با شمشیر که شمۀ خونریزت لشکری را در هم می شکنی، دَرهَم بشکن، زیرا در این لشکر جنگجویی در برابر تو وجود ندارد. (برگ نیسی، ۲۲۵:۱۳۸۰). تیغِ غمزه: تشبیه صریح، اضافه تشبیهی/غمزۀ خونخوار: حرکت چشم و ابرو از روی ناز و کرشمه که خونریزاست. اضافه توصیفی/بزنی: شکست می‎دهی/ هیچ: قید/مرد جنگی:اضافه توصیفی/
بیت چهارم:
نزدیک بود به وصال یار برسم، امّا افسوس که از چنگم گریخت سعادت با نیرومندی و زور بازو به دست نمی آید. قوی: (قید است)، محکم به شدّت/دامنِ وصل:اضافه استعاری/دامن به چنگ افتادن:کنایه از به چیزی رسیدن. /دریغ:افسوس/
بیت پنجم:
(این زیبا روی عیّار)در لطافت و زیبایی همتایی ندارد، عجیب است که مانند سعدی غلام سعد بن ابوبکر بن سعد زنگی نیست. دُوُم به لطف ندارد (در جهان همتایی ندارد). /عجب:جای تعجب /چون:مثل، مانند، ادات تشبیه/
وزن غزل:
این غزل بر وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعِلُن و در بحر مضارع مثمن مقبوض مخبون اصلم سروده شده است.
قافیه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از: (شنگی، فرنگی، تنگی، جنگی، زنگی)، و در کلمۀ ردیف فعل (نیست) می باشد.
ویژگی سبکی غزل:
سعدی در این غزل از چندین کلمۀفارسی و چندی عربی استفاده کرده است. مفهوم هر بیت مستقل از بیتهای دیگر است و متناسب با آن کلمات غریب ادبی، پیچیدگی تمثیل و آرایه های ادبی مخصوص را شامل می شود.

۴-۱-۴۸٫

به کوی لاله رخان هر که عشق باز آید
امید نیست که دیگر به عقل باز آید
کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید
قضا همی بَرَدَش تا به چنگ باز آید
ندانم ابروی شوخت چگونه محرابی ست
که گر ببیند زندیق در نماز آید
بزرگوار مقامی و نیک بخت کسی
که هر دَم از در او چون تویی فراز آید
تُرَش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی
که از دهان تو شیرین و دلنواز آید.
بیا و گونۀ زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث کنم قصّه یی دراز آید
خروشم از تف سینه ست وناله از سر درد
نه چون دگر سخنان کز سر مجاز آید
به جای خاک قدم بر دو چشم سعدی نِه
که هر کِه چون تو گرامی بُوَد به ناز آید
درون مایه اصلی غزل:
این غزل در واقع داستان غم انگیز و گریز ناپذیر عشق است که دل را در بند و گرفتار معشوق نموده و در مورد خودش از عاشقی و دلداده گی اش به معشوق می گوید. انگار عاشق با کسی درد دل می کند و از بیم و امیدی که به معشوق می گوید گاهی از معشوق درخواست آمدن می کند تا بیاید و حال پریشان و بی قرار عاشق را بپرسد تا عاشق برایش تعریف کند. عاشق خود از وجود معما گونۀ معشوق در حیرت است که چگونه هر کسی با هر ادّعایی اگر او را ببیند، عاشق می شود. به هر حال غزلی از این دست که حول محور بیم و امید و عشق و فراق و وصل و تمنّا و ناز می چرخند، در بر گیرندۀحکایات و معانی و مفاهیم متنوعی است که طبعا این روند بازی با کلمات، آرایه های درونی و بیرونی و (و صناعات معنوی و لفظی) دستوری متفاوتی را به دنبال خواهد کشاند که مورد روشن و بدیعی برای اهل ادب و فرهنگ پارسی می باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بافت معناعی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
در کوچه و بارگاه زیبا رویان (معشوق)هر کسی اظهار عشق کند و عشق بورزد (عاشق شود)دیگر امیدی نیست که سر عقل بیاید و عاقل شود. عشق و عقل: تضاد و مراعات نظیر/کوی لاله رُخان:اضافۀ ملکی/لاله رُخان:کنایه از معشوق که گونه ای به سرخی و لطافت گلبرگ گل لاله دارد. /عشق باز:عشق بازنده، عاشق، کسی که اظهار عشق کند. /
بیت دوم:
کبوتری که قرار است هرگز به آشیانه و خانه خود باز نگردد (دلی که از خانۀ قلب و سینه خارج شود و عاشق گردد)، تقدیر الهی او را به جایی می برد که به چنگال باز اسیر شود (اسیر و گرفتار معشوق دیگری شود)کبوتر:استعاره از دل عاشق /باز:استعاره از معشوق/کبوتر و باز:مراعات نظیر/آشیان:خانه، استعاره از سینه عاشق/قضا:سرنوشت، تقدیر الهی/
بیت سوم: نمی دانم که ابروان زیبا و افسونگر و دلفریب تو ای معشوق، چگونه جایگاه نمازی است که وقتی مُلحد و بی دین آن را می بیند، به سجده می افتد؟ شوخ : دلفریب، افسونگر و زیبا/جایی از مسجد که امام به نماز می ایستد محراب دارای قوس هلالی شکلی است و از این روی، ابروی معشوق را به آن تشبیه کرده اند. / زندیق:مُلحد، بی دین، منکر نبوت پیامبر اسلام و بلکه همۀ پیامبران بودند و جهان را قدیم می‎دانستند. / ابروی شوخت:اضافه تشبیهی/محراب:تشبیه صریح، زیرا ابرو را به محراب تشبیه کرده است. /زندیق و نماز:مراعات نظیر و تناسب معنایی/
بیت چهارم:
چه جایگاه ارجمند و چه جایگاه خوشی دارد و چه خوشبخت است کسی که هر لحظه زیبا رویی مانند تو (ای معشوق) از در خانۀ او وارد می شود. بزرگوار مقامی:جایگاه ارجمند، تلمیح به آیه ۵۸ سورۀ مبارکۀ دخان به معنای «جای خوش» گرفته باشد. /فراز آمدن:وارد شدن/ هَر دَم: هر لحظه قید زمان/
بیت پنجم:
اگر به اظهار نیاز من صد پاسخ تلخ و آزار دهنده بدهی، آزرده نمی شوم زیرا پاسخ تلخ همینکه از دهان تو بیرون آید، شیرین و دلپذیر می شود. تُرُش نباشم:کنایه از چهره در هم نمی کشم ، اخم نمی کنم. / تُرُش، تلخ، شیرین:مراعات نظیر تناسب معناعی/صد جواب: کنایه از تعداد زیادی دفعه، (به من) جواب دهی/ دهان تو: اضافه تخصیصی/
بیت ششم:
بیا (ای معشوق)و چهره زرد مرا (بیمار گونه)ببین و تو خود دریاب که از غم جدایی تو چه می کشم، زیرا اگر بخواهم شرح غم و غصه را بازگو کنم، قصه ای طولانی می شود. (برگ نیسی، ۴۶۰:۱۳۸۰) نقش خواندن:در اصل اصطلاح قمار است به معنای «خواندن و روکردن دست حریف» به کنایه یعنی «پی بردن به وضع و حال» نظامی گفته است: «فانی آن شد که نقش خویش نخواند. هر که این نقش خواند باقی ماند» و خواجو گفته است: «هر که رنگم بدید نقش بخواند، که مر بر چه صورت است مَعاش». /که : زیرا/حدیث کردن: سخن گفتن، حکایت حال خود را بازگو کردن است.
بیت هفتم:
فریاد من از سوزی است که در سینه دارم و ناله ام از سر درد است (شعر من از سوز و درد می جوشد)، مانند گفته ها و شعر های دیگر نیست که مبتنی حقیقت نباشد. تف:حرارت، گرمی/مجاز: خلاف حقیقت، ضد حقیقت/ناله و درد:مراعات نظیر/تفِ سینه:اضافه توصیفی/از سر درد:بخاطر درد، به علت درد/از سَرِ مجاز: مبتنی بر دروغ و غیر حقیقت/سر:جناس تکرار و تام زیرا «سر» در واژه (سر درد)به معنای علت و سر درد می باشد و در واژۀ (سر مجاز) به معنای مبتنی، حاکی از می باشد. /
بیت هشتم:
(ای معشوق)به جای اینکه قدمهایت را روی خاک بگذاری، بر چشمان من (عاشق)بگذر، زیرا هر کسی که مثل تو (ای معشوق) عزیز و (خواستنی دل) باشد باید با ناز و کرشمه قدم بردارد. قدم، چشم: مراعات نظیر/چشم سعدی:اضافه تخصیصی/نِه:بگذر/هر که:هر کسی که/چون:مثل، مانند، شبیه/گرامی بود: عزیز باشد/ به ناز آید:با کرشمه و غمزه قدم بر دارد. /
وزن غزل:
این غزل بر وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعِلُن و در بحر مضارع مثمن مقبوض مخبون اصلم سروده شده است.
قافیه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتن از: (باز، باز، باز، نماز، فراز، دلنواز، دراز، مجاز، ناز)و کلمه ردیف (آید)است.
ویژگی سبکی غزل:
در این غزل سعی بر این داشته تا برای یک مصرع از هر بیت مثال یا توضیحی بیاورد، بیت ها مفهوم ساده‎ای ندارند و باید توجه به معنای کاربردی کلمات بیت و در نظر گرفتن دوره زمانی آن خصوصا کاربردش در قرن ۷ به مفهوم واقعی آن پی برد. این غزل هم به نوبۀ خویش از ساختار ادبی و سبکی عراقی پیروی کرده و دارای آرایه های لفظی (بیرونی)و آرایه های معنوی (درونی)است که در بررسی آرایه ها به آن پرداخته شده است.

۴-۱-۴۹٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...