می شود.مثلا مشاغلی چون «توالت شوری»،«سفوری»،«قبر کنی» کارمند شهرداری اطلاق می شوند.بسیاری از مشاغل غیر دولتی سطح پایین نیز مجازا «شغل آزاد» خطاب میشوند. به سبب تغییرات حاصله در نگرش جامعه و تکریم مشاغل، فارغ از رتبه و منزلت اجتماعی آنها، واژه های بیانگر حرفه های گوناگون نیز ظاهر آراسته تری یافته اند. به صورت فهرست وار می توان به عناوین شغلی زیر اشاره نمود:
فروشنده سیار: دستفروش استاد کار: بنا
مامور تنظیف: سفور آقای مدرسه: فراش
متصدی غسل: مرده شور نانوا: شاطر
میهماندار اتوبوس: شاگرد شوفر دلال مسکن: آژانس املاک
لبنیاتی: ماست بند کارگر ساختمان: عمله
سفره خانه سنتی: قهوه خانه سوپر گوشت: قصابی
خیاط: لحاف دوز کیترینگ: آشپزی و تهیه غذا
اشاره به ویژگیهای ظاهری و شخصیتی افراد نیز به سبب حساسیت های خاص خود همراه با وضع حسن تعبیرات است. در بسیاری از الفاظ از کم انگاری برای پرهیز از رنجش یا توهین استفاده می شود:
الف) ویژگی های ظاهری
اضافه وزن: چاقی بینیِ درشت: دماغِ گُنده
فاقد تناسب اندام: بدهیکل معمولی: زشت
باربی: لاغر چهره: قیافه
تپل: چاق قد متوسط: کوتوله
چشم بادامی: چشم ریز معلول: شََل
کم مو: کچل نابینا: کور
برنزه: سیاه پوست
ب) ویژگی های شخصیتی
مقتصد: خسیس ساده دل: ساده لوح- احمق
متعصب: دُگم بیش فعال: بچه شر و شلوغ- شیطون
پراشتها: پرخور زیرک: پدر سوخته
لارج: ولخرج ناآگاهی: خریت
زودجوش: اعصاب خراب خاص: نابهنجار یا غیر نرمال
حساس: لوس فاقد تمرکز: گیج
ناسپاس: نمک نشناس- بی چشم و رو دارای اعتماد به نفس کاذب: پر رو
وضع حسن تعبیرات مناسب برای اشاره به ناهنجاری های جسمی و روحی نیز در نتیجه تغییر در نگرش نسبت به وضعیت و جایگاه اجتماعی این افراد صورت گرفته است. (برای توضیحات بیشتر به قسمت ۴-۱۴ رجوع کنید) در جامعه امروز این افراد شهروند عادی تلقی شده و حتی از فرصت های شغلی و تحصیلی برابر با افراد سالم برخورداند و در این رویکرد نو، نقص جسمانی افراد معلول دلیلی برای انزوای اجتماعی آنان و متمرکز کردن شان در مکان های ویژه محسوب نمی شود. این تغییر در نگرش در قالب الفاظ مناسب تر برای خطاب قرار دادن آن ها تجلی می یابد:
روشن ضمیر: کور معلول: شل
ناشنوا: کر و لال انحراف چشم: لوچی
قطع نخاع: فلج معلول ذهنی: عقب مانده
کم شنوا: فرد گوش سنگین انحراف پا: پا پرانتزی
با این حال کاتامبا (۲۰۰۵) عقیده دارد که وضع حسن تعبیرات برای افراد دارای مشکلات جسمی تلاشی نافرجام است زیرا واژه های وضع شده در نهایت تفاوت میان آن ها و افراد سالم را نمایان می کنند.
۴-۲-۳- دوگانه گویی[۱۳۱]
اهمیت حسن تعبیر تنها موقوف به پرهیز از تابو و حفظ نزاکت نیست. حسن تعبیرات در کارکردی کاملاً متفاوت می توانند برای فریب و مقاصد ریاکارانه بکار گرفته شوند. به عبارت دیگر، وقتی که کاربران زبان و نویسندگان به دنبال پرهیز از رنجش و اهانت به دیگران نیستند بلکه به دنبال فریب آنها هستند ما وارد حوزه «حسن تعبیرات فریبکارانه[۱۳۲]» می شویم. در این حالت زبان در جهت اهداف سودجویانه و سیاسی بکار می رود. گفتار دو پهلو القاگر دو تصویر متناقض از یک موقعیت واحد می باشد. ویلیام لوتز[۱۳۳](۱۹۸۹) دو گویی را تحریف واقعیت، خوب جلوه دادن بد، سلب مسولیت از خود و وانهادن آن به دیگری، منفی را مثبت جلوه دادن، ایجاد محدودیت، پنهان کاری، فساد پراکنی و بر هم زدن موازنه میان حقیقت و زبان می داند.
دستکاری حقایق سیاسی و نظامی، بزرگ نمایی امور حقیر و ناچیز و ایجاد ابهام و کاستن از دقت با بهره گیری از این الفاظ سبب شده که «واژه های مزور[۱۳۴]» نام بگیرند. ارتباطی که به وسیله این عبارات بین گوینده و مخاطب برقرار می شود بدین صورت است که گوینده (صاحبان قدرت) دسترسی مستقیم به اطلاعات و واقعیات دارد و مخاطب (که معمولاً عامه مردم هستند) اطلاعات را از طریق نسخه ارائه شده از سوی وی دریافت می کنند. مخاطبین گفتار دو پهلو معمولاً هیچ گونه آگاهی نسبت به موضوع تحریف شده (یا پنهان شده) ندارند. تمامی حوزه هایی که با مسائل سیاسی پیونده خورده اند به نوعی در جهت پیشبرد منافع خود ناگزیر از کار بست الفاظ دو پهلو هستند. احزاب، اصناف، صنایع، رجال متنفذ سیاسی هر یک بسته به حساسیت امور یا حوزه های زیر نظرشان اقدام به خلق این دسته از حسن تعبیرات می کنند و «مصلحت» را در پنهان کردن همه و یا بخشی از حقایق می دانند. در گفتار دو پهلو، نیت واقعی در تضاد با نیت ظاهری لفظ یا گفته است؛ دو گویی زبانی است که به منظور تغییر ادراک ما از واقعیت طراحی می شود. حسن تعبیر ریاکارانه محصول زبانی بی دقت و یا تفکری آشفته نیست، بلکه بیشتر این الفاظ محصول تفکری شفاف و زبانی است که وانمود می کند با مخاطبانش ارتباط برقرار می کند ولی در واقع مفاهمه ای صورت نمی گیرد و ابهام این الفاظ در مخاطب ایجاد آشفتگی ذهنی
می کند به نحوی که تعمق در معنای واژه ها برای افراد ناآشنا بغرنج و پیچیده می نماید. استفاده مداوم از الفاظ دو پهلو می تواند عواقب جدی و دور از انتظاری را به همراه داشته باشد، تا جایی که در اثر کثرت استفاده و تداول آن ها در رسانه ها و نطق های سیاسی، گوینده و مخاطبین متقاعد می شوند که واقعاً این نوع گفتار قابل درک است و حتی گاهی نیز مخاطب عدم فهم این عبارات را به کم سوادی خود یا پیچیدگی و حساسیت مسائل کلان سیاسی نسبت می دهد. از تکنیک های رایج در ساخت الفاظ دو پهلو می توان به اطناب[۱۳۵]، زبان فنی[۱۳۶] و الفاظ دهن پر کن[۱۳۷] اشاره کرد. عبارات اطنابی که ابزاری طفره جویانه به حساب می آیند به شیوه ای غیر مستقیم و تعمدی برای مطلوب جلوه دادن و یا دست کم قابل تحمل نشان دادن حقیقتی مذموم به کار می روند،مانند عبارت «تقویت توانمندی امنیتی» یا «ارتقاء توان بازدارندگی» بجای «خرید یا ساخت جنگ افزار». نوع دیگر از حسن تعبیرات فریب آمیز الفاظ تخصصی حرفه ها و مشاغل هستند. بکارگیری زبان فنی در درون یک گروه خاص به اعضای آن این امکان را می دهد تا به صورت شفاف، کارآمد و سریع با هم ارتباط برقرار کنند، بعلاوه فهم و بکارگیری آن نشانگر عضویت در آن گروه نیز هست. با این حال وقتی عضوی از یک گروه، از زبان فنی برای ارتباط با فردی خارج از گروه استفاده می کند و نیز بخوبی می داند که مخاطب وی با این الفاظ آشنا نیست، پر واضح است که نیتی جز فریب ندارد. مثلاً در تشریح علت یک سانحه هوایی توسط یک مقام مسول، زبان فنی تشخیص عاملیت حادثه را برای افراد عامی ناممکن می سازد:
به نظر می رسد که این سانحه با خطا در مرحله اوورهال[۱۳۸] هواپیما در ارتباط باشد.
الفاظ دهن پرکن یا در اصطلاح عامیانه «قلنبه سلنبه» که در ادارات و نهادهای حکومتی رواج دارد از طریق مانور با واژه ها و الفاظ، مخاطب را در فهم عبارات دچار مشکل می کند. یکی از حوزه هایی که در آن به وفور از دوگویی استفاده می شود مسائل نظامی است. انگیزه های جنگ و جنگ افروزی، میزان تلفات، نام سلاح های مرگبار، شکست در عملیات های نظامی، دستاوردهای نظامی، کشتن گروه ها و افراد مخالف و … زمینه هایی هستند که عمدتاً افراد را ترغیب به کاربرد حسن تعبیرات می کند و هر کدام را بسته به منافع حزبی یا حکومتی بزرگ نمایی و یا کوچک نمایی می کنند. به عنوان مثال، زمانی که یک ارتش در نبردی شکست
می خورد و از پیشروی باز می ایستد این اقدام «عقب نشینی تاکتیکی» نام می گیرد. با شنیدن این عبارت این فرض در اذهان پدیده می آید که اوضاع کاملاً تحت کنترل نیروهای خودی است و تنها با تاکتیک های نظامی پیروزی حاصل می شود. گاهی نیز شکست در عملیات نظامی به صورت «لو رفتن طرح عملیات» و «محقق نشدن اهداف عملیات» بیان می شود،یعنی علت شکست مجازا بجای خود شکست بکار می رود. و یا بصورت زیر:
عملیات در عمده محورها با مشکلاتی مواجه شد.
به دنبال حملات تروریستی به مرکز تجارت جهانی در سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده با هدف ایجاد «عدالت نامحدود» و سپس «آزادی دامنه دار» به افغانستان حمله کرد. حمله به عراق نیز علی رغم مخالفت شورای امنیت و مجامع جهانی تحت عنوان «عملیات نجات» یا «برقراری دموکراسی» بجای «تهاجم و یورش» صورت گرفت. در عملیات های نظامی معمولاً «حمایت موثر هوایی» (بمباران هوایی) به منظور پاکسازی منطقه (با خاک یکسان کردن و کشتن همه نیروها) انجام می گیرد. یکی از دلایل بکارگیری دو گویی در مسائل نظامی و مرتبط با جنگ این است که مردم را از تفکر بیش از حد در مورد وقایع وحشتناک جنگ برحذر می دارد. منافع صاحبان حکومت و نظامیان ایجاب می کند که در مورد ماهیت حقیقی طرح ها و اهداف نظام به صورت واضح و مستقیم صحبت نکنند. بالاخص زمانی که حادثه ای غیره منتظره اتفاق بیافتد و یا اینکه خطر شکست طرح های نظامی وجود داشته باشد. زیرا شکست سبب تضعیف و از میان رفتن حمایت عمومی و بدبینی نسبت به نیات حاکمان
می شود. حسن تعبیرات فریبکارانه الفاظ پاکی را برای استتار اعمال شرارت آمیز یا وحشیانه فراهم می آورند. این عبارات جرم و مرتکبین آن را پنهان می کنند. مثلاً عبارت «نیروهای ائتلاف» در جریان جنگ عراق به صورت مزورانه ای بکار رفت تا جنگ را حاصل همکاری بسیاری از کشورهای غربی و نه فقط آمریکا نشان دهد. وقتی یک حادثه نظامی یا سیاسی چالش برانگیز و پیچیده وقوع می یابد، برخی از مردم از آنجا که توان فهم آن را ندارند تمایل دارند که به سیاستمداران خود اعتماد کنند و باور کنند که آن ها هرگز عملی را انجام نمی دهند که قانوناً یا اخلاقاً محل شک یا سوال باشد. در زبان فنی پلیس نیز می توان نمونه هایی از گفتار خلاف واقع را مشاهده کرد:
«دفترچه اخطاریه» بجای برگ جریمه در راهنمایی و رانندگی، «بازجویی فنی پلیسی» و «تکنیک های نوین اقرارگیری» بجای شکنجه، «فعالیت های اطلاعاتی موازی» بجای فعالیت های اطلاعاتی غیر قانونی،
«حمله غافلگیرانه» بجای ورود بدون مجوز قانونی، «متفرق کردن اعتصابیون» بجای ضرب و شتم آنان،
«اعمال قانون» بجای جریمه و غیره. برای از میان برداشتن و کشتن ناراضیان و دشمنان نیز واژه هایی در ادبیات سیاسی رواج می یابند که به این عمل صورتی موجه و یا تلطیف شده می بخشد. در دوران حاکمیت رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی، انجمنی که مسول ترور مخالفین سیاسی بود «دایره همکاری های اجتماعی» نام داشت. (کاتامبا، ۲۰۰۵: ۱۹۲).
عباراتی چون «حذف فیزیکی»، «ساکت کردن ناراضیان»، «کنار گذاشتن مهره های سوخته» همگی به عملی واحد دلالت می کنند. کشتار یهودیان هولوکاست نیز از سوی نازیها «راه حل نهایی» عنوان می شد؛ گویی که آن ها تمامی راه حل های ممکن را امتحان نموده و به علت اثر بخش نبودن آن ها، اکنون مجبور به استفاده از آخرین راه حل برای حل مساله شده اند. (ابوحامد، ۲۰۰۷: ۱۴).یا کشتار مردم فلسطین زیر نام «مبارزه با تروریسم». واژه های حسن تعبیری که برای کشتن افراد بکار می روند از طریق ایجاد فاصله روانی میان مرتکبین قتل و عمل صورت گرفته، سعی در کم اهمیت جلوه دادن آن را دارند. این گونه از زبان به عقیده جرج اُرویل[۱۳۹](۱۹۴۹)، با هدف حقیقت جلوه دادن دروغ و قابل احترام نشان دادن قتل طراحی می شود و به گفتار پوچ صورتی منسجم می بخشد.
(آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۲۳۱).
گاهی نیز که حقیقت صورتی مبهم به خود می گیرد، واژه ها در خدمت اهداف ایدئولوژیک بکار می روند و هر جناح یا حکومتی اعمال خود را -هر چند خشن و غیر انسانی- موجه و خود را محق می دانند. در صورتی که آن عمل برای گروه ها و دولت های مخالف، کاملاً تعبیری معکوس و متضاد دارد. مثلاً افرادی که در عراق اقدام به عملیات انتحاری در میان مردم غیر نظامی می کند این عمل خود را «عملیات استشهادی» می نامند.
«سرزمین های اشغالی» که از سوی اسراییل غصب شده برای کشورهای حامی اسراییل «سرزمین های مورد مناقشه» لقب گرفته است. «مجاهدین افغانی» در نظر آمریکا و متحدانش «تروریست»، و در کشورهایی نیز «فعالان حقوق بشر» گاهاَ «ایادی استکبار» خطاب قرار داده می شوند.در کشورهایی که احساسات ناسیونالیستی در میان دولت و ملت موج می زند و وحدت و بیگانه ستیزی ارزش تلقی میشود، هرگونه تمایل برای ایجاد رابطه می تواند «جاسوسی» نام بگیرد. نهادهای دولتی در بسیاری از مواقع از دوگویی به طرز وسیعی استفاده می کنند:
طرح تعدیل کارکنان: اخراج
مشارکت در عمران و آبادی: مالیات
عوارض نوسازی: مالیات
[یکشنبه 1400-08-02] [ 11:45:00 ق.ظ ]
|