند (تیلور[۶۸] و همکاران، ۱۹۸۰).
۴-۳-۴-۲ مگنتایت(Fe3O4) و ماگهمایتFe2O3) ץ (
ماگهمایت یک ترکیب است که از لحاظ ساختاری با مگنتایت مشابه است با این تفاوت که شکل کاملا اکسیده مگنتایت است. ماگهمایت بیشتر در نواحی حاره و نیمه حاره وجود دارد که رنگ قهوهای مایل به قرمز دارد. ساختار مکعبی مگنتایت در صورت اکسیداسیون کامل Fe2+ به Fe3+ به تشکیل ماگهمایت میانجامد (گیلکز[۶۹] و سادهیپراکارن، ۱۹۷۹).
۵-۳-۴-۲ فری هیدرات
نام عمومی برای بعضی از ترکیبات اکسیدی آهن است که به حالت بیشکل (آمورف) وجود دارند. این ترکیبات عمدتا به حالت کریستالهایی با امتداد کوتاه (short range order) وجود دارند. این ترکیبات در خاکهای جوان و یا خاک های باتلاقی، پادزولی، افق های پلاسیک و سطوح هوادیده توسط گلسنگها دیده میشود. رنگ آن قرمزتر از گئوتایت اما قرمزی ان کمتر از هماتیت است. فریهیدرات از لحاظ ساختمانی در اثر تغییر شکل میتواند هماتیت تشکیل دهد (چوخرو[۷۰] و همکاران، ۱۹۷۳).
۴-۴-۲ تشکیل و ترکیب اکسیدهای Feدر خاک
گئوتایت فراوانترین اکسید آهن در خاکها و مواد معدنی هوادیده است و به طور متداول اکسید آهن پدوژنیکی در خاکهای مناطق گرم و سرد است. در مناطق گرم با هماتیت همراه است. در مقابل هماتیت ممکن است در شرایطی غیر از آنچه باعث تشکیل میشود، پدید آید. نسبت گئوتایت به هماتیت بیانگر اثرات شدید اقلیم در خاک است. تغییر شرایط اقلیمی همراه با تغییرات پستی و بلندی سبب تغییر نسبت گئوتایت به هماتیت در خاک میگردد. علاوه بر آن فاکتورهای خاکی و محیطی که بر نسبت گئوتایت به هماتیت اثر گذارند، به ظرفیت آهن در منبع اولیه، غلظت آن در محلول و پارامترهایی مثلpH ، Eh، دما ، فعالیت آب در خاک، مواد آلی، Al در محلول خاک و قدرت یونی بستگی دارد.
دمای پایین، فعالیت زیاد آب و مواد آلی زیاد از جمله شرایط مناسب برای تشکیل گئوتایت است و ممکن است دلیل حضور کم هماتیت در خاکهای سرد و مناطق گرم نیز همین امر باشد. جایی که هماتیت در خاک وجود دارد، مثل خاکهای ماسهای قرمز، این ترکیب میتواند از طریق فرایندهای انحلال و رسوب مجدد ناپدید شده و گئوتایت، لپیدوکروسایت و یا فری هیدرات را در حضور هماتیت تشکیل دهد. نسبت هماتیت به گئوتایت با افزایش دمای خاک افزایش مییابد. در جنوب برزیل با افزایش دما ۱۴ به ۲۰ درجه سانتیگراد گزارش کردهاند. همچنین رطوبت خاک بر این نسبت اثرگذار بوده و این امر حتی در تغییر برخی از خصوصیات نسبی در یک ردیف پستی و بلندی با اختلاف ۱۷۶میلیمتر مشاهده شده است. در خاکهای خشک مرتفعتر هماتیت به مقدار بیشتری تشکیل میشود در مقابل خاک های دره رنگ زرد بدون هماتیت را دارند. تشکیل هماتیت در اثر فرایندهای اقلیمی خشک و در اقلیم های خشکتر در آزمایشگاه نیز نشان داده شده است. خاکهایی با رطوبت بیشتر و دمای پایینتر که دارای مواد آلی بیشتری نیز هستند، ماده آلی می تواند بر نسبت تشکیل گئوتایت به هماتیت اثر گذار باشند. وجود گسترش زیاد خاکهای با رنگ زرد در بالای خاک روی خاکهایی با رنگ قرمز در قسمت پایین خاک بیان میکند که در حضور ماده آلی تشکیل گئوتایت نسبت به هماتیت متداول تر است. مشاهدات نشان میدهد که کانالهای ریشه در خاکهای عمقی به وسیله رنگ زردی که بیانگر اثرات ماده آلی بر تشکیل گئوتایت است میباشد. با این وجود تحت اثر شرایطی که مقدار O2 خاک کم باشد این احتمال میرود که در طی فرایندهای تجزیه میکروبی، هماتیت حل گردد. این فرایند ممکن است به این دلیل باشد که هماتیت دارای جایگزینی کمتری برای Al نسبت به گئوتایت است (گئوتایت پایداری بیشتری دارد). تحول فری هیدرات به هماتیت به علت از دست دادن آب که احتمالا به دلیل جذب توسط ریز دانه های فری هیدرات میباشد (کودنس[۷۱] و لکرف، ۲۰۰۶).
۵-۴-۲ اثر pHبر اکسیدهای آهن
در محدوده ۶-۴pH= همبستگی منفی بین pH خاک و نسبت گئوتایت به هماتیت در خاک ها ملاحظه شده است. در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی در دمای اتاق، فری هیدرات ها به گئوتایت و هماتیت در pH مختلف تبدیل شده است (بیشترین گئوتایت در ۴ pH= و بیشترین هماتیت در ۸-۷ pH=به دست میآید).
هنگامی که pH از ۴ به ۸ افزایش می یابد فعالیت یون Fe(OH)+2 کم میشود، بنابراین سبب کاهش گئوتایت و افزایش هماتیت می شود.
دمای خاک و فعالیت آب در خاک بر تبدیل فری هیدرات به هماتیت اثر مستقیم دارد. pH، مواد آلی و سرعت آزاد شدن Fe نیز بر این فرایند اثر گذار است.
اگر کمپلکسهای Fe به شکل محلول باشند (اقلیم سرد و مرطوب)، آهن نیز به آرامی آزاد شود و امکان تولید فری هیدراتها کم گردد بنابراین هماتیت تشکیل نمیشود، دراین صورت گئوتایت تشکیل خواهد شد. سرعت آزاد شدن Fe از منبع آن اگر افزایش یابد و یا پیوند Fe با ترکیبات آلی بشکند تحت شرایط خشک و گرم انتظار افزایش میزان فری هیدرات را خواهیم داشت. فری هیدراتها میتوانند به عنوان منبعی از هماتیت و یا گئوتایت باشند. بنابراین هماتیت و گئوتایت میتوانند از طریق دو پروسه رقابتی تشکیل گردند.
۶-۴-۲ تعیین اکسید آهن
وجود اکسید آهن در خاک (نوع و مقدار) بیان کننده شرایطی است که در خاک وجود داشته است. به عبارتی ترکیب و نوع اکسید آهن میتواند به ما بگوید که خاک در طول زمان گذشته دارای چه شرایطی بوده است. تعیین اکسید آهن یکی از ویژگیهایی است که برای مطالعات خاک از آن استفاده میکنند. میزان اکسید آهن را به روش انحلال در مواد شیمیایی بررسی می کنند.
اکسید های آهن با دو روش شیمیایی تعیین میشود:
۱-۶-۴-۲ دیتیونایت سیترات بیکربنات (DCB)
روش دیتیونایت سیترات بیکربنات هر دو شکل متبلور و غیر متبلور اکسیدهای آهن را استخراج میکند، به هر حال عصارهها ممکن است شامل آهن ترکیب شده با ماده آلی و مقدار محدود سیلیکاتهای آهندار باشد. دیتیونایت، بیکربنات سدیم و سیترات سدیم به ترتیب به عنوان احیاء کننده، بافر کننده سیستم (۹-۷=pH) و مانعی از رسوب مجدد آهن تلقی میشود (وحیدی و همکاران، ۱۳۹۱).
در این روش، نمونه های خاک که قرار است میزان اکسید آهن آن تعیین شود، با بهره گرفتن از دیتیونایت، آهن خاک احیا میشود، آهن احیا شده (فرو) در دمای ۸۵ درجه سانتیگراد و حل شدن در سیترات خارج میشود. این مقدار کل آهن موجود در نمونه است، یا آهن ثانویه ای است که در فاز کانی وجود دارد. در حالت هایی که مقدار آهن زیاد باشد باید افزایش دیتیونایت در چند دفعه بصورت متوالی صورت گیرد، به این آهن استخراج شده Fed گفته میشود. بسیاری از محققین معتقدند که تیمار سیترات بیکربنات- دیتیونایت قادر به استخراج آهن موجود در اکسیدهای آزاد پدوژنیک میباشد اما قادر به استخراج آهن از کانیهای اکسید آهن با درجه تبلور بالا و کانیهای اولیه نیست (اولیایی و همکاران، ۱۳۸۷).
دب و لی[۷۲] ( ۲۰۱۲) مشاهده کردند که Fed با افزایش عمق افزایش پیدا میکند. مقدار آهن قابل استخراج با سیترات دیتیونایت با افزایش عمق در اکثر مزارع افزایش پیدا میکند، زیرا با افزایش عمق از مقدار ماده آلی نیز کاسته میشود و لذا امکان تبلور بیشتر آهن بیشکل را فراهم میسازد. از طرف دیگر مقادیر کم مواد آلی امکان احیاء آهن بلورین کانیها و تشکیل آهن آمورف را کاهش میدهد (راهب و حیدری، ۱۳۹۰). میرابلا[۷۳] و کارسینلی (۱۹۹۳) بیان کردند هماتیت و گئوتایت که از اشکال بلورین آهن هستند، تمایل زیادی به ارتباط با ذرات رس کریستالی دارند که موجب انتقال آنها به افقهای تجمعی میشوند.
بعضی از محققان مشاهده کردند با افزایش سن خاک اکسیدهای متبلور آهن نسبت به اشکال غیر متبلور یا با تبلور ضعیف افزایش مییابد یعنی مقدار آهن قابل استخراج با دیتیونایت زیادتر میشود (وحیدی و همکاران، ۱۳۹۱). دب و لی (۲۰۱۲) نشان دادند که تغییرات استفاده از زمین میتواند در دراز مدت اکسیدهای آهن خاک را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین آنها نشان دادند که با افزایش فرسایش و اثرات شخم مقدار آهن کریستالی افزایش پیدا کرد. تغییرات استخراج آهن در طول دو قرن سابقه از زمین نشان داد که خاکهای تحت کشت مقدار Fedزیادی دارند. افزایش مقدار Fed در هر خاک نشان دهنده تکامل بیشتر آن میباشد (فیدلر[۷۴] و سومر، ۲۰۰۴).
۲-۶-۴-۲ استفاده از اکسالات آمونیوم اسیدی
شکلهای غیر متبلور آهن با بهره گرفتن از اگزالات آمونیوم از خاکها استخراج میگردد، این عصارهگیر به طور همزمان، هیدروکسیدها و اکسیهیدروکسیدهای آهن را استخراج میکند. اگزالات آمونیوم به استثنای شکلهای متبلور، هر دو شکل آهن غیر متبلور و پیوند خورده با ماده آلی را حل میکند (وحیدی و همکاران، ۱۳۹۱).
اکسالات آمونیوم، آهن اکسیدی دارای کریستال ضعیف را عصاره گیری میکند. به عبارتی ترکیبات آهن که شکل کریستالی ضعیفی دارند در این روش عصارهگیری میشوند (Feo). اگر این واکنش در محیط تاریک انجام شود از اثر نور بر احیاء آهن کاسته میشود. گئوتایت، هماتیت و لپیدوکروسایت دارای توالی منظم واحد سلولی نمیتوانند بخوبی با این روش استخراج شوند مگر اینکه کاتیون آهن دو ظرفیتی وجود داشته باشد.
نتایج کار بعضی از محققان نشان میدهد که غلظت Feo با افزایش عمق افزایش پیدا میکند در زمینهایی با سابقه کشت طولانی مقدار Feo کاهش پیدا میکند (سیو[۷۵] و همکاران، ۲۰۱۲). بین مقدار ماده آلی و مقدار آهن بیشکل رابطه وجود دارد، مقدار آهن قابل استخراج با اگزالات آمونیوم در افقهای سطحی حاوی مواد آلی بالا، بیشتر از افقهای تحتانی بوده و با افزایش عمق کاهش پیدا میکند که میتواند به دلیل امکان هوادیدگی بیشتر در سطح خاک، تشدید فرایندهای اکسیداسیون و احیاء و وجود ماده آلی بالا اشاره نمود که مانع تبلور آهن بیشکل میشود (راهب و حیدری، ۱۳۹۰).
نسبت آهن اکسالات که با Feo نشان میدهند به آهن دیتیونایت Fed تعیین کننده برخی از خصوصیات مربوط به اکسیدهای آهن موجود در خاک است که از این نسبت برای تعیین بسیاری از خصوصیات خاک مثل جذب فسفر یا پدوژنز خاک استفاده می شود. علاوه بر انحلال، استفاده از تکنیکXRD نیز روش متداولی استنسبت   با عمق کاهش مییابد و کاهش آن با عمق به کند شدن سرعت آزاد شدن آهن از کانیهای سیلیکاته مربوط می شود (جلالیان و رمضانپور، ۱۳۸۱) .
با افزایش سن خاک اکسیدهای متبلور آهن نسبت به اشکال غیر متبلور یا با تبلور ضعیف افزایش مییابد یعنی مقدار آهن قابل استخراج با دیتیونایت زیادتر می شود، بنابراین نسبت   با افزایش سن خاک کاهش مییابد (وحیدی و همکاران، ۱۳۹۱).
جلالیان و رمضانپور (۱۳۸۱) و هوانگ[۷۶] و همکاران (۲۰۰۸) نشان دادند که میزان نسبت   در خاکهای تکامل یافته (سن بیشتر) کمتراز خاک بدون تکامل (سن کمتر) است.
در کل روش های متعددی برای استخراج اکسید های آهن شناخته شده اند که بهترین آن روش دیتیونایت سیترات بیکربنات(DCB) میباشد. بر این اساس، روش اکسالات آمونیوم روش استخراج اکسید های آهن ضعیف کریستالی و روش دیتیونایت سیترات بیکربنات (DCB) برای استخراج عصاره تمام اکسیدهای آهن آزاد می باشد (آلوگ[۷۷] و همکاران، ۲۰۱۲).
۷-۴-۲ رابطه شکلهای مختلف آهن با ویژگیهای خاک
آهن قابل استخراج با دیتیونات سدیم همبستگی مثبت و معنی داری را با CCE با ظرفیت تبادلی کاتیون یا با میزان کربناتها نشان داده است (وحیدی وهمکاران، ۱۳۸۹). دلوی و برا[۷۸] ( ۲۰۰۱ )، نیز این همبستگی مثبت را نشان دهنده این دانستند CCE، انحلال پذیری و قابل دسترس بودن آهن را تحت تاثیر قرار می دهد و عنوان کردند این رابطه ممکن است به دلیل تشکیل اکسید و رسوب شکل های غیر قابل دسترس آهن در مقایسه با شکلهای قابل دسترس تر آن ها باشد که حاصل افزایش قابلیت دسترسی آن در خاک است. همبستگی مثبت مشاهده شده ممکن است به دلیل اکسید های آهن آزاد اولیه خاک مشاهده شده باشد (نه اکسید های ثانویه)، به عبارت دیگر این همبستگی مثبت ممکن است بین اکسیدهای آهن آزاد و CCEمواد مادری نیز وجود داشته باشد (وحیدی وهمکاران، ۱۳۸۹). ظرفیت تبادل کاتیونی یک معیار از کل بارهای منفی کلوئید است و در خاک ممکن است از طریق مکانهای باردار با قابلیت دسترسی آهن همبستگی داشته باشد (هوکس و وب[۷۹] ،۱۹۶۳ ).
وحیدی و همکاران، (۱۳۸۹) در تحقیقی نشان دادند که شکل متبلور آهن در واحد فیزیوگرافی تپه بیشتر از واحد فیزیوگرافی دشت دامنه ای است که میتواند تکامل بیشتر واحد فیزیوگرافی تپه را نسبت به دشت دامنه ای نشان دهد و بالا بودن میانگین درصد رس و عمق سالوم و مقدار نسبی رس کائولینت بیشتر در واحد فیزیوگرافی تپه نسبت به دشت دامنه ای مؤید این مطلب است. احتمالاً در واحد فیزیوگرافی تپه، خاکها از شرایط پویاتری نسبت به دشت دامنهای برخوردارند که این امر میتواند به دلیل شرایط پایدارتر ژئومرفولوژیک و سرعت بالای هوادیدگی درجا ( با توجه به مقدار رس) باشد. همچنین از لحاظ موقعیت زمین شناسی این واحد فیزیوگرافی در تراس های قدیمی قرار گرفته در حالی که واحد فیزیوگرافی دشت دامنه ای در رسوبات اخیر تشکیل یافته است. نسبت آهن استخراج شده با اگزالات آمونیوم به دیتیونات سدیم در تمام سالومهای خاک کمتر از یک بود و این موضوع، این نظر را که اکسیدهای آهن آزاد در اغلب خاکها در یک مرحله پیشرفته از تبلور هستند را تقویت میکند (ماهانی و همکاران، ۱۹۹۱). با افزایش سن خاک، اکسیدهای آهن متبلور نسبت به شکلهای با تبلورضعیف افزایش می یابد. این روند به وسیله نسبتهای آهن استخراج شده با اگزالات آمونیوم به دیتیونات سدیم که با افزایش سن خاک، کاهش یافته است، منعکس میگردد (ماهانی و فاهی، ۱۹۸۸ ). بر این اساس ماهانی و همکاران، ( ۱۹۹۱ ) نشان دادند که در نسبتهای بالا، خاکها جوانتر و در نسبت های پایین، خاکها مسن تر هستند. از میانگین کم نسبت فعالیت آهن در واحد فیزیوگرافی تپه در مقایسه با دشت دامنهای استنباط میشود که این خاکها میتوانند مسنتر و هوازدگی میتواند پیشرفت نسبتاً خوبی داشته باشد (وحیدی وهمکاران، ۱۳۸۹).
۸-۴-۲ تاثیر شوری، بافت خاک و مواد آلی بر اکسیداسیون و احیاء آهن و منگنز خاک
شوری و سدیمی بودن باعث تأثیر مثبت بر روی تجمع آهن و تشکیل ماتلها دارد. میزان شوری و تأثیر آن بسته به ساختمان، بافت خاک، EC و زهکشی بر روی خاک متفاوت است. شوری می تواند بر روی کریستالی شدن تأثیر بگذارد و تفاوت های مختلفی از غلظت آهن، در حالت عمودی در پروفیل وجود دارد که این ممکن است به دلیل تجمعات پدوژنیک، نوسانات فصلی سطح آب باشد و در درون خاک با زهکشی محدود به طور معمول در طی فرایندهای تر و خشک شدن در قسمت زیرین خاک تجمع می‌یابد. مقدار Fed در منطقه شور کمتر از Fed در منطقه غیر شور است که میتوان نتیجه گرفت آهن و منگنز در این منطقه کمتر به سمت کریستالی شدن پیش رفتهاند و عامل و یا عواملی بر روی این فرم از آهن تأثیر گذار هستند، همچنین آنها نشان دادند که منگنز در خاک عمدتأ در شکل‌های با تبلور کم و در پیوند با ماده آلی وجود دارد (توکاشیکی[۸۰] و همکاران، ۱۹۸۶). ویراکس[۸۱] (۱۹۹۶) بیان کرد توزیع آهن و منگنز و تجمعات آنها در خاکهایی دارای آب زیررمینی بالا با خاکهایی که به طور فصلی اشباع میشوند متفاوت است، به طوری که ترکیبات و تجمعات آهن و منگنز در خاکهای با آب زیرزمینی بالا در امتداد حاشیه مویینگی بوده و در خاکهایی با اشباع فصلی در مجاورت حفرات ریز با تهویه ضعیف قرار دارند. پتانسیل اکسایش منگنز بالاتر از آهن می‌باشد، این امر بر نحوه توزیع این عناصر در نیمرخ خاک مؤثر بوده و میتواند نشان دهنده درجه اکسایش و کاهش خاک باشد.
وی[۸۲] و همکاران (۲۰۰۶) همچنین نشان دادند که در دسترس بودن آهن و منگنز با ماده آلی در ارتباط است. اضافه کردن ماده آلی میتواند آهن و منگنز قابل جذب گیاه را افزایش دهد. تخریب ماده آلی میتواند الکترون را برای کاهش آهن و منگنز عرضه کند که باعث افزایش حلالیت آهن و منگنز و قابل دسترس بودن آهن و منگنز میشود. اشنیتزر[۸۳] و همکاران (۱۹۸۶) نشان دادند مواد آلی خاک همچنین میتوانند با کانیهای رسی که به وسیله اکسیدهای فلزی نظیر اکسیدهای آهن پوشش داده شدهاند کمپلکسهایی را تشکیل دهند. رس ها به ثبات مواد آلی خاک کمک میکنند به همین خاطر اغلب بین مقدار رس و مواد آلی خاک همبستگی مشاهده میشود. وجود ماده آلی بالاتر در افقهای سطحی موجب کاهش Eh و بالعکس وجود مواد آلی کمتر در اعماق خاک سبب افزایش Eh میشود (راهب و حیدری، ۱۳۹۰).
همچنین رقیمی و همکاران (۱۳۸۷) نشان دادند که در طی ماه های مرطوب به دلیل پوشیده شدن خاک از آب فرایند های سولفیدی غالب میگردد، اما در طی ماه های خشک هوازدگی اکسایشی پیریت و هیدرولیز آهن سبب ته نشینی اکسی هیدروکسیدهای آهن در سطح و نزدیک به سطح خاک محیط اسیدی به وجود میآورد.
۹-۴-۲ آهن مغناطیس
پذیرفتاری مغناطیسی[۸۴] درجه ای است که یک ماده، میدان مغناطیسی با شدت معینی را تحت تأثیر قرار می دهد( میولینز[۸۵]،۱۹۷۷). این کمیت به صورت زیر تعریف می گردد κ= M/H دراین معادل M میزان مغناطیس پذیری جسم وH میدان مغناطیسی (هردو بر حسب آمپربرمتر) و κ پذیرفتاری مغناطیسی حجمی است. در این معادله κ بدون واحد است. پذیرفتاری مغناطیسی می تواند بر حسب واحد جرمی نیز بیان گردد که بر این اساس به صورت زیرتعریف می گردد: χmass =κ/ρ در این معادلهρ وزن مخصوص ظاهری جسم برحسب kg/m ۳، χmassپذیرفتاری مغناطیسی جرمی برحسب m/kg می باشد ( میولینز ،۱۹۷۷). اندازه گیری پذیرفتاری مغناطیسی یک روش سریع، غیر مخرب، ساده و نسبتاً ارزان می باشد که دردامنه گسترده ای از مطالعات مربوط به خاک و سنگ کار برد دارد( میولیز، ۱۹۷۷، و اولدفیلدو تامسون [۸۶]،۱۹۸۶). رفتارهای مغناطیسی در اجسام به ۵ دسته تقسیم می شوند که بر حسب میزان پذیرفتاری مغناطیسی و به ترتیب نزولی شامل فرومگنتیسم (مانند آهن خالص)، فری مگنتیسم (مانند مگنتیت و مگهمیت)، کنتد آنتی فرومگنتیسم (مانند هماتیت وگوئتیت ) پارامگنتیسم (مانند لپیدوکروسیت ) و دیامگنتیسم (مانند کوارتز،آهک، گچ و ماده آلی) می باشد (مالینز، ۱۹۷۷). منبع اصلی پذیرفتاری مغناطیسی در غالب خاک ها کانی های فری مگنتیک مانند مگنتیت (Fe3o4 ) و مگهمیت(γFe2O3 ) می باشند. اکسید های آهن خصوصاً گوئتیت، هماتیت، لپیدوکروسیت، مگهمیت و مگنتیت فراوان ترین اکسیدهای فلزی در اکثر خاک ها می باشند. این اکسیدها در خاک های مناطق مختلف آب و هوائی در یک یا چند شکل و به مقادیر مختلف وجود دارند ( تیلور و اسچورتمن[۸۷]، ۱۹۸۹). منبع اصلی پذیرفتاری مغناطیسی در غالب خاک ها کانی های فِرّی - مگنتیت مانند مگنتیت (Fe3o4 )و مگهمیت می باشند. محیط های پدوژنیکی بر پایداری و تبادلات این کانی ها در خاک تأثیر می گذارد ( تیلور و اسچورتمن ،۱۹۸۹). خصوصیات فیزیکی کانی های مغناطیسی تابعی از نوع کانی، شکل بلور، اندازه آن و سایر عوامل می باشد ( میولینز،۱۹۷۷). لو بورگن[۸۸] (۱۹۵۵) اولین محققی بود که افزایش پذیرفتاری مغناطیسی خاک ها را مربوط به تغییر و تبدیل در جای اکسید آهن غیر مغناطیسی مانند هماتیت (Fe2O3 α) ویا گوئتیت (α FeOOH) به فرم فرّی- مگنتیک، مگهمیت ( γFe2O3) می دانست. نامبرده دو مکانیسم را مسئول این کار معرفی کرد: ۱) یک فرایند احیاء کانی هایی نظیر هماتیت در محیط غیر هوازی و در پی آن اکسیداسیون مجدد به ماگهمیت در شرایط هوازی ۲) احیاء هماتیت به مگنتیت در طول احتراق مواد آلی و تبدیل به ماگهمیت در طول مدت سرما و نفوذ هوا به داخل خاک. میولینز(۱۹۷۷)، دی هیدراسیون لپیدوکروسیت (γ FeOOH) در خاک های با زهکشی ضعیف را به دو مکانیسم قبلی اضافه نمود. مقدار افزایش پذیرفتاری مغناطیسی خاک بستگی به میزان فرایند های خاک سازی و همچنین عوامل ناگهانی مانند آتش سوزی دارد ( میولینز،۱۹۷۷). فاین[۸۹] و همکاران(۱۹۹۲) ، گزارش نمودند که تکامل متوالی خاک منجر به پیشگوئی یک الگوی توزیع پذیرفتاری مغناطیسی در نیمرخ خاک می شود. از آن جائی که پذیرفتاری مغناطیسی افق های اِلوویال بیشتر از افق های ایلوویال می باشد، بنابراین میزان افزایش پذیرفتاری مغناطیسی می تواند به عنوان شاخصی از میزان فرایند های خاک سازی مطرح گردد ( سینگرو فاین، ۱۹۸۹، فاین و همکاران، ۱۹۹۲، اوولیای و همکاران، ۲۰۰۶). افزایش پذیرفتاری مغناطیسی خاک ها اساساً به دلیل تشکیل پدوژنیک کانی های فِرّی- مگنتیت می باشدکه به میزان زیادی به عوامل خاک ساز شامل ماده مادری، آب و هوا، پستی و بلندی و پوشش گیاهی بستگی دارد ( فنگ وجانسون[۹۰] ،۱۹۵۵ ).
فرضیه مطرح در مورد افزایش پذیرفتاری مغناطیسی، بیشتر اشاره به تغییر شکل در جای آهن غیر مغناطیسی، به ریز بلورهای مگنتیت و مگهمیت دارد (میولینز،۱۹۷۷). آبشوئی کربنات ها و گچ و همچنین تجمع ماده آلی در سطح خاک و یا سایر تغییرات شدید در توده خاک می تواند میزان پذیرفتاری مغناطیسی در یک افق را نسبت به سایر افق ها تغییر دهد که این امر مربوط به افزایش یا کاهش غلظت ترکیبات مغناطیسی در خاک می باشد .
تغییرات ناشی از انتقال ترکیبات آهن در نیمرخ خاک و یا آزاد سازی اکسیدها از داخل سیلیکات های حاوی آهن به عنوان تغییرات مطلق در نظر گرفته می شوند. فاین و همکاران ( ۱۹۸۹) پیشنهاد کردند که مقدار بیشتر مواد آلی و ریز موجودات هتروتروف در نزدیک سطح خاک می تواند تشکیل کانی های فِرّی مگنتیت را افزایش دهند. خاک های با زهکشی خوب معمولاً دارای پذیرفتاری مغناطیسی بیشتری نسبت به خاک های با زهکشی ضعیف بوده اند. شرایط بی هوازی منجر به عدم تبدیل کانی های پارامگنتیک و کنتد آنتی فرومگنتیک (مانند لپیدوکروسیت و گوئتیت) به کانی های فری مگنتیک (مانند مگنتیت و مگهمیت)می شود( دجونگ[۹۱] و همکاران، ۲۰۰۰، جرملی[۹۲] و همکاران، ۲۰۰۴، اولیائی و همکاران، ۱۳۸۴). بر طبق نظر ماهر (۱۹۸۶) آبگیری لپیدوکروسیت، حرارت شدید هماتیت و چرخه های اکسید و احیاء از عوامل تبدیل فرم های کمتر مغناطیسی اکسید آهن به اشکال بیشتر مغناطیسی آن می باشد. اندازه گیری پذیرفتاری مغناطیسی برای ارزیابی نیم رخ های خاک در مطالعه ردیف زمانی مناسب و مفید می باشد. با بهره گرفتن از این تکنیک تفاوت در مواد مادری و انقطاع موجود در خاک های غیر یکنواخت قابل شناسائی است (سینگروفاین، ۱۹۸۹، فاین و همکاران،۱۹۹۲). اکسید ها و هیدرکسیدهای آهن در دامنه ای از ترکیبات بی شکل تا ترکیبات کاملاً متبلور وجود دارند ( تامسون و بیولک[۹۳]، ۱۹۷۵). در خاک های با شرائط هیدرومورفیک، توسط مکانیسم احیاء میکروبی، Fe(III) نامحلول موجود در کانی فِرّی- مگنتیت، به فرمهای محلول Fe(II) تبدیل می شود (ماهر،۱۹۸۶و۱۹۹۸).
ترکیب مواد مادری و فرایند های خاک سازی، باعث تغییر در پذیرفتاری مغناطیسی خاک ها می شوند. به همین دلیل، برای جلوگیری از هر گونه اشتباه در تفسیر نتایج پذیرفتاری مغناطیسی، باید تاثیر نوع ماده مادری، مواد دیامغناطیس متحرک و فرایند های خاک سازی بر تغییرات پذیرمغناطیسی شناخته شود. کریمی و همکاران (۱۳۹۰) در تحقیقی نشان دادند که گچ وکربنات ها به نسبت سهمی که از خاک اشغال می کنند باعث کاهش پذیرفتاری مغناطیسی می شوند و تاثیر عوامل ایجاد کننده یاتغییر دهنده پذیر فتاری مغناطیسی رامی پوشانند. به سادگی می توان بر اساس مقدار گچ و کربنات ها در خاک و در نظر گرفتن پذیرفتاری مغناطیسی معادل صفر برای گچ و کربنات ها، اثر آنها را حذف کرد. به دلیل ناچیز بودن مقدار مواد آلی و رطوبت هواخشک در مقابل گچ و کربنات ها، نیازی به درنظر گرفتن تاثیر این دو ماده در مناطق خشک نیست. مقایسه پذیرفتاری مغناطیسی خاک ها با مواد مادری متفاوت نشان داد که صرف نظر از مکانیسم هایی که باعث تغییر در پذیرفتاری مغناطیسی می شوند، نوع مواد مادری به شدت بر میزان پذیر فتاری مغناطیسی موثر است. بخش شن تاثیر کاهنده و سیلت و رس اثر افزاینده در مقدار پذیرفتاری مغناطیسی خاک های مورد مطالعه را دارند. البته در مورد خاک مارنی، حذف شن باعث کاهش پذیرفتاری مغناطیسی می شود که این ویژگی به همراه پذیرفتاری مغناطیسی بالای خاک مارنی سبب تمایز آن از سایر خاک ها می شود.
ترابی گل سفیدی و همکاران (۱۳۸۱) در تحقیقی نشان دادند که فاکتورهایی نظیر اقلیم، مواد مادری و زمان در منطقه مورد مطالعه روی پذیرفتاری مغناطیسی تاثیر گذار بوده است. اما بر خلاف نتایج دیگر محققین با افزایش تکامل خاک به طرف پادگانه های میانی و بالایی افزایش در مقدار پذیرفتاری مغناطیسی مشاهده نشده است. بنابراین باید به نتایج بدست آمده از دیگر تحقیقات اضافه نمود که در مواد مادری غنی از اکسید های آهن فرومغناطیس اولیه، روند تغییرات پذیرفتاری مغناطیسی ممکن است طی سالها بر عکس باشد. بعبارت دیگر پذیرفتاری مغناطیسی تا زمانی که اکسید های آهن فرومغناطیس اولیه وجود دارند، با افزایش تکامل و شدت هوادیدگی کاهش و پس از هوادیدگی اکثر این کانیهای اولیه، مجددا در اثر تشکیل فرومغناطیسهای ثانویه افزایش خواهد یافت. درصد کاهش کمتر پذیرفتاری مغناطیس بعد از حذف اکسید های آهن بوسیله سیترات بی کربنات (CBD)، نسبت به دیگر تحقیقات صورت گرفته وجود اکسید های آهن اولیه فرومغناطیس را تایید می نماید که این ترکیبات قابل استخراج بوسیله CBD نیستند.
لوو[۹۴] همکاران (۲۰۰۸) کاهش مقدار پذیرفتاری مغناطیسی در خاکرخ تشکیل شده روی بازالت با توسعه خاکسازی را گزارش دادند که علت آن اثر فرایند های خاک سازی است. این در حالی است که مقدار پذیر فتاری مغناطیسی خاک های حاصل از مواد مادری رسوبی با پذیرفتاری مغناطیسی کم، روند مشخص و افزایش با توسعه خاک سازی نشان می دهند(لو و همکاران، ۲۰۰۸). لو(۲۰۰۰) هوادیدگی کانی های فرومغناطیس اولیه در سنگ های آذرین و تخریب و حذف آنها از سیستم را دلیل مقدار کمتر پذیرفتاری مغناطیسی خاکرخ های حاصل از این سنگها گزارش داد. همچنین مشاهده شد که مقدار پذیرفتاری مغناطیسی خاک ها با افزایش پذیرفتاری مغناطیسی ماده مادری افزایش می یابد که نشان دهنده اهمیت مقدار پذیرفتاری مغناطیسی مواد مادری در ارتباط با مقدار آن در خاک است. مقدار پذیرفتاری مغناطیسی خاک حاصل از سنگ های متامورفیک بیشتر از سنگ است که نشان از تشکیل خاکساز و درجای کانی ها فرومغناطیس طی توسعه خاک دارد. مقدار پذیرفتاری مغناطیسی در سنگ های رسوبی کم و اغلب در خاک به علت تشکیل خاک ساز کانی های فرو مغناطیس بیشتر است (لو،۲۰۰۰) .
طی هوادیدگی ذرات مگنتیت اولیه مقاوم آزاد شده ودر خاک سطحی حضور دارند یا اینکه کانی های آهن تجزیه شده و یون آهن آزاد می شود و پذیرفتاری مغناطیسی خاک حاصل خاکسازی و تشکیل کانی های مگنتیت است. ذرات خاکساز اغلب پارامغناطیس و یا دمین های تک پایدار و ریز هستند در حالیکه تیتانومگنتیت و مگنیت به ارث رسیده دمین های با اندازه های متفاوت هستند (لو،۲۰۰۰). در مقیاس های زمانی طولانی مدت χFD نشان دهنده هوادیدگی ، خاکسازی و حضور ذرات سوپر مغناطیس بیشتر با منشا خاک ساز می باشد (لوو همکاران ، ۲۰۰۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ب.ظ ]




و بیدار شو در نهرهای انباشته از اشتیاق جستجوی دوردست.
به سراغم بیا بسان ابر تابستان،
قلبم را پرشور کن با وعده‌ای از زندگی‌یِ پنهانی و خرسندی سرسبز.
تاگور، گاه به شکل نمادین از عناصر طبیعت در اشعارش سود می‌جوید و گاه، خود به یکی از این عناصر و پدیده‌ها تبدیل شده و از زبان آن‌ها سخن می‌گوید. گاه از زبان زمین و درخت روایت می‌کند و گاه از زبان ابرها یا گل‌ها.
- «من زمینِ خسته از تابستانم و عاری از زندگی و تفتیده.» (ترانه :۲۷)
(شعر:۴۶، مجموعه هدیه عاشق)
‏- «آسمان، خیره بر آبی‌ بی‌انتها و آرزوهای خویش است!
ما ابرها، خیال‌های او هستیم
ما خانه‌ای نداریم.
برای عارف و سالک شرقی، تقریبا همه‌ی مفاهیم، حول محور طبیعت می چرخد. تعلیمات «تائو»، توجه به طبیعت را برمی‌انگیزد، «‏سیدارتا ‏گااُتمَه»، در سفر خویش راهی‌ جنگل می‌شود و زیر درخت انجیر، یا همان «بانیان» به «بوددّهی» رسیده و «بودا» می‌شود، «راماکریشنا» روی برگ ‏درخت «تومال» ‏زاده می‌شود، «داکشینا مورتی» که نمود (آواتار) دیگری از «شیوا» در نهایتِ آگاهی است، در تمام تصاویر ‏کشیده شده، ‏در سکوت، پای درخت انجیر، یا همان «بانیان» نشسته است و صدها روایت دیگر فرهنگ و اساطیر هند وجود دارند که در آن‌ها ‏‏«طبیعت» نقش عمده و ‏انکارناپذیری را ایفا می‌کند.‏
دانلود پایان نامه
دکتر «اَمَرنات پراساد» نیز در یکی از مقالات خود که در کتاب «مطالعات انجام شده در شعر هندی به زبان انگلیسی» به چاپ رسیده است، در این‌باره مطالبی نوشته‌اند که با هم می‌خوانیم. ‏هرچند مورد بحث، دفتر «گیتانجالی» است اما به جرات می‌توان آن را به تمام اشعار وی تعمیم داد:«بیشتر تصاویر و نگاره‌های «گیتانجالی» رایحه‌ی خوش دوران کهن سنت هندی را می‌افشانند که همانا ‏تصویرپردازی غنی، به ویژه از تصاویر طبیعت است. تصویرهای او، بسان شعرهای متافیزیکی، پیچیده و دور از ‏ذهن نیستند، بلکه فهم آن‌ها، همچون اشعار شاعران رمانتیک، ساده و روان است …»
باید گفت، این طبیعت‌گرایی، ریشه در باورهای شرقی‌ تاگور دارد و خود، بارها درباره‌ی آن سخن گفته است. در لابه‌لای همه‌ی سروده‌های این شاعر شرقی، رگه‌های عرفان شرق و عشق، توامان دیده می‌شود. ‏‏در خصوص استفاده‌ی تاگور از نمادها و سمبول‌های معنوی، در کتابی با عنوان « مطالعاتی بر روی ‏رابیندرانات تاگور» این‌گونه ‏‏می‌خوانیم:‏
‏«یکی از خصوصیات برجسته‌ی تکنیک‌های شعری تاگور، بی گمان به کارگیری مستمر از مناظر زمینی ‏بسان سمبل‌های ‏‏روحانی‌(عرفانی) است. …» (بهشتی فر، ۱۳۹۱)
تاگور در شعر سی‌اُم از دفتر ” عبور” می‌گوید:
اگر عشق حرام گردیده بر من
پس چرا صبح، سینه‌اش را می‌گشاید در آوازها؟
و این زمزمه‌ها چیستند که باد جنوب می‌پراکندشان میان برگ‌های نوزاده!
اگر عشق حرام گردیده بر من
پس چرا نیمه‌شبان تاب می‌آورد دردِ ستارگان را در سکوتی مشتاق؟
و چرا این قلبِ نادان
آرزویش را بی‌پروا می‌افکند به دریا؟
- به دریایی که پیدا نیست انتهایش بر کسی!
۴-۲-۱-۲-۱٫طبیعت و انسان :
طبیعت و انسان دو تم هستند که در بیش‏تر شعرهای تاگور حضور دارند،یکی انسان و دیگری مطلق حیات، که این یک گاهی به شکل طبیعت دارندهِی روح جلوه میِکند. ناگفته نماند حتی آن‏جا که طبیعت در هیأت مظاهر یا پدیده‏های طبیعت در شعر تاگور نمودار می‏شود.معنی بسیار عمیقی دارد. « او این را در پیشگفتار مجموعه ی شعرهای طبیعتش به نام‏"بانابانی” (Banabani) نشان می‏دهد. او آن جا که از “شان طبیعت” سخن می‏گوید درختان را این‏ طور وصف می‏کند: «دوستان بی‏زبان ما که به ما می‏آموزند چگونه به آسمان درود بفرستیم!… زبان‏شان زبان آغازین حیات است و حرکات‏شان اشاره است به نخستین چشمه‏های هستی. تاریخ های هزار دوران از یاد رفته در حرکاتشان اندوخته دارند» (دهباشی، ۳۰۰:۱۳۸۸). تاگور این دیدگاه را بسیار روشن تر و موجزتر در مجموعه ی شعرهای کوتاهش ، یعنی مرغان آواره ، این گونه تصویر می کند:
دلا،آرام باش،
این درختان بزرگ نیایش می‏کنند (ترانه : ۹۵)
***
برگ‏های لرزان این درخت،
به کردار انگشتان کودکی شیرخواره
دل‏ام را نوازش می‏کنند. ( ترانه : ۲۶۲)
تپه‏ها
فریادهای کودکان را مانند
که دست‏هایِشان را بلند کرده
می‏کوشند ستاره‏ها را بگیرند. (ترانه : ۱۱۳)
***
ای دریا،زبان‏ات چیست؟
-زبان پرسش جاویدان.
ای آسمان،تو به کدام زبان پاسخ می‏گویی؟
-زبان خاموشی جاویدان.» ( ترانه: ۱۲)
***
کجاست آن چشمه
که این گل‏ها را
با جوشش وجد
بیرون می‏ریزد؟ (ترانه:۷۰ )
***
چیست این شعلهِی نادیدهِی تاریکی
که جرقه‏هایش
ستار‏گان‏اند؟ ( ترانه: ۸۱ )
***
بوی خاک خیس باران خورده
برمی‏آید
چونان سرود ستایشی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ب.ظ ]