چو کم خوردن طبیعت شد کســی را           چو سختی پیشش آید ســهل گیرد
وگر تن پرورست انــــــــدر فـراخی           چـــــو تنگی بیند از سـختی بمیرد
(همان: ۹۳)
۵-۱-۵ - فضیلت صبر در محّنت و نداری
اصولاً مسأله صبر در هنگام گرفتاری و سختی برای انسان مطرح می‌شود و الاّ در هنگام داشتن و آسایش، صبر معنی ندارد. سعدی برای اینکه انسان‌ها را صبور بار آورد وضمناً در عین صبر راضی و خشنود باشند موضوع مقایسه را مطرح می‌کند. او بر این باور است که انسان همیشه نباید بالا دست را نگاه کند. اگر به زیر دستان بنگرد آنگاه بر کمبودهای خود نه تنها صبور می‌شود بلکه با یاد آوردن داشته و نعمت‌های خود شاکر هم می‌شود. سعدی در گلستان با حکایت کردن برهنگی پای خود در بغداد این موضوع را یادآور می‌شود که انسان نباید حسرت و غبطه مال دیگران را بخورد و بر وضع کنونی خود نیز شاکر باشد.
مقاله - پروژه
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم، به جامع کوفه درآمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمتِ حق به جای آوردم و بر بی کفشی «صبر » کردم.
مرغ بریـــان به چشم مـــــردم سیر         کــم‌تر از برگ تره بر خوان است
وان که را دســــتگاه و قوت نیســت        شلـغم  پخته  مرغ  بریان  است»
(همان: ۱۰۰)
۵-۱-۶٫ صبر و کامیابی:
سعدی کامیابی و توفیق را حاصل صبرو آهستگی می‌داند. او صبر و آهستگی را نشانه‌ی بلوغ و پختگی عقل و تعجیل و شتاب را نشانه خام فکری بر می‌شمارد که البته در آن سودی نیست. رسیدن به منزل و مقصود مستلزم همگامی و صبوری است و عجله انسان را از مقصد دور می‌کند تمثیل زیبای اشتر و اسب تازی در ابیات زیر موضوع را ملموس‌تر می‌کند.
ای کــــــه مشــتاق منزلى، مــشتاب               پـند مـــــن کـــار بــند و صبر آموز
اسب تــازی دو تک رود بــه شــتــاب        و اُشـتر آهــسـته مـی‌رود شـب و روز
(همان:۱۴۶)
یعنی اشتر که همیشه آهسته و صبور راه می‌پیماید بهتر از اسب تازی که دو تک می‌دود و در می‌ماند به منزل و مقصد می‌رسد. این مسأله به بیابان‌های عرب مربوط است که برای طی این بیابان‌ها و مسافرت در آن اشتر وسیله بسیار خوبی بود و آن را بر اسب ترجیح می‌دادند.
خود سعدی حکم صادر می‌کند که این موضوع یعنی «آهستگی» و «عجله» را نه تنها می‌داند بلکه به چشم خود دیده و تجربه کرده است. سعدی با تأکید بر این موضوع یعنی « دیدن به چشم خود» که شتر با رفتار آهسته و پیوسته از سمند تیز دو سبقت گرفت و به منزل رسید، اهمیّت مطلب را گوشزد می‌کند و به نتیجه مقرون به یقین صبر و کامیابی صحه می‌گذارد.
بــه چشــم خویــش دیــدم در بــیابــان کــه آهــستـه سبق بــــرد از شتابان
ســمنــد بـاد پــای از تــک فــرومـانــد شــتربـان هــمچنان آهسته می راند»
(همان :۱۷۷)
سعدی تأکید می‌کند که انسان صابر به مقصد می‌رسد و و فرد عجول از پای در می‌آید و هرگز به مقصد نمی‌رسد شاید این موضوع که در باور عامه ریشه دارد و می‌گویند «عجله کار شیطان است» بی ارتباط با این مطلب نیست. سعدی که آموزگاری پند آموز است این مطلب را بارها تکرار می‌کند تا اینکه خواننده آن را به عنوان یک اصل در زندگی و رفتارهای روز مره خود رعایت کند
«کارها به صبر برآید و مستعجل به سر درآید»
(همان :۱۷۷)
سعدی دست یابی به نتیجه شیرین پیروزی و بهروزی را مستلزم تحمُّل و صبوری می‌داند. او معتقد است هم چنان که برای رسیدن به بهار سرسبز و خوش باید سوز و سرمای زمستان را بر تن هموار کرد، برای رسیدن به روزهای خوب و پر آسایش هم باید صبر و تحمل توأم با کار و کوشش داشت:
کامجویان را ز ناچاری چشیدن چاره نیست بــــرزمستان صبر باید طالب نوروز را
(همان: ۴۴۹)
۵-۱-۷- صبردر سخن گفتن:
هرچند سعدی صبر در همه امور را مطلوب دانسته امّا به نظر می‌آید که صبر در بعضی کارها را بسیار پسندیده‌تر به حساب آورده باشد. صبر در سخن گفتن تقریباً همان موضوعی است که به مسأله سکوت و تأمل در سخن گفتن مربوط می‌گردد.
تــأمــل کــنــان در خــطـا و صـواب بــه از ژازخــایــان حــاضــر جـواب
(همان: ۲۱۵)
سعدی چون معلمی ورزیده به مردم پند می‌دهد که گاه و جاه هر سخنی را باید رعایت کرد. نخست سخن را قبل از اینکه بر زبان حاری شود در ذهن مرور کنیم و نسنجیده زبان نگشایم. او درنگ و صبر را برای همه کس در سخن لازم می‌داند، لیکن معتقد است این امر برای فرمانروایان و حکّام که در معرض دید بیشتری هستند، البته لازم‌تر است، زیرا آنان زبان مردم خود محسوب می‌گردند:
«هر آن چه دانی که هرآینه معلوم تو گردد به پرسیدن آن تعجیل مکن که هیبت سلطنت را زیان دارد».
چــو لــقمــان دیــد کــاندر دسـت داوود           هــمـی آهــن بــه معجــز موم گردد
نپــرسیــدش چــه مــی‌سـازی که دانست       که بــی پــرسیدنــش مــعلــوم گردد
(همان: ۱۸۷)
۵-۱-۸- صبر و عدالت در قضاوت:
سعدی اگر چه در همه کار صبر را لازم می‌داند و بر آن تأکید می‌ورزد، لیکن از نظر او صبر و تأمُل در قضاوت برای قاضی بسیار واجب و ضروری است. او معتقد است اگر قاضی با صبوری و درنگ در مسایل نگاه کند فرصت برای جبران اشتباه وجود دارد امّا شتاب در قضاوت به خصوص در زمانی که با جان آدمیان ارتباط دارد فرصت هرگونه جبران را از قاضی می‌گیرد. زیرا سری که بریده شود یا آبرویی که ریخته گردد دیگر غیر قابل جبران است. سعدی چون کارشناسی خبره در مسایل قضایی حکم می‌کند که قاضی در چنین مواقعی باید صبر و بردباری پیشه کند زیرا باب صدور رأی در آینده هم بسته نیست:
کشتن بندیان تأمل اولی‌تر است به حکم آن که اختیار باقی‌ست توان کشت و توان بخشید و گر بی‌تأمل کشته شود محتمل است که مصلحتی فوت شود که تدارک مثل آن ممتنع باشد.
نیک ســهل اســت زنــده بی‌جــان کــرد         کــشتــه را بــــاز زنــده نـتـوان کرد
شرط عـقل است صـــــــبر تــیـــرانــداز          که چو رفت از کمــان نــیــایــد بـاز
(همان: ص۱۸۰)
سعدی معتقد است که در قضاوت صبر کردن از همه چیز مهم‌تر است. گناهکار را باید با اولین خطا متنبه کرد و خطایش را با پوزش‌گری او قلم عفو درکشید. اگر گناهکار به زینهار و پناه آید باید به او امان داد و در کشتنش صبر کرد. زیرا سری که بریده شود دیگر بار بر تن نخواهد رست. صبر پایه و مایه‌ی تعقل است و در امر قضا یکی از اساسی‌ترین مسائل. سعدی در ابیات زیر به زیرکی یک قانون‌گذار مراحل قضاوت را که توأم با صبر و درنگ است یادآوری می‌کند:
«بــه سمــع رضــا مشــنــو ایــذای کس وگــــر گــفـتـه آیـد به غورش برس
گــنـه کــار را عـــــــذر نــسیان بــنــه چــــــــو زنهار خواهـنـد زنـهـار ده
گـــر آیــد گـنــه کــــاری انـدر پــنــاه نه شرط است کــشتن بـه اول گـنـاه
چــــو بــاری بـگـفـتـند و نـشـنیـد پنـد دگــر گوش مالـش به زنـدان و بـنـد
وگـــــر پـنــد و بــندش نــیایــد بــکار درخـتـی خبـیـث است بیـخش بـرآر
چـــو خــشـم آیــدت بـر گنـاه کـسـی تأمل کنــش در عــقــوبـت بــسی
کــه سهـل است لـعـل بدخشان شکست شکسته نشاید دگــــــرباره بـسـت
(همان: ۲۲۱)
باید قبل از آنکه حکم مرگ کسی را صادر کرد. او را باید تا مدتی به زندان کرد. کسی که حکم زندگی و مرگ دیگران را صادر می‌کند باید صبور و پرتحمل باشد. سعدی با صادر کردن هر نظر بر لزوم صبر در کار تأکید بسیار دارد چنان که پیش از هر امر دیگری به آن اهمیّت می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...