- واضح و صریح باش
اما همین پند، شامل پندهای دیگری است از جمله:

 

    1. از ابهام در عبارت پرهیز کن.

 

    1. از گنگ بودن پرهیز کن.

 

    1. مختصر باش. (از اطناب غیرضروری پرهیز کن)

 

    1. منظم باش. (Grice, 1991:22-40)

 

هرچند اندرزهای گرایس نمی‌تواند مخاطب را هدایت کند که در تفسیر استعاری کدامیک را باید برگزید (لاینز، ۱۳۸۵: ۳۶۲) اما بحث اصول همکاری گرایس که دربارۀ معناهای ضمنی است می‌تواند به تفسیر برخی کنش‌های گفتاری یا بحثِ مشکل‌سازانه استعاره کمک کند. (همان: ۳۶۲)
اما غیر از گزاره‌های گفتگویی، در تفسیر استعاره نیز می‌توان با توجه به اصول همکاری گرایس دلایلی را برای این مسئله مطرح کرد که چرا کلمه یا عبارتی در معنی اصلی خود به کار نرفته است، این بحث هرچند به جواب قطعی برای سوالِ کاربرد استعاره نرسد اما می‌تواند در فهم متن به خصوص شعر بسیار یاریگر باشد، برای گرایس زمان خاص و موقعیت خاص در بررسی معنایی یک گزاره بسیار مهم است؛ همان مسئله‌ای که در شعر نیز اهمیت بسیاری دارد، زیرا استعاره و اصولا گزاره‌های یک شعر بر اساس بافت کلام مورد فهم مخاطب قرار می‌گیرد. شعر جهان خاص خود را در زمینۀ خود دارد و یک شعر در واقع جهانی را برای مخاطب مجسم می‌کند که در آن می‌توان معناهای ضمنی را با توجه به کلیت متن، برداشت کرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
معانی نحوی
گرایس بین معنای جمله، معنای عبارت و معنای گزاره یا محتوای گزاره، تفاوت قائل است. مثلا او معتقد است که دو جملۀ «او فقیر و پارسا است» و «او فقیر اما پارسا است» اگرچه محتوای گزاره‌ایِ یکسان دارند، اما معناهای متفاوتی را به مخاطب می‌رسانند. (لاینز، ۱۳۸۵: ۳۵۴) زیرا وقتی می‌گوییم او فقیر و پارسا است، هم به فقیر بودن و هم به پارسا بودنِ شخص مورد نظر اشاره می‌کنیم، اما در جملۀ دوم، علاوه بر معنی اول، به این نیز اشاره داریم که او با وجود فقیر بودن پارسا هم هست، یعنی فقیر بودن ممکن است مانع از پارسا بودن باشد. در این موارد، گرایس می‌گوید که ادات عطف مثل «حتا، با این اوصاف و…» در محتوای گزاره‌ای تأثیر مهمی دارند.
علاوه بر این، فقط ادات عطف نیستند که تفاوت محتوایی ایجاد می‌کنند بلکه تفاوت ساختار نحوی گزاره‌ها، باعث ایجاد تفاوت محتوایی می‌شود، به این سه مورد توجه کنیم:
عیسی مسیح به ما می‌گوید که همسایه خود را دوست بداریم.
عیسی مسیح به ما گفته است که همسایه خود را دوست بداریم.
عیسی مسیح گفت همسایه‌مان را دوست بداریم. (همان: ۳۵۷)
این سه جمله اگرچه محتوای گزاره‌ای یکسان دارند، اما معنای ضمنی‌شان متفاوت است، مثلا در اولی یک حکم کلی را شاهدیم، اما در دومی، محتوای گزاره، نوعی وظیفه را نیز نسبت به همسایه در بردارد. و در سومی می‌توان گفت باید تأکید روی عیسی مسیح بگذاریم و بگوییم که چون عیسی مسیح این حرف را زده است پس حتما حرف درستی است.
پانویس‌ها:

 

    1. باقری کاکلی، محمدمهدی، تحلیل معنا از دیدگاه پل گرایس، پایان‌نامه، استاد راهنما: دکتر عبداللهی، مشاور: موسوی، ۲۵/۶/۱۳۸۸، دانشگاه تهران

 

    1. پاکروان، حسین، بهار ۱۳۸۳، تحلیل منظورشناختی محاورۀ فارسی، مجلۀ علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز، دوره بیست و یکم، شمارۀ اول، پیاپی ۴۰

 

    1. دادخواه تهرانی، مریم، محمودی بختیاری، بهروز، پاییز ۱۳۹۰، بازتاب فمینیسم از رهگذر کارکرد اصول همکاری گرایس در نمایشنامۀ سالارزنان، مجلۀ پژوهش ادبیات معاصر جهان، شماره ۶۳

 

    1. زابلی‌زاده، اردشیر، پاییز و زمستان ۱۳۸۹، امکان سنجی بکارگیری اصول تعاون گرایس در تحلیل گفتمان خبری، فصلنامه رسانه، شماره ۸۳

 

    1. یوسفیان کناری، محمدجعفر، زمستان ۱۳۹۰، تحلیل سبک گفتارهای نمایشی در ملودی شهر بارانی اثر اکبر رادی، فصلنامۀ نقد ادبی، شماره ۱۶

 

ترجمه مقاله معنا
MEANING (H. P. Grice)
(توضیح: مبحث معنای طبیعی و غیر طبیعی که در بخش مباحث نظری ص۹ اشاره شد، چکیده‌ای از همین مقاله است.)
به جمله‌های زیر توجه کنید:
“آن نقطه‌ها سرخک معنی می‌دهند (معنی می‌دادند)”
“آن نقطه‌ها از نظر من هیچ معنایی نمی‌دادند، اما از نظر دکتر سرخک معنی می‌دادند.”
“بودجۀ اخیر به این معنی است که ما سال سختی را پیش رو خواهیم داشت”
(۱) من نمی‌توانم بگویم: “آن نقطه‌ها سرخک معنی می‌دادند، اما او سرخک نگرفته بود” همچنین نمی‌توانم بگویم: “بودجۀ اخیر به این معنی است که ما سال سختی را پیش رو خواهیم داشت، اما سال سختی پیش رو نخواهیم داشت.” بنابراین در این‌گونه موارد: x به این معنی بود که p و x به این معنی است که p، هر دو متضمنِ p هستند.
(۲) من نمی‌توانم از “آن نقطه‌ها سرخک معنی می‌دهند (معنی می‌دادند)” استدلال کنم و به نتیجه‌ای دربارۀ “آنچه با آن نقطه‌ها معنا می‌شود (می‌شد)” برسم. برای مثال من مجاز نیستم بگویم: “آنچه آن نقطه‌ها معنی می‌دادند این بود که او سرخک داشت.” همین‌طور از گزارۀ بودجۀ اخیر نمی‌توانم این نتیجه را بگیرم که “آنچه با بودجۀ اخیر معنا می‌شد این است که ما سال سختی را پیش رو خواهیم داشت.”
(۳) من نمی‌توانم از “آن نقطه‌ها سرخک معنی می‌دادند” به این نتیجۀ معلولی برسم که کسی با آن نقطه‌ها چنین و چنان معنی می‌شد. عین همین قاعده برای عبارت بودجۀ اخیر صادق است.
(۴) برای هیچ‌کدام از مثال‌های بالا، بیانِ دیگری از فعل “معنی دادن” نمی‌توان یافت که در پی آن، جمله یا عبارتی داخل دو علامتِ (’) بیاید. بنابرین “آن نقطه‌ها سرخک معنی می‌دادند” نمی‌تواند به صورتِ “آن نقطه‌ها ‘سرخک’ معنی می‌دادند” یا “آن نقطه‌ها به این معنی بودند که ‘او سرخک دارد’” درآید.
(۵) از سوی دیگر، برای تمام این مثال‌ها یک بیانِ تقریبی می‌توان یافت که با عبارت “این واقعیت که…” شروع شود؛ مثلا “این واقعیت که او آن نقطه‌ها را داشت به این معنی بود که او سرخک داشت.” و “این واقعیت که بودجۀ اخیر، هرچه بود، به این معنی است که ما سال سختی را پیش رو خواهیم داشت.”
حالا جمله‌های بالا را با جمله‌های زیر مقایسه کنید:
“آن سه ضربه زنگ اتوبوس به این معنی‌اند که ‘اتوبوس پر است’”
“این حرف که ‘اسمیت بدون دردسر نمی‌تواند زندگی کند’ به این معنی بود که اسمیت وجود همسرش را گریزناپذیر می‌دانست”
(۱) می‌توانم جمله اول را به کار بگیرم و بگویم: “اما در واقع پر نیست بلکه مسئول بلیط اشتباه کرده است” و دومی را به کار بگیرم و بگویم: “اما در واقع اسمیت هفت سال پیش زنش را ترک کرد” بنابراین در اینجا x به این معنی است که p و x به این معنی بود که p، هیچکدام متضمن p نیستند.
(۲) می‌توانم از اولی با ضربه‌های زنگ و از دومی با حرفِ نقل شده، بیانِ «آنچه معنی می‌دهد (می‌داد)» را استدلال کنم.
(۳) می‌توانم از اوّلی این نتیجه را استدلال کنم که کسی (یعنی مسئول بلیط) به همراه ضربه‌های زنگ -با هر میزانِ معنایی- این معنی را می‌داد که اتوبوس پر است و می‌توانم برای جملۀ دوم هم به همین شکل استدلال کنم.
(۴) جملۀ اول با هر شکلی از فعل «معنی دادن» که بعد از آن، عبارتی داخل دو علامتِ (’) بیاید، می‌تواند بیان شود. به این شکل: “آن سه ضربه‌ی زنگ یعنی ‘اتوبوس پر است’” و جملۀ دوم هم به همین شکل می‌تواند بیان شود.
(۵) جمله‌ای مثلِ “این واقعیت که زنگ سه بار زده شده است یعنی که اتوبوس پر است” بیان دیگری از معنای جمله‌ی اول نیست. هر دو بیان ممکن است صادق باشند اما حتا به طور تقریبی هم، هم‌معنا نیستند.
وقتی عبارت‌های “یعنی"، “این معنی را دارد"، “به این معنی است که” به آن شکلی که در دو جملۀ گروه اول هستند، به کار گرفته شوند، از مفهوم یا مفهوم‌ها به عنوان مفهوم‌های طبیعی یاد خواهم کرد. اما همین عبارت‌ها وقتی به شکلی که در دوجملۀ گروه دوم هستند قرار بگیرند، از مفهوم یا مفهوم‌ها به عنوان مفهوم‌های غیر طبیعی حرف خواهم زد. برای مشخص کردن مفهوم یا مفهوم‌های غیر طبیعی از «معنا‌غ‌ط» استفاده می‌کنم.
همچنین برای ساده‌تر شدن بحث پیشنهاد می‌کنم هرجا که A یک کنشگرِ انسانی باشد، زیر عنوان مفهوم‌های طبیعی، مفهوم‌هایی از “معنی دادن” را که در الگوی زیر وجود دارد قرار دهیم:
“A (به وسیلۀ X) انجام دادنِ چنین و چنان معنی می‌دهد (معنی می‌داد)”
در مقابل، با توجه به مثال‌های اخیر، پیشنهادم این است که زیرِ عنوان مفهوم‌های غیر طبیعیِ “معنی دادن” هر مفهومی از “معنی دادن” را که در الگوی زیر وجود دارد قرار دهیم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...