« إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی‏ کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّهً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین[۲۷۸]»
را دوازده ماه سال و چهار ماه حرام آن : رجب، ذی الحجه، ذی القعده و محرم دانسته اند ودر تائید آراء خود روایاتی با این مضمون، ذیل آیه آورده اند.[۲۷۹]
علامه طباطبایی(ره) بعد از آوردن روایتی با مضمون فوق می فرماید:
«در بسیارى از روایات، تأویلى براى ماههاى دوازده‏گانه وارد شده، و آن اینکه منظور از ماه ها دوازده امامند و منظور از چهار ماه حرام، على امیر المؤمنین و على بن الحسین و على بن موسى و على بن محمد (ع) اند و مقصود از «سال» رسول خدا(ص) است، لیکن انطباق اینگونه روایات با آیه شریفه، مخصوصاً از نظر سیاقى که در آیه است، خالى از خفا نیست.»[۲۸۰]
ابوالفتح رازی نیز به این روایت اشاره کرده و ظاهراً آن را تأیید نموده است. [۲۸۱]
فصل ششم: جمع بندی
با بررسی های فوق دانستیم که پدیده جعل، در همه گونه‌های روایات تفسیری وجود دارد. چنانکه علامه میفرماید: «کسی که با دقت، در روایات معنعن تفسیر دقت کند، تردید نخواهد کرد که دس و وضع بین آنها فراوان است. اقوال متدافع و متناقض تنها به یک صحابی یا تابعی نسبت داده شده، قصص و حکایاتی که قطعیالکذب است در میان آنها بسیار دیده میشود و اسباب نزول و ناسخ و منسوخی که با سیاق آیه وفق نمیدهد، یکی دو تا نیست که قابل اغماض باشد.[۲۸۲]»
با تأمل در آراء و بررسیهای علامه(ره) درمییابیم که ایشان روایات اسباب نزول را بیش از دیگر گونه های روایات تفسیری در معرض جعل میدانند، به نحوی که این دسته از روایات را در بحثی مستقل، مورد نقادی قرار داده و آنها را غیر قابل اعتماد دانستهاند زیرا علاوه بر غیر مسند و ضعیف بودن، بسیاری از روایات سبب نزول اجتهاد راوی بوده و در مواردی نقل به معنای بیرویه و غیر ضروری، اصل معنا را از بین برده است. وجود روایات سبب نزول متناقض و غیر قابل جمع، ذیل یک آیه و از یک راوی، مؤید این معناست. دلیل سوم بیاعتمادی ایشان، شیوع جعل و دس در بین این روایات میباشد.[۲۸۳]
ایشان درباره روایات مربوط به جنگ احد میگویند: «اختلاف این روایات در جهات مختلف، چنان زیاد است که موجب سوءظن میشود. این اختلافات عجیب بیشتر در روایاتی است که درباره اسباب نزول آیات آمده و جای شکی برای اهل تأمل باقی نمیگذارد در اینکه مذاهب و عقاید مختلف در آن دستاندازی و خلاصه استفاده سیاسی کرده باشند.[۲۸۴] علامه ذیل آیه ۵۴ مائده میگویند: روایات اسباب نزول بسیار مختلف است که چیزی جز نظریه مفسرین سلف نبوده. این اختلاف شدید، خودش باعث ابهام بیشتر آیه و مایه اضطراب ذهن آدمی در فهم آیه میشود.[۲۸۵]»
پایان نامه - مقاله - پروژه
در باب روایات اسباب نزول، به علامه(ره) نقدهایی وارد شده است.[۲۸۶] برای مثال:
الف) ایشان برای فضای نزول، نقش تعیینکنندهای قائل نیست و مفسر را در فهم معانی قرآن، از روایات سبب نزول بینیاز میداند حال آن که در مواردی، بدون آگاهی از فضای نزول و توجه به آن معنای قرآن و یا دست کم معنای کامل آن قابل فهم نیست مثلاً در آیه « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُونَ»[۲۸۷].
پاسخ این اشکال آن است که؛ هر چند ایشان با توجه به دیدگاهشان نسبت به روایات سبب نزول و مبانی تفسیری خود، کمتر از این روایات استفاده کردند، اما این دلیل بر مطلب فوق نیست. به عنوان مثال علامه(ره)ذیل آیه ۵۵ مائده، روایات سبب نزول را بر سیاق-که مهمترین معیار نقد روایات است[۲۸۸]- ترجیح داده و گفتهاند: «اگر رویگردانی از تفسیر آیه به وسیله اسباب نزول مأثور از قبیل این روایات با وجود فراوانی آنها صحیح باشد، روی آوردن به هیچ سبب نزول مأثوری در هیچ یک از آیات قرآن صحیح نخواهد بود. بطلان این امر آشکار است.[۲۸۹]»
ب- دو نکته یاد شده یعنی اجتهادی بودن اکثر روایات سبب نزول و نقل به معنای بیرویه که موجب بیاعتمادی علامه شده است مستلزم آن نیست که همه روایات سبب نزول حتی آنها که سند صحیح دارند نیز اعتبار نداشته باشند و فقط آنچه با مضمون آیه و قرائن اطراف آن مطابق است معتبر بدانیم بلکه نکته اول اقتضا میکند که در هر روایت سبب نزول دقت شود که آیا اجتهادی است یا نه. نکته دوم اگر موجب بیاعتباری روایات سبب نزول باشد در غیر این روایات نیز به روایاتی که با مضمون آیات مطابق نباشد، نباید اعتماد کرد حتی اگر متواتر یا قطعیالصدور یا دارای سند باشد. حال آنکه همه علمای اصولی و فقها خبر واحد را حجت دانستهاند و این امر مانع اعتماد آنها نشده گویا نظر اصولی علامه همین است . پس روایات سبب نزولی که با سند صحیح از طریق روات ثقه نقل شود – هر چند مطالب آن در مضمون آیات نباشد – قابل اعتمادند البته روایات نباید معارضه و ناسازگاری صد در صد به صورت تباین کلی یا تباین من وجه با آیات داشته باشند.
درپاسخ اشکال های فوق می گوییم: اولا:چنانکه گذشت علامه قبل از بیان این دو نکته، بیشتر روایات اسباب نزول را غیر مسند و ضعیف دانستهاند؛ طبعاً بی‌اعتمادی ایشان مربوط به همین روایات ضعیف میباشد. ثانیا: با تأمل در المیزان درمییابیم علامه بسیاری از روایات اسباب نزول را بررسی کرده واز باب تطبیق راوی دانستهاند.[۲۹۰]
ثالثا: از نظر علامه منع کتابت حدیث و در نتیجه شیوع نقل به معنا اگر بیرویه و بدون ضرورت باشد به نحوی که باعث وقوع اختلاف شدید در روایات و گاهی از بین رفتن اصل معنا شود موجب بیاعتمادی به روایات اسباب نزول است پس نکته اصلی «اختلاف شدید به نحو از بین رفتن اصل معناست» که گویا از نظر ایشان در روایات اسباب نزول شایعتر است.
رابعا: عدم حجیت خبر واحد در غیر روایات فقهی- اعم از روایات اعتقادی، تفسیری، تاریخی، داستانی، فضایل- یکی از مبانی روایی علامه در تفسیر است.[۲۹۱] حجیت این روایات به میزان موافقت آن‌ها با مضامین آیات الهی است.[۲۹۲]
هر چند تفسیر المیزان، یک تفسیر روایی نیست؛ ولی دارای روایات تفسیری بسیاری است. حتی در برخی موارد، در آن روایاتی دیده می‌شود که در تفاسیر روایی جامع وجود ندارد. بنابراین بحث روایی آن دراستقصای روایات مربوط به آیات نقش بی بدیلی دارد.
علامه(ره) در نقل روایات به منابع هر دو مذهب شیعه و اهل سنت ارجاع داده اند: در مورد اول بیشتر از تفاسیر مجمع البیان و عیاشی و در مورد دوم از تفسیر الدر المنثور بهره گرفته‌اند
علامه(ره) جز در مسائل فقهی هیچ روایت واحدی- اعم از روایات اعتقادی، تفسیری، تاریخی، داستانی، فضایل- را حجت نمی دانند.مگر اینکه همراه با قرائن مفید علم یا لااقل مفید اطمینان شخصی باشد.
نقادی عالمانه روایات تفسیری در المیزان بر اساس قرآن، سنت قطعی، عقل سلیم، تاریخ و علم قطعی، این تفسیر را از سایر تفاسیر متمایز کرده است.بی شک قرآن شریف مهمترین معیار نقد در آن می باشد. به عقیده علامه در معیار قرآن؛ سیاق آیات، در معیار سنت؛ عصمت و شأن نبی، در معیار تاریخ؛ تاریخ نزول آیات نقش مهم‌تری دارند.
علامه علاوه بر دقت با دوری از تعصبات مذهبی و اتخاذ موضع بی‌طرفانه در مواجهه با روایات بر سلامت نقد خویش افزوده‌اند.
به نظر علامه تمام گونه‌های روایات تفسیری در معرض جعل قرار دارند اما این پدیده در روایات سبب نزول شیوع بیش‌تری دارد به طوری که به این روایات کمتر اعتماد دارند.
هر چند علامه بر اساس شیوه تفسیری و مبانی روایی شان در تفسیر همچنین دیدگاهی که به روایات سبب نزول دارند،کمتر از این روایات استفاده کرده‌اند اما اگر روایت سبب نزول مورد اعتمادشان باشد- به ویژه در مواردی که روایت تأثیر مستقیم در فهم آیات داشته باشند- حتی آن را بر سیاق آیات ترجیح می‌دهند.
فصل چهارم
اسرائیلیات در روایات تفسیری
بخش اول: مفهوم شناسی و پیشینه
بدون تردید پدیده اسرائیلیات از مهمترین آفات زیانبار روایات تفسیری به شمار میرود. اصطلاح اسرائیلیات گاهی در معنایی ویژه، فقط بر آن دسته از روایاتی اطلاق میشود که صبغه یهودی دارند [۲۹۳]و گاهی در معنایی گستردهتر، هر آنچه را که صبغه یهودی و مسیحی دارند و در منابع اسلامی وارد شده است[۲۹۴] و گاهی نیز هر گونه حکایت و روایتی را شامل میشود که از منابع غیر اسلامی (اعم از شفاهی و غیر شفاهی) وارد قلمرو فرهنگ اسلامی گردیده است[۲۹۵]. نقش ویژه یهود در پیدایش (جعل) و گسترش این گونه روایات سبب شد که جنبه یهودی (اسرائیلی) غالب و همه آنها «اسرائیلیات» نامیده شود.
برخی آغاز ورود اسرائیلیات به حوزه تفسیر قرآن را عهد صحابه دانسته و یکی از منابع تفسیر صحابه را اقوال دانشمندان اهل کتاب شمردهاند. ذهبی میگوید:
صحابه وقتی با داستانی مواجه میشدند، دوست داشتند تا پیرامون زوایای پنهان آن پرس و جو کنند ولی جز یهودیان تازهمسلمان، کسی پاسخگوی آنها نبود. از این رو بسیاری از اخبار و اطلاعات را از آنها دریافت میکردند.
وی در ادامه میکوشد تا ساحت صحابه را از اثرپذیری از اهل کتاب مبرا نماید…[۲۹۶] اما به رغم اینکه برخی از صحابه نظیر ابن عباس، ابن مسعود و … از مراجعه به اهل کتاب منع میکردند و همه سخنان آنها را صواب تلقی نمیکردند، عدهای از صحابه که از نظر معرفت کممایه بودند نظیر ابوهریره، انس بن مالک، عبدالله بن عمر و … به علمای یهود مراجعه و اقوال آنها را به صورت روایت برای نسلهای بعدی نقل میکردند.[۲۹۷]
بخش دوم: زمینه ها و ریشه های پیدایی و گسترش اسرائیلیات
علل و عوامل گوناگونی در پیدایی و یا گسترش اسرائیلیات نقش داشتهاند که همه آنها از نظر اهمیت در یک سطح نیستند. از جمله مهمترین آنها را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
- ضعف فرهنگ جامعه عرب و موقعیت دینی و اجتماعی ویژه اهل کتاب[۲۹۸].
- گزیدهگویی قرآن در بازگویی داستانها[۲۹۹].
- همزیستی و همجواری مسلمانان با اهل کتاب[۳۰۰].
- کینه دیرینه و دشمنی شدید یهود با مسلمانان[۳۰۱].
فراخوان قرآن و پیامبر(ص) به مراجعه و پرس و جو از اهل کتاب[۳۰۲].
- ممنوعیت نگارش و نقل احادیث[۳۰۳].
- حذف اسانید و سهلانگاری در نقل و نقد روایات[۳۰۴].
- قصهسرایان و همراهی دستگاه خلافت با آنان[۳۰۵].
- اسطوره گرایی و حس کنجکاوی مسلمانان[۳۰۶].
- وجوه اشتراک و متون دینی یهود با قرآن کریم[۳۰۷].
علامه(ره)، نفوذ اسرائیلیات در میان روایات را، حقیقتی انکارناپذیر میداند. ایشان در بررسی علل اختلاف روایات داستانی، مواردی مطرح میکنند که آن ها به عنوان زمینه پیدایش و گسترش اسرائیلیات ذکر شد که ما ذیلاً به چند نمونه تطبیقی بسنده می کنیم:
۱- «از روایات داستانی برمیآید که قریش این قصه را از هل کتاب شنیدهاند و با آن رسول خدا(ص) را امتحان کردند.»[۳۰۸] (ضعف فرهنگی جامعه عرب و موقعیت دینی و اجتماعی ویژه اهل کتاب)
۲- «دأب و روش کلام خدای تعالی در آنجا که قصهها را بیان میکند بر این است که به مختارات و نکات برجسته و مهمی که در ایفای غرض مؤثر است، اکتفا میکند و به جزئیات داستان نمیپردازد … چون قرآن کریم، کتاب تاریخی و داستانسرایی نیست، بلکه کتاب هدایت است.»[۳۰۹] (گزیدهگویی قرآن)
۳- «مفسرین گذشته وقتی شروع در بحث از آیات قصص میکردهاند، در صدد برمیآمدند که وجه اتصال آیات داستانی را بیان نموده و برای اینکه داستانی تمام عیار و مطابق سلیقه خود از آب درآورند، از دور و بر آیات، نکات متروکی را استفاده نمایند …[۳۱۰]» (اسطورهگرایی و حس کنجکاوی مسلمانان)
۴- «این قصه[ها] از اموری بوده که اهل کتاب، نسبت به آن تعصب و عنایت داشتهاند … پرواضح است چنین داستانی که از قدیمالایام زبانزد بشر و مورد علاقه نصاری بوده و هر قوم و مردمی آن را طوری که نمایاننده افکار و عقاید خود باشد بیان میکنند …[۳۱۱]» (وجوه اشتراک و متون دینی یهود با قرآن کریم)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...