خداوند متعال، درخواست موسی را پذیرفت و فرمود: «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَک یا مُوسَی»[۱۰۹] (ای موسی، آن‌چه از ما خواستی، همه به تو اعطا گردید.)
وزیر کسی است که بخشی از بار مسئولیت و وظایفی را که به عهده‌ی سلطان و امیر است، به دوش می‌کشد و با هم‌فکری و نظر خویش، او را کمک کند/ طریحی می‌نویسد: «وزیر سلطان، کسی است که سنگینی (مسئولیت) او را به دوش می‌کشد و با نظر خود، او را یاری می‌کند.»[۱۱۰]
۳) شراکت در امر
یکی دیگر از مقام‌هایی که در قرآن، حضرت موسیg برای هارون درخواست کرد و خداوند او را اجابت فرمود، شراکت در امر است. «وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی»[۱۱۱]
پایان نامه - مقاله - پروژه
اما مراد از امری که خداوند، هارون را در آن با موسی شریک قرار داده چیست؟ ممکن است از ظاهر آیات، چنین استفاده شود که منظور از امر در آیه، امر رسالت است.[۱۱۲] می‌دانیم که هارون، دارای مقام نبوت و رسالت نیز بوده. لذا می‌توان احتمال داد که آیه، به این مقام برای هارون اشاره دارد. اما به مراجعه به احادیث، امکان دیگری نیز در این مورد، قابل طرح است.
ابن عباس، نقل می‌کند که پیامبر اکرمk به خداوند عرض کرد: «اللهم ان نبیک موسی بن عمران سألک فقال: رب اشرح لی صدری و یسر لی مری … الآیه و أنا محمد نبیک أسألک رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی و اجعل لی وزیراً من أهلی علی بن أبی طالب أخی. اشدد به ارزی و اشرکه فی أمری. قال ابن عباس: فسمعت منادیاً: قد اتیت ما سألت»[۱۱۳] (بار خدایا همانا پیامبر تو موسی بن عمران تو را خواند و عرض کرد: پروردگارا سینه‌ی مرا گشاده گردان و کار مرا آسان کن … تا انتهای آیات را خواند و فرمود: و منم محمد پیامبر تو، به من سعه‌ی صدر عطا کن، کار مرا آسان گردان، عقده را از زبان بگشا تا مردم سخنم را بفهمند. از بین اهل بیتم وزیری برای من قرار بده. (یعنی) علی بن ابی طالی، برادرم را، به او پشت مرا محکم کن و او را در امر من شریک ساز. ابن عباس می‌گوید: شنیدم منادی، ندا کرد: آن‌چه را درخواست کردی، به تو عطا کردیم.)
از این حدیث برمی‌آید که امر مذکور در آیه، رسالت یا نبوت نیست. زیرا پیامبر اکرمk، مسلماً آخرین رسول خداست و پس از ایشان، نبی و رسول خدا نخواهد بود. لذا درخواست رسالت از سوی رسول خداk برای امیرالمؤمنینg صحیح نیست.
اینک برای روشن شدن مراد پیامبرk از امری که شراکت در آن را برای امیرالمؤمنینg درخواست می‌کند، لازم است به روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد، رجوع کنیم.
پیامبر اکرمk پس از قرائت آیات سوره‌ی مبارکه‌ی طه، به خداوند عرض کرد: تو به موسی چنین نازل کردی: «سَنَشُد عَضُدَک بِأَخِیک وَنَجْعَلُ لَکمَا سُلْطَانًا فَلَا یصِلُونَ إِلَیکمَا»[۱۱۴] (ما به واسطه‌ی برادرت بازوی تو را قوی می‌گردانیم و برای شما، چیرگی‌ای قرار می‌دهیم که هرگز به شما دست نیابند.)
سپس رسول خداk آن‌چه را حضرت موسیg برای هارون، از خدا خواسته بود، برای امیرالمؤمنینg درخواست کرد.
ابوذر می‌گوید: «فَوَ اللهِ مَا استتم رسول اللهِ الکلمه حَتی نزَل عَلَیه جبرائیل مِن عِندِ اللهِ فَقالَ یا مُحَمدُ اقرَأ قالَ وَ ما أقرَأُ قالَ اقرَأ إِنما وَلِیکمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الذِینَ آمَنُوا الذِینَ یقِیمُونَ الصلاهَ وَ یؤْتُونَ الزکاهَ وَ هُمْ راکعُونَ[۱۱۵]»[۱۱۶] (به خدا سوگند رسول خداk هنوز کلام خویش را به اتمام نرستاده بود که جبرئیل از سوی خدا بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد بخوان، فرمود: چه بخوانم؟ عرض کرد: بخوان: «همانا سرپرست شما، خدا و رسول اوست و کسانی که ایمان آوردند، همانان که نماز را به پا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند.»)
این احادیث را اهل سنت نیز نقل کرده و معترفند که پیامبر اکرمk در حق امیرالمؤمنینg چنین دعا کرد و خداوند در استجابت دعای رسولش این آیه را در شأن امیرالمؤمنینg نازل فرمود.[۱۱۷]
بر این اساس، روشن می‌شود که مراد از این امر، مقام مولویت و سرپرستی مردم و سلطنت الهی است.
لذا یکی از منزلت‌های هارون نسبت به موسیg شراکت ایشان در حق امر و نهی بر قوم بنی اسرائیل است.[۱۱۸]
۴) نبوّت‏
مقام دیگری که در واقع نخستین مقام حضرت هارون به شمار می‌آید، مقام نبوت است. خداوند در قرآن می‏فرماید: «و ما از رحمت خویش به او (موسی‏g)، برادرش هارون را- که پیامبر بود- عطا کردیم.» «وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا»[۱۱۹]
۵) اصلاح امر
مقام بعدی حضرت هارونg که در قرآن به آن اشاره شده، در سوره‌ی اعراف بیان شده است. «و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم. سپس آن را با ده شب(دیگر) تکمیل نمودیم به این ترتیب میعاد پروردگارش(با او)، چهل شب تمام شد و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و آن‌ها را اصلاح کن و ار روش مفسدان پیروی منما.» «وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ»[۱۲۰]
۶) اخوت و برادری و مقام پشتیبانی
حضرت موسیg از خداوند درخواست کرد که: هارون، برادرم را وزیر کن و محکم کن به وسیله‌ی او، پشت مرا. «وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی»[۱۲۱]
از این سه آیه، به خوبی می‌توان مقام اخوت و برادری(نسبی) بین حضرت موسی و هارونc و همچنین مقام پشتیبانی را برای حضرت هارونg اثبات کرد.
منزلت‏ها و مقام‏های امیرالمؤمنین علی‏g‏
۱) خلافت و جانشینی
رسول اکرمk مطابق برخی از نصوص حدیث منزلت، به خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین علیg تصریح و تأکید فرموده‌اند و تمام مقامات و مناصب حضرت هارونg به جز نبوت را برای امام علیg برشمرده‌اند.
ابن عباس نقل می‌کند: پیامبر اکرمk ضمن تذکر به منزلت امیرالمؤمنینg فرمودند: «هذا علی بن ابی طالب … و الخلیفه علی الأحیاء من أمتی …»[۱۲۲] (این علی بن ابی طالب است که … خلیفه‌ی بر زندگان از امتم می‌باشد …).
پیامبر اکرمk خطاب به حضرت زهراh فرمودند:
… یا فاطمه … أن الله تبارک و تعالی اطلع إلی الأرض اطلاعه. فاختارنی عن خلقه فجعلنی نبیاً. ثم اطلع إلی الأرض اطلاعه ثانیه. فاختار منها زوجک. أوحی إلیَّ ان ازوجک إیاه و اتخذه ولیّاً و وزیراً. و ان اجعله خلیفتی فی أمتی.[۱۲۳]
… ای فاطمه … خدای تعالی نظری از روی عنایت به زمین کرد و مرا برگزید و نبی قرار داد و سپس نظری دیگر از روی عنایت به زمین کرد و همسر تو را برگزید و به من وحی کرد که تو را به ازدواج او درآورم و او را سرپرست امت و وزیر خودم قرار دهم و او را به جانشینی خود در امتم نصب کنم.
در روایت دیگر، پیامبرk پس از شمردن برخی فضایل امیرالمؤمنینg و حسنینc و حمزه۶ و جعفر۶، خطاب به امیرالمؤمنینg فرمود:
یا أخی أنت ستبقی بعدی و ستلقی من قریش شدّه من تظاهرهم علیک و ظلمهم لک. فإن وجدت علیهم أعوانا فیّ فجاهدهم و قاتل من خالفک بمن واقفک و إن لم تجد أعوانا فاصبر و کفّ یدک و لا تلق بها إلی التهلکه، فإنّک منّی بمنزله هارون من موسی.[۱۲۴]
برادرم! تو پس از من، خواهی ماند و از اتحاد قریش بر ضد خودت و ظلمی که نسبت به تو روا می‌دارند، سختی خواهی دید. پس اگر یارانی در برابر آنان یافتی، با آن‌ها جهاد کن و به واسطه‌ی موافقانت، با مخالفان خود بجنگ. اما اگر یاری نیافتی، صبر کن و دست نگه‌دار و خود را به هلاکت نیانداز؛ چرا که منزلت تو نسبت به من، همان منزلت هارون نسبت به موسی است.
بنی اسرائیل در غیاب حضرت موسیg خلافت هارونg را نادیده گرفتند و نهایتاً گوساله‌پرست شدند. مسلمانان نیز پس از رسول خداk خلافت امیرالمؤمنین را نپذیرفتند و تسلیم امر رسول خداk نشدند. لذا رسول اکرمk در این حدیث از نافرمانی مردم خبر می‌دهد و به امیرالمؤمنینg می‌فرماید: «چنان که بنی اسرائیل خلافت هارون را نادیده گرفته، در مقابل امر الهی از سوی پیامبرشان طغیان کردند؛ مسلمانان نیز پس از من، امر خدا و خلافت تو را نخواهند پذیرفت.» رسول خداk مخالفان را به سامری و گوساله همانند دانسته، به امیرالمؤمنینg توصیه کردند که در صورت نداشتن یاری‌کننده، صبر پیشه کند. این حدیث، هم‌چنین اثبات می‌کند که امیرالمؤمنینg نه فقط در حیات رسول خداk و در غیاب ایشان، بلکه پس از رحلت خاتم الأنبیاءk نیز خلیفه‌ی ایشان است. هارونg، خلیفه و جانشین موسیg در میان امتش بود. امیرالمؤمنینg نیزز خلیفه و جانشین رسول خداk است و تمام وظایف، شئون و اموری که هارونg نسبت به موسیg داشت و همه‌ی اموری که از ناحیه‌ی امت موسی بر هارونc وارد گردید، در مورد امیرالمؤمنینg نیز جریان دارد.
۲) شراکت در امر
یکی دیگر از مقامات هارونg این است که موسیg از خداوند خواست که هارون را شریک او در کارهایش گرداند. یعنی هارون در تمامی مسئولیت‌هایی که به عهده‌ی جناب موسیg نهاده شده بود، شریک بوده و در تمام مناصب و مقام‌هایی که به او داده شده است، شریک خواهد بود.
به مقتضای این حدیث، این مقام برای امیر مؤمنانg ثابت خواهد شد. یکی از مسئولیت‌های پیامبر خداk تعلیم و تفسیر قرآن بود. آن‌جا که می‌فرماید: «و ما بر تو قرآن را نازل کردیم تا آن‌چه را که به سوی مردم نازل شده است، برای آنان روشن سازی، شاید که بیندیشید.»[۱۲۵]
هم‌چنین به آن حضرت، حکمت عطا شده است، آن‌جا که می‌خوانیم: «و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل فرمود.»[۱۲۶] باز از شئون آن حضرت، این است که در اختلافات بین مردم، مرجع مردم بوده است. قرآن می‌فرماید: «تا آن‌چه را که در آن اختلاف می‌کردند، برای آنان روشن سازد.»[۱۲۷]
از طرفی پیامبر خداk بر مردم از خودشان سزاوارتر و حکمتش نافذتر است. آن‌جا که قرآن می‌فرماید: «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است.»[۱۲۸]
امام علیg در تمامی مناصب و مقام‌هایی که قرآن برای حضرت رسول اکرمk اثبات می‌کند، شریک است و ایشان نیز آن مقام‌ها را دارا هستند.
نکته‌ی دیگر این که بر اساس آیه‌ی مباهله که پیامبرk امام علیg را نفس و جان خود معرفی می‌کند، ایشان نفس پیامبرk هستند و در تمامی حالات و کمالات و مقامات، به غیر از نبوت با پیامبرk شریک هستند. ضمناً از این حدیث شریف، می‌توان دریافت که اگر قرار بود پس از رسول گرامی اسلام حضرت محمدk پیامبری بیاید، حضرت علیg بود، نه اشخاص دیگری که در برخی کتب اهل سنت نقل شده است.
و نیز می‌توان دریافت که همان‌گونه که وقتی حضرت موسیg چهل روز به کوه طور رفت و در این مدت کم، مردم از دین خود برگشتند و گوساله‌پرست شدند؛ در مورد پیامبرk و حضرت علیg هم، همین اتفاق افتاد. یعنی چند روز پس از رحلت رسول اللهk مردم از ولایت امیرالمؤمنینg روی برگرداندند و به گذشته‌ی خود و به زمان جاهلیت بازگشتند.
۳) وزارت
یکی دیگر از مقاماتی که برای حضرت علیg ثابت می‌شود، مقام وزارت است. وزیر، کسی است که امیر را در انجام امور، یاری می‌کند و بار سنگین مسئولیتی را که امیر دارد و بر دوش می‌کشد، و متصدی انجام آن می‌شود و هارون در زمان حضرت موسیg همین مقام را داشته. چنان‌چه در آیه‌ی ۲۹ سوره‌ی طه آمده که قبلاً به آن اشاره شد. این مقام هم طبق آیات و روایات برای امام علیg اثبات می‌شود که یکی از آن روایات، حدیث «یوم الدار» است که دلیلی دیگر بر خلافت و جانشینی و وزارت علیg پس از پیامبرk است.
ماجرای یوم الدار از این قرار است که پیغمبر اکرمk پس از مبعوث شدن به رسالت، تا سه سال دعوت خود را آشکار نکردند و فقط در مسجد الحرام نماز می‌خواندند و عبادت می‌کردند. امیرالمؤمنینg و حضرت خدیجهh نیز به ایشان اقتدا می‌کردند. هم‌چنین آن حضرت با کسانی که در کنار ایشان می‌نشستند، درباره‌ی این‌که من خدای یگانه را می‌پرستم و به رسالت مبعوث شده‌ام، به گفت‌وگو می‌پرداختند.
از سال دوم، دستور داده شد که «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ»[۱۲۹]
از طرف خداوند به پیامبرk فرمان داده شد که باید دعوت خود را به طور علنی مطرح کنی و به صورت رسمی در میان مردم حاضر شوی. آن‌ها را به توحید دعوت کرده، با بت‌پرستی، مبارزه کنی و این کا را باید از خانواده و خویشان خود شروع کنی: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ»[۱۳۰]
روایات متعددی از شیعه و سنی نقل شده است که پس از نزول این آیات، پیغمبر اکرمk به امیرالمؤمنینg فرمود: غذایی فراهم کن و فامیل نزدیک را به مهمانی دعوت کن. امیرالمؤمنینg غذا را تهیه کرد و عموها، عموزاده‌ها و اقوام را برای مهمانی به خانه‌ی پیغمبر اکرمk دعوت نمود. آن‌ها نیز آمدند. آن‌ها تا جایی که می‌توانستند غذا و شربت خوردند و سیر شدند. اما با وجود این‌که فقط یک غذا و شربت بر سفره بود، غذا کم نیامد. ابولهب با دیدن این جریان گفت: برادر زاده‌ی من عجب سحری کرد. پیامبرk از این حرف ناراحت شدند اما سخنی به زبان نیاوردند و میهمانان رفتند.
پیامبرk مجدداً به حضرت علیg دستور دادند که همان غذا را آماده کن و آن‌ها را دعوت کن. ماجرا به همان صورت تکرار شد. این بار بعد از تمام شدن غذا، پیامبرk مطلب خود را با آنان در میان گذاشتند. در روایات این‌گونه نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «آیا تاکنون کسی از من، دروغی شنیده و یا خیانتی دیده است؟» و پس از بیان برخی مقدمات، فرمودند: «خدا مرا به رسالت مبعوث مرده است تا شما را به پرستش خدای یگانه دعوت کنم. اولین کسی که مرا تصدیق کند، وزیر، برادر، وصی و خلیفه‌ی من خواهد بود.» افراد حاضر در آن مجلس با تعجب به یکدیگر نگاه کردند، اما هیچ‌یک از آن‌ها به پیامبرk ایمان نیاورد. امیرالمؤمنینg که در آن زمان، سیزده ساله بود، برخاستند و گفتند: «یا رسول الله، من شهادت می‌دهم که شما رسول خدا هستی و آن‌چه فرمودید، حق است.» طبق برخی نقل‌ها، پیامبرk تا سه بار دعوت خود را تکرار کردند و در هر بار، تنها امیرالمؤمنینg حاضر به پذیرش دعوت آن حضرت شد. از این‌رو پیامبرk خطاب به حاضران فرمودند: «إن هذا إخی و وصیی و وزیری و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»[۱۳۱] (این برادر من، وزیر من و خلیفه‌ی من در میان شماست. پس سخن او را پذیرفته و از او اطاعت کنید.)
این روایت را علمای اهل تسنن با سند متواتر نقل کرده‌اند.[۱۳۲] در روایت دیگری به همین مضمون، پیامبر اکرمk در ادامه‌ی سخن خود، در مورد حضرت علیg می‌فرمایند: «یکون منی بمنزله هارون من موسی»[۱۳۳]
بنابراین، همان‌طور که مشاهده می‌کنید، در آغاز دعوت علنی پیامبرk با اعلان رسالت، خلافت و وزارت حضرت علیg نیز اعلام می‌شود و این‌گونه نبوده که این امر در سال آخر زندگی پیامبرk و در روز غدیر تعییت شود. از همان روزی که دعوت علنی حضرت رسولk آغاز شد، خلافت و وزارت امام علیg نیز شروع شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...