۷. شکل : مانند : (مربع )،( سه گوش) (چهار گوش ) (کوتاه)
۸. صفت های تشبیهی که برهمانندی دلالت میکند و معمولا با پسوندهای مشابهت و ترکیبهای تشبیهی بوجود میاید مانند : گلگون ، مهوش، پریچهر ، سروقد
الف)صفت بیانی به لحاظ چگونگی وحالت
۱.صفت فاعلی یا صفت حال وآینده برکننده کار دلالت می کند و دارای ساختمانهای خاصیت : مانند (نویسنده ) ، (آفریننده) ( گریان ) (دانا) (نگهبان ) (ستمگر ) (کودتاچی ) این قسمت صفتها بر حال یا آینده یا مبالغه (ستمگر) یا صفات ثابت (صفت مشبهه ) دلالت مینمایند .
۲.صفت مفعولی یا صفت گذشته این صفت ها اگر از فعل متعدی بیایند هم برمفعولیت و هم برگذشته یعنی برکاری که در گذشته برموصوف واقع شده است دلالت میکند و معمولا از ماده فعل ماضی و پسوند (ه) ساخته میشوند. باین علت در زبانهای فرنگی آنها را صفتهای فعلی گذشته مینامند :مثال (گشته ) (دیده) (خورده))
۳-۱-۲تعاریف دیگر از صفات فاعلی ومفعولی
هرترکیبی که نتوان آنرا مقلوب نمود یا بصورت ترکیب اضافی با کسره در آورد صفت مفعولی است . مثل : پربسته ، بسته پر (با کسره اضافه غیر ملفوظ ) معنی ندارد
گاهی صفت مفعولی جانشین موصوف شده ، یا می شود در این صورت نوع آن ، اسم مرکب است و علامت جمع می گیرد مثل :پاک دیده که دیده (چشم =اسم ) است .
گاهی صفت مفعولی جانشین موصوف شده یا می شود در این صورت نوع آن اسم مرکب است وعلامت جمع می گیرد .(کامیاب خلیلی ۲۴:۱۳۸۵
این صفت ها اگر از فعل لازم بیایند بر مفعولیت دلالت ندارند زیرا فعل لازم مفعول نمیخواهد و تنها صفت گذشته اند و اطلاق صفت مفعولی برآنها درست نیست ، مانند (نشسته ) ، (رفته ) (آمده )
۳-۱-۳نشانه های ساختاری ولفظی بیانی
۱.از نشانه های مهم صفت بیانی یکی پسوند (تر ) و (ترین ) است : مانند (نزدیکتر ) (نزدیک ترین ) این نشانه ها به آخر صفات دیگر نمیچسبد . دیگری (ی) مصدری و برخی از پسوندهای اشتقاقی اند که به آخر این صفت ها میچسبد و آنها را تبدیل بااسم میکند مانند : سیاهی و سفیدی
۲.دیگراز نشانه های مهم لفظی صفت بیانی در زمان ما (کسره ) است که پیش از آنها در میاید مثل : ( راه نزدیک ) و کار یکساعته این کسره راباید کسره وصفی نامید نه کسره اضافه .این کسره گاهی برسرگروههای وصفی هم میایند مانند (مرد بسیار بزرگ ) ، ( روی مثل ماه ).
۳-۱-۴صفت بیانی از نظر موصوف
۱.صفت بیواسطه آنست که بی یاری فعل ناقص موصوف خود را توصیف نماید . در این حال معمولا پس از موصوف و کسره قرار می گیرد مانند : لبی خندان ، البته اگر موصوف (ی) نکره داشته باشد کسره نیز حذف میشود : مثل لبی خندان و چشمی گریان .
ملاحضات تاریخی : در قدیم صفتهای بیواسطه با فاصله ، بیشتر از امروز بکار میرفته است .:
که این پند را گر بوی کاربند درختی برومند کاری بلند
در فارسی دری وپهلوی صفتهای بیواسطه پیش از موصوف هم میامدند :
بدو گفتم طوس ای فریبنده ماه تو را سوی بیشه که بنمود راه
گاهی نیز بین صفت بی واسطه و موصوف آن فاصله میشود . زیرا قید صفت باید بی فاصله و پیش از آن قرار گیرد مثل : مرد بسیار خوب ، در این صورت بجای صفت گروه وصفی بیانی داریم .
۲.صفت های با واسطه : صفت بواسطه یا اسنادی آنست که بیاری فعل ناقص (فعل ربطی) موصوف را وصف کند. پس این صفات از یکطرف مسند یا مکمل فعلند .زیرا معنی آنرا کامل می کنند و بیاری آن کار اسناد را انجام میدهد و از طرف دیگر مسند یا مکمل فعلند و زیرا طرف دیگر صفتند برای اسم.
بنا براین هم وابسته فعلند و هم وابسته اسم . مانند ( ابن سینا دانشمند بود ) که دانشمند از یکسو مکمل بود است و معنی آن را کامل میکند و از سوی دیگر صفت ابن سینا است.
۳-۱-۵مقایسه در صفت بیانی
صفت بیانی از لحاظ مقایسه موصوف آن با امری دیگر اقسامی دارد که عبارت است از :
۱.مطلق ۲برابر۳. تفصیلی ۴. عالی
۱.صفت مطلق : آنست که موصوفش با چیزی مقایسه نشود و از لحاظ لفظی خالی از نشانه های تفضیلی و عالی و برابری است مانند : کتاب زیبا ، مرد هوشمند .
۲.صفت برابر : آنست که مرتبه موصوف و آنچه با آن مقایسه میشود برابر باشد مانند .یوسف باندازه احمد مهربان است .که یوسف موصوف و مهربان صفت برابر است و مرتبه یوسف برابر مرتبه احمد است ویکسانست .
۳.صفت تفضیلی : (صفت بیشی وکمی ) آنست که موصوفش تنها از یک امر برتر یا کمتر باشد و نشانه آن پسوند (تر ) است : فریدون بهتر بهتر از فرهاد است و هوشنگ کوچکتر از خسرو است که فریدون برفرهاد( بیشی) و هوشنگ برخسرو (کمی ).
۴.صفت عالی : آنست که موصوفش با طبقه ای از افراد یا امور مقایسه گرددو برآنها بیشی یا کمی داشته باشد . بنابراین نوعی صفت تفضیلی است و نشانه آن پسوند (ترین ) است که از (تر) و(ین ) نسبت ساخته شده است . مثال( فرهاد بهترین دانشجو ست ).گاهی بعضی از صفت ها و گروه های وصفی بی داشتن پسوند (ترین ) معنی صفت عالی میدهند مانند کمال و تمام وکمال و مهین : بمعنی کاملترین و… وگاهی باپسوند (تر ) چنینند : (هرچه تمامتر ) (هرچه بیشتر ) : باسرعت هرچه تمامتر حرکت می کرد یعنی (با تمامترین سرعتها)
بهین کاری که اندر زندگانی است نکوکاری به کس راحت رسانی است
۳-۱-۶درجه صفت بیانی
۱.آزاد۲.ضعیف۳.متوسط ۴. قوی
الف ) صفت آزاد آنست که بواسطه قیدی قوی یا ضعیف نشده باشد . مانند : خوب وبد
ب) صفت ضعیف آنست که با قیدها و گروه های قیدی که برمقدار کم دلالت میکنند ضعیف و کمرنگ شده باشد مثل (کمی زشت ) و اندکی خوب
ج) صفت متوسط آنست که با قیدها و گروه های قیدی که برمقدار متوسط دلالت دارد مقید شده باشد . مانند (باندازه کافی جالب )
د) صفت قوی صفتی است که با قید ها وگروههای قیدئی که برمقدار فراوان دلالت دارند مقید شده است مانند (فوق العاده زیبا )، ( بیش از اندازه سودمند ).
–بعضی از صفت ها بواسطه اضافه شدن بصفت دیگری قوی یا ضعیف میشوند مانند : (آبی سیر ) (قرمز ملایم )
قید ها وگروههای قیدی تقویت کننده صفت و قید یا شدت افزا :
اینگونه قیدها و گروه های قیدی غالبا از قیود مقدار یا کیفیتند که بر فراوانی و شدت و عینیت و کمال دلالت میکنند ووقتی صفت و قید را مقید سازد آنها را تقویت مینمایند از این رو به آنها (شدت افزا ) هم میگوئیم . این عناصر عبارتند از : بسیار ، خیلی ، بی نهایت ، سهمن ، بیمر ، عظیم ، نهمار و..
مثال در عبارت : بسیار زیبا ، چه بد ، خیلی کم
مثال برای شدت افزا در آثار قدیم :
(سرو سیمینا بصحرا میروی نیک بدعهدی که بی ما میروی ( سعدی علمی ، ص۳۵۵)
سخت وصعب ونیک
((روزهای سخت صعب سرد و برف نیک قوی به آنجا رفت و شکار کرد ) (بیهقی ،سبک شناسی ، ص۴۲۸)
(صعبا فریبنده که این درم ودینار است ) (بیهقی ،ص۵۱۵)
بسیار :
بدان مرد با رای باهوش و شرم بگفتند با لابه بسیار گرم (شاهنامه ، ص۹۶س۶۴۸)
گاهی بر سر بسیار (ب) در میاید و معنی آن را تاکید میکند :
زن ومرد موذی ببسیار به سگ از مردم مردم آزار به
نهمار (بمعنی بسیار )
مرا بکام دشمنان مکن تکلیف که از تحمل آن بار عاجزم نهمار)
[یکشنبه 1400-08-02] [ 04:08:00 ق.ظ ]
|